دکتر محمد شعبانی راد

چه کسی نور علم را به یاد من می‌آورد؟! ذکر الله! یک لحظۀ به یاد ماندنی! اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ!

What is the role of the guardian angel in our daily lives?
The guardian angel recalls the learned scientific memories in a timely manner.
His role is that of a memory therapist. Prevents amnesia and Alzheimer’s disease! How good! So sign a permanent partnership agreement with your guardian angel.

outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #AngelDevil #InnerVoice #trust #invitation #choice #accountability #calmness #stability #CodeReading #naming #competency #MemoryTherapist

«ذکر» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«استذکره»
مشتقات ریشۀ «ذکر» 292 بار در قرآن تکرار شده است.
+ «صلی – دوّمی نورتت باش!»

نقش فرشته نگهبان در زندگی روزمره ما چیست؟
فرشته نگهبان خاطرات علمی آموخته شده را به موقع یادآوری می کند.
نقش او یک حافظه درمانی است.
از فراموشی و بیماری آلزایمر جلوگیری می کند! چقدر خوب! بنابراین با فرشته نگهبان خود قرارداد همکاری دائمی امضا کنید.
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان عاطفی # حسادت # فرشته شیطان # صدای داخلی # اعتماد # دعوت # انتخاب # پاسخگویی # آرامش # ثبات # خواندن کد # نامگذاری # شایستگی # حافظه درمانی

اتّصال ملک و ملکوت!

Connection of “مُلک” and “مَلکوت”. If your heart is connected to the light of your guardian angel, during the hard trials of life, he will tell you what to do, It is as if the cheat sheet in the hands of the guardian angel is shown to you!!! This is a good example and at the same time a joke to understand the word “ذکر”. So: “Wash the dishes!!!”

اتصال “مُلک” و “مَلکوت”!
اگر قلبت به نور فرشته نگهبانش متصل باشد ، در طول آزمایش های سخت زندگی ، او به شما می گوید که چه کاری انجام دهید ، مثل این است که ورقه تقلب که در دست فرشته نگهبان است، به شما نشان داده می شود !!! این مثال خوب و در عین حال در قالب یک شوخی، برای درک مفهوم کلمه “ذکر” است.
بنابراین: “ظرف‌ها را بشویید !!!

Have you ever seen or heard the “cheats” of your guardian angel ?!!!

امام على عليه السلام:
مَن ذَكَرَ اللّهَ سبحانَهُ أحيا اللّهُ قَلبَهُ و نَوَّرَ عَقلَهُ و لُبَّهُ.
هر كه به ياد خداى سبحان باشد،
خداوند دلش را زنده و انديشه و خردش را روشن گرداند.

امام على عليه السلام:
ذِكْرُ اللَّهِ رَأْسُ مَالِ كُلِّ مُؤْمِنٍ
وَ رِبْحُهُ السَّلَامَةُ مِنَ الشَّيْطَانِ
.
ياد خدا، سرمايه هر مؤمنى است
و سود آن، سالم ماندن از گزند شيطان.

[سورة المجادلة (58): الآيات 16 الى 22] :
« اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ »

اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ (16)
سوگندهاى خود را [چون‏] سپرى قرار داده بودند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند و [در نتيجه‏] براى آنان عذابى خفّت‏‌آور است.
لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (17)
در برابر خداوند نه از اموالشان و نه از اولادشان هرگز كارى ساخته نيست. آنها دوزخى‏‌اند [و] در آن جاودانه [مى‌‏مانند].
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ (18)
روزى كه خدا همه آنان را برمى‏‌انگيزد، همان‏گونه كه براى شما سوگند ياد مى‏‌كردند براى او [نيز] سوگند ياد مى‌‏كنند و چنان پندارند كه حقّ به جانب آنهاست. آگاه باش كه آنان همان دروغگويانند.
اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ (19)
شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است؛ آنان حزب شيطانند. آگاه باش كه حزب شيطان همان زيانكارانند.
لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (22)
قومى را نيابى كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند [و] كسانى را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده‌‏اند -هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا عشيره آنان باشند- دوست بدارند. در دل اينهاست كه [خدا] ايمان را نوشته و آنها را با روحى از جانب خود تأييد كرده است، و آنان را به بهشتهايى كه از زير [درختان‏] آن جويهايى روان است در مى‌‏آورد؛ هميشه در آنجا ماندگارند؛ خدا از ايشان خشنود و آنها از او خشنودند؛ اينانند حزب خدا. آرى، حزب خداست كه رستگارانند.
+ « وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ‏ »

غرر الحكم و درر الكلم :
الذِّكْرُ لَيْسَ مِنْ مَرَاسِمِ اللِّسَانِ وَ لَا مِنْ مَنَاسِمِ الْفِكْرِ
وَ لَكِنَّهُ أَوَّلٌ مِنَ الْمَذْكُورِ وَ ثَانٍ مِنَ الذَّاكِرِ.
أَصْلُ صَلَاحِ الْقَلْبِ اشْتِغَالُهُ بِذِكْرِ اللَّهِ.
الذِّكْرُ نُورٌ وَ رُشْدٌ.
الذِّكْرُ مُجَالَسَةُ الْمَحْبُوبِ.

الصحيفة السجادية ص92 : « اللَّهُمَّ … نَبِّهْنِي لِذِكْرِكَ فِي أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ »
(20) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَرْضِيِّ الْأَفْعَالِ: …
(29) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ نَبِّهْنِي لِذِكْرِكَ فِي أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ فِي أَيَّامِ الْمُهْلَةِ، وَ انْهَجْ لِي إِلَى مَحَبَّتِكَ سَبِيلًا سَهْلَةً، أَكْمِلْ لِي بِهَا خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.
بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و مرا در اوقات فراموشى (پيروى از نفس) بياد خود آگاه ساز، و در روزگار مهلت (زندگانى دنيا) بطاعت و بندگيت بگمار، و راهى همواره بسوى محبّت و دوستيت (پيروى از اوامر و نواهيت) براى من آشكار نما، و بوسيله آن راه (يا آن محبّت) نيكى دنيا و آخرت را برايم كامل گردان.
+ « الْمُؤْمِنِ جَوْهَرِيَّ الذِّكْرِ »

[سورة الرعد (13): الآيات 25 الى 29] :
« الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ »

وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (25)
و كسانى كه پيمان خدا را پس از بستنِ آن مى‌‏شكنند و آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده مى‌‏گسلند و در زمين فساد مى‌‏كنند، بر ايشان لعنت است و بد فرجامى آن سراى ايشان راست.
اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ (26)
خدا روزى را براى هر كه بخواهد گشاده يا تنگ مى‌‏گرداند، و[لى آنان‏] به زندگى دنيا شاد شده‌‏اند، و زندگى دنيا در [برابر] آخرت جز بهره‌‏اى [ناچيز] نيست.
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ (27)
و كسانى كه كافر شده‏‌اند مى‌‏گويند: «چرا از جانب پروردگارش معجزه‌‏اى بر او نازل نشده است؟» بگو: «در حقيقت خداست كه هر كس را بخواهد بى‏‌راه مى‌‏گذارد و هر كس را كه [به سوى او] بازگردد، به سوى خود راه مى‏‌نمايد.»
الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (28)
همان كسانى كه ايمان آورده‌‏اند و دلهايشان به ياد خدا آرام مى‌‏گيرد. آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مى‌‏يابد.
الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ (29)
كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌‏اند، خوشا به حالشان، و خوش سرانجامى دارند.

[سورة ص (38): الآيات 30 الى 40]

هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ (39)
[گفتيم:] «اين بخشش ماست، [آن را] بى‌‏شمار ببخش يا نگاه دار.»
وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‏ وَ حُسْنَ مَآبٍ (40)
و قطعاً براى او در پيشگاه ما تقرّب و فرجام نيكوست.

[سورة البقرة (2): آية 40]
يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ (40)
اى فرزندان اسرائيل، نعمتهايم را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد آريد، و به پيمانم وفا كنيد، تا به پيمانتان وفا كنم، و تنها از من بترسيد.

[سورة البقرة (2): آية 47]
يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ (47)
اى فرزندان اسرائيل، از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم، و [از] اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم، ياد كنيد.

[سورة البقرة (2): آية 122]
يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ (122)
اى فرزندان اسرائيل، نعمتم را، كه بر شما ارزانى داشتم، و اينكه شما را بر جهانيان برترى دادم، ياد كنيد.

امام صادق عليه السّلام:
أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى مُوسَى ع لَا تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ وَ لَا تَدَعْ ذِكْرِي عَلَى كُلِّ حَالٍ فَإِنَّ كَثْرَةَ الْمَالِ تُنْسِي الذُّنُوبَ وَ تَرْكُ ذِكْرِي يُقْسِي الْقُلُوبَ‏ .
خداوند متعال به موسى ع وحى كردند به زيادى مال خوشحال مباش و مرا فراموش مكن، زيادى ثروت گناهان را از ياد مي‌برد، و ترك ياد من دلها را به قساوت مي‌كشاند.

[سورة النحل (16): الآيات 41 الى 44] :
« فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ … وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ‏ »

وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (41)
و كسانى كه پس از ستمديدگى، در راه خدا هجرت كرده‏ اند، در اين دنيا جاى نيكويى به آنان مى‌‏دهيم، و اگر بدانند، قطعاً پاداش آخرت بزرگتر خواهد بود.
الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (42)
همانان كه صبر نمودند و بر پروردگارشان توكّل مى‌‏كنند.
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (43)
و پيش از تو [هم‏] جز مردانى كه بديشان وحى مى‏‌كرديم گسيل نداشتيم. پس اگر نمى‏‌دانيد، از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد،
بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)
[زيرا آنان را] با دلايل آشكار و نوشته‌‏ها [فرستاديم‏]، و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى، و اميد كه آنان بينديشند.

[سورة الأعراف (7): الآيات 201 الى 203] :
« تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ »

إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ (201)
در حقيقت، كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‏‌اى از جانب شيطان بديشان رسد [خدا را] به ياد آورند و بناگاه بينا شوند.
وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ (202)
و يارانشان آنان را به گمراهى مى‏‌كشانند و كوتاهى نمى‌‏كنند.
وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَها قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحى‏ إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (203)
و هر گاه براى آنان آياتى نياورى، مى‏‌گويند: «چرا آن را خود برنگزيدى؟ »بگو: من فقط آنچه را كه از پروردگارم به من وحى مى‌‏شود پيروى مى‌‏كنم. اين [قرآن‏] رهنمودى است از جانب پروردگار شما و براى گروهى كه ايمان مى‌‏آورند هدايت و رحمتى است.

[سورة الأنبياء (21): الآيات 6 الى 10] :
« فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ »

ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ (6)
قبل از آنان [نيز مردم‏] هيچ شهرى -كه آن را نابود كرديم- [به آيات ما] ايمان نياوردند. پس آيا اينان [به معجزه‏] ايمان مى‌‏آورند؟
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (7)
و پيش از تو [نيز] جز مردانى را كه به آنان وحى مى‏‌كرديم گسيل نداشتيم. اگر نمى‏‌دانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد.
وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ (8)
و ايشان را جسدى كه غذا نخورند قرار نداديم و جاويدان [هم‏] نبودند.
ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ (9)
سپس وعده [خود] به آنان را راست گردانيديم و آنها و هر كه را خواستيم نجات داديم و افراطكاران را به هلاكت رسانيديم.
لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (10)
در حقيقت، ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه يادِ شما در آن است. آيا نمى‌‏انديشيد؟

[سورة الطلاق (65): الآيات 6 الى 12] :
« قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ »

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً (10)
خدا براى آنان عذابى سخت آماده كرده است. پس اى خردمندانى كه ايمان آورده‏‌ايد، از خدا بترسيد. راستى كه خدا سوى شما تذكارى فرو فرستاده است:
رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً (11)
پيامبرى كه آيات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى‌‏كند، تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون بَرد، و هر كس به خدا بگرود و كار شايسته كند او را در باغهايى كه از زير [درختان‏] آن جويبارها روان است، درمى‌‏آورد، جاودانه در آن مى‏‌مانند. قطعاً خدا روزى را براى او خوش كرده است.

ذکر – نسیان

كَانَ نَقْشُ خَاتَمِ عِيسَى ع‏ حَرْفَيْنِ اشْتَقَّهُمَا مِنَ الْإِنْجِيلِ:
طُوبَى لِعَبْدٍ ذُكِرَ اللَّهُ مِنْ أَجْلِهِ
وَ وَيْلٌ لِعَبْدٍ نُسِيَ اللَّهُ مِنْ أَجْلِه‏.

ذکر خالص – ذکر صارف
ذکر خالص همان بسط نور و لبخند رضایت و تایید ولی خداست!
ذکر صارف همان قبض نور و اخم ولی خداست که از ارتکاب معصیت منصرفت میکنه!
+ «خوف و رجا»

وَ الذِّكْرُ ذِكْرَانِ
ذِكْرٌ خَالِصٌ بِمُوَافَقَةِ الْقَلْبِ
وَ ذِكْرٌ صَارِفٌ لَكَ بِنَفْيِ ذِكْرِ غَيْرِهِ

+ «صرف»

امام صادق علیه السلام:
مَنْ كَانَ ذَاكِراً لِلَّهِ تَعَالَى عَلَى الْحَقِيقَةِ فَهُوَ مُطِيعٌ وَ مَنْ كَانَ غَافِلًا عَنْهُ فَهُوَ عَاصٍ
وَ الطَّاعَةُ عَلَامَةُ الْهِدَايَةِ وَ الْمَعْصِيَةُ عَلَامَةُ الضَّلَالَةِ
وَ أَصْلُهُمَا مِنَ الذِّكْرِ وَ الْغَفْلَةِ
فَاجْعَلْ قَلْبَكَ قِبْلَةً لِلِسَانِكَ
لَا تُحَرِّكْهُ إِلَّا بِإِشَارَةِ الْقَلْبِ وَ مُوَافَقَةِ الْعَقْلِ وَ رِضَى الْإِيمَانِ
فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَالِمٌ بِسِرِّكَ وَ جَهْرِكَ
وَ كُنْ كَالنَّازِعِ رُوحُهُ أَوْ كَالْوَاقِفِ فِي الْعَرْضِ الْأَكْبَرِ غَيْرَ شَاغِلٍ نَفْسَكَ عَمَّا عَنَاكَ بِمَا كَلَّفَكَ بِهِ رَبُّكَ فِي أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ وَ وَعْدِهِ وَ وَعِيدِهِ
وَ لَا تَشْغَلْهَا بِدُونِ مَا كَلَّفَ بِهِ رَبُّكَ
وَ اغْسِلْ قَلْبَكَ بِمَاءِ الْحُزْنِ وَ الْخَوْفِ
وَ اجْعَلْ ذِكْرَ اللَّهِ تَعَالَى مِنْ أَجْلِ ذِكْرِهِ تَعَالَى
إِيَّاكَ فَإِنَّهُ ذَكَرَكَ وَ هُوَ غَنِيٌّ عَنْكَ فَذِكْرُهُ لَكَ أَجَلُّ وَ أَشْهَى وَ أَثْنَى وَ أَتَمُّ مِنْ ذِكْرِكَ لَهُ وَ أَسْبَقُ
وَ مَعْرِفَتُكَ بِذِكْرِهِ لَكَ تُورِثُكَ الْخُضُوعَ وَ الِاسْتِحْيَاءَ وَ الِانْكِسَارَ وَ يَتَوَلَّدُ مِنْ ذَلِكَ رُؤْيَةُ كَرَمِهِ وَ فَضْلِهِ السَّابِقِ وَ تَصْغُرُ عِنْدَ ذَلِكَ طَاعَتُكَ وَ إِنْ كَثُرَتْ فِي جَنْبِ مِنَّتِهِ وَ تَخْلُصُ لِوَجْهِهِ
وَ رُؤْيَتُكَ ذِكْرَكَ لَهُ تُورِثُكَ الرِّيَاءَ وَ الْعُجْبَ وَ السَّفَهَ وَ الْغِلْظَةَ فِي خَلْقِهِ وَ اسْتِكْثَارَ الطَّاعَةِ وَ نِسْيَانَ فَضْلِهِ وَ كَرَمِهِ وَ لَا تَزْدَادُ بِذَلِكَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى إِلَّا بُعْداً وَ لَا تَسْتَجْلِبُ بِهِ عَلَى معنى [مُضِيِ‏] الْأَيَّامِ إِلَّا وَحْشَةً
وَ الذِّكْرُ ذِكْرَانِ
ذِكْرٌ خَالِصٌ بِمُوَافَقَةِ الْقَلْبِ
وَ ذِكْرٌ صَارِفٌ لَكَ بِنَفْيِ ذِكْرِ غَيْرِهِ
كَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
أَنَا لَا أُحْصِي ثَنَاءً عَلَيْكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ فَرَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَجْعَلْ لِذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَى مِقْدَاراً عِنْدَ عِلْمِهِ بِحَقِيقَةِ سَابِقَةِ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَبْلِ ذِكْرِهِ لَهُ وَ مَنْ دُونَهُ أَوْلَى
فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَذْكُرَ اللَّهَ تَعَالَى فَلْيَعْلَمْ أَنَّهُ مَا لَمْ يَذْكُرِ اللَّهُ الْعَبْدَ بِالتَّوْفِيقِ لِذِكْرِهِ لَا يَقْدِرُ الْعَبْدُ عَلَى ذِكْرِه‏
.

حضرت صادق علیه السّلام فرمود:
«هرکس که واقعا بیاد خدا باشد مطیع او خواهد بود،
و هرکس که از خدا غافل باشد مرتکب معصیت می‌شود،
اطاعت از خدا علامت هدایت و ارتکاب معصیت نشانه گمراهی است.
ذکر و غفلت ریشه طاعت و معصیت می‌باشند.
پس قلب خودت را قبله قرار بده
و زبان را حرکت نده جز به دستور قلب و موافقت عقل و رضای ایمان،
زیرا خدا به باطن و ظاهر تو آگاه است،
همانند کسی باش که در حال قبض روح است،
یا برای محاسبه اعمال در حضور خدا ایستاده است.
نفس خودت را جز به انجام تکالیف الهی که برایت مهم است،
یعنی امتثال اوامر و نواهی و وعد و وعید، مشغول مدار.
با آب حزن قلبت را بشوی و پاکیزه کن.
چون خدا تو را یاد کرده تو نیز بیاد او باش.
زیرا او تو را یاد کرد درحالی‌که از تو بی‌نیاز بود.
پس یاد خدا تو را، ارزنده‌تر و لذیذتر و کامل‌تر و سابق‌تر از ذکر تو خواهد بود.
آشنایی تو با ذکر خدا، باعث خضوع و حیاء و تواضع تو در برابر او
و نتیجه‌اش مشاهده فضل و کرم سابق او است.
در این هنگام طاعت تو گرچه زیادباشد، در برابر عطاهای خدا کوچک خواهد بود.
پس اعمالت را فقط برای خدا انجام بده،
اگر ذکر خودت را (بزرگ) بنگری باعث ریا و خودبینی و جهالت و تندخویی با مردم و بزرگ‌بینی عبادتها و غفلت از فضل و کرم الهی می‌شود.
چنین ذکری ثمری جز دوری از خدا ندارد و با گذشت ایام جز اندوه و وحشت اثری نخواهد داشت.
ذکر خدا به دو نوع تقسیم می‌شود:
یکی ذکر خالص که قلب با آن همراهی می‌کند،
دیگری ذکر صارف که یاد غیر خدا را نفی می‌کند.
چنانکه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود:
من نمی‌توانم مدح تو را بگویم، تو چنان هستی که خودت را ستوده‌ای.
پس رسول خدا برای ذکر خودش ارزشی قرار نداد.
زیرا به این مطلب توجه داشت که ذکر خدا بنده‌اش را، بر ذکر بنده تقدم دارد.
پس کسانیکه پایین‌تر از رسول خدا هستند سزاوارترند که ذکر خودشان را ناچیز بشمارند.
بنابراین، کسیکه می‌خواهد ذکر خدای را بگوید باید بداند که
مادام که خدا بنده‌اش را یاد نکند و توفیق ندهد، بنده قدرت ذکر را ندارد».

ذکر به حقیقت

کسى که به حقیقت یاد خداست، بنده‌اى است مطیع و عبدى است فرمانبردار،
و انسانى است که در مدار اطاعت از حق قرار گرفته، و جان و قلبش به نور هدایت روشن است،
زیرا یاد حقیقى حق، این معنا را به انسان توجه مى دهد، که انسان در محضر خداست،
و خداوند تبارک و تعالى به تمام شئون ظاهر و باطن او آگاه است،
و هیچ چیز از نظر حضرتش پنهان و پوشیده نیست،
در اینصورت و در این حال و با این چنین ذکر و یاد، حیاء انسان، که از مایه‌هاى پر برکت الهى است تجلى کرده، و بر مملکت ظاهر و باطن آدمى حاکم مى گردد،
و انسان را در میدان اطاعت و ترک گناه قرار مى دهد.
ذکر به حقیقت است، که آدمى را مؤدب به آداب الهی نموده،
و از انسان، موجودى خدائى، و عنصرى الهى مى سازد.
ذکر به حقیقت است که انسان را با شئون حق آشنا ساخته
و او را وادار به پرواز در ملکوت عالم مى کند.
ذکر به حقیقت است، که باب توبه را به روى انسان باز کرده، و آدمى را در گروه تائبین قرار مى‌دهد.
ذکر به حقیقت است، که در تمام گناهان را به روى انسان مى‌بندد،
و راه نفوذ شیطان‌هاى داخلى و خارجى و درونى و برونى را به روى انسان مسدود مى‌نماید.
ذکر به حقیقت است، که زمینه پدید شدن کرامت، شرافت، اصالت، معرفت، حقیقت، واقعیت، درستى، راستى، و صفات حسنه، و اخلاق الهى را در صفحه وجود و هستى آدمى فراهم مى‌کند.
ذکر به حقیقت است، که آدمى را از بیماریهاى مهلک قلب و نفس مى‌رهاند،
و ظرف وجود انسان را منبع تجلى کمالات و حسنات مى سازد.
ذکر به حقیقت است، که آدمى را در راه علم و معرفت، و بینائى و آگاهى، قرار داده،
و از این راه وسیله آشنا شدن انسان را، با انبیا و امامان، و اولیا و عارفان فراهم آورده،
و آدمى را در مجمع روحانیان قرار داده، و به سرچشمه هاى فضیلت رسانده،
و عطش انسان را براى یافتن حقایق تا سرحد بى‌نهایت بالا مى برد.
ذکر به حقیقت است، که قلب را از قساوت و تاریکى در آورده،
و این عضو پر ارزش را عرش الهى کرده،
و از رقت و عطوفت و مهربانى، نسبت به بندگان حق مالامال مى‌کند.
ذکر به حقیقت است، که مشعلى از نور حق در دل، روشن مى‌کند،
و در سایه این روشنى است، که انسان به تدریج، حجابهاى ظلمانى از جلوى دیدگان قلب دور شده،
و سرانجام از انسان یک پارچه نور و گوهرى تابناک مى‌سازد.
ذکر به حقیقت است، که ایمان را در دل استوار ساخته،
و جان را براى پرواز در فضاى قدس سبکبال کرده،
و باعث پدید آمدن شرح صدر که از اعظم نعمت‌هاى الهى است مى‌گردد.

فَغَمَزَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَنْ كُفَّ حَتَّى نَسْمَعَ
… فَأَرَدْتُ أَنْ أَقُومَ إِلَيْهِ فَأَتَوَطَّأَهُ
ثُمَّ ذَكَرْتُ غَمْزَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَكَفَفْتُ

میخواست اشتباهی بکنه که با یادآوری و اشارۀ صاحب نورش،
متوجه اشتباه خودش شد و اون کارو نکرد!
به این میگن ذکر الله!

امام صادق علیه السلام:
عَنْ مَيْمُونِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ:

أَتَى قَوْمٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَسْأَلُونَهُ الْحَدِيثَ مِنَ الْأَمْصَارِ وَ أَنَا عِنْدَهُ
فَقَالَ لِي أَ تَعْرِفُ أَحَداً مِنَ الْقَوْمِ
قُلْتُ لَا
فَقَالَ كَيْفَ دَخَلُوا عَلَيَّ
قُلْتُ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ يَطْلُبُونَ الْحَدِيثَ مِنْ كُلِّ وَجْهٍ لَا يُبَالُونَ مِمَّنْ أَخَذُوا
فَقَالَ لِرَجُلٍ مِنْهُمْ هَلْ سَمِعْتَ مِنْ غَيْرِي مِنَ الْحَدِيثِ
قَالَ نَعَمْ
قَالَ فَحَدِّثْنِي بِبَعْضِ مَا سَمِعْتَ
قَالَ إِنَّمَا جِئْتُ لِأَسْمَعَ مِنْكَ لَمْ أَجِئْ أُحَدِّثُكَ
وَ قَالَ لِلْآخَرِ
ذَلِكَ مَا يَمْنَعُهُ أَنْ يُحَدِّثَنِي مَا سَمِعَ
قَالَ تَتَفَضَّلُ أَنْ تُحَدِّثَنِي بِمَا سَمِعْتَ أَ جَعَلَ الَّذِي حَدَّثَكَ حَدِيثَهُ أَمَانَةً لَا أتحدث [تُحَدِّثُ‏] بِهِ أَبَداً
قَالَ لَا
قَالَ فَسَمِّعْنَا بَعْضَ مَا اقْتَبَسْتَ مِنَ الْعِلْمِ حَتَّى نَعْتَدَّ بِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ
قَالَ حَدَّثَنِي سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ النَّبِيذُ كُلُّهُ حَلَالٌ إِلَّا الْخَمْرَ ثُمَّ سَكَتَ
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع زِدْنَا
قَالَ حَدَّثَنِي‏ سُفْيَانُ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ مَنْ لَمْ يَمْسَحْ عَلَى خُفَّيْهِ فَهُوَ صَاحِبُ بِدْعَةٍ وَ مَنْ لَمْ يَشْرَبِ النَّبِيذَ فَهُوَ مُبْتَدِعٌ وَ مَنْ لَمْ يَأْكُلِ الْجِرِّيثَ‏ وَ طَعَامَ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ ذَبَائِحَهُمْ فَهُوَ ضَالٌّ أَمَّا النَّبِيذُ فَقَدْ شَرِبَهُ عُمَرُ نَبِيذُ زَبِيبٍ فَرَشَحَهُ بِالْمَاءِ وَ أَمَّا الْمَسْحُ عَلَى الْخُفَّيْنِ فَقَدْ مَسَحَ عُمَرُ عَلَى الْخُفَّيْنِ ثَلَاثاً فِي السَّفَرِ وَ يَوْماً وَ لَيْلَةً فِي الْحَضَرِ وَ أَمَّا الذَّبَائِحُ فَقَدْ أَكَلَهَا عَلِيٌّ ع وَ قَالَ كُلُوهَا فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ‏ الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ‏ ثُمَّ سَكَتَ
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ زِدْنَا
فَقَالَ فَقَدْ حَدَّثْتُكَ بِمَا سَمِعْتُ
فَقَالَ أَ كُلُّ الَّذِي سَمِعْتَ هَذَا
قَالَ لَا
قَالَ زِدْنَا
قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ عَنِ الْحَسَنِ قَالَ أَشْيَاءُ صَدَّقَ النَّاسُ بِهَا وَ أَخَذُوا بِمَا لَيْسَ فِي كِتَابِ اللَّهِ لَهَا أَصْلٌ مِنْهَا عَذَابُ الْقَبْرِ وَ مِنْهَا الْمِيزَانُ وَ مِنْهَا الْحَوْضُ وَ مِنْهَا الشَّفَاعَةُ وَ مِنْهَا النِّيَّةُ يَنْوِي الرَّجُلُ مِنَ الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ فَلَا يَعْمَلُهُ فَيُثَابُ عَلَيْهِ وَ لَا يُثَابُ الرَّجُلُ إِلَّا بِمَا عَمِلَ إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً
قَالَ فَضَحِكْتُ مِنْ حَدِيثِهِ

فَغَمَزَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَنْ كُفَّ حَتَّى نَسْمَعَ
قَالَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيَّ فَقَالَ وَ مَا يُضْحِكُكَ مِنَ الْحَقِّ أَمْ مِنَ الْبَاطِلِ
قُلْتُ لَهُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ وَ أَبْكِي وَ إِنَّمَا يُضْحِكُنِي مِنْكَ تَعَجُّباً كَيْفَ حَفِظْتَ هَذِهِ الْأَحَادِيثَ
فَسَكَتَ
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع زِدْنَا
قَالَ حَدَّثَنِي سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْكَدِرِ أَنَّهُ رَأَى عَلِيّاً ع عَلَى مِنْبَرٍ بِالْكُوفَةِ وَ هُوَ يَقُولُ لَئِنْ أُتِيتُ بِرَجُلٍ يُفَضِّلُنِي عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ لَأَجْلِدَنَّهُ حَدَّ الْمُفْتَرِي
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع زِدْنَا
فَقَالَ حَدَّثَنِي سُفْيَانُ عَنْ جَعْفَرٍ أَنَّهُ قَالَ حُبُّ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُمَا كُفْرٌ
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع زِدْنَا
قَالَ حَدَّثَنِي يُونُسُ بْنُ عُبَيْدٍ عَنِ الْحَسَنِ أَنَّ عَلِيّاً ع أَبْطَأَ عَلَى بَيْعَةِ أَبِي بَكْرٍ فَقَالَ لَهُ عَتِيقٌ مَا خَلَّفَكَ عَنِ الْبَيْعَةِ وَ اللَّهِ لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ‏ أَضْرِبَ عُنُقَكَ فَقَالَ عَلِيٌّ ع خَلِيفَةَ رَسُولِ اللَّهِ لَا تَثْرِيبَ
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع زِدْنَا
قَالَ حَدَّثَنِي سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ أَمَرَ خَالِدَ بْنَ الْوَلِيدِ أَنْ يَضْرِبَ عُنُقَ عَلِيٍّ ع إِذَا سَلَّمَ مِنْ صَلَاةِ الصُّبْحِ وَ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ سَلَّمَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ يَا خَالِدُ لَا تَفْعَلْ مَا أَمَرْتُكَ
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع زِدْنَا
قَالَ حَدَّثَنِي‏ نُعَيْمُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ وَدَّ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّهُ بِنُخَيْلَاتِ يَنْبُعَ يَسْتَظِلُّ بِظِلِّهِنَّ وَ يَأْكُلُ مِنْ حَشَفِهِنَّ وَ لَمْ يَشْهَدْ يَوْمَ الْجَمَلِ وَ لَا النَّهْرَوَانِ وَ حَدَّثَنِي بِهِ سُفْيَانُ عَنِ الْحَسَنِ
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع زِدْنَا
قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادٌ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ أَنَّهُ قَالَ لَمَّا رَأَى عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع يَوْمَ الْجَمَلِ كَثْرَةَ الدِّمَاءِ قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ يَا بُنَيَّ هَلَكْتُ قَالَ لَهُ الْحَسَنُ يَا أَبَتِ أَ لَيْسَ قَدْ نَهَيْتُكَ عَنْ هَذَا الْخُرُوجِ فَقَالَ عَلِيٌّ ع يَا بُنَيَّ لَمْ أَدْرِ أَنَّ الْأَمْرَ يَبْلُغُ هَذَا الْمَبْلَغَ
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع زِدْنَا
قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّ عَلِيّاً ع لَمَّا قَتَلَ أَهْلَ صِفِّينَ بَكَى عَلَيْهِمْ ثُمَّ قَالَ جَمَعَ اللَّهُ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فِي الْجَنَّةِ
قَالَ فَضَاقَ بِيَ الْبَيْتُ وَ عَرِقْتُ وَ كِدْتُ أَنْ أَخْرُجَ مِنْ مَسْكِي
فَأَرَدْتُ أَنْ أَقُومَ إِلَيْهِ فَأَتَوَطَّأَهُ

ثُمَّ ذَكَرْتُ غَمْزَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَكَفَفْتُ
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيِّ الْبِلَادِ أَنْتَ
قَالَ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ
قَالَ هَذَا الَّذِي تُحَدِّثُ عَنْهُ وَ تَذْكُرُ اسْمَهُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ تَعْرِفُهُ
قَالَ لَا
قَالَ فَهَلْ سَمِعْتَ مِنْهُ شَيْئاً قَطُّ
قَالَ لَا
قَالَ فَهَذِهِ الْأَحَادِيثُ عِنْدَكَ حَقٌّ
قَالَ نَعَمْ
قَالَ فَمَتَى سَمِعْتَهَا
قَالَ لَا أَحْفَظُ قَالَ إِلَّا أَنَّهَا أَحَادِيثُ أَهْلِ مِصْرِنَا مُنْذُ دَهْرِنَا لَا يَمْتَرُونَ فِيهَا
قَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
لَوْ رَأَيْتَ هَذَا الرَّجُلَ الَّذِي تُحَدِّثُ عَنْهُ فَقَالَ لَكَ هَذِهِ الَّتِي تَرْوِيهَا عَنِّي كَذِبٌ
وَ قَالَ لَا أَعْرِفُهَا وَ لَمْ أُحَدِّثْ بِهَا هَلْ كُنْتَ تُصَدِّقُهُ

قَالَ لَا 
قَالَ لِمَ
قَالَ
لِأَنَّهُ شَهِدَ عَلَى قَوْلِهِ رِجَالٌ لَوْ شَهِدَ أَحَدُهُمْ عَلَى عِتْقِ رَجُلٍ لَجَازَ قَوْلُهُ

فَقَالَ اكْتُبْ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي
قَالَ مَا اسْمُكَ‏
قَالَ مَا تَسْأَلُ عَنِ اسْمِي
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ
خَلَقَ اللَّهُ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَجْسَادِ بِأَلْفَيْ عَامٍ ثُمَّ أَسْكَنَهَا الْهَوَاءَ
فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ثَمَّ ائْتَلَفَ هَاهُنَا
وَ مَا تَنَاكَرَ ثَمَّ اخْتَلَفَ هَاهُنَا
وَ مَنْ كَذَبَ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى يَهُودِيّاً
وَ إِنْ أَدْرَكَ الدَّجَّالَ آمَنَ بِهِ وَ إِنْ لَمْ يُدْرِكْهُ آمَنَ بِهِ فِي قَبْرِهِ

يَا غُلَامُ ضَعْ لِي مَاءً وَ غَمَزَنِي وَ قَالَ لَا تَبْرَحْ
وَ قَامَ الْقَوْمُ فَانْصَرَفُوا وَ قَدْ كَتَبُوا الْحَدِيثَ الَّذِي سَمِعُوا مِنْهُ
ثُمَّ إِنَّهُ خَرَجَ وَ وَجْهُهُ مُنْقَبِضٌ فَقَالَ أَ مَا سَمِعْتَ مَا يُحَدِّثُ بِهِ هَؤُلَاءِ
قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ مَا هَؤُلَاءِ وَ مَا حَدِيثُهُمْ
قَالَ أَعْجَبُ حَدِيثِهِمْ كَانَ عِنْدِي الْكَذِبُ عَلَيَّ وَ الْحِكَايَةُ عَنِّي مَا لَمْ أَقُلْ وَ لَمْ يَسْمَعْهُ عَنِّي أَحَدٌ وَ قَوْلُهُمْ لَوْ أَنْكَرَ الْأَحَادِيثَ مَا صَدَّقْنَاهُ
مَا لِهَؤُلَاءِ لَا أَمْهَلَ اللَّهُ لَهُمْ وَ لَا أَمْلَى لَهُمْ
ثُمَّ قَالَ لَنَا إِنَّ عَلِيّاً ع لَمَّا أَرَادَ الْخُرُوجَ مِنَ الْبَصْرَةِ قَالَ عَلَى أَطْرَافِهَا
ثُمَّ قَالَ لَعَنَكِ اللَّهُ يَا أَنْتَنَ الْأَرْضِ تُرَاباً وَ أَسْرَعَهَا خَرَاباً وَ أَشَدَّهَا عَذَاباً فِيكِ الدَّاءُ الدَّوِيُّ

قِيلَ مَا هُوَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ
قَالَ
كَلَامُ الْقَدَرِ الَّذِي فِيهِ الْفِرْيَةُ عَلَى اللَّهِ وَ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ

وَ فِيهِ سَخَطُ اللَّهِ وَ سَخَطُ نَبِيِّهِ ص
وَ كَذِبُهُمْ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ
وَ اسْتِحْلَالُهُمُ الْكَذِبَ عَلَيْنَا.
ميمون بن عبد اللَّه گفت:
گروهى خدمت حضرت صادق عليه السّلام آمدند براى شنيدن حديث.
اهل مدينه نبودند از شهرهاى ديگرى آمده بودند.
من نيز حضور داشتم
فرمود: هيچ كدام از اينها را نمى‌‏شناسى؟
گفتم نه
فرمود: چطور اينها وارد خانه من شدند.
گفتم اينها گروهى هستند كه حديث جمع آورى ميكنند اهميتى نميدهند گويندۀ حديث هر كه باشد.
به يكى از آنها فرمود آيا از ديگرى غير از من نيز حديثى شنيده‏‌اى؟
گفت: بلى
فرمود: مقدارى از آنچه شنيده‌‏اى برايم نقل كن.
گفت: آمده‏‌ام از شما بشنوم نيامده‌‏ام برايت حديث نقل كنم
به ديگرى فرمود: چه مانعى دارد كه بعضى از حديثهاى خود را نقل كند.
فرمود: نقل ميكنى از حديثهاى خود من شرط ميكنم نام كسى كه برايت حديث گفته هرگز نبرم.
گفت نه.
فرمود: از علومى كه استفاده كرده‌‏اى براى ما نقل كن تا ببينم چه دارى و مقامت براى ما معلوم شود.
گفت: سفيان ثورى مرا از جعفر بن محمّد حديث كرد كه آن جناب فرموده:
نبيذ همه نوعش حلال است مگر شراب.
ديگر چيزى نگفت.
حضرت صادق فرمود نقل كن.
گفت: سفيان از شخصى نقل كرد كه آن شخص از حضرت باقر نقل نمود كه فرمود:
هر كه روى كفش مسح نكند بدعت در دين گذاشته و هر كه شراب نياشامد همين طور است هر كس مار آبى و غذاى يهود و نصارى و گوشت كشته شده بدست آنها را نخورد گمراه است.
زيرا نبيذ را عمر نوشيده مقدارى آب داخل آن كرده تا رقيق شود،
مسح روى كفش را نيز سه مرتبه عمر در سفر كرده يك شبانه‌‏روز هم در غير مسافرت ذبيحه يهود و نصارا را على عليه السّلام خورده و فرموده است بخوريد خداوند ميفرمايد
الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ
بعد از اين حديث سكوت كرد.
امام صادق عليه السّلام فرمود باز هم بگو.
گفت آنچه شنيده بودم نقل كردم.
فرمود: همه را نقل كردى؟
گفت: نه
فرمود: پس بگو
گفت: عمرو بن عبيد از حسن نقل كرد كه او گفت: بعضى از چيزها را مردم قبول دارند با اينكه در قرآن از آن‏ها خبرى نيست از آن جمله عذاب قبر ميزان. حوض. شفاعت. نيت كه شخص نيت كار خوب يابد را ميكند ولى انجام نميدهد ميگويند باو پاداش ميدهند با اينكه ثواب براى عمل است چه خوب باشد و چه بد.
راوى ميگويد:
من از حديث او خنده‌‏ام گرفت.
حضرت صادق با چشم اشاره كرد كه بگذار بشنويم.
آن مردك سر را بلند كرده گفت چرا ميخندى از حق خنده‌‏ات گرفت يا از باطل.
گفتم خنده‏‌ام براى اين بود كه چگونه اين حديثها را حفظ كرده‌‏اى؟
سكوت كرد.
امام فرمود: بگو.
گفت: سفيان ثورى از محمّد بن منكدر نقل كرد كه او گفت:
على را ديدم روى منبر در كوفه ميگفت اگر ببينم يك نفر مرا بر ابا بكر و عمر ترجيح ميدهد و مرا از آنها بالاتر ميداند او را باندازه شخص تهمت زن و مفترى تازيانه ميزنم.
فرمود باز هم بگو.
گفت: سفيان از جعفر نقل كرد كه فرموده حبّ ابا بكر و عمر ايمان است و دشمنى با آنها كفر.
فرمود: باز هم بگو.
گفت: يونس بن عبيد نقل كرد از حسن كه على عليه السّلام وقتى در بيعت با ابا بكر تاخير نمود ابا بكر باو گفت چرا در بيعت با من تأخير كردى بخدا تصميم داشتم گردنت را بزنم.
على عليه السّلام گفت: خليفه پيغمبر هر چه بخواهد انجام دهد قابل گفتگو نيست.
فرمود: باز هم بگو.
گفت: سفيان ثورى از حسن نقل كرد كه ابا بكر بخالد بن وليد دستور داد بعد از سلام دادن نماز صبح گردن على را بزند. ابا بكر در دل سلام نماز را داد بعد گفت: خالد آنچه بتو دستور دادم انجام نده.
امام صادق فرمود: باز هم بگو.
گفت: نعيم بن عبيد اللَّه از جعفر بن محمّد نقل كرد كه او گفت: على بن ابى طالب دلش ميخواست در نخلستانهاى ينبع مى‌‏بود. زير سايه آن درختها از خرماهاى آن ميخورد اما در جنگ جمل و جنگ نهروان شركت نمى‏‌كرد. فرمود باز هم بگو.
گفت: عباد نقل كرد از جعفر بن محمّد كه او گفت: وقتى على عليه السّلام متوجه خونريزى زياد در جنگ جمل شد به پسر خود حسن گفت: پسر جان هلاك شدم.
پسرش حسن گفت: بابا جان من نگفتم جنگ نكن. على عليه السّلام گفت: نميدانستم كار باينجا ميرسد.
حضرت صادق فرمود: باز هم بگو:
گفت: سفيان ثورى از جعفر بن محمّد نقل كرد كه على عليه السّلام پس از اينكه در جنگ صفين گروهى را كشت براى آنها گريه كرد آنگاه گفت خدا بين من و آنها در بهشت جمع نمايد.
راوى گفت خيلى ناراحت شدم از ناراحتى عرق بر بدنم نشست نزديك بود دلم بتركد تصميم گرفتم حركت كنم و او را زير لگد بگيرم
يادم از چشمك حضرت صادق آمد خوددارى كردم.
حضرت صادق باو فرمود: از كدام شهرستانى؟
گفت: اهل بصره هستم.
فرمود: اين كسى كه حديث از او نقل ميكنى و اسمش را مى‏برى بنام جعفر بن محمّد او را ميشناسى؟
گفت: نه.
فرمود: از زبان خودش چيزى شنيده‏‌اى؟
گفت: نه
فرمود: اين حديثهائى كه نقل كردى همه بنظر تو درست است؟
گفت: بلى.
پرسيد چه وقت اينها را شنيده‌‏اى؟
جوابداد يادم نيست ولى اينها حديث‏هاى مشهور در شهر و ديار ما است كه مردم شكى در آنها ندارند.
حضرت صادق فرمود:
اگر آن مردى كه از او حديث نقل ميكنى خودش را ببينى بتو بگويد اين حديثها كه از من نقل كرده‌‏اند دروغ است من از آن حديثها خبر ندارم و بكسى چنين نگفته‌‏ام آيا او را تصديق ميكنى؟
گفت: نه
فرمود: چرا؟
گفت: زيرا اشخاصى اين حديثها را از قول او نقل كرده‏اند كه اگر شهادت بدهند به آزادى مردى از بردگى و بندگى قبول مى‏‌شود.
فرمود: بنويس بسم اللَّه الرحمن الرحيم حديث كرد مرا پدرم از جدّم.
پرسيد:
اسم شما چيست؟
فرمود:
به اسم من چكار دارى.
پيغمبر اكرم فرمود:
خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از بدنها آفريد
هر كدام از آنجا با هم علاقه و انسى داشتند در اين دنيا نيز با هم الفت و دوستى پيدا كردند
هر كدام در آنجا نفرت داشتند اينجا نيز با هم اختلاف پيدا كردند.
هر كس بر ما خانواده دروغ ببندد روز قيامت كور و يهودى محشور مى‌‏شود
و اگر دجال را بيابد باو ايمان مى‏آورد اگر او را درك نكند در قبر به او ايمان مى‏‌آورد
.
در اين موقع رو بغلام خود نموده فرمود: برايم آب آماده كن.
با چشم نيز بمن اشاره كرد كه همين جا باش.
آنها از جا حركت كرده رفتند همين حديث را كه شنيدند نوشتند.
امام عليه السّلام با ناراحتى تمام كه از چهره‌‏اش آشكار بود خارج شد فرمود:
شنيدى چه حديثها نقل ميكنند.
عرض كردم: آقا اينها كى هستند حديث آنها چيست قابل اهميت نيستند.
فرمود:
از همه مهمتر اين است كه از قول من مى‌گويند و حكايت از من ميكنند چيزى را كه نگفته‌‏ام و احدى از من نشنيده،
تازه ميگويند اگر خودم اين حديثها را قبول نكنم آنها از خود من هم نمى‌‏پذيرند
خدا آنها را مهلت ندهد و دست و پايشان را باز نگذارد.
آنگاه فرمود:
وقتى على عليه السّلام خواست از بصره خارج شود نگاهى باطراف بصره نموده فرمود:
خدا لعنت كند ترا اى گندترين سرزمين كه از همه جا زودتر خراب مى‌‏شوى
و از همه جا بيشتر عذاب مى‌‏كشى
درد بي‌دوائى در تو است.
عرضكردند آقا آن درد چيست؟
فرمود:
سخن قدرى كه دروغ بر خدا مى‌‏بندد
و باعث دشمنى با ما خانواده و خشم خدا و پيامبر است
و دروغ بر اهل بيت پيامبر و حلال شمردن تهمت زدن بر ما خانواده
.

الدَّاءُ الدَّوِيُّ:
كَلَامُ الْقَدَرِ الَّذِي فِيهِ الْفِرْيَةُ عَلَى اللَّهِ وَ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ
وَ فِيهِ سَخَطُ اللَّهِ وَ سَخَطُ نَبِيِّهِ ص
وَ كَذِبُهُمْ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ
وَ اسْتِحْلَالُهُمُ الْكَذِبَ عَلَيْنَا!

«تهمت زدن»، اشتباه مرگبار و درد بی دواست!!!

ذِكرُ اللّهِ عِندَ ما أحَلَّ و حَرَّمَ!

مقصود از ذكر خدا،
به ياد خدا بودن هنگام رو به رو شدن با حلال و حرام است!

امام صادق عليه السلام:
مِن أشَدِّ ما فَرَضَ اللّه ُ على خَلقِهِ ذِكرُ اللّهِ كثيرا .
لا أعني «سُبحانَ اللّه ِ و الحَمدُ للّه ِ و لا إلهَ إلاّ اللّه ُ و اللّه ُ أكبَرُ» و إن كانَ مِنهُ ،
و لكنْ ذِكرُ اللّهِ عِندَ ما أحَلَّ و حَرَّمَ ،
فإن كانَ طاعَةً عَمِلَ بها ،
و إن كانَ مَعصيَةً تَرَكَها.
يكى از دشوارترين چيزهايى كه خداوند بر خلق خويش واجب كرده، بسيار به ياد خدا بودن است.
مقصودم «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اكبر» نيست. گر چه اين هم ياد خداست ،
اما [مقصودم از ذكر خدا] به ياد خدا بودن هنگام رو به رو شدن با حلال و حرام است،
به طورى كه اگر پاى طاعتى در ميان بود، آن را به كار بندد
و اگر معصيتى پيش آمد تركش كند.
👈 «الذکر النور الولایة»:
«ذکر» یکی از هزار واژۀ مترادف نور ولایت است.
قلبی که نور و ظلمتشو میفهمه، اهل ذکر است. یعنی با فهم نور و ظلمت است که امر و نهی خدای مهربانش را میفهمد و اینگونه اطاعت از کلام نورانی فرشتۀ مهربان می کند و از اینکه وسوسه‌های شیطان را تبعیت نماید فرار میکند و این امر یعنی فهم نور و ظلمت، فهم اخم و لبخند ولیّ خدا، فهم قبض و بسط نور علمی آل محمد ع، معرفة الامام بالنورانیة، طبق این حدیث زیبای امام صادق ع، سخت ترین چیزی است که خدای مهربان برای بندگانش واجب کرده است. در واقع سخت ترین فریضه، برای بندگان، قبول ولایت علمی آل محمد ع است، و برای همین است که میبینم انجام اعمال و فرائض عبادی همچون روزه و نماز و حج و … برای عدۀ کثیری قابل انجام است اما متاسفانه علیرغم عامل بودن به این فرائض، قلبها از درک نور و ظلمتی که خدای مهربان این روش را بعنوان رساندن کلام و پیام خود برای بندگانش برگزیده است، غافل هستند و زیر بار این فریضۀ اصلی که همانا گوش جان سپردن به کلام الله نورانی خدا در ملکوت قلب است نمیروند و برایشان بسیار سخت است که تمثال نورانی فرشتۀ مهربان خود را احراز هویت نمایند چرا که حسادت به نور علم و سلسله مراتب نورانی، قلب آنها را از درک این حقیقت همیشه زنده و جاوید، کور و کر کرده است.

امام صادق عليه السلام:
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ لأِبي عُبيدةَ الحَذّاء ـ :
أ لا اُخبِرُكَ بِأشَدِّ ما افتَرَضَ اللّه ُ على خَلقِهِ ؟ :
إنصافُ الناسِ مِن أنفسِهم ، و مُواساةُ الإخوانِ في اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ،
و ذِكرُ اللّه ِ على كُلِّ حالٍ ،
فإن عُرِضَت لَهُ طاعَةٌ للّه ِِ عَمِلَ بها ،
و إن عُرِضَت لَهُ مَعصيَةٌ لَهُ تَرَكَها.
امام صادق عليه السلام ـ به ابو عبيده حذّاء ـ فرمود :
آيا تو را از سخت ترين چيزى كه خداوند بر آفريدگانش واجب كرد آگاه نسازم؟
انصاف داشتن مردم نسبت به يكديگر، همدردى و كمك به برادران دينى
و ياد خدا در همه حال،
به طورى كه اگر طاعتى برايش پيش آيد آن را به كار بندد
و اگر معصيتى پيش آيد رهايش كند
.
***
امام على عليه السلام:

الإمامُ عليٌّ عليه السلام 
ـ في تَبيينِ حُقوقِ الناسِ بَعضِهِم على بَعضٍ ـ :
و أعظَمُ ما افتَرَضَ سبحانَهُ مِن تلكَ الحُقوقِ حَقُّ الوالي علَى الرَّعيَّةِ ، و حَقُّ الرَّعيَّةِ علَى الوالِي ، فَريضَةٌ فَرَضَها اللّه ُ سبحانَهُ لِكُلٍّ على كُلٍّ.
امام على عليه السلام ـ در توضيح حقوق مردم نسبت به يكديگر ـ فرمود:
از بزرگترين اين حقوق كه خداوند واجب فرموده حق زمام داران بر مردم و حق مردم بر زمام داران است. اين فريضه اى است كه خداوند سبحان براى هر دو طرف نسبت به يكديگر واجب فرموده است.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
يا رَبِّ ،
وَدِدْتُ أنّي أعلَمُ مَن تُحِبُّ مِن عِبادِكَ فاُحِبُّهُ!
قالَ :
إذا رأيتَ عَبدي يُكثِرُ ذِكْري فأنا أذِنْتُ لَهُ في ذلكَ و أنا اُحبُّهُ ،
و إذا رأيتَ عَبدي لا يَذْكُرُني فأنا حَجَبْتُهُ عَن ذلكَ و أنا أبغَضْتُهُ .
خدايا!
خوش دارم بدانم كدام بنده ات را دوست دارى تا من نيز دوستش بدارم؟
خداوند فرمود:
هرگاه ديدى بنده ام بسيار به ياد من است، [بدان كه] من اين توفيق را بدو داده ام و دوستش دارم.
و هرگاه ديدى بنده ام به ياد من نيست، من او را از اين كار محروم كرده ام و دشمنش داشته ام.
اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی