[سورة يس (36): الآيات 1 الى 10]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ (2)
سوگند به قرآن حكمتآموز،
إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (3)
كه قطعاً تو از [جمله] پيامبرانى،
عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (4)
بر راهى راست.
تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ (5)
[و كتابت] از جانب آن عزيزِ مهربان نازل شده است،
لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ (6)
تا قومى را كه پدرانشان بيمداده نشدند و در غفلت ماندند، بيم دهى.
لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (7)
آرى، گفته [خدا] در باره بيشترشان محقّق گرديده است، در نتيجه آنها نخواهند گرويد.
إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ (8)
ما در گردنهاى آنان، تا چانههايشان، غُلهايى نهادهايم، به طورى كه سرهايشان را بالا نگاه داشته و ديده فرو هشتهاند.
وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ (9)
و [ما] فراروى آنها سدّى و پشت سرشان سدّى نهاده و پردهاى بر [چشمان] آنان فرو گستردهايم، در نتيجه نمىتوانند ببينند.
وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (10)
و آنان را چه بيم دهى [و] چه بيم ندهى، به حالشان تفاوت نمىكند: نخواهند گرويد.
[سورة يس (36): الآيات 11 الى 20]: داستان رسولان انطاکیه
إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ (11)
بيم دادن تو، تنها كسى را [سودمند] است كه كتاب حقّ را پيروى كند و از [خداىِ] رحمان در نهان بترسد. [چنين كسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده.
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ (12)
آرى! ماييم كه مردگان را زنده مىسازيم و آنچه را از پيش فرستادهاند، با آثار [و اعمال]شان درج مىكنيم، و هر چيزى را در كارنامهاى روشن برشمردهايم.
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَها الْمُرْسَلُونَ (13)
[داستان] مردم آن شهرى را كه رسولان بدانجا آمدند براى آنان مَثَل زن:
إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ (14)
آنگاه كه دو تن سوى آنان فرستاديم، و[لى] آن دو را دروغزن پنداشتند، تا با [فرستاده] سوّمين [آنان را] تأييد كرديم، پس [رسولان] گفتند: «ما به سوى شما به پيامبرى فرستاده شدهايم.»
قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ (15)
[ناباوران آن ديار] گفتند: «شما جز بشرى مانند ما نيستيد، و [خداى] رحمان چيزى نفرستاده، و شما جز دروغ نمىپردازيد.»
قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ (16)
گفتند: «پروردگار ما مىداند كه ما واقعاً به سوى شما به پيامبرى فرستاده شدهايم.»
وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ (17)
و بر ما [وظيفهاى] جز رسانيدن آشكار [پيام] نيست.
قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُم مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ (18)
پاسخ دادند: «ما [حضور] شما را به شگون بد گرفتهايم. اگر دست برنداريد، سنگسارتان مىكنيم و قطعاً عذاب دردناكى از ما به شما خواهد رسيد.»
قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَ إِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ (19)
[رسولان] گفتند: «شومىِ شما با خود شماست. آيا اگر شما را پند دهند [باز كفر مىورزيد؟ نه!] بلكه شما قومى اسرافكاريد.»
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ (20)
و [در اين ميان] مردى از دورترين جاىِ شهر دوان دوان آمد، [و] گفت: «اى مردم،از اين فرستادگان پيروى كنيد.
[سورة يس (36): الآيات 21 الى 30]
اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (21)
از كسانى كه پاداشى از شما نمىخواهند و خود [نيز] بر راه راست قرار دارند، پيروى كنيد.
وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (22)
آخر چرا كسى را نپرستم كه مرا آفريده است و [همه] شما به سوى او بازگشت مىيابيد؟
أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ (23)
آيا به جاى او خدايانى را بپرستم كه اگر [خداى] رحمان بخواهد به من گزندى برساند، نه شفاعتشان به حالم سود مىدهد و نه مىتوانند مرا برهانند؟
إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (24)
در آن صورت، من قطعاً در گمراهى آشكارى خواهم بود.
إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ (25)
من به پروردگارتان ايمان آوردم. [اقرار] مرا بشنويد.»
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ (26)
[سرانجام به جرم ايمان كشته شد، و بدو] گفته شد: «به بهشت درآى.» گفت: «اى كاش، قوم من مىدانستند،
بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ (27)
كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره عزيزانم قرار داد.»
وَ ما أَنْزَلْنا عَلى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلِينَ (28)
پس از [شهادت] وى هيچ سپاهى از آسمان بر قومش فرود نياورديم و [پيش از اين هم] فروفرستنده نبوديم.
إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ (29)
تنها يك فرياد بود و بس. و بناگاه [همه] آنها سرد بر جاى فسردند.
يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (30)
دريغا بر اين بندگان ! هيچ فرستادهاى بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند مىكردند.
[سورة يس (36): الآيات 31 الى 35]
أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لا يَرْجِعُونَ (31)
مگر نديدهاند كه چه بسيار نسلها را پيش از آنان هلاك گردانيديم كه ديگر آنها به سويشان بازنمىگردند؟
وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ (32)
و قطعاً همه آنان در پيشگاه ما احضار خواهند شد.
وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ (33)
و زمين مرده، برهانى است براى ايشان، كه آن را زنده گردانيديم و دانه از آن برآورديم كه از آن مىخورند.
وَ جَعَلْنا فِيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِيها مِنَ الْعُيُونِ (34)
و در آن [زمين] باغهايى از درختان خرما و تاك قرار داديم و چشمهها در آن روان كرديم.
لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (35)
تا از ميوه آن و [از] كاركردِ دستهاىِ خودشان بخورند، آيا باز [هم] سپاس نمىگزارند؟
[سورة يس (36): الآيات 36 الى 40]
سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُونَ (36)
پاك [خدايى] كه از آنچه زمين مىروياند و [نيز] از خودشان و از آنچه نمىدانند، همه را نر و ماده گردانيده است.
وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ (37)
و نشانهاى [ديگر] براى آنها شب است كه روز را [مانند پوست] از آن برمىكنيم و بناگاه آنان در تاريكى فرو مىروند.
وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (38)
و خورشيد به [سوى] قرارگاه ويژه خود روان است. تقديرِ آن عزيز دانا اين است.
وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ (39)
و براى ماه منزلهايى معين كردهايم، تا چون شاخكِ خشكِ خوشه خرما برگردد.
لا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لا اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (40)
نه خورشيد را سِزَد كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پيشى جويد، و هر كدام در سپهرى شناورند.
[سورة يس (36): الآيات 41 الى 50]
وَ آيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (41)
و نشانهاى [ديگر] براى آنان اينكه: ما نياكانشان را در كشتىِ انباشته، سوار كرديم.
وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما يَرْكَبُونَ (42)
و مانند آن براى ايشان مركوبها[ى ديگرى] خلق كرديم.
وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِيخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ يُنْقَذُونَ (43)
و اگر بخواهيم غرقشان مىكنيم و هيچ فريادرسى نمىيابند و روىِ نجات نمىبينند.
إِلاَّ رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلى حِينٍ (44)
مگر رحمتى از جانب ما [شامل آنها گردد] و تا چندى [آنها را] برخوردار سازيم.
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَ ما خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (45)
و چون به ايشان گفته شود: «از آنچه در پيش رو و پشت سر داريد بترسيد، اميد كه مورد رحمت قرار گيريد» [نمىشنوند].
وَ ما تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ كانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ (46)
و هيچ نشانهاى از نشانههاى پروردگارشان بر آنان نيامد، جز اينكه از آن رويگردان شدند.
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (47)
و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا به شما روزى داده انفاق كنيد»، كسانى كه كافر شدهاند، به آنان كه ايمان آوردهاند، مىگويند: «آيا كسى را بخورانيم كه اگر خدا مىخواست [خودش] وى را مىخورانيد؟ شما جز در گمراهىِ آشكارى [بيش] نيستيد.»
وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (48)
و مىگويند: «اگر راست مىگوييد، پس اين وعده [عذاب] كى خواهد بود؟»
ما يَنْظُرُونَ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ (49)
جز يك فرياد [مرگبار] را انتظار نخواهند كشيد كه هنگامى كه سرگرم جدالند غافلگيرشان كند.
فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ (50)
آنگاه نه توانايى وصيّتى دارند و نه مىتوانند به سوى كسان خود برگردند.
[سورة يس (36): الآيات 51 الى 60]
وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ (51)
و در صور دميده خواهد شد، پس بناگاه از گورهاى خود شتابان به سوىِ پروردگار خويش مىآيند.
قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ (52)
مىگويند: «اى واى بر ما، چه كسى ما را از آرامگاهمان برانگيخت؟ اين است همان وعده خداى رحمان، و پيامبران راست مىگفتند.»
إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ (53)
[باز هم] يك فرياد است و بس؛ و بناگاه همه در پيشگاه ما حاضر آيند.
فَالْيَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (54)
امروز بر كسى هيچ ستم نمىرود، جز در برابر آنچه كردهايد پاداشى نخواهيد يافت.
إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فاكِهُونَ (55)
در اين روز، اهل بهشت كار و بارى خوش در پيش دارند.
هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِي ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ (56)
آنها با همسرانشان در زير سايهها بر تختها تكيه مىزنند.
لَهُمْ فِيها فاكِهَةٌ وَ لَهُمْ ما يَدَّعُونَ (57)
در آنجا براى آنها [هر گونه] ميوه است و هر چه دلشان بخواهد.
سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ (58)
از جانب پروردگار[ى] مهربان [به آنان] سلام گفته مىشود.
وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ (59)
و اى گناهكاران، امروز [از بىگناهان] جدا شويد.
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ (60)
اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد، زيرا وى دشمن آشكار شماست؟
[سورة يس (36): الآيات 61 الى 65]
وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (61)
و اينكه مرا بپرستيد؛ اين است راه راست!
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ (62)
و [او] گروهى انبوه از ميان شما را سخت گمراه كرد؛ آيا تعقّل نمىكرديد؟
هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (63)
اين است جهنّمى كه به شما وعده داده مىشد!
اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (64)
به [جُرم] آنكه كفر مىورزيديد، اكنون در آن درآييد.
الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (65)
امروز بر دهانهاى آنان مُهر مىنهيم، و دستهايشان با ما سخن مىگويند، و پاهايشان بدانچه فراهم مىساختند گواهى مىدهند.
[سورة يس (36): الآيات 66 الى 70]
وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ (66)
و اگر بخواهيم، هرآينه فروغ از ديدگانشان مىگيريم تا در راه [كج] بر هم پيشى جويند؛ ولى [راه راست را] از كجا مىتوانند ببينند؟
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ (67)
و اگر بخواهيم، هرآينه ايشان را در جاى خود مسخ مىكنيم [به گونهاى] كه نه بتوانند بروند و نه برگردند.
وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ (68)
و هر كه را عمر دراز دهيم، او را در خلقت دچار اُفْت مىكنيم؛ آيا نمىانديشند؟
وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ (69)
و [ما] به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست؛ اين [سخن] جز اندرز و قرآنى روشن نيست.
لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ (70)
تا هر كه را [دلى] زنده است بيم دهد، و گفتار [خدا] در باره كافران محقّق گردد.
[سورة يس (36): الآيات 71 الى 76]
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ (71)
آيا نديدهاند كه ما به قدرت خويش براى ايشان چهارپايانى آفريدهايم تا آنان مالك آنها باشند؟
وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ (72)
و آنها را براى ايشان رام گردانيديم. از برخىشان سوارى مىگيرند و از بعضى مىخورند.
وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (73)
و از آنها سودها و نوشيدنيها دارند. پس چرا شكرگزار نيستيد؟
وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ (74)
و غير از خدا[ىِ يگانه] خدايانى به پرستش گرفتند، تا مگر يارى شوند.
لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ (75)
[ولى بتان] نمىتوانند آنان را يارى كنند و آنانند كه براى [بتان] چون سپاهى احضار شدهاند.
فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ (76)
پس، گفتار آنان تو را غمگين نگرداند كه ما آنچه را پنهان و آنچه را آشكار مىكنند، مىدانيم.
[سورة يس (36): الآيات 77 الى 83]
أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ (77)
مگر آدمى ندانسته است كه ما او را از نطفهاى آفريدهايم، پس بناگاه وى ستيزهجويى آشكار شده است.
وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ (78)
و براى ما مَثَلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد؛ گفت: «چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده است زندگى مىبخشد؟»
قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ (79)
بگو: «همان كسى كه نخستينبار آن را پديد آورد و اوست كه به هر [گونه] آفرينشى داناست.»
الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ (80)
همو كه برايتان در درخت سبزفام اخگر نهاد كه از آن [چون نيازتان افتد] آتش مىافروزيد.
أَ وَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ (81)
آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده توانا نيست كه [باز] مانند آنها را بيافريند؟ آرى، اوست آفريننده دانا.
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (82)
چون به چيزى اراده فرمايد، كارش اين بس كه مىگويد: «باش»؛ پس [بىدرنگ] موجود مىشود.
فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (83)
پس [شكوهمند و] پاك است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست، و به سوى اوست كه بازگردانيده مىشويد.