New Light! New Creation!
«جدد» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
الجدّ: النّور الولایة!
با این نور جدید هدایت، در لحظه، باید طیّ طریق نمود!
بدون نور جدید، بدون خلق جدید، بدون مخلوق نورانی جدید،
یعنی بدون علوم نورانی که درجا و جدید، درون قلبت خلق میشه،
نمیتونی قدم از قدم برداری و طیّ طریق نمایی!
خالق، مخلوق را، با مخلوق هدایت میکند!
خدای مهربان، بندگانش را با مخلوقات نورانی جدید، هدایت میکند!
این مخلوقات نورانی جدید، علوم آل محمد ع هستند،
که در لحظۀ عرضۀ آیت، به قلب اهل نور یقین واریز میشوند!
این نور جدید واریز شده، همان اتقان صنع است!
«انا انزلناه فی لیلة القدر»
تکنولوژی خدای مهربان برای هدایت بندگان، ایجاد قبض و بسط نور، در قلبهای آنهاست!
فهم نور و ظلمت قلب، در واقع همان سرّ مکنون، و همان فرمول زندگی اهل ایمان است!
حسود، این ملاقات نورانی با ربّ را باور ندارد!
«أُولئِكَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ
فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً»
«ثُمَّ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ تَماماً عَلَى الَّذي أَحْسَنَ وَ تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْءٍ
وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ»
«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ
فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»
«أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا في أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى
وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُونَ»
«وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفي خَلْقٍ جَديدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ»
حسادت با قلبها کاری میکنه که اهل حسد نتونن این نور و ظلمت خودشونو متوجه بشن!
«لهم قلوب لا یفقهون بها»
حسود معتقد است که: «ید الله مغلولة»
«أَلا إِنَّهُمْ في مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحيطٌ»
چه باور داشته باشند، و چه باور نداشته باشند، این ملاقات با ربّ حتمی است!
«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ
اى انسان، حقّاً كه تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى كرد.»
فرایند نورانی هدایت بندگان که همان نور علم محمد و آل محمد ع است، حقیقتی است آشکار برای قلوبی که چشمشان این نور هدایت و این هدیه مقدس را ملاقات کرده است!
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الجدّ: القطع»
«جَدَدْتُ الأرض: زمين را به راستى و درستى پيموده و طى كردم.»
«طريق مَجْدُودٌ، أي: مسلوك مقطوع»،
راهى كه پيموده و طى شده.»
+ «نوآوری»
+ «قبض و بسط»
«جَادَّةُ الطريق»
+ «عبد – تعبید الطریق»
«ثوب جديد»
«وَ كُنْ خَلَقَ الثِّيَابِ جَدِيدَ الْقَلْبِ»
قلبت باید جدید باشه! آرامش به لباس نو و جدید که نیست!
«أَجَدَّ الطريقُ: راه هموار شد.»
+ «ریکاوری»
+ «توانبخشی»
+ رفق
+ وکل
+ هزار واژه مترادف ولایت.
[جدد – عبد]:
«طريق مُعبّدٌ: طريق مَجْدُودٌ»
«طريق جَدَدٌ: أي سهل»
«الجَدَدُ: الأرض الصلبة التي يسهل المشي فيها.»
«بِالْعِلْمِ … يُعْبَدُ»
با علم نورانی و ربانی: «عبد» و «جدد» و …
+ «السلام علی الحق الجدید»
«خَلْقاً جَدِيداً»
تمام این واژهها با نور الولایة، رنگ و معنا پیدا میکنند و برای ما دارای مفهوم و اثر میگردند.
+ «قطع»
[جدد – نظم]:
+ پوشه «نظم»
«التَّجْدِيد [جدّ]: ابتكار، تجديد حياتبخشيدن، احياء، اعادۀ نظم، اصلاح در هر چيزى»
قلب اهل نور یقین، مدام با نور ولایت تجدید حیات میشود.
+ «حظظ»
[حظظ – جدد]:
کتاب لغت، برای هر دو واژه حظّ و جدّ، اینجوری یک معنای مشترک آورده:
«جُدَّ: خوشبخت شد.»
«حَظَّ: خوشبخت شد.»
[خلق جدید – حقّ جدید]
[السلام علی الحق الجدید]
«جدد» مترادف واژه «عبد» است و هر دو برای ما در صاحبان نور معنا پیدا میکند و انگاری راه سخت عمل به نور ولایت، با یاد علوم نورانی و ربانی ممکن و آسان و شدنی میگردد، کانه در شرایط صعب العبور سخت کوهستان آیات، از مسیر و جاده و راهی باید طیّ طریق نمود «شرع»، «وثق»، که صاحبان نور با علوم خود برای ما در لحظۀ حادثۀ، در ملکوت قلبمان معلوم مینمایند [نیابت]، و مصلّی این سوزن شدن «گره پیشاهنگ»، کار را برای نخ در عبور از پارچههای محکم و ضخیم ساده مینماید و تمام این واژهها برای ما در نور خلاصه میشود و قرآن و تمام محتویاتش برای ما بصورت کاربردی، در نور الولایة، یعنی علوم نورانی قرآن و معلّم نورانی این علوم شکل میگیرد و لذا «آیاتی و رسلی» و مثال زیبای دو انگشت سبابه امام صادق ع کنار هم اشاره به همین مطلب مهم دارد که فهم آیات با یاد علوم نورانی و ربانی امکان پذیر خواهد بود ان شاء الله تعالی.
+ «خلق شیء»
«جدّ» و «خَلْقٍ جَديدٍ»، نام زیبا و جدیدی برای صاحبان نور که 8 بار در آیات قرآن تکرار شده است!
جدّد الأمر : إذا أحدثه فتجدّد هو [جدد – حدث – محدثة]
جدّه : قطعه، فهو جديد
الجدّ: العظمة
جدّة النهر : ما قرب منه من الأرض
در این واژه مفهوم عظمت و بزرگی کار وجود دارد [جلّ – ذو الجلال] انگاری تجدید بنای اعتقادی در حال ریزش قلوب در هر زمان (پس از دوران فَترت) با علوم ربانی جدید « قطعه، فهو جديد، جدا شده و بضعة از علوم ربانی قبلی»، امری عظیم است که از واژه «جدّ» برای توصیف آن استفاده شده است! انگاری نور الولایة، کاری بسیار پر زحمت و نیازمند به تلاش شبانه روزی دارد «الجدّ في الأمر الاجتهاد».
مفهوم قرب و نزدیکی نیز از این واژه استنباط میشود «جدّة النهر» در واقع در هر زمان علوم ربانی قطعه جدیدی [قبله مرئی] از مسیر نورانی علم آل محمد ع است که بهرهمندی از این زنجیره نورانی (مثال زیبای بلاکچین) بمنزلۀ بهرهمندی از تمامی علوم ربانی صاحبان نور است و در اصل از علم آل محمد ع میباشد و با قرب به این «دلو نورانی»،
در واقع اعتقادا و عملا به آل محمد ع نزدیک شدهایم!
پس مفهوم صمد و سید و آقا و مافوق و … واژههای مترادف نور، در «جدّ» نیز مستتر است،
و واژه جد در بردارنده مفهوم جدید برای علوم نورانی است و انگاری با این معالم جدید، مدام «بهروز» میشوی! «آپدیت – آپ تو دیت» و این خیلی مهم است که نخ، مدام دنبالهرو سوزن خود باشد تا هر لحظ ، بِهروز باشد و اگر لحظهای نخ از سوراخ سوزن خارج شود [شفا البئر] سوزن میرود و نخ جا میماند و بهروز شدن، تعطیل میشود و این شرایط بدی است «خذلان»!
[جاده آرامش!]:
واژه جادة از همین عبارت گرفته شده «جدّة كل شيء طريقته، و جدّته علامته» انگاری راه و جاده رسیدن به آرامشی که آل محمد ع قرار است به ما یاد بدهند همین علوم ربانی است و علائم آرامش را در یاد و کلام صاحبان نور باید جستجو نمود .
در مسیر زندگی، بارها و بارها باید با یاد علوم ربانی، مدام تجدید عهد نمایی!
و این مستلزم تجدید نظر است!
با صاحبان نور، یک بار دیگر، این فرصت به اهل حسادت داده میشود «نور عاریه»، تا «بخت» خودشان را امتحان کنند، شاید سر عقل بیایند و بداء برایشان حاصل شود و عاقبتبهخیر شوند!
در واژه «جدّ» مفهوم «بخت = حظّ» نیز وجود دارد.
یک بار دیگر این شانس (تقدیرات) به آنها روی میآورد تا فرصت بهرهمندی از علم آل محمدع را داشته باشند و به سبب صاحب نور خود، به علم آل محمد ع دسترسی پیدا نمایند، علومی که دسترسی به آن، برایشان مقدور نیست (علم وحشی). حال آنکه با این واسطۀ علمی، اینگونه میوۀ پوست کنده و علوم اهلی، بصورت منّ و سلوی، حاضر و آماده، عرضه میشود، معذلک اهل شک حسود، این داروی شفابخش خود را که طبیب، رایگان در دهان آنها میگذارد، تُف میکنند و ملاقات با نور خود را انکار نموده و اقرار به فضلش نمینمایند!
تجدید بنای اعتقادی [تجدید نظر]!
داستان تکراری تجدید بنای قواعد البیت کعبه، توسط ابراهیم ع و اسماعیل ع!
+ «نوآوری»
+ «عذر – اعتذرت المنازل»
در هر زمان، علوم ربانی برای عدهای که دیوارهای بیت اعتقادی قلبی آنها در حال فروریختن و از بین رفتن است، بدون اجر، تجدید بنا میشود! خلقتی دوباره «خَلْقٍ جَديدٍ» به دست صاحبان نور و این همان تعمیرگاه مجاز علمی آل محمد ع در هر زمان است که قلوب، برای درمان به این علم نیازمندند.
قصه تکراری خضر ع و موسی ع!
قصه ترمیم پایههای کعبه توسط ابراهیم ع و اسماعیل ع!
جدّ:
ثوب جديد !!!
جددت الثوب إذا قطعته على وجه الإصلاح
+ «قبض و بسط»
+ «نو – نوآوری»
طريق مَجْدُودٌ
جَادَّةُ الطريق
جُدد الجبال: طرائقها (صاحبان نور)
جَدَدْتُ الأرض: زمانى است كه زمينى را به راستى و درستى پيموده و طى كرده باشى.
+ «یأت بخلق جدید: قبض و بسط»
وقتی با یاد نور، روز و شب قلبت را سپری میکنی، در واقع راه را درست میپیمایی «على وجه الإصلاح» و تو از معنای اسم و واژه «جدد» که نام زیبای نور الولایة است، بهرهمند شدهای و مثل آن شخص نیستی که فقط می گوید آب … آب … و همچنان تشنه بسر می برد.
+ «اسم و معنی»
«على وجه الإصلاح» همان بهرهمندی از معنای اسم یعنی بهره مندی از ربوبیت ذات اقدس الهی است.
جاده: میانبُر (مسیر را قطع و کوتاه می کند).
به درگیری و ستیز که به قطع رابطه میانجامد «مجادۀ» میگویند.
جد ربنا: بهره و نصیب پروردگار ما.
جدّ : پدربزرگ که همه بچه ها از او قطع و جدا شدهاند .
جدید: تازه اومده تو بازار! تازه از کارخانه قطع شده و وارد بازار شده! تازه نافشو بریدن!
+ «ناف – سرّ الله»
«ثوب جديد، كأنّ ناسجه قطعه الآن: بافتنی رو تازه تمومش کرده، پس جدیده»
«تجدّد: یعنی قطع کردن رابطه با دوران قبل و تازه کردن نحوه زندگی و ابزارهای آن.
+ «modern»
وَ أَنَّهُ تَعالى جَدُّ رَبِّنا
جدّة النهر: ما قرب منه من الأرض
جدّة كل شيء طريقته ، و جدّته علامته
جدید، نام علوم ربانی است!
که این مطالب علمی جدید از آل محمد ع اقتباس میشود و عمل به این معالم، قلب ما را نو و جدید میکند و از گناه میبُرد. انگاری صاحبان نور، زمین چسبیده به نهر علم آل محمد ع هستند «جدّة النهر» که جادّه و راه رسیدن به علم آل محمد ع اند «جدّة كل شيء طريقته»، علامتی هستند که ما را به آل محمد ع دلالت میکند «جدّته علامته». این مفاهیم همه از واژه «جدّ» استنباط میشود.
ضمیر «هُ» در آیه «وَ أَنَّهُ تَعالى جَدُّ رَبِّنا» برای ما یعنی صاحبان نور!
در واژه «جدّ» مفهوم جدّیت و سعی و تلاش و جهد نیز نهفته « الجدّ في الأمر الاجتهاد » که همه برای ما یعنی نوری که جدیت و سعی ما با یاد این نور به ثمر خواهد رسید ان شاء الله تعالی.
بهره و نصیب و حظ علمی ما از عالَم بالا در علومی که از صاحبان نور اخذ نمودهایم، خلاصه میشود و این از واژه «جدّ» استنباط میشود. کتاب التحقیق عبارت زیبای «المقام المتحصّل من الجلال و العظمة و القدرة» را برای این واژه آورده است. در واقع علوم ربانی برای ما همان مقام با شکوهی است که ما با یاد این شکوه و عظمت، به نور آرامش دست مییابیم
+ «جلال – جلّ»
در همین کتاب التحقیق، توضیح قشنگی هم در رابطه با مفهوم قطع– که در این واژه وجود دارد- داده شده، که زیباست: «و أمّا مفهوم القطع: فمرجعه الى المقطوعيّة بمعنى رفع الترديد و الشكّ و التزلزل و الاحتمال، و إطلاقها على القطع الظاهريّ بهذا الاعتبار و بملاحظة حصول هذا المعنى.» یعنی با این علوم ربانی و نورانی جدید، نسبت به صاحب نور، هرگونه شک و تردید باید قطع شود و وجود نداشته باشد.
«آیت جدید – فرصت جدید – خلق جدید – نور جدید»
+ «قبض و بسط»:
[«إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ»: قبض و بسط]:
+ «شیء»
+ «نشا – لم یکن شیئا مذکورا»
چقدر این سه آیه زیبا و مهم و برای بحث قبض و بسط قشنگ است.
خلق جدید – نور جدید – بسط جدید
با یاد علوم نورانی و ربانی «إِنْ يَشَأْ – شیء: نام زیبای صاحیان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست» تاریکی قلب زدوده میشود «يُذْهِبْكُمْ – وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ»- [ إِنْ يَشَأْ + ان شاء الله ]- و نور جدیدی از عمل صالح به سبب استعمال اندیشه نورانی در دل شرایط، خلق و تولید میشود که اهل یقین با تبدیل حالت قبض قلبیاش به بسط و نور آرامش، این فعل و انفعالات را بعینه با قلب خود شاهد است. و بمحض اینکه قلبش به نور جدید روشن میشود، عرضه میدارد که «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ» و این نور جدید، قلب او را مطیع آل محمد ع قرار میدهد، ان شاء الله تعالی (ان یشأ) … یعنی بسط قلبی مشروط به یادآوری علوم ربانی و نورانی صاحبان نور در ملکوت قلب است!
[سورة إبراهيم (14): الآيات 19 الى 21]
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ (ابراهیم 19)
[سورة فاطر (35): الآيات 11 الى 17]
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ (16)
+ « السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ »
[سورة التوبة (9): الآيات 14 الى 15]
قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ (14)
وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ وَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلى مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (15)
قلب اهل یقین با اخذ نور جدید «خَلْق جَدِيد»، میتواند جواب سلام صاحب نورش را در دل شرایط، بدهد، که این جواب سلام همانا اطاعت از فرمان مافوق در دل شرایط می باشد «الْمُطِيعَ لَهُ»، «لبّیک»، متعاقب این جواب سلام، قلوب اهل یقین، مثل خورشید میدرخشد،
و البته خورشید هم نور خود را از جواب سلامی که به علی ع داده برگرفته!
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
سَمِعْتُ أَبَا ذَرٍّ جُنْدَبَ بْنَ جُنَادَةَ الْغِفَارِيَّ، قَالَ
رَأَيْتُ السَّيِّدَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَدْ قَالَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ ذَاتَ لَيْلَةٍ:
إِذَا كَانَ غَداً اقْصِدْ إِلَى جِبَالِ الْبَقِيعِ وَ قِفْ عَلَى نَشَزٍ مِنَ الْأَرْضِ،
فَإِذَا بَزَغَتِ الشَّمْسُ فَسَلِّمْ عَلَيْهَا،
فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ أَمَرَهَا أَنْ تُجِيبَكَ بِمَا فِيكَ.
فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ مَعَهُ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ جَمَاعَةٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ، حَتَّى وَافَى الْبَقِيعَ وَ وَقَفَ عَلَى نَشَزٍ مِنَ الْأَرْضِ
فَلَمَّا أَطْلَعَتِ الشَّمْسُ قَرْنَيْهَا قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ»
فَسَمِعُوا دَوِيّاً مِنَ السَّمَاءِ وَ جَوَابَ قَائِلٍ يَقُولُ:
«وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا أَوَّلُ، يَا آخِرُ، يَا ظَاهِرُ، يَا بَاطِنُ، يَا مَنْ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ».
فَلَمَّا سَمِعَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ كَلَامَ الشَّمْسِ صَعِقُوا.
ثُمَّ أَفَاقُوا بَعْدَ سَاعَاتٍ وَ قَدِ انْصَرَفَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الْمَكَانِ
فَوَافَوْا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ قَالُوا:
أَنْتَ تَقُولُ إِنَّ عَلِيّاً بَشَرٌ مِثْلُنَا وَ قَدْ خَاطَبَتْهُ الشَّمْسُ بِمَا خَاطَبَ بِهِ الْبَارِي نَفْسَهُ!
فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:
وَ مَا سَمِعْتُمُوهُ مِنْهَا
فَقَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَوَّلُ»
قَالَ: صَدَقَتْ، هُوَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي.
فَقَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ: «يَا آخِرُ».
قَالَ: صَدَقَتْ، هُوَ آخِرُ النَّاسِ عَهْداً بِي، يُغَسِّلُنِي وَ يُكَفِّنُنِي وَ يُدْخِلُنِي قَبْرِي.
فَقَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ: «يَا ظَاهِرُ».
قَالَ: صَدَقَتْ، ظَهَرَ عِلْمِي كُلُّهُ لَهُ.
قَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ: «يَا بَاطِنُ».
قَالَ: صَدَقَتْ، بَطَنَ سِرِّي كُلَّهُ.
قَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ: «يَا مَنْ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ».
قَالَ: صَدَقَتْ، هُوَ الْعَالِمُ بِالْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ وَ مَا شَاكَلَ ذَلِكَ.
فَقَامُوا كُلُّهُمْ وَ قَالُوا:
«لَقَدْ أَوْقَعَنَا مُحَمَّدٌ فِي طَخْيَاءَ» وَ خَرَجُوا مِنْ بَابِ الْمَسْجِد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله):
سلیمبنقیس هلالی گوید:
از ابوذر شنیدم که میگفت:
آقایم محمّد (صلی الله علیه و آله) را دیدم که شبی به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:
فردا به کوههای بقیع برو و بر مکان بلندی از زمین بایست.
وقتی خورشید طلوع کرد بر آن سلام کن.
فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ أَمَرَهَا أَنْ تُجِيبَكَ بِمَا فِيكَ.
فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ مَعَهُ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ جَمَاعَةٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ، حَتَّى وَافَى الْبَقِيعَ وَ وَقَفَ عَلَى نَشَزٍ مِنَ الْأَرْضِ
فَلَمَّا أَطْلَعَتِ الشَّمْسُ قَرْنَيْهَا قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ»
فَسَمِعُوا دَوِيّاً مِنَ السَّمَاءِ وَ جَوَابَ قَائِلٍ يَقُولُ:
گفت:
«سلام بر تو ای اوّل، و ای آخر، و ای ظاهر، و ای باطن، و ای کسی که به هر چیزی عالم هستی!
وقتی ابو بکر و عمر و مهاجرین و انصار سخن خورشید را شنیدند از هوش رفتند.
آنان بعد از چند ساعت بهوش آمدند در حالی که امیر المؤمنین (علیه السلام) از آن مکان رفته بود!
همگی خود را به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسانیدند و عرض کردند:
شما میگویی علی بشری مثل ما است.
خورشید او را با سخنانی مخاطب قرار داد که خداوند خود را با آن مخاطب قرار داده است!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«از او چه شنیدید»؟
گفتند:
از خورشید شنیدیم که میگفت:
«سلام بر تو ای اوّل»!
فرمود: «راست گفته است، او اوّل کسی است که به من ایمان آورده است».
گفتند:
«از خورشید شنیدیم که میگفت: «ای آخر»!
فرمود: «راست گفته است،
او آخرین کسی است که با من تجدید دیدار میکند.
او مرا غسل و کفن میکند و مرا داخل قبرم مینماید».
گفتند:
«از خورشید شنیدیم که میگفت: «ای ظاهر»!
فرمود: «راست گفته است، همه علم من برای او ظاهر شده است».
گفتند: «از خورشید شنیدیم که میگفت: «ای باطن»!
فرمود: «راست گفته است. همه اسرارم در باطن اوست».
گفتند: از خورشید شنیدیم که میگفت: «ای کسی که به هر چیزی عالم هستی»!
فرمود: «راست گفته است. اوست عالم به حلال و حرام و واجبات و مستحبات و آنچه از این قبیل است.
همه برخاستند و گفتند:
«محمّد ما را در ظلمت انداخت»!
و بعد از درب مسجد بیرون رفتند».
امام علی علیه السلام:
رِضَاكَ بِالدُّنْيَا مِنْ سُوءِ اخْتِيَارِكَ وَ شَقَاءِ جَدِّكَ.
بدنيا خوشنود بودنت از بد برگزيدنت و از بدبختيت مى باشد.
“زيرا نيك بختان طالب آخرتند و از دنيا گريزان”.
اللغة:
الجد أصله القطع
و منه الجد العظمة لانقطاع كل عظمة عنها لعلوها عليه
و منه الجد أبو الأب لانقطاعه بعلو أبوته و كل من فوقه لهذا الولد أجداد
و الجد الحظ لانقطاعه بعلو شأنه
و الجد خلاف الهزل لانقطاعه عن السخف
و منه الجديد لأنه حديث عهد بالقطع في غالب الأمر
الجد: اصلش قطع است
و از آنست الجد: بمعناى بزرگى، براى منتهى شدن هر بزرگى از آن براى بلندى آن بر او
و از آنست الجد: پدر پدر براى منتهى شدن آن ببلندى پدر او و هر چيزى كه بالاى اوست بر اين پسر اجداد است.
و الجد: بمعناى حظ است براى انقطاع او به بلندى شأن او
و الجد: بكسر خلاف هزل و شوخى است براى انقطاع آن از سخافت و فرو مايگى
و از آنست جديد: براى اينكه آن تازه پيمان است به جدا شدن در غالب كارها.
قول مجمع البيان از همه جامعتر و عاليتر است كه در ذيل آيه 3 سوره جنّ ميگويد:
اصل جدّ بمعنى قطع است،
عظمت را از آن جدّ گويند چون از هر عظمت منقطع است كه مقامش از همه والاست،
پدر بزرگ را جدّ گويند چون در بلندى مرتبه پدرى از پائينى مقطوع است:
به حظّ و بهره بجهت انقطاع در علوّ شأن جدّ گفتهاند،
به جدّ خلاف شوخى از آن جدّ گفتهاند كه از سخيف بودن بريده شده،
و به تازه از آن جهت جديد گفتهاند كه در غالب، زمان بريده شدن آن تازه است.
«بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ» – «كَفَرُوا بِآياتِنا»
کسی که نورش رو قبول نداره «بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ»،
چشمبسته بر آیات بوسه نخواهد زد «كَفَرُوا بِآياتِنا»!
چه اینکه کسی آیات رو نادیده بگیره، و یا اینکه نورش رو نادیده بگیره، هیچ فرقی نمیکنه «آیاتی و رسلی».
در واقع حسود باور و یقین ندارد که با علوم ربانی میشود خلقتی دوباره و جدید «خَلْقاً جَديداً» پیدا کنند «نوآوری» که در این خلقت جدید، با وجود داشتن عیب حسد، استعمال عیب ننمایند و با یاد علوم ربانی، ناآرامی قلب خود را که ناشی از حسد است، آرام نمایند و چون حسود به صاحب نور خود یقین ندارد، و به فضائل علمیاش مشکوک است «بَلْ هُمْ في لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ»، لذا میگوید «أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَديداً».
«ذلِكَ جَزاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآياتِنا وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَديداً»
«وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفي خَلْقٍ جَديدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ»
«أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ في لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ
[نه!] بلكه آنها از خلق جديد در شبههاند.»
[بداء – «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ»]:
اگه خدا بخواد میتونه برای حسودی که نورش عاریه است، بداء حاصل کنه و اونو با نورش آشنا کنه، خدا اینو خواسته که نورشو سر راه این حسود قرار داده، اما حالا نوبت این حسود است که دلش بخواد عاقبت به خیر بشه!
و البته باید حسود به صاحب نورش یقین پیدا کنه و شک رو نسبت به او از دلش بیرون کنه تا با رفع شک و ترمیم سوراخ قلب، خلقتی جدید و دوباره نسبت به نور هدایتش، اینگونه به دست او تعمیر و اصلاح شود.
«ثم أخبر عن كمال قدرته فقال
«إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ» و يفنكم «وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ» سواكم كما خلقكم و لم تكونوا شيئا
«وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ» أي ممتنع بل هو عليه هين يسير.
سپس خبر داد از كمال قدرتش و فرمود:
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ
اگر بخواهد شما را فانى و نابود ميكند.
وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ
و يك آفرينش تازهاى سواى شما ميآورد و چنانچه شما را آفريد و چيزى نبوديد.
وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ
و اين كارِ بردن شما و آوردنِ خلق ديگرى بر خدا ممتنع و مشكل نيست
بلكه اين كار بر او سهل و آسان است.»
وَ كُنْ خَلَقَ الثِّيَابِ جَدِيدَ الْقَلْبِ
+ «قبض و بسط»:
قلبت نورانی به علوم ربانی باشه، بقیهاش هر چی شد، شد!
مناجاة الله عز و جل لموسى بن عمران ع:
يَا مُوسَى
لَا تُطِلْ فِي الدُّنْيَا أَمَلَكَ فَيَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ قَاسِي الْقَلْبِ مِنِّي بَعِيدٌ
أَمِتْ قَلْبَكَ بِالْخَشْيَةِ
وَ كُنْ خَلَقَ الثِّيَابِ جَدِيدَ الْقَلْبِ
تُخْفَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ وَ تُعْرَفُ بَيْنَ أَهْلِ السَّمَاءِ
وَ صِحْ إِلَيَّ مِنْ كَثْرَةِ الذُّنُوبِ صِيَاحَ الْهَارِبِ مِنْ عَدُوِّهِ
وَ اسْتَعِنْ بِي عَلَى ذَلِكَ فَإِنِّي نِعْمَ الْمُسْتَعَان.
نجواهاى خداى عزيز و جليل با موسى بن عمران عليه السّلام
اى موسى!
آرزويت را در دنيا دراز مدار كه سنگدل شوى و سنگدل از من دور باشد،
و دلت را با بيم [از من] بميران.
جامهات كهنه و دلت تازه و سرزنده باشد.
در ميان زمينيان ناشناس و گمنام و در ميان آسمانيان شناخته و نامآشنا باش.
همچون گريزنده از دشمن خويش، به درگاه من، از گناهان بسيار فرياد برآور
و بر اين كار از من يارى بخواه؛ چرا كه من نيكوترين يارى رساننده هستم.
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ
نور جدید! خلقا جدیدا
+ «حدث»: یک حادثۀ جدید! یک نور جدید! یک پاسخ جدید! یک راه جدید!
هر تاریکی اشتباه، یک نور نو و جدید می طلبد!
«بِالْعِلْمِ … يُعْبَدُ»:
با نور علم، راه جدیدی باز میشه و تاریکی شکافته شده و اشتباه جبران میشود.
این میشه فرایند تجدید حیات در ملکوت قلبی که مکانیسم نورانیاش فعال است!
«السلام علی الحق الجدید» + «خَلْقاً جَدِيداً»
قلب تاریکی که اشتباه کرده، با نور حوادث «خَلْقٍ جَديدٍ»،
تجدید نظر میکند، تجدید عهد میکند، تجدید بنا میکند، تجدید حیات میکند!
«إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ»
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ»
وَ هَذَا يَوْمٌ حَادِثٌ جَدِيدٌ
[صلح – قبض و بسط – يَوْمٌ حَادِثٌ جَدِيدٌ]:
حس خوب آشتی و صلح و آرامش و امنیت قلبی جز با درک نور ولایت ممکن نخواهد بود
«بِكُلِّ ذَلِكَ يُصْلِحُ شَأْنَهُمْ»
و این دعا چقدر زیبا در کنایه اشاره به دنیای قلب اهل نور ولایتی دارد که با درک قبض و بسط نور قلبش، رزق علمی لازم برای فهم آنچه لازمۀ داشتن زندگی توام با آرامش میباشد را اخذ مینماید
«يُولِجُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي صَاحِبِهِ،
وَ يُولِجُ صَاحِبَهُ فِيهِ بِتَقْدِيرٍ مِنْهُ لِلْعِبَادِ فِيمَا يَغْذُوهُمْ بِهِ، وَ يُنْشِئُهُمْ عَلَيْهِ»
«وَ هَذَا يَوْمٌ حَادِثٌ جَدِيدٌ»
الصحيفة السجادية ؛ ص48
(6) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عِنْدَ الصَّبَاحِ وَ الْمَسَاءِ :
دعاى ششم از دعاهاى امام عليه السّلام است بهنگام بامداد و شب:
(1) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ بِقُوَّتِهِ
[1 سپاس خداى را كه بقدرت خود شب و روز را آفريد-]
(2) وَ مَيَّزَ بَيْنَهُمَا بِقُدْرَتِهِ
[2 و بتوانائى خويش بينشان فرق گذاشت (هر يك را از ديگرى جدا ساخت، شب را تاريك و روز را روشن گردانيد)-]
(3) وَ جَعَلَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَدّاً مَحْدُوداً، وَ أَمَداً مَمْدُوداً
[3 و براى هر يك از آن دو (نسبت باوقات و اماكن) پايان معيّن و مدّت معلوم قرار داد-]
(4) يُولِجُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي صَاحِبِهِ، وَ يُولِجُ صَاحِبَهُ فِيهِ بِتَقْدِيرٍ مِنْهُ لِلْعِبَادِ فِيمَا يَغْذُوهُمْ بِهِ، وَ يُنْشِئُهُمْ عَلَيْهِ
[4 براى بندگان در آنچه كه آنها را بسبب آن روزى و با آن پرورششان ميدهد هر يك از شب و روز را بهمان اندازه (كوتاهى و بلندى) كه از جانب او تعيين گرديده جاى يكديگر ميگمارد-]
(5) فَخَلَقَ لَهُمُ اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ مِنْ حَرَكَاتِ التَّعَبِ وَ نَهَضَاتِ النَّصَبِ، وَ جَعَلَهُ لِبَاساً لِيَلْبَسُوا مِنْ رَاحَتِهِ وَ مَنَامِهِ، فَيَكُونَ ذَلِكَ لَهُمْ جَمَاماً وَ قُوَّةً، وَ لِيَنَالُوا بِهِ لَذَّةً وَ شَهْوَةً
[5 و شب را براى ايشان آفريد تا از جنبشهاى رنج آور و دشواريهاى خسته كننده (روز) بيارامند، و آن را (براى بندگان چون) لباس و جامه گردانيد تا در آن آرام گرفته بخوابند كه آن بر ايشان آسايش و توانائى است، و تا بسبب آن خوشى و خوشگذرانى يابند]
(6) وَ خَلَقَ لَهُمُ النَّهارَ مُبْصِراً لِيَبْتَغُوا فِيهِ مِنْ فَضْلِهِ، وَ لِيَتَسَبَّبُوا إِلَى رِزْقِهِ، وَ يَسْرَحُوا فِي أَرْضِهِ، طَلَباً لِمَا فِيهِ نَيْلُ الْعَاجِلِ مِنْ دُنْيَاهُمْ، وَ دَرَكُ الْآجِلِ فِي أُخْرَاهُمْ
[6 و روز را براى ايشان بينا كننده (روشن) آفريد تا در آن فضل و احسان او را بطلبند، و وسيله روزيش را بدست آورند، و براى رسيدن بسود كنونى از دنياشان و يافتن (وسائل) سود آينده (سعادت هميشگى) در آخرتشان در زمين او گردش نمايند-]
(7) بِكُلِّ ذَلِكَ يُصْلِحُ شَأْنَهُمْ، وَ يَبْلُو أَخْبَارَهُمْ، وَ يَنْظُرُ كَيْفَ هُمْ فِي أَوْقَاتِ طَاعَتِهِ، وَ مَنَازِلِ فُرُوضِهِ، وَ مَوَاقِعِ أَحْكَامِهِ، لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا، وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى.
[7 به همه اينها حال ايشان را اصلاح و سازگار مينمايد، و اخبار آنان (اعمال و كردارشان كه از خوبى و بدى آنها خبر ميدهد) را ميآزمايد، و مينگرد كه اينان در اوقات طاعت (واجب يا مستحب) و در جاهاى واجبات و موارد احكامش چگونه اند (با آنان مانند كسى كه ديگرى را ميآزمايد رفتار مينمايد لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى «س 53 ى 31» يعنى) تا كسانيكه كه با كردارشان بد كرده و آنانكه با رفتار شايسته نيكوئى نمودهاند جزاء دهد-]
(8) اللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا فَلَقْتَ لَنَا مِنَ الْإِصْبَاحِ، وَ مَتَّعْتَنَا بِهِ مِنْ ضَوْءِ النَّهَارِ، وَ بَصَّرْتَنَا مِنْ مَطَالِبِ الْأَقْوَاتِ، وَ وَقَيْتَنَا فِيهِ مِنْ طَوَارِقِ الْآفَاتِ.
[8 بار خدايا پس براى تو است حمد و سپاس كه صبح را براى ما (بروشنى روز) شكافتى (آشكار نمودى يا آنكه تاريكى صبح را شكافتى و آن را براى ما هويدا ساختى) و بوسيله آن ما را از روشنى روز بهرهمند گردانيدى، و بجاهائيكه روزيها بدست ميآيد بينا فرمودى، و در آن از پيشامدهاى بلاء و سختيها نگهداشتى-]
(9) أَصْبَحْنَا وَ أَصْبَحَتِ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا بِجُمْلَتِهَا لَكَ: سَمَاؤُهَا وَ أَرْضُهَا، وَ مَا بَثَثْتَ فِي كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا، سَاكِنُهُ وَ مُتَحَرِّكُهُ، وَ مُقِيمُهُ وَ شَاخِصُهُ وَ مَا عَلَا فِي الْهَوَاءِ، وَ مَا كَنَّ تَحْتَ الثَّرَى
[9 بصبح در آمديم و همه چيزها از آسمان و زمينشان و آنچه در هر يك از آن دو پراكنده ساختى از آرام و جنبنده و ايستاده و رونده آن و آنچه در هواء بالا رفته و آنچه در زير خاك پنهان است، بصبح در آمدند در حاليكه همه ملك (در اختيار) تو هستيم-]
(10) أَصْبَحْنَا فِي قَبْضَتِكَ يَحْوِينَا مُلْكُكَ وَ سُلْطَانُكَ، وَ تَضُمُّنَا مَشِيَّتُكَ، وَ نَتَصَرَّفُ عَنْ أَمْرِكَ، وَ نَتَقَلَّبُ فِي تَدْبِيرِكَ.
[10 بصبح در آمديم در پنجه (قدرت) تو كه پادشاهى و توانائيت ما را فرا ميگيرد، و اراده و خواست تو ما را گرد ميآورد، و از روى امر و فرمان تو است كه در كارها دست ميبريم، و در تدبير تو (آنچه بر وفق مصلحت قرار داده اى) رفت و آمد مينمائيم-]
(11) لَيْسَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ إِلَّا مَا قَضَيْتَ، وَ لَا مِنَ الْخَيْرِ إِلَّا مَا أَعْطَيْتَ.
[11 از هر سودى جز آنچه فرمان تو بر آن رفته (آن را آفريدهاى) و از هر نيكى جز آنچه بخشيدهاى براى ما نيست-]
(12) وَ هَذَا يَوْمٌ حَادِثٌ جَدِيدٌ، وَ هُوَ عَلَيْنَا شَاهِدٌ عَتِيدٌ، إِنْ أَحْسَنَّا وَدَّعَنَا بِحَمْدٍ، وَ إِنْ أَسَأْنَا فَارَقَنَا بِذَمٍّ.
[12 و اين روز (روز) نوآمده و تازهاى است و آن بر ما گواه آمادهاى است، اگر نيكى كنيم با سپاسگزارى ما را بدرود مينمايد و اگر بدى كنيم با نكوهش از ما جدا خواهد شد
(گفتهاند: گفتار و گواهى دادن روز بزبان حال است و آنچه در آن واقع ميشود در علم خداى تعالى بمنزله شهادت و گواهى است، پس سزاوار است مؤمن گفتار آن را بگوش دل بشنود و بمقتضاى آن عمل نمايد، و گفتهاند: آن از باب تجسّم ايّام و اعمال در روز قيامت است و حقّ هم همين است چنانكه روايات بر آن گويا است، و از آن جمله روايتى است كه سيّد عليخان «رحمه اللّه» در شرح صحيفه خود از كتاب كافى نقل نموده: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: روزى نيست كه بر پسر آدم بيايد جز آنكه باو ميگويد: اى پسر آدم من روز نو آمده هستم و بر تو گواهم پس در من نيكو بگو و نيك انجام ده كه روز قيامت براى تو گواهى دهم و پس از اين هرگز مرا نخواهى ديد، بنا بر اين اگر كسى روزى كار بدى انجام داد و پس از آن پشيمان شد نبايد بگويد: فلان روز روز بدى بود، چون روز بد نكرده است، و از اين رو است كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله «چنانكه سيّد نعمت الله جزائرى رحمه اللّه در كتاب نور الأنوار فرموده» روايت شده : « لا تسبّوا الدّهر فانّ الدّهر هو اللّه : روزگار را دشنام ندهيد كه روزگار خدا است يعنى آن را خدا آفريده است » و اينكه از پيغمبر يا ائمّه معصومين عليهم السّلام رسيده كه از بعضى روزها دورى گزينيد كه آن روز نحس و بد اختر است دلالت دارد بر اينكه دنبال فلان كار نرويد كه انجام آن نيك نيست)-]
(13) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنَا حُسْنَ مُصَاحَبَتِهِ، وَ اعْصِمْنَا مِنْ سُوءِ مُفَارَقَتِهِ بِارْتِكَابِ جَرِيرَةٍ، أَوِ اقْتِرَافِ صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ
[13 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و نيكى همراه بودن با اين روز را روزى ما گردان، و ما را از بدى مفارقت و جدا شدن از آن بر اثر نافرمانى يا بجا آوردن گناه كوچك يا بزرگ نگهدار]
(14) وَ أَجْزِلْ لَنَا فِيهِ مِنَ الْحَسَنَاتِ، وَ أَخْلِنَا فِيهِ مِنَ السَّيِّئَاتِ، وَ امْلَأْ لَنَا مَا بَيْنَ طَرَفَيْهِ حَمْداً وَ شُكْراً وَ أَجْراً وَ ذُخْراً وَ فَضْلًا وَ إِحْسَاناً.
[14 و در اين روز براى ما نيكيها را بيافزا، و از بديها تهىمان ساز، و دو طرف (اوّل تا آخر) آن را براى ما از ستايش و سپاس و پاداش و اندوخته (براى آخرت) و بخشش و نيكى پر گردان-]
(15) اللَّهُمَّ يَسِّرْ عَلَى الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ مَئُونَتَنَا، وَ امْلَأْ لَنَا مِنْ حَسَنَاتِنَا صَحَائِفَنَا، وَ لَا تُخْزِنَا عِنْدَهُمْ بِسُوءِ أَعْمَالِنَا.
[15 بار خدايا زحمت و رنج ما را بر نويسندگان گرامى (فرشتگانى كه اعمال را مينويسند) آسان گردان، و نامههاى (اعمال) ما را از حسنات و نيكيهاى ما پر ساز، و ما را نزد آنان به بدى كردارهاى خود رسوا مكن -]
(16) اللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنَا فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِهِ حَظّاً مِنْ عِبَادِكَ، وَ نَصِيباً مِنْ شُكْرِكَ وَ شَاهِدَ صِدْقٍ مِنْ مَلَائِكَتِكَ.
[16 بار خدايا در هر ساعتى از ساعتهاى اين روز بهرهاى از بندگانت و بهرهاى از سپاسگزاريت، و گواه راستى از فرشتگانت براى ما قرار ده -]
(17) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْفَظْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِينَا وَ مِنْ خَلْفِنَا وَ عَنْ أَيْمَانِنَا وَ عَنْ شَمَائِلِنَا وَ مِنْ جَمِيعِ نَوَاحِينَا، حِفْظاً عَاصِماً مِنْ مَعْصِيَتِكَ، هَادِياً إِلَى طَاعَتِكَ، مُسْتَعْمِلًا لِمَحَبَّتِكَ.
[17 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و ما را از (دامهاى شيطان و از هر پيشامدى در) پيش رو و پشت سر و از اطراف راست و چپ و از همه جوانبمان نگهدارى كن، نگهدارى كه از نافرمانى تو نگهدارنده و بطاعت و بندگى تو راهنما و براى دوستى بتو بكار برده شود-]
(18) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ وَفِّقْنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا وَ لَيْلَتِنَا هَذِهِ وَ فِي جَمِيعِ أَيَّامِنَا لِاسْتِعْمَالِ الْخَيْرِ، وَ هِجْرَانِ الشَّرِّ، وَ شُكْرِ النِّعَمِ، وَ اتِّبَاعِ السُّنَنِ، وَ مُجَانَبَةِ الْبِدَعِ، وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ حِيَاطَةِ الْإِسْلَامِ، وَ انْتِقَاصِ الْبَاطِلِ وَ إِذْلَالِهِ، وَ نُصْرَةِ الْحَقِّ وَ إِعْزَازِهِ، وَ إِرْشَادِ الضَّالِّ، وَ مُعَاوَنَةِ الضَّعِيفِ، وَ إِدْرَاكِ اللَّهِيفِ
[18 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و ما را در اين روز و اين شب و همه روزهامان توفيق عطا فرما براى انجام نيكى و دورى از بدى و سپاسگزارى از نعمتها و پيروى از سنّتها (واجبات و مستحبّات) و ترك بدعتها (احداث چيزهائى در دين كه از دين نيست) و امر بمعروف (واداشتن بپسنديده: واجب و مستحب) و نهى از منكر (بازداشتن از زشتيها: حرام و مكروه) و حفظ و نگهدارى (اصول و فروع) اسلام، و نكوهش باطل و نادرستى و خوار نمودن آن، و يارى حق و گرامى گردانيدن آن، و راهنمائى گمراه، و كمك ناتوان، و رسيدن بفرياد ستم رسيده-]
(19) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْهُ أَيْمَنَ يَوْمٍ عَهِدْنَاهُ، وَ أَفْضَلَ صَاحِبٍ صَحِبْنَاهُ، وَ خَيْرَ وَقْتٍ ظَلِلْنَا فِيهِ
[19 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و اين روز را مباركترين روزى گردان كه ما بآن برخوردهايم، و برترين همراهى كه ما با آن همراه شدهايم، و بهترين وقتى كه (باگفتار و كردار نيك) در آن بسر بردهايم-]
(20) وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَرْضَى مَنْ مَرَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ مِنْ جُمْلَةِ خَلْقِكَ، أَشْكَرَهُمْ لِمَا أَوْلَيْتَ مِنْ نِعَمِكَ، وَ أَقْوَمَهُمْ بِمَا شَرَعْتَ مِنْ شرَائِعِكَ، وَ أَوْقَفَهُمْ عَمَّا حَذَّرْتَ مِنْ نَهْيِكَ.
[20 و ما را خوشنودترين كسان از گروه آفريدگانت كه شب و روز بر آنها گذشته قرار داده، سپاسگزارندهترين ايشان بنعمتهائى كه عطا كردهاى، و پايدارترين آنها باحكامى كه (بوسيله پيغمبرانت) بيان فرمودى، و جلوگيرترين آنان از نهيى كه از آن ترسانيدى (براى آن كيفر قرار دادى)-]
(21) اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ كَفَى بِكَ شَهِيداً، وَ أُشْهِدُ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ وَ مَنْ أَسْكَنْتَهُمَا مِنْ مَلائِكَتِكَ وَ سَائِرِ خَلْقِكَ فِي يَوْمِي هَذَا وَ سَاعَتِي هَذِهِ وَ لَيْلَتِي هَذِهِ وَ مُسْتَقَرِّي هَذَا، أَنِّي أَشْهَدُ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، قَائِمٌ بِالْقِسْطِ، عَدْلٌ فِي الْحُكْمِ، رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ، مَالِكُ الْمُلْكِ، رَحِيمٌ بِالْخَلْقِ.
[21 بار خدايا تو را گواه ميگيرم و تو بس هستى براى گواهى، و گواه ميگيرم آسمان و زمينت و كسانى از فرشتگان و سائر آفريدگانت را كه در آن دو جا دادهاى در اين روز و اين ساعت و اين شب و در اين جايگاه خود باينكه گواهى ميدهم تو خدائى ميباشى كه جز تو خدائى نيست، توئى بپا دارنده عدالت و برابر دارنده در حكم و مهربان ببندگان و دارنده هر ملك و پادشاهى، و رحم كننده بآفريده شدگانت-]
(22) وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ و خِيَرَتُكَ مِنْ خَلْقِكَ، حَمَّلْتَهُ رِسَالَتَكَ فَأَدَّاهَا، وَ أَمَرْتَهُ بِالنُّصْحِ لِأُمَّتِهِ فَنَصَحَ لَهَا
[22 و گواهى ميدهم كه محمّد بنده و فرستاده و برگزيده از آفريدگان تو است، او را برساندن پيغام خود (ببندگان) واداشتى پس آن را (بمردم) رساند، و بپند دادن بامّتش امر فرمودى پس آنها را پند داد-]
(23) اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، أَكْثَرَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ، وَ آتِهِ عَنَّا أَفْضَلَ مَا آتَيْتَ أَحَداً مِنْ عِبَادِكَ، وَ اجْزِهِ عَنَّا أَفْضَلَ وَ أَكْرَمَ مَا جَزَيْتَ أَحَداً مِنْ أَنْبِيَائِكَ عَنْ أُمَّتِهِ
[23 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست بيش از آنچه بر كسى از آفريدگانت درود فرستادهاى، و از جانب ما باو عطا كن بهترين چيزى كه بركسى از بندگانت عطا كردهاى، و باو پاداش ده برترين و گرامىترين پاداشى كه بهر يك از پيغمبرانت از جانب امّتش باو دادهاى-]
(24) إِنَّكَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْجَسِيمِ، الْغَافِرُ لِلْعَظِيمِ، وَ أَنْتَ أَرْحَمُ مِنْ كُلِّ رَحِيمٍ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ الْأَنْجَبِينَ.
[24 زيرا توئى بسيار بخشنده نعمت بزرگ، و آمرزنده براى (گناه) بزرگ و تو از هر مهربان مهربانترى، پس بر محمّد و آل او كه (از هر عيب و نقصى) پاك و پاكيزه و نيكان و گرامىترين (خلق) اند درود فرست.
خَلْقٍ جَديدٍ
أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ
+ «ترب – ابوتراب»
اهل حسادی که قلبا باور ندارند، با کمک نور ولایت، مرده، زنده میشه، اهل آتش هستند!
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۵ الى ۷]
وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ
أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ
أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ
وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ
وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (۵)
و اگر عجب دارى، عجب از سخن آنان [=كافران] است كه:
«آيا وقتى خاك شديم، به راستى در آفرينش جديدى خواهيم بود؟»
اينان همان كسانند كه به پروردگارشان كفر ورزيدهاند و در گردنهايشان زنجيرهاست،
و آنان همدم آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.
وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ
وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقابِ (۶)
و پيش از رحمت، شتابزده از تو عذاب مىطلبند
و حال آنكه پيش از آنان [بر كافران] عقوبتها رفته است،
و به راستى پروردگار تو نسبت به مردم -با وجود ستمشان- بخشايشگر است،
و به يقين پروردگار تو سختكيفر است.
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا
لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (۷)
و آنان كه كافر شدهاند مىگويند:
«چرا نشانهاى آشكار از طرف پروردگارش بر او نازل نشده است؟»
[اى پيامبر،] تو فقط هشداردهندهاى، و براى هر قومى رهبرى است.
[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۱۹ الى ۲۱]
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ (۱۹)
آيا در نيافتهاى كه خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده؟
اگر بخواهد شما را مىبرد و خلق تازهاى مىآورد،
وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ (۲۰)
و اين [كار] بر خدا دشوار نيست.
وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً
فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً
فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ
قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ
سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا
ما لَنا مِنْ مَحِيصٍ (۲۱)
و همگى در برابر خدا ظاهر مىشوند.
پس ناتوانان به گردنكشان مىگويند:
«ما پيروان شما بوديم. آيا چيزى از عذاب خدا را از ما دور مىكنيد؟»
مىگويند:
«اگر خدا ما را هدايت كرده بود، قطعاً شما را هدايت مىكرديم.
چه بىتابى كنيم، چه صبر نماييم براى ما يكسان است. ما را راه گريزى نيست.»
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۴۹ الى ۵۲]
وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً (۴۹)
و گفتند: « آيا وقتى استخوان و خاك شديم [باز] به آفرينشى جديد برانگيخته مىشويم؟»
قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِيداً (۵۰)
بگو: «سنگ باشيد يا آهن،
أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُسَهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتى هُوَ قُلْ عَسى أَنْ يَكُونَ قَرِيباً (۵۱)
يا آفريدهاى از آنچه در خاطر شما بزرگ مىنمايد [باز هم برانگيخته خواهيد شد].» پس خواهند گفت: «چه كسى ما را بازمىگرداند؟» بگو: «همان كس كه نخستين بار شما را پديد آورد.» [باز] سرهاى خود را به طرف تو تكان مىدهند و مىگويند:«آن كى خواهد بود؟» بگو: «شايد كه نزديك باشد.»
يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً (۵۲)
روزى كه شما را فرا مىخواند، پس در حالى كه او را ستايش مىكنيد اجابتش مىنماييد و مىپنداريد كه جز اندكى [در دنيا] نماندهايد.
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۹۶ الى ۱۰۰]
قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً (۹۶)
بگو: «ميان من و شما، گواه بودن خدا كافى است، چرا كه او همواره به [حال] بندگانش آگاه بينا است.»
وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِهِ وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِيراً (۹۷)
و هر كه را خدا هدايت كند او رهيافته است، و هر كه را گمراه سازد، در برابر او براى آنان هرگز دوستانى نيابى، و روز قيامت آنها را كور و لال و كر، به روى چهرهشان درافتاده، برخواهيم انگيخت: جايگاهشان دوزخ است. هر بار كه آتش آن فرو نشيند، شرارهاى [تازه] برايشان مىافزاييم.
ذلِكَ جَزاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآياتِنا وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً (۹۸)
جزاى آنها اين است، چرا كه آيات ما را انكار كردند و گفتند: «آيا وقتى ما استخوان و خاك شديم [باز] در آفرينشى جديد برانگيخته خواهيم شد؟»
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لا رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلاَّ كُفُوراً (۹۹)
آيا ندانستند كه خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده، تواناست كه مانند آنان را بيافريند و [همان خداست كه] برايشان زمانى مقرر فرموده كه در آن هيچ شكى نيست؟ و[لى] ستمگران جز انكار [چيزى را] نپذيرفتند.
قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً (۱۰۰)
بگو: «اگر شما مالك گنجينههاى رحمت پروردگارم بوديد، باز هم از بيم خرج كردن قطعاً امساك مىورزيديد، و انسان همواره بخيل است.»
[سورة السجده (۳۲): الآيات ۶ الى ۱۰]
ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (۶)
اوست داناىِ نهان و آشكار، كه شكوهمندِ مهربان است.
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ (۷)
همان كسى كه هر چيزى را كه آفريده است نيكو آفريده، و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد؛
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ (۸)
سپس [تداوم] نسل او را از چكيده آبى پست مقرّر فرمود؛
ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ (۹)
آنگاه او را درستاندام كرد، و از روح خويش در او دميد، و براى شما گوش و ديدگان و دلها قرار داد؛ چه اندك سپاس مىگزاريد.
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ (۱۰)
و گفتند: «آيا وقتى در [دلِ] زمين گم شديم، آيا [باز] ما در خلقت جديدى خواهيم بود؟» [نه،] بلكه آنها به لقاى پروردگارشان [و حضور او] كافرند.
[سورة سبإ (۳۴): الآيات ۶ الى ۹]
وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ (۶)
و كسانى كه از دانش بهره يافتهاند، مىدانند كه آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، حق است و به راه آن عزيزِ ستوده[صفات] راهبرى مىكند.
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ (۷)
و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: «آيا مردى را به شما نشان دهيم كه شما را خبر مىدهد كه چون كاملا متلاشى شديد، [باز] قطعاً در آفرينشى جديد خواهيد بود؟
افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِيدِ (۸)
آيا [اين مرد] بر خدا دروغى بسته يا جنونى در اوست؟ «[نه!] بلكه آنان كه به آخرت ايمان ندارند در عذاب و گمراهىِ دور و درازند.
أَ فَلَمْ يَرَوْا إِلى ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ (۹)
آيا به آنچه -از آسمان و زمين- در دسترسشان و پشت سرشان است ننگريستهاند؟ اگر بخواهيم آنان را در زمين فرو مىبريم، يا پارهسنگهايى از آسمان بر سرشان مىافكنيم. قطعاً در اين [تهديد] براى هر بنده توبهكارى عبرت است.
[سورة فاطر (۳۵): الآيات ۱۱ الى ۱۷]
وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِي كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (۱۱)
و خدا[ست كه] شما را از خاكى آفريد، سپس از نطفهاى، آنگاه شما را جفت جفت گردانيد، و هيچ مادينهاى بار نمىگيرد و بار نمىنهد مگر به علمِ او. و هيچ سالخوردهاى عمر دراز نمىيابد و از عمرش كاسته نمىشود، مگر آنكه در كتابى [مندرج] است. در حقيقت، اين [كار] بر خدا آسان است.
وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (۱۲)
و دو دريا يكسان نيستند: اين يك، شيرينِ تشنگىزدا [و] نوشيدنش گواراست؛ و آن يك، شورِ تلخمزه است؛ و از هر يك گوشتى تازه مىخوريد و زيورى كه آن را بر خود مىپوشيد بيرون مىآوريد؛ و كشتى را در آن، موجشكاف مىبينى تا از فضلِ او [روزى خود را] جستجو كنيد، و اميد كه سپاس بگزاريد.
يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ
وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى
ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ
وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ (۱۳)
شب را به روز درمىآورد و روز را به شب درمىآورد، و آفتاب و ماه را تسخير كرده است [كه] هر يك تا هنگامى معيّن روانند؛ اين است خدا پروردگار شما؛ فرمانروايى از آنِ اوست. و كسانى را كه بجز او مىخوانيد، مالك پوست هسته خرمايى [هم] نيستند.
إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ
وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ (۱۴)
اگر آنها را بخوانيد، دعاى شما را نمىشنوند، و اگر [فرضاً] بشنوند اجابتتان نمىكنند، و روز قيامت شركِ شما را انكار مىكنند؛ و [هيچ كس] چون [خداى] آگاه، تو را خبردار نمىكند.
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ (۱۵)
اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بىنيازِ ستوده است.
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ (۱۶)
و اگر بخواهد شما را مىبَرد و خلقى نو [بر سر كار] مىآورد.
وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ (۱۷)
و اين [امر] براى خدا دشوار نيست.
[سورة ق (۵۰): الآيات ۱۲ الى ۲۰]
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ (۱۲)
پيش از ايشان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود،
وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ (۱۳)
و عاد و فرعون و برادران لوط،
وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ (۱۴)
و بيشهنشينان و قوم تُبّع به تكذيب پرداختند؛
همگى فرستادگان [ما] را به دروغ گرفتند و [در نتيجه] تهديد [من] واجب آمد.
أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ (۱۵)
مگر از آفرينش نخستين [خود] به تنگ آمديم؟
[نه!] بلكه آنها از خلق جديد در شبههاند.
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (۱۶)
و ما انسان را آفريدهايم و مىدانيم كه نفس او چه وسوسهاى به او مىكند،
و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم.
إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ (۱۷)
آنگاه كه دو [فرشته] دريافتكننده از راست و از چپ، مراقب نشستهاند.
ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ (۱۸)
[آدمى] هيچ سخنى را به لفظ درنمىآورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مىكند].
وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ (۱۹)
و سكرات مرگ، حقيقت را [به پيش] آورد؛ اين همان است كه از آن مىگريختى!
وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ ذلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ (۲۰)
و در صور دميده شود؛ اين است روز تهديد [من].
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بيضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابيبُ سُودٌ (27)
وَ أَنَّهُ تَعالى جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً (3)