دکتر محمد شعبانی راد

نقش نور در بازدارندگی واکنش حسادت! مشاجره‌ی نورانی! ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها! درختان بهشتى!

The Role of The Light
in Inhibiting the Jealousy Reaction.

«شجر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الشِّجَارُ: الخَشَبَةُ التي تُوضَعُ خَلْفَ البَابِ يُقَالُ لها بالفارسيَّةِ: المَتْرَسُ»
«کُلُونِ در یا چِفت در»: «door latch»
«کُلون یا چفت، قطعهٔ چوبی یا فلزی است که به پشت در نصب می‌کنند
تا به وسیلهٔ آن در را از داخل ببندند.»
«الشِّجَار: چوبى كه در پشت درب قرار دهند، چوبى كه در دهان بزغاله نهند تا نتواند شير بمكد.»
«الشَّجْر: الذَّقَنُ، چانه»
«شَجَرَ الدَّابَّةَ: ضَرَبَ‏ شَجْرَهَا بلِجامِها ليكُفَّها ففَتَحَتْ فَاهَا»
«شَجَرَ الدَّابَّة: لگام ستور را كشيد تا جلو آنرا بگيرد و دهانش را باز كُند.»
«شَجَرَ الشي‏ءَ: آن چيز را بست.»
«الشَّوَاجِر: موانع، بازدارنده‏‌ها»
«شَجَرَنِي‏ عنه: صرفني عنه بالشّجار، مرا از آن كار با مجادله بازگرداند.»
«شَجَرَهُ‏ بالرّمح أي: طعنه بالرّمح، و ذلك أن يطعنه به فيتركه فيه،
 او را با نيزه زد، بطوريكه نيزه را در بدنش باقى گذارد.»
«شیشه مشجّر – شیشه صاف»
«فلانٌ‏ شَجَرةُ خَير: فلانى مصدر نيكى و سودرسانى است.»
این سودرسانی نور در نتیجه نقش مهم آن در درناژ حسادت است!

برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید.
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید.

شجر + حکم + لجم + زمم + سکت + صبر+ ابو + زجر

«شیشه مشجّر – شیشه صاف»

نور، بازدارنده‌ی حسد!
نقش نور در بازدارندگی واکنش حسادت! مشاجره‌ی نورانی!

عرب به چانه میگه «شَجْر»!
افسار وقتی کشیده میشه، به چانه فشار میاره و دهان رو باز میکنه و این کار چون بزور انجام میشه، حیوان دردش میاد و میفهمه که باید بایستد،
به این پروسه عرب میگه «شَجَرَ الدَّابَّةَ»!
همچنین عرب به چوبی که لای دهان ستور می‌گذارد و چانه و دهانش باز می‌ماند و با این کار چیزی را بزور به خورد حیوان می‌دهد، که از خوردن آن ابا و امتناع می‌کرده، در این مورد نیز از واژه «شجر» استفاده می کند!
«إذا أرادوا أن يُطعِموها أو يسُقوها شَجَرُوا فَاهَا أي أدخلوا فيه عُوداً فَفَتَحُوهُ»
درست مثل بچه‌ای که دهانشو برای خوردن شربت تلخ باز نمیکنه،
لذا پدر و مادرش بزور دهان اونو باز می‌کنن و دارو رو تو حلقش می‌ریزن!
معنی این کار برای ما در واژه «شجر» مستتر است.
صاحبان نور همان شجری هستند نور علومشون قلب ما رو وادار میکنه که نورانی بشیم! سیمای نورانی!
در جای دیگر این تعبیر زیبا را نیز برای واژه شجر آورده‌اند:
«الشِّجارُ عُودٌ يُجْعَلُ في فمِ الجدْي لئلا يرضعَ أمَّه»
در واقع مثل نور (فهم قبض و بسط نور قلبی) مثل همان چوبی است که در دهان ماست تا مانع ما از ارتکاب گناه شود و به عبارت دیگر ما را از ارتکاب گناه منصرف نماید «شَجَرَهُ‏: صَرَفَهُ».

«الشَّجْر: چانه، زنخ»
«الشَّوَاجِر: موانع، بازدارنده‌‏ها»
جای پردرخت «مُشَجَّر» که شدت تراکم آنها مانع حرکت در بین درختان شود!
«سُمِّيَ‏ الشّجَرُ شجراً لدخولِ بعضِ أَغْصَانِه في بعضٍ»
+ «وصیأرض واصية: أى إنّ نبتها متّصل قد امتلأت منه.»
انگاری شاخه‌های درخت مدام با هم مشاجره میکنن!
این صدایی که از درخت هنگام وزش باد شنیده میشه،
همون صدای مشاجرات شاخه‌های این شجر است!
و به این دلیل عرب به درخت میگه شجر چون شاخه‌هاش توی هم فرو رفتن و نتیجه این، هنگام وزیدن باد و تکان خوردن شاخه‌ها، همون صدای مشاجره شاخه‌های این درخت است.
«الشِّجَارُ: الخَشَبَةُ التي تُوضَعُ خَلْفَ البَابِ يُقَالُ لها بالفارسيَّةِ: المَتْرَسُ»
«مَتَرس چوب کُنده را گویند که در پسِ درِ کوچه اندازند تا در گشوده نگردد.»

شجر نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست!

انگاری علوم ربانی صاحبان نور به اهل نور، فنون بسیاری زیادی می‌آموزد که هوای نفس حسود، از هر طرف که بخواهد حمله کند و قلب را تهدید نماید، این فنون علمی مثل یک مانع سر راهش قرار می‌گیرد و عامل منع ارتکاب معصیت می‌شود لذا هر چه تراکم شاخه‌های علمی این درخت بیشتر باشد «حبک»، راه نفوذ حسد مسدودتر و امید نجات بیشتر است، لذا شجر برای اهل نور، علوم ربانی صاحبان نور است و یاد این علوم نورانی در دل شرایط سخت زندگی، همچون لگامی برای کنترل و مهار و درناژ هوای نفس حسود است و در واقع نور، ابزار دل کندن از گناه است.

شجر، رابط علمی اهل نور با آل محمد ع است.
«شَجَرْتُ الشَّي‏ءَ: رَبَطْتُهُ»
«وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ‏ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي‏ بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ
»
انگاری هم مفهوم دیسکانکشن داره و هم مفهوم کانکشن!
فرایند دیسکانکشن از حسد و کانکشن با نور!
این مفهوم در هزار واژه مترادف نور الولایة وجود دارد!

«التَّشْجِيرُ في النَّخْلِ»:
موقعی که درخت نخل، میوه خرما میده، سنگین میشه و برای اینکه شاخه‌ها نشکنن،
اونا رو با طناب به شاخه، بصورت حمایتی می‌بندن تا شاخه نشکنه و خرما از بین نره،
به این کار عرب میگه «تشجیر النخل»
+ «ازر» + «رجب»
در واقع ماهم برای اینکه ثمرات نور ولایت رو به هدر ندهیم نیاز به حمایتهای علمی صاحبان نور داریم،
و ما با اخذ علم از این شجرة طیبة رشد می‌کنیم و بالا می رویم.
«شَجَرَ النَّبَاتَ»،
این شجر برای ما بیت اعتقادی بنا می‌کند «شَجَرَ البيتَ – شَجَرْتُ‏ البَيْتَ: عَمدْتُهُ بِعَمُودٍ»
و روش زندگی صحیحی با الگوی نورانی آل محمد ع برای ما پی‌ریزی می‌کند که اساس آن منع از درگیر شدن با عوامل بیرونی است «شَجَرَ الدَّابَّة» یعنی نقش نور مثل نقش لگام ستور می‌ماند.
+ «عقل» + «حکم»
و این معنی واژه «شجر» در تایید نامی دیگر برای هزاران هزار نام زیبای نور است که از هر نام، معنایی برای ما حاصل می‌شود که با تمسک به این معنی عملا نور آرامش در قلب ناآرام تزریق می‌شود .
«بیایید اسم نور را معنا کنیم!»

شجرة النّور – شجرة الحسد

داستان تکراری شجرة طیبة و شجره خبیثة!
داستان تکراری رویارویی نور و ظلمت!
«هذان خصمان اختصموا فی ربّهم»
ماموریت صاحبان نور اینه:
کمکت میکنن تا درب حسادت رو،
خودت بروی قلبت ببندی!
به این میگن شجره طیّبة!
ماموریت دانه‌درشت‌های قبیله شیطان اینه:
تلاش میکنن گمراهت کنن
تا درب نورانی هدایت رو،
خودت بروی قلبت ببندی!
به این میگن شجره خبیثة!

وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ

[سورة البقرة (۲): آية ۳۵]
وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما
وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ (۳۵)
و گفتيم: «اى آدم، خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد]؛ و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد؛ و[لى‏] به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود.»

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۸ الى ۲۱]
قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعينَ (۱۸)
فرمود: «نكوهيده و رانده، از آن [مقام‏] بيرون شو؛ كه قطعاً هر كه از آنان از تو پيروى كند،
جهنّم را از همه شما پر خواهم كرد.»
وَ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما
وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ (۱۹)
«و اى آدم! تو با جفت خويش در آن باغ سكونت گير، و از هر جا كه خواهيد بخوريد،
و[لى‏] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.»
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما 
وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ (۲۰)
پس شيطان، آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهايشان برايشان پوشيده مانده بود، براى آنان نمايان گرداند؛ و گفت: «پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد، جز [براى‏] آنكه [مبادا] دو فرشته گرديد يا از [زمره‏] جاودانان شويد.»
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ (۲۱)
و براى آن دو سوگند ياد كرد كه: من قطعاً از خيرخواهان شما هستم.
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۲۲ الى ۲۵]
فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ (۲۲)
پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد؛ پس چون آن دو از [ميوه‏] آن درختِ [ممنوع‏] چشيدند، برهنگى‌‏هايشان بر آنان آشكار شد، و به چسبانيدن برگ‏[هاى درختانِ‏] بهشت بر خود آغاز كردند؛ و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد: «مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت شيطان براى شما دشمنى آشكار است.»
قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ (۲۳)
گفتند: «پروردگارا، ما بر خويشتن ستم كرديم، و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى، مسلماً از زيانكاران خواهيم بود.»
قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِينٍ (۲۴)
فرمود: «فرود آييد، كه بعضى از شما دشمن بعضى [ديگر]يد؛ و براى شما در زمين، تا هنگامى [معيّن‏] قرارگاه و برخوردارى است.»
قالَ فِيها تَحْيَوْنَ وَ فِيها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ (۲۵)
فرمود: «در آن زندگى مى‌‏كنيد و در آن مى‌‏ميريد و از آن برانگيخته خواهيد شد.»

كَلِمَةً طَيِّبَةً – كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ
شَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ – شَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ

سخنى پاك – سخنى ناپاك
درختى پاك – درختى ناپاك

[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۲۳ الى ۲۶]
وَ أُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ
خالِدِينَ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ (۲۳)
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند به بهشتهايى درآورده مى‌‏شوند كه از زير [درختان‏] آن جويبارها روان است كه به اذن پروردگارشان در آنجا جاودانه به سر مى‏‌برند،
و درودشان در آنجا سلام است.
أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ (۲۴)
آيا نديدى خدا چگونه مَثَل زده:
سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ريشه‏‌اش استوار و شاخه‏‌اش در آسمان است؟
تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (۲۵)
ميوه‌‏اش را هر دم به اذن پروردگارش مى‌‏دهد.
و خدا مَثَلها را براى مردم مى‌‏زند، شايد كه آنان پند گيرند.
وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ (۲۶)
و مَثَلِ سخنى ناپاك چون درختى ناپاك است كه از روى زمين كنده شده و قرارى ندارد.

الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ

ماموریت «دانه‌درشت‌های قبیله شیطان!»:
«فِتْنَةً لِلنَّاسِ» – «فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ»
و آن درخت لعنت‌شده در قرآن را براى آزمايش مردم قرار داديم!
«وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ»
«إِنَّا جَعَلْناها (شَجَرَةُ الزَّقُّومِ) فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ»

«شجرة خبیثة»، «شجرة زقّوم»

[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۵۸ الى ۶۰]
وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً (۵۸)
و هيچ شهرى نيست مگر اينكه ما آن را [در صورت نافرمانى،] پيش از روز رستاخيز، به هلاكت مى‏‌رسانيم يا آن را سخت عذاب مى‏‌كنيم. اين [عقوبت‏] در كتاب [الهى‏] به قلم رفته است.
وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلاَّ أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلاَّ تَخْوِيفاً (۵۹)
و [چيزى‏] ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آنها را به دروغ گرفتند، و به ثمود ماده‏‌شتر داديم كه [پديده‌‏اى‏] روشنگر بود، و[لى‏] به آن ستم كردند، و ما معجزه‏‌ها را جز براى بيم‌‏دادن [مردم‏] نمى‏‌فرستيم.
وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ
وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ
وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْياناً كَبِيراً (۶۰)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه به تو گفتيم:
«به راستى پروردگارت بر مردم احاطه دارد.»
و آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم،
و [نيز] آن درخت لعنت‌شده در قرآن را جز براى آزمايش مردم قرار نداديم؛
و ما آنان را بيم مى‌‏دهيم، ولى جز بر طغيان بيشتر آنها نمى‏‌افزايد.

تاویل خواب پیامبر ص که بوزینه‌ها بعد از ایشان از منبرشان بالا می‌روند!
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
سَتکَونُ بَعدي فِتنَةٌ فَاِذا کانَ کذلِکَ فَالْزِموا عليَّ بْنَ اَبي‌طالب.
به زودی بعد از من يک فتنه و آزمون سختی خواهد بود،
شما در آن تنها به علی بن ابیطالب تمسّک بجوئيد. 

عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ عَنْ أَبِیهِ:
أَنَّ النَّبِیَّ ص نَظَرَ إِلَی قَوْمٍ مِنْ بَنِی فُلَانٍ یَتَبَخْتَرُونَ فِی مَشْیِهِمْ
فَعُرِفَ الْغَضَبُ فِی وَجْهِهِ ثُمَّ قَرَأَ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ
فَقِیلَ أَیُّ الشَّجَرَهًِْ هِیَ یَا رَسُولَ اللَّهِ حَتَّی نَجْتَنِبَهَا؟
فَقَالَ لَیْسَتْ بِشَجَرَهًِْ نَبَاتٍ
إِنَّمَا هُمْ بَنُو فُلَانٍ
إِذَا مَلَکُوا جَارُوا وَ إِذَا ائْتُمِنُوا خَانُوا.
ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه) از پدرش نقل می‌کند:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گروهی از بنی‌امیّه را مشاهده نمود که متکبّرانه راه می‌روند،
خشم در چهره‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله) نمایان گشت
و آیه: وَ الشَّجَرَةَ المَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ را تلاوت فرمود.
عرض شد: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! این کدام درخت است تا از آن دوری کنیم»؟
فرمود:
«مراد درختی که از زمین بروید نیست
بلکه مراد بنی‌امیّه هستند که اگر به حکومت رسند ستم کنند
و اگر امانتی به آن‌ها سپرده شود [در امانت] خیانت کنند».

… نَزَلَتْ لَمَّا رَأَی النَّبِیُّ ص فِی نَوْمِهِ کَأَنَّ قُرُوداً تَصْعَدُ مِنْبَرَهُ فَسَاءَهُ ذَلِکَ وَ غَمَّهُ غَمّاً شَدِیداً فَأَنْزَلَ اللَّهُ
وَ ماجَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ لَهُمْ لِیَعْمَهُوا فِیهَا وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ

پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خواب دید میمون‌هایی از منبرش بالا می‌روند؛
این خواب، بسیار بسیار او را غمگین و حزین کرد، پس خداوند این آیه را نازل کرد و فرمود:
«وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ المَلْعُونَةَ فِی القُرْآنِ.

إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَامَ فَرَأَی أَنَّ بَنِی‌أُمَیَّهًَْ یَصْعَدُونَ الْمَنَابِرَ،
فَکُلَّمَا صَعِدَ مِنْهُمْ رَجُلٌ رَأَی رَسُولُ اللَّهِ الذِّلَّهًَْ وَ الْمَسْکَنَهًَْ، فَاسْتَیْقَظَ جَزُوعاً مِنْ ذَلِکَ.

فرمود: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خواب دید بنی‌امیّه از منبرها بالا می‌روند.
هرگاه یکی از آن‌ها بر منبر بالا می‌رفت، ذلّت و بیچارگی را به چشم خود می‌دید.
در این هنگام با اضطراب آشفته از خواب بیدار شد.

إِنِّی رَأَیْتُ اثْنَیْ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَئِمَّهًِْ الضَّلَالِ یَصْعَدُونَ مِنْبَرِی وَ یَنْزِلُونَ
یَرُدُّونَ أُمَّتِی عَلَی أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَی.
«من در خواب دیدم دوازده تن از رهبران گمراهی را که بر منبرم بالا می‌رفتند و فرو می‌آمدند
و امّتم را به‌دنبال خود برمی‌گرداندند.

امام علی علیه السلام:
وَ جَعَلَ أَهْلَ الْکِتَابِ الْمُقِیمِینَ بِهِ وَ الْعَالِمِینَ بِظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ مِنْ شَجَرَهًْ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها أَیْ یُظْهِرُ مِثْلَ هَذَا الْعِلْمِ لِمُحْتَمِلِیهِ فِی الْوَقْتِ بَعْدَ الْوَقْتِ
وَ جَعَلَ أَعْدَاءَهَا أَهْلَ الشَّجَرَهًِْ الْمَلْعُونَهًِْ الَّذِینَ حَاوَلُوا إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ فَأَبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ
وَ لَوْ عَلِمَ الْمُنَافِقُونَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ مَا عَلَیْهِمْ مِنْ تَرْکِ هَذِهِ الْآیَاتِ الَّتِی بَیَّنْتُ لَکَ تَأْوِیلَهَا لَأَسْقَطُوهَا مَعَ مَا أَسْقَطُوا مِنْه
.
«اهل کتاب (قرآن) و برپا دارندگان کتاب و کسانی را که به ظاهر و باطن آن آگاهی کامل دارند، از شجره‌ای قرار دارد که ریشه‌اش برقرار و شاخه‌اش در آسمان است و به اذن پروردگارش همیشه میوه می‌دهد؛ یعنی همانند این علم را در هر زمانی برای در بردارندگانش پدید می‌آورد.
دشمنان آن شجره را نیز از شجره ملعون قرار داد؛
همان کسانی که کوشیدند نور خدا را با دهان‌هایشان خاموش کنند،
امّا خداوند تنها روا دید که نور خود را کامل کند.
اگر منافقان که لعنت خدا بر آنان باد می‌دانستند چگونه ناگزیر شده‌اند آیاتی را که تأویل آن‌ها را برایت بیان کردم، رها کنند، هر آینه آن‌ها را به همراه آنچه حذف کرده‌اند، از میان می‌بردند.

وجوب شناخت شجرة ملعونة!

امام علی علیه السلام:
وَ أَمَّا مَا تَأْوِیلُهُ مَعَ تَنْزِیلِهِ فَمِثْلُ قَوْلِهِ تَعَالَی‌ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَلَمْ یَسْتَغْنِ النَّاسُ عَنْ بَیَانِ ذَلِکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حُدُودِ الصَّلَاهًِْ کَیْفَ یُصَلُّونَهَا وَ عَدَدِهَا وَ رُکُوعِهَا وَ سُجُودِهَا وَ مَوَاقِیتِهَا وَ مَا یَتَّصِلُ بِهَا وَ کَذَلِکَ الزَّکَاهًُْ وَ الصَّوْمُ وَ فَرَائِضُ الْحَجِّ وَ سَائِرُ الْفَرَائِضِ إِنَّمَا أَنْزَلَهَا اللَّهُ وَ أَمَرَ بِهَا فِی کِتَابِهِ مُجْمَلَهًًْ غَیْرَ مَشْرُوحَهًٍْ لِلنَّاسِ فِی مَعْنَی التَّنْزِیلِ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (هُوَ الْمُفَسِّرَ لَهَا وَ الْمُعَلِّمَ لِلْأُمَّهًِْ کَیْفَ یُؤَدُّونَهَا
وَ بِهَذِهِ الطَّرِیقَهًِْ وَجَبَ عَلَیْهِ (تَعْرِیفُ الْأُمَّهًِْ الصَّادِقِینَ عَنِ اللَّهِ عزّوجلّ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی‌الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیرا … فَوَجَبَ عَلَی الْأُمَّهًِْ أَنْ یَعْرِفُوا هَؤُلَاءِ الْمُنَزَّلَ فِیهِمْ هَذِهِ الْآیَاتُ مَنْ هُمْ وَ مَنْ غَضِبَ اللَّهِ عَلَیْهِمْ لِیُعْرَفُوا بِأَسْمَائِهِمْ حَتَّی یَتَبَرَّءُوا مِنْهُمْ وَ لَا یَتَوَلَّوْهُمْ.
امّا آیاتی که باید همزمان با نازل شدنش، [توسّط پیامبر (صلی الله علیه و آله)] تفسیر نیز بشود … و مانند آن این کلام خداوند: و نماز را به‌پا دارید و زکات را بپردازید. است که مسلمانان بی‌نیاز از بیان و توضیح این آیات توسط رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و بیان حدّ و حدود نماز نبودند، اینکه چگونه آن را به‌جا آوردند و تعداد نمازها و [کیفیّتِ] رکوع و سجده‌های نماز و اوقات به‌جا آوردن آن‌ها و هرآنچه مربوط به نماز است.
همچنین زکات، روزه، اعمال حج و دیگر واجبات که خداوند آن‌ها را نازل فرمود و در کتابش (قرآن) به‌صورت مُجمل و بدون هیچ توضیحی برای مردم، به آن‌ها دستور فرموده و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن‌ها را تفسیر کرده و به امّت اسلامی آموزش داد که چگونه آن‌ها را به‌جا آورند.
و طبق همین سیره و روش بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) لازم شده که از جانب خداوند عزّوجلّ، به مسلمانانِ حقیقی بشناساند [که مراد از] وَ الشَّجَرَةَ المَلْعُونَةَ فِی‌الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیرا [چه‌کسانی هستند]؟
و بر امّت اسلامی واجب است آن‌هایی‌که این آیات در موردشان نازل شده و کسانی که خداوند بر آن‌ها خشم گرفته است را بشناسند تا نام‌های آن‌ها معروف و مشهور گشته و مسلمانان از ایشان دوری گزیده و از آن‌ها پیروی نکنند.

شَجَرَةِ الْخُلْدِ

درخت جاودانگى!

[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۱۶ الى ۱۲۵]
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‏ (۱۱۶)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد.» پس، جز ابليس كه سر باز زد [همه‏] سجده كردند.
فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى‏ (۱۱۷)
پس گفتيم: «اى آدم، در حقيقت، اين [ابليس‏] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك‏] است، زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيره‏‌بخت گردى.»
إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى‏ (۱۱۸)
در حقيقت براى تو در آنجا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مى‌‏شوى و نه برهنه مى‌‏مانى.
وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى‏ (۱۱۹)
و [هم‏] اينكه در آنجا نه تشنه مى‌‏گردى و نه آفتاب‏‌زده.
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى‏ (۱۲۰)
پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت:
«اى آدم، آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمى‌‏شود، راه نمايم؟»
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏ (۱۲۱)
آنگاه از آن [درخت ممنوع‏] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود. و [اين گونه‏] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت.
ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى‏ (۱۲۲)
سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و [وى را] هدايت كرد.
قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى‏ (۱۲۳)
فرمود: «همگى از آن [مقام‏] فرود آييد، در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است، پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد، هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مى‌‏شود و نه تيره‏‌بخت.»

وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏ (۱۲۴)
و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگىِ تنگ [و سختى‏] خواهد داشت، و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى‏‌كنيم.»
قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى‏ وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً (۱۲۵)
مى‌‏گويد: «پروردگارا، چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم؟»

وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ … إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ

[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۲۰ الى ۲۵]
وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلِينَ (۲۰)
و از طور سينا درختى برمى‌‏آيد كه روغن و نان خورشى براى خورندگان است.
وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِها وَ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ كَثِيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ (۲۱)
و البته براى شما در دامها[ى گلّه درس‏] عبرتى است: از [شيرى‏] كه در شكم آنهاست، به شما مى‌‏نوشانيم، و براى شما در آنها سودهاى فراوان است و از آنها مى‏‌خوريد.
وَ عَلَيْها وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ (۲۲)
و بر آنها و بر كشتيها سوار مى‌‏شويد.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ (۲۳)
و به يقين نوح را به سوى قومش فرستاديم. پس [به آنان‏] گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد. شما را جز او خدايى نيست. مگر پروا نداريد؟»
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ (۲۴)
و اشراف قومش كه كافر بودند گفتند: «اين [مرد] جز بشرى چون شما نيست، مى‌‏خواهد بر شما برترى جويد، و اگر خدا مى‌‏خواست قطعاً فرشتگانى مى‌‏فرستاد. [ما]در ميان پدران نخستين خود، چنين [چيزى‏] نشنيده‏‌ايم.»
إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ (۲۵)
او نيست جز مردى كه در وى [حال‏] جنون است، پس تا چندى در باره‏‌اش دست نگاه داريد.

اللَّهُ نُورُ … مَثَلُ نُورِهِ  شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ …
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ … رِجالٌ

شجرة طیّبة مبارکة، نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست!
+ «ذریّه‌ی نورانی!»

[سورة النور (۲۴): الآيات ۳۵ الى ۳۸]
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِي‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ (۳۵)
خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشه‏‌اى است. آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مى‌‏شود. نزديك است كه روغنش – هر چند بدان آتشى نرسيده باشد – روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى‌‏كند، و اين مثلها را خدا براى مردم مى‌‏زند و خدا به هر چيزى داناست.
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (۳۶)
در خانه‏‌هايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت‏] آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود. در آن [خانه‏]ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مى‌‏كنند:
رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ
يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (۳۷)
مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمى‏‌دارد، و از روزى كه دلها و ديده‌‏ها در آن زيرورو مى‌‏شود مى‏‌هراسند.
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (۳۸)
تا خدا بهتر از آنچه انجام مى‏‌دادند، به ايشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بيفزايد،
و خدا [ست كه‏] هر كه را بخواهد بى‌‏حساب روزى مى‌‏دهد.

ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها

[سورة النمل (۲۷): الآيات ۶۰ الى ۶۵]
أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً
فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ 
ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها
أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ (۶۰)
[آيا آنچه شريك مى‌‏پندارند بهتر است‏] يا آن كس كه آسمانها و زمين را خلق كرد و براى شما آبى از آسمان فرود آورد، پس به وسيله آن، باغهاى بهجت‏‌انگيز رويانيديم. كار شما نبود كه درختانش را برويانيد. آيا معبودى با خداست؟ [نه،] بلكه آنان قومى منحرفند.
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (۶۱)
[آيا شريكانى كه مى‌‏پندارند بهتر است‏] يا آن كس كه زمين را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پديد آورد و براى آن، كوهها را [مانند لنگر] قرار داد، و ميان دو دريا برزخى گذاشت؟ آيا معبودى با خداست؟ [نه،] بلكه بيشترشان نمى‏‌دانند.
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (۶۲)
يا [كيست‏] آن كس كه درمانده را -چون وى را بخواند- اجابت مى‏‌كند، و گرفتارى را برطرف مى‌‏گرداند، و شما را جانشينان اين زمين قرار مى‌‏دهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مى‌‏پذيريد.
أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَنْ يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ تَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (۶۳)
يا آن كس كه شما را در تاريكيهاى خشكى و دريا راه مى‏‌نمايد و آن كس كه بادها[ىِ باران‏‌زا] را پيشاپيش رحمتش بشارتگر مى‌‏فرستد؟ آيا معبودى با خداست؟ خدا برتر [و بزرگتر] است از آنچه [با او] شريك مى‏‌گردانند.
أَمَّنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۶۴)
يا آن كس كه خلق را آغاز مى‏‌كند و سپس آن را بازمى‏‌آورد، و آن كس كه از آسمان و زمين به شما روزى مى‌‏دهد؟ آيا معبودى با خداست؟ بگو: «اگر راست مى‏‌گوييد، برهان خويش را بياوريد.»
قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ (۶۵)
بگو: «هر كه در آسمانها و زمين است -جز خدا- غيب را نمى‌‏شناسند و نمى‏‌دانند كى برانگيخته خواهند شد؟»

مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ

وقتی قلبت به نور میرسه،
«احراز هویت نور در ملکوت قلب!»
میفهمی و میبینی که جایگاه مبارک این درخت نورانی،
در سمتِ راست قلبت قرار گرفته است!
+ «مدام نورِ پیشاپیشِ سمتِ راستتو چک کن!»

[سورة القصص (۲۸): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
فَلَمَّا قَضى‏ مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (۲۹)
و چون موسى آن مدّت را به پايان رسانيد و همسرش را [همراه‏] برد، آتشى را از دور در كنار طور مشاهده كرد، به خانواده خود گفت: «[اينجا] بمانيد، كه من [از دور] آتشى ديدم، شايد خبرى از آن يا شعله‏‌اى آتش برايتان بياورم، باشد كه خود را گرم كنيد.»
فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى‏ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ (۳۰)
پس چون به آن [آتش‏] رسيد، از جانب راستِ وادى، در آن جايگاه مبارك، از آن درخت ندا آمد كه: «اى موسى، منم، من، خداوند، پروردگار جهانيان.»

الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ

همو كه برايتان در درخت سبزفام اخگر نهاد كه از آن [چون نيازتان افتد] آتش مى‌‏افروزيد.

[سورة يس (۳۶): الآيات ۷۷ الى ۸۳]
أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ (۷۷)
مگر آدمى ندانسته است كه ما او را از نطفه‌‏اى آفريده‏‌ايم،
پس بناگاه وى ستيزه‏‌جويى آشكار شده است.
وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ (۷۸)
و براى ما مَثَلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد؛ گفت:
«چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده است زندگى مى‌‏بخشد؟»
قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ (۷۹)
بگو: «همان كسى كه نخستين‌‏بار آن را پديد آورد و اوست كه به هر [گونه‏] آفرينشى داناست.»
الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ (۸۰)
همو كه برايتان در درخت سبزفام اخگر نهاد كه از آن [چون نيازتان افتد] آتش مى‌‏افروزيد.
أَ وَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى‏ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى‏ وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ (۸۱)
آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده توانا نيست كه [باز] مانند آنها را بيافريند؟
آرى، اوست آفريننده دانا.
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (۸۲)
چون به چيزى اراده فرمايد، كارش اين بس كه مى‌‏گويد:
«باش»؛ پس [بى‌‏درنگ‏] موجود مى‌‏شود.
فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (۸۳)
پس [شكوهمند و] پاك است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست،
و به سوى اوست كه بازگردانيده مى‌‏شويد.

پدید آورنده‌ی این هدیه و درخت نورانی مقدس کیست؟!
«الله یقبض و یبصط»
این درخت نورانی خلق شده، در قلب ما چه نقشی دارد؟!
این درخت نورانی خلق شده، وادارت میکنه نورانی بشی!
«
وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ»
+ «سیمای نورانی!»

[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۵۷ الى ۷۴]
أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ (۷۱)
آيا آن آتشى را كه برمى‌‏افروزيد ملاحظه كرده‌‏ايد؟
أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ (۷۲)
آيا شما [چوبِ‏] درختِ آن را پديدار كرده‌‏ايد، يا ما پديدآورنده‏‌ايم؟
نَحْنُ جَعَلْناها تَذْكِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ (۷۳)
ما آن را [مايه‏] عبرت و [وسيله‏] استفاده براى بيابانگردان قرار داده‌‏ايم.
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (۷۴)
پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى.

وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ … وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ

[سورة النحل (۱۶): الآيات ۸ الى ۱۳]
وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوها وَ زِينَةً
وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ (۸)
و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [براى شما] تجمّلى [باشد]،
و آنچه را نمى‏‌دانيد مى‌‏آفريند.
وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ
وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ (۹)
و نمودن راه راست بر عهده خداست،
و برخى از آن [راهها] كژ است،
و اگر [خدا] مى‏‌خواست مسلماً همه شما را هدايت مى‏‌كرد.
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ (۱۰)
اوست كسى كه از آسمان، آبى فرود آورد كه [آب‏] آشاميدنى شما از آن است،
و روييدنى‏[هايى‏] كه [رمه‏‌هاى خود را] در آن مى‌‏چرانيد [نيز] از آن است.
يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (۱۱)
به وسيله آن، كشت و زيتون و درختان خرما و انگور و از هر گونه محصولات [ديگر] براى شما مى‌‏روياند. قطعاً در اينها براى مردمى كه انديشه مى‏‌كنند نشانه‏‌اى است.
وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ 
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (۱۲)
و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام گردانيد، و ستارگان به فرمان او مسخّر شده‌‏اند.
مسلماً در اين [امور] براى مردمى كه تعقل مى‏‌كنند نشانه‏‌هاست.
وَ ما ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ (۱۳)
و [همچنين‏] آنچه را در زمين به رنگهاى گوناگون براى شما پديد آورد [مسخّر شما ساخت‏].
بى‌‏ترديد، در اين [امور] براى مردمى كه پند مى‏‌گيرند نشانه‌‏اى است.

شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ

[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱۳۳ الى ۱۴۸]
وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (۱۳۹)
و در حقيقت، يونس از زمره فرستادگان بود.
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (۱۴۰)
آنگاه كه به سوى كشتى پُر، بگريخت.
فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ (۱۴۱)
پس [يونس سرنشينان كشتى‏] قرعه انداخت و خود از بازندگان شد!
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ (۱۴۲)
[او را به دريا افكندند] و عنبرماهى او را بلعيد در حالى كه او نكوهشگر خويش بود.
فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ (۱۴۳)
و اگر او از زمره تسبيح‏‌كنندگان نبود،
لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (۱۴۴)
قطعاً تا روزى كه برانگيخته مى‌‏شوند، در شكم آن [ماهى‏] مى‌‏ماند.
فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ (۱۴۵)
پس او را در حالى كه ناخوش بود به زمين خشكى افكنديم.
وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ (۱۴۶)
و بر بالاى [سَرِ] او درختى از [نوع‏] كدوبُن رويانيديم.
وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (۱۴۷)
و او را به سوى يكصدهزار [نفر از ساكنان نينوا] يا بيشتر روانه كرديم.
فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حِينٍ (۱۴۸)
پس ايمان آوردند و تا چندى برخوردارشان كرديم.

اخذ بیت از شجر؟! یعنی چه؟!

اتَّخِذِي مِنَ الشَّجَرِ بُيُوتاً

[سورة النحل (۱۶): الآيات ۶۶ الى ۷۰]
وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِينَ (۶۶)
و در دامها قطعاً براى شما عبرتى است: از آنچه در [لابلاى‏] شكم آنهاست، از ميان سرگين و خون، شيرى ناب به شما مى‌‏نوشانيم كه براى نوشندگان گواراست.
وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (۶۷)
و از ميوه درختان خرما و انگور، باده مستى‏‌بخش و خوراكى نيكو براى خود مى گيريد. قطعاً در اين‏[ها] براى مردمى كه تعقل مى‏‌كنند نشانه‏‌اى است.
وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ (۶۸)
و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [= الهام غريزى‏] كرد كه از پاره‌‏اى كوهها و از برخى درختان و از آنچه داربست [و چفته‌‏سازى‏] مى‌‏كنند، خانه‏‌هايى براى خود درست كن،

ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (۶۹)
سپس از همه ميوه‏‌ها بخور، و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه، بپوى. [آنگاه‏] از درون [شكم‏] آن، شهدى كه به رنگهاى گوناگون است بيرون مى‏‌آيد. در آن، براى مردم درمانى است. راستى در اين [زندگى زنبوران‏] براى مردمى كه تفكر مى‌‏كنند نشانه [قدرت الهى‏] است.

وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ (۷۰)
و خدا شما را آفريد، سپس [جان‏] شما را مى‏‌گيرد، و بعضى از شما تا خوارترين [دوره‏] سالهاى زندگى [فرتوتى‏] بازگردانده مى‏‌شود، به طورى كه بعد از [آن همه‏] دانستن، [ديگر] چيزى نمى‏‌دانند. قطعاً خدا داناىِ تواناست.

إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ

بیعت زیر آن درخت! یعنی چه؟!

[سورة الفتح (۴۸): الآيات ۱۶ الى ۲۰]
لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ 
فَعَلِمَ ما فِي قُلُوبِهِمْ
فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً (۱۸)
به راستى خدا هنگامى كه مؤمنان، زير آن درخت با تو بيعت مى‌‏كردند از آنان خشنود شد،
و آنچه در دلهايشان بود بازشناخت
و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پيروزى نزديكى به آنها پاداش داد.

«شَجَرَةُ الزَّقُّومِ» نام دانه‌درشتهای قبیله شیطان است،
که این لیدرهای جهنمی برای آزمایش و فتنه‌ی دنیای قلب اهل حسادت،
از طرف خداوند، حکم ماموریت دارند و از مهلت‌یافتگان جهنمی هستند!
«إِنَّا جَعَلْناها (شَجَرَةُ الزَّقُّومِ) فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ»
+ «و اشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم»
«مهلتی تا آتش!»
+ «زقم»

[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۶۱ الى ۷۰]
لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ (۶۱)
براى چنين [پاداشى‏] بايد كوشندگان بكوشند.
أَ ذلِكَ خَيْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ (۶۲)
آيا از نظر پذيرايى اين بهتر است يا درخت زقّوم؟!
إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ (۶۳)
در حقيقت، ما آن را براى ستمگران [مايه آزمايش و] عذابى گردانيديم.
إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ (۶۴)
آن، درختى است كه از قعر آتش سوزان مى‌‏رويد،
طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطِينِ (۶۵)
ميوه‏‌اش گويى چون كلّه‏‌هاى شياطين است،
فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ (۶۶)
پس [دوزخيان‏] حتماً از آن مى‌‏خورند و شكمها را از آن پر مى‌‏كنند،
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ (۶۷)
سپس ايشان را بر سر آن، آميغى از آب جوشان است؛
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ (۶۸)
آنگاه بازگشتشان بى‏‌گمان به سوى دوزخ است.
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّينَ (۶۹)
آنها پدران خود را گمراه يافتند،
فَهُمْ عَلى‏ آثارِهِمْ يُهْرَعُونَ (۷۰)
پس ايشان به دنبال آنها مى‌‏شتابند.

إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِيمِ

آرى! درخت زقّوم، خوراك گناه پيشه است.

[سورة الدخان (۴۴): الآيات ۴۱ الى ۵۰]
يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (۴۱)
همان روزى كه هيچ دوستى از هيچ دوستى نمى‏‌تواند حمايتى كند، و آنان يارى نمى‌‏شوند،
إِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (۴۲)
مگر كسى را كه خدا رحمت كرده است، زيرا كه اوست همان ارجمند مهربان.
إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ (۴۳)
آرى! درخت زقّوم،
طَعامُ الْأَثِيمِ (۴۴)
خوراك گناه پيشه است.
كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ (۴۵)
چون مسِ گداخته در شكمها مى‏‌گدازد؛
كَغَلْيِ الْحَمِيمِ (۴۶)
همانند جوشش آب جوشان.
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى‏ سَواءِ الْجَحِيمِ (۴۷)
او را بگيريد و به ميان دوزخش بكشانيد،
ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ (۴۸)
آنگاه از عذابِ آب جوشان بر سرش فروريزيد.
ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ (۴۹)
بچش كه تو همان ارجمند بزرگوارى!
إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ (۵۰)
اين است همان چيزى كه درباره آن ترديد مى‌‏كرديد.

ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ

آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز، قطعاً از درختى كه از زقّوم است خواهيد خورد.

آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز حقّه‌باز حسود،
قطعاً از درختى بنام زقّوم
که نماد دانه‌درشتهای قبیله شیطان در جهنم است، خواهيد خورد!

[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۴۱ الى ۵۶]
وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ (۴۱)
و ياران چپ؛ كدامند ياران چپ؟
فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ (۴۲)
در [ميان‏] باد گرم و آب داغ.
وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ (۴۳)
و سايه‏‌اى از دود تار.
لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ (۴۴)
نه خنك و نه خوش.
إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ (۴۵)
اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند.
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ (۴۶)
و بر گناه بزرگ پافشارى مى‌‏كردند.
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّاتُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (۴۷)
و مى‏‌گفتند: «آيا چون مُرديم و خاك و استخوان شديم، واقعاً [باز] زنده مى‌‏گرديم؟
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ (۴۸)
يا پدران گذشته ما [نيز]؟»
قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ (۴۹)
بگو: «در حقيقت، اوّلين و آخرين،
لَمَجْمُوعُونَ إِلى‏ مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (۵۰)
قطعاً همه در موعد روزى معلوم گردآورده شوند.»
ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ (۵۱)
آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز،
لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ (۵۲)
قطعاً از درختى كه از زقّوم است خواهيد خورد.
فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ (۵۳)
و از آن شكمهايتان را خواهيد آكند.
فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ (۵۴)
و روى آن از آب جوش مى‌‏نوشيد؛
فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ (۵۵)
[مانند] نوشيدن اشتران تشنه.
هذا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ (۵۶)
اين است پذيرايى آنان در روز جزا.

بررسی این آیات به علاقمندان توصیه می‌شود.

[سورة النساء (۴): آية ۶۵]
فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ 
ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً (۶۵)
ولى چنين نيست، به پروردگارت قَسَم كه ايمان نمى‌‏آورند،
مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند؛
سپس از حكمى كه كرده‏‌اى در دلهايشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند،
و كاملاً سرِ تسليم فرود آورند.

[سورة الحج (۲۲): الآيات ۱۶ الى ۱۸]
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ
وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ
وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ
وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ
إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ (۱۸)
آيا ندانستى كه خداست كه هر كس در آسمانها و هر كس در زمين است، و خورشيد و ماه و [تمام‏] ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى او سجده مى‌‏كنند؟
و بسيارى‏‌اند كه عذاب بر آنان واجب شده است.
و هر كه را خدا خوار كند او را گرامى‏‌دارنده‌‏اى نيست،
چرا كه خدا هر چه بخواهد انجام مى‌‏دهد.

[سورة لقمان (۳۱): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ
إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (۲۷)
و اگر آن چه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياى ديگر به يارى آيد،
سخنان خدا پايان نپذيرد.
قطعاً خداست كه شكست‏‌ناپذير حكيم است.

[سورة الرحمن (۵۵): الآيات ۱ الى ۱۳]
وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ (۶)
و بوته و درخت چهره‏‌سايانند.

امام علی علیه السلام:
خطبه 165 نهج البلاغه
مِنها في صفة الجنّة:
فَلَوْ رَمَيْتَ 👈بِبَصَرِ قَلْبِكَ👉 نَحْوَ مَا يُوصَفُ لَكَ مِنْهَا لَعَزَفَتْ نَفْسُكَ عَنْ بَدَائِعِ مَا أُخْرِجَ إِلَى الدُّنْيَا مِنْ شَهَوَاتِهَا وَ لَذَّاتِهَا وَ زَخَارِفِ مَنَاظِرِهَا وَ لَذَهِلَتْ بِالْفِكْرِ فِي [اصْطِفَافِ] اصْطِفَاقِ 👈أَشْجَارٍ👉غُيِّبَتْ عُرُوقُهَا فِي كُثْبَانِ الْمِسْكِ عَلَى سَوَاحِلِ أَنْهَارِهَا وَ فِي تَعْلِيقِ كَبَائِسِ اللُّؤْلُؤِ الرَّطْبِ فِي عَسَالِيجِهَا وَ أَفْنَانِهَا وَ طُلُوعِ تِلْكَ الثِّمَارِ مُخْتَلِفَةً فِي غُلُفِ أَكْمَامِهَا تُجْنَى مِنْ غَيْرِ تَكَلُّفٍ فَتَأْتِي عَلَى مُنْيَةِ مُجْتَنِيهَا وَ يُطَافُ عَلَى نُزَّالِهَا فِي أَفْنِيَةِ قُصُورِهَا بِالْأَعْسَالِ الْمُصَفَّقَةِ وَ الْخُمُورِ الْمُرَوَّقَةِ، قَوْمٌ لَمْ تَزَلِ الْكَرَامَةُ تَتَمَادَى بِهِمْ حَتَّى حَلُّوا دَارَ الْقَرَارِ وَ أَمِنُوا نُقْلَةَ الْأَسْفَارِ. فَلَوْ شَغَلْتَ قَلْبَكَ أَيُّهَا الْمُسْتَمِعُ بِالْوُصُولِ إِلَى مَا يَهْجُمُ عَلَيْكَ مِنْ تِلْكَ الْمَنَاظِرِ الْمُونِقَةِ لَزَهِقَتْ نَفْسُكَ شَوْقاً إِلَيْهَا وَ لَتَحَمَّلْتَ مِنْ مَجْلِسِي هَذَا إِلَى مُجَاوَرَةِ أَهْلِ الْقُبُورِ اسْتِعْجَالًا بِهَا. جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِمَّنْ يَسْعَى بِقَلْبِهِ إِلَى مَنَازِلِ الْأَبْرَارِ بِرَحْمَتِهِ.
وصف ويژگى هاى بهشت:
اگر با 👈چشم دل👉 به آنچه كه از بهشت براى تو وصف كرده اند بنگرى، از آنچه در دنياست دل مى كنى، هر چند شگفتى آور و زيبا باشد، و از خواهش هاى نفسانى و خوشى هاى زندگانى و منظره هاى آراسته و زيباى آن كناره مى گيرى.
و اگر فكرت را به 👈درختان بهشتى👉 مشغول دارى كه شاخه هايشان همواره به هم مى خورند، و ريشه هاى آن در توده هاى مشك پنهان، و در ساحل جويباران بهشت قرار گرفته آبيارى مى گردند، و خوشه هايى از لؤلؤ آب دار به شاخه هاى كوچك و بزرگ درختان آويخته، و ميوه هاى گوناگونى كه از درون غلاف ها و پوشش ها سر بيرون كرده اند، سرگردان و حيرت زده مى گردى: شاخه هاى پر ميوه بهشت كه 👈بدون زحمتى خم شده در دسترس قرار گيرند👉، تا چيننده آن هر گاه كه خواهد بر چيند.
مهمانداران بهشت گرد ساكنان آن و پيرامون كاخ هايشان در گردشند و آنان را با عسلهاى پاكيزه و شراب هاى گوارا پذيرايى كنند. آنها كسانى هستند كه همواره از كرامت الهى بهره‌مند گردند تا آنگاه كه در سراى ثابت خويش فرود آيند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند.
اى شنونده اگر دل خود را به منظره هاى زيبايى كه در بهشت به آن مى رسى مشغول دارى، روح تو با اشتياق فراوان به آن سامان پرواز خواهد كرد، و از اين مجلس من با شتاب به همسايگى اهل قبور خواهى شتافت.
خداوند با لطف خود من و شما را از كسانى قرار دهد كه با دل و جان براى رسيدن به جايگاه نيكان 👈تلاش مى كنند👉.
👈درختان بهشتى👉
در همین دنیا، با چشم دل، باید این درختان بهشتی را ببینیم و از میوه‌های علمی آنها بهره‌مند شویم، ان شاء الله تعالی! اینجوری در همین دنیا از قلب ما و گفتار و رفتار ما، بوی بهشت استشمام خواهد شد.
+ «وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ … إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ»
+ «اللَّهُ نُورُ … مَثَلُ نُورِهِ … شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ … فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ … رِجالٌ»
+ «ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی