دکتر محمد شعبانی راد

نور قرآن 74 – سورة المدثر

[سورة المدثر (74): الآيات 1 الى 10]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏

يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ (1)
اى كشيده رداىِ شب بر سر،

قُمْ فَأَنْذِرْ (2)
برخيز و بترسان.

وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ (3)
و پروردگار خود را بزرگ دار.

وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ (4)
و لباس خويشتن را پاك كن.

وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ (5)
و از پليدى دور شو.

وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ (6)
و منّت مگذار و فزونى مَطَلب.

وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ (7)
و براى پروردگارت شكيبايى كن.

فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ (8)
پس چون در صور دميده شود،

فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ (9)
آن روز [چه‏] روز ناگوارى است!

عَلَى الْكافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ (10)
بر كافران آسان نيست.

[سورة المدثر (74): الآيات 11 الى 31]

ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً (11)
مرا با آنكه [او را] تنها آفريدم واگذار.

وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً (12)
و دارايى بسيار به او بخشيدم،

وَ بَنِينَ شُهُوداً (13)
و پسرانى آماده [به خدمت، دادم‏]،

وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيداً (14)
و برايش [عيش خوش‏] آماده كردم.

ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ (15)
باز [هم‏] طمع دارد كه بيفزايم.

كَلاَّ إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً (16)
ولى نه، زيرا او دشمنِ آيات ما بود.

سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً (17)
به زودى او را به بالارفتن از گردنه [عذاب‏] وادار مى‏‌كنم.

إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ (18)
آرى، [آن دشمن حقّ‏] انديشيد و سنجيد.

فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (19)
كُشته بادا، چگونه [او] سنجيد؟

ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (20)
[آرى،] كشته بادا، چگونه [او] سنجيد.

ثُمَّ نَظَرَ (21)
آنگاه نظر انداخت.

ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ (22)
سپس رو ترش نمود و چهره در هم كشيد.

ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ (23)
آنگاه پشت گردانيد و تكبّر ورزيد،

فَقالَ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ (24)
و گفت: «اين [قرآن‏] جز سحرى كه [به برخى‏] آموخته‏‌اند نيست.

إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ (25)
اين غير از سخن بشر نيست.»

سَأُصْلِيهِ سَقَرَ (26)
زودا كه او را به سَقَر در آورم.

وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ (27)
و تو چه دانى كه آن سَقَر چيست؟

لا تُبْقِي وَ لا تَذَرُ (28)
نه باقى مى‌‏گذارد و نه رها مى‌‏كند.

لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ (29)
پوستها را سياه مى‌‏گرداند.

عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ (30)
[و] بر آن [دوزخ‏]، نوزده [نگهبان‏] است.

وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِيَ إِلاَّ ذِكْرى لِلْبَشَرِ (31)
و ما موكّلان آتش را جز فرشتگان نگردانيديم، و شماره آنها را جز آزمايشى براى كسانى كه كافر شده‌‏اند قرار نداديم، تا آنان كه اهل كتابند يقين به هم رسانند، و ايمان كسانى كه ايمان آورده‏‌اند افزون گردد، و آنان كه كتاب به ايشان داده شده و [نيز] مؤمنان به شكّ نيفتند، و تا كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و كافران بگويند: «خدا از اين وصف‏‌كردن، چه چيزى را اراده كرده است؟» اين گونه، خدا هر كه را بخواهد بيراه مى‏‌گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى كند، و [شماره‏] سپاهيان پروردگارت را جز او نمى‏‌داند، و اين [آيات‏] جز تذكارى براى بشر نيست.

[سورة المدثر (74): الآيات 32 الى 56]

كَلاَّ وَ الْقَمَرِ (32)
نه چنين است [كه مى‏‌پندارند!] سوگند به ماه،

وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ (33)
و سوگند به شامگاه چون پشت كند،

وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ (34)
و سوگند به بامداد چون آشكار شود،

إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ (35)
كه آيات [قرآن‏] از پديده‏‌هاى بزرگ است.

نَذِيراً لِلْبَشَرِ (36)
بشر را هشداردهنده است.

لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ (37)
هر كه از شما را كه بخواهد پيشى جويد يا بازايستد.

كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ (38)
هر كسى در گروِ دستاورد خويش است،

إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمِينِ (39)
بجز ياران دست راست:

فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ (40)
در ميان باغها. از يكديگر مى‌‏پرسند،

عَنِ الْمُجْرِمِينَ (41)
درباره مجرمان:

ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ (42)
«چه چيز شما را در آتش [سَقَر] درآورد؟»

قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (43)
گويند: «از نمازگزاران نبوديم،

وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ (44)
و بينوايان را غذا نمى‌‏داديم،

وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ (45)
با هرزه‌‏درايان هرزه‏‌درايى مى‏‌كرديم،

وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ (46)
و روز جزا را دروغ مى‏‌شمرديم،

حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ (47)
تا مرگ ما در رسيد.»

فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ (48)
و شفاعت شفاعتگران آنها را سود نبخشد!

فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ (49)
پس چرا از اين تذكار رو گردانند؟

كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (50)
به خرانِ رمنده‌‏اى مانند:

فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (51)
كه از پيش شيرى گريزان شده است.

بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً (52)
بلكه هر مردى از ايشان خواهد كه نامه‏‌هايى سرگشاده دريافت كند.

كَلاَّ بَلْ لا يَخافُونَ الْآخِرَةَ (53)
امّا نه چنان است!كه از آخرت نمى‌‏ترسند.

كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ (54)
نه چنان است!در حقيقت اين(سخن)اندرزى است،

فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ (55)
تا هر كه خواهد،از آن پند گيرد.

وَ ما يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ (56)
و[لى‏]تا خدا نخواهد[از آن‏]پند نگيرند.اوست سزاوار ترس و سزاوار آمرزش.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی