[سورة الشعراء (26): الآيات 1 الى 9]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ (2)
اين است آيههاى كتاب روشنگر.
لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (3)
شايد تو از اينكه [مشركان] ايمان نمىآورند، جان خود را تباه سازى.
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ (4)
اگر بخواهيم، معجزهاى از آسمان بر آنان فرود مىآوريم، تا در برابر آن، گردنهايشان خاضع گردد.
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ (5)
و هيچ تذكّر جديدى از سوى [خداى] رحمان برايشان نيامد جز اينكه همواره از آن روى برمىتافتند.
فَقَدْ كَذَبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (6)
[آنان] در حقيقت به تكذيب پرداختند، و به زودى خبر آنچه كه بدان ريشخند مى كردند، بديشان خواهد رسيد.
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ (7)
مگر در زمين ننگريستهاند كه چه قدر در آن از هر گونه جفتهاى زيبا رويانيدهايم؟
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (8)
قطعاً در اين [هنرنمايى] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نيستند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (9)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است.
[سورة الشعراء (26): الآيات 10 الى 30]
وَ إِذْ نادى رَبُّكَ مُوسى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (10)
و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا درداد كه به سوى قوم ستمكار برو:
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ (11)
قوم فرعون؛ آيا پروا ندارند؟!
قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ (12)
گفت: «پروردگارا، مىترسم مرا تكذيب كنند،
وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى هارُونَ (13)
و سينهام تنگ مىگردد، و زبانم باز نمىشود، پس به سوى هارون بفرست.
وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (14)
و [از طرفى] آنان بر [گردن] من خونى دارند و مىترسم مرا بكشند.»
قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ (15)
فرمود: «نه، چنين نيست؛ نشانههاى ما را [براى آنان] ببريد كه ما با شما شنوندهايم.»
فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ (16)
پس به سوى فرعون برويد و بگوييد: «ما پيامبر پروردگار جهانيانيم،
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ (17)
فرزندان اسرائيل را با ما بفرست.»
قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ (18)
[فرعون] گفت: «آيا تو را از كودكى در ميان خود نپرورديم و ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى؟
وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ (19)
و [سرانجام] كار خود را كردى، و تو از ناسپاسانى.»
قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ (20)
گفت: «آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم،
فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ (21)
و چون از شما ترسيدم، از شما گريختم، تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد.
وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ (22)
و [آيا] اينكه فرزندان اسرائيل را بنده [خود] ساختهاى نعمتى است كه منّتش را بر من مىنهى؟»
قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ (23)
فرعون گفت: «و پروردگار جهانيان چيست؟»
قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ (24)
گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است-اگر اهل يقين باشيد.»
قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ (25)
[فرعون] به كسانى كه پيرامونش بودند گفت: «آيا نمىشنويد؟»
قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ (26)
[موسى دوباره] گفت: «پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شما.»
قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ (27)
[فرعون] گفت: «واقعاً اين پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده، سخت ديوانه است.»
قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (28)
[موسى] گفت: «پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو است-اگر تعقّل كنيد.»
قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ (29)
[فرعون] گفت: «اگر خدايى غير از من اختيار كنى قطعاً تو را از [جمله] زندانيان خواهم ساخت.»
قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ (30)
گفت: «گر چه براى تو چيزى آشكار بياورم؟»
[سورة الشعراء (26): الآيات 31 الى 50]
قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (31)
گفت: «اگر راست مىگويى آن را بياور.»
فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (32)
پس عصاى خود بيفكند و بناگاه آن اژدرى نمايان شد.
وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (33)
و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براى تماشاگران سپيد مىنمود.
قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ (34)
[فرعون] به سرانى كه پيرامونش بودند گفت: «واقعاً اين ساحرى بسيار داناست.
يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (35)
مىخواهد با سحر خود، شما را از سرزمينتان بيرون كند، اكنون چه رأى مىدهيد؟»
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (36)
گفتند: «او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست،
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (37)
تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند.»
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (38)
پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند.
وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (39)
و به توده مردم گفته شد: «آيا شما هم جمع خواهيد شد؟
لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ (40)
بدين اميد كه اگر ساحران غالب شدند از آنان پيروى كنيم؟»
فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ (41)
و چون ساحران پيش فرعون آمدند، گفتند: «آيا اگر ما غالب آييم واقعاً براى ما مزدى خواهد بود؟»
قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42)
گفت: «آرى، و در آن صورت شما حتماً از [زمره] مقرّبان خواهيد شد.»
قالَ لَهُمْ مُوسى أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (43)
موسى به آنان گفت: «آنچه را شما مىاندازيد بيندازيد.»
فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44)
پس ريسمانها و چوبدستىهايشان را انداختند و گفتند: «به عزّت فرعون كه ما حتماً پيروزيم.»
فَأَلْقى مُوسى عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (45)
پس موسى عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد.
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (46)
در نتيجه، ساحران به حالت سجده درافتادند.
قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ (47)
گفتند: «به پروردگار جهانيان ايمان آورديم:
رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ (48)
پروردگار موس و هارون.»
قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49)
گفت: « [آيا] پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟ قطعاً او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است. به زودى خواهيد دانست. حتماً دستها و پاهاى شما را از چپ و راست خواهم بريد و همهتان را به دار خواهم آويخت.»
قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (50)
گفتند: «باكى نيست، ما روى به سوى پروردگار خود مىآوريم.
[سورة الشعراء (26): الآيات 51 الى 68]
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (51)
ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد، [چرا] كه نخستين ايمانآورندگان بوديم.»
وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ (52)
و به موسى وحى كرديم كه: «بندگان مرا شبانه حركت ده، زيرا شما مورد تعقيب قرار خواهيد گرفت.»
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (53)
پس فرعون مأموران جمعآورى [خود را] به شهرها فرستاد،
إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ (54)
[و گفت:] «اينها عدّهاى ناچيزند.
وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ (55)
و راستى آنها ما را بر سر خشم آوردهاند،
وَ إِنَّا لَجَمِيعٌ حاذِرُونَ (56)
و[لى] ما همگى به حال آمادهباش درآمدهايم.»
فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (57)
سرانجام، ما آنان را از باغستانها و چشمهسارها،
وَ كُنُوزٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ (58)
و گنجينهها و جايگاههاى پرناز و نعمت بيرون كرديم.
كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها بَنِي إِسْرائِيلَ (59)
[اراده ما] چنين بود، و آن [نعمتها] را به فرزندان اسرائيل ميراث داديم.
فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِينَ (60)
پس هنگام برآمدن آفتاب، آنها را تعقيب كردند.
فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ (61)
چون دو گروه، همديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما قطعاً گرفتار خواهيم شد.»
قالَ كَلاَّ إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِ (62)
گفت: «چنين نيست، زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد.»
فَأَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمُ (63)
پس به موسى وحى كرديم: «با عصاى خود بر اين دريا بزن.» تا از هم شكافت، و هر پارهاى همچون كوهى سترگ بود.
وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِينَ (64)
و ديگران را بدانجا نزديك گردانيديم.
وَ أَنْجَيْنا مُوسى وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ (65)
و موسى و همه كسانى را كه همراه او بودند نجات داديم؛
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ (66)
آنگاه ديگران را غرق كرديم.
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (67)
مسلّماً در اين [واقعه] عبرتى بود، و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (68)
و قطعاً پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است.
[سورة الشعراء (26): الآيات 69 الى 104]
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ (69)
و بر آنان گزارش ابراهيم را بخوان.
إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ (70)
آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت: «چه مىپرستيد؟»
قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ (71)
گفتند: «بتانى را مىپرستيم و همواره ملازم آنهاييم.»
قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ (72)
گفت: «آيا وقتى دعا مىكنيد، از شما مىشنوند؟
أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ (73)
يا به شما سود يا زيان مىرسانند؟»
قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ (74)
گفتند: «نه، بلكه پدران خود را يافتيم كه چنين مىكردند.»
قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (75)
گفت: «آيا در آنچه مىپرستيدهايد تأمّل كردهايد؟
أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ (76)
شما و پدران پيشين شما؟
فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلاَّ رَبَّ الْعالَمِينَ (77)
قطعاً همه آنها -جز پروردگار جهانيان- دشمن منند.
الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ (78)
آن كس كه مرا آفريده و همو راهنماييم مىكند،
وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ (79)
و آن كس كه او به من خوراك مىدهد و سيرابم مىگرداند،
وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (80)
و چون بيمار شوم او مرا درمان مىبخشد،
وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ (81)
و آن كس كه مرا مىميراند و سپس زندهام مىگرداند،
وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ (82)
و آن كس كه اميد دارم روز پاداش، گناهم را بر من ببخشايد.»
رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (83)
پروردگارا، به من دانش عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماى،
وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ (84)
و براى من در [ميان] آيندگان آوازه نيكو گذار،
وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ (85)
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان،
وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ (86)
و بر پدرم ببخشاى كه او از گمراهان بود،
وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ (87)
و روزى كه [مردم] برانگيخته مىشوند رسوايم مكن:
يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ (88)
روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمىدهد،
إِلاَّ مَنْ أَتى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89)
مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد.
وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ (90)
و [آن روز] بهشت براى پرهيزگاران نزديك مىگردد.
وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ (91)
و جهنّم براى گمراهان نمودار مىشود.
وَ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (92)
و به آنان گفته مىشود: «آنچه جز خدا مىپرستيديد كجايند؟
مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنْصُرُونَكُمْ أَوْ يَنْتَصِرُونَ (93)
آيا ياريتان مىكنند يا خود را يارى مىدهند؟»
فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ (94)
پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش] افكنده مىشوند،
وَ جُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ (95)
و [نيز] همه سپاهيان ابليس.
قالُوا وَ هُمْ فِيها يَخْتَصِمُونَ (96)
آنها در آنجا با يكديگر ستيزه مىكنند [و] مىگويند:
تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (97)
«سوگند به خدا كه ما در گمراهى آشكارى بوديم،
إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ (98)
آنگاه كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مىكرديم،
وَ ما أَضَلَّنا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ (99)
و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند،
فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ (100)
در نتيجه شفاعتگرانى نداريم،
وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ (101)
و نه دوستى نزديك.
فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (102)
و اى كاش كه بازگشتى براىِ ما بود و از مؤمنان مىشديم.»
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (103)
حقاً در اين [سرگذشت درس] عبرتى است و[لى] بيشترشان مؤمن نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (104)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است.
[سورة الشعراء (26): الآيات 105 الى 122]
كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ (105)
قوم نوح پيامبران را تكذيب كردند.
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (106)
چون برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (107)
من براى شما فرستادهاى درخور اعتمادم؛
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (108)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد،
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (109)
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (110)
پس، از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.»
قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ (111)
گفتند: «آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنكه فرومايگان از تو پيروى كردهاند؟»
قالَ وَ ما عِلْمِي بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (112)
[نوح] گفت: «به [جزئيات] آنچه مىكردهاند چه آگاهى دارم؟
إِنْ حِسابُهُمْ إِلاَّ عَلى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ (113)
حسابشان -اگر درمىيابيد- جز با پروردگارم نيست.
وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِينَ (114)
و من طردكننده مؤمنان نيستم.
إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ (115)
من جز هشداردهندهاى آشكار [بيش] نيستم.»
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ (116)
گفتند: «اى نوح، اگر دست برندارى قطعاً از [جمله] سنگسارشدگان خواهى بود.»
قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ (117)
گفت: «پروردگارا، قوم من مرا تكذيب كردند؛
فَافْتَحْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِي وَ مَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (118)
ميان من و آنان فيصله ده، و من و هر كس از مؤمنان را كه با من است نجات بخش.»
فَأَنْجَيْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (119)
پس او و هر كه را در آن كشتىِ آكنده با او بود، رهانيديم؛
ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِينَ (120)
آنگاه باقىماندگان را غرق كرديم.
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (121)
قطعاً در اين [ماجرا درس] عبرتى بود، و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (122)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است.
[سورة الشعراء (26): الآيات 123 الى 140]
كَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِينَ (123)
عاديان، پيامبران [خدا] را تكذيب كردند.
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ (124)
آنگاه كه برادرشان هود به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (125)
من براى شما فرستادهاى درخور اعتمادم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (126)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (127)
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.
أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ (128)
آيا بر هر تپّهاى بنايى مىسازيد كه [در آن] دست به بيهودهكارى زنيد؟
وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ (129)
و كاخهاى استوار مىگيريد به اميد آنكه جاودانه بمانيد؟
وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ (130)
و چون حملهور مىشويد [چون] زورگويان حملهور مىشويد؟
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (131)
پس، از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.
وَ اتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ (132)
و از آن كس كه شما را به آنچه مىدانيد مدد كرد پروا داريد:
أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِينَ (133)
شما را به [دادنِ] دامها و پسران مدد كرد،
وَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (134)
و به [دادن] باغها و چشمهساران؛
إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (135)
من از عذابِ روزى هولناك بر شما مىترسم.»
قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِينَ (136)
گفتند: «خواه اندرز دهى و خواه از اندرزدهندگان نباشى براى ما يكسان است.
إِنْ هذا إِلاَّ خُلُقُ الْأَوَّلِينَ (137)
اين جز شيوه پيشينيان نيست.
وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ (138)
و ما عذاب نخواهيم شد.»
فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (139)
پس تكذيبش كردند و هلاكشان كرديم. قطعاً در اين [ماجرا درس] عبرتى بود، و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (140)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است.
[سورة الشعراء (26): الآيات 141 الى 159]
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ (141)
ثموديان، پيامبران [خدا] را تكذيب كردند؛
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (142)
آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (143)
من براى شما فرستادهاى درخور اعتمادم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (144)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (145)
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.
أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ (146)
آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مىكنند؟
فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (147)
در باغها و در كنار چشمهساران،
وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ (148)
و كشتزارها و خرمابُنانى كه شكوفههايشان لطيف است؟
وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ (149)
و هنرمندانه [براى خود] از كوهها خانههايى مىتراشيد.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (150)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.
وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ (151)
و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد:
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (152)
آنان كه در زمين فساد مىكنند و اصلاح نمىكنند.»
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (153)
گفتند: «قطعاً تو از افسونشدگانى.
ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (154)
تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى. اگر راست مىگويى معجزهاى بياور.»
قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (155)
گفت: «اين مادهشترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معيّن نوبت آب شماست.
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ (156)
و به آن گزندى مرسانيد كه عذابِ روزى هولناك شما را فرومىگيرد.»
فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ (157)
پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند.
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (158)
آنگاه آنان را عذاب فروگرفت. قطعاً در اين [ماجرا] عبرتى است، و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (159)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است.
[سورة الشعراء (26): الآيات 160 الى 175]
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ (160)
قوم لوط فرستادگان را تكذيب كردند.
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ (161)
آنگاه كه برادرشان لوط به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (162)
من براى شما فرستادهاى درخور اعتمادم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (163)
از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (164)
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.
أَ تَأْتُونَ الذُّكْرانَ مِنَ الْعالَمِينَ (165)
آيا از ميان مردم جهان، با مردها درمىآميزيد؟
وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ (166)
و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براى شما آفريده وامىگذاريد؟ [نه،] بلكه شما مردمى تجاوزكاريد.»
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ (167)
گفتند: «اى لوط، اگر دست برندارى، قطعاً از اخراجشدگان خواهى بود.»
قالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالِينَ (168)
گفت: «به راستى من دشمن كردار شمايم.
رَبِّ نَجِّنِي وَ أَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ (169)
پروردگارا، مرا و كسانِ مرا از آنچه انجام مىدهند رهايى بخش.»
فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (170)
پس او و كسانش را همگى، رهانيديم-
إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرينَ (171)
جز پيرزنى كه از باقىماندگان [در خاكستر آتش] بود.
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (172)
سپس ديگران را سخت هلاك كرديم.
وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ (173)
و بر [سر] آنان بارانى [از آتش گوگرد] فروريختيم. و چه بد بود باران بيمدادهشدگان.
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (174)
قطعاً در اين [عقوبت] عبرتى است، و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (175)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است.
[سورة الشعراء (26): الآيات 176 الى 191]
كَذَبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ (176)
اصحاب ايكه فرستادگان را تكذيب كردند.
إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ (177)
آنگاه كه شعيب به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (178)
من براى شما فرستادهاى درخور اعتمادم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (179)
از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.
وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (180)
و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمىكنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ (181)
پيمانه را تمام دهيد و از كمفروشان مباشيد.
وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ (182)
و با ترازوى درست بسنجيد.
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (183)
و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد برمداريد.
وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ (184)
و از آن كس كه شما و خلق [انبوه] گذشته را آفريده است پروا كنيد.»
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (185)
گفتند: «تو واقعاً از افسونشدگانى.»
وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ (186)
«و تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى، و قطعاً تو را از دروغگويان مىدانيم.
فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (187)
پس اگر از راستگويانى، پارهاى از آسمان بر [سر] ما بيفكن.»
قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (188)
[شعيب] گفت: «پروردگارم به آنچه مىكنيد داناتر است.»
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (189)
پس او را تكذيب كردند، و عذابِ روزِ ابر [آتشبار] آنان را فرو گرفت. به راستى آن، عذابِ روزى هولناك بود.
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (190)
قطعاً در اين [عقوبت درسِ] عبرتى است، و[لى] بيشترشان ايمان آورنده نبودند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (191)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است.
[سورة الشعراء (26): الآيات 192 الى 212]
وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ (192)
و راستى كه اين [قرآن] وحى پروردگار جهانيان است.
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193)
«روح الامين» آن را بر دلت نازل كرد،
عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ (194)
تا از [جمله] هشداردهندگان باشى؛
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195)
به زبان عربى روشن،
وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ (196)
و [وصفِ] آن در كتابهاى پيشينيان آمده است.
أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ (197)
آيا براى آنان، اين خود دليلى روشن نيست كه علماى بنىاسرائيل از آن اطّلاع دارند؟
وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ (198)
و اگر آن را بر برخى از غير عربزبانان نازل مىكرديم،
فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ (199)
و [پيامبر] آن را بر ايشان مىخواند به آن ايمان نمىآوردند.
كَذلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (200)
اين گونه در دلهاى گناهكاران، [انكار را] راه مىدهيم:
لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (201)
كه به آن نگروند تا عذاب پردرد را ببينند،
فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (202)
كه به طور ناگهانى -در حالى كه بىخبرند- بديشان برسد.
فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (203)
و بگويند: «آيا مهلت خواهيم يافت؟»
أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ (204)
پس آيا عذاب ما را به شتاب مىخواهند؟
أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ (205)
مگر نمىدانى كه اگر سالها آنان را برخوردار كنيم،
ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ (206)
و آنگاه آنچه كه [بدان] بيم داده مىشوند بديشان برسد،
ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ (207)
آنچه از آن برخوردار مىشدند، به كارشان نمىآيد [و عذاب را از آنان دفع نمىكند]؟
وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ (208)
و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر آنكه براى آن هشداردهندگانى بود.
ذِكْرى وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ (209)
[تا آنان را] تذكّر [دهند]؛ و ما ستمكار نبودهايم.
وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ (210)
و شيطانها آن را فرود نياوردهاند.
وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ (211)
و آنان را نسزد و نمىتوانند [وحى كنند].
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (212)
در حقيقت آنها از شنيدن، معزول [و محروم]اند.
[سورة الشعراء (26): الآيات 213 الى 220]
فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ (213)
پس با خدا، خداى ديگر مخوان كه از عذابشدگان خواهى شد.
وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (214)
و خويشانِ نزديكت را هشدار ده.
وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (215)
و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كردهاند، بال خود را فرو گستر.
فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ (216)
و اگر تو را نافرمانى كردند، بگو: «من از آنچه مىكنيد بيزارم.»
وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ (217)
و بر [خداىِ] عزيزِ مهربان توكّل كن،
الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ (218)
آن كس كه چون [به نماز] برمىخيزى تو را مىبيند،
وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدينَ (219)
و حركت تو را در ميان سجدهكنندگان [مىنگرد].
إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (220)
او همان شنواى داناست.
[سورة الشعراء (26): الآيات 221 الى 227]
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ (221)
آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مىآيند؟
تَنَزَّلُ عَلى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ (222)
بر هر دروغزن گناهكارى فرود مىآيند،
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ (223)
كه [دزدانه] گوش فرا مىدارند و بيشترشان دروغگويند،
وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ (224)
و شاعران را گمراهان پيروى مىكنند.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ (225)
آيا نديدهاى كه آنان در هر واديى سرگردانند؟
وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ (226)
و آنانند كه چيزهايى مىگويند كه انجام نمىدهند.
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ (227)
مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفتهاند يارى خواستهاند. و كسانى كه ستم كردهاند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت.