دکتر محمد شعبانی راد

دربان نورانی! نور حاجب! حجاب علم! وَ بَيْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ!

 The doorman admits you into the Luminous Home.

برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید.
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید.

«حجب» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الْحَاجِبُ‏: المانع عن السلطان»
«مَلِكٌ‏ مُحَجَّبٌ»
«وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي‏ بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ
»
«جِسْمٌ حَائِلٌ بَيْنَ جَسَدَيْنِ»
+ «باب الله»: البوّاب: پرده‌دار، دربان.
+ «دلو – سلسله مراتب نورانی!»
+ «دلل»
«دربان، دژبان: الحِجَابة: دربانى، پرده‌دارى.»
«فلانٌ‏ يحجب‏ للأميرِ: فلانى حاجب و دربان امير است.»
«حَجَبَ بينهما: ميان آن دو را فاصله انداخت.»
«الحِجَابِ:الستر»
«أصل‏ الحِجَابِ‏ الستر الحائل بين الرائي و المرئي»
+ «وتر – وَتَرةُ الْأَنْفِ: حِجَابُ مَا بَيْنَ المَنْخِرَيْنِ»
«الحَاجِب‏: ابرو»
«الْحَاجِبَانِ‏ في الرأس لكونهما كَالْحَاجِبَيْنِ‏ للعين في الذّب عنهما.»
«حَاجِبَان‏: يعنى دو ابرو در چهره زيرا براى ديدگان همچون نگهبان هستند و از آنها دفاع مى‌‏كنند.»
«الحَاجِبُ‏: الشعر النابت على عظم العين، و يقال له: حَاجِبُ‏ العين».
«الحَاجِبَانِ‏: العظمان مع شعرهما و لحمهما، و الجمع‏ الحَوَاجِبُ‏
«حِجَابُ‏ الجوف: ما يحجب عن الفؤاد»
«حِجابُ‏ القلبِ»:
نقش پریکارد چقدر برای حفظ سلامتی قلب که درون این پرده قرار گرفته مهم و مفید است؟!»
«الحِجابُ‏ الحاجِز: پرده‌‏اى پهن و رقيق كه ميان سينه و شكم قرار دارد؛ دیافراگم»

[ وَ بَيْنَهُما أي بين الجنة و النار أو بين أهلها حِجابٌ»
«وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ‏».
«وَ فِي وَصْفِهِ تَعَالَى‏: حِجَابُهُ‏ النُّورُ»
+ «أَوَّلُ مَا خَلَقَ‏ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حُجُبُهُ»
+ «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَمُ»
«إِنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِيُعَرِّفَ بِهِ خَلْقَهُ الْكِتَابَةَ حُرُوفُ الْمُعْجَمِ»
«اول‏ ما خلق‏ الله‏ العقل»
«أَوَّلِ‏ مَا خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ تَعَالَى … النُّور»
«أَوَّلَ‏ مَا خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا»
… حجاب و قلم و کتاب و حرف معجم و عقل و نور و روح و هزار واژه دیگر، همه مترادف «نور الولایة» هستند و اولین چیزی که خدا خلق نموده و بین خود و بندگانش قرار داده، نور ولایت محمد و آل محمد ع است، لذا مخلوق برای بهره‌مندی از خالق خویش، سر و کارش فقط با مخلوقی نورانی بنام نور ولایت محمد و آل محمد ع است و این واسطه علمی، همان حجاب و همان شفا و همان امّ و همان ابو و … هزار واژه مترادف نور ولایت است.
حجاب نورانی همان سایۀ شاخص ساعت آفتابی است که زمان صحیح را معلوم می‌کند «فیء».

«حَجَبَهُ: از ورود او جلوگيرى كرد.»
«حَجَّبَهُ: او را پنهان كرد يا پوشانيد.»
+ «ولوج – access»
+ «شرع»
«الحَجَبَةُ: رأس الوَرِكِ، و هما حَجَبَتَانِ تُشرفان على الخاصرتين»
«الْحَجْبُ‏ و الْحِجَابُ‏: المنع من الوصول»
+ «منع – مانع – باریر»

أَوَّلُ مَا خَلَقَ‏ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حُجُبُهُ

حِجَابٌ مِنْ نُورٍ وَ حِجَابٌ مِنْ ظُلْمَةٍ

این نور و ظلمت همان علم است: «حجاب علمی»!
انگاری اهل نور، چیزی که از خدای مهربان خود- با قلبشان- می‌بینند و دریافت و اخذ می‌کنند، همین نور علم است یعنی فهم قبض و بسط نور قلب میشه همون معرفت به حاجب و دربانِ ایستاده در کنارِ درِ خانۀ خدا که میهمانان را به داخل بیت دعوت می‌کند، یعنی مقام ابراهیم علیه السلام.

Search Doorman!

قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ!

حِجابٌ … رِجالٌ

لِمُحَمَّدٍ نُورِهِ‏ وَ حِجَابِهِ!

«حجاب نورانی» نام زیبای صاحبان و حاملان معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
«حجاب النبوّة»
«الحجاب، النّور الولایة»
+ داستان «دحیة الکلبی»: نور الولایة فرایندی است «من وراء الغربال».
+ «کمم»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
هَذَا كِتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ لِمُحَمَّدٍ نُورِهِ‏ وَ سَفِيرِهِ وَ حِجَابِهِ‏ وَ دَلِيلِهِ
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ

[حجب – ترجمه]:
محمد (ص) حِجَابُ‏ الله أي ترجمانه.

امام سجاد علیه السلام:
ثَابِتٌ الثُّمَالِيُّ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ:
لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ حُجَّتِهِ حِجَابٌ
فَلَا لِلَّهِ دُونَ حُجَّتِهِ سِتْرٌ
نَحْنُ أَبْوَابُ اللَّهِ
وَ نَحْنُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ
وَ نَحْنُ عَيْبَةُ عِلْمِهِ
وَ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ وَحْيِهِ
وَ نَحْنُ أَرْكَانُ تَوْحِيدِهِ
وَ نَحْنُ مَوْضِعُ سِرِّهِ
.
ثابت ثمالى گويد:
سيّد و سالار عبادت‏‌كنندگان، حضرت على ابن الحسين عليهما السلام فرمود:
ميان خدا و حجّت او كه امام هر زمان است حجاب و مانعى وجود ندارد،
پس خداوند پيش روى حجّت خود پوششى نيفكنده است.
مائيم درهاى علم خدا،
راه مستقيم
و كانون علم او،
و مائيم بازگوكننده و شرح دهنده وحى خدا
و استوانه‏‌هاى اصلى كاخ توحيد او،
و مائيم جايگاه راز نهانى او.

امام كاظم عليه السلام:
لَيسَ بَينَهُ و بَينَ خَلقِهِ حِجابٌ غَيرَ خَلقِهِ،
احتَجَبَ بِغَيرِ حِجابٍ مَحجوبٍ،
و استَتَرَ بِغَيرِ سِترٍ مَستورٍ
.
ميان او و آفريدگانش حجابى جز خود آنان وجود ندارد.
او در پرده است بى‌آنكه پرده‌اى در كار باشد
و مستور است بى‌آنكه پوششى در ميان باشد.

پل ارتباطی علمی بین اهل نور یقین و صاحبان نور در ملکوت قلب، فقط زبان نور و ظلمت است و با فهم قبض و بسط، انگاری مدام کلام مافوق و دستورات و اوامر و نواهی و رضا و سخط مافوق و لیدر و ولیّ خود را درون قلب خودشان متوجه شده و بدان عمل می‌نمایند و این واسطه نورانی، هزار نام دارد که کلمه جامع آن نور ولایت است و مترادفات آن هزار اسم است منجمله همین واژه زیبای حجب و حجاب.
نور – سفیر – حجاب – دلیل و … همه و همه، نامهای زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.

[جدد – نور و ظلمت – قبض و بسط – ربوبیت]:
«وَ لَكَ إِنْفَاذُ الْخَلْقِ مُسْتَجِدِينَ بِأَنْوَارِ الرُّبُوبِيَّةِ وَ مُعْتَرِفِينَ خَاضِعِينَ بِالْعُبُودِيَّةِ»
«مُسْتَجِدِينَ بِأَنْوَارِ الرُّبُوبِيَّةِ»:
قلوب اهل نور یقین مدام داره تجدید چاپ میشه! +«خلقا جدیدا».
این یک مثاله برای تفهیم تاثیر فرآیند نور ولایت بر قلوب اهل یقین، در واقع همین فرآیند میشه ربوبیت یعنی با نور ولایت، مدام قلب آپدیت میشه [ریفرش]،
و این مفهوم تجدید چاپ و تجدید حیات و عبارت مستجدین است.
+ «اللَّهُمَّ … رَبَّ الظُّلُمَاتِ‏ وَ النُّورِ»
انگاری ربوبیت با ایجاد نور و ظلمت توسط مربّی و فهم آن در قلوب سلیم، ممکن خواهد شد.
+ «يَا مُفَرِّقاً بَيْنَ النُّورِ وَ الدَّيْجُورِ»
+ «دجر»

[عرف – نور و ظلمت]:

إِلَهِي عَرَفْتُكَ وَ عَرَفْتُ النُّورَ مِنَ الظُّلْمَةِ!

فقط با شناخت قبض و بسط نور قلب میشه یکتاپرست شد!

عَصَيْتُكَ إِلَهِي
كَيْفَ لَا أَطْلُبُ رِضَاكَ
وَ قَدْ أَكْمَلْتَ عَقْلِي حَتَّى عَرَفْتُكَ
وَ عَرَفْتُ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ
وَ الْأَمْرَ مِنَ النَّهْيِ
وَ الْعِلْمَ مِنَ الْجَهْلِ
وَ النُّورَ مِنَ الظُّلْمَةِ

فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا أَحْجُبُ‏ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ فِي وَقْتٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ
كَذَلِكَ أَفْعَلُ بِأَحِبَّائِي
.
خدايا تو را نافرمانى كردم،
چطور خوشنودى تو را بدست نياورم و حال اينكه خرد مرا كامل كردى تا تو بشناسم.
و حق را از باطل، امر را از نهى، دانائى را از نادانى، روشنى را از تاريكى بشناسم.
پس خداى عز و جل فرمايد،
به عزت و جلالم سوگند هيچ گاه ميان خود و تو حجابى قرار ندهم،
همين طور با دوستانم رفتار كنم.

الحجاب، النّور الولایة!

… قلبی که قبض و بسط رو فهمید، کانه کلام مافوق رو فهمید و چون این کلام نورانی را چشید و شیرینی نور ولایت را مزه کرد، مطمئنا نظر و پسند خود را باطل نموده و نظر و پسند آل محمد ع را می‌پسندد و اختیار نموده و عمل می‌نماید.
این فراز از حدیث بالا زیباست که معادلهای زیبای قبض و بسط رو بیان می‌فرماید که همان حق و باطل و همان امر و نهی و همان علم و جهل و همان نور و ظلمت است.
در واقع همان فرآیند نور ولایت و ربوبیت است و این میشه همان عبودیت که علت خلقت است.
خدای مهربان میگوید بین من و بنده‌ای که قلبش قبض و بسط من رو بفهمه، دیگه هیچوقت، هیچ حجاب و مانعی برای ملاقات با نور خدا «الله نور» یعنی علوم آل محمد ع نیست و همین حجاب نور و ظلمت بین ما کافی است که من امر و نهی کنم و بنده‌ام بفهمد و اجرا نماید و این آخر عبودیت بنده است که قلبش با کلام آنلاین اهل بهشت آشنا شده و دیگه قلبش نسبت به این کلام غریبی نمی‌کنه و نا آرامی نمیکنه و به نور معرفة الامام ع  آشناست.
رمز این آشنایی، بیاد معالم ربانی صاحبان نور بودن است!
و هیچوقت این رمز رو فراموش نکن!
دیدی کارتهای بانکی شماره‌هایی دارند، ولی هیچکدوم اون رمزی که فقط صاحب کارت میدونه نیست و این رمز رو رئیس بانک بهش داده و توصیه کرده اونو روی کارت ننویسی، فقط بدونی و این پرینت رمز رو بعد از اینکه دیدی و حفظ کردی و در یادت نگه داشتی، کاغذو پاره کن، مبادا دست کسی بیفته و سوء استفاده کنه.

مثال «هنر استعدادیابی»!

مربی فوتبالی که میاد از تیم‌های دسته یک و دو، استعدادیابی میکنه و اینا رو میاره در تیم ملی، موفق میشه، چون هنر این مربی استعدادیابی است! پس رمز موفقیت، پیدا کردن استعدادهای خوبه!
ما هم باید یک استعداد‌یاب خوب باشیم!
باید علوم‌ربانی‌شناس خوبی باشیم.
«كُونُوا نُقَّادَ الْكَلَامِ
أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ كَانُوا صَيَارِفَةً،
يَعْنِي صَيَارِفَةَ الْكَلَامِ وَ لَمْ يَعْنِ صَيَارِفَةَ الدَّرَاهِمِ
نکنه چشمت به فوتبالیست با استعدادی بیفته و نشناخته، از کنارش رد بشی!
و بقول قوتبالیستها، کشفش نکنی!
و اینجوری ضرر بزرگی میکنی که متاسفانه خودت هم مقصری!
کشف علوم نورانی و ربانی، هنر قلب سلیم است!
«طلب العلم، طلب العالم – طلب العالم، طلب العلم»
«بدنبال نور علم! بدنبال معلم نورانی!»
«طَلَبُ الْعِلْمِ‏ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ» + «وَ أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حَامِلُهُ»
«وَيْلٌ لِمَنْ سَمِعَ بِالْعِلْمِ وَ لَمْ يَطْلُبْهُ»
گفتیم اون فریضه و واجبی که به گردن همۀ ماست اینه که از آل محمد ع آدرس علوم ربانی را طلب کنیم تا به سبب اخذ این معالم، قلب منور به نور هدایت گردد ان شاء الله تعالی.
لذا واجب واجب برای ما شناخت معالم ربانی است و ابزار لازم برای این شناخت مهم، چیزی نیست جز قلب سلیم که بینا به فهم نور و ظلمت باشد و این همان کلام خداست که با بنده سخن می‌گوید و این همان نور ولایت آل محمد ع بر قلوب اهل یقین در ملکوت قلب آنهاست.

نور امام در دل مومنين از نور خورشيد تابان در روز، روشن‌تر است!

[سورة التغابن (۶۴): الآيات ۶ الى ۱۰]
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (۸)
پس به خدا و پيامبر او و آن نورى كه ما فروفرستاديم ايمان آوريد،
و خدا به آنچه مى‌‏كنيد آگاه است.

النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص

امام باقر علیه السلام:
عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا

فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ
النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ
وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ
وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ
وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ
لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ
وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ
وَ يَحْجُبُ‏ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ‏ قُلُوبُهُمْ
وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ
لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ
وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا
فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ
وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ
.
ابو خالد كابلي گويد
از امام باقر (ع) تفسير این قول خداي عز و جل را  پرسيدم:
«بخدا و رسولش و نوري كه فرستاده ايم ايمان آوريد»
فرمود:
اي ابا خالد
بخدا سوگند كه مقصود از نور ائمه از آل محمد (ص) باشند تا روز قيامت،
بخدا كه ايشانند همان نور خدا كه فرو فرستاده،
بخدا كه ايشانند نور خدا در آسمانها و زمين،
بخدا اي ابا خالد،
نور امام در دل مومنين از نور خورشيد تابان در روز، روشن‌تر است،
بخدا كه ائمه دلهاي مومنين را منور سازند
و خدا از هر كس خواهد نور ايشان را پنهان دارد، پس دل آنها تاريك گردد،
بخدا اي ابا خالد
بنده‌اي ما را دوست ندارد و از ما پيروي نكند تا اينكه خدا قلبش را پاكيزه كرده باشد
و خدا قلب بنده‌اي را پاكيزه نكند تا اينكه با ما خالص شده باشد و آشتي كرده باشد
(يك رنگ شده باشد و سازگار)
و چون با ما سازش كرد خدا از حساب سخت نگاهش دارد
و از هراس بزرگ روز قيامت ايمنش سازد.

حِجابٌ … رِجالٌ

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۴۶ الى ۴۷]
وَ بَيْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ ‏ كُلاًّ بِسيماهُمْ
وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ (۴۶)
و ميان آن دو [گروه‏]، حايلى است،
و بر اعراف، مردانى هستند كه هر يك [از آن دو دسته‏] را از سيمايشان مى‌‏شناسند،
و بهشتيان را -كه هنوز وارد آن نشده و[لى‏] [بدان‏] اميد دارند- آواز مى‌‏دهند كه: «سلام بر شما.»
وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۴۷)
و چون چشمانشان به سوى دوزخيان گردانيده شود، مى‏‌گويند:
«پروردگارا، ما را در زمره گروه ستمكاران قرار مده.»

الْأَعْرافِ رِجالٌ

امام صادق علیه السلام:
عَنْ مُقَرِّنٍ، قَالَ:
سَمِعْتُ أبَاعَبْدِاللهِ (علیهم السلام) یَقُولُ:
جَاءَ ابْنُ‌الْکَوَّاءِ إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)
وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ
فَقَالَ
نَحْنُ عَلَی الْأَعْرَافِ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِیمَاهُمْ
وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِی لَا یُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَّا بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِنَا
وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ یُعَرِّفُنَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ عَلَی الصِّرَاطِ
فَلَا یَدْخُلُ الْجَنَّهًَْ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَنَا وَ أَنْکَرْنَاهُ
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ
وَ لَکِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِیلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِی یُؤْتَی مِنْهُ
فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَایَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَیْنَا غَیْرَنَا فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ
فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ
وَ لَا سَوَاءٌ حَیْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَی عُیُونٍ کَدِرَهًٍْ یَفْرَغُ بَعْضُهَا فِی بَعْضٍ
وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَیْنَا إِلَی عُیُونٍ صَافِیَهًٍْ تَجْرِی بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَ لَا انْقِطَاعَ
.
مقرن گوید:
شنیدم امام صادق ع فرمود:
ابن‌کواء نزد امیرمؤمنان ع آمد و به او عرض کرد:
«ای امیرمؤمنان ع!
تفسیر آیه: وَ عَلَی الأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیمَاهُمْ چیست»؟
فرمود:
«ما بر روی اعراف هستیم و ما یارانمان را با سیمای ایشان می‌شناسیم
و ما اعراف هستیم و خدای عزّوجلّ شناخته نمی‌شود، مگر از راه معرفت و شناخت ما.
ما اعراف هستیم که خدا در روز قیامت ما را بر روی صراط نگاه می‌دارد.
هیچ‌کس وارد بهشت نمی‌شود، مگر آن‌کس که ما را شناخته و ما او را شناخته‌ایم
و هیچ‌کس وارد آتش نمی‌شود، مگر کسی که ما را انکار کرده و ما نیز او را انکار کرده‌ایم.
به‌درستی‌که خدای تبارک‌وتعالی اگر بخواهد، می‌تواند مردم را با خود آشنا سازد تا اینکه حدود او را بشناسند و به او رجوع کنند.
خدا ما را به‌عنوان باب (در) و صراط و راه و دروازه ورود به درگاه او قرار داده است.
هرکه از ولایت ما منحرف شود و یا دیگران را بر ما ترجیح دهد، همانا او از صراط و راه راست منحرف است.
کسانی که مردم به آنان پناه بردند، یکسان نیستند
و نیز یکسان نیست اینکه مردم به چشمه‌های گل‌آلود که همدیگر را خالی و تهی می‌کنند، بروند یا اینکه به‌سوی ما بیایند.
کسی که به‌سوی ما بیاید به‌سوی چشمه‌های صاف و زلالی رفته است که به امر پروردگار جاری است،
چشمه‌هایی که هیچ‌گاه پایان‌پذیر نیست و همواره جاری است.

و آنان دری از یاقوت سرخ بر حصار بهشت هستند!

امام باقر علیه السلام:
عَن أبِی‌بَصِیرٍ
عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ
قَالَ الْأَئِمَّهًُْ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ (علیهم السلام)
فِی بَابٍ مِنْ یَاقُوتٍ أَحْمَرَ عَلَی سُورِ الْجَنَّهًِْ
یَعْرِفُ کُلُّ إِمَامٍ مِنَّا مَا یَلِیهِ
قَالَ مِنَ الْقَرْنِ الَّذِی هُوَ فِیهِ إِلَی الْقَرْنِ الَّذِی کَانَ
.
ابوبصیر گوید:
از امام باقر ع درباره‌ی این کلام خدای عزّوجلّ:
«وَ عَلَی الأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیمَاهُمْ» سؤال کردم.
فرمود:
«آنان ائمّه اهل بیت ع هستند
و آنان دری از یاقوت سرخ بر حصار بهشت هستند
و هر امامی از ما، آنچه را پس از اوست، می‌شناسد». + «وصی»
پس مردی گفت:
«معنای آنچه پس از اوست، چیست»؟
فرمود:
«از قرنی که در آن به سر می‌برد تا قرنی که گذشته است».

حِجاباً مَسْتُوراً

پرده‏‌اى پوشيده

[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۴۵ الى ۴۸]
وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً (۴۵)
و چون قرآن بخوانى، ميان تو و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند پرده‏‌اى پوشيده قرار مى‌‏دهيم.
وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً
وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ نُفُوراً (۴۶)
و بر دلهايشان پوششها مى‌‏نهيم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان سنگينى [قرار مى‏‌دهيم‏]
و چون در قرآن پروردگار خود را به يگانگى ياد كنى با نفرت پشت مى‏‌كنند.
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ
وَ إِذْ هُمْ نَجْوى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً (۴۷)
هنگامى كه به سوى تو گوش فرا مى‌‏دارند ما بهتر مى‌‏دانيم به چه [منظور] گوش مى‌‏دهند،
و [نيز] آنگاه كه به نجوا مى‌‏پردازند؛ وقتى كه ستمگران گويند:
«جز مردى افسون‏‌شده را پيروى نمى‏‌كنيد.»
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً (۴۸)
ببين چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدند، در نتيجه راه به جايى نمى‌‏توانند ببرند.

فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً

«اخذ بیت، اخذ نور، اخذ علم، اخذ حجاب»:
«
فَاتَّخَذَتْ … حِجاباً»
+ «عمّن آخذ معالم دینی؟!»

[سورة مريم (۱۹): الآيات ۱۶ الى ۲۰]
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا (۱۶)
و در اين كتاب از مريم ياد كن، آنگاه كه از كسان خود، در مكانى شرقى به كنارى شتافت.
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً 
فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا (۱۷)
و در برابر آنان پرده‌‏اى بر خود گرفت.
پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به [شكل‏] بشرى خوش‌‏اندام بر او نمايان شد.
قالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا (۱۸)
[مريم‏] گفت: «اگر پرهيزگارى، من از تو به خداى رحمان پناه مى‏‌برم.»
قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا (۱۹)
گفت: «من فقط فرستاده پروردگار توام، براى اينكه به تو پسرى پاكيزه ببخشم.»
قالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيًّا (۲۰)
گفت: «چگونه مرا پسرى باشد با آنكه دست بشرى به من نرسيده و بدكار نبوده‌‏ام؟»

فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ

[سورة الأحزاب (۳۳): الآيات ۵۱ الى ۵۵]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى‏ طَعامٍ غَيْرَ ناظِرِينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ 
وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ
وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيماً (۵۳)
اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد، داخل اتاقهاى پيامبر مشويد، مگر آنكه براى [خوردنِ‏] طعامى به شما اجازه داده شود، [آن هم‏] بى‌‏آنكه در انتظار پخته‌‏شدن آن باشيد؛ ولى هنگامى كه دعوت شديد داخل گرديد، و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد بى‏‌آنكه سرگرم سخنى گرديد. اين [رفتارِ] شما پيامبر را مى‏‌رنجاند و[لى‏] از شما شرم مى‌‏دارد، و حال آنكه خدا از حق‏[گويى‏] شرم نمى‌‏كند، و چون از زنان [پيامبر] چيزى خواستيد از پشت پرده از آنان بخواهيد؛ اين براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاكيزه‏‌تر است، و شما حق نداريد رسول خدا را برنجانيد، و مطلقاً [نبايد] زنانش را پس از [مرگ‏] او به نكاح خود درآوريد، چرا كه اين [كار] نزد خدا همواره [گناهى‏] بزرگ است.

پشت به نور، رو به تمنّا

جناب سلیمان ع به ما یاد میدهند که:
از تاریکی قلبت باید اینو بفهمی که رو به تمنّا کردی و پشت به نورت نموده‌ای!
حجاب تمناها، قلب رو تاریک میکنه!
این حجاب، همون قشر و پوستۀ حسدی است که دور قلب رو میگیره!
لذا واژه «حجاب» اینجا در معنای مذموم خودش بکار برده شده،
یعنی در این آیه: الحجاب الحسادة می‌باشد.

[سورة ص (۳۸): الآيات ۳۰ الى ۴۰]
فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ (۳۲)
[سليمان‏] گفت:
«واقعاً من دوستىِ اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشيد] در پس حجابِ ظلمت شد.»

وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ

[سورة فصلت (۴۱): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
حم (۱)
حاء، ميم.
تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (۲)
وحى [نامه‏]اى است از جانب [خداى‏] رحمتگر مهربان.
كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (۳)
كتابى است كه آيات آن، به روشنى بيان شده.
قرآنى است به زبان عربى براى مردمى كه مى‏‌دانند.
بَشِيراً وَ نَذِيراً
فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ (۴)
بشارتگر و هشداردهنده است.
و[لى‏] بيشتر آنان رويگردان شدند، در نتيجه [چيزى را] نمى‏‌شنوند.
وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ
وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ
وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ
فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ (۵)
و گفتند: «دلهاى ما از آنچه ما را به سوى آن مى‌‏خوانى سخت محجوب و مهجور است.
و در گوشهاى ما سنگينى
و ميان ما و تو پرده‏‌اى است؛
پس تو كار خود را بكن ما [هم‏] كار خود را مى‌‏كنيم.»

[سورة الشورى (۴۲): الآيات ۵۱ الى ۵۳]
وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً
أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ
أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً 
فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ (۵۱)
و هيچ بشرى را نرسد كه خدا با او سخن گويد جز [از راه‏] وحى يا از فراسوى حجابى،
يا فرستاده‏‌اى بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحى نمايد.
آرى، اوست بلندمرتبه سنجيده‏‌كار.
وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (۵۲)
وهمين گونه، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم.
تو نمى‌‏دانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است؟]
ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مى‌‏نماييم،
و به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مى‏‌كنى.
صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ (۵۳)
راهِ همان خدايى كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست.
هش‏دار كه [همه‏] كارها به خدا بازمى‌‏گردد.

[سورة المطففين (۸۳): الآيات ۱ الى ۱۷]
كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ (۱۵)
زهى پندار، كه آنان در آن روز، از پروردگارشان سخت محجوبند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی