RECONCILIATION!
«صلح» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«صالَحَهُ: با او آشتى كرد.»
«صَلَّحَهُ: آنرا به وضع خوب و درستى برگردانيد و اصلاح كرد.»
«الصُّلْحُ يختصّ بإزالة النّفار بين الناس،
صُلْح در موارد زيادى، مخصوص از بين رفتن نفرت و كينه از ميان مردم است.»
گفته مىشود:
اصْطَلَحُوا و تَصَالَحُوا:
صلح كردند و كينهشان از ميان رفت.
«اسْتَصْلَحَ الشيءُ: آن چيز درست شد.»
«اصْطَلَحَ القومُ: آن قوم با هم بر سر چيزى اتفاق كردند.»
+ «وفق – توفیق»
«الإصْلَاحِيَّة: دار التأديب»:
«آیاتی و رسلی»، یعنی تقدیرات، دار التّأدیب آل محمد ع هستند!
پس امر تادیب را به اهلش واگذار کنیم!
«house of correction»
+ «ادب»
+ «راه آشتی»
[صلح – احسان – مقابله به مثل]:
«أَصْلَحَ الشيءَ: آن چيز را اصلاح و نيكو گردانيد.»
اين واژه ضد «افْسَدَ» است.
«أَصْلَحَ بينهم: ميان آنها را اصلاح و آشتى داد.»
«أَصْلَحَ اليهِ: به او احسان و نيكوئى كرد.»
«مَصْلَحَةُ الكَهْرباءِ: اداره برق»
عرب به سازمان و اداره میگه «مصلحة»: «utility»
مشتقات ریشۀ صلح، 180 بار در قرآن تکرار شده است.
حضرت فاطمه عليها السلام:
مَن أصعَدَ إلَى اللّه خالِصَ عِبادَتِهِ أهبَطَ اللّه إلَيهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ.
هر كه خداوند را بىپيرايه عبادت كند، خداوند برترين مصلحتش را نثار او مىكند.
طُوبَى لِمَنْ صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ!
خوشا به حال قلبی که با تقدیراتش آشتی کرده!
خوشا به حال قلبی که نور تقدیراتشو میفهمه!
حضرت زهرا سلام الله علیها:
مَنْ اَصْعَدَ اِلَى اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ اَهْبَطَ اللّهُ اِلَيْهِ اَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ؛
هر كه عبادتهاى خالصانهاش را نزد خداوند بفرستد،
خـداوند بهترين مصلحتها را بر او فرو فرستد.
راه آشتی:
«The path to reconciliation»:
«اصلاح، آشتی، تلفیق، مصالحه»
به عربی: «تصالح ، صلح ، ترضیة»
نور ولایت، راه آشتی بنده، با خدای مهربان خویش است!
نور ولایت فرایند تلفیق است.
+ «لفق»
نور ولایت فرایند صلح است!
«صلح و آشتی»
نور ولایت فرایند از هم راضی بودن است.
«راضیة مرضیة»
راه آشتی، همان فرایند 1+1 است.
«آشتی با آیات» یعنی «رضایت به تقدیرات»!
آیات «آیاتی و رسلی»، یعنی تقدیرات عرضه شده،
تقدیری که دستشو برای آشتی با ما، بسوی ما دراز کرده،
اما حسود مشتش را بسوی تقدیراتش نشانه میگیرد:
و این همان عکس زیبایی است که داستان کربلا را نشان میدهد:
کربلا تظاهر دنیای قلب اهل حسادت نسبت به اهل نور ولایت است و بالعکس!
اهل نور ولایت دستشو برای آشتی با تقدیرات دراز میکند، انگاری راضی به تقدیرات خود هستند.
اما اهل حسادت مشتشونو نشون میدن و این حادثه و تقدیر برای رو شدن همین دنیای قلب اهل حسادتی است که تا این موقع خودشو دوست جا زده بود «کربلا»!
حسودی که مرتکب اشتباه مرگبار تهمت میشه، مستحق عقوبت ابدی است.
+ «وَ أَنْتَ الَّذِي لَا يُفْرِطُ فِي عِقَابِ مَنْ عَصَاهُ»
حسادت آگاهانه، گناه نابخشودنی است!
اهل نور ولایت، از روی جهل، گاهی مرتکب استعمال حسد میشوند «وَ أَنَا الَّذِي بِجَهْلِهِ عَصَاكَ»،
اما فورا پشیمان شده و طلب عفو و غفران مینمایند!
اما حسود، آگاهانه حسادت میکند و بعد از ارتکاب معصیت نیز قبول اشتباه ننموده و طلب مغفرت نمینماید و خودش را مقصر نمیداند و این گناه نابخشودنی است و عقوبتش هم ابدی است!
راه آشتی همان تغییر نار به نور است!
چجوری میتونیم بخشنده باشیم، در حالیکه بهمون بیاحترامی شده؟
راهش فقط دوری از حسادت و نزدیکی به نور ولایت است!
راهش فقط اینه که به آنچه برایت تقدیر میشود راضی باشی.
+ «با نور خدایی کن! با نور مهربانی کن!»
ولی حسود به تقدیراتش راضی نیست!
«الحاسد جاحد لانه لم یرض بقضاء الله»
اصلاح یعنی آشتی! هدف آشتی است! با کسی دعوا نداریم!
ماموریت خطرناک کربلا، برای اصلاح امور است!
«إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ»
علوم نورانی برای اصلاحات علمی!
«صلح»
+ «عمر – عمران قلب – بیت المعمور»:
باز هم فرایند «1+1» است.
+ «ضیف ابراهیم ع»
این صلح هم یکی از هزار واژۀ مترادف نور ولایت است.
پس صلح، نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم (تقدیرات) موید اندیشه آنهاست که اهل نور یقین با این تقدیرات عرضه شده، صلح و آشتی میکنند!
در اون حدیث زیبا ذیل آیه انی آنست نارا توضیح قشنگی، امام معصوم ع دادهاند که موسی ع از دور نار دید، در حالیکه نزد آل محمد ع این نور است نه نار!
این ما هستیم که تقدیرات را نار می بینیم در حالیکه نور هستند.
قلب سلیم از نور بدش نمیاد، خوشش میاد، اصلا خود قلب سلیم از جنس نور است و نور را میطلبد تا بشود نور علی نور.
پس واژه صلح و هزار واژه دعای جوشن کبیر همه و همه نامهای زیبای صاحبان نور و تقدیرات و آیات محکم موید اندیشه آنها هستند و وقتی که از تقدیراتت، حالت گرفته میشه، میدونی که این تقدیر، محکمه، و می فهمی اشتباهتو، و فورا برمیگردی (توبه) و از تاریکی به نور تغییر مسیر میدهی.
این انتخاب درست است و همسو با خواست آل محمد ع میباشد.
این تقدیر اومده برای اصلاح اون عیب حسدت، و اگه این تقدیر و این آیت عرضه نمیشد، هرگز اون عیب رو نمیشد و درناژ نمیشد و با اون عیب، کسی رو به بهشت راه نمیدن!
باید با این تقدیر و آیت ایجاد شده، متوجه عیب خودت بشی و با کمک نور ولایت، در صدد اصلاح و تعمیر اشکالاتت باشی تا از دام عیب حسد راحت بشی. به این میگن أقامه صلات.
در مقالۀ عمر داریم: «عمر المنزل بأهله، فهو عامر. و عمره أهله: سكنوه و أقاموا به» به سبب أقامه و انجام دستورات مافوق، آرامش و صلح و حیات و تداوم حیات، حاصل میشود.
[صلح ≠ فسد]:
[صلح ≠ سیئه]:
خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً
وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها
[آشتی با آیات: مُصَالَحَةً – صالَحَهُ: با او آشتى كرد.]
«نور آشتی با تقدیرات! ان ارید الّا الاصلاح!»
«صَلَّحَهُ: آنرا به وضع خوب و درستى برگردانيد و اصلاح كرد.»
مصلحت نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم و تقدیرات موید اندیشه آنهاست که در دل این شرایط و تقدیرات، اهل نور یقین با استعمال اندیشه صاحبان نور خود، علوم و فنون حکیمانه آنها، که به مصلحتشان است، را بکار میبندند، و امورات خود را اصلاح میکنند و شرایط را به وضعیت خوب و درست و مناسب بر میگردانند و اینها همه مفاهیم زیبای واژه اصلاح و مصلحت میباشد، که عملا در بکارگیری فنون علمی و حکیمانه صاحبان نور خلاصه میشود.
انگاری اگه در دل شرایط تقدیرات و آیات عرضه شده، میرفت که کار خراب بشه و قلب تاریک بشه، با یاد علوم نورانی و ربانی «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون» و بکار بستن این فنون علمی و حکیمانه در این لحظات سخت زندگی، همه چیز به وضع خوب و درستی برمیگردد و اصلاح میشود و این معنای واژه زیبای مصلحت است.
اعمال صالح: المَصْلَحَة:
اهل یقین با یادآوری علوم ربانی در دل شرایط آیات، امورات خودشونو اینجوری ادارة میکنند!
این اداره امور بنحوی که به مصلحت او باشد با یاد معالم ربانی شکل میگیرد.
«المَصْلَحَة- ج مَصَالِح [صلح]: آنچه كه باعث صلاح و مصلحت است، كارهاى خير و سودمند كه شخص براى خود يا بستگانش انجام دهد (عمل صالح)، سازمان و اداره مانند (مَصْلَحَةُ الكَهْرباءِ): اداره برق.» مصالح ساختمانی نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید آنهاست که اهل یقین در دل شرایط تقدیرات با یادآوری این علوم ربانی و بکار بردن این مصالح ساختمانی، برای قبر و قیامت خود، ساخت و ساز نموده و بنای جاوید برای خود- با مشارکت و تفویض امور به مهندس ناظر و مافوق خود یعنی صاحبان نور– میسازند، ان شاء الله تعالی.
مثل عالم ربانی، مثل اداره برق است با تمام امکانات و تجهیزاتش!
بطوریکه هر وقت از نظر برق منزل، دچار مشکل میشوی، به یاد شماره اتفاقات برق میافتی و تماس میگیری و فورا و آنا «الآن حصحص الحق» به منزل شما مراجعه نموده و اشکال فنی که موجب تاریکی و قبض دنیای قلب شما بوده را برطرف نموده و دوباره نور علم آل محمد ع را به لوستر و چلچراغ منزل قلب تو بر میگرداند و اینها همه درصورتی است که به یاد ادراه برق یا مصلحة الکهربا بیفتی و تماس بگیری و راهنمایی توام با مصلحت این صاحبان و حاملان علوم نورانی را در اداره امورات زندگی خویش بکار ببندی، ان شاء الله تعالی.
«النُّصْحُ: تَحَرِّي فِعْلٍ أو قَوْلٍ فيه صلاحُ صاحبِهِ»
یاد علوم ربانی همواره قرین قلبت باد، چون نصایح او مشتمل بر مصالح تو در اموراتت میباشد، حرفگوشکن باش!
«تَحَرَّ رِضَى اللَّهِ وَ تَجَنَّبْ سَخَطَهُ»
به یاد نورت باش و از او نصیحت بخواه و بگو مصلحت کار در چیست، ای نور من؟!
درجا پاسخ میگیری و علامتش روشنایی قلب و نور و آرامشی است که بر تمام وجودت سایه میافکند، ان شاء الله تعالی.
+ «شکو»:
«رَوَى السَّيِّدُ بْنُ طَاوُسٍ …
قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع
أَنَّ الرَّجُلَ يُحِبُّ أَنْ يُفْضِيَ إِلَى إِمَامِهِ مَا يُحِبُّ أَنْ يُفْضِيَ إِلَى رَبِّهِ
قَالَ فَكَتَبَ إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ فَإِنَّ الْجَوَابَ يَأْتِيكَ.
سيد بن طاوس نقل مىكند:
شخصی نامهاى به اين مضمون براى امام هادى ع نوشت:
شخص ميل دارد درخواستى که از خدا مينمايد، از امامش درخواست کند،
در جواب نوشت اگر حاجتى داشتى لبهاى خود را حركت بده، جواب را خواهى يافت.»
«هر چی مصلحته»:
نور، مصلحت ماست!
«فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ وَ يُدَبِّرُهُ بِهِ»:
[« … وَ ما لَكُمْ يَا مَعْشَرَ الْيَهُودِ وَ الْمُكَذِّبِينَ بِمُحَمَّدٍ ص وَ الْجَاحِدِينَ نَسْخَ الشَّرَائِعِ مِنْ دُونِ اللَّهِ سِوَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ وَلِيٍ يَلِي مَصَالِحَكُمْ إِنْ لَمْ يَدُلَّكُمْ رَبُّكُمْ لِلْمَصَالِحِ وَ لا نَصِيرٍ يَنْصُرُكُمْ مِنَ اللَّهِ يَدْفَعُ عَنْكُمْ عَذَابَهُ … يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ هُوَ مَصْلَحَتُهُمْ وَ تُؤَدِّيهِمْ طَاعَتُهُمْ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِيمِ … فَلَا تُنْكِرُوا تَدْبِيرَ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ قَصْدَهُ إِلَى مَصَالِحِكُمْ … أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ وَ يُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ وَ يَقْتَرِحُهُ … »] :
قصه، قصه امتحان اطاعت از مافوقه!
قبله هر طرف که باشه، باشه؛ برای تو نباید فرقی در اطاعت از صاحب قبله بکنه!
[صلح – وفق]:
«الصُّلْحُ وَ هُوَ التَّوْفِيقُ»:
اینکه کارها خوب جور در بیاد میشه توفیق، میشه صلح!
نزدیک شدن به شجره منهیه مثل نزدیک شدن به برق فشار قوی است!
باید دید چه کسی صلاحیت این کار رو داره!
«هُوَ صَالِحٌ لِلْوِلَايَةِ لَهُ أَهْلِيَّةُ الْقِيَامِ بِهَا»
آل محمد ع این صلاحیت رو تایید میکنند.
اصلاح بال: وقتی که قلب راضی به تقدیرات میشه، اصلاح بال میشه!
قلب با تقدیراتش آشتی میکنه و به آرامش میرسه!
و الصلاح في الباطن كما في:
سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ
كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ
و البال هو الحال الباطنيّة.
«صلح + عمل صالح»
عملی که با رضایت به تقدیرات انجام میشه!
کالایی با برند نورانی عمل صالح!
+ «گفتگوی محرمانه، اعمال نورانی»
[صلح – قبض و بسط] :
حس خوب آشتی و صلح و آرامش و امنیت قلبی، جز با درک نور ولایت ممکن نخواهد بود.
«بِكُلِّ ذَلِكَ يُصْلِحُ شَأْنَهُمْ»
و این دعا چقدر زیبا، اشاره به دنیای قلب اهل نور ولایتی دارد که با درک قبض و بسط نور قلبش، رزق علمی لازم برای فهم آنچه لازمه زندگیاش میباشد را اخذ مینماید.
«يُولِجُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي صَاحِبِهِ،
وَ يُولِجُ صَاحِبَهُ فِيهِ بِتَقْدِيرٍ مِنْهُ لِلْعِبَادِ فِيمَا يَغْذُوهُمْ بِهِ، وَ يُنْشِئُهُمْ عَلَيْهِ».
+ «خلقا جدیدا»: «وَ هَذَا يَوْمٌ حَادِثٌ جَدِيدٌ»:
الصحيفة السجادية ؛ ص48
(6) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عِنْدَ الصَّبَاحِ وَ الْمَسَاءِ:
دعاى ششم از دعاهاى امام عليه السّلام است بهنگام بامداد و شب:
(1) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ بِقُوَّتِهِ
[1 سپاس خداى را كه بقدرت خود شب و روز را آفريد-]
(2) وَ مَيَّزَ بَيْنَهُمَا بِقُدْرَتِهِ
[2 و بتوانائى خويش بينشان فرق گذاشت (هر يك را از ديگرى جدا ساخت، شب را تاريك و روز را روشن گردانيد)-]
(3) وَ جَعَلَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَدّاً مَحْدُوداً، وَ أَمَداً مَمْدُوداً
[3 و براى هر يك از آن دو (نسبت باوقات و اماكن) پايان معيّن و مدّت معلوم قرار داد-]
(4) يُولِجُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي صَاحِبِهِ، وَ يُولِجُ صَاحِبَهُ فِيهِ بِتَقْدِيرٍ مِنْهُ لِلْعِبَادِ فِيمَا يَغْذُوهُمْ بِهِ، وَ يُنْشِئُهُمْ عَلَيْهِ
[4 براى بندگان در آنچه كه آنها را بسبب آن روزى و با آن پرورششان ميدهد هر يك از شب و روز را بهمان اندازه (كوتاهى و بلندى) كه از جانب او تعيين گرديده جاى يكديگر ميگمارد-]
(5) فَخَلَقَ لَهُمُ اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ مِنْ حَرَكَاتِ التَّعَبِ وَ نَهَضَاتِ النَّصَبِ، وَ جَعَلَهُ لِبَاساً لِيَلْبَسُوا مِنْ رَاحَتِهِ وَ مَنَامِهِ، فَيَكُونَ ذَلِكَ لَهُمْ جَمَاماً وَ قُوَّةً، وَ لِيَنَالُوا بِهِ لَذَّةً وَ شَهْوَةً
[5 و شب را براى ايشان آفريد تا از جنبشهاى رنج آور و دشواريهاى خسته كننده (روز) بيارامند، و آن را (براى بندگان چون) لباس و جامه گردانيد تا در آن آرام گرفته بخوابند كه آن بر ايشان آسايش و توانائى است، و تا بسبب آن خوشى و خوشگذرانى يابند (در قرآن كريم «س 25 ى 47» فرمايد: وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً يعنى و او است خدائيكه شب را براى شما لباس گردانيد)-]
(6) وَ خَلَقَ لَهُمُ النَّهارَ مُبْصِراً لِيَبْتَغُوا فِيهِ مِنْ فَضْلِهِ، وَ لِيَتَسَبَّبُوا إِلَى رِزْقِهِ، وَ يَسْرَحُوا فِي أَرْضِهِ، طَلَباً لِمَا فِيهِ نَيْلُ الْعَاجِلِ مِنْ دُنْيَاهُمْ، وَ دَرَكُ الْآجِلِ فِي أُخْرَاهُمْ
[6 و روز را براى ايشان بينا كننده (روشن) آفريد تا در آن فضل و احسان او را بطلبند، و وسيله روزيش را بدست آورند، و براى رسيدن بسود كنونى از دنياشان و يافتن (وسائل) سود آينده (سعادت هميشگى) در آخرتشان در زمين او گردش نمايند-]
(7) بِكُلِّ ذَلِكَ يُصْلِحُ شَأْنَهُمْ، وَ يَبْلُو أَخْبَارَهُمْ، وَ يَنْظُرُ كَيْفَ هُمْ فِي أَوْقَاتِ طَاعَتِهِ، وَ مَنَازِلِ فُرُوضِهِ، وَ مَوَاقِعِ أَحْكَامِهِ، لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا، وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى.
[7 به همه اينها حال ايشان را اصلاح و سازگار مينمايد، و اخبار آنان (اعمال و كردارشان كه از خوبى و بدى آنها خبر ميدهد) را ميآزمايد، و مينگرد كه اينان در اوقات طاعت (واجب يا مستحب) و در جاهاى واجبات و موارد احكامش چگونهاند (با آنان مانند كسى كه ديگرى را ميآزمايد رفتار مينمايد لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى «س 53 ى 31» يعنى) تا كسانيكه كه با كردارشان بد كرده و آنانكه با رفتار شايسته نيكوئى نمودهاند جزاء دهد-]
(8) اللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا فَلَقْتَ لَنَا مِنَ الْإِصْبَاحِ، وَ مَتَّعْتَنَا بِهِ مِنْ ضَوْءِ النَّهَارِ، وَ بَصَّرْتَنَا مِنْ مَطَالِبِ الْأَقْوَاتِ، وَ وَقَيْتَنَا فِيهِ مِنْ طَوَارِقِ الْآفَاتِ.
[8 بار خدايا پس براى تو است حمد و سپاس كه صبح را براى ما (بروشنى روز) شكافتى (آشكار نمودى يا آنكه تاريكى صبح را شكافتى و آن را براى ما هويدا ساختى) و بوسيله آن ما را از روشنى روز بهرهمند گردانيدى، و بجاهائيكه روزيها بدست ميآيد بينا فرمودى، و در آن از پيشامدهاى بلاء و سختيها نگهداشتى-]
(9) أَصْبَحْنَا وَ أَصْبَحَتِ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا بِجُمْلَتِهَا لَكَ: سَمَاؤُهَا وَ أَرْضُهَا، وَ مَا بَثَثْتَ فِي كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا، سَاكِنُهُ وَ مُتَحَرِّكُهُ، وَ مُقِيمُهُ وَ شَاخِصُهُ وَ مَا عَلَا فِي الْهَوَاءِ، وَ مَا كَنَّ تَحْتَ الثَّرَى
[9 بصبح در آمديم و همه چيزها از آسمان و زمينشان و آنچه در هر يك از آن دو پراكنده ساختى از آرام و جنبنده و ايستاده و رونده آن و آنچه در هواء بالا رفته و آنچه در زير خاك پنهان است، بصبح در آمدند در حاليكه همه ملك (در اختيار) تو هستيم-]
(10) أَصْبَحْنَا فِي قَبْضَتِكَ يَحْوِينَا مُلْكُكَ وَ سُلْطَانُكَ، وَ تَضُمُّنَا مَشِيَّتُكَ، وَ نَتَصَرَّفُ عَنْ أَمْرِكَ، وَ نَتَقَلَّبُ فِي تَدْبِيرِكَ.
[10 بصبح در آمديم در پنجه (قدرت) تو كه پادشاهى و توانائيت ما را فرا ميگيرد، و اراده و خواست تو ما را گرد ميآورد، و از روى امر و فرمان تو است كه در كارها دست ميبريم، و در تدبير تو (آنچه بر وفق مصلحت قرار دادهاى) رفت و آمد مينمائيم-]
(11) لَيْسَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ إِلَّا مَا قَضَيْتَ، وَ لَا مِنَ الْخَيْرِ إِلَّا مَا أَعْطَيْتَ.
[11 از هر سودى جز آنچه فرمان تو بر آن رفته (آن را آفريدهاى) و از هر نيكى جز آنچه بخشيدهاى براى ما نيست-]
(12) وَ هَذَا يَوْمٌ حَادِثٌ جَدِيدٌ، وَ هُوَ عَلَيْنَا شَاهِدٌ عَتِيدٌ، إِنْ أَحْسَنَّا وَدَّعَنَا بِحَمْدٍ، وَ إِنْ أَسَأْنَا فَارَقَنَا بِذَمٍّ.
[12 و اين روز (روز) نو آمده و تازهاى است و آن بر ما گواه آمادهاى است، اگر نيكى كنيم با سپاسگزارى ما را بدرود مينمايد و اگر بدى كنيم با نكوهش از ما جدا خواهد شد
(گفتهاند: گفتار و گواهى دادن روز بزبان حال است و آنچه در آن واقع ميشود در علم خداى تعالى بمنزله شهادت و گواهى است، پس سزاوار است مؤمن گفتار آن را بگوش دل بشنود و بمقتضاى آن عمل نمايد، و گفتهاند: آن از باب تجسّم ايّام و اعمال در روز قيامت است و حقّ هم همين است چنانكه روايات بر آن گويا است، و از آن جمله روايتى است كه سيّد عليخان «رحمه اللّه» در شرح صحيفه خود از كتاب كافى نقل نموده: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: روزى نيست كه بر پسر آدم بيايد جز آنكه باو ميگويد: اى پسر آدم من روز نو آمده هستم و بر تو گواهم پس در من نيكو بگو و نيك انجام ده كه روز قيامت براى تو گواهى دهم و پس از اين هرگز مرا نخواهى ديد، بنا بر اين اگر كسى روزى كار بدى انجام داد و پس از آن پشيمان شد نبايد بگويد: فلان روز روز بدى بود، چون روز بد نكرده است، و از اين رو است كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله «چنانكه سيّد نعمت الله جزائرى رحمه اللّه در كتاب نور الأنوار فرموده» روايت شده : « لا تسبّوا الدّهر فانّ الدّهر هو اللّه: روزگار را دشنام ندهيد كه روزگار خدا است يعنى آن را خدا آفريده است » و اينكه از پيغمبر يا ائمّه معصومين عليهم السّلام رسيده كه از بعضى روزها دورى گزينيد كه آن روز نحس و بد اختر است دلالت دارد بر اينكه دنبال فلان كار نرويد كه انجام آن نيك نيست)-]
(13) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنَا حُسْنَ مُصَاحَبَتِهِ، وَ اعْصِمْنَا مِنْ سُوءِ مُفَارَقَتِهِ بِارْتِكَابِ جَرِيرَةٍ، أَوِ اقْتِرَافِ صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ
[13 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و نيكى همراه بودن با اين روز را روزى ما گردان، و ما را از بدى مفارقت و جدا شدن از آن بر اثر نافرمانى يا بجا آوردن گناه كوچك يا بزرگ نگهدار]
(14) وَ أَجْزِلْ لَنَا فِيهِ مِنَ الْحَسَنَاتِ، وَ أَخْلِنَا فِيهِ مِنَ السَّيِّئَاتِ، وَ امْلَأْ لَنَا مَا بَيْنَ طَرَفَيْهِ حَمْداً وَ شُكْراً وَ أَجْراً وَ ذُخْراً وَ فَضْلًا وَ إِحْسَاناً.
[14 و در اين روز براى ما نيكيها را بيافزا، و از بديها تهىمان ساز، و دو طرف (اوّل تا آخر) آن را براى ما از ستايش و سپاس و پاداش و اندوخته (براى آخرت) و بخشش و نيكى پر گردان-]
(15) اللَّهُمَّ يَسِّرْ عَلَى الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ مَئُونَتَنَا، وَ امْلَأْ لَنَا مِنْ حَسَنَاتِنَا صَحَائِفَنَا، وَ لَا تُخْزِنَا عِنْدَهُمْ بِسُوءِ أَعْمَالِنَا.
[15 بار خدايا زحمت و رنج ما را بر نويسندگان گرامى (فرشتگانى كه اعمال را مينويسند) آسان گردان، و نامههاى (اعمال) ما را از حسنات و نيكيهاى ما پر ساز، و ما را نزد آنان به بدى كردارهاى خود رسوا مكن -]
(16) اللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنَا فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِهِ حَظّاً مِنْ عِبَادِكَ، وَ نَصِيباً مِنْ شُكْرِكَ وَ شَاهِدَ صِدْقٍ مِنْ مَلَائِكَتِكَ.
[16 بار خدايا در هر ساعتى از ساعتهاى اين روز بهرهاى از بندگانت و بهرهاى از سپاسگزاريت، و گواه راستى از فرشتگانت براى ما قرار ده -]
(17) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْفَظْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِينَا وَ مِنْ خَلْفِنَا وَ عَنْ أَيْمَانِنَا وَ عَنْ شَمَائِلِنَا وَ مِنْ جَمِيعِ نَوَاحِينَا، حِفْظاً عَاصِماً مِنْ مَعْصِيَتِكَ، هَادِياً إِلَى طَاعَتِكَ، مُسْتَعْمِلًا لِمَحَبَّتِكَ.
[17 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و ما را از (دامهاى شيطان و از هر پيشامدى در) پيش رو و پشت سر و از اطراف راست و چپ و از همه جوانبمان نگهدارى كن، نگهدارى كه از نافرمانى تو نگهدارنده و بطاعت و بندگى تو راهنما و براى دوستى بتو بكار برده شود-]
(18) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ وَفِّقْنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا وَ لَيْلَتِنَا هَذِهِ وَ فِي جَمِيعِ أَيَّامِنَا لِاسْتِعْمَالِ الْخَيْرِ، وَ هِجْرَانِ الشَّرِّ، وَ شُكْرِ النِّعَمِ، وَ اتِّبَاعِ السُّنَنِ، وَ مُجَانَبَةِ الْبِدَعِ، وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ حِيَاطَةِ الْإِسْلَامِ، وَ انْتِقَاصِ الْبَاطِلِ وَ إِذْلَالِهِ، وَ نُصْرَةِ الْحَقِّ وَ إِعْزَازِهِ، وَ إِرْشَادِ الضَّالِّ، وَ مُعَاوَنَةِ الضَّعِيفِ، وَ إِدْرَاكِ اللَّهِيفِ
[18 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و ما را در اين روز و اين شب و همه روزهامان توفيق عطا فرما براى انجام نيكى و دورى از بدى و سپاسگزارى از نعمتها و پيروى از سنّتها (واجبات و مستحبّات) و ترك بدعتها (احداث چيزهائى در دين كه از دين نيست) و امر بمعروف (واداشتن بپسنديده: واجب و مستحب) و نهى از منكر (بازداشتن از زشتيها: حرام و مكروه) و حفظ و نگهدارى (اصول و فروع) اسلام، و نكوهش باطل و نادرستى و خوار نمودن آن، و يارى حق و گرامى گردانيدن آن، و راهنمائى گمراه، و كمك ناتوان، و رسيدن بفرياد ستم رسيده-]
(19) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْهُ أَيْمَنَ يَوْمٍ عَهِدْنَاهُ، وَ أَفْضَلَ صَاحِبٍ صَحِبْنَاهُ، وَ خَيْرَ وَقْتٍ ظَلِلْنَا فِيهِ
[19 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و اين روز را مباركترين روزى گردان كه ما بآن برخوردهايم، و برترين همراهى كه ما با آن همراه شدهايم، و بهترين وقتى كه (باگفتار و كردار نيك) در آن بسر بردهايم-]
(20) وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَرْضَى مَنْ مَرَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ مِنْ جُمْلَةِ خَلْقِكَ، أَشْكَرَهُمْ لِمَا أَوْلَيْتَ مِنْ نِعَمِكَ، وَ أَقْوَمَهُمْ بِمَا شَرَعْتَ مِنْ شرَائِعِكَ، وَ أَوْقَفَهُمْ عَمَّا حَذَّرْتَ مِنْ نَهْيِكَ.
[20 و ما را خوشنودترين كسان از گروه آفريدگانت كه شب و روز بر آنها گذشته قرار داده، سپاسگزارندهترين ايشان بنعمتهائى كه عطا كردهاى، و پايدارترين آنها باحكامى كه (بوسيله پيغمبرانت) بيان فرمودى، و جلوگيرترين آنان از نهيى كه از آن ترسانيدى (براى آن كيفر قرار دادى)-]
(21) اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ كَفَى بِكَ شَهِيداً، وَ أُشْهِدُ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ وَ مَنْ أَسْكَنْتَهُمَا مِنْ مَلائِكَتِكَ وَ سَائِرِ خَلْقِكَ فِي يَوْمِي هَذَا وَ سَاعَتِي هَذِهِ وَ لَيْلَتِي هَذِهِ وَ مُسْتَقَرِّي هَذَا، أَنِّي أَشْهَدُ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، قَائِمٌ بِالْقِسْطِ، عَدْلٌ فِي الْحُكْمِ، رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ، مَالِكُ الْمُلْكِ، رَحِيمٌ بِالْخَلْقِ.
[21 بار خدايا تو را گواه ميگيرم و تو بس هستى براى گواهى، و گواه ميگيرم آسمان و زمينت و كسانى از فرشتگان و سائر آفريدگانت را كه در آن دو جا دادهاى در اين روز و اين ساعت و اين شب و در اين جايگاه خود باينكه گواهى ميدهم تو خدائى ميباشى كه جز تو خدائى نيست، توئى بپا دارنده عدالت و برابر دارنده در حكم و مهربان ببندگان و دارنده هر ملك و پادشاهى، و رحم كننده بآفريده شدگانت-]
(22) وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ و خِيَرَتُكَ مِنْ خَلْقِكَ، حَمَّلْتَهُ رِسَالَتَكَ فَأَدَّاهَا، وَ أَمَرْتَهُ بِالنُّصْحِ لِأُمَّتِهِ فَنَصَحَ لَهَا
[22 و گواهى ميدهم كه محمّد بنده و فرستاده و برگزيده از آفريدگان تو است، او را برساندن پيغام خود (ببندگان) واداشتى پس آن را (بمردم) رساند، و بپند دادن بامّتش امر فرمودى پس آنها را پند داد-]
(23) اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، أَكْثَرَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ، وَ آتِهِ عَنَّا أَفْضَلَ مَا آتَيْتَ أَحَداً مِنْ عِبَادِكَ، وَ اجْزِهِ عَنَّا أَفْضَلَ وَ أَكْرَمَ مَا جَزَيْتَ أَحَداً مِنْ أَنْبِيَائِكَ عَنْ أُمَّتِهِ
[23 بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست بيش از آنچه بر كسى از آفريدگانت درود فرستادهاى، و از جانب ما باو عطا كن بهترين چيزى كه بركسى از بندگانت عطا كردهاى، و باو پاداش ده برترين و گرامىترين پاداشى كه بهر يك از پيغمبرانت از جانب امّتش باو دادهاى-]
(24) إِنَّكَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْجَسِيمِ، الْغَافِرُ لِلْعَظِيمِ، وَ أَنْتَ أَرْحَمُ مِنْ كُلِّ رَحِيمٍ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ الْأَنْجَبِينَ.
[24 زيرا توئى بسيار بخشنده نعمت بزرگ، و آمرزنده براى (گناه) بزرگ و تو از هر مهربان مهربانترى، پس بر محمّد و آل او كه (از هر عيب و نقصى) پاك و پاكيزه و نيكان و گرامىترين (خلق) اند درود فرست.
این اهل الفضل؟!
+ «این اهل الفضل؟!»
یعنی اهل آشتی کجاها نشستهاند؟
صحیفۀ سجادیّة:
وَ وَفِّقْنَا فِيهِ لِأَنْ نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ وَ الصِّلَةِ،
و ما را در آن ماه توفيق ده كه با نيكى فراوان و بخشش، بخويشان خود نيكى كنيم،
وَ أَنْ نَتَعَاهَدَ جِيرَانَنَا بِالْإِفْضَالِ وَ الْعَطِيَّةِ،
و با احسان و عطا از همسايگانمان جويا شويم،
یعنی با فهم نور ولایت نه با حسادت! یعنی با رضایت نسبت به تقدیرات نه با نارضایتی!
وَ أَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ،
و دارائيهایمان را از مظالم و آنچه از راه ظلم و ستم بدست آمده خالص و آراسته نمائيم.
وَ أَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّكَوَاتِ،
و آنها را با بيرون كردن زكاتها پاك كنيم.
رسول خدا ص: ملعون كلّ مال لا يزكّى.
وَ أَنْ نُرَاجِعَ مَنْ هَاجَرَنَا،
و به كسى كه از ما دورى گزيده باز گرديم (به او بپيونديم)
وَ أَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا،
و به كسى كه به ما ظلم و ستم نموده از روى (آنچه مقتضى) انصاف و عدل (است) رفتار كنيم (نه آنكه از جهت فرو نشاندن خشم از عدل تجاوز نمائيم.)
وَ أَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا
و با كسيكه به ما دشمنى كرده آشتى نمائيم.
(نه آنكه ما هم در صدد دشمنى با او برآئيم)
«سلم + آشتی»
حَاشَى مَنْ عُودِيَ فِيكَ وَ لَكَ،
جز كسيكه در راه تو و براى تو با او دشمنى شده باشد،
فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِي لَا نُوَالِيهِ، وَ الْحِزْبُ الَّذِي لَا نُصَافِيهِ.
زيرا او دشمنى است كه او را دوست نميگيريم،
و حزب و گروهى است كه با او از روى دل دوستى نميكنيم.
[وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ] :
(10) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ، وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ، فِي بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ كَظْمِ الغَيْظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ، وَ لِينِ الْعَرِيكَةِ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ، وَ حُسْنِ السِّيرَةِ، وَ سُكُونِ الرِّيحِ، وَ طِيبِ الْمُخَالَقَةِ، وَ السَّبْقِ إِلَى الْفَضِيلَةِ، وَ إِيثَارِ التَّفَضُّلِ، وَ تَرْكِ التَّعْيِيرِ، وَ الْإِفْضَالِ عَلَى غَيْرِ الْمُسْتَحِقِّ، وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ، وَ اسْتِقْلَالِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَ اسْتِكْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي،
وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِدَوَامِ الطَّاعَةِ، وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ، وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ، وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْيِ الْمُخْتَرَعِ.
اى خداوند، مرا سيماى صالحان ده و جامه پرهيزگاران: در گستردن عدل و فرو خوردن خشم و خاموش كردن آتش دشمنى و به هم پيوستن تفرقه جويان و آشتى دادن خصمان و فاش كردن نيكى و پوشيدن عيبها و نرمخويى و فروتنى و نيك سيرتى و بيرون راندن باد غرور از سر و خوشخويى و سبقت در فضيلت و ايثار در بخشش و دم فرو بستن از عيب ديگران و افضال در حق كسى كه در خور افضال نباشد و گفتن سخن حق، هر چند دشوار بود و اندك شمردن نيكيهاى خود در كردار و گفتار هر چند بسيار بود و بسيار شمردن بديهاى خود در كردار و گفتار هر چند اندك بود. اى خداوند، اين صفات را در من به كمال رسان به دوام طاعت خود و همسويى با جماعت مقبول و دورى از بدعت جويان و پيروان باورهاى مجعول.
الْإِصْلَاحِ بَيْنَ النَّاسِ (اصلاح ميان مردم):
امام صادق عليه السّلام فرمود:
هر گاه ميان دو نفر از شيعيان ما منازعهاى رخ داد، با مال من بين آنان آشتى برقرار كن.
امام صادق عليه السّلام:
صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ إِصْلَاحٌ بَيْنِ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا.
صدقهاى را كه خدا دوست دارد، اصلاح ميان مردمست، زمانى كه اختلاف و فساد يابند و نزديك ساختن آنها بيكديگر زمانى كه از هم دور شوند.
امام صادق عليه السّلام:
لَأَنْ أُصْلِحَ بَيْنَ اثْنَيْنِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِدِينَارَيْنِ.
اصلاح كردنم ميان دو نفر را نزد من محبوبتر است از اينكه دو دينار تصديق دهم.
امام صادق عليه السّلام:
عَنْ مُفَضَّلٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
إِذَا رَأَيْتَ بَيْنَ اثْنَيْنِ مِنْ شِيعَتِنَا مُنَازَعَةً فَافْتَدِهَا مِنْ مَالِي.
مفضل گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود:
هر گاه ميان دو نفر از شيعيان ما نزاعى ديدى، از مال من فديه بده.
(يعنى هر چه ادعا ميكند از مال من به او بده تا طرف را رها كند).
ابْنُ سِنَانٍ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ سَابِقِ الْحَاجِ قَالَ:
مَرَّ بِنَا الْمُفَضَّلُ وَ أَنَا وَ خَتَنِي نَتَشَاجَرُ فِي مِيرَاثٍ فَوَقَفَ عَلَيْنَا سَاعَةً ثُمَّ قَالَ لَنَا تَعَالَوْا إِلَى الْمَنْزِلِ فَأَتَيْنَاهُ فَأَصْلَحَ بَيْنَنَا بِأَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَمٍ فَدَفَعَهَا إِلَيْنَا مِنْ عِنْدِهِ حَتَّى إِذَا اسْتَوْثَقَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا مِنْ صَاحِبِهِ قَالَ أَمَا إِنَّهَا لَيْسَتْ مِنْ مَالِي وَ لَكِنْ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَرَنِي إِذَا تَنَازَعَ رَجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِنَا فِي شَيْءٍ أَنْ أُصْلِحَ بَيْنَهُمَا وَ أَفْتَدِيَهَا مِنْ مَالِهِ فَهَذَا مِنْ مَالِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع.
ابو حنيفه مقدم حاج گويد:
من و دامادم در باره ميراثى نزاع ميكرديم كه مفضل بما رسيد، ساعتى بر سر ما ايستاد و سپس گفت: بمنزل من آئيد. ما رفتيم و او ميان ما به چهار صد درهم صلح داد و آن پول را هم خودش بما داد و از هر يك از ما نسبت بديگرى تعهد گرفت (كه ديگر ادعا نكنيم) سپس گفت: بدانيد كه اين پول از مال من نبود. بلكه امام صادق عليه السّلام بمن دستور داده كه هر گاه دو نفر از ما شيعه در موضوعى نزاع كردند. ميان آنها صلح دهم و از مال آن حضرت فديه دهم و مصرف كنم، پس اين پول از امام صادق عليه السّلام است.
امام صادق عليه السّلام فرمود:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
الْمُصْلِحُ لَيْسَ بِكَاذِبٍ.
مصلح دروغگو نيست.
امام صادق عليه السّلام:
عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ
قَالَ إِذَا دُعِيتَ لِصُلْحٍ بَيْنَ اثْنَيْنِ فَلَا تَقُلْ عَلَيَّ يَمِينٌ أَلَّا أَفْعَلَ.
امام صادق عليه السّلام در باره قول خداى عز و جل:
«خدا را معرض سوگندهاى خود مسازيد كه نيكوكار و پرهيزكار و مصلح ميان مردم باشيد.
فرمود: هر گاه ترا براى اصلاح ميان دو تن خواندند، مگو سوگند خوردهام كه اين كار را نكنم.
امام صادق عليه السّلام:
عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ أَوْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ:
أَبْلِغْ عَنِّي كَذَا وَ كَذَا فِي أَشْيَاءَ أَمَرَ بِهَا
قُلْتُ فَأُبَلِّغُهُمْ عَنْكَ وَ أَقُولُ عَنِّي مَا قُلْتَ لِي وَ غَيْرَ الَّذِي قُلْتَ
قَالَ نَعَمْ إِنَّ الْمُصْلِحَ لَيْسَ بِكَذَّابٍ إِنَّمَا هُوَ الصُّلْحُ لَيْسَ بِكَذِبٍ.
امام صادق عليه السّلام بمعاوية بن وهب يا عمار، راجع بامورى كه باو دستور داده بود، فرمود
از جانب من چنين و چنان بگو، معاويه گويد: عرضكردم: فرموده شما را بآنها برسانم و خودم هم آنچه را شما فرمودهايد و چيزهاى ديگرى را كه نفرمودهايد بگويم؟
فرمود: آرى، مصلح دروغگو نيست (همانا اين صلح است نه دروغ).
[السلم الولایة] :
عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى
وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها
قَالَ قُلْتُ مَا السَّلْمُ
قَالَ الدُّخُولُ فِي أَمْرِنَا.
حلبى از امام صادق (ع) در تفسير قول خدا تعالى
« اگر ميل به صلح و آشتى كردند، تو هم بدان ميل كن» گويد:
گفتم:
سلم و صلح و آشتى چيست؟
فرمود: دخول در امر ما است.
حسود آشتیناپذیر است!
« Irreconcilable » : «غیر قابل تطبیق ، ناسازگار ، آشتی ناپذیر ، وفق ناپذیر ، جور نشدنی»
اهل حسادت نه با اهل نور ولایت و نه با خودشون، و در واقع با هیچکس جور نیستند!
با همه دعوا دارند!
اهل نور ولایت با همه جورند! با همه در صلح و آشتی به سر میبرند! با کسی دعوا ندارند!
صلح با تقدیرات!
با تقدیراتت صلح کن!
تقدیراتتو نور ببین! نار نبین!
[انس با نار – انس با نور – نور و نار] :
إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا
إِنِّي آنَسْتُ ناراً
لَعَلِّي آتيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً (10)
إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ
إِنِّي آنَسْتُ ناراً
سَآتيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (7)
فَلَمَّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ
آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً
قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (29)
اگه فقط بخونی و عمل نکنی «تَعَلَّمْ مَا تَعَلَّمُ لِتَعْمَلَ بِهِ» و برای دیگران صحبت کنی «وَ لَا تَعَلَّمْ لِتُحَدِّثَ بِهِ»، نور مطالب، عاید دیگران میشه «وَ يَكُونَ عَلَى غَيْرِكَ نُورُهُ» و نارش شامل حال خودت میشه «فَيَكُونَ عَلَيْكَ بُورُهُ»!
« يَا مُوسَى
تَعَلَّمْ مَا تَعَلَّمُ لِتَعْمَلَ بِهِ
وَ لَا تَعَلَّمْ لِتُحَدِّثَ بِهِ
فَيَكُونَ عَلَيْكَ بُورُهُ
وَ يَكُونَ عَلَى غَيْرِكَ نُورُهُ »
من در معرض نار آیت (تقدیرات به ظاهر تلخ) قرار گرفتم « إِنِّي آنَسْتُ ناراً » و انشاء الله با عمل به نور ولایت ، سوزانندگی نار [با از بین رفتن و سوختن عیوب نفسانیام یعنی حسدم] برایم حذف خواهد شد و با نورش برای شما راهنمای خوبی خواهم شد!
[حبّ – نار و نور]
« حُبُّ اللَّهِ نَارٌ لَا يَمُرُّ عَلَى شَيْءٍ إِلَّا احْتَرَقَ
وَ نُورُ اللَّهِ لَا يَطْلُعُ عَلَى شَيْءٍ إِلَّا أَضَاءَ »
آتش عشق و شوق به نور، عیوب نفسانی قلب را میسوزاند و عقل را منور به نور آل محمد ع مینماید.
[نور برکت نار]
فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها
وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (8)
چون نزد آن آمد، آوا رسيد كه:
«خجسته [و مبارك گرديد] آنكه در كنار اين آتش و آنكه پيرامون آن است،
و منزّه است خدا، پروردگار جهانيان.» (8)
فَأَبْصَرَ وَ سَمِعَ وَ عَقَلَ بِالنُّورِ
وَ أَكَلَ وَ شَرِبَ بِالنَّارِ
عقل از نور تغذیه می کند « عَقَلَ بِالنُّورِ » و هوای نفس حسود (نار) با اکل و شرب تغذیه میشود!
مطالعه، عقل را قوی و مجاهده قلبی، هوای نفس را ضعیف میکند.
دو شرط استقامت در راه: (مطالعه و مجاهده قلبی) هستند.
ارتباط علمی با معالم ربانی و عمل به آنها.
[نعمت فروزان] : + [نار و نور] :
نعمت فروزان ، نام زیبای صاحبان نور و تقدیرات:
در این حدیث زیبا از کتاب مصباح الشریعة به زیبای اشاره شده که حوادث ناگوار و بلاها (آیات – تقدیرات) همان چیزی است که در ظاهر نار است اما نور، در جوف این نار، با یاد معالم ربانی، قلب تاریک را فروزان می نماید.
« لانّ تحت نيران البلاء و المحنة انوار النّعمة، و تحت انوار النّعمة نيران البلاء و المحنة »
آرى در تحت آتشهاى ابتلا و گرفتارى و سختى، انوار رحمت و نعمت فروزان است،
و به عكس در زير انوار نعمت و وسعت مادى آتشهاى گرفتارى و ابتلا گذاشته شده است.
مصباح الشريعة ؛ ص183
الباب السابع و الثمانون في البلاء
قَالَ الصَّادِقُ ع:
الْبَلَاءُ زَيْنٌ لِلْمُؤْمِنِ وَ كَرَامَةٌ لِمَنْ عَقَلَ لِأَنَّ فِي مُبَاشَرَتِهِ الصَّبْرَ عَلَيْهِ وَ الثَّبَاتَ عِنْدَهُ تَصْحِيحُ نِسْبَةِ الْإِيمَانِ قَالَ النَّبِيُّ ص نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً وَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ مَنْ ذَاقَ طَعْمَ الْبَلَاءِ تَحْتَ سِرِّ حِفْظِ اللَّهِ لَهُ تَلَذَّذَ بِهِ أَكْثَرَ مِنْ تَلَذُّذِهِ بِالنِّعْمَةِ وَ اشْتَاقَ إِلَيْهِ إِذَا فَقَدَهُ
لِأَنَّ تَحْتَ نِيرَانِ الْبَلَاءِ وَ الْمِحْنَةِ أَنْوَارَ النِّعْمَةِ وَ تَحْتَ أَنْوَارِ النِّعْمَةِ مِيزَانَ الْبَلَاءِ وَ الْمِحْنَةِ
وَ قَدْ يَنْجُو مِنَ الْبَلَاءِ وَ يَهْلِكُ فِي النِّعْمَةِ كَثِيرٌ وَ مَا أَثْنَى اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ عِبَادِهِ مِنْ لَدُنْ آدَمَ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص إِلَّا بَعْدَ ابْتِلَائِهِ وَ وَفَاءِ حَقِّ الْعُبُودِيَّةِ فِيهِ فَكَرَامَاتُ اللَّهِ فِي الْحَقِيقَةِ نِهَايَاتٌ بِدَايَاتُهَا الْبَلَاءُ وَ بِدَايَاتٌ نِهَايَاتُهَا الْبَلَاءُ وَ مَنْ خَرَجَ مِنْ سِكَّةِ الْبَلْوَى جُعِلَ سِرَاجَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مُونِسَ الْمُقَرَّبِينَ وَ دَلِيلَ الْقَاصِدِينَ وَ لَا خَيْرَ فِي عَبْدٍ شَكَا مِنْ مِحْنَةٍ تَقَدَّمَهَا آلَافُ نِعْمَةٍ وَ اتَّبَعَهَا آلَافُ رَاحَةٍ وَ مَنْ لَا يَقْضِي حَقَّ الصَّبْرِ فِي الْبَلَاءِ حُرِمَ قَضَاءَ الشُّكْرِ فِي النَّعْمَاءِ كَذَلِكَ مَنْ لَا يُؤَدِّي حَقَّ الشُّكْرِ فِي النَّعْمَاءِ يُحْرَمُ عَنْ قَضَاءِ الصَّبْرِ فِي الْبَلَاءِ وَ مَنْ حُرِمَهُمَا فَهُوَ مِنَ الْمَطْرُودِينَ وَ قَالَ أَيُّوبُ ع فِي دُعَائِهِ اللَّهُمَّ قَدْ أَتَى عَلَيَّ سَبْعُونَ فِي الرَّاحَةِ وَ الرَّخَاءِ حَتَّى تَأْتِيَ عَلَيَّ سَبْعُونَ فِي الْبَلَاءِ وَ قَالَ وَهْبُ بْنُ مُنَبِّهٍ الْبَلَاءُ لِلْمُؤْمِنِ كَالشِّكَالِ لِلدَّابَّةِ وَ الْعِقَالِ لِلْإِبِلِ وَ قَالَ عَلِيٌّ ع الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ رَأْسُ الصَّبْرِ الْبَلَاءُ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَامِلُون.
«كانت عند الله نورا و عند موسى نارا»
[كانت عند الله نورا و عند موسى نارا] :
« فلما قضى الأجل و فارق مدين خرج و معه غنم له و كان أهله على أتان و على ظهرها جوالق له فيها أثاث البيت فأضل الطريق في ليلة مظلمة سوداء و تفرقت ماشيته و لم تنقدح زنده و امرأته في الطلق و رأى نارا من بعيد كانت عند الله نورا و عند موسى نارا
فَقالَ عند ذلك لِأَهْلِهِ و هي بنت شعيب كان تزوجها بمدين امْكُثُوا أي الزموا مكانكم بِقَبَسٍ أي بشعلة أقتبسها من معظم النار تصطلون بها أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً أي هاديا يدلني على الطريق أو علامة أستدل بها عليه لأن النار لا تخلو من أهل لها و ناس عندها فَلَمَّا أَتاها قال ابن عباس لما توجه نحو النار فإذا النار «2» في شجرة عناب فوقف متعجبا من حسن ضوء تلك النار و شدة خضرة تلك الشجرة فسمع النداء من الشجرة يا مُوسى إِنِّي أَنَا رَبُّكَ قال وهب نودي من الشجرة يا موسى فأجاب سريعا لا يدري من دعاه فقال إني أسمع صوتك و لا أرى مكانك فقال أنا فوقك و معك و أمامك و خلفك و أقرب إليك من نفسك فعلم أن ذلك لا ينبغي إلا لربه عز و جل و أيقن به و إنما علم موسى عليه السلام أن هذا النداء من قبل الله سبحانه لمعجز أظهره الله تعالى كما قال في موضع آخر إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ إلى آخره. و قيل إنه لما رأى شجرة خضراء من أسفلها إلى أعلاها يتوقد فيها نار بيضاء و سمع تسبيح الملائكة و رأى نورا عظيما لم تكن الخضرة تطفئ النار و لا النار تحرق الخضرة تحير و علم أنه معجز خارق للعادة و إنه لأمر عظيم فألقيت عليه السكينة ثم نودي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ قد مر تفسيره إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ أي المبارك أو المطهر طُوىً هو اسم الوادي و قيل سمي به لأنه قدس مرتين فكأنه طوى بالبركة مرتين.»
قول شعیب ع : «إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ»
[قول شعیب ع: «إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ»]
فرمایش امام حسین ع در نامه ای که به برادر خودشان جناب محمد بن حنفیه دادند:
« وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص »
«إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ»
و من از اين امر و نهىها جز اصلاح كار دين و دنياى شما نظرى ندارم.
«مَا اسْتَطَعْتُ» تا آنجا كه بتوانم و قدرت داشته باشم.
«وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ»
و توفيق من در مورد امر و نهى به شما جز به خدا نيست و جز او كسى بمن توفيق نميدهد،
و آنچه من انجام ميدهم به نيرو و قدرت خودم نيست بلكه بكمك و لطف خدا و سبب سازى او است.
«عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ»
و معناى توكل بر خدا رضايت به تدبير او و واگذار كردن كارها بدو و توسل باطاعت و فرمانبردارى او است.
«وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ»
يعنى در روز معاد بازگشتم بسوى او است،
يعنى در كردار و نيت دل بخدا رو آورم.
يعنى همه كارهاى خود را براى رضاى خدا انجام دهم.
امام صادق علیه السلام:
كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ لِلنَّاسِ بِالْكُوفَةِ
يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ
أَ تَرَوْنِي لَا أَعْلَمُ مَا يُصْلِحُكُمْ
بَلَى
وَ لَكِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أُصْلِحَكُمْ بِفَسَادِ نَفْسِي.
اگر امر و نهی، به فساد و تاریکی قلب بیانجامد، کار اشتباهی است!
وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها
قَالَ
أَصْلَحَهَا بِرَسُولِ اللَّهِ وَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ
فَأَفْسَدُوهَا حِينَ تَرَكُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع.
امام علی علیه السلام:
عَشَرَةٌ يُعَنِّتُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ غَيْرَهُمْ
ذُو الْعِلْمِ الْقَلِيلِ يَتَكَلَّفُ أَنْ يُعَلِّمَ النَّاسَ كَثِيراً
وَ الرَّجُلُ الْحَلِيمُ ذُو الْعِلْمِ الْكَثِيرِ لَيْسَ بِذِي فِطْنَةٍ
وَ الَّذِي يَطْلُبُ مَا لَا يُدْرِكُ وَ لَا يَنْبَغِي لَهُ
وَ الْكَادُّ غَيْرُ الْمُتَّئِدِ
وَ الْمُتَّئِدُ الَّذِي لَيْسَ لَهُ مَعَ تُؤَدَتِهِ عِلْمٌ
وَ عَالِمٌ غَيْرُ مُرِيدٍ لِلصَّلَاحِ
وَ مُرِيدٌ لِلصَّلَاحِ وَ لَيْسَ بِعَالِمٍ
وَ الْعَالِمُ يُحِبُّ الدُّنْيَا
وَ الرَّحِيمُ بِالنَّاسِ يَبْخَلُ بِمَا عِنْدَهُ
وَ طَالِبُ الْعِلْمِ يُجَادِلُ فِيهِ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ فَإِذَا عَلَّمَهُ لَمْ يَقْبَلْ مِنْهُ.
ده طايفه خود و ديگران را گرفتار ميسازند:
آنكه اندك دانشي دارد و ميخواهد بمردم دانش فراوان بياموزد.
و مرد بردباري كه دانشاش بسيار است ولي باهوش نيست.
و آنكه بدنبال چيزي ميرود كه بدستش نخواهد رسيد و شايستگي آن را نيز ندارد.
و زحمتكش بيحوصله
و پر حوصله بيدانش
و دانشمندي كه نظر اصلاحي ندارد.
و صلاحانديشي كه دانش ندارد.
و دانشمند دنيا دوست.
و آنكه بمردم دلسوز است ولي از آنچه خود دارد بخل ميورزد و از كيسه ديگران ميبخشد.
و دانشآموزي كه با دانشمندتر از خود ستيزه كند و چون مطلبي او را بياموزد از او نپذيرد.