دکتر محمد شعبانی راد

به خودِ خدا فکر نکن! به نورِ خدا فکر کن! لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ!

Do not think about God himself!
Think of God’s Light!
keep in touch with
God this way!

نهى از انديشيدن در ذات خدا

به خود خدا فکر نکن! به ذات خدا فکر نکن!
به نور خدا، به مخلوق نورانی خدا، به قبض و بسط نورت که فرایند نور الولایة و نور الهدایة خدا برای قلوب بندگان است، باید فکر کنیم.
و این قبض و بسط نور میشۀ آلاء الله، میشۀ نشانۀ خدا، علامتی برای شناخت خدا!
معرفت الله یعنی با قلبت نور خدا رو درک کنی.
پس به ذات خدا یعنی به خود خدا فکر نکن بلکه به قبض و بسط نور قلبت که مخلوق نورانی خداست و همان حضور و غیاب علوم آل محمد ع است باید فکر کنیم و دقت کنیم
و این حدیث رسول خدا ص حالا قابل فهم و درک است که :
«عَلِيٌّ مَمْسُوسٌ فِي ذَاتِ اَللَّهِ تَعَالَى.»
علی علیه السلام، مجذوب و شیفته ذات خدای بلند‌مرتبه است.
ترجمه مجذوب و شیفته برای واژۀ ممسوس، یعنی مفهوم کانکشن و اتصال به نور الهی است!
انگاری وقتی قبض و بسط نور قلبتو میفهمی، با خدای مهربان تماس تلفنی برقرار کردی!
فرشتۀ نگهبان، تلفنی بهت میگه چکار باید بکنی!
به این میگن ممسوس القلب!
+ «مسس»: «وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ»
به این میگن صلۀ رحم!
+ «وصل – اتّصل به تلفونیاً»
به این میگن ملاقات با خدا!
+ «لقی – لقاء الله»
+ «معرفت الله»

+ «هو»: هو الله، یعنی او ضمیر غایب است!
به خود او نمیتونی فکر کنی!
به نورش فکر کن که حضور و غیابشو توی ملکوت قلبت میتونی حس کنی!
««او» خالق نور قلب ما و قابض و باسط این نور است! هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ!»

لن ترانی و لکن انظر الی الجبل
خدای مهربان به موسی ع گفت:
ذات منو که نمیتونی ببینی!
نگاه کن به نور علوم من که به قلبت میریزیم!
به صدای نور قلبت گوش کن!
وقتیکه موسی ع نور علوم آل محمد ع رو در قلب خودش دید و شنید و حس کرد و فهمید، غش کرد و افتاد و مرد! دوباره خدا با این نور زنده‌اش کرد. انگاری خدا با این نور، حسدشو درناژ کرد و اونو به حیات طیبه وصل کرد. در این آیات میخوانیم که اون الواح رو در کوه طور، خدای مهربان به قلب موسی ع عنایت کرد و حالا او با این علوم میبایستی مسجود ملائکه قرار بگیرد.
+ «گرایش و گزینشِ نورانی! عمّن آخذ معالم دینی؟!»

ذاتِ الله، غیر از خلق الله است!
+ «اسم الله، غیر الله!»
اسم الله، همان خلق الله است و کلمۀ جلالۀ «الله» اشاره به همان ذات الله دارد.

مَا اِسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اَللَّهِ اَلنَّظَرَ إِلَيْهِ إِلاَّ بِالْعُبُودِيَّةِ لَنَا

وقتی با قلبت نور ولایت آل محمد ع رو درک میکنی، انگاری اهلیت پیدا کردی که نور علوم الهی رو مشاهده کنی، در واقع نظر به خدا، امری است محال و قلبی که امر الله نورانی قبض و بسط رو متوجه میشه و رضا و سخط ولیّ خدا رو میفهمه، این بمنزله اینه که حالا اهل نور شده
و این میشه معنای عملی 
اهليت داشتن براى نظر كردن به خدا!

امام صادق علیه السلام:
عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: 
قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى تَوَحَّدَ بِمُلْكِهِ
فَعَرَّفَ عِبَادَهُ نَفْسَهُ
ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِمْ أَمْرَهُ
وَ أَبَاحَ لَهُمْ جَنَّتَهُ
فَمَنْ أَرَادَ اَللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قَلْبَهُ مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ عَرَّفَهُ وَلاَيَتَنَا 
وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَطْمَسَ عَلَى قَلْبِهِ أَمْسَكَ عَنْهُ مَعْرِفَتَنَا

ثُمَّ قَالَ يَا مُفَضَّلُ 
وَ اَللَّهِ مَا اِسْتَوْجَبَ آدَمُ أَنْ يَخْلُقَهُ اَللَّهُ بِيَدِهِ وَ يَنْفُخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ إِلاَّ بِوَلاَيَةِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
وَ مَا كَلَّمَ اَللَّهُ مُوسَى تَكْلِيماً إِلاَّ بِوَلاَيَةِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
وَ لاَ أَقَامَ اَللَّهُ عِيسَى اِبْنَ مَرْيَمَ آيَةً لِلْعَالَمِينَ إِلاَّ بِالْخُضُوعِ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
ثُمَّ قَالَ
اِجْمَلِ اَلْأَمْرَ
مَا اِسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اَللَّهِ اَلنَّظَرَ إِلَيْهِ إِلاَّ بِالْعُبُودِيَّةِ لَنَا
.
مفضل بن عمر گفت:
حضرت صادق عليه السّلام بمن فرمود:
خداوند تبارك و تعالى يكتا است در فرمانروائى
خود را به بندگان معرفى نمود
سپس امر خود را به آنها واگذار كرد
و بهشت را برايشان ارزانى داشت
هر كه را بخواهد از جن و انس دل پاك دهد، او را آشنا به ولايت ما مينمايد
و هر كه را بخواهد كور دل نمايد، جلوگيرى مينمايد از او معرفت ما را.

سپس فرمود:
مفضل بخدا قسم آدم شايسته آفريده شدن بدست خدا و دميدن روح خويش در او نشد مگر بواسطه ولايت على.
خدا با موسى سخن نگفت مگر بولايت على
و عيسى بن مريم را آيت براى جهانيان قرار نداد مگر بواسطه خضوع نسبت به على عليه السّلام.
سپس فرمود:
بالاتر بگويم،
اهليت براى نظر كردن به خدا پيدا نكرد احدى از جانب خدا، مگر بواسطه بندگى و عبوديت براى ما.

لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ

[سورة الأعراف (۷): آية ۱۴۲]
وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ 
فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً 
وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ (۱۴۲)
و با موسى، سى شب وعده گذاشتيم و آن را با دَه شب ديگر تمام كرديم.
تا آنكه وقت معينِ پروردگارش در چهل شب به سر آمد.
و موسى [هنگام رفتن به كوه طور] به برادرش هارون گفت:
«در ميان قوم من جانشينم باش، و [كار آنان را] اصلاح كن، و راه فسادگران را پيروى مكن.»

[سورة الأعراف (۷): آية ۱۴۳]
وَ لَمَّا جاءَ مُوسى‏ لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ 
قالَ رَبِّ أَرِنِي انْظُرْ إِلَيْكَ 
قالَ لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ 
فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي 
فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً
فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ (۱۴۳)
و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد:
«پروردگارا، خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم.»
فرمود:
«هرگز مرا نخواهى ديد، ليكن به كوه بنگر؛
پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد.»
پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود، آن را ريز ريز ساخت، و موسى بيهوش بر زمين افتاد،
و چون به خود آمد، گفت: «تو منزهى! به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم.»

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۴۴ الى ۱۴۵]
قالَ يا مُوسى‏ إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتي وَ بِكَلامي 
فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرينَ (۱۴۴)
فرمود: «اى موسى، تو را با رسالتها و با سخن گفتنم [با تو]، بر مردم [روزگار] برگزيدم؛
پس آنچه را به تو دادم بگير و از سپاسگزاران باش.»
وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ 
فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُريكُمْ دارَ الْفاسِقينَ (۱۴۵)
و در الواح [تورات‏] براى او در هر موردى پندى، و براى هر چيزى تفصيلى نگاشتيم،
پس [فرموديم:] «آن را به جد و جهد بگير و قوم خود را وادار كن كه بهترين آن را فرا گيرند،
به زودى سراى نافرمانان را به شما مى‌‏نمايانم.»

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۴۶ الى ۱۴۷]
سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِي الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ 
وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها
وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً
وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلينَ (۱۴۶)
به زودى كسانى را كه در زمين، بناحق تكبّر مى‌‏ورزند، از آياتم رويگردان سازم [به طورى كه‏] اگر هر نشانه‏‌اى را [از قدرت من‏] بنگرند، بدان ايمان نياورند،
و اگر راه صواب را ببينند آن را برنگزينند،
و اگر راه گمراهى را ببينند آن را راه خود قرار دهند.
اين بدان سبب است كه آنان آيات ما را دروغ انگاشتند و غفلت ورزيدند.
وَ الَّذينَ كَذَبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ ‏ أَعْمالُهُمْ
هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۱۴۷)
و كسانى كه آيات ما و ديدار آخرت را دروغ پنداشتند، اعمالشان تباه شده است.
آيا جز در برابر آنچه مى‏‌كردند كيفر مى‌‏بينند؟

امام رضا علیه السلام:
عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْجَهْمِ قَالَ: 
حَضَرْتُ مَجْلِسَ اَلْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ اَلرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
فَقَالَ لَهُ اَلْمَأْمُونُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ 
أَ لَيْسَ مِنْ قَوْلِكَ أَنَّ اَلْأَنْبِيَاءَ مَعْصُومُونَ
قَالَ بَلَى
فَسَأَلَهُ عَنْ آيَاتٍ مِنَ اَلْقُرْآنِ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لَهُ
فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ لَمّٰا جٰاءَ مُوسىٰ لِمِيقٰاتِنٰا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قٰالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قٰالَ لَنْ تَرٰانِي اَلْآيَةَ
كَيْفَ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ كَلِيمُ اَللَّهِ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لاَ يَعْلَمُ أَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ لاَ يَجُوزُ عَلَيْهِ اَلرُّؤْيَةُ حَتَّى يَسْأَلَهُ هَذَا اَلسُّؤَالَ
فَقَالَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
إِنَّ كَلِيمَ اَللَّهِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلِمَ أَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى عَنْ أَنْ يُرَى بِالْأَبْصَارِ
وَ لَكِنَّهُ لَمَّا كَلَّمَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَّبَهُ نَجِيّاً رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَلَّمَهُ وَ قَرَّبَهُ وَ نَاجَاهُ
فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَسْمَعَ كَلاَمَهُ كَمَا سَمِعْتَ
وَ كَانَ اَلْقَوْمُ سَبْعَمِائَةِ أَلْفِ رَجُلٍ
فَاخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ أَلْفاً
ثُمَّ اِخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَةَ آلاَفٍ
ثُمَّ اِخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَمِائَةٍ
ثُمَّ اِخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ رَجُلاً لِمِيقَاتِ رَبِّهِ
فَخَرَجَ بِهِمْ إِلَى طُورِ سَيْنَاءَ 
فَأَقَامَهُمْ فِي سَفْحِ اَلْجَبَلِ وَ صَعِدَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى اَلطُّورِ 
وَ سَأَلَ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُكَلِّمَهُ وَ يُسْمِعَهُمْ كَلاَمَهُ
فَكَلَّمَهُ اَللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ سَمِعُوا كَلاَمَهُ مِنْ فَوْقُ وَ أَسْفَلُ وَ يَمِينُ وَ شِمَالُ وَ وَرَاءُ وَ أَمَامُ
لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْدَثَهُ فِي اَلشَّجَرَةِ ثُمَّ جَعَلَهُ مُنْبَعِثاً مِنْهَا حَتَّى سَمِعُوهُ مِنْ جَمِيعِ اَلْوُجُوهِ
فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ بِأَنَّ هَذَا اَلَّذِي سَمِعْنَاهُ كَلاَمُ اَللَّهِ حَتّٰى نَرَى اَللّٰهَ جَهْرَةً
فَلَمَّا قَالُوا هَذَا اَلْقَوْلَ اَلْعَظِيمَ وَ اِسْتَكْبَرُوا وَ عَتَوْا
بَعَثَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمْ صَاعِقَةً فَأَخَذَتْهُمْ بِظُلْمِهِمْ فَمَاتُوا
فَقَالَ مُوسَى يَا رَبِّ مَا أَقُولُ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِذَا رَجَعْتُ إِلَيْهِمْ
وَ قَالُوا إِنَّكَ ذَهَبْتَ بِهِمْ فَقَتَلْتَهُمْ لِأَنَّكَ لَمْ تَكُنْ صَادِقاً فِيمَا اِدَّعَيْتَ مِنْ مُنَاجَاةِ اَللَّهِ إِيَّاكَ
فَأَحْيَاهُمُ اَللَّهُ وَ بَعَثَهُمْ مَعَهُ
فَقَالُوا إِنَّكَ لَوْ سَأَلْتَ اَللَّهَ أَنْ يُرِيَكَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَيْهِ لَأَجَابَكَ
وَ كُنْتَ تُخْبِرُنَا كَيْفَ هُوَ فَنَعْرِفُهُ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ
فَقَالَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا قَوْمِ
إِنَّ اَللَّهَ لاَ يُرَى بِالْأَبْصَارِ وَ لاَ كَيْفِيَّةَ لَهُ وَ إِنَّمَا يُعْرَفُ بِآيَاتِهِ وَ يُعْلَمُ بِأَعْلاَمِهِ
فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَسْأَلَهُ
فَقَالَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا رَبِّ إِنَّكَ قَدْ سَمِعْتَ مَقَالَةَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِصَلاَحِهِمْ
فَأَوْحَى اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ إِلَيْهِ يَا مُوسَى اِسْأَلْنِي مَا سَأَلُوكَ فَلَنْ أُؤَاخِذَكَ بِجَهْلِهِمْ
فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قٰالَ لَنْ تَرٰانِي وَ لٰكِنِ اُنْظُرْ إِلَى اَلْجَبَلِ فَإِنِ اِسْتَقَرَّ مَكٰانَهُ وَ هُوَ يَهْوِي فَسَوْفَ تَرٰانِي فَلَمّٰا تَجَلّٰى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ بِآيَةٍ مِنْ آيَاتِهِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسىٰ صَعِقاً فَلَمّٰا أَفٰاقَ قٰالَ سُبْحٰانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ يَقُولُ رَجَعْتُ إِلَى مَعْرِفَتِي بِكَ عَنْ جَهْلِ قَوْمِي وَ أَنَا أَوَّلُ اَلْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنَّكَ لاَ تُرَى
فَقَالَ اَلْمَأْمُونُ 
لِلَّهِ دَرُّكَ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ.

على بن محمّد بن جهم گويد:
در مجلس مأمون حاضر شدم،
امام رضا عليه السّلام نيز نزد او بود.
مأمون به آن حضرت گفت:
«يابن رسول اللّه! آيا از گفتار تو نيست كه: پيامبران معصومند؟»
فرمود:«آرى.»
آنگاه مأمون دربارۀ آياتى از قرآن پرسيد،از جمله اين‌كه به آن حضرت گفت:
«معناى قول خدا كه مى‌فرمايد:
هنگامى كه موسى براى ميقات ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت،گفت:پروردگارا!خود را به من بنمايان تا تو را بنگرم.خداوند فرمود:هرگز مرا نمى‌بينى….
چگونه موسى-كه كليم و هم‌سخن خداست-اين موضوع را نمى‌دانست كه نمى‌توان خدا را ديد تا آنكه اين سؤال را از او پرسيد.»
امام رضا عليه السّلام فرمود:
«همانا كليم خدا،موسى بن عمران عليه السّلام مى‌دانسته كه خداوند بزرگتر از آن است كه با ديدگان ديده شود،و ليكن هنگامى كه خداوند با او سخن گفت و با رازگويى او را مقرّب و نزديك خود گردانيد،به سوى قوم خود بازگشت و به آنان خبر داد كه خدا با او سخن گفته و او را مقرّب ساخته و با او مناجات كرده است.
آنان گفتند:هرگز به تو ايمان نمى‌آوريم تا آن‌كه سخن او را بشنويم آنسانى كه تو شنيده‌اى.
آنان هفتصد هزار تن بودند،موسى از آنان هفتاد هزار نفر را برگزيد.سپس،از هفتاد هزار نفر، هفت هزار نفر را برگزيد و از آن هفت هزار نفر،هفتصد نفر را برگزيد و از آن هفتصد نفر،هفتاد نفر را براى ميقات و وعده‌گاه پروردگارش برگزيد و با آنان به سوى طور سينا رفت و آنها را پايين كوه بازداشت و موسى عليه السّلام به سوى طور بالا رفت و از خدا درخواست كرد كه با او سخن گويد و سخنش را به آنان بشنواند.
خدا با او سخن گفت و آنها سخن خدا را از بالا،پايين،راست و چپ،پشت‌سر و پيش‌رو شنيدند،
چرا كه خدا آن را در درختى پديد آورد.
سپس آن را از آن درخت برانگيخت تا آن‌كه از همۀ جهات آن را شنيدند.
سرانجام گفتند:هرگز به تو ايمان نمى‌آوريم به اينكه آنچه ما شنيده‌ايم سخن خدا است تا آن‌كه خدا را آشكارا ببينيم.
هنگامى كه اين گفتار بزرگ را گفتند و استكبار ورزيده و سركشى كردند،خداوند صاعقه‌اى را بر آنان فرستاد و به سبب ستمى كه كردند،صاعقه آنها را فروگرفت و همگى مردند.
موسى عرض كرد:اى پروردگار من!به بنى اسرائيل چه بگويم،وقتى كه به سوى آنان بازگردم و بگويند:
تو آنها را بردى و كشتى، زيرا كه تو در آنچه ادّعا كردى كه با خدا مناجات نمودى راستگو نبودى.
پس خدا آنها را زنده كرد و به همراه او برانگيخت.
آنها گفتند:اگر از خدا درخواست مى‌كردى كه خود را به تو بنمايد كه به سوى او نظر كنى البتّه از تو مى‌پذيرفت و تو به ما خبر مى‌دادى كه او چگونه است و ما او را مى‌شناختيم،آنسان كه حق معرفت و شناخت اوست.
موسى عليه السّلام فرمود:
اى قوم من!
به راستى كه خدا به ديدگان ديده نمى‌شود و او را كيفيّت و چگونگى نيست و تنها به آياتش شناخته مى‌شود و او را با علاماتش مى‌شناسند.
گفتند:هرگز به تو ايمان نمى‌آوريم تا آنكه از او سؤال كنى.
موسى عليه السّلام عرض كرد:
اى پروردگار من!به راستى كه تو گفتار بنى اسرائيل را شنيدى و تو به صلاح آنان داناترى.
پس خدا به او وحى فرمود:
اى موسى!آنچه را كه از تو درخواست كردند از من سؤال كن،
كه من هرگز تو را به جهل و نادانى آنان مؤاخذه و بازخواست نخواهم كرد.
در اين هنگام موسى گفت:پروردگارا!خود را به من بنما تا به تو نظر كنم.
فرمود:
هرگز مرا نخواهى ديد،و ليكن به اين كوه نگاه كن!
پس اگر در جايگاهش قرار گيرد (و حال آن‌كه آن فرومى‌ريزد) پس بزودى مرا خواهى ديد،
و چون پروردگارش(با نشانه‌اى از نشانه‌هايش)به آن كه كوه تجلّى نمود آن را تكه‌تكه گردانيد و موسى بيهوش شد و به صورت روى زمين افتاد.
هنگامى كه به هوش آمد گفت:پاك و منزهى تو! به سوى تو بازگشتم(مى‌گويد:با معرفتم از جهل قومم به سوى تو بازگشتم.) و من نخستين مؤمنانم از آنان به اين‌كه تو ديده نمى‌شوى
مأمون گفت:
«خدا خيرت دهد،يا ابا الحسن!.

امام علی علیه السلام:
… فَأَمَّا قَوْلُهُ 
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نٰاضِرَةٌ إِلىٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ
فَإِنَّ ذَلِكَ فِي مَوْضِعٍ يَنْتَهِي فِيهِ أَوْلِيَاءُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدَ مَا يَفْرُغُ مِنَ اَلْحِسَابِ إِلَى نَهَرٍ يُسَمَّى اَلْحَيَوَانَ فَيَغْتَسِلُونَ فِيهِ وَ يَشْرَبُونَ مِنْهُ فَتَنْضُرُ وُجُوهُهُمْ إِشْرَاقاً فَيَذْهَبُ عَنْهُمْ كُلُّ قَذًى وَ وَعْثٍ
ثُمَّ يُؤْمَرُونَ بِدُخُولِ اَلْجَنَّةِ 
فَمِنْ هَذَا اَلْمَقَامِ يَنْظُرُونَ إِلَى رَبِّهِمْ كَيْفَ يُثِيبُهُمْ وَ مِنْهُ يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ 
فَذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ تَسْلِيمِ اَلْمَلاَئِكَةِ عَلَيْهِمْ
سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهٰا خٰالِدِينَ
فَعِنْدَ ذَلِكَ أَيْقَنُوا بِدُخُولِ اَلْجَنَّةِ وَ اَلنَّظَرِ إِلَى مَا وَعَدَهُمْ رَبُّهُمْ
فَذَلِكَ قَوْلُهُ إِلىٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ وَ إِنَّمَا يَعْنِي بِالنَّظَرِ إِلَيْهِ اَلنَّظَرَ إِلَى ثَوَابِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
وَ أَمَّا قَوْلُهُ لاٰ تُدْرِكُهُ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ اَلْأَبْصٰارَ
فَهُوَ كَمَا قَالَ لاٰ تُدْرِكُهُ اَلْأَبْصٰارُ يَعْنِي لاَ تُحِيطُ بِهِ اَلْأَوْهَامُ
وَ هُوَ يُدْرِكُ اَلْأَبْصٰارَ يَعْنِي يُحِيطُ بِهَا 
وَ هُوَ اَللَّطِيفُ اَلْخَبِيرُ وَ ذَلِكَ مَدْحٌ اِمْتَدَحَ بِهِ رَبُّنَا نَفْسَهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ تَقَدَّسَ عُلُوّاً كَبِيراً
وَ قَدْ سَأَلَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ جَرَى عَلَى لِسَانِهِ مِنْ حَمْدِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ
فَكَانَتْ مَسْأَلَتُهُ تِلْكَ أَمْراً عَظِيماً وَ سَأَلَ أَمْراً جَسِيماً فَعُوقِبَ
فَ‍ قٰالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَنْ تَرٰانِي فِي اَلدُّنْيَا حَتَّى تَمُوتَ فَتَرَانِي فِي اَلْآخِرَةِ
وَ لَكِنْ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَرَانِي فِي اَلدُّنْيَا فَ‍ اُنْظُرْ إِلَى اَلْجَبَلِ فَإِنِ اِسْتَقَرَّ مَكٰانَهُ فَسَوْفَ تَرٰانِي
فَأَبْدَى اَللَّهُ سُبْحَانَهُ بَعْضَ آيَاتِهِ وَ تَجَلَّى رَبُّنَا لِلْجَبَلِ
فَتَقَطَّعَ اَلْجَبَلُ فَصَارَ رَمِيماً
وَ خَرَّ مُوسىٰ صَعِقاً يَعْنِي مَيِّتاً
فَكَانَ عُقُوبَتُهُ اَلْمَوْتَ
ثُمَّ أَحْيَاهُ اَللَّهُ وَ بَعَثَهُ وَ تَابَ عَلَيْهِ
فَقَالَ سُبْحٰانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ اَلْمُؤْمِنِينَ يَعْنِي أَوَّلُ مُؤْمِنٍ آمَنَ بِكَ مِنْهُمْ أَنَّهُ لَنْ يَرَاكَ
وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرىٰ عِنْدَ سِدْرَةِ اَلْمُنْتَهىٰ
يَعْنِي مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَ عِنْدَ سِدْرَةِ اَلْمُنْتَهَى حَيْثُ لاَ يَتَجَاوَزُهَا خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اَللَّهِ
وَ قَوْلُهُ فِي آخِرِ اَلْآيَةِ مٰا زٰاغَ اَلْبَصَرُ وَ مٰا طَغىٰ لَقَدْ رَأىٰ مِنْ آيٰاتِ رَبِّهِ اَلْكُبْرىٰ
رَأَى جَبْرَئِيلَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي صُورَتِهِ مَرَّتَيْنِ هَذِهِ اَلْمَرَّةَ وَ مَرَّةً أُخْرَى
وَ ذَلِكَ أَنَّ خَلْقَ جَبْرَئِيلَ عَظِيمٌ فَهُوَ مِنَ اَلرُّوحَانِيِّينَ اَلَّذِينَ لاَ يُدْرِكُ خَلْقَهُمْ وَ صِفَتَهُمْ إِلاَّ اَللَّهُ رَبُّ اَلْعَالَمِينَ.

همان‌گونه است كه بيان مى‌شود كه منظور از وُجُوهٌ‌ يَوْمَئِذٍ نٰاضِرَةٌ‌ إِلىٰ‌ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ‌ در جايگاهى است كه دوستان خداى عزّ و جلّ‌،بعد از فراغت از حساب‌رسى به آن مى‌رسند و آن چشمه‌اى است كه «حيوان»ناميده مى‌شود.پس در آن چشمه غسل مى‌كنند و از آن مى‌آشامند و چهره‌هايشان باطراوت مى‌شود و از روشنى چهره‌هايشان همچون آفتاب،تابان مى‌شود و هر خاشاك و نقصان و شكستگى (كه مراد از آنها كثافات و عيوبى است «حسد»، كه لازمۀ بشريّت است) از ايشان برطرف مى‌شود.
بعد از آن فرمان داده مى‌شوند كه وارد بهشت شوند.
بنابراين،از اين مقام به سوى پروردگار خود مى‌نگرند كه چگونه آنها را پاداش مى‌دهد و به وسيلۀ آن وارد بهشت مى‌شوند،و اين تفسير سخن خدا است كه خازنان بهشت-كه رضوان و پيروان اويند-به آنان سلام مى‌دهند و مى‌گويند:سلامتى و ايمنى(و تحيّت و رحمت از جانب خدا)بر شما باد،پاك و پاكيزه شديد.پس درآييد در حالتى كه جاودان هستيد.»
هنگام ورود به بهشت و نگاه به آنچه پروردگارشان به آنان وعده فرموده بود،يقين پيدا مى‌كنند، و اين است معناى سخن خدا: إِلىٰ‌ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ‌ كه مقصود تنها نظر به سوى پاداش اوست.
و امّا قول او كه: لاٰ تُدْرِكُهُ‌ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ‌ اَلْأَبْصٰارَ پس آن،همان‌گونه است كه فرمود:
ديدگان او را در نيابند يعنى خيالها به او احاطه نمى‌كنند و او ديدگان را دريابد يعنى او به آنها احاطه دارد و او لطيف و خبير است. و اين،مدح و ستايشى است كه پروردگار ما خود را-كه متبارك و متعالى و به برترى بزرگى پاك و مقدّس است- مدح نموده و به آن ستوده است.
به واقع وقتى موسى عليه السّلام از حمد خدا پرسيد، اين بر زبانش جارى شد: رَبِّ‌ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ‌ و اين درخواست عظيمى بود و به اين جهت از او بازخواست شد.
پس خدا فرمود: هرگز مرا در دنيا نبينى، تا بميرى و در آخرت مرا ببينى، ولى اگر بخواهى كه مرا در دنيا ببينى به سوى آن كوه نظر كن، اگر در جايگاهش آرام گرفت مرا خواهى ديد.
پس خداوند بعضى از آيات خود را آشكار نمود و پروردگار ما به آن كوه تجلّى فرمود، در نتيجه آن كوه پاره‌پاره و ريزريز شد و موسى بى‌هوش شد [يعنى مرد كه كيفر او مرگ بود] سپس خدا او را زنده كرد و برانگيخت و توبه‌اش را پذيرفت و موسى گفت: پاك و منزّهى تو! من توبه كردم و من نخستين مؤمن هستم. يعنى نخستين مؤمنى هستم كه از ايشان به تو ايمان آوردم كه تو هرگز ديده نمى‌شوى.
و گفتار آن جناب: وَ لَقَدْ رَآهُ‌ نَزْلَةً‌ أُخْرىٰ‌ عِنْدَ سِدْرَةِ‌ اَلْمُنْتَهىٰ‌ يعنى محمّد صلّى اللّه عليه و آله او را در سدرة المنتهى جايى كه هيچ آفريده‌اى از آفريدگان خداى تعالى از آن نمى‌گذرد ديده است و سخن خدا در آخر آيه: مٰا زٰاغَ‌ اَلْبَصَرُ وَ مٰا طَغىٰ‌ لَقَدْ رَأىٰ‌ مِنْ‌ آيٰاتِ‌ رَبِّهِ‌ اَلْكُبْرىٰ‌ جبرئيل عليه السّلام را در صورتى‌ كه دارد، دو مرتبه ديد، اين مرتبه و مرتبه ديگر، به اين بيان كه: آفرينش جبرئيل عليه السّلام بزرگ است. چرا که او از جملۀ روحانيان است و خلق و صفت آنها را كسى درنيابد، مگر خدا كه پروردگار جهانيان است.

حسود با گفتن این مطلب که اگه خدا رو نبینم، باورش نمیکنم، میخواد بهانه‌گیری کنه و با این بهانه، بره سراغ تمناهاش و اونوقت بگه خدا حق نداره منو عقوبت کنه، چون خودشو به من نشون نداده!
«إِنَّهُمْ أَرَادُوا بِذَلِكَ تَوْبِيخَ اَلْإِسْلاَمِ لِيَرْجِعُوا عَلَى أَعْقَابِهِمْ»

 امام صادق علیه السلام:
عَنْ هِشَامٍ، قَالَ:
كُنْتُ عِنْدَ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ مُعَاوِيَةُ بْنُ وَهْبٍ وَ عَبْدُ اَلْمَلِكِ بْنُ أَعْيَنَ،
فَقَالَ لَهُ مُعَاوِيَةُ اِبْنُ وَهْبٍ:
يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ،
مَا تَقُولُ فِي اَلْخَبَرِ اَلَّذِي رُوِيَ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رَأَى رَبَّهُ، عَلَى أَيِّ صُورَةٍ رَآهُ؟
وَ عَنِ اَلْحَدِيثِ اَلَّذِي رَوَوْهُ أَنَّ اَلْمُؤْمِنِينَ يَرَوْنَ رَبَّهُمْ فِي اَلْجَنَّةِ ، عَلَى أَيِّ صُورَةٍ يَرَوْنَهُ؟
فَتَبَسَّمَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ثُمَّ قَالَ:
«يَا مُعَاوِيَةُ، مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ يَأْتِي عَلَيْهِ سَبْعُونَ سَنَةً أَوْ ثَمَانُونَ سَنَةً يَعِيشُ فِي مُلْكِ اَللَّهِ وَ يَأْكُلُ مِنْ نِعَمِهِ، ثُمَّ لاَ يَعْرِفُ اَللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ؟».
ثُمَّ قَالَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ):
«يَا مُعَاوِيَةُ ، إِنَّ مُحَمَّداً (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لَمْ يَرَ اَلرَّبَّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِمُشَاهَدَةِ اَلْعِيَانِ،
وَ إِنَّ اَلرُّؤْيَةَ عَلَى وَجْهَيْنِ:
رُؤْيَةُ اَلْقَلْبِ وَ رُؤْيَةُ اَلْبَصَرِ،
فَمَنْ عَنَى بِرُؤْيَةِ اَلْقَلْبِ فَهُوَ مُصِيبٌ،
وَ مَنْ عَنَى بِرُؤْيَةِ اَلْبَصَرِ فَقَدْ كَذَبَ وَ كَفَرَ بِاللَّهِ وَ بِآيَاتِهِ،
لِقَوْلِ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) :
مَنْ شَبَّهَ اَللَّهَ بِخَلْقِهِ فَقَدْ كَفَرَ.
وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ)، قَالَ: سُئِلَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فَقِيلَ لَهُ: يَا أَخَا رَسُولِ اَللَّهِ ،
هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ؟
فَقَالَ: كَيْفَ أَعْبُدُ مَنْ لَمْ أَرَهُ؟

لَمْ تَرَهُ اَلْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ اَلْعِيَانِ، وَ لَكِنْ رَأَتْهُ اَلْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ اَلْإِيمَانِ.
وَ إِذَا كَانَ اَلْمُؤْمِنُ يَرَى رَبَّهُ بِمُشَاهَدَةِ اَلْبَصَرِ، فَإِنَّ كُلَّ مَنْ جَازَ عَلَيْهِ اَلْبَصَرُ وَ اَلرُّؤْيَةُ فَهُوَ مَخْلُوقٌ، وَ لاَ بُدَّ لِلْمَخْلُوقِ مِنْ خَالِقٍ، فَقَدْ جَعَلْتَهُ إِذَنْ مُحْدَثاً مَخْلُوقاً، وَ مَنْ شَبَّهَهُ بِخَلْقِهِ فَقَدِ اِتَّخَذَ مَعَ اَللَّهِ شَرِيكاً.
وَيْلَهُمْ، أَ لَمْ يَسْمَعُوا قَوْلَ اَللَّهِ تَعَالَى: 
لاٰ تُدْرِكُهُ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ اَلْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اَللَّطِيفُ اَلْخَبِيرُ
وَ قَوْلَهُ لِمُوسَى (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): 
لَنْ تَرٰانِي وَ لٰكِنِ اُنْظُرْ إِلَى اَلْجَبَلِ فَإِنِ اِسْتَقَرَّ مَكٰانَهُ فَسَوْفَ تَرٰانِي فَلَمّٰا تَجَلّٰى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا
وَ إِنَّمَا طَلَعَ مِنْ نُورِهِ عَلَى اَلْجَبَلِ كَضَوْءٍ يَخْرُجُ مِنْ سَمِّ اَلْخِيَاطِ فَدَكْدَكَتِ اَلْأَرْضُ، وَ صَعِقَتِ اَلْجِبَالُ، وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقاً – أَيْ مَيِّتاً – فَلَمَّا أَفَاقَ وَ رُدَّ عَلَيْهِ رُوحُهُ قَالَ:
سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ مِنْ قَوْلِ مَنْ زَعَمَ أَنَّكَ تُرَى، وَ رَجَعْتُ إِلَى مَعْرِفَتِي بِكَ أَنَّ اَلْأَبْصَارَ لاَ تُدْرِكُكَ، وَ أَنَا أَوَّلُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلُ اَلْمُقِرِّينَ بِأَنَّكَ تَرَى وَ لاَ تُرَى وَ أَنْتَ بِالْمَنْظَرِ اَلْأَعْلَى».
ثُمَّ قَالَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ):
«إِنَّ أَفْضَلَ اَلْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَى اَلْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ اَلرَّبِّ، وَ اَلْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِيَّةِ، وَ حَدُّ اَلْمَعْرِفَةِ أَنْ يَعْرِفَ اَللَّهَ أَنْ لاَ إِلَهَ غَيْرُهُ، وَ لاَ شَبِيهَ لَهُ وَ لاَ نَظِيرَ، وَ أَنْ يَعْرِفَ أَنَّهُ قَدِيمٌ مُثْبَتٌ مَوْجُودٌ غَيْرُ فَقِيدٍ، مَوْصُوفٌ مِنْ غَيْرِ شَبِيهٍ لَهُ وَ لاَ نَظِيرٍ لَهُ وَ لاَ مُبْطِلٍ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِيعُ اَلْبَصِيرُ
وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ اَلرَّسُولِ وَ اَلشَّهَادَةُ لَهُ بِالنُّبُوَّةِ،
وَ أَدْنَى مَعْرِفَةِ اَلرَّسُولِ اَلْإِقْرَارُ بِنُبُوَّتِهِ وَ أَنَّ مَا أَتَى بِهِ مِنْ كِتَابٍ أَوْ أَمْرٍ أَوْ نَهْيٍ فَذَلِكَ عَنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ اَلْإِمَامِ اَلَّذِي بِهِ يَأْتَمُّ بِنَعْتِهِ وَ صِفَتِهِ وَ اِسْمِهِ فِي حَالِ اَلْعُسْرِ وَ اَلْيُسْرِ،
وَ أَدْنَى مَعْرِفَةِ اَلْإِمَامِ أَنَّهُ عِدْلُ اَلنَّبِيِّ إِلاَّ دَرَجَةَ اَلنُّبُوَّةِ، وَ وَارِثُهُ، وَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اَللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، وَ اَلتَّسْلِيمُ لَهُ فِي كُلِّ أَمْرٍ، وَ اَلرَّدُّ إِلَيْهِ وَ اَلْأَخْذُ بِقَوْلِهِ.
وَ يَعْلَمُ أَنَّ اَلْإِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ، وَ بَعْدَهُ اَلْحَسَنُ ، ثُمَّ اَلْحُسَيْنُ ، ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ ، وَ بَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسَى اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُوسَى عَلِيٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِيٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِيٍّ اَلْحَسَنُ اِبْنُهُ، وَ اَلْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ اَلْحَسَنِ ».
ثُمَّ قَالَ: يَا مُعَاوِيَةُ، جَعَلْتُ لَكَ فِي هَذَا أَصْلاً فَاعْمَلْ عَلَيْهِ،
فَلَوْ كُنْتَ تَمُوتُ عَلَى مَا كُنْتَ عَلَيْهِ لَكَانَ حَالُكَ أَسْوَأَ اَلْأَحْوَالِ،
فَلاَ يَغُرَّنَّكَ قَوْلُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يُرَى بِالنَّظَرِ،
وَ قَدْ قَالُوا أَعْجَبَ مِنْ هَذَا،
أَ وَ لَمْ يَنْسُبُوا آدَمَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) إِلَى اَلْمَكْرُوهِ؟
أَ وَ لَمْ يَنْسُبُوا إِبْرَاهِيمَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) إِلَى مَا نَسَبُوهُ؟
أَ وَ لَمْ يَنْسُبُوا دَاوُدَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) إِلَى مَا نَسَبُوهُ مِنَ اَلْقَتْلِ مِنْ حَدِيثِ اَلطَّيْرِ؟
أَ وَ لَمْ يَنْسُبُوا يُوسُفَ اَلصِّدِّيقَ إِلَى مَا نَسَبُوهُ مِنْ حَدِيثِ زَلِيخَا ؟
أَ وَ لَمْ يَنْسُبُوا مُوسَى (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) إِلَى مَا نَسَبُوهُ؟
أَ وَ لَمْ يَنْسُبُوا رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) إِلَى مَا نَسَبُوهُ مِنْ حَدِيثِ زَيْدٍ؟
أَ وَ لَمْ يَنْسُبُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) إِلَى مَا نَسَبُوهُ مِنْ حَدِيثِ اَلْقَطِيفَةِ؟
إِنَّهُمْ أَرَادُوا بِذَلِكَ تَوْبِيخَ اَلْإِسْلاَمِ لِيَرْجِعُوا عَلَى أَعْقَابِهِمْ،
أَعْمَى اَللَّهُ أَبْصَارَهُمْ كَمَا أَعْمَى قُلُوبَهُمْ، تَعَالَى اَللَّهُ عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً».

«فَاذْكُرُوا آَلَاءَ اللهِ» + «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَ‏ قَدْرِهِ»

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۶۵ الى ۷۲]
«فَاذْكُرُوا آَلَاءَ اللهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۷۳ الى ۷۹]
«فَاذْكُرُوا آَلَاءَ اللهِ وَ لَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ»
یعنی ذکر معالم ربانی آل محمد ع میشه ذکر الله!
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم:
تفكروا في خلق الله، و لا تفكروا في الله، فإنكم لم تقدّروا قدره.
تفكّروا في آلاء الله، و لا تفكّروا في الله، فإنّكم لن تقدروا الله قدره.
+ «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَ‏ قَدْرِهِ»
+ «فَبِأَيِّ آَلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»
اهل نور، آلاء الله را ذکر میکنند، اما اهل حسادت، آلاء الله را تکذیب میکنند!
اهل نور، رو به نور و پشت به تمنا: این میشه ذکر آلاء الله!
اهل حسادت، پشت به نور و رو به تمنا: این میشه تکذیب آلاء الله!

امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِي يُوسُفَ الْبَزَّازِ قَالَ: تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَذِهِ الْآيَةَ فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ
قَالَ أَ تَدْرِي مَا آلَاءُ اللَّهِ
قُلْتُ لَا
قَالَ هِيَ أَعْظَمُ نِعَمِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ هِيَ وَلَايَتُنَا
.

در زیارتنامۀ امام علی علیه السلام میخوانیم:
أَنْتُمْ أُمَنَاءُ اللَّهِ، وَ أَنْتُمْ آلَاءُ اللَّهِ، وَ أَنْتُمْ دَلَائِلُ اللَّهِ، وَ أَنْتُمْ خُلَفَاءُ اللَّهِ، وَ أَنْتُمْ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ،
فَبِكُمْ يَعْرِفُ اللَّهَ الْخَلَائِقُ، وَ بِكُمْ يُتْحِفُهُمْ.

[سورة الأنعام (۶): آية ۹۱]
وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا 
ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‏ءٍ 
قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسى‏ نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ 
تَجْعَلُونَهُ قَراطِيسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثِيراً 
وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ 
قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ (۹۱)
و آنگاه كه [يهوديان‏] گفتند:
«خدا چيزى بر بشرى نازل نكرده»،
بزرگى خدا را چنانكه بايد نشناختند.
بگو: «چه كسى آن كتابى را كه موسى آورده است نازل كرده؟
[همان كتابى كه‏] براى مردم روشنايى و رهنمود است،
[و] آن را به صورت طومارها درمى‏‌آوريد.
[آنچه را] از آن [مى‏‌خواهيد] آشكار و بسيارى را پنهان مى‏‌كنيد،
در صورتى كه چيزى كه نه شما مى‌‏دانستيد و نه پدرانتان، [به وسيله آن‏] به شما آموخته شد
بگو: «خدا [همه را فرستاده‏]»؛
آنگاه بگذار تا در ژرفاى [باطل‏] خود به بازى [سرگرم‏] شوند.
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۷۱ الى ۷۵]
ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ
إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (۷۴)
قدر خدا را چنانكه در خور اوست نشناختند.
در حقيقت، خداست كه نيرومند شكست‌‏ناپذير است.
[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۶۷ الى ۷۰]
وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ
وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ 
وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ
سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ (۶۷)
و خدا را آنچنان كه بايد به بزرگى نشناخته‌‏اند،
و حال آنكه روز قيامت زمين يكسره در قبضه [قدرت‏] اوست،
و آسمانها درپيچيده به دست اوست؛
او منزّه است و برتر است از آنچه [با وى‏] شريك مى‏‌گردانند.

امام باقر عليه السّلام:
إِيَّاكُمْ وَ اَلتَّفَكُّرَ فِي اَللَّهِ
وَ لَكِنْ إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تَنْظُرُوا إِلَى عَظَمَتِهِ فَانْظُرُوا إِلَى عَظِيمِ خَلْقِهِ
.
از تفكر در باره خدا بپرهيزيد.
ولى اگر خواستيد در عظمتش بينديشيد در عظمت خلقش نظر كنيد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم:
تَفَكَّروا في كُلِّ شَيءٍ، وَ لا تَفَكَّروا في ذاتِ اللّه.
درباره هر چيزى بينديشيد، اما در ذات خدا نينديشيد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم:
تَفَكَّروا في خَلقِ اللّه ِ ، و لا تَفَكَّروا في اللّه ِ فتَهلِكوا.
در آفرينش خدا بينديشيد، اما در [ذات] خدا نينديشيد كه نابود مى شويد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم:
تَفَكَّروا في الخَلقِ و لا تَفَكَّروا في الخالِقِ؛ فإنَّكُم لا تَقدِرونَ قَدرَهُ.
درباره آفريدگان انديشه كنيد، اما به آفريدگار نينديشيد؛
زيرا شما نمى توانيد به عظمت و قدر او پى ببريد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم:
خَرَجَ رسُولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ذاتَ يَومٍ عَلى قَومٍ يَتَفَكَّـرونَ ،
فقالَ : مالَكُم تَتَكَلَّمونَ ؟
فقالوا : نَتَفَكَّرُ في خَلقِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ،
فقالَ : و كَذلكَ فَافْعَلوا ، تَفَكَّروا في خَلقِهِ ، و لا تَتَفَكَّروا فيهِ
.
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله نزد عدّه اى كه مشغول بحث و گفتگو بودند، آمد و فرمود:
درباره چه بحث و گفتگو مى كنيد؟
عرض كردند: درباره آفرينش خداوند عزّ و جلّ مى انديشيم.
حضرت فرمود: همين كار را بكنيد؛ درباره آفريدگان او بينديشيد،
اما درباره خودش (ذات خدا) انديشه نكنيد.
امام على عليه السلام:
مَن تَفَكَّرَ في ذاتِ اللّه ألحَدَ.
هر كه در ذات خدا بينديشد، ملحد شود.
امام على عليه السلام:
مَن تَفَكَّرَ في ذاتِ اللّه ِ تَزَندَقَ.
هر كه در ذات خدا انديشه كند، زنديق شود.
و من تفكَّر في آلاء الله سبحانه وفِّق،
و من فكَّر في ذات الله سبحانه تزندق.

نور ولایت، معنای اسم جلالۀ «الله» برای ماست!
«الف و لام معرفه + ریشۀ اله»:
«ال – اله= الله»
ریشۀ سه حرفی «ا – ل – ه»:
الف: آلاء الله
لام: …
هاء: …

امام صادق علیه السلام:
أنه سئل عن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ،
فقال:
«الباء بهاء الله،
و السين سناء الله،
و الميم ملك الله».
قال: قلت:
الله؟
قال:
«الألف آلاء الله على خلقه من النعيم بولايتنا،
و اللام إلزام الله خلقه ولايتنا».
قلت: فالهاء؟
قال: «هوان لمن خالف محمدا و آل محمد (صلوات الله عليهم أجمعين)».
قلت: الرحمن؟
قال: «بجميع العالم».
قلت: الرحيم؟
قال: «بالمؤمنين خاصة»
.

امام على عليه السلام:
قَد ضَلَّتِ العُقولُ في أمواجِ تَيّارِ إدراكِهِ.
خردها در امواج خروشان ادراك او، گم شدند.
امام على عليه السلام:
ـ في تَمجيدِ اللّه ِ ـ :
··· الظّاهِرِ بِعجائبِ تَدبيرِهِ لِلنّاظِرينَ،
و الباطِنِ بِجَلالِ عِزَّتِهِ عَن فِكَرِ المُتَوَهِّمينَ
.
امام على عليه السلام ـ در تمجيد خداوند ـ فرمود :
بر اثر شگفتيهاى تدبيرش، براى بينندگان آشكار
و به سبب شكوه عزّتش، از انديشه و اوهام انديشندگان پنهان است.
امام صادق عليه السلام:
إيّاكُم و التَّفَكُّرَ في اللّه ؛
فإنَّ التَّفَكُّرَ في اللّه ِ لا يَزيدُ إلاّ تِيها،
إنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ لا تُدرِكُهُ الأبصارُ و لا يُوصَفُ بِمِقدارٍ .
از انديشيدن درباره [ذات ]خدا بپرهيزيد؛
زيرا انديشه كردن در خدا جز بر حيرت و گمراهى نمى‌افزايد.
همانا خداوند عزّ و جلّ را نه ديدگان در مى يابند و نه به اندازه داشتن وصف مى‌شود.
امام صادق عليه السلام:
مَن نَظَرَ في اللّهِ كَيفَ هُوَ هَلَكَ.
هر كه در چگونگى خدا بينديشد، نابود شود.
امام صادق عليه السلام:
يا سُلَيمانُ،
إنَّ اللّهَ يَقولُ:

«و أنَّ إلى رَبِّكَ المُنتَهى» .
فإذا انتَهَى الكَلامُ إلَى اللّهِ فَأمسِكوا.
اى سليمان!
خدا مى فرمايد:
«فرجام كار به سوى پروردگار توست».
پس؛ هر گاه سخن به خدا انجاميد دست نگه داريد.

جبرئیل ع هم میگه خدا رو نمیشه دید،
فقط کلام خدا و امر خدا و نور خدا و علم خدا رو باید با دلت بفهمی و عمل کنی!

[رسالت – بعثۀ]:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ
[يُرْسِلَ رَسُولًا – مِنْ أَيْنَ تَأْخُذُ الْوَحْيَ ؟ … يَأْخُذُهُ … مِنْ فَوْقِهِ]:
رسول، اخذ علم از مافوق می‌کند.

امام علی علیه السلام:
وَ أَمَّا قَوْلُهُ تَعَالَى‏
ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ
كَذَلِكَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى قَدْ كَانَ الرَّسُولُ يُوحِي إِلَيْهِ رُسُلُ السَّمَاءِ فَتُبَلِّغُ رُسُلُ السَّمَاءِ إِلَى رُسُلِ الْأَرْضِ
وَ قَدْ كَانَ الْكَلَامُ بَيْنَ رُسُلِ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بَيْنَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُرْسِلَ بِالْكَلَامِ مَعَ رُسُلِ أَهْلِ السَّمَاءِ
وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
يَا جَبْرَئِيلُ هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ عَزَّ وَ جَلَّ؟
فَقَالَ جَبْرَئِيلُ ع
إِنَّ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُرَى

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
مِنْ أَيْنَ تَأْخُذُ الْوَحْيَ؟
قَالَ آخُذُهُ مِنْ إِسْرَافِيلَ
قَالَ وَ مِنْ أَيْنَ يَأْخُذُهُ إِسْرَافِيلُ
قَالَ يَأْخُذُهُ مِنْ مَلَكٍ مِنْ فَوْقِهِ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ
قَالَ فَمِنْ أَيْنَ يَأْخُذُهُ ذَلِكَ الْمَلَكُ
قَالَ
يُقْذَفُ فِي قَلْبِهِ قَذْفاً فَهَذَا وَحْيٌ وَ هُوَ كَلَامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ كَلَامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَ بِنَحْوٍ وَاحِدٍ مِنْهُ مَا كَلَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الرُّسُلَ
وَ مِنْهُ مَا قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمْ
وَ مِنْهُ رُؤْيَا يَرَاهَا الرُّسُلُ
وَ مِنْهُ وَحْيٌ وَ تَنْزِيلٌ يُتْلَى وَ يُقْرَأُ فَهُوَ كَلَامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

«لَا تَسُبُّوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ تَعَالَی»
علی را دشنام ندهید؛ زیرا او مجذوب و شیفته ذات خدای بلند‌مرتبه است.

عَلِيٌّ مَمْسُوسٌ فِي ذَاتِ اَللَّهِ تَعَالَى.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ»«
«المس: غاية القرب لدرجة الإلتصاق المباشر»
امام رضا علیه السلام:
لا ديانة إلا بعد معرفة، و لا معرفة إلا بإخلاص،
و لا إخلاص مع التشبيه، و لا نفي مع إثبات الصفات للتشبيه.
الأسماء و الصفات لله عز و جل يوصف بها، و هي غيره عز و جل،
و نقول لله بمعنى ملك له، أي هو الذي خلقها، فوصف بها.
امام رضا علیه السلام:
فأسماؤه تعبير، و أفعاله تفهيم، و ذاته حقيقة، و كنهه تفريق بينه و بين خلقه، و غيوره تحديد لما سواه، فقد جهل الله من استوصفه، و قد تعداه من اشتمله، و قد أخطأه من اكتنهه.
و قال صلوات الله عليه:
و لا تحده الصفات، و لا تقيده الأدوات.
امام علی علیه السلام:
كلام سيد الموحدين صلوات الله عليه حينما سأله يهودي:
يا أمير المؤمنين، متى كان ربنا؟
فقال صلوات الله عليه:
إنما يقال متى كان لشيء لم يكن فكان، و ربنا تبارك و تعالى هو كائن بلا كينونة كائن،
كان بلا كيف يكون (( كائن لم يزل بلا لم يزل )) و بلا كيف يكون ، كان لم يزل ليس له قبل (( هو قبل القبل بلا قبل )) .
عن موسى بن جعفر صلوات الله عليهما قال:
إن الله تبارك و تعالى كان لم يزل بلا زمان و لا مكان، و هو الآن كما كان، لا يخلو منه مكان، و لا يشغل به مكان، و لا يحل في مكان.
و قال أمير المؤمنين صلوات الله عليه:
إن الله عز و جل أيَّن الأين فلا أين له، و جلَّ عن أن يحويه مكان، و هو في كل مكان.
لاحظ قول الإمام في وصف الله عز و جل (( لا يخلو منه مكان ))
و قوله (( و هو في كل مكان ))
و لاحظ قوله (( و لا يشغل به مكان ، و لا يحل في مكان ))
و قوله (( و جلَّ عن أن يحويه مكان ))
و لاحظ قوله صلوات الله عليه (( كان لم يزل بلا زمان و لا مكان ، و هو الآن كما كان ))
فمن جواب أمير المؤمنين صلوات الله عليه للجاثليق حين سأله أين هو اليوم ؟
فقال : يا نصراني ، إن الله تعالى يجل عن الأين ، و يتعالى عن المكان ، كان فيما لم يزل و لا مكان ، و هو اليوم على ذلك ، لم يتغير من حال إلى حال .
و قد قال أمير المؤمنين صلوات الله عليه:
ليس له وقت محدود ، و لا أجل ممدود ، و لا نعت محدود.

و دليله الصريح قول أمير المؤمنين صلوات الله عليه لذعلب :
إن ربي لا يوصف بالبعد ، و لا بالحركة ، و لا بالسكون ، و لا بالقيام قيام انتصاب ، و لا بجيئة ، و لا بذهاب .
لطيف اللطافة لا يوصف باللطف .
عظيم العظمة لا يوصف بالعظم .
كبير الكبرياء لا يوصف بالكبر .
جليل الجلالة لا يوصف بالغلظ .
رؤوف الرحمة لا يوصف بالرقة .
مؤمن لا بعبادة ، مدرك لا بمجسة ، قائل لا بلفظ .
هو في الأشياء على غير ممازجة ، خارج منها على غير مباينة .
فوق كل شيء و لا يقال شيء فوقه .
أمام كل شيء و لا يقال له أمام .
داخل في الأشياء لا كشيء في شيء داخل ، و خارج منها لا كشيء من شيء خارج.

منها عن جابر الجعفي ، عن أبي جعفر صلوات الله عليه قال :
يا جابر ، كان الله و لا شيء غيره ، لا معلوم و لا مجهول ، فأول ما ابتدأ من خلقه أن خلق محمداً صلى الله عليه و آله ، و خلقنا أهل البيت معه من نور عظمته ، فأوقفنا أظلة خضراء بين يديه ، حيث لا سماء ، و لا أرض ، و لا مكان ، و لا ليل ، و لا نهار ، و لا شمس ، و لا قمر ، يفصل نورنا من نور ربنا كشعاع الشمس من الشمس ، نسبح الله تعالى و نقدسه و نحمده و نعبده حق عبادته .
ثم بدا لله تعالى عز و جل أن يخلق المكان فخلقه و كتب على المكان : لا إله إلا الله ، محمد رسول الله ، علي أمير المؤمنين و وصيه ، به أيدته ونصرته .
ثم خلق الله العرش ، فكتب على سرادقات العرش مثل ذلك .
ثم خلق الله السماوات فكتب على أطرافها مثل ذلك.

و عن أبي عبد الله صلوات الله عليه قال :
إن الله كان إذ لا كان ، فخلق الكان و المكان ، و خلق نور الأنوار الذي نورت منه الأنوار ، و أجرى فيه من نوره الذي نورت منه الأنوار ، و هو النور الذي خلق منه محمداً و علياً ، فلم يزالا نورين أولين إذ لا شيء كون قبلهما.

و قال الباقر صلوات الله عليه ، قال الله عز و جل :
يا محمد أنت خليلي و حبيبي و صفيي و خيرتي من خلقي ، أحب الخلق إليّ و أول من ابتدأت إخراجه من خلقي .
ثم من بعدك الصديق علي أمير المؤمنين وصيك ، به أيدتك و نصرتك و جعلته العروة الوثقى و نور أوليائي و منار الهدى ، ثم هؤلاء الهداة المهتدون .
من أجلكم ابتدأت خلق ما خلقت ، و أنتم خيار خلقي فيما بيني و بين خلقي .
خلقتكم من نور عظمتي ، و احتجت بكم عمن سواكم من خلقي ، و جعلتكم استقبل بكم و اسأل بكم ، فكل شيء هالك إلا وجهي ، و أنتم وجهي ، لا تبيدون و لا تهلكون ، و لا يبيد و لا يهلك من تولاكم.
ثم قال صلوات لله عليه : فنحن أول خلق الله ، و أول خلق عبد الله و سبحه ، و نحن سبب خلق الخلق.

قول إمامنا الصادق من آل محمد :
لم يزل الله جل و عز ربنا ، و العلم ذاته و لا معلوم ، و السمع ذاته و لا مسموع ، و البصر ذاته و لا مبصر ، و القدرة ذاته و لا مقدرة ، فلما أحدث الأشياء و كان المعلوم ، وقع العلم على المعلوم ، و السمع على المسموع ، و البصر على المبصر ، و القدرة على المقدور.

قال أمير المؤمنين صلوات الله عليه :
لا تجري عليه الحركة و السكون ، و كيف يجري عليه ما هو أجراه ، و يعود إليه ما هو أبداه ، و يحدث فيه ما هو أحدثه .

و قال الرضا صلوات الله عليه :
لا تجري عليه الحركة و السكون ، كيف يجري عليه ما هو أجراه ؟! أو يعود فيه ما هو ابتدأه ؟! إذن لتفاوتت دلالته ، و لامتنع من الأزل معناه.

قال الصادق صلوات الله عليه :
خلق الله المشيئة قبل الأشياء ، ثم خلق الأشياء بالمشيئة.

قال الصادق صلوات الله عليه :
خلق الله المشيئة بنفسها ، ثم خلق الأشياء بالمشيئة.

عن جابر قال: قلت لرسول الله
أول‏ شي‏ء خلق الله تعالى ما هو ؟
فقال : نور نبيك يا جابر ، خلقه الله ثم خلق منه كل خير.

و قال الرضا صلوات لله عليه :
فنحن أول خلق الله ، و أول خلق عبد الله و سبحه ، و نحن سبب خلق الخلق.


قول سيد الشهداء صلوات الله عليه في وصفه تعالى :
ليس عن الدهر قدمة ، و لا بالناحية أممه ، احتجب عن العقول كما احتجب عن الابصار ، و عمن في السماء احتجابه كمن في الأرض.

قال الإمام زين العابدين صلوات الله عليه:
و أما المعاني ، فنحن معانيه ، و مظاهره فيكم ، اخترعنا من نور ذاته ، و فوض إلينا أمور عباده ، فنحن نفعل بإِذنه ما نشاء ، و نحن إذا شئنا شاء الله ، و إذا أردنا أراد الله.

قول صادق آل محمد صلوات الله عليه :
نحن قوام الله على خلقه.

قول الباقر من آل محمد صلوات الله عليه :
فبنا عُرف الله ، و بنا وُحّد الله ، و بنا عُبد الله ، و بنا أكرم الله من أكرم من جميع خلقه ، و بنا أثاب من أثاب ، و بنا عاقب من عقاب.

قول الصادق من آل محمد صلوات الله عليه للمفضل :
و أنا أحذركم أن يجعل محمداً مصنوعاً لكان الذات محدثاً مصنوعاً ، و هذا هو الكفر الصراح .
«بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»
قال الرضا صلوات الله عليه :
المشيئة من صفات الأفعال ، فمن زعم أن الله لم يزل مريداً شائياً فليس بموحد.
… معنى قول رسول الله في وصف أمير المؤمنين صلوات الله عليهما و آلهما : لا يستره من الله ستر ، و لا يحجبه عن الله حجاب ، بل هو الحجاب و الستر.
… و هو قول أمير المؤمنين صلوات الله عليه :
صور عارية عن المواد ، عالية عن القوة و الاستعداد ، تجلى لها فأشرقت ، و طالعها فتلألأت ، و ألقى في هويتها مثاله فأظهر عنها أفعاله .
… و هذا هو قول رسول الله صلوات الله عليه و آله :
علي ممسوس في ذات الله .
… و هذا معنى قول إمامنا الصادق من آل محمد صلوات الله عليه :
لنا مع الله حالات : هو فيها نحن ، و نحن فيها هو ، و هو هو ، و نحن نحن .
و هو نفسه معنى كلام إمام زماننا في دعاء شهر رجب :
أسألك بما نطق فيهم من مشيتك ، فجعلتهم معادن لكلماتك ، و أركانا لتوحيدك ، و آياتك و مقاماتك ، التي لا تعطيل لها في كل مكان ، يعرفك بها من عرفك ، لا فرق بينك و بينها إلا أنهم عبادك و خلقك، فتقها و رتقها بيدك ، بدؤها منك و عودها إليك.
و هذا معنى قوله عز و جل في الحديث القدسي :
كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف ، فخلقت الخلق لكي أعرف.
فالكنز المخفي في غيب الله كان نور محمد و آله ، فأحب الله أن يعرف ، و لا يعرف إلا بهم ، فخلق الخلق كي يظهر الكنز المخفي أي نور محمد و آله ، فيعرّفون الله للخلق بهم.
و ظهورهم ظهور الله لأنهم مثاله الأعلى و حجابه كما في مثال المرآة و مثال الكأس الذي أسلفنا،
و هذا معنى قول سيد الشهداء صلوات الله عليه في دعاء عرفة:
أيكون لغيرك من الظهور ما ليس لك ، حتى يكون هو المُظهر لك!

فهم صلوات الله عليهم الظاهر ، و هم الباطن ، و هم الأول ، و هم الآخر و كله لله عز و جل لا سواه ،
كما في دعاء شهر رجب :
لا فرق بينك و بينها إلا أنهم عبادك و خلقك، فتقها و رتقها بيدك ، بدؤها منك و عودها إليك.
و هذا معنى قول سيد الموحدين صلوات الله عليه في خطبة له:
أنا الأول ، أنا الآخر ، أنا الظاهر ، أنا الباطن ، أنا مع الكور قبل الكور ، أنا مع الدور قبل الدور ، أنا مع القلم قبل القلم ، أنا مع اللوح قبل اللوح ، أنا صاحب الأزلية الأولية.
… هذا مثال من قول سيد الموحدين صلوات الله عليه و آله في خطبته قال :
أنا مدبر العالم الأول حين لا سماؤكم هذه و لا غبراؤكم .
فقام إليه ابن صويرمة فقال : أنت أنت يا أمير المؤمنين ؟
فقال : أنا أنا لا إله إلا الله ربي و رب الخلائق أجمعين ، له الخلق و الأمر ، الذي دبر الأمور بحكمته ، و قامت السماوات و الأرض بقدرته ، كأني بضعيفكم يقول ألا تسمعون إلى ما يدعيه ابن أبي طالب في نفسه.
قال الصادق صلوات الله :
فمن عرف الإشارة استغنى عن العبارة .
و من عرف مواقع الصفة بلغ قرار المعرفة
.

قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : 
مَا مِنْ يَوْمٍ يَمُرُّ عَلَى اِبْنِ آدَمَ إِلاَّ قَالَ لَهُ أَنَا يَوْمٌ جَدِيدٌ وَ أَنَا عَلَيْكُمْ شَهِيدٌ فَقُلْ فِيَّ خَيْراً وَ اِعْمَلْ فِيَّ خَيْراً أَشْهَدْ لَكَ بِهِ  فَإِنَّكَ لَنْ تَرَانِي بَعْدَهُ أَبَداً.
و فرمود امير المؤمنين عليه السّلام كه نيست روزى كه بگذرد بر فرزند آدم الا آنكه گويد آن را آن روز كه منم روزى نو و من گواهم بر شما پس بگوى در من خيرى و بكن در من خيرى تا گواهى دهم براى تو بآن در روز قيامت كه بدرستى كه تو نمى‌بينى مرا بعد از اين هرگز.

خالق مهربان، مخلوقات را با مخلوق نورانی خود هدایت میکند!
مخلوق، مخلوق را هدایت میکند:
«انتهى المخلوق إلى مثله»
+ «فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا»:
در حقیقت، تمثال مخلوقی نورانی، در ملکوت قلب رویت می‌شود!
موسی ع این تمثال نورانی ع را رویت نمود:
«أنا مكِّلم موسى من الشجرة، أنا ذلك النور.»
مریم سلام الله علیها، این تمثال نورانی علی ع را رویت نمود:
«فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا»:

امام علی علیه السلام:
انتهى المخلوق إلى مثله، و الجاه الطلب إلى شكله، رجع من الوصف إلى الوصف، و دام الملك في الملك، و عمي القلب عن الفهم، و الفهم عن الإدراك، و الإدراك عن الاستنباط، و هجم له الفحص على العجز، و البلاغ على الفقد، و الفقد و الجهد على اليأس، و الطريق مسدود، و الطلب مردود، دليله آياته، و وجوده إثباته.

به خود خدا فکر نکن! به نور خدا فکر کن!
به نور منتخب خدای مهربان معرفت پیدا کن!
«معرفة الامام بالنورانیة»
زیرا:

«لِأَنَّهُمْ صَفْوَةُ الصَّفْوَةِ اصْطَفَاهُمْ لِنَفْسِهِ»

امام کاظم علیه السلام:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ مِنِ اخْتِرَاعِهِ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ جَلَالِهِ وَ هُوَ نُورُ لَاهُوتِيَّتِهِ الَّذِي تَبَدَّى وَ تَجَلَّى لِمُوسَى ع فِي طُورِ سَيْنَاءَ فَمَا اسْتَقَرَّ لَهُ وَ لَا أَطَاقَ مُوسَى لِرُؤْيَتِهِ وَ لَا ثَبَتَ لَهُ حَتَّى خَرَّ صَعِقاً مَغْشِيّاً عَلَيْهِ
وَ كَانَ ذَلِكَ النُّورُ نُورَ مُحَمَّدٍ ص
فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْلُقَ مُحَمَّداً مِنْهُ قَسَمَ ذَلِكَ النُّورَ شَطْرَيْنِ فَخَلَقَ مِنَ الشَّطْرِ الْأَوَّلِ مُحَمَّداً وَ مِنَ الشَّطْرِ الْآخَرِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ لَمْ يَخْلُقْ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ غَيْرَهُمَا خَلَقَهُمَا بِيَدِهِ وَ نَفَخَ فِيهِمَا بِنَفْسِهِ لِنَفْسِهِ وَ صَوَّرَهُمَا عَلَى صُورَتِهِمَا وَ جَعَلَهُمَا أُمَنَاءَ لَهُ وَ شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ خُلَفَاءَ عَلَى خَلِيقَتِهِ وَ عَيْناً لَهُ عَلَيْهِمْ وَ لِسَاناً لَهُ إِلَيْهِمْ
قَدِ اسْتَوْدَعَ فِيهِمَا عِلْمَهُ وَ عَلَّمَهُمَا الْبَيَانَ وَ اسْتَطْلَعَهُمَا عَلَى غَيْبِهِ
وَ بِهِمَا فَتَحَ بَدْءَ الْخَلَائِقِ وَ بِهِمَا يَخْتِمُ الْمُلْكَ وَ الْمَقَادِيرَ
ثُمَّ اقْتَبَسَ مِنْ نُورِ مُحَمَّدٍ فَاطِمَةَ ابْنَتَهُ كَمَا اقْتَبَسَ نُورَهُ مِنَ الْمَصَابِيحِ
هُمْ خُلِقُوا مِنَ الْأَنْوَارِ وَ انْتَقَلُوا مِنْ ظَهْرٍ إِلَى ظَهْرٍ وَ صُلْبٍ إِلَى صُلْبٍ وَ مِنْ رَحِمٍ إِلَى رَحِمٍ فِي الطَّبَقَةِ الْعُلْيَا مِنْ غَيْرِ نَجَاسَةٍ بَلْ نَقْلٍ بَعْدَ نَقْلٍ- لَا مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ وَ لَا نُطْفَةٍ خَشِرَةٍ كَسَائِرِ خَلْقِهِ
بَلْ أَنْوَارٌ انْتَقَلُوا مِنْ أَصْلَابِ الطَّاهِرِينَ إِلَى أَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ

لِأَنَّهُمْ صَفْوَةُ الصَّفْوَةِ اصْطَفَاهُمْ لِنَفْسِهِ
لِأَنَّهُ لَا يُرَى وَ لَا يُدْرَكُ وَ لَا تُعْرَفُ كَيْفِيَّتُهُ وَ لَا إِنِّيَّتُهُ
فَهَؤُلَاءِ النَّاطِقُونَ الْمُبَلِّغُونَ عَنْهُ الْمُتَصَرِّفُونَ فِي أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ
فَبِهِمْ تَظْهَرُ قُدْرَتُهُ وَ مِنْهُمْ تُرَى آيَاتُهُ وَ مُعْجِزَاتُهُ
وَ بِهِمْ وَ مِنْهُمْ عِبَادَةُ نَفْسِهِ وَ بِهِمْ يُطَاعُ أَمْرُهُ
وَ لَوْلَاهُمْ مَا عُرِفَ اللَّهُ وَ لَا يُدْرَى كَيْفَ يُعْبَدُ الرَّحْمَنُ
فَاللَّهُ يَجْرِي أَمْرَهُ كَيْفَ يَشَاءُ فِيمَا يَشَاءُ
 
لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ
‏.

قلبی که کلام نورانی خدای مهربان رو میفهمه، معرفة الامام بالنورانیة پیدا کرده!

امام علی علیه السلام:
أنا مكِّلم موسى من الشجرة، أنا ذلك النور.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی