دکتر محمد شعبانی راد

نور قرآن 26 – سورة الشعراء

[سورة الشعراء (26): الآيات 1 الى 9]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏

طسم (1)
طا، سين، ميم.

تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ (2)
اين است آيه‌‏هاى كتاب روشنگر.

لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (3)
شايد تو از اينكه [مشركان‏] ايمان نمى‌‏آورند، جان خود را تباه سازى.

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ (4)
اگر بخواهيم، معجزه‏‌اى از آسمان بر آنان فرود مى‌‏آوريم، تا در برابر آن، گردنهايشان خاضع گردد.

وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ (5)
و هيچ تذكّر جديدى از سوى [خداى‏] رحمان برايشان نيامد جز اينكه همواره از آن روى برمى‌‏تافتند.

فَقَدْ كَذَبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (6)
[آنان‏] در حقيقت به تكذيب پرداختند، و به زودى خبر آنچه كه بدان ريشخند مى كردند، بديشان خواهد رسيد.

أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ (7)
مگر در زمين ننگريسته‏‌اند كه چه قدر در آن از هر گونه جفتهاى زيبا رويانيده‏‌ايم؟

إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (8)
قطعاً در اين [هنرنمايى‏] عبرتى است و[لى‏] بيشترشان ايمان‌‏آورنده نيستند.

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (9)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‏‌ناپذير مهربان است.

[سورة الشعراء (26): الآيات 10 الى 30]

وَ إِذْ نادى رَبُّكَ مُوسى‏ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (10)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا درداد كه به سوى قوم ستمكار برو:

قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ (11)
قوم فرعون؛ آيا پروا ندارند؟!

قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ (12)
گفت: «پروردگارا، مى‌‏ترسم مرا تكذيب كنند،

وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‏ هارُونَ (13)
و سينه‌‏ام تنگ مى‏‌گردد، و زبانم باز نمى‌‏شود، پس به سوى هارون بفرست.

وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (14)
و [از طرفى‏] آنان بر [گردن‏] من خونى دارند و مى‌‏ترسم مرا بكشند.»

قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ (15)
فرمود: «نه، چنين نيست؛ نشانه‏‌هاى ما را [براى آنان‏] ببريد كه ما با شما شنونده‏‌ايم.»

فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ (16)
پس به سوى فرعون برويد و بگوييد: «ما پيامبر پروردگار جهانيانيم،

أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ (17)
فرزندان اسرائيل را با ما بفرست.»

قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ (18)
[فرعون‏] گفت: «آيا تو را از كودكى در ميان خود نپرورديم و ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى؟

وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ (19)
و [سرانجام‏] كار خود را كردى، و تو از ناسپاسانى.»

قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ (20)
گفت: «آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم،

فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ (21)
و چون از شما ترسيدم، از شما گريختم، تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد.

وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ (22)
و [آيا] اينكه فرزندان اسرائيل را بنده [خود] ساخته‌‏اى نعمتى است كه منّتش را بر من مى‌‏نهى؟»

قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ (23)
فرعون گفت: «و پروردگار جهانيان چيست؟»

قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ (24)
گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است-اگر اهل يقين باشيد.»

قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ (25)
[فرعون‏] به كسانى كه پيرامونش بودند گفت: «آيا نمى‌‏شنويد؟»

قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ (26)
[موسى دوباره‏] گفت: «پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شما.»

قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ (27)
[فرعون‏] گفت: «واقعاً اين پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده، سخت ديوانه است.»

قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (28)
[موسى‏] گفت: «پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو است-اگر تعقّل كنيد.»

قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ (29)
[فرعون‏] گفت: «اگر خدايى غير از من اختيار كنى قطعاً تو را از [جمله‏] زندانيان خواهم ساخت.»

قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْ‏ءٍ مُبِينٍ (30)
گفت: «گر چه براى تو چيزى آشكار بياورم؟»

[سورة الشعراء (26): الآيات 31 الى 50]

قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (31)
گفت: «اگر راست مى‏‌گويى آن را بياور.»

فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (32)
پس عصاى خود بيفكند و بناگاه آن اژدرى نمايان شد.

وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (33)
و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براى تماشاگران سپيد مى‌‏نمود.

قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ (34)
[فرعون‏] به سرانى كه پيرامونش بودند گفت: «واقعاً اين ساحرى بسيار داناست.

يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (35)
مى‌‏خواهد با سحر خود، شما را از سرزمينتان بيرون كند، اكنون چه رأى مى‌‏دهيد؟»

قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (36)
گفتند: «او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست،

يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (37)
تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند.»

فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (38)
پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند.

وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (39)
و به توده مردم گفته شد: «آيا شما هم جمع خواهيد شد؟

لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ (40)
بدين اميد كه اگر ساحران غالب شدند از آنان پيروى كنيم؟»

فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ (41)
و چون ساحران پيش فرعون آمدند، گفتند: «آيا اگر ما غالب آييم واقعاً براى ما مزدى خواهد بود؟»

قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42)
گفت: «آرى، و در آن صورت شما حتماً از [زمره‏] مقرّبان خواهيد شد.»

قالَ لَهُمْ مُوسى‏ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (43)
موسى به آنان گفت: «آنچه را شما مى‏‌اندازيد بيندازيد.»

فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44)
پس ريسمانها و چوبدستى‌‏هايشان را انداختند و گفتند: «به عزّت فرعون كه ما حتماً پيروزيم.»

فَأَلْقى مُوسى‏ عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (45)
پس موسى عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد.

فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (46)
در نتيجه، ساحران به حالت سجده درافتادند.

قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ (47)
گفتند: «به پروردگار جهانيان ايمان آورديم:

رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ (48)
پروردگار موس و هارون.»

قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49)
گفت: « [آيا] پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟ قطعاً او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است. به زودى خواهيد دانست. حتماً دستها و پاهاى شما را از چپ و راست خواهم بريد و همه‌‏تان را به دار خواهم آويخت.»

قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (50)
گفتند: «باكى نيست، ما روى به سوى پروردگار خود مى‌‏آوريم.

[سورة الشعراء (26): الآيات 51 الى 68]

إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (51)
ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد، [چرا] كه نخستين ايمان‌‏آورندگان بوديم.»

وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ (52)
و به موسى وحى كرديم كه: «بندگان مرا شبانه حركت ده، زيرا شما مورد تعقيب قرار خواهيد گرفت.»

فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (53)
پس فرعون مأموران جمع‏‌آورى [خود را] به شهرها فرستاد،

إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ (54)
[و گفت:] «اينها عدّه‌‏اى ناچيزند.

وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ (55)
و راستى آنها ما را بر سر خشم آورده‏‌اند،

وَ إِنَّا لَجَمِيعٌ حاذِرُونَ (56)
و[لى‏] ما همگى به حال آماده‏‌باش درآمده‌‏ايم.»

فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (57)
سرانجام، ما آنان را از باغستانها و چشمه‏‌سارها،

وَ كُنُوزٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ (58)
و گنجينه‏‌ها و جايگاه‏هاى پرناز و نعمت بيرون كرديم.

كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها بَنِي إِسْرائِيلَ (59)
[اراده ما] چنين بود، و آن [نعمتها] را به فرزندان اسرائيل ميراث داديم.

فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِينَ (60)
پس هنگام برآمدن آفتاب، آنها را تعقيب كردند.

فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى‏ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ (61)
چون دو گروه، همديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما قطعاً گرفتار خواهيم شد.»

قالَ كَلاَّ إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِ (62)
گفت: «چنين نيست، زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد.»

فَأَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمُ (63)
پس به موسى وحى كرديم: «با عصاى خود بر اين دريا بزن.» تا از هم شكافت، و هر پاره‏‌اى همچون كوهى سترگ بود.

وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِينَ (64)
و ديگران را بدانجا نزديك گردانيديم.

وَ أَنْجَيْنا مُوسى‏ وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ (65)
و موسى و همه كسانى را كه همراه او بودند نجات داديم؛

ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ (66)
آنگاه ديگران را غرق كرديم.

إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (67)
مسلّماً در اين [واقعه‏] عبرتى بود، و[لى‏] بيشترشان ايمان‏‌آورنده نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (68)
و قطعاً پروردگار تو همان شكست‏‌ناپذير مهربان است.

[سورة الشعراء (26): الآيات 69 الى 104]

وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ (69)
و بر آنان گزارش ابراهيم را بخوان.

إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ (70)
آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت: «چه مى‌‏پرستيد؟»

قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ (71)
گفتند: «بتانى را مى‌‏پرستيم و همواره ملازم آنهاييم.»

قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ (72)
گفت: «آيا وقتى دعا مى‌‏كنيد، از شما مى‌‏شنوند؟

أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ (73)
يا به شما سود يا زيان مى‏‌رسانند؟»

قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ (74)
گفتند: «نه، بلكه پدران خود را يافتيم كه چنين مى‌‏كردند.»

قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (75)
گفت: «آيا در آنچه مى‏‌پرستيده‏‌ايد تأمّل كرده‏‌ايد؟

أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ (76)
شما و پدران پيشين شما؟

فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلاَّ رَبَّ الْعالَمِينَ (77)
قطعاً همه آنها -جز پروردگار جهانيان- دشمن منند.

الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ (78)
آن كس كه مرا آفريده و همو راهنماييم مى‏‌كند،

وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ (79)
و آن كس كه او به من خوراك مى‌‏دهد و سيرابم مى‏‌گرداند،

وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (80)
و چون بيمار شوم او مرا درمان مى‌‏بخشد،

وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ (81)
و آن كس كه مرا مى‏‌ميراند و سپس زنده‏‌ام مى‌‏گرداند،

وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ (82)
و آن كس كه اميد دارم روز پاداش، گناهم را بر من ببخشايد.»

رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (83)
پروردگارا، به من دانش عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماى،

وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ (84)
و براى من در [ميان‏] آيندگان آوازه نيكو گذار،

وَ اجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ (85)
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان،

وَ اغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضَّالِّينَ (86)
و بر پدرم ببخشاى كه او از گمراهان بود،

وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ (87)
و روزى كه [مردم‏] برانگيخته مى‌‏شوند رسوايم مكن:

يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ (88)
روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمى‌‏دهد،

إِلاَّ مَنْ أَتى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89)
مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد.

وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ (90)
و [آن روز] بهشت براى پرهيزگاران نزديك مى‏‌گردد.

وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ (91)
و جهنّم براى گمراهان نمودار مى‏‌شود.

وَ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (92)
و به آنان گفته مى‌‏شود: «آنچه جز خدا مى‌‏پرستيديد كجايند؟

مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنْصُرُونَكُمْ أَوْ يَنْتَصِرُونَ (93)
آيا ياريتان مى‏‌كنند يا خود را يارى مى‌‏دهند؟»

فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ (94)
پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش‏] افكنده مى‏‌شوند،

وَ جُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ (95)
و [نيز] همه سپاهيان ابليس.

قالُوا وَ هُمْ فِيها يَخْتَصِمُونَ (96)
آنها در آنجا با يكديگر ستيزه مى‌‏كنند [و] مى‌‏گويند:

تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (97)
«سوگند به خدا كه ما در گمراهى آشكارى بوديم،

إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ (98)
آنگاه كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مى‌‏كرديم،

وَ ما أَضَلَّنا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ (99)
و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند،

فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ (100)
در نتيجه شفاعتگرانى نداريم،

وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ (101)
و نه دوستى نزديك.

فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (102)
و اى كاش كه بازگشتى براىِ ما بود و از مؤمنان مى‌‏شديم.»

إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (103)
حقاً در اين [سرگذشت درس‏] عبرتى است و[لى‏] بيشترشان مؤمن نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (104)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌‏ناپذير مهربان است.

[سورة الشعراء (26): الآيات 105 الى 122]

كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ (105)
قوم نوح پيامبران را تكذيب كردند.

إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (106)
چون برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (107)
من براى شما فرستاده‌‏اى درخور اعتمادم؛

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (108)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد،

وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‏ رَبِّ الْعالَمِينَ (109)
و بر اين [رسالت‏] اجرى از شما طلب نمى‏‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (110)
پس، از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.»

قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ (111)
گفتند: «آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنكه فرومايگان از تو پيروى كرده‏‌اند؟»

قالَ وَ ما عِلْمِي بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (112)
[نوح‏] گفت: «به [جزئيات‏] آنچه مى‌‏كرده‌‏اند چه آگاهى دارم؟

إِنْ حِسابُهُمْ إِلاَّ عَلى‏ رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ (113)
حسابشان -اگر درمى‌‏يابيد- جز با پروردگارم نيست.

وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِينَ (114)
و من طردكننده مؤمنان نيستم.

إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ (115)
من جز هشداردهنده‌‏اى آشكار [بيش‏] نيستم.»

قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ (116)
گفتند: «اى نوح، اگر دست برندارى قطعاً از [جمله‏] سنگسارشدگان خواهى بود.»

قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ (117)
گفت: «پروردگارا، قوم من مرا تكذيب كردند؛

فَافْتَحْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِي وَ مَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (118)
ميان من و آنان فيصله ده، و من و هر كس از مؤمنان را كه با من است نجات بخش.»

فَأَنْجَيْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (119)
پس او و هر كه را در آن كشتىِ آكنده با او بود، رهانيديم؛

ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِينَ (120)
آنگاه باقى‌‏ماندگان را غرق كرديم.

إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (121)
قطعاً در اين [ماجرا درس‏] عبرتى بود، و[لى‏] بيشترشان ايمان‏‌آورنده نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (122)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‏‌ناپذير مهربان است.

[سورة الشعراء (26): الآيات 123 الى 140]

كَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِينَ (123)
عاديان، پيامبران [خدا] را تكذيب كردند.

إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ (124)
آنگاه كه برادرشان هود به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (125)
من براى شما فرستاده‏‌اى درخور اعتمادم.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (126)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.

وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‏ رَبِّ الْعالَمِينَ (127)
و بر اين [رسالت‏] اجرى از شما طلب نمى‏‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.

أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ (128)
آيا بر هر تپّه‏‌اى بنايى مى‌‏سازيد كه [در آن‏] دست به بيهوده‏‌كارى زنيد؟

وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ (129)
و كاخهاى استوار مى‏‌گيريد به اميد آنكه جاودانه بمانيد؟

وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ (130)
و چون حمله‏‌ور مى‌‏شويد [چون‏] زورگويان حمله‏‌ور مى‌‏شويد؟

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (131)
پس، از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.

وَ اتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ (132)
و از آن كس كه شما را به آنچه مى‌‏دانيد مدد كرد پروا داريد:

أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِينَ (133)
شما را به [دادنِ‏] دامها و پسران مدد كرد،

وَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (134)
و به [دادن‏] باغها و چشمه‏‌ساران؛

إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (135)
من از عذابِ روزى هولناك بر شما مى‌‏ترسم.»

قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِينَ (136)
گفتند: «خواه اندرز دهى و خواه از اندرزدهندگان نباشى براى ما يكسان است.

إِنْ هذا إِلاَّ خُلُقُ الْأَوَّلِينَ (137)
اين جز شيوه پيشينيان نيست.

وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ (138)
و ما عذاب نخواهيم شد.»

فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (139)
پس تكذيبش كردند و هلاكشان كرديم. قطعاً در اين [ماجرا درس‏] عبرتى بود، و[لى‏] بيشترشان ايمان‌‏آورنده نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (140)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‏‌ناپذير مهربان است.

[سورة الشعراء (26): الآيات 141 الى 159]

كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ (141)
ثموديان، پيامبران [خدا] را تكذيب كردند؛

إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (142)
آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (143)
من براى شما فرستاده‏‌اى درخور اعتمادم.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (144)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.

وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‏ رَبِّ الْعالَمِينَ (145)
و بر اين [رسالت‏] اجرى از شما طلب نمى‏‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.

أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ (146)
آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مى‏‌كنند؟

فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (147)
در باغها و در كنار چشمه‏‌ساران،

وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ (148)
و كشتزارها و خرمابُنانى كه شكوفه‌‏هايشان لطيف است؟

وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ (149)
و هنرمندانه [براى خود] از كوهها خانه‌‏هايى مى‏‌تراشيد.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (150)
از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.

وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ (151)
و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد:

الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (152)
آنان كه در زمين فساد مى‌‏كنند و اصلاح نمى‌‏كنند.»

قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (153)
گفتند: «قطعاً تو از افسون‏‌شدگانى.

ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (154)
تو جز بشرى مانند ما [بيش‏] نيستى. اگر راست مى‏‌گويى معجزه‌‏اى بياور.»

قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (155)
گفت: «اين ماده‌‏شترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معيّن نوبت آب شماست.

وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ (156)
و به آن گزندى مرسانيد كه عذابِ روزى هولناك شما را فرومى‏‌گيرد.»

فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ (157)
پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند.

فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (158)
آنگاه آنان را عذاب فروگرفت. قطعاً در اين [ماجرا] عبرتى است، و[لى‏] بيشترشان ايمان‌‏آورنده نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (159)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‏‌ناپذير مهربان است.

[سورة الشعراء (26): الآيات 160 الى 175]

كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ (160)
قوم لوط فرستادگان را تكذيب كردند.

إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ (161)
آنگاه كه برادرشان لوط به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (162)
من براى شما فرستاده‌‏اى درخور اعتمادم.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (163)
از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.

وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‏ رَبِّ الْعالَمِينَ (164)
و بر اين [رسالت‏] اجرى از شما طلب نمى‌‏كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.

أَ تَأْتُونَ الذُّكْرانَ مِنَ الْعالَمِينَ (165)
آيا از ميان مردم جهان، با مردها درمى‌‏آميزيد؟

وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ (166)
و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براى شما آفريده وامى‏‌گذاريد؟ [نه،] بلكه شما مردمى تجاوزكاريد.»

قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ (167)
گفتند: «اى لوط، اگر دست برندارى، قطعاً از اخراج‏‌شدگان خواهى بود.»

قالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالِينَ (168)
گفت: «به راستى من دشمن كردار شمايم.

رَبِّ نَجِّنِي وَ أَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ (169)
پروردگارا، مرا و كسانِ مرا از آنچه انجام مى‌‏دهند رهايى بخش.»

فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (170)
پس او و كسانش را همگى، رهانيديم-

إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرينَ (171)
جز پيرزنى كه از باقى‏ماندگان [در خاكستر آتش‏] بود.

ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (172)
سپس ديگران را سخت هلاك كرديم.

وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ (173)
و بر [سر] آنان بارانى [از آتش گوگرد] فروريختيم. و چه بد بود باران بيم‏‌داده‏‌شدگان.

إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (174)
قطعاً در اين [عقوبت‏] عبرتى است، و[لى‏] بيشترشان ايمان‌‏آورنده نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (175)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌‏ناپذير مهربان است.

[سورة الشعراء (26): الآيات 176 الى 191]

كَذَبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ (176)
اصحاب ايكه فرستادگان را تكذيب كردند.

إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ (177)
آنگاه كه شعيب به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (178)
من براى شما فرستاده‌‏اى درخور اعتمادم.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (179)
از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.

وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‏ رَبِّ الْعالَمِينَ (180)
و بر اين [رسالت‏] اجرى از شما طلب نمى‏‌كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.

أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ (181)
پيمانه را تمام دهيد و از كم‌‏فروشان مباشيد.

وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ (182)
و با ترازوى درست بسنجيد.

وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (183)
و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد برمداريد.

وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ (184)
و از آن كس كه شما و خلق [انبوه‏] گذشته را آفريده است پروا كنيد.»

قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (185)
گفتند: «تو واقعاً از افسون‏‌شدگانى.»

وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ (186)
«و تو جز بشرى مانند ما [بيش‏] نيستى، و قطعاً تو را از دروغگويان مى‌‏دانيم.

فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (187)
پس اگر از راستگويانى، پاره‌‏اى از آسمان بر [سر] ما بيفكن.»

قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (188)
[شعيب‏] گفت: «پروردگارم به آنچه مى‌‏كنيد داناتر است.»

فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (189)
پس او را تكذيب كردند، و عذابِ روزِ ابر [آتشبار] آنان را فرو گرفت. به راستى آن، عذابِ روزى هولناك بود.

إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (190)
قطعاً در اين [عقوبت درسِ‏] عبرتى است، و[لى‏] بيشترشان ايمان آورنده نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (191)
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌‏ناپذير مهربان است.

[سورة الشعراء (26): الآيات 192 الى 212]

وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ (192)
و راستى كه اين [قرآن‏] وحى پروردگار جهانيان است.

نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193)
«روح الامين» آن را بر دلت نازل كرد،

عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ (194)
تا از [جمله‏] هشداردهندگان باشى؛

بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195)
به زبان عربى روشن،

وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ (196)
و [وصفِ‏] آن در كتابهاى پيشينيان آمده است.

أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ (197)
آيا براى آنان، اين خود دليلى روشن نيست كه علماى بنى‌‏اسرائيل از آن اطّلاع دارند؟

وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى‏ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ (198)
و اگر آن را بر برخى از غير عرب‌‏زبانان نازل مى‏‌كرديم،

فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ (199)
و [پيامبر] آن را بر ايشان مى‏‌خواند به آن ايمان نمى‌‏آوردند.

كَذلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (200)
اين گونه در دلهاى گناهكاران، [انكار را] راه مى‏‌دهيم:

لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (201)
كه به آن نگروند تا عذاب پردرد را ببينند،

فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (202)
كه به طور ناگهانى -در حالى كه بى‏‌خبرند- بديشان برسد.

فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (203)
و بگويند: «آيا مهلت خواهيم يافت؟»

أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ (204)
پس آيا عذاب ما را به شتاب مى‏‌خواهند؟

أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ (205)
مگر نمى‌‏دانى كه اگر سالها آنان را برخوردار كنيم،

ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ (206)
و آنگاه آنچه كه [بدان‏] بيم داده مى‌‏شوند بديشان برسد،

ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ (207)
آنچه از آن برخوردار مى‌‏شدند، به كارشان نمى‌‏آيد [و عذاب را از آنان دفع نمى‌‏كند]؟

وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ (208)
و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر آنكه براى آن هشداردهندگانى بود.

ذِكْرى وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ (209)
[تا آنان را] تذكّر [دهند]؛ و ما ستمكار نبوده‌‏ايم.

وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ (210)
و شيطانها آن را فرود نياورده‌‏اند.

وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ (211)
و آنان را نسزد و نمى‌‏توانند [وحى كنند].

إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (212)
در حقيقت آنها از شنيدن، معزول [و محروم‏]اند.

[سورة الشعراء (26): الآيات 213 الى 220]

فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ (213)
پس با خدا، خداى ديگر مخوان كه از عذاب‏‌شدگان خواهى شد.

وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (214)
و خويشانِ نزديكت را هشدار ده.

وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (215)
و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كرده‌‏اند، بال خود را فرو گستر.

فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ (216)
و اگر تو را نافرمانى كردند، بگو: «من از آنچه مى‌‏كنيد بيزارم.»

وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ (217)
و بر [خداىِ‏] عزيزِ مهربان توكّل كن،

الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ (218)
آن كس كه چون [به نماز] برمى‌‏خيزى تو را مى‏‌بيند،

وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدينَ (219)
و حركت تو را در ميان سجده‏‌كنندگان [مى‏‌نگرد].

إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (220)
او همان شنواى داناست.

[سورة الشعراء (26): الآيات 221 الى 227]

هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلى‏ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ (221)
آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مى‏‌آيند؟

تَنَزَّلُ عَلى‏ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ (222)
بر هر دروغزن گناهكارى فرود مى‌‏آيند،

يُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ (223)
كه [دزدانه‏] گوش فرا مى‌‏دارند و بيشترشان دروغگويند،

وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ (224)
و شاعران را گمراهان پيروى مى‌‏كنند.

أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ (225)
آيا نديده‌‏اى كه آنان در هر واديى سرگردانند؟

وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ (226)
و آنانند كه چيزهايى مى‏‌گويند كه انجام نمى‌‏دهند.

إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ (227)
مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفته‌‏اند يارى خواسته‏‌اند. و كسانى كه ستم كرده‏‌اند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی