Don’t be the devil’s punching bag!
It’s essential to stand up for ourselves
and not allow Satan to mistreat us.
+ «رهیافته با نور! گمراه در تاریکی! قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ!»
+ «فریبخوردگان تاریکی!»
+ «خودباختگان! وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ!»
+ «لیدر سوء، اهل حسادت را به ورطۀ هلاکت میکشاند! وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ مَوْبِقاً!»
+ «کلام شیطان قلب رو آشفته میکنه! كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِ!»:
امام على عليه السلام:
«مَنْ لَمْ يَعْرِفْ نَفْسَهُ بَعُدَ عَنْ سَبِيلِ النَّجَاةِ وَ خَبَطَ فِي الضَّلَالِ وَ الْجَهَالاتِ»
هركه خود را نشناخت، از راه نجات دور افتاد و در وادى گمراهى و نادانيها قدم نهاد.
+ «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»
«وسواس»: نام شیطان است! «الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ»
«دیالوگهای تکراری وسوسههای شیطانی! فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ!»
در مقابل «معرفة الله» یعنی معرفت به کلام خدای مهربان،
مهم است که «معرفت به شیطان» یعنی معرفت به کلام شیطان هم پیدا کنیم.
+ «با نور، دوست و دشمنتو میشناسی!»
+ «رمی جمرات»:
«سنگسار حسادت! سنگسار شیطان! تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ!»
ما باید در موقف رمی جمرات به شیطان سنگ بزنیم، نه اینکه شیطان به ما سنگ بزنه!
+ «رجم»:
واژۀ زیبای «رجم» به ما یاد میده که اگه شیطان رو نشناسی، اگه متوجه نشی که این کلامی که درِ گوشِت داره میگه، شیطانه، اگه دوست و دشمنتو نشناسی، هیچوقت نمیتونی اهل رمی جمرات باشی و بجای اینکه تو به شیطان سنگ بزنی، او به تو سنگ میزنه!
+ «ذبح تاریکی – طلوع نور! آزمونِ فرزند!»
مَن عَرَفَ اللّهَ فَأَطاعَهُ، و عَرَفَ الشَّيطانَ فَعَصاهُ
مَن جُمِعَ فيهِ سِتُّ خِصالٍ ما يَدَعُ لِلجَنَّةِ مَطلَبا ولا عَنِ النّارِ مَهرَبا:
مَن عَرَفَ اللّهَ فَأَطاعَهُ، و عَرَفَ الشَّيطانَ فَعَصاهُ،
و عَرَفَ الحَقَّ فَاتَّبَعَهُ، و عَرَفَ الباطِلَ فَاتَّقاهُ،
و عَرَفَ الدُّنيا فَرَفَضَها، و عَرَفَ الآخِرَةَ فَطَلَبَها.
ما مِن مُؤمِنٍ إلاّ و لِقَلبِهِ اُذُنانِ في جَوفِهِ:
اُذُنٌ يَنفُثُ فيها الوَسواسُ الخَنَّاسُ،
و اُذنٌ يَنفُثُ فيها المَلَكُ،
فَيُؤَيِّدُ اللّهُ المؤمنَ بالمَلَكِ،
فذلكَ قولُهُ:
«و أيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ».
گوشى كه وسواس خنّاس در آن مىدمد
و گوشى كه فرشته در آن مىدمد.
پس خداوند، مؤمن را به وسيله فرشته تقويت مىكند
و اين است معناى سخن خداوند كه مىفرمايد:
«آنها را به وسيله روحى از جانب خود تقويت كرد».
توسری خور
معنی:
۱. خواروزبون.
۲. کسی که نزد همه خوار، خفیف، و بیمقدار باشد.
«underling»
+ «ذلل»
+ «سلم»
حسود، توسری خور شیطان است!
اهل نور، توسری خور شیطان نیست!
«عبيد العصا: توسرى خور، بندگان عصا، بنده چوبدستى كه زار و زبونند، خوارىطلب، بنده عصا تن به خوارى سپرده و زبون باشد.»
+ «بندگان رحمان – بردگان شیطان»
شنیدی میگن:
بردۀ افکارتان نباشید و سعی کنید با افکاری که باعث میشود شما به زحمت فراوان بیفتید و هزاران کار بیهوده را انجام دهید بجنگید و اجازه پیشروی به آن را ندهید.
این افکار، در واقع همان تکلمات شیطان است.
«وسواس فکری»: «من شرّ الوسواس الخنّاس»
توی قلبت باید به این افکاری که شیطان بهت القاء میکنه و دیکته میکنه سنگ بزنی «رمی جمرات»!
+ «همز – همزات الشیاطن»: این افکار، سقلمۀ شیطان است.
+ «سُقُلمۀ شیطان! هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَميمٍ!»
[سورة البقرة (۲): آية ۲۰۸]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً
وَ لا تَتَّبِعُوا الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ (۲۰۸)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، همگى به اطاعت [خدا] درآييد،
و گامهاى شيطان را دنبال مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است.
قلبی که اختیارا خودشو تسلیم اوامر نورانی فرشتۀ مهربانش میکنه، از این اشتباه بزرگ که فالوئر و پیرو شیطان باشه، خودشو نجات میده. این همون مفهوم استعاذه در سورههای زیبای ناس و فلق هست که با واژۀ زیبای «سلم و تسلیم» مجددا بیان میشه. در واقع، السّلم همان النّور الولایة است. یعنی قلبی که نور و ظلمتشو میفهمه، هم کلام شیطان و هم کلام فرشتۀ مهربانشو میشنوه، و عکس العملش اینه که کلام شیطان رو که بوی تاریکی و دشمنی و نامهربانی میده رو قبول نمیکنه و عمل نمیکنه، اما کلام فرشتۀ مهربانشو که بوی نور مهربانی میده رو باور میکنه و بهش عمل میکنه.
مقالۀ: «تسلیم نور، یا تسلیم تاریکی؟! يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ!»
عن أبو عبيدة الحذّاء:
دَخَلتُ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام، فَقُلتُ: بِأَبي أنتَ واُمّي،
به نقل از ابو عُبيده حَذّاء:
نزد امام باقر عليه السلام رفتم و گفتم:
پدر و مادرم فدايت!
رُبَّما خَلا بِيَ الشَّيطانُ فَخَبُثَت نَفسي،
ثُمَّ ذَكَرتُ حُبّي إيّاكُم وَ انقِطاعي إلَيكُم فَطابَت نَفسي.
گاه شيطان با من خلوت مىكند و در نتيجه، جانم پليد مىشود.
سپس به ياد مىآورم كه شما را دوست دارم و به شما پيوستهام،
آنگاه، جانم پاك مىشود.
فَقالَ:
يا زِيادُ، وَيحَكَ!
و مَا الدّينُ إلاَّ الحُبُّ!
ألا تَرى إلى قَولِ اللّه ِ تَعالى:
«إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ».
«اى زياد! واى بر تو!
آيا دين، جز دوستى است؟
مگر سخن خداوند متعال را نديدهاى:
«اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد، تا خدا دوستتان بدارد.»
+ «معرفة الامام بالنورانیة»
هَلِ الدّينُ إلاَّ الحُبُّ وَالبُغضُ؟!
قالَ اللّه ُ عز و جل:
«إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ».
خداوند عز و جل مىفرمايد:
«اگر خدا را دوست داريد ، از من پيروى كنيد تا خداوند ، دوستتان بدارد».
+ «تولّی و تبرّی»
امام صادق علیه السلام:
به خدا سوگند وضوی پیامبر جز آن نبود که به هر عضوی یک بار آب میریخت.
هم چنین آن حضرت میفرماید:
یک بار شستن واجب، دوبار شستن کاری است بیپاداش و سه بار شستن بدعت و نوآوری است.
مَن عمِلَ في بِدعةٍ خَلاّهُ الشّيطانُ و العِبادةَ،
و ألْقى عليهِ الخُشوعَ و البُكاءَ.
و حالت خشوع و گريه بر او مى افكند.
اگه بخواهی به تکلمات شیطانت گوش کنی، آخرش سر از تیم لیدر سوء در میاری!
+ «وسق – انّسق»
اُقْسِمُ باللّه ِ لَسَمِعتُ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يقولُ:
إنَّ الشَّيطانَ إذا حَملَ قوما علَى الفَواحِشِ
مِثلِ الزِّنا و شُربِ الخَمرِ و الرِّبا و ما أشبهَ ذلكَ مِن الخَنى و المَأثَمِ
حَبَّبَ إلَيهِمُ العِبادةَ الشّديدةَ و الخُشوعَ و الرُّكوعَ و الخُضوعَ و السُّجودَ،
ثُمّ حَمَلهُم على وَلايةِ الأئمَّةِ الّذينَ يَدْعونَ إلَى النّارِ.
هرگاه شيطان مردمى را به ارتكاب زشتيهايى همچون
زنا، ميگسارى، ربا خوارى و پليديها و گناهانى اينچنين، وا دارد،
[و موفق نشود، از راه دیگری وارد میشود و …]
عبادتِ شديد و خشوع و ركوع و خضوع و سجود را محبوب آنان مىگرداند،
و سپس ايشان را به ولايت و پيروى از پيشوايانى وادار مىكند كه به دوزخ فرا مىخوانند.
«پیشوایان آتش!»
[سورة المائدة (۵): الآيات ۹۰ الى ۹۱]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۹۰)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند.
پس، از آنها دورى گزينيد، باشد كه رستگار شويد.
إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (۹۱)
همانا شيطان مىخواهد با شراب و قمار، ميانِ شما دشمنى و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد. پس آيا شما دست برمىداريد؟
درمان وسواس!
باید واژههای «صوم»، «صدق»، «حبّ»، «أزر»، «عمل»، «صلح»،«غفر» را معنا کنیم.
این واژهها، از هزاران واژگان مترادف فرایند «نور الولایة» هستند.
در واقع درمان وسواس، معرفة الامام بالنّورانیة است!
خودت، با قلبت، باید کلام دوست و دشمنتو بشناسی و بفهمی!
هم باید معرفة الله داشته باشی، و هم باید معرفت به کلام شیطان داشته باشی!
الإمامُ الصّادقُ عن آبائهِ عليهم السلام:
قالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:
أ لا اُخبِرُكُم بِشَيءٍ إن أنتُم فَعَلتُمُوهُ تَباعَدَ الشَّيطانُ مِنكُم
كما تَباعَدَ المَشرِقُ مِن المَغرِبِ؟
قالوا: بَلى،
قالَ:
الصَّومُ يُسَوِّدُ وَجهَهُ ،
و الصَّدَقَةُ تَكسِرُ ظَهرَهُ ،
و الحُبُّ في اللّهِ و المُؤازَرَةُ على العَمَلِ الصّالِحِ يَقطَعانِ دابِرَهُ،
و الاستِغفارُ يَقطَعُ وَتِينَهُ.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
آيا شما را از چيزى خبر ندهم كه اگر به آن عمل كنيد شيطان از شما دور شود،
چندان كه مشرق از مغرب دور است؟
عرض كردند: چرا.
فرمود:
روزه، روى شيطان را سياه مىكند،
و صدقه پشت او را مىشكند،
و دوست داشتن براى خدا و هميارى در كار نيك ريشه او را مىكند،
و استغفار شاهرگش را مىزند.
+ «تسویل نفس – تسویل شیطان!»
+ «[سورة الحج (۲۲): الآيات ۵۲ الى ۵۵]:
«تمنای حسود – القای شیطان – نسخ رحمان»
طبق این آیات زیبا، اول تمنای حسود آغاز میشه «إِذا تَمَنَّى»،
و بعدا تکلمات شیطان، آتیش بیار معرکه میشه «أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ»!
اگه خود شخص با تاریکی، متوجه اشتباهش نشه و اختیارا با کمک نور ولایت، یعنی رضایت به تقدیرات، آرام نشه، حتما وسوسههای شیطان، کار دست این حسودی میده، که چشمش بدنبال تمناهای خودشه!
إنّ رَجُلاً كان يَتَعَبَّدُ في صَومَعَةٍ ،
و إنَّ امرأةً كانَ لَها إخوَةٌ فَعَرَضَ لَها شَيءٌ فَأتَوهُ بِها ،
مردى در صومعه اى عبادت مى كرد.
زنى بود كه چند برادر داشت. براى آن زن اتفاقى افتاد، لذا برادرانش او را نزد آن عابد آوردند.
فَزَيَّنَت لَهُ نَفسُهُ
عابد وسوسه شد (تسویل و تزیین نفس)
فَوَقَعَ علَيها،
و به آن زن دستدرازى كرد.
فَجاءَهُ الشَّيطانُ فقالَ:
شيطان به سراغ عابد آمد و گفت: (تکلمات شیطان، تسویل شیطان)
اُقتُلْها فإنّهُم إن ظَهَرُوا علَيكَ افتَضَحتَ ،
فَقَتَلَها و دَفَنَها ،
فَجاؤوهُ فَأخَذُوهُ فَذَهَبُوا بهِ،
او را بكش؛ زيرا اگر برادرانش متوجّه شوند، رسوا مىشوى.
مرد عابد آن زن را كشت و جسدش را دفن كرد.
برادران زن نزد عابد آمدند و او را دستگير كردند و با خود بردند.
فَبَينَما هُم يَمشُونَ إذ جاءَهُ الشَّيطانُ فقالَ:
إنّي أنا الذي زَيَّنتُ لكَ فاسجُدْ لي سَجدَةً اُنجِيكَ، فَسَجَدَ لَهُ،
در حالى كه مىرفتند شيطان به سراغ عابد آمد و گفت:
من بودم كه اين عمل را در نظرت آراسته جلوهدادم.
اكنون مرا سجده كن تا تو را نجات دهم.
عابد هم او را سجده كرد. (اشتباه مرگبار)
فذلكَ قولُهُ:
«كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلإنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللّهَ رَبَّ العَالَمِينَ».
«همچون حكايت شيطان است آن گاه كه به انسان گفت: كافر شو و چون كافر شد شيطان گفت:
من از تو بيزارم، من از خدا، پروردگار جهانيان، مىترسم».
[سورة الحشر (۵۹): الآيات ۱۶ الى ۲۰]
داستان تکراری برصیصای عابد!
از عابدان بنی اسرائیل که بعد از سالها عبادت خداوند،
تسلیم وسوسههای شیطان شد!
و سرانجام، خدا را انکار کرد!
داستان تکراری عابدی که با تبعیّت از شیطان، کافر از دنیا رفت!
ابنعبّاس رحمة الله علیه:
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ
کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ عَابِدٌ اسْمُهُ بَرْصِیصَا
عَبَدَ اللَّهَ زَمَاناً مِنَ الدَّهْرِ حَتَّی کَانَ یُؤْتَی بِالْمَجَانِینِ یُدَاوِیهِمْ وَ یَعُودُهُمْ فَیَبْرَءُونَ عَلَی یَدِهِ
وَ أَنَّهُ أُتِیَ بِامْرَأَهًْ فِی شَرَفٍ قَدْ جَنَتْ وَ کَانَ لَهَا إِخْوَهًْ فَأَتَوْهُ بِهَا وَ کَانَتْ عِنْدَهُ
فَلَمْ یَزَلِ الشَّیْطَانُ یُزَیِّنُ لَهُ حَتَّی وَقَعَ عَلَیْهَا فَحَمَلَتْ.
فَلَمَّا اسْتَبَانَ حَمْلُهَا قَتَلَهَا وَ دَفَنَهَا.
فَلَمَّا فَعَلَ ذَلِکَ ذَهَبَ الشَّیْطَانُ حَتَّی لَقِیَ أَحَدَ إِخْوَتِهَا فَأَخْبَرَهُ بِالَّذِی فَعَلَ الرَّاهِبُ وَ أَنَّهُ دَفَنَهَا فِی مَکَانِ کَذَا ثُمَّ أَتَی بِبَقِیَّهًْ إِخْوَتِهَا رَجُلًا رَجُلًا فَذَکَرَ لَهُ.
فَجَعَلَ الرَّجُلُ یَلْقَی أَخَاهُ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَتَانِی آتٍ ذَکَرَ لِی شَیْئاً یَکْبُرُ عَلَیَّ ذِکْرُهُ فَذَکَرَهُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضِ حَتَّی بَلَغَ مَلِکَهُمْ.
فَسَارَ الْمَلِکُ وَ النَّاسُ فَاسْتَزْلَوُهُ فَأَقَرَّ لَهُمْ بِالَّذِی فَعَلَ فَأَمَرَ بِهِ فَصُلِبَ.
فَلَمَّا رُفِعَ عَلَی خَشَبَهًْ تَمَثَّلَ لَهُ الشَّیْطَانُ
فَقَالَ أَنَا الَّذِی أَلْقَیْتُکَ فِی هَذَا
فَهَلْ أَنْتَ مُطِیعِی فِیمَا أَقُولُ لَکَ أُخَلِّصْکَ مِمَّا أَنْتَ فِیهِ
قَالَ نَعَمْ
قَالَ
اسْجُدْ لِی سَجْدَهًْ وَاحِدَهًْ
فَقَالَ کَیْفَ أَسْجُدُ لَکَ وَ أَنَا عَلَی هَذِهِ الْحَالَهًْ
قَالَ
أَکْتَفِی مِنْکَ بِالْإِیمَاءِ
فَأَوْمَی لَهُ بِالسُّجُودِ فَکَفَرَ بِاللَّهِ وَ قَتَلَ الْمَرْأَهًَْ.
فَأَشَارَ اللَّهُ تَعَالَی إِلَی قِصَّتِهِ فِی قَوْلِهِ
کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللهَ رَبَّ الْعالَمِین.
کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ
در میان بنیاسرائیل مرد عابدی بود به نام برصیصا که سالها به عبادت پروردگار مشغول بود تا آنجا که دیوانهها و مریضها را به نزد او میآوردند که او آنها را مداوا میکرد و به دست او بهبود مییافتند.
روزی زن دیوانهای را به نزد او آوردند که دارای چند برادر بود و از عابد شفای او را خواستار شدند،
با رفتن برادران، شیطان به نزد عابد آمد و آنقدر او را وسوسه کرد که عابد با زن دیوانه در آمیخت و او از عابد حامله شد، وقتی حمل او آشکار شد، شیطان به نزد عابد آمد و به او گفت:
«اگر برادرانش متوجّه شوند، تو را خواهند کشت، پس این زن را بکش و دفن کن و اگر برادرانش آمدند، بگو از نزد من فرار کرده است».
عابد در اثر القائات شیطان آن دختر را کشت و پنهانی دفن کرد،
از طرف دیگر شیطان به نزد برادران دختر رفت و آنها را از عمل راهب باخبر ساخت و محل دفن او را به آنها نشان داد و آنها شکایت راهب را به نزد پادشاه آن سرزمین بردند و آن امر بر پادشاه و همهی مردم بسیار دشوار آمد و پادشاه حکم به اعدام آن راهب نمود،
همه به نزد راهب رفتند و با پیداشدن جنازهی دختر، راهب مجبور به اقرار شد،
وقتی آن راهب را بر چوبهی دار بالا بردند، شیطان به نزد او آمد و گفت:
«من همان کسی هستم که تو را به این اعمال وادار کردم،
اکنون اگر از من اطاعت کنی، من تو را از این مهلکه نجات خواهم داد».
راهب گفت:
«اکنون چه باید بکنم»،
شیطان گفت:
«مرا سجده کن».
راهب گفت:
«چگونه تو را سجده کنم، درحالیکه مرا به دار آویختهاند»؟
شیطان گفت:
«با ایماء و اشاره مرا سجده کن».
راهب با اشاره او را سجده کرد و به خداوند کافر شد. (اشتباه مرگبار)
فرمود:
من از تو بیزارم و خداوند این مثال را برای قوم بنینضیر زد آنگاه که شیفتهی منافقان شده بودند
پس از آنها دوری جستند و مسلمان شدند.
ملاک کار کسی که وسواس داره، کلام شیطان است نه کلام خدا!
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في ذَمِّ أتباعِ الشَّيطانِ ـ :
اِتَّخَذُوا الشَّيطانَ لِأمرِهِم مِلاكا،
و اتَّخَذَهُم لَهُ أشراكا،
فَباضَ و فَرَّخَ في صُدُورِهِم،
وَ دَبَّ و دَرَجَ في حُجُورِهم،
فَنَظَرَ بِأعيُنِهِم،
و نَطَقَ بِألسِنَتِهِم،
فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ ،
و زَيَّنَ لَهُمُ الخَطَلَ،
فِعلَ مَن قد شَرِكَهُ الشَّيطانُ في سُلطانِهِ،
و نَطَقَ بالباطِلِ عَلى لِسانِهِ!
آنان [یعنی اهل حسادت] در كارشان به شيطان تكيه كردند
و شيطان هم آنها را دام خود قرار داد.
پس در سينههاى آنان تخم كرد و جوجه گذاشت
و بتدريج در خردهاى آنان نفوذ كرد
و با چشمهايشان نگريست
و با زبانشان سخن گفت؛
پس آنها را گرفتار خطاها و لغزشها كرد
و نادرستى را در نظرشان آراست؛
كارهاى آنان مانند كار كسى است كه
شيطان در قدرتش شريك شده و زبان او را به باطل گويا كرده است!
وسواس، گناه و جرم بزرگی است،
چون بمعنای اتباع از شیطان است یعنی پشت کردن به خدای مهربان!
حسود مترف بدنبال خوشگذرانی های خودشه و کار خودشو میکنه و کاری که شیطان میگه، میکنه، اصلا به امر الله نورانی خدای مهربان کاری نداره و به خدای خودش هم دهنکجی میکنه! شیطان در جان و خون او جای گرفته و بشدّت فعاله!
عنه عليه السلام ـ مِن كتابٍ لَهُ إلى معاويةَ ـ :
فإنّكَ مُترَفٌ
قد أخَذَ الشَّيطانُ مِنكَ مَأخَذَهُ،
و بَلَغَ فيكَ أمَلَهُ،
و جَرى مِنكَ مَجرَى الرُّوحِ و الدَّمِ.
تو در ناز و نعمت غرقه گشتهاى
و شيطان در وجود تو جاى گرفته
و در تو به آرزويش رسيده
و همچون جان و خون، در پيكرت جريان دارد.
عُجب، ویژگی شخصی است که وسواس داره به این معنا که رفتارهای غلط خودشو میپسنده و درست میدونه و از کسی که این رفتارهای او را نادرست بداند، بدش میاد و از کسی که این رفتارهای او را درست و خوب بداند، خوشش میاد!
شیطان هم از همین ویژگی او خیلی خوشش میاد و فرصت رو برای وسوسه کردن او که کاملا آمادگیشو هم داره، غنیمت میشماره و …
عنه عليه السلام ـ مِن كتابهِ للأشتَرِ ـ :
إيّاكَ و الإعجابَ بنفسِكَ،
و الثِّقَةَ بما يُعجِبُكَ مِنها،
و حُبَّ الإطراءِ؛
فإنَّ ذلكَ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّيطانِ في نفسِهِ
لِيَمحَقَ ما يَكونُ مِن إحسانِ المُحسِنِينَ.
از خودپسندى و تكيه به آنچه موجب خودپسندى تو مىشود دوری کن،
و از علاقه به مدح و ستايش دورى كن؛
زيرا اين خصلتها از مهمترين فرصتهاى شيطان است تا نيكى نيكوكاران را نابود كند.
«أَطْرَى فلاناً إطْرَاءً [طرو]: فلانى را به نكوئى بسيار ستود گوئيا وى را جوان شاداب و زيبا توصيف كرد.»
+ «انا خیر منه» میشه داستان تکراری عُجب شیطان و شیطانصفتهای حسود!
+ «حسود با نورش قطع رابطه میکنه! وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ! اما اهل نور، قطعهای از نور میشه! وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ!»
خودپسندی، اشکال و ایراد فردی است که وسواس دارد!
او اینجوری دوست داره و میپسنده که حتی تمام در و دیوار یک هتل پنج ستاره رو هم آب بگیره و تمیز کنه چون از نظر او همه جا کثیف و نجس است و اگه کسی این نظر او را قبول نکند، با او دشمنی میکنه و دوست داره همه به او کمک کنند تا او سفرههای یکبار مصرفشو روی همۀ مبلها و میزها بکشه و از دمپاییهای متعدد استفاده کنه و در تمام اطاقها، بند رخت نصب کنه و مدام ملافه و لباس و … رو بارها و بارها بشوید و روی این بندها پهن کند و … ادامه این مدل داستانهای غمگین …
این کارها رو از خودش اختراع میکنه!
به این میگن بدعت!
بدعتی که خلاف سنت است و جرم بزرگی است!
یک نفر دیگه که این کارهای او رو میبینه، خوشش میاد و میگه: چه جالب! چه فکر خوبی بنظرت رسیده در مورد استفادۀ اینجوری از سفرۀ یکبار مصرف و دمپاییها و بند رخت و …
او هم از این بدعتی که دیده و پسندیده، الگوبرداری میکنه، غافل از اینکه این فکر غلط و پلید رو شیطان به دل او انداخته و او هم خوشش اومده و این کارارو از خودش اختراع کرده و بدعتگذاری کرده و هر چی در مدت سی سال راهنماییهای صاحب نورش که بهش گفته دست از این کارها بردار! اما او برنداشته، متاسفانه اینجور تبعیت از کلام شیطان، اونو مزدوج و قرین شیطان کرده و در استحواذ شیطان رفته و لذا در امتحان بدعتی که لیدر سوء، شرایطشو ایجاد کرد و با دروغ و تهمت و شایعۀ غمانگیزی که برای صدّ سبیل الله، انجام داد، این حسود وسواس، نتونست دوست و دشمنشو تشخیص بده، لذا از این بدعتِ از نوع تهمت، مثل بدعتِ استفاده از سفرۀ یکبار مصرف و دمپایی و بند رخت در هتل و … خوشش اومد و پسندید و … با این انتخاب و اشتباه مرگبارش، روح ایمان عاریهاش، برای همیشه سلب شد!!!
بَينَما موسى عليه السلام جالِسا إذ أقبَلَ إبليسُ …
قالَ موسى:
فَأخبِرْني بِالذَّنبِ الذي إذا أذنَبَهُ ابنُ آدَمَ استَحوَذتَ علَيهِ.
قالَ:
إذا أعجَبَتهُ نَفسُهُ، و استَكثَرَ عَمَلَهُ، و صَغُرَ في عَينِهِ ذَنبُهُ.
موسى فرمود:
مرا از آن گناهى خبر ده كه اگر آدمى مرتكبش شود تو بر او استيلا مىيابى؟
ابليس گفت:
هر گاه خودپسند شود، و عملش را زياد بيند، و گناهش در نظرش خُرد آيد.
کیه که عجب و حسد نداشته باشه؟!
همۀ ما این عیب رو داریم!
لذا باید حواسمونو جمع کنیم که همنشینی با اینگونه اشخاص حسودی که مبتلا به وسواس هستند برای همه خطرناکه چون ممکنه به این رفتارهای غلطِ بدعتگونۀ او متمایل بشیم و خوشمون بیاد و …
مُجالَسَةُ أهلِ الهَوى مَنساةٌ للإيمانِ و مَحضَرَةٌ للشَّيطانِ.
+ «مجالست اهل المعاصی»
عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ المَلائكةِ ـ :
لَم يَختَلِفُوا في رَبِّهم بِاستِحواذِ الشَّيطانِ علَيهِم.
درباره پروردگارشان اختلاف نكردند؛ چون شيطان بر آنان استيلا نيافت.
مَن شَغَلَ نفسَهُ بغَيرِ نفسِهِ تَحَيَّرَ في الظُّلُماتِ،
و ارتَبَكَ في الهَلَكاتِ،
و مَدَّت بهِ شَياطِينُهُ في طُغيانِهِ،
و زَيَّنَت لَهُ سَيِّءَ أعمالِهِ.
در تاريكيها سرگردان مانَد و در تباهيها فرو رَوَد
و شيطانهايش او را در طغيانش كمك كنند
و كردارهاىِ زشتِ او را در نظرش بيارايند .
مَن هَمَّ بِشَيءٍ مِنَ الخَيرِ فلْيُعَجِّلْهُ،
فإنَّ كُلَّ شَيءٍ فيهِ تَأخيرٌ فإنَّ لِلشَّيطانِ فيهِ نَظرَةً.
زيرا در هر چيز كه تأخير افتد، شيطان در آن مهلتى پيدا كند.
ثلاثٌ مِن أشَدِّ ما عَمِلَ العِبادُ:
إنصافُ المُؤمِنِ مِن نفسِهِ،
و مُواساةُ المَرءِ أخاهُ،
و ذِكرُ اللّه ِ على كُلِّ حالٍ،
و هو أن يَذكُرَ اللّه َ عزّ و جلّ عِندَ المَعصيَةِ يَهُمُّ بها
فَيَحولُ ذِكرُ اللّه ِ بَينَهُ و بينَ تلكَ المَعصيَةِ،
و هُو قَولُ اللّه ِ عزّ و جلّ:
«إنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إذا مَسَّهُم طائفٌ مِنَ الشيطانِ تَذَكَّرُوا فإذا هم مُبْصِرُونَ».
سه چيز از سختترين كارهاى بندگان است:
انصاف داشتن مؤمن،
كمك مالى انسان به برادرش
و به ياد خدا بودن در همه حال،
و آن به اين معناست كه آدمى به گاه رو به رو شدن با گناه و تصميم به انجام آن خدا را ياد كند،
و ياد خدا او را از آن گناه باز دارد.
اين است سخن خداوند عزّ و جلّ كه مىفرمايد:
«كسانى كه پروا مى كنند، چون وسوسهاى از شيطان به آنها برسد خدا را ياد مى كنند؛ زيرا مردمى صاحب بصيرتند».
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۲۰۱ الى ۲۰۳]
باید موقع وسوسههای شیطان، به یاد خدا باشیم!
الذِّكرُ ذِكرانِ:
ذِكرٌ عِند المُصيبَةِ حَسَنٌ جميلٌ،
و أفضَلُ مِن ذلكَ ذِكرُ اللّهِ عِندَ ما حَرَّمَ اللّهُ علَيكَ
فيكونُ ذلكَ حاجِزاً.
ياد [او] در هنگام مصيبت كه نيكو و زيباست،
و برتر از آن، ياد خدا كردن در هنگام رو به رو شدن با حرامهاى خداست،
كه ياد خدا در اين حال تو را از ارتكاب حرام باز مى دارد .
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ لحسينِ البزّازِ ـ :
أ لاَ اُحَدِّثُكَ بِأَشَدِّ ما فَرَضَ اللّه ُ عزّ و جلّ على خَلقِهِ؟ …
إنصافُ الناسِ مِن نَفسِكَ،
و مُواساتُكَ لِأخيكَ،
و ذِكرُ اللّه ِ في كلِّ مَوطِنٍ،
أما إنّي لا أقولُ:
سُبحانَ اللّهِ، و الحَمدُ للّهِ، و لا إلهَ إلاّ اللّهُ، و اللّه ُ أكبَرُ،
و إن كانَ هذا مِن ذاكَ،
و لكِنْ ذِكرُ اللّهِ في كُلِّ مَوطِنٍ إذا هَجَمتَ على طاعَتِهِ أو مَعصِيَتِهِ.
آيا تو را از سختترين چيزى كه خداوند بر بندگانش واجب كرده است آگاه نكنم؟ …
اينكه با مردم رفتارى منصفانه داشته باشى،
با برادرت همدردى و هميارى كنى
و خدا را در همه حال ياد كنى.
امّا منظور من از ياد خدا، گفتن سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أكبر، نيست.
گر چه اين هم ذكر است،
اما منظور، به ياد خدا بودن هنگام رو به رو شدن با طاعت يا معصيت خداست.
مَن كانَ ذاكراً للّهِ على الحقيقةِ فهُو مُطِيعٌ،
و مَن كان غافِلاً عنهُ فهُو عاصٍ،
و الطاعَةُ علامَةُ الهدايَةِ،
و المَعصيَةُ علامَةُ الضَّلالَةِ،
و أصلُهُما مِنَ الذِّكرِ و الغَفلَةِ.
و هركه از خدا غافل باشد، نافرمان است.
طاعت، نشانه رهيافتگى است
و معصيت، نشانه گمراهى
و ريشه اين هر دو، ياد خدا و غفلت است.
امام صادق عليه السلام:
عنه عليه السلام ـ في قولِهِ تعالى:
«و لَذِكْرُ اللّهِ أَكبَرُ»:
ذِكرُ اللّه ِ تَعالى عِندَ ما أحَلَّ و حَرَّمَ.
امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه: «و ياد خدا بزرگتر است» ـ فرمود:
خدا را به ياد داشتن، هنگام رو به رو شدن با حلال و حرام خدا.
یاد خدای مهربان، قلب را از اینکه بخواهد به تکلمات شیطان گوش کند، منصرف مینماید.
«ذِكرٌ خالِصٌ» میشه لبخند ولیّ خدا و «ذِكرٌ صارِفٌ» اخم ولیّ خدا!
«ذِكرٌ خالِصٌ» میشه حضور نور که تایید ولیّ خداست،
و «ذِكرٌ صارِفٌ» میشه عدم حضور نور، یعنی تاریکی قلب که نشانۀ عدم تایید ولیّ خداست!
الذِّكرُ ذِكرانِ:
ذِكرٌ خالِصٌ يُوافِقُهُ القَلبُ،
و ذِكرٌ صارِفٌ يَنفِي ذِكرَ غَيرِهِ.
ذكر خالص كه با دل سازگار و همراه است
و ذكر بازدارنده كه ياد هر كس جز او را از دل مى برد.
مَن ذَكَرَ اللّهُ و لم يَستَبِقْ إلى لِقائهِ فَقدِ استَهزَأ بنَفسِهِ.
إنَّ إبليسَ لَهُ خُرطُومٌ كخُرطُومِ الكَلبِ واضِعُهُ على قَلبِ ابنِ آدمَ
يُذَكِّرُهُ الشَّهَواتِ و اللَّذّاتِ، و يأتِيهِ بِالأمانيّ ، و يَأتِيهِ بِالوَسوَسَةِ على قَلبِهِ ليُشَكِّكَهُ في ربِّهِ،
فإذا قالَ العَبدُ:
«أعوذُ باللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ و أعوذُ باللّهِ أن يَحضُرونِ إنّ اللّه َ هُوَ السَّميعُ العَليمُ»
خَنَسَ الخُرطُومُ عَنِ القَلبِ.
«اعوذ باللّه السميع العليم من الشيطان الرجيم و اعوذ باللّه اَن يحضرون ان اللّه هو السميع العليم»
پوزهاش را از روى دل كنار مىبرد.
إنّ لِلوَسواسِ خَطما كخَطمِ الطّائرِ،
فإذا غَفَلَ ابنُ آدَمَ وَضَعَ ذلكَ المِنقارَ في اُذُنِ القَلبِ يُوَسوِسُ،
فإنِ ابنُ آدمَ ذَكَرَ اللّه َ عَزَّ و جلَّ نَكَصَ و خَنَسَ،
فذلكَ سُمِّيَ الوَسواسَ.
مَن وَجَدَ مِن هذا الوَسواسِ فلْيَقُلْ:
آمَنتُ باللّهِ و رَسولِهِ ثلاثا، فإنّ ذلكَ يَذهَبُ عَنهُ.
«به خدا و پيامبرش ايمان آوردم»،
وسوسهاش از بين مىرود.
صَومُ ثَلاثَةِ أيّامٍ مِن كُلِّ شَهرٍ ـ أربَعاءُ بَينَ خَميسَينِ ـ و صَومُ شَعبانَ
يَذهَبُ بوَسواسِ الصَّدرِ، و بَلابِلِ القَلبِ.
صِيامُ شَهرِ الصَّبرِ و ثَلاثَةِ أيّامٍ في كُلِّ شَهرٍ يُذهِبنَ بِبَلابِلِ الصَّدرِ.
ذِكرُنا أهلَ البَيتِ شِفاءٌ مِن الوَعكِ و الأسقامِ و وَسواسِ الرّيبِ.
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ و قد سُئلَ عَنِ الوَسوَسَةِ و إن كَثُرَت ـ :
لا شيءَ فيها، تقولُ: لا إلهَ إلاّ اللّهُ.
اشكالى ندارد. مىگويى: «لا اله الاّ اللّه ».
أتى النبيَّ صلى الله عليه و آله رجلٌ فقالَ:
لقد لَقيتُ مِن وسوَسَةِ صدري شِدَّةً و أنا رجلٌ مُعيلٌ مَدينٌ مَحُوجٌ
فقالَ لهُ: كرِّرْ هذهِ الكلِماتِ
«تَوَكّلتُ علَى الحَيِّ الذي لا يَموتُ، و الحَمدُ للّهِ الّذي لَم يَتَّخِذْ صاحِبَةً و لا وَلَدا،
و لَم يَكُن لَهُ شَريكٌ في المُلكِ، و لَم يَكُن لَهُ وَليٌّ مِن الذُّلِّ و كَبِّرْهُ تَكبيرا»
فلَم يَلبَثِ الرّجُلُ أن عادَ إلَيهِ، فقالَ: يا رسولَ اللّهِ،
أذهَبَ اللّهُ عَنّي وَسوَسَةَ صَدري، و قَضى دَيني و وَسَّعَ رِزقي.
در دلم وسوسه شديدى افتاده در حالى كه من مردى عيالوار و بدهكار و نيازمند هستم.
حضرت فرمود:
اين جملات را تكرار كن:
«توكّلت على الحىّ الذى لا يموت و الحمد للّه الذى لم يتّخذ صاحبة و لا ولداً و لم يكن له شريك فى الملك و لم يكن له ولىّ من الذلّ و كبّره تكبيراً؛
توكّل مىكنم بر زندهاى كه نمىميرد و ستايش براى خداوندى است كه همراهى و فرزندى اختيار نكرده است و در جهاندارى انبازى ندارد و از سر ذلت يارى نگرفته است و او را بسيار بزرگ بشمار».
ديرى نگذشت كه آن مرد نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بازگشت و عرض كرد:
اى رسول خدا! خداوند وسوسه سينه ام را از بين برد و بدهى مرا ادا كرد و روزيم را وسعت بخشيد.
عن ابنِ أبي عمير عن جميل بنِ درّاجٍ عن الإمام الصّادقِ عليه السلام:
قلتُ لهُ:
إنَّه يقَعُ في قلبي أمرٌ عظيمٌ،
فقالَ:
قلْ: لا إلهَ إلاّ اللّهُ.
قالَ جَميلٌ:
فكُلَّما وَقَعَ في قَلبي شَيءٌ قلتُ: لا إلهَ إلاّ اللّهُ فيَذهَبُ عَنّي.
به امام صادق عليه السلام عرض كردم:
در قلبم وسوسه افتاده است.
حضرت به او فرمود:
بگو:
«لا اله الاّ اللّه ».
جميل مىگويد:
هر وقت در دلم چيزى [از وسوسهها و تشكيكات ذهنى] مىافتاد، مى گفتم: «لا اله الاّ اللّه ».
آن چيز از دلم بيرون مىرفت.
صَومُ شَعبانَ يَذهَبُ بِوَسواسِ الصَّدرِ وَ بَلابِلِ القَلبِ.
«البَلْبَلَةُ: وَسْواس الهموم فى الصَّدر، و هو البَلبال.
و بَلبَلةُ الألسُنِ: اختلاطُها فى الكلام.
و يقال بَلْبَلَ القومُ، و تلك ضَجَّتُهم.»
«بَلْبَلَ القومَ: آن قوم را برانگيخت، آنها را در اندوه انداخت.
بَلْبَلَ الألْسِنَةَ: زبانها را درهم آميخت.
بَلْبَلَ الْآرَاء: رأيها را فاسد كرد.»: نُویز و پارازیتها و دخالتهای شیطان!
«Satan’s noise and interference»
مادامیکه شخص به تکلمات قلبش، که میگه به فلانی تهمت بزن، گوش نمیکنه و توجه نمیکنه و ترتیب اثر نمیده، هنوز مرتکب گناهی نشده، اما همینکه به حرف شیطانش گوش میکنه و این دروغ رو میگه و آبروی دیگری رو میریزه، مرتکب گناهی بزرگ و اشتباه مرگباری شده که آتش این گناه دامنشو و دامن همۀ کسانی که این دروغ و تهمت و شایعۀ دروغ غم انگیز رو باور کردند، خواهد گرفت، اعوذ بالله من ذلک!
این وسوسه شیطانه که یک بار میگه فلان چیز نجس هست و باید بارها آبش بکشی تا پاک بشه و گاهی هم میگه به فلانی تهمت بزن و گاهی هم میگه دنبال فلان گناه برو و … خلاصه تکلمات شیطان برای هر کسی، منطبق با تمناهاشه و این علم شیطان رو میرسونه که میدونه هر کسی در چه زمینهای تمنا داره و عجب و خودپسندی هر کسی در یکسری دلخواههای خاصی است و این همان نقاط ضعف قلبی هر کسی است «عورة»، که شیطان بخوبی این چیزها رو میدونه و باید خیلی حواسمون به قبض و بسط نورمون باشه تا گول این شیطان قسم خورده رو نخوریم، ان شاء الله تعالی.
لِكُلِّ قَلبٍ وَسواسٌ،
فإذا فَتَقَ الوَسواسُ حِجابَ القَلبِ نَطَقَ بهِ اللِّسانُ و اُخِذَ بهِ العَبدُ،
و إذا لَم يَفتُقِ القَلبَ و لَم يَنطِقْ بهِ اللِّسانُ فلا حَرَجَ.
پس هرگاه اين وسواس پرده دل را بِدَرَد و به زبان آورده شود، بنده به سبب آن مؤاخذه گردد،
اما اگر پرده دل را ندرد و زبان به آن گويا نشود، گناهى صورت نگرفته است.
تَجاوَزَ اللّهُ لاُمَّتي عَمّا حَدَّثَت بهِ أنفُسَها ما لَم تَنطِقْ بهِ أو تَعمَلْ.
وُضِعَ عن اُمَّتي تِسعُ خِصالٍ:
الخَطأُ، و النِّسيانُ، و ما لا يَعلَمونَ، و ما لا يُطيقونَ، و ما اضطُرُّوا إلَيهِ، و ما استُكرِهوا علَيهِ، و الطِّيَرَةُ، و الوَسوَسَةُ في التَّفكُّرِ في الخَلقِ، و الحَسَدُ ما لَم يَظهَرْ بِلسانٍ أو يَدٍ.
خطا، فراموشى، آنچه ندانند، آنچه نتوانند، آنچه بدان مضطرّ شوند، آنچه به زور به آن وا داشته شوند، فال بد زدن، وسوسه در تفكر در آفرينش و رشك بردن در صورتى كه به زبان يا دست آشكار نشود.
+ «غوط»
أروي أنّهُ سُئلَ العالِمُ عليه السلام عَن حَديثِ النَّفسِ،
فقالَ:
مَن يُطيقُ ألاَّ تُحَدِّثَ نَفسُهُ؟! ···
و نَروي [عن رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله] أنَّ اللّهَ تباركَ و تعالى عَفا لاُمَّتي عَن وَساوِسِ الصَّدرِ
و نرَوي عنهُ [صلى الله عليه و آله] أنَّ اللّه َ تَجاَوَزَ لاُمَّتي عَمّا تُحَدِّثُ بهِ أنفُسُها إلاّ ما كانَ يُعقَدُ علَيهِ.
روايت مى كنم كه از امام كاظم عليه السلام درباره حديث نفْس (افكار و انديشههايى كه در ذهن انسان مى گذرد) سؤال شد.
فرمود:
كيست كه نفْس او دچار افكار و انديشه نشود؟!
و [از رسول خدا صلى الله عليه و آله ] روايت مى كنيم كه:
خداوند تبارك و تعالى از وسوسههاى سينه امّت من گذشته است
و [از همان حضرت] روايت مىكنيم كه:
خداوند از حديث نفْسهاى امّت من مىگذرد، مگر آنچه به صورت اعتقاد در آيد.
[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۹۱ الى ۱۰۰]
وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ (۹۷)
و بگو: «پروردگارا، از وسوسههاى شيطانها به تو پناه مىبرم.
وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ (۹۸)
و پروردگارا، از اينكه [آنها] به پيش من حاضر شوند به تو پناه مىبرم.»
[سورة الناس (۱۱۴): الآيات ۱ الى ۶]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (۱)
بگو: «پناه مىبرم به پروردگار مردم،
مَلِكِ النَّاسِ (۲)
پادشاه مردم،
إِلهِ النَّاسِ (۳)
معبودِ مردم،
مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (۴)
از شرّ وسوسهگر نهانى؛
الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ (۵)
آن كس كه در سينههاى مردم وسوسه مىكند،
مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (۶)
چه از جنّ و [چه از] انس.»
امام على عليه السلام:
صَومُ ثَلاثَةِ أيّامٍ مِن كُلِّ شَهرٍ ـ أربَعاءُ بَينَ خَميسَينِ ـ و صَومُ شَعبانَ
يَذهَبُ بوَسواسِ الصَّدرِ، و بَلابِلِ القَلبِ.
روزه گرفتن در سه روز از هر ماه ـ پنجشنبه اول و آخر ماه و چهارشنبه وسط آن ـ و روزه ماه شعبان وسواس سينه و پريشانىهاى دل را از بين مى برد.
ذِكرُنا أهلَ البَيتِ شِفاءٌ مِن الوَعكِ والأسقامِ و وَسواسِ الرّيبِ.
ياد ما اهل بيت، شفابخش هرناخوشى و بيمارى و وسوسه ترديدآور است.
عن عبدِ اللّهِ بن سنان:
ذكرتُ لأبي عبدِاللّهِ عليه السلام رجُلاً مُبتَلىً بِالوُضوءِ والصَّلاةِ،
و قلتُ:
هو رجُلٌ عاقِلٌ،
فقالَ أبو عبدِ اللّه عليه السلام:
و أيُّ عَقلٍ لَهُ و هُو يُطيعُ الشَّيطانَ؟!
فقلتُ لَهُ:
و كيفَ يُطيعُ الشَّيطانَ؟
فقالَ:
سَلهُ هذا الّذي يَأتِيهِ مِن أيِّ شَيءٍ هُو؟
فإنّهُ يَقولُ لَكُ:
مِن عَمَلِ الشَّيطانِ.
از مردى نزد امام صادق عليه السلام ياد كردم
كه در وضو و نمازش گرفتار وسواس است
و گفتم كه او مردى عاقل است.
حضرت فرمود:
چه عقلى دارد كه فرمانبرى شيطان مىكند؟
عرض كردم:
چگونه فرمانبرى شيطان مىكند؟
فرمود:
از او بپرس وسوسهاى كه به وى دست مىدهد از چيست؟
قطعاً به تو خواهد گفت:
كار شيطان است.
عن زرارة و أبي بصير:
قلنا لَه:
الرَّجُلُ يشُكّ كثيرا في صلاتِهِ حتّى لا يدري كم صلّي و لا ما بَقِيَ علَيهِ
قالَ: يُعيدُ،
قُلنا لَهُ:
فإنّهُ يَكثُرُ علَيهِ ذلكَ كُلّما عادَ شَكَّ؟
قالَ:
يَمضي في شَكِّهِ.
ثُمّ قالَ:
لا تُعَوِّدوا الخَبيثَ مِن أنفُسِكُم بِنَقضِ الصَّلاةِ فتُطمِعوهُ؛
فإنَّ الشَّيطانَ خَبيثٌ يَعتادُ لِما عُوِّدَ،
فلْيَمضِ أحَدُكُم في الوَهمِ، و لا يُكثِرَنَّ نَقضَ الصَّلاةِ،
فإنّهُ إذا فَعَلَ ذلكَ مَرّاتٍ لَم يَعُدْ إلَيهِ الشَّكُّ.
قالَ زُرارَةُ:
ثُمّ قالَ:
إنّما يُريدُ الخَبيثُ أن يُطاعَ، فإذا عُصِيَ لَم يَعُدْ إلى أحَدِكُم.
به امام صادق عليه السلام گفتيم:
مردى در تعداد ركعات نمازش زياد شكّ مى كند به طورى كه اصلاً نمىداند چند ركعت خوانده و چند ركعت باقى مانده است.
حضرت فرمود:
بايد نمازش را اعاده كند.
عرض كرديم:
زياد شكّ مى كند، به طورى كه هرچه هم اعاده كند باز شك مىكند.
فرمود:
به شكّ خود اعتنايى نكند [و به نمازش ادامه دهد] .
سپس فرمود:
با شكستن نماز، شيطان پليد را به خودتان عادت ندهيد كه با اين كار او را به طمع مىاندازيد [كه هر لحظه به سر وقت شما بيايد و وسوسهتان كند]؛
زيرا شيطانْ خبيث است و بدانچه عادتش دهند، عادت مىكند.
پس، هريك از شما [كه كثيرالشكّ باشد] به شكّ خود اعتنا نكند و نمازش را زياد نشكند؛
چون اگر چند مرتبه به شكّ خود اعتنا نكرد، ديگر دچار شكّ نخواهد شد.
زراره مى گويد:
حضرت سپس فرمود:
شيطان پليد مىخواهد مطاع باشد،
لذا اگر نافرمانى شود ديگر به سراغ كسى از شما نمىآيد.
چی باعث میشه با قلبت نتونی کلام فرشتۀ مهربانتو بشنوی؟!
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
لولا تَمَزُّعُ قلوبِكُم و تَزَيُّدُكُم في الحَديثِ لَسَمِعتُم ما أسمَعُ.
اگر پراكندگى دلها و دروغگوييهاى شما نبود، بي گمان آنچه را من مىشنوم شما نيز مىشنيديد.
امام على عليه السلام:
أرى نُورَ الوَحيِ و الرِّسالَةِ، و أشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ،
و لقد سَمِعتُ رَنَّةَ (رَنَةَ) الشَّيطانِ حينَ نَزَلَ الوَحيُ علَيهِ ـ صلى الله عليه و آله ـ
فقلتُ: يا رسولَ اللّهِ، ما هذهِ الرَّنَّةُ؟
فقالَ: هذا الشَّيطانُ قد أيِسَ مِن عِبادَتِهِ،
إنّكَ تَسمَعُ ما أسمَعُ، و تَرى ما أرى،
إلاّ أنَّكَ لَستَ بِنَبيٍّ، و لكنَّكَ لَوَزيرٌ،
و إنّكَ لَعَلى خَيرٍ.
من نور وحى و رسالت را مىديدم و شميم نبوّت را مىبوييدم.
هنگامى كه بر پيامبر وحى نازل شد، فرياد شيطان را شنيدم.
گفتم: اى رسول خدا! اين چه فريادى است؟
فرمود:
اين شيطان بود كه از عبادت خويش [از سوى مردم] نوميد شد.
همانا آنچه را من مىشنوم، تو نيز مىشنوى و آنچه را من مىبينم تو هم مىبينى جز اين كه تو پيامبر نيستى، اما البته وزير [و دستيار] هستى. راستى كه تو در راه خير و صلاح هستى.
امام على عليه السلام:
إنّما مَثَلي بينَكُم كَمَثَلِ السِّراجِ في الظُّلمَةِ،
يَستَضيءُ بهِ مَن وَلَجَها،
فاسمَعوا أيُّها الناسُ و عُوا،
و أحضِروا آذانَ قُلوبِكُم تَفهَمُوا (تَفقَهُوا).
حكايت وجود من در ميان شما، در حقيقت، حكايت چراغ است در تاريكى،
كه هر كس قدم در تاريكى نهد از نور آن چراغ پرتو مىگيرد.
پس اى مردم!
بشنويد و حفظ كنيد و گوشهاى دلهايتان را آماده سازيد، تا بفهميد.
امام صادق عليه السلام:
إنَّ للقَلبِ اُذنَينِ:
رُوحُ الإيمانِ يَسارُّهُ بالخَيرِ،
و الشَّيطانُ يَسارُّهُ بالشرِّ،
فأيُّهُما ظَهَرَ على صاحِبِهِ غَلَبَهُ.
همانا دل داراى دو گوش است:
روح ايمان در او نجواى خير مى كند
و شيطان نجواى شر مىكند.
پس هر يك از آن دو بر ديگرى پيروز شود او را مغلوب خود مى كند.
امام صادق عليه السلام:
إنّ للقَلبِ اُذنَينِ،
فإذا هَمَّ العَبدُ بذَنبٍ قالَ لَهُ رُوحُ الإيمانِ:
لا تَفعَلْ،
و قالَ لَهُ الشَّيطانُ:
افعَلْ،
و إذا كانَ على بَطنِها نُزِعَ مِنهُ رُوحُ الإيمانِ.
همانا دل داراى دو گوش است:
پس هر گاه بنده آهنگ گناهى كند، روح ايمان به او گويد: نكن
و شيطان گويد: بكن
و هنگام ارتکاب گناه، روح ايمان از او كنده شود.
امام صادق عليه السلام:
ما مِن قَلبٍ إلاّ و لَهُ اُذُنانِ:
على إحداهُما مَلَكٌ مُرشِدٌ،
و علَى الاُخرى شَيطانٌ مُفَتِّنٌ،
هذا يَأمُرُهُ و هذا يَزجُرُهُ،
الشَّيطانُ يَأمُرُهُ بالمَعاصي
و المَلَكُ يَزجُرُهُ عَنها،
و هُو قولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ:
«عَنِ اليَمينِ و عَنِ الشِّمالِ قَعيدٌ * ما يَلفِظُ مِن قَولٍ إلاّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ».
هيچ دلى نيست جز اين كه داراى دو گوش است:
كنار يكى از آنها فرشته اى راهنما قرار دارد
و كنار ديگرى شيطانى اغواگر.
اين به او فرمان مىدهد و آن او را باز مى دارد.
شيطان به گناهان فرمانش مىدهد و فرشته از آنها بازش مى دارد
و اين است [معناى] كلام خدا كه مى فرمايد:
«در جانب راست و چپ، نشستهاى است.
سخنى بر زبان نياورد، جز اين كه نزدش محافظى مهيّا ايستاده است».
[سورة ق (۵۰): الآيات ۱۲ الى ۲۰]
وَ لَقَدْ خَلَقْنا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (۱۶)
و ما انسان را آفريدهايم و مىدانيم كه نفس او چه وسوسهاى به او مىكند،
و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم.
إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ (۱۷)
آنگاه كه دو [فرشته] دريافتكننده از راست و از چپ، مراقب نشستهاند.
ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ (۱۸)
[آدمى] هيچ سخنى را به لفظ درنمىآورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مىكند].
عنه عليه السلام ـ لمّا قالَ لَهُ هارونُ بنُ خارِجَةَ:
إنّي أفرَحُ مِن غيرِ فَرَحٍ أراهُ في نَفسي و لا في مالي و لا في صَديقي،
و أحزَنُ مِن غيرِ حُزنٍ أراهُ في نَفسي و لا في مالي و لا في صَديقي.
قَالَ نَعَم،
إنّ الشَّيطانَ يُلِمُّ بالقَلبِ فيَقولُ:
لو كانَ لكَ عندَ اللّهِ خَيرٌ ما أراكَ علَيكَ عَدُوَّكَ و لا جَعَلَ بكَ إلَيهِ حاجَةً!
هَل تَنتَظِرُ إلاّ مِثلَ الذي انتَظَرَ الذينَ مِن قَبلِكَ، فهَل قالوا شيئا؟!
فذاكَ الذي يَحزَنُ مِن غيرِ حُزنٍ.
و أمّا الفَرَحُ فإنَّ المَلَكَ يُلِمُّ بالقلبِ فيَقولُ:
إن كانَ اللّهُ أراكَ علَيكَ عدوَّك و جَعَلَ بكَ إلَيهِ حاجَةً فإنّما هي أيّامٌ قلائلُ،
أبشِرْ بمَغفِرَةٍ مِن اللّهِ و فَضلٍ،
و هُو قَولُ اللّهِ:
«الشَّيطانُ يَعِدُكُمُ الفَقْرَ و يَأْمُرُكُمْ بالفَحْشاءِ و اللّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ و فَضْلاً».
من گاهى اوقات شاد مىشوم، بى آنكه موجبات آن را در خودم يا مالم و يا دوستم بيابم
و گاهى اندوهگين مىشوم، بى آنكه در خودم يا مالم و يا در رابطه با دوستم موجبى براى اين اندوه بيابم.
فرمود:
آرى، همانا شيطان به دل نزديك مى شود و مى گويد:
«اگر پيش خدا ارزش و اعتبارى داشتى، خداوند تو را دشمنشاد نمىكرد و تو را نيازمند او نمىساخت. آيا سرنوشتى جز مانند سرنوشت پيشينيان خود انتظار دارى؟ آيا آنها چيزى گفتند؟»
اين است كه بىدليل اندوهگين مىشود.
و اما شاد شدن، علتش اين است كه فرشته به دل نزديك مىشود و مى گويد:
«اگر خداوند تو را دشمنشاد كرده و تو را در موردى نيازمند او ساخته است، اين چند روزهاى بيش نيست، بشارت باد تو را به آمرزش و فضل پروردگارت».
اين است معناى سخن خدا كه مى فرمايد:
«شيطان شما را از تهيدستى بيم مى دهد و شما را به زشت كارى وا مىدارد و [لى] خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مىدهد».
خداوند گوشهاى دل او را باز مىكند!
و خداوند گوشهاى دل او را مىبندد!
امام صادق عليه السلام:
إنّ لكَ قَلبا و مَسامِعَ،
و إنَّ اللّهَ إذا أرادَ أن يَهدِيَ عَبدا فَتَحَ مَسامِعَ قَلبِهِ،
و إذا أرادَ بهِ غيرَ ذلكَ خَتَمَ مَسامِعَ قَلبِهِ فلا يَصلُحُ أبدا،
و هُو قَولُ اللّهِ تعالى
«أم عَلى قُلُوبٍ أقْفالُها».
همانا تو را دلى است و گوشهايى.
هر گاه خداوند بخواهد بندهاى را هدايت كند، گوشهاى دل او را باز مىكند
و هر گاه جز اين براى او بخواهد، گوشهاى دلش را مىبندد و ديگر هرگز اصلاح نمى شود
و اين است معناى سخن خداوند متعال:
«يا بر دلهايشان قفلهاست؟».
اللّهُمّ اجعَلْ في قَلبي نُوراً و أعُوذُ بكَ مِن وَسواسِ الصُّدورِ!
نور، درمان وسواس قلبهاست!
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
أكثَرُ دُعائي و دُعاءِ الأنبياء قَبلي بعَرفَةَ:
لا إلهَ إلاّ اللّهُ وحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلكُ و لَهُ الحَمدُ، يُحيي و يُميتُ، و هُو على كُلِّ شيءٍ قَديرٌ،
اللّهُمّ اجعَلْ في سَمعي نُورا، و في بَصَري نُورا، و في قَلبي نُورا،
اللّهُمّ اشرَحْ لي صَدري، و يَسِّرْ لي أمري،
و أعُوذُ بكَ مِن وَسواسِ الصُّدورِ و تَشَتُّتِ الاُمورِ.
بيشترين دعاى من و پيامبران پيش از من در عرفه اين بوده و هست:
معبودى جز خدا نيست، يگانه است و بى انباز.
پادشاهى و ستايش يكسره از آنِ اوست، زنده مىكند و مىميراند و او بر هر چيزى تواناست.
بار خدايا! در گوش من نورى قرار ده و در ديده ام نورى و در دلم نورى.
بار خدايا! سينهام را فراخ گردان و كارم را آسان ساز
و از وسواس سينهها و پراكندگى كارها به تو پناه مىبرم.
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۷۹ الى ۱۸۱]
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ
لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها
وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها
وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها
أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (۱۷۹)
و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم.
[چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمىكنند،
و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند،
و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند.
آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند. [آرى،] آنها همان غافلماندگانند.
وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها
وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ
سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۱۸۰)
و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آنها بخوانيد،
و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى مىگرايند رها كنيد.
زودا كه به [سزاى] آنچه انجام مىدادند كيفر خواهند يافت.
وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ (۱۸۱)
و از ميان كسانى كه آفريدهايم، گروهى هستند كه به حقّ هدايت مىكنند و به حقّ داورى مىنمايند.
عنه صلى الله عليه و آله ـ في الدُّعاءِ ـ :
اللّهُمّ اجعَلْ لي في قَلبي نُورا،
و في لِساني نُورا،
و في بَصَري نُورا،
و في سَمعي نُورا،
و عن يَميني نُورا،
و عن يَساري نُورا،
و مِن فَوقي نُورا،
و مِن تَحتي نُورا،
و مِن أمامي نُورا،
و مِن خَلفي نُورا،
و اجعَلْ لي في نَفسي نُورا،
و أعظِمْ لي نُورا.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در دعا ـ فرمود:
بار خدايا!
براى من در دلم نورى قرار ده و در زبانم نورى و در ديده ام نورى و در گوشم نورى و در سمت راستم نورى و در سوى چپم نورى و بر فراز سرم نورى و در زير پايم نورى و پيش رويم نورى و پشت سرم نورى و برايم در جانم نورى قرار ده و نور مرا بزرگ گردان.
و بَرَقَ لَهُ لامِعٌ كَثيرُ البَرقِ!
و برقى پر نور برايش درخشيد و راه را براى او هويدا نمود!
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في وَصفِ سالِكِ الطَّريقِ إلَى اللّه ِ سبحانَهُ ـ :
قَد أحيا عَقلَهُ، و أماتَ نَفسَهُ؛
حتّى دَقَّ جَليلُهُ، و لَطُفَ غَليظُهُ،
و بَرَقَ لَهُ لامِعٌ كَثيرُ البَرقِ،
فأبانَ لَهُ الطَّريقَ، و سَلَكَ بهِ السَّبيلَ،
و تَدافَعَتهُ الأبوابُ إلى بابِ السَّلامَةِ و دارِ الإقامَةِ.
امام على عليه السلام ـ در وصف رهرو راه خداى سبحان ـ فرمود:
خردش را زنده كرد و نَفْسش را ميراند،
تا جايى كه ستبرى و درشتى پيكر او، زار و نحيف شد
و برقى پر نور برايش درخشيد و راه را براى او هويدا نمود
و در پرتو آن، راه پيمود
و دروازهها يكى پس از ديگرى او را پيش راندند تا به دروازه سلامت و سراى ماندگارى رسيد.
عنه عليه السلام ـ و هُو يَذكُرُ فَضائلَهُ بَعدَ وَقعَةِ النَّهرَوانِ ـ :
فقُمتُ بالأمرِ حِينَ فَشِلوا،
و تَطَلَّعتُ حِينَ تَقَبَّعوا،
و نَطَقتُ حِينَ تَعتَعوا،
و مَضَيتُ بنُورِ اللّهِ حِينَ وَقَفوا.
زمانى كه مسلمانان ناتوان بودند، من به يارى اسلام برخاستم
و آنگاه كه همه سر در لاك خود فرو داشتند من سر بر داشتم
و آن زمان كه همه الكن بودند، من به سخن آمدم
و در آن وقت كه همه متوقف بودند من با [مدد] نور خدا پيش رفتم.
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ أيضا ـ :
وَ هَبْ لي نُورا أمشي بهِ في النّاسِ،
و أهتَدي بهِ في الظُّلُماتِ، و أستَضيءُ بهِ مِن الشَّكِّ و الشُّبُهاتِ.
و مرا نورى بخش تا با آن در ميان مردم گام بردارم
و به واسطه آن در تاريكى ها راه يابم
و در پرتو آن از شكّ و شبهات به درآيم.
امام صادق عليه السلام:
لَيسَ العِلمُ بالتَّعلُّمِ،
إنّما هُو نُورٌ يَقَعُ في قَلبِ مَن يُريدُ اللّهُ تباركَ و تعالى أن يَهدِيَهُ.
علمْ به آموختن نيست،
بلكه آن، در حقيقت، نورى است
كه خداوند تبارك و تعالى در دل هر كس كه خواهان هدايتش باشد، مىنهد.
عنه عليه السلام ـ في وَصيَّتِهِ لعبدِ اللّه ِ ابنِ جُندَبٍ ـ :
يابنَ جُندَبٍ،
قالَ اللّه ُ جَلّ و عَزَّ في بعضِ ما أوحى :
إنّما أقبَلُ الصَّلاةَ مِمَّن يَتَواضَعُ لعَظَمَتي،
و يَكُفُّ نَفسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ مِن أجلي،
و يَقطَعُ نَهارَهُ بذِكري،
و لا يَتَعَظَّمُ على خَلقي،
و يُطعِمُ الجائعَ،
و يَكسو العارِيَ،
و يَرحَمُ المُصابَ،
و يُؤوِي (يُواسِي) الغَريبَ،
فذلكَ يُشرِقُ نُورُهُ مِثلَ الشَّمسِ،
أجعَلُ لَهُ في الظُّلمَةِ نُورا،
و في الجَهالَةِ حِلما،
أكلَؤهُ بعِزَّتي،
و أستَحفِظُهُ مَلائكَتي،
يَدعوني فاُلَبِّيهِ،
و يَسألُني فاُعطيهِ،
فمَثَلُ ذلكَ العَبدِ عِندي كمَثَلِ جَنّاتِ الفِردَوسِ،
لا يَسبِقُ أثمارُها،
و لا تَتَغَيّرُ عَن حالِها.
امام صادق عليه السلام ـ در سفارش به عبد اللّه بن جندب ـ فرمود:
اى پسر جندب!
خداوند عزّ و جلّ در يكى از وحىهاى خود فرمود:
«من نماز را از كسى مىپذيرم كه در برابر بزرگىِ من افتادگى كند
و به خاطر من از خواهشهاى نفْس خويشتندارى ورزد
و روز خود را با ياد من بگذراند
و بر آفريدگان من بزرگى نفروشد
و گرسنه را سير كند و برهنه را بپوشاند
و بر گرفتار و مصيبت زده رحم آورد
و غريب را پناه دهد.
چنين كسى نورش چون خورشيد مىتابد.
برايش در تاريكى نورى قرار مىدهم
و در نابخردى، بردبارى،
با عزّت خود او را حمايت مى كنم
و فرشتگانم را به نگهبانى از او مىگمارم.
مرا مىخواند و من جوابش را مىدهم
و از من مىخواهد و عطايش مىكنم.
حكايت اين بنده نزد من همچون حكايت باغهاى فردوس است
كه نه ميوههايشان مىخشكد
و نه حالشان دگرگون مىشود».
امام صادق عليه السلام:
لَمّا نَزَلَت هذهِ الآيَةُ:
«وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَـلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّه َ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّه ُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ».
صَعِدَ إبليسُ جَبَلاً بِمَكَّةَ يقالُ لَهُ: ثَورٌ،
فَصَرَخَ بِأعلى صَوتِهِ بعَفارِيتِهِ فاجتَمَعوا إلَيهِ،
فقالوا: يا سَيِّدَنا، لِمَ دَعَوتَنا؟
قالَ: نَزَلَت هذهِ الآيةُ، فَمَن لَها؟
فقامَ عِفريتٌ مِن الشَّياطينِ فقالَ:
أنا لَها بِكذا و كذا،
قالَ: لَستَ لَها،
فقامَ آخَرُ فقالَ مِثلَ ذلكَ،
فقالَ: لَستَ لَها،
فقالَ الوَسواسُ الخَنَّاسُ: أنا لَها،
قالَ: بما ذا؟
قالَ:
أعِدُهُم و اُمَنِّيهِم حتّى يُواقِعُوا الخَطيئةَ
فإذا واقَعُوا الخَطِيئةَ أنسَيتُهُمُ الاِستِغفارَ،
فقالَ: أنتَ لَها،
فَوَكَّلَهُ بِها إلى يَومِ القِيامَةِ.
وقتى آيه:
«و آنان كه چون كار زشتى كنند ، يا بر خود ستم روا دارند ، خدا را به ياد مى آورند و براى گناهانشان آمرزش مى خواهند ـ و چه كسى جز خدا گناهان را مى آمرزد؟ ـ و بر آنچه مرتكب شده اند، با آنكه مى دانند [ كه گناه است ]پافشارى نمى كنند»
نازل شد،
ابليس بالاى كوهى در مكّه ، به نام ثور ، رفت و با بلندترين فرياد خود ، ديوهايش را صدا زد .
آنها جمع شدند و گفتند : سرورا! ما را براى چه فرا خواندى؟
ابليس گفت : اين آيه نازل شد .
اكنون كدام يك از شما حريف آن هستيد؟
ديوى از شيطانها برخاست و گفت : من چنين و چنان مى كنم .
ابليس گفت : تو حريف آن نيستى .
ديگرى برخاست و همانند آن سخنان گفت .
ابليس گفت : تو نيز از عهده بر نمى آيى .
[ديوى به نام] وسواس خنّاس گفت:
من از عهده اش بر مى آيم .
ابليس گفت : چگونه؟
او گفت :
به آنان وعده و اميد [توبه و آمرزش] مى دهم تا آن كه مرتكب گناه شوند
و چون به گناه در افتادند ، استغفار را از يادشان مى برم .
ابليس گفت :
تو حريف اين آيه هستى .
پس او را تا روز قيامت مأمور [مقابله با] آن كرد .
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ لكميل بن زياد ـ :
يا كُمَيلُ ،
إنَّ إبليسَ لا يَعِدُ عن نفسِهِ ،
و إنّما يَعِدُ عن رَبِّهِ لِيَحمِلَهُم على مَعصِيَتِهِ فَيُوَرِّطَهُم .
اى كميل!
ابليس از طرف خود وعده نمى دهد ،
بلكه از جانب پروردگارش وعده مى دهد
تا آنان را به معصيت او وا دارد و در ورطه هلاكتشان افكند.
اِعلَمُوا أنَّ الشَّيطانَ إنّما يُسَنِّي لَكُم طُرُقَهُ لِتَتّبِعُوا عَقِبَهُ.
بدانيد كه شيطان تنها راههاى خود را براى شما هموار مى كند تا در پى او روان شويد .
امام على عليه السلام:
إنّ الشَّيطانَ يُسَنِّي لَكُم طُرُقَهُ ،
و يُرِيدُ أن يَحُلَّ دِينَكُم عُقدَةً عُقدَةً ،
و يُعطِيَكُم بالجَماعَةِ الفُرقَةَ.
همانا شيطان راههاى خود را براى شما آسان مى نمايند
و مى خواهد گرههاى [محكمِ] دين شما را يكى پس از ديگرى سست گرداند
و به جاى اتحاد ، به شما تفرقه دهد .
الشَّيطانُ مُوَكَّلٌ به [أي بالعَبدِ] يُزَيِّنُ لَهُ المَعصيَةَ لِيَركَبَها ، و يُمَنِّيهِ التَّوبَةَ لِيُسَوِّفَها.
شيطان بر بنده گماشته شده است و معصيت را در نظرش مى آرايد تا مرتكب آن شود،
و او را به توبه كردن اميدوار مى سازد تا آن را به تأخير اندازد .
عنه عليه السلام ـ في سؤالِ السائلِ بأنْ يَصِفَ اللّه َ حَتّى كَأنّهُ يَراهُ عيانا ـ :
فانظُرْ أيُّها السائلُ :
فما دَلَّكَ القُرآنُ علَيهِ مِن صِفَتِهِ فائتَمَّ بهِ و استَضِئْ بِنُورِ هِدايَتِهِ ،
و ما كَلَّفَكَ الشَّيطانُ عِلمَهُ ممّا ليسَ في الكتابِ علَيكَ فَرضُهُ
و لا في سُنَّةِ النبيِّ صلى الله عليه و آله و الهُدى أثَرُهُ
فَكِل عِلمَهُ إلى اللّه ِ سبحانَهُ؛ فإنَّ ذلك مُنتَهى حَقِّ اللّه ِ علَيكَ .
امام على عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال سائلى
كه از اوصاف خداوند سؤال كرده بود بگونه اى كه او را ببيند ـ :
اى پرسشگر!
بنگر، هر يك از صفات خدا را كه قرآن به آن راهنماييت كرده است، پيروى كن
و از پرتو هدايت قرآن روشنايى برگير
و آن صفاتى را كه شيطان، تو را به آموختن آن وا داشته و دانستن آن در كتاب (قرآن) بر تو واجب نشده و در سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و پيشوايان هدايت نيز اثرى از آنها نيست، علم پيدا كردن به آن صفات را به خداوند سبحان وا گذار؛ زيرا اين منتهاى حق خدا بر توست.
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ في دعائهِ ـ :
فلَو لا أنَّ الشَّيطانَ يَختَدِعُهُم عَن طاعَتِكَ ما عَصاكَ عاصٍ،
و لَو لا أنّهُ صَوَّرَ لَهُمُ الباطِلَ في مِثالِ الحَقِّ ما ضَلَّ عَن طَرِيقِكَ ضالٌّ.
امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاى خود ـ گفت:
اگر شيطان با فريبكارى آنان را از طاعت تو باز نمى داشت، هيچ معصيت كارى معصيت تو نمى كرد،
و اگر او باطل را در لباس حق براى آنان در نمىآورد ، هيچ ره گم كرده اى راه تو را گم نمى كرد .
امام صادق عليه السلام:
إنّ الشَّيطانَ يُدِيرُ ابنَ آدَمَ في كُلِّ شَيْءٍ ،
فإذا أعياهُ جَثَمَ لَهُ عِندَ المالِ فَأخَذَ بِرَقَبَتِهِ.
شيطان آدمى را گرد هر چيزى مى چرخاند
و چون او را خسته و درمانده كرد ، نزديك ثروت كمين مى كند و گردنش را مى گيرد .
امام صادق عليه السلام:
يقولُ إبليسُ لِجُنُودِهِ : ألقُوا بَينَهُمُ الحَسَدَ و البَغيَ؛
فإنّهُما يَعدِلانِ عِندَ اللّه ِ الشِّركَ.
ابليس به سپاهيان خود گفت:
در ميان آدميان حسادت و تجاوزگرى افكنيد ؛
زيرا اين دو نزد خدا با شرك برابر است .
امام صادق عليه السلام:
صَعِدَ عيسى عليه السلام عَلَى جَبَلٍ بالشامِ يُقالُ لَهُ : أريحا ،
فَأتاهُ إبليسُ في صُورَةِ مَلِكِ فلسطينَ فقالَ لَهُ : يا روحَ اللّه ِ ،
أحيَيتَ المَوتى و أبرَأتَ الأكمَهَ و الأبرَصَ ،
فاطرَحْ نفسَكَ عنِ الجَبَلِ ،
فقالَ عيسى عليه السلام :
إنَّ ذلكَ اُذِنَ لي فِيهِ و هذا لَم يُؤذَنْ لي فِيهِ.
عيسى عليه السلام بر فراز كوهى در شام، به نام اَريحا، رفت.
ابليس در چهره پادشاه فلسطين نزد آن حضرت آمد و گفت:
اى روح اللّه!
تو مردگان را زنده كردى و كور مادر زاد و پيس را شفا دادى ؛
پس [اگر راست مى گويى] خودت را از كوه پرت كن .
عيسى عليه السلام فرمود :
من در آن كارها اذن داشتم ولى در اين كار اذن ندارم .
جاءَ إبليسُ إلى عيسى عليه السلام فقالَ :
أ لَيسَ تَزعُمُ أنّكَ تُحيِي المَوتى؟
قالَ عيسى عليه السلام : بَلى ،
قالَ إبليسُ : فاطرَحْ نفسَكَ مِن فَوقِ الحائطِ ،
فقالَ عيسى عليه السلام :
وَيلَكَ!
إنَّ العَبدَ لا يُجَرِّبُ رَبَّهُ ،
و قالَ إبليسُ : يا عيسى ، هل يَقدِرُ رَبُّكَ على أن يُدخِلَ الأرضَ في بَيضَةٍ و البَيضَةُ كَهَيئَتِها ؟
فقالَ : إنّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ لا يُوصَفُ بِعَجزٍ ، و الذي قُلتَ لا يَكونُ.
مگر تو نمى گويى كه مردگان را زنده مى كنى؟
عيسى عليه السلام فرمود : چرا .
ابليس گفت :
پس [اگر راست مى گويى] خودت را از روى ديوار به زير انداز .
عيسى عليه السلام فرمود :
واى بر تو! بنده كه خداوندگار خود را نمىآزمايد.
ابليس گفت :
اى عيسى! آيا پروردگار تو مى تواند [كُره] زمين را در تخم مرغى با همين اندازه اى كه دارد جاى دهد؟
عيسى عليه السلام فرمود :
خداوند عزّ و جلّ به هيچ ناتوانى وصف نمى شود، اما آنچه تو مى گويى ناشدنى است .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
إنَّ الشيطانَ واضِعٌ . خَطمَهُ عَلى قَلبِ ابنِ آدَمَ ،
فإذا ذَكَرَ اللّه َ سُبحانَهُ خَنَسَ ،
و إذا نَسِيَ التَقَمَ قَلبَهُ ، فذلكَ الوَسواسُ الخَنَّاسُ.
همانا شيطان پوزه خود را بر روى دل آدميزاد نهاده است ،
هرگاه او خدا را ياد كند، شيطان پوزه اش را كنار مى كشد
و هرگاه خدا را از ياد ببرد، شيطان در آن ، نجوا (وسوسه) مى كند .
اين است وسواس خنّاس.
ذِكرُ اللّهِ مَطرَدَةُ الشيطانِ.
امام على عليه السلام:
ذِكرُ اللّهِ رَأسُ مالِ كلِّ مُؤمِنٍ،
و رِبحُهُ السلامَةُ مِنَ الشيطانِ.
ياد خدا، سرمايه هر مؤمنى است
و سود آن، سالم ماندن از گزند شيطان .
امام على عليه السلام:
ذِكرُ اللّهِ دِعامَةُ الإيمانِ و عِصمَةٌ مِنَ الشيطانِ.
ياد خدا، ستون ايمان است و حفظ كننده از شيطان.
امام على عليه السلام:
و أشهَدُ أن لا إلَهَ إلاّ اللّه ُ وحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ،
شهادَةً مُمْتَحَناً إخلاصُها …
فإنّها عَزيمَةُ الإيمانِ ، و فاتِحَةُ الإحسانِ ،
و مَرْضاةُ الرّحمنِ ، و مَدحَرَةُ (مَهلَكَةُ) الشيطانِ.
گواهى مىدهم كه خدايى جز اللّه نيست، يگانه است و بىانباز؛
گواهى اى كه خلوص آن آزموده شده است …
اين گواهى، رشته اصلى ايمان است و سر آغاز احسان
و مايه خشنودى [خداى] رحمان و دور كننده شيطان .
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ في الدعاءِ ـ :
و جَعَلتَ لنا عَدُوّاً يَكيدُنا …
اللّهُمَّ فَاقهَر سُلطانَهُ عنّا بسُلطانِكَ ،
حتّى تَحبِسَهُ عنّا بكَثرَةِ الدُّعاءِ لَكَ ،
فَنصْبِحَ مِن كَيدِهِ في المَعصومينَ بِكَ.
و او (شيطان) را دشمن حيله گر و فريبنده ما قرار دادى …
بار خدايا! پس، با قدرت خود، چيرگى او را از ما دور گردان،
تا اينكه با دعاهاى بسيار به درگاه تو، او را از ما باز دارى
و در زمره كسانى قرار گيريم كه به كمك تو [از شرّ او] مصون ماندهاند.
پيامبر صلي الله عليه و آله:
إنَّما سُمِّيَ شَعبانُ لأِنَّهُ يَتَشَعَّبُ فيهِ أرزاقُ المُؤمِنينَ.
ماه شعبان، «شعبان» ناميده شد؛
زيرا روزىهاى مؤمنان در اين ماه قسمت مىشود.
عن ابن مسعودٍ:
سألنا رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عنِ الرّجُلِ يَجِدُ الشّيءَ
لَو خَرَّ مِن السّماءِ فتَخطَفُهُ الطَّيرُ كانَ أحَبَّ إلَيهِ مِن أن يَتَكلَّمَ بهِ،
قالَ:
ذاكَ مَحضُ الإيمانِ، أو صَريحُ الإيمانِ.
از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سؤال كرديم كه
گاهى اوقات چيزهايى از ذهن انسان مىگذرد كه اگر از آسمان سقوط كند و در وسط آسمان، پرنده او را بربايد برايش خوشتر است تا اينكه آن خطورات ذهنى را به زبانش آورد.
حضرت فرمود:
اين ايمان محض است، يا ايمان ناب است.
عن الزهريّ:
إنّ اُناسا من أصحابِ رسولِ اللّه صلى الله عليه و آله
أتَوا رسولَ اللّه ِ فَقالوا لرَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله:
أ رأيتَ شيئا نَجِدُها في صُدورِنا وَسوَسَةَ الشَّيطانِ،
لَأن يَقعَ أحَدُنا مِن الثُّرَيّا أحَبُّ إلَيهِ مِن أن يَتَكلَّمَ بِها!
فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله:
أ قَد وَجَدتُم ذلكَ؟
قالوا : نَعَم ،
قالَ : ذلكَ صَريحُ الإيمانِ.
إنَّ الشَّيطانَ يُريدُ العَبدَ فيما دُونَ ذلكَ،
فإذا عُصِمَ العَبدُ مِنهُ وقَعَ فيما هُنالِكَ.
عدّه اى از اصحاب خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمدند و عرض كردند:
[گاهى اوقات] در سينههاى خود وسوسه شيطان مى يابيم كه اگر هر يك از ما از ستاره ثريّا سقوط كند، برايش خوشتر از آن است كه آن وسوسه ذهنى را به زبان آورد.
حضرت فرمود:
آيا براستى چنين احساسى (ترس از اظهار آن) مى يابيد؟
عرض كردند: آرى.
حضرت فرمود:
اين ايمان ناب است.
شيطان در بالاتر از اين چيزها قصد [منحرف ساختن] بنده مىكند
و هرگاه بنده از [خطر] او مصون ماند، با اين گونه وسوسهها به سراغ او مىآيد.
الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في صِفَةِ المَلائكَةِ ـ :
و لَم تَطمَعْ فيهِمُ الوَساوِسُ فَتقتَرِعَ بِرَينِها على فِكرِهِم.
و وسوسهها در آنان طمع نكرده است تا در نتيجه،
چركها و آلودگىهايش را بر انديشههاى آنان بكوبد.
الإمامُ الباقرُ عليه السلام ـ و قد كَتبَ إلى رجُلٍ يَشكو إلَيهِ لَمَما يَخطِرُ على بالِهِ ـ :
إنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ إن شاءَ ثَبّتَكَ فلا يَجعَلُ لإبليسَ علَيكَ طَريقا ،
قد شَكا قَومٌ إلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله لَمَما يَعرِضُ لَهُم لَأن تَهوي بِهِمُ الرِّيحُ.
[«أو تهوي به الريح»: أي عصفت به حتى هوت به في المطارح البعيدة.(کتاب لغت مجمع البحرين)]
أو يُقَطَّعوا أحَبُّ إلَيهِم مِن أن يَتَكلَّموا بهِ ،
فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله :
أ تَجِدونَ ذلكَ ؟
قالوا : نَعَم ،
فقالَ : و الّذي نَفسي بِيَدِهِ إنَّ ذلكَ لَصَريحُ الإيمانِ،
فإذا وَجَدتُموهُ فقُولوا:
آمَنّا باللّهِ و رسولِهِ و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ.
اگر خداوند عزّ و جلّ بخواهد، تو را ثبات [عقيده] مىبخشد و راه نفوذ شيطان را در تو مىبندد.
به پيامبر صلى الله عليه و آله نيز عدّهاى از وسوسههاى ذهنى خود شكايت كردند،
وسوسههايى كه دوست داشتند باد آنان را به جاهاى دور دست پرتاب كند و يا قطعه قطعه شوند اما آنها را به زبان نياورند.
اما رسول خدا صلى الله عليه و آله به ايشان فرمود:
سوگند به آنكه جانم در دست اوست، اين همان ايمان ناب است.
هرگاه با اين وسوسه ها رو به رو شديد بگوييد:
آمنّا باللّه و رسوله و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه.
امام باقر عليه السلام:
إنَّ رجُلاً أتى رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فقالَ :
يا رسولَ اللّه ِ إنّني نافِقتُ ،
فقال : و اللّه ِ، ما نافَقتَ و لو نافَقتَ ما أتَيتَني تُعلِمُني،
ما الّذي رابَكَ ؟
أظُنُّ العَدُوَّ الحاضِرَ أتاكَ فقالَ لَكَ : مَن خَلَقَكَ ؟
فقُلتَ : اللّه ُ خَلَقَني ،
فقالَ لَكَ : مَن خَلَقَ اللّه َ؟
قالَ : إي و الّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ لَكانَ كَذا
فقالَ :
إنّ الشَّيطانَ أتاكُم مِن قِبَلِ الأعمالِ فلَم يَقوَ علَيكُم ،
فأتاكُم مِن هذا الوَجهِ لِكَي يَستَزِلَّكُم ،
فإذا كانَ كذلكَ فلْيَذكُرْ أحَدُكُم اللّه َ وَحدَهُ.
مردى خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد :
من دچار نفاق شده ام .
حضرت فرمود :
به خدا سوگند ، تو منافق نشده اى.
اگر منافق بودى نزد من نمى آمدى، تا مرا از آن آگاه كنى.
چه چيز تو را به ترديد افكنده است؟
گمان مى كنم آن دشمن حاضر [در همه جا، يعنى شيطان] به سراغت آمده و به تو گفته است:
چه كسى تو را آفريده است؟
و تو گفته اى: خدا مرا خلق كرده است
و او به تو گفته است: چه كسى خدا را آفريده است؟
مرد عرض كرد: آرى، سوگند به آنكه تو را به حق برانگيخت، همين گونه است
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
شيطان از طريق اعمال و كردارهايتان نزد شما آمد و نتوانست بر شما چيره شود.
حالا از اين راه [يعنى راه عقايد] به سراغتان آمده است تا شما را بلغزاند.
هرگاه چنين چيزى براى يكى از شما پيش آمد، خدا را به يگانگى ياد كند.
جاءَ رجُلٌ إلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله فقالَ :
يا رسولَ اللّه ِ، هَلَكتُ !
فقالَ لَهُ صلى الله عليه و آله :
أتاكَ الخَبيثُ فقالَ لَكَ : مَن خَلَقَكَ ؟
فقُلتَ : اللّه ُ ، فقالَ لَكَ : اللّه ُ مَن خَلَقَهُ ؟
فقالَ : إي و الّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ لَكانَ كَذا ،
فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله :
ذاكَ و اللّهِ مَحضُ الإيمانِ
قالَ ابنُ أبي عُمَيرٍ :
فحَدَّثتُ بذلكَ عَبدَ الرّحمنِ بنَ الحَجّاجِ فقالَ :
حَدَّثَني أبي عن أبي عبدِ اللّه ِ عليه السلام أنّ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إنّما عَنى بقولِهِ :
«هذا و اللّه ِ مَحضُ الإيمانِ» خَوفَهُ أن يَكونَ قَد هَلَكَ حَيثُ عَرَضَ لَهُ ذلكَ في قَلبِهِ.
اى رسول خدا! هلاك شدم.
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود:
آن خبيث (شيطان) به سراغ تو آمد و گفت:
چه كسى تو را آفريده است؟ و تو گفتى: خدا و او گفت: خدا را چه كسى آفريده است؟
مرد عرض كرد: آرى، سوگند به آنكه تو را به حق برانگيخت، مطلب همين گونه است [كه مى فرماييد]. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
به خدا سوگند كه اين ايمان محض است
ابن ابى عمير مى گويد:
من اين حديث را براى عبد الرحمان بن حجّاج گفتم. او گفت: پدرم از حضرت صادق عليه السلام برايم حديث كرد كه فرمود: مقصود رسول خدا صلى الله عليه و آله از اينكه فرمود:
«به خدا سوگند كه اين ايمان محض است» همان ترس او از اين است كه نكند با خطور آن افكار در ذهنش، به هلاكت افتاده باشد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
ما بَعَثَ اللّهُ مِن نَبيٍّ و لا كانَ بَعدَهُ مِن خَليفَةٍ إلاّ لَهُ بِطانَتانِ:
بِطانَةٌ تأمُرُهُ بِالمَعروفِ و تَنهاهُ عنِ المُنكَرِ،
و بِطانَةٌ لا تَألُوهُ خَبالاً،
فمَن وُقِيَ شَرَّها فَقَد وُقِيَ.
خداوند هيچ پيامبرى مبعوث نكرد و آن پيامبر پس از خود جانشينى نداشت،
مگر اينكه اطرافيانش دو دسته بودند:
دسته اى كه او را به كارهاى نيك توصيه مى كردند و از بدى باز مى داشتند
و دسته اى كه از هيچ نابكارى در حقّ او كوتاهى نمىكردند.
پس، هركه از شرّ اين دسته حفظ شد براستى كه محفوظ مانده است.
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۱۱۸ الی ۱۲۰]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ
لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً
وَدُّوا ما عَنِتُّمْ
قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ
وَ ما تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ
قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (۱۱۸)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد،
از غير خودتان، [دوست و] همراز مگيريد.
[آنان] از هيچ نابكارى در حق شما كوتاهى نمىورزند.
آرزو دارند كه در رنج بيفتيد.
دشمنى از لحن و سخنشان آشكار است؛
و آنچه سينههايشان نهان مىدارد، بزرگتر است.
در حقيقت، ما نشانهها[ى دشمنى آنان] را براى شما بيان كرديم، اگر تعقل كنيد.
ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ
وَ لا يُحِبُّونَكُمْ
وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتابِ كُلِّهِ
وَ إِذا لَقُوكُمْ قالُوا آمَنَّا
وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ
قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ
إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۱۱۹)
هان، شما كسانى هستيد كه آنان را دوست داريد،
و [حال آنكه] آنان شما را دوست ندارند،
و شما به همه كتابها[ى خدا] ايمان داريد؛
و چون با شما برخورد كنند مىگويند: «ايمان آورديم.»
و چون [با هم] خلوت كنند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را مىگزند.
بگو: «به خشم خود بميريد»
كه خداوند به راز درون سينهها داناست.
إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ
وَ إِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِها
وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً
إِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (۱۲۰)
اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مىكند؛
و اگر به شما گزندى رسد بدان شاد مىشوند؛
و اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، نيرنگشان هيچ زيانى به شما نمىرساند؛
يقيناً خداوند به آنچه مىكنند احاطه دارد.
به کسی که وسواس داره باید بگیم اینقدر به خودت مطمئن نباش!
خودپسند نباش! مُعجب به رای خود نباش!
مگه تو علم غیب داری که اینقدر مطمئنی، دستگیره نجس هست؟!
این علم غیبی که شیطان به دلت میندازه، دروغه و تهمته!
داری به دستگیرۀ مظلوم پاک، تهمت نجس بودن میزنی!
اشتباه مرگبار لیدر سوء در تهمت زدن به صاحبان نور هم داستانش مثل داستان همین تهمت زدن شخص وسواس به دستگیرۀ پاک مظلومه!
لیدر سوء که تمنای او تقدیر نشده، از تکلمات شیطانش تبعیت میکنه و با علم غیب دروغینی که شیطان به دلش القاء میکنه این دروغ رو خلق میکنه که مثلا فلانی قاتل فلانی هست و این بدعت کفرآمیز و تهمت و دروغ و شایعۀ غم انگیز محصول مشترک حسود وسوسه شده توسط شیطان وسوسه کننده است، و وجه مشترک هر دو اینه که مدعی دانستن علم غیب هستند و چیزی رو میدونند که اعوذ بالله خدا هم نمیدونه! در سنت رسول خدا ص اینه که این دستگیره، پاک است و نجس نیست اما حسود مبتلا به وسواس با اطلاعات غلطی که شیطان بهش میده باور میکنه که این دستگیره نجس هست و باید با پارچ و لگن آب تطهیر داده شود!
این ادعای خبر داشتن از علم غیب، تمنایی است که شیطان و قبیلهاش را بیچاره کرده.
اون علمی که خدای مهربان میدونه ما لازم داریم رو خودش به سبب رسولان الهی به اطلاع ما میرسونه و این علوم رو برای ما ظاهر و آشکار و اخراج و ذبح میکنه و اون چیزی هم که به ما مربوط نیست، مربوط نیست، و قرار نیست که ما از دهان شیطان دروغ بشنویم پس ما باید به نورمون اکتفا کنیم و چیزی که دانستنش لازم نیست، بلکه شرّ هم بپا میکنه رو بدونیم و دنبالش بریم و اینجوری خودمونو دستیدستی به دروغهای شیطان عادت بدهیم و بیچاره بشیم.
امام على عليه السلام:
الثِّقَةُ بِالنَّفسِ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّيطانِ.
اطمينان به خود، از مطمئنترين فرصتها براى شيطان است.
امام على عليه السلام:
إيّاكَ و الثِّقَةَ بنَفسِكَ ؛ فإنَّ ذلكَ مِن أكبَرِ مَصائدِ الشَّيطانِ.
از اطمينان به خودت بپرهيز؛ زيرا كه آن از بزرگترين دامهاى شيطان است.
امام على عليه السلام:
إنّ أبغَضَ الخَلائقِ إلَى اللّهِ رجُلانِ:
رجُلٌ وَكَلَهُ اللّهُ إلى نَفسِهِ، فهُو جائرٌ عَن قَصدِ السَّبيلِ.
و رجُلٌ قَمَشَ جَهلاً مُوضِعٌ في جُهّالِ الاُمَّةِ.
منفورترين خلايق نزد خداوند دو نفرند:
كسى كه خداوند او را به خودش وا گذارد، كه در نتيجه از راه راست منحرف شود.
و كسى كه مشتى جهالت و نادانى از هر سو فراهم آورده و در ميان نادانان امّت تاخت و تاز مىكند.
امام على عليه السلام:
إنّ مِن أبغَضِ الرِّجالِ إلَى اللّه ِ تعالى لَعَبدا وَكَلَهُ اللّه ُ إلى نَفسِهِ،
جائرا عَن قَصدِ السَّبيلِ، سائرا بغَيرِ دَليلٍ،
إن دُعِيَ إلى حَرثِ الدُّنيا عَمِلَ،
و إن دُعِيَ إلى حَرثِ الآخِرَةِ كَسِلَ.
يكى از منفورترين مردم نزد خداوند متعال، بندهاى است كه خدا او را به خودش وا گذاشته،
از راه راست به در رفته و بىرهنما حركت مىكند.
اگر به آباد كردن دنيا فرا خوانده شود، مى كوشد
و اگر به آباد ساختن آخرت دعوت شود، تنبلى مىورزد.
[سورة النساء (۴): الآيات ۱۴۲ الى ۱۴۳]
إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ
وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى
يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِيلاً (۱۴۲)
منافقان، با خدا نيرنگ مىكنند، و حال آنكه او با آنان نيرنگ خواهد كرد ؛
و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند.
با مردم ريا مىكنند و خدا را جز اندكى ياد نمىكنند.
مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ
وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً (۱۴۳)
ميانِ آن [دو گروه] دو دلند؛ نه با اينانند و نه با آنان.
و هر كه را خدا گمراه كند، هرگز راهى براى [نجات] او نخواهى يافت.
مَن رَوى على مُؤمِنٍ رِوايَةً يُريدُ بها شَينَهُ و هَدمَ مُرُوَّتِهِ لِيَسقُطَ مِن أعيُنِ الناسِ،
أخرَجَهُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ مِن وَلايَتِهِ إلى وَلايَةِ الشيطانِ.
خداوند عزّ و جلّ او را از ولايت خود به سوى ولايت شيطان اخراج كند.
إنّ شَيطانا يقالُ لَهُ : القَفَندَرُ ،
إذا ضُرِبَ في مَنزِلِ الرَّجُلِ أربَعينَ صَباحا بالبَربَطِ و دَخَلَ علَيهِ الرِّجالُ،
وَضَعَ ذلكَ الشيطانُ كُلَّ عُضوٍ مِنهُ على مِثلِهِ مِن صاحِبِ البيتِ ،
ثُمّ نَفَخَ فيهِ نَفخَةً
فلا يَغارُ بعدَ هذا؛
حتّى تُؤتى نِساؤهُ فلا يَغارُ.
و مردها بر آن وارد شوند،
آن شيطان هر يك از اعضاى بدن خود را بر روى اعضاى همانندش در بدن صاحب خانه بگذارد
و سپس در او بدمد،
كه از آن پس ديگر غيرتى برايش نماند،
به طورى كه پيش زنانش بيايند و او غيرت به خرج ندهد.
+ «عوذ»
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۹۵ الى ۱۰۰]
فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ (۹۸)
پس چون قرآن مىخوانى از شيطانِ مطرود به خدا پناه بر،
إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (۹۹)
چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آوردهاند، و بر پروردگارشان توكل مىكنند، تسلطى نيست.
إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ (۱۰۰)
تسلط او فقط بر كسانى است كه وى را به سرپرستى برمىگيرند،
و بر كسانى كه آنها به او [=خدا] شرك مىورزند.
امام صادق عليه السلام:
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ لمّا سُئلَ عنِ التَّعوُّذِ عندَافتِتاحِ كُلِّ سُورَةٍ ـ :
نَعَم ، فَتَعَوَّذْ بِاللّه ِ مِن الشَّيطانِ الرَّجيمِ ،
و ذَكَرَ أنَّ الرَّجيمَ أخبَثُ الشَّياطينِ .
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال از استعاذه هنگام شروع هر سوره ـ فرمود :
آرى، ازشيطان رجيم كه پليدترين شياطين است، به خدا پناه بر.
الشَّيطانُ يَطلُبُني بالمَعصيَةِ!
مَأموراً بالطاعَةِ، مَنهيّاً عنِ الخَطِيئَةِ!
شیطان از ما میخواهد که معصیت کنیم!
حال آنکه به طاعت مأمور گشتهایم و از معصيت نهى شدهایم!
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ أيضا ـ :
أصبَحتُ مَطلُوبا بِثَمانٍ :
اللّه ُ تعالى يَطلُبُني بِالفَرائضِ ،
و النبيُّ صلى الله عليه و آله بالسُّنَّةِ ،
و العِيالُ بالقُوتِ ،
و النَّفسُ بالشَّهوَةِ ،
و الشَّيطانُ بالمَعصيَةِ ،
و الحافِظانِ بِصِدْقِ العَمَلِ ،
و مَلَكُ المَوتِ بالرُّوحِ ،
و القَبرُ بالجَسَدِ ،
فأنا بينَ هذهِ الخِصالِ مَطلوبٌ.
در حالى صبح كردم كه هشت چيز از من خواسته مى شود :
خداوند متعال عمل به فرايض از من مى خواهد،
پيامبر صلى الله عليه و آله عمل به سنّت ؛
خانواده ، روزى ؛
نفْس، شهوت ؛
شيطان، معصيت ؛
دو فرشته نگهبانِ اعمال ، درستىِ عمل ؛
فرشته مرگ، روح ؛
و قبر ، جسدم را .
اين چيزها از من خواسته مى شود .
عيسى عليه السلام ـ في جوابِ كيفَ أصبَحتَ ؟ ـ :
لا أملِكُ ما أرجُو ، و لا أستَطِيعُ ما اُحاذِرُ ،
مَأمورا بالطاعَةِ ، مَنهيّا عنِ الخَطِيئَةِ ،
فلا أرى فَقيرا أفقَرَ مِنّي.
به آنچه اميد دارم، نرسيده ام و از آنچه مى ترسم ، حذر نتوانم .
به طاعت مأمور گشتهام و از معصيت نهى شدهام.
بنا بر اين ، فقيرى فقيرتر از خود نمى بينم .
امام على عليه السلام:
قالَ اللّهُ تباركَ و تعالى لِموسى عليه السلام:
يا موسى،
اِحفَظْ وصِيَّتي لكَ بأربَعَةِ أشياءَ:
أوَّلُهُنّ: ما دُمتَ لا تَرى ذُنوبَكَ تُغفَرُ فلا تَشتَغِلْ بِعُيوبِ غَيرِكَ،
و الثّانِيَةُ: ما دُمتَ لا تَرى كُنُوزي قد نَفِدَت فلا تَغتَمَّ بسَبَبِ رِزقِكَ،
و الثّالِثَةُ: ما دُمتَ لا تَرَى زَوالَ مُلكي فلا تَرْجُ أحَدا غَيري،
و الرّابِعَةُ: ما دُمتَ لا تَرَى الشَّيطانَ مَيِّتا فلا تأمَنْ مَكرَهُ.
خداوند تبارك و تعالى به موسى عليه السلام فرمود:
اى موسى! سفارش من به تو درباره چهار چيز را به گوش گير:
اوّل اينكه تا زمانى كه نمىدانى گناهانت آمرزيده شده است به عيبهاى ديگران مپرداز.
دوم: تا زمانى كه نمىدانى گنجينههاى من تمام شده است، غم روزيت را مخور.
سوم: تا زمانى كه به سر آمدن مُلك و پادشاهى مرا نديدى به هيچ كس جز من اميد مبند
و چهارم: تا زمانى كه شيطان را مُرده نديدى از مكر و فريب او آسوده خاطر مباش.
يا مُوسى
اجْعَلْ لِسانَكَ مِنْ وَراءِ قَلْبِكَ تَسْلَمْ،
و أَكْثِرْ ذِكْرِي بِاللّيل وَ النَّهارِ تَغْنَمْ،
و لا تَتَّبِع الخَطَايا فَتَنْدَم،
فَإنّ الخَطَايا مَوْعِدُهَا النّارُ.
اى موسى!
زبانت را پشت دلت قرار ده تا سالم بمانى
و شب و روز مرا فراوان ياد كن تا بهره ببرى
و از خطاها و گناهان پيروى مكن كه پشيمان مى شوى؛
چرا كه وعدهگاه گناهان دوزخ است .
امام سجاد عليه السلام:
مُتَفَقِّهٌ في الدِّينِ أشَدُّ على الشيطانِ مِن عِبادَةِ ألفِ عابِدٍ.
وجود يك فقيهِ در دين، از وجود هزار عابد براى شيطان گرانتر است.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
ما مِن شيءٍ أقطَعَ لِظَهرِ إبليسَ مِن عالِمٍ يَخرُجُ في قَبيلَةٍ.
هيچ چيز براى ابليس كمرشكن تر از عالمى كه در ميان قبيله اى سر بردارد، نيست.
(إنَّ ذِكرَنا مِن ذِكرِ اللّه)،
إنّا إذا ذُكرِنا ذُكِرَ اللّه ُ ،
و إذا ذُكِرَ عَدُوُّنا ذُكِرَ الشَّيطانُ.
هرگاه ما ياد شويم، خدا ياد شده است
و هرگاه دشمن ما ياد شود، شيطان ياد شده است.
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله:
ما مِن قَومٍ اِجتَمَعوا يَذكُرونَ فَضائِلَ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ
إلاّ هَبَطَتِ المَلائِكَةُ مِنَ السَّماءِ حَتّى اُلحِقوا بِهِم بِحَديثِهِم،
فَإِذا تَفَرَّقوا عَرَجَتِ المَلائِكَةُ إلَى السَّماءِ،
فَيَقولُ لَهُمُ المَلائِكَةُ الاُخَرُ:
إنّا نَشُمُّ رائِحَةً مِنكُم ما شَمَمنا رائِحَةً أطيَبَ مِنها ،
فَيَقولونَ :
إنّا كُنّا عِندَ قَومٍ يَذكُرونَ فَضلَ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ فَعَطَّرونا مِن ريحِهِم ،
فَيَقولونَ :
اِهبِطوا بِنا إلَيهِم،
فَيَقولونَ:
إنَّهُم قَد تَفَرَّقوا،
فَيَقولونَ :
اِهبِطوا بِنا إلَى المَكانِ الَّذي كانوا فيهِ.
هيچ مردمى نيستند كه گرد هم آيند و از فضايل محمّد و آل محمّد ياد كنند
مگر اين كه فرشتگان از آسمان فرود آيند و به انجمن آنان ملحق شوند
و با ايشان همسخن گردند
و چون پراكنده شوند فرشتگان به آسمان عروج كنند.
پس فرشتگانِ ديگر به آنها گويند:
ما از شما رايحه اى استشمام مى كنيم كه تاكنون خوشبوتر از آن نبوييدهايم.
آن فرشتگان گويند:
ما نزد جماعتى بوديم كه از فضايل محمّد و آل محمّد سخن مى گفتند و ما را از رايحه خود عطرآگين ساختند.
آن فرشتگان ديگر گويند:
ما را نيز نزد ايشان فرود بريد.
آن فرشتگان گويند:
آنان متفرق گشتند.
آن فرشتگان ديگر گويند:
ما را به آن جايى كه اجتماع كرده بودند فرود بريد.
طُوبى لِنَفْسٍ اَدَّتْ اِلى رَبِّها فَرْضَها … فى مَعْشَرٍ اَسْهَرَ عُيونَهُمْ خَوْفُ مَعادِهِمْ، وَ تَجافَتْ عَنْ مَضاجِعِهِمْ جُنوبُهُم، وَ هَمْهَمَتْ بِذِكْرِ رَبِّهِمْ شِفاهُهُمْ، وَ تَقَشَّعَتْ بِطولِ اسْتِغْفارِهِمْ ذُنوبُهُم،
اُولئِكَ حِزْبُ اللّه ِ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللّه ِ هُمُ الْمُفْلِحونَ.
و از مردمى است كه ترس روز قيامت، شب هنگام، چشمانشان را بيدار نگه مىدارد و پهلوهايشان را از بستر نرم، دور مى سازد و لبهايشان به ذكر خداوند مىجنبد.
و از زيادى استغفار، گناهانشان پاك مىشود.
آنان حزب خدا هستند و بدانيد كه حزب خدا پيروز است.
عن بريد بن معاوية :
كُنتُ عِندَ أبي جَعفَرٍ عليه السلام في فِسطاطٍ لَهُ بِمِنى،
فَنَظَرَ إلى زِيادٍ الأَسوَدِ مُنقَلِعَ الرِّجلِ، فَرَثى لَهُ ، فَقالَ لَهُ : ما لِرِجلَيكَ هكَذا ؟
قالَ : جِئتُ عَلى بَكرٍ لي نِضوٍ ، فَكُنتُ أمشي عَنهُ عامَّةَ الطَّريقِ .
فَرَثى لَهُ و قالَ لَهُ ـ عِندَ ذلِكَ ـ زِيادٌ :
إنّي اُلِمُّ بِالذُّنوبِ حَتّى إذا ظَنَنتُ أنّي قَد هَلَكتُ ذَكَرتُ حُبَّكُم ،
فَرَجَوتُ النَّجاةَ و تَجَلّى عَنّي ؟
فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام :
و هَلِ الدّينُ إلاَّ الحُبُّ ؟!
قالَ اللّه ُ تَعالى :
«حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الاْءِيمَـنَ وَ زَيَّنَهُو فِى قُلُوبِكُمْ»
و قاَل:
«إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» ،
و قالَ:
«يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ».
نزد امام باقر عليه السلام در سراپرده ايشان در مِنا بودم كه به زياد اسود ـ كه گويى پاهايش از جا درآمده و از كار افتاده بود ـ نگريست .
از او پرسيد : «چرا پاهايت چنين شده است ؟» .
گفت : با شترى نوسال كه سفرها نزارش كرده بود ، آمدم و ناگزير ، بيشتر مسير را پياده طى كردم .
حضرت برايش اندوهگين شد .
در اين حال ، زياد گفت :
من مرتكب گناهانى مى شوم تا آن كه مى پندارم كه هلاك شده ام؛
امّا چون به ياد مى آورم كه شما را دوست دارم ، به نجات ، اميدوار مى شوم و اين پندارم برطرف مى گردد .
حضرت فرمود :
«آيا دين ، جز دوستى است ؟
خداوند متعال مى فرمايد :
«ايمان را محبوب شما ساخت و آن را در دل هايتان آراست» .
نيز مى فرمايد :
«اگر خدا را دوست داريد ، از من پيروى كنيد ، تا خدا دوستتان بدارد» .
باز مى فرمايد :
«كسى را كه به سويشان مهاجرت كند ، دوست مى دارند» » .
لا يَجعَلوا للشَّيطانِ على أنْفُسِهِم سَبيلاً!
شیطان را بر خود مسلّط نکنید!
يا عبدَ العظيمِ،
أبلِغْ عنّي أوليائي السّلامَ،
و قُلْ لَهُم:
أنْ لا يَجعَلوا للشَّيطانِ على أنْفُسِهِم سَبيلاً،
و مُرْهُم بالصِّدقِ في الحديثِ و أداءِ الأمانةِ،
و مُرْهُم بالسُّكوتِ و تركِ الجِدالِ فيما لا يَعْنيهِم.
از طرف من دوستانم را سلام برسان
و به آنان بگو كه شيطان را بر خود مسلّط نكنند
و دستورشان ده كه راستگو و امانت پرداز باشند
و دستورشان ده كه خاموشى گزينند و از مجادلات بيهوده بپرهيزند .
امام باقر عليه السلام:
إنّ اللّه َ ثَقَّلَ الخَيرَ على أهلِ الدُّنيا كثِقْلِهِ في مَوازِينِهِم يَومَ القِيامَةِ،
و إنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ خَفَّفَ الشَّرَّ على أهلِ الدُّنيا كخِفَّتِهِ في مَوازِينِهِم يَومَ القِيامَةِ.
خداوند كار نيك را بر مردم دنيا سنگين ساخته است،
چنان كه در ترازوهاى روز قيامت آنان سنگين است
و خداوند عزّ و جلّ بدى را بر مردم دنيا سبك ساخته است،
چنان كه در ترازوهاى روز قيامت ايشان سبك است.
لجابِرِ بنِ يَزيدَ الجُعفيِّ:
اُوصِيكَ بخَمسٍ :
إن ظُلِمتَ فلا تَظلِمْ،
و إن خانُوكَ فلا تَخُنْ،
و إن كُذِّبتَ فلا تَغضَبْ،
و إن مُدِحتَ فلا تَفرَحْ،
و إن ذُمِمتَ فلا تَجزَعْ،
و فَكِّرْ فيما قيلَ فيكَ،
فإن عَرَفتَ مِن نَفسِكَ ما قيلَ فيكَ فسُقوطُكَ مِن عَينِ اللّه ِ جلَّ و عَزَّ عِندَ غَضَبِكَ مِن الحَقِّ أعظَمُ علَيكَ مُصيبَةً مِمّا خِفتَ مِن سُقوطِكَ مِن أعيُنِ النّاسِ،
و إن كُنتَ على خِلافِ ما قِيلَ فِيكَ فثَوابٌ اكتَسَبتَهُ مِن غَيرِ أنْ يَتعَبَ بَدَنُكَ.
امام باقر عليه السلام ـ به جابر بن يزيد جعفى . ـ فرمود:
تو را به پنج چيز سفارش مى كنم:
اگر به تو ستم كردند تو ستم مكن،
اگر به تو خيانت كردند تو خيانت مكن،
اگر تو را تكذيب كردند عصبانى نشو،
اگر ستايشت كردند شاد مشو
و اگر نكوهشت كردند دلگير مشو،
بلكه به آنچه درباره تو گفته شد بينديش،
اگر ديدى آنچه درباره تو گفته شده در تو هست،
بدان كه افتادن تو از چشم خداوند عزّ و جلّ بر اثر خشمگين شدنت از حقيقت، مصيبتش براى تو بزرگتر از مصيبتى است كه مى ترسى از چشم مردم بيفتى.
اما اگر خلاف آن چيزى باشى كه درباره ات گفته شده،
اين خود ثوابى است كه، بدون به رنج و زحمت افكندن جسم خود، به دست آورده اى.
و اعلَمْ بأنّكَ لا تَكونُ لَنا وَليّا حتّى لَوِ اجتَمعَ علَيكَ أهلُ مِصرِكَ و قالوا :
إنّكَ رجُلُ سَوءٍ لَم يَحزُنْكَ ذلكَ ،
و لو قالوا : إنّكَ رجُلٌ صالِحٌ لَم يَسُرَّكَ ذلكَ ،
و لكنِ اعرِضْ نَفسَكَ على كِتابِ اللّه ِ ؛
فإن كُنتَ سالِكا سَبيلَهُ ، زاهِدا في تَزهيدِهِ ، راغِبا في تَرغيبِهِ ، خائفا مِن تَخويفِهِ ، فاثبُتْ و أبشِرْ ؛
فإنّهُ لا يَضُرُّكَ ما قِيلَ فِيكَ ،
و إن كُنتَ مُبائنا لِلقُرآنِ فماذا الّذي يَغُرُّكَ مِن نَفسِكَ؟!
و بدان كه تو دوست ما نخواهى بود، مگر آنگاه كه اگر همه همشهريانت بر ضدّ تو همصدا شوند و بگويند: تو مرد بدى هستى، مايه اندوه تو نشود
و اگر همه گويند: تو مرد خوبى هستى، اين سخن تو را شاد نسازد.
بلكه خودت را با آنچه در كتاب خداست بسنج، اگر ديدى پوينده راه آن هستى، از آنچه پرهيز داده است مى پرهيزى، به آنچه ترغيب كرده است راغبى و از آنچه ترسانده است مى ترسى، پس استوار و شاد باش؛ زيرا آنچه درباره تو گفته شده است، به تو زيانى نمى رساند.
اما اگر ديدى از قرآن جدايى، ديگر چرا بايد خودت را بفريبى؟!
إنّ المُؤمنَ مَعنِيٌّ بمُجاهَدَةِ نَفسِهِ ليَغلِبَها على هَواها ،
فمَرّةً يُقيمُ أوَدَها و يُخالِفُ هَواها في مَحَبَّةِ اللّه ِ ،
و مَرّةً تَصرَعُهُ نَفسُهُ فَيَتَّبِعُ هَواها فيَنعَشُهُ اللّه ُ فيَنتَعِشُ،
و يُقيلُ اللّه ُ عَثرَتَهُ فيَتَذَكَّرُ ،
و يَفزَعُ إلَى التَّوبَةِ و المَخافَةِ فيَزدادُ بَصيرَةً و مَعرِفَةً لِما زِيدَ فيهِ مِن الخَوفِ،
و ذلكَ بأنّ اللّه َ يَقولُ:
«إنّ الّذِينَ اتَّقَوا إذا مَسَّهُمْ طائفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فإذا هُمْ مُبْصِرونَ» .
به راستى كه مؤمن همواره در كار مبارزه با نفْس خويش است، تا بر هوا و هوس آن چيره آيد؛
يك بار او نفْسِ خود را از كجى و انحراف به راستى مى آورد و به خاطر محبّت به خدا، با هواى نفْس مخالفت مى ورزد و يك بار هم نفْسش او را بر زمين مى افكند و در نتيجه، پيرو هوس آن مى گردد.
اما خداوند دستش را مى گيرد و بلند مى شود و خداوند لغزش او را مى بخشد و مؤمن به خود مى آيد و به توبه و ترس از خدا پناه مى برد و بر اثر افزايش ترسش [از خدا] بر بينش و معرفت او افزوده گردد.
دليلش هم اين است كه خداوند مى فرمايد:
«در حقيقت، كسانى كه تقوا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد، [خدا را ]به ياد آورند و به ناگاه بينا شوند»
يا جابِرُ ،
استَكثِرْ لنَفسِكَ مِن اللّه ِ قَليلَ الرِّزقِ تَخَلُّصا إلَى الشُّكرِ ،
و استَقلِلْ مِن نَفسِكَ كَثيرَ الطّاعَةِ للّه ِ إزراءً علَى النَّفسِ . و تَعَرُّضا للعَفوِ ،
و ادفَعْ عَن نَفسِكَ حاضِرَ الشَّرِّ بحاضِرِ العِلمِ ،
و استَعمِلْ حاضِرَ العِلمِ بخالِصِ العَمَلِ ،
و تَحَرَّزْ في خالِصِ العَمَلِ مِن عَظيمِ الغَفلَةِ بِشِدَّةِ التَّيقُّظِ ،
و استَجلِبْ شِدَّةِ التَّيقُّظِ بصِدقِ الخَوفِ ،
و احذَرْ خَفِيَّ التَّزَيُّنِ .بحاضِرِ الحَياةِ ،
و تَوَقَّ مُجازَفَةَ .الهَوى بدَلالَةِ العَقلِ ،
و قِفْ عِندَ غَلَبَةِ الهَوى باستِرشادِ العِلمِ ،
و استَبقِ خالِصَ الأعمالِ لِيَومِ الجَزاءِ.
شرّ موجود را به وسيله دانش و معرفت موجود، از خودت دور گردان
و دانش موجود را به وسيله عمل خالص، به كار بند
و در عمل خالصى كه انجام مى دهى خودت را با بيدارى و هوشيارى تمام، از غفلت بزرگ نگه دار
و بيدارى كامل را با ترس صادقانه [از خدا ]به دست آر
و از خود آرايى هاى (آلودگى هاى) نهانى به اين زندگى [دنيا ]حذر كن
و با راهنمايى خرد، خودت را از خطر هوس نگه دار
و هنگام غالب آمدن هوس، با ارشاد خواهى از دانش ، درنگ كن
و اعمال خالص را براى روز پاداش نگه دار.
امام صادق عليه السلام:
أغلِقُوا أبوابَ المَعصيَةِ بالاستِعاذَةِ ،
و افتَحُوا أبوابَ الطاعَةِ بالتَّسميَةِ.
درهاى معصيت را با استعاذه (گفتن «اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم») ببنديد
و درهاى طاعت را با تسميه (گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم») بگشاييد.
«إن الّذِينَ اتَّقَوا إذا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ»:
هُو الذَّنبُ يَهِمُّ بهِ العَبدُ فيَتَذَكَّرُ، فيَدَعُهُ.
«در حقيقت ، كسانى كه [از خدا ]پروا دارند ، چون وسوسه اى از شيطان بديشان رسد» ـ فرمود:
مقصود گناه است كه كسى قصد انجام آن را مىكند، اما خدا را به ياد مىآورد، و آن را رها مىكند.
امام صادق عليه السلام:
و قد سُئلَ عنِ الطّائفِ في الآيَةِ ـ :
هُو السَّيِّئُ يَهِمُّ العَبدُ بهِ، ثُمّ يَذكُرُ اللّه َ فيُبصِرُ و يَقصُـرُ.
در پاسخ به سؤال از معناى «طائف» در آيه ياد شده ـ فرمود :
مقصود گناه و بدى است كه آدمى قصد انجام آن را مى كند،
اما خدا را به ياد مى آورد و چشمش باز مى شود و از آن صرف نظر مى كند.
به نام خدايى كه نور است!
يكى از دعاهاى معروف حضرت زهرا عليهاالسلام:
بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ.
بِسْمِ اللّه ِ النُّورِ
بِسْمِ اللّه ِ نُورِ النٌّورِ
بِسْمِ اللّه ِ نُورٌ عَلى نُورٍ
بِسْمِ اللّه ِ الَّذى هُوَ مُدَبِّرُ الأُمُورِ
بِسْمِ اللّه ِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ
اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ
وَ اَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ
فى كِتابٍ مَسْطُورٍ
في رَقٍّ مَنْشُورٍ
بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ
عَلى نَبِىٍّ مَحْبُورٍ.
به نام خداوند بخشنده مهربان،
به نام خدايى كه نور است،
به نام خدايى كه نور نور است،
به نام خدايى كه نورى بالاى نور است،
به نام خدايى كه تدبير امور به دست اوست،
به نام خدايى كه نور را از نور آفريد.
ستايش و سپاس خدايى را كه نور را از نور آفريد
و نور را بر كوه طور فرود آورد،
در ـ درون ـ كتابى نوشته شده،
در طومارى گسترده
بر پيامبرى برخوردار از نعمتها.
عید غدیر روز نالۀ نومیدی شیطان!
اِنَّ اِبْليسَ عَدُوُّاللّهِ رَنَّ اَرْبَعَ رَنّاتٍ:
يَوْمَ لُعِنَ،
وَ يَوْمَ اُهْبِطَ اِلَى الاَْرْضِ،
وَ يَوْمَ بُعِثَ النَّبِىُّ صلي الله عليه و آله
وَ يَوْمَ الْغَديرِ.
روزى كه مورد لعن خدا واقع شد
و روزى كه به زمين هُبوط كرد
و روزى كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مبعوث شد
و روز عيد غدير.
امام علی عليه السلام:
فَبَعَثَ اللّهُ مـُحـَمَّداً (ص) بـِالْحـَقِّ
لِيـُخـرِجَ عـِبـادَهُ مِنْ عِبادَةِ الاَْوْثانِ إلى عِبادَتِهِ
وَ مِنْ طاعَةِ الشَّيْطانِ اِلى طاعَتِهِ؛
خداوند، محمد(ص) را به حق برانگيخت
تا بندگانش را از پرستش بتان به عبادت او درآورد
و از پيروى شيطان به فرمانبردارى او سوق دهد.
وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ شَىْ ءٍ قَدْرًاٌ.
هر كس بر خدا توكل كند، كفايت امرش را مى كند، خداوند فرمان خود را به انجام مى رساند، به راستى خدا براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است.
امام على عليه السلام:
إنَّ الْعَبْدَ إذا اَرادَ اَنْ يَقْرَأَ أَوْ يَعْمَلَ عَمَلاً فَيَقُولُ:
بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِالرَّحيمِ
فَإنَّهُ يُبارَكُ لَهُ فيهِ؛
هرگاه بندهاى بخواهد چيزى بخواند و يا كارى انجام دهد و بسم اللّه الرحمن الرحيم بگويد
در كارش بركت داده مىشود.
يَقولُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ
إِذْ كانَ الْغالِبُ عَلَى الْعَبْدِ الاِشْتِغالُ بى،
جَعَلْتُ بُغْيَتَهُ وَ لَذَّتَهُ فى ذِكْرى
فَإذا جَعَلْتُ بُغْيَتَهُ وَلَذَّتَهُ فى ذِكْرى عَشَقَنى وَعَشَقْتُهُ
فَإِذا عَشَقَنى وَ عَشَقْتُهُ رَفَعْتُ الْحِجابَ فيما بَيْنى وَبَيْنَهُ
وَ صَيَّرْتُ ذلِكَ تَغالُبا عَلَيْهِ
لا يَسْهو إِذا سَهَا النّاسُ
اُولئِكَ كَلامُهُمْ كَلامُ الأَْنْبياءِ
اُولئِكَ الأَْبْطالُ حَقّا.
هرگاه ياد من بر بنده ام غالب شود، خواهش و خوشى او رادر ياد خود قرار دهم
و چون خواهش و خوشى او را در ياد خود قرار دهم عاشق من شود و من نيز عاشق او گردم
و چون عاشق يكديگر شديم حجاب ميان خود و او را بردارم
و عشق خود را بر جان او چيره گردانم،
چندان كه مانند مردم دچار سهو و غفلت نمى شود،
سخن اينان سخن پيامبران است، اينان براستى قهرمانند.
مَنْ حاوَلَ أَمْرا بِمَعْصيَةِ اللّه ِ كانَ أَبْعَدَ لَهُ مِمّا رَجا وَأَقْرَبَ مِمَّا اتَّقى.
به آنچه اميد دارد، زودتر از دستش مىرود
و از آنچه مى ترسد، زودتر به سرش مىآيد.
(عَن يحيى عليه السلام، عَن اللّه عزَوجلّ):
وَ آمُرُكُمْ اَنْ تَذْكُرُوا اللّه َ فَاِنَّ مَثَلَ ذلِكَ كَمَثَلِرَجُلٍ خَرَجَ الْعَدُوُّ فى اَثَرِهِ سِراعا حَتّى اِذا اَتى عَلى حِصْنٍ حَصينٍ فَاَحْرَزَ نَفْسَهُ مِنْهُمْ، كَذلِكَ الْعَبْدُ لايُحْرِزُ نَفْسَهُ مِنَ الشَّيْطانِ اِلاّ بِذِكْرِ اللّه.
شما را فرمان مى دهم كه خدا را ياد كنيد؛
زيرا ياد كننده خدا مانند مردى است كه دشمن به سرعت در تعقيب اوست
و او به قلعه نفوذناپذيرى رسيده و خود را از آزار او محفوظ داشته است،
بنده نيز جز با ياد خدا، خود را از گزند شيطان نمىرهاند.
امام صادق فرمود:
هر چیز پاک است تا زمانی که ناپاکی آن برتو ثابت گردد.
امام علی (ع) از رسول خدا (ص) نقل میفرماید:
«عَنْ عَلِیٍّ (ع) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ:
مَنْ وُلِدَ لَهُ مَوْلُودٌ فَلْیُؤَذِّنْ فِی أُذُنِهِ الْیُمْنَى وَ لْیُقِمْ فِی الْیُسْرَى
فَإِنَّ ذَلِکَ عِصْمَةٌ لَهُ مِنَ الشَّیْطَان.
کسی که صاحب فرزند شد، در گوش راست نوزاد اذان بگوید و در گوش چپش اقامه؛
چراکه اینکار باعث مصونیت او از شیطان خواهد شد.