دکتر محمد شعبانی راد

نور، مرکز فرماندهی! امر الله! أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ!

The Light: Center of Command! The Divine Command!
Obey Allah, Obey the Messenger, and Those Entrusted with the Command among You!

In the sacred system of divine guidance, “Amr”—the command—is not merely a spoken word, but a radiant stream of direction flowing from the Source of Light into the heart of the believer. It is not issued through lips or tongue, but descends upon the soul, silently and surely, as a signal from the angelic guide—the celestial traffic controller of our inner journey.

Just as road signs help travelers reach their destination safely, the divine “Amr” marks the path for the heart to follow in each moment. Sometimes it forbids a left turn, a right; yet always, it is tuned to the soul’s real-time condition.

The Commander in this realm is the guardian angel of our hearts—the teacher of Light—who transmits this online knowledge with flawless precision. Through him, God’s will becomes known: not through sound, but through presence.

And so, when the Qur’an declares:
“Obey Allah, and obey the Messenger, and those entrusted with the command among you” (4:59),
It is calling us to surrender, not just to outer authority, but to the inner GPS of divine wisdom—a wisdom born of light, shaped by mercy, and transmitted by those who walk in God’s command.

God commands our mission! What is the command of God?
The guardian angel informs us of God’s command with the language of light.
Let’s learn the language of light to know God’s command and our mission. Roadside signs are a beautiful example of understanding the meaning of the words “امر” and “نصب”.

outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #LifeandDeath #mission #command

مأموریت ما را خدا امر می کند!
امر خدا چیست؟
فرشته نگهبان با زبان نور ما را از امر خدا آگاه می کند.
بیایید زبان نور را بیاموزیم تا فرمان خدا و ماموریت خود را بدانیم و بفهمیم و بشناسیم.
+ مقاله «نورِ آشنایی»
علائم راهنمایی و رانندگی کنار جاده مثال زیبایی برای درک معنای کلمات “امر” و “نصب” است.
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان احساسی # حسادت # زندگی و مرگ # پذیرش # دستور

برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید.
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید.

«نُصْبٌ تَذْكَارِيٌّ: تِمْثَالٌ ، لَوْحَةٌ تَذْكَارِيَّةٌ»
«وَ اجْعَلْ وَاحِداً مِنَ الْأَئِمَّةِ نُصْبَ عَيْنَيْكَ»
«وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ»

تابلوهای راهنمایی و رانندگی «امارة» به ما یاد میدن که امر و نهی خدا، فقط جهت اطلاع‌رسانی است
و به هیچ‌وجه در قدرت اختیار راننده برای تصمیم‌گیری، اجبار و اختلال ایجاد نمی‌کند!
اگه «امر و نهی خدا» اجباری بود، اینجوری میشد! مثل این فیلم جالب!
+ «جبر و تفویض اختیار!»
+ «ذلل»
+ «طوع»

«امر» و «نصب» از هزار واژگان مترادف «نور»!
مشتقات ریشۀ «امر» 249 بار در آیات قرآن تکرار شده است.
مشتقات ریشۀ «نصب» 33 بار در آیات قرآن تکرار شده است.

«امر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«أَمَّرَ أَمَارَةً : إِذا نَصَبَ عَلَماً»
انگاری این تابلوهای راهنمایی و رانندگی نصب شده در کنار جاده‌ها،
همان دستورات و فرمانهای طلایی برای رانندگانی است که می‌خواهند سالم به مقصد برسند.
پس راننده، ماموریت خود را از روی این تابلوها متوجه می شود.
لذا امیر و فرمانده، همان مرکز راهنمایی و رانندگی است
و امر و دستور هم، هر یک به نوبه خود در هر مکان و زمانی متفاوت است.
بعضا گردش به چپ ممنوع است و گاهی گردش به راست، و قس علیهذا!
می‌خواهیم بگوییم:
قلب ما ماموریت خویش را در لحظه از مرکز فرماندهی نورانی خود یعنی فرشته نگهبان
دریافت نموده و به آن عمل می‌کند. + «علم آنلاین»
«الأَمارُ و الأَمَارَةُ : الوقتُ و العَلامة ، نشانه‌»
«أَمَّرَ أَمَارَةً : إِذا نَصَبَ عَلَماً، و المَوْعِدُ، و الوَقْتُ»
«الإمارة: مَنصِب‏ الأمير»
«نصب» نیز یکی دیگر از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«التَّنَاصِيب: أعلام تنصب علی الطریق لیهتدی بها»
یعنی تابلوهای راهنما که در مسیر راه بمنظور هدایت و آگاهی عابرین نصب می شوند.
«النَّصْبُ: العلَم المنصوب»
«روی – الرَّايَةُ: العَلَمُ».

🔆 نور، مرکز فرماندهی! امر الله!
أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ!
واژه‌شناسی «أمر»:
در قاموس لغات عربی، واژه «أمر» از ریشه‌ی «أ م ر» است که مفاهیمی همچون فرمان، علامت، وقت مشخص، هدایت، نصب تابلو، و نشانه‌گذاری راه را در بر می‌گیرد.
در نگاه ما،
«أمر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف نور الولایة است.
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف حسد و تصمیم‌گیری‌های ظالمانه علیه نور.
از واژه تا معنا:
در فرهنگ لغات آمده:
«أمَّرَ أمارةً: إذا نصب علماً»
فرمان، مانند نصب یک تابلو راهنمایی در مسیر، نشانگر تصمیمی مهم برای ادامه حرکت است.
همچنین آمده:
«الأَمارُ و الأَمَارَةُ: الوقت و العلامة»
یعنی علامت و زمان مناسب برای یک حرکت خاص؛
که همان لحظه طلایی برای انجام مأموریتی الهی در دل است.
در «التناصیب» نیز آمده:
«أعلام تُنصب على الطريق ليُهتدى بها»
تابلوهایی که در مسیر نصب می‌شوند تا رهگذران راه درست را بیابند.
پس «امر» در حقیقت دستور لحظه‌ای فرشتۀ مهربان معلم در ملکوت دل است؛
تا در پیچ‌وخم زندگی، در لحظه، تصمیم درست را بگیریم.

«امر» یعنی فرمان نورانی برای لحظه‌ای خاص
نور، مرکز فرماندهی قلب است.
در هر لحظه، دل ما همچون یک راننده است که باید چشم به تابلوهای راهنمایی آسمانی بدوزد.
این تابلوها همان دستورات الهی و اشارات غیبی هستند که از سوی فرشته نگهبان نورانی صادر می‌شوند.
و این است راز آیه:
أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ
«أمر» یعنی همان نوری که از قلب پیامبر و اولیاء به سوی دل‌های ما روانه می‌شود تا در لحظه، راه را پیدا کنیم.

«امر»، مانند «نصب پرچم» است.
در روزگاری که دل‌ها در تاریکی تمنّاها و وسوسه‌ها سرگردان‌اند،
تابلوهای نورانی «امر الله» ما را هدایت می‌کنند.
پس:
«فرمان خدا»، همان علم آنلاین معلم ربانی در دل است؛
که هر لحظه، بسته به شرایط خاص دل، نوری تازه به مسیر زندگی‌مان می‌تاباند.

امرِ نورانی در برابر امرِ شیطانی!

🌟 ۱. امر الهی؛ یعنی فرمانی از جنس نور:
وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ
فرمان ما جز یک اشاره نیست، مانند چشم بر هم زدنی!
این آیه نشان می‌دهد که امر خدا، فراتر از زمان و مکان، بر اساس علم لحظه‌ای نورانی صادر می‌شود؛ یعنی «علم آنلاین».
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
«أمر» اینجا، همان نفَس خلاق نورانی است که از علم خدا سرچشمه می‌گیرد؛
و هرکه در این جریان نورانی باشد، مأمور به ظهور خیر می‌گردد.

🔥 ۲. امرِ مذموم؛ تصمیم شوم اهل حسد:
فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ 
وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ

همداستان شدن در تصمیمی تاریک!
«أمر» در این‌جا، تصمیمی شیطانی و جمعی است برای خاموش کردن نور یوسف.
وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُونَ
«أجمعوا أمرهم» یعنی تصمیم‌گیری مشترک اهل کید و حسادت علیه نور، که با مکر همراه است، نه با نور علم.

امر نورانی: علم لحظه‌ای فرشته‌ی مهربان – هدایت، سلامت، آرامش، بهشت
امر شیطانی: حسد، مکر، تمناهای ظلمانی – گمراهی، سقوط، آتش، خسران

پس باید همیشه در دل، از خدا بخواهیم:
اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَمْرَنا نُوراً!
یعنی:
پروردگارا، امر و فرمان دل ما را از جنس نور قرار ده؛
از آن فرمان‌هایی که فرشته‌ای نورانی در ملکوت دل، لحظه به لحظه به ما می‌رساند.

أَمَرَ بِلَا شَفَةٍ وَ لَا لِسَانٍ!

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يُحَدَّ بِيَدٍ أَوْ رِجْلٍ أَوْ حَرَكَةٍ أَوْ سُكُونٍ أَوْ يُوصَفَ بِطُولٍ أَوْ قِصَرٍ أَوْ تَبْلُغَهُ الْأَوْهَامُ أَوْ تُحِيطَ بِصِفَتِهِ الْعُقُولُ
أَنْزَلَ مَوَاعِظَهُ وَ وَعْدَهُ وَ وَعِيدَهُ
أَمَرَ بِلَا شَفَةٍ وَ لَا لِسَانٍ
وَ لَكِنْ كَمَا شَاءَ أَنْ يَقُولَ
كُنْ فَكَانَ خَيْراً كَمَا أَرَادَ فِي اللَّوْحِ.
خداوند تبارک و تعالی برتر و بزرگ‌تر از آن است که با دست یا پا یا حرکت یا سکون محدود شود، یا با درازا و کوتاهی توصیف گردد، یا اوهام به او برسند یا عقول بر صفاتش احاطه یابند.
او مواعظ، وعده‌ها و تهدیدهایش را نازل فرمود.
و فرمان داد بدون لب و زبان!
بلکه همان‌گونه که خواست فرمود:
«کُن!» و شد، و خیر آن‌گونه که در لوح اراده کرده بود تحقق یافت.

در نگاه اهل دل، این «أمر بلا شفة و لا لسان» دقیقاً همان نورِ فرمان الهی در ملکوت قلب است؛
یعنی دستوری که نه از بیرون، بلکه از درون قلبِ سالک صادر می‌شود؛
نه با الفاظ، نه با صوت، نه با زبانی از جنس خاک،
بلکه با زبانِ نور، با علمِ آنلاین، و با شهودِ ملکوتی.
این فرمان‌ها همان قبض و بسط‌های قلبی‌اند:
گاهی دلت می‌لرزد و عقب می‌کشی؛
گاهی ناگهان گشوده می‌شود و شجاعانه قدم می‌زنی؛
در هر دو حال، امر الهی در تو جاری است.

وقتی گفته می‌شود: “کُن فیکون”،
این امر، نه با صوت فیزیکی و نه از بیرون،
بلکه از لوح قلب صادر می‌شود؛
همان لوحی که فرشته مهربان در آن علم الهی را می‌نگارد.

أمر بلا شفة و لا لسان:
فرمان بی‌واسطه، بی‌کلام، اما زنده و نافذ، از ناحیه‌ی نور خدا در قلب.
علم آنلاین ملکوتی:
همان امر لحظه‌ای که فرشته در دل می‌نویسد و دل آن را می‌فهمد.
کُن فیکون:
انفجار نور در دل، که واقعیتی جدید را در درون و بیرون می‌آفریند.

لوح قلب؛ محل نزول امر الهی بی‌کلام
در ادامه‌ی مفهوم «أمرٌ بلا شفةٍ و لا لسان»،
وارد یکی از عمیق‌ترین مفاهیم عرفانی قرآن و اهل‌بیت ع می‌شویم:
لوح قلب؛ جایی که فرشته، فرمان‌های نورانی خدا را در آن ثبت می‌کند.
«علم آنلاین»
آیه کلیدی:
[سورة البروج (۸۵): الآيات ۱ الى ۲۲]
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ، فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ
«نه، بلکه آن قرآن بزرگواری است، در لوحی محفوظ.»
این لوح محفوظ، در نگاه عرفانی، فقط در آسمان‌ها نیست؛
بلکه شبیه‌سازی‌شده‌ی آن در سینه‌ی مؤمن نیز هست:
[سورة العنكبوت (۲۹): الآيات ۴۶ الى ۵۰]
بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ
«بلکه این‌ها آیاتی روشن‌اند در سینه‌های کسانی که به آنان علم داده شده است.»
🕊️ فرشته‌ی مأمور بر دل
در این لوح نورانیِ درون سینه، فرشته‌ای از عالم نور (روح‌الامین یا ملَکِ علم) مأمور است:
علم را بنویسد.
امر خدا را به زبان دل نازل کند.
فرمان‌های لحظه‌ای و زنده را منتقل کند.
و این همان «علم آنلاین»ی است که ما از آن با هزار واژۀ زیبای مترادف نور الولایة یاد می‌کنیم.
وقتی پیامبر اکرم ﷺ فرمود:
إِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً… إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ
«در بدن تکه‌ای گوشت هست که اگر درست شود، همه وجود انسان صالح می‌شود. و آن قلب است.»
یعنی محل تصمیم، محل امر، و محل نوشتن علم خدا، دل است.
همان دل اگر مأمور به فرمان نورانی شد، تمام اعضا مطیع خواهند شد.

أمر: فرمانِ بی‌کلام خدا، تجلی نور ولایت در دل
لوح قلب: محل نزول علم و امر الهی، نسخه‌ای از لوح محفوظ
فرشته‌ی کاتب: مأمور علم آنلاین، متصل به منبع نور خداوند
دلِ صالح: گیرنده‌ی درست فرمان، مرکز تشخیص صحیح مأموریت لحظه‌ای

ساختار فرماندهی نورانی:
امر، نصب، راية، إمارة
در امتداد فهم عرفانی از واژۀ «أمر»، حالا وارد لایه‌هایی می‌شویم که این فرمان را در قامت یک سیستم هدایت نورانی در دل مؤمن به تصویر می‌کشد:
🛑 ۱. «نَصْب»: نشانه‌ای که در مسیر نصب می‌شود.
واژۀ «نصب» در لغت به معنای بلند کردن و ثابت کردن پرچم یا علامت است.
در فرهنگ لغت آمده:
«النَّصْب: العَلَمُ المنصوبُ على الطريقِ لِيُهتدى به»
نصب، پرچمی است که بر مسیر نصب می‌شود تا راه را نشان دهد.
در دل مؤمن، نور ولایت همان علامتی است که بر قله دل برافراشته شده و مانند تابلوهای راهنمایی و رانندگی، پیام می‌دهد:
“این راه نور است، و آن دیگر راه ظلمت!”

🎌 ۲. «رَايَة» و «أَمَارَة»: پرچم و علامت
رَايَة، همان پرچم فرماندهی است.
هر فرمانده‌ای پرچمی دارد که نشانهٔ حضور او و محل تجمع نیروهایش است.
در روایت داریم:
الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ… رَايَاتُ الْهُدَى وَ أَئِمَّةُ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ
در مقام دل، راية الهُدی، همان نوری است که امر را از سوی خدای متعال منتقل می‌کند.

👑 ۳. «إمارة»: مقام فرماندهی
واژه‌ی «إمارة» از ریشۀ «أمر» است و به معنای مقام حاکمیت و فرماندهی.
در نگاه عرفانی، دلِ مؤمن قلب‌المملکة است و برای این پادشاهی، حاکمی نورانی لازم است:
معلّم ربّانی یا فرشته‌ی مأمور امر.

أمر: فرمان لحظه‌ایِ ملکوتی برای دل
نَصْب: نصبِ تابلوهای نوری در مسیر دل
رَايَة: پرچمِ حضور معلم نورانی در دل
إمارة: فرمانروایی امر خدا در قلب مؤمن
ملَک: مأمور نوری ثبت‌کننده امر و علم

شاهد قرآنی:
وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ [شوری: 38]
یعنی فرمانشان نه دیکتاتورانه، بلکه در دل انسان، در گفت‌وگوی با فرشته‌ی نورانی شکل می‌گیرد.
و همین «مشورت در دل» است که به آن «الهام» و «قبض و بسط» هم می‌گویند.
دلِ مؤمن:
جاده است؛ (در آن حرکت است)
راهنما دارد؛ (علائم و تابلوهای نصب‌شده)
پرچم دارد؛ (راية الهدى)
فرمانده دارد؛ (امیر، یعنی معلم نورانی یا ملک مقرب)
و مأموریت دارد: (اطاعت از امر الهی در لحظه، و عبور از مسیر نور)

تجلّی امر در آفرینش:
أمر، همان نور خلقت است!
در قرآن، آیاتی وجود دارد که نشان می‌دهند امر الهی نه تنها راهنمای دل انسان است، بلکه اصل خلقت نیز با همین امر آغاز شده است:
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
«جز این نیست که چون خدا چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: باش! پس همان دم موجود می‌گردد.»
این آیه، نشانگر قدرت نورانی امر است.
امر خدا در این‌جا نه یک صداست، نه یک لفظ، بلکه فرمان خلقت است؛
شعله‌ای از نور ارادهٔ الهی
.

🌱 رابطه «امر» با «تکوین»
واژۀ «کُن فَيَكُونُ» مربوط به تکوین است، نه تشریع.
یعنی همان امر، وقتی نازل می‌شود، بدون نیاز به زبان یا شَفَه، موجودیت می‌بخشد.
چنانکه امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:
[أَمَرَ بِلَا شَفَةٍ وَ لَا لِسَانٍ]
امر، بی‌هیچ دهان و زبانی صادر می‌شود؛ فرمانِ نورانی است از مقام ملکوت.

💡 امر در دل انسان: نسخه‌ای از همان «کن فیکون»
در دل انسان مؤمن، نسخه‌ای از همین «کن فیکون» جاری است:
در عالم کبیر:
یقول له کن
در دل مؤمن (عالم صغیر):
الهام نوری به قلب مؤمن
در عالم کبیر:
فیکون
در دل مؤمن (عالم صغیر):
حرکت و عمل صالح
در عالم کبیر:
تجلی امر تکوینی
در دل مؤمن (عالم صغیر):
فرمان هدایت در دل.

پس همان‌گونه که عالم با «امر» آفریده شده،
دل نیز با «امر» روشن می‌شود و به حرکت می‌افتد.

«أمر» همان نور فرماندهی ملکوتی است.
در عالم تکوین، امر خدا سبب خلقت است.
در عالم دل، امر خدا راه هدایت است.
دل مؤمن، ایستگاه دریافت امر است،
و «علم آنلاین» معلم نورانی، همان چیزی است که هر لحظه، فرمان جدید را به دل می‌رساند.

كَلَامُكُمْ‏ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ‏ رُشْدٌ!

كَلَامُكُمْ‏ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ‏ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ وَ شَأْنُكُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ وَ قَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْم‏ …
«سخن شما نور است، فرمان شما رشد است، وصیت شما تقواست، عمل شما خیر است، عادت شما احسان است، سرشت شما کرم است، شأن شما حق و صدق و نرمی است، گفتار شما حکم و حتم است، و رأی شما علم و بردباری و استواری.»

ارتباط با مفهوم «امر»:
در این جمله: «أمرُكُم رشدٌ»
می‌خوانیم که فرمان شما رشد است!
یعنی هر امر و دستور از جانب اهل‌بیت ع، چیزی جز رشد و تعالی در مسیر قرب الهی نیست.
امر آن‌ها، همان نوری است که از ملکوت به دل ما می‌تابد تا از حیرت رهایی یابیم.
و این جمله زیبا در ادامه‌ی مقاله ما درباره «امر» جایگاه درخشانی دارد:
«امر»، همان مرکز فرماندهی نورانی است.
«امر»، چراغ راه است.
«امر»، از زبان معلم نورانی صادر می‌شود.
و در وجود اهل‌بیت علیهم‌السلام، به روشن‌ترین وجه، تجلّی یافته است.
🪄 اگر بخواهیم مقاله‌مان را یک جمله خلاصه کنیم:
«امر نورانی، یعنی فرمان رشد! که از دل حکمت اهل‌بیت علیهم‌السلام به دل شاگردان‌شان می‌تابد.»

و اینک، در سکوت دل، صدای فرمانی لطیف می‌رسد؛
نه از لب، نه از زبان؛
بلکه از نوری که از مرکز فرماندهی ملکوتی می‌تابد،
از جایی میان «قلب» و «عرش»،
از جایی که امر، بی‌هیاهو اما قاطع، می‌گوید: “رُشد کن!”
آری؛
آنان که معلمِ نورند،
سخن‌شان روشنی است، فرمان‌شان رشد،
وصیت‌شان تقوا،
و رأی‌شان… علم و حلم و استواری.
دل اگر گوش کند، خواهد شنید:
که در هر لحظه،
امر الله از راه می‌رسد،
تا در مسیر زندگی، چراغی شود در دست رهروِ عاشق.
پس اطاعت از آن نور، اطاعت از رشد است…
و راهی‌ست مستقیم، تا خود خدا.

و دل اگر گوش بسپارد، می‌شنود:
﴿إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ﴾
خداوند، فرمان خویش را به انجام خواهد رساند؛
بی‌نیاز از فریاد،
بی‌نیاز از زبان،
چرا که امر او، نوری‌ست که از پشت پرده دل،
بر جان‌های آماده فرود می‌آید.
﴿ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ﴾
این است فرمان خدا،
که آن را از عرش به فرش فروفرستاد،
نه با صدای بلند،
بلکه با نَفَسی از ملکوت،
در جانِ آن‌که گوش جان دارد…
آری؛
فرمانش نازل شد،
و اکنون بر سر دوراهی نور و تاریکی،
قلب ماست که می‌شنود، می‌پذیرد، و می‌تابد…
تا نور، فرمان دهد… و ما برخیزیم.

و چون دل به آسمان می‌نگرد،
و چون فهمید که فرمان از آسمان نازل می‌شود،
و چون دریافت که در برابر نورِ “امر الله”، چاره‌ای جز تسلیم نیست،
آنگاه آرام زمزمه می‌کند:
﴿أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ﴾
«من کار خویش را به خدا می‌سپارم…»
نه از سر درماندگی،
بلکه از سر شناختنِ آن فرماندهی نورانی؛
که او می‌داند،
او می‌بیند،
و اوست که بهترین تدبیر را در لحظه لحظه قلب، می‌نویسد.
✨ این است آرامش مؤمن:
که امر را از فرشته نورانی دریافت کند،
و آن را بی‌درنگ،
با اعتماد و اشتیاق،
در قلب و عمل خویش جاری کند.
✨ این است ایمان:
که امرت را به نور بسپاری،
و سبک‌بال،
در راهی که او نشان داده،
برانی…
﴿وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ﴾
و خداوند به بندگان خود بیناست…

﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، فرمان خدا را اطاعت کنید، و فرمان پیامبر را، و فرمان اولی‌الامر از میان خودتان را!
اینجا «امر» به سلسله‌ای نورانی پیوند می‌خورد:
از خدا، به رسول،
و از رسول، به اولی‌الامر؛
همان‌هایی که علم، حلم، رأی و رشدشان نور است…
فرماندهانِ دل‌ها،
پاسداران راه،
معلمان نور در زمین!
اطاعت از ایشان،
اطاعت از همان «علم آنلاین» ملکوت است؛
از همان تابلوهای راهنمایی بر جادۀ پرپیچ‌و‌خم دنیا…
تا ما، به سلامت،
از ظلمت بگذریم
و به مقصد روشن فلاح برسیم.
در نهایت،
امرِ اوست که ما را می‌سازد؛
و اطاعت از اولی‌الامر، همان فنا در نور است؛
ذوب شدن در حکمت، در رأی حق،
و در عمل صالحی که از امر فرشته الهام می‌گیرد…

[سورة يس (36): الآيات 77 الى 83] :
«إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»

أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ (77)
مگر آدمى ندانسته است كه ما او را از نطفه‏‌اى آفريده‏‌ايم، پس بناگاه وى ستيزه‏‌جويى آشكار شده است.
وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ (78)
و براى ما مَثَلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد؛ گفت: «چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده است زندگى مى‌‏بخشد؟»
قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ (79)
بگو: «همان كسى كه نخستين‌‏بار آن را پديد آورد و اوست كه به هر [گونه‏] آفرينشى داناست.»
الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ (80)
همو كه برايتان در درخت سبزفام اخگر نهاد كه از آن [چون نيازتان افتد] آتش مى‏‌افروزيد.
أَ وَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى‏ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى‏ وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ (81)
آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده توانا نيست كه [باز] مانند آنها را بيافريند؟ آرى، اوست آفريننده دانا.
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (82)
چون به چيزى اراده فرمايد، كارش اين بس كه مى‏‌گويد: «باش»؛ پس [بى‏‌درنگ‏] موجود مى‌‏شود.
فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (83)
پس [شكوهمند و] پاك است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست، و به سوى اوست كه بازگردانيده مى‏‌شويد.

[سورة الطلاق (65): الآيات 1 الى 5] :
«إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ … ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ …»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً (1)
اى پيامبر، چون زنان را طلاق گوييد، در [زمان‏‌بندى‏] عدّه آنان طلاقشان گوييد و حساب آن عدّه را نگه داريد، و از خدا، پروردگارتان بترسيد. آنان را از خانه‌‏هايشان بيرون مكنيد، و بيرون نروند مگر آنكه مرتكب كار زشت آشكارى شده باشند. اين است احكام الهى. و هر كس از مقرّرات خدا [پاى‏] فراتر نهد، قطعاً به خودش ستم كرده است. نمى‌‏دانى، شايد خدا پس از اين، پيشامدى پديد آورد.
فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً (2)
پس چون عدّه آنان به سر رسيد، [يا] به شايستگى نگاهشان داريد، يا به شايستگى از آنان جدا شويد، و دو تن [مرد] عادل را از ميان خود گواه گيريد، و گواهى را براى خدا به پا داريد. اين است اندرزى كه به آن كس كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، داده مى‌‏شود، و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‏‌شدنى قرار مى‏‌دهد.
وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً (3)
و از جايى كه حسابش را نمى‏‌كند، به او روزى مى‏‌رساند، و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام‏‌رساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏‌اى مقرّر كرده است.

… ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً (5)
اين است فرمان خدا كه آن را به سوى شما فرستاده است؛ و هر كس از خدا پروا كند، بديهايش را از او بزدايد و پاداشش را بزرگ گرداند.
+ [امر الله – ما انزل الله] …

[سورة الأحزاب (33): الآيات 36 الى 40] :
«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»

وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً (36)
و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستاده‏‌اش به كارى فرمان دهند، براى آنان در كارشان اختيارى باشد؛ و هر كس خدا و فرستاده‏‌اش را نافرمانى كند قطعاً دچار گمراهىِ آشكارى گرديده است.
ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً (38)
بر پيامبر در آنچه خدا براى او فرض گردانيده گناهى نيست. [اين‏] سنّت خداست كه از ديرباز در ميان گذشتگان [معمول‏] بوده، و فرمان خدا همواره به اندازه مقرّر [و متناسب با توانايى‏] است.
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسِيباً (39)
همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مى‏‌كنند و از او مى‏‌ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند. و خدا براى حسابرسى كفايت مى‏‌كند.
ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً (40)
محمّد پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است. و خدا همواره بر هر چيزى داناست.

[سورة غافر (40): الآيات 41 الى 46] :
«أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ»

وَ يا قَوْمِ ما لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ (41)
و اى قوم من، چه شده است كه من شما را به نجات فرامى‌‏خوانم و [شما] مرا به آتش فرامى‌‏خوانيد؟
تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِكَ بِهِ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ (42)
مرا فرامى‏‌خوانيد تا به خدا كافر شوم و چيزى را كه بدان علمى ندارم با او شريك گردانم؛ و من شما را به سوى آن ارجمند آمرزنده دعوت مى‌‏كنم.
لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيا وَ لا فِي الْآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللَّهِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ (43)
آنچه مرا به سوى آن دعوت مى‌‏كنيد، به ناچار نه در دنيا و نه در آخرت [درخورِ] خواندن نيست، و در حقيقت، برگشت ما به سوى خداست، و افراط‌گران همدمان آتشند.
فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ (44)
پس به زودى آنچه را به شما مى‏‌گويم به ياد خواهيد آورد. و كارم را به خدا مى‌‏سپارم؛ خداست كه به [حال‏] بندگان [خود] بيناست.»
فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ (45)
پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نيرنگ مى‏‌كردند حمايت فرمود، و فرعونيان را عذاب سخت فروگرفت.
النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ (46)
[اينك هر] صبح و شام بر آتش عرضه مى‌‏شوند، و روزى كه رستاخيز برپا شود [فرياد مى‏‌رسد كه:] «فرعونيان را در سخت‏‌ترين [انواع‏] عذاب درآوريد.»

[سورة البينة (98): الآيات 1 الى 8] :
« وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ »

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ (1)
كافرانِ اهل كتاب و مشركان، دست‏‌بردار نبودند تا دليلى آشكار بر ايشان آيد:
رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً (2)
فرستاده‏‌اى از جانب خدا كه [بر آنان‏] صحيفه‏‌هايى پاك را تلاوت كند،
فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ (3)
كه در آنها نوشته‏‌هاى استوار است.
وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ (4)
و اهل كتاب دستخوشِ پراكندگى نشدند، مگر پس از آنكه برهان آشكار براى آنان آمد.
وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ (5)
و فرمان نيافته بودند جز اينكه خدا را بپرستند، و در حالى كه به توحيد گراييده‏‌اند، دين [خود] را براى او خالص گردانند، و نماز برپا دارند و زكات بدهند؛ و دين [ثابت و] پايدار همين است.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ (6)
كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيده‏‌اند و [نيز] مشركان در آتش دوزخند، [و] در آن همواره مى‌‏مانند؛ اينانند كه بدترين آفريدگانند.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (7)
در حقيقت كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‌‏اند، آنانند كه بهترين آفريدگانند.
جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ (8)
پاداشِ آنان نزد پروردگارشان باغهاى هميشگى است كه از زير [درختان‏] آن، نهرها روان است، جاودانه در آن همى مانند؛ خدا از آنان خشنود است و [آنان نيز] از او خشنود؛ اين [پاداش‏] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.

[سورة البقرة (2): الآيات 89 الی 91] :
«امر الله – ما انزل الله – کتاب الله»

وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ (89)
و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد، و از ديرباز [در انتظارش‏] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مى‏‌جستند؛ ولى همين كه آنچه [كه اوصافش‏] را مى‏‌شناختند برايشان آمد، انكارش كردند. پس لعنت خدا بر كافران باد.
بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى‏ غَضَبٍ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ (90)
وه كه به چه بد بهايى خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند، كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد [آياتى‏] فرو مى‌‏فرستد. پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند. و براى كافران عذابى خفت‏‌آور است.
وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ‏ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (91)
و چون به آنان گفته شود: «به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد»، مى‌‏گويند: «ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مى‌‏آوريم.» و غير آن را – با آنكه [كاملا] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است- انكار مى‏‌كنند. بگو: «اگر مؤمن بوديد، پس چرا پيش از اين، پيامبران خدا را مى‏‌كشتيد؟»

[سورة النحل (16): الآيات 1 الى 2] :
«أَتى‏ أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
أَتى‏ أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ (1)
[هان‏] امر خدا دررسيد، پس در آن شتاب مكنيد. او منزّه و فراتر است از آنچه [با وى‏] شريك مى‌‏سازند.
يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاتَّقُونِ (2)
فرشتگان را با «روح»، به فرمان خود، بر هر كس از بندگانش كه بخواهد نازل مى‏‌كند، كه بيم دهيد كه معبودى جز من نيست. پس، از من پروا كنيد.

[سورة النساء (4): آية 59] :
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً (59)
اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد؛ پس هر گاه در امرى [دينى‏] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [كتاب‏] خدا و [سنت‏] پيامبر [او] عرضه بداريد، اين بهتر و نيك‏‌فرجام‏‌تر است.

[سورة البقرة (2): آية 27] :
«وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ»

الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (27)
همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى‌‏شكنند؛ و آنچه را خداوند به پيوستنش امر فرموده مى‌‏گسلند؛ و در زمين به فساد مى‌‏پردازند؛ آنانند كه زيانكارانند.

[سورة النساء (4): الآيات 82 الى 83] :
«وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ …»

أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً (82)
آيا در [معانى‏] قرآن نمى‌‏انديشند؟ اگر از جانب غير خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسيارى مى‌‏يافتند.
وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَلِيلاً (83)
و چون خبرى [حاكى‏] از ايمنى يا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛ و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند، قطعاً از ميان آنان كسانى‏‌اند كه [مى‏‌توانند درست و نادرست‏] آن را دريابند، و اگر فضل خدا و رحمتِ او بر شما نبود، مسلّماً جز [شمارِ] اندكى، از شيطان پيروى مى‏‌كرديد.

[سورة البقرة (2): الآيات 67 الى 71] :
«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً … قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ»

وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً
قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً
قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ (67)
و هنگامى كه موسى به قوم خود گفت: «خدا به شما فرمان مى‌‏دهد كه: ماده گاوى را سر ببريد»، گفتند: «آيا ما را به ريشخند مى‏‌گيرى؟» گفت: «پناه مى‌‏برم به خدا كه [مبادا] از جاهلان باشم.»
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ عَوانٌ بَيْنَ ذلِكَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ (68)
گفتند: «پروردگارت را براى ما بخوان، تا بر ما روشن سازد كه آن چگونه [گاوى‏] است؟» گفت: «وى مى‏‌فرمايد: آن ماده گاوى است نه پير و نه خردسال، [بلكه‏] ميانسالى است بين اين دو. پس آنچه را [بدان‏] مأموريد به جاى آريد.»
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ (69)
گفتند: «از پروردگارت بخواه، تا بر ما روشن كند كه رنگش چگونه است؟» گفت: «وى مى‌‏فرمايد: آن ماده گاوى است زرد يكدست و خالص، كه رنگش بينندگان را شاد مى‏‌كند.»
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ (70)
گفتند: «از پروردگارت بخواه، تا بر ما روشن گرداند كه آن چگونه [گاوى‏] باشد؟ زيرا [چگونگى‏] اين ماده گاو بر ما مشتبه شده، و[لى با توضيحات بيشتر تو] ما ان شاء الله حتماً هدايت خواهيم شد.»
قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ (71)
گفت: «وى مى‏‌فرمايد: در حقيقت، آن ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند؛ و نه كشتزار را آبيارى كند؛ بى‌‏نقص است؛ و هيچ لكه‌‏اى در آن نيست.» گفتند: «اينك سخن درست آوردى.» پس آن را سر بريدند، و چيزى نمانده بود كه نكنند.

[سورة البقرة (2): آية 109] :
«فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ»

وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (109)
بسيارى از اهل كتاب -پس از اينكه حق برايشان آشكار شد- از روى حسدى كه در وجودشان بود، آرزو مى‏‌كردند كه شما را، بعد از ايمانتان، كافر گردانند. پس عفو كنيد و درگذريد، تا خدا فرمان خويش را بياورد، كه خدا بر هر كارى تواناست.

وَ أَمَرَنِي بِأَمْرِهِ!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ:
قَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِينَا خَطِيباً فَقَالَ
الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى آلَائِهِ وَ بَلَائِهِ عِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَسْتَعِينُ اللَّهَ عَلَى نَكَبَاتِ الدُّنْيَا وَ مُوبِقَاتِ الْآخِرَةِ
وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنِّي مُحَمَّدٌ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَنِي بِرِسَالَتِهِ إِلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ‏ لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‏ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ
وَ اصْطَفَانِي عَلَى جَمِيعِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ
أَعْطَانِي مَفَاتِيحَ خَزَائِنِهِ كُلَّهَا وَ اسْتَوْدَعَنِي سِرَّهُ
وَ أَمَرَنِي بِأَمْرِهِ
فَكَانَ الْقَائِمَ وَ أَنَا الْخَاتَمُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ
وَ اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ‏
وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ‏ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحِيطٌ وَ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ سَيَكُونُ بَعْدِي قَوْمٌ يَكْذِبُونَ عَلَيَّ فَلَا تَقْبَلُوا مِنْهُمْ ذَلِكَ وَ أُمُورٌ يَأْتِي‏ مِنْ بَعْدِي يَزْعُمُ أَهْلُهَا أَنَّهَا عَنِّي وَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا حَقّاً فَمَا أَمَرْتُكُمْ إِلَّا بِمَا أَمَرَنِي بِهِ وَ لَا دَعَوْتُكُمْ إِلَّا إِلَيْهِ‏ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
قَالَ فَقَامَ إِلَيْهِ عُبَادَةُ بْنُ الصَّامِتِ فَقَالَ مَتَى ذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هَؤُلَاءِ عَرِّفْنَاهُمْ لِنَحْذَرَهُمْ
فَقَالَ أَقْوَامٌ قَدِ اسْتَعَدُّوا لِلْخِلَافَةِ مِنْ يَوْمِهِمْ هَذَا وَ سَيَظْهَرُونَ لَكُمْ إِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ مِنِّي هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ
فَقَالَ لَهُ عُبَادَةُ بْنُ الصَّامِتِ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ فَإِلَى مَنْ يَا رَسُولَ اللَّهِ
قَالَ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَعَلَيْكُمْ بِالسَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ لِلسَّابِقِينَ مِنْ عِتْرَتِي فَإِنَّهُمْ يَصُدُّونَكُمْ عَنِ الْبَغْيِ‏ وَ يَهْدُونَكُمْ إِلَى الرُّشْدِ وَ يَدْعُونَكُمْ إِلَى الْحَقِّ فَيُحْيُونَ كِتَابِي‏ وَ سُنَّتِي وَ حَدِيثِي وَ يُمَوِّتُونَ الْبِدَعَ وَ يَقْمَعُونَ بِالْحَقِّ أَهْلَهَا وَ يَزُولُونَ مَعَ الْحَقِّ حَيْثُ مَا زَالَ‏ فَلَنْ يُخَيَّلَ إِلَيَّ أَنَّكُمْ تَعْمَلُونَ وَ لَكِنِّي مُحْتَجٌّ عَلَيْكُمْ إِذَا أَنَا أَعْلَمْتُكُمْ ذَلِكَ فَقَدْ أَعْلَمْتُكُمْ‏.
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ أَهْلَ بَيْتِي مِنْ طِينَةٍ لَمْ يَخْلُقْ مِنْهَا أَحَداً غَيْرَنَا
فَكُنَّا أَوَّلَ مَنِ ابْتَدَأَ مِنْ خَلْقِهِ فَلَمَّا خَلَقَنَا فَتَقَ بِنُورِنَا كُلَّ ظُلْمَةٍ وَ أَحْيَا بِنَا كُلَّ طِينَةٍ طَيِّبَةٍ وَ أَمَاتَ بِنَا كُلَّ طِينَةٍ خَبِيثَةٍ ثُمَّ قَالَ هَؤُلَاءِ خِيَارُ خَلْقِي وَ حَمَلَةُ عَرْشِي وَ خُزَّانُ عِلْمِي وَ سَادَةُ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ هَؤُلَاءِ الْأَبْرَارُ الْمُهْتَدُونَ الْمُهْتَدَى بِهِمْ مَنْ جَاءَنِي بِطَاعَتِهِمْ وَ وَلَايَتِهِمْ أَوْلَجْتُهُ جَنَّتِي وَ كَرَامَتِي وَ مَنْ جَاءَنِي بِعَدَاوَتِهِمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ أَوْلَجْتُهُ نَارِي وَ ضَاعَفْتُ عَلَيْهِ عَذَابِي‏ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ‏
ثُمَّ قَالَ نَحْنُ أَهْلُ‏ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ مِلَاكُهُ‏ وَ تَمَامُهُ حَقّاً حَقّاً وَ بِنَا سُدِّدَ الْأَعْمَالُ الصَّالِحَةُ وَ نَحْنُ وَصِيَّةُ اللَّهِ فِي الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ إِنَّ مِنَّا الرَّقِيبَ عَلَى خَلْقِ اللَّهِ وَ نَحْنُ قَسَمُ اللَّهِ أَقْسَمَ بِنَا حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى‏
اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً
أَيُّهَا النَّاسُ
إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ عَصَمَنَا اللَّهُ مِنْ أَنْ نَكُونَ مَفْتُونِينَ أَوْ فَاتِنِينَ أَوْ مُفْتَنِينَ‏ أَوْ كَذَّابِينَ أَوْ كَاهِنِينَ أَوْ سَاحِرِينَ أَوْ عَائِفِينَ أَوْ خَائِنِينَ أَوْ زَاجِرِينَ أَوْ مُبْتَدِعِينَ أَوْ مُرْتَابِينَ أَوْ صَادِفِينَ‏ عَنِ الْحَقِّ مُنَافِقِينَ
فَمَنْ كَانَ فِيهِ شَيْ‏ءٌ مِنْ هَذِهِ الْخِصَالِ فَلَيْسَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُ‏ وَ اللَّهُ مِنْهُ بَرِي‏ءٌ وَ نَحْنُ مِنْهُ بُرَآءُ وَ مَنْ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُ أَدْخَلَهُ جَهَنَّمَ‏ وَ بِئْسَ الْمِهادُ
وَ إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ‏ طَهَّرَنَا اللَّهُ مِنْ كُلِّ نَجَسٍ فَنَحْنُ الصَّادِقُونَ إِذَا نَطَقُوا وَ الْعَالِمُونَ إِذَا سُئِلُوا وَ الْحَافِظُونَ لِمَا اسْتُوْدِعُوا جَمَعَ اللَّهُ لَنَا عَشْرَ خِصَالٍ لَمْ يَجْتَمِعْنَ لِأَحَدٍ قَبْلَنَا وَ لَا يَكُونُ لِأَحَدٍ غَيْرِنَا
الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ الْحُكْمَ وَ اللُّبَ‏ وَ النُّبُوَّةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الصِّدْقَ وَ الصَّبْرَ وَ الطَّهَارَةَ وَ الْعَفَافَ
فَنَحْنُ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ سَبِيلُ الْهُدَى وَ الْمَثَلُ الْأَعْلَى وَ الْحُجَّةُ الْعُظْمَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى‏
فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ
.

«قلب پویا» همیشه آماده و گوش‌به‌زنگ شنیدن اوامر مرکز فرماندهی است،
تا به محض شنیدن و دریافت دستور، آن را اجرا نماید.

حسود، امنیت روانی ندارد! چون اتصال با مرکز فرماندهی ندارد.
لذا اقدامات خودسرانه‌اش، هم برای خودش و هم برای اطرافیانش ایجاد ناامنی می‌کند!
«قلب سلیم» بدون دریافت اوامر نورانی، هیچوقت خودسرانه اقدام نمی‌کند.

چگونه خانواده را بايد از آتش حسادت نگه داشت؟!

👈ماموریت صاحبان نور برای اهل حسادتی که در معرض این علوم آشکار شده قرار میگیرند این است که همانند هشدار تابلوی حداکثر سرعت 80 کیلومتر برای راننده عمل کنند یعنی به آنها اطلاع و آگاهی بدهند، حالا این راننده است که یا از این امر الله اطاعت میکند یا نه، به این دستور عمل ننموده و به دلخواه خود رفتار می نماید و در هر صورت، تابلوی راهنمایی وظیفۀ خود را انجام داده و راندمان کارش صد در صد است و با رانندگان خاطی اتمام حجت شده است.👉

امام صادق عليه السلام:
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ في قولِهِ تَعالى :
«قُوا أنفُسَكُمْ و أهليكُمْ نارا»
لَمّا سَألَهُ أبو بَصيرٍ عَن وِقايَةِ الأهلِ ـ :
تأمُرُهُم بِما أمَرَهُمُ اللّه ُ ، و تَنهاهُم عَمّا نَهاهُمُ اللّه ُ عَنهُ ،
فإن أطاعُوكَ كُنتَ قَد وَقَيتَهُم ،
و إن عَصَوكَ فكُنتَ قَد قَضَيتَ ما عَلَيكَ.
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به ابو بصير از آيه «خود و خانواده خود را از آتشى ··· نگه داريد» كه پرسيد 👈چگونه خانواده را بايد از آتش نگه داشت👉 ـ فرمود :
آنها را به انجام آنچه خدا فرمان داده است فرمان مى‌دهى و از آنچه خدا منعشان فرموده است منع مى‌كنى. اگر از تو اطاعت كردند آنان را از آتش حفظ كرده‌اى و اگر نافرمانيت كردند، تو وظيفه‌ات را انجام داده‌اى.

حسود، خودشو و بستگانشو از نور هدایت محروم میکنه! + «خسر»
«الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ»
در صورتیکه دستور اینه:
«قُوا أنفُسَكُمْ و أهليكُمْ نارا»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی