Stop Hassling God!
«جدل» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«زمام جديل»
«جدلت الحبل: طناب را بستم و محکم کردم.»
«الجَدِيل: ريسمانِ بافته شده»
«مجادله: هر کس میخواهد دست و پای طرف مقابل را محکم ببندد.»
«جَدَلَهُ: او را بر زمين افكند.»
حسود با خدا جرّ و بحث میکنه!
ای حسود!
دست از سر خدا بردار! بذار خدا کارشو بکنه!
چرا اینقدر مزاحم خدا میشی؟
چرا خدا رو طنابپیچ میکنی؟
چرا اینقدر با خدا جر و بحث میکنی؟
چرا اینقدر با خدا چون و چرا میکنی؟
چرا اینقدر با خدا بگومگو میکنی؟
چرا اینقدر با خدا یک و دو میکنی؟
چرا اینقدر به کارهای خدا گیر میدی؟
چرا اینقدر با آیات مجادله میکنی؟
چرا اینقدر با آیات لجبازی میکنی؟
چرا اینقدر به آیات دهن کجی میکنی؟
چرا اینقدر با خدا مشاجره میکنی؟
چرا اینقدر با خدا دعوا میکنی؟
چرا اینقدر پاپیچ خدا میشی؟
«hassle»:
حسود میخواد دست خدا رو ببنده! مجادله با آیات!
جلوگیر خدا بشه! مانع خدا بشه!
خدا رو در تنگنا قرار بده!
ما يُجادِلُ في آياتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذينَ كَفَرُوا
فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ
+ «مسد»
+ «مقت»: [جدل در آیات: مقت]
جدل در آیات، مایه عداوت و دشمنی «مقت» است.
ریشه جدل در آیات «إِنَّ الَّذينَ يُجادِلُونَ في آياتِ اللَّهِ»،
کبر هوای نفس قلب بیمار حسود است: «إِنْ في صُدُورِهِمْ إِلاَّ كِبْرٌ».
اللغة:
أصل الجدل شدة الفتل.
يقال جدلته أجدله جدلا إذا فتلته فتلا شديدا
و الجدال فتل الخصم عن مذهبه بطريق الحجاج فيه
و قيل إن أصله من الجدالة،
و هي الأرض فإن كل واحد من الخصمين يروم أن يلقي صاحبه بالجدالة.
«و لا تجادلوا»:
«جدل» در اصل لغت بمعنى درهم پيچيدن شديد است
و در اصطلاح عرب گفته ميشود «جدلته اجدله جدلا»:
جدال كردم با او جدالى، يعنى درهم پيچيدماش شديداً.
و «جدال» همان درهم پيچيدن خصم در استدلالش ميباشد.
و نيز گفته شده كه «جدل» از «جداله» گرفته شده
و آن بمعنى زمين است،
زيرا هر يك از طرفين مقصودش زمينزدن و محكوم نمودن دومى است.
[جدل با آیات]:
حسودی که شک داره حوادث آثار عیب اوست، مدام با آیات مشاجره و مجادله و کشمکش داره و مدام تو قلبش با آیاتی و رسلی، جرّ و بحث میکنه!
همش میخواد یه جوری ثابت کنه تقصیر اون نیست و اشکال از طرف مقابل است!
او از نمودار بهتر است! همش میخواد شانه از زیر بار عمل به نور ولایت خالی کنه!
با آیاتی و رسلی کنتراورسی داره!
میگه: ببین من این حرفتو قبول ندارم!
یکی این میگه، یکی اون میگه! کوتاه نمیاد!
آیت میگه عیب از حسدته!
اهل شک میگه من حسود نیستم و تو بیادبی!
هی این میگه، اون میگه، و این درگیری لفظی همچنان ادامه داره!
واژه «جدل» نامی برای اهل حسادت است که مدام میخوان یه جوری با تمسک به آیات متشابه، ثابت کنن که محیط، عامل ناآرامی اونهاست و تقصیر اونها نیست، بلکه این دیگران هستند که امنیت و آرامش را بر هم میزنند!
اما حقیقت این است که هر جا ناآرامی هست و امنیت نیست، عامل اصلی حسد درون قلوب اهل حسد و اهل شک است و باید آنها را بعنوان مقصر اعلام نمایند.
اهل یقین با «آیاتی و رسلی» جدل نمیکنند و قبول دارند که حوادث، آثار عیب آنهاست و راه رسیدن به آرامش فقط عمل به نور ولایت است.
اهل شک مدام با آیات مچ میندازن!
میخوان مچ «آیاتی و رسلی» رو بخوابونن! «contention»
اهل شک قبول نداره که آیات، داروی بیماری حسد قلب اوست!
لذا یقه طبیب دانا رو گرفته و بهش میگه من نسخه تو رو قبول ندارم
و اگه اینجور که من میگم نسخه بنویسی قبولت دارم، وگرنه دیگه مطبت نمیام!
خدا با تقدیر آیات میخواد ما رو اصلاح و تربیت کنه،
اما ما، با زیر بار این امر نرفتن، میخوایم مچ خدا رو بخوابونیم!
در حالیکه وظیفه سجده بر آیت است!
سجده بر خدا یا مچ انداختن با خدا؟!
اهل شک مدام با آیات شاخ به شاخ میشن!
مدام یقۀ آیات رو میگیرن!
داستان تکراری اهل حسد و صاحبان نور!
مداخله بیمار در کار طبیب در امر درمان خودش!
[سورة الأحقاف (۴۶): الآيات ۶ الى ۱۰]
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (۸)
يا مىگويند: «اين [كتاب] را بربافته است.» بگو: «اگر آن را بربافته باشم؛ در برابر خدا اختيار چيزى براى من نداريد. او آگاهتر است به آنچه [با طعنه] در آن فرومىرويد. گواه بودن او ميان من و شما بس است، و اوست آمرزنده مهربان.»
جدل با آیات:
این کاری است که ما مدام با آل محمد ع در دل شرایط انجام میدهیم و مدام خواهان تغییر و تبدیل شرایط و آیات هستیم، آنطور که باب میل ما در آید غافل از اینکه اینجوری به نفع اصلاح و تربیت ما نیست!
(قصه دادن اختیار باران به دست کشاورزان و ساقههای بلند اما بدون گندم!)
پس نسبت به آیات و رسل، قصه تفیضون فیه مدام داره تکرار میشه!
افاضه کلام یعنی فضولی یعنی دخالت یعنی تکلم فی ما لا یعنیک.
در واقع باید در مقابل مقدارت سمعا و طاعتا باشیم و ذرهای کلام اعتراض آمیز «افاضه» ننماییم (فيض العين) چون این تقدیر در ظرف (قدر) دقیق اندازهگیری شده و هر کلام اضافهای از طرف ما موجب لبریز شدن و خراب شدن کار میشود.
پارچهای را که خیاط ماهر، خوب اندازه گیری کرده و میخواهد برش زده و برای ما بدوزد، با دخالت ناشیانه خود کار را خراب میکنیم و دیگه اون لباس زیبایی که وقتی بر تن مینشیند وَلوَل میکند نخواهد بود و لباس با دخالت ما شبیه گونی بر تن است!
پس چرا ما اینقدر در تصمیماتی که عالَم بالا برای اصلاح و تربیت ما در قالب آیاتی که برای ما عرضه میشود دخالت میکنیم یا افاضه کلام (تفیضون فیه) میکنیم.
در کتاب شریف تفسیر قمی زیبا اشاره کرده که:
«بِما تُفِيضُونَ فِيهِ أي تكذبون» پس ممکنه یکی بگه ما چجوری ممکنه آیات رو تکذیب کنیم؟
جواب در همینه که هر گونه افاضه کلام و فضولی در آیات میشه تکذیب آیات و این موضوع مهمی است. از مصادیق تکذیب آیات، همین دخالت در آیات است و واقعا چیز مهمی است که همه میگن: ای روزگار!
[سورة يونس (۱۰): الآيات ۵۹ الى ۶۱]
وَ ما تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ (۶۱)
و در هيچ كارى نباشى و از سوى او [=خدا] هيچ [آيهاى] از قرآن نخوانى و هيچ كارى نكنيد، مگر اينكه ما بر شما گواه باشيم آنگاه كه بدان مبادرت مىورزيد. و هموزن ذرهاى، نه در زمين و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نيست، و نه كوچكتر و نه بزرگتر از آن چيزى نيست، مگر اينكه در كتابى روشن [درج شده] است.
[سورة الأحقاف (۴۶): الآيات ۶ الى ۱۰]
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (۸)
يا مىگويند: «اين [كتاب] را بربافته است.» بگو: «اگر آن را بربافته باشم؛ در برابر خدا اختيار چيزى براى من نداريد. او آگاهتر است به آنچه [با طعنه] در آن فرومىرويد. گواه بودن او ميان من و شما بس است، و اوست آمرزنده مهربان.»
[سورة النور (۲۴): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِيما أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذابٌ عَظِيمٌ (۱۴)
و اگر فضل خدا و رحمتش در دنيا و آخرت بر شما نبود، قطعاً به [سزاى] آنچه در آن به دخالت پرداختيد، به شما عذابى بزرگ مىرسيد.
+ تکلم فی ما لا یعنیک …
+ «امتحان حب اقرباء!»
«أَنْ يَكُونَ الرَّجُلُ وَادّاً لِلرَّجُلِ فَيَكُونُ بَعْضُ أَهْلِ بَيْتِهِ عَدُوّاً لَهُ فَلَا يَسْلَمُ قَلْبٌ»
اگر انسان با كسى رابطه دوستى داشته باشد، و او با يكى از خويشاوندانش دشمن شود خواه ناخواه روابط دوستى تيره گردد و قلب سالم نماند.
[ایوالله – جدل]:
اهل یقین به آیاتی و رسلی ایوالله میگن،
اما اهل شک با آیات مچ میندازن، شاید بتونن مچ خدا رو بخوابونن!
اهل یقین گوش شنوایی برای شنیدن و اطاعت کلام ربّ خود دارند،
اما اهل شک بجای گوش شنوا، زبان الکنشان میخواهد در مقابل کلام الله کم نیاورد!
اهل شک میگن اگه آیاتی و رسلی طبق میل ما رفتار کنن قبولشون داریم وگرنه، نه!
اهل یقین میگن: ای آیاتی و رسلی، هر چی شما میگین، سمعا و طاعة، قبوله!
وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ
با نورت، جرّ و بحث نکن!
اخم و لبخند رو فهمیدی، فورا اطاعت کن!
وَ لا جِدالَ فِي (النّور الولایة)
الحجّ: النّور الولایة!
الجدال: الحسد!
[سورة البقرة (۲): آية ۱۹۷]
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ
فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ
فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ
وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ
وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى
وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ (۱۹۷)
حجّ در ماههاى معينى است.
پس هر كس در اين [ماه]ها، حجّ را [برخود] واجب گرداند،
[بداند كه] در اثناى حجّ، همبسترى و گناه و جدال [روا] نيست،
و هر كار نيكى انجام مىدهيد، خدا آن را مىداند،
و براى خود توشه برگيريد كه در حقيقت، بهترين توشه، پرهيزگارى است،
و اى خردمندان! از من پروا كنيد.
هیچکسی اجازه نداره به طرفداری از حسود، با خدا جرّ و بحث کنه!
[سورة النساء (۴): الآيات ۱۰۷ الى ۱۰۹]
وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ
إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ خَوَّاناً أَثِيماً (۱۰۷)
و از كسانى كه به خويشتن خيانت مىكنند دفاع مكن،
كه خداوند هر كس را كه خيانتگر و گناهپيشه باشد دوست ندارد.
يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ
وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ
وَ كانَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً (۱۰۸)
[كارهاى نارواى خود را] از مردم پنهان مىدارند، و[لى نمىتوانند] از خدا پنهان دارند،
و چون شبانگاه به چارهانديشى مىپردازند
و سخنانى مىگويند كه وى [بدان] خشنود نيست، او با آنان است.
و خدا به آنچه انجام مىدهند همواره احاطه دارد.
ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا
فَمَنْ يُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ
أَمْ مَنْ يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً (۱۰۹)
هان، شما همانان هستيد كه در زندگى دنيا از ايشان جانبدارى كرديد،
پس چه كسى روز رستاخيز از آنان در برابر خدا جانبدارى خواهد كرد؟
يا چه كسى حمايتگر [و مدافع] آنان تواند بود؟
حسودی که نورشو شنید، اما باور نکرد!
حسود، مدام با طبیب درمانگر بیماری حسد قلبش،
جرّ و بحث میکنه!
حسودی که زیر بار اصلاح و تربیت و ربوبیّت خدای مهربان نمیره!
[سورة الأنعام (۶): آية ۲۵]
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ
وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً
وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها
حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ
يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۲۵)
و برخى از آنان به تو گوش فرا مىدهند،
و[لى] ما بر دلهايشان پردهها افكندهايم تا آن را نفهمند، و در گوشهايشان سنگينى [قرار دادهايم].
و اگر هر معجزهاى را ببينند به آن ايمان نمىآورند.
تا آنجا كه وقتى نزد تو مىآيند و با تو جدال مىكنند،
كسانى كه كفر ورزيدند، مىگويند:
«اين [كتاب] چيزى جز افسانههاى پيشينيان نيست.»
شیطان برای حسودی که دل از تمنّاهاش نمیکنه، آتش بیار معرکه میشه!
شیطان بر قلب اهل حسود ولایت داره!
«وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ»
شیطان بر این قلوب وسوسه میکنه تا با خدا جرّ و بحث کنند!
شیطان نمیذاره حسود موفق به اطاعت از نورش بشه!
[سورة الأنعام (۶): آية ۱۲۱]
وَ لا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ
وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ
وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ (۱۲۱)
و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است مخوريد، چرا كه آن قطعاً نافرمانى است.
و در حقيقت، شيطانها به دوستان خود وسوسه مىكنند تا با شما ستيزه نمايند.
و اگر اطاعتشان كنيد قطعاً شما هم مشركيد.
اهل حسادت، اختیارا گوساله را برای پرستش خود انتخاب میکنند،
و با صاحبان نور، در مورد حقّانیت این گوساله نیز مجادله مینمایند!
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۶۵ الى ۷۲]
قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ
أَ تُجادِلُونَنِي فِي أَسْماءٍ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما نَزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ
فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ (۷۱)
گفت: «راستى كه عذاب و خشمى [سخت] از پروردگارتان بر شما مقرر گرديده است.
آيا درباره نامهايى كه خود و پدرانتان [براى بتها] نامگذارى كردهايد،
و خدا بر [حقانيت] آنها برهانى فرو نفرستاده با من مجادله مىكنيد؟
پس منتظر باشيد كه من [هم] با شما از منتظرانم.»
نور حقیقت برای اهل حسد کاملا آشکار میشود،
معذلک بعد از اینکه با او اتمام حجت می شود،
نورش را تحریف و کتمان نموده و با آن مجادله مینماید.
[سورة الأنفال (۸): الآيات ۵ الى ۸]
كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ
وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ (۵)
همان گونه كه پروردگارت تو را از خانهات به حقّ بيرون آورد
و حال آنكه دستهاى از مؤمنان سخت كراهت داشتند.
يُجادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ
كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ (۶)
با تو در باره حقّ -بعد از آنكه روشن گرديد- مجادله مىكنند.
گويى كه آنان را به سوى مرگ مىرانند و ايشان [بدان] مىنگرند.
وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ
وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ
وَ يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرينَ (۷)
و [به ياد آوريد] هنگامى را كه خدا يكى از دو دسته [كاروان تجارتى قريش يا سپاه ابوسفيان] را به شما وعده داد كه از آنِ شما باشد، و شما دوست داشتيد كه دسته بىسلاح براى شما باشد، و[لى] خدا مىخواست حقّ [=اسلام] را با كلمات خود ثابت، و كافران را ريشهكن كند.
لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ (۸)
تا حقّ را ثابت و باطل را نابود گرداند، هر چند بزهكاران خوش نداشته باشند.
قَدْ جادَلْتَنا فَأَكْثَرْتَ جِدالَنا
اهل حسادت، با کمال وقاحت به صاحب نورشون میگن:
واقعاً با ما جدال كردى و بسيار هم جدال كردى!
[سورة هود (۱۱): الآيات ۳۲ الى ۳۵]
قالُوا يا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَكْثَرْتَ جِدالَنا
فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (۳۲)
گفتند:
«اى نوح، واقعاً با ما جدال كردى و بسيار [هم] جدال كردى.
پس اگر از راستگويانى آنچه را [از عذاب خدا] به ما وعده مىدهى براى ما بياور.»
مجادله ممدوح صاحبان نور با آل محمد ع در مورد تخفیف مجازات حسود گنهکار!
وقتی که به صاحبان نور هم تذکر داده میشود که در مورد اهل حسادتی که اشتباه مرگبار مرتکب شدهاند، پادرمیانی نکنند!
[سورة هود (۱۱): الآيات ۶۹ الى ۷۶]
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ (۷۴)
پس وقتى ترس ابراهيم زايل شد و مژده [فرزنددار شدن] به او رسيد،
در باره قوم لوط با ما [به قصد شفاعت] چون و چرا مىكرد.
وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ
در حالى كه آنان در بارۀ نور مخلوق خدا مجادله مىكنند!
اختلاف و جدال بر سر نور الولایة است!
گیر کار حسود با خدا، بر سر صاحبان نور است!
اختلاف حسود با خدا بر سر «آیاتی و رسلی» است!
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۱۲ الى ۱۵]
هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ (۱۲)
اوست كسى كه برق را براى بيم و اميد به شما مىنماياند،
و ابرهاى گرانبار را پديدار مىكند.
وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ
وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ
وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ
وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ (۱۳)
رعد، به حمد او، و فرشتگان [جملگى] از بيمش تسبيح مىگويند،
و صاعقهها را فرو مىفرستند و با آنها هر كه را بخواهد، مورد اصابت قرار مىدهد،
در حالى كه آنان در باره خدا مجادله مىكنند،
و او سختكيفر است.
لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلاَّ كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلالٍ (۱۴)
دعوت حق براى اوست.
و كسانى كه [مشركان] جز او مىخوانند، هيچ جوابى به آنان نمىدهند،
مگر مانند كسى كه دو دستش را به سوى آب بگشايد تا [آب] به دهانش برسد،
در حالى كه [آب] به [دهان] او نخواهد رسيد،
و دعاى كافران جز بر هدر نباشد.
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (۱۵)
و هر كه در آسمانها و زمين است -خواه و ناخواه- با سايههايشان،
بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده مىكنند.
اهل حسادت بدانند که روزی فرا خواهد رسید که میبایست از کارهایی که کردهاند و تهمتهایی که زدهاند، دفاع کنند!
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۱۱۱ الى ۱۱۵]
يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها
وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (۱۱۱)
[ياد كن] روزى را كه هر كس مىآيد [و] از خود دفاع مىكند،
و هر كس به آنچه كرده، بى كم و كاست پاداش مىيابد و بر آنان ستم نمىرود.
و با آنان به [شيوهاى] كه نيكوتر است مجادله نماى.
مجادلۀ ممدوح، یعنی با طناب نورانی، دست و پای حسد رو بستن!
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۱۲۵ الى ۱۲۸]
ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ
وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ
وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (۱۲۵)
با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن
و با آنان به [شيوهاى] كه نيكوتر است مجادله نماى.
در حقيقت، پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر،
و او به [حال] راهيافتگان [نيز] داناتر است.
و[لى] انسان بيش از هر چيز سَرِ جدال دارد!
با چه چیزی سرِ جدال دارد؟
با نور! با صاحبان نور! با تقدیرات نورانی خود!
چرا سرِ جدال دارد؟
چه چیزی هست که نمیذاره باور کنه که قلبش نیاز به این نور داره تا درمان بشه؟
بیماری بدخیم حسادت و شک و باور نداشتن نور خود!
چرا؟ چون اینها نورشونو دیدند و ازش بریدند! «جرم»
حالا چرا اینقدر در مجادله، تلاش و اصرار دارند؟
چون میخوان نور حقیقت رو ابطال کنند!
اما خدا کار خودشو میکنه و کار خودشو هم خوب بلده!
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۵۳ الى ۵۶]
وَ رَأى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها وَ لَمْ يَجِدُوا عَنْها مَصْرِفاً (۵۳)
و گناهكاران آتش [دوزخ] را مىبينند و درمىيابند كه در آن خواهند افتاد، و از آن راه گريزى نيابند.
وَ لَقَدْ صَرَفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ
وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً (۵۴)
و به راستى در اين قرآن، براى مردم از هر گونه مَثَلى آورديم،
و[لى] انسان بيش از هر چيز سَرِ جدال دارد.
وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى وَ يَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ
إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ قُبُلاً (۵۵)
و چيزى مانع مردم نشد از اينكه وقتى هدايت به سويشان آمد ايمان بياورند،
و از پروردگارشان آمرزش بخواهند،
جز اينكه [مستحق شوند] تا سنت [خدا در مورد عذاب] پيشينيان، در باره آنان [نيز] به كار رود،
يا عذاب رويارويشان بيايد.
وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ
وَ يُجادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ
وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ ما أُنْذِرُوا هُزُواً (۵۶)
و پيامبران [خود] را جز بشارتدهنده و بيمرسان گسيل نمىداريم،
و كسانى كه كافر شدهاند، به باطل مجادله مىكنند تا به وسيله آن، حق را پايمال گردانند،
و نشانههاى من و آنچه را [بدان] بيم داده شدهاند به ريشخند گرفتند.
حسود با چه دانشی جرات پیدا کرده که با خدای خودش مجادله کنه؟!
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۱ الى ۵]
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَرِيدٍ (۳)
و برخى از مردم در باره خدا بدون هيچ علمى مجادله مىكنند
و از هر شيطان سركشى پيروى مىنمايند.
كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْدِيهِ إِلى عَذابِ السَّعِيرِ (۴)
بر [شيطان] مقرر شده است كه هر كس او را به دوستى گيرد،
قطعاً او وى را گمراه مىسازد و به عذاب آتشش مىكشاند.
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۶ الى ۱۰]
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ (۸)
و از [ميان] مردم كسى است كه در باره خدا بدون هيچ دانش و بىهيچ رهنمود و كتاب روشنى به مجادله مىپردازد،
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۶۶ الى ۷۰]
وَ هُوَ الَّذِي أَحْياكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ
إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ (۶۶)
و اوست كه شما را زندگى بخشيد، سپس شما را مىميراند، و باز زندگى [نو] مى دهد.
حقا كه انسان سخت ناسپاس است.
لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً هُمْ ناسِكُوهُ
فَلا يُنازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ
وَ ادْعُ إِلى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلى هُدىً مُسْتَقِيمٍ (۶۷)
براى هر امتى مناسكى قرار داديم كه آنها بدان عمل مىكنند،
پس نبايد در اين امر با تو به ستيزه برخيزند،
به راه پروردگارت دعوت كن، زيرا تو بر راهى راست قرار دارى.
وَ إِنْ جادَلُوكَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (۶۸)
و اگر با تو مجادله كردند، بگو: «خدا به آنچه مىكنيد داناتر است.»
اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ (۶۹)
خدا روز قيامت در مورد آنچه با يكديگر در آن اختلاف مىكرديد، داورى خواهد كرد.
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ
إِنَّ ذلِكَ فِي كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (۷۰)
آيا ندانستهاى كه خداوند آنچه را در آسمان و زمين است مىداند؟
اينها [همه] در كتابى [مندرج] است. قطعاً اين بر خدا آسان است.
مجادلۀ ممدوح فقط برای حسودی که هنوز اشتباه مرگبار رو مرتکب نشده!
[سورة العنكبوت (۲۹): الآيات ۴۶ الى ۵۰]
وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ
وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (۴۶)
و با اهل كتاب، جز به [شيوهاى] كه بهتر است، مجادله مكنيد -مگر [با] كسانى از آنان كه ستم كردهاند- و بگوييد: «به آنچه به سوى ما نازل شده و [آنچه] به سوى شما نازل گرديده، ايمان آورديم؛
و خداى ما و خداى شما يكى است و ما تسليم اوييم.»
وَ كَذلِكَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ
فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ
وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ
وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الْكافِرُونَ (۴۷)
و همچنين ما قرآن را بر تو نازل كرديم.
پس آنان كه بديشان كتاب دادهايم بدان ايمان مىآورند،
و از ميان اينان كسانىاند كه به آن مىگروند،
و جز كافران [كسى] آيات ما را انكار نمىكند.
وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لارْتابَ الْمُبْطِلُونَ (۴۸)
و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمىخواندى و با دست [راست] خود [كتابى] نمىنوشتى،
و گر نه باطلانديشان قطعاً به شك مىافتادند.
بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ
وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ (۴۹)
بلكه [قرآن] آياتى روشن در سينههاى كسانى است كه علم [الهى] يافتهاند،
و جز ستمگران منكر آيات ما نمىشوند.
وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ
قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ (۵۰)
و گفتند: «چرا بر او از جانب پروردگارش نشانههايى [معجزهآسا] نازل نشده است؟»
بگو: «آن نشانهها پيش خداست، و من تنها هشداردهندهاى آشكارم.»
[سورة لقمان (۳۱): الآيات ۱۶ الى ۲۰]
أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ
وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ (۲۰)
آيا ندانستهايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است، مسخّر شما ساخته
و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است؟
و برخى از مردم در باره خدا بى[آنكه] دانش و رهنمود و كتابى روشن [داشته باشند] به مجادله برمىخيزند.
ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا
فقط اهل حسادتاند که با خدا جرّ و بحث میکنند!
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
حم (۱)
حاء، ميم.
تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (۲)
فروفرستادن اين كتاب، از جانب خداى ارجمند داناست،
غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقابِ ذِي الطَّوْلِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ (۳)
[كه] گناهبخش و توبهپذير [و] سختكيفر [و] فراخنعمت است.
خدايى جز او نيست. بازگشت به سوى اوست.
ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا
فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ (۴)
جز آنهايى كه كفر ورزيدند [كسى] در آيات خدا ستيزه نمىكند،
پس رفت و آمدشان در شهرها تو را دستخوش فريب نگرداند.
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ
وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ
وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ
فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ (۵)
پيش از اينان قوم نوح، و بعد از آنان دستههاى مخالف [ديگر] به تكذيب پرداختند،
و هر امّتى آهنگ فرستاده خود را كردند تا او را بگيرند،
و به [وسيله] باطل جدال نمودند تا حقيقت را با آن پايمال كنند.
پس آنان را فرو گرفتم؛ آيا چگونه بود كيفر من؟
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۳۱ الى ۳۵]
الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا
كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ (۳۵)
كسانى كه درباره آيات خدا -بدون حجّتى كه براى آنان آمده باشد- مجادله مىكنند،
[اين ستيزه] در نزد خدا و نزد كسانى كه ايمان آوردهاند [مايه] عداوت بزرگى است.
اين گونه، خدا بر دل هر متكبّر و زورگويى مُهر مىنهد.
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۵۶ الى ۶۰]
إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلاَّ كِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِيهِ
فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (۵۶)
در حقيقت، آنان كه درباره نشانههاى خدا -بىآنكه حجّتى برايشان آمده باشد- به مجادله برمىخيزند در دلهايشان جز بزرگنمايى نيست [و] آنان به آن [بزرگى كه آرزويش را دارند] نخواهند رسيد.
پس به خدا پناه جوى، زيرا او خود شنواى بيناست.
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۶۶ الى ۷۰]
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ أَنَّى يُصْرَفُونَ (۶۹)
آيا كسانى را كه در [ابطال] آيات خدا مجادله مىكنند نديدهاى [كه] تا كجا [از حقيقت] انحراف حاصل كردهاند؟
[سورة الشورى (۴۲): الآيات ۳۱ الى ۳۵]
وَ يَعْلَمَ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِنا ما لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ (۳۵)
و [تا] آنان كه در آيات ما مجادله مىكنند، بدانند كه ايشان را [روىِ] گريزى نيست.
[سورة الزخرف (۴۳): الآيات ۵۵ الى ۶۰]
وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ
ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً
بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (۵۸)
و گفتند:
«آيا معبودان ما بهترند يا او؟»
آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند،
بلكه آنان مردمى جدلپيشهاند.
[سورة المجادلة (۵۸): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها وَ تَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ
وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ (۱)
خدا گفتار [زنى] را كه در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شكايت مىكرد شنيد؛
و خدا گفتگوى شما را مىشنود، زيرا خدا شنواى بيناست.