دکتر محمد شعبانی راد

به زبانِ نور! به زبانِ خوش! راهنمایی قلب، با بیان شیرین و دلنشین معلّم! وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ!

With the language of light!
With the language of kindness!
Guidance of the heart, with the teacher’s sweet and pleasant speech!
Heartfelt guidance, eloquently delivered by the teacher’s sweet and gentle words!

«قول» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«القَوَّالُ: المُغَنِّي»
«القَوَّال: خوش سخن و خوش بيان، بسيارگو، خوانندۀ آواز»، «Singer».
معلّم نورانی (فرشتۀ مهربان)، تنها خوانندۀ خوش‌صدا‌ی قلب من است!
«قول: هو إبراز ما في القلب و إنشاؤه بأىّ وسيلة كان»
«المِقْوَلُ‏: الرَّئِيسُ»
«المِقْوَلُ‏: الْلِسَانُ»
«قول» یکی از هزار واژۀ مترادف نام زیبای «معلّم»، یعنی صاحبان نور است.
+ «منادی نور!»
«وَ كَانَ ع قَوَّالًا لِلْحَقِّ قَوَّاماً بِالْقِسْطِ»
امام باقر علیه السلام:
«فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏
قَالَ
هُمُ الْمُسَلِّمُونَ لِآلِ مُحَمَّدٍ ص
إِذَا سَمِعُوا الْحَدِيثَ أَدَّوْهُ كَمَا سَمِعُوهُ
لَا يَزِيدُونَ وَ لَا يَنْقُصُونَ.
»
آنان، تسليم شدگان خاندان محمّد عليهم السلام هستند.
هر گاه از آنها حديثى شنيدند، در آن كم و زياد نمى‌كنند
و خبر را همان گونه كه شنيده‌اند، به مردم مى‌رسانند.

«قول» باید ترجمه نور به حروف و کلمات باشد و این حرف ارزش شنیدن دارد!
جز نور، هیچ حرف با ارزشی برای گفتن و شنیدن وجود ندارد!
به زبان نور، به زبان خوش، به زبان مهربانی!
+ «بلغ»: صدای رسا، نام زیبای معلّم است، در ملک و در ملکوت!
قول «لا اله الا الله» همان نوری است، که بوی بهشت از آن استشمام می‌شود.
معلم، گویندۀ این کلام زیبا برای دانش آموز است.
امام صادق علیه السلام:
«مَنْ شَهِدَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُخْلِصاً وَجَبَتْ لَهُ اَلْجَنَّةُ»
«هر كس خالصانه شهادت دهد كه معبودى جز خدا نيست، بهشت براى او واجب گردد.»
امام باقر علیه السلام:
«وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع هُوَ وَ اللَّهِ هَذَا الْأَمْرُ الَّذِي أَنْتُمْ عَلَيْهِ»

وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ

و به گفتار پاك هدايت مى‌‏شوند.

[سورة الحج (۲۲): الآيات ۱۹ الى ۲۴]
هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ 
فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ (۱۹)
اين دو [گروه،] دشمنان يكديگرند كه در باره پروردگارشان با هم ستيزه مى‌‏كنند،
و كسانى كه كفر ورزيدند، جامه‌‏هايى از آتش برايشان بريده شده است
[و] از بالاى سرشان آب جوشان ريخته مى‌‏شود.
يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ (۲۰)
آنچه در شكم آنهاست با پوست [بدن‏]شان بدان گداخته مى‏‌گردد.
وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ (۲۱)
و براى [وارد كردن ضربت بر سر] آنان گُرزهايى آهنين است.
كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ (۲۲)
هر بار بخواهند از [شدت‏] غم، از آن بيرون روند در آن باز گردانيده مى‏‌شوند
[كه هان‏] بچشيد عذاب آتش سوزان را.
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ 
يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ (۲۳)
خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند در باغهايى كه از زير [درختان‏] آن نهرها روان است درمى‏‌آورد:
در آنجا با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراسته مى‌‏شوند، و لباسشان در آنجا از پرنيان است.
وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى‏ صِراطِ الْحَمِيدِ (۲۴)
و به گفتار پاك هدايت مى‌‏شوند و به سوى راه [خداى‏] ستوده هدايت مى‌‏گردند.

امام صادق عليه السلام:
ما بَعَثَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ نَبيّا إلاّ حَسَنَ الصَّوتِ.
خداوند عزّ و جلّ هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد، مگر اين كه خوش‌آواز بود.

به زبان نور، به زبان خوش!
دل‌نوشته!
چقدر زندگی توام با آرامش رو باور داری و تجربه کرده‌ای؟!
به زبون خوش منظور عالَم بالا رو فهمیدی، فهمیدی! اگه نه …
اون زبان خوش، زبان آنلاین اهل بهشت است! زبان قبض و بسط نور! زبان نور و ظلمت!
دیدی کسی که یک زبان دیگه رو بلده، بعضی جاها که موردش پیش میاد، چقدر لذتبخشه و کارراه‌اندازه؟!
یه روز درمانگاه، یه خانم پیرزن و یه خانم دیگه که دخترش بود با سه‌چهار تا بچه شر و شور، همه بعنوان همراهی اون پیرزن زائر تبریزی، اومدن داخل اتاق که با وجود این بچه‌ها و اینکه به همه چیز دست میزدن و از میز و در و دیوار بالا میرفتند، من به اون خانم گفتم بچه‌ها رو بیرون اتاق بسپارید به یکی، گفت کسی نیست و اینا هم بدون من نمیشه باشن. گفتم پس بی زحمت خودتون هم با بچه‌ها بفرما بیرون. گفت این پیرزن مادر منه و اصلا فارسی بلد نیست! شما نمیتونی باهاش صحبت کنی و من باید باشم! گفتم نخیر، نیازی نیست! شما بفرما بیرون! گفت میتونی حرفشو بفهمی؟ گفتم آره! خلاصه اون خانم و چهار بچه شر رفتن بیرون نشستند و من به پیرزن گفتم: نجورسن؟! و … جوری شرح حال ترکی گرفتم و باهاش گپ و گفت کردم که اصلا پیرزن همونجا خوب شد و دلش نمیخواست از اتاق بره بیرون! وقتی دید من از خودش بهتر ترکی صحبت میکنم داشت بال در می آورد! وقتی رفت بیرون، اون خانم بیرونی که دخترش بود انگاری منتظر بود که بیاد به من بگه دیدی نتونستی باهاش حرف بزنی! اما چند دقیقه‌ای گذشت و دخترش اومد و در باز کرد و فقط داشت با تعجب به من نگاه میکرد! انگاری مادرش بهش گفته بود بابا این دکتره خودش یه پا ترکه!
… چرا این مثالو زدم؟
ببین اگه زبان مکالمه با عالَم بالا رو خوب بلد باشی هزار چیز گیرت میاد! چون نور ولایت فرایند معنای هزار واژه و اسم است! و همه تعجب میکنن تو چجوری تونستی با کسی صحبت کنی که هیچکس زبونشو بلد نیست! اهل نور در ملکوت قلب، خوب زبون همو میفهمن! اینکه میگن «همدلی از هم‌زبونی بهتره» باید بگیم فقط همدلی و هم‌زبونی نورانی است که رمز موفقیت اهل نور است و داشتن زبان دنیایی مشترک، دردی رو دوا نمیکنه! باید با قلبت یه چیزی رو بفهمی «قَوْلٌ‏ مَعْرُوفٌ»! یه کلامی رو بشنوی! «سمع – سمعل»، و بعد از اینکه شنیدی بگی «سمعنا و اطعنا» اما متاسفانه بعضی‌ها توی این جاده اومدن و چند تا تابلویی هم مشاهده کردند و صدای تابلوها رو شنیدند و هر جا وفق مرادشون بود طبق نظر تابلو – که نه، طبق نظر خودشون – گردش به چپ و راست کردند، اما یه جایی که نظرشون با نظر تابلوی مقدس فرق داشت، از جاده او خارج شده و از راه به چاه افتادند «نصب – تناصیب» یعنی خیلی‌ها از اهل کتاب بودند و سمعنا رو گفتند، اما بعدش بجای اطعنا، عصینا گفتند! 
اگه زبان عالَم بالا رو بلد باشی، انگاری یه شهروند عالم بالا محسوب میشی!
وقتی مشکلاتتو  اون جایی که باید بگی تا حل بشه، میگی، «شکو»، اونوقت مشکلت حل میشه.
حالا کیا این زبان خوش سرشون میشه؟!
کیا زبان آنلاین اهل بهشت رو می‌فهمن؟
کیا قبل از اینکه کار به عصا و علف بکشه، به زبون خوش، ترغیب و ترهیب عالم بالا رو متوجه میشن و گوش میکنن و عمل میکنن؟!
اگه مورد به مورد توجهت به این صدا و تصویر بیشتر و بیشتر بشه، این تصویر و تمثال نورانی در ملکوت قلبت واضح و واضحتر میشه و ازدیاد یقین پیدا میکنی و تصویر پروژکتور روی صفحه قلبت زوم و زومتر میشه و من وراء الغربال، صدا و تصویر حامل پیامهای مهم، برای خوب زندگی کردن است را درک خواهی نمود و ببین این فرایند نور آسمانها و زمین رو خداوند خالق قادر متعال قبل از خلقت ما، برای ما آماده و خلق نموده تا به این دلیل که نمیتونیم خدا رو ببینیم – چون چیز دیده شدنی نیست – شانه از بار اصلاح و تربیت حسدمون خالی نکنیم و نگیم خدایی نیست که ما رو هدایت کنه! هدایت از این زیباتر و لطیف‌تر و محرمانه‌تر و محترمانه‌تر، چی میخوادبشه دیگه!
زبان خوشی، خوشتر از زبان نور و ظلمت قابل درک و فهم در قلوب اهل یقین وجود ندارد!
این زبان خوش همان صفر و یک نور و ظلمت است، با طیف وسیعی از پرده‌های مختلف رنگی بین این دو محدوده که هر کسی خودش از این فرایند، یه چیزی میفهمه و درک میکنه که پیام بکر و اختصاصی، مال خود اوست «رحیق مختوم».

«قولوا للناس حسنا»
با مردم به زبان خوش سخن بگویید!
این زبان خوش همان زبان نور است «قَوْلٌ‏ مَعْرُوفٌ»،
همان زبان معلم نورانی و فرشتۀ مهربان است، در ملک و در ملکوت!
به شرطی که این زبان را بلد باشی و بفهمی و عمل کنی!
به شرطی که تمثال نورانی فرشتۀ ملکی و ملکوتی خودتو بتونی احراز هویت کنی!
این نور، زبان مشترک خالق و مخلوق است!
این معلّم (آل محمد ع)، همان مخلوقی است که رابط و واسطۀ بین ما و خدای ماست!
«إِنَ‏ اللَّهَ‏ وَ مَلائِكَتَهُ‏ يُصَلُّونَ‏ عَلَى‏ النَّبِيِ‏ يا أَيُّهَا الَّذينَ‏ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ‏ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً»
یعنی وقتی که خدا و ملائکه به زبان نور صحبت میکنن، چرا ما این زبان رو یاد نگیریم!
«نورِ خویشاوندی!»
به چه زبونی بهت بگن که خوشت بیاد؟! زبان خوشایند تو چیست؟!
«تادیب نورانی!»
از قبض شدن قلبت نباید ناراحت بشی و باید این صدای ترهیب، بهت خوش بیاد!
از تذکر پدر برای انجام ندادن کار اشتباه، نباید بدت بیاد!

[سورة القصص (۲۸): الآيات ۵۱ الى ۵۵]
وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (۵۱)
و به راستى، اين گفتار را براى آنان پى‌‏درپى و به هم پيوسته نازل ساختيم،
اميد كه آنان پند پذيرند.
الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ (۵۲)
كسانى كه قبل از آن، كتاب [آسمانى‏] به ايشان داده‏‌ايم، آنان به [قرآن‏] مى‌‏گروند.
وَ إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ (۵۳)
و چون بر ايشان فرو خوانده مى‌‏شود، مى‏‌گويند:
«بدان ايمان آورديم كه آن درست است [و] از طرف پروردگار ماست؛
ما پيش از آن [هم‏] از تسليم‏‌شوندگان بوديم.»
أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (۵۴)
آنانند كه به [پاس‏] آنكه صبر كردند و [براى آنكه‏] بدى را با نيكى دفع مى‏‌نمايند و از آنچه روزى‌‏شان داده‌‏ايم انفاق مى‌‏كنند، دو بار پاداش خواهند يافت.
وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلِينَ (۵۵)
و چون لغوى بشنوند از آن روى برمى‌‏تابند و مى‏‌گويند:
«كردارهاى ما از آنِ ما و كردارهاى شما از آنِ شماست.
سلام بر شما، جوياى [مصاحبت‏] نادانان نيستيم

امام کاظم علیه السلام:
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ
سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ
قَالَ إِمَامٌ إِلَی إِمَامٍ
. + «وصی»
عبدالله‌بن‌جندب گوید:
از امام کاظم (علیه السلام) در مورد کلام خداوند:
وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ؛ پرسیدم.
فرمود:
منظور آمدن یک امام پس از امام دیگر است.

«قول معروف» میشه علوم زیبای آل محمد ع که از دهان معلّم می‌شنویم و به آن عمل می‌کنیم!
این قول، میشه همون عمل صالحی که نورش به درد قبر و قیامت ما میخوره!

[سورة البقرة (۲): آية ۲۶۳]
قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ (۲۶۳)
گفتارى پسنديده [در برابر نيازمندان‏] و گذشت [از اصرار و تندىِ آنان‏] بهتر از صدقه‏‌اى است كه آزارى به دنبال آن باشد، و خداوند بى‌‏نياز بردبار است.

[سورة محمد (۴۷): الآيات ۲۰ الى ۲۱]
وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُمْ (۲۰)
و كسانى كه ايمان آورده‌‏اند مى‏‌گويند: «چرا سوره‌‏اى [درباره جهاد] نازل نمى‌‏شود؟» امّا چون سوره‏‌اى صريح نازل شد و در آن نامِ كارزار آمد، مى‌‏بينى آنان كه در دلهايشان مرضى هست، مانند كسى كه به حال بيهوشى مرگ افتاده به تو مى‌‏نگرند.
طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ (۲۱)
[ولى‏] فرمان‏پذيرى و سخنى شايسته برايشان بهتر است. و چون كار به تصميم كشد، قطعاً خير آنان در اين است كه با خدا راست‏[دل‏] باشند.

ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه):
فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ یَقُولُ:
جَدَّ الْأَمْرُ وَ أُمِرُوا بِالْقِتَالِ
فَلَوْ صَدَقُوا اللهَ نَزَلَتْ فِی بَنِی أُمَیَّهًَْ لِیَصْدُقُوا اللَّهَ فِی إِیمَانِهِمْ وَ جِهَادِهِمْ
وَ {الْمَعْنَی لَوْ} سَمَحُوا بِالطَّاعَهًِْ وَ الْإِجَابَهًِْ لَکَانَ خَیْراً لَهُمْ مِنَ الْمَعْصِیَهًِْ وَ الْکَرَاهِیَهًْ.
ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه):
فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ یعنی چون کار سخت شد و به جنگ فرمان داده شدند.
فَلَوْ صَدَقُوا اللهَ؛ درباره‌ی بنی‌امیّه نازل شده یعنی خدا را در ایمان و جهادشان باور کنند
یعنی اگر اطاعت و اجابت می‌کردند، برایشان از گناه و کراهت بهتر بود».

مشتقات ریشۀ «قول» 1722 بار در آیات قرآن تکرار شده است.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی