دکتر محمد شعبانی راد

پرستش نور! پرستار نور! اله تو چیست و کیست؟! چی رو می‌پرستی؟! تمنا یا تقدیر؟!

What do you refer to as God?!
Whom are you addressing?!

الفبای نورانی، نسخه های نورانی

(ا ل ه – پرستش نور – پرستار نور)
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید

«اله» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترداف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«أَلَهَ‏ فلان‏: عَبَدَ، عبادت و پرستش كرد.»
«تَأَلَّهَ فلان‏: عَبَدَ، عبادت و پرستش كرد.»

«اللَّهُ هُوَ الَّذِي يَتَأَلَّهُ إِلَيْهِ عِنْدَ الْحَوَائِجِ وَ الشَّدَائِدِ»
امام علی علیه السلام:
در تفسير کلمه (الله) می‌فرمايند: 
هُوَ الَّذِي يَتَأَلَّهُ إِلَيْهِ عِنْدَ الْحَوَائِجِ وَ الشَّدَائِدِ كُلُّ مَخْلُوقٍ،
عِنْدَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ مِنْ جَمِيعِ مَنْ دُونَهُ، وَ تَقَطُّعِ الْأَسْبَابِ مِنْ كُلِّ مَنْ سِوَاه‏
. 
خدا کسی است که هر آفريده‌ای به هنگام نيازها و سختيها وقتی اميدش از غير او قطع شد و از هر سببی غیر او مايوس شد، به او پناهنده می‌شود.
+ «قنط»

+ «عبد»
«أَلَهَ‏: بندگى و عبادت كرد. پرستش کرد.»
«أَلَّهَ‏هُ: او را خداى خود خواند، او را عبادت كرد. پرستش کرد.»
«الإلَه‏: معبود مطلق، مورد پرستش»
«adoration»، «worship»: عشق‌ورزی، ستایش، پرستش، نیایش، سجود.
شنیدی میگن: بحد پرستش دوستش داره!

«أَلِهَ‏، أي: تحيّر، متحيّر و سرگردان شد.»
یعنی در باره گزینۀ مورد پرستش خود، متحیّر و سرگردان است و هر کاری برای خشنودی و رضایت او از دستش بر بیاد انجام میده و باز هم میگه نمیدونم چجوری رضایتشو جلب کنم و این برای من مهمه که هر جوری شده رضایت اون چیزی که میپرستم رو بدست بیارم. انگاری شخص برای اخذ رضایت اله خودش حیران و سرگردان است و هر چی به فکرش میرسه انجام میده شاید بتونه توجه الهش رو به خودش جلب کنه. اهل نور با فهم قبض و بسط نور قلبشون متوجه میشن که اله اونها از اونها چی میخواد لذا هر چی توان دارند برای انجام این امر الله نورانی صرف میکنند تا رضایت اونو نسبت به خودشون جلب کنند و به این میگن پرستش و به این میگن عبادت و هزار واژه مترادف دیگه که میخوان عظمت و بزرگی فرایند نور الولایة رو برای ما وصف کنند.
واژه «طوع» در آیه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» میخواد به ما بگه اگه میخوای پرستش خدا توی قلبت ثمر آرامش داشته باشه باید دستورات نورانی قلبتو بشناسی و بفهمی و اطاعت کنی تا محصول عمل صالح تولید شده، شفای درد بیماری حسادت قلب خودت و هر کسی که این فرایند زیبا رو بشناسه و درک کنه و باور کنه، باشه!
همین تقدیرات به ظاهر تلخ، وقتی با قلبت امر الله نورانی و بالطبع ماموریت خودتو میفهمی، اونوقت میبنی که این تقدیر تلخ چه اوّل زیبایی داره! چه تاویل زیبایی داره! این نور است که «احسن تاویلا» می‌باشد. این اطاعت از نور است که محصول قلب اهل نوری است که نورشونو باور دارند و لذا عبارت «ذلک خیر و احسن تاویلا» اشاره به همین معنا کنندگان اسامی نورانی خدا داره.

[سورة النساء (۴): آية ۵۹]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا 
أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ
فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ
ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً (۵۹)
اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد،
خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد؛
پس هر گاه در امرى [دينى‏] اختلاف نظر يافتيد،
اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [كتاب‏] خدا و [سنت‏] پيامبر [او] عرضه بداريد،
اين بهتر و نيك‏‌فرجام‏‌تر است.

«پرستش»:
از پیشوند “پر” به معنای پیرا و دور
و پسوند “استادن” است.
که روی هم، دور و اطراف چیزی ایستادن میباشد.
معنای دوم، پرستش به معنای نگه‌داشتن و مراقبت‌کردن است و مصدر است.
کلمه پرستار به معنای مراقب است که این دو واژه یک ریشه دارند.
مثلا آتش‌پرست در زردشتیان به معنای نگهبان آتش است نه عبادت‌کننده آتش.
+ «دورت بگردم نور من!»:
+ «طوف – طواف»
+ «عکف – عکوف»
+ «خدم – خدمت»
+ «رکع»
+ «سجد»

انگاری این آتش‌پرست، یعنی نگهبان و یا پرستار آتش، کارش اینه که مدام مواظب باشه نگذاره آتش خاموش بشه، در واقع مدام آتش رو اقامه میکنه! + «صلاة و اقامة صلاة».

پرستار، بیمارش را می‌پرستد!

پرستار نور قلبت باش! (نور‌پرست باش!)
نگهبان نور قلبت باش!
دُور و پَرِ نور قلبت باش!
نور قلبتو مدام بپّا و حواست بهت باشه!
به این میگن پرستش نور!
پرستار نار و نور آیاتی و رسلی!
پرستش نار و نور آیاتی و رسلی!

پرستش نور! اقامه نور!

One To Adore!
The One I Adore!

وقتی که دست به دعا بر می‌داری، مخاطبت کیه؟!
الهت کیه؟
اله تو چیست و کیست؟! چی رو می‌پرستی؟!
«تمنا یا تقدیر؟!»
«بت پرستی – خداپرستی»
+ «خدایا! به کدوم اسمت صدات بزنم میگی جان خدا؟!»
«اللَّهُ‏ لا إِلهَ‏ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏»
«لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»
«لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ‏»
«لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا»
نمیشه دست به دامان دو اله شد!
هم تمنا و هم تقدیر، با هم جمع نمی‌شوند!
+ «بندگان رحمان! بردگان شیطان!»
خاصیت نور اینه که وقتی با قلبت، قبض و بسطشو میفهمی،
مسیرتو از بت پرستی به خداپرستی تغییر میده!

اهل حسادت که «اتخذوا العجل إلها»، علتش اینه که تمنّاهاشونو می‌پرستند:
«أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»! پرستش بی‌ثمر!
حسود دل از تمنّای خودش نمیکنه: «وَ ما نَحْنُ بِتارِكِي آلِهَتِنا»

اهل نور گفتند: «آمَنَّا بِإِلَهِ يُونُسَ»: نورتو باور کن!
تا باور نکنی، نمیتونی اهل عبادت بشی!
نمیتونی نورتو بپرستی!
پرستش خدا باید آگاهانه باشه!
تا نور امر و نهی خدا رو با قلبت نشناسی، چجوری میتونی خدای خودتو بپرستی!
«نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ»
پرستش یعنی اله من، هر دستوری که بده، سمعا و طاعة اجرا میشه!

یک قلب نمیتونه از دو مرکز فرمان دستور بگیره و اجرا کنه!
دو مرکزی که دستوراتشون کاملا متفاوت و مخالف یکدیگر است.
قلب باید اول فرمانده خودشو انتخاب کنه و اونوقت اونو بپرسته!

این ویژگی اهل حسادته که:
«أَ إِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ‏ آلِهَةً أُخْرى»
«مَنْ يَزْعُمُ أَنَّ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ»
یا باید «الله» اله تو باشه یا هم «تمناهات» اله تو باشه!
اسرار کربلا، در معنای هزار واژه مترادف نور، منجمله اله مستتر است!

امام کاظم علیه السلام:
سُئِلَ عَنْ مَعْنَى اَللَّهِ
فَقَالَ اِسْتَوْلَى عَلَى مَا دَقَّ وَ جَلَّ
.
از حضرت موسي بن جعفر (ع) راجع به معني الله سوال شد.
فرمود: خدا بر هر چيز كوچك و بزرگ تسلط دارد.
(چون استيلا و تسلط بر همه موجودات لازمه معني الوهيت است.)

+ «وَ مَعْنَى اللَّهُ هُوَ الَّذِي ذَكَرْنَاهُ أَنَّهُ يُخْرِجُ الشَّيْ‏ءَ مِنْ حَدِّ الْعَدَمِ إِلَى الْوُجُودِ
وَ أَكْبَرُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ
»
اینکه مفهوم تحیر در واژه اله وجود داره «أله‏ إلْهاً: تحير» خوب معلومه قادر توانایی که از عدم، چیزی بوجود می‌آورد قطعا این فرایند  ایجاد تحیّر می‌کند!

لَا شَرِيكَ لَهُ فِي إِلَهِيَّتِهِ
أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ
لا اله الا الله

از اله خودت چی میخوای؟!

«با خدا چکار داری؟! از خدا چی میخوای؟!»

دل‌نوشته!
ای کسی که مدام دنبال یه چیزی هستی تا اونو بپرستی!
دنبال چی هستی؟
از اله خودت چه خواسته و انتظاری داری؟
جز نور علم و هدایت، چیز دیگه‌ای هم هست که ازش بخواهی؟
خالق برای مخلوقش، نور علم و هدایت رو خلق میکنه
و بنده باید این نور مخلوق رو با قلبش ببینه و بفهمه
کانه مثلا خالقشو دیده و ازش بهره‌مند شده.
خالق رو که نمیشه دید و هر چی دیده بشه، خالق و خدا نیست و مخلوقه.
اما همین خالق برای هدایت مخلوقش، چیزی رو خلق میکنه.
پس با مخلوق، مخلوق رو هدایت میکنه!
اون مخلوقی که ابزار هدایت سایر خلائق هست، نور مقدس محمد و آل محمد ع است. 

اهل نور مدام نور قلبشونو می‌پایند تا رو به خاموشی نگراید!
حواسشون به قبض و بسط نور قلبشونه!
اهل نور از خدای خودشون، از اله خودشون، علم میخوان، نور میخوان، هدایت میخوان!
خدا هم این نور علم هدایت رو براشون خلق میکنه!
و اهل نور با قلبشون این مخلوق نورانی هدایت کننده از جنس علم رو میبینه و این اوامر نورانی رو درک میکنه و بهش عمل میکنه و غیر از این هم چیزی از خدای خودش نمیخواد و انتظار دیگری هم از اله خود جز همین خلق نور هدایت نداره!
همین میشه ولایت خدا بر بنده!
«الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النّور»
پس اهل نور از خدا میخواد که بر او ولایتشو اعمال کنه!
اهل نور میگه: خدایا منو سرپرستی کن! منو هدایت کن!
خدا هم سرپرستی و هدایت رو براش خلق میکنه که این کارو براش انجام بده!
پس مخلوق، مخلوق رو سرپرستی میکنه!
نور الولایة، همان فرایند سرپرستی است که خدای مهربان برای مخلوقاتش قرار داده!
پس وقتی ما با قلبمون، نور و ظلمتمونو بفهمیم، دیگه از خدا هیچ چیز دیگه‌ای نمیخواهیم!
«المنتهی النّور»
وقتی نورتو میفهمی، به اون خواستۀ خودت از خدا، رسیدی و دیگه خواستۀ دیگری نداری!
این میشه اتمام نعمت و اتمام حجت با نور برای همۀ مخلوقات!
بنده از خالق، نور علم میخواد و نور علم رو خدای مهربان، برای او خلق میکنه!
حالا این بنده باید سراغ اون مخلوق نورانی علم رو بگیره و پیداش کنه و وقتی که پیداش کرد، مدام مراقب باشه این نور توی قلبش به خاموشی نگراید انگاری باید مدام پرستار و نگهبان این نور قلبش باشه و به این میگن پرستش خدا!
و واژۀ زیبای «عین شکری» همین است.
اهل نور از این علمی که براش خلق شده تشکر میکنه و قدرشو میدونه و حواسش بهش هست!
این میشه پرستش!
پس دیگه لازم نیست در به در دنبال خدا بگردی! تا بپرستیش!
نورتو بفهم و پرستاریش کن! این میشه پرستش خدا!
حسودی که دنبال خدا میگشت، وقتی متوجه میشه که خدا با خلق نورش میخواد اونو اصلاح و تربیت کنه، پشیمون میشه و دیگه دنبال خدا و اله نمیگرده و خودش میشه خدا و اله خودش!
«اتخذ الهه هواه»
و خودش برای خودش تصمیم‌گیری میکنه و دیگه دنبال خدا نمیگرده و به رای و نظر او هم کاری نداره و به تقدیراتش راضی نیست و فکر و ذکرش فقط میشه تمناهاش و تمام!
پس باید بدونیم که خدا از ما چی میخواد و ما از خدا چی میخواهیم!
در واقع حسود از خدا، تمناهاشو میخواد و خدا هم از حسود رضایت از تقدیراتشو میخواد!
حالا باید ببینیم که کی باید به حرف کی گوشه کنه!
حسود، الهی رو میپرسته که تمناهاشو تایید کنه و تقدیر کنه!
لذا قلب حسود، برای پیدا کردن اله خودش، به اشتباه می‌افته و اینجاست که گوساله رو بجای خدا بعنوان اله و برای عبادت، اشتباه میگیره!
لذا رو میکنه به اله خودش یعنی گوساله و پشت میکنه به خدا!
اگه کسی دنبال اصلاح و تربیت خودش از عیب مهلکی بنام حسد قلبی‌اش نباشه، و دنبال تمناهاش باشه، حتما گوساله رو با خدا اشتباه میگیره!
قلبی که مدام پرستار نورشه، مراقب نورشه، اهل محاسبۀ نفس و مجاهدۀ قلبیه، نورشو میپرسته لذا نور اصلاح و تربیتش میشه اله او، روز به روز نور قلبی این شخص رشد و نمو میکنه و حسدش درناژ میشه، اما قلب حسودی که مدام تمناهای خودشو میپرسته، الهش هوای نفس خودشه، هرگز از اصلاح و تربیت عیب حسد خودش بهره‌مند نخواهد شد.

خدا اون کاری که ما انتظار داریم برامون انجام بده رو قبل از خلقت ما برامون انجام داده، یعنی نور هدایت رو قبل از خلقت ما خلق کرده!
لازم نیست به خدای خودمون یادآوری کنیم و متذکر بشیم که خدایا یک چیز مهمی رو در مورد ما فراموش کردی یا کم گذاشتی و اون هدایت و سرپرستی ماست!
خداوند این نور هدایت رو اول از همه چیز خلق کرده!
ما باید چشم دل باز کنیم و این لطف بیکران الهی رو در ملک و ملکوت ببینیم و پیدا کنیم و بشناسیم!
+ «روز عرفه!»
روز عرفه روزی است که قبض و بسط نورتو میشناسی و میفهمی که باید از چی پرستاری کنی و مواظب و مراقب چی باشی که توی قلبت از دستش ندی!
پس روز عرفه روز نیایش و پرستش نور خداست!
پس با فهم نور ولایت، هیچ چیز دیگری نیاز نداریم که از خدای خود بخواهیم،
انگاری ما با درک نورالولایة، دیگه با خدای خودمون کار دیگری نداریم!
سروکار ما با همین مخلوق نورانی علم است!
این نور علم رو باید بپرستیم و پرستاریش نماییم!
که به ما علم و نور و حکمت و … هزار واژه مترادف نور الولایة عطا می‌نماید.
پرستار، چشم از بیمارش برنمیداره! مراقب و مواظب و نگهبان بیمارش است!
اینجوری بگیم:
پرستار، بیمارش را می‌پرستد!
اهل نور، نورش را می‌پرستد!
+ «معرفة الامام بالنّورانیة!»
«پرستش» واژۀ زیبای فارسی است که ترجمۀ واژۀ «اله – تالّه» عربی است.
«لا اله الا الله»
یعنی هیچ گزینه‌ای برای پرستش نباید انتخاب کنیم،
الّا نور علمی که خدای مهربان خالق آن است «الله نور».
نوری که مدام پاک کنندۀ حسد دنیای قلب ماست!
و این امر مهم در قالب آیاتی است که برای ما عرضه میشه و ما این تقدیرات رو تلخ و نار می‌بینیم و باید نگرشمونو عوض کنیم و باور کنیم که این تقدیرات نور و شیرین هستند.
پس باید پرستار نار و نور آیاتی و رسلی باشیم!
اینجوری در حال پرستش خدای مهربان خواهیم بود.

یَا أَیُّهَا الْعِجْلُ! أَ کَانَ فِیکَ رَبُّنَا کَمَا یَزْعُمُ هَؤُلَاءِ؟
گوساله، خود، روزی حقیقت ماجرای دنیای قلب گوساله‌پرستان را بازگو می‌کند!

امام عسکری علیه السلام:
فَجَاءَ السَّامِرِیُّ فَشَبَّهَ عَلَی مُسْتَضْعَفِی بَنِی‌إِسْرَائِیلَ فَقَالَ:
وَعَدَکُمْ مُوسَی (علیه السلام) أَنْ یَرْجِعَ إِلَیْکُمْ بَعْدَ أَرْبَعِینَ لَیْلَهًًْ
وَ هَذِهِ عِشْرُونَ لَیْلَهًًْ وَ عِشْرُونَ یَوْماً تَمَّتْ أَرْبَعُونَ
أَخْطَأَ مُوسَی (علیه السلام) رَبَّهُ
وَ قَدْ أَتَاکُمْ رَبُّکُمْ أَرَادَ أَنْ یُرِیَکُمْ أَنَّهُ قَادِرٌ عَلَی أَنْ یَدْعُوَکُمْ إِلَی نَفْسِهِ بِنَفْسِهِ
وَ أَنَّهُ لَمْ یَبْعَثْ مُوسَی (علیه السلام) لِحَاجَهًٍْ مِنْهُ إِلَیْهِ
فَأَظْهَرَ لَهُمُ الْعِجْلَ الَّذِی کَانَ عَمِلَهُ
فَقَالُوا: کَیْفَ یَکُونُ الْعِجْلُ إِلَهَنَا؟
قَالَ: إِنَّمَا هَذَا الْعِجْلُ یُکَلِّمُکُمْ مِنْهُ رَبُّکُمْ کَمَا کَلَّمَ مُوسَی (علیه السلام) مِنَ الشَّجَرَهًِْ
فَلَمَّا سَمِعُوا مِنْهُ کَلَاماً قَالُوا لَهُ:
إِنَّهُ فِی الْعِجْلِ کَمَا فِی الشَّجَرَهًِْ
فَضَلُّوا بِذَلِکَ وَ أَضَلُّوا
فَلَمَّا رَجَعَ مُوسَی (علیه السلام) إِلَی قَوْمِهِ قَالَ:
یَا أَیُّهَا الْعِجْلُ! أَ کَانَ فِیکَ رَبُّنَا کَمَا یَزْعُمُ هَؤُلَاءِ
فَنَطَقَ الْعِجْلُ وَ قَالَ:
عَزَّ رَبُّنَا مِنْ أَنْ یَکُونَ الْعِجْلُ حَاوِیاً لَهُ أَوْ شَیْءٌ مِنَ الشَّجَرَهًِْ وَ الْأَمْکِنَهًِْ عَلَیْهِ مُشْتَمِلًا
لَا وَ اللَّهِ یَا مُوسَی (علیه السلام)
وَ لَکِنَّ السَّامِرِیَّ نَصَبَ عِجْلًا مُؤَخَّرُهُ إِلَی حَائِطٍ
وَ حَفَرَ فِی الْجَانِبِ الْآخَرِ فِی الْأَرْضِ وَ أَجْلَسَ فِیهِ بَعْضَ مَرَدَتِهِ
فَهُوَ الَّذِی وَضَعَ فَاهُ عَلَی دُبُرِهِ وَ تَکَلَّمَ مَا تَکَلَّمَ لَمَّا قَالَ:
هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسی
یَا مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ (علیه السلام)
مَا خَذَلَ هَؤُلَاءِ بِعِبَادَتِی وَ اتِّخَاذِی إِلَهاً إِلَّا لِتَهَاوُنِهِمْ بِالصَّلَاهًِْ عَلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ وَ جُحُودِهِمْ بِمُوَالَاتِهِمْ وَ بِنُبُوَّهًِْ النَّبِیِّ وَ وَصِیَّهًِْ الْوَصِیِّ
حَتَّی أَدَّاهُمْ إِلَی أَنِ اتَّخَذُونِی إِلَهاً
قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ
فَإِذَا کَانَ اللَّهُ تَعَالَی إِنَّمَا خَذَلَ عَبَدَهًَْ الْعِجْلِ لِتَهَاوُنِهِمْ بِالصَّلَاهًِْ عَلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ وَصِیِّهِ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَمَا تَخَافُونَ مِنَ الْخِذْلَانِ الْأَکْبَرِ فِی مُعَانَدَتِکُمْ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ قَدْ شَاهَدْتُمُوهُمَا وَ تَبَیَّنْتُمْ آیَاتِهِمَا وَ دَلَائِلَهُمَا
.

سامری به نزد نادانان و مستضعفین بنی‌اسرائیل رفت و به آن‌ها گفت:
«موسی (علیه السلام) به شما وعده داده که بعد از چهل‌روز باز گردد؛
بیست‌شب و بیست‌روز گذشته و چهل‌روز تمام شده و موسی (علیه السلام) باز نگشته است.
حتماً موسی (علیه السلام) از امر پروردگار نافرمانی کرده
و پروردگارتان اراده کرده تا به شما نشان‌دهد که می‌تواند خودش به تنهایی و بدون واسطه‌ی او شما را دعوت کند و احتیاجی به فرستادن موسی (علیه السلام) ندارد».
در آن وقت گوساله‌ای را که خودش ساخته‌بود به آن‌ها نشان داد.
آن‌ها گفتند: «چگونه این گوساله می‌تواند معبود ما باشد»؟
سامری گفت:
«پروردگارتان به‌واسطه‌ی این گوساله با شما سخن می‌گوید؛
همان‌طور که با موسی از ورای درخت سخن می‌گفت».
آن‌ها با شنیدن صدای گوساله [که بر اثر وزش باد در آن ایجاد می‌شد] گفتند:
«پروردگار ما در گوساله است؛ همان‌طور که در درخت بود
و به این ترتیب هم خود گمراه شدند و هم دیگران را گمراه کردند».
زمانی که موسی (علیه السلام) به سوی قومش بازگشت متوجّه گوساله شد
و در حضور مردم به آن خطاب کرد:
«ای گوساله! آیا همان‌طور که این مردم گمان کرده‌اند، پروردگار ما در تو حلول کرده»؟
گوساله پاسخ داد:
«ای موسی (علیه السلام)!
به خدا قسم! پروردگار ما از اینکه گوساله یا چیزی مثل درخت یا هر مکان دیگری او را در بر بگیرد و بر او مشتمل شود، منزّه است».
امّا سامری گوساله را در کنار دیوار قرارداد و از جانب دیگر از زیر زمین بعضی از پیروان مرتدّ خود را مخفی کرد و آن‌ها دهانشان را بر سوراخ پشت گوساله گذاشته و خود به جای او چنین سخن گفتند «این معبود شما و معبود موسی (علیه السلام) است»!
امّا گوساله به سخن آمد و گفت:
«ای موسی (علیه السلام)!
این بندگان خدا بدبخت و مبتلا نشدند مگر به جهت اینکه در درود فرستادن بر محمّد (و آل محمّد (علیهم السلام) سستی کردند
و در دوستی او و وصیّ او انکار ورزیدند
تا اینکه کارشان به جایی کشیده شد که مرا به خدایی برگزیدند».
امام (علیه السلام) در این هنگام فرمود:
«حال که خداوند به‌واسطه‌ی سستی در صلوات بر پیامبر اسلام ص و اهل بیت پاکش (علیهم السلام) آن‌ها را به گوساله‌پرستی مبتلا نمود، چگونه شما از بدبختی بزرگتر و دشمنی با محمّد ص و علی (علیه السلام) نمی‌ترسید؛ درحالی‌که آیات و دلائل آشکار حقانیّت آن‌ها را مشاهده کرده‌اید»؟!

إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ
فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ

حسود، نور واحد، یعنی علم واحد رو باور و قبول نداره!
+ «مثال زیبای بلاک‌چِین!»

برای همینه که متکبرانه به صاحبان و حاملان نور علم پشت میکنه!
و از این علوم نورانی پرستاری نمیکنه!
این اسامی نورانی رو معنا نمیکنه!
پرستشِ نورِ علم و تولید و خلق اعمال صالح،
وظیفه و ماموریت اهل نور است!

[سورة النحل (۱۶): الآيات ۱۹ الى ۲۳]
وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ (۱۹)
و خدا آنچه را كه پنهان مى‌‏داريد و آنچه را كه آشكار مى‌‏سازيد مى‌‏داند.
وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ (۲۰)
و كسانى را كه جز خدا مى‌‏خوانند، چيزى نمى‌‏آفرينند در حالى كه خود آفريده مى شوند.
أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ (۲۱)
مردگانند نه زندگان، و نمى‌‏دانند كى برانگيخته خواهند شد.
إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ
فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ (۲۲)
معبود شما معبودى است يگانه.
پس كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، دلهايشان انكاركننده [حق‏] است و خودشان متكبرند.
لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ (۲۳)
شك نيست كه خداوند آنچه را پنهان مى‏‌دارند و آنچه را آشكار مى‌‏سازند، مى‌‏داند،
و او گردنكشان را دوست نمى‏‌دارد.

«وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ … إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ»
+ «إِنَّ اَلْمُسْتَكْبِرَ اَلَّذِي يُصِرُّ عَلَى اَلذَّنْبِ اَلَّذِي قَدْ غَلَبَهُ هَوَاهُ فِيهِ وَ آثَرَ دُنْيَاهُ عَلَى آخِرَتِهِ»

امام سجاد علیه السلام:
 أَبِي حَمْزَةَ اَلثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ:
قُلْتُ قَوْلُكَ مَجِّدُوا اَللَّهَ فِي خَمْسِ كَلِمَاتٍ مَا هِيَ
قَالَ إِذَا قُلْتَ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ رَفَعْتَ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَمَّا يَقُولُ اَلْعَادِلُونَ بِهِ
فَإِذَا قُلْتَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ فَهِيَ كَلِمَةُ اَلْإِخْلاَصِ
اَلَّتِي لاَ يَقُولُهَا عَبْدٌ إِلاَّ أَعْتَقَهُ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ إِلاَّ اَلْمُسْتَكْبِرِينَ وَ اَلْجَبَّارِينَ
وَ مَنْ قَالَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ فَوَّضَ اَلْأَمْرَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ مَنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ فَلَيْسَ بِمُسْتَكْبِرٍ وَ لاَ جَبَّارٍ
إِنَّ اَلْمُسْتَكْبِرَ اَلَّذِي يُصِرُّ عَلَى اَلذَّنْبِ اَلَّذِي قَدْ غَلَبَهُ هَوَاهُ فِيهِ وَ آثَرَ دُنْيَاهُ عَلَى آخِرَتِهِ
وَ مَنْ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ فَقَدْ أَدَّى شُكْرَ كُلِّ نِعْمَةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ
.
ابو حمزۀ ثمالى نقل مى‌كند كه به امام سجاد (عليه السّلام) عرض كردم:
اينكه فرموديد: خدا را با پنج جمله ستايش كنيد،آن پنج جمله كدام است‌؟
فرمود:
هنگامى كه گفتى: «سبحان اللّٰه و بحمده»خداوند را از آنچه منحرفان مى‌گويند بالا بردى،
و چون گفتى: «لا اله الاّ اللّٰه وحده لا شريك له»اين كلمۀ اخلاص است كه هيچ بنده‌اى آن را نمى‌گويد مگر اينكه خداوند او را از آتش آزاد مى‌كند جز گردنكشان و جباران،
و كسى كه بگويد:«لا حول و لا قوّة الا بالله»كار را به خدا واگذار كرده است،
و كسى كه بگويد: «استغفر اللّٰه و اتوب اليه» او گردنكش و جبار نيست،
چون گردنكش اصرار بر گناه مى‌كند، همان گناهى كه هواى نفسش در آن به او غلبه كرده
و دنيايش را بر آخرتش ترجيح داده است،
و كسى كه بگويد:«الحمد لله»شكر هر نعمتى را كه خدا داده به جاى آورده است.

بُطُونُهُمْ آلِهَتُهُمْ!

رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم:
يَأْتِي عَلَى اَلنَّاسِ زَمَانٌ بُطُونُهُمْ آلِهَتُهُمْ وَ نِسَاؤُهُمْ قِبْلَتُهُمْ وَ دَنَانِيرُهُمْ دِينُهُمْ وَ شَرَفُهُمْ مَتَاعُهُمْ
لاَ يَبْقَى مِنَ اَلْإِيمَانِ إِلاَّ اِسْمُهُ وَ مِنَ اَلْإِسْلاَمِ إِلاَّ رَسْمُهُ وَ لاَ مِنَ اَلْقُرْآنِ إِلاَّ دَرْسُهُ
مَسَاجِدُهُمْ مَعْمُورَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ خَرَابٌ عَنِ اَلْهُدَى
عُلَمَاؤُهُمْ أَشَرُّ خَلْقِ اَللَّهِ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ
حِينَئِذٍ اِبْتَلاَهُمُ اَللَّهُ بِأَرْبَعِ خِصَالٍ
جَوْرٍ مِنَ اَلسُّلْطَانِ
وَ قَحْطٍ مِنَ اَلزَّمَانِ
وَ ظُلْمٍ مِنَ اَلْوُلاَةِ وَ اَلْحُكَّامِ.
فَتَعَجَّبَ اَلصَّحَابَةُ وَ قَالُوا يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَ يَعْبُدُونَ اَلْأَصْنَامَ
قَالَ نَعَمْ كُلُّ دِرْهَمٍ عِنْدَهُمْ صَنَمٌ
.
مى‌آيد بر مردمان زمانى كه شكمهاى ايشان خداهاى ايشانست و زنان ايشان قبله ايشان و دينارهاى ايشان دين ايشانست و شرف ايشان متاع ايشان.
باقى نيست از ايمان مگر اثر آن و نه از قرآن مگر درس آن.
مسجدهاى ايشان معمور است از بنا و دلهاى ايشان خرابست از هدى.
عالمان ايشان بدترين خلق خدااند بر روى زمين.
در اين وقت مبتلا ميگرداند ايشان را خداى تعالى به چهار خصلت
جور از پادشاه
و قحط‍‌ از زمان
و ظلم از سرداران و حاكمان
و پرستيدن بتها
پس تعجب كردند صحابه و عرضكردند يا رسول اللّٰه
آيا ميپرستند بتان را؟
فرمود هر درهم پيش ايشان بتى است.

حیات و استمرارش، بدون آگاهی از امر و نهی خدای مهربان غیر ممکن است!
حیات و استمرارش، بدون پرستش نور غیر ممکن است!
تادیب نورانی بدون پرستش نور غیر ممکن است!

حیات مخلوق بدون امر و نهی غیر ممکن است!
بدون پرستش نور، بدون پرستاری از نور، امکان ادامه حیات وجود نداره!
یعنی باید با قلبت، مدام امر و نهی خودتو زیر نظر نگیری.
«إِلَّا بِالْأَمْرِ وَ النَّهْیِ إِلَّا بِالتَّوْقِیفِ»
+ «قبض و بسط»
فهم خوب و بد روزگار «التَّوْقِيف» جز با غلبه نور عقل بر هوای نفس حسود و تسلط به فهم قبض و بسط نور قلبی و کلام نورانی ربّ یعنی «الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ» امکان پذیر نیست!
پرستش چیزی جز درناژ حسادت و بهره‌مندی از اصلاح و تربیت نیست!
پرستش نور به درد مخلوق میخوره! چه به درد خالق میخوره؟!
+ حدیث «أَيُّهَا النَّاسُ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ خَلْقَهُ
أَرَادَ أَنْ يَكُونُوا عَلَى آدَابٍ رَفِيعَةٍ وَ أَخْلَاقٍ شَرِيفَةٍ …»
«تادیب نورانی!»

امام صادق علیه السلام:
[تفسير القمي‏]
أبِی رَفَعَهُ قَالَ:
سُئِلَ الصَّادِقُ (علیه السلام) عَنْ جَنَّهًِْ آدَمَ (علیه السلام)
أَ مِنْ جِنَانِ الدُّنْیَا کَانَتْ أَمْ مِنْ جِنَانِ الْآخِرَهًِْ
فَقَالَ کَانَتْ مِنْ جِنَانِ الدُّنْیَا تَطْلُعُ فِیهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ
وَ لَوْ کَانَتْ مِنْ جِنَانِ الْآخِرَهًِْ مَا خَرَجَ مِنْهَا أَبَداً
قَالَ فَلَمَّا أَسْکَنَهُ اللَّهُ الْجَنَّهًَْ أَتَی جَهَالَهًًْ إِلَی الشَّجَرَهًِْ
لِأَنَّهُ خُلِقَ خَلْقُهُ {خِلْقَهًًْ} لَا تَبْقَی إِلَّا بِالْأَمْرِ وَ النَّهْیِ وَ الْغِذَاءِ وَ اللِّبَاسِ وَ الْأَکْنَانِ وَ التَّنَاکُحِ
وَ لَا یُدْرِکُ مَا یَنْفَعُهُ مِمَّا یَضُرُّهُ إِلَّا بِالتَّوْقِیفِ
+ [قبض و بسط]
فَجَاءَهُ إِبْلِیسُ فَقَالَ لَهُ
إِنَّکُمَا إِنْ أَکَلْتُمَا مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَهًِْ الَّتِی نَهَاکُمَا اللَّهُ عَنْهَا صِرْتُمَا مَلَکَیْنِ وَ بَقِیتُمَا فِی الْجَنَّهًِْ أَبَداً
وَ إِنْ لَمْ تَأْکُلَا مِنْهَا أَخْرَجَکُمَا اللَّهُ مِنَ الْجَنَّهًِْ وَ حَلَفَ لَهُمَا أَنَّهُ لَهُمَا نَاصِحٌ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی حِکَایَهًًْ عَنْهُ
ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ،
وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ
فَقَبِلَ آدَمُ (علیه السلام) قَوْلَهُ فَأَکَلَا مِنَ الشَّجَرَهًِْ وَ کَانَ کَمَا حَکَی اللَّهُ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ سَقَطَ عَنْهُمَا مَا أَلْبَسَهُمَا اللَّهُ تَعَالَی مِنْ لِبَاسِ الْجَنَّهًِْ وَ أَقْبَلَا یَسْتَتِرَانِ مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهًِْ
وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبِینٌ
فَقَالَا کَمَا حَکَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَنْهُمَا
رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ
فَقَالَ اللَّهُ لَهُمَا
اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ
قَالَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ
قَوْلُهُ فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فِیهِ
وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلی حِین
.

ابورفعه گوید:
از امام صادق ع در مورد بهشت سؤال شد:
«آدم ع در بهشت دنیا بود یا آخرت»؟
ایشان فرمود:
«در بهشت دنیا بود و در آن خورشید و ماه طلوع می‌کرد
و اگر از بهشت آخرت بود، هیچ‌گاه آدم ع از آن اخراج نمی‌شد
و هیچ‌گاه ابلیس وارد آن نمی‌شد».
فرمود:
«خدا او را در بهشت مسکن داد، امّا او از روی جهل و نادانی به درخت نزدیک شد.
پس خدای تبارک‌وتعالی او را اخراج کرد،
زیرا که طوری آفریده شده بود که دوام نمی‌یافت، مگر با امر و نهی و غذا و لباس و مسکن و ازدواج و نمی‌توانست آنچه را به او سود و یا آسیب می‌رساند باز شناسد،
مگر با احکامی که خدا تعیین می‌کند».
پس ابلیس نزد وی آمد و به او گفت:
«همانا اگر از این درختی که خدا شما را از خوردن آن نهی کرد، بخورید، به دو فرشته مبدّل خواهید شد و تا ابد در بهشت خواهید ماند و اگر از این درخت نخورید، خدا شما را از بهشت خارج خواهد کرد.
او برای آنان سوگند یاد کرد که از روی صداقت آنان را نصیحت می‌کند،
همان‌گونه که خدای عزّوجلّ از زبان او گفته است:
مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الخَالِدِینَ، وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ.
آدم ع گفته او را پذیرفت و باور کرد و او و همسرش از آن درخت خوردند و همان نتیجه‌ای را که خدا آن‌ها را از آن برحذر داشت، صورت گرفت و عورت آنان آشکار شد و لباسی را که خدا از لباس‌های بهشت بر تن آنان کرده بود بر زمین افتاد و سراسیمه خود را با برگ درختان بهشت پوشاندند.
پس ندایی از جانب خداوند به آنان رسید:
آیا شما را از آن درخت نهی نکردم؟!
و نگفتم که شیطان برای شما دشمن آشکاری است؟!
آنان همان‌گونه که خدای عزّوجلّ فرموده بود، گفتند:
پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم! و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود!
و خدا به آنان فرمود:
[از مقام خویش] فرود آیید، درحالی‌که بعضی از شما نسبت به بعض دیگر، دشمن خواهید بود! [شیطان دشمن شماست، و شما دشمن او]!
و برای شما در زمین، قرارگاه و وسیله‌ی بهره‌گیری تا زمان معیّنی خواهد بود.
پس شیطان موجب لغزش آن‌ها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد.
و [در این‌هنگام] به آن‌ها گفتیم:
«همگی [به زمین] فرود آیید! درحالی‌که بعضی دشمن دیگری خواهید بود.
و برای شما در زمین، تا مدّت معیّنی قرارگاه و وسیله‌ی بهره‌برداری خواهد بود».
[پس شیطان موجب لغزش آن‌ها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد.
و [در این‌هنگام] به آن‌ها گفتیم:
«همگی [به زمین] فرود آیید! درحالی‌که بعضی دشمن دیگری خواهید بود.
و برای شما در زمین، تا مدّت معیّنی قرارگاه و وسیله‌ی بهره‌برداری خواهد بود]».

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی