دکتر محمد شعبانی راد

نسیان تمنّا، علت تاخیر در درک ذکر نور است! فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ!

The Forgetfulness of Desire: The Cause of Delay in Perceiving the Remembrance of Divine Light! “فَنَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ”


In the Qur’an, forgetfulness (nasyān) is not simply the loss of memory; it is the spiritual blindness caused by turning away from divine remembrance (dhikr Allāh). Desire (tamannā) distracts the heart, delaying its readiness to receive and act upon the light of divine guidance.

When the heart becomes occupied with worldly longings, the signs of God are perceived as insignificant, and the remembrance of divine truth is postponed. This delay—like buying on credit (bay‘ al-nasī’ah)—is a metaphor for hearts that defer their return to God, hoping for later while losing the present opportunity.

The Qur’an teaches us that such forgetfulness is not innocent; it is a form of envy (ḥasad) against the light of guardianship (nūr al-wilāyah). Those who neglect the share of light given to them—“فَنَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ”—find themselves imprisoned in darkness, unable to recognize the signs of divine mercy when they appear.

In contrast, the people of remembrance live in constant awareness. They respond to the subtle “alarms” of the heart—the moments of constriction (qabḍ) and expansion (basṭ)—with humility, repentance, and renewed orientation toward divine light.

To remember God is to break the chain of delay and to act immediately upon the guidance of the heart. Forgetfulness born of desire is the greatest obstacle to perceiving divine light; remembrance is the key to transcending it.

«نسی، نسو، نسأ» در معنای ممدوح، از هزار واژگان مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، از هزار واژگان مترادف «حسد» هستند.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«نُسِئَتْ‏ المرأةُ: إذا تأخَّرَ وقتُ حَيْضِهَا، فرُجِيَ حَمْلُهَا، و هي‏ نَسُوءٌ،
تأخّر حيضها عن وقته فرجي أنّها حبلى»
«يقال للعصا المنسأة»
«المنسأة: العصا تنسأ بها»
«نسأت الإبل عن الحوض»
«نسي‏ء: نسأت الإبل عن الحوض أنسأها نساء إذا أخرتها عنه»
«بيع‏ النَّسِيئَةِ: بيع نسيه را از آن نسيئه گويند كه ثمن بتأخير انداخته ميشود.
«النَّسِيئَةُ: بَيْعُ الشي‏ء بالتَّأْخيرِ»
مفهوم: «delay» از این واژه استنباط می‌شود.
[ مشتقات ریشۀ «نسأ» (2) مورد و ریشۀ «نسی» (45) مورد و ریشۀ «نسو» (59) مورد
در آیات قرآن تکرار شده است.]

این تمناست که نمیذاره درک شنیداری از تاریکی قلبت داشته باشی!
چی میشه که در دل شرایط، این مطالب یادمون میره؟!
حسود، میشنوه «جیزّه!»، اما چنان سرگرم تمناهاشه که درک شنیداری از این کلام و هشدار و آلارم با ارزش و سرنوشت‌ساز نداره!
تمنا باعث میشه راجع به چیزی حرف بزنی که مربوط به تو نیست! این حرف زدن بیجا، در ملک و در ملکوت قلب، باعث قساوت قلب میشه! باعث میشه درک شنیداری از تاریکی قلبت نداشته باشی!
قلب رو از ویژگی تشخیص و احراز هویت صاحبان نور، محروم میکنه! «حِرْمَانِ مَعْرِفَةِ الْآمِرِ»
+ «یابن ادم! اذا وجدت قساوة فی قلبک!»

تمنّا، علت تاخیر در درک نور!
فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ!

واژۀ «نسیان» در نقطۀ مقابل «ذکر» قرار دارد.
جایی که ذکر یادآور نور و آرامش است، نسیان، پرده‌ای تاریک است که قلب را از درک نور بازمی‌دارد.

از نظر لغوی، ریشه‌های «نسی، نسو، نسأ» یک مفهوم مشترک دارند: تأخیر، بازماندن، فراموشی.
«نُسِئَت المرأة» یعنی تأخیر در حیض، با احتمال حمل.
«المنسأة» به معنای عصا برای عقب زدن.
«نسأت الإبل عن الحوض» یعنی دور کردن شترها از آب.
«النسیئة» یعنی خرید و فروش با تأخیر در پرداخت.

بنابراین، delay یا همان تأخیر در رسیدن به مقصد، ریشۀ این واژه‌هاست.


نسیان در دو معنا: نور و حسد
در معنای ممدوح، نسیان می‌تواند به معنای تأخیر حکیمانه در تقدیر الهی باشد، تأخیری که فرصت رشد و تکامل می‌دهد؛ یعنی لحظه‌ای که خدا، دریافت یک نور را تا زمان مناسب عقب می‌اندازد.
در معنای مذموم، نسیان همان فراموشی حسدآلود است؛ وقتی قلب به‌خاطر تمنّاهای بیجا و هوس‌ها، نور ذکر را فراموش می‌کند و از درک شنیداری حقایق محروم می‌شود.


تمنّا، علت فراموشی ذکر!

این تمنّاست که نمی‌گذارد صدای هشدار قلبت را بشنوی!
حسود، هشدار را می‌شنود ــ مثل صدای «جیزه!» ــ اما چون مشغول تمنّاهای خویش است، هیچ درک شنیداری واقعی از آن ندارد.

همین تمنّا، او را وادار می‌کند درباره چیزی حرف بزند که به او مربوط نیست؛
و این حرف‌زدن بیجا، چه در ملک (دنیای بیرونی) و چه در ملکوت قلب، نتیجه‌ای جز قساوت قلب ندارد.

وقتی قلب سخت شد، دیگر قدرت تشخیص صاحبان نور و احراز هویت «آمر» را از دست می‌دهد.
این همان است که ائمه (ع) آن را «حِرمان معرفۀ الآمر» نامیدند.


یادآوری مهم

«یابن آدم! إذا وجدت قساوة فی قلبک…»
اگر دیدی قلبت سخت شده و نور در آن جریان ندارد، بدان که تمنّاها و غفلت‌ها تو را به نسیان کشانده‌اند. علاجش بازگشت به ذکر، و یاد معلم ربانی است؛ همان که تو را در لحظه‌های تاریک، به نور هدایت می‌کند.

💔✨
دلنوشته
گاهی دلم می‌سوزد از این فراموشی‌های بی‌دلیل…
نمی‌دانم چرا درست در همان لحظه‌ای که باید به یاد نور باشم، تمنّاها چون پرده‌ای سیاه جلوی چشمم را می‌گیرند.
یاد معلم مهربانم، یاد همان نوری که بارها آرامم کرده، از خاطرم می‌رود… و همین یک لحظه غفلت، زندانی سال‌ها می‌شود!

ای خدای مهربان! 🤲
چه سخت است نسیان… همان فراموشی تلخی که آرام آرام قلب را سنگ می‌کند.
حسودها را دیدم که ذکر تو را شنیدند، اما چون گرفتار تمنّا بودند، گویا گوش نداشتند… چشم نداشتند… قلب نداشتند.
وای بر من اگر شبیه آنان شوم!

🌿
یاد تو، یعنی آرامش…
و نسیان، یعنی قساوت و گمراهی.
مگذار تمنّاهای کوچک مرا از نور بزرگت محروم کنند.
مگذار در دل تاریکی، صدای فرشته مهربانت را فراموش کنم.
مگذار به جای ذکر، دل به تمنّاها بسپارم و راه را گم کنم.

ای معلم ربانی 💞
ای فرشته مهربان قلبم…
به من بیاموز چگونه هر لحظه به یادت باشم؛
که دیگر در تاریکی نسیان، گرفتار نشوم.

✨الا بذکر الله تطمئن القلوب✨

+ «قساوت قلب! دلی که دل‌دل نمیزنه، دل نیست! سنگه!»:
«حِرْمَانِ مَعْرِفَةِ الْآمِرِ»
«یابن ادم! اذا وجدت قساوة فی قلبک!»
+ «رقّت قلب!»

وقتی که در بند تمنّاهای خودت اسیر میشی و گیر می‌افتی!
«حرص- پیله‌ی تاریک کرم ابریشم حریص!»:
«مَثَلُ الْحَرِيصِ عَلَى الدُّنْيَا كَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ!»

+ «غبر – مرداب راکد حسادت! داستان تکراری جاماندگان! عجوزا فی الغابرین!»
[تاخیر – جا ماندن از پرواز]:
اگه دیر به خاطر بیاری که می‌بایستی با نور ولایت خودتو آروم میکردی،
پروازت می‌پره و تو جا میمونی!
+ «زیغ – حسود، به متشابهات می‌افتد! در لانۀ عنکبوت به دام می‌افتد!
در واقع اسیر دام تمناهای خود می‌شود!»

[سورة العنكبوت (۲۹): الآيات ۴۱ الى ۴۵]
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً
وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (۴۱)
داستان كسانى كه غير از خدا دوستانى اختيار كرده‌‏اند،
همچون داستان عنكبوت است كه [با آب دهان خود] خانه‌‏اى براى خويش ساخته،
و در حقيقت – اگر مى‌‏دانستند – سست‏‌ترين خانه‌‏ها همان خانه عنكبوت است.

این آیات سوره عنکبوت، داستان تکراری اهل حسادتی است که پشت به نور ذکر الله کرده‌اند و به «نسیان شیطانی» گرفتار شده‌اند. خداوند در اینجا با یک مثال تکان‌دهنده حقیقت را آشکار می‌کند:

کسانی که به جای نور ولایت و ذکر الهی، به غیر خدا دل می‌بندند و امید می‌بندند، مثل عنکبوتی هستند که با آب دهان خودش خانه‌ای می‌سازد! خانه‌ای که ظاهراً شبیه خانه است، اما در واقع هیچ امنیت و پایداری ندارد. این خانه تار عنکبوت، در برابر یک نسیم کوچک هم ویران می‌شود؛ درست مثل قلبی که پشت به ذکر الله کرده و به تمنّاها و خیال‌های خودش دل بسته است.

در حقیقت:
اهل نور با یاد معلم ربانی، در خانه‌ای مستحکم جای می‌گیرند؛
خانه‌ای که نور ولایت، پایه و سقف آن است.
اهل حسد اما، چون ذکر را فراموش کرده‌اند، خانه‌ای می‌سازند از تارهای تمنّا، خیال و نسیان شیطان. آن‌ها فکر می‌کنند این خانه برایشان پناه و آرامش است، اما این خانه، سست‌تر از آن است که بتواند حتی در برابر یک حادثه کوچک تاب بیاورد.

این همان معنای نسیان شیطانی است:
فراموش کردن نور ذکر، و دل‌خوش بودن به چیزهایی که هیچ پشتوانه‌ای ندارند.
همانطور که تار عنکبوت، شکار را فریب می‌دهد ولی خودش هم سست و بی‌پایه است، نسیان شیطان هم انسان را در توهم نگه می‌دارد و ناگهان او را در تاریکی سقوط می‌دهد.

پس، اهل ذکر الله اهل پناهگاه واقعی‌اند، و اهل نسیان، گرفتار خانه‌ای موهوم و ویران!
همانجا که قرآن می‌فرماید:
«وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»

دلنوشته
ای دل خسته‌ام… 🕊
گاهی به خودم نگاه می‌کنم و می‌بینم در تارهای تمنّا و خیال خودم اسیر شده‌ام، درست مثل شکار در دام عنکبوت. خانه‌ای برای خود ساخته‌ام، اما چه خانه‌ای؟! سست‌تر از تار عنکبوت… با یک نسیم می‌ریزد، با یک حادثه ویران می‌شود.

ای مهربان خدای من ✨
وقتی از یاد تو غافل می‌شوم، وقتی نور معلم ربانی‌ات را فراموش می‌کنم، خانه‌ام چیزی جز توهمی تاریک نیست. در نسیان شیطانی، به چیزهایی دل می‌بندم که هیچ‌گاه مرا پناه نمی‌دهند.

اما آنگاه که نام تو را بر لب می‌آورم،
وقتی به یاد آن فرشته مهربان قلبم می‌افتم که راه ولایتت را به من نشان داده است،
دیگر دلم در خانه‌ای استوار آرام می‌گیرد. خانه‌ای که دیوارهایش از نور ساخته شده و سقفش از رحمت توست.

پروردگارا 🤲
نمی‌خواهم ساکن خانه‌های سست باشم. نمی‌خواهم مثل عنکبوت، با تارهای حسد و تمنّا خانه‌ای بسازم که خودش هم بر سرم آوار شود.
من خانه‌ای می‌خواهم که تو ساخته‌ای، خانه‌ای که ستون‌هایش یاد توست و سقفش ذکر تو.

آرامشم را در خانه‌ای می‌خواهم که هیچ بادی، هیچ حادثه‌ای، هیچ شیطانی نتواند آن را فرو بریزد. خانه‌ای که به نور تو روشن است، و به ذکر تو پابرجا.

✨ «الا بذکر الله تطمئن القلوب» ✨

بيع‏ النَّسِيئَةِ!
بيع نسيه را از آن نسيئه گويند كه ثمن بتأخير انداخته ميشود.
«النَّسِيئَةُ: بَيْعُ الشي‏ء بالتَّأْخيرِ»
نسیه میخری، بعدا پولشو میدی!
به این تاخیر در پرداخت پول کالا میگن نسیء که از نسیه خریدن میاد!
مفهوم تاخیر در واژه نسیان بسیار زیباست.
نُسِئَتْ‏ المرأةُ: إذا تأخَّرَ وقتُ حَيْضِهَا، فرُجِيَ حَمْلُهَا، و هي‏ نَسُوءٌ،
وقتى زن به آبستن بودن اميد دارد که داستان او به تأخير ميافتد. و او را نُسُوء ميگويند.
النَّسُوءُ: الحَلِيبُ إذا أُخِّرَ تَنَاوُلُه فَحَمِضَ فَمُدَّ بِمَاءٍ،
شيرى كه خورده نشده و ترش شده است كه با افزودن آب قابل نوشيدن شود.
(انگاری وقت خوردنش به تاخیر افتاده است.)
[کتاب لغت مفردات خیلی زیبا آورده]:
النَّسْيَ: قد يقال لما يَقِلُّ الاعتِدادُ به و إن لم يُنْسَ،
به چيزى كه كم اهميت است گفته مى‌‏شود اگر چه يادآورى شود و فراموش نشده باشد.
این توضیح، معنا و مفهومش، یعنی نور ولایت!
هر وقت نور «آیاتی و رسلی» برای تو کمرنگ و بی‌ارزش میشه اینجاست که ویژگی تاخیر رو عملا اجرا می‌کنی و دیر یادت میاد که باید با نور ولایت، خودتو آروم کنی!
+ «برهان»
به آیت میگن «حرث»، چون شرایط تولید عمل صالح رو برای اهل یقین فراهم میکنه.
به همین آیت، عرب میگه «نسی» چون مدام فراموش میکنیم چجوری باهاش برخورد کنیم و ارزش و اهمیتش، برامون کمرنگ میشه، چون معیوبیم، چون حسودیم، چون چشممون دنبال تمناهامونه ! لذا در انجام وظیفه در قبال آیات، همیشه عقب میمونیم و کارمون به تاخیر می‌افته و دیر می‌فهمیم چکار باید بکنیم، لذا واژه نسی با زبان خودش و معنایی که درونش داره، میخواد بگه قلب حسود در دل شرایط «آیاتی و رسلی» یعنی هنگام عرضۀ تقدیرات، یه همچین ویژگی و علامتی دارد.

نسیان؛ تأخیر در درک نور

چه تعبیر شگفتی دارد واژه «نَسِي»!
همان‌گونه که در «بَيع النَّسيئَة» پولِ کالا به تأخیر می‌افتد، در «نُسِئَتْ المرأة» نیز حیض به تأخیر می‌افتد، و در «النَّسُوء» شیر نوشیدنی اگر دیر مصرف شود ترشیده و تغییر می‌کند، در قلب انسان هم تأخیر در یادآوری نور، همان نسیان است.

در حقیقت، نسیان یعنی به تأخیر انداختن یاد نور، و از دست دادن لحظه‌ای که باید در همان دم تصمیم درست گرفته شود.
یعنی وقتی در دل شرایط «آیاتی و رسلی» قرار می‌گیری و باید بی‌درنگ با یاد معلم ربانی آرام شوی، حسادت و تمنّا جلو می‌افتد و ذکر عقب می‌ماند! این همان تاخیر در رسیدن به نور است.

در «مفردات» آمده است:
«النَّسْيَ: قد يقال لما يَقِلُّ الاعتِدادُ به و إن لم يُنْسَ»
یعنی چیزی که ارزش و اعتنایش کم شده—حتی اگر فراموش هم نشود.
این دقیقاً داستان ماست وقتی نور ولایت در چشم ما کم‌اهمیت جلوه می‌کند.

هر بار که آیت عرضه می‌شود، در واقع زمین «حرث» آماده است برای رویاندن عمل صالح.
اما چون ما در یادآوری آنچه معلم ربانی به ما آموخته، تأخیر می‌کنیم، ارزش آیت در نگاه ما کم می‌شود، و در عمل، وظیفه‌ای که باید انجام دهیم به عقب می‌افتد.

پس «نسیان» یعنی:
دل‌بستن به تمنّاها به‌جای یاد نور،
حسادت ورزیدن به‌جای تبعیت از معلم ربانی،
عقب انداختن تصمیم درست در لحظه،
و در نهایت، جا ماندن از آرامشی که خدا همان لحظه برای قلبمان مقدر کرده بود.

این همان علامت قلب حسود است: نسیان، تأخیر، عقب‌ماندگی.

دلنوشته
ای خدای مهربانم…
چقدر دلم می‌گیرد وقتی می‌بینم در همان لحظه‌ای که باید به یاد نور تو بیفتم، دلم دیر یادش می‌آید!
آرامش همان‌جا بود… کنارم بود… در قلبم دمیده می‌شد، اما من سرگرم تمنّاهای خودم بودم و دیر رسیدم!

نسیان یعنی همین…
یعنی لحظه‌ای که باید به آغوش نور بروم، با دست خودم آن را عقب می‌اندازم.
یعنی وقتی صدای آیت در جانم طنین می‌اندازد، من به جای شنیدن و آرام شدن، گوش دلم را می‌بندم و عقب می‌مانم.

خدایا…
نمی‌خواهم نور تو برایم کم‌اهمیت شود.
نمی‌خواهم دلم، به تمنّاها بیشتر بها بدهد تا به ذکر تو.
نمی‌خواهم در این بازار زندگی، آرامش را نسیه کنم و فردا به دنبالش بدوم، وقتی که امروز در دسترس من است!

ای خالق نور…
کمکم کن در لحظه، همان‌جا، همان دم، به یاد تو بیفتم و دلم را به دست فرشته مهربانت بسپارم…
نه اینکه با تأخیر، بعد از رنج و حسرت، تازه یادم بیاید تو را داشتم و تو کافی بودی.

ای نور جاودان،
مگذار در تاریکی تمنّاها گم شوم.
یاد خودت را همان دم در دلم زنده کن،
تا نسیانم به ذکر بدل شود،
و عقب‌ماندگی‌ام به پرواز در آید. 🕊✨

خداوند در قرآن می‌فرماید:
«فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ» (مائده، 13)
یعنی: بخشی از آنچه را که به آنان یادآوری شده بود، فراموش کردند!

این آیه دقیقاً به همان ویژگی قلب حسود اشاره دارد.
آنان، نور و سهمی از «ذکر» داشتند؛ نصیبی از یاد الهی، از آیات و رسل، از آموزش‌های معلم ربانی به آنان داده شده بود.
اما آن سهم را فراموش کردند… یا به عبارت دقیق‌تر: آن را کم‌اهمیت دانستند و به تأخیر انداختند!

این همان «نسیان» است:
در ظاهر چیزی از یاد نرفته، چون آیات و کلمات هنوز در ذهن هست.
اما در حقیقت، ارزش و وزن آن در دل کم شده و کنار گذاشته شده است.

وقتی انسان سهم خود از «ذکر» را کنار می‌زند، سهمش از نور هم کاسته می‌شود. و این یعنی محرومیت از آرامش!
مثل تاجری که سرمایه‌اش را در حساب بانکی دارد اما یادش می‌رود برداشت کند؛ در ظاهر سرمایه دارد، اما در عمل دستش خالی است.

اینجاست که می‌فهمیم نسیان، فقط یک «فراموشی ذهنی» نیست؛
بلکه یک فراموشی قلبی و عملی است.
یعنی فراموش کردن وظیفه‌ای که در دل «آیت» به ما یاد داده شده.
و این همان چیزی است که قرآن از آن پرده برمی‌دارد:
«فراموش کردند سهمی از آنچه به آنها یادآوری شد!»

پس هر وقت سهمی از نور ولایت در قلبمان کمرنگ شود،
هر وقت یاد معلم ربانی به عقب بیفتد،
و هر وقت تمنّاها ما را مشغول کنند،
بدانیم گرفتار نسیان شده‌ایم!

فرض کن پزشکت برایت نسخه‌ای نوشته که باید هر روز دارو بخوری.
داروها سر جاشون هستن، تو هم می‌دونی که باید بخوریشون،
اما هی امروز و فردا می‌کنی!
گاهی میگی حالا یه روز اشکالی نداره… گاهی میگی حوصله ندارم…
نتیجه‌اش چیه؟!
بیماری تو طولانی میشه و درد و رنج بیشتر.

این همون «نسیان» قرآنیه!
آیات و نشانه‌ها جلوی چشممون هستن،
معلم ربانی بارها به ما یاد داده چی در دل شرایط باید بکنیم،
ولی ما با تمنّاها سرگرم میشیم و عمل به وظیفه رو عقب میندازیم.

یعنی آیات رو «فراموش» نکردیم، اما «به تأخیر انداختیم»!
مثل دارویی که روی میز هست اما دست بهش نمی‌بری…

به همین دلیل قرآن میگه:
«فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ»
سهمشون رو فراموش کردند؛
یعنی سهم خودشون از نور ولایت رو با بی‌اعتنایی و تأخیر از دست دادند.


با این مثال، «نسیان» برای همه ما قابل لمس میشه:
دارو روی میز هست، اما خوردنش رو عقب میندازی = نسیان.
ذکر در دل هست، اما بهش عمل نمی‌کنی = نسیان.

دلنوشته
الهی…
چه بسیار لحظه‌هایی که نور تو را دیدم،
یاد معلم ربانی‌ات در دلم تابید،
اما تمنّاهای بی‌ارزشم دستم را گرفتند و عقب انداختند!

داروی شفا روی میز بود،
آیات و نشانه‌هایم در برابر چشم،
اما من بیمارِ بازیگوش،
امروز و فردا کردنم، درد را طولانی‌تر کرد.

آه خدای من…
این همان نسیان بود!
فراموشی مذموم بود…
تأخیری بود که قلبم را از آرامش محروم کرد.

یاد تو، یاد نعمت ولایتت،
همیشه در کنارم بود،
اما من ساده‌دل، سهمم را عقب انداختم و
سهم عقب‌مانده، به حسرت بدل شد.

پروردگارا✨
بگذار دیگر نسیانم در تقدیرات تکرار نشود،
بگذار به موقع، داروی یاد تو را بنوشم،
بگذار سهمم از ذکر و ولایت
هیچ‌وقت به تأخیر نیفتد.

«فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ»…
من نمی‌خواهم، از یاد تو سهمی را از دست بدهم.

نسی:
[نسی – قبض و بسط]:
النِّسْيَانُ: عُزوب الشّي‏ء عن النَّفْس بعد حضوره لها!
النِّسْيَانُ: غروب الشي‏ء عن النفس بعد حضوره لها!
ربط واژه نسی با مفهوم قبض و بسط بسیار زیباست.
قلبی که اشتباه میکنه، تاریک میشه و باید از این تاریکی فورا بفهمه اشتباه کرده و استغفار کنه!
وقتی این قلبی که قبض نور میشه، همچنان چشم به تمنا داشته باشه و نخواد از خواسته‌های نفسش دل بکنه، دچار مشکل نسیان و تاخیر در عمل به نور ولایت (یعنی همین آلارم تاریکی قلب) خواهد شد. اینجا، قلب برای اینکه از نور علم بهره‌مند بشه، و نسیان، جای خودشو به ذکر الله نورانی بده، باید اختیارا پشت به تمنا کنه تا توفیق رویت نور رو بدست بیاره!
تا اینکه قلب، دوباره به نور یاد معالم ربانی در دل شرایط تقدیرات سختش، نورانی بشه و بتونه بفهمه که چه وظیفه‌ای داره و یادش بیاد چکار باید بکنه!
این تاخیر و نسیان در عمل به نور ولایت، ناشی از حبّ دنیا «تمناها»، است که چون شخص، قلبا برای تمناهای خودش، ارزش بیشتری از نور ولایت قائله، لذا نمی‌تونه بفهمه چکار باید بکنه!
همیشه یادمون باشه که قدر معالم ربانی رو بدونیم «اکرمی مثواه»، و این تمثال نورانی رو با بزرگی و عظمت، جلوی چشمانمان مجسم و حیّ و حاضر ببینیم!
هر وقت از اون درجه اهمیتی که باید به این معالم ربانی و آیات بِدهیم، کم بذاریم، دچار غروب و عزوب و افول و نسیان و تاریکی و تاخیر و ناآرامی دنیای قلب خواهیم شد.
همه چیز وصل به نور معالم ربانی است!
«زندگی یعنی معرفة الامام بالنورانیة»

نسیان، همان غروب نور در جان است؛
وقتی چیزی در دل حاضر بود، اما تو ارزشش را ندیدی، و رهایش کردی تا از دست برود.
این یعنی «نسی»؛ یعنی قلب، آنچه را که دیده بود و شنیده بود، پشت گوش انداخت، چون تمنّاهای دنیا را عزیزتر شمرد.

قلبی که آلارم تاریکی را می‌بیند اما به جای بازگشت، همچنان بر تمنّایش اصرار دارد، اسیر تأخیر می‌شود.
یعنی چراغ «ذکر» روشن است، اما او راه را نمی‌رود…
این همان قبضی است که به بسط نمی‌رسد، همان نسیانی است که جای ذکر را می‌گیرد.

راه بازگشت چیست؟
فقط یک چیز: پشت کردن به تمنّا!
یعنی ترجیح دادن نور معلم ربانی بر لذت‌های دلخواه.
فقط در این صورت است که قلب دوباره نور را می‌بیند، یاد می‌گیرد، و آرام می‌شود.

هر بار که در تقدیرات سخت قرار می‌گیری، یادت بیاید:
اگر به تمنّا تکیه کنی، تأخیر و تاریکی نصیبت می‌شود،
اما اگر به یاد معلم ربانی‌ات بایستی، نور و آرامش از آنِ توست.

این همان معنای عمیق زندگی است:
«معرفة الإمام بالنورانیة» 💫
زندگی یعنی نور را در معلم ربانی بشناسی،
او را بزرگ بداری «أَكْرِمي مَثواه»،
و قدر لحظه‌های ذکر را بدانی تا نسیان، تو را به قعر غروب و تاریکی نکشاند.

#دلنوشته

ای خدای مهربانم 💞
گاهی دلم می‌بیند و می‌فهمد چه باید بکند، اما تمنّاها نمی‌گذارند…
چیزی درونم می‌گوید «بس است!» ولی پایم می‌لغزد و به تأخیر می‌افتم.
این همان نسیان است، همان غروبی که نورِ یاد تو را از دلم می‌گیرد و مرا در تاریکیِ خودم جا می‌گذارد.

اما هر بار که به یاد معلم ربانی‌ام می‌افتم ✨
هر بار که سخن او را به خاطر می‌آورم،
گویی آفتاب دوباره طلوع می‌کند و قلبم از قبض رها می‌شود.
دیگر تمنّا رنگ می‌بازد، و دلم آرام می‌گیرد.

پروردگارا 🕊
نمی‌خواهم اسیر نسیان باشم.
نمی‌خواهم نور را به تأخیر بیندازم.
کمکم کن هر لحظه یاد تو، یاد فرشته مهربانت،
و یاد معلم ربانی را در قلبم زنده نگه دارم،
تا هیچ‌وقت از نور ولایت محروم نشوم.

الهی ✨
بگذار زندگی‌ام همان باشد که اولیایت آموختند:
«زندگی یعنی معرفة الإمام بالنورانیة»
یعنی یاد او،
یعنی حضور نور،
یعنی آرامش در دنیای قلب.

« نسو : و النَسي‏ء : التأخير »
توضیح کتاب التحقیق در مورد واژه نسوان و نساء :
و لا يخفى التناسب لفظا و معنى بين هذه الكلمات و بين مادّة النسأ
فانّ في النساء تأخّرا من جهة القدرة و العمل و الاستطاعة البدنيّة عن الرجال و البنين و الإخوان.
مفهوم «دیر به خاطر آوردن»
مفهوم «delay» ، «lag» : انگاری قلب حسود، منتال ریتاردیشن داره!
استنباط این ویژگی تاخیر در قلب حسود، از واژه «نسی» مهم است.
«آدَمَ …‏ فَنَسِيَ»:
یعنی آدم ع نیز در آن امتحان، استعمال حسد نمود
و عبارت «فَنَسِيَ» از این مطلب مهم خبر می‌دهد!
حالا مفهوم «حسادت» رو در مشتقات ریشۀ «نسی» در آیات زیر اضافه کنیم و بخوانیم: 
[وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ‏ فَنَسِيَ‏ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً –
فَذُوقُوا بِما نَسِيتُمْ‏
فَإِنِّي‏ نَسِيتُ‏ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ‏ إِلَّا الشَّيْطانُ‏ –
لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ‏
فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ‏ –
ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ‏ نَسِيَ‏ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ‏ –
سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‏]
تمنّا علت تاخیر در درک نور است! فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ!
یعنی وقتی بعلت حسادت، پشت به نور و رو به تمنا نمودند، اون بلاها سرشون اومد!
این آیات زیبا رو با مفهوم ویژگی تاخیر در درک نور ولایت،
بعلت استعمال حسد و حبّ تمنّاها، مطالعه کنیم.
قلبی که خوب آمادگی نداشته باشه (یعنی چشمش دنبال تمناهاش باشه)، آمادگی فهم قبض و بسط رو نداره، لذا دچار غفلت و تاخیر در فهم و درک نورش میشه، در نتیجه اون عهدشو که می‌بایست با نور ولایت، قلبش به آرامش برسه رو، در دل شرایط فراموش می‌کنه «نسی» – «تسویل نفس»، و شیطان هم آتیش‌بیار این معرکه است «تسویل شیطان»!
در واقع، قلب  می‌بایست از نعمت نور ولایت محظوظ و بهره‌مند میشد، اما نسیان حسادت به این ذکر الله، کار دستش میده و همیشه غالبا اینجوری است که شخص حسود، نعمت نور ولایت رو به باد فراموشی میسپارد.
اهل یقین به معالم ربانی، با یاد این نور، نعمت حضور علم رو در قلبش حس میکنه و این اوامر ارزشمند نورانی، به قلب او فهمانده می‌شود و به خاطرش آورده میشود: «سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى».
تمام آیات قرآن با واژه‌هایی از ریشه‌های نسو، نسی و نسا باید بدقت بررسی شود.

نِسو/نَسَأ: «تأخیر»؛ وقتی دل، نور را دیر به خاطر می‌آورد

«وَ النَّسِيءُ: التَّأخیر»
در «التحقیق» ذیلِ نِساء/نِسوان اشاره می‌شود که میان این الفاظ و مادّه‌ی نَسَأ (تأخیر) تناسب لفظی و معنایی هست؛ گویی نوعی «عقب‌بودن/پس‌افتادگی در توان و اقدام بدنی» نسبت به «ذکور/بنین/إخوان» لحاظ شده است. ما از این نکته این رو برداشت می‌کنیم:
مفهوم ریشه «ن س أ/ن س ی/ن س و»، «عقب‌افتادن و دیرکرد» است.
بَیعُ النَّسِیئَة: خرید و فروش با تأخیر در پرداخت.
نُسِئَتِ المرأة: تأخیر در حیض، امیدِ حمل.
النَّسُوء: شیری که دیر مصرف شده، ترشیده و با آب رقیقش می‌کنند.
النَّسْیَ (از «مفردات»): به چیزی گفته می‌شود که اعتبارش در دل کم شده، حتی اگر فراموش هم نشده باشد.

جمع‌بندی لغوی: نسیان فقط «یادم رفت» نیست؛
اغلب یعنی نور حاضر بود، اما در دل کم‌اهمیت شد و عمل به آن به تعویق افتاد.
این همان «delay/lag» قلبی است.


نسیان = تأخیر در فهمِ «قبض‌وبسط»

تعریف‌های کوتاه:
النِّسْیانُ: عُزوب/غروبُ الشیء عن النفس بعد حضورِه → چیزی در جان حاضر بود، امّا افول کرد.
در میدان عمل: وقتی «آلارمِ تاریکیِ قلب» (قبض) را دیدم، باید بی‌درنگ به «ذکر» برگردم تا بسط رخ دهد. اگر تمنّا را مقدم بدارم، نسیان می‌آید: یعنی دیر فهمیدن، دیر آرام شدن، دیر عمل کردن.

نسخه‌ی درمان:
قلب برای بهره‌مندی از نور باید اختیاراً پشت به تمنّا کند تا «توفیق رؤیتِ نور» عطا شود؛ آن‌گاه یادِ معالمِ ربانی در دلِ تقدیرات برمی‌گردد، وظیفه روشن می‌شود و «ذکر» جای «نسیان» را می‌گیرد. هرجا تمناها محبوب‌تر از نور شدند، تاخیر می‌آید.
همیشه «أَكرِمي مَثواه» را به خود یادآور باش؛ معلم ربانی را بزرگ بدار و تمثال نورانی او را در چشم دل زنده نگه‌دار. هر تقلیلِ شأنِ او = غروب/عزوب/افول/نسیان/تأخیر و بازگشتِ بی‌قراری.


خواندن آیات با «عینکِ تأخیرِ ناشی از تمنّا/حسد»
﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَىٰ آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا﴾
در این آیه:
نسیانِ آدم (ع) نه سقوط از ایمان، بلکه لغزشِ لحظه‌ایِ میل/تمنّا و «دیرکرد در التزامِ عهد» است؛ جلو افتادنِ خواهش، عقب‌افتادنِ ذکر.
﴿فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ…﴾
پیامدِ نسیانِ سهمِ ذکر، چشاندنِ ثمره‌ی همان تأخیر است؛ تکانه‌ای تربیتی تا دل به موقع به یاد آید.
﴿فَإِنِّي نَسِيتُ الحُوتَ وَمَا أَنْسَانِيهِ إِلَّا الشَّيْطَانُ﴾
شیطان «فراموش‌انگارِ لحظه‌ها»ست؛ attention hijacking.
هر جا ذکر کم‌رنگ شد، انسانیه الشیطان، همان آتش‌بیارِ تاخیر است.
﴿لا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾
اقرار به نسیان و بازگشت سریع = قطعِ تأخیر.
﴿فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ﴾
نور در ذهن بود، امّا در دل کم‌اعتبار شد؛ سهمشان از ذکر را با تعویق سوزاندند.
﴿ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ﴾
نعمت دنیایی که می‌آید، اگر «یادِ نورانی من» به «یادِ نعمت بی‌ارزش دنیا» تبدیل شود، ذکر به تأخیر می‌افتد و نسیان می‌روید.
﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى﴾
نسخه‌ی الهیِ ضدّتاخیر: قرائتِ ربانیِ پیوسته؛ امروز در زبان ما: دوامِ اتصال به معلم ربانی تا ذکر، پایدار و on-time بماند.

خلاصه‌ی قرآنی:
تمنّا ⇒ حسد ⇒ تقلیل شأنِ نور ⇒ lag/تاخیر ⇒ نسیان ⇒ قساوت و بی‌قراری
در برابرش:
اکرامِ معلم ربانی ⇒ ذکرِ on-time ⇒ قبض→بسط ⇒ آرامش و عمل صالح


تشخیص سریع و عمل کوتاه (پروتکل ضدّ تأخیر)
توقفِ تمنّا: هرجا دل بی‌قرار شد، اول تمنّای فعّال را نام‌گذاری کن.
یادِ معلم ربانی: تصویرِ زنده‌ی او را در دل فراخوان؛ «أكرِمي مَثواه».
تسلیمِ روشن: وظیفه‌ای را که از او آموخته‌ای، همین الآن اجرا کن (نه بعداً).
تثبیت: یک ذکرِ کوتاهِ ثابت بعد از عمل (مثلاً صلوات/حمد) تا نور در دل بسط یابد.


دل اگر آماده نباشد و چشمش دنبال تمنّا باشد، فهمِ قبض‌وبسط دیر می‌رسد؛ عهد فراموش می‌شود؛ «تسویلِ نفس» و «تسویلِ شیطان» دست به دست هم می‌دهند.
امّا اهل یقین، با یادِ معالم ربانی، از نعمتِ حضورِ علم محظوظ می‌شوند و وعده‌ی «سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى» را در ذوقِ قلبی می‌چشند.
همه چیز به نورِ همان یاد وصل است؛
زندگی یعنی «معرفة الإمام بالنورانیة»—یعنی به‌موقع به یاد آمدنِ نور.

+ « رفع عن امتى الخطا و النسيان »
با وجود نعمت با ارزش و زیبای نور ولایت، دیگه جای تعلل و تاخیر و نسیان نیست و این حدیث زیبای رسول گرامی ص اشاره به همین مطلب مهم دارد که وقتی نور ولایت بعنوان ابزار آرامش قلوب تعریف شد، دیگه کسی نمی تونه تقصیر تاخیر خودشو که ناشی از استعمال عیب حسد خودش هست، به گردن دیگری بندازه!
نور ولایت کار را برای همه تمام کرده است.
«اکمال دین و اتمام نعمت»
اینکه دیر یادمون میاد چکار باید بکنیم،  همین تاخیر، اگه بهش اهمیت ندی اینقدر طولانی میشه که دیگه کم‌کم بی‌خیالش میشی! پس باید برات مهم باشه چرا زود با نور ولایت کار رو تموم نمی‌کنیم!
چرا دیر به هم می‌گردیم! تاخیر برای چیست؟!
باید هدفت این باشه که این زمان تاخیر رو به حداقل ممکن برسونی! بعضی‌ها اینقدر سریع و خوب انجام وظیفه می‌کنن که انگاری فاز تاخیری ندارن! اما اگه با تلسکوپ یا میکروسکوپ در آفاق و انفس حالاتشون، زوم کنی، میبینی اونا هم فاز تاخیری دارند، چون غیر از آل محمد ع، همه عیب حسد داریم، لذا فاز تاخیری هست اما نباید غیر متعارف باشد و باید به محض اینکه به خاطرت اومد چه باید بکنی، فورا انجامش بدی «اولین دوربرگردون دور بزن!»! یا حتی اگه وقتش گذشته، بابتش استغفار کنی و این اظهار ندامت ارزش داره، کانه میخوای بگی من دیر متوجه شدم و تقصیر از منه!
و این اندیشه درست رو آل محمد ع به سبب صاحبان نور به ما آموزش داده‌اند.
«نسى: إغفال الشي‏ء، ترك الشي‏ء»
اینکه غفلت می‌کنیم و نور ولایت رو زود نمی‌گیریم و درک نمی‌کنیم و دیر یادمون میاد باید به نور ولایت عمل کنیم!
اینها مفاهیمی است که در واژه «ن س و»، «ن س أ»، «ن س ی» دنبالشیم.
«المنسأة: العصا تنسأ بها»:
منسأة در معنای مذموم، نام لیدر سوء است که استعمال اندیشه او موجب میشه عمل به نور ولایت به تاخیر بیفته و غافل بشی و دیر یادت بیاد چکار باید بکنی!
«نُسِئَتِ المِرأة: تأخّر حيضها عن وقته فرجي أنّها حبلى»
مفهوم تاخیر! یعنی امید بارداری هست!
«نسیه»: یعنی میخری، بعدا پولشو میدی!
به این تاخیر میگن نسیء که از نسیه خریدن میاد!
شاید نسیان هم معنیش این باشه که یه چیزی رو فراموش میکنی و با تاخیر بعدا یادت میاد.

«رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي الخَطَأُ وَ النِّسيان»

این حدیث شریف پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله، وقتی در پرتو نور ولایت خوانده شود، معنای تازه‌ای به خود می‌گیرد:

نور ولایت = ابزار آرامش قلوب.
یعنی وقتی چراغ هدایت آل‌محمد علیهم‌السلام در دل قرار گرفت، دیگر بهانه‌ای برای ماندن در تاریکی «خطا و نسیان» وجود ندارد.

بله! ما همه درگیر «فاز تاخیری» هستیم، چون غیر از معصومین، هیچ‌کس از عیب حسد خالی نیست.
اما نکته اینجاست:
اینکه تو در اثر حسد و تمنّا دیر یادت می‌آید چه باید بکنی، خطاست.
اما اگر بدنبال این خطای «دیر فهمیدن»، تو رو به ندامت و استغفار نمایی، خدای مهربان آن خطا و اشتباه را از پروندۀ تو برداشت می‌کند؛ «رُفِعَ» یعنی بارِ سنگینی از دوش تو برداشته می‌شود.

پس فرق مهم اینجاست:
ما، خواه ناخواه، فاز تاخیریِ ناشی از عیب حسد را داریم.
اما فاز تاخیریِ غیرمتعارف یعنی بی‌خیال شدن نسبت به ذکر نور، که ریشه‌اش حسد و لجاجت است، قابل قبول نیست.

اهل یقین هرگز اجازه نمی‌دهند این «تأخیر» کش پیدا کند؛
آنها به محض اینکه متذکر می‌شوند، در اولین دوربرگردان می‌چرخند، حتی اگر وقت گذشته باشد.
چرا؟ چون آل محمد ع یادشان داده‌اند که همین «اظهار ندامت» ارزشمند است؛ یعنی اقرار به اینکه «تقصیر از من بود».


«نَسِي: إغفالُ الشيء، تركُ الشيء»

نسیان = ترک عملی که باید فوری انجام می‌شد.
یعنی قلب حسود با غفلت، ذکر نورانی ولایت را «زود نمی‌گیرد» و کار به عقب می‌افتد.

به همین خاطر در فرهنگ قرآن:
«نُسِئَتِ المرأة» = تأخیر در حیض، اما امید حمل.
«نَسِيئَة» = خرید نسیه، پرداخت با تأخیر.
«المنسأة» = عصای تأخیر؛ نماد لیدر سوء که آدم را از مسیر اصلی منحرف و عقب می‌اندازد.

همه اینها یک پیام دارند:
هر جا نور ولایت برایت کمرنگ شد، یعنی داری قسط را نسیه می‌پردازی!
یعنی به جای عمل فوری، داری عقب می‌افتی؛ به امید اینکه «بعداً» جبران کنی.
و همین «بعداً» اگر طولانی شود، قلبت آرام آرام قساوت می‌گیرد و ذکر از دست می‌رود.


نسیان فقط یک فراموشی ساده نیست؛ یعنی تاخیر در یادآوری نور ولایت.
«رفع عن أمتی الخطأ و النسیان» یعنی:
اگر به محض تذکر، دور بزنی و به ولایت برگردی، این تاخیر بخشیده است.
اما اگر لجاجت و حسد نمایی تا این تاخیر کش پیدا کند، دیگر «نسیان» به قساوت تبدیل می‌شود.

پس وظیفه‌ی اهل یقین این است که:
به نور ولایت on-time متذکر شوند.
اگر تأخیری رخ داد، زود با استغفار جبران کنند.
و هیچ‌وقت «تاخیر» را به گردن دیگری نیندازند؛
چون نور ولایت کار را برای همه تمام کرده:
«الیوم أکمَلتُ لَکم دینَکم و أتمَمتُ علیکم نعمتی».

[نسی – ای و ربی «ایوالله»] :
با خدا زود معامله کن «حی علی خیر العمل»! زود از دلخواه بگذر – «بگو ایوالله» – همونجا نور قلبتو رایگان بگیر ! کار خدا رو زود راه بنداز! تاخیر نکن! دست‌دست نکن! خدا رو معطل نکن!
خدایا فعلا کمک کن، بعدا از دلخواه میگذرم، این روش معارینه!
این روش تاخیر انداختن، قساوت قلب میاره «إِنَّمَا النَّسي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ»!
دیر کنی و تاخیر نمایی، قلبت تاریک تر میشه، دیگه نمیتونی!

نسی – ای و ربی «ایوالله!»

ذکر «ای و ربی» یا «ایوالله» فقط یک قسم خوردن نیست؛ یک تصمیم لحظه‌ای است!
یعنی درست همان جایی که تقدیر و آیه در برابر تو قرار می‌گیرد، همان لحظه‌ای که دلخواهت وسوسه‌ات می‌کند، همان لحظه باید بگویی:
«ایوالله! حیّ علی خیر العمل!»

یعنی چه؟
یعنی با خدا زود معامله کن، همون‌جا از دلخواه بگذر، همون‌جا نور قلبت رو بگیر!
این لحظه، لحظه‌ی معامله است؛ یک معامله‌ی نقدی، نه نسیه!

اما اگر دست‌دست کردی، گفتی: «خدایا فعلاً کمک کن، بعداً از دلخواه می‌گذرم»؛ این روش معارینه!
اهل تأخیر همیشه خدا رو معطل می‌کنند؛ امروز و فردا می‌کنند؛ و این امروز و فردا کردن همان «نسیء» است که قرآن فرمود:

✨ «إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ» (توبه: ۳۷) ✨

یعنی تاخیر در گذشتن از تمنّا، دل را در کفر و تاریکی جلوتر می‌برد.


«ایوالله» = رمز گشودن قفل قلب

اهل یقین وقتی در دل شرایط سخت قرار می‌گیرند، وقتی تقدیرات سنگین می‌شود و هواهای نفس هجوم می‌آورد، همان‌جا می‌گویند:
ایوالله!
یعنی خدایا من انتخاب کردم؛ همین حالا از دلخواه می‌گذرم!

و در همان لحظه، نور آرامش به قلبشان سرازیر می‌شود؛
در همان لحظه، آسمان به دلشان جواب می‌دهد؛
در همان لحظه، معامله‌ی ربانی نقد می‌شود.


نتیجه
هر لحظه‌ی تاخیر = تاریکی روی تاریکی.
هر «ایوالله» به موقع = چراغی روشن در دل.
راه معارین = امروز و فردا کردن، خدا را معطل گذاشتن.
راه اهل یقین = نقدی معامله کردن با خدا؛ گذشتن همان لحظه.

✨ پس «ایوالله» کلید عبور از نسیان است؛ رمز جلوگیری از قساوت قلب و راه کوتاه رسیدن به نور.

💞 دلنوشته: ایوالله! 💞

خدایا ✨
گاهی در دل تقدیرات، سختی‌ها مثل کوه روی شانه‌ام می‌نشیند…
گاهی تمنّاها مثل ماری در دل می‌پیچند و نمی‌گذارند آرام بگیرم.
آن لحظه است که صدایی از درونم می‌گوید:
«همین‌جا بایست! همین‌جا دل از خواهش ببر!»
بگو «ای و ربّی!»، بگو «ایوالله!»

خدایا 🤲
می‌دانم اگر امروز و فردا کنم، اگر دست‌دست کنم،
قلبم تاریک‌تر می‌شود…
می‌دانم تاخیر یعنی قساوت،
یعنی فاصله گرفتن از نوری که تو می‌خواهی همین حالا در دلم بتابانی.

پس در همان لحظه می‌گویم:
ایوالله!
یعنی معامله با تو نقد است،
یعنی همین‌جا از تمنّا می‌گذرم،
یعنی همین‌جا نور تو را می‌خواهم، نه هیچ‌چیز دیگر!

خدایا ✨
بگذار هر «ایوالله» چراغی شود در دل من،
بگذار هر گذشتن از دلخواه، پلی شود به سوی آرامش.
من با تو معامله کردم… نقد، بی‌تاخیر، بی‌فاصله.
و تو همان لحظه، با نورت جوابم را می‌دهی ❤️

اللغة:
و المنسأة العصا الكبيرة التي يسوق بها الراعي غنمه مفعلة من نسأت الناقة و البعير إذا زجرته.
المنسأة: عصاء بزرگيست كه چوپان گوسفندان را با آن ميراند بر وزن مفعله از نسأت الناقة و البعير گرفته شده هر گاه آن را باز دارند از حركت.
[نسیء – وَطُؤ] :
نسي‏ء: نسأت الإبل عن الحوض أنسأها نساء إذا أخرتها عنه
«إِنَّمَا النَّسي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (37) »
«المواطاة: الموافقة»
این آیه نیز قصه دنیای اهل شک نسبت به صاحبان نور است و چهار ماه حرام نام صاحبان نور است و مدتی است که به اهل شک توفیق داده می‌شود تا با یاد معالم ربانی، دین را و زندگی را تجربه کنند و زیبایی آن را از نزدیک لمس کنند، شاید ایمان بیاورند، اما متاسفانه اهل شک، جای ماههای حرام و حلال را عوض می‌کنند و به خیال خود، درست دینداری می‌کنند، چون بجای هر ماه حرام که بر خود حلال کرده‌اند یک ماه حلال را بر خود حرام می‌کنند،
غافل از اینکه خدا به موسی ع گفت ای موسی ع دوست دارم آنطور که من می گویم عبادت شوم نه آنطور که بنده دوست دارد من را عبادت کند عبادت شوم:
« إِنَّمَا أُرِيدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ لَا مِنْ حَيْثُ تُرِيد »
لذا اهل شک به نور خود جفا می کنند و بجایش، لیدرهای سوء را که مطابق هوای نفس آنها نظر می‌دهند، بر می‌گزینند و اینگونه تلاش می‌کنند که رای خود را اعوذ بالله بر رای خدا غلبه دهند و مثل یهود به خیال خامشان ثابت کنند که دست خدا بسته است! ولی از خدا نمی شود زرنگ تر بود و اینها گول مهلتی «چهار ماه حرام» که از اصول و اسرار است که خدا به اینها داده را می خورند.
پس «مواطاة» کاری است که اهل شک برای گول زدن خود و دیگران انجام می دهند تا خود را نزد همه دیندار جلوه دهند و این برای اهل شک همان اعمال عبادی است «طفف» که بعد از جدایی از صاحب نور انجام می‌دهند.
اهل حسادت بجای نماز خواندن پشت مقام ابراهیم ع، به این مقام پشت پا میزنند و بین مقام ابراهیم و کعبه فاصله می اندازند!
آره، اونیکه مقام ابراهیم رو از جای اصلیش دور کرد برای همین منظور بود!
فن «نسیء» یکی از کلک های شیطان و اهل شک برای گول زدن خود و دیگران است، و همانطور که برای صاحبان نور نامهای زیادی تا بحال گفتیم، لیدر سوء نیز نامهای زیادی دارد و یکی از این نامها «نسیء» است.
در واقع لیدر سوء، بر کفر اهل شک اینگونه می‌افزاید که با نظرات غلط و اشتباه، دست همه را برای ارتکاب معصیت باز می‌کند و در عوض مراسمی دروغین و نمادین برای زنده نگه داشتن ظاهر و نماد دین خدا برپا می‌کند و اینگونه همه را گول می‌زند و خود را متولی این امر معرفی می‌نماید، غافل از اینکه اهل یقین می‌دانند این لیدر سوء، معنای همان واژۀ «نسیء» است و دستش به برکت کسب علم از صاحبان نور، نزد اینها رو شده.
خدا هم زرنگه! یه جاهایی کاری میکنه لیدر سوء، یه سوتی‌هایی بده که اینجوری رسوا بشه!

«نسیء؛ کلک قدیمی شیطان برای عقب انداختن نور!»
«تأخیر در اطاعت = افزودن بر کفر»
«لیدر سوء، همان نسیء! جابه‌جا کردن حدود خدا»
«مواطاة اهل شک؛ ظاهر دینداری، باطن گمراهی»
«خانه‌های پوشالی دین‌سازی؛ از مقام ابراهیم تا چهار ماه حرام»
«نسیء؛ تاخیر خطرناک قلب حسود»

نسیء؛ یکی از کلک‌های شیطان!

در لغت گفته‌اند:
«المنسأة: عصای بزرگی است که چوپان گوسفندان را با آن می‌راند، از ریشۀ نسأت یعنی بازداشتن و عقب انداختن.»
همچنین دربارۀ نسیء آمده است:
«نَسَأت الإبل عن الحوض: یعنی شتران را از آبخوری بازداشتم و عقب انداختم.»

این واژه دقیقاً با مفهوم تأخیر و عقب انداختن گره خورده است.

خداوند در قرآن می‌فرماید:
إِنَّمَا النَّسي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (توبه، ۳۷)

یعنی این «نسیء» افزودنی بر کفر است؛ اهل شک و کفر با آن خود و دیگران را گمراه می‌کنند، سالی آن را حلال می‌کنند و سالی حرام، تا با جابه‌جا کردن «عده» ــ همان حدود و اصولی که خدا قرار داده ــ ظاهر دینداری را نگه دارند، ولی حقیقتاً دین خدا را تحریف کرده‌اند.

مواطاة = توافق ساختگی
این همان چیزی است که اهل شک انجام می‌دهند: برای اینکه خود را دیندار نشان دهند، توافق‌های دروغین می‌گذارند؛ ظاهر را درست می‌کنند اما باطن را فاسد.

خدا به موسی(ع) فرمود:
إِنَّمَا أُرِيدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ لَا مِنْ حَيْثُ تُرِيد

یعنی «من می‌خواهم آن‌گونه که خودم دستور می‌دهم پرستیده شوم، نه آن‌طور که بندگانم دوست دارند.»

اهل شک اما دقیقاً برعکس عمل می‌کنند:
به نور ولایت جفا می‌کنند و دنبال لیدر سوء می‌روند، همان کسی که مطابق تمنّا و هوای نفسشان نظر می‌دهد. اینجاست که «نسیء» به معنای یک کلک شیطانی ظاهر می‌شود: عقب انداختن حقیقت، جابه‌جا کردن حدود، و جایگزین کردن «عبادات نمایشی» به جای عبادت حقیقی.

اهل شک و نسیء
مثل یهود که گفتند دست خدا بسته است، اهل شک هم خیال می‌کنند می‌توانند با این کلک‌ها رای خودشان را بر رای خدا غلبه دهند. اما در واقع فقط به خودشان جفا می‌کنند. «چهار ماه حرام» که نام صاحبان نور است، برای آنها فرصتی بود تا نور را تجربه کنند و طعم هدایت را بچشند، اما به جای آن، ماه‌ها را جابه‌جا کردند و دینداری دروغین ساختند.

اهل حسد هم بجای نماز خواندن پشت مقام ابراهیم(ع)، بین مقام و کعبه فاصله انداختند! این همان ماجرای تغییر جایگاه مقام ابراهیم است، برای آنکه حقیقت را از چشم‌ها پنهان کنند.

لیدر سوء؛ همان نسیء!
یکی از نام‌های لیدر سوء همین «نسیء» است. او همان است که با عقب انداختن نور ولایت، کفر را زیاد می‌کند؛ با حرام کردن حلال و حلال کردن حرام، مردم را در ظاهر عبادت مشغول می‌کند اما حقیقت دین را از آنها می‌گیرد.

اهل یقین اما فریب نمی‌خورند؛ چون می‌دانند «نسیء» فقط یک نقاب برای پنهان کردن حقیقت است. خدا هم در نهایت این نقاب را کنار می‌زند. او کاری می‌کند که این لیدر سوء، سوتی بدهد و رسوا شود.


پس «نسیء» یعنی عقب انداختن نور ولایت و جابه‌جا کردن حدود خدا.
این روش، همان کلک شیطان و اهل شک است تا کفرشان را بیشتر کنند.
اما اهل یقین با نور معلم ربانی، دست این کلک‌ها را می‌بینند و فریب نمی‌خورند.

امام رضا علیه السلام:
عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَخِيهِ عَبْدِ الْعَزِيزِ قَالَ:
سَأَلْتُ الرِّضَا عَلِيَّ بْنَ مُوسَى ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏
نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ‏

فَقَالَ
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَنْسَى وَ لَا يَسْهُو
وَ إِنَّمَا يَنْسَى وَ يَسْهُو الْمَخْلُوقُ الْمُحْدَثُ

أَ لَا تَسْمَعُهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‏
وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا

وَ إِنَّمَا يُجَازِي مَنْ نَسِيَهُ وَ نَسِيَ لِقَاءَ يَوْمِهِ بِأَنْ يُنْسِيَهُمْ أَنْفُسَهُمْ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏
لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ‏
وَ قَالَ تَعَالَى‏
فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا
أَيْ نَتْرُكُهُمْ كَمَا تَرَكُوا الِاسْتِعْدَادَ لِلِقَاءِ يَوْمِهِمْ هَذَا
.
از قاسم بن مسلم از برادرش عبدالعزیز نقل شده است که گفت:
از امام رضا (علیه‌السلام) درباره فرمایش خداوند عز و جل که می‌فرماید:
(نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ، خدا را فراموش کردند، پس او نیز آنان را فراموش کرد) پرسیدم.
پس فرمود:
همانا خداوند تبارک و تعالی نه فراموش می‌کند و نه دچار سهو و نسیان می‌شود.
بلکه این مخلوق حادث (موجود پدیدآمده) است که فراموشی و سهو دارد.
آیا نمی‌شنوی که خداوند عز و جل می‌فرماید:
(وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا، و پروردگارت فراموشکار نیست)؟
بلکه جزای کسی را که خدا را فراموش کرده و دیدار روز قیامتش را از یاد برده است، این‌گونه می‌دهد که آنان را نسبت به خودشان دچار فراموشی می‌کند.
چنان که خداوند متعال می‌فرماید:
(لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ،
همانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا نیز آنان را نسبت به خودشان دچار فراموشی کرد، آنان همان فاسقان هستند.)
و نیز فرموده است:
(فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا،
پس امروز آنان را فراموش می‌کنیم همان‌گونه که دیدار این روزشان را از یاد بردند)،
یعنی آنان را به حال خودشان رها می‌کنیم همان‌گونه که خود را برای دیدار این روز آماده نکردند.
***
خدای مهربان، برای راهنمایی این اهل حسادت، معلّم خودشو برای اونها آشکار کرد، اما اونها چکار کردند، به این معلم و علوم اهل بیت ع آگاهانه و اختیارا پشت کردند و قدر این نعمت الهی رو ندانستند و کفران نعمت کردند و خدا هم سزای این کفران نعمت آنها را با این عبارت نسوا الله، فنسیهم میدهد.

این حدیث امام رضا علیه‌السلام، نقطۀ مهم و دقیقی از مفهوم «نسیان» رو روشن می‌کنه.

خداوند سبحان هرگز دچار نسیان و سهو نمی‌شود، چون نسیان و سهو، از ویژگی‌های مخلوق محدود و حادث است.
بنابراین وقتی قرآن می‌فرماید: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ»، معنایش این نیست که خدا چیزی را فراموش می‌کند، بلکه یعنی:
اهل حسادت و شک، وقتی یاد خدا و یاد صاحبان نور را کنار گذاشتند و به تمناهای خود چسبیدند، خدا هم آن‌ها را به خودشان واگذاشت و در نتیجه دچار فراموشی نفس و هویت واقعی خود شدند.

این همان معنای عمیق آیه است:
«لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» (حشر ۱۹)
یعنی اگر کسی ذکر الله و یاد معلم ربانی را فراموش کند، دیگر حتی خودش را هم نمی‌شناسد.

اهل یقین، وقتی به یاد معالم ربانی هستند، هویت حقیقی‌شان را پیدا می‌کنند، چون نور ولایت، چراغی است که به دلشان می‌تابد و می‌گوید «تو کیستی، کجایی، و باید چه کنی».
اما اهل شک و حسد، وقتی پشت به این نور کردند، در حقیقت به تاریکی هویت افتادند؛ همان فراموشی نفس.

نتیجه این فراموشی:
وقتی کسی یاد خدا را فراموش کند، خدا هم او را رها می‌کند تا به حال خود بماند؛ و این یعنی بی‌یاوری، بی‌پناهی، و سرگردانی در ظلمت هوای نفس.
و این همان معنای آیه است:
«فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا» (اعراف ۵۱)
یعنی: ما آن‌ها را همان‌گونه رها می‌کنیم که خودشان روز دیدار ما را رها کردند.

پس «نسیان الهی» در قرآن، استعاره از ترک رحمت است؛
یعنی وقتی تو خودت رحمت را کنار گذاشتی، دیگر جایی برای بهره‌مندی‌ات باقی نمی‌ماند.

دلنوشته
✨ الهی…
چقدر ترسناک است لحظه‌ای که آدم خودش را گم کند!
نه اینکه خانه‌اش را فراموش کند، یا راهش را…
نه! از آن بدتر… خودش را فراموش کند!

پروردگارا 🤲
وقتی تو می‌گویی:
«لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»،
یعنی آدمی که یاد تو و یاد فرستادگان نورت را کنار گذاشت، دیگر حتی نمی‌فهمد کیست و چرا آفریده شده است.

🕊 خدایا…
من از این می‌ترسم که مثل آن‌ها شوم!
از این می‌ترسم که مشغول تمنّاهای نفسم شوم و نور معلم ربانی‌ات را فراموش کنم…
و بعد کم‌کم خودم را هم فراموش کنم!
آن وقت دیگر نه آرامشی هست و نه هویتی… تنها سرگردانی در تاریکی.

خدایا ✨
مبادا در زمره‌ی کسانی باشم که فرمودی:
«فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا»
که آن‌ها، چون روز دیدارت را فراموش کردند، تو هم رهایشان کردی…

پروردگارا ❤️
تمام امید من به همین است که تو هرگز فراموش نمی‌کنی!
چون تو خودت فرمودی: «وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا».
پس من، با همه‌ی ضعفم، با همه‌ی عقب‌ماندن‌هایم، باز هم دست به دامان توام…
که مرا به خودم وانگذاری…

✨ الهی…
بگذار همیشه در پناه یاد تو باشم،
که یاد تو یعنی یاد نورت، یاد معلم ربانی‌ات،
و یاد او یعنی نجات از این فراموشی‌های تلخ و سیاه.

✨ الهی…
تو گفتی:
«لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»
و من می‌فهمم که فراموشی تو، یعنی فراموشی خودم…
یعنی گم کردن هویت و رسالتی که برای آن آفریده شدم.

خدایا 🕊
من تازه می‌فهمم چرا رسولت فرمود:
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ».
چون اگر من خودم را بشناسم، خواسته‌های پوچ نفسم را از نور واقعی دلم جدا کنم،
آن وقت تو را می‌شناسم…
و اگر تو را بشناسم، هرگز خودم را فراموش نمی‌کنم.

پروردگارا ✨
وقتی به یاد تو می‌افتم، وقتی کلام معلم ربانی‌ات در دلم زنده می‌شود،
در حقیقت دارم خودم را می‌یابم…
خود واقعی من، همان است که در نور تو آرام می‌گیرد،
نه آن منِ خیالی که در تمنّاها سرگردان است.

💞 الهی…
مبادا از کسانی باشم که خود را فراموش کردند، و در تاریکی حسادت و هوس، گم شدند.
یارم باش تا با هر یاد تو، با هر ذکر تو،
خودم را پیدا کنم و در این یافتن،
چهره‌ی روشن تو را ببینم.

✨ «نسیان شیطانی نفس خود» ✨

خداوند در قرآن هشدار می‌دهد:

﴿أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ﴾
(بقره – ۴۴)

اینان کسانی‌اند که به دیگران دستور نیکی می‌دهند، اما خودشان را فراموش می‌کنند!
این یعنی نسیان نفس؛ همون بیماری خطرناکی که ریشه در حسادت و تمنا دارد.

وقتی قلب حسود، پشت به ذکر الله و روی به تمنّا می‌کند، گرفتار نوعی فراموشی شیطانی می‌شود.
این نسیان، فراموشی از خود حقیقی است. انسان خودش را فراموش می‌کند، یعنی فراموش می‌کند که عبد است، فراموش می‌کند که باید در برابر نور ولایت سر تسلیم فرود آورد.

در ظاهر، چنین شخصی ممکن است حتی تلاوت قرآن داشته باشد!
اما در باطن، چون عقلش پشت به نور است، تلاوتش ثمری ندارد.
این همان است که خدا می‌فرماید: «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛ چرا نمی‌اندیشید؟!

پس نسیان نفس یعنی:
یاد دیگران کردن اما یاد خود نبودن!
دیگران را به نور دعوت کردن، اما خود در تاریکی ماندن!
اهل کتاب بودن، اما از هدایت کتاب محروم شدن!

این همان غفلتی است که از ریشه «نسی» برمی‌خیزد:
تأخیر در به یاد آوردن نور، به خاطر تمنا و حسد.
قلبی که گرفتار نسیان شیطانی می‌شود، حتی خودش را هم نمی‌شناسد، چون راه شناخت خود از مسیر ذکر و ولایت می‌گذرد.

کسی که ذکر الله (یاد معلم ربانی) را فراموش می‌کند، در واقع خودش را فراموش کرده است.
و این همان معنای ظریف حدیث نورانی است:
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»
و کسی که خودش را فراموش کند، نه پروردگارش را می‌شناسد و نه به آرامش می‌رسد.

🕊 دلنوشته

خدایا…
چه تلخ است وقتی آدمی دیگران را به نور دعوت کند، اما خودش در تاریکی بماند.
چه غم‌انگیز است که زبانم از “برّ” بگوید، ولی قلبم خود را فراموش کرده باشد…

پروردگارا، نمی‌خواهم از آنانی باشم که ﴿تَتْلُونَ الْكِتابَ﴾ اما از ذکر تو غافل‌اند.
نمی‌خواهم در هیاهوی امر و نهی به دیگران، خودم را گم کنم و خود حقیقی‌ام را در فراموشی بسپارم.

به من یاد بده همیشه اول خودم را به یاد بیاورم؛
خود حقیقی‌ام، عبد بودنم، نیازم به نور تو…
که اگر خویش را یاد کنم، تو را یاد کرده‌ام؛
و اگر خودم را فراموش کنم، تو را فراموش کرده‌ام.

✨ خدایا، مرا از نسیان نفس حفظ کن؛
و در مسیر ذکر و ولایت، به یاد خویشتنِ حقیقی‌ام بیدارم بدار.

ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (۱۰۶)

«ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها…»
در نگاه باطنی، “آیه” یعنی معلم ربانی؛ نوری زنده از علوم آل محمد علیهم‌السلام در ملک و در دل‌ها.

وقتی یکی از معلمین ربانی از دنیا می‌رود و از چشم‌های ما پنهان می‌شود، یعنی آن آیه نسخ شده است. اما خداوند در همان لحظه، آیه‌ای دیگر ـ معلمی دیگر ـ را ناسخ قرار می‌دهد تا چراغ هدایت خاموش نگردد.

این “نسخ” و “انسا” یک سنت الهی است؛ مثل یک زنجیر نورانی که هیچ‌وقت قطع نمی‌شود. همان خدایی که به ما قول داده:
﴿نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها … مِثْلِها﴾
یعنی علوم مهربانی و هدایت هرگز متوقف نمی‌شوند؛
بلکه همان‌گونه و به همان خوبی ادامه پیدا می‌کنند.

داستان تغییر قبله، نمونه‌ای روشن از همین اصل است:
نسخ قبله نه برای تغییر حقیقت، بلکه برای آشکار کردن اطاعت و تسلیم اهل ایمان بود.
نسخ معلمین ربانی هم همین است:
تا معلوم شود چه کسی به دنبال نور حقیقی است و چه کسی به دنبال اسم‌ها و ظاهرها.

پس هر نسخ آیه در ملک، همراه با ظهور ناسخی است که همان نور را ادامه می‌دهد.
این یعنی:
✨ خداوند همیشه وعده داده که رشته هدایتش را قطع نمی‌کند. ✨


در واقع، آیه ۱۰۶ سوره بقره می‌گوید:
«معلمین ربانی در زمین ممکن است یکی‌یکی از میان بروند، اما نور هدایت در هیچ عصر و نسلی خاموش نخواهد شد. زیرا خداوند بر هر چیز قدیر است و خودش تضمین کرده که چراغ ولایت، همیشه به دست ناسخی دیگر روشن بماند.»

تغییر قبله؛ تمرین اطاعت و یاد معلم ربانی
وقتی خداوند قبله مسلمانان را از بیت‌المقدس به کعبه تغییر داد، برای بسیاری از مردم سخت و عجیب بود.
اما اصل داستان، نه تغییر جهت نماز، بلکه آزمون اطاعت از پیامبر (ص) بود.

آیه:
﴿وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي كُنْتَ عَلَيْها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى‏ عَقِبَيْهِ﴾ (بقره/۱۴۳)

یعنی تغییر قبله، بهانه‌ای بود تا معلوم شود چه کسی تسلیم “امر رسول” است و چه کسی فقط به ظاهرها دل بسته.


نسخ آیه و معلم ربانی
همان‌گونه که قبله تغییر یافت تا حقیقت اطاعت روشن شود، نسخ “آیات” در قرآن هم می‌تواند معنایی باطنی داشته باشد:
“آیه” = معلم ربانی
هر وقت یک معلم ربانی از دنیا می‌رود (نسخ می‌شود)، خدا معلم دیگری را ناسخ او می‌سازد تا نور هدایت قطع نشود.

این جابه‌جایی مثل تغییر قبله است:
اگر حقیقت را می‌خواهی، باید همراه ناسخ جدید شوی.
اگر به ظاهر و عادت‌ها دل بسته باشی، جا می‌مانی و در تاریکی “نسیان” گرفتار می‌شوی.


مثال‌های تاریخی
وقتی موسی (ع) نسخ شد، خداوند عیسی (ع) را فرستاد.
وقتی عیسی (ع) نسخ شد، پیامبر اسلام (ص) آمد.
و پس از پیامبر، سلسله اوصیای او ـ اهل‌بیت علیهم‌السلام ـ یک‌یک ناسخ یکدیگر شدند.

در هر نسخ، عده‌ای ماندند و تسلیم ناسخ شدند، و عده‌ای در ظاهرهای گذشته متوقف شدند و از نور بازماندند.


نسخ آیات = سنت الهی برای استمرار نور ولایت.
هر وقت یکی از معلمین ربانی از ملک رفت، معلم دیگری ناسخ او می‌شود.
این تغییرها برای این است که روشن شود چه کسی به دنبال حقیقت زنده است و چه کسی به اسامی و ظاهرها دل بسته.

✨ دلنوشته ✨

ای خدای مهربان 🤲
تو وعده دادی که نور خودت را هرگز خاموش نمی‌گذاری؛
تو خودت فرمودی:
﴿ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها﴾

و من فهمیدم که این آیه، تنها درباره حروف و کلمات نیست،
بلکه درباره چراغ‌های زنده‌ای است که تو در دل تاریخ افروخته‌ای؛
معلمانی که با نور خود، راه را به ما نشان دادند.

وقتی یکی از این چراغ‌ها خاموش شد و به سوی تو پر کشید،
تو چراغ دیگری را برافروختی تا شبِ قلب‌های ما در تاریکی نماند.
و چه زیباست این سنت همیشگی تو،
که هرگز زمین را بدون حجت و معلم رها نمی‌کنی.

ای پروردگارم 🌹
این نسخ و جایگزینی‌ها برای ما درس بزرگی است:
تا دل نبندیم به ظاهرها،
تا در امتحان تغییر قبله جا نمانیم،
و همیشه همراه “ناسخ زنده” باشیم،
همان معلمی که در این زمان، نشانه و یاد توست.

خدایا 🤲
کمکمان کن هرگز در “نسیان” اسیر نشویم،
و با چشمِ دل، چراغ زنده‌ات را در این عصر ببینیم و اطاعت کنیم؛
که زندگی یعنی “معرفة الإمام بالنورانیة”.

مفهوم «نسیان» در دل این آیه نورانی «وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ» (بقره، ۲۳۷) می‌درخشد.


خداوند اینجا به ما یاد می‌دهد که در روابط انسانی، در دوستی‌ها، در خانواده، در بازار زندگی، حتی وقتی اختلاف و جدایی پیش می‌آید، نباید فضل و نیکی میان‌تان را فراموش کنید.

در حقیقت، فراموش کردن فضل همان «نسیان شیطانی» است؛
وقتی حسادت و تمنّا قلب را تاریک می‌کند، آدمی خوبی‌های دیگری را فراموش می‌کند، تنها بدی‌ها را می‌بیند و رابطه‌ها را با کینه و قساوت به پایان می‌رساند.
این همان نسیان قلبی است که ریشه در حسد دارد و اجازه نمی‌دهد نور ولایت در دل جریان یابد.

اما یاد «فضل» یعنی یادآوری نورِ معلم ربانی؛
یادآوری این حقیقت که حتی در جدایی‌ها هم باید به یاد نور باشی،
وگرنه نسیان، همه سرمایه‌های مهربانی و آرامش را از بین می‌برد.

✨پس:
نسیان، تاریکی و فراموشی است.
ذکر، یادآوری نور و فضل است.
و زندگی نورانی، یعنی حتی در سخت‌ترین لحظه‌ها هم فضل را فراموش نکنی، چون خدا می‌بیند و بصیر است به همه اعمال.

دلنوشته نورانی ✨💞

ای دوست مهربانم!
گاهی در هیاهوی دنیا، وقتی دل به تمنّاها می‌بندیم، خوبی‌های یکدیگر را فراموش می‌کنیم.
مثل کسی که در تاریکی راه می‌رود و تنها سایه‌ها را می‌بیند، نه نور را…

اما خدا در قرآن به من و تو می‌گوید:
«وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ»
یعنی نگذارید حسادت و کینه، شما را از یاد خوبی‌هایی که بین‌تان بوده دور کند.

یاد فضل، یاد نور است.
یاد آن لحظه‌هایی است که معلم ربانی به ما آموخت چگونه حتی در سخت‌ترین تقدیرات، مهربانی را انتخاب کنیم.
یاد فضل، یعنی دل را به یاد خدا آرام کردن، حتی وقتی جدایی و سختی پیش آمده.

خدایا 🤲
کمکمان کن که نسیانِ شیطانی ما را کور نکند.
یادمان بده در هر قدم، فضل و مهربانی را زنده کنیم و هیچ‌گاه از یاد نبریم نوری را که بین ما جاری کردی.
✨زیرا تنها با ذکر نورانی توست که دل‌ها آرام می‌گیرند.

[سورة البقرة (۲): آية ۲۸۶]
لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ 
رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا 
رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا 
رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ
وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا 
أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ (۲۸۶)

این آیه‌ی پایانی بقره نقشه‌ی راه ما در «نسیان» است؛
هم آرامش می‌دهد، هم راهِ جبران را نشان می‌دهد.

پیمانِ رحمت در برابر نسیان (بقره/۲۸۶)

ترجمه‌ٔ معنایی:
«خدا هیچ‌کس را جز به اندازه ظرفیتش تکلیف نمی‌کند؛
هر کار نیکی که کند به سود اوست و هر بدی‌ای به زیان او.
پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا خطا نمودیم ما را مؤاخذه مکن.
پروردگارا! بر ما بارِ سنگینی مگذار، چنان‌که بر پیشینیان نهادی.
پروردگارا! چیزی بر ما تحمیل مکن که تابش را نداریم؛
و از ما درگذر، ما را بیامرز و بر ما رحمت آور.
تویی مولایِ مایى؛ پس ما را بر قومِ کافران یاری فرما.»

نکته‌های کلیدی

  1. «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلّا وُسْعَها»
    «وُسع» یعنی ظرفِ بالفعلِ هر دل؛ یکسان نیست و با ذِکر گسترده می‌شود. پس هر امتحانی که می‌رسد، در حدِّ توانِ امروزِ ماست؛ نه بیشتر.

  2. «لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها ما اكْتَسَبَتْ»
    تعبیر دقیقِ قرآن: برای خوبی‌ها «کَسَبَت» (سبک و طبیعی) و برای بدی‌ها «اِکْتَسَبَت» (با افزونه‌ی «اِفتعال»؛ سنگین و تحمیلی). یعنی نیکی با فطرت هماهنگ و آسان‌روست، اما گناه بارِ اضافی می‌سازد و دل را سنگین می‌کند.

  3. «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِن نَسينا أَو أَخطَأنا»
    این دعا صریحاً نسیان را در کنار خطا می‌آورد؛ فراموشیِ نور (ذکر) هم‌سنگِ لغزش دیده شده و برای هر دو، عذرخواهیِ آموزشی می‌آموزد. در روایات آمده که خداوند به این درخواست فرمود: «قد فعلت»؛ پذیرفته شد. پس راهِ بازگشت همیشه باز است.

  4. «…وَ لا تَحمِلْ عَلَينا إِصراً…»
    «إِصر» بارِ سنگینِ عهدها و پیامدهایی است که گاه به‌سببِ سرپیچی‌های مکرر بر اقوامِ پیشین آمد. ما می‌خواهیم زیرِ بارهایی که خود با تأخیر، نسیان و لجبازی می‌سازیم نرویم. ذکر، این بارها را سبک می‌کند.

  5. سه‌گانه‌ی رحمت: «واعفُ عنّا – واغفِر لنا – وارحمنا»

    • عَفو: محوِ اثرِ بدی (پاک‌کردنِ صورت‌مسئله).

    • مغفرت: پوشش و حفاظت پس از پاک‌سازی (نسوزاندنِ آینده).

    • رحمت: افزوده‌ی لطف؛ فراتر از رفعِ جرم، رساندنِ خیر.
      این سیر، درمانِ کامل نسیان است: پاک‌کردن، پوشاندن، و سپس لبریزکردن از لطف.

  6. «أنتَ مولانا فَانصُرنا…»
    «مولا» یعنی سرپرستِ نزدیک.
    نخستین میدانِ نصرت، پیروزی بر نفسِ فراموش‌کار است؛
    بعد، یاری در برابر بیرون.
    هر که به ذکر زنده است، نصرتِ درون را چشیده و نصرتِ بیرون را خواهد دید.


بازخوانیِ دعا به زبان امروز (برای زمزمه‌ی روزانه)

  • خدایا! به اندازه‌ی توانِ امروزم از من بخواه؛ و با ذِکر، ظرفِ دلم را وسیع‌تر کن.

  • پروردگارا! اگر فراموش کردم یا خطا رفتم، مرا مؤاخذه مکن؛ به من بیاموز و برگردان.

  • بارهای سنگینِ خودساخته را بر دوشم مگذار؛ دلم را از «تاخیر، تعلل و نسیان» سبک کن.

  • آنچه طاقت ندارم بر من منه؛ عفو کن که ردِّ بدی‌ها پاک شود، بیامرز که در امان بمانم، و رحمت کن که با لطف تو پیش بروم.

  • تویی سرپرستِ من؛ مرا بر کفرِ بیرون و مهم‌تر از آن، بر کفرِ پنهانِ درون (غرور، حسد و تمنّا) پیروز گردان.


نیایش

«الهی! تکلیفم را در حدِّ وسعم قرار ده. اگر فراموش کردم یا خطا نمودم، مؤاخذه‌ام مکن. بارهای سنگینِ خودساخته را از من برگیر؛ چیزی بر من منه که تابش را ندارم. از من درگذر، بیامرز و بر من رحمت آور. تو مولای منی؛ مرا بر نفسِ فراموش‌کار و بر هر باطلی یاری فرما. آمین.»

دلنوشته

خدایا 🥹
تو خود گفتی که هیچ بنده‌ای را فراتر از توانش تکلیف نمی‌کنی…
من همانی هستم که ظرفم کوچک است و قلبم پر از نسیان و خطاست.
اما تو بزرگی و وسعت می‌دهی.

🌿 پروردگارا!
اگر در این راه نور، فراموش کردم…
اگر در میان طوفان‌های نفس و تمنّا خطا کردم…
تو مرا مؤاخذه مکن، دستم را بگیر و دوباره یادم بیاور که چه عهدی با تو بسته بودم.

ای مهربان‌ترین! 🤲
بر دوش من بارهایی سنگین مگذار که زیر آن خرد شوم.
نخواهم که چون پیشینیان، زیر بار قساوت و تأخیر و نسیان، به زانو درآیم.
مرا سبکبار کن به یاد تو، به ذکر تو، به نور معلم ربانی‌ات که چراغ راه من است.

💞 الهی!
دلم را بشوی با عفوَت، خطاهایم را بپوشان با غفرانت،
و وجود شکسته‌ام را بنواز با رحمت بی‌کرانت.

من جز تو هیچ مولایی ندارم…
تویی تکیه‌گاهم، پناهم، محبوبم.
پس یاریم کن در برابر همه‌ی تاریکی‌ها؛
در برابر دشمن درونم ـ نفس فراموش‌کار ـ
و در برابر دشمن بیرونم که مرا از یاد تو دور می‌سازد.

✨ الهی! تنها از توست آرامش قلب من.
تویی که وقتی یادم می‌آوری، یاد تو در دلم شعله می‌کشد و تاریکی‌هایم را خاموش می‌کند.

[سورة المائدة (۵): الآيات ۱۳ الی ۱۴]
فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً 
يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ 
وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ
وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ 
فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (۱۳)
وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ 
فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ 
فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ 
وَ سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (۱۴)

این دو آیه دقیقاً داستان تکراری اهل حسادت را نشان می‌دهد؛
همان‌ها که اهل نسیان‌اند نه اهل ذکر!


در آیه ۱۳ سوره مائده می‌خوانیم:
«فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً
يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ…»

اینجا خداوند به روشنی می‌گوید که اهل نقض میثاق، همان اهل حسادت، به دلیل شکستن عهد ولایت، گرفتار قساوت قلب شدند. قلب قاسی یعنی قلبی که نور ذکر در آن جایی ندارد.
این قلب قاسی، به جای آنکه آیات و یادآوری‌های ربانی را پاس بدارد، کلمات را از مواضع اصلی‌شان تحریف می‌کند.
این تحریف همان وارونه‌سازی حقیقت است که حسود، برای توجیه حسادت خود انجام می‌دهد.
ریشه همه اینها چیست؟ «وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ». یعنی سهم و بهره‌ای که از ذکر داشتند را به فراموشی سپردند؛ همان بهره‌ای که قرار بود نور آرامش در قلبشان باشد.

در آیه ۱۴ باز همان داستان تکرار می‌شود:
«وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ…»

باز هم همان نسیان! این بار درباره گروهی دیگر که میثاق داشتند.
آنها هم فراموش کردند بهره‌ای را که با ذکر به آنها داده شده بود.
نتیجه این فراموشی چیست؟
«فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ».
یعنی قساوت قلب و نسیان ذکر، باعث شد که دشمنی و کینه تا قیامت در میانشان ریشه بدواند.


پس روشن است:
ذکر = عهد ولایت = نرم شدن قلب = آرامش و نور.
نسیان = نقض عهد = قساوت قلب = تحریف حقیقت = دشمنی و بغضاء.

اهل ذکر، اهل نورند و اهل نسیان، اهل حسد و تاریکی.
این دو آیه در واقع یک «قانون همیشگی» را بیان می‌کند:
هرجا ولایت فراموش شد، ذکر الله ترک شد، عداوت و تفرقه جایگزین آرامش و محبت می‌شود.

💔 دلنوشته

خدای مهربان من✨
چه دردناک است قصه‌ی کسانی که عهد تو را شکستند…
آنان که میثاق نور را با دستان خود پاره کردند و سهمی را که از ذکر و یاد تو داشتند، به فراموشی سپردند.

ای مولای من…
وقتی ذکر فراموش می‌شود، قلب سنگ می‌شود…
آنگاه حقیقت تحریف می‌شود، عشق جای خود را به کینه می‌دهد، و نورِ آرامش تبدیل به آتش عداوت می‌شود.
این همان سرنوشت شومی است که قرآن آن را بارها برای ما بازگو کرده است؛ داستانی تکراری از اهل حسد و اهل نسیان…

پروردگارا🥺
من نمی‌خواهم از آنان باشم…
من نمی‌خواهم بهره‌ی ذکر را فراموش کنم و در تاریکی کینه و قساوت گم شوم.
من می‌خواهم سهم من از یاد تو، نوری باشد که قلبم را نرم کند،
یاد فرشته مهربانت باشد که آرامم می‌سازد،
محبتی باشد که بین من و دیگران جاری شود، نه دشمنی و بغضاء…

ای خدای نور✨
نگذار دل من به بیماری نسیان گرفتار شود.
مرا از اهل ذکر قرار ده؛ از آنان که به عهدشان وفادارند،
و سهمشان از یاد تو، آرامش و رحمت و محبت است… 💞

[سورة الأنعام (۶): الآيات ۴۰ الى ۴۵]
قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَ غَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۴۰)
بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِكُونَ (۴۱)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ (۴۲)
فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۴۳)
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ (۴۴)
فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (۴۵)

این آیات، داستان تکراری اهل حسادت و بیماری نسیان آنهاست.

خداوند می‌فرماید:
وقتی عذاب یا ساعت مرگ و قیامت ناگهان سراغشان می‌آید، آن‌وقت دیگر همه‌ی شریک‌ها و دل‌بستگی‌ها را فراموش می‌کنند و فقط خدا را صدا می‌زنند:
«بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِكُونَ» (۴۱).
اما این فریاد دیر است! چون در روزهای فرصت، به جای ذکر خدا، سرگرم تمنّا و حسادت و پیروی از شیطان بودند.

پس خداوند مثل سنت همیشه‌اش، برای بیداری‌شان پیامبران فرستاد، بلا و سختی آورد تا به زانو بیفتند و تضرع کنند، اما چه کردند؟!
قلبشان سخت شد و شیطان کارهای زشتشان را برایشان آراست:
«فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (۴۳).

و اینجاست که قاعده‌ی نسیان حسد رخ می‌دهد:
وقتی آنچه به آنها یادآوری شده بود را فراموش کردند، خدا درهای دنیا را به رویشان گشود، نعمت‌ها فراوان شد، خوشحال شدند و مغرور گشتند، اما ناگهان عذاب الهی فرا رسید:
«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ» (۴۴).

و سرانجام، سنت الهی محقق شد:
ریشه‌ی قوم ظالم قطع شد و فقط حمد خدا باقی ماند:
«فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» (۴۵).

پیام این آیات برای ما:
نسیان ذکر = قساوت قلب + آرایش شیطانی اعمال.
نتیجه‌ی قساوت قلب = محرومیت از تضرع و بازگشت به خدا.
پایان مسیر نسیان = نابودی ناگهانی، در اوج شادی‌های دنیایی.

پس اگر امروز نور ذکر و یاد معلم ربانی را به تأخیر انداختیم، این همان نسیان است که آرام‌آرام ما را به این سرنوشت می‌رساند.

ای دل! 🥺
مواظب باش… مبادا مثل آنان شوی که یاد را فراموش کردند و به تمنّاها چسبیدند.
آنها هر آیه‌ای را که به یادشان می‌آمد، پشت گوش انداختند،
و وقتی آسمان سختی بر سرشان فروریخت،
به جای آنکه به سجده بیفتند و تضرع کنند،
قلب‌هایشان سنگ شد…
شیطان زشتی‌هایشان را برایشان زیبا جلوه داد.

ای دل! 😔
این همان نسیان است… همان بیماری که آرام آرام تو را از نور جدا می‌کند.
یادت باشد: وقتی ذکر خدا را کنار بگذاری،
خدا هم تو را به خودت وا می‌گذارد؛
و درهای دنیا را به رویت باز می‌کند تا غرق خوشی‌ها شوی…
اما ناگهان، در اوج شادی،
همه‌چیزت را یک‌جا از تو می‌گیرد،
و می‌مانی با دستی تهی و قلبی مأیوس!

ای دل! 🕊
از همین امروز، از همین لحظه،
ذکر نورانی خدا و یاد معلم ربانی‌ات را نگه دار.
این تنها راهی است که تو را از سرنوشت تکراری اهل حسادت نجات می‌دهد.

✨ پروردگارا! نگذار ما هم در شمار کسانی باشیم که «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ» شدند…
یاد تو، پناه ماست.

[سورة الأنعام (۶): الآيات ۶۸ الى ۷۰]
وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۶۸)
وَ ما عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ لكِنْ ذِكْرى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (۶۹)
وَ ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها أُولئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِما كَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ (۷۰)

در داستان نسیان، اینجا قرآن وظیفه اهل نور را روشن می‌کند:

اهل ذکر، وقتی با اهل نسیان یعنی حسودانی روبه‌رو می‌شوند که یاد را کنار گذاشته‌اند و در آیات خدا خوض و بازی می‌کنند، باید:

1️⃣ اعراض کنند:
«فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» یعنی با آنها وارد بازی‌های بیهوده و جدل‌های بی‌ثمر نشو.
اهل حسادت مدام دوست دارند اهل نور را در زمین خودشان بکشانند؛ زمینِ لهو و لعب و بیهودگی.
راهش این است: سکوت و فاصله تا وقتی بحث را عوض کنند.

2️⃣ اگر شیطان تو را دچار نسیان کرد…
«وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»
گاهی ممکن است در اثر غفلت، خودت هم گرفتار همنشینی با آنها شوی؛ اما به محض یادآوری، برخیز!
این یعنی: ذکر، نجات‌دهنده است و چراغ هشدار قلب.

3️⃣ اهل نور مأمور حساب‌رسی نیستند:
«وَ ما عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ»
تو وظیفه نداری حساب‌وکتاب آنان را بکنی؛ وظیفه تو ذکر و یادآوری در مورد شخص خود توست.

4️⃣ ذکر برای تقواست:
«وَ لكِنْ ذِكْرى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»
یعنی کار تو این است که چراغ یاد را برای خودت بلند کنی و به نور عمل کنی؛
شاید یکی از آنها هم دلش نرم شد و به تقوا بازگشت.

5️⃣ اهل لهو و لعب را رها کن:
«وَ ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً»
دین برای آنها جدی نیست؛ بازی و سرگرمی است. پس آنها را به خودشان واگذار و درگیر نشو.

6️⃣ ولی ذکر را بلند نگه دار:
«وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ»
یاد خدا، یاد معلم ربانی، باید مدام در میان باشد تا هیچ کس در اثر اعمال خودش به گروگان نرود.

✨ نتیجه:
👈اهل نور باید چراغ ذکر باشند، نه مأمور جدل!👉
اهل ذکر باید با آرامش و وقار، نور یاد را منتشر کنند و از هم‌نشینی با اهل نسیان پرهیز نمایند.

💌 دلنوشته‌ای از دل آیات

گاهی در زندگی، کنار آدم‌هایی قرار می‌گیرم که فقط مشغول خنده و بازی‌اند؛
دین و حقیقت را برای سرگرمی گرفته‌اند، نه برای آرامش دل.
اینجاست که یاد این آیه به جانم می‌افتد:
«فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ… وَ لا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» ✨

یعنی چه؟
یعنی اگر فراموش کردی و کنارشان نشستی، به محض اینکه یاد نور افتادی، برخیز! چون تو اهل ذکر هستی، نه اهل نسیان.
اهل ذکر بودن یعنی همیشه چراغ یاد را روشن نگه‌داشتن—حتی در میان تاریکی دیگران.

✨ خدایا…
به من بیاموز که یاد تو را در دل خویش چون فانوس روشن کنم،
حتی وقتی اطرافم پر از کسانی‌ست که در تاریکی غفلت سرگرمند.
یاد تو به من می‌گوید: راهت جدل نیست، راهت نور است.
راهت این است که ذکر را زنده کنی، شاید دلی نرم شد و به حقیقت بازگشت.

🍃 خدایا، نگذار در بازار پرهیاهوی دنیا، خودم فراموش شوم.
بگذار هر جا که قدم می‌گذارم،
چراغ یاد تو را بلند کنم تا شاید رهگذری هم به نور تو برسد.

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۵۰ الى ۵۲]
وَ نادى أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ 
أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرِينَ (۵۰)

الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا 
فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ (۵۱)

وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى‏ عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (۵۲)
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (۵۳)

این آیات حقیقتاً پرده از چهرۀ اهل نسیان و حسادت برمی‌دارد.

اینجا قرآن کریم با صحنه‌ای تکان‌دهنده، سرنوشت کسانی را که به ذکر الله پشت کردند و در وادی نسیان و حسادت افتادند، به تصویر می‌کشد:

«وَ نادى أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ…»
اهل دوزخ در فریادی آمیخته با حسرت، اهل بهشت را صدا می‌زنند:
بر ما از آبی که می‌نوشید یا از رزقی که خدا به شما داده بریزید!
این همان تمنای ابدی حسودانی است که در دنیا آب زلال «ذکر الله» و «رزق نور ولایت» را بی‌ارزش پنداشتند و امروز در آتش عطش نسیان خود می‌سوزند.

«إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرِينَ»
پاسخ اهل بهشت کوتاه و کوبنده است: خدا این رزق را بر کافران حرام کرده!
این یعنی آن‌کس که در دنیا یاد صاحبان نور را رها کرد و پشت به ولایت آورد، در آخرت هم از این رزق نورانی محروم خواهد بود.

«الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا»
آنان همان کسانی هستند که دینشان را به بازی گرفتند؛
دین برایشان سرگرمی بود، نه حقیقتی جدی برای آرامش قلب.
زندگی دنیا با زرق‌وبرقش آن‌ها را فریب داد.
و این همان قصه‌ی تکراری اهل حسادت است:
دین برایشان صحنه‌ی نمایش و ابزار منفعت شد، نه راه بندگی و ذکر.

«فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا…»
چقدر بیان قرآن کوبنده است:
امروز ما آنان را فراموش می‌کنیم، همان‌گونه که خودشان دیدار امروزشان را فراموش کردند.
این «نسیان متقابل» نیست؛ بلکه جزای طبیعی نسیان اهل حسادت است.
خدا هرگز برای بندۀ خودش فراموشی نمیخواهد، اما وقتی بنده خودش از یاد خدا غافل شد، خدا هم او را به حال خود رها می‌کند تا ثمرۀ غفلت خویش را بچشد.

«وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ…»
در دنیا، کتاب و معلمی برایشان آورده شد که با علم کامل تبیین شده بود:
هدایت و رحمتی برای اهل ایمان.
اما اهل نسیان، آن کتاب و اهل کتاب (معلم ربانی) را به بازی گرفتند و با حسد، پشت به آن کردند.

پس روشن شد:
راه نجات، تنها ذکر الله است؛
تنها راه نجات، به یاد داشتن نعمت نور ولایت در دل شرایط زندگی است.
و هر که این ذکر را به بازی بگیرد و پشت به آن کند، دیر یا زود خود را در عطش ابدی خواهد یافت.

این آیه (اعراف، 53) دقیقاً دنباله همان داستان نسیان اهل حسد است که در آیات قبل (50–52) آمد.

در اینجا خدا پرده از یک حقیقت تلخ برمی‌دارد:

اهل نسیان، کسانی که در دنیا نور «ذکر الله» یعنی یاد معلم ربانی و آیات الهی را پشت گوش انداختند و سرگرم تمنّاها شدند، روز قیامت تازه می‌فهمند که همه آنچه رسولان آوردند حق بوده است.

«يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ»
یعنی همان‌هایی که در دنیا یاد خدا را فراموش کردند، در آن روز اعتراف می‌کنند: «قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ»؛ واقعاً رسولان پروردگارمان حق را آوردند!

ولی این اعتراف وقتی است که دیگر کار از کار گذشته…
به دنبال شفیع می‌گردند: «فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا»،
یا امید دارند که دوباره به دنیا برگردند: «أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ»
اما حقیقت این است که: «قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»؛ خودشان را باختند،
و تمام آنچه به دروغ به آن دل خوش کرده بودند، همه‌اش محو و گم می‌شود: «وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ».

✨ این آیه جمع‌بندی سرنوشت اهل نسیان است:
در دنیا یاد خدا و یاد صاحبان نور را سبک شمردند، دلشان به بازی و تمنّا سرگرم شد؛
اما در قیامت، همان‌ها از دست رفته‌اند و هیچ پشتوانه‌ای ندارند.

✨ دلنوشته: «فریاد تشنه در آتش نسیان» ✨

ای کاش! ای کاش وقتی رزق نور ولایت در دنیا بر سفره‌مان نهاده شده بود، دست رد به آن نمی‌زدیم…
ای کاش آبی که امروز از اهل بهشت می‌طلبیم، همان‌دم که در دنیا کنارمان بود، می‌نوشیدیم.

اما چه سود؟!
اکنون در آتش حسرت، فریاد می‌زنیم:
«ای اهل بهشت! اندکی از آبتان را بر ما بریزید، اندکی از رزق پروردگارتان را به ما بدهید…»

و پاسخ کوتاه و کوبنده می‌آید:
«این رزق برای شما حرام است! شما خودتان روزی آن را کوچک شمردید، با دنیا معامله کردید و پشت به ذکر الله کردید.»

آه… ما بودیم که دینمان را به بازی گرفتیم، دنیای فریبنده ما را غافل کرد، ولایت را پشت گوش انداختیم، تا امروز در این تشنگی بسوزیم.

و اکنون، صدای کوبندۀ حق در گوش جانمان می‌پیچد:
«امروز ما شما را فراموش می‌کنیم، همان‌گونه که شما دیدار امروز را فراموش کردید.»

ای وای بر ما…
این همان نسیان ماست، همان حسادتی که نور را از دل‌هایمان برد و ما را از آب زلال ولایت محروم کرد.

و شما ای اهل نور! در بهشت آرامش می‌نوشید و می‌خندید، و ما… در آتش عطش نسیان، جز فریاد و حسرت، هیچ نداریم. 🥀

خدایا ✨
وقتی این آیه را می‌خوانم، لرزه به جانم می‌افتد:

«يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ…»

آری، روزی می‌آید که اهل نسیان اعتراف می‌کنند همه‌ی حقایق در برابرشان روشن بود، ولی پشت کردند و به تمنّاهای خود سرگرم شدند. 🥺

خدایا 💔
من نمی‌خواهم جزو کسانی باشم که در آن روز حسرت‌بار، دست به دامان شفیعان شوند و تمنای بازگشت کنند، اما تنها پاسخشان سکوت سهمگین حقیقت باشد.
نمی‌خواهم صدای من هم در صف اعتراف‌کنندگان خاموش تکرار شود:
«قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ…»

پروردگارا ✨
امروز، همین حالا، می‌خواهم قبل از آن روز، خود را بازیافته بدانم،
یاد تو و یاد فرشته‌ی مهربانت در قلبم روشن باشد،
تا هیچ‌گاه در غربت آن صحنه نایستم و حسرت نخورم.

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۶۵ الى ۱۶۶]
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ 
وَ أَخَذْنا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (۱۶۵)

فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ (۱۶۶)

این دو آیه از اعراف (۱۶۵–۱۶۶) یکی از تلخ‌ترین روایت‌ها درباره‌ی فرجام اهل نسیان و حسادت را بیان می‌کند؛ داستان کسانی که پشت به ذکر الله کردند و اسیر تمنّاها شدند.

«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ»
این همان نقطه‌ی سقوط است؛ جایی که نعمت یادآوری آیات و تذکرهای پیاپی به دستشان رسید، اما چون قلبشان گرفتار حسد بود، آن را پشت گوش انداختند. نسیانشان نه از کمبود تذکر بود و نه از نبودِ رسولان الهی؛ بلکه از لجاجت و قساوتی بود که حسادت در دلشان کاشت.

«أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ»
اهل نور، همان‌ها که هنوز ذکر زنده در قلبشان جریان داشت و خود را از سوء و خطا بازمی‌داشتند، نجات یافتند. این نشان می‌دهد تنها سرمایه‌ی نجات، زنده نگه داشتن یاد معلم ربانی و ایستادن در برابر جریان حسادت است.

«وَ أَخَذْنا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِيسٍ»
اما اهل نسیان که نور را کنار زدند و به ظلم حسد آلود تن دادند، به عذابی سخت گرفتار شدند؛ عذابی که ریشه در همان فسق و خروجشان از دایره‌ی ولایت داشت.

«فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ»
وقتی نهی معالم ربانی را آشکارا زیر پا گذاشتند و گردن‌کشی کردند، تقدیرات الهی پرده از حقیقتشان برداشت.

«قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ»
این نفرین الهی، تصویرِ زشتی از سقوط انسان به حیوان است. قرده شدن، یعنی در ظاهر حرکت و زندگی داشتن، اما بی‌روح، بی‌هدایت، و مطرود.
اهل نسیان، با حسادتشان، در حقیقت خود را از مقام انسانِ ذاکر به موجودی بی‌هویت و بی‌کرامت فروکاستند.

✨ این آیات هشدار می‌دهد که:
هر وقت نور ذکر الله را فراموش کنیم و دل به تمنّاهای نفسمان ببندیم، همان خطر در کمین ماست؛ از دست دادن هویت انسانی و فرو افتادن در پرتگاه «قرده خاسئین»!

دلنوشته 🌹✨

ای دل…
چه قصه‌ی غم‌انگیزی است وقتی آدمی ذکر نورانی خدا را فراموش می‌کند!
وقتی یاد معلم ربانی در دل خاموش شود، حسد می‌آید و تاریکی جا می‌گیرد.
همان‌طور که قرآن گفت:
«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ…»
آری! لحظه‌ای که یاد خدا به فراموشی سپرده شد، همان لحظه‌ی سقوط آغاز شد.

آنان که هنوز دلشان زنده بود و خود را از خطا بازمی‌داشتند، نجات یافتند.
اما دیگران؟
آنان که بر تمنّاهایشان اصرار ورزیدند و از نهی خدا روی برگرداندند، در ظلمت گم شدند…
آن‌قدر که قرآن با زبانی پر از درد گفت:
«كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ»
انسان بودند، اما چون یاد خدا را کنار گذاشتند، به موجودی بی‌هویت و بی‌کرامت تبدیل شدند.

ای کاش قلب من هرگز طعم این نسیان را نچشد!
ای کاش هیچ‌گاه از نور معلم ربانی غافل نشوم!
که اگر لحظه‌ای پشت به ذکر کنم، چه بسا همان لحظه آغاز سقوط من باشد…

🌹 الهی!
دلم را از نسیان و حسد نگه دار،
مگذار روزی به جایی برسم که انسانم صدا بزنند،
اما حقیقت وجودم چیزی جز «قرده خاسئین» نباشد…

[سورة التوبة (۹): الآيات ۶۷ الى ۷۰]
الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ 
نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِينَ هُمُ الْفاسِقُونَ (۶۷)

وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ (۶۸)
كَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَ أَكْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً 
فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلاقِهِمْ 
وَ خُضْتُمْ كَالَّذِي خاضُوا أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (۶۹)

أَ لَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْراهِيمَ وَ أَصْحابِ مَدْيَنَ وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (۷۰)

این آیات سوره توبه به‌زیبایی پرده از چهره‌ی اهل نسیان و حسد برمی‌دارد.


📖 شرح آیات:

«نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ»
این‌ها همان منافقانی هستند که خدا را فراموش کردند؛ نه اینکه ذکر خدا را بر زبان نیاوردند، بلکه یاد زنده و کارساز ولایت را از دل زدودند. وقتی انسان یاد خدا و معلم ربانی‌اش را کنار بگذارد، به تعبیر قرآن، خدا هم او را به خودش وا می‌گذارد، و این یعنی افتادن در گرداب تاریکی حسد و تمنّا.

منافق، برعکس اهل نور، امر به منکر می‌کند و نهی از معروف. این وارونه‌سازی حقیقت، همان نشانه‌ی نسیان است؛ یعنی قلبش چنان تاریک شده که معروف را زشت می‌بیند و منکر را زیبا.

قرآن آن‌ها را در ردیف پیشینیان فراموشکار قرار می‌دهد: همان‌هایی که به نوح، عاد، ثمود، ابراهیم و شعیب علیهم‌السلام پشت کردند. خدا نمی‌گوید که آنان مظلوم واقع شدند؛ بلکه می‌فرماید:
«فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»
یعنی تمام ماجرا، ظلم به خویشتن است. نسیان اهل حسد، ظلمی است که اول از همه، دامان خودشان را می‌گیرد.


اهل نسیان در ظاهر مؤمن‌اند، اما در باطن، پیمان‌شکن و حسودند.
آن‌ها قدرت، ثروت و فرزندانشان را نشانه‌ی برتری می‌پندارند، اما همین داشته‌ها ابزار غفلتشان می‌شود.
مثل گذشتگان، در لذت‌های زودگذرشان غرق شدند و سرانجام، اعمالشان حبط شد؛ نه در دنیا اثری ماند، نه در آخرت بهره‌ای.


🌹 دلنوشته:
ای دل!
مبادا از اهل نسیان شوی…
مبادا یاد معلم ربانی را رها کنی و به تمنّاها سرگرم شوی…
که اگر یاد خدا از دلت برود، جای آن را حسد و نفاق پر خواهد کرد.
و این یعنی همان سقوطی که خداوند بارها و بارها داستانش را برای ما بازگو کرده…

[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۲۱ الى ۲۴]
وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيها إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً (۲۱)
سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِيلٌ فَلا تُمارِ فِيهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً (۲۲)
وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‏ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً (۲۳)
إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ 
وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ يَهْدِينِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً (۲۴)

آیه ۲۳:
«وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‏ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً»
یعنی: هرگز با قاطعیت نگو که من فردا فلان کار را انجام می‌دهم!
این هشدار عمیق است: نسیان، یعنی فراموش کردن مشیت الهی. اهل غرور فکر می‌کنند همه‌چیز دست خودشان است، اما اهل ذکر همیشه مشیت الهی را دخیل می‌دانند.

آیه ۲۴:
«إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ يَهْدِينِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً»
این آیه یک قاعده‌ی کلیدی در زندگی مؤمن است:
اگر فراموش کردی که بگویی “إن شاء الله”، به محض یادآوری، جبران کن و خدا را به یاد بیاور.
ذکر، راه نجات از نسیان است.
و در نهایت، دعا کن: «عَسى‏ أَنْ يَهْدِينِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً».

یعنی حتی اگر در مسیر به خطا رفتی، اگر دچار نسیان شدی، باز با ذکر می‌توانی به مسیر درست برگردی، و خداوند تو را به نزدیک‌ترین راهِ رشد و حقیقت راهنمایی کند.


نکته مهم برای مقاله “نسیان”:
این آیات نشان می‌دهد:
نسیان شیطانی یعنی تکیه بر نفس و تمناها (گفتن “حتما فردا این کار را می‌کنم”).
ذکر الله یعنی اتصال دائم به نور ولایت؛ که در هر لحظه قلبت بداند: «إلّا أن يشاء الله».
راه نجات از نسیان، بازگشت به ذکر است؛ حتی اگر فراموش کرده‌ای، هنوز می‌توانی جبران کنی.
ذکر ربانی، تو را به اقرب رشد می‌رساند؛ یعنی نزدیک‌ترین و مطمئن‌ترین راه به حقیقت.


🌹 دلنوشته:
ای دل!
هر وقت به غرور گفتی «فردا حتماً…»،
یادت بیاید که فردا دست تو نیست…
هر بار که نسیان به سراغت آمد، ذکر را پناه خود کن…
و بگو:
✨ «عسى أن يهدين ربي لأقرب من هذا رشدا» ✨
که تنها یاد خداست که تو را به کوتاه‌ترین و زیباترین راه رشد می‌رساند.

«وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‏ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ
وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ يَهْدِينِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً»

دلنوشته 🌹✨

ای خدای من 🤲💞
چه زیبا مرا آموختی که حتی در ساده‌ترین وعده‌هایم، یاد تو را فراموش نکنم.
«وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‏ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»
یعنی فردا، نه به دست من است، نه به قدرت من، نه به خواسته‌های نفس من…
فردا فقط در مشیت تو معنا می‌گیرد. ✨

ای محبوب من! 💞
چه بسیار وعده‌هایی که دادم و فردایی نیامد…
چه بسیار تصمیم‌هایی که گرفتم و ناتمام ماند…
و من تازه فهمیدم که تمام توانایی‌هایم، تنها در سایه خواست توست.

«وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ»
و چه مهربانانه به من گفتی اگر فراموش کردی، باز هم راه باز است…
به محض یادآوری، دوباره بگو: یاد خدا!
این یعنی دری که هرگز بسته نمی‌شود. 💫

پروردگارا!
من ضعیفم، خطاکارم، پر از فراموشی‌ام…
اما تو هر بار، در دل این نسیان‌ها، ذکری به یادم می‌آوری،
و با همان یک جرقه‌ی نور، همه‌ی تاریکی‌هایم رنگ می‌بازد. ✨

«وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ يَهْدِينِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً»
و امید من همین است:
که در هر لغزش، در هر فراموشی، در هر گم‌گشتگی،
باز هم دستم را بگیری و مرا به نزدیک‌ترین راه رشد برسانی.

ای خدای مهربانم 💞
یقین من فقط به توست…
و تنها آرزویم این است که در هر نسیانی، ذکر تو پناهم باشد،
و در هر تاریکی، نورت راه مرا روشن کند. 🕊✨

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ 
إِنَّا جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً 
وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً (۵۷)

این آیه نیز داستان تکراری اهل نسیان و حسد را به زیبایی بیان می‌کند:


[نسیان – اعراض از ذکر]

«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ…»

چه ظلمی بالاتر از اینکه انسانی، به یاد آورده شود، به او هشدار داده شود، آیات روشن در برابر چشمانش نهاده شود، اما او روی بگرداند؟!
اهل نسیان، درست همین‌گونه‌اند.
آنها نه تنها پشت به ذکر و یاد عالم ربانی می‌کنند، بلکه گذشته‌ی تاریک خویش را هم فراموش می‌کنند.
کارهایی که دست‌هایشان از پیش برایشان آماده کرده، یعنی همان اعمال زشتی که انجام داده‌اند، از یادشان می‌رود.

این فراموشی یک فراموشی ساده نیست! این نسیان شیطانی است.
وقتی قلب، مدام پشت به ذکر کند، خدا بر دل‌هایشان «اکِنّة» قرار می‌دهد، یعنی پرده‌ای سنگین؛
و در گوش‌هایشان «وقر» می‌نشاند، یعنی سنگینی‌ای که دیگر ندای نور را نمی‌شنوند.
این همان لحظه‌ای است که راه هدایت برایشان بسته می‌شود.
حتی اگر رسول خدا ص هزار بار آنها را به راه رشد فرا بخواند، دیگر «فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً».


در این آیه، نسیان نتیجه‌ی مستقیم اعراض از ذکر معرفی شده است.
وقتی یاد معلم ربانی را کنار می‌گذاری، کم‌کم قلبت سخت می‌شود، گوشت کر می‌شود، و ذهن و جانت از یاد خطاهایت خالی می‌شود.
و این یعنی سقوط کامل:
هم محرومیت از نور آینده،
هم بی‌خبری از گذشته‌ی تاریکت،
و در نهایت، اسارت در حالتی از غفلت که دیگر راه بازگشتی در آن دیده نمی‌شود.


در حقیقت، این آیه به ما می‌آموزد:
هرگاه به ذکر و یاد معلم ربانی پشت کردی، همان لحظه قلبت در معرض سنگ شدن است.
و هر بار که خطاهایت را بی‌اهمیت دیدی، این همان «نسیان» است که آرام آرام راه هدایت را برایت می‌بندد.

دلنوشته 🌿

صدای قلب اهل ذکر در برابر داستان غم‌انگیز اهل نسیان
خدایا ✨
چه ظلمی از این بزرگ‌تر، که یادم دادی و من فراموش کردم…
آیاتت را نشانم دادی، اما پشت کردم!
به من هشدار دادی، ولی خود را به نسیان زدم…

پروردگارا! 💔
گاهی خطاهایی که با دستان خودم انجام داده‌ام، آن‌قدر مرا احاطه کرده‌اند که گویی اصلاً اتفاقی نیفتاده است.
یادم می‌رود چه زخمی بر دلم زده‌ام، چه پل‌هایی را پشت سرم سوزانده‌ام، و چه فرصتی را از دست داده‌ام…

این نسیان، ساده نیست؛
این پرده‌ای است که آرام آرام بر قلبم کشیده می‌شود،
سنگینی‌ای است که گوش جانم را کر می‌کند،
و ظلمتی است که مرا از شنیدن صدای نور محروم می‌سازد.

خدایا ✨
از این می‌ترسم که به همان سرنوشتی دچار شوم که تو در کتابت فرمودی:
«وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً»
از آن می‌ترسم که درهای هدایت به روی دلم بسته شود و دیگر هیچ نوری راهی به درونم نیابد…

پس ای مهربان‌ترین! 🤲
امروز که هنوز نفسم به نام تو زنده است،
از تو می‌خواهم پرده‌های غفلت را از قلبم برداری،
سنگینی گوش جانم را برکنی،
و مرا از نسیان خطاهایم نجات دهی.

ای یادآور مهربان 🌹
بگذار هر بار که به یاد آیاتت می‌افتم،
اشک شرم بر صورتم جاری شود و قلبم به سوی تو باز گردد.
مگذار من نیز از آنان باشم که یادشان کردی و روی برتافتند.

[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۶۰ الى ۸۲]
وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً (۶۰)
فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَيْنِهِما نَسِيا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَباً (۶۱)
فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً (۶۲)
قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً (۶۳)
قالَ ذلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً (۶۴)
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (۶۵)
قالَ لَهُ مُوسى‏ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (۶۶)
قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (۶۷)
وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً (۶۸)
قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً (۶۹)
قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً (۷۰)
فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً (۷۱)
قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (۷۲)
قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً (۷۳)
فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً (۷۴)
قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (۷۵)
قالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْ‏ءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْراً (۷۶)
فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فِيها جِداراً يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً (۷۷)
قالَ هذا فِراقُ بَيْنِي وَ بَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً (۷۸)
أَمَّا السَّفِينَةُ فَكانَتْ لِمَساكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَها وَ كانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً (۷۹)
وَ أَمَّا الْغُلامُ فَكانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً (۸۰)
فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً (۸۱)
وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذلِكَ تَأْوِيلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً (۸۲)

 

نسیان حوت در داستان موسی ع و خضر ع:

در سوره کهف، نقطۀ شروع سفر موسی (ع) به سوی خضر (ع) یک اتفاق مهم است:
«فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَيْنِهِما نَسِيا حُوتَهُما» (کهف/۶۱)
موسی (ع) و یوشع بن نون، در مسیر به نقطۀ وعده (مجمع البحرین) می‌رسند، جایی که باید نشانه‌ی یافتن عبد ربانی (خضر) را دریافت کنند.
نشانه این بود که ماهی‌ای (حوت) زنده می‌شود و راه خود را در دریا باز می‌کند.
اما هر دو این آیت روشن را فراموش می‌کنند و عبور می‌کنند.

تاویل این صحنه بسیار مهم است:
حوت = آیت حیّ و زنده
حوت نماد آیه‌ای است که از مرگ به حیات بازمی‌گردد؛ نشانه‌ای معجزه‌گون از حیات علم ربانی.
اما انگار چون نگاهشان مشغول سفر و خستگی و تمنّا بود، لحظه‌ی بروز این آیت را درک نکردند.
نسیان = واکنش اولیه‌ی قلبِ گرفتار تمنّا
وقتی آیت عرضه می‌شود، قلب ما معمولاً در لحظۀ اول دچار غفلت و نسیان می‌شود.
تاریکی و قبض قلب همان هشدار است که به ما بگوید:
«این تاریکی علامت نسیان قلب بهنگام عرضۀ این آیت است!»
یعنی باید بفهمیم که همین نسیان، خودش یک زنگ بیداری است برای رجوع به ذکر.
«فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطانُ» (کهف/۶۳)
یوشع می‌گوید: من حوت را فراموش کردم و شیطان مرا از ذکر آن بازداشت.
این نشان می‌دهد که شیطان همیشه کارش دزدیدن لحظه‌ی ذکر است.
هر آیت و هر معلم ربانی که در زندگی ما عرضه می‌شود، در لحظه اول در هجوم تمنّاها فراموش می‌شود و بعداً به یاد می‌آید.
«لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ» (کهف/۷۳)
موسی (ع) تظاهر میدهد که نسیان، اجتناب‌ناپذیر است.
اما راه رهایی، اعتراف به نسیان و طلب بخشش است.
این جمله، سرمشق ماست: در لحظه‌ای که یادمان می‌رود به آیت درست واکنش نشان دهیم، باید فوراً با توبه و ذکر جبران کنیم.


معنای نسیان حوت برای ما
حوت = رزق علم ربانی است که در دل شرایط (مجمع البحرین = تلاقی تقدیرات) عرضه می‌شود.
نسیان حوت یعنی: فراموشی رزق علم، در لحظه‌ای که باید آن را دریافت کنیم.
دلیلش تمنّاها، خستگی‌ها، غفلت‌ها و وسوسه‌های شیطان است.

در تاویل:
هر وقت دچار قبض قلب می‌شوی، هر وقت تاریکی لحظه‌ای تو را گرفت، این همان نسیان حوت است.
یعنی آیت عرضه شده، اما تو در همان لحظه یادش نکردی.
راهش این است که همان‌جا «یاد» را برگردانی:
ذکر الله در برابر نسیان شیطان.


داستان خضر و موسی به ما می‌آموزد که:
اولین واکنش قلب در برابر آیات، معمولاً نسیان است.
باید از همین تاریکی و قبض بفهمیم که لحظه‌ی مهمی از ذکر رسیده.
ذکر، یعنی رجوع سریع به نور معلم ربانی و اعتراف به نسیان.
«نسیان حوت» رمز همیشگیِ این داستان تکراری ماست:
هر بار که آیت عرضه می‌شود، شیطان تلاش می‌کند آن را از یادمان ببرد.
اما اهل یقین، با ذکر دوباره، حوت را به یاد می‌آورند و از همان‌جا سفر خود را به سوی عبد ربانی آغاز می‌کنند.

✨ دلنوشته ✨

گاهی دلم می‌لرزد وقتی می‌بینم داستان من هم همان داستان موسی و فتای اوست…
آنجا که «حوت» را فراموش کردند، همان رزق پنهان الهی، همان آیت زنده و معجزه‌گون که قرار بود نشانی برای رسیدن به معلم ربانی باشد…
من هم بارها، درست در لحظه‌ای که خدا رزقی از علم و نور را در برابرم می‌گذارد، مشغول تمنّاها و خستگی‌های خود می‌شوم و از یاد می‌برم! 😔

و آنگاه که به خود می‌آیم، می‌بینم شیطان مرا از ذکر بازداشت:
«ما أَنْسانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ»
چه تلخ است فراموش کردن نشانه‌ای که می‌توانست دروازۀ رسیدن به عبد ربانی باشد!

اما ای معلم مهربان قلبم 💞
در دل این نسیان، همان قبض و تاریکی، صدایی می‌شنوم که مرا صدا می‌زند:
فراموشی‌ات خود نشانه است! به یاد بیاور! برگرد! ذکر کن!

پس شرمسار می‌گویم:
«لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ»
خدایا مرا به خاطر این نسیان‌هایم مؤاخذه مکن.

ای نور مهربان ✨
می‌دانم که تو همیشه حاضر بوده‌ای، و این من بودم که رزق علم را از دست دادم.
امروز عهد می‌بندم که اگر باز هم به نسیان گرفتار شدم، آن را بهانه‌ای کنم برای بازگشت، نه برای غرق شدن بیشتر.

پس بگذار حوتِ یاد، دوباره زنده شود و در دریای قلبم راهی باز کند…
بگذار از همان نقطه‌ی فراموشی، سفر تازه‌ای آغاز کنم…
سفری به سوی تو، ای عبد ربانی، ای نشانه‌ی حیات جاودان! 🕊💞

نسیان سامری یعنی حسد سامری نسبت به نور موسی ع:
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقى السَّامِرِيُّ (۸۷)
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى‏ فَنَسِيَ (۸۸)
أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (۸۹)
وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي (۹۰)

این بخش از سوره طه یکی از مهم‌ترین نمونه‌های تاریخی نسیان در قرآن است که بُعد عمیق «حسد» را روشن می‌سازد.

🔹 «فَنَسِيَ» در داستان سامری، به معنای همان فراموشی عامیانه نیست، بلکه نشانه‌ی نسیان حسادت‌آلود است؛ نسیانی که برخاسته از دل تاریک و آلوده‌ی سامری بود.
او نتوانست نور موسی (ع) را ببیند، نتوانست معلم ربانی زمانه را تحمل کند، و حسادت در قلبش آن‌چنان قوی شد که تصمیم گرفت قوم را از یاد خدا و ذکر موسی باز دارد و به گوساله‌پرستی بکشاند.

🔸 در حقیقت، سامری همان کاری را کرد که همه‌ی لیدرهای سوء در تاریخ می‌کنند:

  • «نور را کنار می‌زنند» تا خودشان لیدر باشند.

  • «ذکر الله را تحریف می‌کنند» تا مردم به یاد باطل بیفتند.

  • و این همان نسیان است؛ نسیانی که نه یک لغزش ساده، بلکه یک انحراف عمدی از مسیر نور است.

🕊 در آیه‌ی (۹۰)، هارون علیه‌السلام دقیقاً پرده را کنار می‌زند و حقیقت را به مردم می‌گوید:
«يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ»
ای قوم! شما در بوته‌ی آزمایش قرار گرفته‌اید! این گوساله امتحانی است برای سنجش اینکه آیا نور موسی و هدایت ربانی را می‌پذیرید یا در دام حسد سامری می‌افتید.

⚡ پس «فَنَسِيَ» سامری، همان داستان تکراری اهل حسادت است:
هر زمان که معلم ربانی‌ای برپا می‌شود تا دل‌ها را به نور خدا پیوند دهد، حسودانی نیز پیدا می‌شوند که نمی‌خواهند این نور در جامعه بدرخشد. آن‌ها به هر بهانه‌ای قوم را به گوساله‌های رنگارنگ خود دعوت می‌کنند؛ گوساله‌هایی که «لَهُ خُوارٌ» ولی نه نفعی دارند و نه ضرری!

💔
آه، سامری!
چه کردی با نور موسی؟!
چگونه توانستی آن‌همه روشنایی را ببینی و باز هم رو به تاریکی حسد کنی؟

گوساله‌ای ساختی، با صدایی توخالی!
و مردم ساده‌دل، آن صدا را به جای صدای نور گرفتند…
فراموش کردند یاد خدا را،
فراموش کردند عهدی را که با موسی بسته بودند،
و به دنیای زرق و برق زودگذر دل بستند.

ای وای بر من،
هر بار که دلم به تمنای بیهوده‌ای می‌لرزد،
هر بار که از یاد معلم ربانی غافل می‌شوم،
من هم مثل سامری می‌شوم…
گوساله‌ای از تمنّاهایم می‌سازم
و به آن سجده می‌کنم.

اما هارون درونم نجوا می‌زند:
«يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ!
إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي.»

آری… این نسیان من است که مرا به حسرت می‌کشاند.
اما ذکر تو، ای فرشته مهربان قلبم 💞،
یادآوری می‌کند که هنوز می‌توانم بازگردم.

خدایا ✨
نمی‌خواهم در صف سامری‌ها باشم!
نمی‌خواهم به گوساله‌های دروغین دل ببندم!
نجاتم بده از نسیان حسد،
و دلم را در یاد تو و یاد اولیای تو زنده نگه دار. 🕊

✨ «فَنَسِيَ السَّامِرِيّ» یعنی سامری عهد نورانی‌اش را با موسی فراموش کرد.
اما این فقط قصه‌ی او نیست؛ این قصه، هر روز در دل من هم تکرار می‌شود!

🔹 هر وقت به جای آرامش در کنار معلم ربانی، دلم دنبال مقایسه و رقابت می‌رود، من هم سامری‌ام!
🔹 هر وقت زیبایی زرق و برق دنیا را به نور کلام الهی ترجیح می‌دهم، من هم سامری‌ام!
🔹 هر وقت به جای ذکر الله، به تمنّاهای خودم می‌چسبم، من هم سامری‌ام!

این همان نسیان شیطانی است؛
فراموشی نفس خویش،
فراموشی عهدی که با خدا بسته‌ام،
فراموشی آن نوری که همیشه در قلبم زنده است.

اما خدا به من یاد داده:
اگر حتی در این لحظه هم بفهمم که گوساله‌ای از تمنّا ساخته‌ام،
می‌توانم بازگردم…
می‌توانم پشت به تمنّا کنم،
و دوباره رو به ذکر الله بیاورم.

💞 خدایا، به من توفیق بده که در نسیان‌های روزانه‌ام متوقف نمانم،
بلکه از همان تاریکی بفهمم که اشتباه کرده‌ام،
و در اولین دوربرگردانِ نور، به سوی تو بازگردم.

🌹 دعای بازگشت از نسیان 🌹

خدایا ✨
اگر روزی، مثل سامری، در تاریکی تمنّاهایم دچار نسیان شوم،
به من یادآوری کن که عهد نورانی‌ام را با فراموشی نفروشم.

پروردگارا 🤲
در همان لحظه‌ی تاریک، دل مرا بیدار کن،
تا پشت به تمنّا کنم و رو به ذکر تو بیاورم.

الهی 💞
نسیان مرا به یاد تبدیل کن،
و فراموشی‌ام را به ذکر،
تا در اولین دوربرگردان نورانی،
به سوی آغوش رحمتت بازگردم.

✨ «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا» ✨

💞 دلنوشته عاشقانه بازگشت از نسیان 💞

ای محبوب نورانی من ✨
اگر روزی مثل سامری، اسیر تمنّاهایم شوم و عهد تو را در نسیان قلبم گم کنم،
مرا تنها مگذار…

خدایا 🤲
همان لحظه‌ی تاریک، دستی از نور بر دلم بکش
تا به یاد بیاورم که پیمان من با توست، نه با تمنّاهای فریبنده.

ای معلم مهربان من 🕊
اگر غفلت، دیدگانم را بست،
یادم بیاور که هنوز «ذکر تو» زنده است،
و هنوز می‌توانم دور بزنم و به آغوش تو بازگردم.

الهی ✨
فراموشی مرا به ذکر بدل کن،
اشتباهاتم را به توبه،
و سرگردانی‌هایم را به راهی روشن از نور هدایتت.

محبوب من 💞
من از نسیان خسته‌ام،
و تنها تمنّایم این است که همیشه
در ذکر نام تو آرام بگیرم.

✨ «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا» ✨

ای خدای بزرگ و مهربان 🤲
ما را در نسیانمان مگیر، ما را در خطایمان رها مکن،
که اگر لحظه‌ای دست از ما برداری، در گرداب تمنّاها غرق خواهیم شد.

اما پروردگارا 
همان‌گونه که موسی(ع) از سامری و فتنه‌ی گوساله‌اش بیزاری جست،
ما نیز از تمام سامری‌های تاریخ، از تمام لیدرهای سوء و حسودانی که نور تو را تحریف کردند، بیزاری می‌جوییم.

الهی ✨
لعنت ابدی‌ات را بر آنان فرو فرست،
که راه حق را بستند و دل‌ها را از ذکر تو به نسیان کشاندند.

«اللّهُمَّ العَن صَنَمَی قُرَیشٍ وَ جَميعَ مَن شاکَلَهُما إلى يَومِ الدِّين»

نسیان آدم ع:
«وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (۱۱۵)»

نسیان آدم(ع) و فرقش با نسیان ابلیس و لیدرهای سوء

خداوند در سوره طه (۲۰:۱۱۵) می‌فرماید:
«وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»

این آیه نقطه‌ی کلیدیِ فهم «نسیان» است.

🔹 نسیان آدم ع
آدم، با اینکه عهد الهی را داشت، در یک لحظه از شدت تمنّا و وسوسه‌ی نفس، به غفلت دچار شد. «فَنَسِیَ» یعنی لحظه‌ای پشت به ذکر کرد. اما فرق او این بود که به سرعت متوجه شد، ندامت یافت و از دوربرگردان دور زد. این بازگشت همان «توبه» است، همان «ایوالله» گفتن در دلِ ظلمت. آدم با اینکه لغزید، اما تسلیم نور ولایت شد. او هنوز عبد بود و عبد حقیقی همیشه بازگشت دارد.

🔹 نسیان ابلیس و لیدرهای سوء
ابلیس هم در معرض همان امتحان بود. اما فرق او این بود که وقتی دچار حسد شد، دور نزد! لجاجت ورزید. به جای آنکه در نسیان خود بیدار شود و رو به نور بیاورد، در تاریکی خودش ماند و آن را توجیه کرد. این شد که از «نسیان لحظه‌ای» وارد «کفر دائمی» شد.
همین داستان در تاریخ بارها تکرار شده: سامری که «فَنَسِیَ» و به جای برگشتن به نور موسی ع، قوم را به گوساله‌پرستی کشاند. اینجا دیگر نسیان نیست، اصرار بر نسیان است، یعنی انتخاب عامدانه‌ی تاریکی و دشمنی با ذکر الله.


پس فرق بزرگ اینجاست:

  • نسیان آدمی: لحظه‌ای لغزش + بازگشت (ذکر بعد از نسیان).

  • نسیان ابلیسی و سامری: حسادت + اصرار بر تاریکی + بی‌راه‌کردن دیگران (تبدیل نسیان به ضلالت).

✨ پس آدم ع دوربرگردان را دید و دور زد، اما ابلیس و سامری هرگز حاضر به بازگشت نشدند.

💞 دلنوشته 💞

فرشته مهربان قلبم ✨
گاهی من هم مثل آدم ع، در لحظه‌ای از تمنّا غافل می‌شوم…
گاهی تاریکی‌ها مرا می‌گیرد و در دل نسیان می‌لغزم. 🥺
اما تو یادم می‌آوری که هنوز فرصت بازگشت هست،
هنوز می‌شود دوربرگردان را دید،
هنوز می‌توانم بگویم: «ایوالله» و دوباره به سوی نور برگردم. 🤲✨

ای محبوب نورانی‌ام 💞
نمی‌خواهم مثل ابلیس، در لجاجتِ خودم بمانم،
نمی‌خواهم مثل سامری، حسادتم را به دیگران سرایت بدهم.
من فقط می‌خواهم اگر لغزیدم،
همچون آدم، زود بیدار شوم،
به خطایم اعتراف کنم، و در آغوش مهربانی تو بازگردم.

پس تو را صدا می‌زنم:
مرا رها نکن در تاریکی‌های نسیان!
مرا زود بیدار کن،
تا هرگز در آن اصرار ابلیسی نمانم. 💔
که من عهد بسته‌ام جز با تو،
پناهی نداشته باشم… ✨

پشت به ذکر الله میشه نسیان شیطانی و اینم عواقبش:
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةًضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُيَوْمَالْقِيامَةِأَعْمى (۱۲۴)

قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً (۱۲۵)
قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى (۱۲۶)
وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى (۱۲۷)

این آیات شریفه (طه، 124–127) در حقیقت پرده از عاقبت نسیان شیطانی برمی‌دارند.


خداوند می‌فرماید:

«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً»
هر که پشت به ذکر خدا کند (یعنی پشت به ولایت و یاد معلم ربانی نماید)، زندگی‌اش به تنگی و فشار می‌افتد. این همان معیشت ضنک است: زندگی پر از اضطراب، بی‌هدفی، فشار روحی و تاریکی درونی—حتی اگر ظاهراً مال و مقام داشته باشد.

«وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»
چنین انسانی در قیامت کور محشور می‌شود. چرا؟ چون در دنیا چشم دلش را بر نور ولایت بست؛ حالا هم قیامت همان چیزی را که انتخاب کرده، بازتاب می‌دهد.

«قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً»
آن روز داد می‌زند: خدایا چرا کورم؟ من در دنیا چشم داشتم، می‌دیدم!

«قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى»
پاسخ می‌آید: همان‌طور که در دنیا آیات ما آمدند و تو پشت کردی و فراموششان کردی، امروز هم تو فراموش می‌شوی. اینجا نسیان دوطرفه رخ می‌دهد: تو که آیات خدا را نادیده گرفتی، حالا هم در دستگاه عدل الهی، خودت مورد غفلت قرار می‌گیری.

«وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ»
این مجازات مخصوص اسراف‌کارانی است که به آیات پروردگار ایمان نمی‌آورند، یعنی همان‌هایی که همیشه نور را به تعویق انداختند و در نسیان حسد و تمنّا ماندند.

«وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى»
عذاب دنیا با همه تلخی‌اش تمام می‌شود؛ اما عذاب آخرت، ماندگار و شدیدتر است.


  • نسیان در دنیا = فراموشی آیات و یاد معلم ربانی.

  • نتیجه = معیشت تنگ + کور شدن باطنی.

  • بازتاب قیامت = همان فراموش‌شدگی، همان کور شدن.

پس پشت کردن به ذکر الله، یعنی انتخاب نسیان شیطانی؛
و این انتخاب به شکل قانون‌مند، سرنوشت آدمی را رقم می‌زند.

خدای من✨
چه وحشتناک است لحظه‌ای که نور یاد تو را پشت سر بگذارم و در دام نسیان شیطانی اسیر شوم…
همان لحظه است که قلبم به تاریکی می‌رود، دنیا برایم تنگ می‌شود و هیچ چیز—حتی شادی‌های ظاهری دنیا—آرامم نمی‌کند.

ای محبوب جاودان 💞
نمی‌خواهم روزی برسد که قیامت، با چشم کور در پیشگاهت بایستم و بگویم:
«خدایا! چرا مرا کور محشور کردی؟ من که در دنیا بینا بودم!»
و تو در پاسخ بگویی:
«آیات من آمدند، معلم ربانی‌ام در برابرت بود، اما تو پشت کردی و آن‌ها را فراموش کردی. حالا تو هم فراموش می‌شوی.» 🥺

پروردگارا 🤲
من نمی‌خواهم جزو آن‌هایی باشم که در دنیا به خاطر تمنّاهایشان نور ولایت را عقب انداختند و دیر فهمیدند، و عاقبت در قیامت هیچ سهمی جز فراموش‌شدگی نداشتند.

یار مهربانم 🕊
یاد تو، یاد فرشته‌ی نورت، تنها پناه من است.
مرا در زمره‌ی کسانی قرار ده که همیشه به ذکر مشغولند،
تا قلبم به وسعت آرامش باز شود،
و هرگز در ظلمات نسیان، به کور شدن و جا ماندن گرفتار نشوم.

✨خدایا، من ذکر تو را می‌خواهم، نه نسیان شیطان را!✨

این آیات خطاب سخن خدا با اهل حسادتی است که اهل نور رو بخاطر رفتارهای مهربان آنها مورد تمسخر قرار میدادند و با نسیان شیطانی، پشت به نور ذکر الله میکردند، لذا خدا هم با این آیات اونها رو مورد خطاب قرار میده و این آیات و آیت قبل و بعدش حکایت از سرنوشت شوم این اهل حسادت میده:
إِنَّهُ كانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبادِي يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ (۱۰۹)

فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ (۱۱۰)

این آیات صحنه‌ای تکان‌دهنده از سرنوشت اهل نسیان و حسادت را باز می‌کند.


اینجا خداوند از گروهی از بندگانش سخن می‌گوید، همان‌هایی که در دل شب‌ها و در اوج خضوع و فروتنی می‌گفتند:

«رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ» (صافات، 109)

این‌ها همان اهل ذکر بودند؛ دل‌هایی نورانی که دائم به یاد خدا بودند و با ذکر و دعا، خود را به آغوش رحمت او می‌سپردند.

اما در برابرشان، اهل حسادت ایستاده بودند:
با نسیان شیطانی، پشت به این ذکر نورانی کردند،
به یاد خدا نبودند،
و در عوض، اهل ذکر را مسخره کردند!

قرآن می‌فرماید:

«فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ» (صافات، 110)

یعنی شما آن بندگان مهربان و اهل نور را به سخره گرفتید،
آن‌قدر آنان را دست انداختید و تمسخرشان کردید
که یاد مرا هم از دست دادید و ذکر مرا فراموش کردید،
و با تمسخرشان، برای خود خنده و سرگرمی ساختید.

چه سرنوشت غم‌انگیزی!
آن‌ها که می‌توانستند با اهل ذکر همراه شوند و در مسیر نور قرار گیرند،
با انتخاب حسادت و نسیان، به جای همراهی، به تمسخر پرداختند.
و همین تمسخر بود که آن‌ها را به قساوت قلب، فراموشی ذکر، و در نهایت به عذاب شوم الهی کشاند.

بلافاصله بعد از آن آیه تکان‌دهنده، خداوند سرنوشت دو گروه را جدا می‌کند:

دربارۀ اهل ذکر و اهل ایمان می‌فرماید:

«فَالْيَوْمَ إِنِّي جَزَيْتُهُمْ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ» (صافات، 111)

امروز من به خاطر صبری که در دنیا بر یاد من، بر سختی‌ها، بر مسخره شدن‌ها و بر تمسخر حسودان داشتند، به آن‌ها پاداش دادم.
آری! آن‌ها همان پیروزمندان حقیقی‌اند.
نه مال و مقام، نه تمنا و نه غرور، هیچ‌کدامشان به فوز نمی‌رسد؛ تنها ذکر نورانی و صبر بر مسیر ولایت، انسان را به فوز و آرامش جاودان می‌رساند.

اما در سوی دیگر، اهل حسادت و نسیان ایستاده‌اند؛ همان‌ها که اهل ذکر را به سخره گرفتند.
اینان در دنیا به خیال خودشان برنده بودند، چون خندیدند و سرگرم شدند،
ولی در قیامت، معلوم می‌شود که همه چیزشان خسارت بود.
یاد خدا را فراموش کردند،
اهل ذکر را دست انداختند،
و حالا خودشان، در غم و حسرت ابدی رها شده‌اند.


این آیات، به زبان ساده، هشدار بزرگی به ما می‌دهد:
مبادا اهل ذکر — همان‌هایی که با دل‌های پاک، در سکوت شب‌ها خدا را صدا می‌زنند — برایمان به تمسخر بیایند!
مبادا به جای همراهی با نور، در صف اهل نسیان قرار بگیریم.

چون در نهایت، این صبرِ اهل ذکر است که به فوز جاویدان منتهی می‌شود،
و این خنده و تمسخر اهل نسیان است که به گریه و حسرت ابدی بدل خواهد شد.

خدایا✨
گاهی صدای خنده‌ها و تمسخرهای اهل نسیان، زخم‌های عمیقی بر دل من می‌نشاند.
آنان که نور یاد تو را کوچک می‌شمارند،
و مهربانی‌های فرشتۀ قلبم را به بازی می‌گیرند…

اما من می‌دانم، پروردگارم،
که در پس این صبر تلخ،
شیرینی وعدۀ توست:
«فَالْيَوْمَ إِنِّي جَزَيْتُهُمْ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ»

آری… من به تمسخرها دل نمی‌بندم،
به تحقیرها گوش نمی‌سپارم،
و به تنهایی‌های این مسیر دل نمی‌لرزانم.
چون یقین دارم تو می‌بینی،
و تو وعده داده‌ای که صابران، همان فائزین‌اند.

ای خدای مهربانم 💞
اگر اهل نسیان امروز با خنده‌های زهرآلودشان،
یاد تو را در دل‌ها به حاشیه می‌برند،
من دلم را محکم‌تر از همیشه به ذکر تو گره می‌زنم.
من به جای خندیدن،
با اشک‌های شبانه‌ام تو را صدا می‌زنم.

پروردگارا🤲
بگذار در روزی که پرده‌ها کنار می‌روند،
و هر کس نتیجهٔ انتخاب‌های خودش را خواهد دید.
چهرۀ خندۀ آن روز من، از جنس فوز و آرامش تو باشد.

خدایا ✨
به من صبری عطا کن،
که هر خندۀ تمسخرآمیز اهل نسیان،
مرا تنها به آغوش تو نزدیک‌تر کند.

📖✨ صحیفه سجادیه را اگر ورق بزنی، می‌بینی کلمات امام سجاد علیه‌السلام، تنها دعا نیستند؛ بلکه دلنوشته‌هایی عاشقانه و پر از اشک و شوق‌اند.
دلنوشته‌هایی که از اعماق جان برمی‌خیزند و مثل نَفَس، ساده و روان جاری می‌شوند، اما پشت هر کلمه، دریایی از معرفت و حقیقت نهفته است.

هر دعا، یک زمزمه‌ی صمیمی است؛
یک اعتراف، یک تضرع، یک گفت‌وگوی بی‌پرده‌ی عاشق با معشوق… 💞
بی‌نظیر است؛ چون هیچ کتابی به این زیبایی، رازهای دلِ شکستۀ یک بنده‌ی عاشق را با چنین لطافت و صداقتی بیان نکرده است.

✨ پس صحیفه سجادیه را نه فقط به عنوان دعا، که به عنوان مجموعه‌ای از دلنوشته‌های جاودانه‌ی امام سجاد (ع) بخوانیم؛ دلنوشته‌هایی که برای ما نوشته شده‌اند تا راه دلمان را به سوی خدا باز کنند.

الصحيفة السجادية ؛ ص78

(16) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا اسْتَقَالَ مِنْ ذُنُوبِهِ، أَوْ تَضَرَّعَ فِي طَلَبِ الْعَفْوِ عَنْ عُيُوبِهِ:)
(1) اللَّهُمَّ يَا مَنْ بِرَحْمَتِهِ يَسْتَغيثُ الْمُذْنِبُونَ
(2) وَ يَا مَنْ‏ إِلَى‏ ذِكْرِ إِحْسَانِهِ‏ يَفْزَعُ‏ الْمُضْطَرُّونَ‏
(3) وَ يَا مَنْ لِخِيفَتِهِ يَنْتَحِبُ الْخَاطِئُونَ…

دلنوشته بر اساس دعای ۱۶ صحیفه سجادیه

خدای من ❤️
ای آن‌که پناهِ خطاکارانی، ای آرامش مضطران، ای مونس غریبان، ای یار همیشۀ دل‌شکستگان 🕊️…
این منم، بنده‌ای آشفته، با پشتی سنگین از گناه و عمری تباه‌شده در تمنّاهای بی‌ارزش.

بارها صدای فرشتۀ مهربانت را شنیدم که مرا به سوی نور فرا می‌خواند،
اما من… گرفتار نسیان شدم.
گرفتار تمناها شدم.
و باز تو بودی که رسوایم نکردی، پرده‌پوشی کردی، فرصت دوباره دادی… ✨

ای خدای رحیم،
من چه دارم جز اشکی که از خجالت بر گونه‌ام جاری است، و قلبی لرزان که در ترس از دوری تو می‌تپد؟ 😔
تو بخشنده‌تر از آنی که با اولین لغزش، مرا رها کنی.
رحمت تو همیشه جلوتر از غضبت دویده است،
و عفو تو همیشه بلندتر از عقاب بوده است.

امروز، ای محبوب من،
آمده‌ام تا با دل شکسته، عهد تازه‌ای با تو ببندم. 🤲
آمده‌ام تا اعتراف کنم: هیچ‌کجا جز آغوش تو پناهی نیست.
نه مال، نه مقام، نه بازی‌های دنیا… همه سرابند.

ای خدایم،
اگر شب و روز بگریم، اگر قامت خسته‌ام در سجده فرو ریزد، اگر عمرم در خاک و خاکستر بگذرد… باز هم برای بخشش یک گناه، چیزی به دست نیاورده‌ام، جز امید به تو. 💞

پس به حرمت رحمتت، مرا از بند گناه آزاد کن.
به نور مغفرتت، این دلِ آلوده را تطهیر کن.
و به دست‌های مهربانت، مرا به جادۀ بازگشت برگردان.

خدایا ✨
از تو تنها یک چیز می‌خواهم:
که مرا رها نکنی، حتی وقتی خودم خود را رها کرده‌ام.
که یادت را در دل من خاموش نکنی، حتی وقتی در نسیان غرقم.
که همیشه صدای فرشتۀ مهربانت در ملکوت قلبم، مرا به سوی تو صدا بزند.

ای رحمت بی‌پایان،
اجازه بده طلیق عفو تو باشم، آزادۀ مغفرت تو.
و مرا در این دنیا و آن دنیا، به نوای امن خودت بشارت دهی.

✨ یا رب،
اگر همه جا را از دست بدهم،
تو را از دست ندهم…
که با تو، همه چیز را دوباره به دست خواهم آورد.

فراز 8 از دعای 21 ( ناامیدی از برآورده شدن دعا )

الصحيفة السجادية
(8) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَجْعَلْنِي نَاسِياً لِذِكْرِكَ‏ فِيمَا أَوْلَيْتَنِي، وَ لَا غَافِلًا لِإِحْسَانِكَ فِيمَا أَبْلَيْتَنِي، وَ لَا آيِساً مِنْ إِجَابَتِكَ لِي وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّي، فِي سَرَّاءَ كُنْتُ أَوْ ضَرَّاءَ، أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ، أَوْ عَافِيَةٍ أَوْ بَلَاءٍ، أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْمَاءَ، أَوْ جِدَةٍ أَوْ لَأْوَاءَ، أَوْ فَقْرٍ أَوْ غِنًى.

خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا نسبت به یاد خود در آنچه به من عطا کردی، فراموش‌کار مکن؛ و به احسانت در آنچه به من بخشیده‌ای، غافل و بی‌خبر مساز و از اجابت دعایم گرچه تأخیر افتد، ناامید مکن؛ در خوشی باشم یا ناخوشی، در سختی باشم یا رفاه، در سلامت و تندرستی باشم یا بلا، در تنگدستی و بیچارگی باشم یا نعمت، در دارایی باشم یا محنت، در تهیدستی باشم یا توانگری.

ای فرشته مهربون قلبم 💞
حواست به من باشه… نذاری حتی یه لحظه از یاد خدا دور بشم.
گاهی دلم سرگرم تمناها میشه و راهو گم می‌کنه.
گاهی زرق و برق دنیا چشممو می‌گیره و قلبمو از نور دور می‌کنه.
اما تویی که همیشه آروم کنارمی، نذار اسیر نسیان بشم…

یاد خدا تنها پناه دلمِ شکسته‌ست.
همون ذکریه که آرامش میده،
همون نوریه که تاریکی‌هامو روشن می‌کنه.
ای مهربونِ من،
نذار دلِ کوچیک من غرق فراموشی بشه.
یاد خدا، همۀ دار و ندار منه.

ای فرشته نازنینم ✨
منو بیدار نگه دار،
که حتی اگه دنیا با وسوسه‌هاش دلمو گرفت،
بازم برگردم به عهدی که توی قلبم با خدای مهربونم بستم.
نذار لحظه‌ای از اون نور جدا بشم…
✨ «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» ✨

وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ 
فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ (۱۷)
قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ 
وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً (۱۸)

چه آیات تکان‌دهنده‌ای 🌹

اینجا خداوند به زیبایی به ما نشون می‌ده که چطور ذکر به نسیان تبدیل میشه.

🔹 در آیه ۱۷، خدا اهل حسادت و مشرکانی رو خطاب می‌کنه که در دنیا به‌جای تکیه به نور ولایت، به سراغ بت‌ها و لیدرهای سوء رفتند. روز قیامت به اون بت‌ها و اولیای دروغین خطاب میشه:
«آیا شما بندگان مرا گمراه کردید یا خودشان راه رو گم کردند؟»

🔹 در آیه ۱۸، اون بت‌ها و اولیای سوء جواب میدن: «پروردگارا! ما شایسته نبودیم غیر از تو ولیّی برای خود بگیریم! بلکه تو خودت به اینها و پدرانشون مهلت دادی، تا جایی که در لذت‌ها و تمنّاها غرق شدند… و همین متاع دنیا شد سبب اینکه ذکر رو فراموش کردند. و آن‌قدر در این نسیان فرو رفتند که به مردمی بی‌ثمر و بائر تبدیل شدند.»

✨ نکته اصلی اینجاست:
ذکر، وقتی از دل بیرون میره و جای اون رو تمنّاها، رفاه‌طلبی‌ها و سرگرمی‌های پوچ می‌گیره، کم‌کم کمرنگ میشه… تا جایی که دیگه یاد نور ولایت و حضور معلم ربانی در زندگی، به کلی به فراموشی سپرده میشه.

پس نسیان ذکر یعنی:

  • غرق شدن در متاع زودگذر دنیا

  • سرگرم شدن به رفاه پدران و گذشتگان و تکرار تاریخ نسیان اونها

  • بی‌توجهی به هشدارهای قلب و ندیدن آلارم تاریکی‌ها

  • و در نهایت، تبدیل شدن به «قوم بور» = مردمی بی‌ثمر، بی‌حاصل، بی‌روح

📌 یعنی اگر ذکر الله و یاد معلم ربانی رو کمرنگ کنیم، تمنّاها جاشو می‌گیرن و این میشه نسیان. و نتیجه‌اش قلبی بی‌ثمر و زندگانی بایر خواهد بود.

ای فرشته‌ی مهربان قلبم ✨
گاهی از خودم می‌ترسم… از لحظه‌ای که تمنّاهای کوچک و شیرینِ دنیا، آرام‌آرام جای نور یاد خدا رو در دلم بگیره.
از روزی می‌ترسم که همین تمنّاها، مثل تارهای نازک عنکبوت، آن‌قدر به دور دلم پیچیده بشن که دیگه نور ذکر رو نبینم و غرق در نسیان بشم…

خدایا 🕊
نذار یاد تو، در لابه‌لای رفاه و لذت‌های زودگذر محو بشه. نذار من هم شبیه اون مردمی بشم که «حَتّى نَسُوا الذِّكر»…
نذار قلبم، مثل زمینی بایر و بی‌ثمر، در حسرت باران رحمتت خشک و بی‌روح بشه.

ای معلم نورانی من 💞
به من یاد بده چطور هر لحظه، یاد خدا رو در دلم تازه نگه دارم؛ حتی وقتی دنیا با همه زرق‌وبرقش منو می‌کشونه سمت خودش…
یادم بیار که هیچ لذتی، هیچ متاعی، هیچ رفاهی، ارزش یک لحظه آرامش در یاد خدا رو نداره.

پروردگار من ✨
دلمو زنده نگه دار… که هیچ‌وقت به این نفرینِ تلخ دچار نشم:
«وَ كانُوا قَوْماً بُوراً» — مردمی بی‌ثمر، بی‌روح، بی‌فایده.

من می‌خوام هر نفسم، ذکر تو باشه.
ای فرشته‌ی محبوبم 💞…
حواست به من باشه، نذار لحظه‌ای از یاد خدا دور بشم. 🕊

«إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ … إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ … وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا»
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۷۶ الى ۸۲] : «قصه قارون (زینت قارون!)»
إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ (۷۶)
وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (۷۷)

«داستان تکراری قارون، نماد نسیان و حسادت»

آیه‌ی «وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» در ظاهر، یعنی سهم خودت رو از دنیا فراموش نکن!
اما در باطن و تأویل، یعنی معلم ربانی که خدا در همین دنیا برایت آشکار کرده، سهم واقعی تو از دنیاست.
این سهم، نه مال و مقام قارونی است، نه زینت‌های چشم‌فریب، بلکه همان چراغ علم و نور هدایت است که باید از او بگیری و با آن، آخرتت را بسازی.

موسی علیه‌السلام با این جمله، به قارون هشدار داد که:
«مواظب باش! در یاد خدا دچار نسیان شیطانی نشوی! سهم حقیقی تو در این دنیا، نه گنج و خزانه‌ها، بلکه بهره‌مندی از ذکر الله، یعنی علوم معلم ربانی است.»

اما قارون، گوش نداد! مثل همه‌ی اهل حسادتی که در طول تاریخ، دل به تمنّاهای خودشان بستند، و توصیه‌های علمی معلمین نورانی را فراموش کردند.
و نتیجه چه شد؟
قارون با همان زینت‌های فریبنده‌اش در زمین فرو رفت و داستانش تبدیل شد به نماد نسیان و حسادت برای همه‌ی نسل‌ها.

پس معنای عمیق این آیه، این است که:
سهم تو از دنیا، همان نوری است که خدا در قالب معلم ربانی سر راهت قرار داده؛
اگر آن را فراموش کنی و دچار نسیان شیطانی شوی، سرنوشتت شبیه قارون خواهد بود؛
و اگر آن را دریابی، همین سهم دنیوی، توشه‌ی ابدی آخرتت خواهد شد.

ای برادر!
گنج‌های دنیا را سهم خودت از این عمر کوتاه مپندار…
سهم واقعی تو، همان نوری است که خدا در همین دنیا بر سر راهت نهاده است؛
یعنی معلم ربانی که با یاد خدا دلت را آرام می‌کند.

فراموش نکن! «وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا»
یعنی این یاد، این ذکر، این چراغ علم و هدایت، نصیب واقعی توست.

اگر پشت به این نور کنی و دچار نسیان شوی، زمین تمنّاهایت تو را در خود خواهد بلعید؛
همان‌گونه که قارون در گنج‌های خویش غرق شد.

اما اگر سهمت را پاس بداری،
این دنیا برایت پلی می‌شود تا به آرامش ابدی برسی. ✨

«فَذُوقُوا بِما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا إِنّا نَسيناكُم … إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنا الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً»

[سورة السجده (۳۲): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ (۱۱)
وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ 
رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ (۱۲)
وَ لَوْ شِئْنا لَآتَيْنا كُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ (۱۳)
فَذُوقُوا بِما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا إِنَّا نَسِيناكُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۴)
إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنا الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ (۱۵)

این آیات، اوج تفاوت اهل ذکر و اهل نسیان را به تصویر می‌کشد:

اهل نسیان، همان‌هایی‌اند که در دنیا پشت به ذکر الله کردند، به تمنّاها چسبیدند و روز ملاقات را فراموش کردند. پس در قیامت، وقتی چشم و گوششان باز می‌شود، با حسرت فریاد می‌زنند:
«رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنّا مُوقِنونَ» (۱۲)
اما دیگر دیر است… و پاسخ الهی چنین است:
«فَذُوقُوا بِما نَسِيتُم لِقاءَ يَومِكُم هذا إِنّا نَسيناكُم» (۱۴)
یعنی همان‌گونه که شما پشت به ذکر و یاد ما کردید، ما هم شما را در عذاب فراموش می‌کنیم.

در مقابل، اهل ذکر کسانی‌اند که همینجا، در دنیا، وقتی با آیات و معالم ربانی یادآوری می‌شوند، بی‌درنگ به سجده می‌افتند، دلشان نرم می‌شود و در برابر خدا تکبّر نمی‌ورزند:
«إِنَّما يُؤمِنُ بِآياتِنا الَّذينَ إِذا ذُكِّروا بِها خَرّوا سُجَّداً وَ سَبَّحوا بِحَمدِ رَبِّهِم وَ هُم لا يَستَكبِرونَ» (۱۵).

اینجا نقطۀ تمایز روشن است:
اهل نسیان → وعدۀ بازگشت و کار نیک را به تأخیر می‌اندازند و اسیر حسرت ابدی می‌شوند.
اهل ذکر → همان لحظه که یادآوری می‌شوند، خم می‌شوند، سجده می‌کنند و با تسلیم، دلشان نورانی می‌شود.

این یعنی حقیقت ذکر = واکنش سریع قلب به آیات نورانی.
و حقیقت نسیان = تأخیر، تعلل و پشت کردن به یاد خدا.

دلنوشته 🌹✨

ای خدای مهربانم 💞
گاهی از خودم می‌پرسم:
اگر روزی در آن موقف عظیم قیامت، با سرهای افکنده بایستم و با حسرت‌ بگویم:
«رَبَّنا أَبصَرنا وَ سَمِعنا فَارجِعنا نَعمَل صالِحاً إِنّا مُوقِنونَ»… (۱۲)
چه سودی دارد این ایمان دیرهنگام؟! 😔
آیا جز حسرت و عذابی که پایان ندارد، نصیبی خواهم داشت؟

پروردگارا ✨
نمی‌خواهم از آنان باشم که «فَنَسُوا لِقاءَ يَومِهِم» و تو هم در روز قیامت فراموششان کردی.😭
نمی‌خواهم در صفِ فراموش‌شدگان بایستم…

ای فرشته مهربان قلبم 💞
حواست به من باشد،
که همین امروز، همین لحظه، به یاد بیفتم…
به یاد آیات خدا، به یاد عهدی که در ملکوت بسته‌ام، به یاد آن لحظه‌ای که باید با سجده‌ی عاشقانه دلم را در برابر نور آرامش خدا خم کنم.

✨ خدایا ✨
یاد تو، سجده‌ی به‌موقع است،
ذکر تو، تسلیم بی‌درنگ است،
و فراموشی تو، یعنی تاخیر در بازگشت؛ یعنی حسرتی که در قیامت دیگر سودی ندارد.

پس تو خودت مرا از اهل ذکر قرار ده،
نه از اهل نسیان…
که وقتی آیاتت یادم می‌آورند،
فوراً خم شوم، سجده کنم، بگویم:
یا رب! این تویی که شایسته‌ی ستایشی… 💖

ای محبوبم، ای حسن المآب نورانی ✨
نمی‌خواهم فردای قیامت حسرت‌زده باشم،
می‌خواهم همین امروز، همین حالا،
جزو کسانی باشم که در برابر آیاتت با عشق به خاک می‌افتند… 🤲💞

[سورة المجادلة (۵۸): الآيات ۱۴ الى ۱۵] :
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ
ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (۱۴)

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۱۵)
اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ (۱۶)
لَنْ تُغْنِي عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً 
أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (۱۷)

يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ
وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ (۱۸)

اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ 
أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ (۱۹)

إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ (۲۰)
كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (۲۱)
لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۲۲)

این آیات یکی از پررنگ‌ترین تصویرها از داستان تکراری اهل نسیان و حسادت را ترسیم می‌کند.

اهل حسادت، وقتی که پشت به نور می‌کنند، در حقیقت دلشان را به شیطان می‌سپارند:
«اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ» (۱۹).

شیطان بر دلشان مسلط می‌شود و اولین نشانه‌اش همین است: فراموشی ذکر خدا.
این‌ها به جای آنکه با ذکر نورانی معلم ربانی آرام شوند، به قسم‌های دروغین، ریا، تهمت، و نیرنگ پناه می‌برند:
«اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» (۱۶).

اما این سپرهای دروغین، روزی از هم می‌پاشد؛
مال و فرزندشان نجاتشان نمی‌دهد (۱۷)،
و حتی در روز قیامت، همچنان دروغ می‌گویند و خیال می‌کنند بر حق‌اند! (۱۸).

اینجاست که قرآن پرده را بالا می‌زند:
این جماعت، حقیقتاً حزب شیطان‌اند و سرانجامی جز خسارت ندارند (۱۹).

و در نقطه مقابل، اهل یقین‌اند: کسانی که حتی اگر پدر و برادر و عشیره‌شان هم در جبهه‌ی باطل باشند، با آنان مودّت نمی‌کنند (۲۲).
اینها همان حزب‌الله هستند که خدا در دلشان ایمان نوشته و با روحی از جانب خود تأییدشان کرده است.

✨ پس تفاوت آشکار شد:

  • اهل نسیان → در سپاه شیطان، فراموش‌کننده‌ی ذکر، اسیر نفاق و دروغ.

  • اهل ذکر → در سپاه خدا، استوار در ایمان، اهل صدق و اهل نور.

به راستی… ذکر خدا، مرز است؛
هر که فراموش کند، به اردوگاه شیطان می‌غلتد؛
و هر که یاد خدا را پاس بدارد، در حزب‌الله مفلحان جای می‌گیرد. 🌹

ای خدای مهربان من 🌹
چقدر ترسناک است لحظه‌ای که دل، یاد تو را فراموش کند…
همین فراموشی کوتاه کافی‌ست تا شیطان راه را پیدا کند و آرام‌آرام بر جان آدمی مسلط شود.
وای بر من اگر در صف «حزب شیطان» قرار گیرم، همانانی که یاد تو را پشت سر گذاشتند و جز خسارت چیزی نصیبشان نشد. 😔

ای محبوب دل‌ها ✨
نمی‌خواهم در زمره‌ی کسانی باشم که با نسیان، ذکر تو را به دست فراموشی سپردند،
که به جای نور، به دروغ و ریا پناه بردند.
من می‌خواهم در حزب تو باشم، ای خدای بزرگ،
در کنار کسانی که دلشان با یاد تو آرام می‌گیرد،
و ایمانشان با روحی از جانب تو تأیید می‌شود. 💞

ای فرشته مهربان قلبم 🕊
مرا لحظه‌ای به حال خود و نسیانم وامگذار،
که تنها با یاد خداست که آرام می‌گیرم… ✨
«أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» 🌹

[سورة الأعلى (۸۷): الآيات ۱ الى ۱۹]
سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى (۶)
إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفى (۷)
وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى (۸)
فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى (۹)

سوره اعلی یک سوره‌ی کاملاً نورانی و سرشار از مفاهیم ذکر و نسیان است.
این سوره دعوتی است به ذکر مداوم خدا، به سپردن دل به نور یاد الهی، و هشدار نسبت به نسیان و پشت‌کردن به این یاد. در حقیقت، «اعلی» یعنی همان بلندمرتبه‌ترین حقیقت، همان نور خداوند که باید پیوسته در یاد دل جاری شود.


✨ بیاییم آیات کلیدی را کنار هم ببینیم:

  • سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى (۶)
    یعنی: ما تو را در معرض آیات خود قرار می‌دهیم، نور تعلیم ربانی را در قلبت جاری می‌کنیم، تا فراموش نکنی.
    اما در عین حال…

  • إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفى (۷)
    فراموشی اگر رخ دهد، از نسیان شیطانی و امتحان الهی است، تا دل به خود بیاید. خدا هم آشکار و هم پنهان دل را می‌داند.

  • وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى (۸)
    راه آسان، همان راه یاد است. خدا وعده می‌دهد اهل ذکر را در مسیر نور آسان می‌گرداند.

  • فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى (۹)
    وظیفه‌ی معلم در ملک و ملکوت این است که مدام یادآوری کند، حالا اگر اهل نسیان گوش ندهند، تقصیر معلم نیست.


🔹 تقابل ذکر و نسیان در ادامه سوره:

  • قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى * وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّى (۱۴-۱۵)
    فلاح و رستگاری در ذکر است: دلی که خود را تزکیه کند، با یاد خدا نماز می‌گزارد و آرامش می‌یابد.

  • بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا * وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى (۱۶-۱۷)
    اهل نسیان کسانی‌اند که تمنّاهای دنیا را بر ذکر ترجیح می‌دهند. این همان غفلت و حسدی است که راه آخرت را کور می‌کند.

  • إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى * صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى (۱۸-۱۹)
    این حقیقت تازه نیست؛ از آغاز، در همه‌ی صحف و تعالیم ربانی پیامبران آمده است: ذکر، راه نجات است و نسیان، سقوط.


🌹 جمع‌بندی مفهوم سوره اعلی
سوره اعلی در حقیقت یک نقشه‌ی راه برای قلب مؤمن است:

  • یاد خدا، سرچشمه‌ی آرامش و فلاح.

  • نسیان، ریشه‌ی همه‌ی ضلالت‌ها و غفلت‌ها.

  • خدا وعده داده است که راه یاد، آسان می‌شود برای کسی که صادقانه بخواهد.

  • و در نهایت، این سوره تذکر می‌دهد که این اصل، همان چیزی است که همه‌ی پیامبران و صحف الهی تأکید کرده‌اند: زندگی یعنی ذکر، و مرگ یعنی نسیان.

🕊 دلنوشته بر اساس سوره اعلی 🕊

خدای بلندمرتبه‌ام، ای «أعلى» ✨
می‌دانم که تنها تویی که نور علمت را در قلبم می‌نشانی.
تو وعده داده‌ای: «سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى»
اما من می‌دانم، این منم که با تمنّاها و غفلت‌هایم، خودم را به نسیان می‌کشانم.

محبوب من 💞
هر بار که نامت را یاد می‌کنم، راهِ سخت، آسان‌ می‌شود:
«وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى»
و هر بار که به تمنای دنیا دل می‌بندم، سنگین‌تر می‌شود.
چه شیرین است یاد تو، و چه تلخ است نسیان تو!

ای فرشته مهربان قلبم ✨
مدام مرا یادآوری کن، که از یاد خدا دور نشوم.
تو چراغی هستی که در دل تاریکی تمنّا می‌درخشی، و زمزمه می‌کنی:
«فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى»

خدایا 🕊
می‌دانم که رستگاری تنها در این است که دلم را پاک کنم، و نامت را به یاد آورم، و پیش رویت بایستم:
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكّى * وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّى»
و می‌دانم هر بار که تمنای دنیا را برگزینم، در حقیقت، نور تو را فروخته‌ام به بهای اندک.

محبوب من ✨
یاد تو در دل من همان چراغی است که از صحف همه پیامبران تا امروز باقی مانده:
ذکری که هیچ‌گاه نمی‌میرد…
و نوری که هرگز خاموش نمی‌شود.

نسیان تمنّا، علت تأخیر در درک ذکر نور است! «فَنَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ»


در قرآن، «نسیان» تنها فراموشی ذهنی نیست؛ بلکه نوعی کوریِ قلبی است که در اثر پشت‌کردن به ذکر الهی پدید می‌آید. تمنّا (خواسته‌های نفس) دل را سرگرم می‌کند و آمادگی آن را برای دریافت و عمل به نور هدایت الهی به تأخیر می‌اندازد.

وقتی دل مشغول آرزوها و تمنّاهای دنیوی می‌شود، آیات خدا کم‌اهمیت جلوه می‌کنند و یاد حق به تعویق می‌افتد. این تأخیر – همچون «بیع نسیئه» (خرید نسیه) – تمثیلی از قلب‌هایی است که بازگشت به خدا را به آینده موکول می‌کنند و فرصت اکنون را از دست می‌دهند.

قرآن به ما می‌آموزد که این فراموشی بی‌گناهانه نیست؛ بلکه گونه‌ای از حسد نسبت به نور ولایت است. کسانی که سهم نور خود را فراموش کردند – «فَنَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ» – خود را در تاریکی‌ها زندانی ساختند، تا جایی که دیگر نشانه‌های رحمت الهی را وقتی بر آنان عرضه می‌شود، نمی‌توانند بشناسند.

در مقابل، اهل ذکر در آگاهیِ پیوسته زندگی می‌کنند. آنان به «آلارم‌های قلب» – لحظه‌های قبض و بسط – پاسخ می‌دهند با فروتنی، توبه و بازگشت به سوی نور الهی.

ذکر خدا یعنی شکستن زنجیر تأخیر و عمل‌کردن بی‌درنگ به هدایت قلب. نسیانِ زاده تمنّا بزرگ‌ترین مانع درک نور الهی است؛ و ذکر، کلید عبور از این تاریکی.

مشتقات ریشۀ «نسی» در آیات قرآن:

أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ‏ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (44)
ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ (106)
وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَريضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلاَّ أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ (237)
لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ (286)
فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ (13)
وَ مِنَ الَّذينَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ أَخَذْنا ميثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (14)
بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ‏ ما تُشْرِكُونَ (41)
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ (44)
وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في‏ آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ‏ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ (68)
الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ‏ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ (51)
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْويلَهُ يَوْمَ يَأْتي‏ تَأْويلُهُ يَقُولُ الَّذينَ نَسُوهُ‏ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (53)
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (165)
الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ‏ إِنَّ الْمُنافِقينَ هُمُ الْفاسِقُونَ (67)
وَ قالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني‏ عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ‏ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ (42)
إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسيتَ‏ وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً (24)
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ‏ ما قَدَّمَتْ يَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ في‏ آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى‏ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً (57)
فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَيْنِهِما نَسِيا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَباً (61)
قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسيتُ‏ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانيهُ‏ إِلاَّ الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً (63)
قالَ لا تُؤاخِذْني‏ بِما نَسيتُ‏ وَ لا تُرْهِقْني‏ مِنْ أَمْري عُسْراً (73)
فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى‏ جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَني‏ مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا (23)
وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ ما بَيْنَ أَيْدينا وَ ما خَلْفَنا وَ ما بَيْنَ ذلِكَ وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا (64)
قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي في‏ كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى‏ (52)
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى‏ فَنَسِيَ‏ (88)
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ‏ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (115)
قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى‏ (126)
فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ‏ ذِكْري وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ (110)
قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغي‏ لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً (18)
وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ‏ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ (77)
فَذُوقُوا بِما نَسيتُمْ‏ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا إِنَّا نَسيناكُمْ‏ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (14)
وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ‏ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَميمٌ (78)
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ (26)
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ‏ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ (8)
وَ قيلَ الْيَوْمَ نَنْساكُمْ‏ كَما نَسيتُمْ‏ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا وَ مَأْواكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرينَ (34)
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَميعاً فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ‏ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ (6)
اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ‏ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ (19)
وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ‏ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (19)
سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‏ (6)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی