In the language of light! in a nice manner!
«قول» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«القَوَّالُ: المُغَنِّي»
«القَوَّال: خوش سخن و خوش بيان، بسيارگو، خواننده آواز»، «Singer».
«قول: هو إبراز ما في القلب و إنشاؤه بأىّ وسيلة كان»
«المِقْوَلُ: الرَّئِيسُ»
«المِقْوَلُ: الْلِسَانُ»
«وَ كَانَ ع قَوَّالًا لِلْحَقِّ قَوَّاماً بِالْقِسْطِ»
امام باقر علیه السلام:
«فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ
قَالَ هُمُ الْمُسَلِّمُونَ لِآلِ مُحَمَّدٍ ص
إِذَا سَمِعُوا الْحَدِيثَ أَدَّوْهُ كَمَا سَمِعُوهُ
لَا يَزِيدُونَ وَ لَا يَنْقُصُونَ.»
«قول» باید ترجمه نور به حروف و کلمات باشد و این حرف ارزش شنیدن دارد!
جز نور، هیچ حرف با ارزشی برای گفتن و شنیدن وجود ندارد!
قول «لا اله الا الله» همان نوری است، که بوی بهشت از آن استشمام میشود.
امام صادق علیه السلام:
«مَنْ شَهِدَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُخْلِصاً وَجَبَتْ لَهُ اَلْجَنَّةُ»
«هر كس خالصانه شهادت دهد كه معبودى جز خدا نيست، بهشت براى او واجب گردد.»
امام باقر علیه السلام:
«وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع هُوَ وَ اللَّهِ هَذَا الْأَمْرُ الَّذِي أَنْتُمْ عَلَيْهِ»
ما بَعَثَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ نَبيّا إلاّ حَسَنَ الصَّوتِ.
به زبان نور، به زبان خوش!
دلنوشته!
چقدر زندگی توام با آرامش رو باور داری و تجربه کردهای؟!
به زبون خوش منظور عالَم بالا رو فهمیدی، فهمیدی! اگه نه …
اون زبان خوش، زبان آنلاین اهل بهشت است! زبان قبض و بسط نور! زبان نور و ظلمت!
دیدی کسی که یک زبان دیگه رو بلده، بعضی جاها که موردش پیش میاد، چقدر لذتبخشه و کارراهاندازه؟!
یه روز درمانگاه، یه خانم پیرزن و یه خانم دیگه که دخترش بود با سهچهار تا بچه شر و شور، همه بعنوان همراهی اون پیرزن زائر تبریزی، اومدن داخل اتاق که با وجود این بچهها و اینکه به همه چیز دست میزدن و از میز و در و دیوار بالا میرفتند، من به اون خانم گفتم بچهها رو بیرون اتاق بسپارید به یکی، گفت کسی نیست و اینا هم بدون من نمیشه باشن. گفتم پس بی زحمت خودتون هم با بچهها بفرما بیرون. گفت این پیرزن مادر منه و اصلا فارسی بلد نیست! شما نمیتونی باهاش صحبت کنی و من باید باشم! گفتم نخیر، نیازی نیست! شما بفرما بیرون! گفت میتونی حرفشو بفهمی؟ گفتم آره! خلاصه اون خانم و چهار بچه شر رفتن بیرون نشستند و من به پیرزن گفتم: نجورسن؟! و … جوری شرح حال ترکی گرفتم و باهاش گپ و گفت کردم که اصلا پیرزن همونجا خوب شد و دلش نمیخواست از اتاق بره بیرون! وقتی دید من از خودش بهتر ترکی صحبت میکنم داشت بال در می آورد! وقتی رفت بیرون، اون خانم بیرونی که دخترش بود انگاری منتظر بود که بیاد به من بگه دیدی نتونستی باهاش حرف بزنی! اما چند دقیقهای گذشت و دخترش اومد و در باز کرد و فقط داشت با تعجب به من نگاه میکرد! انگاری مادرش بهش گفته بود بابا این دکتره خودش یه پا ترکه!
… چرا این مثالو زدم؟
ببین اگه زبان مکالمه با عالَم بالا رو خوب بلد باشی هزار چیز گیرت میاد! چون نور ولایت فرایند معنای هزار واژه و اسم است! و همه تعجب میکنن تو چجوری تونستی با کسی صحبت کنی که هیچکس زبونشو بلد نیست! اهل نور در ملکوت قلب، خوب زبون همو میفهمن! اینکه میگن «همدلی از همزبونی بهتره» باید بگیم فقط همدلی و همزبونی نورانی است که رمز موفقیت اهل نور است و داشتن زبان دنیایی مشترک، دردی رو دوا نمیکنه! باید با قلبت یه چیزی رو بفهمی «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»! یه کلامی رو بشنوی! «سمع – سمعل»، و بعد از اینکه شنیدی بگی «سمعنا و اطعنا» اما متاسفانه بعضیها توی این جاده اومدن و چند تا تابلویی هم مشاهده کردند و صدای تابلوها رو شنیدند و هر جا وفق مرادشون بود طبق نظر تابلو – که نه، طبق نظر خودشون – گردش به چپ و راست کردند، اما یه جایی که نظرشون با نظر تابلوی مقدس فرق داشت، از جاده او خارج شده و از راه به چاه افتادند «نصب – تناصیب» یعنی خیلیها از اهل کتاب بودند و سمعنا رو گفتند، اما بعدش بجای اطعنا، عصینا گفتند!
اگه زبان عالَم بالا رو بلد باشی، انگاری یه شهروند عالم بالا محسوب میشی!
وقتی مشکلاتتو اون جایی که باید بگی تا حل بشه، میگی، «شکو»، اونوقت مشکلت حل میشه.
حالا کیا این زبان خوش سرشون میشه؟!
کیا زبان آنلاین اهل بهشت رو میفهمن؟
کیا قبل از اینکه کار به عصا و علف بکشه، به زبون خوش، ترغیب و ترهیب عالم بالا رو متوجه میشن و گوش میکنن و عمل میکنن؟!
اگه مورد به مورد توجهت به این صدا و تصویر بیشتر و بیشتر بشه، این تصویر و تمثال نورانی در ملکوت قلبت واضح و واضحتر میشه و ازدیاد یقین پیدا میکنی و تصویر پروژکتور روی صفحه قلبت زوم و زومتر میشه و من وراء الغربال، صدا و تصویر حامل پیامهای مهم، برای خوب زندگی کردن است را درک خواهی نمود و ببین این فرایند نور آسمانها و زمین رو خداوند خالق قادر متعال قبل از خلقت ما، برای ما آماده و خلق نموده تا به این دلیل که نمیتونیم خدا رو ببینیم – چون چیز دیده شدنی نیست – شانه از بار اصلاح و تربیت حسدمون خالی نکنیم و نگیم خدایی نیست که ما رو هدایت کنه! هدایت از این زیباتر و لطیفتر و محرمانهتر و محترمانهتر، چی میخوادبشه دیگه!
زبان خوشی، خوشتر از زبان نور و ظلمت قابل درک و فهم در قلوب اهل یقین وجود ندارد!
این زبان خوش همان صفر و یک نور و ظلمت است، با طیف وسیعی از پردههای مختلف رنگی بین این دو محدوده که هر کسی خودش از این فرایند، یه چیزی میفهمه و درک میکنه که پیام بکر و اختصاصی، مال خود اوست «رحیق مختوم».
«قولوا للناس حسنا»
با مردم به زبان خوش سخن بگویید!
این زبان خوش همان زبان نور است «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»
به شرطی که این زبان را بلد باشی و بفهمی و عمل کنی!
نور، زبان مشترک خالق و مخلوق است!
«إِنَ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً»
وقتی که خدا و ملائکه به زبان نور صحبت میکنن، چرا ما این زبان رو یاد نگیریم!
«نورِ خویشاوندی!»
به چه زبونی بهت بگن که خوشت بیاد؟! زبان خوشایند تو چیست؟!
«تادیب نورانی!»
از قبض شدن قلبت نباید ناراحت بشی و باید بهت این صدای ترهیب خوش بیاد!
از تذکر پدر برای انجام ندادن کار اشتباه نباید بدت بیاد!