The tugboat that tows the ship and the aircraft towing are beautiful examples of the supporting role of the language of light that keeps the dark heart out of trouble.
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #DynamicHeart #ConnectedHeart #orientation #integration #proximity #towing #supporting
«قرب» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«قارب النجاة: قایق یدککش»
«قرب – نور و نار»:
قلب، در قرب نور یا در قرب نار؟!
نور یدککش یا نار یدککش؟!
«أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» یا «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»
معلم خوب یا لیدر سوء؟!
چه کسی هدایتگر دل ماست؟
چگونه قلب خود را از آتش به نور هدایت کنیم؟
راه را با «معلم هدایت» مییابیم یا با «لیدر سوء» به ورطهی ضلالت کشیده میشویم؟
قلب، همواره در کشاکش میان نور و نار است؛
گاه در قرب نور قرار میگیرد «نور یدککش»،
و گاه اسیر ظلمت حسادت درونش میگردد «نار یدککش».
این دو مسیر، در قرآن، با دو گروه از پیشوایان تمثیل شدهاند:
«أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» در برابر «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ».
آنگاه که معلم خوب، راهنمای راه خداست، قلب به نور نزدیک میشود؛
اما آنگاه که راهنما، لیدر سوء باشد، دل به آتشافروزی کشیده میشود.
اکنون پرسش بنیادین این است:
قلبِ ما در مدار کدام قطب در حرکت است؟ و به کدام امام اقتدا کردهایم؟
قلب اهل نور در پیِ «أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» قدم بر میدارد!
قلب حسود، در پیِ «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» قدم بر میدارد!
و ما … در کدام مسیر حرکت میکنیم؟
+ «قرن»
+ «سحب»
[القارب: الطالب]:
«القارب: الطالب الماء ليلا:
آنكه تمام شب راه مىرود تا روز بعد به آب برسد، كسى كه شبانگاه جوينده آب باشد.»
+ از «لیلة القدر» تا «مطلع الفجر»
قایق یدککش که کشتی را یدک میکشد و یدککش هواپیما، مثالهای زیبایی از نقش حمایتکننده و پشتیبانی زبان نور هستند که قلب تاریک را از مشکلات دور می کنند.
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان عاطفی # حسادت # قلب پویا # قلب متصل # جهت گیری # ادغام # نزدیکی # بکسل # پشتیبانی
در مقابل قلبی که نور، یدک کش آن است و مفهوم ممدوح قرب را میرساند، قلبی که حسد آن را به سوی آتش میکشاند و لذا در قرب حسد قرار دارد و مفهوم مذموم قرب را میرساند. عبارت عذاب قریب دقیقا یعنی حسودی که جهنم متحرک است!
قلب حسود، در مسیر ظلمت و تباهی!
در مقابل نور یدککش، نار یدککش!
و جعلناهم ائمة یدعون الی النار
ائمة یهدون بامرنا
کاربرد مذموم واژۀ «قرب» همراه با واژۀ «عذاب»: «عذاب قریب»
چرا حسود، بجای انتخاب نوری که خدا برای او آشکار کرده و در نزدیکی او قرار داده «انی قریب»، «عذاب قریب» رو انتخاب میکنه، چرا پشت به نور میکنه و رو به نار میکنه! چون تمناها رو با ارزش میدونه و نمیخواد دست از این دلخواههای پوچ و بیارزش دنیایی برداره! وقتی خدای مهربان نور علمشو برای مخاطبین آشکار میکنه، با اونا اتمام حجت کرده و اگه بخواهند علیرغم شنیدن کلام نورانی خدا، باز هم در مسیر اشتباه خودشون گام بردارند، اینجا دیگه عذاب قریب رو به جان خریده اند و این دیگه تقصیر هیچکس نیست الا خودشان که آگاهانه این راه تاریک و باطل رو انتخابش کرده اند.
و آسيبش مرسانيد كه شما را عذابى زودرس فرو مىگيرد!
حسودی که مرتکب اشتباه مرگبار میشه و به معلمش آسیب میرسونه،
عذاب قریب گریبانش را میگیرد!
[سورة هود (۱۱): الآيات ۶۱ الى ۶۸]
وَ يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً
فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَرِيبٌ (۶۴)
«و اى قوم من، اين ماده شتر خداست كه براى شما پديدهاى شگرف است.
پس بگذاريد او در زمين خدا بخورد
و آسيبش مرسانيد كه شما را عذابى زودرس فرو مىگيرد.»
إِنَّا أَنْذَرْناكُمْ عَذاباً قَرِيباً
ما شما را از عذابى نزديك هشدار داديم.
عذاب قریب، یعنی لیدر سوء!
قلب اهل نور در پیِ «أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» قدم بر میدارد!
قلب حسود، در پیِ «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» قدم بر میدارد!
قرب:
قارِبُ النّجاة!
قِرْبَانُ المرأة!
«قِرْبَانُ المرأة: غشيانها، همبسترى زن»
+ هزار واژۀ مترادف نور ولایت.
«الْقَرِيبِ ق وَ الْقُرْآنِ»:
قریب نام زیبای معلم (در ملک و در ملکوت) و آیات محکم موید اندیشه اوست.
+ برند «ق»
«aircraft towing»: یدککش هواپیما
+ «دری»
مفهوم دور و نزدیک + نور ولایت «ولی»
+ «صحب»
+ «سحب – یدککش»
«القارِب: كشتى كوچك»
«قارِبُ النّجاة: كشتىِ نجات دهنده.»
کشتی کوچک نجات دهنده! کشتی به ظاهر کوچک اما با عملکرد و نقشی بزرگ و مهم!
+ «وجد»: نشت علوم نورانی، عامل نجات قلوب گرفتار در تاریکی.
«قَرَابَةٌ: فرایند قرابت فقط نور ولایت و نه هیچ چیز دیگر! فامیل بدردت نمیخوره!!!
فقط عمل صالح، پارتیبازی فامیلی نداریم!
إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ
اون قرب و نزدیکی بین خدا و بنده، فقط فهم نور و ظلمت دنیای قلبه!
یعنی فهم فرایند نور الولایة! یعنی درک قبض و بسط نور!
+ «نور، سبب خویشاوندی با نور! فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً! حسد، سبب خویشاوندی با نار! يُصْهَرُ بِهِ ما في بُطُونِهِمْ!»
+ «نورِ استاندارد! نورِ یکتاپرستی! نورِ خویشاوندی! طَعامٍ واحِدٍ! إِلهٌ واحِدٌ! بابٍ واحِدٍ! بَشَراً واحِداً!»
امام رضا علیه السلام:
عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ
مَنْ أَحَبَّ عَاصِياً فَهُوَ عَاصٍ وَ مَنْ أَحَبَّ مُطِيعاً فَهُوَ مُطِيعٌ
وَ مَنْ أَعَانَ ظَالِماً فَهُوَ ظَالِمٌ وَ مَنْ خَذَلَ ظَالِماً فَهُوَ عَادِلٌ
إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ
وَ لَا يَنَالُ أَحَدٌ وَلَايَةَ اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ
وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِبَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ايتُونِي بِأَعْمَالِكُمْ لَا بِأَحْسَابِكُمْ وَ أَنْسَابِكُمْ
قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ.
ابراهیم بن محمد ثقفی میگوید:
از امام رضا علیهالسلام شنیدم که میفرمود:
«هر کس گنهکاری را دوست بدارد، خودش نیز گناهکار است؛
و هر کس فرمانبرداری را دوست داشته باشد، خودش نیز فرمانبردار است.
و هر کس به ظالمی کمک کند، خودش هم ظالم است؛
و هر کس ظالمی را یاری نکند (و از او حمایت نکند)، او عادل است.
میان خدا و هیچکس خویشاوندی وجود ندارد،
و هیچکس ولایت و دوستی خدا را به دست نمیآورد مگر با اطاعت و بندگی.
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله به بنی عبدالمطلب فرمود:
اعمالتان را نزد من بیاورید، نه افتخار به حسب و نسبتان را.»
خدای متعال نیز فرموده است:
«پس زمانی که در صور دمیده شود، در آن روز هیچگونه پیوند خویشاوندی میانشان نخواهد بود و از یکدیگر سؤال نمیکنند.
پس آنکس که میزان اعمالش سنگین باشد، او رستگاران است.
و آنکس که میزان اعمالش سبک باشد، آنان کسانیاند که خود را باختهاند و در جهنم جاودانه خواهند ماند.»
إِنَّ الْقُرْبَ لِمَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً وَ ائْتَمَّ بِهِ!
امام باقر علیها السلام:
وَ إِنَّ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ وَ الْفَلْجَ وَ الْعَوْنَ وَ النَّجَاحَ وَ الْبَرَكَةَ وَ الْكَرَامَةَ وَ الْمَغْفِرَةَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ الْيُسْرَ وَ الْبُشْرَى وَ الرِّضْوَانَ وَ الْقُرْبَ وَ النَّصْرَ وَ التَّمَكُّنَ وَ الرَّجَاءَ وَ الْمَحَبَّةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
لِمَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً وَ ائْتَمَّ بِهِ
وَ بَرِئَ مِنْ عَدُوِّهِ
وَ سَلَّمَ لِفَضْلِهِ وَ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ
حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أُدْخِلَهُمْ فِي شَفَاعَتِي
وَ حَقٌّ عَلَى رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَسْتَجِيبَ لِي فِيهِمْ
فَإِنَّهُمْ أَتْبَاعِي وَ مَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي.
امام باقر عليه السلام از قول پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود:
همانا نسيم رحمت و آسودگى و پيروزى و كمك و كاميابى و بركت و بزرگوارى و آمرزش و ايمنى و توانگرى و مژده و رضوان و تقرب و يارى و توانائى و اميد و دوستى خداى عز و جل،
براى كسى است كه على را دوست بدارد و اطاعتش كند
و از دشمنش بيزارى جويد
و به فضيلت او و جانشينانش معترف باشد،
بر من است كه ايشان را در شفاعتم در آورم
و بر پروردگار من است كه شفاعت مرا نسبت به ايشان بپذيرد،
زيرا آنها پيرو منند و هر كه پيروى من كند از آن من است.
وَ تَقَرَّبُوا إِلَى عَالِمٍ يَدْعُوكُمْ مِنَ الْكِبْرِ إِلَى التَّوَاضُعِ!
علامت معلّم خوب اینه که با کلامش، مسیر زندگی تو رو از نار حسادت به نور ولایت و هدایت تغییر میده! باید قلبتو به نور این معلم نزدیک کنی و در ملک و ملکوت از نور کلامش بهره ببری!
قَالَ النَّبِيُّ ص:
لَا تَجْلِسُوا عِنْدَ كُلِّ دَاعٍ مُدَّعٍ يَدْعُوكُمْ مِنَ الْيَقِينِ إِلَى الشَّكِّ وَ مِنَ الْإِخْلَاصِ إِلَى الرِّيَاءِ وَ مِنَ التَّوَاضُعِ إِلَى الْكِبْرِ وَ مِنَ النَّصِيحَةِ إِلَى الْعَدَاوَةِ وَ مِنَ الزُّهْدِ إِلَى الرَّغْبَةِ
وَ تَقَرَّبُوا إِلَى عَالِمٍ يَدْعُوكُمْ مِنَ الْكِبْرِ إِلَى التَّوَاضُعِ وَ مِنَ الرِّيَاءِ إِلَى الْإِخْلَاصِ وَ مِنَ الشَّكِّ إِلَى الْيَقِينِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَى الزُّهْدِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَى النَّصِيحَةِ
وَ لَا يَصْلُحُ لِمَوْعِظَةِ الْخَلْقِ إِلَّا مَنْ خَافَ هَذِهِ الْآفَاتِ بِصِدْقِهِ
وَ أَشْرَفَ عَلَى عُيُوبِ الْكَلَامِ وَ عَرَفَ الصَّحِيحَ مِنَ السَّقِيمِ
وَ عِلَلَ الْخَوَاطِرِ وَ فِتَنَ النَّفْسِ وَ الْهَوَى.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
با هر کسی که ادعای دعوت و هدایت دارد همنشین نشوید؛
کسی که شما را از یقین به شک، از اخلاص به ریا، از تواضع به تکبر، از خیرخواهی به دشمنی، و از زهد و بیرغبتی به دنیا به حرص و طمع دعوت میکند.
بلکه به عالمی نزدیک شوید که شما را از:
تکبر به فروتنی، ریا به اخلاص، شک به یقین، حرص به زهد، و دشمنی به خیرخواهی دعوت کند.
و کسی شایستهی موعظه و هدایت مردم است که:
با صداقت از این آفتها در هراس باشد، بر عیبهای سخن آگاه باشد، سخن درست را از نادرست تشخیص دهد، از علل و نیتهای درونی آگاه باشد، و فتنههای نفس و هواهای نفسانی را بشناسد.
قصه معلم در هر زمان تکرار قصه کربلاست:
+«بَذَلَ مُهْجَتَهُ – قَضى نَحْبَهُ»:
«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ
لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ وَ الْعَمَى وَ الشَّكِّ وَ الِارْتِيَابِ إِلَى بَابِ الْهُدَى مِنَ الرَّدَى»
«و او جانِ خود را در راه تو ای خدای مهربان فدا کرد،
تا بندگانت را از گمراهی، نادانی، نابینایی (قلبی)، شک و تردید،
و از تباهی و هلاکت بهسوی درِ هدایت نجات دهد.»
+ «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ
فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً»
معلم میداند که باید برای هدایت اهل ضلالت و جهالت و نابینایان قلبی و اهل شک و ریب، تلاش کند و این خطر بزرگی است چون قطعا از سوی اهل شک مورد حسد قرار میگیرد و میداند در این راه باید جانش را بدهد. «بذل مهجته فیک»
معنای تمامی واژهها به نور معلم بر میگردد!
«قرب» یعنی نزدیک شدن به علوم نورانی معلم و اخذ این علم و عمل به آن!
اینجوری قربانی، قبول خواهد شد!
پشت به نور و رو به تمنا، ذبح قربانی، هدر دادن خون گوسفندی بیش نیست!
«إِنَّ الْقُرْبَ لِمَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً وَ ائْتَمَّ بِهِ»
+ «تَقَرَّبُوا إِلَى عَالِمٍ»
تمام واژههای دینی نسبت به نور معلم، برای ما، معنی و مفهوم پیدا میکنند.
از جملهی این واژه ها «قرب» است و تا وقتیکه شخص به نور معلم، در ملک و در ملکوت، معرفت پیدا نکرده باشد، عبارت قربة الی الله برایش نامفهوم بوده و لذا بیتاثیر در امر اصلاح و تربیت عیوب نفسانیاش خواهد بود. قربة الی الله میشه «إِنَّ الْقُرْبَ لِمَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً وَ ائْتَمَّ بِهِ»، «تَقَرَّبُوا إِلَى عَالِمٍ».
و آنجا که رسول خدا ص برای تبلیغ رسالتش اجری طلب نمینماید جز مودت فی القربی، منظور نظر مبارکشان اقرار به فضل نسبت به عامل قرب و واسطۀ علمی است که برای ما تنها نقطه نزدیک نورانی و مدخل ورود به آب زمزم و سرچشمه ظهور نور علوم و فنون آل محمد ع میباشد و تقرب به خدا با توجه به اینکه معرفت به خدا خلاصه می شود به اینکه، انّه موجود فقط، و تفکر در وجود خدا عقول ناقص ما را متحیر می کند و ما فقط باید با قرب قلبی خود به کلام نورانی خدا که مخلوق خداست، یعنی وجود مقدس آل محمد ع که، اوّل ما خلق الله نور محمد و آل محمد ع، و در این سلسله مراتب نورانی، وجود معلم نورانی که نقش اقتباس و ترجمه نور علمی را دارد و ماخذ امن برای ماست و نسخه مختصر و مفید ما از کل کتاب طبابت که همه آن برای ما لازم نبوده بلکه موضع حاجت از کل آن همان بیانی است که به زبان خودمان از کلام معلم، ساری و جاری می شود و ما با قرب به این مطالب و مودت ورابطه محبت و عشق به این وجود غیر قابل وصف، شاید بتوانیم اگر توفیق داشته باشیم بهرهمندی خود را با خوشاخلاق شدن و مهربانی و فاصله گرفتن از عیوب نفسانی خویش، نشان دهیم و خلاصه همه دین، در اخذ علم از معلم خلاصه میشود و او برای قلب ما، نقطه آغاز عبادت خداوند و تبعیت از آل محمد ع میباشد و تا کسی به این نقطه شروع نرسیده باشد، طی مسیر او، چون نقطه آغازی ندارد بیمعنی و بیمفهوم است، تمام فعالیتهای عبادی و دینی او مثل شخص متحیر و گیج، نامشخص است و حول یک محور نخواهد بود و در طواف، باید بدانیم که ما حول یک محور یعنی نقطه کعبه می چرخیم و آنکه داخل این خانه میشود علی علیه السلام است و ما فقط دور او میچرخیم و اجازه ورود به خود کعبه فقط به آل محمد ع داده می شود و قرب ما همین که دور این نقطه و علوم و مطالب علمی و عملی آن دوران کنیم و پا از این مطاف بیرون نگذاریم و آنانکه نسبت به فضل این مکان و مقام حسد ورزیدند و به نور خود خیانت کردند گمان نکنند که این معصیت آنها دسست خدا را در عقوبت آنها می بندد، بلکه آنها با این کار، هم به خود خیانت کردند و هم اینکه عاقبت کار خود را ننگین نمودند و هم اجر رسالت را زیر پا گذاشتند و با چه رویی فردای قیامت پاسخ رسول خدا ص را خواهند داد که با نور خود چه جفایی که ننمودند؟!
همیشه این سوال به ذهن میرسید که قرب به چه چیزی؟! و تا گره کور فهم دین خدا باز نشود مفاهیم زیبای دین الهی درکشدنی نخواهد بود. اول معرفت به نور علم معلم و درک این وجود علمی در ملک و در ملکوت و با این واسطۀ عملی، آشنایی با علوم آل محمد ع، پس نقطه شروع ما اوست! و نقطه قرب اوست «إِنَّ الْقُرْبَ لِمَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً وَ ائْتَمَّ بِهِ»! و حداکثر فهم و بهرهمندی ما از علوم آل محمد ع همان سقفی است که او برایمان بیان نموده و ما بیش از عقل و توان علمی او قادر به شنیدن کلام علمی آل محمد ع نیستیم و خودمان مستقلا چشم بینا و گوش شنوا برای دستیابی به علوم آل محمد ع نداریم و نگاه ما به دست معلم است و تا نگاه علمی او در ملک و ملکوت اتفاق نیفتد، چیزی از دین خدا نخواهیم فهمید «إِنَّ الْقُرْبَ لِمَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً وَ ائْتَمَّ بِهِ».
«نقطه نورانی آغاز» معلم است که قرب به کلام علمی او، قرب به همه خوبیهاست:
«وَ تَقَرَّبُوا إِلَى عَالِمٍ يَدْعُوكُمْ مِنَ الْكِبْرِ إِلَى التَّوَاضُعِ»
[سجده – قرب]:
«اسجدوا لآدم»
با نماد سجده، باید منظورمان اقرار به فضل علمی معلم باشد تا قرب به شجره نورانی با روشن شدن قلب برایمان روز به روز پررنگتر و بامعنیتر باشد.
اقرار به فضل نور معلم، آخر عبادت برای ماست: «مُنْتَهَى الْعِبَادَةِ»
«وَ السُّجُودُ مُنْتَهَى الْعِبَادَةِ مِنِ ابْنِ آدَمَ لِلَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ»
سجده میشه اخذ علم از معلم!
وَ اتِّبَاعُ الْعِلْمِ فِيمَا يُقَرِّبُ إِلَى اللَّهِ!
پیروی از معلمی که اخذ علم از او، انسان را به خدا نزدیک میکند!
+ «فَلَمْ تَزَلِ الْوَصِيَّةُ فِي عَالِمٍ بَعْدَ عَالِمٍ حَتَّى دَفَعُوهَا إِلَى مُحَمَّدٍ ص»
امام علی علیه السلام:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ
از امام باقر علیهالسلام نقل شده که فرمود:
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرمود:
إِنَّ لِأَهْلِ التَّقْوَى عَلَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا
برای اهل تقوا نشانههایی است که با آن شناخته میشوند:
صِدْقُ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ وَفَاءٌ بِالْعَهْدِ وَ قِلَّةُ الْعَجْزِ وَ الْبُخْلِ وَ صِلَةُ الْأَرْحَامِ وَ رَحْمَةُ الضُّعَفَاءِ وَ قِلَّةُ الْمُؤَاتَاةِ لِلنِّسَاءِ وَ بَذْلُ الْمَعْرُوفِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ سَعَةُ الْحِلْمِ
وَ اتِّبَاعُ الْعِلْمِ فِيمَا يُقَرِّبُ إِلَى اللَّهِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ
و پیروی از علمی که انسان را به خدا نزدیک میکند.
خوشا به حال آنان! و چه سرانجام نیکویی در انتظارشان است!
وَ طُوبَى شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِي دَارِ رَسُولِ اللَّهِ
فَلَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي دَارِهِ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهَا
لَا يَنْوِي فِي قَلْبِهِ شَيْئاً إِلَّا آتاه [أَتَاهُ] ذَلِكَ الْغُصْنُ
وَ لَوْ أَنَّ رَاكِباً مُجِدّاً سَارَ فِي ظِلِّهَا مِائَةَ عَامٍ مَا خَرَجَ مِنْهَا
وَ لَوْ أَنَّ غُرَاباً طَارَ مِنْ أَصْلِهَا مَا بَلَغَ أَعْلَاهَا حَتَّى يَبْيَاضَّ هَرَماً
أَلَا فَفِي هَذَا فَارْغَبُوا
و «طوبی» درختی است در بهشت که ریشهاش در خانهی پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله است،
و هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه در خانهاش شاخهای از آن درخت هست.
او هرچه در دل آرزو کند، همان شاخه برایش فراهم میسازد.
اگر سواری یکسره صد سال در سایهاش برود، از آن بیرون نمیشود،
و اگر کلاغی از پای آن درخت پر بزند، به بالای آن نمیرسد،
تا وقتی از پیری مویش سفید شود!
پس بهسوی این (سعادت) رغبت داشته باشید!
إِنَّ لِلْمُؤْمِنِ فِي نَفْسِهِ شُغُلًا وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ
إِذَا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ فَرَشَ وَجْهَهُ وَ سَجَدَ لِلَّهِ بِمَكَارِمِ بَدَنِهِ
يُنَاجِي الَّذِي خَلَقَهُ فِي فَكَاكِ رَقَبَتِهِ
أَلَا فَهَكَذَا فَكُونُوا.
مؤمن کسی است که مشغول کار خویش است (خودسازی)،
و مردم از او در آسایشاند.
و چون شب او را فراگیرد، صورت بر خاک میگذارد و با بهترین اعضای بدنش برای خدا سجده میکند،
با کسی مناجات میکند که او را آفریده،
تا خود را از بند گناهان آزاد سازد.
هان! پس شما نیز اینگونه باشید!
فَلَوْ عَلِمَ الْخَلْقُ مَا مَحَلُّهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتُهُ لَدَيْهِ
مَا تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِتُرَابِ قَدَمَيْهِ!
امام صادق علیهالسلام:
حُبُّ اللَّهِ إِذَا أَضَاءَ عَلَى سِرِّ عَبْدٍ
أَخْلَاهُ عَنْ كُلِّ شَاغِلٍ وَ كُلِّ ذِكْرٍ سِوَى اللَّهِ عِنْدَ ظُلْمَةٍ
وَ الْمُحِبُّ أَخْلَصُ النَّاسِ سِرّاً لِلَّهِ
وَ أَصْدَقُهُمْ قَوْلًا
وَ أَوْفَاهُمْ عَهْداً
وَ أَزْكَاهُمْ عَمَلًا
وَ أَصْفَاهُمْ ذِكْراً
وَ أَعْبَدُهُمْ نَفْساً
تَتَبَاهَى الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ مُنَاجَاتِهِ
وَ تَفْتَخِرُ بِرُؤْيَتِهِ
وَ بِهِ يَعْمُرُ اللَّهُ تَعَالَى بِلَادَهُ
وَ بِكَرَامَتِهِ يُكْرِمُ عِبَادَهُ
يُعْطِيهِمْ إِذَا سَأَلُوا بِحَقِّهِ
وَ يَدْفَعُ عَنْهُمُ الْبَلَايَا بِرَحْمَتِهِ
فَلَوْ عَلِمَ الْخَلْقُ مَا مَحَلُّهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتُهُ لَدَيْهِ
مَا تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِتُرَابِ قَدَمَيْهِ.
وقتی محبت خداوند بر قلبِ (درون) بندهای بتابد،
او را از هر چیزی که او را مشغول کند پاک میکند،
و در تاریکیها، هیچ ذکری جز یاد خدا در دلش نمیماند.
محبّ واقعی خدا،
خالصترین انسان در باطن برای خداست،
راستگوترین فرد در سخن،
وفادارترین در عهد و پیمان،
پاکترین در عمل،
صافترین در یاد خدا،
و عابدترین در روح و جان است.
فرشتگان هنگام مناجات او به او افتخار میکنند،
و دیدنش را مایهی بزرگی خود میدانند.
به واسطهی او، خداوند سرزمینها را آباد میکند،
و بهخاطر کرامتی که نزد خدا دارد، دیگر بندگان را مورد لطف و کرامت قرار میدهد.
اگر مردم چیزی از خدا به حقِ او درخواست کنند، خدا به احترام او عطا میکند،
و اگر بلایی در راهشان باشد، به برکت او، آن را از آنها دور میسازد.
اگر مردم میدانستند این فرد چه جایگاهی نزد خدا دارد،
هرگز راهی برای نزدیکشدن به خدا نمیجستند، جز با توسل به خاک پای او!
الْعَاقِلُ أَقْرَبُ إِلَى رَبِّهِ مِنْ جَمِيعِ الْمُجْتَهِدِينَ بِغَيْرِ عَقْلٍ!
عقل نور علی نور، قرب به خدای مهربان!
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ:
أَسَاسُ الدِّينِ بُنِيَ عَلَى الْعَقْلِ
وَ فُرِضَتِ الْفَرَائِضُ عَلَى الْعَقْلِ
وَ رَبُّنَا يُعْرَفُ بِالْعَقْلِ
وَ يُتَوَسَّلُ إِلَيْهِ بِالْعَقْلِ
وَ الْعَاقِلُ أَقْرَبُ إِلَى رَبِّهِ مِنْ جَمِيعِ الْمُجْتَهِدِينَ بِغَيْرِ عَقْلٍ
وَ لَمِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ بِرِّ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ جِهَادِ الْجَاهِلِ أَلْفَ عَامٍ.
ابن عباس گفت:
پایه و اساس دین بر عقل بنا شده است.
فرائض (واجبات دینی) بر اساس عقل واجب شدهاند.
پروردگار ما با عقل شناخته میشود،
و تنها با عقل میتوان به سوی او راه یافت و به او تقرب جُست.
انسان عاقل از میان همه مجاهدان (کسانی که تلاش میکنند) که بیعقلاند، به خدا نزدیکتر است.
و بهراستی، ذرهای کار نیک از سوی انسان عاقل، بهتر است از هزار سال جهاد جاهل.
وَ أَمَّا قَوْلُهُ
وَ السَّماءِ وَ ما بَناها
سوگند به آسمان و آنکه آن را بنا نهاد.
قَالَ
هُوَ مُحَمَّدٌ ع
هُوَ السَّمَاءُ الَّذِي يَسْمُو إِلَيْهِ الْخَلْقُ فِي الْعِلْم.
او محمد (صلیاللهعلیهوآله) است.
او همان “آسمانی” است که مردم در دانش و معرفت به سوی او بالا میروند (رجوع میکنند).
+ «اخذ»
چرا یوسف مهربان، میگوید به من نزدیک نشوید و ظاهرا حرف از نامهربانی میزند!
چه اتفاقی افتاده و داستان چیست و اهل حسادت چه کردند،
که یوسف با این همه مهربانی، پذیرای آنها نیست؟!
قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ … فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ … وَ لا تَقْرَبُونِ.
یوسف گفت:
برادر پدرى خود را نزد من آوريد، پس اگر او را نزد من نياورديد، … به من نزديك نشويد.
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۵۸ الى ۶۲]
وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (۵۸)
و برادران يوسف آمدند و بر او وارد شدند. [او] آنان را شناخت ولى آنان او را نشناختند.
وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ (۵۹)
و چون آنان را به خوار و بارشان مجهّز كرد، گفت: «برادر پدرى خود را نزد من آوريد. مگر نمىبينيد كه من پيمانه را تمام مىدهم و من بهترين ميزبانانم؟
فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَ لا تَقْرَبُونِ (۶۰)
پس اگر او را نزد من نياورديد، براى شما نزد من پيمانهاى نيست، و به من نزديك نشويد.
[قرب – مناجات]:
وَ مَقَامُ الْمُنَاجَاةِ لِمُوسَى ع وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا
[قرب – جوع – سجد]:
«هَلْ تَدْرِي بِأَيِّ وَقْتٍ يَتَقَرَّبُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ؟
… إِذَا كَانَ جَائِعاً أَوْ سَاجِداً»
+ «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب»
أَفْضَلُ مَا َقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِهِ وَ طَاعَةُ اولِي الْأَمْرِ
[سورة الأعراف (7): الآيات 201 الى 203]
از این آیات، فرایند نور یدککش استنباط می شود.
إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ (201)
در حقيقت، كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسهاى از جانب شيطان بديشان رسد [خدا را] به ياد آورند و بناگاه بينا شوند.
وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ (202)
و يارانشان آنان را به گمراهى مىكشانند و كوتاهى نمىكنند.
وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَها قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (203)
و هر گاه براى آنان آياتى نياورى، مىگويند: «چرا آن را خود برنگزيدى؟ »بگو: من فقط آنچه را كه از پروردگارم به من وحى مىشود پيروى مىكنم. اين [قرآن] رهنمودى است از جانب پروردگار شما و براى گروهى كه ايمان مىآورند هدايت و رحمتى است.
[قرب – ودد – حبب – وقی – بصر – رجل – رزق – ولی – 1000 – نور]
«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»
+ «إِنَّ لِأَهْلِ التَّقْوَى عَلَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا …
وَ اتِّبَاعُ الْعِلْمِ فِيمَا يُقَرِّبُ إِلَى اللَّهِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ»
[سورة الإسراء (17): الآيات 26 الى 30] : « وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ »
وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً (26)
و حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راهمانده را [دستگيرى كن] و ولخرجى و اسراف مكن.
إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً (27)
چرا كه اسرافكاران برادران شيطانهايند، و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است.
وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُوراً (28)
و اگر به اميد رحمتى كه از پروردگارت جوياى آنى، از ايشان روى مىگردانى ، پس با آنان سخنى نرم بگوى.
وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً (29)
و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم] گشادهدستى منما تا ملامتشده و حسرتزده بر جاى مانى.
إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً (30)
بىگمان، پروردگار تو براى هر كه بخواهد، روزى را گشاده يا تنگ مىگرداند. در حقيقت، او به [حال] بندگانش آگاه بيناست.
[قرب – ودد – زلف – حقق – رجل – رزق – ولی – 1000 – نور]
[سورة الزخرف (43): الآيات 36 الى 40] : «… شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ … فَبِئْسَ الْقَرِينُ»
وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (36)
و هر كس از ياد [خداى] رحمان دل بگرداند، بر او شيطانى مىگماريم تا براى وى دمسازى باشد.
وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (37)
و مسلّماً آنها ايشان را از راه باز مىدارند و [آنها] مىپندارند كه راه يافتگانند.
حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ يا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ (38)
تا آنگاه كه او [با دمسازش] به حضور ما آيد، [خطاب به شيطان] گويد: «اى كاش ميان من و تو، فاصله خاور و باختر بود، كه چه بد دمسازى هستى!»
وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ (39)
و امروز هرگز [پشيمانى] براى شما سود نمىبخشد، چون ستم كرديد؛ در حقيقت، شما در عذاب، مشترك خواهيد بود.
أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ مَنْ كانَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (40)
پس آيا تو مىتوانى كران را شنوا كنى، يا نابينايان و كسى را كه همواره در گمراهى آشكارى است راه نمايى؟
[قرن – قرب – نزل – رجل – نشر – ولی – هدی – زوج – 1000 – نور]
[سورة آلعمران (3): الآيات 45 الى 46]
إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ (45)
[ياد كن] هنگامى [را] كه فرشتگان گفتند: «اى مريم، خداوند تو را به كلمهاى از جانب خود، كه نامش مسيح، عيسى بن مريم است مژده مىدهد، در حالى كه [او] در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان [درگاه خدا] است.»
وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحِينَ (46)
«و در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالى [به وحى] با مردم سخن مىگويد و از شايستگان است.»
[قرب – دعو – وجه – کلم – رزق – رجل – قرب – ولی – قری – 1000 – نور]
[سورة المائدة (5): آية 27]
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (27)
و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ايشان بخوان، هنگامى كه [هر يك از آن دو،] قربانيى پيش داشتند. پس، از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد. [قابيل] گفت: «حتماً تو را خواهم كشت.» [هابيل] گفت: «خدا فقط از تقواپيشگان مىپذيرد.»
[قرب – رجل – وقی – ولی – قبل – 1000 – نور]
«Sacrifice is accepted only from those who understand and act on the light, that is, their authentication has been approved.»
[سورة البقرة (2): آية 186]
وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (186)
و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را -به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مىكنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.
[قرب – دعو – اخو – زلف – رزق – رجل – ذکر – قرب – ولی – قری – 1000 – نور]
+ « إِنَّ لِأَهْلِ التَّقْوَى عَلَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا … وَ اتِّبَاعُ الْعِلْمِ فِيمَا يُقَرِّبُ إِلَى اللَّهِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ »
[سورة الشورى (42): الآيات 21 الى 25] « قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»
أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (21)
آيا براى آنان شريكانى است كه در آنچه خدا بدان اجازه نداده، برايشان بنيادِ آيينى نهادهاند؟ و اگر فرمان قاطع [درباره تأخير عذاب در كار] نبود مسلّماً ميانشان داورى مىشد؛ و براى ستمكاران شكنجهاى پردرد است.
تَرَى الظَّالِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ (22)
[در قيامت] ستمگران را از آنچه انجام دادهاند، هراسناك مىبينى و [جزاى عملشان] به آنان خواهد رسيد، و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند در باغهاى بهشتند. آنچه را بخواهند نزد پروردگارشان خواهند داشت؛ اين است همان فضل عظيم.
ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ (23)
اين همان [پاداشى] است كه خدا بندگان خود را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند [بدان] مژده داده است. بگو: «به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى درباره خويشاوندان.» و هر كس نيكى به جاى آورد [و طاعتى اندوزد]، براى او در ثواب آن خواهيم افزود. قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (24)
آيا مىگويند: «بر خدا دروغى بسته است؟» پس اگر خدا بخواهد بر دلت مُهر مىنَهد؛ و خدا باطل را محو و حقيقت را با كلمات خويش پا برجا مىكند.
وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (25)
اوست كه به راز دلها داناست. و اوست كسى كه توبه را از بندگان خود مىپذيرد و از گناهان درمىگذرد و آنچه مىكنيد مىداند.
[قرب – ودد – حبب – زلف – حقق – رجل – ولی – 1000 – نور]
[سورة الزخرف (43): الآيات 11 الى 15] : « سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ »
وَ الَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً كَذلِكَ تُخْرَجُونَ (11)
و آن كس كه آبى به اندازه از آسمان فرود آورد، پس به وسيله آن، سرزمينى مرده را زنده گردانيديم؛ همين گونه [از گورها] بيرون آورده مىشويد.
وَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْفُلْكِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْكَبُونَ (12)
و همان كسى كه جُفتها را يكسره آفريد، و براى شما از كشتيها و دامها [وسيلهاى كه] سوار شويد قرار داد.
لِتَسْتَوُوا عَلى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ (13)
تا بر پُشت آن[ها] قرار گيريد، پس چون بر آن[ها] برنشستيد، نعمت پروردگار خود را ياد كنيد و بگوييد: «پاك است كسى كه اين را براى ما رام كرد و[گرنه] ما را ياراى [رامساختن] آنها نبود.»
وَ إِنَّا إِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ (14)
«و به راستى كه ما به سوى پروردگارمان بازخواهيم گشت.»
وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ (15)
و براى او بعضى از بندگان [خدا] را جزئى [چون فرزند و شريك] قرار دادند.به راستى كه انسان بس ناسپاس آشكار است.
[قرن – قرب – نزل – رجل – نشر – ولی – سخر – زوج – 1000 – نور]
+ «قرن»
[سورة الأعراف (7): الآيات 46 الى 47]
وَ بَيْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسيماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ (46)
و ميان آن دو [گروه]، حايلى است، و بر اعراف، مردانى هستند كه هر يك [از آن دو دسته] را از سيمايشان مىشناسند، و بهشتيان را -كه هنوز وارد آن نشده و[لى] [بدان] اميد دارند- آواز مىدهند كه: «سلام بر شما.»
وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (47)
و چون چشمانشان به سوى دوزخيان گردانيده شود، مىگويند: «پروردگارا، ما را در زمره گروه ستمكاران قرار مده.»
[قرب – عرف – رجل – وقی – ولی – حجب – قبل – 1000 – نور]
***
با اجازه نور، «بله»! بدون اجازۀ نور، «نه»!
وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ!
With Light’s permission, access is granted!
“Yes”
Without the consent of light, access is denied! “No”
«وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ»
«وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»
[«بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ»، «بِإِذْنِ اللَّهِ»، «بالنّور»]
«ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ
وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ»
+ مقاله «اشتباه گرفتی!»:
امام حسن عسکری علیه السلام:
وَ قَالَ اللَّهُ وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ …
وَ هِيَ الشَّجَرَةُ الَّتِي مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهَا بِإِذْنِ اللَّهِ أُلْهِمَ عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ مِنْ غَيْرِ تَعَلُّمٍ
وَ مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهَا بِغَيْرِ إِذْنِ اللَّهِ خَابَ مِنْ مُرَادِهِ وَ عَصَى رَبَّهُ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ.
«آن درختی است که هرکس به اذن خدا از آن تناول کند، به او علم اوّلین و آخرین بدون نیاز به آموزش، الهام میشود و هرکس به غیر اذن خدا از آن بهرهمند شود از مرادش محروم گشته و خدا را معصیت کرده و در زمرهی ستمکاران قرار میگیرد.»
با اجازه نور، «بله»!
[لا تَقْرَبا … لَا تَأْكُلَا]:
امام رضا علیه السلام:
«… إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ لِآدَمَ ع
… وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ … وَ لَمْ يَقُلْ لَهُمَا لَا تَأْكُلَا مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ …»
با اجازه نور «بِإِذْنِ اللَّهِ»، میتوانی از عطای نورانی بیپایان بهرهمند شوی.
«فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ»
«نور، آغاز بیپایان!»
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً!
[سورة طه (۲۰): الآيات ۹ الى ۱۶]
+ «نار و نور»
+ «يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»
وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى (۹)
و آيا خبر موسى به تو رسيد؟
إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً (۱۰)
هنگامى كه آتشى ديد، پس به خانواده خود گفت: «درنگ كنيد، زيرا من آتشى ديدم، اميد كه پارهاى از آن براى شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم.
فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى (۱۱)
پس چون بدان رسيد، ندا داده شد كه: «اى موسى،
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً (۱۲)
اين منم پروردگار تو، پاىپوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس «طُوى» هستى.
وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى (۱۳)
و من تو را برگزيدهام، پس بدانچه وحى مىشود گوش فرا ده.
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي (۱۴)
منم، من، خدايى كه جز من خدايى نيست، پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار.
إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى (۱۵)
در حقيقت، قيامت فرارسنده است. مىخواهم آن را پوشيده دارم، تا هر كسى به [موجب] آنچه مىكوشد جزا يابد.
فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى (۱۶)
پس هرگز نبايد كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوس خويش پيروى كرده است، تو را از [ايمان به] آن باز دارد، كه هلاك خواهى شد.
«قرب» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«قارِبُ النّجاة: قایق یدککش»
[سورة البقرة (۲): آية ۱۸۶]
وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ
فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (۱۸۶)
و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را -به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مىكنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.
[سورة البقرة (۲): آية ۳۵]
وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ (۳۵)
و گفتيم: «اى آدم، خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد]؛ و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد؛ و[لى] به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود.»
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۸ الى ۲۱]
وَ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ (۱۹)
«و اى آدم! تو با جفت خويش در آن باغ سكونت گير، و از هر جا كه خواهيد بخوريد، و[لى] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.»
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۵۲ الى ۱۵۳]
وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (۱۵۲)
و به مال يتيم -جز به نحوى [هر چه نيكوتر]- نزديك مشويد، تا به حد رشد خود برسد. و پيمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپيماييد. هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمىكنيم. و چون [به داورى يا شهادت] سخن گوييد دادگرى كنيد، هر چند [درباره] خويشاوند [شما] باشد. و به پيمان خدا وفا كنيد. اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است، باشد كه پند گيريد.
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۳۱ الى ۳۵]
وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلاً (۳۴)
و به مال يتيم -جز به بهترين وجه- نزديك مشويد تا به رشد برسد، و به پيمان [خود] وفا كنيد، زيرا كه از پيمان پرسش خواهد شد.
قرب به معلّم!
رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم:
لاَ تَجْلِسُوا عِنْدَ كُلِّ دَاعٍ مُدَّعٍ
يَدْعُوكُمْ مِنَ اَلْيَقِينِ إِلَى اَلشَّكِّ
وَ مِنَ اَلْإِخْلاَصِ إِلَى اَلرِّيَاءِ
وَ مِنَ اَلتَّوَاضُعِ إِلَى اَلتَّكَبُّرِ
وَ مِنَ اَلنَّصِيحَةِ إِلَى اَلْعَدَاوَةِ
وَ مِنَ اَلزُّهْدِ إِلَى اَلرَّغْبَةِ
وَ تَقَرَّبُوا مِنْ عَالِمٍ
يَدْعُوكُمْ مِنَ اَلْكِبْرِ إِلَى اَلتَّوَاضُعِ
وَ مِنَ اَلرِّيَاءِ إِلَى اَلْإِخْلاَصِ
وَ مِنَ اَلشَّكِّ إِلَى اَلْيَقِينِ
وَ مِنَ اَلرَّغْبَةِ إِلَى اَلزُّهْدِ
وَ مِنَ اَلْعَدَاوَةِ إِلَى اَلنَّصِيحَةِ.
نزد هر صاحب ادعايى كه شما را به گرد خويش مىخواند ننشينيد
كه يقين شما را به شك تبديل مىكند
و اخلاصتان را مبدل به ريا مىنمايد.
تواضع را از شما گرفته، متكبرتان مىكند.
و نصيحت و خيرخواهى را زدوده، تخم عداوت و دشمنى را در دلتان مىكارد
و بالاخره زهدتان تبديل به دنياگرايى مىگردد،
بلكه به عالمى نزديك شويد كه به عكس،
بخواهد كبر شما را به تواضع تبديل كند
و ريائتان را به اخلاص مبدل نمايد.
شكّتان بدل به يقين گردد
و از دنيا گرايى به زهد روى نماييد
و دشمنى و عداوت را مبدل به خيرخواهى و نصيحت گرداند.
قرب به معلّمی که علوم خودشو ظاهر میکنه!
[سورة سبإ (۳۴): الآيات ۱۵ الى ۱۹]:
«داستان قوم سبا»
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ (۱۸)
«السَّلَامُ عَلَى مَشَاكِي نُورِ اللَّهِ»!
+ مقاله «قبله نورانی!»
+ مقاله «نامرئیِ رویت شده!»