Exile of Light!
Jealous people banish the sun so that no one can benefit from its light!
«طرح» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«بَلَدٌ طَرُوحٌ»: المكان البعيد، سرزمین دور.
#دلنوشته تبعید نور!
حسدورزان، خورشید را به تبعید میفرستند تا شعاعی از نور آن به هیچ کس نرسد!
افراد حسود خورشید را دور میکنند تا دیگران از روشنایی آن بیبهره بمانند.
+ «صدّ سبیل»
حسودان، خورشید را از آسمان میرانند، مبادا که پرتو مهربانیاش دلی را گرم کند!
حسودان، خورشید را به ظلمت میرانند، تا نه چشمی روشن گردد، نه دلی فروزان؛
نه دیدهای بهره برد، نه جان تشنهای سیراب شود از آن.
آنان که دل به تیرگی سپردهاند، خورشید را به غربت میفرستند؛
تا نه فروغی بر دلها تابد، نه گرمایی در جانها افتد.
حسودان، خورشید را به حبس کشند و فروغش را به خاموشی سپارند؛
نه دیدهای از روشنایی نصیب برد، نه دلی از گرمای محبت شراب نوشد.
حسد، چراغ آسمان را خاموش کند، و فروغ جانها را فرسوده سازد؛
نه دیدهای به نور نازد، نه دلی به سرور بازد.
حسودان، خورشید را به غروب برند و شعلهی امید را به غم سپارند؛
که نه نوری بر دل تابد، نه سروری در جان آید.
آنان که در ظلمت خفتهاند، خورشید را به غروب افکنند؛
تا نه پرتوی جان برافروزد، نه نسیمی دل بیازارد.
آگاه باشید! به خدا سوگند، حسدورزان خورشید را از افق براندند،
و چراغ هدایت را به خاموشی سپردند؛
تا مردمان را در تاریکی رها سازند، و دلها را از فروغ ایمان بیبهره گردانند.
پس نوری نتابد که دل را بیدار کند، و گرمایی نجوشد که جان را حیات بخشد.
هان! چه بد تجارتی است که به بهای کین و کدورت، روشنی آفاق را بفروشند،
و به بهای ظلمت، عزت جانها را بر باد دهند!
سوگند به روشنی نور و فروغ سحر!
که حسودان، آفتاب حقیقت را در حجاب کشیدند، و شعاع هدایت را به غربت افکندند؛
تا دیدهها در ظلمت بماند، و جانها در حیرت سرگردان شود.
وای بر قومی که نعمت نور را انکار کردند و در سایهی کینه، سراپردهی ضلالت افراشتند!
معارین حسود، آگاهانه این سرنوشت شوم را برای خویش رقم زدند؛ نه آنکه خدا بر آنان ستم کرده باشد، بلکه آنان بر خویشتن ستم روا داشتند.
«وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون»
پس وای بر قومی که نعمت نور را فرو گذاشتند،
و با دستان خویش پردهی ظلمت بر دیدگان خویش کشیدند؛
و چه سخت است حالِ کسی که خورشید را انکار کند و در تاریکی خویش دست و پا زند!
خدای مهربان، به رأفت خویش، نقش معلم را برایشان نیکو ایفا کرد؛
درهای دانش و بینش را بر آنان گشود، ابزار شنیدن و دیدن و اندیشیدن بدیشان ارزانی داشت؛
اما آنان نعمت نورانی علم و حکمت را ناسپاسی کردند و آیین هدایت را به استهزاء گرفتند.
چنانکه فرمود:
«وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيما إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ
وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً
فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ
إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
و به راستى در چيزهايى به آنان امكانات داده بوديم كه به شما در آنها [چنان] امكاناتى ندادهايم،
و براى آنان گوش و ديدهها و دلهايى [نيرومندتر از شما] قرار داده بوديم،
و[لى] چون به نشانههاى خدا انكار ورزيدند [نه] گوششان و نه ديدگانشان و نه دلهايشان، به هيچ وجه به دردشان نخورد، و آنچه ريشخندش مىكردند به سرشان آمد.»
پس گوشهایشان حقیقت را نشنید، دیدگانشان نور را ندید، و دلهایشان بیداری نیافت؛
و آنچه را استهزاء میکردند، عاقبت گریبانشان را گرفت و آنان را به ورطهی هلاکت افکند.
بار خدایا!
آنان که نعمت تو را کفران کردند و نشانههای روشن را به سخره گرفتند،
دلهایشان را در قساوت خویش واگذار، و دیدههایشان را از نور محروم دار،
و آنان را چونان گمراهانی که «در زمین سرگردانند و راهی نمییابند» قرار ده؛
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ
يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ
فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ»
«و برخى از مردم مىگويند:
«ما به خدا و روز بازپسين ايمان آوردهايم»، ولى گروندگان [راستين] نيستند.
با خدا و مؤمنان نيرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خويشتن نيرنگ نمىزنند، و نمىفهمند.
در دلهايشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت.»
بارخدایا!
آنان را به بیماری کین و کوری بیفزا، و نگذار که به آفتاب هدایت بازگردند، مگر آنکه دلهایشان را به توبه پاکیزه سازی، یا در ظلمت ضلالت هلاک گردانی.
و اینک! بنگر تفاوت سرنوشت آن که اهل نور است با آن که در ظلمت حسادت خویش اسیر گشته:
آیا کسی که مردهدل بود و تو او را زنده گرداندی، و برایش نوری پدید آوردی تا در پرتو آن، میان مردم راه برد، همچون کسی است که در ظلمات فرو رفته و رهایی از آن نمییابد؟
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۲۲ الى ۱۲۳]
أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۱۲۲)
آيا كسى كه مرده[دل] بود و زندهاش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن، در ميان مردم راه برود، چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكيهاست و از آن بيرونآمدنى نيست؟ اين گونه براى كافران آنچه انجام مىدادند زينت داده شده است.
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكابِرَ مُجْرِمِيها لِيَمْكُرُوا فِيها وَ ما يَمْكُرُونَ إِلاَّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما يَشْعُرُونَ (۱۲۳)
و بدين گونه، در هر شهرى گناهكاران بزرگش را مىگماريم تا در آن به نيرنگ پردازند، و[لى] آنان جز به خودشان نيرنگ نمىزنند و درك نمىكنند.
آری، چنین است سنت الهی!
و چنان است که در هر دیار، گردنکشان و مجرمان بزرگش را «أَكابِرَ مُجْرِمِيها» برانگیخت تا در آن نیرنگ کنند، و مکرشان را به خودشان بازگرداند؛ بیآنکه خود درک کنند و یا راه نجات یابند.
ای مردم!
اینان همان دانهدرشتان فسادند، همان ریشههای گمراهی و سرکردگان نیرنگ؛
همچون سامری که در میان قوم موسی، گوسالهی فتنه را برافراشت و دلهای مردمان را از حبلالله برید، و بر رشتههای هوا و خیال آویخت؛
همچون بلعم باعورا که علم داشت اما به دنیا فروخت؛
همچون قارونها که مال و مکنت را ابزار فریب ساختند، و آیات الهی را پشت سر انداختند.
اینانند که حسد را به آتش فتنه افروختند، و کینه را در جامهی تدبیر پیچیدند،
تا مردم را از خورشید حقیقت برگردانند و به باتلاق گمراهی فرو برند؛
و اینانند که فتنهگری پیشه کردند و دست در دست شیطان، کار خود را نیکو جلوه دادند.
آگاه باشید!
به خدا سوگند، اگر پرده از چهرهی این مدعیان برداشته شود،
سیمای شیطان در پس نقابشان عیان گردد،
و اگر جامهی تزویر از تنشان بیفتد، چهرهی خائنین به عهد الهی هویدا شود.
پس بر حذر باشید از پیروی آنان؛
و به خدا پناه برید از فتنههای شبانگاهی که ایمان را چونان شعلهی خاموش فرو میکاهد؛
و دست بر دامن نور بزنید که «نور خدا خاموشی ندارد» و «حزب خدا رستگار است.»
آگاه باشید!
اینان که دلهایشان در نور الهی روشن است، همچون خورشید در افق جانها میدرخشند.
چهرههایشان از شکوفایی ایمان، چون ماه شب چهارده میتابد، و هر کجا قدم میگذارند، زمین و زمان در آغوش نورشان بیدار میشود.
دلهایشان نه تنها از علم، بلکه از عشق به حقیقت سرشار است؛ چنان که قلبشان مانند صدفی است که در آن گوهرهای نیکو و درخشندهای چون نور معرفت و محبت به خدا نهفته است.
اهل نور همچون ستارگان هدایت، در دل شبهای تاریک راه مینمایند،
آنان که در روشنای دلهایشان همیشه به سوی حقیقت حرکت میکنند و در هر گام، چراغ ایمانشان را فراتر از خود میافکنند.
چشمانشان همچون دو چراغ در دل شب است که از هر گونه شک و شبههای پاک شدهاند،
در راه الهی گام میزنند و هر کجا که میروند، مردم از پرتو نور آنان بهرهمند میشوند.
در مقابل اینان، اهل حسد همچون کسانی هستند که در شبهای تاریک زندگی سرگرداناند و از دنیای تاریکی که خود ساختهاند، بیرون نمیآیند؛
آنان که به جای پذیرفتن نور حقیقت، در گمراهی خود غرق میشوند و در پیچوخمهای شیاطین و تزویر گرفتارند.
گویی همانند سایههای بیجان، همیشه در پی جلوههای فریبنده میدوند، اما هیچگاه به حقیقتی که در درون خود است، دست نمییابند.
ای اهل نور! شما چونان درختان سرسبز در دل بیابان خشک و بیباران هستید،
که به رغم همهی طوفانها، همچنان استوار و پایدار باقی میمانید،
و هر که به شما نزدیک شود، از ثمرههای پاک و شیرینتان بهره میبرد و از درخت شما سایهای دلنشین و خنک مییابد.
پس ادامه دهید این راه روشن را، و بدانید که نور شما هیچگاه خاموش نخواهد شد.
زیرا خداوند خود وعده داده است که «نور خدا خاموشی ندارد»، و کسانی که در این نور گام بردارند، در سایه رحمت و هدایت او قرار دارند.
آگاه باشید!
اهل حسد، همچون برادران یوسف (ع) بودند که به خاطر حسد ورزیدن به نور الهی آشکار شدۀ یوسف ع (نور معلّم)، در تاریکیها غرق شدند.
آنان که نور یوسف را در چاه تاریکی افکندند، خود در دل تاریکیهای جهل و کینه گرفتار آمدند.
اینان در حالی که یوسف (ع) را که برایشان برکت و هدایت بود، در چاه حسد خویش انداختند،
به طور ناخودآگاه چاه دلهای خود را نیز پر از تردید و ظلمت ساختند.
و چه خسارتی بزرگتر از این که در پی تبعید نور، خود را از جادهی حقیقت به بیراهه کشاندند!
چنانکه قرآن حکایت میکند:
«وَ جَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ
قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ مُسْتَعَانٌ عَلَى مَا تَصِفُونَ»
آنان برادرشان یوسف را با دروغ و کذب در چاهی انداختند،
اما در نهایت، خود را گرفتار نتایج اعمال زشتشان دیدند؛
زیرا این نور الهی که تبعید کردند، همچون آفتاب است که هرگز به تاریکی نخواهد ماند.
ای اهل حسد! بدانید که وقتی شما نور یوسف (ع) را از زندگیتان دور میکنید، نه تنها بر نور برادر خود ظلم میکنید، بلکه بر خود نیز ظلم میافزایید.
همانطور که برادران یوسف، پس از سالها حسرت و اندوه، در برابر نور الهی آن حضرت تسلیم شدند، شما نیز با تبعید نور الهی از دلهایتان، در مسیر هلاکت و گمراهی گام میزنید.
یوسف (ع)، در دل هر تاریکی که قرار گیرد، باز هم درخشش خواهد داشت،
و اهل نور، در این مسیر روشن شده توسط معلم خویش هستند.
و همچنان راه حقیقت را پیش خواهند برد، حتی اگر در چاه ظلمت و جهل افتاده باشند، چرا که نور الهی هرگز از آنها جدا نخواهد شد.
اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً!
تبعید یوسف ع! چرا؟
چرا؟
برای اینکه کسی نتونه از چهره نورانی یوسف ع، نور اقتباس کنه! دسترسی به نور غیر ممکن بشه!
اهل حسادت، گر چه برادر باشند، چشم دیدن روی یوسف ع را ندارند، لذا نقشه میکشند که به او تهمت بزنند و یا او را بکشند و یا تبعیدش کنند! «داستان تکراری کربلا».
امام سجاد ع در مجلس یزید علیه اللعنۀ خود را اینگونه معرفی مینمایند: «أَنَا ابْنُ طَرِيحِ كَرْبَلَاءَ، من پسر تبعید شده و رانده شده به کربلا هستم!».
برادران حسود یوسف ع بجای اینکه حسدشون رو دور بیندازند «إِنَّ صَاحِبَ الدِّينِ … اطَّرَحَ الْحَسَدَ»، متاسفانه یوسف ع رو دور انداختند «وَ حَسَدُونِي … طَرَحُونِي». راه دسترسی به آرامش، غیرفعال کردن حسد است نه تبعید خورشید درخشان! «مَنِ اطَّرَحَ الْحِقْدَ اسْتَرَاحَ قَلْبُهُ وَ لُبُّهُ».
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۷ الى ۱۰]
اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ (۹)
[يكى گفت:] «يوسف را بكشيد يا او را به سرزمين دوردستى بيندازيد، تا توجّه پدرتان معطوف شما گردد، و پس از او مردمى شايسته باشيد.»
چرا؟
«يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»، «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ».
[سورة التوبة (۹): الآيات ۳۲ الى ۳۳]
يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (۳۲)
مىخواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش كنند، ولى خداوند نمىگذارد، تا نور خود را كامل كند، هر چند كافران را خوش نيايد.
[سورة الصف (۶۱): الآيات ۶ الى ۹]
يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (۸)
مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا -گر چه كافران را ناخوش اُفتد- نور خود را كامل خواهد گردانيد.
چرا؟
«يُرِيدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِيلَ»
[سورة النساء (۴): الآيات ۴۴ الى ۴۵]
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ يُرِيدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِيلَ (۴۴)
آيا به كسانى كه بهرهاى از كتاب يافتهاند ننگريستى؟ گمراهى را مىخرند و مىخواهند شما [نيز] گمراه شويد.
وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِكُمْ وَ كَفى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَ كَفى بِاللَّهِ نَصِيراً (۴۵)
و خدا به [حالِ] دشمنان شما داناتر است؛ كافى است كه خدا سرپرستِ [شما] باشد، و كافى است كه خدا ياورِ [شما] باشد.
چرا؟
«يُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ»
[سورة النساء (۴): الآيات ۱۵۰ الى ۱۵۲]
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً (۱۵۰)
كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مىورزند، و مىخواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند، و مىگويند: «ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مىكنيم» و مىخواهند ميان اين [دو]، راهى براى خود اختيار كنند،
چرا؟
«إِنْ يُرِيدُونَ إِلاَّ فِراراً»: برای فرار از عمل به دستورات نورانی!
[سورة الأحزاب (۳۳): الآيات ۱۱ الى ۲۰]
وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلاَّ فِراراً (۱۳)
و چون گروهى از آنان گفتند: «اى مردم یثرب ، ديگر شما را جاى درنگ نيست ، برگرديد.» و گروهى از آنان از پيامبر اجازه مىخواستند و مىگفتند: «خانههاى ما بىحفاظ است» و[لى خانههايشان] بىحفاظ نبود، [آنان] جز گريز [از جهاد] چيزى نمىخواستند.
چرا؟
«يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ»: میخوان جای تاریکی با نور عوض بشه!
[سورة الفتح (۴۸): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلى مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا كَذلِكُمْ قالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا بَلْ كانُوا لا يَفْقَهُونَ إِلاَّ قَلِيلاً (۱۵)
چون به [قصدِ] گرفتن غنايم روانه شديد، به زودى برجاىماندگان خواهند گفت: «بگذاريد ما [هم] به دنبال شما بياييم.» [اين گونه] مىخواهند دستورِ خدا را دگرگون كنند. بگو: «هرگز از پى ما نخواهيد آمد. آرى، خدا از پيش درباره شما چنين فرموده.» پس به زودى خواهند گفت: «[نه،] بلكه بر ما رشگ مىبريد.» [نه چنين است] بلكه جز اندكى درنمىيابند.
چرا؟
«أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً»: اهل حسادت، اهل نیرنگ و کلک!
[سورة الطور (۵۲): الآيات ۴۱ الى ۴۹]
أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ (۴۲)
يا مىخواهند نيرنگى بزنند؟ و[لى] آنان كه كافر شدهاند، خود دچار نيرنگ شدهاند.
اهل حسد، فضیلت نورانی یوسف ع را انکار میکنند!
«وَ ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ»
«و شما را بر ما امتيازى نيست!»
حسادت به مالک نور! همان عاملی که باعث شد تا شیطان به آدم ع سجده نکند!
«يا قَوْمِ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامِي وَ تَذْكِيرِي بِآياتِ اللَّهِ»
«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»
برای بهرهمندی از نور صاحبان نور، تمنّا و حسادت را باید کنار گذاشت!
«وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ»
اما نظر شیطان و قبیلهاش این است: «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»، «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ».
اهل حسد، با صاحبان نور، سرِ ناسازگاری دارند!
نور، برای روشن کردن قلوب تاریک اهل حسد، خودشو به اونها نزدیک میکنه،
اما اونها، بجای اقتباس از نور، اونو از خودشون طرد و دور و تبعید میکنند!
صله رحم رو بجا نمیآورند!
نمیخواهند وارث نور باشند!
نمیخواهند از عطای نورانی بهرهمند بشوند!
اهل نور: «يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ»!
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۵۲ الى ۵۳]
وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ
ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ
فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ (۵۲)
و كسانى را كه پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان مىخوانند – در حالى كه خشنودى او را مىخواهند– مران. از حساب آنان چيزى بر عهده تو نيست، و از حساب تو [نيز] چيزى بر عهده آنان نيست، تا ايشان را برانى و از ستمكاران باشى.
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۲۸ الى ۲۹]
وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ
وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا
وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً (۲۸)
و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مىخوانند [و] خشنودى او را مىخواهند، شكيبايى پيشه كن، و دو ديدهات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى، و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساختهايم و از هوس خود پيروى كرده و [اساس] كارش بر زيادهروى است، اطاعت مكن.
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۸۳ الى ۸۸]
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (۸۳)
آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مىدهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند، و فرجام [خوش] از آنِ پرهيزگاران است.
[سورة الروم (۳۰): الآيات ۳۶ الى ۴۰]
فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ
ذلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۳۸)
پس حقّ خويشاوند و تنگدست و در راهمانده را بده.
اين [انفاق] براى كسانى كه خواهان خشنودى خدايند بهتر است، و اينان همان رستگارانند.
أَكْرِمِي مَثْواهُ!
مقام یوسف ع را گرامی بدار!
+ «مقام ابراهیم ع – مقام معلّم»
+ «اخذ»
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۲۱ الى ۲۲]
وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْواهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً
وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ
وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (۲۱)
و آن كس كه او را از مصر خريده بود به همسرش گفت: «نيكش بدار، شايد به حال ما سود بخشد يا او را به فرزندى اختيار كنيم.»
و بدين گونه ما يوسف را در آن سرزمين مكانت بخشيديم تا به او تأويل خوابها را بياموزيم،
و خدا بر كار خويش چيره است ولى بيشتر مردم نمىدانند.
+ مقاله «چالهی تاریکِ شراکتِ تمنّا با تقدیر!»