دکتر محمد شعبانی راد

نقطۀ ثابت نورانی قلب من! البلد الامین!

The Fixed Luminous Point!

«بلد» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«بلدة الجلد: خال ثابت روی پوست»
«بجلده‏ بَلَدٌ: أي أثر»
+ «جبی»
«أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى‏ إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ»
«فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»
+ «دورت بگردم نور من!»

وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمينِ

نقطۀ ثابت پرگار!
نقطۀ ثابت نورانی قلب من! البلد الامین!

«بلد: بلدة الجلد: خال ثابت روی پوست.»
«بجلده‏ بَلَدٌ: أي أثر»
محل زندگی ثابت مردم
مفهوم سکون و ثبوت و استقرار
«بلید: کودن، که مغزش ساکن و بی تحرک است.»
«بلادت: کودنی»
«ارکان البلاد: محوریت ولایت آل محمد ع»
محل سکونت اهل نور ولایت، با اخذ علوم ربانی، تبدیل به بلد (مکان امن) می‌شود.
این امنیت، حاصل از عمل به نور ولایت است.
مفهوم «stabilization»: استقرار، پایدارسازی، ثبات، تثبیت، استواری.
«بَلِدَ: بمعنى لصق بالأرض و لزمها»:
مفهوم (∞=1+1)
«بَلَدَ الرجلُ: أَقَامَ‏ بالبَلَدِ»
+ «اقامة صلاة»
«بَلّد الرّجُل بالأرض: إذا لَزِق بها»
«أَبْلَدَ الرّجل: آن مرد شهروند شد.»
شهروند، شهر‌نشین!
«وضَعَت النّاقةُ بَلْدَتَها بالأرض: إذا بَرَكت»
«و أمّا وسط الحاجبين: فهو موضع محدود بالحاجبين، فكأنه بلدهما»
انگاری ابروها از این وسط به هم گره میخورن و فیکس میشن!
همون فرایند 1+1 است،
یعنی بلد یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است
و نامی زیبا از نامهای صاحبان و حاملان نور است «آیاتی و رسلی»،
یعنی اون نقطه‌ای که مخلوق، با نور خالقش گره میخوره و بهش فیکس میشه و متصل میشه!

اهل نور یقین، با طواف بدور نقطۀ ثابت کعبه خود، به ثبات و آرامش می‌رسند.
«بلد» و «بلد طیب»، همان کعبه و قبلۀ ثابت و مرئی نورانی،
یعنی وجه اللّهی است که باید عَینٌ شکرای او باشیم.
این نقطۀ ثابت انسان، یعنی «بلد»، باید قلبش باشد که مرکز فرماندهی بر بدن است، لذا بلد نامی برای قلب است که اگر طیب باشد یا خبیث، رویکرد شخص کاملا تفاوت دارد:
«وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً».
آرامش و قرار و سکون، اگر بخواهد بر شخصی مستولی شود، اول باید بر قلبش مستولی شود، تا بتواند بر تمام بدن اِعمال قدرت نماید، و ناآرامی هم همینطور است و قلب ناآرام، شخص را ناآرام می‌کند، لذا برای رسیدن به آرامش واقعی، اول باید به قلوب آموزش درک نور ولایت را آموخت. در واقع معلم نورانی، قلوب را با نور ولایت آشنا می‌کند و این قلب با معرفت به نور، حالا تولید نور آرامش عمل صالح می‌نماید، لذا وجودش و حرکاتش و سکناتش، همه و همه آرام می‌گردد.
پس «الْبَلَدُ الطَّيِّبُ» اشاره به صاحبان نور دارد که قلب آرام و مومن به نور ولایت آل محمد ع، با یاد این نور به آرامش می‌رسد.
و از واژه بلد برای قلب استفاده شده تا مفهوم ثبات و آرامش را که لازمه قلب سلیم است برساند، مثل خال ثابت روی پوست «بلدة الجلد» که باثبات و بدون تغییر است!

[رابطه مثابة با امنیت و بلد]:
«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً»
«مَثابَةً لِلنَّاسِ»: هر وقت با ناآرامی از این خونه میزنی بیرون،
بدان که برای رسیدن به آرامش فقط یک راه بیشتر نداری و اونم برگشتن به همین خونه است:
«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً»
و اصلا خدای مهربان بینش آل محمد ع را خانه امنی قرار داده، تا ناآرامی رو با ترک این خونه، و آرامش رو با برگشتن به این خونه مکرر تجربه کنی!
لذا دعای ما باید همیشه برگشتن به این خونه باشه تا طول عمر پیدا کنیم:
«مَنْ خَرَجَ مِنْ مَكَّةَ وَ هُوَ لَا يُرِيدُ الْعَوْدَ إِلَيْهَا فَقَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ وَ دَنَا عَذَابُه»
خدایا می‌دونم جز برگشت به خونه امن آل محمد ع، در ناآرامی‌هایم، هیچ چارۀ دیگری نیست،
پس به من توفیق بده بتونم خشم و غضب و کامجویی و ستیزه جویی خودم رو- که در واقع با ترک این خونه به آن مبتلا شدم- کنترل کنم و امنیت رو با عمل به نور ولایت بدست بیاورم.

ثمرات ربوبیت همان ارزاق نورانی است که وارد بیت می‌شود.
«تُدْخِلَ … فِي كُلِّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَائِي».

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ أَنْ تُدْخِلَ طَاعَتَكَ فِي كُلِّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَائِي
لِأَعْمَلَ بِهَا ثُمَّ لَا تُخْرِجَهَا مِنِّي أَبَداً

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ أَنْ تُخْرِجَ مَعْصِيَتَكَ مِنْ كُلِّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَائِي بِرَحْمَتِكَ
لِأَنْتَهِيَ عَنْهَا ثُمَّ لَا تُعِيدَهَا إِلَيَّ أَبَدا
»

+ حدیث زن بخیل که از میهمان بدش می‌آمد.
+ «خیر ما القی فی القلب الیقین»

لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ

سوگند به نقطۀ ثابت نورانی قلب سلیم!
سوگند به نور بلد الامین!

[سورة البلد (۹۰): الآيات ۱ الى ۲۰]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ (۱)
سوگند به اين شهر،
وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ (۲)
و حال آنكه تو در اين شهر جاى دارى؛
وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ (۳)
سوگند به پدرى [چنان‏] و آن كسى را كه به وجود آورد؛

احترام به اسم و نماد! بی‌احترامی به معنای اسم!
اینه اون کاری که حسود میکنه!
با احترام به ظاهر نماد، امر رو بر همه مشتبه میکنه!
و به باطن و معنای اسم بلد، پشت میکنه و هتک حرمت میکنه!
حسود، در واقع به این نماد هم که رمزوارۀ وجود نورانی معناست، خیانت میکنه! خیانت به اسم و معنا!

امام صادق علیه السلام:
کَانَتْ قُرَیْشٌ تُعَظِّمُ الْبَلَدَ وَ تَسْتَحِلُّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) فِیهِ
فَقَالَ
لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ
یُرِیدُ أَنَّهُمْ اسْتَحَلُّوکَ فِیهِ فَکَذَّبُوکَ وَ شَتَمُوکَ
وَ کَانُوا لَا یَأْخُذُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ فِیهِ قَاتِلَ أَبِیهِ
وَ یَتَقَلَّدُونَ لِحَاءَ شَجَرِ الْحَرَمِ فَیَأْمَنُونَ بِتَقْلِیدِهِمْ إِیَّاُه
فَاسْتَحَلُّوا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَا لَمْ یَسْتَحِلُّوا مِنْ غَیْرِهِ
فَعَابَ اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ
.
قریش شهر را محترم می‌دانستند
و خون و آبروی محمّد (صلی الله علیه و آله) را در آن حلال می‌دانستند
و خدا فرمود:
لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ
یعنی تو را در آن بی‌آبرو شمردند و تکذیب کردند و دشنام دادند
با اینکه کسی در آن متعرّض قاتل پدر خود نمی‌شد
و از پوست درخت حرم به گردن می‌آویختند و در امن بودند
ولی از رسول خدا، حلال شمردند آنچه را از دیگری حلال ندانستند
و خدا بدین وسیله آن‌ها را نکوهش کرد.

وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ

نقطۀ ثابت امنیت شهر، راعی شهر است!
«وَ يَجِبُ عَلَى الْوَالِي أَنْ يَكُونَ كَالرَّاعِي لَا يَغْفُلُ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ لَا يَتَكَبَّرُ عَلَيْهِمْ»

[سورة التين (۹۵): الآيات ۱ الى ۸]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ (۱)
سوگند به [كوه‏] تين و زيتون،
وَ طُورِ سِينِينَ (۲)
و طور سينا،
وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ (۳)
و اين شهر امن [و امان‏]،
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (۴)
[كه‏] براستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم.
ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ (۵)
سپس او را به پست‏ترين [مراتب‏] پستى بازگردانيديم؛
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (۶)
مگر كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‌‏اند، كه پاداشى بى‌‏منّت خواهند داشت.
فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ (۷)
پس چه چيز، تو را بعد [از اين‏] به تكذيب جزا وامى‌‏دارد؟
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ (۸)
آيا خدا نيكوترين داوران نيست؟

امام کاظم علیه السلام:
قَالَ أَبُوالْحَسَنِ مُوسَی (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ:
وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ
قَالَ ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)
وَ نَحْنُ سَبِیلُهُ
آمَنَ اللَّهُ بِهِ الْخَلْقَ فِی سَبِیلِهِمْ مِنَ النَّارِ إِذَا أَطَاعُوهُ
.
وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ؛
بلد امین، پیامبر (صلی الله علیه و آله) است
و ما، راه آن بلد هستیم.
خداوند مردم را در راه آن‌ها از عذاب در امان قرارداده
در صورتی‎که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اطاعت نمایند.
+ «صدّ سبیل!»

رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً 

[سورة البقرة (۲): آية ۱۲۶]
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ 
رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً 
وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ 
قالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى‏ عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ (۱۲۶)
و چون ابراهيم گفت:
«پروردگارا، اين [سرزمين‏] را شهرى امن گردان،
و مردمش را -هر كس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد- از فرآورده‌‏ها روزى بخش»،
فرمود:
«و[لى‏] هر كس كفر بورزد، اندكى برخوردارش مى‏‌كنم،
سپس او را با خوارى به سوى عذاب آتش [دوزخ‏] مى‏‌كشانم، و چه بد سرانجامى است.»

امام صادق علیه السلام:
«وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ»،
مِنْ ثَمَرَاتِ الْقُلُوبِ
أَیْ حَبِّبْهُمْ إِلَی النَّاسِ لِیَنْتَابُوا إِلَیْهِمْ وَ یَعُودُوا إِلَیْهِ
.
منظور ابراهیم (علیه السلام) از ثمرات، ثمرات قلبی [و روانی] بود.
یعنی این که مردم را دوست‌دار آنان قراردهد تا مردم نزد آنان،
بسیار رفت‌وآمد کنند و [به مکّه] بازگردند.

امام سجاد علیه السلام:
«وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى‏ عَذابِ النَّارِ»
قَالَ: عَنَی بِذَلِکَ مَنْ جَحَدَ وَصِیَّهُ وَ لَمْ یَتَّبِعْهُ مِنْ أُمَّتِهِ
وَ کَذَلِکَ وَ اللَّهِ حَالُ هَذِهِ الْأُمَّهًِْ
.
کسانی منظور هستند که منکر وصیّ پیامبرند و از او پیروی نمی‌کنند.
و به خدا قسم، حال این امّت، در حال حاضر همین است.
(مخالفت با علی علیه السلام می‌کنند.)

در هر زمان، عده‌ای مشمول این دعای زیبای حضرت ابراهیم ع می‌شوند:
«رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً»
و قلبشان به نور علم آل محمد ع تمایل پیدا می‌کند:
«فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»
این قلوب نورانی، به برکت علوم ماخوذ از منبع نور علم آل محمد ع،
به امنیت و آرامش ابدی دست پیدا می‌کنند!

رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً 

به این میگن شهر ایمن!
شهری که به دعای ابراهیم ع و به دست مبارکش ساخته می‌شود!
شهری که شهروندانش، اهل نور هستند!
شهری که راعی و والی‌اش، حاملان و صاحبان نور علم آل محمد ع هستند!
سوگند به اين شهر، كه تو در اين شهر جاى دارى!
«
لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»

[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۳۵ الى ۴۱]
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ 
رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً 
وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ (۳۵)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه ابراهيم گفت:
«پروردگارا، اين شهر را ايمن گردان،
و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار.
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ
فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي
وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۳۶)
پروردگارا، آنها بسيارى از مردم را گمراه كردند.
پس هر كه از من پيروى كند، بى گمان، او از من است،
و هر كه مرا نافرمانى كند، به يقين، تو آمرزنده و مهربانى.
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ
فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ
 (۳۷)
پروردگارا، من [يكى از] فرزندانم را در درّه‌‏اى بى‌‏كشت، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم.
پروردگارا، تا نماز را به پا دارند،
پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده
و آنان را از محصولات [مورد نيازشان‏] روزى ده، باشد كه سپاسگزارى كنند.
رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفِي وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفى‏ عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ (۳۸)
پروردگارا، بى‏‌گمان تو آنچه را كه پنهان مى‌‏داريم و آنچه را كه آشكار مى‌‏سازيم مى‏‌دانى،
و چيزى در زمين و در آسمان بر خدا پوشيده نمى‏‌ماند.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ
إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ (۳۹)
سپاس خداى را كه با وجود سالخوردگى، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد.
به راستى پروردگار من شنونده دعاست.
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ (۴۰)
پروردگارا، مرا برپادارنده نماز قرار ده، و از فرزندان من نيز.
پروردگارا، و دعاى مرا بپذير.
رَبَّنا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ (۴۱)
پروردگارا، روزى كه حساب برپا مى‌‏شود، بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى.»

خدای مهربان، موقعیت و جایگاه «بلد الامین» را هرگز به نااهلان نمی‌سپارد!
+ «نور شایسته‌سالاری!»

امام علی علیه السلام:
أَنَّهُ لَا یَسْتَحِقُّ مَجْلِسَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) إِلَّا مَنْ یَقُومُ مَقَامَهُ
وَ لَا یَتْلُوهُ إِلَّا مَنْ یَکُونُ فِی الطَّهَارَهًِْ مِثْلَهُ مَنْزِلَهًًْ
لِئَلَّا یَتَّسِعَ لِمَنْ مَاسَّهُ رِجْسُ الْکُفْرِ فِی وَقْتٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ
انْتِحَالُ الِاسْتِحْقَاقِ لِمَقَامِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)
وَ لِیَضِیقَ الْعُذْرُ عَلَی مَنْ یُعِینُهُ عَلَی إِثْمِهِ وَ ظُلْمِهِ
إِذْ کَانَ اللَّهُ قَدْ حَظَرَ عَلَی مَنْ مَاسَّهُ الْکُفْرُ تَقَلُّدَ مَا فَوَّضَهُ إِلَی أَنْبِیَائِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ بِقَوْلِهِ لِإِبْرَاهِیمَ (علیه السلام)
لایَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ أَیِ الْمُشْرِکِینَ
لِأَنَّهُ سَمَّی الشِّرْکَ ظُلْماً بِقَوْلِهِ
إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ
فَلَمَّا عَلِمَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) أَنَّ عَهْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ اسْمُهُ بِالْإِمَامَهًِْ لَا یَنَالُ عَبَدَهًَْ الْأَصْنَامِ قَالَ
وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنام
.
هیچ‌کس سزاوار جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست مگر کسی که نایب او باشد
و بعد او کسی به‌جای او نمی‌نشیند مگر اینکه در طهارت مانند او باشد،
تا در هیچ زمانی پلیدی کفر به کسی که جانشین بلافصل پیامبر (صلی الله علیه و آله) است، سرایت نکند و ادّعای استحقاق مقام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را ننماید
و همچنین کسانی که قصد دارند در گناه و ستم این فرد را یاری کنند، در مضیقه قرار بگیرند،
زیرا خدای متعال منع کرده کسی که به پلیدی کفر مبتلا شده، زمام اموری که به انبیایش سپرده را به دست گیرد و در قرآن فرموده است:
پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد!
زیرا خدای متعال شرک را ظلم دانسته و در قرآن فرموده است:
که شرک، ظلم بزرگی است.
پس زمانی‌که ابراهیم (علیه السلام) فهمید که عهد امامت از ناحیه‌ی خدای متعال به بت‌پرستان نخواهد رسید عرض کرد:
وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنام.

لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ

«الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ» یعنی اهل حسادتی که به نور خودشان پشت کردند!

[سورة آل‏‌عمران (۳): الآيات ۱۹۶ الى ۱۹۸]
لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ (۱۹۶)
مبادا رفت و آمد [و جنب و جوش‏] كافران در شهرها تو را دستخوش فريب كند.
مَتاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (۱۹۷)
[اين‏] كالاى ناچيز [و برخوردارىِ اندكى‏] است؛ سپس جايگاهشان دوزخ است، و چه بد قرارگاهى است.
لكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ
خالِدِينَ فِيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ (۱۹۸)
ولى كسانى كه پرواى پروردگارشان را پيشه ساخته‌‏اند باغهايى خواهند داشت كه از زير [درختانِ‏] آن نهرها روان است. در آنجا جاودانه بمانند؛
[اين‏] پذيرايى از جانب خداست، و آنچه نزد خداست براى نيكان بهتر است.

فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ

[سورة غافر (۴۰): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
حم (۱)
حاء، ميم.
تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (۲)
فروفرستادن اين كتاب، از جانب خداى ارجمند داناست،
غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقابِ ذِي الطَّوْلِ 
لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ (۳)
[كه‏] گناه‏‌بخش و توبه‌‏پذير [و] سخت‌‏كيفر [و] فراخ‏‌نعمت است.
خدايى جز او نيست. بازگشت به سوى اوست.
ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا
فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ (۴)
جز آنهايى كه كفر ورزيدند [كسى‏] در آيات خدا ستيزه نمى‌‏كند،
پس رفت و آمدشان در شهرها تو را دستخوش فريب نگرداند.
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ
وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ 
وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ 
فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ (۵)
پيش از اينان قوم نوح، و بعد از آنان دسته‌‏هاى مخالف [ديگر] به تكذيب پرداختند،
و هر امّتى آهنگ فرستاده خود را كردند تا او را بگيرند،
و به [وسيله‏] باطل جدال نمودند تا حقيقت را با آن پايمال كنند.
پس آنان را فرو گرفتم؛ آيا چگونه بود كيفر من؟

این سرزمين پژمرده، یعنی قلب تاریک (بلد میّت)
با نور بلد الامین خود، به شادابی خواهد رسید!
«الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات الی النّور»

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۵۷ الى ۵۸]
وَ هُوَ الَّذي يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ
حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ‏ سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ 
فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ
كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتى‏ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (۵۷)
و اوست كه بادها را پيشاپيش [باران‏] رحمتش مژده‌‏رسان مى‏‌فرستد،
تا آن گاه كه ابرهاى گرانبار را بردارند، آن را به سوى سرزمينى مرده برانيم،
و از آن، باران فرود آوريم؛ و از هر گونه ميوه‌‏اى [از خاك‏] برآوريم.
بدينسان مردگان را [نيز از قبرها] خارج مى‌‏سازيم،
باشد كه شما متذكر شويد.
وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ 
وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداً
كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ (۵۸)
و زمين پاك [و آماده‏]، گياهش به اذن پروردگارش برمى‌‏آيد؛
و آن [زمينى‏] كه ناپاك [و نامناسب‏] است [گياهش‏] جز اندك و بى‏‌فايده برنمى‌‏آيد.
اين گونه، آيات [خود] را براى گروهى كه شكر مى‌‏گزارند، گونه‏‌گون بيان مى‌‏كنيم.

وَ تَحْمِلُ أَثْقالَكُمْ إِلى‏ بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بالِغِيهِ إِلاَّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ

[سورة النحل (۱۶): الآيات ۳ الى ۷]
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ (۳)
آسمانها و زمين را به حق آفريده است.
او فراتر است از آنچه [با وى‏] شريك مى‏‌گردانند.
خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ (۴)
انسان را از نطفه‏‌اى آفريده است، آنگاه ستيزه‌‏جويى آشكار است.
وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَكُمْ فِيها دِفْ‏ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ (۵)
و چارپايان را براى شما آفريد:
در آنها براى شما [وسيله‏] گرمى و سودهايى است، و از آنها مى‌‏خوريد.
وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ (۶)
و در آنها براى شما زيبايى است، آنگاه كه [آنها را] از چراگاه برمى‏‌گردانيد،
و هنگامى كه [آنها را] به چراگاه مى‏‌بريد.
وَ تَحْمِلُ أَثْقالَكُمْ إِلى‏ بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بالِغِيهِ إِلاَّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ 
إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (۷)
و بارهاى شما را به شهرى مى‌‏برند كه جز با مشقت بدنها بدان نمى‌‏توانستيد برسيد.
قطعاً پروردگار شما رئوف و مهربان است.

[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۴۱ الى ۵۰]
وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً (۴۸)
و اوست آن كس كه بادها را نويدى پيشاپيش رحمت خويش [=باران‏] فرستاد و از آسمان، آبى پاك فرود آورديم،
لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً (۴۹)
تا به وسيله آن سرزمينى پژمرده را زنده گردانيم و آن را به آنچه خلق كرده‌‏ايم -از دامها و انسانهاى بسيار- بنوشانيم.
وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى‏ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (۵۰)
و قطعاً آن [پند] را ميان آنان گوناگون ساختيم تا توجه پيدا كنند، و[لى ] بيشتر مردم جز ناسپاسى نخواستند.

[سورة النمل (۲۷): الآيات ۸۶ الى ۹۳]
أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (۸۶)
آيا نديده‏‌اند كه ما شب را قرار داده‏‌ايم تا در آن بياسايند، و روز را روشنى‌‏بخش [گردانيديم‏]؟ قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه ايمان مى‏‌آورند مايه‏‌هاى عبرت است.
وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ (۸۷)
و روزى كه در صور دميده شود، پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به هراس اُفتد، مگر آن كس كه خدا بخواهد. و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند.
وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ (۸۸)
و كوهها را مى‌‏بينى [و] مى‏‌پندارى كه آنها بى‏‌حركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند. [اين‏] صُنعِ خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است. در حقيقت، او به آنچه انجام مى‌‏دهيد آگاه است.
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ (۸۹)
هر كس نيكى به ميان آورد، پاداشى بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از هراس آن روز ايمنند.
وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۹۰)
و هر كس بدى به ميان آورَد، به رو در آتش [دوزخ‏] سرنگون شوند. آيا جز آنچه مى‏‌كرديد سزا داده مى‌‏شويد؟
إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ 
وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (۹۱)
من مأمورم كه تنها پروردگار اين شهر را كه آن را مقدّس شمرده و هر چيزى از آنِ اوست پرستش كنم،
و مأمورم كه از مسلمانان باشم،
وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ (۹۲)
و اينكه قرآن را بخوانم. پس هر كه راه يابد تنها به سود خود راه يافته است؛ و هر كه گمراه شود بگو: «من فقط از هشداردهندگانم.»
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۹۳)
و بگو: «ستايش از آنِ خداست. به زودى آياتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهيد شناخت.» و پروردگار تو از آنچه مى‏‌كنيد غافل نيست.

[سورة سبإ (۳۴): الآيات ۱۵ الى ۱۹]
لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ 
جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ
كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ
بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ (۱۵)
قطعاً براى [مردم‏] سبا در محلّ سكونتشان نشانه [رحمتى‏] بود:
دو باغستان از راست و چپ
[به آنان گفتيم:]
از روزىِ پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد.
شهرى است خوش و خدايى آمرزنده.
فَأَعْرَضُوا 
فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ
وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْ‏ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ (۱۶)
پس روى گردانيدند،
و بر آن سيل [سدّ] عَرِم را روانه كرديم،
و دو باغستان آنها را به دو باغ كه ميوه‌‏هاى تلخ و شوره‏‌گز و نوعى از كُنارِ تُنُك داشت تبديل كرديم.
ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلاَّ الْكَفُورَ (۱۷)
اين [عقوبت‏] را به [سزاى‏] آنكه كفران كردند به آنان جزا داديم؛
و آيا جز ناسپاس را به مجازات مى‏‌رسانيم؟
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً 
وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ (۱۸)
و ميان آنان و ميان آبادانيهايى كه در آنها بركت نهاده بوديم شهرهاى متّصل به هم قرار داده بوديم،
و در ميان آنها مسافت را، به اندازه، مقرر داشته بوديم.
در اين [راه‏]ها، شبان و روزان آسوده‌‏خاطر بگرديد.
فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا
وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ 
فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ
وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (۱۹)
تا گفتند:
«پروردگارا، ميان [منزلهاى‏] سفرهايمان فاصله انداز.»
و بر خويشتن ستم كردند.
پس آنها را [براى آيندگان، موضوعِ‏] حكايتها گردانيديم،
و سخت تارومارشان كرديم؛
قطعاً در اين [ماجرا] براى هر شكيباى سپاسگزارى عبرتهاست.

[سورة فاطر (۳۵): الآيات ۶ الى ۱۰]
إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا
إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِيرِ (۶)
در حقيقت، شيطان دشمن شماست، شما [نيز] او را دشمن گيريد.
[او] فقط دار و دسته خود را مى‌‏خوانَد تا آنها از ياران آتش باشند.
الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ 
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ (۷)
كسانى كه كفر ورزيده‏‌اند، عذابى سخت خواهند داشت.
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند، براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است.
أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً 
فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ 
فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ (۸)
آيا آن كس كه زشتىِ كردارش براى او آراسته شده و آن را زيبا مى‌‏بيند [مانند مؤمن نيكوكار است‏]؟ خداست كه هر كه را بخواهد بى‏‌راه مى‌‏گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى‌‏كند.
پس مبادا به سبب حسرتها[ى گوناگون‏] بر آنان، جانت [از كف‏] برود؛
قطعاً خدا به آنچه مى‏‌كنند داناست.
وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً
فَسُقْناهُ إِلى‏ بَلَدٍ مَيِّتٍ
فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها
كَذلِكَ النُّشُورُ (۹)
و خدا همان كسى است كه بادها را روانه مى‌‏كند؛
پس [بادها] ابرى را برمى‌‏انگيزند، و [ما] آن را به سوى سرزمينى مرده رانديم،
و آن زمين را بدان [وسيله‏]، پس از مرگش زندگى بخشيديم؛
رستاخيز [نيز] چنين است.
مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً 
إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ
وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ (۱۰)
هر كس سربلندى مى‏‌خواهد، سربلندى يكسره از آنِ خداست.
سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى‌‏رود، و كار شايسته به آن رفعت مى‏‌بخشد.
و كسانى كه با حيله و مكر كارهاى بد مى‌‏كنند، عذابى سخت خواهند داشت،
و نيرنگشان خود تباه مى‌‏گردد.

[سورة الزخرف (۴۳): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
وَ الَّذِي نَزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ
فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً كَذلِكَ تُخْرَجُونَ (۱۱)
و آن كس كه آبى به اندازه از آسمان فرود آورد،
پس به وسيله آن، سرزمينى مرده را زنده گردانيديم؛
همين گونه [از گورها] بيرون آورده مى‌‏شويد.
وَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْفُلْكِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْكَبُونَ (۱۲)
و همان كسى كه جُفتها را يكسره آفريد،
و براى شما از كشتيها و دامها [وسيله‌‏اى كه‏] سوار شويد قرار داد.
لِتَسْتَوُوا عَلى‏ ظُهُورِهِ 
ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا 
سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ (۱۳)
تا بر پُشت آن‏[ها] قرار گيريد،
پس چون بر آن‏[ها] برنشستيد، نعمت پروردگار خود را ياد كنيد و بگوييد:
«پاك است كسى كه اين را براى ما رام كرد و[گرنه‏] ما را ياراى [رام‏‌ساختن‏] آنها نبود.»
وَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ (۱۴)
«و به راستى كه ما به سوى پروردگارمان بازخواهيم گشت.»
وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً
إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ (۱۵)
و براى او بعضى از بندگان [خدا] را جزئى [چون فرزند و شريك‏] قرار دادند.
به راستى كه انسان بس ناسپاس آشكار است.

[سورة ق (۵۰): الآيات ۶ الى ۱۱]
أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ (۶)
مگر به آسمان بالاى سرشان ننگريسته‌‏اند كه چگونه آن را ساخته و زينتش داده‌‏ايم و براى آن هيچ گونه شكافتگى نيست.
وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ (۷)
و زمين را گسترديم و در آن لنگر[آسا كوه‏]ها فرو افكنديم و در آن از هر گونه جُفت دل‏‌انگيز رويانيديم.
تَبْصِرَةً وَ ذِكْرى لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ (۸)
[تا] براى هر بنده توبه‌‏كارى بينش‏‌افزا و پندآموز باشد.
وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ (۹)
و از آسمان، آبى پر بركت فرود آورديم، پس بدان [وسيله‏] باغها و دانه‌‏هاى دروكردنى رويانيديم.
وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِيدٌ (۱۰)
و درختان تناور خرما كه خوشه‏[هاى‏] روى هم چيده دارند.
رِزْقاً لِلْعِبادِ 
وَ أَحْيَيْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً
كَذلِكَ الْخُرُوجُ (۱۱)
[اينها همه‏] براى روزىِ بندگان [من‏] است،
و با آن [آب‏] سرزمين مرده‏‌اى را زنده گردانيديم؛
رستاخيز [نيز] چنين است.

[سورة ق (۵۰): الآيات ۳۱ الى ۴۰]
وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِي الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحِيصٍ (۳۶)
و چه بسا نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [بس‏] نيرومندتر از اينان بودند
و شهرها را درنورديدند [امّا سرانجام‏] مگر گريزگاهى بود؟

[سورة الفجر (۸۹): الآيات ۱ الى ۳۰]
أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ (۶)
مگر ندانسته‌‏اى كه پروردگارت با عاد چه كرد؟
إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ (۷)
صاحب‏[بناهايى چون‏]تيرك‌‏هاى بلند،
الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ (۸)
كه مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟
وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ (۹)
و با ثمود، همانان كه در درّه، تخته‏‌سنگها را مى‏‌بريدند؟
وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ (۱۰)
و با فرعون، صاحب خرگاه‏ها [و بناهاى بلند]؟
الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ (۱۱)
همانان كه در شهرها سر به طغيان برداشتند،

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی