[سورة القمر (54): الآيات 1 الى 10]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ (1)
نزديك شد قيامت و از هم شكافت ماه.
وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ (2)
و هرگاه نشانهاى ببينند روى بگردانند و گويند: «سحرى دايم است.»
وَ كَذَبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ (3)
و به تكذيب دست زدند و هوسهاى خويش را دنبال كردند، و[لى] هر كارى را [آخر] قرارى است.
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ (4)
و قطعاً از اخبار، آنچه در آن مايه انزجار [از كفر] است به ايشان رسيد.
حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ (5)
حكمت بالغه [حقّ اين بود]، ولى هشدارها سود نكرد.
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى شَيْءٍ نُكُرٍ (6)
پس، از آنان روى برتاب. روزى كه داعىِ [حق] به سوى امرى دهشتناك دعوت مىكند،
خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ (7)
در حالى كه ديدگان خود را فروهشتهاند، چون ملخهاى پراكنده از گورها[ى خود] برمىآيند.
مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ (8)
به سرعت سوى آن دعوتگر مىشتابند. كافران مىگويند: «امروز [چه] روز دشوارى است.»
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ (9)
پيش از آنان، قوم نوح [نيز] به تكذيب پرداختند و بنده ما را دروغزن خواندند و گفتند: «ديوانهاى است.» و [بسى] آزار كشيد.
فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ (10)
تا پروردگارش را خواند كه: «من مغلوب شدم؛ به داد من برس!»
[سورة القمر (54): الآيات 11 الى 21]
فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ (11)
پس درهاى آسمان را به آبى ريزان گشوديم.
وَ فَجَّرْنا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (12)
و از زمين چشمهها جوشانيديم تا آب [زمين و آسمان] براى امرى كه مقدّر شده بود به هم پيوستند.
وَ حَمَلْناهُ عَلى ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ (13)
و او را بر [كشتىِ] تختهدار و ميخآجين سوار كرديم.
تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ (14)
[كشتى] زير نظر ما روان بود. [اين] پاداش كسى بود كه مورد انكار واقع شده بود.
وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (15)
و به راستى آن [سفينه] را بر جاى نهاديم [تا] عبرتى [باشد]؛ پس آيا پندگيرندهاى هست؟
فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (16)
پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من]؟
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (17)
و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كردهايم؛ پس آيا پندگيرندهاى هست؟
كَذَّبَتْ عادٌ فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (18)
عاديان به تكذيب پرداختند. پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من]؟
إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ (19)
ما بر [سرِ] آنان در روز شومى، به طور مداوم، تندبادى توفنده فرستاديم،
تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ (20)
[كه] مردم را از جا مىكند؛ گويى تنههاى نخلى بودند كه ريشهكن شده بودند.
فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (21)
پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من]؟
[سورة القمر (54): الآيات 22 الى 31]
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (22)
و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كردهايم؛ پس آيا پندگيرندهاى هست؟
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ (23)
قوم ثمود هشداردهندگان را تكذيب كردند.
فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ (24)
و گفتند: «آيا تنها بشرى از خودمان را پيروى كنيم؟ در اين صورت، ما واقعاً در گمراهى و جنون خواهيم بود.»
أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ (25)
«آيا از ميان ما [وحى] بر او القا شده است؟ [نه،] بلكه او دروغگويى گستاخ است.»
سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ (26)
به زودى فردا بدانند دروغگوى گستاخ كيست.
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ (27)
ما براى آزمايش آنان [آن] مادهشتر را فرستاديم و [به صالح گفتيم:] «مراقب آنان باش و شكيبايى كن.
وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ (28)
و به آنان خبر ده كه آب ميانشان بخش شده است: هر كدام را آب به نوبت خواهد بود.»
فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ (29)
پس رفيقشان را صدا كردند و [او] شمشير كشيد و [شتر را] پى كرد.
فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (30)
پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من]؟
إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (31)
ما بر [سر]شان يك فرياد [مرگبار] فرستاديم و چون گياهِ خشكيده [كومهها] ريزريز شدند.
[سورة القمر (54): الآيات 32 الى 42]
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (32)
و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم؛ پس آيا پندگيرندهاى هست؟
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ (33)
قوم لوط هشداردهندگان را تكذيب كردند.
إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً إِلاَّ آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ (34)
ما بر [سر] آنان سنگبارانى [انفجارى] فروفرستاديم [و] فقط خانواده لوط بودند كه سحرگاهشان رهانيديم.
نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ (35)
[و اين] رحمتى از جانب ما بود؛ هر كه سپاس دارد، بدينسان [او را] پاداش مىدهيم.
وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ (36)
و [لوط] آنها را از عذاب ما سخت بيم داده بود، و[لى] در تهديدها[ى ما] به جدال برخاستند.
وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ (37)
و از مهمان[هاى] او كام دل خواستند، پس فروغ ديدگانشان را سترديم و [گفتيم:] «[مزه] عذاب و هشدارهاى مرا بچشيد.»
وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُكْرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ (38)
و به راستى كه سپيدهدم عذابى پيگير به سر وقت آنان آمد.
فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ (39)
پس عذاب و هشدارهاى مرا بچشيد.
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (40)
و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم؛ پس آيا پندگيرندهاى هست؟
وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ (41)
و در حقيقت هشداردهندگان به جانب فرعونيان آمدند.
كَذَبُوا بِآياتِنا كُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ (42)
[امّا آنها] همه معجزات ما را تكذيب كردند، تا چون زبردستى زورمند [گريبان] آنان را گرفتيم.
[سورة القمر (54): الآيات 43 الى 55]
أَ كُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِنْ أُولئِكُمْ أَمْ لَكُمْ بَراءَةٌ فِي الزُّبُرِ (43)
آيا كافرانِ شما، از اينان [كه برشمرديم] برترند، يا شما را در نوشتهها[ى آسمانى] خط امانى است؟
أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ (44)
يا مىگويند: «ما همگى انتقامگيرنده [و يار و ياور همديگر]يم!»
سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ (45)
زودا كه اين جمع درهم شكسته شود و پشت كنند.
بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهى وَ أَمَرُّ (46)
بلكه موعدشان قيامت است و قيامت [بسى] سختتر و تلختر است.
إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ (47)
قطعاً بزهكاران در گمراهى و جنونند.
يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ (48)
روزى كه در آتش به رو كشيده مىشوند [و به آنان گفته مىشود:] «لهيب آتش را بچشيد [و احساس كنيد].»
إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ (49)
ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريدهايم.
وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ (50)
و فرمان ما جز يك بار نيست [آن هم] چون چشم به هم زدنى.
وَ لَقَدْ أَهْلَكْنا أَشْياعَكُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (51)
و هممسلكانِ شما را سخت به هلاكت رسانديم؛ پس آيا پندگيرندهاى هست؟
وَ كُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ (52)
و هر چه كردهاند در كتابها[ى اعمالشان درج] است.
وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ (53)
و هر خرد و بزرگى [در آن] نوشته شده.
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ (54)
در حقيقت، مردم پرهيزگار در ميان باغها و نهرها،
فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ (55)
در قرارگاه صدق، نزد پادشاهى توانايند.