FRENEMY!
Betrayed By A Friend!
«مکو» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«مَكَا: با دهان خود سوت زد.»
«مَكَا الطّير: صفر، نوعى صداى پرنده كه مثل سوت زدن است.»
مُكاءً وَ تَصْدِيَةً
لینکهای تعدادی از مقالات مرتبط با داستان تکراری کربلا:
+ «نحب»
+ «راز خورجین نورانی فاش میشود!»
+ «رو نمودن دست حسود برای خدا، کار سختی نیست! ما يعبؤا بكم!»
+ «چسب تمنّا، ولکنت نیست تا دستتو رو کنه!»
+ «داستان تکراری پاره کردن پیراهن یوسف ع! قدّت قمیصه!»
+ «پیامدهای دنبالهدار حسادت، تمامی ندارد!»
+ «حسود، نور رو در موضع ضعف قرار میده! ان القوم استضعفونی! اهل نور، نور رو در موضع قدرت قرار میده! فاولئک هم المضعفون! نور مضاعف! نور دولایه!»
+ «حسود با نورش گلاویز میشه! تاریکی خصومت!»
+ «حسود تلاش میکنه نور رو خنثی کنه! غیابت الجبّ!»
+ «بپّا حسادتت، کار دستت نده!»
+ «حسادت، زمینگیرت میکنه!»
+ «سرمستیِ حسادت!»
+ «حسود به نورِ خود پشت میکند!»
+ «حسود، مُشتش باز میشه!»
+ «حسادت، چشمپوشی از نور حقیقت! اغماض نور! درک نور برای اهل حسادت غامض است!»
+ «حسودِ لوس و نُنُر! مُترف خوشگذران!»
+ «داستان لیلة المبیت! و همراهی صاحبان نور با اهل حسادت! فرضیّهی بیگناهی! و نورِ از دست رفته!»
+ «چقدر ما بَدیم؟! چقدر ما بیادبیم؟! دهنکجی به تقدیرات!»
+ «برداشت غلط اهل حسادت از نور!»
+ «اجازه نده، تمناهات گولت بزنن!»
+ «دوئلِ نور و ظلمت!»
+ «حُبابِ توخالیِ حسادت!»
+ «خونِ به ناحق ریخته شده!»
+ «تاراج هستی دیگران!»
+ «چالش بزرگ! الکرب العظیم!»
+ «بدجنسی رو بذار کنار! غربالگری فتنهها!»
+ «ذبح تاریکی – طلوع نور! آزمونِ فرزند!»
+ «اتمام حجّت نورانی با اهل حسادت! اولتیماتوم نورانی!»
FRENEMY from friend and enemy is a person who is or pretends to be a friend but who is also in some ways an enemy or rival.
+ «گرگی در لباس میش!»
+ «با نور، دوست و دشمنتو میشناسی!»
+ «حسود، مراعات هیچّی رو نمیکنه! الّاً و لا ذمّةً!»
+ «حسودِ حُقّهباز!»
+ «اشتباه گرفتی!»
+ «محن – راستیآزمایی قلب!»
حسود، فقط زبانا دومی نورشه! سوت میزنه و دست میزنه!
وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكاءً وَ تَصْدِيَةً!
اما قلبا نقشۀ قتل رسول خدا ص رو کشیده!
ویژگی اهل حسادت:
دست و جیغ و هورا!
(زبانا تشویق و تایید کردن، اما باور قلبی، صفر)
صدای جیغ و دست و هورای اهل حسادت شنیده میشود و همه دور نور خود شلوغ میکنند، اما از باور قلب خبری نیست که نیست!
این کارشون بخاطر مکری است که نسبت به صاحبان نور انجام میدهند:
«وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا»،
انگاری فقط تظاهر میکنن که اهل نور هستند، اما قلبا حسدشونو مخفی نگهداشتهاند تا روزی به کارشان آید.
از ابن عباس نقل است كه قريش، عريان و كفزنان و صفيرزنان، كعبه را طواف ميكردند.
امام رضا علیه السلام:
سُمِّیَتْ مَکَّهْ مَکَّهْ لِأَنَّ النَّاسَ کَانُوا یَمُکُّونَ فِیهَا وَ کَانَ یُقَالُ لِمَنْ قَصَدَهَا قَدْ مَکَا
وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکاءً وَ تَصْدِیَةً
فَالْمُکَاءُ التَّصْفِیرُ وَ التَّصْدِیَهْ صَفْقُ الْیَدَیْنِ.
علّت نامگذاری مکّه این است که
مردم در آن سوت میزدند و کسی که به مکّه میرفت به او مَکا میگفتند
و این همان فرمودهی خدای عزّوجلّ است:
وَ مَا کَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکَاء وَ تَصْدِیَةً
پس مَکاء؛ یعنی سوتزدن و تصدیه، یعنی دستزدن.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِیعَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکاءً وَ تَصْدِیَةً
قَالَ التَّصْفِیرُ وَ التَّصْفِیقُ.
امام ع در مورد آیه: وَ مَا کَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکَاء وَ تَصْدِیَةً فرمود:
«منظور، سوتزدن و دستزدن است».
علیبنإبراهیم رحمة الله علیه:
وَ اجْتَمَعَتْ قُرَیْشٌ أَنْ یَدْخُلُوا عَلَیْهِ لَیْلًا فَیَقْتُلُوهُ
وَ خَرَجُوا إِلَی الْمَسْجِدِ یُصَفِّرُونَ وَ یُصَفِّقُونَ وَ یَطُوفُونَ بِالْبَیْتِ
فَأَنْزَلَ اللَّهُ وَ مَا کَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکَاءً وَ تَصْدِیَةً
فَالْمُکَاءُ التَّصْفِیرُ وَ التَّصْدِیَهْ صَفْقُ الْیَدَیْنِ
وَ هَذِهِ الْآیَهْ مَعْطُوفَهْ عَلَی قَوْلِهِ وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قَدْ کُتِبَتْ بَعْدَ آیَاتٍ کَثِیرَهْ.
قریش با یکدیگر توافق کردند که شبانه بر پیامبر ص هجوم آورده و ایشان را به قتل برسانند،
[پس از این توافق] به مسجدالحرام رفته و شروع به سوتکشیدن و کفزدن و طوافکردن دور خانهی خدا نمودند. خداوند در اینباره آیه:
وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکاءً وَ تَصْدِیَةً را نازل فرمود، که مراد از مکاء؛ سوتکشیدن و مراد از تصدیة؛ کفزدن است و این آیه عطف بر آیه: [به خاطر بیاور] هنگامی را که کافران نقشه میکشیدند. (انفال/۳۰) میباشد، هرچند بعد از چندین آیه قرار گرفته است.
داستان تکراری مکر اهل حسادت:
نمازشان در خانه خدا، جز سوتكشيدن و كفزدن نبود!
وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذينَ كَفَرُوا …
وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكاءً وَ تَصْدِيَةً!
[سورة الأنفال (۸): الآيات ۳۰ الى ۴۰]
وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ
وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ (۳۰)
و [ياد كن] هنگامى را كه كافران در باره تو نيرنگ مىكردند تا تو را به بند كَشَند يا بكُشند يا [از مكّه] اخراج كنند، و نيرنگ مىزدند، و خدا تدبير مىكرد، و خدا بهترين تدبيركنندگان است.
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۳۱)
و چون آيات ما بر آنان خوانده شود، مىگويند:
«به خوبى شنيديم، اگر مىخواستيم، قطعاً ما نيز همانند اين را مىگفتيم،
اين جز افسانههاى پيشينيان نيست.»
وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ (۳۲)
و [ياد كن] هنگامى را كه گفتند:
«خدايا، اگر اين [كتاب] همان حقِّ از جانب توست،
پس بر ما از آسمان سنگهايى بباران يا عذابى دردناك بر سر ما بياور.»
وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ
وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ (۳۳)
و[لى] تا تو در ميان آنان هستى، خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند،
و تا آنان طلب آمرزش مىكنند، خدا عذابكننده ايشان نخواهد بود.
وَ ما لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ
إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (۳۴)
چرا خدا [در آخرت] عذابشان نكند، با اينكه آنان [مردم را] از [زيارت] مسجدالحرام باز مىدارند در حالى كه ايشان سرپرست آن نباشند. چرا كه سرپرست آن جز پرهيزگاران نيستند، ولى بيشترشان نمىدانند.
وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكاءً وَ تَصْدِيَةً
فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (۳۵)
و نمازشان در خانه [خدا] جز سوت كشيدن و كف زدن نبود.
پس به سزاى آنكه كفر مىورزيديد، اين عذاب را بچشيد!
إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ
فَسَيُنْفِقُونَها ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً
ثُمَّ يُغْلَبُونَ
وَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ (۳۶)
بىگمان، كسانى كه كفر ورزيدند، اموال خود را خرج مىكنند تا [مردم را] از راه خدا بازدارند.
پس به زودى [همه] آن را خرج مىكنند، و آنگاه حسرتى بر آنان خواهد گشت؛
سپس مغلوب مىشوند.
و كسانى كه كفر ورزيدند، به سوى دوزخ گردآورده خواهند شد.
لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ
وَ يَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً
فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ
أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (۳۷)
تا خدا، ناپاك را از پاك جدا كند،
و ناپاكها را روى يكديگر نهد و همه را متراكم كند؛
آنگاه در جهنم قرار دهد.
اينان همان زيانكارانند.
قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا
إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ
وَ إِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ (۳۸)
به كسانى كه كفر ورزيدهاند، بگو:
«اگر بازايستند، آنچه گذشته است برايشان آمرزيده مىشود؛
و اگر بازگردند، به يقين، سنّت [خدا در مورد] پيشينيان گذشت.»
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ
فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (۳۹)
و با آنان بجنگيد تا فتنهاى بر جاى نماند و دين يكسره از آنِ خدا گردد.
پس اگر [از كفر] بازايستند قطعاً خدا به آنچه انجام مىدهند بيناست.
وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاكُمْ
نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ (۴۰)
و اگر روى برتافتند، پس بدانيد كه خدا سرور شماست.
چه نيكو سرور و چه نيكو ياورى است.
اهل نور در مقابل حسادت حسود، چه وظیفهای دارد؟!
فلا تقابله بمثل ما كافحك به!
امام علی علیه السلام:
إن حسدك أخ من إخوانك على فضيلة ظهرت منك
فسعى في مكروهك
فلا تقابله بمثل ما كافحك به
فتعذر نفسه في الإساءة إليك
و تشرع له طريقا إلى ما يحبه فيك
لكن اجتهد في التزيد من تلك الفضيلة التي حسدك عليها
فإنك تسوءه من غير أن توجده حجة عليك.
اگر دوستي با ديدن فضيلت تو ناآرام شد (حسادت کرد)،
و حرفهايي زد (تجنّی و تهمت) كه تو ناراحت شدي، مبادا مقابله به مثل كني،
تو نبايد با آن دوستي كه الآن انگيزه ناراحتي او، حسدش مي باشد مقابله به مثل كني.
اگر به او چيزي نگويي ، او عذر خواهي ميكند و كوتاه ميآيد.
ولي اگر بخواهي عكس العمل نشان بدهي، راه را براي اذيت بيشتر او باز كردهاي
و اگر عيب خود بداني و كوتاه بيايي او شرمنده مي شود و ديگر اين كارها را نميكند.
+ «نور کرامت! آغازگران بخشش!»