دکتر محمد شعبانی راد

نور قرآن 43 – سورة الزخرف

[سورة الزخرف (43): الآيات 1 الى 5]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏

حم (1)
حاء، ميم.

وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ (2)
سوگند به كتاب روشنگر.

إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (3)
ما آن را قرآنى عربى قرار داديم، باشد كه بينديشيد.

وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (4)
و همانا كه آن در كتاب اصلى [=لوح محفوظ] به نزد ما سخت والا و پرحكمت است.

أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ (5)
آيا به [صِرفِ‏] اينكه شما قومى منحرفيد [بايد] قرآن را از شما بازداريم؟

[سورة الزخرف (43): الآيات 6 الى 10]

وَ كَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلِينَ (6)
و چه بسا پيامبرانى كه در [ميان‏] گذشتگان روانه كرديم.

وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (7)
و هيچ پيامبرى به سوى ايشان نيامد، مگر اينكه او را به ريشخند مى‏‌گرفتند.

فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِينَ (8)
و نيرومندتر از آنان را به هلاكت رسانيديم و سنّت پيشينيان تكرار شد.

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ (9)
و اگر از آنان بپرسى: «آسمانها و زمين را چه كسى آفريده؟» قطعاً خواهند گفت: «آنها را همان قادر دانا آفريده است.»

الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَكُمْ فِيها سُبُلاً لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (10)
همان كسى كه اين زمين را براى شما گهواره‌‏اى گردانيد و براى شما در آن راهها نهاد، باشد كه راه يابيد.

[سورة الزخرف (43): الآيات 11 الى 15]

وَ الَّذِي نَزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً كَذلِكَ تُخْرَجُونَ (11)
و آن كس كه آبى به اندازه از آسمان فرود آورد، پس به وسيله آن، سرزمينى مرده را زنده گردانيديم؛ همين گونه [از گورها] بيرون آورده مى‌‏شويد.

وَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْفُلْكِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْكَبُونَ (12)
و همان كسى كه جُفتها را يكسره آفريد، و براى شما از كشتيها و دامها [وسيله‏اى كه‏] سوار شويد قرار داد.

لِتَسْتَوُوا عَلى‏ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ (13)
تا بر پُشت آن‏[ها] قرار گيريد، پس چون بر آن‏[ها] برنشستيد، نعمت پروردگار خود را ياد كنيد و بگوييد: «پاك است كسى كه اين را براى ما رام كرد و[گرنه‏] ما را ياراى [رام‏‌ساختن‏] آنها نبود.»

وَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ (14)
«و به راستى كه ما به سوى پروردگارمان بازخواهيم گشت.»

وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ (15)
و براى او بعضى از بندگان [خدا] را جزئى [چون فرزند و شريك‏] قرار دادند.به راستى كه انسان بس ناسپاس آشكار است.

[سورة الزخرف (43): الآيات 16 الى 20]

أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاكُمْ بِالْبَنِينَ (16)
آيا از آنچه مى‌‏آفريند، خود، دخترانى برگرفته و به شما پسران را اختصاص داده است؟

وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ (17)
و چون يكى از آنان را به آنچه به [خداى‏] رحمان نسبت مى‌‏دهد خبر دهند، چهره او سياه مى‌‏گردد، در حالى كه خشم و تأسف خود را فرومى‏‌خورد.

أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبِينٍ (18)
آيا كسى [را شريك خدا مى‏‌كنند] كه در زر و زيور پرورش يافته و در [هنگام‏] مجادله، بيانش غير روشن است؟

وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ (19)
و فرشتگانى را كه خود، بندگان رحمانند، مادينه [و دختران او] پنداشتند. آيا در خلقت آنان حضور داشتند؟ گواهى ايشان به زودى نوشته مى‌‏شود و [از آن‏] پرسيده خواهند شد.

وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ (20)
و مى‌‏گويند: «اگر [خداى‏] رحمان مى‏‌خواست، آنها را نمى‌‏پرستيديم.» آنان به اين [دعوى‏] دانشى ندارند [و] جز حدس نمى‏‌زنند.

[سورة الزخرف (43): الآيات 21 الى 25]

أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ (21)
آيا به آنان پيش از آن [قرآن‏] كتابى داده‏‌ايم كه بدان تمسك مى‏‌جويند؟

بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ (22)
[نه،] بلكه گفتند: «ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و ما [هم با] پى‏گيرى از آنان، راه يافتگانيم.»

وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ (23)
و بدين گونه در هيچ شهرى پيش از تو هشداردهنده‏‌اى نفرستاديم مگر آنكه خوشگذرانان آن گفتند: «ما پدران خود را بر آيينى [و راهى‏] يافته‏‌ايم و ما از پى ايشان راهسپريم.»

قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آباءَكُمْ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ (24)
گفت «هر چند هدايت كننده‏‌تر از آنچه پدران خود را بر آن يافته‌‏ايد براى شما بياورم؟» گفتند: «ما [نسبت‏] به آنچه بدان فرستاده شده‏‌ايد كافريم.»

فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (25)
پس، از آنان انتقام گرفتيم. پس بنگر فرجام تكذيب‏‌كنندگان چگونه بوده است.

[سورة الزخرف (43): الآيات 26 الى 30]

وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِي بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ (26)
و چون ابراهيم به [نا]پدرى خود و قومش گفت: «من واقعاً از آنچه مى‏‌پرستيد بيزارم،

إِلاَّ الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ (27)
مگر [از] آن كس كه مرا پديد آورد؛ و البته او مرا راهنمايى خواهد كرد.»

وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (28)
و او آن را در پى خود سخنى جاويدان كرد، باشد كه آنان [به توحيد] بازگردند.

بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِينٌ (29)
بلكه اينان و پدرانشان را برخودارى دادم تا حقيقت و فرستاده‌‏اى آشكار به سويشان آمد.

وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ (30)
و چون حقيقت به سويشان آمد، گفتند: «اين افسونى است و ما منكر آنيم.»

[سورة الزخرف (43): الآيات 31 الى 35]

وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ (31)
و گفتند: «چرا اين قرآن بر مردى بزرگ از [آن‏] دو شهر فرود نيامده است؟»

أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32)
آيا آنانند كه رحمت پروردگارت را تقسيم مى‏‌كنند؟ ما [وسايل‏] معاشِ آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كرده‏‌ايم، و برخى از آنان را از [نظر] درجات، بالاتر از بعضى [ديگر] قرار داده‌‏ايم تا بعضى از آنها بعضى [ديگر] را در خدمت گيرند، و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مى‏‌اندوزند بهتر است.

وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ (33)
و اگر نه آن بود كه [همه‏] مردم [در انكار خدا] امّتى واحد گردند، قطعاً براى خانه‏‌هاى آنان كه به [خداى‏] رحمان كفر مى‏‌ورزيدند، سقفها و نردبانهايى از نقره كه بر آنها بالا روند قرار مى‌‏داديم.

وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ (34)
و براى خانه‏‌هايشان نيز درها و تختهايى كه بر آنها تكيه زنند.

وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (35)
و زر و زيورهاى [ديگر نيز]. و همه اينها جز متاع زندگى دنيا نيست، و آخرت پيش پروردگار تو براى پرهيزگاران است.

[سورة الزخرف (43): الآيات 36 الى 40]

وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (36)
و هر كس از ياد [خداى‏] رحمان دل بگرداند، بر او شيطانى مى‌‏گماريم تا براى وى دمسازى باشد.

وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (37)
و مسلّماً آنها ايشان را از راه باز مى‌‏دارند و [آنها] مى‌‏پندارند كه راه يافتگانند.

حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ يا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ (38)
تا آنگاه كه او [با دمسازش‏] به حضور ما آيد، [خطاب به شيطان‏] گويد: «اى كاش ميان من و تو، فاصله خاور و باختر بود، كه چه بد دمسازى هستى!»

وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ (39)
و امروز هرگز [پشيمانى‏] براى شما سود نمى‌‏بخشد، چون ستم كرديد؛ در حقيقت، شما در عذاب، مشترك خواهيد بود.

أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ مَنْ كانَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (40)
پس آيا تو مى‌‏توانى كران را شنوا كنى، يا نابينايان و كسى را كه همواره در گمراهى آشكارى است راه نمايى؟

[سورة الزخرف (43): الآيات 41 الى 45]

فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (41)
پس اگر ما تو را [از دنيا] ببريم، قطعاً از آنان انتقام مى‌‏كشيم،

أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ (42)
يا [اگر] آنچه را به آنان وعده داده‏‌ايم به تو نشان دهيم؛ حتماً ما بر آنان قدرت داريم.

فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (43)
پس به آنچه به سوى تو وحى شده است چنگ دَرْزَنْ، كه تو بر راهى راست قرار دارى.

وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ (44)
و به راستى كه [قرآن‏] براى تو و براى قوم تو [مايه‏] تذكّرى است، و به زودى [در مورد آن‏] پرسيده خواهيد شد.

وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ (45)
و از رسولان ما كه پيش از تو گسيل داشتيم جويا شو؛ آيا در برابرِ [خداى‏] رحمان، خدايانى كه مورد پرستش قرار گيرند مقرّر داشته‏‌ايم؟

[سورة الزخرف (43): الآيات 46 الى 54]

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآياتِنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَقالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ (46)
و همانا موسى را با نشانه‏‌هاى خويش به سوى فرعون و سرانِ [قوم‏] او روانه كرديم. پس گفت: «من فرستاده پروردگار جهانيانم.»

فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآياتِنا إِذا هُمْ مِنْها يَضْحَكُونَ (47)
پس چون آيات ما را براى آنان آورد، ناگهان ايشان بر آنها خنده زدند.

وَ ما نُرِيهِمْ مِنْ آيَةٍ إِلاَّ هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (48)
و [ما] نشانه‌‏اى به ايشان نمى‏‌نموديم مگر اينكه آن از نظير [و مشابه‏] آن بزرگتر بود، و به عذاب گرفتارشان كرديم تا مگر به راه آيند.

وَ قالُوا يا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ (49)
و گفتند: «اى فسونگر، پروردگارت را به [پاس‏] آنچه با تو عهد كرده، براى ما بخوان، كه ما واقعاً به راه درست درآمده‏‌ايم.»

فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ يَنْكُثُونَ (50)
و چون عذاب را از آنها برداشتيم، بناگاه آنان پيمان شكستند.

وَ نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَ فَلا تُبْصِرُونَ (51)
و فرعون در [ميان‏] قوم خود ندا درداد [و] گفت: «اى مردم [كشور] من، آيا پادشاهى مصر و اين نهرها كه از زير [كاخهاى‏] من روان است از آنِ من نيست؟ پس مگر نمى‌‏بينيد؟

أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَ لا يَكادُ يُبِينُ (52)
آيا [نه‏] من از اين كس كه خود بى‏‌مقدار است و نمى‌‏تواند درست بيان كند بهترم؟

فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ (53)
پس چرا بر او دستبندهايى زرّين آويخته نشده؟ يا با او فرشتگانى همراه نيامده‏‌اند؟

فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (54)
پس قوم خود را سبك‏‌مغز يافت [و آنان را فريفت‏] و اطاعتش كردند، چرا كه آنها مردمى منحرف بودند.

[سورة الزخرف (43): الآيات 55 الى 60]

فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ (55)
و چون ما را به خشم درآوردند، از آنان انتقام گرفتيم و همه آنان را غرق كرديم.

فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرِينَ (56)
و آنان را پيشينه‏‌اى [بد] و عبرتى براى آيندگان گردانيديم.

وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (57)
و هنگامى كه [در مورد] پسر مريم مثالى آورده شد، بناگاه قوم تو از آن [سخن‏] هلهله درانداختند [و اعراض كردند]،

وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (58)
و گفتند: «آيا معبودان ما بهترند يا او؟» آن [مثال‏] را جز از راه جدل براى تو نزدند، بلكه آنان مردمى جدل‌‏پيشه‏‌اند.

إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِي إِسْرائِيلَ (59)
[عيسى‏] جز بنده‏‌اى كه بر وى منّت نهاده و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى‏] گردانيده‏‌ايم نيست.

وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ (60)
و اگر بخواهيم قطعاً برخى از شما را به صورت فرشتگانى در می‌آوریم كه در [روى‏] زمين جانشين گردند.

[سورة الزخرف (43): الآيات 61 الى 65]

وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (61)
و همانا آن، نشانه‏‌اى براى [فهم‏] رستاخيز است، پس زنهار در آن ترديد مكن، و از من پيروى كنيد؛ اين است راه راست!

وَ لا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ (62)
و مبادا شيطان شما را از راه به در بَرد، زيرا او براى شما دشمنى آشكار است.

وَ لَمَّا جاءَ عِيسى‏ بِالْبَيِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (63)
و چون عيسى دلايل آشكار آورد، گفت: «به راستى براى شما حكمت آوردم، و تا در باره بعضى از آنچه در آن اختلاف مى‏‌كرديد برايتان توضيح دهم. پس، از خدا بترسيد و فرمانم ببريد.»

إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (64)
در حقيقت، خداست كه خود پروردگار من و پروردگار شماست. پس او را بپرستيد؛ اين است راه راست.

فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ يَوْمٍ أَلِيمٍ (65)
تا [آنكه‏] از ميانشان، احزاب دست به اختلاف زدند، پس واى بر كسانى كه ستم كردند از عذاب روزى دردناك!

[سورة الزخرف (43): الآيات 66 الى 75]

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (66)
آيا جز [اين‏] انتظار مى‏‌برند كه رستاخيز – در حالى كه حدس نمى‌‏زنند – ناگهان بر آنان دررسد؟

الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ (67)
در آن روز، ياران -جز پرهيزگاران- بعضى‏شان دشمن بعضى ديگرند.

يا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ (68)
اى بندگان من، امروز بر شما بيمى نيست و غمگين نخواهيد شد.

الَّذِينَ آمَنُوا بِآياتِنا وَ كانُوا مُسْلِمِينَ (69)
همان كسانى كه به آيات ما ايمان آورده و تسليم بودند.

ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ تُحْبَرُونَ (70)
شما با همسرانتان شادمانه داخل بهشت شويد.

يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فِيها خالِدُونَ (71)
سينيهايى از طلا و جام‏هايى در برابر آنان مى‌‏گردانند، و در آنجا آنچه دلها آن را بخواهند و ديدگان را خوش آيد [هست‏] و شما در آن جاودانيد.

وَ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (72)
و اين است همان بهشتى كه به [پاداش‏] آنچه مى‌‏كرديد ميراث يافتيد.

لَكُمْ فِيها فاكِهَةٌ كَثِيرَةٌ مِنْها تَأْكُلُونَ (73)
در آنجا براى شما ميوه‌‏هايى فراوان خواهد بود كه از آنها مى‌‏خوريد.

إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ (74)
بى‌‏گمان، مجرمان در عذاب جهنّم ماندگارند.

لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ (75)
[عذاب‏] از آنان تخفيف نمى‏‌يابد و آنها در آنجا نوميدند.

[سورة الزخرف (43): الآيات 76 الى 85]

وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ (76)
و ما بر ايشان ستم نكرديم، بلكه خود ستمكار بودند.

وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ (77)
و فرياد كشند: «اى مالك، [بگو:] پروردگارت جان ما را بستاند.» پاسخ دهد:« شما ماندگاريد.»

لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ (78)
قطعاً حقيقت را برايتان آورديم، ليكن بيشتر شما حقيقت را خوش نداشتيد.

أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ (79)
يا در كارى ابرام ورزيده‏‌اند؟ ما [نيز] ابرام مى‌‏ورزيم.

أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى‏ وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ (80)
آيا مى‌‏پندارند كه ما راز آنها و نجوايشان را نمى‌‏شنويم؟ چرا، و فرشتگان ما پيش آنان [حاضرند و] ثبت مى‏‌كنند.

قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ (81)
بگو: «اگر براى [خداىِ‏] رحمان فرزندى بود، خود من نخستين پرستندگان بودم.»

سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ (82)
پروردگار آسمانها و زمين [و] پروردگار عرش، از آنچه وصف مى‏‌كنند منزّه است.

فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (83)
پس آنان را رها كن تا در ياوه‏‌گويى خود فروروند و بازى كنند تا آن روزى را كه بدان وعده داده مى‌‏شوند ديدار كنند.

وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (84)
و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست، و هموست سنجيده‏‌كار دانا.

وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (85)
و خجسته است كسى كه فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آنِ اوست، و علم قيامت پيش اوست و به سوى او برگردانيده مى‌‏شويد.

[سورة الزخرف (43): الآيات 86 الى 89]

وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (86)
و كسانى كه به جاى او مى‏‌خوانند [و مى‏‌پرستند] اختيار شفاعت ندارند، مگر آن كسانى كه آگاهانه به حقّ گواهى داده باشند.

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ (87)
و اگر از آنان بپرسى: «چه كسى آنان را خلق كرده؟» مسلّماً خواهند گفت: «خدا.» پس چگونه [از حقيقت‏] بازگردانيده مى‏‌شوند؟

وَ قِيلِهِ يا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا يُؤْمِنُونَ (88)
و گويد: «اى پروردگار من، اينها جماعتى‌‏اند كه ايمان نخواهند آورد.»

فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (89)
[و خدا فرمود:] از ايشان روى برتاب و بگو: «به سلامت.» پس زودا كه بدانند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی