دکتر محمد شعبانی راد

قلب سپید بخشندۀ بی‌عیب! ید بیضاء!

The White Flawless Giver Heart!

«بیض» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«باضَ‏ الطَّائِر: پرنده تخم افكنده.»
تخم‌گذاری پرندگان و ماهیها و حشرات و …
+ «ظهر»: ماموریت تخم‌ریزی شاه‌ماهی سالمون!
+ «مزن»
«ید بیضاء» یعنی دست نورانی، همان «نور بنان» یعنی اثر انگشت نورانی است!
«البنّ، البیض، النّور الولایة»

تخم‌گذاری نورانی! ید بیضاء! قلب سپید بخشندۀ بی‌عیب!
اول، نزع ید! آنگاه، ید بیضاء!
«
وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ»
«وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ»

عرب به رنگ سفید میگه بیض،
انگاری این بذر و تخم و نطفۀ نورانی، باید در قلب، گذاشته بشه «باضَ‏ الطَّائِرُ: پرنده تخم افكنده » و آشکار بشه تا روشنایی و سپیدی در قلب، از این نقطۀ نورانی حاصل گردد!
«ابْيَضَ‏: سفيد شد، شادمان شد.»
کتاب لغت: [الموتُ‏ الأَبْيَض‏: مرگ ناگهانى] + «درک موت»:
انگاری مفهوم و معنی درک موت ابیض، درک همین نور هدایت است «معرفة الامام بالنورانیة».
+ مفهوم «آشکار»
ایام البیض، روز آشکار شدن نور علوم نورانی و ربانی در قلب سلیم اهل یقین است! به‌به! چه روزی!
+ «روز عرفه!»

«باضَ‏ بالمكان: در آن مكان اقامت كرد.» + «بلد» + «بنن» + «قوم»
«باضَ‏ الطَّائِرُ: پرنده تخم افكنده.»
«باضَ‏ السَّحَابُ: ابر باريد.»
«باضَ‏ الحَرُّ: گرما سخت شد.»
«باضَ‏ فُلاناً: در سفيدى بر فلانى چيره شد.»
«البَيَّاضَة: مرغ يا پرنده‏‌اى كه بسيار تخم گذارد.»
+ «پرنده‌ای بنام قرلی!»

«ید بیضاء: نام زیبای صاحبان و حاملان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
«بيضة الإسلام و الدين»
مفهوم هزار واژه مترادف نور در این واژۀ بیض وجود دارد، منجمله مفهوم زیبای بخشندگی: «الْيَدُ البَيْضَاء: نعمت و بخشندگى و نكوئى.»
«ید بیضاء» + «فحل معید»: «عود – عید»: اشاره به کرم و بخشندگی بی‌حد و حصر نور است.
+ «قبض و بسط نور»
+ «بیض و سود»
در واژه «بیض – باض» همان مفهوم نطفه‌گذاری علمی نورانی در قلوب اهل یقین است که اهل یقین این نطفه‌های علمی را گرامی داشته «اکرمی مثواه» و پذیرای این نور ولایت در دل شرایط شده و از پیوند این زوج کریم، فرزندان عمل صالح نورانی و سپید «بیض» حاصل می‌شود که موجب غلبه عقل بر هوای نفس می‌گردد.

سپيدِ بى‌‏عيب «بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ» کیست؟ و چیست؟!
ايّام البيض، یعنی پایان دوران تاریکی شک و حسد و آغاز دوران روشنایی نور یقین
و زمان نطفه‌گذاری علمی آل محمد ع در قلوب اهل نور است.

بيضة الإسلام و الدين!
«بیض»: نطفه‌گذاری علمی!
+ چهار ماه حرام!
+ احراز هویت نور در ملکوت قلب!
+ یوم عرفه
+ «عیب یابی»
راه رسیدن به نور و آرامش، همان فرایند 1+1 است:
اول نطفه گذاری علمی، و دوم زمین حاصلخیز قلب اهل یقین!
در محاوره زبان فارسی داریم: فرزندم مرا روسفید کن یعنی با دل کندن از گناه، نزد آل محمد ع خوشحالم نما «رو سفيد، كنايه از بى‏‌گناهى است.»
پس  سپيدِ بى‌‏عيب «بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ» برای ما، علوم نورانی و ربانی است که عامل دل کندن ما از گناه می‌شود و به درجاتی که از گناه دل بکنیم،
نزد آل محمد ع روسفید خواهیم شد، ان شاء الله تعالی.
+«درک چهار موت»

قُلُوبٌ بِيضٌ مُضِيئَةٌ – قُلُوبٌ سُودٌ مُدْلَهِمَّةٌ

يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ

همینجا در همین دنیا، با فهم قبض و بسط نور قلبت، در تک‌تک لحظات زندگی و حالت قلبی‌ات، باید این نور و ظلمت قلبتو بخوبی بفهمی و هر وقت قلبت تاریک میشه، پی به اشتباهت ببری، اشتباهی که اگه جبران نکنی، سر از آتش جهنم در خواهی آورد، لذا وقتی همین الآن با قلبی که معرفت به نور امام ع پیدا کرده، متوجه تاریکی و اشتباه استعمال حسد خودت در مورد تمایلات و تمناهای بی‌ارزش دنیایی خودت میشی، پشیمان میشی و توبه میکنی و تغییر مسیر میدهی و این خروج از ظلمت و ورود به حریم نورانی رو مدیون فرایند نور هدایت دنیای قلب خودت هستی و این فرایند مهم قبض و بسط نور است که شاه‌کلید هدایت قلوب است و همه باید این زبان نورانی خدای خودشونو یاد بگیرند تا با اطاعت از این مرکز فرماندهی، تولید اعمال صالح نورانی فراوان نمایند و از عوضهای خدای مهربان که همانا خلود در بهشت جاویدان آل محمد ع است بهره‌مند گردند، ان شاء الله تعالی.

قُلُوبٌ بِيضٌ مُضِيئَةٌ
يَرْتَفِعُ عَنْهَا الْأَنْوَارُ إِلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْحُجُبِ

قلوب سپید و درخشنده و بخشنده، که انوار علوم آل محمد ع از این قلوب ساطع می‌شود!
و این علوم نورانی را سخاوتمندانه و در عمل نسبت به کسانی که به آنها بدی کرده اند، قرض می‌دهد!
در حالیکه قلوب اهل حسد اینگونه است:
«بَعْضُهُمْ سُودٌ مُدْلَهِمَّةٌ يَرْتَفِعُ عَنْهَا كَدُخَانِ جَهَنَّمَ»

امام سجاد علیه السلام:
وَ قَالَ رَجُلٌ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع
يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص
إِنَّا إِذَا وَقَفْنَا بِعَرَفَاتٍ وَ مِنًى
وَ ذَكَرْنَا اللَّهَ وَ مَجَّدْنَاهُ وَ صَلَّيْنَا عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
ذَكَرْنَا آبَاءَنَا أَيْضاً بِمَآثِرِهِمْ وَ مَنَاقِبِهِمْ وَ شَرِيفِ أَعْمَالِهِمْ
نُرِيدُ بِذَلِكَ قَضَاءَ حُقُوقِهِمْ
فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع
أَ وَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِمَا هُوَ أَبْلَغُ فِي قَضَاءِ الْحُقُوقِ مِنْ ذَلِكَ
قَالُوا بَلَى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
قَالَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَوْلَى أَنْ تُجَدِّدُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ ذِكْرَ تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ الشَّهَادَةَ
وَ ذِكْرَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ الشَّهَادَةَ لَهُ بِأَنَّهُ سَيِّدُ النَّبِيِّينَ
وَ ذِكْرَ عَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ وَ الشَّهَادَةَ بِأَنَّهُ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ
وَ ذِكْرَ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ بِأَنَّهُمْ عِبَادُ اللَّهِ المخلصين [الْمُخْلَصُونَ‏]
وَ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا كَانَ عَشِيَّةُ عَرَفَةَ وَ ضَحْوَةُ يَوْمِ مِنًى
بَاهَى كِرَامَ مَلَائِكَتِهِ بِالْوَاقِفِينَ بِعَرَفَاتٍ وَ مِنًى
وَ قَالَ لَهُمْ
هَؤُلَاءِ عِبَادِي وَ إِمَائِي حَضَرُونِي هَاهُنَا مِنَ الْبِلَادِ السَّحِيقَةِ الْبَعِيدَةِ شُعْثاً غُبْراً
قَدْ فَارَقُوا شَهَوَاتِهِمْ وَ بِلَادَهُمْ وَ أَوْطَانَهُمْ وَ أَخْدَانَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي
أَلَا فَانْظُرُوا إِلَى قُلُوبِهِمْ وَ مَا فِيهَا
فَقَدْ قَوَّيْتُ أَبْصَارَكُمْ يَا مَلَائِكَتِي عَلَى الِاطِّلَاعِ عَلَيْهَا
قَالَ فَتَطَّلِعُ الْمَلَائِكَةُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَيَقُولُونَ
يَا رَبَّنَا اطَّلَعْنَا عَلَيْهَا
وَ بَعْضُهُمْ سُودٌ مُدْلَهِمَّةٌ يَرْتَفِعُ عَنْهَا كَدُخَانِ جَهَنَّمَ
.

از امام حسن عسکری روایت شده است که
شخصی خدمت امام سجاد ع عرض کرد:
یا ابن رسول الله!
ما وقتی در عرفات و منی وقوف می‌کنیم خدا را یاد می‌کنیم و می‌ستاییم
و بر محمد آل او صلوات می فرستیم، و پدرانمان را به بزرگمنشی‌ها و کارهای خوبشان یاد می‌کنیم،
و قصدمان این است که حق آنها را ادا کرده باشیم.
حضرت فرمود:
آیا می‌خواهید برای ادای حق، شما را از چیزی بهتر از این خبردار کنم؟
[جمع حاضر] گفتند: بله، یا ابن رسول الله!
همانا خداوند متعال هنگام شب عرفه و صبح روز منی نزد فرشتگان بلندمرتبه‌اش به کسانی که وقوف در عرفات و منی داشته‌اند مباهات می‌کند و می‌فرماید:
اینان بندگان من‌اند که از سرزمین‌های دور، خسته و غبارآلود، اینجا آمده‌اند؛
از دلخواه‌ها و سرزمین‌ها و وطن و برادران خویش، به طلب رضای من جدا شده‌اند؛
+ «تمنّا فدای تقدیر یا تقدیر فدای تمنّا!»
پس به دلهای آنان و آنچه در آن است بنگرید
که من چشمان شما را بر اطلاع از ضمیر آنان توانا ساختم.
پس فرشتگان به دلهای آنان می‌نگرند و می‌گویند پروردگارا، بر آنها اطلاع یافتیم،
برخی سیاه و بشدت ظلمانی است که از آنها دودی همچون دود جهنم بیرون می‌زند
[و برخی سفید و نورانی است که نورش آسمانها را درمی نوردد]

فَيَقُولُ اللَّهُ
أُولَئِكَ الْأَشْقِيَاءُ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً
تِلْكَ قُلُوبٌ خَاوِيَةٌ مِنَ الْخَيْرَاتِ
خَالِيَةٌ مِنَ الطَّاعَاتِ
مُصِرَّةٌ عَلَى الْمُوذِيَاتِ الْمُحَرَّمَاتِ
تَعْتَقِدُ تَعْظِيمَ مَنْ أَهَنَّاهُ وَ تَصْغِيرَ مَنْ فَخَّمْنَاهُ وَ بَجَّلْنَاهُ

+ [«بلقیس، بانوی عاقله!
«قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ»]

لَئِنْ وَافَوْنِي كَذَلِكَ لَأُشَدِّدَنَّ عَذَابَهُمْ وَ لَأُطِيلَنَّ حِسَابَهَمْ
تِلْكَ قُلُوبٌ اعْتَقَدَتْ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ ص كَذَبَ عَلَى اللَّهِ
أَوْ غَلِطَ عَنِ اللَّهِ فِي تَقْلِيدِهِ أَخَاهُ وَ وَصِيَّهُ إِقَامَةَ أَوَدِ عِبَادِ اللَّهِ وَ الْقِيَامَ بِسِيَاسَاتِهِمْ
حَتَّى يَرَوُا الْأَمْنَ فِي إِقَامَةِ الدِّينِ فِي إِنْقَاذِ الْهَالِكِينَ وَ نَعِيمِ الْجَاهِلِينَ وَ تَنْبِيهِ الْغَافِلِينَ
الَّذِينَ بِئْسَ الْمَطَايَا إِلَى جَهَنَّمَ مَطَايَاهُمْ

خداوند می‌فرماید:
اما آنان [که دلهایشان ظلمانی است] شقاوتمندانی‌اند که «کوشش‌شان در زندگی دنیا گم شده است، در حالی که چنین حساب می‌کنند که خودشان‌ کار خوبی انجام می‌دهند»
آنان دلهایی تهی از خوبی‌ها، خالی از طاعات، مُصِر بر انحرافات و محرمات است،
باورشان بزرگداشت کسی است که من خوارش کرده‌ام
و کوچک شمردن کسی است که من او را بزرگ و گرامی داشته‌ام،

اگر به همین صورت نزد من بیایند عذابی شدید در انتظارشان خواهد بود
و حسابی سخت و طولانی.
دل آنها با چنین اعتقادی عجین شده که حضرت محمد ص- نعوذ بالله- رسولی است که بر خدا دروغ بست یا در کار خدا اشتباه کرد که برادر و وصی‌اش را منصوب کرد برای راست کردن کجیِ بندگان خدا و برپایی امور آنان، – به نحوی که آنان را به جایی برساند که امنیت را در برپایی دین ببینند،
[یعنی] در نجات کسانی که در معرض هلاکتند،
و آگاه کردن بی‌خبران و هشدار دادن به غافلانی که بد مرکبی است مرکب آنان،
که ره به سوی جهنم می‌بَرَد…

ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
يَا مَلَائِكَتِي انْظُرُوا
فَيَنْظُرُونَ فَيَقُولُونَ رَبَّنَا وَ قَدِ اطَّلَعْنَا عَلَى قُلُوبِ هَؤُلَاءِ الْآخَرِينَ
وَ هِيَ بِيضٌ مُضِيئَةٌ يَرْتَفِعُ عَنْهَا الْأَنْوَارُ إِلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْحُجُبِ
وَ تَخْرِقُهَا إِلَى أَنْ تَسْتَقِرَّ عِنْدَ سَاقِ عَرْشِكَ يَا رَحْمَانُ
يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
أُولَئِكَ السُّعَدَاءُ الَّذِينَ تَقَبَّلَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَ شَكَرَ سَعْيَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا
فَإِنَّهُمْ قَدْ أَحْسَنُوا فِيهَا صُنْعاً
تِلْكَ قُلُوبٌ حَاوِيَةٌ لِلْخَيْرَاتِ
مُشْتَمِلَةٌ عَلَى الطَّاعَاتِ
مُدْمِنَةٌ عَلَى الْمُنْجِيَاتِ الْمُشْرِفَاتِ
تَعْتَقِدُ تَعْظِيمَ مَنْ عَظَّمْنَاهُ وَ إِهَانَةَ مَنْ أَرْذَلْنَاهُ
لَئِنْ وَافَوْنِي كَذَلِكَ لَأُثَقِّلَنَّ مِنْ جِهَةِ الْحَسَنَاتِ مَوَازِينَهُمْ
وَ لَأُخَفِّفَنَّ مِنْ جِهَةِ السَّيِّئَاتِ مَوَازِينَهُمْ
وَ لَأُعَظِّمَنَّ أَنْوَارَهُمْ
وَ لَأَجْعَلَنَّ فِي دَارِ كَرَامَتِي وَ مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِي مَحَلَّهُمْ وَ قَرَارَهُمْ
تِلْكَ قُلُوبٌ اعْتَقَدَتْ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الصَّادِقُ فِي كُلِّ أَقْوَالِهِ
الْمُحِقُّ فِي كُلِّ أَفْعَالِهِ
الشَّرِيفُ فِي كُلِّ خِلَالِهِ
الْمُبَرِّزُ بِالْفَضْلِ فِي جَمِيعِ خِصَالِهِ
وَ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَ فِي نَصْبِهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً إِمَاماً وَ عَلَماً عَلَى دِينِ اللَّهِ وَاضِحاً
وَ اتَّخَذُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِمَامَ هُدًى
وَ وَاقِياً مِنَ الرَّدَى
الْحَقُّ مَا دَعَا إِلَيْهِ
وَ الصَّوَابُ وَ الْحِكْمَةُ مَا دَلَّ عَلَيْهِ
وَ السَّعِيدُ مَنْ وَصَلَ حَبْلَهُ بِحَبْلِهِ
وَ الشَّقِيُّ الْهَالِكُ مَنْ خَرَجَ مِنْ جُمْلَةِ الْمُؤْمِنِينَ بِهِ وَ الْمُطِيعِينَ لَهُ
نِعْمَ الْمَطَايَا إِلَى الْجِنَانِ مَطَايَاهُمْ
سَوْفَ نُنْزِلُهُمْ مِنْهَا أَشْرَفَ غُرَفِ الْجِنَانِ
وَ نُسْقِيهِمْ مِنَ‏ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ مِنْ أَيْدِي الْوَصَائِفِ وَ الْوِلْدَانِ
وَ سَوْفَ نَجْعَلُهُمْ فِي دَارِ السَّلَامِ مِنْ رُفَقَاءِ مُحَمَّدٍ نَبِيِّهِمْ زَيْنِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ
وَ سَوْفَ يَضُمُّهُمُ اللَّهُ ثَمَّ إِلَى جُمْلَةِ شِيعَةِ عَلِيٍّ الْقَرْمِ الْهَامِ
فَنَجْعَلُهُمْ بِذَلِكَ مِنْ مُلُوكِ جَنَّاتِ النَّعِيمِ خَالِدِينَ فِي الْعَيْشِ السَّلِيمِ وَ النَّعِيمِ الْمُقِيمِ
هَنِيئاً لَهُمْ جَزَاءً بِمَا اعْتَقَدُوهُ
وَ قَالُوهُ بِفَضْلِ اللَّهِ الْكَرِيمِ الرَّحِيمِ نَالُوا مَا نَالُوهُ.

يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ

[سورة آل‌‏عمران (۳): الآيات ۱۰۶ الى ۱۰۷]
يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ
فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (۱۰۶)
[در آن‏] روزى كه چهره‌‏هايى سپيد، و چهره‌‏هايى سياه گردد.
اما سياهرويان [به آنان گويند:]
آيا بعد از ايمانتان كفر ورزيديد؟
پس به سزاى آنكه كفر مى‌‏ورزيديد [اين‏] عذاب را بچشيد.
وَ أَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (۱۰۷)
و اما سپيدرويان همواره در رحمت خداوند جاويدانند.

ید بیضاء! قلب بیضاء!

وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ

دست از حسد بردار، قلب نورانی خودتو تماشا کن!
+ «نزع»
دست از حسد نسبت به علوم نورانی بردار،
این بذرهای نورانی رو توی قلبت مشاهده کن!
یعنی اگه میخوای شاهد ید بیضاء و قلب بیضاء باشی،
ابتدا باید حسادت نسبت به نور رو کنار بذاری
و اقرار به فضل صاحبان نور بنمایی!

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۰۳ الى ۱۰۸]
ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى‏ بِآياتِنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ 
فَظَلَمُوا بِها 
فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ (۱۰۳)
آنگاه بعد از آنان، موسى را با آيات خود به سوى فرعون و سرانِ قومش فرستاديم.
ولى آنها به آن [آيات‏] كفر ورزيدند.
پس ببين فرجام مفسدان چگونه بود.
وَ قالَ مُوسى‏ يا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (۱۰۴)
و موسى گفت:
«اى فرعون، بى‌‏ترديد، من پيامبرى از سوى پروردگار جهانيانم.»
حَقِيقٌ عَلى‏ أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ
قَدْ جِئْتُكُمْ بِبَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ 
فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرائِيلَ (۱۰۵)
شايسته است كه بر خدا جز [سخن‏] حق نگويم.
من در حقيقت دليلى روشن از سوى پروردگارتان براى شما آورده‌‏ام،
پس فرزندان اسرائيل را همراه من بفرست.»
قالَ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِها إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (۱۰۶)
[فرعون‏] گفت:
«اگر معجزه‌‏اى آورده‌‏اى، پس اگر راست مى‏‌گويى آن را ارائه بده.»
فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (۱۰۷)
پس [موسى‏] عصايش را افكند و بناگاه اژدهايى آشكار شد.
وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (۱۰۸)
و دست خود را [از گريبان‏] بيرون كشيد و ناگهان براى تماشاگران سپيد [و درخشنده‏] بود.

[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۷ الى ۳۶]
وَ ما تِلْكَ بِيَمِينِكَ يا مُوسى‏ (۱۷)
و اى موسى، در دست راست تو چيست؟»
قالَ هِيَ عَصايَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى‏ غَنَمِي وَ لِيَ فِيها مَآرِبُ أُخْرى‏ (۱۸)
گفت: «اين عصاى من است، بر آن تكيه مى‏‌دهم و با آن براى گوسفندانم برگ مى‏‌تكانم،
و كارهاى ديگرى هم براى من از آن برمى‏‌آيد.» + «من کلّ امر سلام»
قالَ أَلْقِها يا مُوسى‏ (۱۹)
فرمود: «اى موسى، آن را بينداز.»
فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى (۲۰)
پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد كه به سرعت مى‏‌خزيد.
قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِيدُها سِيرَتَهَا الْأُولى (۲۱)
فرمود: «آن را بگير و مترس، به زودى آن را به حال نخستينش بازخواهيم گردانيد،
وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى‏ جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرى‏ (۲۲)
و دست خود را به پهلويت ببر، سپيدِ بى‏‌گزند برمى‏‌آيد، [اين‏] معجزه‌‏اى ديگر است،
لِنُرِيَكَ مِنْ آياتِنَا الْكُبْرى (۲۳)
تا به تو معجزات بزرگ خود را بنمايانيم.
اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏ (۲۴)
به سوى فرعون برو كه او به سركشى برخاسته است.»
قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي (۲۵)
گفت: «پروردگارا، سينه‌‏ام را گشاده گردان،
وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي (۲۶)
و كارم را براى من آسان ساز،
وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي (۲۷)
و از زبانم گره بگشاى،
يَفْقَهُوا قَوْلِي (۲۸)
[تا] سخنم را بفهمند،
وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي (۲۹)
و براى من دستيارى از كسانم قرار ده،
هارُونَ أَخي (۳۰)
هارون برادرم را،
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي (۳۱)
پشتم را به او استوار كن،
وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي (۳۲)
و او را شريك كارم گردان،
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً (۳۳)
تا تو را فراوان تسبيح گوييم،
وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً (۳۴)
و بسيار به ياد تو باشيم،
إِنَّكَ كُنْتَ بِنا بَصِيراً (۳۵)
زيرا تو همواره به [حال‏] ما بينايى.»
قالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى‏ (۳۶)
فرمود: «اى موسى، خواسته‌‏ات به تو داده شد.»

[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۳۱ الى ۵۰]
قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (۳۱)
گفت: «اگر راست مى‏‌گويى آن را بياور.»
فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (۳۲)
پس عصاى خود بيفكند و بناگاه آن اژدرى نمايان شد.
وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (۳۳)
و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براى تماشاگران سپيد مى‌‏نمود.
قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ (۳۴)
[فرعون‏] به سرانى كه پيرامونش بودند گفت: «واقعاً اين ساحرى بسيار داناست.
يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (۳۵)
مى‌‏خواهد با سحر خود، شما را از سرزمينتان بيرون كند، اكنون چه رأى مى‌‏دهيد؟»
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (۳۶)
گفتند: «او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست،
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (۳۷)
تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند.»
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (۳۸)
پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند.
وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (۳۹)
و به توده مردم گفته شد: «آيا شما هم جمع خواهيد شد؟
لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ (۴۰)
بدين اميد كه اگر ساحران غالب شدند از آنان پيروى كنيم؟»
فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ (۴۱)
و چون ساحران پيش فرعون آمدند، گفتند:
«آيا اگر ما غالب آييم واقعاً براى ما مزدى خواهد بود؟»
قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (۴۲)
گفت: «آرى، و در آن صورت شما حتماً از [زمره‏] مقرّبان خواهيد شد.»
قالَ لَهُمْ مُوسى‏ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (۴۳)
موسى به آنان گفت: «آنچه را شما مى‏‌اندازيد بيندازيد.»
فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (۴۴)
پس ريسمانها و چوبدستى‌‏هايشان را انداختند و گفتند:
«به عزّت فرعون كه ما حتماً پيروزيم.»
فَأَلْقى مُوسى‏ عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (۴۵)
پس موسى عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد.
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (۴۶)
در نتيجه، ساحران به حالت سجده درافتادند.
قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ (۴۷)
گفتند: «به پروردگار جهانيان ايمان آورديم:
رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ (۴۸)
پروردگار موسی و هارون.»
قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ
فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ 
لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (۴۹)
گفت: « [آيا] پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟
قطعاً او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است.
به زودى خواهيد دانست.
حتماً دستها و پاهاى شما را از چپ و راست خواهم بريد
و همه‌‏تان را به دار خواهم آويخت.»
قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (۵۰)
گفتند: «باكى نيست، ما روى به سوى پروردگار خود مى‌‏آوريم.

[سورة النمل (۲۷): الآيات ۱۱ الى ۱۴]
إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ (۱۱)
ليكن كسى كه ستم كرده سپس -بعد از بدى- نيكى را جايگزين [آن‏] گردانيده، [بداند] كه من آمرزنده مهربانم.
وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ 
فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (۱۲)
و دستت را در گريبانت كن تا سپيدِ بى‌‏عيب بيرون آيد.
[اينها] از [جمله‏] نشانه‌‏هاى نُه‏‌گانه‌‏اى است [كه بايد] به سوى فرعون و قومش [ببرى‏]،
زيرا كه آنان مردمى نافرمانند.»
فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ (۱۳)
و هنگامى كه آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند:
«اين سحرى آشكار است.»
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا 
فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ (۱۴)
و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبّر آن را انكار كردند.
پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود.

[سورة القصص (۲۸): الآيات ۳۱ الى ۳۵]
وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ 
يا مُوسى‏ أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ (۳۱)
و [فرمود:] «عصاى خود را بيفكن.»
پس چون ديد آن مِثْلِ مارى مى‏‌جُنبد، پشت كرد و برنگشت.
«اى موسى، پيش آى و مترس كه تو در امانى.»
اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ 
وَ اضْمُمْ إِلَيْكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْبِ
فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ 
إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (۳۲)
«دست خود را به گريبانت ببر تا سپيد بى‌‏گزند بيرون بيايد،
و [براى رهايى ] از اين هراس بازويت را به خويشتن بچسبان.
اين دو [نشانه‏] دو برهان از جانب پروردگار تو است [كه بايد] به سوى فرعون و سران [كشور] او [ببرى‏]،
زيرا آنان همواره قومى نافرمانند.»
قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (۳۳)
گفت: «پروردگارا، من كسى از ايشان را كشته‌‏ام، مى‏‌ترسم مرا بكشند.
وَ أَخي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً 
فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ (۳۴)
و برادرم هارون از من زبان‌‏آورتر است،
پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند،
زيرا مى‏‌ترسم مرا تكذيب كنند.»
قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ 
وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما بِآياتِنا
أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغالِبُونَ (۳۵)
فرمود: «به زودى بازويت را به [وسيله‏] برادرت نيرومند خواهيم كرد
و براى شما هر دو، تسلّطى قرار خواهيم داد كه با [وجود] آيات ما،
به شما دست نخواهند يافت
شما و هر كه شما را پيروى كند چيره خواهيد بود.»

[سورة فاطر (۳۵): الآيات ۲۷ الى ۳۰]
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها
وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِيبُ سُودٌ (۲۷)
آيا نديده‌‏اى كه خدا از آسمان، آبى فرود آورد
و به [وسيله‏] آن ميوه‌‏هايى كه رنگهاى آنها گوناگون است بيرون آورديم؟
و از برخى كوهها، راهها [و رگه‌‏ها]ى سپيد و گلگون به رنگهاى مختلف و سياه پر رنگ [آفريديم‏].
وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ كَذلِكَ إِنَّما يَخْشى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ (۲۸)
و از مردمان و جانوران و دامها كه رنگهايشان همان گونه مختلف است [پديد آورديم‏].
از بندگان خدا تنها دانايانند كه از او مى‌‏ترسند. آرى، خدا ارجمندِ آمرزنده است.
إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ (۲۹)
در حقيقت، كسانى كه كتاب خدا را مى‌‏خوانند و نماز برپا مى‌‏دارند و از آنچه بديشان روزى داده‌‏ايم، نهان و آشكارا انفاق مى‏‌كنند، اميد به تجارتى بسته‌‏اند كه هرگز زوال نمى‏‌پذيرد.
لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ (۳۰)
تا پاداششان را تمام بديشان عطا كند
و از فزون‏بخشىِ خود در حقّ آنان بيفزايد كه او آمرزنده حق‏‌شناس است.

[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۴۱ الى ۵۰]
أُولئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ (۴۱)
آنان روزىِ معيّن خواهند داشت.
فَواكِهُ وَ هُمْ مُكْرَمُونَ (۴۲)
[انواع‏] ميوه‏‌ها؛ و آنان مورد احترام خواهند بود.
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ (۴۳)
در باغهاى پر نعمت.
عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ (۴۴)
بر سريرها در برابر همديگر [مى‏‌نشينند].
يُطافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ (۴۵)
با جامى از باده ناب پيرامونشان به گردش درمى‌‏آيند؛
بَيْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ (۴۶)
[باده‏‌اى‏] سخت سپيد كه نوشندگان را لذّتى [خاص‏] مى‌‏دهد؛
لا فِيها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها يُنْزَفُونَ (۴۷)
نه در آن فساد عقل است و نه ايشان از آن به بدمستى [و فرسودگى‏] مى‌‏افتند.
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عِينٌ (۴۸)
و نزدشان [دلبرانى‏] فروهشته‏‌نگاه و فراخ‏ديده باشند.
كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ (۴۹)
[از شدّت سپيدى‏] گويى تخم شتر مرغ [زير پَر]ند.
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ (۵۰)
پس برخى‌‏شان به برخى روى نموده و از همديگر پرس‏وجو مى‌‏كنند.

[سورة البقرة (۲): آية ۱۸۷]
أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى‏ نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ وَ عَفا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (۱۸۷)
در شبهاى روزه، همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گرديده است. آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد. خدا مى‌‏دانست كه شما با خودتان ناراستى مى‌‏كرديد، پس توبه شما را پذيرفت و از شما درگذشت. پس، اكنون [در شبهاى ماه رمضان مى‌‏توانيد] با آنان همخوابگى كنيد، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب كنيد.
و بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد بامداد از رشته سياه [شب‏] بر شما نمودار شود؛
سپس روزه را تا [فرا رسيدن‏] شب به اتمام رسانيد.
و در حالى كه در مساجد معتكف هستيد [با زنان‏] درنياميزيد.
اين است حدود احكام الهى! پس [زنهار به قصد گناه‏] بدان نزديك نشويد.
اين گونه، خداوند آيات خود را براى مردم بيان مى‏‌كند، باشد كه پروا پيشه كنند.

[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۸۱ الى ۸۷]
وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفى‏ عَلى‏ يُوسُفَ
وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ (۸۴)
و از آنان روى گردانيد و گفت:
«اى دريغ بر يوسف!»
و در حالى كه اندوه خود را فرو مى‌‏خورد، چشمانش از اندوه سپيد شد.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی