Alas! My grief is great for Yusuf!
Grief and Feelings of Loss Light!
«اسف» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«أرضٌ أَسِيفَةٌ: أى رقيقةٌ لا تكادُ تُنْبِت شيئاً»
«الأُسَافة: الأرض التى لا تنبت شيئاً»
«آسَفهُ: او را به خشم درآورد و اندوهگين كرد.»
«الأَسَف: افسوس»
«الأسف: حزن مع غضب:
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً»
+ «لهف»: «أسف: الفَوت و التلهُّف»
«Grief and Feelings of Loss»
+ «هتک حرمت نور!»
+ «نور از دست رفته!»
+ «خودباختگان!»
تأسّف، بخاطر از دست دادن نور یوسف ع!
اهل نور بخاطر از دست دادن نور یوسف ع افسوس میخورن!
اما اهل حسد، ککش هم نمیگزه!
معنی ضرب المثل «ککش نمیگزد»:
از چیزی ناراحت و متأثر نمیشود، بیخیال و لاقید و بیاعتنا به امور.
+ «سمد – حسود لااُبالی!»
خطاب به اهل حسدی که اشتباه مرگبار مرتکب میشوند، میگویند:
واقعا برای شما متاسفیم که با یاد نور،
در دل حوادث و آیات، نتوانستید نور آرامش عمل صالح تولید کنید!
«الأُسَافة الأرض التى لا تنبت شيئاً»
و این واقعا جای تاسف داره!
اینکه عقل، نور علی نور نشده، جای بسی تاسف داره!
+ «انبات عقل»
+ «فوت»
+ «فرصت»
«الفَوت و التلهُّف»: اینکه فرصتها یکی پس از دیگری فوت میشن و تلف میشن و از دست میرن و دوران مهلت، داره به اتمام میرسه، این جای تاسف داره!
برای چی باید متاسف بود؟!
مثلا یه مالی رو از دست دادی، مدام داری تاسف میخوری!
اما به فرصتهای 4000 پلهای که باید درکشون میکردی و نکردی، اصلا تاسف نمی خوری!
برای چیزهای با ارزشی که از دست میدی، باید تاسف بخوری!
چیزهای بیارزش دنیایی که دیگه تاسف نداره!
«یوسف» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست، که همه بخاطر اینکه این فرصتهای طلایی رو از دست میدهند باید بخاطرش تاسف بخورند! «يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ»
واقعا از دست دادن گوهری زیبا و گرانبها چون یوسف ع در هر زمان، جای بسی تاسف دارد!
اما کو که اهل شک و حسد، بفهمند و متاسف شوند! هیهات!
این فقط اهل نور یقین هستنند که یعقوبوار، بر فراق نور یوسف تاسف میخورند:
«وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيمٌ»
این داستان دنیای قلب اهل نوری است که طاقت دوریِ نور زیبای خود را ندارد!
يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ!
قلب حسودی که نورشو میبینه و میشناسه،
اما بهش پشت میکنه و سر از نار جهنم در میاره، تاسّف نداره؟!
به این حسود باید گفت: خیلی برات متاسفم!
نور یوسف رو از دست دادن واقعا جای تاسف داره!
«يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ»
از دست دادن نور یوسف ع جای بسی تاسف و افسوس دارد!
وقتی قلبت تاریک میشه، وقتی نور قلبت قبض میشه، با خودت بگو:
«يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ»
و وقتی که قلبت به نور زیبای یوسف ع روشن میشه بگو:
«يا بُشْرى هذا غُلامٌ»
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۸۱ الى ۸۷]
ارْجِعُوا إِلى أَبِيكُمْ فَقُولُوا يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلاَّ بِما عَلِمْنا
وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظِينَ (۸۱)
پيش پدرتان بازگرديد و بگوييد:
اى پدر، پسرت دزدى كرده،
و ما جز آنچه مىدانيم گواهى نمىدهيم
و ما نگهبان غيب نبوديم.
وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيها وَ الْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنا فِيها وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (۸۲)
و از [مردم] شهرى كه در آن بوديم و كاروانى كه در ميان آن آمديم جويا شو،
و ما قطعاً راست مىگوييم.
قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ
عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً
إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (۸۳)
[يعقوب] گفت:
«[چنين نيست،] بلكه نفس شما امرى [نادرست] را براى شما آراسته است.
پس [صبر من] صبرى نيكوست.
اميد كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورَد،
كه او داناى حكيم است.»
وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ
وَ قالَ يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ
وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ (۸۴)
و از آنان روى گردانيد و گفت:
«اى دريغ بر يوسف!»
و در حالى كه اندوه خود را فرو مىخورد، چشمانش از اندوه سپيد شد.
قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ (۸۵)
[پسران او] گفتند:
«به خدا سوگند كه پيوسته يوسف را ياد مىكنى تا بيمار شوى يا هلاك گردى.»
قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (۸۶)
گفت:
« من شكايت غم و اندوه خود را پيش خدا مىبرم،
و از [عنايت] خدا چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد.
يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ
وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ
إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ (۸۷)
اى پسران من، برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد
و از رحمت خدا نوميد مباشيد،
زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت خدا نوميد نمىشود.»
علیّبنابراهیم رحمة الله علیه:
ثُمَّ تَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا أَسَفی عَلی یُوسُفَ
وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ
یَعْنِی عَمِیَتْ مِنَ الْبُکَاءِ
فَهُوَ کَظِیمٌ أَیْ مَحْزُونٌ
وَ الْأَسَفُ أَشَدُّ الْحُزْنِ
وَ سُئِلَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام)
مَا بَلَغَ مِنْ حُزْنِ یَعْقُوبَ (علیه السلام) عَلَی یُوسُفَ (علیه السلام)
قَالَ
حُزْنَ سَبْعِینَ ثَکْلَی بِأَوْلَادِهَا.
تَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قَالَ یَا أَسَفَی عَلَی یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الحُزْنِ
یعنی چشمانش از شدّت گریه کور شده بود.
فَهُوَ کَظِیمٌ یعنی غمگین بود.
و تأسفخوردن، منتهای اندوه است.
از امام صادق علیه السلام سؤال شد:
«یعقوب (علیه السلام) تا چه اندازهای برای یوسف (علیه السلام)، غمگین شد»؟
فرمود:
«بهاندازهی اندوه هفتاد زن که بچّههایشان مرده باشند».
تاسف برای اهل حسادتی که بجای پرستش نور، گوسالهپرست شدند!
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۵۰ الى ۱۵۱]
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً
قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي
أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ
وَ أَلْقى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ
قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي
فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۱۵۰)
و چون موسى، خشمناك و اندوهگين به سوى قوم خود بازگشت، گفت:
«پس از من چه بد جانشينى براى من بوديد!
آيا بر فرمان پروردگارتان پيشى گرفتيد؟
و الواح را افكند و [موى] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود كشيد.
[هارون ] گفت:
« اى فرزند مادرم، اين قوم، مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند؛
پس مرا دشمنشاد مكن و مرا در شمار گروه ستمكاران قرار مده.»
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي وَ أَدْخِلْنا فِي رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (۱۵۱)
[موسى] گفت:
«پروردگارا، من و برادرم را بيامرز و ما را در [پناه] رحمت خود درآور،
و تو مهربانترين مهربانانى.»
[سورة طه (۲۰): الآيات ۷۷ الى ۸۶]
وَ لَقَدْ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي
فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً
لا تَخافُ دَرَكاً وَ لا تَخْشى (۷۷)
و در حقيقت به موسى وحى كرديم كه:
«بندگانم را شبانه ببر، و راهى خشك در دريا براى آنان باز كن
كه نه از فرارسيدن [دشمن] بترسى و نه [از غرقشدن] بيمناك باشى.»
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ ما غَشِيَهُمْ (۷۸)
پس فرعون با لشكريانش آنها را دنبال كرد،
و[لى] از دريا آنچه آنان را فرو پوشانيد، فرو پوشانيد.
وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدى (۷۹)
و فرعون قوم خود را گمراه كرد و هدايت ننمود.
يا بَنِي إِسْرائِيلَ قَدْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ
وَ واعَدْناكُمْ جانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ
وَ نَزَّلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى (۸۰)
«اى فرزندان اسرائيل، در حقيقت، [ما] شما را از [دست] دشمنتان رهانيديم،
و در جانب راست طور با شما وعده نهاديم
و بر شما گزانگبين و بلدرچين فرو فرستاديم.
كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي
وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى (۸۱)
از خوراكيهاى پاكيزهاى كه روزى شما كرديم، بخوريد
و[لى] در آن زيادهروى مكنيد كه خشم من بر شما فرود آيد،
و هر كس خشم من بر او فرود آيد، قطعاً در [ورطه] هلاكت افتاده است.
وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى (۸۲)
و به يقين، من آمرزنده كسى هستم كه توبه كند و ايمان بياورد
و كار شايسته نمايد و به راه راست راهسپر شود.»
وَ ما أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يا مُوسى (۸۳)
«و اى موسى، چه چيز تو را [دور] از قوم خودت، به شتاب واداشته است؟»
قالَ هُمْ أُولاءِ عَلى أَثَرِي وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى (۸۴)
گفت: «اينان در پى منند، و من – اى پروردگارم- به سويت شتافتم تا خشنود شوى.»
قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ (۸۵)
فرمود: «در حقيقت، ما قوم تو را پس از [عزيمت] تو آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت.»
فَرَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً
قالَ يا قَوْمِ أَ لَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً
أَ فَطالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي (۸۶)
پس موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود برگشت [و] گفت:
«اى قوم من، آيا پروردگارتان به شما وعده نيكو نداد؟
آيا اين مدت بر شما طولانى مىنمود،
يا خواستيد خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آيد كه با وعده من مخالفت كرديد؟»
صاحبان نور نسبت به اهل حسادتی،
که این علوم نورانی را باور ندارند،
بشدت تاسف میخورند!
و اندوهگین میشوند!
«فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ … أَسَفاً»
خدا هم بخاطر اینکه اهل حسد،
موجبات اندوهگین شدن آل محمد ع رو فراهم میکنن،
بشدت خشمگین میشه و عقوبتشون میکنه!
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۱ الى ۶]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ
وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً (۱)
ستايش خدايى را كه اين كتاب [آسمانى] را بر بنده خود فرو فرستاد
و هيچ گونه كژى در آن ننهاد،
قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ
وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً (۲)
[كتابى] راست و درست، تا [گناهكاران را] از جانب خود به عذابى سخت بيم دهد،
و مؤمنانى را كه كارهاى شايسته مىكنند نويد بخشد كه براى آنان پاداشى نيكوست.
ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً (۳)
در حالى كه جاودانه در آن [بهشت] ماندگار خواهند بود.
وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً (۴)
و تا كسانى را كه گفتهاند: خداوند فرزندى گرفته است، هشدار دهد.
ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ
كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ
إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً (۵)
نه آنان و نه پدرانشان به اين [ادعا] دانشى ندارند.
بزرگ سخنى است كه از دهانشان برمىآيد.
[آنان] جز دروغ نمىگويند.
فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً (۶)
شايد، اگر به اين سخن ايمان نياورند، تو جان خود را از اندوه، در پيگيرىِ [كار]شان تباه كنى.
وقتی خدا به اهل حسادت میگه: براتون متاسفم!
یعنی براتون متاسفم که صاحبان نورتونو اندوهگین کردید!
«فَلَمَّا آسَفُونا»
چون منِ خدا بخاطر این کارتون،
بشدت به شما خشم گرفته
و ازتون انتقام میگیرم و عذابتون میکنم!
[سورة الزخرف (۴۳): الآيات ۵۵ الى ۶۰]
فَلَمَّا آسَفُونا
انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ (۵۵)
و چون ما را به خشم درآوردند،
از آنان انتقام گرفتيم و همه آنان را غرق كرديم.
فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرِينَ (۵۶)
و آنان را پيشينهاى [بد] و عبرتى براى آيندگان گردانيديم.
وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (۵۷)
و هنگامى كه [در مورد] پسر مريم مثالى آورده شد،
بناگاه قوم تو از آن [سخن] هلهله درانداختند [و اعراض كردند]،
وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ
ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً
بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (۵۸)
و گفتند:
«آيا معبودان ما بهترند يا او؟»
آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند،
بلكه آنان مردمى جدلپيشهاند.
إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ
وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِي إِسْرائِيلَ (۵۹)
[عيسى] جز بندهاى كه بر وى منّت نهاده
و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى] گردانيدهايم نيست.
وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ (۶۰)
و اگر بخواهيم قطعاً برخى از شما را به صورت فرشتگانى در میآوریم
كه در [روى] زمين جانشين گردند.
امام صادق علیه السلام:
فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ
فَقَالَ
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَأْسَفُ کَأَسَفِنَا
وَ لَکِنَّهُ خَلَقَ أَوْلِیَاءَ لِنَفْسِهِ یَأْسَفُونَ وَ یَرْضَوْنَ
وَ هُمْ مَخْلُوقُونَ مَرْبُوبُونَ
فَجَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِهِ
لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعَاهًَْ إِلَیْهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَیْهِ
فَلِذَلِکَ صَارُوا کَذَلِکَ
وَ لَیْسَ أَنَّ ذَلِکَ یَصِلُ إِلَی اللَّهِ کَمَا یَصِلُ إِلَی خَلْقِهِ
لَکِنْ هَذَا مَعْنَی مَا قَالَ مِنْ ذَلِکَ.
دربارهی آیه:
فَلمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ
فرمود:
«خداوند مانند ما غم و غصّه نمیخورد؛
بلکه او اولیایی را برای خودش آفریده است که اندوهگین و شاد میشوند.
آنها آفریده و تربیت شدهاند.
خداوند، رضایت آنها را بهعنوان رضایت خودش
و خشم آنها را بهعنوان خشم خودش قرار داده است.
زیرا به آنها دستور داده است تا مردم را بهسوی او دعوت کنند
و راهنمایانی برای مردم بهسوی او باشند.
به همین دلیل آنها به چنان جایگاهی دست یافتهاند.
این بدان معنی نیست که خداوند مانند انسانها شاد یا غمگین میشود؛
بلکه این، معنای آیه فوق است».
امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف:
قُنُوتُ مَوْلَانَا الْحُجَّهًِْبْنِالْحَسَنِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام)
وَ أَکْرِمْ أَوْلِیَاءَکَ بِإِنْجَازِ وَعْدِکَ
وَ بَلِّغْهُمْ دَرْکَ مَا یَأْمُلُونَ مِنْ نَصْرِکَ
وَ اکْفُفْ عَنْهُمْ بَأْسَ مَنْ نَصَبَ الْخِلَافَ عَلَیْکَ
وَ تَمَرَّدَ بِمَنْعِکَ عَلَی رُکُوبِ مُخَالَفَتِکَ
وَ اسْتَعَانَ بِرِفْدِکَ عَلَی فَلِّ حَدِّکَ
وَ قَصَدَ لِکَیْدِکَ بِأَیْدِکَ
وَ وَسِعْتَهُ حِلْماً لِتَأْخُذَهُ عَلَی جَهْرَهًٍْ أَوْ تَسْتَأْصِلَهُ عَلَی غِرَّهًٍْ (عِزَّهًٍْ)
فَإِنَّکَ اللَّهُمَّ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ
حَتَّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها
أَتاها أَمْرُنا لَیْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً
کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ
کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
وَ قُلْتَ
فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ
وَ إِنَّ الْغَایَهًَْ عِنْدَنَا قَدْ تَنَاهَتْ
وَ إِنَّا لِغَضَبِکَ غَاضِبُونَ
وَ إِنَّا عَلَی نَصْرِ الْحَقِّ مُتَعَاصِبُونَ
وَ إِلَی وُرُودِ أَمْرِکَ مُشْتَاقُونَ
وَ لِإِنْجَازِ وَعْدِکَ مُرْتَقِبُونَ
وَ لِحَوْلِ وَعِیدِکَ بِأَعْدَائِکَ مُتَوَقِّعُون.
قنوت مولای ما حضرت صاحب الامر حجّهًْبنالحسن (علیه السلام):
بار خدایا!
رحمت فرست بر محمّد و آل محمّد (علیهم السلام)
و اولیایت را با عملینمودن وعدهات گرامی بدار
و آنها را به آنچه از یاریات امید دارند برسان
و زیان کسانی را که برخلاف تو برخیزند از ایشان دور گردان.
و اذیّت کسی را که بر ممنوعیّت ارتکاب مخالفتت سرکشی نموده
و با کمک عنایات و نعمتهای تو درصدد از هم گسستن حدّ تو برآمده
و با همان نعمتهای تو قصد نیرنگ با تو کرده از آنها بازدار،
که تو او را با بردباری فراگرفتهای تا او را آشکارا برگیری،
یا درحالیکه مغرور شده باشد، از ریشه برآوری
که البتّه ای خدا، تو فرمودهای و کلام تو حقّ است:
تا زمانیکه زمین، زیبایی خود را یافته و آراسته میگردد، و اهل آن مطمئن میشوند که میتوانند از آن بهرهمند گردند، [ناگهان] فرمان ما، شبهنگام یا در روز، [برای نابودی آن] فرامیرسد [سرما یا صاعقهای را بر آن مسلّط میسازیم] و آن چنان آن را درو میکنیم که گویی دیروز هرگز [چنین کشتزاری] نبوده است! این گونه، آیات خود را برای گروهی که میاندیشند، شرح میدهیم!
و فرمودی:
فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ
و به راستی که آخرین فرصت نزد ما به سر آمده
و ما برای خشم تو غضبناک هستیم
و بر یاری حق همداستانیم
و به آمدن فرمانت مشتاقیم
و برای تحقّقیافتن وعدهات در انتظاریم
و حلول عذابت را بر دشمنانت امیدواریم.
اسم «یوسف» 27 بار در قرآن تکرار شده است.
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنا وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ (84)
إِذْ قالَ يُوسُفُ لِأَبيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لي ساجِدينَ (4)
لَقَدْ كانَ في يُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آياتٌ لِلسَّائِلينَ (7)
إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفي ضَلالٍ مُبينٍ (8)
اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبيكُمْ وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحينَ (9)
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ في غَيابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلينَ (10)
قالُوا يا أَبانا ما لَكَ لا تَأْمَنَّا عَلى يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ (11)
قالُوا يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ كُنَّا صادِقينَ (17)
وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمي مَثْواهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (21)
يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِري لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئينَ (29)
يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا في سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ (46)
قالَ ما خَطْبُكُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقينَ (51)
وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ نُصيبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ (56)
وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (58)
وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ آوى إِلَيْهِ أَخاهُ قالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (69)
فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخيهِ كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ في دينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذي عِلْمٍ عَليمٌ (76)
قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها يُوسُفُ في نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ (77)
فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قالَ كَبيرُهُمْ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَباكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ في يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لي أَبي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لي وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمينَ (80)
وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيمٌ (84)
قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكينَ (85)
يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ (87)
قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ (89)
قالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ (90)
وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعيرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ ريحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ (94)
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ آوى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ (99)
وَ لَقَدْ جاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّناتِ فَما زِلْتُمْ في شَكٍّ مِمَّا جاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ (34)