When you perceive light clearly with your heart, you can act on it clearly.
In fact, by understanding the luminous word of the heart, you do not need to use worldly words and expressions to understand the meanings of something that can bring peace.
In fact, the mother tongue does not contain the commands of light to achieve peace.
Instead of the words of the mother tongue, which are devoid of enlightenment, the heart must learn a language beyond the mother tongue, so that without the need for any language, it can receive the light of the science of peace from its own source without intermediaries.
“There is no alternative”.
There is no alternative source for the divine light of the guardian angel!
«وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ»
و خدا [ست كه] هر كه را بخواهد بىحساب روزى مىدهد.
«laser pointer»
"There is no alternative"
هیچی نمیتونه جای قبض و بسط رو بگیره!
مثال زیبای توکن غیرمثلی «non-fungible tokens» یا NFT :
نوعی دارایی دیجیتال منحصربهفرد است.
برخلاف بیت کوین، اتریوم و ارزهای دیجیتال دیگر که مثلی هستند و واحدهای تعویضپذیر دارند، هر واحد NFT دارای ویژگیهای خاصی است که آن را از واحدهای دیگر متمایز میکند.
«توکن»: «token»: رمز، نشانه، ژتون، علامت، نشان، یادگاری، یادبود، علامت رمزی، کلمه رمزی، علامت مشخصه، اجازه ورود، بلیط ورود.
صفر و یک – نور و ظلمت – قبض و بسط – توکن نورنی! آیاتی و رسلی!
+ «لسن»
این «نیمه گمشده»، هیچ جایگزینی نداره! فقط خودشه و خودش!
هدیه مقدّس «قبض و بسط نور»، آلترناتیو نداره!
حضرت رسول اکرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فرمودند:
«الْمُؤْمِن لَايَعْمَلُ فِي دِينِهِ بِرُخْصَة»
«مومن، بدون اجازه نورانی، هیچ کاری نمیکنه!»
+ «تکلیف – تکلّف»
درمان حسادت، فقط همین نور است و بس! هیچ جایگزینِ دیگری نداره! آلترناتیو نداره!
نور لازم الاجراء!
هیچی نمیتونه جای «الله» رو بگیره!
کلامی با محتوای امر و نهی نورانی!
وقتی نور را بوضوح با قلب خود درک می کنید، می توانید آن را بروشنی عمل نمایید [گفتگوی محرمانه – اعمال نورانی].
در حقیقت با درک کلام نورانی قلب، از بکار بردن واژه ها و اصطلاحات دنیایی برای درک مفاهیم چیزی که بتواند آرامش ایجاد کند بی نیاز می شوید.
در واقع زبان مادری محتوی اوامر نورانی برای رسیدن به آرامش نیست.
بجای واژه های زبان مادری که تهی از اوامر نورانی است، قلب باید زبانی فراتر از زبان مادری بیاموزد تا بدون نیاز به هر زبانی، نور علم آرامش را از منبع خودش بدون واسطه اخذ نماید.
هیچ چیزی نمیتونه جای این کلام نورانی رو بگیره!
در حقیقت اعمال عبادی مثل روزه و نماز و حج و … نمیتونن جای این کلام نورانی قبض و بسط الهی رو تصاحب کنند. اینها فقط برای تفهیم این فرایند ابداع شده اند. در هر شریعت آسمانی، نمادهایی برای آموزش این کلام نورانی خدا آورده شده است.
دستور «برو ظرفها رو بشور!» در ورکلایف: تمنّای آبگوشت!
ببین من که مرز سنی پنجاه سالگی رو رد کردم، هر چی تا حالا نماز خوندم و روزه گرفتم و حجّ رفتم و … در هیچکدوم از این کارهایی که کردم این دستور العمل شستن ظرفها وجود نداشت! چیزی که به من کمک کرد که اون روز از این امتحان بزرگ الهی سربلند بیرون بیام، فهم قبض نور قلبی بود! یعنی تاریکی قلبمو فهمیدم! و دانستم که اشتباه کردم و از خدا خواستم منو ببخشه و بهم راه برگشت رو نشون بده و چون از صمیم قلب خواستم، با بسط نور قلب که محتوای امرش همان شستن ظرفها بود، به وظیفه خود برای جبران اشتباهم پی بردم و عمل کردم. نکتهای که میخوام اینجا بهش بیشتر توجه کنیم اینه که هیچکدوم از اون روزه و نماز و دیگر اعمال عبادی، اینجا منو امر و نهی نکردند، بلکه قبض و بسط نور بود و اخم و لبخند فرشته نگهبان بود که منو آگاه کرد، پس هیچی جای قبض و بسط رو نمیتونه بگیره چون «الله یقبض و یبصط»! مثل اینه که بیان کنیم: هیچی جای خدا رو نمیگره! خوب معلومه ارزش کلام خدا، کُفو و مثل و مانند نداره! نماز و روزه و حج با واژه های «صلی» و «صوم» و «حجج»، به ما میگن که ما از هزار واژگان مترادف «نور» هستیم. در واقع این اعمال عبادی میخوان پرستش نور، یعنی درک و عمل به همین دستورات نورانی رو به ما یاد بدهند. پس اصل، معرفت به نور کلام الله است و همه چیز فرع این مخلوق نورانی است.
[سورة الإخلاص (112): الآيات 1 الى 4]: وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (4) یعنی هیچی نمیتونه جای کلام خدا رو بگیره! نور هدایت خدا یه چیز دیگه است! نماز و روزه و حجّ و سایر اعمال عبادی، چون میخوان این فرایند نورانی قلبی رو یادمون بدهند، خوب هستند و واجب هستند! ولی بدون دانستن این ارتباط نورانی قلبی، اون کارها نقش واقعی خودشونو از دست میدهند.
فقط باید اوامر نورانی مافوقتو بر روی لوح قلبت ببینی و بفهمی و اجراش کنی! همین!
[«مشاهده دستورات مافوق» !!! نه «مشاهده خود مافوق» !!!]
«وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ»
و اين مثلها را خدا براى مردم مىزند!
«إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها»
خداى را از اينكه به پشهاى -يا فروتر [يا فراتر] از آن- مَثَل زند، شرم نيايد.
[سورة الأنعام (6): الآيات 102 الى 103]
لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ (103)
چشمها او را درنمىيابند و اوست كه ديدگان را درمىيابد، و او لطيفِ آگاه است.
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
[سورة النور (24): الآيات 35 الى 38]
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (35)
خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشهاى است. آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مىشود. نزديك است كه روغنش – هر چند بدان آتشى نرسيده باشد – روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مىكند، و اين مثلها را خدا براى مردم مىزند و خدا به هر چيزى داناست.
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (36)
در خانههايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت] آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود. در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مىكنند:
رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (37)
مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمىدارد، و از روزى كه دلها و ديدهها در آن زيرورو مىشود مىهراسند.
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (38)
تا خدا بهتر از آنچه انجام مىدادند، به ايشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بيفزايد، و خدا [ست كه] هر كه را بخواهد بىحساب روزى مىدهد.
[سورة المائدة (5): الآيات 15 الى 16]
يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ (15)
اى اهل كتاب، پيامبر ما به سوى شما آمده است كه بسيارى از چيزهايى از كتاب [آسمانى خود] را كه پوشيده مىداشتيد براى شما بيان مىكند، و از بسيارى [خطاهاى شما] درمىگذرد. قطعاً براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است.
يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (16)
خدا هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن [كتاب] به راههاى سلامت رهنمون مىشود، و به توفيق خويش، آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون مىبرد و به راهى راست هدايتشان مىكند.
[سورة البقرة (2): آية 257]
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (257)
خداوند سرور كسانى است كه ايمان آوردهاند. آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مىبرد. و[لى] كسانى كه كفر ورزيدهاند، سرورانشان [همان عصيانگران] طاغوتند، كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مىبرند. آنان اهل آتشند كه خود، در آن جاودانند.
[سورة المائدة (5): آية 44]
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ (44)
ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايى بود نازل كرديم. پيامبرانى كه تسليم [فرمان خدا] بودند، به موجب آن براى يهود داورى مىكردند؛ و [همچنين] الهيّون و دانشمندان به سبب آنچه از كتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند. پس، از مردم نترسيد و از من بترسيد، و آيات مرا به بهاى ناچيزى مفروشيد؛ و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكردهاند، آنان خود كافرانند.
[سورة الأنعام (6): الآيات 1 الى 3]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ (1)
ستايش خدايى را كه آسمانها و زمين را آفريد، و تاريكيها و روشنايى را پديد آورد. با اين همه كسانى كه كفر ورزيدهاند، [غير او را] با پروردگار خود برابر مىكنند.
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ (2)
اوست كسى كه شما را از گِل آفريد. آنگاه مدّتى را [براى شما عمر] مقرّر داشت. و اَجَل حتمى نزد اوست. با اين همه، [بعضى از] شما [در قدرت او] ترديد مىكنيد.
وَ هُوَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَ فِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ (3)
و او در آسمانها و زمين خداست. نهان و آشكار شما را مىداند، و آنچه را به دست مىآوريد [نيز] مىداند.
[سورة التوبة (9): الآيات 32 الى 33]
يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (32)
مىخواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش كنند، ولى خداوند نمىگذارد، تا نور خود را كامل كند، هر چند كافران را خوش نيايد.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (33)
او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند.
[سورة الصف (61): الآيات 6 الى 9]
وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ (6)
و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: «اى فرزندان اسرائيل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را كه پيش از من بوده تصديق مىكنم و به فرستادهاى كه پس از من مىآيد و نام او «احمد» است بشارتگرم.» پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد، گفتند: «اين سحرى آشكار است.»
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدْعى إِلَى الْإِسْلامِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (7)
و چه كسى ستمگرتر از آن كس است كه با وجود آنكه به سوى اسلام فراخوانده مى شود، بر خدا دروغ مىبندد؟ و خدا مردم ستمگر را راه نمىنمايد.
يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (8)
مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا -گر چه كافران را ناخوش اُفتد- نور خود را كامل خواهد گردانيد.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (9)
اوست كسى كه فرستاده خود را با هدايت و آيين درست روانه كرد، تا آن را بر هر چه دين است فائق گرداند، هر چند مشركان را ناخوش آيد.
زبان نور، فراتر از زبان مادری!
«شطر» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
مرور فیلمهای قبض و بسط:
هیچی نمیتونه جای نور خدا رو بگیره!
کدوم نعمت، بازخواست داره؟!
ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ
تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ
وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ
[سورة النحل (16): الآيات 56 الى 60]
وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ (56)
[سورة النحل (16): الآيات 91 الى 94]
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (93)
[سورة التكاثر (102): الآيات 1 الى 8]
ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ (8)
[سورة النبإ (78): الآيات 1 الى 16]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
عَمَّ يَتَساءَلُونَ (1) عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ (2) الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ (3) …
امام على عليه السلام:
إذا ماتَ العالِمُ ثُلِمَ فِي الإِسلامِ ثُلمَةٌ لا يَسُدُّها إلّا خَلَفٌ مِنهُ.
هنگامى كه دانشمندى مىميرد، چنان شكافى در اسلام پديد مىآيد كه جز جانشينش آن را پُر نمىسازد.
[سورة البقرة (2): آية 106]
ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (106)
هر حكمى را نسخ كنيم، يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم، بهتر از آن، يا مانندش را مىآوريم؛ مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟
مسئولیت اجتنابناپذیر!
[سورة النساء (4): آية 84]
«لا تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ»
جز عهدهدارِ شخص خود نيستى.
مسئولیت اجتنابناپذیر!
«Inevitable responsibility»
چه بخواهی و چه نخواهی، مسئولیت کارهایی که میکنی با خودته!
اگه میخوای با رفتارهای نادرست، شرمنده نشی، باید مواظب اشتباهاتت باشی!
باید بفهمی کجاها اشتباه میکنی تا زود جلوشو بگیری!
باید زبان نورانی قبض و بسط قلبی رو خوب یاد بگیری و متوجه بشی و مدام حواست بهش باشه و چشم از این اوامر نورانی برنداری تا بموقع بتونی از پس مسئولیتی که داری بر بیایی!
چه چیزی در انتهای عمر ما اهمیت داره؟!
آیا تونستی از پس وظایف و مسئولیت هایی که بهت واگذار شده بخوبی بربیایی و ایجاد کننده آرامش برای خودت و دیگران باشی و امنیت روانی خودت و دیگرانو تهدید نکنی؟!
وقتی عیب حسادتت میجُنبه (پدیده حسادتورزی) باید از روی تاریکی قلبت بفهمی و زود جلوشو بگیری «إذا حَسَدْتَ، فَلا تَبْغِ» یعنی علیرغم اینکه عیبی داری بنام حسادت که میتونه همه چیزو بهم بریزه، اما در مقابل، همین قلب صاحب عیب حسد، وقتی مکانیسم نورانی اش فعال میشه، یک سرنخ نورانی دستشه که از قبض و بسطش یه چیزای مهمی می فهمه. وقتی تاریک میشه میفهمه اشتباه کرده و حسدش فعال شده و سیاست غلط عدم رضایت به تقدیرات داره استفاده میشه لذا در این مقطع حساس که فرصت هیچ فکر کردنی به آخر و عاقبت این سیاستهای غلط نیست، فقط از روی تاریکی قلبش متوجه اخم فرشته نگهبانش میشه و میفهمه اینجا وقتشه که گوش به تمناهای حسدآلودش نکنه یعنی «لا يَسْتَعْمِلُ حَسَدَهُ»!
اگه جز این کلام نورانی هدایت الهی بخواهیم به چیز دیگری برای مهار حسادت و رسیدن به آرامش فکر کنیم باید بدانیم که سخت در اشتباهیم و این پلان درمانی که از طریق فهم قبض و بسط نور قلب بدست میاد هیچ جایگزین و آلترناتیو دیگه ای نداره!
همه بلااستثناء حسودیم «كُلُّ بَنى آدَمَ حَسُودٌ، لا يَضُرُّ حاسِدَاً حَسَدُهُ ما لَمْ يَتَكَلَّمْ بِاللِّسانِ اوْ يَعْمَلْ بِالْيَدِ» اما مادامیکه مکانیسم نورانی قلب فعال باشه و متوجه اشتباهات بشه، جای نگرانی نیست و اینجوری میشه از پس اون مسئولیت اجتناب ناپذیری که خداوند به گردن همه ماها گذاشته بربیاییم اما اگه این ارتباط قلب قطع بشه، هیچی نمیتونه کمکمون کنه و دستمونو بگیره. این میشه نور بدون آلترناتیو خداوند! «نور حکمت! کنترل نورانی قلب!»
امام صادق علیه السلام:
ثَلاثَةٌ لَمْ يَنْجُ مِنْها نَبىٌّ فَمَنْ دُونَهُ: التَّفَكُرُ فِى الْوَسْوَسَةِ فِى الْخَلْقِ و الطّيَرَةُ وَ الْحَسَدُ، إلَّا أَنَّ الْمُؤْمِنَ لا يَسْتَعْمِلُ حَسَدَهُ.
سه چيز است كه هيچ پيامبر و پايينتر از اويى از آن رهايى نيافتند: انديشيدن براى وسوسه كردن مردم، و فال بد زدن، و حسد ورزيدن، جز آن كه مؤمن به حسد خود، كار نمىكند.»
و اون سیاست درستی که نمیذاره حسد جولان بده، رضایت به تقدیرات خداست.
امام على عليه السلام:
مَنْ رَضِىَ بِحالِهِ، لَمْ يَعْتَوِرْهُ الْحَسَدُ.
كسى كه به وضعيت خودش خشنود باشه، یعنی راضی به تقدیراتش باشه، هيچ وقت حسد، نمىتونه تمرکزشو بهم بزنه و رفتار ناشایست رو بروز بده.
آیه زیبای «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» اشاره به حال دنیای همین قلبی داره که راضی به رضای خداست! «مَنْ لَمْ يَرْضَ بِما قَسَّمَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الرِّزْقِ وَ بَثَّ شَكْواهُ … لَمْ تَرْفَعْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ يَلْقَى اللَّهُ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبانُ إِلاّ أَنْ يَتُوبَ».
عجب است از كسانى كه ادّعاى عبوديت مىكنند، امّا در مقدّرات خود که همان ربوبیّت خداست، با خدا منازعه و از او شكايت دارند! اهل یقین، تسليم حق اند و به مقدّرات الهى راضىاند و از بلاها و امتحاناتِ سخت و كمبودها گله ندارند و به دادهها و ندادهها ، كامِ دلشان شيرين است.
امام على عليه السلام:
إِذا لَمْ يَكُنْ ما تُريدُ، فَلا تُبَل ما كُنْتَ.
اگر به آنچه مىخواستى، نرسيدى، از آنچه هستى، نگران مباش.
در واقع همون رضایت به تقدیرات است و اینکه اگه تمناهای تو برآورده نمیشه، بهش اهمیت نده و برات مهم نباشه طوری که بخواهی اقدامی بدون اجازه نورانی انجام بدهی.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم:
ثَلاثٌ لازِماتٌ لأِمَّتى: سُوءُ الظَّنِّ وَ الْحَسَدُ وَ الطِّيَرَةُ. فَإِذا ظَنَنْتَ، فَلا تَحَقَّقْ وَ إِذا حَسَدْتَ فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ، وَ إِذا تَطَيَّرْتَ فَامْضِ.
سه چيز است كه امّت من هميشه آنها را دارند: سوء ظن، حسد و فال بد. [راه خلاصى از آنها، اين است:] هنگامى كه سوء ظن داشتى، تحقيق نكن و هنگامى كه حسادت ورزيدى، استغفار كن و هنگامى كه فال بد زدى، از آن بگذر (به آن ترتيب اثر نده).