The Self-Lost Ones!
“By Time! Indeed, man is in loss!” (Qur’an 103:1-2)
In the sacred verse “Verily, man is in [a state of] loss”, the Arabic word خُسر (khosr) captures more than just material defeat. It refers to the deeper tragedy of losing one’s essential capital — the light within, the soul’s inner treasure, the divine potential offered to every human at the beginning of life.
In classical Arabic, “khosr” implies a reduction of one’s principal capital, not just a lack of profit. Thus, to be in khosr is to lose what is most essential, not merely to miss an opportunity. The Qur’an warns that this loss is the destiny of all humans—unless they align with truth, patience, and righteous action.
The most devastating form of loss is spiritual self-loss — when one disconnects from the divine light, from guidance, from the true teacher appointed by God. Just like a merchant who loses the core of his wealth and cannot trade anymore, a person who loses inner light becomes unable to navigate the path of life with clarity or peace. This is true failure, even if surrounded by worldly success.
As Imam Ali (peace be upon him) said:
“The world is a marketplace of loss” — a place where many sell their light for shadows, their truth for illusions, and their peace for restlessness.
Those who envy the light of others, instead of nurturing their own, become “the self-lost” — people who sabotage their destiny. They may kill the light of guidance not only in themselves but even in their children, by cutting the line of divine knowledge and pure teaching.
As the Qur’an says:
“Indeed, those who kill their children foolishly without knowledge… they are truly in loss.” (6:140)
And elsewhere:
“Whoever takes Satan as a friend instead of God has indeed suffered a clear and manifest loss.” (4:119)
The self-lost person is not merely someone who made mistakes, but someone who consciously turned away from the living, online light of divine guidance, and chose to walk in the shadows of selfish desires.
This is the loss of identity, the collapse of trust, the darkness of envy, and the ultimate forfeiture of one’s divine share.
True salvation begins when we return to the light.
To trust the divine guide.
To learn.
To grow.
To love the truth.
«خسر» یکی از هزار واژه مترادف «حسادت» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الخسران: ذهاب رأس المال»
«کسی که اصل سرمایهاش را از دست می دهد.»
«خَسِرَ التاجرُ: إذا وُضع من رأس ماله»
«خسر: أصلٌ واحدٌ يدلُّ على النَّقْص.»
«خَسَرْتُ المِيزانَ: إذا نقَصْتَه.»
+ «حسادت و تاریکی ضلالت!»
+ «وبق»
خودباختگان! وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ!
(وقتی اصل سرمایه را با حسادت میبازی!)
بررسی واژهشناسی «خُسْر»:
«خُسر» یکی از واژههای پربار در زبان عربی است که ریشه آن دلالت بر «نقصان و زیان» دارد.
در فرهنگ لغات آمده است:
الخُسران: ذَهابُ رأسِ المال
(خسران یعنی از بین رفتن سرمایه اصلی)
خَسِرَ التاجِرُ: إذا وُضِعَ من رأسِ مالِه
(تاجر زمانی خَسِر شمرده میشود که از اصل سرمایهاش کم شود)
خَسَرْتُ الميزانَ: إذا نَقَصْتَه
(یعنی وزن را کم کردی، پیمانه را سبک زدی)
بنابراین، «خسران» فقط به معنای از دست دادن سود نیست؛
بلکه سقوط تا جایی است که اصل سرمایه نیز از کف برود.
…
خُسرانِ انسان در قرآن:
در سوره والعصر، خُسران انسان بهصورت یک اصل کلی مطرح میشود که تنها چهار دسته از آن نجات مییابند: اهل ایمان، عمل صالح، دعوت به حق، و دعوت به صبر.
…
خُسر، نتیجه حسادت به نورِ علم:
آنهایی که با علم نورانیِ آنلاینِ خداوند رحمان آشنا میشوند؛ همان نوری که از طریق معلم ربانی منتخب خداوند تابیده است، اما از سر حسد و انکار، حاضر به سجده و تسلیم نمیشوند، در حقیقت اصل سرمایه وجودی خود را میبازند.
این نور، همان نوری است که اگر پذیرفته شود، دل را به بهشت وصل میکند.
اما کسی که با تمام آگاهی از حق، به خاطر حسادت آن را انکار میکند، دیگر هیچ کار نیکی از او پذیرفته نخواهد شد. این همان خسران مبین است:
زیانی آشکار، چرا که نهتنها بهرهای نبرده، بلکه خود را نیز از نور و رشد، محروم ساخته است.
وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ
این سوگند عظیم «وَالعَصر» بیانگر اهمیت زمانِ عمر انسان است، در بهرهمندی از نور علم آشکار شده.
سوگندی که خبر میدهد:
هر انسانی، مگر گروهی خاص، در زیان آشکار است.
اما چه چیزی باعث این خُسران است؟
خُسران یعنی از دست دادن اصل سرمایه. و این سرمایه، همان نور هدایت و معلم ربانی است که اگر کسی آن را شناخت و قدر ندانست، نهتنها سودی نمیبرد، بلکه اصل هستیاش را میبازد:
فَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ
…
پیوند «خُسر» با «حسد»:
حسد، ریشۀ پنهانِ خُسر است!
زیرا حسود، نهتنها خودش بهره نمیبرد، بلکه نور را انکار میکند.
مثل کسی که نور خورشید را دید و چشم بست.
برادران یوسف، با حسادت، از نور یوسف (ع) جدا شدند و این قطع ارتباط، خُسران آنها بود:
قالَ بَل سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً…
آنها نخواستند سجده کنند، پس خُسران را پذیرفتند.
و این، خسارت آشکار است:
خُسْرَانٌ مُبِينٌ
…
خُسران در زندگی شخصیتها:
فرعون: نور را از موسی شنید، اما تکبّر و حسادتش، او را به خُسران مبین کشاند.
برادران یوسف: با حسادت، سرمایه ارتباط با نبی خدا را از دست دادند.
بلعم باعورا: با اینکه علم اسم اعظم داشت، حسادت و دلبستگی به دنیا، او را به سگ هار تبدیل کرد:
فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ…
…
خُسران، نتیجه غفلت و نپذیرفتن معلم نورانی
کسانی که به سمت معلم ربانی نمیآیند، با اینکه او در دسترسشان است، مثل تاجری هستند که بهجای سرمایهگذاری، اصل سرمایه را از دست داده است.
خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ
و این، همان خُسرانی است که خدا هشدار داده بود.
آنها حتی اگر کار خوب هم انجام دهند، چون با بِرَند نور نبوده، پذیرفته نمیشود.
در این بازار زیان، تنها یک راه رهایی هست:
پیروی از معلم ربانی و بازگشت به نور هدایت خداوند.
…
نجات از خُسران
در این بازارِ عمر، همه در حال معاملهاند…
عدهای سرمایه را نگه میدارند و آن را با نورِ خداوند رشد میدهند. اینان:
الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
اما عدهای دیگر، سرمایه را از دست میدهند…
نه از روی جهل، بلکه از روی غرور، حسادت، و نخواستنِ سجده بر معلم ربانی!
خُسران، یعنی بازنده بودن در اصل ماجرا:
همانهایی که در قرآن آمده:
أُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ
…
چگونه از خُسران نجات پیدا کنیم؟
راه نجات، روشن است:
بازگشت به نورِ معلمِ ربانی!
نوری که هماکنون هست، اما حسودانِ گرگصفت، نمیخواهند ببینند…
اگر قلبمان را از حسادت پاک کنیم،
اگر معلم الهی را بشناسیم و در مقابلش سجده کنیم،
اگر نور را در زندگیمان بپذیریم…
آنگاه نهتنها در خُسران نخواهیم بود،
بلکه به رستگاری خواهیم رسید:
وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
…
«خُسر» فقط یک زیان مالی نیست.
بلکه زیان هستی است!
کسی که نورِ نجات را از دست بدهد،
در ظاهری صالح، ولی در باطن، خاسر است…
پس ای دل!
نور را بشناس…
و بهجای حسادت، با معلمِ نورانی خدا، رفیق شو!
امام علی علیه السلام:
«من النقص أن يكون شفيعك شيئا خارجا عن ذاتك و صفاتك.»
«از نقص و كمبود تو اين است كه شفاعت كنندهات خارج از ذات و صفاتت باشد.»
«نقص و خسران و باختن زمانی است که عامل آرامش، یعنی نورِ با ارزشِ درونِ قلبتو از دست بدهی، و حالا برای دسترسی به آرامش، به عوامل بیارزش بیرون از قلبت رو بیاری! که قطعا هیچوقت به آرامش نخواهی رسید! و این میشه خودباختگی!»
خسرانِ عمیقتر: خودباختگی درون، تکیه بر بیرون!
امام علی علیهالسلام فرمودند:
«مِنَ النَّقْصِ أَنْ يَكُونَ شَفِيعُكَ شَيْئًا خَارِجًا عَنْ ذَاتِكَ وَ صِفَاتِكَ.»
این یک معیار طلایی برای شناخت خُسران واقعی است:
هرگاه برای نجات، برای آرامش، برای شفاعت، چشم امیدت به بیرون از درونت بود؛
هر وقت نور آرامش را بیرون از ذات و صفاتت جستجو کردی،
آن وقت است که در حقیقت، خود را باختهای!
و این یعنی: خسران مبین!
نورِ آرامش در درون توست،
در همان نقطهای که «فطرة الله» در آن نهاده شده…
ولی حسادت، کینه، مقایسه، و بیمهری به معلمِ نورانی،
این چراغ درون را خاموش میکند؛ و تو برای روشنایی،
در به در به دنبال نورِ بیارزشِ بیرونی میروی…
مثل گرگی سرگردان،
بیجهت، بیهدف، بیقرار!
و این همان مفهوم “خسر” در عمیقترین لایههایش است:
از دست دادن اصل سرمایه:
سرمایهای که خدا در قلبت گذاشت…
نورِ آرامش، نورِ علم، نورِ ارتباط با معلم ربانی!
اگر این نور را خاموش کردی، اگر از این نور پرستاری نکردی، دیگر هیچچیز در بیرون تو،
نمیتواند شفیع تو باشد. چون از درون، خودت را باختهای…
مِن كمالِ الإنسانِ و وُفورِ فَضلِهِ استِشعارُهُ بنفسِهِ النُّقصانَ.
آگاهى انسان از ناقص بودنش، نشانه كمال و فراوانى فضل اوست.
کمالِ راستین: وقتی به خسرانِ خود آگاه میشوی…
امام علی علیهالسلام فرمودند:
«مِن كَمالِ الإِنسانِ و وُفورِ فَضلِهِ استِشعارُهُ بِنَفسِهِ النُّقصانَ.»
گویی حضرت، نوری به دل ما میتاباند تا بیدار شویم:
بدان که خسران واقعی زمانی خطرناکتر است
که از آن بیخبر باشی!
اما اگر هنوز احساس نقص در وجودت هست،
اگر هنوز در دل خود، گاهگاهی از «از دست دادن سرمایه اصلی» نگران میشوی،
بدان که این نشانه کمال است… نشانه فضل…
و فرصتی برای بازگشت به نور درون.
کسانی که به نور علم ربانی پشت کردند و خسرانشان را حس نکردند،
به «خسران مبین» گرفتار شدند.
اما اگر تو حس کردی که نوری در درونت خاموش شده،
و اگر این خاموشی تو را میسوزاند،
بدان که هنوز جانت زنده است…
و این آگاهی، سرآغاز بازگشت است.
پس خسران تنها زمانی «مبین» و آشکار میشود
که انسان از آن بیخبر بماند!
اما اگر کسی نقص خود را احساس کرد،
و برای بازگشت به نور، قدم برداشت…
چنین کسی دیگر «خاسر» نیست،
بلکه «سالک» است،
در مسیر نور…
امام صادق علیه السلام:
لاَ خَيْرَ فِيمَنْ لاَ يَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا
يَا بَشِيرُ إِنَّ اَلرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ اِحْتَاجَ إِلَيْهِمْ
فَإِذَا اِحْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلاَلَتِهِمْ وَ هُوَ لاَ يَعْلَمُ.
حضرت صادق عليه السلام به بشير فرمود:
هر يك از اصحاب ما كه فهم دين ندارد خيري ندارد،
اي بشير هر مردي از ايشان كه از نظر فهم دين بي نياز نباشد، بديگران نياز پيدا ميكند
و چون بآنها نيازمند شد او را در گمراهي خويش وارد كنند و او نفهمد.
خسران پنهان:
وقتی از علمِ معلم ربانی بیبهرهای، ناگزیر به آغوش معلم سوء پناه میبری!
یعنی آنجا که بینیازی علمیات تأمین نشود، ناخواسته محتاجِ گمراهان میشوی!
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«لاَ خَيْرَ فِيمَنْ لاَ يَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا… إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ اِحْتَاجَ إِلَيْهِمْ، فَإِذَا اِحْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلاَلَتِهِمْ وَ هُوَ لاَ يَعْلَمُ.»
این حدیث، یکی از عمیقترین تحلیلهای روانشناختیِ خسران است!
کسی که به علم ربانی وصل نباشد، ناگزیر در وقت نیاز، چشم به دیگران میدوزد؛
و این دیگران، اگر اهل نور نباشند، او را آهسته و بیصدا، وارد دروازههای گمراهی میکنند…
و فاجعه اینجاست:
او حتی متوجه نمیشود!
این یعنی خسرانی فراتر از “خسران مالی” یا “شکست اجتماعی”:
این، باختنِ تشخیص است،
و سپردنِ زمام قلب، به دست کسانی که دلشان از نور خالی است!
چه بسیار کسانی که گمان میکنند
در حال یاد گرفتناند، در حال پیشرفتاند…
اما در واقع، دارند سبک و ساکت، به سمت ضلالت کشیده میشوند.
راه نجات چیست؟
فقط یک چیز: بینیازی از غیر، با علم ربانی.
علم آنلاینی که از معلم ربانی و فرشتۀ مهربان گرفته میشود،
نه از هر صدایی که در بازار علم فریاد میزند.
این همان معنای خسران در سوره «والعصر» است:
وقتی انسان، نور درونی فهم و هدایت را از دست بدهد،
به هر بادی میل میکند…
و گرفتار همج رعاع، مذبذبین، و گرگهای سرگردان میشود!
چیزی که ما نیاز داریم اینه:
«فهم دینی و بینیازی از گمراهان»
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ»
آنچه جان ما به آن نیاز دارد، فهم دینی است؛
فهمی که ما را از پناه بردن به گمراهان و معلمان سوء بینیاز میسازد.
در واقع، ما در هر نماز، از خدای مهربان چنین میخواهیم:
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»
ما را به راه راست هدایت کن؛
اما این راه راست چگونه راهیست؟
نه هر راهی، بلکه:
«صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»
راه کسانی که به آنان نعمت دادی؛
نعمت چیست؟
در آیۀ 113 سورۀ نساء آمده:
«وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً»
یعنی نعمت بزرگ خدا، همانا علم آنلاینی است که از جانب خودش عطا میکند.
پس «راه مستقیم»، راه بهرهمندان از علم ربانی و نور هدایت الهی است، نه:
«غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ»
نه راه مغضوبان و نه راه گمراهان!
مغضوبان کسانیاند که علم داشتند ولی حسادت ورزیدند و به علم نورانی سجده نکردند؛
و گمراهان، همان نادانانیاند که چون فهم نداشتند، به دامن آن حسودان پناه بردند!
پس ما نهتنها باید «فهم دینی» داشته باشیم، بلکه باید آنقدر غنی و بینیاز شویم که محتاج به درک و هدایت گمراهان نگردیم.
اصل سرمایه، نور است! علم آنلاین است!
بازنده کسی است که نورش را از دست بدهد!
«مَنْ أَنْكَرَ وَلَايَتِي فَقَدْ … خَسِرَ»
از هزار واژه مترادف حسادت، مفهوم قطع رابطه با نور استنباط میشود.
+ «معنای قول لا مساس سامری!»:
یعنی کسی با معلم ربانی و علم آنلاین او تماس نداشته باشد!
اصل سرمایه، نور است! علم آنلاین است!
سرمایه واقعی انسان، نوری است که از عالم بالا در دل او میتابد؛
همان «علم ربانی»، همان «کلام هدایتگر معلمِ متصل به ملکوت».
بازنده حقیقی کسی نیست که مال و موقعیت ظاهری را از دست بدهد؛
بازنده کسی است که نور را از دست بدهد!
امام علی علیهالسلام فرمود:
«مَنْ أَنْكَرَ وَلَايَتِي فَقَدْ خَابَ وَ خَسِرَ وَ هَوَى فِي النَّار»
«هر که ولایت مرا انکار کند، قطعاً نومید شده، زیان کرده، و به درون آتش سقوط کرده است.»
در این روایت، واژۀ «خَسِرَ» همان خسران مبین است؛
یعنی قطع ارتباط با ولایت = از دست دادن نور = از دست دادن اصل سرمایه!
ولایت، همان پیوند با نور نجاتبخش است؛
و انکار ولایت، یعنی بریدن از آن نور، که نهایتاً به خسران و سقوط در آتش دوری از نور میانجامد.
در لغتنامه آمده:
الخُسْران: ذَهاب رأسِ المال
یعنی از دست دادن اصل سرمایه!
و دربارۀ سامری، آن حسودِ به ولایتِ حضرت موسی و خلیفة ربانی:
وقتی از نور و تماس با معلم الهی برید،
به زبان خود اعتراف کرد:
«لا مِساسَ!»
دیگر هیچ تماس و ارتباطی نیست!
او از حوزۀ نور کنار گذاشته شد؛ دیگر نوری برایش باقی نماند.
و این سرنوشت هر حسودی است که با ولایت و نورِ معلم ربانی تماس نداشته باشد.
…
از هزار واژه مترادف حسادت، یک پیام بیرون میآید:
حسود، کسی است که رابطۀ خودش را با نورِ علمِ ربانی قطع کرده است!
پس «خسران»، یعنی فقدان نور؛
و «فقدان نور»، یعنی بیارتباطی با آنکه نور را از آسمان آورده و در قلبهای مستعد جاری میسازد.
امام علی علیه السلام:
«الدُّنْيَا سُوقُ الْخُسْرَان»
«دنيا، بازار زيان است.»
«وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ»
دنیا؛ بازار خسران است!
امام علی علیهالسلام فرمودند:
«الدُّنْيَا سُوقُ الْخُسْرَان»
«دنیا، بازار زیان است.»
و قرآن با لحنی سوگندوار هشدار میدهد:
«وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ»
(قسم به زمان! همانا انسان در خسران و زیان است.)
این دو بیان نورانی، یک حقیقت بزرگ را آشکار میسازند:
دنیا مانند بازاری است که اغلب انسانها در آن، نهتنها سود نمیبرند، بلکه سرمایه اصلیشان را از دست میدهند.
و آن سرمایه، نورِ ولایت، فهم دینی حقیقی، و پیوند با معلم ربانی است.
زیانکار، کسی نیست که مال دنیایش را از دست بدهد، بلکه:
خاسر واقعی کسی است که “نور” را از دست داده باشد!
چرا دنیا بازار خسران است؟
زیرا بسیاری از مردم:
بهجای اتصال به علم نورانی و ربانی، به سرابهای فریبنده سرگرم میشوند.
بهجای همراهی با صراط کسانی که نعمت یافتند، در مسیر مغضوبین و گمراهان قدم میگذارند.
بهجای سرمایهگذاری در ملکوت، در حسد، غفلت، و تقلید کورکورانه غرق میشوند.
…
دنیایی که در آن «نورِ ولایت» را گم کردهای، بازار خسران است!
و هر لحظه که با این بازار معامله میکنی، اگر متصل به علم نورانی معلم ربانی نباشی،
نهتنها چیزی به دست نمیآوری، بلکه اصل سرمایۀ جانت را هم میبازی!
بیا دوباره با نور آسمانی، با ولایت، با فهم عمیق دین،
از این بازار خسران، سودآور بیرون بیاییم…
مشتقات ریشه «خسر» 65 بار در آیات قرآن تکرار شده است.
با درک معنای زیبای واژه خسر، در این آیات تدبّر کنیم.
بُرد و باخت!
Winners vs. Losers
برندگان: اهل نور!
بازندگان: اهل حسادت!
تاریکی خودباختگان حسود!
حسود، با حسادتش، همه چیزشو باخت! چه باختنی!
«وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبيناً»
حسود با اشتباه مرگبارش، هُویّت نورانی خودشو برای همیشه از دست داد! «نورِ عاریه!»
از رفتار حسود معلوم میشه که خودشو باخته!
وحشتزده و هراسناک است!
+ «نور از دست رفته!»
تاریکی خودباختگان حسود!
«خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً»
حسود، با حسادتش، همهچیز را باخت!
و چه باختنی بدتر از اینکه هویّت نورانی خودش را برای همیشه از دست بدهد؟
«وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً»
«هرکس شیطان را به جای خدا به دوستی بگیرد، بیتردید زیانی آشکار کرده است!»
این «خسران مبین» یعنی:
از دست دادن نور اصلی وجود،
فروریختن در ظلمت حسد و وسوسه،
و پیوند خوردن با شیطان به جای معلم نورانی ربانی.
…
نورِ عاریه، نور از دست رفته!
این جملۀ طلایی رو بخاطر داشته باشیم:
👈(تا زمانی که از مرز شناخت معارین عبور نکردهایم، حقیقت دین خدا را نشناختهایم.)👉
گاه انسان، نوری دارد؛ اما نوری عاریهای است:
نه از اتصال مستقیم قلبی با معلم ربانی، بلکه از تأثیرات لحظهای و سطحی.
ولی حسادت، این نور را خاموش میکند.
و حسود، وحشتزده، مضطرب، هراسان و سرگردان میشود…
چرا؟
چون پیوندش با منبع اصلی نور قطع شده است!
از رفتار حسود پیداست که خودش را باخته:
پرخاشگر است.
نمیتواند حضور نور را تحمل کند.
همیشه در اضطراب است که مبادا دیگران بر او برتری یابند!
…
حسد، خسرانِ هویّت نورانی انسان است.
و خسران نهایی، نه در بیرون، بلکه در خاموشی نور درون است.
امام علی علیهالسلام:
«الحسود لا یسود!»
«حسود هرگز آقایی نمیکند.»
زیرا او در ظلمت حسد فرو رفته است،
و هیچ چراغی، هیچ نوری، و هیچ آرامشی دیگر در جانش نمیدرخشد.
[سورة آلعمران (۳): آية ۱۵۱]
سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً
وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ (۱۵۱)
به زودى در دلهاى كسانى كه كفر ورزيدهاند بيم خواهيم افكند،
زيرا چيزى را با خدا شريك گردانيدهاند كه بر [حقانيت] آن، [خدا] دليلى نازل نكرده است.
و جايگاهشان آتش است، و جايگاه ستمگران چه بد است.
خوفِ درونِ تاریکان؛ خودباختگانِ بیپناه!
«سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ…»
این آیه شریفه از راز خوف و وحشت پنهانِ درون کافران پرده برمیدارد؛
کسانی که دل از نور الهی بریدهاند و به چیزی دل بستهاند که هیچ حجتی از سوی خدا برایش نازل نشده است.
این همان خسران مبین است:
جایگزینی نور با سایهها، و پناه بردن به تاریکی بیسند.
وقتی انسان به علمِ ربّانی متصل نیست و از «معلم نورانی» دور افتاده، در دلش خلأیی پدید میآید که با هیچ چیز پر نمیشود. این خلأ، تبدیل به ترس میشود؛ ترسی بیپایان که خودش نمیداند منشأ آن کجاست!
آیه میفرماید:
«سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ»؛
این رُعب همان باطن تاریک حسد، انکار، و بریدن از نور است.
کسانی که حقیقت را شناختند اما از روی کبر و حسادت انکار کردند، ناخواسته در دل خود ترس دائمی از گم شدن، بیپناهی، و سقوط را میپرورانند.
و اینجاست که مأوا و پناهگاهشان آتش خواهد بود.
یعنی با دل بریدن از نور، دیگر هیچ پناهگاهی برای آرامش نمییابند.
جایگاه ستمگران بد جایی است! زیرا به خود ستم کردهاند؛
سرمایهٔ الهیشان را باختهاند؛ و از ولیّ رحمانی جدا گشتهاند.
این همان است که در تعبیر امام علی علیهالسلام نیز آمده بود:
«الدُّنْيا سُوقُ الْخُسْرَان»
دنیای بینور، بازاری است که در آن انسان همهچیزش را میبازد!
حسود خودش میدونه که بیارزش شده!
چون نَفْسش بیارزش شده، لذا اعتماد به نفس نداره!
خودش، خودشو باور نداره!
چون نورشو باور نکرده!
خودش میفهمه که تاریک و ناتوان و ناکارآمد شده،
و همچنین عاجز در برابر اقتدار صاحبان نور.
به این میگن: «خودباختگی!»: «آشفتگی هویّت!»
«خودباخته، شخصیتی است مُنفَعِل، که در مهار حسادت و تمنّاهای خودش ناتوان است و بدنبال هویت منفی و تاریک حسود خود است. مسئولیتگریز است و دلزدگی و دلمردگی و بیتفاوتی در رفتارش موج میزند. احساس پوچی میکند. دلمشغولیهای بیهدف دارد و توان خود را بیخودی و در مسیر باطل به هدر میدهد. نقشی موثر برای آرامش قلب خود ندارد، چون ابزار نورانی آرامش قلبش را از دست داده است.»
«حسود، بیهدف و سردرگم و سرگردان!»
«خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ»
ببین حسادت چه بلایی سر متکبّر میاره!
داستان تکراری شیطان: «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
خودباختگیِ حسود؛ سقوط هویت در تاریکی
حسود، در اعماق وجودش میداند که بیارزش شده است!
وقتی نفس انسان سقوط میکند و به تاریکی آلوده میشود،
دیگر نه اعتماد به نفس میماند، نه عزت نفس.
او خود را باور ندارد؛ چون نور خودش را باور نکرده است!
در درونش احساس میکند که تاریک، ناتوان و ناکارآمد شده؛
و در برابر شکوه و اقتدار صاحبان نور، عاجز و زبون است.
این همان چیزی است که به آن خودباختگی میگویند: آشفتگی هویّت!
خودباخته، شخصیتی مُنفَعِل است؛ کسی که در مهار حسادتها و تمنّاهای خود ناتوان است.
هویتی منفی و تاریک برای خود ساخته، از مسئولیتپذیری فراری است، و نشانههای دلمردگی، بیتفاوتی و دلزدگی در رفتار او به وضوح دیده میشود.
درونش از احساس پوچی لبریز است.
دلمشغولیهایی بیهدف دارد و توان و وقت خود را بیهوده، و در مسیر باطل، تلف میکند.
او دیگر هیچ نقش مؤثری برای آرامش قلب خود ندارد؛ چون ابزار نورانی آرامش را از کف داده است.
حسود، بیهدف و سرگردان است؛
در طوفان احساساتِ منفی، همچون گردبادی بیجهت، پریشان و حیران.
«خَسِرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةَ»
(او دنیا و آخرت را باخت!)
ببین حسادت چه بلایی سرِ متکبّر میآورد!
داستان تکراری شیطان:
«أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ!»
او هم نور را دید، اما چون خود را در آینه نور نپذیرفت، سقوط کرد!
به جای سجده بر نور، بر کبر خود سجده کرد. و این آغاز خسرانی بود که تا ابد ادامه دارد…
بُرد، فقط در گرو عمل به نور است.
فقط اهل نور دارای هویّت و اصالت میباشند!
«اعتماد به نور، اعتماد به نفس است!»
«اهل نور، اهل سرمایهگذاری!»
هر کسی از تاریکی تمنّاهاش اتباع کنه، باختش حتمیه!
+ «بزرگترین قربانیان تاریخ!»
+ «قبولی خرداد! مردودین شهریور!»
اهل نور، اهل اصالتاند؛ و بُرد، فقط با نور است!
در این مسیر، فقط کسانی پیروزند که به نور عمل کردهاند؛
نه آنانکه نور را دیدند، اما سجده نکردند…
✨ بُرد، فقط در گرو عمل به نور است!
اهل نور، کسانیاند که از سرمایه الهیِ درونشان، بهره بردهاند.
آنان به معلم ربانی اعتماد کردهاند، و نورِ علم را، چراغ راه دل خود ساختهاند.
«اعتماد به نور، همان اعتماد به نفس واقعی است!»
نه خودفریبی، نه تکیه به پوچی و تمناهای بیرونی.
✨ اهل نور، اهل سرمایهگذاریاند!
سرمایهشان، «نور» است؛
و عملشان، «تجارتِ رابحه» است!
آنان به خوبی میدانند که هر لحظه از عمر، یک فرصت طلایی برای اتصال به نور است.
اما…
❗️ هر کسی که به جای تبعیت از معلم نورانی، از تاریکیِ تمنّاهایش تبعیت کند،
باختش حتمی است!
و این همان «خسران مبین» است!
…
🔥 بزرگترین قربانیان تاریخ چه کسانیاند؟
نه کسانی که نادان بودند،
بلکه آنانکه نور را شناختند،
اما به حسد، به کبر، به تمنّاهای تاریکشان میدان دادند!
مثل سامری، بلعم، برادران یوسف، شیطان!
آنها با دستان خود، چراغ نجات را خاموش کردند…
و با حسادت، اصل سرمایه را باختند!
…
قبولی خرداد؛ مردودین شهریور!
در مکتب نور، قبولشدگان کسانیاند که
در امتحانات پنهان زندگی،
به نور دل دادند و در برابر معلم، ادبِ سجده را نگه داشتند.
اما مردودین، همانهاییاند که
در «سکوتِ شب»،
در «تمنّای شهوت»،
در «تکبّر بیدلیل»،
در «حسادتهای پنهان»،
سقوط کردند!
و این همان «سُوقُ الْخُسْرَان» است که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود.
خودباختگان،
داستان تکراری طرفداران دوآتیشهای است که اکثرا توزرد از آب در اومدن!
وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ …
«التَّعَرُّبَ بَعْدَ الْهِجْرَةِ»
[سورة البقرة (۲): آية ۲۱۷]
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ
قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ
وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ
وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا
وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ
فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ
وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (۲۱۷)
از تو در باره كارزار در ماه حرام مىپرسند.
بگو: «كارزار در آن، گناهى بزرگ و باز داشتن از راه خدا و كفر ورزيدن به او و[ باز داشتن از] مسجدالحرام [=حج]،
و بيرون راندنِ اهل آن از آنجا، نزد خدا [گناهى] بزرگتر، و فتنه [=شرك] از كشتار بزرگتر است.»
و آنان پيوسته با شما مىجنگند تا -اگر بتوانند- شما را از دينتان برگردانند.
و كسانى از شما كه از دين خود برگردند و در حال كفر بميرند،
آنان كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مىشود،
و ايشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.
امام صادق علیه السلام:
«… ثُمَّ إِذَا صَارَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى رِضْوَانِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ ارْتَدَّ كَثِيرٌ مِمَّنْ كَانَ أَعْطَاهُ ظَاهِرَ الْإِيمَانِ
وَ حَرَّفُوا تَأْوِيلَاتِهِ وَ غَيَّرُوا مَعَانِيَهُ وَ وَضَعُوهَا عَلَى خِلَافِ وُجُوهِهَا
قَاتَلَهُمْ بَعْدُ عَلَى تَأْوِيلِهِ
حَتَّى يَكُونَ إِبْلِيسُ اَلْغَاوِي لَهُمْ هُوَ اَلْخَاسِرَ اَلذَّلِيلَ اَلْمَطْرُودَ اَلْمَغْلُولَ …»
«سپس بعد از درگذشت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گروهى كه به ظاهر ايمان آورده بودند مرتد مىشوند و قرآن را تحريف نموده و معانى آن را تغيير مىدهند و بر خلاف واقع تفسير مىنمايند
در اين هنگام با آنها از روى تأويل قرآن به پيكار مىپردازد
تا شيطان آنها را گمراه كند و موجب زيان و ذلت و بدبختى ايشان گردد.»
امام صادق علیه السلام:
«إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَ أَعْمَى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ وَ لَمْ يَسْتَعْذِبْهُ
وَ صَارَ الشَّيْطَانُ وَلِيَّهُ يُورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلَكَةِ ثُمَّ لَا يُصْدِرُهُ.»
هر كه را خدا گمراه ساخته و دلش را كور نموده؛ حقّ بر او تلخ آيد و آن را شيرين نداند،
و در نهايت شيطان دوستش شده و او را بوادى فلاكت افكنده و از آنجا خارجش نسازد!
الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۱ الى ۱۳]
قُلْ لِمَنْ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ
لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ
الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (۱۲)
بگو: «آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ كيست؟»
بگو: «از آنِ خداست »؛ كه رحمت را بر خويشتن واجب گردانيده است.
يقيناً شما را در روز قيامت -كه در آن هيچ شكى نيست- گِرد خواهد آورد.
خودباختگان كسانىاند كه ايمان نمىآورند.
امام باقر علیه السلام:
قُلْ إِنَّ اَلْخٰاسِرِينَ اَلَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ
يَعْنِي غَبَنُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ .
يعنى خود و خانواده خويش را دچار زيان كردهاند.
[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۱۱ الى ۲۰]
فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ
قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ
أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ (۱۵)
پس هر چه را غير از او مىخواهيد، بپرستيد
«[ولى به آنان] بگو:»
زيانكاران در حقيقت كسانىاند كه به خود و كسانشان در روز قيامت زيان رساندهاند؛
آرى، اين همان خسران آشكار است.»
حسود، خودشو و بستگانشو از نور هدایت محروم میکنه!
«الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ»
در صورتیکه دستور اینه:
«قُوا أنفُسَكُمْ و أهليكُمْ نارا»
[سورة الأنعام (۶): آية ۱۴۰]
قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ
وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ
قَدْ ضَلُّوا وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ (۱۴۰)
كسانى كه از روى بىخردى و نادانى، فرزندان خود را كشتهاند،
و آنچه را خدا روزيشان كرده بود – از راه افترا به خدا – حرام شمردهاند، سخت زيان كردند.
آنان به راستى گمراه شده، و هدايت نيافتهاند.
🔥 حسادت، قتل نور است!
و حسود، با این قتلِ پنهانِ نور،
تاویلا، قاتلِ فرزندانِ خویش میشود!
بیآنکه خونی بریزد، چراغ هدایت را از خانهاش خاموش میکند.
قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ…
کسانی که از روی نادانی و سبکعقلی، فرزندان خود را کشتند، در واقع سرمایههای زندگیشان را نابود کردند.
اما فقط قتل فیزیکی نیست که زیانآور است؛
حسود، قاتلِ نور است!
حسود، نه فقط خودش را، بلکه فرزندان و بستگانش را هم از نور هدایت محروم میکند.
…
محرومسازی نسل از هدایت:
وقتی پدر یا مادر، معلم یا مربی،
نسبت به نور حسادت بورزد، نسبت به معلم ربانی کینه داشته باشد،
در واقع از عمق جان، نور را انکار کرده است.
و وقتی خودش از نور محروم شد، دیگر چه سرمایهای برای انتقال به نسل بعد باقی میماند؟
فرزندانش در تاریکی میمانند!
و در دام معلمان سوء، رسانههای مجازی گمراهگر، دوستان بد،
و آرزوهای بیاساس و بیپشتوانه، سرگردان میشوند!
این همان «خسران خانوادگی» است!
این همان قتل معنوی فرزندان است،
با دستان خود، راه هدایت را بر روی خانوادهاش میبندد…
و آنها را در جهل و تاریکی تنها میگذارد،
بدون چراغ، بدون راهنما، بدون پناه!
پس نتیجه این است:
حسود، فقط خود را نمیسوزاند؛ نسلش را هم در آتشِ خسران میافکند!
«قَدْ ضَلُّوا وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ»
نه خود هدایت یافتند،
و نه توانستند راهی برای هدایت دیگران باقی بگذارند!
چگونه خانواده را بايد از آتش حسادت نگه داشت؟!
👈ماموریت صاحبان نور برای اهل حسادتی که در معرض این علوم آشکار شده قرار میگیرند این است که همانند هشدار تابلوی حداکثر سرعت 80 کیلومتر برای راننده عمل کنند یعنی به آنها اطلاع و آگاهی بدهند، حالا این راننده است که یا از این امر الله اطاعت میکند یا نه، به این دستور عمل ننموده و به دلخواه خود رفتار می نماید و در هر صورت، تابلوی راهنمایی وظیفۀ خود را انجام داده و راندمان کارش صد در صد است و با رانندگان خاطی اتمام حجت شده است.👉
امام صادق عليه السلام:
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ في قولِهِ تَعالى :
«قُوا أنفُسَكُمْ و أهليكُمْ نارا»
لَمّا سَألَهُ أبو بَصيرٍ عَن وِقايَةِ الأهلِ ـ :
تأمُرُهُم بِما أمَرَهُمُ اللّه ُ ، و تَنهاهُم عَمّا نَهاهُمُ اللّه ُ عَنهُ ،
فإن أطاعُوكَ كُنتَ قَد وَقَيتَهُم ،
و إن عَصَوكَ فكُنتَ قَد قَضَيتَ ما عَلَيكَ.
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به ابو بصير از آيه «خود و خانواده خود را از آتشى ··· نگه داريد» كه پرسيد 👈چگونه خانواده را بايد از آتش نگه داشت👉 ـ فرمود :
آنها را به انجام آنچه خدا فرمان داده است فرمان مىدهى و از آنچه خدا منعشان فرموده است منع مىكنى. اگر از تو اطاعت كردند آنان را از آتش حفظ كردهاى و اگر نافرمانيت كردند، تو وظيفهات را انجام دادهاى.
+ «حبط عمل»
مواظب گنجینه نور قلبت باش! دزدان شبکار قبیله شیطان در کمیناند!
[سورة محمد (۴۷): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ (۲۸)
زيرا آنان از آنچه خدا را به خشم آورده پيروى كردهاند و خرسنديش را خوش نداشتند؛
پس اعمالشان را باطل گردانيد.
«حدیث حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام»
اصل سرمایه، نور است!
بازنده کسی است که نورش را از دست بدهد!
حدیث جلیس موسی ع
«قَدْ مُسِخَ قِرْداً»
داستان تکراری اهل حسادتی که از صاحب نور خویش، علوم زیادی شنیدند
اما متاسفانه مالک این نورِ عاریه خویش نشدند
و روح ایمان از آنها سلب شد و مسخ گردیدند!
قلب حسود، بینا نیست که هدف رو ببینه!
اهل نور، هدف و ماموریتشو در زندگی میدونه و میبینه!
«قلب وظیفه شناس!»
[سورة البقرة (۲): آية ۲۷]
الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ
وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ
وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ
أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (۲۷)
همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مىشكنند؛
و آنچه را خداوند به پيوستنش امر فرموده مىگسلند؛
و در زمين به فساد مىپردازند؛
آنانند كه زيانكارانند.
[سورة البقرة (۲): آية ۶۴]
ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ
فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ (۶۴)
سپس شما بعد از آن [پيمان] رويگردان شديد،
و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلما از زيانكاران بوديد.
[سورة البقرة (۲): آية ۱۲۱]
الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ
وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (۱۲۱)
كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان دادهايم، [و] آن را چنانكه بايد مىخوانند،
ايشانند كه بدان ايمان دارند.
و[لى] كسانى كه بدان كفر ورزند، همانانند كه زيانكارانند.
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۸۳ الى ۸۵]
وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ
وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ (۸۵)
و هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود،
و وى در آخرت از زيانكاران است.
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۱۴۹ الى ۱۵۰]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ (۱۴۹)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر از كسانى كه كفر ورزيدهاند اطاعت كنيد، شما را از عقيدهتان بازمىگردانند و زيانكار خواهيد گشت.
+ «بندگان رحمان! بردگان شیطان!»
بردگان اموال – بردگان اولاد!
[سورة المنافقون (۶۳): الآيات ۶ الى ۱۱]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ
وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (۹)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد،
[زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نگرداند،
و هر كس چنين كند، آنان خود زيانكارانند.
+ «سرزنش خود! خوبه یا بد؟!»
«المَغرورُ في الدنيا مِسكينٌ، و في الآخِرَةِ مَغبونٌ»
«آدم فريب خورده [از دنيا] در دنيا بينواست و در آخرت بازنده»
ویدئوچک نقش لیدر سوء آغازگر، در لحظه خروج از مسیر اصلی و ایجاد مارپیچ مرگ!
+ «تمنا فدای تقدیر یا تقدیر فدای تمنا»
پیشوایان آتش : پیش به سوی آتش!
+ «بلوهر و یوذاسف!»
«مَنْ دَانَ النَّاسَ بِمَا إِنْ دُيِّنَ بِمِثْلِهِ هَلَكَ
فَذَلِكَ الْمُسْخِطُ لِلَّهِ الْمُخَالِفُ لِمَا يُحِبُّ»
هر كه مردم را پيرو عقائدى كند كه هلاك شوند، مورد خشم خدا است،
و بر خلاف رضايت خدا عمل كرده.
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۳۶ الى ۴۲]
فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسى بِآياتِنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُفْتَرىً
وَ ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ (۳۶)
پس چون موسى آيات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند:
«اين جز سحرى ساختگى نيست و از پدران پيشين خود چنين [چيزى] نشنيدهايم.»
وَ قالَ مُوسى رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ
إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (۳۷)
و موسى گفت:
«پروردگارم به [حال] كسى كه از جانب او رهنمودى آورده
و [نيز] كسى كه فرجام [نيكوىِ] آن سرا براى اوست، داناتر است.
در حقيقت، ظالمان رستگار نمىشوند.»
وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي
فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى إِلهِ مُوسى
وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِينَ (۳۸)
و فرعون گفت:
«اى بزرگان قوم، من جز خويشتن براى شما خدايى نمىشناسم.
پس اى هامان؛ برايم بر گِل آتش بيفروز و برجى [بلند] براى من بساز،
شايد به [حالِ] خداى موسى اطّلاع يابم،
و من جدّاً او را از دروغگويان مىپندارم.»
وَ اسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنا لا يُرْجَعُونَ (۳۹)
و او و سپاهيانش در آن سرزمين به ناحق سركشى كردند
و پنداشتند كه به سوى ما بازگردانيده نمىشوند.
فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ
فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (۴۰)
تا او و سپاهيانش را فرو گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم،
بنگر كه فرجام كار ستمكاران چگونه بود.
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ
وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ (۴۱)
و آنان را پيشوايانى كه به سوى آتش مىخوانند گردانيديم،
و روز رستاخيز يارى نخواهند شد.
وَ أَتْبَعْناهُمْ فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً
وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ (۴۲)
و در اين دنيا لعنتى بدرقه [نامِ] آنان كرديم
و روز قيامت [نيز] ايشان از [جمله] زشترويانند.
قصاص قتل تاویلی، خلود در نار است!
امام سجاد علیه السلام:
عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ : فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى:
وَ لَكُمْ فِي اَلْقِصٰاصِ حَيٰاةٌ اَلْآيَةَ
وَ لَكُمْ يَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ فِي اَلْقِصَاصِ حَيَاةٌ لِأَنَّ مَنْ هَمَّ بِالْقَتْلِ فَعَرَفَ أَنَّهُ يُقْتَصُّ مِنْهُ فَكَفَّ لِذَلِكَ عَنِ اَلْقَتْلِ كَانَ حَيَاةً لِلَّذِي كَانَ هَمَّ بِقَتْلِهِ وَ حَيَاةً لِهَذَا اَلْجَانِي اَلَّذِي أَرَادَ أَنْ يَقْتُلَ وَ حَيَاةً لِغَيْرِهِمَا مِنَ اَلنَّاسِ إِذَا عَلِمُوا أَنَّ اَلْقِصَاصَ وَاجِبٌ لاَ يَجْسُرُونَ عَلَى اَلْقَتْلِ مَخَافَةَ اَلْقِصَاصِ يٰا أُولِي اَلْأَلْبٰابِ أُولِي اَلْعُقُولِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
ای امّت محمّد ص!
برای شما در قصاص، حیات (زندگانی) است.
اگر کسی بخواهد شخصی را بکُشد و [در عین حال] بداند که از او قصاص میکنند،
این کار را نخواهدکرد.
پس قصاص در اینجا موجب میشود که هم مقتول و هم قاتل زنده بمانند.
بنابراین هرگاه بدانند قصاص هست، جرأت کُشتن نخواهندیافت؛
چون میترسند آنها را هم بکشند.
ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
عِبَادَ اَللَّهِ
هَذَا قِصَاصُ قَتْلِكُمْ لِمَنْ تَقْتُلُونَهُ فِي اَلدُّنْيَا وَ تُفْنُونَ رُوحَهُ
أَ لاَ أُنَبِّئُكُمْ بِأَعْظَمَ مِنْ هَذَا اَلْقَتْلِ وَ مَا يُوجِبُهُ اَللَّهُ عَلَى قَاتِلِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْ هَذَا اَلْقِصَاصِ
قَالُوا بَلَى يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ
قَالَ أَعْظَمُ مِنْ هَذَا اَلْقَتْلِ أَنْ يَقْتُلَهُ قَتْلاً لاَ يَنْجَبِرُ وَ لاَ يَحْيَا بَعْدَهُ أَبَداً
قَالُوا مَا هُوَ
قَالَ أَنْ يُضِلَّهُ عَنْ نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ وَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ يَسْلُكَ بِهِ غَيْرَ سَبِيلِ اَللَّهِ وَ يُغْرِيَهُ بِاتِّبَاعِ طَرَائِقِ أَعْدَاءِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اَلْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِمْ وَ دَفْعِ عَلِيٍّ عَنْ حَقِّهِ وَ جَحْدِ فَضْلِهِ وَ أَلاَّ يُبَالِيَ بِإِعْطَائِهِ وَاجِبَ تَعْظِيمِهِ
فَهَذَا هُوَ اَلْقَتْلُ اَلَّذِي هُوَ تَخْلِيدُ اَلْمَقْتُولِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً مُخَلَّداً أَبَداً
فَجَزَاءُ هَذَا اَلْقَتْلِ مِثْلُ ذَلِكَ اَلْخُلُودِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ.
امام سجاد (علیه السلام) [خطاب به مردم فرمود:]
«ای بندگان خدا! این قصاص برای کسی است که در دنیا کسی را کُشته و جان او را از وی گرفته است.
آیا شما را به بزرگتر از این قتل آگاه نسازم [به طوریکه] قصاصی را که خداوند از [انجامدهندهی] آن میگیرد به مراتب بزرگتر از آن قصاص میباشد»؟
عرض کردند: «بفرمائید ای پسر رسولخدا ص»!
او فرمود: «بزرگتر از این قتل، قتلی است که جبران نشود و هیچگاه مقتول زندهنشود [حتّی در آخرت]».
گفتند: «آن کار چیست»؟
امام (علیه السلام) فرمود:
«بزرگتر از قتل یک انسان، آن است که [کسی] او را از امّت محمّد ص و ولایت علی (علیه السلام) دور کند و راهی غیر از راه خدا را به او نشان دهد و وی را به ادامهدادن طریق دشمنان علی (علیه السلام) تشویق کند و به امامت آنها راهنمائی نماید.
کسانیکه علی (علیه السلام) را از مقام خود دفع کرده و حقّش را پایمال کردند و اهمیّت نمیدهند که گرامیداشتی که حقّ اوست را به او بدهند؛ این قتلی است که مقتول را در جهنّم مخلّد میسازد و پاداش این قتل، خلود در دوزخ میباشد».
لیدر سوء (شیطان) میگه:
«وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ»
[سورة إبراهيم (۱۴): آية ۲۲]
وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ
إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ
وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي
فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ
ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ
إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ
إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (۲۲)
و چون كار از كار گذشت [و داورى صورت گرفت] شيطان مىگويد:
«در حقيقت، خدا به شما وعده داد وعده راست،
و من به شما وعده دادم و با شما خلاف كردم،
و مرا بر شما هيچ تسلطى نبود، جز اينكه شما را دعوت كردم و اجابتم نموديد.
پس مرا ملامت نكنيد و خود را ملامت كنيد.
من فريادرس شما نيستم و شما هم فريادرس من نيستيد.
من به آنچه پيش از اين مرا [در كار خدا] شريك مىدانستيد كافرم».
آرى! ستمكاران عذابى پردرد خواهند داشت.
پیشوایانِ آتش، تاجدارانِ سرنگون!
«وَ كَمْ ذِي تَاجٍ قَدْ أَكَبَّتْهُ لِلْيَدَيْنِ وَ الْفَمِ»
«و تاجدارانى كه سرنگونشان ساخت.»
«وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
«أَ فَمَنْ يَمْشي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»
إيّاك أن تَنصِبَ رجُلاً دُونَ الحُجَّةِ فَتُصدِّقَهُ في كُلِّ ما قالَ!
قال لي أبو عبد اللّه عليه السلام:
إيّاكَ و الرئاسةَ،
و إيّاكَ أن تَطَأ أعقابَ الرِّجالِ.
قلتُ: جُعِلتُ فِداكَ أمّا الرئاسةُ فقد عَرَفتُها،
و أمّا أن أطَأ أعقابَ الرِّجالِ فَما ثُلُثا ما في يَدِي إلاّ مِمّا وَطِئتُ أعقابَ الرِّجالِ؟!
فقال لي:
لَيسَ حيثُ تَذهَبُ،
إيّاك أن تَنصِبَ رجُلاً دُونَ الحُجَّةِ فَتُصدِّقَهُ في كُلِّ ما قالَ.
امام صادق عليه السلام به من فرمود:
از رياست بپرهيز و از راه افتادنِ پشت سر شخصيتها خود دارى كن.
عرض كردم:
فدايت شوم، [مذموم بودن] رياست را دانستم،
اما دو سوم آنچه [از اخبار و احاديث] در دست دارم، از همين راه افتادن دنبال رجال و شخصيتهاست.
حضرت فرمود:
درست متوجّه نشدى،
بلكه مقصود اين است كه
مبادا كسى را غير از حجّت [خدا] عَلَم كنى، و هر چه مىگويد تصديق نمايى.
+ «عمی»
مارپیچ مرگ مورچهها!
آسیاب مورچهها!
نوع عجیبی از مرگ است!
وقتی مورچهها در مارپیچ مرگ گرفتار میشوند!
صحنهای نادر از خودکشی جمعی به سبک مورچهها!
+ «اشتباه مرگبار!»
+ «بازی با آتش!»
+ «حسود، نورشو به هدر میده!»
«these ants are trapped in a deadly game of following the leader»
«این مورچهها در یک بازیِ مرگبارِ پیروی از لیدرِ سوء به دام افتادهاند.»
مورچههای شکارچی، قوه بینایی ندارند و از حس بویایی استفاده میکنند.
مارپیچ مرگ، مارپیچی است که آنقدر ادامه مییابد تا همهی مورچههای فالوئر بمیرند.
مورچهها همه مقلد هم هستند و دورنمای خود را از بغل دستی خود کپی میکنند.
و همه اطمینان و یقین به راهی که جمع میسپردند و درنهایت مرگ دستهجمعی.
جامعهی مورچهای هم همین است. جامعهای که راه و مسیر خود را نه بر مدار خرد و اعتماد به نفس و تحلیل آنچه فرد بدان رسیده است، که بر مدار ردپایی که همه از هم کپی کردهاند، بیهیچ اجتهاد شخصی یا برآوردی از عاقبت کار.
+ «داستان سرگردانی قوم بنیاسرائیل در تیه!»
چون نور پیشاهنگشونو، هنگام تغییر قبله، گم میکنن و در یک لوپ مرگ گیر میکنن
و به مخمصه میافتن و دور خودشون اینقدر میچرخن تا نابود بشن.
«يَتيهُونَ فِي الْأَرْضِ»
«المَتاهَة: جاى بيراهه كه در آن گم شوند.»
+ «جهل – استجهلت الرِّيحُ الغُصْنَ»
+ «داستان واقفیّه! حسین ابن قیاما!»
امام رضا علیه السلام:
عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع:
إِنِّي تَرَكْتُ ابْنَ قِيَامَا مِنْ أَعْدَى خَلْقِ اللَّهِ لَكَ
قَالَ ذَلِكَ شَرٌّ لَهُ
قُلْتُ مَا أَعْجَبَ مَا أَسْمَعُ مِنْكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ
قَالَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ إِبْلِيسُ كَانَ فِي جِوَارِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْقُرْبِ مِنْهُ
فَأَمَرَهُ فَأَبَى وَ تَعَزَّزَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ
فَأَمْلَى اللَّهُ لَهُ وَ اللَّهِ مَا عَذَّبَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَشَدَّ مِنَ الْإِمْلَاءِ
وَ اللَّهِ يَا حُسَيْنُ مَا عَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَشَدَّ مِنَ الْإِمْلَاءِ.
(هو الحسين بن قياما الواقفى، كان يجحد أبا الحسن الرضا عليه السلام)
حسین بن حسن می گوید:
به امام رضا ع عرض کردم:
من ابن قیاما را که از دشمنترین خلایق با شما بود ترک کردم.
حضرت فرمود:
آن [= همراه بودن تو با او و مدارایت با او] برای او بدتر بود!
گفتم: فدایتان شوم. چقدر این سخنی که از شما شنیدم عجیب است!
فرمود عجیبتر از آن ابلیس است که در جوار خداوند عز و جل و در قرب او بود
و خدا به او دستوری داد و او سرپیچی کرد و خود را بزرگ شمرد و از کافران شد
پس خداوند به او مهلت داد؛
و خداوند با چیزی شدیدتر از املاء (مهلت دادن) عذاب نکرده است.
حسین! به خدا سوگند که آنها را به چیزی شدیدتر از املاء عذاب نکرده است.
«مَا أَقْبَحَ … الْجَفَاءَ بَعْدَ الْإِخَاءِ!»
+ «حسادت و تاریکی ضلالت – ضلل»
«وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ»
«و سامرى آنها را گمراه ساخت.»
إِيَّاكَ أَنْ تَطَأَ أَعْقَابَ اَلرِّجَالِ!
إِيَّاكَ أَنْ تَنْصِبَ رَجُلاً دُونَ اَلْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِي كُلِّ مَا قَالَ!
و بر حذر باش از اين كه دنبالهرو مردم باشى،
بپرهيزى از آنكه غير از حجّت حقّ، شخصى ديگر را به رهبرى انتخاب نمائى و هر چه گويد تصديقش كنى.
امام صادق علیه السلام:
«عَنْ أَبِي حَمْزَةَ اَلثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:
إِيَّاكَ وَ اَلرِّئَاسَةَ
وَ إِيَّاكَ أَنْ تَطَأَ أَعْقَابَ اَلرِّجَالِ
فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَمَّا اَلرِّئَاسَةُ فَقَدْ عَرَفْتُهَا
وَ أَمَّا أَنْ أَطَأَ أَعْقَابَ اَلرِّجَالِ فَمَا ثُلُثَا مَا فِي يَدِي إِلاَّ مِمَّا وَطِئْتُ أَعْقَابَ اَلرِّجَالِ
فَقَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ
إِيَّاكَ أَنْ تَنْصِبَ رَجُلاً دُونَ اَلْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِي كُلِّ مَا قَالَ.»
«ابو حمزۀ ثمالى گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود:
به تو هشدار مىدهم كه بپرهيزى از آنكه سوداى رياست را در سرت بپرورانى،
و بر حذر باش از اين كه دنبالهرو مردم باشى،
عرض كردم: قربانت گردم رياست را دانستم،
و امّا اين كه دنبال مردم نروم، در حالى كه، من دو سوّم از آنچه را كه دارم (روايات از شما) از دنبال روى بدست آوردهام،
فرمود:چنان نيست كه پنداشتهاى بلكه منظور اين است كه
بپرهيزى از آنكه غير از حجّت حقّ، شخصى ديگر را به رهبرى انتخاب نمائى
و هر چه گويد تصديقش كنى.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
هلاك رجال أمّتي في ترك العلم و جمع المال.
تباهى مردان امّت من در ترك علم است و جمع مال.
رَبِّ … وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ
پروردگارا، مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار.
+ «بتپرستی!»
[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۳۵ الى ۴۱]
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً
وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ (۳۵)
و [ياد كن] هنگامى را كه ابراهيم گفت: «پروردگارا، اين شهر را ايمن گردان،
و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار.
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ
فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي
وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۳۶)
پروردگارا، آنها بسيارى از مردم را گمراه كردند.
پس هر كه از من پيروى كند، بى گمان، او از من است،
و هر كه مرا نافرمانى كند، به يقين، تو آمرزنده و مهربانى.
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ
رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ
فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ
وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (۳۷)
پروردگارا، من [يكى از] فرزندانم را در درّهاى بىكشت، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم.
پروردگارا، تا نماز را به پا دارند،
پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده
و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده، باشد كه سپاسگزارى كنند.
👈داستان تکراری ماموریت لیدرهای سوء، همان داستان تکراری شیطان است که به امر خداوند، این ماموریت را باید انجام دهد.👉
👈داستان تکراری تدبیر ابراهیم ع در کار بتان اهل حسادت، که بت بزرگ را ریز ریز نکرد و او را باقی گذاشت تا اهل حسادت به سراغ او بروند!👉
چقدر این کلام زیبای امام علی ع، با این آیات قرآن، امروز، برای ما جای تامل و تدبر دارد:
[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۵۱ الى ۶۰]:
فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً 👈إِلاَّ كَبِيراً لَهُمْ👉 لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ (۵۸)
پس آنها را -جز بزرگترشان را- ريز ريز كرد، باشد كه ايشان به سراغ آن بروند.👉
امام علی علیه السلام:
أَمَّا بَعْدُ
👈فَإِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ رَحًى تَطْحَنُ ضَلَالَةً👉
فَإِذَا طَحَنَتْ قَامَتْ عَلَى قُطْبِهَا
أَلَا وَ إِنَّ لِطَحْنِهَا رَوْقاً وَ إِنَّ رَوْقَهَا حَدُّهَا
وَ عَلَى اللَّهِ فَلُّهَا👉
أَلَا وَ إِنِّي وَ أَبْرَارُ عِتْرَتِي وَ أَطَائِبُ أُرُومَتِي أَحْلَمُ النَّاسِ صِغَاراً وَ أَعْلَمُهُمْ كِبَاراً
مَعَنَا رَايَةُ الْحَقِّ وَ الْهُدَى
مَنْ سَبَقَهَا مَرَقَ وَ مَنْ خَذَلَهَا مُحِقَ وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ
إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ عِلْمُنَا [وَ مِنْ حُكْمِ اللَّهِ الصَّادِقِ] قِيلُنَا وَ مِنْ قَوْلِ الصَّادِقِ سَمْعُنَا؛ فَإِنْ تَتَّبِعُونَا تَهْتَدُوا بِبَصَائِرِنَا …
اما بعد؛
👈همانا گریزی نیست از آسیابی که ضلالت را خرد و خمیر کند👉
که چون چنین کند بر مدار خویش قرار گیرد.
و همانا این خرد و خمیر کردن اعجابی برانگیزاند و همین اعجاب نهایت آن است
و بر خداوند درهم شکستن آن لازم است.👉
بدانید که من و نیکان از عترتم و پاکان از ریشههای من بردبارترین مردمند در خردسالی و عالمتریناند در بزرگسالی.
پرچم حق و هدایت با ماست؛
کسی که از آن سبقت جوید از دین خارج شود
و کسی که آن را خوار کند نابود شود
و کسی که همراه آن باشد ملحق گردد.
همانا ما اهل بیتی هستیم که از علم خداست علم ما؛
و از حکم صادق خداوند است سخن ما؛
و از سخن [خداوند] صادق است شنیدههای ما؛
پس اگر از ما پیروی کنید، با بصیرتهای ما هدایت شوید و …
👈👈👈فَإِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ رَحًى تَطْحَنُ ضَلَالَةً👉👉👉
در این مثال زیبا، امام علی ع، لیدر سوء را به این آسیاب سنگی تشبیه نمودهاند و اهل حسادت و گمراهی، که فالوئر او هستند را به این دانههای گندم تشبیه کردهاند که در این آسیاب جهنمی، نابود میشوند! این همان بت بزرگ است که ابراهیم ع آن را باقی گذاشت و از بین نبرد، چرا که این ماموریت مهم را او باید انجام دهد!
👈وقتیکه از نظر خداوند، ماموریت این آسیاب جهنمی برای نابود کردن گمراهان حسود به اتمام برسه، خود خدا بساط این آسیاب جهنمی رو جمع میکنه، ان شاء الله تعالی. و این عبارت زیبای کلام امام علی ع به همین امر اشاره دارد: «وَ عَلَى اللَّهِ فَلُّهَا، و بر خداوند درهم شکستن آن لازم است.»
خودباختگان!
«وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ»
در این آیه مقدس، واژه «خُسر» فقط به معنای شکست مادی یا از دست دادن فرصتی گذرا نیست، بلکه به معنای از دست دادن سرمایه اصلی انسان است؛ همان نوری که درون دل نهاده شده، گنج پنهان جان، و قابلیت الهی که از آغاز زندگی به انسان عطا شده است.
در زبان عربی، «خُسر» به معنای کم شدن اصل سرمایه است، نه صرفاً نداشتن سود. بنابراین، در حال خسران بودن یعنی از کف دادن گوهر اصلی وجود، نه صرفاً نرسیدن به موفقیت ظاهری. قرآن هشدار میدهد که همه انسانها در معرض این خسران هستند ــــ مگر آنها که راه حق، عمل صالح و صبر پیشه کنند.
بدترین نوع باخت، خودباختگی معنوی است؛ وقتی که انسان از نور درونی و هدایت ربانی جدا میشود، و از معلم نورانی منتخب خداوند بهره نمیگیرد. همچون تاجری که اصل سرمایهاش را از دست میدهد و دیگر نمیتواند در بازار زندگی معامله سودمندی کند، انسانی که نور قلبی خود را باخته، دیگر توان هدایت و آرامش ندارد.
امام علی علیهالسلام فرمود:
«الدُّنْيَا سُوقُ الْخُسْرَان»
«دنیا بازار زیان است.»
در این بازار، بسیاری انسانها نور را با سایهها معامله میکنند؛ حقیقت را به بهای توهّم میفروشند، و آرامش حقیقی را فدای آشفتگیهای نفس میکنند.
حسودان، خودشان را میبازند.
به جای شکوفا کردن نور درونشان، با حسادت، نور دیگران را میخواهند خاموش کنند. اینان «خودباختگان»اند؛ کسانی که خودشان، خویشانشان و نسلشان را از نور هدایت محروم میسازند.
قرآن میفرماید:
«قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ…»
«آنان که فرزندانشان را از روی نادانی کشتند، در زیان عظیمی هستند.» (الأنعام: ۱۴۰)
و نیز:
«وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيّاً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِيناً» (النساء: ۱۱۹)
«کسی که شیطان را به جای خدا ولی خود بگیرد، دچار خسرانی آشکار شده است.»
خودباختگی یعنی سقوط هویّت!
یعنی بیاعتمادی به خویش، چون نور درون را باور نکردهای!
یعنی ناتوانی در تصمیم و بیهدفی در زندگی.
یعنی تسلیم تاریکی تمنّاها شدن.
راه نجات چیست؟
بازگشت به نور.
اعتماد به معلم ربانی.
محبت به حقیقت.
و حرکت در صراط مستقیم اهل نور.