When The Heart Rhymes with The Light!
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید!
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید!
«ذلل» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«ذَلَّت لهُ القَوَافِي: براى او قافيههاى شعر آسان شد و پياپي آمد.»
[هم قافیه با تمنّا «ذلّت مذموم» – هم قافیه با تقدیرات «ذلّت ممدوح»]
+ «جفت، زوج»
«عدل – لنگۀ نور خودت باش!»
+ «کفی – خودکفایی»
+ «کفأ – کفو»
+ «سفر انفرادی با نور!»
+ «نگو من! بگو ما! یعنی من و نورم!»
ذَلِّلْ قَلْبَكَ بِالْيَقِينِ
خَيرُ ما اُلقِيَ في القَلبِ اليَقينُ
خَيرُ ما اُلقِيَ في القَلبِ اليَقينُ.
امام على عليه السّلام:
ذَلِّلْ قَلْبَكَ بِالْيَقِينِ
وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ
وَ بَصِّرْهُ فَجَايِعَ اَلدُّنْيَا.
دل خود را با یقین رام گردان،
و آن را به نابود شدنى وادار به اعتراف کن،
و به مصیبتهاى دنیا بینا گردان.
همقافیۀ نور باش!
همقافیه با نور بسرا!
«فَاسْلُكي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً»
«ان المقام معک لذل»
وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَى رُءُوسِكُمْ
تاج افتخار فروتنى و عزّت که همان قبول ذلّت ممدوح است را بر سرهاى خويش نهيد.
«ذَلَ البعيرُ: شتر رام شد.»
«ذَلَّت لهُ القَوَافِي: براى او قافيههاى شعر آسان شد و پياپي آمد.»
«الذَّلُول من الجِمال: شتر رام و فرمانبر»
+ «نوق – ناقة الله»
+ «روض»
+ «عبد»
«طريقٌ مُذَلَّلٌ … طَريقٌ مُعَبَّدٌ»
اتوبان: جاده ای که بشه ماشین رو بذاری روی کروز و با خیال راحت برانی!
«طريقٌ مُذَلَّلٌ – شجرةٌ مُذَلَّلَة: درختى كه در دسترس همه مردم است.»
+ «کرم: الکرمة»
«سبيل ذلول – العبادة: طَريقٌ مُعَبَّدٌ أي مذلل»
«ذلّت الدابّة، دابة ذلول»
«ذلّت الدابّة: سهلت و انقادت، فهي ذلول»
حلیم، بار رو حمل میکنه، صداشم در نمیاد!
حلمة – ذلول:
عرب به حیوان بارکشی که بار رو میکشه و صداشم درنمیاد و اعتراضی هم نمیکنه میگه دابة ذلول!
+ «نکب – قلمدوش» و آیات زیبای [سورة الملك (67): الآيات 12 الى 21]
هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا في مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ (15)
[ذلل – وجه] :
همه چیز باید از مجرای قانونی خودش طی بشه!
این میشه روش درست، روش توام با آرامش، روشی با جهت درست و مفاهیم زیبای ذلل و عبد و وجه و جری و طرق و …
همه با هم مترادفاند! چرا؟
چون همه نامهای زیبای نور الولایة هستند.
عرب میگه: «جاء على أذلاله أى على وجهه، يقال دعه على أذلاله، أى على وجهه و حاله، و امور اللّه جارية على أذلالها أى على مجاريها و طرقها».
[ذلل – نطفه ها] :
« ذُلِّلَ النخلُ: بر نخل خرما گرد نرى پاشيد تا بارور شود.»
+ جفت . زوج . نکح . فضو .
+ نطفهها
مفهوم استعمال معالم ربانی در دل شرایط و تولید نور آرامش در واژه ذلل از عبارت زیبای «ذُلِّلَ النخلُ» استنباط میشود.
[ذلت بزرگ مخالفت با امرالله است]:
«إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ»
يعنى آنانكه با خدا و رسول مخالفت ميكنند آنها در رديف ذليلترانند.
قبول ذلت کوچک برای رهایی از ذلت بزرگ:
منظور این است که تن دادن به نور ولایت نه تنها ذلت نیست که اوج عزت است، اما اگر ظاهرا تن دادن به نور ولایت یعنی درگیر نشدن با نمودار از دید دیگران ذلت است، این ذلت کوچک بهتر است از اینکه با نمودار درگیر شوی و نور ولایت را با این کار زیر پا بگذاری، که این ذلت بزرگ است.
الْعَاقِلُ مَنْ كَانَ ذَلُولًا عِنْدَ إِجَابَةِ الْحَقِّ:
عاقل، چون قلبش به نور حق روشن شده، براحتی پذیرای ولایت میشود
و این قبول ذلت در اجابت حق برایش آسان است.
اگر بخواهیم در دل شرایط نا آرامی قلب و تاریکیهای آن براحتی قبول ذلت کنیم و عامل به نور ولایت باشیم، باید اول زمینه غلبه عقل بر هوای نفس حسود را فراهم کنیم.
«مجاهده نفس»
ثمره این کار نور قلب است و قلب سالم و نورانی در پذیرش نور ولایت کاملا مطیع و آرام است و سرکشی نمیکند.
[جبار قبول ذلت نمی کند!]
جبار، حسود معاری است (اهل شک) که نمیخواهد قبول ذلت کند و نمیخواهد اقرار به عیب خود نماید و نمیخواهد اقرار به فضل نور نماید.
اقرار به فضل آیات نمودن به این معنا که حوادث را آثار عیب خود بداند.
حسود در مقابل تقدیرات و آیات «آیاتی و رسلی» فروتن نیست.
در صورتی که از ویژگیهای عاقل، فروتنی نزد معالم ربانی صاحبان نور و آیات است:
«الْعَاقِلُ مَنْ كَانَ ذَلُولًا عِنْدَ إِجَابَةِ الْحَقِّ»
+ « أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ»،
آیات، در تایید حقانیت معالم ربانی صاحبان نور مقدر میشوند.
سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق.
ولی حسود جبار نمیخواهد قبول ذلت نماید و سعی در پوشاندن و جبران نقیصه خود با معیار و میزانی غیر از نور آل محمد ع است که این خود بر نقصان و زوال او میافزاید و اگر عاقل بود خود را به مشقت و سختی و تکلّف نمیانداخت و مدعی ربوبیت نمیشد، و کارش را راحت میکرد و با کسب علم از صاحبان نور «ذکر الله» در دل شرایط عرضه آیات، روز به روز خودش را به کمال میرساند و از این عیب حسادت رهایی مییافت.
و این دعای عاقل است که
«اللَّهُمَّ ذَلِّلْ قُلُوبَنَا لَهُمْ بِالطَّاعَة»
ذلت یا بشارت؟!
«هَذَا … مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى»:
این عبارت «أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّ الْمُقَامَ مَعَكَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ فِرَاقَكَ لَكُفْرٌ» از «نُعَيْمُ بْنُ دَجَاجَةَ الْأَسَدِيُّ» است که وقتی اینو به علی ع میگه، مورد عفو حضرت قرار میگیره!
البته با این بیان که که قسمت اول مطلبش غلطه «إِنَّ الْمُقَامَ مَعَكَ لَذُلٌّ» اما بخاطر اینکه میدونه جدایی از علی ع هم کفر است «وَ إِنَّ فِرَاقَكَ لَكُفْرٌ» لذا تن به سختی تحمل آیات میده، ولی اگر معنای نور ولایت رو خوب بدونه و معرفت به معالم ربانی داشته باشه این تحمل آیات نه تنها برای او سخت نخواهد بود بلکه شیرین نیز خواهد گشت اما این مرحله کار هر کسی نیست.
عمل به نور ولایت در این حدیث زیبا که آورده شد از دید نعیم بن دجاجة اسدی نوعی قبول ذلت است «ان المقام معک لذل و فراقک لکفر» در واقع عمل به نور ولایت ذلت نیست بلکه عزت است و نباید صبر و تحمل ناآرامیها را برای خود قبول ذلت اجباری فرض کنیم بلکه این خود دقیقا همان لحظهای است که توفیق انجام عمل صالح را داریم پس جای بسیار خوشحالی و بشارت و شکر دارد:
«لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّكْرِ»
لذا «هَذَا … مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى» عبارت بسیار زیبایی است که همان نور ولایت است و جایگزین عبارت قبول ذلت میشود.»
امام صادق علیه السلام:
بَعَثَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِلَى بِشْرِ بْنِ عُطَارِدٍ التَّمِيمِيِّ فِي كَلَامٍ بَلَغَهُ
فَمَرَّ بِهِ رَسُولُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي بَنِي أَسَدٍ وَ أَخَذَهُ
فَقَامَ إِلَيْهِ نُعَيْمُ بْنُ دَجَاجَةَ الْأَسَدِيُّ فَأَفْلَتَهُ
فَبَعَثَ إِلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَأَتَوْهُ بِهِ وَ أَمَرَ بِهِ أَنْ يُضْرَبَ
فَقَالَ لَهُ نُعَيْمٌ
أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّ الْمُقَامَ مَعَكَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ فِرَاقَكَ لَكُفْرٌ
قَالَ فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِكَ مِنْهُ قَالَ لَهُ
يَا نُعَيْمُ قَدْ عَفَوْنَا عَنْكَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ
ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ
أَمَّا قَوْلُكَ إِنَّ الْمُقَامَ مَعَكَ لَذُلٌّ فَسَيِّئَةٌ اكْتَسَبْتَهَا
وَ أَمَّا قَوْلُكَ إِنَّ فِرَاقَكَ لَكُفْرٌ فَحَسَنَةٌ اكْتَسَبْتَهَا
فَهَذِهِ بِهَذِهِ
ثُمَّ أَمَرَ أَنْ يُخَلَّى عَنْهُ.
امير مؤمنان على عليه السّلام به خاطر سخنى كه بشر بن عطارد تميمى گفته بود و اين سخن به آن حضرت رسيده بود، در پى او فرستاد.
پيك، او را در ميان بنى اسد يافت و دستگيرش كرد.
در اين هنگام نعيم بن دجاجه اسدى برخاست و بشر را فرارى داد.
حضرت در پى نعيم فرستاد؛ او را آوردند.
آنگاه دستور داد او را بزنند.
نعيم گفت:
هان به خدا سوگند!
به راستى كه بودن با تو، خوارى است،
و دورى از تو، كفر است.
هنگامى كه حضرتش اين سخن را از او شنيد، به او فرمود:
اى نعيم! ما تو را بخشيديم؛
خداوند عز و جل مىفرمايد:
«بدى را به بهترين روش پاسخ ده».
اما اينكه گفتى: «بودن با تو، باعث خوارى است»، گناهى است كه مرتكب شدى.
و اما اين سخنت كه «دورى از تو، كفر است»، عمل نيكى است كه آن را به دست آوردى.
بنابراين آن گناه، در برابر اين نيكى خواهد بود.
سپس فرمان داد او را آزاد كنند.
صلح امام حسن علیه السلام، عزّت است، ذلّت مذموم نیست!
ذلّت ممدوح است که همان نور عزّت است!
نقش نگين انگشتر امام حسن مجتبي علیه السلام:
«العزّة لله»: عزت و شكستناپذيري براي خداست.
مخاطبین امام حسن علیه السلام، میبایست همقافیه با امرالله نورانی این حضرت که همانا دستور العمل صلح بود، راضی به تقدیر میشدند و اینگونه عزت خود را حفظ مینمودند اما متاسفانه اکثرا این دستور العمل را ذلّت مذموم دانسته و اتباع از هوا و هوس خود و تمناهای حسدآلودشان را مسیر دسترسی به عزت دانسته و خود را مصلی و دومی نور امام حسن علیه السلام ندانسته و ادعای اولی و ادعای ربوبیت نمودند و به امام خود اهانت نمودند.
+ «ذیع»: قسمتی از حدیث زیبای مومن طاق!
… اعْلَمْ أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ ع لَمَّا طُعِنَ وَ اخْتَلَفَ النَّاسُ عَلَيْهِ سَلَّمَ الْأَمْرَ لِمُعَاوِيَةَ
فَسَلَّمَتْ عَلَيْهِ الشِّيعَةُ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا مُذِلَّ الْمُؤْمِنِينَ
بدان وقتى حسن بن على (ع) را مجروح كردند، و مردم در باره او اختلاف نموده،
فرمانروائى را به معاويه واگذاشت.
شيعيان وقتى باو سلام ميكردند ميگفتند: “السلام عليك يا مذل المؤمنين”
سلام بر تو اى خواركننده مؤمنين.
فَقَالَ ع
مَا أَنَا بِمُذِلِّ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنِّي مُعِزُّ الْمُؤْمِنِينَ
او در جواب آنها ميفرمود:
من خواركننده مؤمنان نيستم من عزيزكننده آنهايم،
إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُكُمْ لَيْسَ بِكُمْ عَلَيْهِمْ قُوَّةٌ سَلَّمْتُ الْأَمْرَ لِأَبْقَى أَنَا وَ أَنْتُمْ بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ
وقتى ديدم توان مقابله با آنها را نداريد،
مقام را باو واگذار كردم تا موجب بقاى خود و شما باشم،
كَمَا عَابَ الْعَالِمُ السَّفِينَةَ لِتَبْقَى لِأَصْحَابِهَا
چنانچه خضر كشتى را معيوب كرد تا آن را براى صاحبان كشتى نگهدارد
وَ كَذَلِكَ نَفْسِي وَ أَنْتُمْ لِنَبْقَى بَيْنَهُمْ
همين طور من نيز خود و شما را نگهداشتم تا ميان آنها بايستم و نابود نشويم.
فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً
طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ
أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ
رابطه قبول ذلت، در جمیع روابط اجتماعی، یعنی تبعیت از نور ولایت!
طريقٌ مُذَلَّلٌ، شجرةٌ مُذَلَّلَة، سبيل ذلول
العبادة : طَريقٌ مُعَبَّدٌ أي مذلل
[ربط – عبد]
«وَ اسْتَعْبَدَهُمْ بِوَلَايَتِهِمْ»
[طريقٌ = سبيل = نور ولایت]
لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ … الذُّلُّ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ
وَ اللَّهِ إِنَّ صُحْبَتَكَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ خِلَافَكَ لَكُفْرٌ
إِنْ كَفَرْنَا بِهَذِهِ الْآيَةِ نَكْفُرُ بِسَائِرِهَا وَ إِنْ آمَنَّا
فَإِنَّ هَذَا ذُلٌّ حِينَ يُسَلِّطُ عَلَيْنَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ
وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَى رُءُوسِكُمْ
تاج افتخار فروتنى را بر سرهاى خويش نهيد.
ذَلِّلْ قَلْبَكَ بِالْيَقِينِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا
اللَّهُمَّ ذَلِّلْ قُلُوبَنَا لَهُمْ بِالطَّاعَة
الذُّلُّ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ
أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ؟!
آيا او را با خوارى نگاه دارد؟!
ان المقام معک لذل؟!
ظاهرا قبول نور ولایت و مونث بودن برای نور مذکر، قبول ذلت است! اما در واقع عزت است!
اندیشه حسود نسبت به نورش اینه که باور داره قبول شیوه و روش درست زندگی از صاحب نور، خواری و ذلت است!
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۵۶ الى ۶۰]
وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ (۵۶)
و از آنچه به ايشان روزى داديم، نصيبى براى آن [خدايانى] كه نمىدانند [چيست] مىنهند.
به خدا سوگند كه از آنچه به دروغ برمىبافتيد، حتماً سؤال خواهيد شد.
وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ (۵۷)
و براى خدا دخترانى مىپندارند. منزّه است او. و براى خودشان آنچه را ميل دارند [قرار مىدهند].
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ (۵۸)
و هر گاه يكى از آنان را به دختر مژده آورند، چهرهاش سياه مىگردد،
در حالى كه خشم [و اندوه] خود را فرو مىخورد.
يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ
أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ
أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ (۵۹)
از بدىِ آنچه بدو بشارت داده شده، از قبيله [خود] روى مىپوشاند.
آيا او را با خوارى نگاه دارد، يا در خاك پنهانش كند؟
وه چه بد داورى مىكنند.
لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ
وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى
وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۶۰)
وصف زشت براى كسانى است كه به آخرت ايمان ندارند،
و بهترين وصف از آنِ خداست،
و اوست ارجمند حكيم.
همقافیه با نور!
همقافیه با جیپیاس!
راننده باید حواسش به دستورات لحظه به لحظه تابلوهای راهنمای کنار خیابان و جاده باشه!
+ «عطف – طوع – در مقابل نور، انعطاف پذیر باش!»
+ «امر الله»
فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً
خدای مهربان دوست داره با چه کسی صحبت کنه؟!
خدای مهربان، با کسی به زبان نور و ظلمت صحبت میکنه،
که اون شخص، همقافیه با این کلام نورانی، عمل میکنه!
به این میگن کلیم الله!
به این میگن تواضع!
به این میگن قبول ذلّت!
به این میگن «سفر انفرادی با نور!»
راننده، متواضعانه داره از جیپیاس اخذ علم میکنه!
راننده بر خودش واجب میدونه «فرض»،
که از این صاحب نور، اخذ علم کنه!
راننده بدنبال این نور علم است!
«وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ!»
خوب بلده نورشو احراز هویّت کنه!
روز عرفه، روز رانندههای با معرفته!چه رانندۀ با معرفتی!
مسیر دسترسی به نورشو چه خوب شناخته!
با این نور، بخوبی از کاراش سر در میاره!
چه رویکرد صحیحی در ماموریتهایی که بهش محوّل شده، داره!
انگاری در مقابل این دستگاه، گونه بر خاک گذاشته و قبول ذلت نموده و اخذ علم و نور جهت طی نمودن راه صحیح زندگی میکند و هم قافیه با نور تقدیرات خود عمل مینماید!
انگاری داره به جیپیاس، سجده میکنه!
انگاری جیپیاس، قبلۀ اوست!
اینه معنای زیبای قبول ذلت، وقتی بین تمنا و تقدیر قرار میگیریم!
معنای قرار دادن گونهها بر خاک، در عمل، یعنی همقافیه با نور سرودن!
جیپیاس دانا، با این رانندۀ عاقل (∞=1+1 یعنی نورٌ علی نور)، مدام صحبت میکنه و حضور و غیاب میکنه و راهنمایی میکنه و هدایت میکنه و دلالت میکنه و چشمک میزنه و بهش مشورت میده و نصیحت میکنه و دستشو میگیره و اونو خودکفا میکنه از اینکه بخواهد آدرس مقصدشو از دیگران بپرسه و این راننده، حالا روی پای خودش ایستاده و مردی شده و بال در آورده و به پرواز در اومده و در حلقۀ نورانی اهل نور رو به آسمان و به مقصد زیبای دار السلام در حال پرواز است.
این محصول صلۀ رحم راننده با جیپیاس داناست!
جیپیاس هم حق اخوت رو در مورد این رانندۀ متواضع، بطور کامل رعایت کرده!
انگاری براش پدری کرده! «ابو»
انگاری براش مادری کرده! «امم»
جیپیاس، برای راننده یک کار مهمی کرده که هزار اسم میخوان این کار مهم رو وصفش کنند!
این کار مهم، همان فرایند نور الولایة است!
به این نور اعتماد کن!
به قبض و بسط نورت اعتماد کن!
با نور ولایت این جیپیاس، قلبت مدام از تاریکیهای نادانی خارج شده و به نور علم دانش دست پیدا میکنه!
اینجاست که میبینم راننده داره این آیۀ زیبا رو زیر لبش تلاوت میکنه که:
«الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النّور»
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»
به این میگن ذکر نور!
حالا قبول ذلت کار خوبی است یا نه؟!
مبادا با تن ندادن به این ذلت ممدوح (ذلت کوچک)، که همانا رضایت به تقدیرات خودمان است، به ذلت مذموم (ذلت بزرگ)، که همانا رو نمودن به تمناها و پشت کردن به نور است، گرفتار شویم که این اشتباه مرگبار، نتیجۀ شومی بنام خلود در آتش جهنم را در پی دارد.
پس حالا مدام کارهاتو به نیابت از نور انجام بده!
از نورت تقلید کن!
به نورت اقتدا کن!
از نورت تاسّی کن!
جانشین شایستهای برای نورت باش! «خلیفة الله»!
نشانههای نورانی متقاعد کنندۀ قلبتو دنبال کن!
این جیپیاس دانا، قبل از رسیدن به دست اندازهای راه زندگی (کربلا)، آلارم میده! بوق میزنه! بگوش باش! بهوش باش! بهروز باش!
درسته که 1+1 است، اما چند درصد حق با این 1 است و چند درصد حق با اون 1 است؟!
بله، صد در صد حق با جیپیاس دانا است و رانندۀ عاقل، ندانسته خودشو در این حق مسلم جیپیاس دانا، شریک و سهیم نمیکنه که آش یا شور بشه یا بینمک!
پس چند درصد حق با خداست و چند درصد حق با بندۀ خداست؟!
صد در صد حق با خداست و صفر درصد با بندۀ خدا!
اینه که باید تمناهای خودمونو که حق خودمون میدونیم رو فدای تقدیرات، که حق خداست ، بنماییم!
حق نداریم 1 درصد از حقِ صد در صدی خدای خودمونو غصب کنیم!
ما باید نقش خودمونو بازی کنیم! خدا هم نقش خودشو بازی میکنه!
ما نباید نقش خدای خودمونو هم، خودمون بازی کنیم!
ما نباید تلاش کنیم که دست خدا رو در اصلاح و تربیت خودمون ببندیم!
چون دست خدا هرگز بسته نخواهد شد!
فرایند نور الولایة هیچوقت از کار نخواهد افتاد!
خدای مهربان قدرت خودشو در امر مهم اصلاح و تربیت بندگانش با فرایند نور الولایة ظهور میده!
اینجوری حجّت رو بر بندگانش تموم میکنه و با اونها اتمام نعمت مینماید!
حسود، پس از اینکه چشمش و گوشش به این نعمت زیبای جیپیاس دانا و مفید میافته، به توصیه های اون گوش نمیکنه و کار خودشو میکنه و مسیری که خودش دوست داره رو طی میکنه و پشت به نورش میکنه! سنت خدا هم اینه که هر کسی پشت به نورش بکنه و سراغ تمناهاش بره، خدا هم اونو با تمناهاش تنها میذاره و قلبش تاریک میشه و این ظلم رو خود حسود اختیارا و آگاهانه به دست خودش نسبت به خودش مرتکب میشه!
اما اهل نور مدام زیر چشمی، به جی پی اس نگاه میکنه و اونو زیر نظر داره و داره محاسبۀ نفس میکنه و مجاهدۀ قلبی میکنه و ریاضت نفس میکشه و در حال عبادت و اطاعت این دستورات گویندۀ جیپیاس هست و حواسش هست مبادا این دستگاه مفید و گویا، خاموش بشه و انگاری رانندۀ عاقل داره جی پی اس وسیلۀ سیرشو میپرسته!
و این دستورات نورانی هست که قلب اونو نورانی میکنه «سوم» و صحیح و سالم، اونو به مقصدش میرسونه!
چون این راننده، این اوامر و اسامی نورانی رو بخوبی معنا و اطاعت و اجرا میکنه!
سلسله مراتب اخذ نور علم رو بدرستی رعایت میکنه!
قدر این ستاره نورانی درخشان قلبشو و این مشربۀ نورانی خودشو خوب میدونه!
قدر این نور مقدّس رو خوب میدونه!
خوب بلده شِکوۀ حال قلب تشنهشو نزد کدام مشک پر از آب بازگو بنماید:
«السَّلَامُ عَلَى مَشَاكِي نُورِ اللَّهِ!
سلام بر مشکهای پر از نور علم خدای مهربان!»
«السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ بْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ علیهم السلام»
«سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ!»
اخذ نور علم از قمر بنی هاشم علیه السلام در طول دوران لیل تا رویت طلوع فجر نور فرج مهدی آل محمد علیهم السلام، ان شاء الله تعالی.
«وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»
ای خدای مهربان،
به کدام اسم زیبایت، صدایت بزنیم که به ما بگویی: جان خدا!
«أُولَئِكَ وَدَائِعُ اَللَّهِ فِي بِلاَدِهِ!
اينها امانتهاى خدايند در شهرها!»
سلام بر نور سپرده شده!
ای خدای مهربان،
قلب ما را به این انوار مقدست، عاشق و شاکر بگردان!
«رَبَّنا … فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»
چه حدیث زیبایی است این حدیث که متن بالا از دل این حدیث استخراج شد!
[موسی ع – ذلّ]:
امام باقر علیه السلام:
أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ
أَ تَدْرِي لِمَا اصْطَفَيْتُكَ بِكَلَامِي دُونَ خَلْقِي؟
فَقَالَ مُوسَى لَا يَا رَبِّ
فَقَالَ يَا مُوسَى
إِنِّي قَلَّبْتُ عِبَادِي ظَهْراً لِبَطْنٍ
فَلَمْ أَجِدْ فِيهِمْ أَحَداً أَذَلَّ لِي مِنْكَ نَفْساً
يَا مُوسَى إِنَّكَ إِذَا صَلَّيْتَ وَضَعْتَ خَدَّيْكَ عَلَى التُّرَابِ.
خدای عزّ وجلّ به موسی (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وحی نمود:
«ای موسی! آیا میدانی چرا از میان همهی مخلوقم تو را برای سخن گفتن با خود برگزیدهام»؟
موسی (عَلَيْهِ السَّلَامُ) گفت:
«پروردگارا برای چه بود»؟
خدای تبارکوتعالی به او وحی کرد:
«ای موسی من بندگانم را زیر و رو کردم (بررسی کامل نمودم)،
در میان آنها کسی را از تو متواضعتر در برابر خود ندیدم.
ای موسی!
هنگامیکه تو نماز میگزاری چهرهی خود را روی خاک مینهی».
فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً
و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه، بپوى.
در دل شرایط، اون اشارهای که نورت میکنه و میگه چه تصمیمی درسته، همونو با جان و دل بپذیر و اطاعت کن و عامل باش و این میشه عملا کاربرد این آیه زیبا که معنای واژۀ «ذللا» رو بخوبی میفهمونه، که قبول ذلت مذموم نیست، بلکه آگاهانه با اقتباس از نور خودت، راههای پروردگارتو فرمانبردانه، پویا و جویا هستی و میبینی و میفهمی که عمل به این نور ولایت چقدر زیبا و آرامبخش است و گرمای وجودت، به همین تأسی از نور بستگی دارد.
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۶۶ الى ۷۰]
وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً
نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِينَ (۶۶)
و در دامها قطعاً براى شما عبرتى است:
از آنچه در [لابلاى] شكم آنهاست، از ميان سرگين و خون، شيرى ناب به شما مىنوشانيم كه براى نوشندگان گواراست.
وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (۶۷)
و از ميوه درختان خرما و انگور، باده مستىبخش و خوراكى نيكو براى خود مى گيريد.
قطعاً در اين[ها] براى مردمى كه تعقل مىكنند نشانهاى است.
وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ (۶۸)
و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [= الهام غريزى] كرد كه از پارهاى كوهها و از برخى درختان و از آنچه داربست [و چفتهسازى] مىكنند، خانههايى براى خود درست كن،
ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ
فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً
يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ
فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (۶۹)
سپس از همه ميوهها بخور،
و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه، بپوى.
[آنگاه] از درون [شكم] آن، شهدى كه به رنگهاى گوناگون است بيرون مىآيد.
در آن، براى مردم درمانى است.
راستى در اين [زندگى زنبوران] براى مردمى كه تفكر مىكنند نشانه [قدرت الهى] است.
وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ
وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً
إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ (۷۰)
و خدا شما را آفريد، سپس [جان] شما را مىگيرد،
و بعضى از شما تا خوارترين [دوره] سالهاى زندگى [فرتوتى] بازگردانده مىشود،
به طورى كه بعد از [آن همه] دانستن، [ديگر] چيزى نمىدانند.
قطعاً خدا داناىِ تواناست.
إِنْ كَفَرْنَا بِهَذِهِ الْآيَةِ نَكْفُرُ بِسَائِرِهَا
وَ إِنْ آمَنَّا فَإِنَّ هَذَا ذُلٌّ حِينَ يُسَلِّطُ عَلَيْنَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ
امام صادق علیه السلام:
فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ
يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها
قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ
اجْتَمَعَ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ
فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا تَقُولُونَ فِي هَذِهِ الْآيَةِ
فَقَالَ بَعْضُهُمْ
إِنْ كَفَرْنَا بِهَذِهِ الْآيَةِ نَكْفُرُ بِسَائِرِهَا
وَ إِنْ آمَنَّا فَإِنَّ هَذَا ذُلٌّ حِينَ يُسَلِّطُ عَلَيْنَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ
فَقَالُوا قَدْ عَلِمْنَا أَنَّ مُحَمَّداً صَادِقٌ فِيمَا يَقُولُ
وَ لَكِنَّا نَتَوَلَّاهُ وَ لَا نُطِيعُ عَلِيّاً ع فِيمَا أَمَرَنَا
قَالَ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ
يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها
يَعْرِفُونَ يَعْنِي وَلَايَةَ عَلِيٍّ ع وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ بِالْوَلَايَةِ.
در باره آيه:
يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها
نقل كرد كه وقتى اين آيه نازل شد
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ.
گروهى از اصحاب پيامبر در مسجد مدينه جمع شده گفتند در باره اين آيه چه مى گوئيد.
بعضى از آنها گفتند:
اگر كافر به اين آيه شويم، كافر به همه آيات هستيم.
اگر ايمان آوريم اين خود يك خوارى و ذلت است كه علي بن ابى طالب بر ما مسلط شود.
گفتند ما ميدانيم هر چه محمّد مىگويد راست است ما او را دوست مىداريم ولى از علي اطاعت نمىكنيم در مورد دستورى كه به ما داده،
بعد اين آيه نازل شد:
يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها
يعنى ولايت علي عليه السّلام را مىدانستند.
[صله رحم – قبول ذلت – راضی به تقدیرات – حسادت و ولایت] :
حدیث زیبا:
«إِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَعْلَمَ اللَّهُ أَنِّي قَدْ أَذْلَلْتُ رَقَبَتِي فِي رَحِمِي
وَ أَنِّي لَأُبَادِرُ أَهْلَ بَيْتِي أَصِلُهُمْ قَبْلَ أَنْ يَسْتَغْنُوا عَنِّي.»
مفهوم این حدیث زیبا اینه:
دلم میخواد توفیق آموزش عملی نور ولایت به ارحام و بستگان و عزیزان خودمو، خودم داشته باشم، و خودم بهشون نور ولایت رو عملا یاد بدم و عملا با قبول ذلت در دل شرایط (یعنی تبعیت از نور ولایت که در واقع قبول عزت است) بهشون شیرینی عمل به نور ولایت رو یاد بدم و آثار عمل به نور ولایت رو و برّ و نیکوکاری رو از خود من یاد بگیرند، نه اینکه این توفیق، بخاطر حسادت من، از دستم بره و اونا برای یاد گرفتن نور ولایت به غیر من محتاج شوند و من این فرصت زیبا رو از دست بدهم، پس راضی به این تقدیرات شدن برای من باید مثل عسل شیرین شود، زیرا خدای مهربان این توفیقو به من داده که من با عمل به نور ولایت و روشی که از صاحبان نور آموختهام، به عزیزانم که هنوز نور ولایت قلبشان را خوب نشناختهاند، بهشون نشون بدم که این ابزار زیبا جایگزینی نداره و تنها روش دسترسی به آرامش، عدم استعمال حسادت و عمل به نور ولایت است.
چقدر این حدیث زیباست.
امام صادق عليه السّلام:
إِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَعْلَمَ اللَّهُ أَنِّي قَدْ أَذْلَلْتُ رَقَبَتِي فِي رَحِمِي
وَ أَنِّي لَأُبَادِرُ أَهْلَ بَيْتِي أَصِلُهُمْ قَبْلَ أَنْ يَسْتَغْنُوا عَنِّي.
من دوست دارم خداوند ببيند كه من به خاطر پيوند خويشى و صله رحم،
شخصيت خود را در برابر خويشاوندان حقير و كوچك مىسازم.
من در پيوند با خويشانم شتاب مىورزم كه مبادا از من بىنياز شوند
و فرصت خدمتگزارى از دست برود.
الذُّلِ الصَّغيرِ – الذُّلِ الْكَبيرِ
إِنَّ الرَّجُلَ يَخْرُجُ مِنَ الذُّلِ الصَّغيرِ فَيُدْخِلْهُ ذلك فِي الذُّلِ الْكَبيرِ!
امام صادق علیه السلام:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ
خَرَجْنَا مَعَ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع حَيْثُ خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَبِى جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ مِنَ الْحِيرَةِ
فَخَرَجَ سَاعَةَ أُذِنَ لَهُ وَ انْتَهَى إِلَى السَّالِحِينَ فِى أَوَّلِ اللَّيْلِ
فَعَرَضَ لَهُ عَاشِرٌ كَانَ يَكُونُ فِى السَّالِحِينَ فِى أَوَّلِ اللَّيْلِ
فَقَالَ لَهُ لَا أَدَعُكَ أَنْ تَجُوزَ
فَأَلَحَّ عَلَيْهِ وَ طَلَبَ إِلَيْهِ
فَأَبَى إِبَاءً
وَ أَنَا وَ مُصَادِفٌ مَعَهُ
فَقَالَ لَهُ مُصَادِفٌ
جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا هَذَا كَلْبٌ قَدْ آذَاكَ وَ أَخَافُ أَنْ يَرُدَّكَ
وَ مَا أَدْرِى مَا يَكُونُ مِنْ أَمْرِ أَبِى جَعْفَرٍ وَ أَنَا وَ مُرَازِمٌ
أَ تَأْذَنُ لَنَا أَنْ نَضْرِبَ عُنُقَهُ ثُمَّ نَطْرَحَهُ فِى النَّهَرِ
فَقَالَ كُفَّ يَا مُصَادِفُ
فَلَمْ يَزَلْ يَطْلُبُ إِلَيْهِ حَتَّى ذَهَبَ مِنَ اللَّيْلِ أَكْثَرُهُ فَأَذِنَ لَهُ فَمَضَى
فَقَالَ يَا مُرَازِمُ
هَذَا خَيْرٌ أَمِ الَّذِى قُلْتُمَاهُ
قُلْتُ هَذَا جُعِلْتُ فِدَاكَ
فَقَالَ
إِنَّ الرَّجُلَ يَخْرُجُ مِنَ الذُّلِّ الصَّغِيرِ فَيُدْخِلُهُ ذَلِكَ فِى الذُّلِّ الْكَبِيرِ.
امام صادق عليه السلام در يكي از سفرهايش از شهر حيره، رهسپار سالحين شد كه در چهار فرسخي غربي بغداد قرار داشت. دو نفر از اصحابش به نام هاي مرازم و مصادف همراهش بودند.
آنان در آغاز شب به كنار دروازه شهر سالحين رسيدند، ولي دروازهبان شهر مانع ورود آنها به شهر شد.
امام صادق عليه السلام خيلي اصرار كرد كه اجازه ورود بدهد، ولي او اجازه نداد.
در اين هنگام، مصادف عصباني شد و به امام عرض كرد:
اين شخص (اشاره به نگهبان) سگي است كه تو را رنجانيد و ترس آن است كه تو را از اينجا رد كند و مانع ورود شود. اكنون ما همراه تو و با تو هستيم و از ناحيه منصور دوانيقي نيز خاطري آسوده داريم (كه به ما آزار نرساند).
آيا به ما اجازه مي دهي گردن اين نگهبان را بزنيم و سپس جنازهاش را در ميان رود بيندازيم؟
امام صادق عليه السلام به مصادف فرمود:
«خويشتن داري كن و چنين برخورد مكن».
مصادف همچنان بر سخن خود پافشاري مي كرد و مرازم نيز با او هم عقيده بود.
بخشي از شب گذشته بود كه نگهبان اجازه داد آنها وارد شهر شوند.
در اين هنگام، امام صادق عليه السلام به مرازم و مصادف فرمود:
اين روش (رفق و مدارا) بهتر است يا آنكه شما گفتيد (كه او را بكشيم)؟
مرازم گفت: «اين روش بهتر است».
امام صادق عليه السلام فرمود:
إِنَّ الرَّجُلَ يَخْرُجُ مِنَ الذُّلِ الصَّغيرِ فَيُدْخِلْهُ ذلك فِي الذُّلِ الْكَبيرِ.
همانا انسان (گاهي) از ذلت كوچك خارج ميگردد، ولي همين كار او را در ذلت بزرگ مياندازد.
شخصیت خودتو برای مهربانی کردن، کوچک کن!
امام صادق علیه السلام:
إِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَعْلَمَ اللَّهُ أَنِّي قَدْ أَذْلَلْتُ رَقَبَتِي فِي رَحِمِي
وَ أَنِّي لَأُبَادِرُ أَهْلَ بَيْتِي أَصِلُهُمْ قَبْلَ أَنْ يَسْتَغْنُوا عَنِّي.
من دوست دارم خداوند ببيند كه من به خاطر پيوند خويشى و صله رحم،
(یعنی به خاطر مهربانی کردن)،
شخصيت خود را در برابر خويشاوندان، حقير و كوچك مىسازم.
(یعنی از حق خودم میگذرم)
من در پيوند با خويشانم شتاب مىورزم كه مبادا از من بىنياز شوند،
و فرصت خدمتگزارى از دستم برود.
(یعنی این فرصت مهربانی کردن و تولید عمل صالح رو از دست بدهم.)
دختر مهربان، برای پدرش، مادری میکنه! مهربانی میکنه! خودشو کوچیک میکنه! بازی رو عمدا میبازه تا خالق نور زیبایی باشه! پس کوچیک نمیشه! بزرگ میشه و عزیز میشه! چون «بسم الله الرحمن الرحیم» رو عملا معنا میکنه!
مشتقات ریشۀ «ذلل» در آیات قرآن:
وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (61)
قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فيها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ (71)
قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ (26)
ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (112)
وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (123)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (54)
إِنَّ الَّذينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرينَ (152)
لِلَّذينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَةٌ وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ (26)
وَ الَّذينَ كَسَبُوا السَّيِّئاتِ جَزاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ (27)
ثُمَّ كُلي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (69)
وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني صَغيراً (24)
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِ وَ كَبِّرْهُ تَكْبيراً (111)
وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَ وَ نَخْزى (134)
قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ (34)
ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ (37)
وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ (72)
وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعينَ مِنَ الذُّلِ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍّ وَ قالَ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْليهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمينَ في عَذابٍ مُقيمٍ (45)
إِنَّ الَّذينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ (20)
يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُونَ (8)
هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا في مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ (15)
خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ (43)
خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذي كانُوا يُوعَدُونَ (44)
وَ دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْليلاً (14)