[سورة الحجر (15): الآيات 1 الى 5]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِينٍ (1)
الف، لام، راء. اين است آيات كتاب [آسمانى] و قرآن روشنگر.
رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ (2)
چه بسا كسانى كه كافر شدند آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند.
ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (3)
بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان كند، پس به زودى خواهند دانست.
وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ (4)
و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر اينكه براى آن اجلى معين بود.
ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ (5)
هيچ امتى از اجل خويش نه پيش مىافتد و نه پس مىماند.
[سورة الحجر (15): الآيات 6 الى 18]
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ (6)
و گفتند: «اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است، به يقين تو ديوانهاى.
لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (7)
اگر راست مىگويى چرا فرشتهها را پيش ما نمىآورى؟»
ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ (8)
فرشتگان را جز به حق فرو نمىفرستيم، و در آن هنگام، ديگر مهلت نيابند.
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (9)
بىترديد، ما اين قرآن را به تدريج نازل كردهايم، و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ (10)
و به يقين، پيش از تو [نيز] در گروههاى پيشينيان [پيامبرانى] فرستاديم.
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (11)
و هيچ پيامبرى برايشان نيامد جز آنكه او را به مسخره مىگرفتند.
كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (12)
بدين گونه آن [استهزا] را در دل بزهكاران راه مىدهيم،
لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ (13)
[كه] به او ايمان نمىآورند، و راه [و رسم] پيشينيان پيوسته چنين بوده است.
وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ (14)
و اگر درى از آسمان بر آنان مىگشوديم كه همواره از آن بالا مىرفتند،
لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ (15)
قطعاً مىگفتند: «در حقيقت، ما چشمبندى شدهايم، بلكه ما مردمى هستيم كه افسون شدهايم.»
وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ (16)
و به يقين، ما در آسمان برجهايى قرار داديم و آن را براى تماشاگران آراستيم.
وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ (17)
و آن را از هر شيطان راندهشدهاى حفظ كرديم.
إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ (18)
مگر آن كس كه دزديده گوش فرا دهد كه شهابى روشن او را دنبال مىكند.
[سورة الحجر (15): الآيات 19 الى 25]
وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ (19)
و زمين را گسترانيديم و در آن كوههاى استوار افكنديم و از هر چيز سنجيدهاى در آن رويانيديم.
وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِينَ (20)
و براى شما و هر كس كه شما روزىدهنده او نيستيد، در آن وسايل زندگى قرار داديم.
وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ (21)
و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينههاى آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازهاى معين فرو نمىفرستيم.
وَ أَرْسَلْنا الرِّياحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَيْناكُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِينَ (22)
و بادها را بارداركننده فرستاديم و از آسمان، آبى نازل كرديم، پس شما را بدان سيراب نموديم، و شما خزانهدار آن نيستيد.
وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَ نُمِيتُ وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ (23)
و بىترديد، اين ماييم كه زنده مىكنيم و مىميرانيم، و ما وارث [همه] هستيم.
وَ لَقَدْ عَلِمْنا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنا الْمُسْتَأْخِرِينَ (24)
و به يقين، پيشينيان شما را شناختهايم و آيندگان [شما را نيز] شناختهايم.
وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (25)
و مسلماً پروردگار توست كه آنان را محشور خواهد كرد، چرا كه او حكيم داناست.
[سورة الحجر (15): الآيات 26 الى 35]
وَ لَقَدْ خَلَقْنا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (26)
و در حقيقت، انسان را از گِلى خشك، از گلى سياه و بدبو، آفريديم.
وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ (27)
و پيش از آن، جن را از آتشى سوزان و بىدود خلق كرديم.
وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (28)
و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گلى خشك، از گلى سياه و بدبو، خواهم آفريد.
فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ (29)
پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم، پيش او به سجده درافتيد.
فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (30)
پس فرشتگان همگى يكسره سجده كردند،
إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدينَ (31)
جز ابليس كه خوددارى كرد از اينكه با سجدهكنندگان باشد.
قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدينَ (32)
فرمود: «اى ابليس، تو را چه شده است كه با سجدهكنندگان نيستى؟»
قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (33)
گفت: «من آن نيستم كه براى بشرى كه او را از گلى خشك، از گلى سياه و بدبو، آفريدهاى، سجده كنم.»
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (34)
فرمود: «از اين [مقام] بيرون شو كه تو راندهشدهاى.
وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى يَوْمِ الدِّينِ (35)
و تا روز جزا بر تو لعنت باشد.
[سورة الحجر (15): الآيات 36 الى 44]
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (36)
گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزى كه برانگيخته خواهند شد مهلت ده.»
قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (37)
فرمود: «تو از مهلتيافتگانى،
إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38)
تا روز [و] وقت معلوم.»
قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39)
گفت: «پروردگارا، به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مىآرايم و همه را گمراه خواهم ساخت،
إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (40)
مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را.»
قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ (41)
فرمود: «اين راهى است راست [كه] به سوى من [منتهى مىشود].
إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ (42)
در حقيقت، تو را بر بندگان من تسلطى نيست، مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند،
وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ (43)
و قطعاً وعدهگاه همه آنان دوزخ است،
لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (44)
[دوزخى] كه براى آن هفت در است، و از هر درى بخشى معين از آنان [وارد مىشوند].
[سورة الحجر (15): الآيات 45 الى 50]
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (45)
بىگمان، پرهيزگاران در باغها و چشمهسارانند.
ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ (46)
[به آنان گويند:] «با سلامت و ايمنى در آنجا داخل شويد.»
وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ (47)
و آنچه كينه [و شائبههاى نفسانى] در سينههاى آنان است بركَنيم؛ برادرانه بر تختهايى روبروى يكديگر نشستهاند.
لا يَمَسُّهُم فِيها نَصَبٌ وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ (48)
نه رنجى در آنجا به آنان مىرسد و نه از آنجا بيرون رانده مىشوند.
نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (49)
به بندگان من خبر ده كه منم آمرزنده مهربان.
وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْأَلِيمُ (50)
و اينكه عذاب من، عذابى است دردناك.
[سورة الحجر (15): الآيات 51 الى 60]
وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ (51)
و از مهمانان ابراهيم به آنان خبر ده،
إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ (52)
هنگامى كه بر او وارد شدند و سلام گفتند. [ابراهيم] گفت: «ما از شما بيمناكيم.»
قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ (53)
گفتند: «مترس، كه ما تو را به پسرى دانا مژده مىدهيم.»
قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (54)
گفت: «آيا با اينكه مرا پيرى فرا رسيده است بشارتم مىدهيد؟ به چه بشارت مىدهيد؟»
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55)
گفتند: «ما تو را به حق بشارت داديم. پس، از نوميدان مباش.»
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (56)
گفت: «چه كسى -جز گمراهان- از رحمت پروردگارش نوميد مىشود؟»
قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (57)
[سپس] گفت: «اى فرشتگان، [ديگر] كارتان چيست؟»
قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (58)
گفتند: «ما به سوى گروه مجرمان فرستاده شدهايم،
إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ (59)
مگر خانواده لوط، كه ما قطعاً همه آنان را نجات مىدهيم،
إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرينَ (60)
جز زنش را كه مقدر كرديم او از بازماندگان [در عذاب] باشد.»
[سورة الحجر (15): الآيات 61 الى 72]
فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ (61)
پس چون فرشتگان نزد خاندان لوط آمدند،
قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (62)
[لوط] گفت: «شما مردمى ناشناس هستيد.»
قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (63)
گفتند: «[نه،] بلكه براى تو چيزى آوردهايم كه در آن ترديد مىكردند،
وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (64)
و حق را براى تو آوردهايم و قطعاً ما راستگويانيم،
فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65)
پس، پاسى از شب [گذشته] خانوادهات را حركت ده و [خودت] به دنبال آنان برو، و هيچ يك از شما نبايد به عقب بنگرد، و هر جا به شما دستور داده مىشود برويد.
وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ (66)
و او را از اين امر آگاه كرديم كه ريشه آن گروه صبحگاهان بريده خواهد شد.
وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ (67)
و مردم شهر، شادىكنان روى آوردند.
قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ (68)
[لوط] گفت: «اينان مهمانان منند، مرا رسوا مكنيد،
وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69)
و از خدا پروا كنيد و مرا خوار نسازيد.»
قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ (70)
گفتند: «آيا تو را [از مهمان كردن] مردم بيگانه منع نكرديم؟»
قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (71)
گفت: «اگر مىخواهيد [كارى مشروع] انجام دهيد، اينان دختران منند [با آنان ازدواج كنيد].»
لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (72)
به جان تو سوگند، كه آنان در مستى خود سرگردان بودند.
[سورة الحجر (15): الآيات 73 الى 84]
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ (73)
پس به هنگام طلوع آفتاب، فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت.
فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ (74)
و آن [شهر] را زير و زَبر كرديم و بر آنان سنگهايى از سنگ گل بارانديم.
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (75)
به يقين، در اين [كيفر] براى هوشياران عبرتهاست.
وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ (76)
و [آثار] آن [شهر هنوز] بر سر راهى [داير] برجاست.
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ (77)
بىگمان، در اين براى مؤمنان عبرتى است.
وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ (78)
و راستى اهل «ايكه» ستمگر بودند.
فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ (79)
پس، از آنان انتقام گرفتيم، و آن دو [شهر، اكنون] بر سر راهى آشكاراست.
وَ لَقَدْ كَذَبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ (80)
و اهل «حجر» [نيز] پيامبران [ما] را تكذيب كردند.
وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ (81)
و آيات خود را به آنان داديم، و[لى] از آنها اعراض كردند.
وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ (82)
و [براى خود] از كوهها خانههايى مىتراشيدند كه در امان بمانند.
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ (83)
پس صبحدم، فرياد [مرگبار]، آنان را فرو گرفت.
فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (84)
و آنچه به دست مىآوردند، به كارشان نخورد.
[سورة الحجر (15): الآيات 85 الى 91]
وَ ما خَلَقْنا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ (85)
و ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق نيافريدهايم، و يقيناً قيامت فرا خواهد رسيد. پس به خوبى صرف نظر كن،
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ (86)
زيرا پروردگار تو همان آفريننده داناست.
وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ (87)
و به راستى، به تو سبع المثانى [=سوره فاتحه] و قرآن بزرگ را عطا كرديم.
لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ (88)
و به آنچه ما دستههايى از آنان [=كافران] را بدان برخوردار ساختهايم چشم مدوز، و بر ايشان اندوه مخور، و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر.
وَ قُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ (89)
و بگو: «من همان هشداردهنده آشكارم.»
كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ (90)
همان گونه كه [عذاب را] بر تقسيمكنندگان نازل كرديم:
الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ (91)
همانان كه قرآن را جزء جزء كردند [به برخى از آن عمل كردند و بعضى را رها نمودند].
[سورة الحجر (15): الآيات 92 الى 99]
فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (92)
پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد،
عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ (93)
از آنچه انجام مىدادند.
فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ (94)
پس آنچه را بدان مأمورى آشكار كن و از مشركان روى برتاب،
إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ (95)
كه ما [شرّ] ريشخندگران را از تو برطرف خواهيم كرد.
الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (96)
همانان كه با خدا معبودى ديگر قرار مىدهند. پس به زودى [حقيقت را] خواهند دانست.
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ (97)
و قطعاً مىدانيم كه سينه تو از آنچه مىگويند تنگ مىشود.
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدينَ (98)
پس با ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از سجدهكنندگان باش.
وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ (99)
و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد.