START!
The Luminous Mystery Starting!
«بدء» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«أَبْدَأَ الصبيُ: خَرَجت أَسْنانُهُ بعد سُقُوطِها»
«التَّعْلِيمُ الابْتِدَائِيّ: مرحله اول تعليمات عمومى»
«فُلَانٌ بَدْءُ قَوْمِهِ: إِذَا كَانَ سَيِّدهُمْ و مُقَدَّمَهُمْ، لیدر»
«بدء» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست
که اهل نور یقین با استعمال این اندیشه که ماخوذ از نور علم آل محمد ع است،
حیات جاویدان خویش را آغاز مینمایند!
«نور، آغاز بیپایان!»
مفاهیم آشکار و دریافت و دیدار و ملاقات و قرین و جفت و …
از هزار واژۀ مترادف نور استنباط میشود.
اهل حسادت، با پشت کردن به نور خود، اختیارا پایانی بیآغاز را برای خود رقم زدند!
… ثُمَّ بَدَا لِلَّهِ!
وَ لِي أَنْ أُغَيِّرَ مِنْ ذَلِكَ مَا شِئْتُ إِلَى مَا شِئْتُ!
نور، سرآغاز حیات جاویدان!
بداء یعنی تغییر سرنوشت!
البداء، النّور الولایة!
نور ولایت، فرایند سرنوشتساز!
بداء یعنی تغییر سرنوشت!
نور ولایت، فرایند تغییر سرنوشت است!
«مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ،
تغيير در سرنوشتها بر اساس همين علم پنهان رخ مىدهد.»
امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ
عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ
وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ.
ذات اللَّه را دو گونه علم است:
گونهاى پنهان شده در خزانه غيب كه جز اللَّه بر آن واقف نباشد.
تغيير در سرنوشتها بر اساس همين علم پنهان رخ مىدهد.
گونه دوم علمى است كه در اختيار فرشتگان و رسولان الهى قرار داده است.
ما نيز از گونه دوم باخبريم.
اگه حسود نظرشو عوض کنه، خدا هم نظرشو عوض میکنه!
«يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ»
یعنی اگه حسود تغییر روش بده، خدا هم سرنوشت حسود رو تغییر میده!
سرنوشت شوم نار رو برای حسود محو میکنه و سرنوشت زیبای نور رو برای او تثبیت میکنه!
انگاری خدا به اهل حسادت فرصت و مهلت میده که نظر اشتباهشونو عوض کنن و تغییر بدن و اگه حسود، اختیارا رویۀ غلط زندگیشو تغییر بده، خدا هم سرنوشت شومی که در انتظار این حسود بود رو عوض میکنه و عاقبت به خیرش خواهد نمود. این همون بده بستون خدا با بندۀ حسود است.
سرنوشت – عدل – بداء
وَ لِي أَنْ أُغَيِّرَ مِنْ ذَلِكَ مَا شِئْتُ إِلَى مَا شِئْتُ!
و هر گاه اراده كردم، تغييراتى در سرنوشت افراد مىدهم!
امام باقر علیه السلام:
عَنْ حَبِيبٍ السِّجِسْتَانِيِّ قَالَ
سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ:
حبيب سجستانى گويد:
از حضرت باقر عليه السّلام شنيدم فرمود:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخْرَجَ ذُرِّيَّةَ بَنِي آدَمَ مِنْ ظَهْرِهِ
لِيَأْخُذَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَهُ وَ بِالنُّبُوَّةِ لِكُلِّ نَبِيٍّ
خداوند فرزندان آدم را از پشت او بيرون آورد
تا از آنها براى خود پيمان ربوبيت و براى پيامبران پيمان نبوت بگيرد،
فَكَانَ أَوَّلَ مَنْ أَخَذَ لَهُ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ بِنُبُوَّتِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ص
و نخستين ميثاقى كه از آنها گرفته شد ميثاق نبوت حضرت محمد بن عبد اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله بود.
ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لآِدَمَ انْظُرْ مَا ذَا تَرَى
بعد از اين خداوند متوجه آدم شد و فرمود: بنگر چه مشاهده مىكنى،
قَالَ فَنَظَرَ آدَمُ ع إِلَى ذُرِّيَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ قَدْ مَلَئُوا السَّمَاءَ
در اين هنگام آدم متوجه شد و همه جا را از ذريهاش پر مشاهده كرد
قَالَ آدَمُ ع يَا رَبِّ مَا أَكْثَرَ ذُرِّيَّتِي
و گفت بار خدايا ذريهام چه اندازه زياد هستند
وَ لِأَمْرٍ مَا خَلَقْتَهُمْ فَمَا تُرِيدُ مِنْهُمْ بِأَخْذِكَ الْمِيثَاقَ عَلَيْهِمْ
و آنها را براى چه آفريدهاى، و چرا از آنان عهد و پيمان مىگيرى.
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ يَعْبُدُونَنِي وَ لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ يُؤْمِنُونَ بِرُسُلِي وَ يَتَّبِعُونَهُمْ
خداوند فرمود:
براى اينكه مرا پرستش كنند و مشرك نگردند
و به پيامبران من ايمان بياورند و از آنها متابعت كنند،
قَالَ آدَمُ يَا رَبِّ فَمَا لِي أَرَى بَعْضَ الذَّرِّ أَعْظَمَ مِنْ بَعْضٍ
وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ كَثِيرٌ
وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ قَلِيلٌ
وَ بَعْضَهُمْ لَيْسَ لَهُ نُورٌ أَصْلًا
آدم گفت بار خدايا چرا بعضى از ذريه بزرگتر از بعضى ديگر مىباشند
و گروهى از آنها نور و روشنائى بيشترى دارند و پارهاى اصلا نور ندارند.
فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ كَذَلِكَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِي كُلِّ حَالاتِهِمْ
خداوند متعال فرمود:
من آنها را اين چنين آفريدهام تا در زندگى، آنان را مورد آزمايش قرار دهم،
قَالَ آدَمُ ع
يَا رَبِّ فَتَأْذَنُ لِي فِي الْكَلَامِ فَأَتَكَلَّمَ
آدم گفت:
بار خدايا اجازه مىدهى سخن بگويم،
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
تَكَلَّمْ فَإِنَّ رُوحَكَ مِنْ رُوحِي وَ طَبِيعَتَكَ خِلَافُ كَيْنُونَتِي
پروردگار فرمود:
سخن بگو، روح تو از روح من مىباشد
ولى طبيعت تو بر خلاف هستى من است و از ماديات خلق شده است.
+ «طینت و ولایت»:«رُوحَكَ وَ طَبِيعَتَكَ»:
روح مترادف ولایت و طبیعت مترادف طینت می باشد.
قَالَ آدَمُ ع
آدم گفت:
فَلَوْ كُنْتَ خَلَقْتَهُمْ عَلَى مِثَالٍ وَاحِدٍ وَ قَدْرٍ وَاحِدٍ وَ طَبِيعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ جِبِلَّةٍ وَاحِدَةٍ وَ أَلْوَانٍ وَاحِدَةٍ وَ أَعْمَارٍ وَاحِدَةٍ وَ أَرْزَاقٍ سَوَاءٍ لَمْ يَبْغِ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ
وَ لَمْ يَكُ بَيْنَهُمْ تَحَاسُدٌ وَ لَا تَبَاغُضٌ
وَ لَا اخْتِلَافٌ فِي شَيْءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ
+ «عدل»
اگر آنها را بر يك روش و طبيعت و اندازه و رنگ آفريده بودى و زندگى و روزىِ يكسان مىدادى،
آنها به همديگر ظلم نمىكردند و بين آنها حسد و كينهتوزى و بغض و عناد و اختلافى پديد نمىآمد،
و همه در صلح و صفا و آرامش و سكون زندگى مىكردند.
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
خداوند فرمود:
يَا آدَمُ بِرُوحِي نَطَقْتَ وَ بِضَعْفِ طَبِيعَتِكَ تَكَلَّمْتَ مَا لَا عِلْمَ لَكَ بِهِ
اى آدم تو با روح من سخن گفتى ولى به علت ضعفى كه در طبيعت تو هست بدون اينكه از عواقب امور آگاه باشى سخن گفتى،
وَ أَنَا الْخَالِقُ الْعَلِيمُ بِعِلْمِي خَالَفْتُ بَيْنَ خَلْقِهِمْ
وَ بِمَشِيَّتِي يَمْضِي فِيهِمْ أَمْرِي
وَ إِلَى تَدْبِيرِي وَ تَقْدِيرِي صَائِرُونَ
وَ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِي
من آفريننده دانائى هستم
و با علم و اطلاع آنها را مختلف آفريدم
[+ «عدل»]
و فرمان و مشيت من در ميان آنها جارى و نافذ است.
آدميان با تدبير و سرنوشتى كه براى آنان معيّن كردهام زندگى مىكنند
و در خلقت من تغيير و تبديلى نيست،
إِنَّمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِيَعْبُدُونِي
من جن و انس را براى عبادت و معرفت خود خلق كردم
وَ خَلَقْتُ الْجَنَّةَ لِمَنْ عَبَدَنِي فَأَطَاعَنِي مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ رُسُلِي وَ لَا أُبَالِي
و بهشت را براى كسى كه مرا عبادت كند و از من اطاعت و از پيامبران من پيروى نمايد آفريدهام.
وَ خَلَقْتُ النَّارَ لِمَنْ كَفَرَ بِي وَ عَصَانِي وَ لَمْ يَتَّبِعْ رُسُلِي وَ لَا أُبَالِي
دوزخ را براى كسانى كه كافر شوند و معصيت مرا نمايند و از پيامبران من متابعت نكنند خلق كردم،
و باكى هم از عذاب آنها ندارم،
وَ خَلَقْتُكَ وَ خَلَقْتُ ذُرِّيَّتَكَ مِنْ غَيْرِ فَاقَةٍ بِي إِلَيْكَ وَ إِلَيْهِمْ
من تو را و ذريهات را براى اينكه نيازمند به آنها هستم نيافريدهام.
وَ إِنَّمَا خَلَقْتُكَ وَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَكَ وَ أَبْلُوَهُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فِي دَارِ الدُّنْيَا فِي حَيَاتِكُمْ وَ قَبْلَ مَمَاتِكُمْ
من تو را و فرزندانت را خلق كردم تا آنها را بيازمايم
و معلوم گردد كدام يك از شما در زندگى بهتر كار مىكنيد
فَلِذَلِكَ خَلَقْتُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ وَ الْحَيَاةَ وَ الْمَوْتَ وَ الطَّاعَةَ وَ الْمَعْصِيَةَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ
وَ كَذَلِكَ أَرَدْتُ فِي تَقْدِيرِي وَ تَدْبِيرِي
و براى همين جهت نيز دنيا و آخرت را آفريدم و مرگ و زندگى را خلق نمودم و طاعت و معصيت را پديد آوردم و بهشت و دوزخ را ايجاد نمودم
همان گونه اراده نمودم و براى آنها تقدير و سرنوشت قرار دادم،
وَ بِعِلْمِيَ النَّافِذِ فِيهِمْ خَالَفْتُ بَيْنَ صُوَرِهِمْ وَ أَجْسَامِهِمْ
وَ أَلْوَانِهِمْ وَ أَعْمَارِهِمْ وَ أَرْزَاقِهِمْ وَ طَاعَتِهِمْ وَ مَعْصِيَتِهِمْ
و با علمى كه از حالات آنها داشتم صورتها و بدنها و رنگهاى آنان را مختلف خلق كردم
[ + «عدل»]
و مدّت زندگى و روزى آنها را در دنيا متفاوت كردم،
گروهى از آنها اطاعت مىكنند و جماعتى معصيت مىنمايند.
فَجَعَلْتُ مِنْهُمُ الشَّقِيَّ وَ السَّعِيدَ وَ الْبَصِيرَ وَ الْأَعْمَى وَ الْقَصِيرَ وَ الطَّوِيلَ وَ الْجَمِيلَ وَ الدَّمِيمَ وَ الْعَالِمَ وَ الْجَاهِلَ وَ الْغَنِيَّ وَ الْفَقِيرَ وَ الْمُطِيعَ وَ الْعَاصِيَ وَ الصَّحِيحَ وَ السَّقِيمَ وَ مَنْ بِهِ الزَّمَانَةُ وَ مَنْ لَا عَاهَةَ بِهِ
دستهاى از آنها بدبخت و جمعى خوشبخت مىباشند،
بعضى بينا و گروهى كور هستند،
عدّهاى كوتاه و دستهاى بلند قامت مىباشند،
پارهاى از مردم زيبا و دستهاى زشت آفريده شدهاند،
گروهى دانشمند و گروهى جاهل هستند،
بعضى مال دار و ثروتمند و بعضى ديگر فقير و تهيدست مىباشند.
گروهى از آنها فرمانبردار و جماعتى معصيت كار هستند،
دستهاى سالم و تندرست و دستهاى بيمار و ناتوان مىباشند.
فَيَنْظُرُ الصَّحِيحُ إِلَى الَّذِي بِهِ الْعَاهَةُ فَيَحْمَدُنِي عَلَى عَافِيَتِهِ
آن كس كه تندرست مىباشد و به بيمار نگاه مىكند مرا سپاس مىگويد كه بدنش سالم و تندرست مىباشد.
وَ يَنْظُرُ الَّذِي بِهِ الْعَاهَةُ إِلَى الصَّحِيحِ فَيَدْعُونِي وَ يَسْأَلُنِي أَنْ أُعَافِيَهُ وَ يَصْبِرُ عَلَى بَلَائِي فَأُثِيبُهُ جَزِيلَ عَطَائِي
آن كس كه بيمار و ناتوان است به سالم نگاه مىكند و از من درخواست مىكند تا او را عافيت دهم و او در برابر مصيبت صبر مىكند و من هم به او پاداش مىدهم،
وَ يَنْظُرُ الْغَنِيُّ إِلَى الْفَقِيرِ فَيَحْمَدُنِي وَ يَشْكُرُنِي
مال دار به فقير نگاه مىكند و مرا شكر مىكند،
وَ يَنْظُرُ الْفَقِيرُ إِلَى الْغَنِيِّ فَيَدْعُونِي وَ يَسْأَلُنِي
فقير به غنى مىنگرد، مرا مىخواند و از من مال مىخواهد
وَ يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الْكَافِرِ فَيَحْمَدُنِي عَلَى مَا هَدَيْتُهُ
مؤمن به كافر نگاه مىنمايد و از اينكه هدايت شده است مرا سپاس مىگويد،
فَلِذَلِكَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ فِيمَا أُعَافِيهِمْ وَ فِيمَا أَبْتَلِيهِمْ وَ فِيمَا أُعْطِيهِمْ وَ فِيمَا أَمْنَعُهُمْ
من براى اين آنان را مختلف كردم تا در گرفتاريها و مشكلات آنان را بيازمايم،
و افراد گرفتار و يا آنها كه در آسايش و رفاه هستند از هم تميز داده شوند.
وَ أَنَا اللَّهُ الْمَلِكُ الْقَادِرُ
من خداوند قادر و حكمران هستم،
وَ لِي أَنْ أَمْضِيَ جَمِيعَ مَا قَدَّرْتُ عَلَى مَا دَبَّرْتُ
من آنچه را مقدّر كردهام انجام مىدهم،
وَ لِي أَنْ أُغَيِّرَ مِنْ ذَلِكَ مَا شِئْتُ إِلَى مَا شِئْتُ
[+ «بداء»]
و هر گاه اراده كردم تغييراتى در سرنوشت افراد مىدهم،
وَ أُقَدِّمَ مِنْ ذَلِكَ مَا أَخَّرْتُ وَ أُؤَخِّرَ مِنْ ذَلِكَ مَا قَدَّمْتُ
و تقديم و تاخير در كارها را بدهم،
وَ أَنَا اللَّهُ الْفَعَّالُ لِمَا أُرِيدُ
من هر چه اراده كنم به مرحله عمل در مىآورم،
لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ
و از آنچه انجام مىدهم مورد پرسش قرار نمىگيرم
وَ أَنَا أَسْأَلُ خَلْقِي عَمَّا هُمْ فَاعِلُونَ.
و اين بندگان هستند كه از كارهاى خود مورد باز خواست قرار مىگيرند.
امام علی علیه السلام:
لا یَزالُ النّاسُ بِخَیْرٍ ما تَفاوَتُوا فَاِذَا اسْتَوَوا هَلَکوا.
مردم تا زمانى که متفاوتند در خیرند، و هرگاه یکسان گردند هلاک مىشوند.
یعنی تا زمانی که «متفاوت» هستند، شرایط استعمال حسد پیش میاد
و لذا نقش نور ولایت در اصلاح و تربیت اونها مشخص میشه.
اما اگه همه «یکسان» باشند، حسد و عیب، مشخص نمیشه
و لذا نیاز به نور ولایت رو احساس نمیکنن
و اینجوری خیال میکنن که عیبی بنام حسد ندارند! و اینجوری هلاک میشن!
پس برای همینه که تقدیر و تدبیر خدا اینه که شرایطی باشه از جنس تفاوت در همۀ چیزها،
تا عیب حسد رو بشه و اشخاص درصدد درمان برآیند.
در مورد اسماعیل، پسر امام صادق ع، بداء حاصل شد.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَا بَدَا لِلَّهِ بَدَاءٌ أَعْظَمُ مِنْ بَدَاءٍ لَهُ فِي إِسْمَاعِيلَ ابْنِي.
براى خدا بدائى بزرگتر از بدائى كه براى اسماعيل پسرم پديد آمد پيدا نشده.
نور الولایة، فرایند به رسمیّت شناخته شدن است!
«recognition»
+ «احراز هویت نور در ملکوت قلب!»
[بداء – وفز]:
«work with me»: یعنی فرآیند نور ولایت:
نور میگه: با من کار کن!
این میشه همون 1 + 1 که میشه بی نهایت.
در ادامه میگه: اما روش زندگیتو باید عوض کنی «change»، چون پشت به من کردی!
باید 180 درجه تغییر بینش بدهی تا تغییر روش زندگی پیدا کنی و حالا که با هم همسو و هم عقیده شدیم، حالا شروع به کار کن! شروع به تفکر کن! شروع به زندگی کن! حالا تازه داری زندگی رو آغاز میکنی و این میشه فرآیند بداء و میشه همون فرآیند نور ولایت.
«بداء» نام زیبای صاحبان نور است!
قبلا اشتباه کردی؟ عیبی نداره، دوباره شروع کن! الآن استارت بزن! با نور شروع کن، با نورت ابتداء کن و آغاز کن و آغاز ما با نور و پایان ما با نور و همۀ امورات ما باید با یاد علوم نورانی و ربانی، روشن و نورانی گردد، ان شاء الله تعالی.
+ «رکب – پدال»
البته این اهل شک حسود عالم ذر هستند که باید در دنیا نورشو باور کنند و با این نور زندگی رو آغاز کنند، چون در عالم ذر، به نورشون پشت کردند!
اهل یقین از عالم ذر، عاشقانه رو به نور خودشون بوده و هستند و خواهند بود، ان شاء الله تعالی.
+ «قطمر – قطمیر»:
[قطمیر – قبض و بسط]:
«القِطْمِيرُ: النُّكْتة البيضاء التي في ظهر النواة التي تنبت منها النخلة»
جناب طريحى مىگويد: قطمير نقطه سپيدى است كه در داخل هسته هست و همان نقطه آغاز روئيدن نخل است!
+ «نبت»
+ قبض و بسط: نقطه سفید پشیمانی در وسط سیاهی که بزرگ میشه و همۀ قلب رو میگیره و روشن میکنه.
[بداء «آغاز» – قطمر]:
«قطمر» + «بداء»:
نقطه آغاز روئیدن برای قلوب اهل شک حسود همان نقطه بداء است!
انگاری هر حسودی، نیاز به یک اشارۀ نورانی نوک انگشت صاحب نورش داره (مثال زیبای دومینو)، که استارت بزنه و راه بیفته و این هستۀ خرما از این نقطۀ آغاز، «آغاز» نماید و این آغاز، همان بداء است. انگاری تازه خلقتش آغاز شده!
«اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»
انگاری آغاز آفرینش برای او همین قطمر است
یعنی یک قطره علم آل محمد ع کافی است تا قلبی، شروع به آفرینش و خلق شدن نماید.
مثال زیبای دومینو!
این تصویر زیبا به یک نکته بسیار ظریف دیگر هم اشاره میکند و آن مبحث آفاق و انفس است!
سایه این انگشت اشاره و قطعات دومینو در زیر آن، یعنی انعکاس آینهای آن بسیار زیباست!
تو گوئی همزمان با این فرآیند در عالم ملکوت، عالَم مُلک نیز به تبع آن اقدام میکند و «يُقَيِّضُ لَهُ مُؤْمِناً»، یعنی همان حدیث جیش یزید که
«… لَا جَرَمَ أَنَّ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِهِ مِنْ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَنَّهُ لَا يُرِيدُ إِلَّا صِيَانَةَ دِينِهِ وَ تَعْظِيمَ وَلِيِّهِ لَمْ يَتْرُكْهُ فِي يَدِ هَذَا الْمُتَلَبِّسِ الْكَافِرِ وَ لَكِنَّهُ يُقَيِّضُ لَهُ مُؤْمِناً يَقِفُ بِهِ عَلَى الصَّوَابِ ثُمَّ يُوَفِّقُهُ اللَّهُ لِلْقَبُولِ مِنْهُ فَيَجْمَعُ اللَّهُ لَهُ بِذَلِكَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ يَجْمَعُ عَلَى مَنْ أَضَلَّهُ لَعْناً فِي الدُّنْيَا وَ عَذَابَ الْآخِرَة …»
آیۀ محو و اثبات + بداء
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۳۸ الى ۴۰]
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ
وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً
وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ
لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ (۳۸)
و قطعاً پيش از تو [نيز] رسولانى فرستاديم،
و براى آنان زنان و فرزندانى قرار داديم.
و هيچ پيامبرى را نرسد كه جز به اذن خدا معجزهاى بياورد.
براى هر زمانى كتابى است.
يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ (۳۹)
خدا آنچه را بخواهد محو يا اثبات مىكند، و اصل كتاب نزد اوست.
وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ
فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ (۴۰)
و اگر پارهاى از آنچه را كه به آنان وعده مىدهيم به تو بنمايانيم، يا تو را بميرانيم،
جز اين نيست كه بر تو رساندن [پيام] است و بر ما حساب [آنان].
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۴۱ الى ۴۳]
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها
وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسابِ (۴۱)
آيا نديدهاند كه ما [همواره] مىآييم و از اطراف اين زمين مىكاهيم؟
و خداست كه حكم مىكند. براى حكم او بازدارندهاى نيست، و او به سرعت حسابرسى مىكند.
وَ قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً
يَعْلَمُ ما تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَ سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ (۴۲)
و به يقين، كسانى كه پيش از آنان بودند نيرنگ كردند، ولى همه تدبيرها نزد خداست.
آنچه را كه هر كسى به دست مىآورد مىداند.
و به زودى كافران بدانند كه فرجام آن سراى از كيست.
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً
قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ (۴۳)
و كسانى كه كافر شدند مىگويند: «تو فرستاده نيستى.»
بگو: «كافى است خدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است، ميان من و شما گواه باشد.»
[کتب – بداء]:
[تفسير القمي]:
قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ:
فِي قَوْلِهِ:
وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتابٍ
يَعْنِي يُكْتَبُ فِي كِتَابٍ
وَ هُوَ رَدٌّ عَلَى مَنْ يُنْكِرُ الْبَدَاءَ.
این حدیث زیبا ذیل این آیه برای بحث بداء بسیار مهم و زیباست.
انگاری ربوبیت خدا برای همینه که بداء ایجاد کنه
و اصلا نمیشه بداء رو قبول داشت ولی به ربوبیت اعتقاد نداشت.
لازمه ایجاد بداء، ربوبیت است و این ربوبیت، معنا و مفهومش در این آیه در واژه «کتب» اومده!
«إِلَّا فِي كِتابٍ» یعنی همان استثناء «إِلَّا» که قصۀ اهل بداء در هر زمان است و این استثناء که براشون بداء حاصل میشه شرطش واژه «کتب» و «کتاب» است که منظور «آیاتی و رسلی» است که در هر زمان معنا و مفهوم واژه کتاب برای اهل زمان خود میباشد و اگر قراره نور ایمان در قلب کسی کتابت بشه، اون نور، نور علوم ربانی صاحبان نور است که باید در قلب کتابت بشه و لذا تعداد بسیار بسیار اندک از اهل شک حسود، که مشمول بداء میشوند، همان استثنائات زمان خود هستند که بالاخره مشمول فضل آل محمد ع شده و قلبا اقرار به فضل نور نموده و برایشان بداء حاصل میشود و این حدیث زیبا به صراحت اشاره میفرماید که این آیه، رد اعتقاد یهود است که معتقد به ربوبیت ذات اقدس الهی و نهایتا ایجاد بداء برای اهل شک حسود نیستند، حال آنکه علت ارسال رسل و بعثت انبیاء برای همین امر مهم بداء است تا اینکه چه کسانی مشمول بداء بشوند.
[بدء & خلق]
مطالعۀ این دو آیه کنار هم چقدر زیباست و نکات مهمی را گوشزد میکند!
در واقع فرایند آغاز خلقت، همان قبض و بسط نور در ملکوت قلب است!
اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ – اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ
اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون
إِنَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ
آغاز آفرينش و بازگرداندن آن، یعنی چه؟!
با قبض و بسط نور، آفرینش علم آغاز میشود!
برای این نور علم، از بین رفتن، معنا ندارد!
لذا بازگشت این نور علم به منبع و مصدر نورانی آن خواهد بود.
کسانی که با تولید عمل صالح، یعنی با اخذ این نور علم و تولید نور عمل صالح، در مسیر این چرخۀ نور تا نور قرار میگیرند،
به حیات طیبۀ جاویدان دسترسی پیدا میکنند.
همۀ آیات قرآن بیان کننده داستان تکراری خلقت نور است.
داستان تکراری مخلوق نورانی ولایت محمد و آل محمد ع!
[سورة يونس (۱۰): الآيات ۱ الى ۲]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْحَكِيمِ (۱)
الف، لام، راء. اين است آياتِ كتابِ حكمتآموز.
أَ كانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنا إِلى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا
أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ
قالَ الْكافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبِينٌ (۲)
آيا براى مردم شگفتآور است كه به مردى از خودشان وحى كرديم كه:
مردم را بيم ده
و به كسانى كه ايمان آوردهاند مژده ده كه براى آنان نزد پروردگارشان سابقه نيك است؟
كافران گفتند: «اين [مرد] قطعاً افسونگرى آشكار است.»
[سورة يونس (۱۰): الآيات ۳ الى ۴]
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ
ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ
ما مِنْ شَفِيعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ
ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (۳)
پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد.
سپس بر عرش استيلا يافت.
كار [آفرينش] را تدبير مىكند.
شفاعتگرى جز پس از اذن او نيست.
اين است خدا، پروردگار شما، پس او را بپرستيد. آيا پند نمىگيريد؟
إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا
إِنَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ
لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ (۴)
بازگشت همه شما به سوى اوست. وعده خدا حق است؛
هموست كه آفرينش را آغاز مىكند سپس آن را باز مىگرداند
تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند به عدالت پاداش دهد،
و كسانى كه كفر ورزيدهاند به [سزاى] كفرشان شربتى از آب جوشان و عذابى پر درد خواهند داشت.
اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ
[سورة يونس (۱۰): الآيات ۳۴ الى ۳۶]
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ
قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (۳۴)
بگو: «آيا از شريكان شما كسى هست كه آفرينش را آغاز كند و سپس آن را برگرداند؟»
بگو: «خداست كه آفرينش را آغاز مىكند و باز آن را برمىگرداند.
پس چگونه [از حقّ] بازگردانيده مىشويد؟»
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ
قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ
أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى
فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (۳۵)
بگو: «آيا از شريكان شما كسى هست كه به سوى حقّ رهبرى كند؟»
بگو: «خداست كه به سوى حقّ رهبرى مىكند»
پس، آيا كسى كه به سوى حقّ رهبرى مىكند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد
يا كسى كه راه نمىيابد مگر آنكه هدايت شود؟
شما را چه شده، چگونه داورى مىكنيد؟
وَ ما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا
إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً
إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ (۳۶)
و بيشترشان جز از گمان پيروى نمىكنند
[ولى] گمان به هيچ وجه [آدمى را] از حقيقت بىنياز نمىگرداند.
آرى، خدا به آنچه مىكنند داناست.
كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ
[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۱۰۴ الى ۱۱۲]
يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ
كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ
وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ (۱۰۴)
روزى كه آسمان را همچون در پيچيدن صفحه نامهها در مىپيچيم.
همان گونه كه بار نخست آفرينش را آغاز كرديم، دوباره آن را بازمىگردانيم.
وعدهاى است بر عهده ما، كه ما انجامدهنده آنيم.
وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِي الصَّالِحُونَ (۱۰۵)
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
إِنَّ فِي هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِينَ (۱۰۶)
به راستى در اين [امور] براى مردم عبادتپيشه ابلاغى [حقيقى] است.
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ (۱۰۷)
و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.
قُلْ إِنَّما يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (۱۰۸)
بگو: «جز اين نيست كه به من وحى مىشود كه خداى شما خدايى يگانه است.
پس آيا مسلمان مىشويد؟»
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلى سَواءٍ وَ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ ما تُوعَدُونَ (۱۰۹)
پس اگر روى برتافتند بگو:
«به [همه] شما به طور يكسان اعلام كردم،
و نمىدانم آنچه وعده داده شدهايد آيا نزديك است يا دور.»
إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ (۱۱۰)
[آرى،] او سخن آشكار را مىداند و آنچه را پوشيده مىداريد مىداند.
وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ (۱۱۱)
و نمىدانم، شايد آن براى شما آزمايشى و تا چندگاهى [وسيله] برخوردارى باشد.
قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ (۱۱۲)
گفت: «پروردگارا، [خودت] به حق داورى كن،
و به رغم آنچه وصف مىكنيد، پروردگار ما همان بخشايشگر دستگير است.»
أَمَّنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ
[سورة النمل (۲۷): الآيات ۶۰ الى ۶۵]
أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ
وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ
ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها
أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ
بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ (۶۰)
[آيا آنچه شريك مىپندارند بهتر است] يا آن كس كه آسمانها و زمين را خلق كرد
و براى شما آبى از آسمان فرود آورد، پس به وسيله آن، باغهاى بهجتانگيز رويانيديم.
كار شما نبود كه درختانش را برويانيد.
آيا معبودى با خداست؟
[نه،] بلكه آنان قومى منحرفند.
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً
أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ
بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (۶۱)
[آيا شريكانى كه مىپندارند بهتر است] يا آن كس كه زمين را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پديد آورد و براى آن، كوهها را [مانند لنگر] قرار داد، و ميان دو دريا برزخى گذاشت؟
آيا معبودى با خداست؟
[نه،] بلكه بيشترشان نمىدانند.
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ
وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ
أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ
قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (۶۲)
يا [كيست] آن كس كه درمانده را -چون وى را بخواند- اجابت مىكند،
و گرفتارى را برطرف مىگرداند،
و شما را جانشينان اين زمين قرار مىدهد؟
آيا معبودى با خداست؟
چه كم پند مىپذيريد.
أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ
وَ مَنْ يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ
أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ
تَعالى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (۶۳)
يا آن كس كه شما را در تاريكيهاى خشكى و دريا راه مىنمايد
و آن كس كه بادها[ىِ بارانزا] را پيشاپيش رحمتش بشارتگر مىفرستد؟
آيا معبودى با خداست؟
خدا برتر [و بزرگتر] است از آنچه [با او] شريك مىگردانند.
أَمَّنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ
وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ
أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ
قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۶۴)
يا آن كس كه خلق را آغاز مىكند و سپس آن را بازمىآورد،
و آن كس كه از آسمان و زمين به شما روزى مىدهد؟
آيا معبودى با خداست؟
بگو: «اگر راست مىگوييد، برهان خويش را بياوريد.»
قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ
وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ (۶۵)
بگو: «هر كه در آسمانها و زمين است -جز خدا- غيب را نمىشناسند
و نمىدانند كى برانگيخته خواهند شد؟»
أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ
[سورة العنكبوت (۲۹): الآيات ۱۶ الى ۲۰]
وَ إِبْراهِيمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ
ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۱۶)
و [ياد كن] ابراهيم را چون به قوم خويش گفت:
«خدا را بپرستيد و از او پروا بداريد؛
اگر بدانيد اين [كار] براى شما بهتر است.»
إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْكاً
إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً
فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (۱۷)
واقعاً آنچه را كه شما سواى خدا مىپرستيد جز بتانى [بيش] نيستند و دروغى برمىسازيد.
در حقيقت، كسانى را كه جز خدا مىپرستيد اختيار روزى شما را در دست ندارند.
پس روزى را پيش خدا بجوييد و او را بپرستيد و وى را سپاس گوييد،
كه به سوى او بازگردانيده مىشويد.
وَ إِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ
وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ (۱۸)
و اگر تكذيب كنيد، قطعاً امّتهاى پيش از شما [هم] تكذيب كردند،
و بر پيامبر [خدا] جز ابلاغ آشكار [وظيفهاى] نيست.
أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ
إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (۱۹)
آيا نديدهاند كه خدا چگونه آفرينش را آغاز مىكند سپس آن را باز مىگرداند؟
در حقيقت، اين [كار] بر خدا آسان است.
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ
ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ
إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (۲۰)
بگو: « در زمين بگرديد و بنگريد چگونه آفرينش را آغاز كرده است
سپس [باز ] خداست كه نشأه آخرت را پديد مىآورد؛
خداست كه بر هر چيزى تواناست.»
اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ – اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ
اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ
اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون
قبض و بسط نور قلب بندگان، برای خدای مهربان کار سختی نیست!
«وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ»
خدای مهربان، به آسانی، نور هدایت را برای قلب سلیم آشکار میکند!
[سورة الروم (۳۰): الآيات ۱۱ الى ۳۰]
اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (۱۱)
خداست كه آفرينش را آغاز و سپس آن را تجديد مىكند، آنگاه به سوى او بازگردانيده مىشويد.
وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ (۱۲)
و روزى كه قيامت برپا شود مجرمان نوميد مىگردند.
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَكائِهِمْ شُفَعاءُ وَ كانُوا بِشُرَكائِهِمْ كافِرِينَ (۱۳)
و براى آنان از شريكانشان شفيعانى نيست، و خود منكر شريكان خود مىشوند.
وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَتَفَرَّقُونَ (۱۴)
و روزى كه رستاخيز برپا گردد، آن روز [مردم] پراكنده مىشوند.
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ (۱۵)
امّا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، در گلستانى، شادمان مىگردند.
وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ فَأُولئِكَ فِي الْعَذابِ مُحْضَرُونَ (۱۶)
و امّا كسانى كه كافر شده و آيات ما و ديدار آخرت را به دروغ گرفتهاند، پس آنان در عذاب حاضر آيند.
فَسُبْحانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ (۱۷)
پس خدا را تسبيح گوييد آنگاه كه به عصر درمىآييد و آنگاه كه به بامداد درمىشويد.
وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ (۱۸)
و ستايش از آنِ اوست در آسمانها و زمين و شامگاهان و وقتى كه به نيمروز مىرسيد.
يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ (۱۹)
زنده را از مرده بيرون مىآورد، و مرده را از زنده بيرون مىآورد،
و زمين را بعد از مرگش زنده مىسازد؛ و بدين گونه [از گورها] بيرون آورده مىشويد.
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ (۲۰)
و از نشانههاى او اين است كه شما را از خاك آفريد؛
پس بناگاه شما [به صورت] بشرى هر سو پراكنده شديد.
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها
وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (۲۱)
و از نشانههاى او اينكه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد،
و ميانتان دوستى و رحمت نهاد.
آرى، در اين [نعمت] براى مردمى كه مىانديشند قطعاً نشانههايى است.
وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ (۲۲)
و از نشانههاى [قدرت] او آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست.
قطعاً در اين [امر نيز] براى دانشوران نشانههايى است.
وَ مِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ (۲۳)
و از نشانههاى [حكمت] او خواب شما در شب و [نيم] روز و جستجوى شما [روزى خود را] از فزونبخشى اوست.
در اين [معنى نيز] براى مردمى كه مىشنوند، قطعاً نشانههايى است.
وَ مِنْ آياتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً
وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (۲۴)
و از نشانههاى او [اينكه] برق را براى شما بيمآور و اميدبخش مىنماياند،
و از آسمان به تدريج آبى فرومىفرستد، كه به وسيله آن، زمين را پس از مرگش زنده مىگرداند.
در اين [امر هم] براى مردمى كه تعقل مىكنند، قطعاً نشانههايى است.
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ
ثُمَّ إِذا دَعاكُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ (۲۵)
و از نشانههاى او اين است كه آسمان و زمين به فرمانش برپايند؛
پس چون شما را با يك بار خواندن از زمين فراخوانَد، بناگاه [از گورها] خارج مىشويد.
وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (۲۶)
و هر كه در آسمانها و زمين است از آنِ اوست؛ همه او را گردن نهادهاند.
وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ
وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ
وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (۲۷)
و اوست آن كس كه آفرينش را آغاز مىكند و باز آن را تجديد مىنمايد؛
و اين [كار] بر او آسانتر است.
و در آسمانها و زمين نمونه والا[ى هر صفت برتر] از آنِ اوست،
و اوست شكستناپذير سنجيدهكار.
ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلاً مِنْ أَنْفُسِكُمْ
هَلْ لَكُمْ مِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ شُرَكاءَ فِي ما رَزَقْناكُمْ فَأَنْتُمْ فِيهِ سَواءٌ
تَخافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ
كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (۲۸)
[خداوند] براى شما از خودتان مَثَلى زده است:
آيا در آنچه به شما روزى دادهايم شريكانى از بردگانتان داريد كه در آن [مال با هم] مساوى باشيد
و همان طور كه شما از يكديگر بيم داريد از آنها بيم داشته باشيد؟
اين گونه، آيات خود را براى مردمى كه مىانديشند، به تفصيل بيان مىكنيم.
بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ
فَمَنْ يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ (۲۹)
[نه، اين چنين نيست]
بلكه كسانى كه ستم كردهاند، بدون هيچ گونه دانشى هوسهاى خود را پيروى كردهاند.
پس آن كس را كه خدا گمراه كرده، چه كسى هدايت مىكند؟
و براى آنان ياورانى نخواهد بود.
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها
لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ
ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ
وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (۳۰)
پس روى خود را با گرايش تمام به حقّ، به سوى اين دين كن،
با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است.
آفرينش خداى تغييرپذير نيست.
اين است همان دين پايدار، ولى بيشتر مردم نمىدانند.
راه درناژ حسادت و درمان گل سجّین دنیای قلب،
خلقت آنلاین نور علم است در لحظۀ وقوع جرم حسادت،
در دنیای قلب سلیمی که میرفت تا با اتباع از هوای نفس حسود، جنایتی مرگبار مرتکب شود
اما ویژگی این نورِ مخلوقِ جدیدی که در لحظه، دنیای قلب را روشن میکند این است که
شخص با کمک این نور هدایت، پی به اشتباه خود در افکار یا گفتار یا اعمال خویش برده
و فورا با قبول اشتباه «ربّ ظلمت نفسی»، مسیر نورانی جبران اشتباه را در پیش گرفته
و با این نور ولایت، از تاریکی جهنم خارج و به نور بهشت هدایت میشود.
«الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النّور»
[سورة السجده (۳۲): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الم (۱)
الف، لام، ميم.
تَنْزِيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (۲)
نازل شدن اين كتاب -كه هيچ [جاى] شك در آن نيست- از طرف پروردگار جهانهاست.
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ
بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (۳)
آيا مىگويند: «آن را بربافته است»؟
[نه چنين است] بلكه آن حقّ و از جانب پروردگار توست،
تا مردمى را كه پيش از تو بيمدهندهاى براى آنان نيامده است هشدار دهى، اميد كه راه يابند.
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ
ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ
ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ
أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ (۴)
خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است، در شش هنگام آفريد،
آنگاه بر عرش [قدرت] استيلا يافت،
براى شما غير از او سرپرست و شفاعتگرى نيست؛
آيا باز هم پند نمىگيريد؟
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ
ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (۵)
كار [جهان] را از آسمان [گرفته] تا زمين، اداره مىكند؛
آنگاه [نتيجه و گزارش آن] در روزى كه مقدارش -آن چنان كه شما [آدميان] برمىشماريد- هزار سال است، به سوى او بالا مىرود.
[سورة السجده (۳۲): الآيات ۶ الى ۱۰]
ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (۶)
اوست داناىِ نهان و آشكار، كه شكوهمندِ مهربان است.
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ (۷)
همان كسى كه هر چيزى را كه آفريده است نيكو آفريده، و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد؛
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ (۸)
سپس [تداوم] نسل او را از چكيده آبى پست مقرّر فرمود؛
ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ
وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ
قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ (۹)
آنگاه او را درستاندام كرد، و از روح خويش در او دميد،
و براى شما گوش و ديدگان و دلها قرار داد؛
چه اندك سپاس مىگزاريد.
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ (۱۰)
و گفتند:
«آيا وقتى در [دلِ] زمين گم شديم، آيا [باز] ما در خلقت جديدى خواهيم بود؟»
[نه،] بلكه آنها به لقاى پروردگارشان [و حضور او] كافرند.
مطالعه مشتقات ریشۀ «بدء» در این آیات قرآن به علاقمندان توصیه میشود.
قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ (29)
أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (13)
فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخيهِ كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ في دينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذي عِلْمٍ عَليمٌ (76)
قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعيدُ (49)
إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعيدُ (13)
[شک و یقین – توفیق بداء]:
در این قسمت از حدیث یک نکته بسیار زیبا و مهم وجود داره و اون اینه که برای یک منافق اهل شک، به برکت وجود مقدس علی ع، بداء حاصل میشه و شکش به یقین تبدیل میشه و جریان این مطلب خیلی مهم و جای فکر و تامل داره که چجوری میشه که اینجوری میشه!
اهل شکی که نور خودشو امتحان میکنه! میگه میخوام ببینم آیا با یاد تو، قلب ناآرامم به نور آرامش دست پیدا میکنه یا نه؟! و اینجاست که چون با خدای مهربان خودش صادقه، در مورد او بداء حاصل شده و توفیق پیدا میکند و یقین به نور، گره از کارش میگشاید.
این حدیث بسیار زیباست!
« … ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
أَيُّكُمُ اسْتَحْيَا الْبَارِحَةَ مِنْ أَخٍ لَهُ فِي اللَّهِ لَمَّا رَأَى بِهِ خَلَّةً
ثُمَّ كَايَدَ الشَّيْطَانَ فِي ذَلِكَ الْأَخِ وَ لَمْ يَزَلْ بِهِ حَتَّى غَلَبَهُ
فَقَالَ عَلِيٌّ ع
أَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
حَدِّثْ بِهِ يَا عَلِيُّ إِخْوَانَكَ الْمُؤْمِنِينَ لِيَتَأَسَّوْا بِحُسْنِ صَنِيعِكَ فِيمَا يُمْكِنُهُمْ
وَ إِنْ كَانَ أَحَدٌ مِنْهُمْ لَمْ يَلْحَقْ شَأْنَكَ
وَ لَمْ يَسْبِقْ عِبَادَتَكَ
وَ لَا يَرْمُقُكَ فِي سَابِقَةٍ لَكَ إِلَى الْفَضَائِلِ
إِلَّا كَمَا يَرْمُقُ الشَّمْسُ إِلَى الْأَرْضِ
وَ أَقْصَى الْمَشْرِقِ مِنْ أَقْصَى الْمَغْرِبِ
فَقَالَ عَلِيٌّ ع
مَرَرْتُ بِمَزْبَلَةِ بَنِي فُلَانٍ
فَرَأَيْتُ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ مُؤْمِناً قَدْ أَخَذَ مِنْ تِلْكَ الْمَزْبَلَةِ قُشُورَ الْبِطِّيخِ وَ الْقِثَّاءِ وَ التِّينِ
فَهُوَ يَأْكُلُهَا مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ
فَلَمَّا رَأَيْتُهُ اسْتَحْيَيْتُ مِنْ أَنْ يَرَانِيَ فَيَخْجَلَ
وَ أَعْرَضْتُ عَنْهُ وَ مَرَرْتُ إِلَى مَنْزِلِي
وَ كُنْتُ أَعْدَدْتُ لِفُطُورِي وَ سُحُورِي قُرْصَيْنِ مِنْ شَعِيرٍ
فَجِئْتُ بِهِمَا إِلَى الرَّجُلِ فَنَاوَلْتُهُ إِيَّاهُمَا
وَ قُلْتُ أَصِبْ مِنْ هَذَا كُلَّمَا جُعْتَ
فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَجْعَلُ الْبَرَكَةَ فِيهِمَا
فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ
أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَمْتَحِنَ هَذِهِ الْبَرَكَةَ لِعِلْمِي بِصِدْقِكَ فِي قِيلِكَ
إِنِّي أَشْتَهِي لَحْمَ فِرَاخٍ وَ اشْتَهَاهُ عَلَيَّ أَهْلُ مَنْزِلِي
فَقُلْتُ اكْسِرْ مِنْهُ لُقَماً بِعَدَدِ مَا تُرِيدُهُ مِنْ فِرَاخٍ
فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقْلِبُهَا فِرَاخاً بِمَسْأَلَتِي إِيَّاهُ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
فَأَخْطَرَ الشَّيْطَانُ بِبَالِي فَقَالَ
يَا أَبَا الْحَسَنِ تَفْعَلُ هَذَا بِهِ وَ لَعَلَّهُ مُنَافِقٌ
فَرَدَدْتُ عَلَيْهِ وَ قُلْتُ
إِنْ يَكُنْ مُؤْمِناً فَهُوَ أَهْلٌ لِمَا أَفْعَلُ مَعَهُ
وَ إِنْ يَكُنْ مُنَافِقاً فَأَنَا لِلْإِحْسَانِ أَهْلٌ
فَلَيْسَ كُلُّ مَعْرُوفٍ يَلْحَقُ مُسْتَحِقَّهُ
وَ قُلْتُ
أَنَا أَدْعُو اللَّهَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ لِيُوَفِّقَهُ لِلْإِخْلَاصِ وَ النُّزُوعِ عَنِ الْكُفْرِ إِنْ كَانَ مُنَافِقاً
فَإِنَّ تَصَدُّقِي عَلَيْهِ بِهَذَا أَفْضَلُ مِنْ تَصَدَّقِي عَلَيْهِ بِالطَّعَامِ الشَّرِيفِ الْمُوجِبِ لِلثَّرْوَةِ وَ الْغَنَاءِ
وَ كَابَدْتُ الشَّيْطَانَ
وَ دَعَوْتُ اللَّهَ سِرّاً مِنَ الرَّجُلِ بِالْإِخْلَاصِ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ
فَارْتَعَدَتْ فَرَائِصُ الرَّجُلِ وَ سَقَطَ لِوَجْهِهِ
فَأَقَمْتُهُ وَ قُلْتُ مَا ذَا شَأْنُكَ؟
قَالَ
كُنْتُ مُنَافِقاً شَاكّاً فِيمَا يَقُولُهُ مُحَمَّدٌ وَ فِيمَا تَقُولُهُ أَنْتَ
فَكَشَفَ لِيَ اللَّهُ عَنِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ
فَأَبْصَرْتُ كُلَّ مَا تُوَاعِدَانِ مِنَ الْعُقُوبَاتِ
فَذَلِكَ حِينَ وَقَرَ الْإِيمَانُ فِي قَلْبِي
وَ أَخْلَصَ بِهِ جَنَانِي
وَ زَالَ عَنِّي الشَّكُّ الَّذِي كَانَ يَعْتَوِرُنِي
فَأَخَذَ الرَّجُلُ الْقُرْصَيْنِ
وَ قُلْتُ لَهُ
كُلَّ شَيْءٍ تَشْتَهِيهِ فَاكْسِرْ مِنَ الْقُرْصِ قَلِيلًا
فَإِنَّ اللَّهَ يُحَوِّلُهُ مَا تَشْتَهِيهِ وَ تَتَمَنَّاهُ وَ تُرِيدُهُ
فَمَا زَالَ ذَلِكَ يَتَقَلَّبُ شَحْماً وَ لَحْماً وَ حُلْواً وَ رَطْباً وَ بِطِّيخاً وَ فَوَاكِهَ الشِّتَاءِ وَ فَوَاكِهَ الصَّيْفِ
حَتَّى أَظْهَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الرَّغِيفَيْنِ عَجَباً
وَ صَارَ الرَّجُلُ مِنْ عُتَقَاءِ اللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ عَبِيدِهِ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ
فَذَلِكَ حِينَ رَأَيْتُ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ وَ مَلَكَ الْمَوْتِ
قَدْ قَصَدَ الشَّيْطَانَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِمِثْلِ جَبَلِ أَبِي قُبَيْسٍ
فَوَضَعَ أَحَدُهُمْ عَلَيْهِ يَبْنِيهَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ فَيَهْشِمُ
وَ جَعَلَ إِبْلِيسُ يَقُولُ
يَا رَبِّ وَعْدَكَ وَعْدَكَ
أَ لَمْ تُنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ
فَإِذَا نِدَاءُ بَعْضِ الْمَلَائِكَةِ
أَنْظَرْتُكَ لِئَلَّا تَمُوتَ مَا أَنْظَرْتُكَ لِئَلَّا تُهْشَمَ وَ تُرَضَّضَ
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
يَا أَبَا الْحَسَنِ
كَمَا عَانَدْتَ الشَّيْطَانَ فَأَعْطَيْتَ فِي اللَّهِ حِينَ نَهَاكَ عَنْهُ وَ غَلَبْتَهُ
فَإِنَّ اللَّهَ يُخْزِي عَنْكَ الشَّيْطَانَ وَ عَنْ مُحِبِّيكَ
وَ يُعْطِيكَ فِي الْآخِرَةِ بِعَدَدِ كُلِّ حَبَّةٍ مِمَّا أَعْطَيْتَ صَاحِبَكَ وَ فِيمَا تَتَمَنَّاهُ اللَّهُ مِنْهُ دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ أَكْبَرَ مِنَ الدُّنْيَا مِنَ الْأَرْضِ إِلَى السَّمَاءِ
وَ بِعَدَدِ كُلِّ حَبَّةٍ مِنْهَا جَبَلًا مِنْ فِضَّةٍ كَذَلِكَ
وَ جَبَلًا مِنْ لُؤْلُؤٍ وَ جَبَلًا مِنْ يَاقُوتٍ وَ جَبَلًا مِنْ جَوْهَرٍ وَ جَبَلًا مِنْ نُورِ رَبِّ الْعِزَّةِ كَذَلِكَ
وَ جَبَلًا مِنْ زُمُرُّدٍ وَ جَبَلًا مِنْ زَبَرْجَدٍ كَذَلِكَ
وَ جَبَلًا مِنْ مِسْكٍ وَ جَبَلًا مِنْ عَنْبَرٍ كَذَلِكَ
وَ إِنَّ عَدَدَ خَدَمِكَ فِي الْجَنَّةِ أَكْثَرُ مِنْ عَدَدِ قَطْرِ الْمَطَرِ وَ النَّبَاتِ وَ شُعُورِ الْحَيَوَانَاتِ
بِكَ يُتِمُّ اللَّهُ الْخَيْرَاتِ
وَ يَمْحُو عَنْ مُحِبِّيكَ السَّيِّئَاتِ
وَ بِكَ يُمَيِّزُ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ الْكَافِرِينَ
وَ الْمُخْلَصِينَ مِنَ الْمُنَافِقِينَ
وَ أَوْلَادَ الرُّشْدِ مِنْ أَوْلَادِ الْغَيِّ … »
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
كدام يك از شما ديروز، به خاطر آنچه که از دوستی ديد، در راه خدا بر برادر خود ترحم كرد، سپس در مورد آن برادر با شيطان مقابله كرد و دست از كار برنداشت تا اینکه بر او چیره شد؟
پس علی گفت: من یا رسول الله!
رسول خدا ص فرمود:
ای علی برای برادران مؤمن خود روایت کن تا آنان تا آنجا که ممکن است، از نیکی تو پیروی کنند،
گرچه آنها به تو نخواهند رسید، چه در سبقت در عبادت و چه در پیشی گرفتن از فضایل بر تو،
بلکه مانند این است که از زمین به خورشید نگاه کنید و از حومه مغرب به حومه مشرق بنگرند.
پس علی ع گفت:
یا رسول الله! از خانهای از طایفه فلان گذشتم و مرد مومنی از انصار را دیدم که از آن سطل زباله پوست خربزه و خیار و انجیر برداشته بود و از شدت گرسنگی زیاد، اینها را میخورد.
پس چون او را دیدم از او خجالت کشیدم که مرا ببیند و شرمنده شود، لذا از او روی برگرداندم و به خانهام رفتم.
و برای غذای سحر و افطار دو قرص جو (نان) آماده کرده بودم.
پس با این دو نزد آن مرد آمدم و اینها را به او دادم و به او گفتم:
هر وقت گرسنه شدی از آن بگیر که خداوند عز و جل برکات را در این دو قرار میدهد.
پس به من گفت: ای ابوالحسن!
من میخواهم این نعمتها را برای آگاهی از صداقت شما در سخنانتان بیازمایم.
من گوشت جوجه اردک را میخواهم. اهل بیت من آن را بر من خواستند.
پس به او گفتم: لقمهای از این دو را بشکن، به مقداری از جوجه اردک که میخواهی، که خداوند آن را با درخواست من برای تو، به فضیلت حضرت محمد (ص)، به جوجه اردک تبدیل میکند.
پس شیطان به ذهنم خطور کرد و مطلبی را پیش روی من قرار داد و گفت: ای ابوالحسن! تو با او این کار را می کنی، شاید او منافق باشد؟
پس به او گفتم: «اگر مؤمن باشد، بر آنچه من با او میکنم، حق دارد، و اگر هم منافق باشد، پس من مستحق نعمت هستم، زیرا چنین نیست که هر کار نیکی به سزاوارش برسد».
و به او گفتم:
من به وسیله محمد و آل پاکش به درگاه خداوند تضرع و دعا میکنم، تا او را به اخلاص و ترک کفر متمایل کنم، اگرچه منافق باشد،
زیرا این صدقهای که به او میرسانم، یعنی دعا و درخواست خیری که در حق او میکنم، از آن صدقه من بر او، که دادن غذای شریف، موجب رسیدن به مال و ثروت است، برتر است.
پس شیطان مغلوب شد و من به فضل محمد و آل پاکش، برای آن مرد مخفیانه به درگاه خداوند تضرع کردم.
پس مرد شروع به لرزیدن کرد و به روی خود افتاد.
پس او را برخاستم و به او گفتم: این چه بود که کردی؟
گفت:
من منافق بودم و در آنچه محمد میگفت و تو میگفتی شک میکردم
و خداوند بر من آشکار کرد از آسمانها و حجابها،
پس بهشت را دیدم و آنچه را که با آن از ثواب مهیا شده، دیدم،
و از لایههای زمین برایم آشکار شد،
پس جهنم را دیدم و هر چه را که با آن آماده شده، از مجازاتها، دیدم.
پس همان جا بود که ایمان در قلبم واقع شد و با آن قلبم را خالص کرد و شبهاتی که بر من چیره شده بود، از من دور شد.
پس آن مرد دو قرص (نان) را گرفت و من به او گفتم:
هر وقت میخواهی، اندکی از قرص نان بشکن تا خداوند آن را به هر چه میخواهی «تَشْتَهِيهِ وَ تَتَمَنَّاهُ وَ تُرِيدُهُ»، تبدیل میکند.
پس این گونه، آن دو قرص نان تبدیل به گوشت و چربی و شیرینی و خرما و خربزه و میوه های زمستانی و تابستانی شد تا اینکه خداوند متعال از آن دو نان شگفتیها را آشکار کرد.
و آن مرد از جملۀ کسانی شد که خداوند از آتش دوزخ آزاد کرد و از خاصان و نیکوکاران شد.
در این هنگام بود که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و فرشته مرگ را دیدم که شیطان را نشانه گرفتهاند و هر یک از آنها سنگی به اندازه کوه ابوقبیس دارند.
پس هر یک از آنها که بر شیطان میگذشت، سنگی را روی سنگی، بروی شیطان انباشته میکرد، بطوریکه دست و پای شیطان از آن رمی جمرات، تکه تکه شد.
و ابلیس ادامه داد:
پروردگارا! قول تو! قول تو!
آیا مرا تا روزی که برانگیخته میشوند مهلت ندادی؟»
پس (یکی از فرشتگان) به شیطان ندا داد:
«تو را از مردن مهلت دادم، اما از شکستن دست و پا و جراحت مهلت ندادم».
رسول خدا فرمود:
ای ابوالحسن! همان گونه که بر شیطان غلبه کردی و در راه خدا، بخشش نمودی «انسان خداگونه!»، و بر شیطانی که تو را از انجام این کار خیر نهی میکرد، چیره شدی،
خداوند متعال نیز شیطان را از جانب تو و دوستداران تو رسوا می کند.
و در آخرت به تعداد هر دانه خردل از آنچه به رفیقت دادی و در مورد آنچه از خدا برای او خواستی، به تو کوهی از طلا که بزرگتر از جهان و از زمین تا آسمان است، میدهد.
و به تعداد هر دانه از آن، کوهی از نقره مانند آن، و کوهی از مروارید، و کوهی از یاقوت، و کوهی از جواهر، و کوهی از نور پروردگار عز و جل مانند آن، و کوهی از زمرد و کوهی از آبزیان مانند آن و کوهی از مشک و کوهی از عنبر مانند آن، میدهد.
و تعداد خدمتگزارانت در بهشت از تعداد قطرات باران و نباتات و موی حیوانات بیشتر است.
به تو، خداوند نیکی ها را کامل می کند و بدی ها را از دوستداران تو می زداید.
و سوگند که به سبب تو، خداوند بین مؤمنان از کافر، و صادقان از منافقان، و فرزندان بر حق را از فرزندان نامشروع فرق میگذارد».
داستان تکراری مستقرین «فَلَا يَرْتَدُّونَ أَبَداً»
و معارین «وَ مِنْهُمْ مَنْ يُعِيرُ الْإِيمَانَ عَارِيَّةً»
وَ مِنْهُمْ مَنْ يُعِيرُ الْإِيمَانَ عَارِيَّةً
فَإِذَا هُوَ دَعَا وَ أَلَحَّ فِي الدُّعَاءِ مَاتَ عَلَى الْإِيمَانِ.
[جبل – معارین و مستقرین – ارتداد]:
+ مفهوم «ثبات» که در واژه «جبل» وجود دارد.
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ اللَّهَ جَبَلَ النَّبِيِّينَ عَلَى نُبُوَّتِهِمْ فَلَا يَرْتَدُّونَ أَبَداً
وَ جَبَلَ الْأَوْصِيَاءَ عَلَى وَصَايَاهُمْ فَلَا يَرْتَدُّونَ أَبَداً
وَ جَبَلَ بَعْضَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْإِيمَانِ فَلَا يَرْتَدُّونَ أَبَداً
وَ مِنْهُمْ مَنْ يُعِيرُ الْإِيمَانَ عَارِيَّةً
فَإِذَا هُوَ دَعَا وَ أَلَحَّ فِي الدُّعَاءِ مَاتَ عَلَى الْإِيمَانِ.
خداوند پيامبران را بر سرشت نبوت آفريد،
یعنی در نبوت خود ثابت قرار داده و آنها هرگز از مقام خود كنار نمىروند،
و اوصياء آنها را هم به اين طريق قرار داده است، یعنی آنها را بر سرشت وصيتها (و آنچه به آنها سفارش شده) آفريد، پس هرگز برنگردند،
گروهى از مؤمنان هم اين چنين هستند، یعنی بر سرشت ايمان آفريده شدهاند، پس هرگز برنگردند،
گروهى هم ايمان عاريه دارند، پس اگر دعا كنند و اصرار بر دعا داشته باشند با ايمان از دنيا مىروند.
+ «بداء»
+ «ردد»
+ «عور»
تقدیرات امضاء شده، مشمول بداء نخواهند شد!
+ «به امضای پای تقدیرات احترام بگذاریم! وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ!»
فَإِذَا وَقَعَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ فَلَا بَدَاءَ
فَلِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيهِ الْبَدَاءُ مِمَّا لَا عَيْنَ لَهُ
فَإِذَا وَقَعَ الْعَيْنُ الْمَفْهُومُ الْمُدْرَكُ فَلَا بَدَاءَ
بِالْإِمْضَاءِ شَرَحَ عِلَلَهَا وَ أَبَانَ أَمْرَهَا
علم – مشیّت – اراده – تقدیر – قضا – امضاء
امام موسى كاظم عليه السّلام:
الدَّقَّاقُ عَنِ الْكُلَيْنِيِّ عَنِ ابْنِ عَامِرٍ عَنِ الْمُعَلَّى قَالَ:
سُئِلَ الْعَالِمُ ع
كَيْفَ عَلِمَ اللَّهُ
معلّى بن محمّد مىگويد:
از عالم (امام موسى كاظم عليه السّلام) سؤال شد كه
علم خداوند چگونه است؟
قَالَ
آن حضرت فرمودند:
عَلِمَ وَ شَاءَ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى وَ أَمْضَى
فَأَمْضَى مَا قَضَى
وَ قَضَى مَا قَدَّرَ
وَ قَدَّرَ مَا أَرَادَ
خداوند دانست، خواست، اراده نمود، مقدّر ساخت، حكم كرد و ايجاد نمود.
پس آنچه حكم كرد، تأييد نمود
و به آنچه مقدّر ساخت، حكم كرد
و آنچه را اراده كرد، مقدّر ساخت.
فَبِعِلْمِهِ كَانَتِ الْمَشِيَّةُ
وَ بِمَشِيَّتِهِ كَانَتِ الْإِرَادَةُ
وَ بِإِرَادَتِهِ كَانَ التَّقْدِيرُ
وَ بِتَقْدِيرِهِ كَانَ الْقَضَاءُ
وَ بِقَضَائِهِ كَانَ الْإِمْضَاءُ
پس مشيّت، بواسطۀ دانش او مىباشد
و اراده، بواسطهى مشيّت او مىباشد
و تقدير به اراده او است
و قضا به تقدير او مىباشد
و تأييد امور به حكم او است.
فَالْعِلْمُ مُتَقَدِّمٌ عَلَى الْمَشِيَّةِ
وَ الْمَشِيَّةُ ثَانِيَةٌ
وَ الْإِرَادَةُ ثَالِثَةٌ
وَ التَّقْدِيرُ وَاقِعٌ عَلَى الْقَضَاءِ بِالْإِمْضَاءِ
پس علم، بر مشيّت مقدم است
و مشيّت دوم
و اراده در مرتبهى سوم است.
و بواسطهى تأييد او، تقدير بر قضا واقع شده است.
فَلِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْبَدَاءُ
فِيمَا عَلِمَ مَتَى شَاءَ وَ فِيمَا أَرَادَ لِتَقْدِيرِ الْأَشْيَاءِ
پس در آنچه مىداند، و در آنچه براى تقدير اشياء اراده كرده است،
به هنگامى كه مىخواهد، براى خداوند بداء وجود دارد.
فَإِذَا وَقَعَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ فَلَا بَدَاءَ
امّا اگر حكم، تأييد شود ديگر بدايى در كار نيست
فَالْعِلْمُ بِالْمَعْلُومِ قَبْلَ كَوْنِهِ
وَ الْمَشِيَّةُ فِي الْمُشَاءِ قَبْلَ عَيْنِهِ
وَ الْإِرَادَةُ فِي الْمُرَادِ قَبْلَ قِيَامِهِ
وَ التَّقْدِيرُ لِهَذِهِ الْمَعْلُومَاتِ قَبْلَ تَفْصِيلِهَا وَ تَوْصِيلِهَا عِيَاناً وَ قِيَاماً
و علم به معلوم قبل از بودن آن است
و مشيّت در آنچه ايجاد مىشود، قبل از بوجود آمدن آن است
و اراده در آنچه اراده مىشود، قبل از بروز آن مىباشد
و مقدّر ساختن اين معلومات از جهت بروز و بوجود آمدن قبل از توضيح و رسيدن مىباشد
وَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ هُوَ الْمُبْرَمُ مِنَ الْمَفْعُولَاتِ ذَوَاتِ الْأَجْسَامِ الْمُدْرَكَاتِ بِالْحَوَاسِّ مِنْ ذِي لَوْنٍ وَ رِيحٍ وَ وَزْنٍ وَ كَيْلٍ وَ مَا دَبَّ وَ دَرَجَ مِنْ إِنْسٍ وَ جِنٍّ وَ طَيْرٍ وَ سِبَاعٍ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِمَّا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ
و حكم نمودن براساس تأييد، همان يقين به انجام دادن است و روى اجسامى است كه حواس پنجگانه را درك مىكنند كه عبارتند از: اشياء داراى رنگ، باد، وزن، پيمانه، جنبيدنيها و حركتكنندهها مانند انسان، جن، پرنده، درّندگان و ديگر چيزهايى كه بوسيلهى حواس پنجگانه درك مىشوند.
فَلِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيهِ الْبَدَاءُ مِمَّا لَا عَيْنَ لَهُ
فَإِذَا وَقَعَ الْعَيْنُ الْمَفْهُومُ الْمُدْرَكُ فَلَا بَدَاءَ
وَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ
پس در اين موارد براى خداوند بداء وجود دارد به شرط آنكه وجود خارجى نداشته باشند
امّا زمانى كه وقوع خارجى پيدا كردند و قابل درك شدند، ديگر بدايى در كار نيست
و خداوند آنچه را مىخواهد انجام مىدهد.
وَ بِالْعِلْمِ عَلِمَ الْأَشْيَاءَ قَبْلَ كَوْنِهَا
وَ بِالْمَشِيَّةِ عَرَفَ صِفَاتِهَا وَ حُدُودَهَا وَ أَنْشَأَهَا قَبْلَ إِظْهَارِهَا
وَ بِالْإِرَادَةِ مَيَّزَ أَنْفُسَهَا فِي أَلْوَانِهَا وَ صِفَاتِهَا وَ حُدُودِهَا
وَ بِالتَّقْدِيرِ قَدَّرَ أَقْوَاتَهَا وَ عَرَّفَ أَوَّلَهَا وَ آخِرَهَا
وَ بِالْقَضَاءِ أَبَانَ لِلنَّاسِ أَمَاكِنَهَا وَ دَلَّهُمْ عَلَيْهَا
وَ بِالْإِمْضَاءِ شَرَحَ عِلَلَهَا وَ أَبَانَ أَمْرَهَا
ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ.
و قبل از بوجود آمدن اشياء به آنها علم داشته است
و بواسطهى مشيّت خود، خصوصيات و اندازهى آنها را مىشناخت
و قبل از آشكار شدنشان، آنها را ايجاد نمود
و با ارادۀ خود آنها را در رنگ، خصوصيات و اندازه متفاوت ساخت
و با تقدير خود، زمانشان را مقدّر ساخت
و اوّل و آخرشان را شناخت
و بواسطهى حكم خود براى مردم مكانشان را آشكار ساخته و آنها را به آنجا راهنمايى كرد
و با تأييد، علت آنها را شرح داده و وضعيتشان را روشن ساخت
و اين تقدير خداوند ارجمند و هميشه دانا است.