Following the Bearers of the Light of Truth! ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً!
Praised and Blameworthy Following: Following the Light or Following Falsehood
The Qur’anic word “Taba‘” has two contrasting meanings:
Praised: Following the divine light and the guides of truth.
Blameworthy: Following corrupt leaders, one’s own whims, or envy.
In the praised sense, a human follows the light of the teacher in both the earthly and spiritual realms.
In the blameworthy sense, a human follows a malicious leader in the world and Satan in the spiritual realm.
Following the Light and Inspirational Stories
The enchanting light and the story of the bird named Qurli:
The chicks hear their mother’s call, obey, and leave their safe zone.
They jump into the fire (“nar”), yet ultimately reach the peace and divine light (“nur”):
“Then the boy called out to her: Do not fear! Throw me and yourself into the fire, for this, by Allah, is a small matter in Allah’s sight.”
The story of the People of the Trench (Ashab al-Ukhdud):
Those who followed the light of guidance, even at the risk of their lives, chose the path of truth:
“The companions of the trench were killed.”
The Light of Divine Decrees:
It brings a person out of the darkness of the comfort zone and worldly pride.
As Imam al-Baqir (a) said, a greedy person is like a silkworm: the more it wraps itself, the harder it is to escape, until it dies of grief.
Following the People of Truth: Qur’an and Hadith
Inspiring Verses:
“Follow the messengers; follow those who ask no reward from you and are rightly guided.”
“Is he who guides to the truth more deserving of being followed, or he who can only be guided if guided himself?”
Explanation:
Prophets, messengers, and people of truth are sources of divine light and guidance.
Following them keeps the heart illuminated and prevents blameworthy following.
The verse:
“And if We had destroyed them with a punishment before it…”
God reveals the luminous teachers to complete the proof and prevent the envious from claiming: “O Lord, why did You not send a messenger so we could follow Your signs before being disgraced?”
Dangers of Blameworthy Following
Hadith of Imam al-Sadiq (a):
“Indeed, the liar perishes by clear evidence, and his followers perish by doubts.”
A corrupt leader perishes even when faced with clear proof, and his followers are misled by uncertainties.
The weak, without insight, follow the arrogant and the corrupt:
This echoes the verse: “Those who were oppressed followed those who were arrogant.”
Practical Lesson:
Individual insight is necessary to avoid blameworthy following.
Blindly following people, whims, or envy extinguishes the light of the heart.
Keys to Following the Light
Hadith of Imam al-Sadiq (a):
“Beware of appointing a man without proof and believing everything he says.”
Never accept anyone without clear divine evidence.
Another Hadith:
“Religion is built upon following the Prophet (pbuh)… the Book… and the Imams from his progeny.”
A heart remains illuminated by following the Prophet, the Book, and the Imams.
Qur’anic Guidance:
“Follow the truth and its people wherever they may be.”
Following the truth and its people is not limited by time or place; it must be continuous.
Hadith of Imam Ali (a):
“God’s religion is not recognized by men, but by the sign of truth. Know the truth and you will know its people.”
Know the truth to recognize its people; the criterion of praised following is truth and divine light, not personal status.
Hadith of the Prophet (pbuh):
“In the heart is a light that only shines through following the truth and pursuing the right path. This light, from the messengers and prophets, is entrusted to the hearts of the believers.”
The heart’s light shines only through praised following, channeling divine guidance.
Praised and Blameworthy Following Summarized
Praised Following:
Following prophets, the Book, and people of truth.
Recognizing and pursuing truth.
Leaving the comfort zone and following the light of guidance.
Blameworthy Following:
Blindly following corrupt leaders or one’s own whims and envy.
Darkness of the heart and falling into misguidance.
Practical Guidance:
Every believer must gain insight, recognize the truth, follow the people of truth, and keep their heart illuminated with divine guidance.
Proper following saves individuals and communities from the darkness of envy and corruption, creating a luminous and guided society.
«تبع» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
«التَّبِيعُ: وَلَدُ البَقَرَةِ فى السَّنَةِ الأُوَلى و الأُنْثَى، سُمِّىَ تَبِيعاً لأنه يَتْبَعُ أمَّهُ»
+ «تلو»
+ «عقب»
از ریشه «تبع» تعداد 174 مشتق در آیات قرآن بکار برده شده که بررسی این آیات با توجه به معنای ممدوح و مذموم واژه تبع در هر مورد توصیه میشود.
پیروی از صاحبان نور حقیقت!
ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا (نحل/۱۲۳)
…
واژه «تبع» یکی از مفاهیم کلیدی قرآن است که مسیر انسان را در دو جهت متقابل ترسیم میکند:
در معنای ممدوح،
نشانهی پیروی از نور حقیقت و تبعیت از معلم ربانی در عرصه ملک و فرشتۀ مهربان در عرصه ملکوت.
در معنای مذموم،
بیانگر پیروی کورکورانه از لیدرهای سوء و گمراهکننده در عرصه ملک و از شیطان در عرصه ملکوت.
انتخاب نوع «تبعیت»، حقیقت سرنوشت انسان را در دنیا و آخرت تعیین میکند.
…
در لغت عرب آمده است:
التَّبِيعُ: وَلَدُ البَقَرَةِ فى السَّنَةِ الأُولى و الأُنْثَى، سُمِّىَ تَبِيعاً لأنه يَتْبَعُ أُمَّهُ
«تَبیع» به گوسالهای گفته میشود که در سال نخست زندگیاش پیوسته مادرش را دنبال میکند.
از همین ریشه، «تبع» به معنای پیروی کردن و گام به گام در مسیر دیگری حرکت کردن است.
…
معنای ممدوح: تبعیت از نور معلم ربانی
در معنای ستوده، «تبع» به معنای پیروی آگاهانه از صاحبان نور و پیشوایان الهی است؛ همانگونه که خداوند به پیامبر اکرم ﷺ دستور داد:
ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا (نحل/۱۲۳)
اینجا «اتباع» یعنی هماهنگی کامل با مسیر توحید خالص، چه در ملک (زندگی ظاهری و اعمال بیرونی) و چه در ملکوت (حقیقت باطنی و پیوند قلبی با نور).
نمونههای دیگر آیات ممدوح:
فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ (آلعمران/۳۱)
وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ (لقمان/۱۵)
…
معنای مذموم: تبعیت از لیدر سوء و شیطان
در معنای نکوهیده، «تبع» پیروی از مسیر ظن، هوا و وسوسه شیطانی است.
این پیروی معمولاً در ظاهر، تبعیت از یک لیدر گمراهکننده در عرصه ملک است،
اما در باطن، هماهنگی با جریان شیطانی در عرصه ملکوت میباشد.
آیات نمونه:
إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ (انعام/۱۱۶)
وَ مَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَنَ وَلِيًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا (نساء/۱۱۹)
پیروی از چنین مسیری، انسان را از نور حقیقت محروم و به تاریکی حسد و عناد میکشاند.
…
«تبع» در قرآن واژهای دو لبه است:
لبهای نورانی که به سمت هدایت میبرد:
پیروی از معلم ربانی و صاحبان نور در ملک و ملکوت.
لبهای تاریک که به سمت ضلالت میکشاند:
پیروی از لیدر سوء و شیطان.
هر انسان در هر لحظه، در حال انتخاب مسیر تبعیت خویش است؛
و این انتخاب، میزان بهرهمندی یا محرومیت او از نور الهی را مشخص میسازد.
«نورِ دلرُبا و داستان پرندهای بنام قرلی»
+ «داستان اصحاب اخدود»
«قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ»
+ «نار و نور»
جوجهها با شنیدن صدای مادر، اطاعت امر میکنن و قبول خطر میکنن و از کامفورت زون خودشون بیرون میان و میپّرن توی آتش «نار»، اما آخرش رسیدن به «نور» آرامش در کنار پدر و مادر است!
«فَنَادَاهَا الصَّبِيُّ لَا تَهَابِي وَ ارْمِي بِي وَ بِنَفْسِكِ فِي النَّارِ
فَإِنَّ هَذَا وَ اللَّهِ فِي اللَّهِ قَلِيلٌ»
نور دلرُبا و داستان پرندهای به نام «قرلی»
در عالم طبیعت، پرندهای به نام «قرلی» وجود دارد که رابطهای عاطفی و پر از اعتماد با جوجههایش دارد. وقتی جوجهها صدای مادر را میشنوند، بیدرنگ فرمان او را اطاعت میکنند، حتی اگر معنای این اطاعت، ورود به مسیری خطرناک باشد.
راز این اطاعت چیست؟
نور محبت و اعتمادِ مادر، دل جوجهها را ربوده است.
آنها میدانند که پشت هر دستور مادر، خیر و نجات نهفته است، حتی اگر ظاهرش، آتش باشد.
…
داستان اصحاب اخدود: نار و نور
قرآن کریم در داستان اصحاب اخدود میفرماید:
قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ (بروج/۴)
مؤمنانی که به جرم ایمان به خدا در گودالهای آتش انداخته شدند، در حقیقت مسیری از نار به نور را پیمودند.
این همان «تبعیت آگاهانه» است:
انتخاب پیروی از صاحبان نور، حتی اگر بهایش، عبور از شعلههای داغ آتش باشد.
ندای کودک شجاع
وقتی مادری همراه فرزندش در برابر آتش قرار گرفت، قلبش لرزید.
اما ناگهان کودک در آغوشش به زبان آمد:
فَنَادَاهَا الصَّبِيُّ: لَا تَهَابِي وَ ارْمِي بِي وَ بِنَفْسِكِ فِي النَّارِ، فَإِنَّ هَذَا وَ اللَّهِ فِي اللَّهِ قَلِيلٌ
«مترس! مرا و خودت را به آتش بیفکن؛ به خدا این [جانفشانی] در راه خدا، اندک است.»
این جمله، عصارهٔ معنای ممدوح «تبع» است:
پیرویِ شجاعانه از مسیر نور، حتی وقتی که عبور از شعلهها شرط رسیدن به آن باشد.
…
پرش از کامفورت زون به سوی نور
جوجهها وقتی صدای مادر را میشنوند، دایرهٔ امنیت و راحتی خود (کامفورت زون) را ترک میکنند، بر ترسشان غلبه مییابند، و حتی خود را به دل آتش میاندازند؛ زیرا یقین دارند پشت این آتش، آغوش امن پدر و مادر است.
همین تصویر، زبان حال مؤمنان راستین در امتحانات الهی است. آنها میدانند که پشت هر فرمان معلم ربانی، حتی اگر ظاهرش سخت و پرخطر باشد، نور آرامش و امنیت در جوار محبوب نهفته است.
…
«تبع» یعنی انتخاب معلم، لیدر، یا الگویی که دلت را به او بسپاری و گام به گام دنبالش بروی.
اگر این معلم صاحب نور باشد، حتی اگر فرمانش عبور از آتش باشد، مقصدش بهشتِ آرامش در کنار محبوب است. و اگر لیدر سوء باشد، حتی اگر مسیرش پر از گل و شکوفه بهنظر برسد، در باطنش جز تاریکی و سقوط در شعلههای جهنم نیست.
نور تقدیرات، تو رو از تاریکی کامفورت زونی که برای خودت، مثل کرم ابریشم تنیدی، بیرون میارن!
«اللَّهُ وَلِيُ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»
امام باقر عليه السّلام:
«مَثَلُ اَلْحَرِيصِ عَلَى اَلدُّنْيَا كَمَثَلِ دُودَةِ اَلْقَزِّ
كُلَّمَا اِزْدَادَتْ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ اَلْخُرُوجِ حَتَّى تَمُوتَ غَمّاً»
«حكايت شخص حريص بدنيا، حكايت كرم ابريشم است
كه هر چه بيشتر بر خود تند، راه بيرون آمدنش دورتر شود تا آنكه از غصه بميرد.»
«کامفورت زون = راحتطلبی»
نور تقدیرات و رهایی از تاریکی کامفورتزون
گاهی «تبع» به معنای ممدوح، فقط یک حرکت ساده به دنبال نور نیست؛
بلکه شکستن پیلهای است که خودت با دستان خودت تنیدهای.
خداوند میفرماید:
اللَّهُ وَلِيُ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ (بقره/۲۵۷)
این همان «نور تقدیرات» است؛ نوری که برنامهریزی الهی در مسیر زندگیات قرار داده تا تو را از ظلمات به نور ببرد، حتی اگر تو به آن تاریکی خو گرفته باشی و به ظاهر در آن احساس امنیت کنی.
…
کامفورتزونِ کرم ابریشم
امام باقر عليه السّلام فرمودند:
«مَثَلُ اَلْحَرِيصِ عَلَى اَلدُّنْيَا كَمَثَلِ دُودَةِ اَلْقَزِّ
كُلَّمَا اِزْدَادَتْ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ اَلْخُرُوجِ حَتَّى تَمُوتَ غَمّاً»
«حکایت شخص حریص به دنیا، حکایت کرم ابریشم است که هرچه بیشتر به دور خود میتند، راه بیرون آمدنش دورتر میشود، تا آنکه از غصه میمیرد.»
پیلهٔ کرم ابریشم شبیه همان «کامفورتزون» انسان است؛
لایههایی از عادات، دلبستگیها، ترسها و امنیّتهای ظاهری که هرچه محکمتر به دور خود میپیچی، خروج از آن سختتر و نفسگیرتر میشود.
…
پیوند «تبع» با شکستن پیله
تبعیت از معلم ربانی و نور الهی یعنی پذیرفتن اینکه گاهی باید پیله را پاره کنی، حتی اگر سرمای بیرون یا شعلههای پیشِ رو تو را بترسانند.
جوجهٔ قرلی با شنیدن صدای مادر، به آتش میپرد و از پیلهٔ امنش بیرون میآید؛
مؤمن، در قصۀ اصحاب اخدود، با ندای ایمان، از زندگی راحت اما آلودهاش دل میکند و به شعلهها قدم میگذارد؛
و کرم ابریشم اگر بخواهد به پروانهٔ آزاد بدل شود، باید همین پیلهٔ امن اما خفهکننده را بشکند.
این است معنای عمیق «تبع» در بُعد ممدوح:
حرکت آگاهانه و شجاعانه به سوی نور، حتی اگر عبور از تاریکی، خطر، یا آتش شرطش باشد.
پیروی از صاحبان نور حقیقت!
ارتباط قلب با نور هدایت و تبعیت و پیروی از این دستورات نورانی، ماموریت اهل یقین است.
«اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»،
پیروی از صاحبان نور حقیقت؛ مأموریت اهل یقین
+ «سجد»
«تبع» در معنای ممدوح، فقط یک انتخاب شخصی یا احساس لحظهای نیست؛ بلکه مأموریت اهل یقین است. اهل یقین دریافتهاند که قلب، وقتی به نور هدایت متصل شود، باید همواره در مسیر فرمانهای نورانی حرکت کند، حتی اگر ظاهر این فرمانها سخت باشد.
قرآن کریم میفرماید:
اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ، اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (یس/۲۰–۲۱)
این آیات، قلب مؤمن را متوجه مطالب مهمی میکند:
شناخت مرسلین: کسانی که از سوی خدا آمدهاند، نه از سوی هوا و هوس.
اخلاص آنها: «لا يسألكم أجراً»—نشانهٔ صداقت و پاکی رسالت.
هدایتیافتگی آنها: «و هم مهتدون»—خودشان در نورند و میتوانند دیگران را به نور برسانند.
…
قلبی که میشنود و تبعیت میکند!
وقتی قلب در میدان «تبع» با صاحبان نور هماهنگ میشود، دیگر فرمانهای نورانی را به تأخیر نمیاندازد. همانگونه که جوجهٔ قرلی با صدای مادر بیدرنگ میپرد، یا مؤمن در قصۀ اصحاب اخدود در لحظهٔ امتحان به آتش قدم میگذارد، یا مؤمن اهل یقین، با شنیدن فرمان معلم ربانی، از پیلهٔ امن و تاریک خود بیرون میآید.
این همان «اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ» است در عمل، نه فقط در زبان.
[سورة يونس (۱۰): الآيات ۳۴ الى ۳۶]
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ
قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ
أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى
فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (۳۵)
بگو: «آيا از شريكان شما كسى هست كه به سوى حقّ رهبرى كند؟»
بگو: «خداست كه به سوى حقّ رهبرى مىكند»
پس، آيا كسى كه به سوى حقّ رهبرى مىكند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمىيابد مگر آنكه هدايت شود؟
شما را چه شده، چگونه داورى مىكنيد؟
چه کسی شایستهٔ تبعیت است؟
قرآن کریم با یک پرسش بیدارکننده، معیار تبعیت را به روشنی بیان میکند:
أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى (یونس/۳۵)
این پرسش، ذهن و قلب را به یک مقایسهٔ سرنوشتساز میکشاند:
آیا کسی که خودش سرچشمهٔ هدایت است و دیگران را به حق میرساند، شایستهتر به پیروی است؟
یا کسی که حتی توان هدایت خویش را ندارد مگر اینکه خودش را دیگری هدایت کند؟
پاسخ روشن است، اما این آیه میخواهد تو را به انتخاب آگاهانهٔ تبعیت برساند؛ یعنی قبل از اینکه از کسی پیروی کنی، منبع هدایت او را بررسی کن.
…
تبعیت از منبع نور یا سایهٔ تاریک حسد؟
«تبع» ممدوح یعنی پیروی از کسی که خودش «یَهْدِي إِلَى الْحَقِّ» است؛
پیامبر، امام، معلم ربانی—کسانی که اتصالشان به نور الهی بیواسطه و حقیقی است.
اما «تبع» مذموم یعنی پیروی از کسانی که خودشان در تاریکیاند و نیاز به هدایت دیگران دارند—لیدرهایی که شاید در ظاهر جذاب و پرشور باشند، اما در باطن، راهی جز گمراهی نمیشناسند.
اینجاست که ارتباط این آیه با «اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ» روشن میشود:
پیروی آگاهانه فقط از صاحبان نور و هدایت حقیقی.
رسولان الهی پیام آوران علوم نورانی خدا برای بندگان هستند:
«فَإِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ يُسْتَعْبَدُونَ بِطَاعَةِ الْعَالِمِ»
…
رسولان الهی؛ پیامآوران علوم نورانی
پیروی از صاحبان نور حقیقت، در بالاترین مرتبهاش، پیروی از رسولان الهی است؛
همانها که حامل علوم نورانی خدا برای بندگاناند.
رسالت آنان، رساندن هدایت خالص الهی به قلبهای تشنه است؛
و تبعیت از آنان، دروازهٔ ورود به مسیر نور است.
فَإِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ يُسْتَعْبَدُونَ بِطَاعَةِ الْعَالِمِ
«همهٔ مردم با اطاعت از عالم، در واقع، بندگی خدا را میپذیرند.»
این جمله، هشداری است: اگر عالمی که از او تبعیت میکنی، صاحب نور نباشد، عملاً بندگی این لیدر سوء را پذیرفتهای، حتی اگر حقیقت را ندانی.
…
[تبع – طوع]:
پیوند «تبع» با اطاعت از عالم ربانی
در معنای ممدوح، «معلم» همان کسی است که علمش از سرچشمهٔ وحی و ولایت سیراب شده و با نور هدایت، دیگران را به سوی حق میبرد. تبعیت از چنین عالمی، تبعیت از نور الهی است.
اما در معنای مذموم، «عالم سوء» کسی است که علم را ابزاری برای شهرت، قدرت یا منافع شخصی میخواهد؛ پیروی از او، به معنای پیروی از تاریکی و اسارت در بند اوست، حتی اگر به ظاهر سخنش رنگ دینی داشته باشد.
در داستان رسولان انطاکیه، این مطلب به زیبایی در آیات قرآن آمده است.
[سورة يس (۳۶): الآيات ۱۱ الى ۲۰]:
داستان رسولان انطاکیه و سخنان مومن آل یاسین!
إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ (۱۱)
بيم دادن تو، تنها كسى را [سودمند] است كه كتاب حقّ را پيروى كند و از [خداىِ] رحمان در نهان بترسد. [چنين كسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده.
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ (۲۰)
و [در اين ميان] مردى از دورترين جاىِ شهر دوان دوان آمد، [و] گفت: «اى مردم،از اين فرستادگان پيروى كنيد.
[سورة يس (۳۶): الآيات ۲۱ الى ۳۰]
اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (۲۱)
از كسانى كه پاداشى از شما نمىخواهند و خود [نيز] بر راه راست قرار دارند، پيروى كنيد.
«تبع» در قصهٔ رسولان انطاکیه و مؤمن آلیاسین
قرآن کریم در سورهٔ یس، صحنهای الهامبخش از معنای ممدوح «تبع» را به تصویر میکشد؛ جایی که رسولان الهی برای هدایت مردم فرستاده میشوند، اما با تکذیب و بیاعتنایی مواجه میگردند.
آیهٔ ۱۱ میفرماید:
إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ
بیان میکند که انذار پیامبر تنها بر کسانی اثر میگذارد که ذکر (کتاب خدا و معلمش) را تبعیت کنند و در خلوت دل، از رحمان بترسند. چنین پیروی، مژدهٔ آمرزش و اجر کریم را به دنبال دارد.
…
شتاب مؤمن آلیاسین به سوی تبعیت
وقتی رسولان الهی دعوت خود را آشکار کردند، قرآن میفرماید:
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ (یس/۲۰)
این «رجل» از دورترین نقطهٔ شهر دوان دوان میآید.
این دویدن، تصویر عینی یک قلب مشتاق است که شنیده نور آمده،
و لذا میخواهد به سرعت خود را به سرچشمه برساند.
او نهتنها خود تبعیت میکند، بلکه مردم را به تبعیت از رسولان فرا میخواند؛ این همان «تبع» ممدوح است—حرکتی از دل تاریکی به سوی نور، همراه با دعوت دیگران به این مسیر.
…
معیارهای پیروی درست
در ادامه، او معیار تبعیت را بیان میکند:
اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (یس/۲۱)
دو ویژگی طلایی:
بینیازی از پاداش مادی؛ یعنی اخلاص کامل.
هدایتیافتگی حقیقی؛ یعنی اتصال به منبع نور.
این دو ویژگی، مرز میان «تبع» ممدوح و مذموم را مشخص میکند:
اگر پیروی از کسی باعث نزدیکشدن به حق و نور الهی شود، این «تبع» نجاتبخش است.
اما اگر پیروی، ما را وابسته به انسانهایی کند که هدایتشان از بیرون تأمین میشود و خود سرچشمهٔ هدایت نیستند، این «تبع» مذموم است.
این بخش، داستان انطاکیه را به یک نمونهٔ روشن از «تبع» آگاهانه و الهی تبدیل میکند.
و جایی که مؤمن آلیاسین با جانش پیام میدهد:
هر که نور دارد، شایستهٔ تبعیت است؛
هر که بینور است، حتی اگر شعار هدایت بدهد، رهزن است.
دستور اینه که از تاریکی حسادتت پیروی نکنی:
«وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى»،
و فقط پیرو نور هدایت باشی:
«عَلَيْكَ أَنْ تَتَّبِعَ الْهُدَى»،
«فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ».
نهی از پیروی تاریکی و امر به تبعیت از نور
قرآن کریم «تبع» را دو شاخه میکند:
یک شاخه، تبعیت از هوا، حسد و تاریکی که به گمراهی میانجامد.
شاخهٔ دیگر، تبعیت از هدایت که به نور و آرامش میرسد.
دستور الهی روشن است:
وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى (ص/۲۶)
پیروی از هوای نفس، حسادت و انگیزههای تاریک، راه را به ظلمت میبرد، حتی اگر ظاهرش جذاب باشد.
در مقابل، فرمان حق چنین است:
تنها خطی که باید دنبال شود، مسیر هدایت الهی است.
و وعدهٔ الهی به پیروان هدایت این است:
فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/۳۸)
هر که از هدایت من تبعیت کند، نه ترسی بر اوست و نه اندوهی بر دلش مینشیند.
…
پیروی، انتخاب روزانهٔ قلب
این آیات نشان میدهند که «تبع» صرفاً یک اتفاق تاریخی یا لحظهای نیست؛ بلکه انتخابی است که هر روز و هر لحظه در برابر قلب ما قرار دارد:
آیا امروز از نور هدایت تبعیت میکنم؟
یا ناخودآگاه از تاریکیهای درونی چون حسادت، شهوت و کینه پیروی میکنم؟
هر «تبع» یک بند به پای روح است؛ بندِ نور، انسان را به سوی آزادی و بهشت میبرد، و بندِ تاریکی، او را به سوی اسارت و جهنم میکشاند.
[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۳۱ الى ۱۳۵]
وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا
رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى (۱۳۴)
و اگر ما آنان را قبل از [آمدنِ قرآن] به عذابى هلاك مىكرديم، قطعاً مىگفتند:
«پروردگارا، چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى تا پيش از آنكه خوار و رسوا شويم از آيات تو پيروى كنيم؟»
اتمام حجت با نشاندادن معلم و راه نور
آیهٔ ۱۳۴ سورهٔ طه، تصویری از عدالت الهی را نشان میدهد:
وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا
رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى
خداوند میفرماید:
اگر پیش از آمدن پیامبر، آنان را به عذابی هلاک میکردیم، بیدرنگ اعتراض میکردند که:
«پروردگارا! چرا رسولی برایمان نفرستادی تا از آیاتت تبعیت کنیم و پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم، هدایت یابیم؟»
…
نقش آشکارسازی معلم در اتمام حجت
این آیه نشان میدهد که خداوند برای بستن همهٔ راههای بهانهجویی،
پیامبران و معلمان حقیقی را آشکار میسازد.
چون روز قیامت، کسی نتواند بگوید:
«اگر معلم نورانی را میدیدم، از او تبعیت میکردم.»
«اگر راه درست را میشناختم، وارد تاریکی نمیشدم.»
خداوند با فرستادن رسولان و آشکارکردن حجتهایش، اطلاعرسانی کامل را انجام میدهد؛
همانند چراغی که نهفقط روشن است،
بلکه در میدان دید هم قرار دارد، تا کسی نگوید «من نور را ندیدم».
…
پیام آیه برای اهل حسد
اهل حسد، معمولاً با بهانهجویی، پیروی نکردن خود را توجیه میکنند.
این آیه در واقع پرده از عذرهای فردای آنها برمیدارد و میگوید:
خدا بهانهٔ «ندیدن نور» را از شما میگیرد.
معلم و رسول را آشکار میکند، حتی اگر نگاه حسودانهٔ شما، نور او را نخواسته باشد که ببیند.
پس هر که بعد از دیدن، باز تبعیت نکند، مشکل در تاریکی دل است، نه در پنهان بودن چراغ هدایت.
رسالت برای بستن راه هرگونه حجتتراشی
قرآن در سورهٔ نساء، آیهٔ ۱۶۵، علت اصلی فرستادن پیامبران را چنین بیان میکند:
رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً
پیامبران را فرستادیم؛ هم بشارتدهنده و هم بیمدهنده،
تا بعد از آمدن آنها، دیگر هیچکس نتواند علیه خدا حجتی اقامه کند.
…
معنای این «اتمام حجت» در مبحث «تبع»
اگر کسی در ظلمت حسد و هوای نفس است، نمیتواند بگوید: «من نور هدایت را ندیدم».
رسولان، معلمان و صاحبان نور حقیقت، همان چراغهای روشنی هستند که خداوند عمداً در دسترس همه قرار داده است. «لقط»
از لحظهای که چراغ روشن شد، هر قدمی که برمیداری یا در مسیر نور است (تبع ممدوح) یا در مسیر تاریکی (تبع مذموم).
…
پیوند این دو آیه (طه/۱۳۴ و نساء/۱۶۵)
این دو آیه، مانند دو لبهٔ یک قیچی، هر راه فرار را میبندند:
طه/۱۳۴ میگوید: خدا پیش از عذاب، پیامبر را میفرستد تا بهانه «اگر رسول میفرستادی، تبعیت میکردیم» از بین برود.
نساء/۱۶۵ میگوید: با آمدن پیامبر، دیگر هیچ حجتی علیه خدا باقی نمیماند.
پس اگر کسی بعد از دیدن نور هدایت، از آن تبعیت نکرد، دیگر پای «بیخبری» یا «کماطلاعی» در میان نیست، بلکه پای انتخاب آگاهانهٔ تاریکی وسط است.
آفت بزرگ بعد از اتمام حجت: انکار آگاهانه
سورهٔ نمل، آیهٔ ۱۴، از یکی از خطرناکترین واکنشهای انسان حسود پرده برمیدارد:
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوّاً
و آن را ـ با اینکه دلهایشان بدان یقین داشت ـ از روی ظلم و برتریجویی انکار کردند.
…
پیوند این آیه با «تبع»
اینجا دیگر بحث «ندانستن» یا «اطلاع نداشتن» نیست؛
آنها نور را میبینند، میشناسند، و حتی در دلشان به حقانیت آن یقین دارند.
با این حال، از روی حسد، برتریطلبی و خودخواهی مسیر «تبع مذموم» را برمیگزینند:
پیروی از هوای نفس، لیدر سوء و تاریکی کلام شیطان در ملک و ملکوت.
…
حسد؛ موتور محرک انکار است!
در ریشهٔ این رفتار، همان بیماریای است که قرآن در جای دیگر فرموده:
وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ (بقره/۱۰۹)
بسیاری از اهل کتاب، از روی حسدی که در وجودشان است، دوست دارند شما را پس از ایمانتان به کفر بازگردانند.
این حسد، همان آتش درونی است که حتی وقتی نور را میبینند، ترجیح میدهند از تاریکی آشنا و خودساختهٔ خود پیروی کنند.
…
در فرایند «اتمام حجت»:
خدا معلم و چراغ هدایت را میآورد (طه/۱۳۴).
بعد از آن، هیچ حجتی علیه خدا باقی نمیماند (نساء/۱۶۵).
اگر باز هم تبعیت نکردند، این مخالفت از جنس انکار آگاهانه است (نمل/۱۴).
سرانجام انکار آگاهانه: مهر شدن قلب
قرآن در سورهٔ صف، آیهٔ ۵، یک اصل سنگین را بیان میکند:
فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ
و هنگامی که آنان کجرفتاری کردند، خدا دلهایشان را (از مسیر حق) کج گردانید.
…
«زیغ» در پیوند با «تبع»:
«زیغ» یعنی انحرافی که خود شخص، با ارادهٔ آگاهانهاش برگزیده است، نه خطای ناآگاهانه.
وقتی نور هدایت مقابل چشم قرار دارد و فرد عمداً از تاریکی تبعیت میکند، در حقیقت به قلب خود فرمان «بستن درهای نور» را میدهد.
خداوند نیز بر اساس قانون عدالت، همین مسیر را تثبیت میکند؛ یعنی آن قلب را در تاریکیاش رها کرده و حتی آن را محکمتر در همان مسیر منحرف میکند.
…
هشدار جدی!
اینجاست که تبع مذموم، دیگر فقط یک «اشتباه اخلاقی» نیست، بلکه به انقطاع ارتباط قلب با نور الهی منجر میشود. + «سلخ»
این همان لحظهای است که شخص، حتی اگر نور درخشان در برابرش باشد، دیگر «چشم دل» برای دیدنش ندارد.
…
و فرایند «اتمام حجت»:
فرستادن رسول و معلم نورانی برای جلوگیری از بهانهتراشی (طه/۱۳۴).
بستن هر حجت علیه خدا با حضور پیامبران (نساء/۱۶۵).
انکار آگاهانهٔ نور بهخاطر ظلم و حسد (نمل/۱۴).
مهر شدن قلب و تثبیت تاریکی پس از انتخاب ارادی تبع مذموم (صف/۵).
پیامد دنیوی و اخروی تبع مذموم
خداوند در سورهٔ طه، آیهٔ ۱۲۴ میفرماید:
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى
و هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگیِ تنگ و سختی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور میکنیم.
…
«ذِکری» در این آیه، شامل تمام حقایق نورانی الهی است که از طریق پیامبران و کتابهای آسمانی به ما میرسد.
اعراض از ذکر، یعنی امتناع آگاهانه از تبعیت نور و ترجیح دادن تاریکی.
«معیشت ضنک» فقط فقر مالی نیست، بلکه به معنای تنگنای روحی و اضطراب دائمی است؛
حتی اگر ظاهر زندگی پر از رفاه باشد.
در آخرت (یعنی در ملکوت قلب) نیز این محرومیت به شکل نابینایی کامل ظهور میکند، چون چشم دل که باید در دنیا با نور هدایت فعال میشد، عمداً بسته شده است.
…
«تبع» و «اتمام حجت»:
با این آیه، چرخهٔ تبع مذموم از ابتدا تا انتها کاملتر میشود:
دعوت و اتمام حجت با ارسال معلم نورانی.
انکار آگاهانه به خاطر حسد و تکبر.
مهر شدن قلب به عنوان نتیجهٔ انتخاب ارادی.
تنگی معیشت و نابینایی اخروی به عنوان پیامد پایدار.
عذاب صعودی؛ فشار تدریجی و پایانناپذیر
خداوند در سورهٔ جن، آیهٔ ۱۷ میفرماید:
وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ نَسْلُكْهُ عَذاباً صَعَداً
و هر که از یاد پروردگارش روی برتابد، او را به عذابی پیوسته و فزاینده در میآوریم.
…
«صعد» – «تبع»
«صَعَد» در لغت به معنای سختی فزاینده و صعودی است؛ مثل بالا رفتن از تپهای که هر چه بالاتر میروی، نفسگیرتر و طاقتفرساتر میشود.
این آیه به ما میگوید که انتخاب آگاهانهٔ تبع مذموم، فقط یک سقوط لحظهای نیست، بلکه مسیر پیوستهای از عذابهای افزاینده را باز میکند.
این عذاب، در دنیا به شکل افزایش فشارهای روحی و روانی،
و در آخرت به شکل شدتیابی کیفرها ظاهر میشود.
…
زنجیرهٔ پیامدهای تبع مذموم:
اعراض از ذکر → آغاز انحراف.
معیشت ضنک → تنگی روحی و اضطراب دائمی.
عذاب صعودی → فشارهای فزاینده که راه برگشت را سختتر میکند.
هدایت معکوس؛
هدایت با معنای مذموم، نتیجۀ پیروی از حسد و شیطان است با عاقبت شوم نار جهنم!
خداوند در سورهٔ حج، آیهٔ ۴ میفرماید:
كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَإِنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْدِيهِ إِلى عَذابِ السَّعير
بر او (شیطان) مقرر شده که هر کس او را به سرپرستی بگیرد، او را گمراه میکند و به سوی عذاب آتش فروزان هدایتش مینماید.
…
«تَوَلَّاهُ» یعنی قبول کردن ولایت و رهبری شیطان، که همان تبع مذموم است.
تعبیر «يَهْدِيهِ إِلى عَذاب» یک طنز تلخ قرآنی است؛
چون هدایت معمولاً به سمت خیر است، اما اینجا به سمت آتش.
این نشان میدهد که تبعیت از لیدر سوء، در نهایت به معنای امضای بلیط یکطرفه به جهنم است.
…
سیر تبع مذموم:
حالا مراحل سقوط از ابتدا تا انتها اینطور ترسیم میشود:
اعراض از ذکر، کاری که حسود میکنه → تصمیم آگاهانه برای نپذیرفتن نور.
معیشت ضنک → تنگی و اضطراب دائمی در دنیا.
عذاب صعودی → فشارهای تدریجی و افزاینده.
ولایت شیطان → گمراهی کامل.
هدایت به سوی سعیر → نابودی نهایی.
گامبهگام در مسیر سقوط
خداوند در سورهٔ نور، آیهٔ ۲۱ میفرماید:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ
وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ
ای کسانی که ایمان آوردهاید!
از گامهای شیطان پیروی نکنید،
و هر کس از گامهای شیطان پیروی کند، او به کارهای زشت و ناپسند فرمان میدهد.
…
«خطو» – «تبع»
«خُطُوات» جمع «خُطوة» یعنی قدمها و مراحل.
گناه و انحراف معمولاً بهصورت ناگهانی و یکباره رخ نمیدهد؛
بلکه شیطان مسیر را با گامهای کوچک و به ظاهر بیخطر آغاز میکند تا تبعیت کامل شکل بگیرد.
این آیه یک قانون روانشناسیِ انحراف را بیان میکند:
پذیرش کوچکترین قدمِ خلاف، مقدمهٔ پذیرش قدمهای بعدی است.
…
تبع مذموم معمولاً با یک انتخاب بزرگ شروع نمیشود، بلکه با خُطوة اول آغاز میشود:
یک حسادت کوچک، یک وسوسهٔ بیاهمیت، یک عذر موجه برای بیتوجهی به ذکر.
این گامها، انسان را آرامآرام از نور جدا کرده و به «ولایت شیطان» میرساند.
از وسوسه تا غرق شدن در طغیان
خداوند در سورهٔ اعراف، آیهٔ ۲۰۲ میفرماید:
وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ
و برادرانشان (شیاطین) آنان را در گمراهی پیش میبرند و دستبردار نیستند.
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطان
و شیطان به آنان وسوسه میکند،
وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ
و در طغیانشان کمکشان میکند، در حالی که سرگردانند.
…
یوسوس: تزریق پنهانی فکر و انگیزهٔ منفی.
يمدّهم: تقویت و حمایت مداوم برای ادامهٔ مسیر گناه.
يعمهون: سرگردانیِ بدون مقصد، ولی با حرکت پرشتاب به سمت نابودی.
وقتی انسان تبع مذموم را پذیرفت، دیگر اختیارش کمکم سلب میشود و رهبریِ شیطان به معنای تمامعیار شکل میگیرد.
…
در این نقطه، پیروی دیگر یک انتخاب آگاهانهٔ اولیه نیست، بلکه تبدیل به وابستگی و اعتیاد روحی شده است؛ همان چیزی که قرآن «غَیّ» و «طغیان» مینامد.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ
قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
إِيَّاكَ وَ الرِّئَاسَةَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَطَأَ أَعْقَابَ الرِّجَالِ
قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَمَّا الرِّئَاسَةُ فَقَدْ عَرَفْتُهَا
وَ أَمَّا أَنْ أَطَأَ أَعْقَابَ الرِّجَالِ فَمَا ثُلُثَا مَا فِي يَدِي إِلَّا مِمَّا وَطِئْتُ أَعْقَابَ الرِّجَالِ
فَقَالَ لِي لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ
إِيَّاكَ أَنْ تَنْصِبَ رَجُلًا دُونَ الْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِي كُلِّ مَا قَالَ.
ابوحمزه ثمالی میگوید:
امام صادق (ع) به من فرمود:
“از ریاست بپرهیز و از اینکه دنبالهرو افراد باشی، دوری کن.”
ابوحمزه میگوید: “گفتم: فدایت شوم، ریاست را شناختم،
اما اینکه دنبالهرو افراد باشم؛
(این در حالی است که) دو سوم آنچه در دست من است، از دنبالهروی مردان به دست آوردهام!”
امام فرمود: “منظور من آن چیزی نیست که تو گمان میکنی.
منظور این است که مبادا فردی را بدون وجود دلیل (و حجت) به عنوان پیشوا و رهبر قرار دهی و هرچه گفت، تصدیق کنی.“
هشدار دربارهٔ تبعیت کورکورانه
در این حدیث، امام صادق علیهالسلام به ابوحمزه الثُّمّالی چنین میفرماید:
«ایاکَ والرئاسة و ایاکَ أن تطأ أعقاب الرجال … ایّاک أن تنصب رجلاً دون الحجة فتصدقه في كل ما قال.»
…
هشدار به مقام و قدرت:
«إیّاک والرئاسة» یعنی مراقب حبّ مذموم ریاست باش!
حبّ مقام، بدون داشتن بصیرت و نور هدایت، میتواند انسان را به تبع مذموم بکشاند.
هشدار به تبعیت کورکورانه:
«إیاک أن تطأ أعقاب الرجال» به معنای پیروی بیچون و چرا از دیگران است.
این همان تبع مذموم است؛ یعنی انسان بدون بررسی و بدون اتصال به نور هدایت، مسیر دیگران را دنبال کند.
مسئولیت در انتصاب لیدر سوء:
«ایّاک أن تنصب رجلاً دون الحجة» یعنی هرگز فردی را به جای معلم الهی یا حجت منصوب نکن و همهٔ حرفهای او را بدون نقد نپذیر.
اگر این کار را بکنی، عملاً نور هدایت را کنار گذاشته و مسیر تبع مذموم را پیش گرفتهای.
…
خطر تبع مذموم هم در سطح فردی است (پیروی از هوای نفس یا لیدر سوء) و هم در سطح اجتماعی (اعتماد کورکورانه به لیدرهای فاقد نور و حجت).
این حدیث مستقیماً به مسئولیت فرد در انتخاب لیدر و بررسی صحت هدایت اشاره دارد.
…
«يَقُولُ الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ»
داستان تکراری تبعیت مستضعف علمی از مستکبر حسود!
در سطح اجتماعی، افرادی که ضعیف یا ناآگاهاند، لیدر فاسد یا متکبر را دنبال میکنند.
همانطور که امام علیهالسلام هشدار میدهد، تبعیت کورکورانه از کسی که حجت نیست، مسیر اشتباه تبعیت مذموم را ایجاد میکند، و نتیجه، سقوط و گمراهی است.
داستان تکراری آنانی که ضعیف و ناتواناند، از کسانی که متکبر و فاسدند پیروی کردند!
[سورة سبإ (۳۴): الآيات ۳۱ الى ۳۵]
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ (۳۱)
و كسانى كه كافر شدند گفتند:
«نه به اين قرآن و نه به آن [توراتى] كه پيش از آن است هرگز ايمان نخواهيم آورد.»
و اى كاش بيدادگران را هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان بازداشت شدهاند مىديدى [كه چگونه] برخى از آنان با برخى [ديگر جدل و] گفتگو مىكنند؛
👈كسانى كه زيردست بودند به كسانى كه [رياست و] برترى داشتند، مىگويند:
«اگر شما نبوديد قطعاً ما مؤمن بوديم.»👉
قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناكُمْ عَنِ الْهُدى بَعْدَ إِذْ جاءَكُمْ بَلْ كُنْتُمْ مُجْرِمِينَ (۳۲)
كسانى كه [رياست و] برترى داشتند، به كسانى كه زيردست بودند، مىگويند:
👈«مگر ما بوديم كه شما را از هدايت -پس از آنكه به سوى شما آمد- بازداشتيم؟
[نه،] بلكه خودتان گناهكار بوديد.»👉
وَ قالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فِي أَعْناقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۳۳)
و كسانى كه زيردست بودند به كسانى كه [رياست و] برترى داشتند، مىگويند:
👈«[نه،] بلكه نيرنگ شب و روز [شما بود] آنگاه كه ما را وادار مىكرديد كه به خدا كافر شويم و براى او همتايانى قرار دهيم.»👉
و هنگامى كه عذاب را ببينند پشيمانى خود را مخفی میکنند.
و در گردنهاى كسانى كه كافر شدهاند غُلها مىنهيم؛
آيا جز به سزاى آنچه انجام مىدادند مىرسند؟
وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ (۳۴)
و [ما] در هيچ شهرى هشداردهندهاى نفرستاديم جز آنكه خوشگذرانان آنها گفتند:
«ما به آنچه شما بدان فرستاده شدهايد كافريم.»
وَ قالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ (۳۵)
و گفتند: «ما دارايى و فرزندانمان از همه بيشتر است و ما عذاب نخواهيم شد.»
تبعیت ضعیفان:
«الذينَ استُضعفوا» به افرادی اشاره دارد که در شناخت حق و نور هدایت ضعیفاند و قدرت تصمیمگیری مستقل ندارند.
این افراد اغلب بدون بررسی، از کسانی که ظاهر قدرتمند دارند پیروی میکنند.
لیدر فاسد و متکبر:
«الذينَ استكبروا» کسانی هستند که با غرور و تکبر، خود را بالاتر از نور و حقیقت میدانند و هدایت الهی را نادیده میگیرند.
این افراد معمولاً به جای هدایت مردم به سوی نور، آنها را به مسیر تبع مذموم میبرند.
…
همانطور که امام علیهالسلام هشدار میدهد،
انتخاب لیدر فاقد حجت یا پیروی کورکورانه از او، فرد را در تبع مذموم گرفتار میکند.
در سطح جمعی نیز، ضعیفان به دنبال متکبران میروند و این چرخهٔ گمراهی جمعی ایجاد میشود.
…
تبع مذموم در سطح فردی: پیروی بیچون و چرا از لیدر سوء یا هوای نفس.
تبع مذموم در سطح جمعی: پیروی جمعی از لیدر متکبر و فاسد.
هر دو به گمراهی و سقوط منتهی میشوند،
همانطور که در مراحل (مهر شدن قلب، معیشت ضنک، عذاب صعودی و هدایت به سعیر) گفته شد.
پیروی اهل حسادت از لیدر سوء:
خداوند در سورهٔ هود، آیهٔ ۹۷-۹۸ میفرماید:
… فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ … (۹۷)
يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ (۹۸)
پس آنان از فرمان فرعون پیروی کردند، و او آنان را گمراه کرد و به هدایت نرسانید.
او روز قیامت پیشاپیش قومش حرکت میکند و آنان را وارد آتش میسازد، و چه بد ورودگاهی است.
…
+ «داستان تکراری تهمت به معلم ربانی توسط لیدر سوئی بنام سامری!»
فاتبعوا أمر فرعون: این پیروی، یک «انتخاب جمعی» بود که مسئولیت هر فرد را ساقط نمیکند.
فرعون لیدر باطل بود که ادعای ربوبیت داشت،
اما پیروانش آگاهانه یا از روی منفعتطلبی او را تبعیت کردند.
نتیجه: همان لیدر که روزی برای آنان در دنیا تمنا تایید میکند،
در قیامت هم «لیدر کاروان آتش» آنها خواهد بود.
«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ»
…
این آیه نشان میدهد که تبع مذموم در سطح کلان، یک مجموعه بزرگ را به تباهی میکشاند.
ملاک قرآن در انتخاب لیدر، هدایت و اتصال به نور الهی است، نه قدرت، شهرت یا منافع ظاهری.
نسخهٔ نجات از تبع مذموم: پیروی از نور!
راهکار نجات فردی و اجتماعی
قرآن و احادیث برای خروج از تبع مذموم، راهکار ارائه میکنند:
پیروی از نور و هدایت حقیقی:
همانطور که در آیهٔ یس و سایر آیات دیدیم:
«اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»
یعنی از کسانی پیروی کنید که نور الهی را دریافت کردهاند و هدایتشان مبتنی بر حقیقت است، نه منافع دنیوی.
بررسی و بصیرت فردی:
مطابق حدیث امام صادق علیهالسلام،
👈هیچ کسی را بدون حجت نپذیرید و گفتههایش را بدون سنجش تصدیق نکنید.👉
این روش، فیلتر طبیعی برای جلوگیری از تبع مذموم است.
ترک تبعیت از هوای نفس و حسادت:
قرآن در آیهٔ ۲۱ سورهٔ نور:
«لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطان»
یعنی حتی کوچکترین قدمها به سمت گمراهی را ترک کنید و دل را به نور هدایت بسپارید.
تربیت اجتماعی و جلوگیری از پیروی کورکورانه جمعی:
داستان تبعیت «الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا» نشان میدهد که آموزش و توانمندسازی افراد ضعیف برای تشخیص نور، مسیر تبع مذموم جمعی را قطع میکند.
صبر و مقاومت در برابر وسوسهها:
همانطور که در مراحل قبلی گفتیم، تبع مذموم از طریق وسوسه و فشارهای افزاینده رخ میدهد.
آگاه بودن و پایبندی و اخذ نور علم آنلاین، تنها سپر دفاعی است.
…
فردی که نور را دنبال میکند و بصیرت دارد، از تبع مذموم رهایی مییابد و مسیر به سوی آرامش و رشد معنوی را طی میکند.
جمع قلیلی که معلم الهی را میپذیرد و تبعیت کورکورانه را ترک میکند، از سقوط و گمراهی نجات مییابد.
اگه میخوای مکانیسم نورانی قلبت همیشه فعال باشه باید از نور هدایت اتباع کنی:
«وَ بُنِيَ الدِّينُ عَلَى اتِّبَاعِ النَّبِيِّ ص… وَ اتِّبَاعِ الْكِتَابِ… وَ اتِّبَاعِ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَوْلَادِهِ».
بنیاد دین بر تبعیت از نور است.
حدیث میفرماید:
وَبُنِيَ الدِّينُ عَلَى اتِّبَاعِ النَّبِيِّ ص… وَ اتِّبَاعِ الْكِتَابِ… وَ اتِّبَاعِ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَوْلادِهِ
…
اتّباع نبی صلیالله علیه و آله
پیروی از پیامبر، اتصال مستقیم به نور هدایت خدا است.
پیامبر، معلم نورانی است که مسیر قلب را روشن میکند و انرژی الهی را در دل جاری میسازد.
اتّباع کتاب
تبعیت از کتاب الهی، خطکش و مرجع نور برای تشخیص حق از باطل است.
کتاب، ابزار فعال نگهداشتن مکانیسم نور در قلب است و مانع انحراف میشود.
اتّباع از ائمه که اولاد پیامبر هستند
ائمه، واسطهٔ استمرار نور الهی در امت پیامبرند.
تبعیت از آنان، مانند «تغذیهٔ مداوم قلب از نور» است، تا چراغ هدایت خاموش نشود.
…
همانطور که قبلاً گفتیم، تبعیت ممدوح یعنی تبعیت از نور و هدایت واقعی.
مکانیسم نورانی قلب با پیروی از منبع نورانی (پیامبر، کتاب، ائمه) همیشه فعال میماند و انسان در مسیر صراط مستقیم باقی میماند.
«فَاتَّبِعُوا اَلْحَقَّ وَ أَهْلَهُ حَيْثُ كَانَ،
پيرو حق و اهل حق باشيد هر جا كه هست.»
تبعیت از حق
منظور این است که مسیر و دستورالعملهای حق را بیچون و چرا دنبال کنیم.
این تبعیت، همان تبع ممدوح است که قلب را روشن میکند و مکانیسم نورانی آن را فعال نگه میدارد.
تبعیت از اهل حق
اهل حق کسانی هستند که خود در مسیر نور ایستادهاند، مانند پیامبر، اولیای الهی و افرادی که خدا نور هدایت را به آنان داده است.
پیروی از اهل حق، تضمین میکند که تبعیت ما از مسیر نور هدایت خارج نمیشود.
هر جا که باشند:
محدودیت مکانی و زمانی برای پیروی وجود ندارد؛
مهم است که اتصال قلبی و فکری با اهل حق برقرار باشد.
این اصل، موجب جلوگیری از تبعیت مذموم از اهل باطل میشود.
…
پیوند با مکانیسم نورانی قلب
همانطور که حدیث امام صادق علیهالسلام نشان میدهد، قلب انسان نیازمند تغذیهٔ نور است.
آیه فوق تأکید میکند که تبعیت از حق و اهل حق، منبع تغذیهٔ مداوم قلب نورانی است و مانع پیروی از هوا و حسادت میشود.
امام علی علیه السلام:
«إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ»
«همانا دین خدا با افراد شناخته نمیشود، بلکه با نشانههای حق شناخته میگردد. پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی.»
…
این حدیث به یک اصل اساسی در فهم دین و تشخیص درست از نادرست اشاره دارد. امام علی (ع) در این کلام، به ما توصیه میکند که معیار حقانیت یک اندیشه یا فرد، نه شهرت، مقام یا تعداد پیروان او، بلکه خود حق است. برای تشخیص افراد درستکار و شایسته پیروی، باید ابتدا خود حقیقت و اصل دین، یعنی نور الولایة را بشناسیم. با شناخت حق، میتوانیم هر فرد یا گروهی را که با آن مطابقت دارد، به عنوان اهل حق بشناسیم. این جمله ما را از پیروی کورکورانه و شخصیتپرستی برحذر میدارد و به تفکر و شناخت عمیق دعوت میکند.
معیار شناخت دین!
حدیث میفرماید:
إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه
دین خدا با مردان شناخته نمیشود، بلکه با نشانهٔ حق شناخته میشود؛
پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی.
…
رد تبع کورکورانه بر اساس اشخاص
برخلاف تبع مذموم که انسان بدون بررسی و به خاطر شهرت یا مقام افراد پیروی میکند، امام علیهالسلام تأکید میکند که دین و هدایت نباید بر پایهٔ افراد شناخته شود.
پیروی صرف از اشخاص، بدون شناخت حق، راه به تبع مذموم و گمراهی میبرد.
شناخت حق، کلید تبع ممدوح
«آیهٔ حق» یعنی نشانههای واقعی هدایت و نور الهی در سخن، عمل و مسیر کسی.
در واقع فهم نور و ظلمت در ملکوت قلب میشه معرفت به حقّ!
وقتی که اینگونه حق را شناختیم، اهل آن نیز مشخص میشوند و تبعیت ما مبنای نورانی پیدا میکند.
ارتباط با مکانیسم نور قلب
قلب نورانی انسان، نیازمند اتصال به حق است تا چراغ هدایت روشن بماند.
شناخت حق، مانع از آن میشود که قلب به سمت لیدر فاسد یا پیروی کورکورانه منحرف شود.
+ «فَاتَّبِعُوا اَلْحَقَّ وَ أَهْلَهُ حَيْثُ كَانَ»
همانطور که قرآن و حدیث، دستور میدهد اهل حق را دنبال کنیم، امام علیهالسلام معیار تشخیص اهل حق را حق معرفی میکند، نه صرفاً ظاهر یا مقام و جایگاه اجتماعی.
این رویکرد، تضمین میکند که تبعیت ما همیشه ممدوح و نورانی باشد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
«فِي الْقَلْبِ نُورٌ لَا يُضِيءُ إِلَّا مِنِ اتِّبَاعِ الْحَقِ وَ قَصْدِ السَّبِيلِ
وَ هُوَ نُورٌ مِنَ الْمُرْسَلِينَ الْأَنْبِيَاءِ مُوَدَّعٌ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِين.
در قلوب مؤمنین نوری پنهان است که جز با پیروی حق و سلوک در صراط مستقیم روشن و آشکار نمی شود و آن شعاعی از نور انبیا است که در دلهای مؤمنین جا داده شده است.
نور قلب و تبعیت از حق!
حدیث میفرماید:
فِي الْقَلْبِ نُورٌ لَا يُضِيءُ إِلَّا مِنِ اتِّبَاع الْحَقِ وَ قَصْدِ السَّبِيلِ
وَ هُوَ نُورٌ مِنَ الْمُرْسَلِينَ الْأَنْبِيَاءِ مُوَدَّعٌ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِين
در دل انسان نور وجود دارد که تنها با پیروی از حق و قصد راه درست روشن میشود.
این نور، از پیامبران و مرسلین به دل مؤمنان سپرده شده است.
+ «احراز هویت تمثال نورانی در ملکوت قلب»
…
مؤمنی که معلم خود را باور دارد، دارای نوری در دل است که زمینهٔ فهم، هدایت و بصیرت را فراهم میکند.
تنها با پیروی از حق و قصد راه درست (صراط مستقیم) این نور فعال و روشن میشود.
این همان تبعیت ممدوح است: اتصال قلب به منبع نورانی معلم در ملک و ملکوت.
این نور از پیامبران و مرسلین است که به مؤمنان سپرده شده است،
یعنی هدایت الهی و علوم نورانی آنها، چراغ راه دل مؤمن است.
پیروی از حق و اهل حق، یعنی اتصال قلب به نور و جلوگیری از تبعیت مذموم.
تبعیت از هوای نفسی که متبع لیدر سوء فاسد است، نور قلب را خاموش میکند،
اما تبعیت از پیامبران و اهل حق، نور را روشن نگه میدارد.
امام صادق علیه السلام:
«كُلُّ شَيْءٍ هٰالِكٌ إِلاّٰ وَجْهَهُ
قَالَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلاَّ مَنْ أَخَذَ طَرِيقَ اَلْحَقِّ،
هرچيزى نابود مىشود مگر كسى كه راه حق را برگزيند.»
امام حسین علیه السلام:
«لاَ يَكْمُلُ اَلْعَقْلُ إِلاَّ بِاتِّبَاعِ اَلْحَقِّ،
عقل كامل نميشود مگر به پيروى حق.»
پشت به تاریکی حسادت، رو به نور حقیقت!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَجُلٌ اِسْمُهُ مُجَاشِعٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
كَيْفَ اَلطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اَلْحَقِّ
فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَعْرِفَةُ اَلنَّفْسِ
فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَكَيْفَ اَلطَّرِيقُ إِلَى مُوَافَقَةِ اَلْحَقِّ
قَالَ مُخَالَفَةُ اَلنَّفْسِ
فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَكَيْفَ اَلطَّرِيقُ إِلَى رِضَا اَلْحَقِّ
قَالَ سَخَطُ اَلنَّفْسِ
فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَكَيْفَ اَلطَّرِيقُ إِلَى وَصْلِ اَلْحَقِّ
قَالَ هَجْرُ اَلنَّفْسِ
فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَكَيْفَ اَلطَّرِيقُ إِلَى طَاعَةِ اَلْحَقِّ
قَالَ عِصْيَانُ اَلنَّفْسِ
فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَكَيْفَ اَلطَّرِيقُ إِلَى ذِكْرِ اَلْحَقِّ
قَالَ نِسْيَانُ اَلنَّفْسِ
فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَكَيْفَ اَلطَّرِيقُ إِلَى قُرْبِ اَلْحَقِّ
قَالَ اَلتَّبَاعُدُ مِنَ اَلنَّفْسِ
فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَكَيْفَ اَلطَّرِيقُ إِلَى أُنْسِ اَلْحَقِّ
قَالَ اَلْوَحْشَةُ مِنَ اَلنَّفْسِ
فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَكَيْفَ اَلطَّرِيقُ إِلَى ذَلِكَ
قَالَ اَلاِسْتِعَانَةُ بِالْحَقِّ عَلَى اَلنَّفْسِ.
شخصى بنام مجاشع خدمت رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله وارد گشت و عرضه داشت يا رسول اللّٰه
راه شناخت حق چيست؟
فرمود خودشناسى و معرفت نفس.
عرض كرد.راه متابعت و پيروى از حق چگونه است؟
فرمود.مخالفت نمودن با خواستههاى نفس.
عرضه داشت.راه بدست آوردن رضايت و خوشنودى حق چيست؟
فرمود دشمن داشتن و بدبينى به نفس.
عرضه داشت.راه رسيدن به حق چيست؟
فرمود دورى كردن از نفس
عرضه داشت راه اطاعت و فرمانبرى از حق چيست؟
فرمود عصيان و نافرمانى نفس؟
عرضه داشت راه در ياد حق بودن چيست؟
فرمود فراموش كردن نفس.
عرضه داشت راه نزديك شدن بحق چيست؟
فرمود فاصله گرفتن و دور شدن از نفس.
عرضه داشت راه آشنائى و مانوس بودن با حق چيست؟
فرمود.وحشت داشتن از نفس و بيگانه شدن با او
عرضه داشت راه بيگانه شدن از نفس چگونه است؟
فرمود استمداد و يارى خواستن از حق براى سركوبى نفس.
قَالَ لِأَبِيذَرٍّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ
إِنَّمَا غَضِبْتَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ
إِنَّ اَلْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ
وَ اَللَّهِ لَوْ كَانَتِ اَلسَّمَاوَاتُ وَ اَلْأَرَضُونَ رَتْقاً عَلَى عَبْدٍ ثُمَّ اِتَّقَى اَللَّهَ لَجَعَلَ اَللَّهُ لَهُ مِنْهَا مَخْرَجاً
لاَ يُؤْنِسَنَّكَ إِلاَّ اَلْحَقُّ وَ لاَ يُوحِشَنَّكَ إِلاَّ اَلْبَاطِلُ.
على عليه السّلام به اباذر فرمود:
تو براى خدا خشم گرفتى. اميدوار باش از همان كسى كه بواسطه او خشمگينشدهاى،
آنها از تو بر دنياى خود ترسيدند و تو از آنها بر دين خود ترسيدى.
بخدا سوگند اگر درهاى آسمانها و زمين بر بندهاى بسته شود و او پرهيزگار باشد، خداوند برايش راه فرارى باز ميكند.
مباد جز با حق انس بگيرى و جز از باطل بهراسى.
پیروی از غاصبان نور حقیقت!
پیروی از کذّاب، چه بلایی سر حسود میاره؟!
پیروی از «دزدانِ شبکارِ قبیله شیطان» چه نتیجهای در بر خواهد داشت؟!
کذّاب، همهی متبعینش رو به اشتباه میندازه!
«وَ اِحْذَرُوا اَلشُّبْهَةَ فَإِنَّهَا وُضِعَتْ لِلْفِتْنَةِ»
«از شبهه برحذر باشيد، چرا كه آن براى فتنه پىريزى شده است.»
«فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ»
کذّاب، همهی متبعینش رو نابود میکنه!
«فَإِنَّ اَلْمَكْرَ وَ اَلْخَدِيعَةَ فِي اَلنَّارِ»
همانا جايگاه و سرانجام نيرنگ و فريب در دوزخ است.
امام صادق عليه السّلام:
إِنَّ اَلْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ.
دروغگو با برهانهاى روشن هلاك گردد، و پيروانش بوسيلۀ شبهات.
تبعیت کورکورانه و تبع مذموم
حدیث میفرماید:
إِنَّ اَلْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ
دروغگو با دلیل روشن هلاک میشود و پیروان او با شبهات گمراه میشوند.
…
هلاک دروغگو
شخص فریبکار و دروغگو، حتی در مقابل دلایل روشن و شفاف، از مسیر حق منحرف است.
او که لیدر سوء است، خود نور هدایت را میبیند، اما آگاهانه مسیر باطل را انتخاب میکند.
تبع مذموم پیروان
پیروان او که بدون تحقیق و بررسی، از او تبعیت میکنند،
حتی با وجود شبهات و دلایل ناکامل گمراه میشوند.
این همان تبع مذموم است که قلب را تاریک میکند و نور هدایت را خاموش میسازد.
این پیروان ضعیف و ناآگاه، بدون شناخت حق، دنبالهروی لیدر فاسد میکنند.
تبعیت بدون بصیرت و بررسی خطرناک است و به سقوط جمعی و فردی منجر میشود.
…
انسان باید حق را بشناسد و اهل حق را دنبال کند تا تبع مذموم و گمراهی بر او غالب نشود.
نور قلب تنها با تبع ممدوح روشن میماند و با تبع مذموم خاموش میشود.
أَمَّا بَعْدُ
فَإِنَّ اَلْمَكْرَ وَ اَلْخَدِيعَةَ فِي اَلنَّارِ
فَكُونُوا مِنَ اَللَّهِ عَلَى وَجَلٍ وَ مِنْ صَوْلَتِهِ عَلَى حَذَرٍ
إِنَّ اَللَّهَ لاَ يَرْضَى لِعِبَادِهِ بَعْدَ إِعْذَارِهِ وَ إِنْذَارِهِ اِسْتِطْرَاداً وَ اِسْتِدْرَاجاً مِنْ حَيْثُ لاٰ يَعْلَمُونَ وَ لِهَذَا يَضِلُّ سَعْيُ اَلْعَبْدِ حَتَّى يَنْسَى اَلْوَفَاءَ بِالْعَهْدِ وَ يَظُنَّ أَنَّهُ قَدْ أَحْسَنَ صُنْعاً وَ لاَ يَزَالُ كَذَلِكَ فِي ظَنٍّ وَ رَجَاءٍ وَ غَفْلَةٍ عَمَّا جَاءَهُ مِنَ اَلنَّبَإِ يَعْقِدُ عَلَى نَفْسِهِ اَلْعُقَدَ وَ يُهْلِكُهُا بِكُلِّ جَهْدٍ وَ هُوَ فِي مُهْلَةٍ مِنَ اَللَّهِ عَلَى عَهْدٍ يَهْوِي مَعَ اَلْغَافِلِينَ وَ يَغْدُو مَعَ اَلْمُذْنِبِينَ وَ يُجَادِلُ فِي طَاعَةِ اَللَّهِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ يَسْتَحْسِنُ تَمْوِيهَ اَلْمُتْرَفِينَ فَهَؤُلاَءِ قَوْمٌ شَرَحَتْ قُلُوبُهُمْ بِالشُّبْهَةِ وَ تَطَاوَلُوا عَلَى غَيْرِهِمْ بِالْفِرْيَةِ وَ حَسِبُوا أَنَّهَا لِلَّهِ قُرْبَةٌ
وَ ذَلِكَ لِأَنَّهُمْ عَمِلُوا بِالْهَوَى وَ غَيَّرُوا كَلاَمَ اَلْحُكَمَاءِ وَ حَرَّفُوهُ بِجَهْلٍ وَ عَمًى وَ طَلَبُوا بِهِ اَلسُّمْعَةَ وَ اَلرِّيَاءَ بِلاَ سُبُلٍ قَاصِدَةٍ وَ لاَ أَعْلاَمٍ جَارِيَةٍ وَ لاَ مَنَارٍ مَعْلُومٍ إِلَى أَمَدِهِمْ وَ إِلَى مَنْهَلٍ هُمْ وَارِدُوهُ حَتَّى إِذَا كَشَفَ اَللَّهُ لَهُمْ عَنْ ثَوَابِ سِيَاسَتِهِمْ وَ اِسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلاَبِيبِ غَفْلَتِهِمْ اِسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً وَ اِسْتَدْبَرُوا مُقْبِلاً فَلَمْ يَنْتَفِعُوا بِمَا أَدْرَكُوا مِنْ أُمْنِيَّتِهِمْ وَ لاَ بِمَا نَالُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ وَ لاَ مَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ وَ صَارَ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَبَالاً فَصَارُوا يَهْرُبُونَ مِمَّا كَانُوا يَطْلُبُونَ
وَ إِنِّي أُحَذِّرُكُمْ هَذِهِ اَلْمَزَلَّةَ وَ آمُرُكُمْ بِتَقْوَى اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ يَنْفَعُ غَيْرُهُ فَلْيَنْتَفِعْ بِنَفْسِهِ إِنْ كَانَ صَادِقاً عَلَى مَا يَجُنُّ ضَمِيرُهُ فَإِنَّمَا اَلْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ وَ تَفَكَّرَ وَ نَظَرَ وَ أَبْصَرَ وَ اِنْتَفَعَ بِالْعِبَرِ وَ سَلَكَ جَدَداً وَاضِحاً يَتَجَنَّبُ فِيهِ اَلصَّرْعَةَ فِي اَلْمَهْوَى وَ يَتَنَكَّبُ طَرِيقَ اَلْعَمَى وَ لاَ يُعِينُ عَلَى فَسَادِ نَفْسِهِ اَلْغُوَاةَ بِتَعَسُّفٍ فِي حَقٍّ أَوْ تَحْرِيفٍ فِي نُطْقٍ أَوْ تَغْيِيرٍ فِي صِدْقٍ وَ لاٰ قُوَّةَ إِلاّٰ بِاللّٰهِ
قُولُوا مَا قِيلَ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا لِمَا رُوِيَ لَكُمْ وَ لاَ تَكَلَّفُوا مَا لَمْ تُكَلَّفُوا فَإِنَّمَا تَبِعَتُهُ عَلَيْكُمْ فِيمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ لَفَظَتْ أَلْسِنَتُكُمْ أَوْ سَبَقَتْ إِلَيْهِ غَايَتُكُمْ وَ اِحْذَرُوا اَلشُّبْهَةَ فَإِنَّهَا وُضِعَتْ لِلْفِتْنَةِ وَ اِقْصِدُوا اَلسُّهُولَةَ وَ اِعْمَلُوا فِيمَا بَيْنَكُمْ بِالْمَعْرُوفِ مِنَ اَلْقَوْلِ وَ اَلْفِعْلِ وَ اِسْتَعْمِلُوا اَلْخُضُوعَ وَ اِسْتَشْعِرُوا اَلْخَوْفَ وَ اَلاِسْتِكَانَةَ لِلَّهِ وَ اِعْمَلُوا فِيمَا بَيْنَكُمْ بِالتَّوَاضُعِ وَ اَلتَّنَاصُفِ وَ اَلتَّبَاذُلِ وَ كَظْمِ اَلْغَيْظِ فَإِنَّهَا وَصِيَّةُ اَللَّهِ
وَ إِيَّاكُمْ وَ اَلتَّحَاسُدَ وَ اَلْأَحْقَادَ فَإِنَّهُمَا مِنْ فِعْلِ –
وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مٰا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ إِنَّ اَللّٰهَ خَبِيرٌ بِمٰا تَعْمَلُونَ
أَيُّهَا اَلنَّاسُ اِعْلَمُوا عِلْماً يَقِيناً أَنَّ اَللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اِشْتَدَّ جَهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ وَ كَثُرَتْ نِكَايَتُهُ أَكْثَرَ مِمَّا قَدَّرَ لَهُ فِي اَلذِّكْرِ اَلْحَكِيمِ وَ لَمْ يَحُلْ بَيْنَ اَلْمَرْءِ عَلَى ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ وَ بَيْنَ مَا كُتِبَ لَهُ فِي اَلذِّكْرِ اَلْحَكِيمِ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ لَنْ يَزْدَادَ اِمْرُؤٌ نَقِيراً بِحِذْقِهِ وَ لَنْ يَنْتَقِصَ نَقِيراً بِحُمْقِهِ فَالْعَالِمُ بِهَذَا اَلْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَةٍ – وَ اَلتَّارِكُ لَهُ أَكْثَرُ اَلنَّاسِ شُغُلاً فِي مَضَرَّةٍ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ فِي نَفْسِهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ رُبَّ مُبْتَلًى عِنْدَ اَلنَّاسِ مَصْنُوعٌ لَهُ فَأَفِقْ أَيُّهَا اَلْمُسْتَمْتِعُ مِنْ سُكْرِكَ وَ اِنْتَبِهْ مِنْ غَفْلَتِكَ وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِكَ وَ تَفَكَّرْ فِيمَا جَاءَ عَنِ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيمَا لاَ خُلْفَ فِيهِ وَ لاَ مَحِيصَ عَنْهُ وَ لاَ بُدَّ مِنْهُ
ثُمَّ ضَعْ فَخْرَكَ وَ دَعْ كِبْرَكَ وَ أَحْضِرْ ذِهْنَكَ وَ اُذْكُرْ قَبْرَكَ وَ مَنْزِلَكَ
فَإِنَّ عَلَيْهِ مَمَرَّكَ وَ إِلَيْهِ مَصِيرَكَ
وَ كَمَا تَدِينُ تُدَانُ وَ كَمَا تَزْرَعُ تَحْصُدُ وَ كَمَا تَصْنَعُ يُصْنَعُ بِكَ وَ مَا قَدَّمْتَ إِلَيْهِ تَقْدَمُ عَلَيْهِ غَداً لاَ مَحَالَةَ فَلْيَنْفَعْكَ اَلنَّظَرُ فِيمَا وُعِظْتَ بِهِ وَ عِ مَا سَمِعْتَ وَ وُعِدْتَ فَقَدِ اِكْتَنَفَكَ بِذَلِكَ خَصْلَتَانِ وَ لاَ بُدَّ أَنْ تَقُومَ بِأَحَدِهِمَا
إِمَّا طَاعَةُ اَللَّهِ تَقُومُ لَهَا بِمَا سَمِعْتَ
وَ إِمَّا حُجَّةُ اَللَّهِ تَقُومُ لَهَا بِمَا عَلِمْتَ
فَالْحَذَرَ اَلْحَذَرَ وَ اَلْجِدَّ اَلْجِدَّ فَإِنَّهُ لاٰ يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ
إِنَّ مِنْ عَزَائِمِ اَللَّهِ فِي اَلذِّكْرِ اَلْحَكِيمِ اَلَّتِي لَهَا يَرْضَى وَ لَهَا يَسْخَطُ وَ لَهَا يُثِيبُ وَ عَلَيْهَا يُعَاقِبُ أَنَّهُ لَيْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ إِنْ حَسُنَ قَوْلُهُ وَ زَيَّنَ وَصْفَهُ وَ فَضْلَهُ غَيْرُهُ إِذَا خَرَجَ مِنَ اَلدُّنْيَا فَلَقِيَ اَللَّهَ بِخَصْلَةٍ مِنْ هَذِهِ اَلْخِصَالِ لَمْ يَتُبْ مِنْهَا اَلشِّرْكِ بِاللَّهِ فِيمَا اِفْتَرَضَ عَلَيْهِ مِنْ عِبَادَتِهِ أَوْ شِفَاءِ غَيْظٍ بِهَلاَكِ نَفْسِهِ أَوْ يُقِرَّ بِعَمَلٍ فَعَمِلَ بِغَيْرِهِ أَوْ يَسْتَنْجِحَ حَاجَةً إِلَى اَلنَّاسِ بِإِظْهَارِ بِدْعَةٍ فِي دِينِهِ أَوْ سَرَّهُ أَنْ يَحْمَدَهُ اَلنَّاسُ بِمَا لَمْ يَفْعَلْ مِنْ خَيْرٍ أَوْ مَشَى فِي اَلنَّاسِ بِوَجْهَيْنِ وَ لِسَانَيْنِ وَ اَلتَّجَبُّرِ وَ اَلْأُبَّهَةِ وَ اِعْلَمْ وَ اِعْقِلْ ذَلِكَ فَإِنَّ اَلْمِثْلَ دَلِيلٌ عَلَى شِبْهِهِ إِنَّ اَلْبَهَائِمَ هَمُّهَا بُطُونُهَا وَ إِنَّ اَلسِّبَاعَ هَمُّهَا اَلتَّعَدِّي وَ اَلظُّلْمُ
وَ إِنَّ اَلنِّسَاءَ هَمُّهُنَّ زِينَةُ اَلدُّنْيَا وَ اَلْفَسَادُ فِيهَا
وَ إِنَّ اَلْمُؤْمِنِينَ مُشْفِقُونَ مُسْتَكِينُونَ خَائِفُونَ.
أمّا بعد:
همانا جايگاه و سرانجام نيرنگ و فريب در دوزخ است،
بنا بر اين از خدا در هراس باشيد و از قدرتش بر حذر.
بدرستى كه خداوند پس از اينكه حجّت خود را بر بندگان به اتمام رساند و ايشان را بيم داد ديگر نمىپسندد كه ندانسته گرفتار راندگى از درگاه او شده و اندك اندك هلاك شوند.
به همين جهت تلاش بنده به تباهى كشد تا آنجا كه وفاى به پيمان را از خاطر مىبرد و پندارد كه كار خوبى انجام داده است،و اين گونه در گمان و اميد به سر مىبرد،و از خبرهاى حقّ به او رسيده در غفلت است،و كار را بر خود پيچيده مىسازد و على رغم هر تلاش و كوشش نفس خويش را به وادى هلاكت مىكشاند،در حالى كه در مهلتى مقرّر از سوى خدا به سر مىبرد همدل بىخبران شده و با گناهكاران روزگار را سپرى مىكند و با اهل ايمان در طاعت خدا به مجادله مىپردازد،و ظاهرسازى و نيرنگ جماعت لاابالى را نيكو مىشمارد،پس اينان جماعتى مىباشند كه دلهاشان به شبهه دمساز گرديده،و با دروغ و بهتان بر ديگران بزرگى كنند،و پندارد كه آن كردار موجب قرب و نزديكى بخداوند است.
اين بدان جهت است كه به هوا و هوس رفتار كرده،و گفتار دانايان را تغيير داده،و كوركورانه و جاهلانه آن را تحريف نمودند،و با اين رفتار خواهان شهرت و رياكارى شدند،بدون دانستن راههاى سهل و مستقيم و نزديك،و نشانههاى متداول،و علامت مشخّصى،تا سرآمدن عمرشان،و رسيدن به آبگير نهائى خود اين راه را طى كنند تا اينكه خداوند پرده از پاداش كارشان برداشت و آنان را از پردۀ تاريك بىخبريشان بيرون آورد،در اين حال رو به سوى جايى كنند كه پيش از اين بدان پشت كرده بودند (سراى آخرت)،و پشت به چيزى كنند كه كنون روى بدان نهاده بودند(سراى دنيا)،پس نه بدان چه از خواستههايشان كه رسيده بودند سودى جستند،و نه از آنچه كه طلب نمودند و به آن نائل آمدند نفعى كردند،و نه از امورى كه به دست آوردند لذّتى بردند،و تماما وبال آنان شد،و كار بدان جا كشيد كه از آنچه كه به دنبالش دوان بودند گريزان شدند.
و من شما را از اين چنين لغزشگاهى بر حذر مىدارم،و به رعايت تقواى خداوند-كه جز آن سودى نمىبخشد-فرمان مىدهم،پس چنانچه كسى راستگوست بايد از خود سود برد،بنا بر آنچه در ضميرش پنهان ساخته است،چرا كه بينا و زيرك تنها كسى است كه:شنيد و انديشه كرد،و ديد و تشخيص داد،و از عبرتها سود جست،و سرانجام در راه و جادهاى هموار و روشن گام نهاد،و از پرتگاه هواپرستى اجتناب ورزيد و از راه كور دورى نمود.
و (فرد بينا و زيرك هرگز) گمراهان را-توسّط كجروى در حقّ،يا انحراف در گفتار و سخن،يا دگرگونى در صداقت و راستى-بر تباهى خود يارى نكند،و لا قوّة إلاّ باللّٰه.
بگوييد آنچه برايتان گفته شده،و براى آنچه روايت شدهايد تسليم باشيد،و خود را بدان چه كه تكليف نشدهايد به زحمت نيفكنيد،چرا كه هر چه كنيد،يا به زبان رانيد،و بدان رو نمائيد؛مسئوليّت آن تنها بر گردن خود شماست.
از شبهه برحذر باشيد،چرا كه آن براى فتنه پىريزى شده است،و در پى سهولت و هموارى كارها باشيد.گفتار و كردارتان را در ميان خود بر پايههاى خوبى استوار سازيد،و فروتنى را بكار بنديد،ترس و تضرّع را براى خدا شعار خويش سازيد، و در بين خود به تواضع و انصاف و بخشش و فرو بردن خشم عمل كنيد،چرا كه آن سفارش خداست.
و مبادا بر يك ديگر رشك بريد،و كينه ورزيد،زيرا كه آن دو از كردار جاهليّت است، «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مٰا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ إِنَّ اَللّٰهَ خَبِيرٌ بِمٰا تَعْمَلُونَ»،يعنى:«و هر كسى بايد بنگرد كه براى فردا چه پيش فرستاده است،و از خدا پروا داشته باشيد،كه خدا بدان چه مىكنيد آگاه است-حشر:18».
اى مردم از روى يقين بدانيد كه خداوند براى هيچ بندهاى-هر چند تلاشش سخت و حوزۀ تدبير و چارهجوئيش وسيعتر گردد،و رنج و زحمتش افزون شود- بيش از آن نصيبى كه برايش در ذكر حكيم(قرآن يا لوح محفوظ)پيش بينى كرده قرار نداده است،و آنچه را كه در ذكر حكيم برايش مقدّر شده-هر چند كه ناتوان و كم تدبير باشد-تغيير نيابد.
اى مردم هيچ فردى با تكيه بر تبحّر خويش نتواند ذرّهاى به نصيبش بيفزايد،و نيز پشيزى را با سبك مغزى كم كند.
از اين رو داناى به اين ماجرا و عملكنندۀ به آن آسودهترين مردمان در سود و منفعت است،و هر كس كه آن را وانهد گرفتارترين مردمان در خسارت است.
چه بسا فرد در نعمتى كه گمان مىكند كه هميشه در نعمت است و غافلگير شود،و فرد گرفتارى در نظر مردمان كه آن ساخته خداست تا در اثر صبر و پايدارى مقام و منزلتش بالا رود پس اى شنونده از مستى به هوش آى،و از خواب غفلت برخيز،و از شتاب خود بكاه،و در آنچه كه از خدا به تو رسيده-كه بىتخلّف است و راه گريزى ندارد و حتمى است-خوب انديشه كن.سپس ناز خود را كنار گذار،و جاه فروشى را رها كن،و به خود آى،و گور و منزل خويش را به ياد آر،چرا كه گذرگاهت بر آن است،و جايگاهت آنجاست.
و همان گونه كه رفتار مىكنى با تو رفتار خواهد شد،و آن طور كه بذر بيفشانى درو خواهى كرد،و هر چه كنى همان با تو كنند،و آنچه پيش فرستادهاى بىهيچ شكّى فردا بر آن وارد خواهى شد.
پس بايد انديشۀ در آنچه موعظه شدى تو را سود بخشد.و آنچه شنيدى و وعده داده شدى را به گوش دارى.
و اين را بدان كه تو ما بين دو خصلت قرار دادهشدهاى كه ناگزير از برپائى يكى از آن دوئى:
يا به فرمانبرى خدا،توسّط شنيدههايت،
و يا به آنچه دانستى عمل كنى و حجّت خداوند بر تو تمام است.
زنهار،زنهار،كوشش،كوشش!زيرا«هيچ كس تو را مانند آگاه،آگاه نكند-فاطر:14»،
همانا از واجبات مسلّم خداوند در كتاب حكيمش كه به خاطر آن خشنود شود و براى آن خشم گيرد،و بر آن پاداش و يا كيفر دهد اين است كه انسان-هر چند كه گفتارش خوش باشد و ديگران حال و فضلش را بيارايند-در صورتى كه پس از مرگ خداى را با يكى از اين خصلتها بدون توبه ملاقات كند مؤمن نيست:شرك به خدا در عباداتى كه بر او واجب ساخته،يا فرو نشاندن خشم به خودكشى،يا تعهّد كارى كند و به كارى ديگر پردازد،يا براى انجام حاجتى كه به مردم دارد بدعتى در دين گذارد،يا ستايش مردم از كار خير نكردهاش او را شاد سازد،يا كردارش در ميان مردمان همراه با دوروئى و دو زبانى، و با تكبّر و فخر باشد.
و آگاه باش[و اين را بينديش]كه هر مثال را ميتوان گواه و شاهدى بر مانند آن گرفت،به تحقيق تمام كوشش چارپايان تنها شكم آنهاست، و تلاش درندگان در تجاوز و ستم خلاصه مىشود،و جماعت زنها تمام تلاششان مصروف به آرايش دنيا و فساد در آن است،
و براستى كه مؤمنان نگرانند، مؤمنان فروتنند،مؤمنان ترسانند.
[سورة آلعمران (۳): آية ۷]
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (۷)
اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد. پارهاى از آن، آيات محكم [=صريح و روشن] است. آنها اساس كتابند؛ و [پارهاى] ديگر متشابهاتند [كه تأويلپذيرند]. اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تأويل آن [به دلخواه خود،] از متشابه آن پيروى مىكنند، با آنكه تأويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش كسى نمىداند. [آنان كه] مىگويند: «ما بدان ايمان آورديم، همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست»، و جز خردمندان كسى متذكر نمىشود.
+ مقاله «بدنبالِ نور!»
بُنِیَ الدِّینُ عَلَی اتِّبَاعِ …
«يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ – وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ»:
تبعیت از صاحبان و حاملان نور!
[سورة الأعراف (۷): آية ۱۵۷]
الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ
يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ
وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ
وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ
فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ
وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۱۵۷)
همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده -كه [نام] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مىيابند- پيروى مىكنند؛
[همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مىدهد، و از كار ناپسند باز مىدارد،
و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مىگرداند،
و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمىدارد.
پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند، آنان همان رستگارانند.
خلود در بهشت جاویدان، نتیجۀ اتباع از نور است.
امام باقر علیه السلام:
بُنِیَ الدِّینُ عَلَی اتِّبَاعِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)
«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی»
وَ اتِّبَاعِ الْکِتَابِ
«وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ»
وَ اتِّبَاعِ الْأَئِمَّهًِْ مِنْ أَوْلَادِهِ
«وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ»
فَاتِّبَاعُ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) یُورِثُ الْمَحَبَّهًَْ
«یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»
وَ اتِّبَاعُ الْکِتَابِ یُورِثُ السَّعَادَهًَْ
«فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقی»
وَ اتِّبَاعُ الْأَئِمَّهًِْ یُورِثُ الْجَنَّهًَْ.
دین بر پیروی از پیامبر ص بنا شده است:
بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید» (آل عمران/۳۱)
و پیروی از کتاب خدا بهدلیل این آیه:
وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ
و پیروی از ائمّه ع از اولاد پیامبر ص بهدلیل آیه:
و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند. (توبه/۱۰۰)
پس پیروی از پیامبر ص موجب محبّت میشود: یُحْبِبْکُمُ اللهُ؛
و پیروی از قرآن موجب سعادت:
هرکس از هدایتم پیروی کند، نه گمراه میشود و نه تیرهبخت. (طه/۱۲۳)
و پیروی از ائمّه سبب بهشت میشود.
تبع ممدوح و تبع مذموم:
پیروی از نور یا پیروی از باطل
تبع ممدوح و تبع مذموم: پیروی از نور یا پیروی از باطل
واژهٔ قرآنی «تبع» دارای دو معنای متضاد است:
ممدوح: تبعیت از نور الهی و اهل هدایت.
مذموم: تبعیت از رهبران فاسد یا هوای نفس و حسادت.
در معنای ممدوح، تبعیت انسان، پیروی از نور معلم در ملک و ملکوت است.
در معنای مذموم، تبعیت انسان، پیروی از لیدر سوء در ملک و شیطان در ملکوت است.
تبعیت نورانی و داستانهای الهامبخش
نور دلربا و داستان پرندهای به نام قرلی:
جوجهها با شنیدن صدای مادر، اطاعت کرده و از محدودهٔ امن خود خارج میشوند.
وارد آتش میشوند («نار»)، اما نهایتاً به آرامش و نور الهی («نور») میرسند:
«فَنَادَاهَا الصَّبِيُّ لَا تَهَابِي وَ ارْمِي بِي وَ بِنَفْسِكِ فِي النَّارِ فَإِنَّ هَذَا وَ اللَّهِ فِي اللَّهِ قَلِيلٌ»
قصۀ اصحاب اخدود:
کسانی که از نور هدایت پیروی کردند، حتی با خطر جان، مسیر حق را انتخاب کردند:
«قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ»
نور تقدیرات، انسان را از تاریکی «کامفورت زون» و غرور دنیا بیرون میآورد.
همانطور که امام باقر علیهالسلام میگوید، انسان حریص مانند کرم ابریشم است که هرچه بیشتر بر خود تنیده شود، خروجش دشوارتر و مرگ غصهآور میشود.
تبعیت از اهل حق: قرآن و حدیث
آیات الهامبخش:
«اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»
«أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى»
…
پیامبران، رسولان و اهل حق، منابع نور و هدایت خدا هستند.
تبعیت از آنان، مسیر قلب نورانی را فعال و روشن نگه میدارد و مانع تبع مذموم میشود.
آیهٔ «وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ…»
خدا برای اتمام حجت و جلوگیری از بهانهجویی افراد حسود، معلمان نورانی را آشکار میکند تا انسانها بتوانند تبعیت صحیح داشته باشند.
خطرات تبع مذموم
حدیث امام صادق علیهالسلام:
«إِنَّ اَلْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ»
رهبر فاسد حتی در برابر دلیل روشن هلاک میشود و پیروان او با شبهات گمراه میشوند.
افراد ضعیف، بدون بصیرت، از متکبران و فاسدان پیروی میکنند.
…
بررسی و بصیرت فردی برای جلوگیری از تبع مذموم ضروری است.
پیروی کورکورانه از اشخاص یا هوا و حسادت، نور قلب را خاموش میکند.
کلید پیروی از نور
حدیث امام صادق علیهالسلام:
«إِيَّاكَ أَنْ تَنْصِبَ رَجُلًا دُونَ الْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِي كُلِّ مَا قَالَ»
هیچ کس را بدون حجت نپذیرید.
حدیث دیگر:
«وَبُنِيَ الدِّينُ عَلَى اتِّبَاعِ النَّبِيِّ ص… وَ اتِّبَاعِ الْكِتَابِ… وَ اتِّبَاعِ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَوْلادِهِ»
قلب نورانی با تبع پیامبر، کتاب و ائمه همیشه فعال میماند.
«فَاتَّبِعُوا اَلْحَقَّ وَ أَهْلَهُ حَيْثُ كَانَ»
پیروی از حق و اهل حق، محدود به زمان و مکان نیست و باید دائماً رعایت شود.
حدیث امام علی علیهالسلام:
«إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه»
حق را بشناس تا اهل آن را تشخیص دهی؛ معیار تبع ممدوح، حق و نور هدایت است، نه اشخاص یا مقامها.
حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوآله:
«فِي الْقَلْبِ نُورٌ لَا يُضِيءُ إِلَّا مِنِ اتِّبَاع الْحَقِ وَ قَصْدِ السَّبِيلِ وَ هُوَ نُورٌ مِنَ الْمُرْسَلِينَ الْأَنْبِيَاءِ مُوَدَّعٌ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِين»
نور قلب تنها با تبع ممدوح روشن میشود و هدایت الهی را جریان میدهد.
…
تبع ممدوح:
پیروی از پیامبران، کتاب و اهل حق.
شناخت حق و دنبال کردن آن.
خروج از کامفورت زون و پیروی از نور هدایت.
تبع مذموم:
پیروی کورکورانه از لیدر فاسد یا هوا و حسادت.
خاموش شدن نور قلب و گرفتار شدن در گمراهی.
…
هر انسان مؤمن باید بصیرت پیدا کند، حق را بشناسد، اهل حق را دنبال کند و قلب خود را با نور هدایت روشن نگه دارد.
تبعیت صحیح، مسیر فردی و جمعی را از تاریکی حسادت و فساد نجات میدهد و جامعهای نورانی و هدایتیافته ایجاد میکند.