دکتر محمد شعبانی راد

داستان تکراری ارمیای نبى و بخت النصر!

The Repeated Story of
Prophet Jeremiah and Nebuchadnezzar!

بجاى درختان انگور، درخت خُرنوب سر بر خواهد آورد!

أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ؟!

[سورة البقرة (۲): آية ۶۱]
وَ إِذْ قُلْتُمْ
يا مُوسى‏
لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ 
فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها 
قالَ 
أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ 
اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ 
وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ 
وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ 
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ 
ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (۶۱)
و چون گفتيد:
«اى موسى، هرگز بر يك [نوع‏] خوراك تاب نياوريم،
از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مى‏‌روياند،
از [قبيل‏] سبزى و خيار و سير و عدس و پياز، براى ما بروياند.»
[موسى‏] گفت:
«آيا به جاى چيز بهتر، خواهان چيز پست‏‌تريد؟
پس به شهر فرود آييد، كه آنچه را خواسته‌‏ايد براى شما [در آنجا مهيا]ست.»
و [داغ‏] خوارى و نادارى بر [پيشانى‏] آنان زده شد،
و به خشم خدا گرفتار آمدند؛
چرا كه آنان به نشانه‏‌هاى خدا كفر ورزيده بودند، و پيامبران را بناحق مى‏‌كشتند؛
اين، از آن روى بود كه سركشى نموده، و از حد درگذرانيده بودند.

وقتیکه قدر معلم ربانی رو ندونی، بجای او، گیر معلم سوء می‌افتی!
در این مثال، بجای درخت انگور، درخت خُرنوب جایگزین خواهد شد!

[داستان تکراری ارمیای نبى و بخت النصر]
(و جوشش خون بناحق ریخته شدۀ یحیی ع):
«دَمٌ يَغْلِي- دَمَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا ع»
داستان تکراری خون بناحق ریخته شدۀ یحیی ع!
داستان تکراری کربلا!
«حَتَّى تُصِيبُوا مِنَّا دَماً حَرَاماً فِي شَهْرٍ حَرَامٍ فِي بَلَدٍ حَرَامٍ
تا وقتى كه چون خون حرامى را از ما در ماه حرام و در شهر حرامى بريزيد…»

امام صادق علیه السلام:
لَمَّا عَمِلَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ بِالْمَعَاصِي‏
وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ
أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُسَلِّطَ عَلَيْهِمْ مَنْ يُذِلُّهُمْ وَ يَقْتُلُهُمْ

وقتى بنى اسرائيل مرتكب معصيت شدند
و از امر پروردگارشان سرپيچى نمودند،
خداوند اراده كرد تا كسى را بر آنها مسلّط كند
كه آنها را به ذلّت افكند و آنها را به قتل برساند،
+ «ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ»
فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى أَرْمِيَا
آنگاه خداوند به ارميا وحى كرد:
يَا أَرْمِيَا
مَا بَلَدٌ انْتَخَبْتُهُ مِنْ بَيْنِ الْبُلْدَانِ
وَ غَرَسْتُ فِيهِ مِنْ كَرَائِمِ الشَّجَرِ
فَأَخْلَفَ فَأَنْبَتَ خُرْنُوباً

اى ارميا
در اين شهرى كه من آن را از ميان همه شهرها برگزيده‌‏ام،
بجاى درختان انگور، درخت خُرنوب سر بر خواهد آورد،

(در واقع خدا میگه: از بین این همه شهر، به شهروندان این شهر، این افتخار رو دادم که با معلم ربانی آشنا شوند و با این سبب، علوم آل محمد ع رو برای آنها آشکار نمودم! در واقع انتخاب این شهر و این شهروندان از روی حساب و کتاب بوده، بر مبنای عالم ذر بوده! + «انبات شجر»)

فَأَخْبَرَ أَرْمِيَا أَحْبَارَ بَنِي إِسْرَائِيلَ
ارميا اين خبر را به راهبان بنى اسرائيل رساند،
فَقَالُوا لَهُ
آنها گفتند:
رَاجِعْ رَبَّكَ لِيُخْبِرَنَا مَا مَعْنَى هَذَا الْمَثَلِ

از درگاه الهى بخواه تا معناى اين مثل را براى ما آشكار كند،
فَصَامَ أَرْمِيَا سَبْعاً
پس ارميا هفت روز روزه گرفت،
فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ
آنگاه خداى متعال به او وحى كرد:
يَا أَرْمِيَا
اى ارميا،
أَمَّا الْبَلَدُ فَبَيْتُ الْمَقْدِسِ

آن شهر بيت المقدس است

(شهر: بیت المقدس – شهروندان: بنی اسرائیل)
(درختان انگور: انبیاء بنی اسرائیل – درختان خرنوب: عالمان سوء بنی اسرائیل)

وَ أَمَّا مَا أَنْبَتَ فِيهِ فَبَنُو إِسْرَائِيلَ
الَّذِينَ أَسْكَنْتُهُمْ فِيهَا

و درختان انگور، همان بنى اسرائيل‏ ساكن آنجا بودند
فَعَمِلُوا بِالْمَعَاصِي وَ غَيَّرُوا دِينِي وَ بَدَّلُوا نِعْمَتِي كُفْراً
كه با ارتكاب معاصى و تغيير دين من نعمت مرا مبدّل كردند و كافر شدند
و مانند درخت خرنوب گشتند
،
فَبِي حَلَفْتُ لَأَمْتَحِنَنَّهُمْ بِفِتْنَةٍ يَظَلُّ الْحَكِيمُ فِيهَا حَيْرَانَ‏
پس من سوگند مى‌‏خورم كه آنها را با بلائى امتحان كنم كه دانشمندان به حيرت در افتند
وَ لَأُسَلِّطَنَّ عَلَيْهِمْ شَرَّ عِبَادِي وِلَادَةً   (مولود شرور: مثل سامری)
وَ شَرَّهُمْ طَعَاماً
فَلْيَتَسَلَّطَنَّ عَلَيْهِمْ بِالْجَبْرِيَّةِ

و هر آينه بدترين بندگانم را بر آنها مسلّط مى‌‏كنم
فَيَقْتُلُ مُقَاتِلِيهِمْ
تا آنها را بكشد
وَ يَسْبِي حَرِيمَهُمْ
و حريمشان را بشكند
وَ يُخْرِبُ بَيْتَهُمُ الَّذِي يَعْتَزُّونَ بِهِ
و خانه‌‏هايشان را ويران كند و بيت المقدسى را كه به آن افتخار مى‏‌كردند ويران نموده
وَ يُلْقِي حَجَرَهُمُ الَّذِي يَفْتَخِرُونَ بِهِ عَلَى النَّاسِ فِي الْمَزَابِلِ مِائَةَ سَنَةٍ
و سنگ مقدس را مدّت صد سال ميان زباله‏‌ها بياندازد.
فَأَخْبَرَ أَرْمِيَا أَحْبَارَ بَنِي إِسْرَائِيلَ
ارميا اين مطالب را به احبار بنى اسرائيل اطلاع داد
فَقَالُوا لَهُ
و آنها گفتند:
رَاجِعْ رَبَّكَ فَقُلْ لَهُ
از پروردگارت بپرس،
👈👈👈مَا ذَنْبُ الْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاكِينِ وَ الضُّعَفَاءِ؟👉👉👉
👈👈👈در اين ميان گناه فقرا و مساكين و ضعفاء چيست؟👉👉👉
فَصَامَ أَرْمِيَا سَبْعاً ثُمَّ أَكَلَ أَكْلَةً فَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْ‏ءٌ
ثُمَّ صَامَ سَبْعاً وَ أَكَلَ أَكْلَةً وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْ‏ءٌ
ثُمَّ صَامَ سَبْعاً
ارميا هفت روز ديگر روزه گرفت و سپس با اندكى طعام افطار كرد، ولى وحى به او نرسيد،
سپس هفت روز ديگر روزه گرفت و سپس افطار كرد ولى باز هم وحى نرسيد،
مجددا هفت روز روزه گرفت،
فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ
سرانجام به او وحى رسيد:
يَا أَرْمِيَا
لَتَكُفَّنَّ عَنْ هَذَا
أَوْ لَأَرُدَّنَّ وَجْهَكَ إِلَى قَفَاكَ

اى ارميا
يا از اين امر در گذر
و يا صورتت را به پشت سرت برخواهم گرداند،
قَالَ
ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ
قُلْ لَهُمْ
به آنها بگو،
👈👈👈لِأَنَّكُمْ رَأَيْتُمُ الْمُنْكَرَ فَلَمْ تُنْكِرُوهُ👉👉👉
👈👈👈گناه آنها اين بود كه منكر را ديدند، ولى نهى نكردند،👉👉👉
فَقَالَ أَرْمِيَا
ارميا گفت:
رَبِّ أَعْلِمْنِي مَنْ هُوَ حَتَّى آتِيَهُ وَ آخُذَ لِنَفْسِي وَ أَهْلِ بَيْتِي مِنْهُ أَمَاناً
پروردگار آن بنده خود را به من بنما تا من به نزد او بروم و براى خود و خانواده‏ام از او امان بگيرم،
قَالَ
خداوند فرمود:
ايتِ مَوْضِعَ كَذَا وَ كَذَا
فَانْظُرْ إِلَى غُلَامٍ

أَشَدُّهُمْ زَمَانَةً
وَ أَخْبَثُهُمْ وِلَادَةً
وَ أَضْعَفُهُمْ جِسْماً
وَ أَشَرُّهُمْ غِذَاءً

فَهُوَ ذَاكَ
به فلان محل برو
و سراغ پسرى را بگير كه
از همه جوانان همسن خود ضعيف‏تر
و از نظر ولادت ناپاكتر است
و از بدترين غذا تغذيه مى‏كند،
فَأَتَى أَرْمِيَا ذَلِكَ الْبَلَدَ
ارميا با اين نشانيها به آن شهر رفت
فَإِذَا هُوَ بِغُلَامٍ فِي خَانٍ زَمِنٍ مُلْقًى عَلَى مَزْبَلَةٍ وَسْطَ الْخَانِ
و در آنجا پسرى درمانده و بيمار را ديد كه در ميان زباله‌دانى زندگى مى‌‏كند
وَ إِذَا لَهُ أُمٌّ تُزَبِّي‏ بِالْكِسَرِ وَ تَفُتُّ الْكِسَرَ فِي الْقَصْعَةِ وَ تَحْلُبُ عَلَيْهِ خِنْزِيرَةً لَهَا
ثُمَّ تُدْنِيهِ مِنْ ذَلِكَ الْغُلَامِ فَيَأْكُلُهُ

و مادرش تكه‌‏هاى نان خشك را در شير خوك خيس كرده و به او مى‌‏دهد،
فَقَالَ أَرْمِيَا
ارميا گفت:
إِنْ كَانَ فِي الدُّنْيَا الَّذِي وَصَفَهُ اللَّهُ فَهُوَ هَذَا
اگر يك نفر در دنيا باشد كه اوصافش با اوصافى كه خداوند برايم وصف نمود تطبيق كند، همين پسر است،
فَدَنَا مِنْهُ فَقَالَ لَهُ
مَا اسْمُكَ

پس به او نزديك شد و گفت:
نام تو چيست؟
فَقَالَ
او گفت:
بُخْتَنَصَّرُ
بخت النصر،
فَعَرَفَ أَنَّهُ هُوَ
ارميا او را شناخت
فَعَالَجَهُ حَتَّى بَرِئَ
و به مداوا و معالجه او پرداخت
ثُمَّ قَالَ لَهُ
و به او گفت:
أَ تَعْرِفُنِي‏

مرا مى‌‏شناسى؟
قَالَ
او گفت:
لَا أَنْتَ رَجُلٌ صَالِحٌ

نه فقط مى‌‏بينم مرد صالحى هستى،
قَالَ
ارميا گفت:
أَنَا أَرْمِيَا نَبِيُّ بَنِي إِسْرَائِيلَ
من ارميا پيامبر بنى اسرائيل هستم
أَخْبَرَنِيَ اللَّهُ أَنَّهُ سَيُسَلِّطُكَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ
كه خداوند به من وحى نموده، بزودى تو را بر بنى اسرائيل مسلّط مى‌‏سازد
فَتَقْتُلُ رِجَالَهُمْ وَ تَفْعَلُ بِهِمْ كَذَا وَ كَذَا
و تو آنها را به قتل رسانده و ايشان را نابود مى‌‏سازى؟
قَالَ فَتَاهَ فِي نَفْسِي‏ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ
جوان گفت:
هنوز وقت آن نرسيده!
ثُمَّ قَالَ أَرْمِيَا
ارميا گفت:
اكْتُبْ لِي كِتَاباً بِأَمَانٍ مِنْكَ
براى من نامه‌‏اى بنويس و به من امان بده،
فَكَتَبَ لَهُ كِتَاباً
آن پسر هم براى ارميا امان نوشت:
وَ كَانَ يَخْرُجُ فِي الْجَبَلِ وَ يَحْتَطِبُ وَ يُدْخِلُهُ الْمَدِينَةَ وَ يَبِيعُهُ
از آن زمان تا مدّتى بخت النصر به كوهها مى‌‏رفت و هيزم جمع آورى مى‏‌كرد و آنها را به شهر مى‌‏برد و مى‌‏فروخت،
فَدَعَا إِلَى حَرْبِ بَنِي إِسْرَائِيلَ‏
و بتدريج مردم را به گرد خود جمع كرد و آنها را به جنگ با بنى اسرائيل ترغيب نمود،
وَ كَانَ مَسْكَنُهُمْ فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ
وَ بُخْتَنَصَّرُ فِيمَنْ أَجَابَهُ نَحْوَ بَيْتِ الْمَقْدِسِ
وَ قَدِ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ بَشَرٌ كَثِيرٌ

سرانجام جمع كثيرى پيرامون او را گرفتند و به سوى بيت المقدس هجوم آوردند،
فَلَمَّا بَلَغَ أَرْمِيَا إِقْبَالُهُ نَحْوَ بَيْتِ الْمَقْدِسِ
اسْتَقْبَلَهُ عَلَى حِمَارٍ لَهُ
وَ مَعَهُ الْأَمَانُ الَّذِي كَتَبَهُ لَهُ بُخْتَنَصَّرُ

وقتى خبر هجوم آنها به ارميا رسيد،
ارميا در حالى كه بر دراز گوشى سوار بود و به استقبال او رفت
و امان نامه را با خود برد،
فَلَمْ يَصِلْ إِلَيْهِ أَرْمِيَا مِنْ كَثْرَةِ جُنُودِهِ وَ أَصْحَابِهِ
امّا از كثرت سپاه بخت النصر ارميا نتوانست به او دست يابد،
فَصَيَّرَ الْأَمَانَ عَلَى قَصَبَةٍ أَوْ خَشَبَةٍ وَ رَفَعَهَا

پس امان نامه را روى تابلويى نصب كرد و آن را بلند نمود،
فَقَالَ
مَنْ أَنْتَ

بخت النصر با ديدن آن گفت:
تو كيستى؟
فَقَالَ
گفت:
أَنَا أَرْمِيَا النَّبِيُّ الَّذِي بَشَّرْتُكَ بِأَنَّكَ سَيُسَلِّطُكَ اللَّهُ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ‏ وَ هَذَا أَمَانُكَ لِي

من ارمياى پيامبر هستم كه از تو براى خود و خانواده‌‏ام امان گرفتم و تو را به تسلّط بر بنى اسرائيل بشارت دادم،
قَالَ
بخت النصر گفت:
أَمَّا أَنْتَ فَقَدْ آمَنْتُكَ

تو در امان من هستى،
وَ أَمَّا أَهْلُ بَيْتِكَ
امّا در باره اهل بيت تو،
فَإِنِّي أَرْمِي مِنْ هَاهُنَا إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ

من از اينجا تيرى بسوى بيت المقدس مى‌‏اندازم،
فَإِنْ وَصَلَتْ رَمْيَتِي إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ فَلَا أَمَانَ لَهُمْ عِنْدِي
اگر تير به آنجا اصابت كرد، آنها امانى نخواهند داشت،
وَ إِنْ لَمْ تَصِلْ فَهُمْ آمِنُونَ

ولى اگر تير به آنجا نرسيد در امان خواهند بود،
وَ انْتَزَعَ قَوْسَهُ وَ رَمَى نَحْوَ بَيْتِ الْمَقْدِسِ
پس كمان خود را كشيد و تيرى به جانب بيت المقدّس رها كرد،
فَحَمَلَتِ الرِّيحُ النُّشَّابَةَ حَتَّى عَلَّقَتْهَا فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ

پس باد آن تير را بر گرفت و آن را به بيت المقدس رسانيد،
فَقَالَ
بخت النصر گفت:
لَا أَمَانَ لَهُمْ عِنْدِي

آنها امانى نخواهند داشت.
فَلَمَّا وَافَى نَظَرَ إِلَى جَبَلٍ مِنْ تُرَابٍ وَسْطَ الْمَدِينَةِ
پس از ورود به شهر در ميان شهر چشم او به كوهى از خاك افتاد
وَ إِذَا دَمٌ يَغْلِي وَسْطَهُ

كه در ميان آن چشمه‏‌اى از خون مى‌‏جوشيد،
كُلَّمَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ التُّرَابُ خَرَجَ وَ هُوَ يَغْلِي
كه هر چه خاك بر آن مى‏‌ريختند از جوشش نمى‌‏ايستاد،
فَقَالَ
پرسيد:
مَا هَذَا

اين چيست؟
فَقَالُوا
گفتند:
هَذَا نَبِيٌّ كَانَ لِلَّهِ
فَقَتَلَهُ مُلُوكُ بَنِي إِسْرَائِيلَ
وَ دَمُهُ يَغْلِي
وَ كُلَّمَا أَلْقَيْنَا عَلَيْهِ التُّرَابَ خَرَجَ يَغْلِي

اين خون پيامبريست كه پادشاه بنى اسرائيل او را كشت،
فَقَالَ بُخْتَنَصَّرُ
بخت النصر گفت:
لَأَقْتُلَنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَبَداً حَتَّى يَسْكُنَ هَذَا الدَّمُ (+ «ثار الله»)

هر آينه آنقدر بنى اسرائيل را مى‌‏كشم تا اين خون از جوشش باز ايستد،
وَ كَانَ ذَلِكَ الدَّمُ دَمَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا ع

و آن خون، خون يحيى بن زكريّا بود،
+ (… و آن آبرو، آبروی بناحق ریخته شدۀ یوسف بود …)
وَ كَانَ فِي زَمَانِهِ مَلِكٌ جَبَّارٌ يَزْنِي بِنَسَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ
پادشاه جبّارى با زنان بنى‌اسرائيل زنا مى‌‏كرد
وَ كَانَ يَمُرُّ بِيَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا ع
فَقَالَ لَهُ يَحْيَى
اتَّقِ اللَّهَ أَيُّهَا الْمَلِكُ لَا يَحِلُّ لَكَ هَذَا

و يحيى او را از اين عمل نهى نمود،
فَقَالَتْ لَهُ مَرْأَةٌ مِنَ اللَّوَاتِي كَانَ يَزْنِي بِهِنَّ حِينَ سَكِرَ
امّا يكى از آن زنان كه در حال مستى بود گفت:
أَيُّهَا الْمَلِكُ
اقْتُلْ يَحْيَى (+ «اقتلوا یوسف»)

فَأَمَرَ أَنْ يُؤْتَى بِرَأْسِهِ
فَأَتَوْا بِرَأْسِ يَحْيَى ع فِي الطَّسْتِ

اى پادشاه،
يحيى را به قتل برسان و سر او را براى من بياور،
پس پادشاه سر يحيى را قطع كرد و آن را در طشتى قرار داد،
وَ كَانَ الرَّأْسُ يُكَلِّمُهُ‏ وَ يَقُولُ لَهُ
يَا هَذَا اتَّقِ اللَّهَ لَا يَحِلُّ لَكَ هَذَا

امّا سر يحيى در ميان طشت هم او را موعظه كرد و فرمود:
اى مرد تقوى داشته باش و از خدا بترس، اين عمل بر تو حلال نيست،
ثُمَّ غَلَى الدَّمُ فِي الطَّسْتِ حَتَّى فَاضَ إِلَى الْأَرْضِ فَخَرَجَ يَغْلِي وَ لَا يَسْكُنُ
سپس خون او در ميان طشت جوشيد و هر چه خاك به او ريختند آرام نگرفت
تا آنكه پس از صد سال كوهى از خاك اطراف آن را گرفت
وَ كَانَ بَيْنَ قَتْلِ يَحْيَى وَ خُرُوجِ بُخْتَنَصَّرَ مِائَةُ سَنَةٍ

(عجب صبری خدا دارد!!! صد سال برای انتقام گرفتن از خون یحیی ع صبر کرد!)
وَ لَمْ يَزَلْ بُخْتَنَصَّرُ يَقْتُلُهُمْ
و بخت النصر با ديدن آن شروع به كشتار بنى اسرائيل كرد
وَ كَانَ يَدْخُلُ قَرْيَةً قَرْيَةً
فَيَقْتُلُ الرِّجَالَ وَ النِّسَاءَ وَ الصِّبْيَانَ وَ كُلَّ حَيَوَانٍ
و همه مردان و زنان و كودكان و حتى حيوانات را به قتل رساند،
وَ الدَّمُ يَغْلِي حَتَّى أَفْنَى مَنْ ثَمَ‏

ولى خون همچنان مى‌‏جوشيد،
فَقَالَ
بخت النصر گفت:
بَقِيَ أَحَدٌ فِي هَذِهِ الْبِلَادِ؟

آيا كسى از اين قوم باقى مانده است؟
قَالُوا عَجُوزٌ فِي مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا
او را به محل پير زنى هدايت كردند،
فَبَعَثَ إِلَيْهَا فَضَرَبَ عُنُقَهَا عَلَى الدَّمِ فَسَكَنَ
بخت النصر پير زن را نيز كشت
و خون او را بر روى خون در حال جوشش ريخت
و سرانجام خون يحيى از جوشش افتاد،
وَ كَانَتْ آخِرَ مَنْ بَقِيَ

و آن پير زن آخرين باقيمانده آن قوم عصيانگر بود.

امّت من سنّت بنى اسرائيل را مرتكب خواهند شد!
آيا ميخواهيد شما را از يهوديان اين امت كه شبيه به آن يهوديان هستند آگاه كنم؟

أَقُولُ وَجَدْتُ فِي كِتَابِ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ،
عَنْ سَلْمَانَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ:
از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيدم كه مى‌‏فرمود:
لَتَرْكَبُنَّ أُمَّتِي سُنَّةَ بَنِي إِسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ شِبْراً بِشِبْرٍ وَ ذِرَاعاً بِذِرَاعٍ وَ بَاعاً بِبَاعٍ
امّت من سنّت بنى اسرائيل را مرتكب خواهند شد
بطورى كه قدم جاى قدم آنان مى‌‏گذارند و تير به همان جا كه آنان زدند مى‌‏زنند،
و وجب‏ به وجب و ذراع به ذراع و باع به باع‏، كارهاى آنان را انجام خواهند داد،
حَتَّى لَوْ دَخَلُوا جُحْراً لَدَخَلُوا فِيهِ مَعَهُمْ
تا آنجا كه اگر داخل سوراخ حيوانى‏ شده باشند اينان نيز همراه آنان داخل مى‌‏شوند.
إِنَّ التَّوْرَاةَ وَ الْقُرْآنَ كَتَبَتْهُ يَدٌ وَاحِدَةٌ فِي رَقٍّ وَاحِدٍ بِقَلَمٍ وَاحِدٍ
وَ جَرَتِ الْأَمْثَالُ وَ السُّنَنُ سَوَاء
.
تورات و قرآن را يك نفر از ملائكه در يك ورق ‏با يك قلم نوشته است،
و مثلها و سنّتها (در آنان و اينان) به يك صورت جارى شده است.

أَ فَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِمَنْ يُضَاهِيهِمْ مِنْ يَهُودِ هَذِهِ الْأُمَّةِ؟!

تفسير الإمام عليه السلام‏
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
لَمَّا نَزَلَتْ
وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ‏ الْآيَةَ فِي الْيَهُودِ
أَيِ الَّذِينَ نَقَضُوا عَهْدَ اللَّهِ وَ كَذَّبُوا رُسُلَ اللَّهِ وَ قَتَلُوا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ
أَ فَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِمَنْ يُضَاهِيهِمْ مِنْ يَهُودِ هَذِهِ الْأُمَّةِ
قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ
قَالَ قَوْمٌ مِنْ أُمَّتِي يَنْتَحِلُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِي يَقْتُلُونَ أَفَاضِلَ ذُرِّيَّتِي وَ أَطَايِبَ أَرُومَتِي وَ يُبَدِّلُونَ شَرِيعَتِي وَ سُنَّتِي وَ يَقْتُلُونَ وَلَدَيَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ كَمَا قَتَلَ أَسْلَافُ الْيَهُودِ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى
أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ يَلْعَنُهُمْ كَمَا لَعَنَهُمْ وَ يَبْعَثُ عَلَى بَقَايَا ذَرَارِيِّهِمْ قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ هَادِياً مَهْدِيّاً مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ يُحْرِقُهُمْ بِسُيُوفِ أَوْلِيَائِهِ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ
أَلَا وَ لَعَنَ اللَّهُ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ ع وَ مُحِبِّيهِمْ وَ نَاصِرِيهِمْ وَ السَّاكِتِينَ عَنْ لَعْنِهِمْ مِنْ غَيْرِ تَقِيَّةٍ يُسْكِتُهُمْ
أَلَا وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى الْبَاكِينَ عَلَى الْحُسَيْنِ رَحْمَةً وَ شَفَقَةً وَ اللَّاعِنِينَ لِأَعْدَائِهِمْ وَ الْمُمْتَلِئِينَ عَلَيْهِمْ غَيْظاً وَ حَنَقاً
أَلَا وَ إِنَّ الرَّاضِينَ بِقَتْلِ الْحُسَيْنِ شُرَكَاءُ قَتَلَتِهِ
أَلَا وَ إِنَّ قَتَلَتَهُ وَ أَعْوَانَهُمْ وَ أَشْيَاعَهُمْ وَ الْمُقْتَدِينَ بِهِمْ بِرَاءٌ مِنْ دِينِ اللَّهِ‏
إِنَّ اللَّهَ لَيَأْمُرُ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ أَنْ يَتَلَقَّوْا دُمُوعَهُمُ الْمَصْبُوبَةَ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ إِلَى الْخُزَّانِ فِي الْجِنَانِ فَيَمْزُجُوهَا بِمَاءِ الْحَيَوَانِ فَتَزِيدُ عُذُوبَتُهَا وَ طِيبُهَا أَلْفَ ضِعْفِهَا
وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَيَتَلَقَّوْنَ دُمُوعَ الْفَرِحِينَ الضَّاحِكِينَ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ يَتَلَقَّوْنَهَا فِي الْهَاوِيَةِ وَ يَمْزُجُونَهَا بِحَمِيمِهَا وَ صَدِيدِهَا وَ غَسَّاقِهَا وَ غِسْلِينِهَا فَيَزِيدُ فِي شِدَّةِ حَرَارَتِهَا وَ عَظِيمِ عَذَابِهَا أَلْفَ ضِعْفِهَا يُشَدِّدُ بِهَا عَلَى الْمَنْقُولِينَ إِلَيْهَا مِنْ أَعْدَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ عَذَابَهُمْ
.
در تفسير امام حسن عسكرى عليه السّلام ميفرمايد:
پيغمبر اعظم اسلام صلّى اللَّه عليه و آله فرمود:
آيه- 84- سوره بقره در شأن يهود نازل شد كه ميفرمايد:
هنگامى كه از شما عهد و پيمان گرفتيم كه خونهاى خود را نريزيد. الى آخره.
اين آيه در شأن آن يهوديانى نازل شد كه عهد و پيمان خدا را شكستند، پيامبران خدا را تكذيب نمودند، اولياء خدا را شهيد كردند.
سپس حضرت رسول فرمود:
آيا ميخواهيد شما را از يهوديان اين امت كه شبيه به آن يهوديان هستند آگاه كنم؟
گفتند: آرى يا رسول اللَّه!
فرمود:
گروهى از امت من ميباشند كه خود را از امت من ميدانند و مع ذلك،
با فضيلت‏‌ترين ذريه مرا شهيد مى‏‌كنند،
پاكيزه‏‌ترين نسل مرا بقتل ميرسانند،
شريعت و سنت مرا تغيير ميدهند،
حسن و حسين مرا شهيد مى‏‌نمايند،
همان طور كه گذشتگان يهود، يحيى بن زكريا را كشتند!!
آگاه باشيد! همان طور كه خدا كشندگان حضرت زكريا را لعنت كرد،
قاتل‏هاى حسنين را نيز لعنت خواهد نمود.
خداى توانا قبل از روز قيامت يك هادى و مهدى (يعنى حضرت صاحب الزمان) را از اولاد حسين مظلوم براى فرزندان آنان مبعوث خواهد كرد تا آنان را بوسيله شمشيرهاى دوستانش به آتش جهنم بسوزاند.
آگاه باشيد؛
خدا قاتل‏هاى حسين را با آن افرادى كه آنان را دوست داشته باشند و ياور ايشان باشند، و افرادى كه بدون تقيه از لعن بر آنان خوددارى نمايند لعنت كرده است.
آگاه باشيد؛
خدا بر گريه‏‌كنندگان امام حسين عليه السّلام و اشخاصى كه دشمنان او را لعنت كنند و افرادى كه قلبشان از غيظ و غضب بر آنان پر باشد صلوات و رحمت ميفرستد.
آگاه باشيد؛
افرادى كه بقتل حسين راضى باشند در قتل آن حضرت شريك خواهند بود!
آگاه باشيد؛
كشندگان امام حسين و ياران و تابعين ايشان و اشخاصى كه از آنان پيروى نمودند از دين خدا بيزارند.
خداى مهربان به ملائكه مقربين خود دستور ميدهد آن اشكهائى را كه در عزاى امام حسين عليه السّلام ريخته مى‌‏شود به خازنهاى بهشت دهند تا آنها را با آب حيات ممزوج نمايند و گوارائى آب حيات بدين وسيله هزار برابر آن خواهد شد.
ملائكه اشك افرادى را كه براى خوشحال و خندان شدن از قتل امام حسين ميريزند در جهنم ميبرند و آنها را به آب جوش و صديد و غساق و غسلين آن ممزوج ميكنند تا حرارت آن بيشتر و عذاب آن هزار برابر شديدتر گردد و دشمنان آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله كه در جهنم هستند بوسيله آن معذب شوند.

@@@

وَ تَرَى كَثِيراً مِنَ الْفُسَّاقِ يُعَاجَلُونَ بِالْعُقُوبَةِ إِذَا تَفَاقَمَ طُغْيَانُهُمْ وَ عَظُمَ ضَرَرُهُمْ عَلَى النَّاسِ وَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ كَمَا عُوجِلَ فِرْعَوْنُ بِالْغَرَقِ وَ بُخْتَنَصَّرُ بِالتِّيهِ وَ بُلْبَيْسُ بِالْقَتْلِ وَ إِنْ أُمْهِلَ بَعْضُ الْأَشْرَارِ بِالْعُقُوبَةِ وَ أُخِّرَ بَعْضُ الْأَخْيَارِ بِالثَّوَابِ إِلَى الدَّارِ الْآخِرَةِ لِأَسْبَابٍ تَخْفَى عَلَى الْعِبَادِ لَمْ يَكُنْ هَذَا مِمَّا يُبْطِلُ التَّدْبِير.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي خَبَرٍ طَوِيلٍ:
يَذْكُرُ فِيهِ قِصَّةَ بُخْتَ‏نَصَّرَ أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ مَا قُتِلَ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ خَرَجَ أَرْمِيَا عَلَى حِمَارٍ وَ مَعَهُ تِينٌ قَدْ تَزَوَّدَهُ وَ شَيْ‏ءٌ مِنْ عَصِيرٍ فَنَظَرَ إِلَى سِبَاعِ الْبَرِّ وَ سِبَاعِ الْبَحْرِ وَ سِبَاعِ الْجَوِّ تَأْكُلُ تِلْكَ الْجِيَفَ فَفَكَّرَ فِي نَفْسِهِ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ أَنَّى يُحْيِي اللَّهُ هَؤُلَاءَ وَ قَدْ أَكَلَتْهُمُ السِّبَاعُ فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مَكَانَهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ أَيْ أَحْيَاهُ فَلَمَّا رَحِمَ اللَّهُ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَهْلَكَ بُخْتَ‏نَصَّرَ رَدَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِلَى الدُّنْيَا وَ كَانَ عُزَيْرٌ لَمَّا سَلَّطَ اللَّهُ بُخْتَ‏نَصَّرَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ هَرَبَ وَ دَخَلَ فِي عَيْنٍ وَ غَابَ فِيهَا وَ بَقِيَ إِرْمِيَا مَيِّتاً مِائَةَ سَنَةٍ ثُمَّ أَحْيَاهُ اللَّهُ فَأَوَّلُ مَا أَحْيَا مِنْهُ عَيْنَيْهِ فِي مِثْلِ غِرْقِئِ الْبَيْضِ فَنَظَرَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً ثُمَّ نَظَرَ إِلَى الشَّمْسِ قَدِ ارْتَفَعَتْ فَقَالَ: أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى‏ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ أَيْ لَمْ يَتَغَيَّرْ وَ انْظُرْ إِلى‏ حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَجَعَلَ يَنْظُرُ إِلَى الْعِظَامِ الْبَالِيَةِ الْمُنْفَطِرَةِ تَجْتَمِعُ إِلَيْهِ وَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي قَدْ أَكَلَتْهُ السِّبَاعُ يَتَأَلَّفُ إِلَى الْعِظَامِ مِنْ هَاهُنَا وَ هَاهُنَا وَ يَلْتَزِقُ بِهَا حَتَّى قَامَ وَ قَامَ حِمَارُهُ فَقَالَ: أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ.

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (عليهم السلام) ج‏9 284
باب 2 احتجاج النبي ص على اليهود في مسائل شتى ….. ص : 283

2- م، [تفسير الإمام عليه السلام‏]:
قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ:
قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُؤْمِنِينَ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ‏
قَالَ الْإِمَامُ ع قَالَ الْحُسَيْنُ‏ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذَمَّ الْيَهُودَ فِي بُغْضِهِمْ لِ جَبْرَئِيلَ الَّذِي كَانَ يُنَفِّذُ قَضَاءَ اللَّهِ فِيهِمْ بِمَا يَكْرَهُونَ وَ ذَمَّهُمْ أَيْضاً وَ ذَمَّ النَّوَاصِبَ فِي بُغْضِهِمْ لِجَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ ع وَ مَلَائِكَةِ اللَّهِ النَّازِلِينَ لِتَأْيِيدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَلَى الْكَافِرِينَ حَتَّى أَذَلَّهُمْ بِسَيْفِهِ الصَّارِمِ
فَقَالَ:
قُلْ‏ يَا مُحَمَّدُ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ‏ مِنَ الْيَهُودِ لِرَفْعِهِ مِنْ بُخْتَ‏نَصَّرَ أَنْ يَقْتُلَهُ دَانِيَالُ مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ كَانَ جَنَاهُ بُخْتَ‏نَصَّرُ حَتَّى بَلَغَ كِتَابُ اللَّهِ فِي الْيَهُودِ أَجَلَهُ وَ حَلَّ بِهِمْ مَا جَرَى فِي سَابِقِ عِلْمِهِ وَ مَنْ كَانَ أَيْضاً عَدُوّاً لِجَبْرَئِيلَ مِنْ سَائِرِ الْكَافِرِينَ وَ مِنْ أَعْدَاءِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ النَّاصِبِينَ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَعَثَ جَبْرَئِيلَ لِعَلِيٍّ ع مُؤَيِّداً وَ لَهُ عَلَى أَعْدَائِهِ نَاصِراً وَ مَنْ كَانَ عَدُوّاً لِجَبْرَئِيلَ لِمُظَاهَرَتِهِ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً عَلَيْهِمَا الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ وَ مُعَاوَنَتِهِ لَهُمَا وَ إِنْفَاذِهِ لِقَضَاءِ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي إِهْلَاكِ أَعْدَائِهِ عَلَى يَدِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ‏ فَإِنَّهُ‏ يَعْنِي جَبْرَئِيلَ‏ نَزَّلَهُ‏ يَعْنِي نَزَّلَ هَذَا الْقُرْآنَ: عَلى‏ قَلْبِكَ‏ يَا مُحَمَّدُ بِإِذْنِ اللَّهِ‏ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ هُوَ كَقَوْلِهِ: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ‏ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ‏ نَزَّلَ هَذَا الْقُرْآنَ جَبْرَئِيلُ عَلَى قَلْبِكَ يَا مُحَمَّدُ مُصَدِّقاً مُوَافِقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَ كُتُبِ شِيثٍ وَ غَيْرِهِمْ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ
ثُمَّ قَالَ:
مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ‏ لِإِنْعَامِهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ آلِهِمَا الطَّيِّبِينَ وَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ بَلَغَ مِنْ جَهْلِهِمْ أَنْ قَالُوا نَحْنُ نُبْغِضُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً بِمَا يَدَّعِيَانِ وَ جَبْرَئِيلَ وَ مَنْ كَانَ عَدُوّاً لِجِبْرِيلَ لِأَنَّهُ جَعَلَهُ ظَهِيراً لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ ظَهِيراً لِسَائِرِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ كَذَلِكَ‏ وَ مَلائِكَتِهِ‏ يَعْنِي وَ مَنْ كَانَ عَدُوّاً لِمَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمَبْعُوثِينَ لِنُصْرَةِ دِينِ اللَّهِ وَ تَأْيِيدِ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ بَعْضِ النُّصَّابِ وَ الْمُعَانِدِينَ بَرِئْتُ مِنْ جَبْرَئِيلَ النَّاصِرِ لِعَلِيٍّ ع وَ هُوَ قَوْلُهُ: وَ رُسُلِهِ‏ وَ مَنْ كَانَ عَدُوّاً لِرُسُلِ اللَّهِ مُوسَى وَ عِيسَى وَ سَائِرِ الْأَنْبِيَاءِ الَّذِينَ دَعَوْا إِلَى نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ إِمَامَةِ عَلِيٍّ ع‏
ثُمَّ قَالَ:
وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكالَ‏ وَ مَنْ كَانَ‏ عَدُوّاً لِجَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ ذَلِكَ كَقَوْلِ مَنْ قَالَ مِنَ النَّوَاصِبِ لَمَّا قَالَ النَّبِيُّ ص فِي عَلِيٍّ ع جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهِ وَ مِيكَائِيلُ عَنْ يَسَارِهِ وَ إِسْرَافِيلُ مِنْ خَلْفِهِ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ أَمَامَهُ وَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ نَاظِرٌ بِالرِّضْوَانِ إِلَيْهِ نَاصِرُهُ قَالَ بَعْضُ النَّوَاصِبِ فَأَنَا أَبْرَأُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ حَالُهُمْ مَعَ عَلِيٍّ ع مَا قَالَهُ مُحَمَّدٌ ص فَقَالَ مَنْ كَانَ عَدُوّاً لِهَؤُلَاءِ تَعَصُّباً عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ‏ فَاعِلٌ بِهِمْ مَا يَفْعَلُ الْعَدُوُّ بِالْعَدُوِّ مِنْ إِحْلَالِ النَّقِمَاتِ وَ تَشْدِيدِ الْعُقُوبَاتِ‏ وَ كَانَ سَبَبُ نُزُولِ هَاتَيْنِ الْآيَتَيْنِ مَا كَانَ مِنَ الْيَهُودِ أَعْدَاءِ اللَّهِ مِنْ قَوْلٍ سَيِّئٍ فِي جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ‏ وَ مَا كَانَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ النُّصَّابِ مِنْ قَوْلٍ أَسْوَأَ مِنْهُ فِي اللَّهِ وَ فِي جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ سَائِرِ مَلَائِكَةِ اللَّهِ وَ أَمَّا مَا كَانَ مِنَ النُّصَّابِ فَهُوَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمَّا كَانَ لَا يَزَالُ يَقُولُ فِي عَلِيٍّ ع الْفَضَائِلَ الَّتِي خَصَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا وَ الشَّرَفَ الَّذِي أَهَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ وَ كَانَ فِي كُلِّ ذَلِكَ يَقُولُ أَخْبَرَنِي بِهِ جَبْرَئِيلُ عَنِ اللَّهِ وَ يَقُولُ فِي بَعْضِ ذَلِكَ جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهِ وَ مِيكَائِيلُ عَنْ يَسَارِهِ وَ يَفْتَخِرُ جَبْرَئِيلُ عَلَى مِيكَائِيلَ فِي أَنَّهُ عَنْ يَمِينِ عَلِيٍّ ع الَّذِي هُوَ أَفْضَلُ مِنَ الْيَسَارِ كَمَا يَفْتَخِرُ نَدِيمُ مَلِكٍ عَظِيمٍ فِي الدُّنْيَا يُجْلِسُهُ الْمَلِكُ عَنْ يَمِينِهِ عَلَى النَّدِيمِ الْآخَرِ الَّذِي يُجْلِسُهُ عَلَى يَسَارِهِ وَ يَفْتَخِرَانِ عَلَى إِسْرَافِيلَ الَّذِي خَلْفَهُ فِي الْخِدْمَةِ وَ مَلَكِ الْمَوْتِ الَّذِي أَمَامَهُ بِالْخِدْمَةِ وَ أَنَّ الْيَمِينَ وَ الشِّمَالَ أَشْرَفُ مِنْ ذَلِكَ كَافْتِخَارِ حَاشِيَةِ الْمَلِكِ عَلَى زِيَادَةِ قُرْبِ مَحَلِّهِمْ مِنْ مَلِكِهِمْ وَ كَانَ يَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي بَعْضِ أَحَادِيثِهِ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ أَشْرَفُهَا عِنْدَ اللَّهِ أَشَدُّهَا لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حُبّاً وَ إِنَّ قَسَمَ الْمَلَائِكَةِ فِيمَا بَيْنَهَا وَ الَّذِي شَرَّفَ عَلِيّاً عَلَى جَمِيعِ الْوَرَى بَعْدَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ يَقُولُ مَرَّةً إِنَّ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ وَ الْحُجُبِ لَيَشْتَاقُونَ إِلَى رُؤْيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ كَمَا تَشْتَاقُ الْوَالِدَةُ الشَّفِيقَةُ إِلَى وَلَدِهَا الْبَارِّ الشَّفِيقِ آخِرِ مَنْ بَقِيَ عَلَيْهَا بَعْدَ عَشَرَةٍ دَفَنَتْهُمْ فَكَانَ هَؤُلَاءِ النُّصَّابُ يَقُولُونَ إِلَى مَتَى يَقُولُ مُحَمَّدٌ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّ ذَلِكَ تَفْخِيمٌ لِعَلِيٍّ وَ تَعْظِيمٌ لِشَأْنِهِ وَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى خَاصٌّ لِعَلِيٍّ دُونَ سَائِرِ الْخَلْقِ بَرِئْنَا مِنْ رَبٍّ وَ مِنْ مَلَائِكَةٍ وَ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ هُمْ لِعَلِيٍّ ع بَعْدَ مُحَمَّدٍ ص مُفَضِّلُونَ وَ بَرِئْنَا مِنْ رُسُلِ اللَّهِ الَّذِينَ هُمْ لِعَلِيٍّ ع بَعْدَ مُحَمَّدٍ ص مُفَضِّلُونَ وَ أَمَّا مَا قَالَهُ الْيَهُودُ فَهُوَ أَنَّ الْيَهُودَ أَعْدَاءُ اللَّهِ فَإِنَّهُ لَمَّا قَدِمَ النَّبِيُّ ص الْمَدِينَةَ أَتَوْهُ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ صُورِيَا فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ كَيْفَ نَوْمُكَ فَإِنَّا قَدْ أُخْبِرْنَا عَنْ نَوْمِ النَّبِيِّ الَّذِي يَأْتِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَنَامُ عَيْنِي وَ قَلْبِي يَقْظَانُ قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ
قَالَ‏ أَخْبِرْنِي يَا مُحَمَّدُ الْوَلَدُ يَكُونُ مِنَ الرَّجُلِ أَوْ مِنَ الْمَرْأَةِ فَقَالَ النَّبِيُّ ص أَمَّا الْعِظَامُ وَ الْعَصَبُ وَ الْعُرُوقُ فَمِنَ الرَّجُلِ وَ أَمَّا اللَّحْمُ وَ الدَّمُ وَ الشَّعْرُ فَمِنَ الْمَرْأَةِ قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ فَمَا بَالُ الْوَلَدِ يُشْبِهُ أَعْمَامَهُ لَيْسَ فِيهِ مِنْ شِبْهِ أَخْوَالِهِ شَيْ‏ءٌ وَ يُشْبِهُ أَخْوَالَهُ لَيْسَ فِيهِ مِنْ شِبْهِ أَعْمَامِهِ شَيْ‏ءٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيُّهُمَا عَلَا مَاؤُهُ مَاءَ صَاحِبِهِ كَانَ الشِّبْهُ لَهُ قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِي عَمَّنْ لَا يُولَدُ لَهُ وَ مَنْ يُولَدُ لَهُ فَقَالَ إِذَا مَغَرَتِ النُّطْفَةُ لَمْ يُولَدْ لَهُ إِذَا احْمَرَّتْ وَ كَدِرَتْ وَ إِذَا كَانَتْ صَافِيَةً وُلِدَ لَهُ فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ رَبِّكَ مَا هُوَ فَنَزَلَتْ‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ إِلَى آخِرِهَا فَقَالَ ابْنُ صُورِيَا صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ بَقِيَتْ خَصْلَةٌ إِنْ قُلْتَهَا آمَنْتُ بِكَ وَ اتَّبَعْتُكَ أَيُّ مَلَكٍ يَأْتِيكَ بِمَا تَقُولُهُ عَنِ اللَّهِ قَالَ جَبْرَئِيلُ قَالَ ابْنُ صُورِيَا كَانَ ذَلِكَ عَدُوَّنَا مِنْ بَيْنِ الْمَلَائِكَةِ يَنْزِلُ بِالْقَتْلِ وَ الشِّدَّةِ وَ الْحَرْبِ وَ رَسُولُنَا مِيكَائِيلُ يَأْتِي بِالسُّرُورِ وَ الرَّخَاءِ فَلَوْ كَانَ مِيكَائِيلُ هُوَ الَّذِي يَأْتِيكَ آمَنَّا بِكَ لِأَنَّ مِيكَائِيلَ كَانَ يَشُدُّ مُلْكَنَا وَ جَبْرَئِيلُ كَانَ يُهْلِكُ مُلْكَنَا فَهُوَ عَدُوُّنَا لِذَلِكَ
فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ فَمَا بَدْءُ عَدَاوَتِهِ لَكَ‏
قَالَ نَعَمْ يَا سَلْمَانُ عَادَانَا مِرَاراً كَثِيرَةً وَ كَانَ مِنْ أَشَدِّ ذَلِكَ عَلَيْنَا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عَلَى أَنْبِيَائِهِ أَنَّ بَيْتَ الْمَقْدِسِ يُخَرَّبُ عَلَى يَدِ رَجُلٍ يُقَالُ لَهُ بُخْتَ‏نَصَّرُ وَ فِي زَمَانِهِ وَ أَخْبَرَنَا بِالْحِينِ الَّذِي يُخَرَّبُ فِيهِ‏ وَ اللَّهُ يُحْدِثُ الْأَمْرَ بَعْدَ الْأَمْرِ فَيَمْحُو مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ فَلَمَّا بَلَغْنَا ذَلِكَ الْحِينَ‏ الَّذِي يَكُونُ فِيهِ هَلَاكُ بَيْتِ الْمَقْدِسِ بَعَثَ أَوَائِلُنَا رَجُلًا مِنْ أَقْوِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَفَاضِلِهِمْ نَبِيّاً كَانَ يُعَدُّ مِنْ أَنْبِيَائِهِمْ يُقَالُ لَهُ دَانِيَالُ فِي طَلَبِ بُخْتَ‏نَصَّرَ لِيَقْتُلَهُ فَحَمَلَ مَعَهُ وِقْرَ مَالٍ لِيُنْفِقَهُ فِي ذَلِكَ فَلَمَّا انْطَلَقَ فِي طَلَبِهِ لَقِيَهُ بِبَابِلَ غُلَاماً ضَعِيفاً مِسْكِيناً لَيْسَ لَهُ قُوَّةٌ وَ لَا مَنَعَةٌ فَأَخَذَهُ‏ صَاحِبُنَا لِيَقْتُلَهُ فَدَفَعَ عَنْهُ جَبْرَئِيلُ وَ قَالَ لِصَاحِبِنَا إِنْ كَانَ رَبُّكُمْ هُوَ الَّذِي أَمَرَ بِهَلَاكِكُمْ فَإِنَّهُ لَا يُسَلِّطُكَ عَلَيْهِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ هَذَا فَعَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ تَقْتُلُهُ فَصَدَّقَهُ صَاحِبُنَا وَ تَرَكَهُ وَ رَجَعَ إِلَيْنَا وَ أَخْبَرَنَا بِذَلِكَ وَ قَوِيَ بُخْتَ‏نَصَّرُ وَ مَلَكَ وَ غَزَانَا وَ خَرَّبَ بَيْتَ الْمَقْدِسِ فَلِهَذَا نَتَّخِذُهُ عَدُوّاً وَ مِيكَائِيلُ عَدُوٌّ لِجَبْرَئِيلَ فَقَالَ سَلْمَانُ يَا ابْنَ صُورِيَا بِهَذَا الْعَقْلِ الْمَسْلُوكِ بِهِ غَيْرُ سَبِيلِهِ ضَلَلْتُمْ أَ رَأَيْتُمْ أَوَائِلَكُمْ كَيْفَ بَعَثُوا مَنْ يَقْتُلُ بُخْتَ‏نَصَّرَ وَ قَدْ أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كُتُبِهِ وَ عَلَى أَلْسِنَةِ رُسُلِهِ أَنَّهُ يَمْلِكُ وَ يُخَرِّبُ بَيْتَ الْمَقْدِسِ أَرَادُوا تَكْذِيبَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ تَعَالَى فِي أَخْبَارِهِمْ وَ اتَّهَمُوهُمْ فِي أَخْبَارِهِمْ أَوْ صَدَّقُوهُمْ فِي الْخَبَرِ عَنِ اللَّهِ وَ مَعَ ذَلِكَ أَرَادُوا مُغَالَبَةَ اللَّهِ هَلْ كَانَ هَؤُلَاءِ وَ مَنْ وَجَّهُوهُ إِلَّا كُفَّاراً بِاللَّهِ وَ أَيُّ عَدَاوَةٍ تَجُوزُ أَنْ يُعْتَقَدَ لِجَبْرَئِيلَ وَ هُوَ يَصُدُّ عَنْ مُغَالَبَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَنْهَى عَنْ تَكْذِيبِ خَبَرِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ ابْنُ صُورِيَا قَدْ كَانَ اللَّهُ تَعَالَى أَخْبَرَ بِذَلِكَ عَلَى أَلْسُنِ أَنْبِيَائِهِ لَكِنَّهُ يَمْحُو مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ قَالَ سَلْمَانُ فَإِذاً لَا تَثِقُوا بِشَيْ‏ءٍ مِمَّا فِي التَّوْرَاةِ مِنَ الْأَخْبَارِ عَمَّا مَضَى وَ مَا يَسْتَأْنِفُ فَإِنَّ اللَّهَ يَمْحُو مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ إِذاً لَعَلَّ اللَّهَ قَدْ كَانَ عَزَلَ مُوسَى وَ هَارُونَ عَنِ النُّبُوَّةِ وَ أَبْطَلَا فِي دَعْوَتِهِمَا لِأَنَّ اللَّهَ يَمْحُو مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ لَعَلَّ كُلَّ مَا أَخْبَرَاكُمْ أَنَّهُ يَكُونُ لَا يَكُونُ وَ مَا أَخْبَرَاكُمْ أَنَّهُ لَا يَكُونُ يَكُونُ وَ كَذَلِكَ مَا أَخْبَرَاكُمْ عَمَّا كَانَ لَعَلَّهُ لَمْ يَكُنْ وَ مَا أَخْبَرَاكُمْ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ لَعَلَّهُ كَانَ وَ لَعَلَّ مَا وَعَدَهُ مِنَ الثَّوَابِ يَمْحُوهُ وَ لَعَلَّ مَا تَوَعَّدَ بِهِ مِنَ الْعِقَابِ يَمْحُوهُ فَإِنَّهُ يَمْحُو مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ أَنَّكُمْ جَهِلْتُمْ مَعْنَى‏ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ‏ فَلِذَلِكُمْ أَنْتُمْ بِاللَّهِ كَافِرُونَ وَ لِإِخْبَارِهِ عَنِ الْغُيُوبِ مُكَذِّبُونَ وَ عَنْ دِينِ اللَّهِ مُنْسَلِخُونَ ثُمَّ قَالَ سَلْمَانُ فَإِنِّي أَشْهَدُ أَنَّ مَنْ كَانَ عَدُوّاً لِجَبْرَئِيلَ فَإِنَّهُ عَدُوٌّ لِمِيكَائِيلَ وَ أَنَّهُمَا جَمِيعاً عَدُوَّانِ لِمَنْ عَادَاهُمَا سِلْمَانِ لِمَنْ سَالَمَهُمَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى عِنْدَ ذَلِكَ مُوَافِقاً لِقَوْلِ سَلْمَانَ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ‏ قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ‏ فِي مُظَاهَرَتِهِ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ وَ نُزُولِهِ بِفَضَائِلِ عَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ: فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ‏ فَإِنَّ جَبْرَئِيلَ نَزَّلَ هَذَا الْقُرْآنَ‏ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ‏ وَ أَمْرِهِ‏ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ‏ مِنْ سَائِرِ كُتُبِ اللَّهِ: وَ هُدىً‏ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ بُشْرى‏ لِلْمُؤْمِنِينَ‏ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ وَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ مَنْ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ بِأَنَّهُمْ‏ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ حَقّاً إِذَا مَاتُوا عَلَى مُوَالاتِهِمْ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ آلِهِمَا الطَّيِّبِينَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا سَلْمَانُ إِنَّ اللَّهَ صَدَّقَ قِيلَكَ وَ وَفَّقَ رَأْيَكَ‏ فَإِنَّ جَبْرَئِيلَ عَنِ اللَّهِ يَقُولُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادَ أَخَوَانِ مُتَصَافِيَانِ‏ فِي وِدَادِكَ وَ وِدَادِ عَلِيٍّ أَخِيكَ وَ وَصِيِّكَ وَ صَفِيِّكَ وَ هُمَا فِي أَصْحَابِكَ كَجَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ فِي الْمَلَائِكَةِ عَدُوَّانِ لِمَنْ أَبْغَضَ أَحَدَهُمَا وَلِيَّانِ لِمَنْ وَالاهُمَا وَ وَالَى مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً عَدُوَّانِ لِمَنْ عَادَى مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ أَوْلِيَاءَهُمَا وَ لَوْ أَحَبَّ أَهْلُ الْأَرْضِ سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادَ كَمَا تُحِبُّهُمَا مَلَائِكَةُ السَّمَاوَاتِ وَ الْحُجُبِ وَ الْكُرْسِيِّ وَ الْعَرْشِ لِمَحْضِ وِدَادِهِمَا لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ مُوَالاتِهِمَا لِأَوْلِيَائِهِمَا وَ مُعَادَاتِهِمَا لِأَعْدَائِهِمَا لَمَا عَذَّبَ اللَّهُ تَعَالَى أَحَداً مِنْهُمْ بِعَذَابٍ الْبَتَّةَ.
بيان: قوله إنكم جهلتم معنى‏ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ لعل مراده رضوان الله عليه أن البداء إنما يكون فيما لم يخبر به الأنبياء و الأوصياء ع على سبيل الجزم و الحتم و إلا يلزم تكذيبهم و هذا مما كانوا أخبروا به على الحتم و أيضا الأمر الذي يكون فيه البداء لا يمكن رفعه بالمغالبة و المعارضة بل بما يتوسل به إلى جنابه تعالى من الدعاء و الصدقة و التوبة و أمثالها كما مر تحقيقه في باب البداء و الله يعلم.

… وَ اشْتَدَّتِ الْبَلْوَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِغَيْبَتِهِ
وَ تَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ بُخْتَنَصَّرُ
فَجَعَلَ يَقْتُلُ مَنْ يَظْفَرُ بِهِ مِنْهُمْ وَ يَطْلُبُ مَنْ يَهْرُبُ وَ يَسْبِي ذَرَارِيَّهُم‏ …

امام صادق عليه السلام:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَنْتَصِرَ لِأَوْلِيَائِهِ انْتَصَرَ لَهُمْ بِشِرَارِ خَلْقِهِ
وَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَنْتَصِرَ لِنَفْسِهِ انْتَصَرَ بِأَوْلِيَائِهِ
وَ لَقَدِ انْتَصَرَ لِيَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا ع بِبُخْتَنَصَّرَ.
هر گاه خدا بخواهد انتقام اولياء خود را بگيرد اين عمل را بوسيله بدترين مردم انجام ميدهد.
ولى هر وقت بخواهد انتقام خود را بگيرد آن را بواسطه اولياى خود انجام ميدهد.
خدا انتقام يحيى بن زكريا را بوسيله بخت نصر گرفت.

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (عليهم السلام) ج‏14 182
باب 15 قصص زكريا و يحيى ع ….. ص : 163
24- ص، [قصص الأنبياء عليهم السلام‏] فِي خَبَرٍ آخَرَ:
أَنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ع بَعَثَ يَحْيَى بْنَ زَكَرِيَّا ع فِي اثْنَيْ عَشَرَ مِنَ الْحَوَارِيِّينَ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ وَ يَنْهَاهُمْ عَنْ نِكَاحِ ابْنَةِ الْأُخْتِ قَالَ وَ كَانَ لِمَلِكِهِمْ بِنْتُ أُخْتٍ تُعْجِبُهُ وَ كَانَ يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَهَا فَلَمَّا بَلَغَ أُمَّهَا أَنَّ يَحْيَى ع نَهَى عَنْ مِثْلِ هَذَا النِّكَاحِ أَدْخَلَتْ بِنْتَهَا عَلَى الْمَلِكِ مُزَيَّنَةً فَلَمَّا رَآهَا سَأَلَهَا عَنْ حَاجَتِهَا
قَالَتْ حَاجَتِي أَنْ تَذْبَحَ يَحْيَى بْنَ زَكَرِيَّا
فَقَالَ سَلِي غَيْرَ هَذَا
فَقَالَتْ لَا أَسْأَلُكَ غَيْرَ هَذَا
فَلَمَّا أَبَتْ عَلَيْهِ دَعَا بِطَشْتٍ وَ دَعَا بِيَحْيَى ع فَذَبَحَهُ فَبَدَرَتْ قَطْرَةٌ مِنْ دَمِهِ فَوَقَعَتْ عَلَى الْأَرْضِ فَلَمْ تَزَلْ تَعْلُو حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ بُخْتَنَصَّرَ عَلَيْهِمْ فَجَاءَتْهُ عَجُوزٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَدَلَّتْهُ عَلَى ذَلِكَ الدَّمِ فَأَلْقَى فِي نَفْسِهِ أَنْ يَقْتُلَ عَلَى ذَلِكَ الدَّمِ مِنْهُمْ حَتَّى يَسْكُنَ فَقَتَلَ عَلَيْهَا سَبْعِينَ أَلْفاً فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ حَتَّى سَكَنَ.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع:
مِثْلَهُ وَ فِيهِ فَسَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ بُخْتَنَصَّرَ
وَ سُمِّيَ بِهِ لِأَنَّهُ رَضَعَ بِلَبَنِ كَلْبَةٍ
وَ كَانَ اسْمُ الْكَلْبِ بُخْتَ وَ اسْمُ صَاحِبِهِ نَصَّرَ
وَ كَانَ مَجُوسِيّاً أَغْلَفَ أَغَارَ عَلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ وَ دَخَلَهُ فِي سِتِّمِائَةِ أَلْفِ عَلَمٍ
ثُمَّ بَعَثَ بُخْتَنَصَّرُ إِلَى النَّبِيِّ فَقَالَ إِنَّكَ نُبِّئْتَ عَنْ رَبِّكَ وَ خَبَّرْتَهُمْ بِمَا أَصْنَعُ بِهِمْ فَإِنْ شِئْتَ فَأَقِمْ عِنْدِي وَ إِنْ شِئْتَ فَاخْرُجْ قَالَ بَلْ أَخْرُجُ فَتَزَوَّدَ عَصِيراً وَ لَبَناً وَ خَرَجَ.

زوراء: شهری که همه تمایل دارن برن اونجا! تمنای همه رفتن به اونجاست! اونجا و در اون شهر به تمناهای خودشون که مصادق گوناگون حبّ دنیاست، میرسند.
«إِنَّ الْقَائِمَ الْمَهْدِيَّ … يَظْهَرُ بَعْدَ غَيْبَتِهِ مَعَ … خَرَابِ الزَّوْرَاءِ»
«إِنَّ الْقَائِمَ الْمَهْدِيَّ مِنْ نَسْلِ عَلِيٍّ أَشْبَهُ النَّاسِ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ سِيمَاءَ وَ هَيْئَةً يُعْطِيهِ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ مَا أَعْطَى الْأَنْبِيَاءَ وَ يَزِيدُهُ وَ يُفَضِّلُهُ إِنَّ الْقَائِمَ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ لَهُ غَيْبَةٌ كَغَيْبَةِ يُوسُفَ وَ رَجْعَةٌ كَرَجْعَةِ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ثُمَّ يَظْهَرُ بَعْدَ غَيْبَتِهِ مَعَ طُلُوعِ النَّجْمِ الْآخِرِ وَ خَرَابِ الزَّوْرَاءِ وَ هِيَ الرَّيُّ وَ خَسْفِ الْمُزَوَّرَةِ وَ هِيَ بَغْدَادُ وَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ حَرْبِ وَلَدِ الْعَبَّاسِ مَعَ فِتْيَانِ أَرْمَنِيَّةَ وَ آذَرْبِيجَانَ
تِلْكَ حَرْبٌ يُقْتَلُ فِيهَا أُلُوفٌ وَ أُلُوفٌ كُلٌّ يَقْبِضُ عَلَى سَيْفٍ مَجْلِيٍّ تَخْفِقُ عَلَيْهِ رَايَاتٌ سُودٌ تِلْكَ حَرْبٌ يُسْتَبْشَرُ فِيهَا الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ وَ الطَّاعُونُ الْأَكْبَرُ.»
+ «كُنْتُ وَ أَخِي فِي جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ وَ خَرَّبْنَا الدُّنْيَا مِنْ دِمَشْقَ إِلَى الزَّوْرَاء»

چه چیزهای عجیبی در این شهر زوراء دیده میشه!!!
اینها علائم شهری است که همه به اون تمایل دارند «زوراء» و میخوان برن اونجا و برای همینه که اون شهر، و البته بهتره بگیم: مردم اون شهر، بخاطر این علاقۀ شدید به این تمناهایی که خدا ازشون نهی کرده، چون اصرار در انجام این کارهای زشت دارند، برای همینه که خدا هم اونا رو با بدترین خلقش، مورد عذاب قرار میده و همه شونو به طرز فجیعی عذاب میکنه، پناه میبریم به خدای مهربان از شر اعتقادی که در قلوب خبیث مردم این شهر جای دارد.
کنار هر عدم گذشت از دلخواه، یک سر بریده است!
مردم این شهر زوراء، برای رسیدن به دلخواههای خود، در پروندۀ اعمال خود، سرهای بریدۀ زیادی از انبیاء و اوصیاء رو جمع کرده‌اند!

امام صادق علیه السلام:
عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: 
حمران گويد:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ ذُكِرَ هَؤُلاَءِ عِنْدَهُ وَ سُوءُ حَالِ اَلشِّيعَةِ عِنْدَهُمْ

روزى در محضر امام صادق عليه السّلام سخن از خلفاى ناحق و وضع بدى كه شيعه در نزد آنان دارند بميان آمد.
فَقَالَ
حضرت فرمود:
إِنِّي سِرْتُ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ اَلْمَنْصُورِ وَ هُوَ فِي مَوْكِبِهِ وَ هُوَ عَلَى فَرَسٍ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ خَيْلٌ وَ مِنْ خَلْفِهِ خَيْلٌ وَ أَنَا عَلَى حِمَارٍ إِلَى جَانِبِهِ
هنگامى من با ابو جعفر منصور بجائى ميرفتيم، و او در ميان موكب خلافت بر اسبى سوار بود و از جلو و از پشت سرش گروهى سوار بودند و من نيز در كنار او بر الاغى سوار بودم
فَقَالَ لِي
منصور بمن گفت:
يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ 
اى ابا عبد اللّٰه
قَدْ كَانَ
كار (خلافت به سود ما) انجام شد (و ما به خلافت رسيديم)
فَيَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَفْرَحَ بِمَا أَعْطَانَا اَللَّهُ مِنَ اَلْقُوَّةِ وَ فَتَحَ لَنَا مِنَ اَلْعِزِّ
و اكنون شايسته است كه تو نيز به اين نيروئى كه خدا به ما داده و درب عزتى كه به روى ما گشوده خوشحال باشى،
وَ لاَ تُخْبِرَ اَلنَّاسَ أَنَّكَ أَحَقُّ بِهَذَا اَلْأَمْرِ مِنَّا وَ أَهْلَ بَيْتِكَ
و به مردم نگوئى كه تو از ما و از همۀ خاندانت به كار خلافت شايسته‌تر هستى
فَتُغْرِيَنَا بِكَ وَ بِهِمْ

تا ما را به شدت‌عمل نسبت به خودت و نسبت به مردم وادار كنى‌؟
قَالَ
حضرت فرمايد:
فَقُلْتُ
من بدو گفتم:
وَ مَنْ رَفَعَ هَذَا إِلَيْكَ عَنِّي فَقَدْ كَذَبَ
هر كه اين سخن را از من براى تو نقل كرده دروغ گفته،
فَقَالَ لِي
گفت:
أَ تَحْلِفُ عَلَى مَا تَقُولُ

آيا بر اين سخنى كه ميگوئى قسم ميخورى‌؟
قَالَ
فرمود:
فَقُلْتُ
بدو گفتم:
إِنَّ اَلنَّاسَ سَحَرَةٌ يَعْنِي يُحِبُّونَ أَنْ يُفْسِدُوا قَلْبَكَ عَلَيَّ
مردم افسونگرند يعنى ميخواهند دل تو را با من بد كنند،
فَلاَ تُمَكِّنْهُمْ مِنْ سَمْعِكَ
تو نبايد سخن آنها را در گوش خود بگيرى
فَإِنَّا إِلَيْكَ أَحْوَجُ مِنْكَ إِلَيْنَا

زيرا كه ما به تو نيازمندتريم از تو به ماها
فَقَالَ لِي
گفت:
تَذْكُرُ يَوْمَ سَأَلْتُكَ
يادت هست كه روزى من از تو پرسيدم:
هَلْ لَنَا مُلْكٌ

آيا ما به سلطنت خواهيم رسيد؟
فَقُلْتَ
و تو گفتى:
نَعَمْ طَوِيلٌ عَرِيضٌ شَدِيدٌ

آرى زمانى دراز و پهناور و سخت،
فَلاَ تَزَالُونَ فِي مُهْلَةٍ مِنْ أَمْرِكُمْ وَ فُسْحَةٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ
و همچنان در كار خود مهلت داريد و در دنياى خود فراخمند زندگى كنيد 
حَتَّى تُصِيبُوا مِنَّا دَماً حَرَاماً فِي شَهْرٍ حَرَامٍ فِي بَلَدٍ حَرَامٍ
تا وقتى كه چون خون حرامى را از ما در ماه حرام و در شهر حرامى بريزيد
فَعَرَفْتُ أَنَّهُ قَدْ حَفِظَ اَلْحَدِيثَ

(امام فرمايد:)
من فهميدم كه حديث را خوب حفظ‍‌ كرده
فَقُلْتُ
بدو گفتم:
لَعَلَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكْفِيَكَ
شايد خداى عز و جل تو را از دست زدن بدين كار نگهدارى كند،
فَإِنِّي لَمْ أَخُصَّكَ بِهَذَا
زيرا من تو بالخصوص را نگفتم (كه چنين كارى ميكنى)
وَ إِنَّمَا هُوَ حَدِيثٌ رَوَيْتُهُ
و اين سخن حديثى بود كه من بيان كردم،
ثُمَّ لَعَلَّ غَيْرَكَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ يَتَوَلَّى ذَلِكَ

وانگهى شايد كس ديگرى از خاندانت غير از تو مرتكب اين كار گردد!
فَسَكَتَ عَنِّي

اين سخن را كه شنيد ساكت شده چيزى نگفت.
فَلَمَّا رَجَعْتُ إِلَى مَنْزِلِي أَتَانِي بَعْضُ مَوَالِينَا فَقَالَ
چون به خانه برگشتم يكى از دوستان ما به نزد من آمده گفت:
جُعِلْتُ فِدَاكَ
قربانت گردم
وَ اَللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُكَ فِي مَوْكِبِ أَبِي جَعْفَرٍ 
وَ أَنْتَ عَلَى حِمَارٍ وَ هُوَ عَلَى فَرَسٍ
وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَيْكَ يُكَلِّمُكَ كَأَنَّكَ تَحْتَهُ
بخدا من شما را در موكب (سلطنتى) ابى جعفر ديدم
كه بر الاغى سوار بودى و او بر اسبى سوار بود،
و از روى اسب با شما سخن ميگفت مثل اينكه شما زير دست او بودى،
فَقُلْتُ بَيْنِي وَ بَيْنَ نَفْسِي
و من كه چنين ديدم پيش خود گفتم:
هَذَا حُجَّةُ اَللَّهِ عَلَى اَلْخَلْقِ وَ صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ اَلَّذِي يُقْتَدَى بِهِ
اين حجت خدا است بر مردم و زمامدارى است كه بايد باو اقتدا شود،
وَ هَذَا اَلْآخَرُ يَعْمَلُ بِالْجَوْرِ وَ يَقْتُلُ أَوْلاَدَ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ يَسْفِكُ اَلدِّمَاءَ فِي اَلْأَرْضِ بِمَا لاَ يُحِبُّ اَللَّهُ
و اين ديگرى كسى است كه به ستم رفتار كند
و فرزندان پيامبران را ميكشد، و خونهاى ناحق روى زمين ميريزد.
وَ هُوَ فِي مَوْكِبِهِ وَ أَنْتَ عَلَى حِمَارٍ
و با اين حال او در موكب سلطنتى و شوكت است و تو بر الاغى سوارى‌؟!
فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ شَكٌّ حَتَّى خِفْتُ عَلَى دِينِي وَ نَفْسِي
و از اين منظره شك و ترديدى در دلم افتاده كه از آن (بر عقيدۀ) خود و دينم ترسيدم!
[مثل داستان چیزی که سلمان از علی ع دید در موضوع بستن دستهای حضرت و بردن ایشان برای گرفتن بیعت با زور برای ابوبکر!]
قَالَ
حضرت فرمايد:
فَقُلْتُ
من بدو گفتم:
لَوْ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ حَوْلِي وَ بَيْنَ يَدَيَّ وَ مِنْ خَلْفِي وَ عَنْ يَمِينِي وَ عَنْ شِمَالِي مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ لاَحْتَقَرْتَهُ وَ اِحْتَقَرْتَ مَا هُوَ فِيهِ

اگر تو فرشتگانى را كه گرداگرد من و پيش رو و پشت سر و طرف راست و چپ من بودند ميديدى او و بساط‍‌ سلطنتش را كوچك ميشمردى!
فَقَالَ
(آن مرد كه اين سخن را شنيد) گفت:
اَلْآنَ سَكَنَ قَلْبِي

اكنون دلم آرام شد.
ثُمَّ قَالَ
سپس گفت:
إِلَى مَتَى هَؤُلاَءِ يَمْلِكُونَ أَوْ مَتَى اَلرَّاحَةُ مِنْهُمْ؟
تا كى اينان بايد سلطنت كنند،
يا تا چه وقت اين راحتى و آسايش را دارند؟
فَقُلْتُ

من بدو گفتم:
أَ لَيْسَ تَعْلَمُ أَنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ مُدَّةً

آيا ندانى كه هر چيزى مدتى دارد؟
قَالَ

گفت:
بَلَى

چرا،
فَقُلْتُ

گفتم:
هَلْ يَنْفَعُكَ عِلْمُكَ أَنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ إِذَا جَاءَ كَانَ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ اَلْعَيْنِ
آيا به تو سود بخشد اگر بدانى كه اين جريان (به سر آمدن دوران آنها) هر گاه زمانش فرا رسد از چشم بهم‌زدنى زودتر برسد!
إِنَّكَ لَوْ تَعْلَمُ حَالَهُمْ عِنْدَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَيْفَ هِيَ كُنْتَ لَهُمْ أَشَدَّ بُغْضاً
اگر تو حال ايشان را در نزد خداى عز و جل ميدانستى كه چه حالى است خشم تو نسبت بآنها بيشتر ميشد، 
وَ لَوْ جَهَدْتَ أَوْ جَهَدَ أَهْلُ اَلْأَرْضِ أَنْ يُدْخِلُوهُمْ فِي أَشَدِّ مَا هُمْ فِيهِمْ مِنَ اَلْإِثْمِ لَمْ يَقْدِرُوا

و اگر تو كوشش كنى يا همۀ مردم روى زمين كوشش كنند كه اينان را از نظر گناه در وضعى سخت‌تر از وضعى كه اكنون در آن هستند درآورند نخواهند توانست،
فَلاَ يَسْتَفِزَّنَّكَ اَلشَّيْطَانُ
پس شيطان تو را نلغزاند و پريشان نكند،
فَإِنَّ اَلْعِزَّةَ لِلَّهِ «وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لٰكِنَّ اَلْمُنٰافِقِينَ لاٰ يَعْلَمُونَ»
كه براستى عزت از آن خدا و رسول او و مردم باايمان است ولى منافقان نميدانند.
أَ لاَ تَعْلَمُ أَنَّ مَنِ اِنْتَظَرَ أَمْرَنَا وَ صَبَرَ عَلَى مَا يَرَى مِنَ اَلْأَذَى وَ اَلْخَوْفِ هُوَ غَداً فِي زُمْرَتِنَا

آيا ندانسته‌اى كه هر كه چشم براه دولت ما باشد و بر آزار و ترسى كه مى‌بيند شكيبائى ورزد فرداى قيامت در زمرۀ ما محشور گردد.

حالا جواب این سوال که:
پس کی فرج میرسه؟
وقتی که شاهد این اتفاقات باشیم:

«
فَإِذَا رَأَيْتَ … وَ رَأَيْتَ … وَ رَأَيْتَ …»
چه چیزهایی باید آدم ببینه واقعا …

فَإِذَا رَأَيْتَ اَلْحَقَّ قَدْ مَاتَ وَ ذَهَبَ أَهْلُهُ
پس هر گاه ديدى كه حق مرده، و (حق‌جويان و) اهل حق از ميان رفتند
وَ رَأَيْتَ اَلْجَوْرَ قَدْ شَمِلَ اَلْبِلاَدَ
و ديدى كه ستم همۀ شهرها را فرا گرفته،
وَ رَأَيْتَ اَلْقُرْآنَ قَدْ خَلُقَ
وَ أُحْدِثَ فِيهِ مَا لَيْسَ فِيهِ
وَ وُجِّهَ عَلَى اَلْأَهْوَاءِ

و ديدى كه (دستورات) قرآن كهنه شده
و چيزهائى كه در آن نيست در آن پديد شده،
و (آيات آن) طبق دلخواه توجيه شده،
وَ رَأَيْتَ اَلدِّينَ قَدِ اِنْكَفَأَ كَمَا يَنْكَفِئُ اَلْمَاءُ
و ديدى كه آئين زير و رو گشته چنانچه آب زير و رو شود،
وَ رَأَيْتَ أَهْلَ اَلْبَاطِلِ قَدِ اِسْتَعْلَوْا عَلَى أَهْلِ اَلْحَقِّ

و ديدى كه اهل باطل بر اهل حق بزرگى جويند،
وَ رَأَيْتَ اَلشَّرَّ ظَاهِراً لاَ يُنْهَى عَنْهُ وَ يُعْذَرُ أَصْحَابُهُ

و ديدى كه شر و بدى آشكار است و از او نهى نشود و هر كه بد كند او را معذور دانند،
وَ رَأَيْتَ اَلْفِسْقَ قَدْ ظَهَرَ
وَ اِكْتَفَى اَلرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ اَلنِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ

و ديدى كه بزهكارى آشكار گرديده،
و مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلْمُؤْمِنَ صَامِتاً لاَ يُقْبَلُ قَوْلُهُ
و ديدى كه شخص مؤمن مهر بر لب زده و سخنش را نپذيرند،
وَ رَأَيْتَ اَلْفَاسِقَ يَكْذِبُ وَ لاَ يُرَدُّ عَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ فِرْيَتُهُ
و ديدى كه شخص فاسق دروغ گويد و كسى دروغ و افترايش را بر او باز نگرداند،
وَ رَأَيْتَ اَلصَّغِيرَ يَسْتَحْقِرُ بِالْكَبِيرِ
و ديدى كه (بچۀ) كوچك (مرد) بزرگ را خوار شمارد،
وَ رَأَيْتَ اَلْأَرْحَامَ قَدْ تَقَطَّعَتْ

و ديدى كه قطع رحم كنند،
وَ رَأَيْتَ مَنْ يَمْتَدِحُ بِالْفِسْقِ يَضْحَكُ مِنْهُ وَ لاَ يُرَدُّ عَلَيْهِ قَوْلُهُ

و ديدى هر كه را به كار بد بستايند خندان گردد و سخن گوينده را به او باز نگرداند
وَ رَأَيْتَ اَلْغُلاَمَ يُعْطِي مَا تُعْطِي اَلْمَرْأَةُ

و ديدى كه پسر بچه همان كند كه زنان كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلنِّسَاءَ يَتَزَوَّجْنَ اَلنِّسَاءَ

و ديدى كه زنان با زنان تزويج كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلثَّنَاءَ قَدْ كَثُرَ

و ديدى كه مدح و ثنا (و تملق و چاپلوسى) بسيار گردد،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ يُنْفِقُ اَلْمَالَ فِي غَيْرِ طَاعَةِ اَللَّهِ
فَلاَ يُنْهَى وَ لاَ يُؤْخَذُ عَلَى يَدَيْهِ

و ديدى كه مرد مال خود را در غير راه اطاعت خدا خرج كند
و كسى از كار او جلوگيرى نكند و دستش را نگيرند،
وَ رَأَيْتَ اَلنَّاظِرَ يَتَعَوَّذُ بِاللَّهِ مِمَّا يَرَى اَلْمُؤْمِنَ فِيهِ مِنَ اَلاِجْتِهَادِ
و ديدى كه چون شخصى كوشش مؤمن را (در اطاعت خدا) بيند از كوشش او بخدا پناه برد،
وَ رَأَيْتَ اَلْجَارَ يُؤْذِي جَارَهُ وَ لَيْسَ لَهُ مَانِعٌ

و ديدى كه همسايه همسايه‌آزارى كند و مانعى براى او در اين كار نيست،
وَ رَأَيْتَ اَلْكَافِرَ فَرِحاً لِمَا يَرَى فِي اَلْمُؤْمِنِ مَرِحاً لِمَا يَرَى فِي اَلْأَرْضِ مِنَ اَلْفَسَادِ

و ديدى كه كافر خوشحال است از آنچه در مؤمن مى‌بيند و شاد است از اينكه در روى زمين فساد و تباهى بيند،
وَ رَأَيْتَ اَلْخُمُورَ تُشْرَبُ عَلاَنِيَةً
وَ يَجْتَمِعُ عَلَيْهَا مَنْ لاَ يَخَافُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ

و ديدى كه شراب را آشكارا بنوشند
و براى نوشيدنش گرد هم برآيند كسانى كه از خداى عز و جل نمى‌ترسند،
وَ رَأَيْتَ اَلْآمِرَ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِيلاً
و ديدى كه امركنندۀ به معروف خوار است،
وَ رَأَيْتَ اَلْفَاسِقَ فِيمَا لاَ يُحِبُّ اَللَّهُ قَوِيّاً مَحْمُوداً

و فاسق در آنچه خدا دوست ندارد نيرومند و ستوده است،
وَ رَأَيْتَ أَصْحَابَ اَلْآيَاتِ يُحْتَقَرُونَ وَ يُحْتَقَرُ مَنْ يُحِبُّهُمْ

و ديدى كه اهل قرآن و تفسير خوارند و هر كه آنان را دوست دارد نيز خوار است،
وَ رَأَيْتَ سَبِيلَ اَلْخَيْرِ مُنْقَطِعاً وَ سَبِيلَ اَلشَّرِّ مَسْلُوكاً

و ديدى كه راه خير بسته شده و براه شر و بدى رفت و آمد گردد،
وَ رَأَيْتَ بَيْتَ اَللَّهِ قَدْ عُطِّلَ وَ يُؤْمَرُ بِتَرْكِهِ

و ديدى كه خانۀ كعبه تعطيل شده و دستور به نرفتن آن ميدهند،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ يَقُولُ مَا لاَ يَفْعَلُهُ

و ديدى كه مرد به زبان گويد آنچه را عمل بدان نكند،
وَ رَأَيْتَ اَلرِّجَالَ يَتَسَمَّنُونَ لِلرِّجَالِ وَ اَلنِّسَاءَ لِلنِّسَاءِ

و ديدى كه مردان براى استفادۀ مردان خود را فربه كنند و زنان براى زنان،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ مَعِيشَتُهُ مِنْ دُبُرِهِ وَ مَعِيشَةُ اَلْمَرْأَةِ مِنْ فَرْجِهَا

و ديدى كه زندگى مرد از پسش اداره گردد و زندگى زن از فرجش،
وَ رَأَيْتَ اَلنِّسَاءَ يَتَّخِذْنَ اَلْمَجَالِسَ كَمَا يَتَّخِذُهَا اَلرِّجَالُ

و ديدى زنان نيز چون مردان براى خود انجمنها ترتيب دهند،
وَ رَأَيْتَ اَلتَّأْنِيثَ فِي وُلْدِ اَلْعَبَّاسِ قَدْ ظَهَرَ
وَ أَظْهَرُوا اَلْخِضَابَ
وَ اِمْتَشَطُوا كَمَا تَمْتَشِطُ اَلْمَرْأَةُ لِزَوْجِهَا

وَ أَعْطَوُا اَلرِّجَالَ اَلْأَمْوَالَ عَلَى فُرُوجِهِمْ
و ديدى در فرزندان عباس كارهاى زنانگى آشكار شد
و خضاب كنند
و آرایش کنند چنانکه زن براى شوهر خود آرایش كند،
و به مردها براى فروج خود پول دهند
(يعنى براى اينكه مردان با آنها كار شنيع انجام دهند، يا پول دهند تا مردان با زنانشان جمع شوند)
وَ تُنُوفِسَ فِي اَلرَّجُلِ وَ تَغَايَرَ عَلَيْهِ اَلرِّجَالُ
و ديدى كه در بارۀ استفادۀ از مرد رقابت شود و مردان بر سر اين كار غيرت‌ورزى كنند،
وَ كَانَ صَاحِبُ اَلْمَالِ أَعَزَّ مِنَ اَلْمُؤْمِنِ
و پولدار عزيزتر از مؤمن باشد،
وَ كَانَ اَلرِّبَا ظَاهِراً لاَ يُعَيَّرُ
و ربا آشكار شود و بر آن سرزنش نشود،
وَ كَانَ اَلزِّنَا تُمْتَدَحُ بِهِ اَلنِّسَاءُ

و زنان بر دادن زنا ستايش شوند،
وَ رَأَيْتَ اَلْمَرْأَةَ تُصَانِعُ زَوْجَهَا عَلَى نِكَاحِ اَلرِّجَالِ

و ديدى كه زن براى نكاح مردان با شوهر خود همكارى كند،
وَ رَأَيْتَ أَكْثَرَ اَلنَّاسِ وَ خَيْرَ بَيْتٍ مَنْ يُسَاعِدُ اَلنِّسَاءَ عَلَى فِسْقِهِنَّ

و ديدى بيشتر مردم و بهترين خانه‌ها آن باشد كه با زنان در هرزگى آنها كمك كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلْمُؤْمِنَ مَحْزُوناً مُحْتَقَراً ذَلِيلاً

و ديدى كه مرد باايمان غمناك و پست و خوار گردد،
وَ رَأَيْتَ اَلْبِدَعَ وَ اَلزِّنَا قَدْ ظَهَرَ

و ديدى كه بدعت و زنا آشكار گردد،
وَ رَأَيْتَ اَلنَّاسَ يَعْتَدُّونَ بِشَاهِدِ اَلزُّورِ

و ديدى كه مردم بشهادت ناحق اعتماد كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلْحَرَامَ يُحَلَّلُ

وَ رَأَيْتَ اَلْحَلاَلَ يُحَرَّمُ
و ديدى كه حرام حلال شود و حلال حرام گردد،
وَ رَأَيْتَ اَلدِّينِ بِالرَّأْيِ وَ عُطِّلَ اَلْكِتَابُ وَ أَحْكَامُهُ

و ديدى كه دين به رأى تعيين شود و قرآن و احكام آن تعطيل گردد،
وَ رَأَيْتَ اَللَّيْلَ لاَ يُسْتَخْفَى بِهِ مِنَ اَلْجُرْأَةِ عَلَى اَللَّهِ
و ديدى كه از روى دليرى بر خدا مردم براى انجام كار بد انتظار آمدن شب را نكشند،
وَ رَأَيْتَ اَلْمُؤْمِنَ لاَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يُنْكِرَ إِلاَّ بِقَلْبِهِ
و ديدى كه مؤمن نتواند كار بد را انكار كند جز به دلش،
وَ رَأَيْتَ اَلْعَظِيمَ مِنَ اَلْمَالِ يُنْفَقُ فِي سَخَطِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

و ديدى كه مال كلان در مورد خشم خداى عز و جل خرج شود،
وَ رَأَيْتَ اَلْوُلاَةَ يُقَرِّبُونَ أَهْلَ اَلْكُفْرِ وَ يُبَاعِدُونَ أَهْلَ اَلْخَيْرِ

و ديدى كه زمامداران به كافران نزديك شوند و از خوبان دورى گزينند،
وَ رَأَيْتَ اَلْوُلاَةَ يَرْتَشُونَ فِي اَلْحُكْمِ

و ديدى كه فرمانروايان در داورى رشوه گيرند،
وَ رَأَيْتَ اَلْوِلاَيَةَ قَبَالَةً لِمَنْ زَادَ

و ديدى كه حكومت و فرمانروائى در مزايده قرار گيرد،
وَ رَأَيْتَ ذَوَاتِ اَلْأَرْحَامِ يُنْكَحْنَ وَ يُكْتَفَى بِهِنَّ

و ديدى كه خويشاوندان محرم را نكاح كنند و به همانها اكتفا كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ يُقْتَلُ عَلَى اَلتُّهَمَةِ وَ عَلَى اَلظِّنَّةِ

و ديدى كه بصرف تهمت و سوء ظن مردم را بكشند،
وَ يَتَغَايَرُ عَلَى اَلرَّجُلِ اَلذَّكَرِ فَيَبْذُلُ لَهُ نَفْسَهُ وَ مَالَهُ

و در بارۀ استفادۀ از مرد نر غيرت‌ورزى شود و جان و مال سر اين كار دهند،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ يُعَيَّرُ عَلَى إِتْيَانِ اَلنِّسَاءِ

و ديدى كه مرد براى آميزش با زنان مورد سرزنش قرار گيرد
(و باصطلاح روز، هم‌جنس‌بازى مد شود)،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ يَأْكُلُ مِنْ كَسْبِ اِمْرَأَتِهِ مِنَ اَلْفُجُورِ
يَعْلَمُ ذَلِكَ وَ يُقِيمُ عَلَيْهِ

و ديدى كه مرد از كسب زنش از هرزگى نان ميخورد، 
آن را ميداند و به آن تن ميدهد،
وَ رَأَيْتَ اَلْمَرْأَةَ تَقْهَرُ زَوْجَهَا
وَ تَعْمَلُ مَا لاَ يَشْتَهِي
وَ تُنْفِقُ عَلَى زَوْجِهَا

و ديدى كه زن بر مرد خود مسلط‍‌ شود
و كارى را كه مرد نميخواهد انجام دهد
و به شوهر خود خرجى ميدهد،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ يُكْرِي اِمْرَأَتَهُ وَ جَارِيَتَهُ
و ديدى كه مرد زن و كنيزش را (براى زنا) كرايه ميدهد،
وَ يَرْضَى بِالدَّنِيِّ مِنَ اَلطَّعَامِ وَ اَلشَّرَابِ

و بخوراك و نوشيدنى پستى تن در ميدهد،
وَ رَأَيْتَ اَلْأَيْمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَثِيرَةً عَلَى اَلزُّورِ

و ديدى كه سوگندهاى بناحق بنام خدا بسيار گردد،
وَ رَأَيْتَ اَلْقِمَارَ قَدْ ظَهَرَ

و قمار بازى آشكارا شود،
وَ رَأَيْتَ اَلشَّرَابَ يُبَاعُ ظَاهِراً لَيْسَ لَهُ مَانِعٌ

و شراب را بدون مانع علنا بفروشند،
وَ رَأَيْتَ اَلنِّسَاءَ يَبْذُلْنَ أَنْفُسَهُنَّ لِأَهْلِ اَلْكُفْرِ

و ديدى زنان خود را در اختيار كافران گذارند،
وَ رَأَيْتَ اَلْمَلاَهِيَ قَدْ ظَهَرَتْ يُمَرُّ بِهَا
لاَ يَمْنَعُهَا أَحَدٌ أَحَداً وَ لاَ يَجْتَرِئُ أَحَدٌ عَلَى مَنْعِهَا

و ديدى ساز و ضرب علنى گردد و بر سر كوى و بازار آشكارا زنند
و كسى از آن جلوگيرى نكند و كسى جرأت جلوگيرى آن را ندارد،
وَ رَأَيْتَ اَلشَّرِيفَ يَسْتَذِلُّهُ اَلَّذِي يُخَافُ سُلْطَانُهُ

و ديدى مردم شريف را خوار كند كسى كه مردم از تسلط‍‌ و قدرتش ترس دارند،
وَ رَأَيْتَ أَقْرَبَ اَلنَّاسِ مِنَ اَلْوُلاَةِ مَنْ يَمْتَدِحُ بِشَتْمِنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ 

و ديدى كه نزديك‌ترين مردم به فرمانروايان كسى است كه به دشنام‌گوئى ما خانواده ستايش شود،
وَ رَأَيْتَ مَنْ يُحِبُّنَا يُزَوَّرُ وَ لاَ تُقْبَلُ شَهَادَتُهُ

و ديدى هر كس ما را دوست دارد دروغگويش دانند و شهادتش را نپذيرند،
وَ رَأَيْتَ اَلزُّورَ مِنَ اَلْقَوْلِ يُتَنَافَسُ فِيهِ

و ديدى بر سر گفتن حرف زور و ناحق مردم با همديگر رقابت كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلْقُرْآنَ قَدْ ثَقُلَ عَلَى اَلنَّاسِ اِسْتِمَاعُهُ
وَ خَفَّ عَلَى اَلنَّاسِ اِسْتِمَاعُ اَلْبَاطِلِ

و ديدى كه شنيدن قرآن بر مردم سنگين و گران آيد
و در عوض شنيدن چيزهاى ناروا براى آنها آسان و مطلوب است،
وَ رَأَيْتَ اَلْجَارَ يُكْرِمُ اَلْجَارَ خَوْفاً مِنْ لِسَانِهِ
و ديدى كه همسايه همسايه را گرامى دارد از ترس زبانش،
وَ رَأَيْتَ اَلْحُدُودَ قَدْ عُطِّلَتْ وَ عُمِلَ فِيهَا بِالْأَهْوَاءِ

و ديدى حدود خدا تعطيل شده و در آن طبق دلخواه خود عمل كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلْمَسَاجِدَ قَدْ زُخْرِفَتْ
و ديدى كه مساجد طلاكارى و نقاشى شود،
وَ رَأَيْتَ أَصْدَقَ اَلنَّاسِ عِنْدَ اَلنَّاسِ اَلْمُفْتَرِيَ اَلْكَذِبَ
و ديدى راستگوترين مرد پيش آنها كسى است كه بدروغ افتراء بندد،
وَ رَأَيْتَ اَلشَّرَّ قَدْ ظَهَرَ وَ اَلسَّعْيَ بِالنَّمِيمَةِ

و ديدى كه شر و سخن چينى آشكار گردد،
وَ رَأَيْتَ اَلْبَغْيَ قَدْ فَشَا

و ديدى كه ستمكارى شيوع يافته،
وَ رَأَيْتَ اَلْغِيبَةَ تُسْتَمْلَحُ
وَ يُبَشِّرُ بِهَا اَلنَّاسُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً

و ديدى كه غيبت را سخن خوش مزه و نمكين شمارند،
و مردم همديگر را بدان مژده دهند،
وَ رَأَيْتَ طَلَبَ اَلْحَجِّ وَ اَلْجِهَادِ لِغَيْرِ اَللَّهِ
و ديدى كه براى غير خدا بحج و جهاد روند،
وَ رَأَيْتَ اَلسُّلْطَانَ يُذِلُّ لِلْكَافِرِ اَلْمُؤْمِنَ

و ديدى كه سلطان بخاطر كافر مؤمن را خوار كند،
وَ رَأَيْتَ اَلْخَرَابَ قَدْ أُدِيلَ مِنَ اَلْعُمْرَانِ

و ديدى كه خرابى بر آبادانى چيره گشته،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ مَعِيشَتُهُ مِنْ بَخْسِ اَلْمِكْيَالِ وَ اَلْمِيزَانِ

و ديدى كه زندگى مرد از كم فروشى اداره مى‌شود،
وَ رَأَيْتَ سَفْكَ اَلدِّمَاءِ يُسْتَخَفُّ بِهَا

و ديدى خونريزى را آسان شمارند (و اهميتى در نظر مردم ندارد)،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ يَطْلُبُ اَلرِّئَاسَةَ لِعَرَضِ اَلدُّنْيَا
و ديدى كه مرد براى غرض دنيائى رياست ميطلبد
وَ يَشْهَرُ نَفْسَهُ بِخُبْثِ اَللِّسَانِ لِيُتَّقَى وَ تُسْنَدَ إِلَيْهِ اَلْأُمُورُ

و خود را به بدزبانى مشهور ميسازد تا از او بترسند و كارها را باو واگذارند،
وَ رَأَيْتَ اَلصَّلاَةَ قَدِ اُسْتُخِفَّ بِهَا
و ديدى نماز را سبك شمارند،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ عِنْدَهُ اَلْمَالُ اَلْكَثِيرُ ثُمَّ لَمْ يُزَكِّهِ مُنْذُ مَلَكَهُ
و ديدى كه مرد مال بسيار دارد و از وقتى كه آن را پيدا كرده زكاتش را نداده،
وَ رَأَيْتَ اَلْمَيِّتَ يُنْبَشُ مِنْ قَبْرِهِ وَ يُؤْذَى وَ تُبَاعُ أَكْفَانُهُ

و ديدى كه گور مرده‌ها را بشكافند و آنها را بيازارند و كفنهاشان را بفروشند،
وَ رَأَيْتَ اَلْهَرْجَ قَدْ كَثُرَ

و ديدى كه آشوب بسيار است،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ يُمْسِي نَشْوَانَ وَ يُصْبِحُ سَكْرَانَ
لاَ يَهْتَمُّ بِمَا اَلنَّاسُ فِيهِ

و ديدى كه مرد روز خود را به نشئه (شراب) بشب برد و شب را بمستى صبح كند
و به وضعى كه مردم در آنند اهميت ندهد،
وَ رَأَيْتَ اَلْبَهَائِمَ تُنْكَحُ
و ديدى كه حيوانات را نكاح كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلْبَهَائِمَ يَفْرِسُ بَعْضُهَا بَعْضاً

و ديدى كه حيوانات همديگر را بدرند،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ يَخْرُجُ إِلَى مُصَلاَّهُ وَ يَرْجِعُ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ مِنْ ثِيَابِهِ

و ديدى كه مرد به نمازخانۀ خود رود و چون برگردد جامه در تن ندارد،
وَ رَأَيْتَ قُلُوبَ اَلنَّاسِ قَدْ قَسَتْ وَ جَمَدَتْ أَعْيُنُهُمْ وَ ثَقُلَ اَلذِّكْرُ عَلَيْهِمْ

و ديدى دل مردم سخت و چشمانشان خشك شده و ياد خدا بر آنان سنگين آيد،
وَ رَأَيْتَ اَلسُّحْتَ قَدْ ظَهَرَ يُتَنَافَسُ فِيهِ
و ديدى كسب‌هاى حرام شيوع يافته و بر سر آن رقابت كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلْمُصَلِّيَ إِنَّمَا يُصَلِّي لِيَرَاهُ اَلنَّاسُ

و ديدى كه نماز‌خوان براى ريا و خودنمائى نماز ميخواند،
وَ رَأَيْتَ اَلْفَقِيهَ يَتَفَقَّهُ لِغَيْرِ اَلدِّينِ يَطْلُبُ اَلدُّنْيَا وَ اَلرِّئَاسَةَ

و ديدى كه فقيه براى غير دين مسأله مى‌آموزد و طالب دنيا و رياست است،
وَ رَأَيْتَ اَلنَّاسَ مَعَ مَنْ غَلَبَ

و ديدى كه مردم با كسى هستند كه پيروز شود،
وَ رَأَيْتَ طَالِبَ اَلْحَلاَلِ يُذَمُّ وَ يُعَيَّرُ
وَ طَالِبَ اَلْحَرَامِ يُمْدَحُ وَ يُعَظَّمُ
و ديدى كه هر كس روزى حلال ميجويد مورد سرزنش و مذمّت قرار ميگيرد
و جويندۀ حرام مورد ستايش و تعظيم قرار ميگيرد،
وَ رَأَيْتَ اَلْحَرَمَيْنِ يُعْمَلُ فِيهِمَا بِمَا لاَ يُحِبُّ اَللَّهُ
لاَ يَمْنَعُهُمْ مَانِعٌ وَ لاَ يَحُولُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اَلْعَمَلِ اَلْقَبِيحِ أَحَدٌ

و ديدى كه در حرمين (مكه و مدينه) كارهائى كه خدا دوست ندارد انجام گيرد،
كسى از آنها جلوگيرى نكند و ميان مردم و انجام آنها كسى مانع نشود،
وَ رَأَيْتَ اَلْمَعَازِفَ ظَاهِرَةً فِي اَلْحَرَمَيْنِ 
و ديدى كه ساز و آواز در حرمين آشكارا گردد،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ يَتَكَلَّمُ بِشَيْءٍ مِنَ اَلْحَقِّ وَ يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَى عَنِ اَلْمُنْكَرِ
فَيَقُومُ إِلَيْهِ مَنْ يَنْصَحُهُ فِي نَفْسِهِ فَيَقُولُ
هَذَا عَنْكَ مَوْضُوعٌ

و ديدى كه اگر كسى سخن حق گويد و امر بمعروف و نهى از منكر كند
ديگران او را نصيحت كنند و بگويند:
اين كار بر تو لازم نيست،
وَ رَأَيْتَ اَلنَّاسَ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ
وَ يَقْتَدُونَ بِأَهْلِ اَلشُّرُورِ

و دیدی مردم به همديگر نگاه كنند (و هم چشمى كنند)
و بمردم بدكار اقتداء كنند (و باصطلاح امروز مدپرستى شايع گردد)
وَ رَأَيْتَ مَسْلَكَ اَلْخَيْرِ وَ طَرِيقَهُ خَالِياً لاَ يَسْلُكُهُ أَحَدٌ
و ببينى كه راه خير و طريقۀ آن خالى است و مشترى ندارد،
وَ رَأَيْتَ اَلْمَيِّتَ يُهْزَأُ بِهِ فَلاَ يَفْزَعُ لَهُ أَحَدٌ

و ديدى كه مرده را بمسخره گيرند و كسى براى مرگ او غمناك نشود،
وَ رَأَيْتَ كُلَّ عَامٍ يَحْدُثُ فِيهِ مِنَ اَلشَّرِّ وَ اَلْبِدْعَةِ أَكْثَرُ مِمَّا كَانَ

و ديدى كه هر سال بدى و بدعت تازۀ بيش از گذشته پيدا شده،
وَ رَأَيْتَ اَلْخَلْقَ وَ اَلْمَجَالِسَ لاَ يُتَابِعُونَ إِلاَّ اَلْأَغْنِيَاءَ

و ديدى كه مردم و انجمنها پيروى نكنند مگر از توانگران،
وَ رَأَيْتَ اَلْمُحْتَاجَ يُعْطَى عَلَى اَلضَّحِكِ بِهِ وَ يُرْحَمُ لِغَيْرِ وَجْهِ اَللَّهِ

و ديدى كه بفقير چيز دهند در حالى كه باو بخندند و براى غير خدا باو ترحم كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلْآيَاتِ فِي اَلسَّمَاءِ لاَ يَفْزَعُ لَهَا أَحَدٌ

و ديدى كه نشانه‌هاى آسمانى پديد آيد ولى كسى از آن هراس نكند،
وَ رَأَيْتَ اَلنَّاسَ يَتَسَافَدُونَ كَمَا يَتَسَافَدُ اَلْبَهَائِمُ
لاَ يُنْكِرُ أَحَدٌ مُنْكَراً تَخَوُّفاً مِنَ اَلنَّاسِ

و ديدى كه مردم بر هم بجهند چنانچه حيوانات بر هم ميجهند
و هيچ كس از ترس كار زشتى را انكار نكند،
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ يُنْفِقُ اَلْكَثِيرَ فِي غَيْرِ طَاعَةِ اَللَّهِ
وَ يَمْنَعُ اَلْيَسِيرَ فِي طَاعَةِ اَللَّهِ

و ديدى كه مرد در غير اطاعت خدا زياد خرج كند
ولى در مورد اطاعت از كم هم دريغ دارد،
وَ رَأَيْتَ اَلْعُقُوقَ قَدْ ظَهَرَ وَ اُسْتُخِفَّ بِالْوَالِدَيْنِ
وَ كَانَا مِنْ أَسْوَإِ اَلنَّاسِ حَالاً عِنْدَ اَلْوَلَدِ
وَ يَفْرَحُ بِأَنْ يَفْتَرِيَ عَلَيْهِمَا

و ديدى ناسپاسى پدر و مادر آشكار گشته و پدر و مادر را سبك شمارند
و حال آنها در پيش فرزند از همه بدتر باشد
و فرزند خوشحال است كه بآنها دروغ بندد،
وَ رَأَيْتَ اَلنِّسَاءَ وَ قَدْ غَلَبْنَ عَلَى اَلْمُلْكِ
وَ غَلَبْنَ عَلَى كُلِّ أَمْرٍ لاَ يُؤْتَى إِلاَّ مَا لَهُنَّ فِيهِ هَوًى

و ببينى كه زنها بر حكومت غالب گشته و هر كارى را قبضه كنند،
و كارى پيش نرود جز آنچه طبق دلخواه آنان باشد،
وَ رَأَيْتَ اِبْنَ اَلرَّجُلِ يَفْتَرِي عَلَى أَبِيهِ
وَ يَدْعُو عَلَى وَالِدَيْهِ
وَ يَفْرَحُ بِمَوْتِهِمَا

و ديدى كه پسر به پدر افتراء زند
و به پدر و مادر خود نفرين كند
و از مرگشان خوشحال شود.
وَ رَأَيْتَ اَلرَّجُلَ إِذَا مَرَّ بِهِ يَوْمٌ وَ لَمْ يَكْسِبْ فِيهِ اَلذَّنْبَ اَلْعَظِيمَ مِنْ فُجُورٍ أَوْ بَخْسِ مِكْيَالٍ أَوْ مِيزَانٍ أَوْ غِشْيَانِ حَرَامٍ أَوْ شُرْبِ مُسْكِرٍ كَئِيباً حَزِيناً يَحْسَبُ أَنَّ ذَلِكَ اَلْيَوْمَ عَلَيْهِ وَضِيعَةٌ مِنْ عُمُرِهِ

و ديدى اگر روزى بر مردى بگذرد كه در آن روز گناهى بزرگ نكرده باشد مانند هرزگى يا كم‌فروشى يا انجام كار حرام يا ميخوارگى آن روز گرفته و غمناك است و خيال كند كه روزش بهدر رفته و عمرش در آن روز تلف شده،
وَ رَأَيْتَ اَلسُّلْطَانَ يَحْتَكِرُ اَلطَّعَامَ
و ديدى كه سلطان خوراك را احتكار كند،
وَ رَأَيْتَ أَمْوَالَ ذَوِي اَلْقُرْبَى تُقْسَمُ فِي اَلزُّورِ
وَ يُتَقَامَرُ بِهَا وَ تُشْرَبُ بِهَا اَلْخُمُورُ

و ديدى كه حق خويشاوندان پيغمبر (خمس) بناحق تقسيم شود 
و بدان قمار بازى كنند و ميخوارگى كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلْخَمْرَ يُتَدَاوَى بِهَا وَ يُوصَفُ لِلْمَرِيضِ وَ يُسْتَشْفَى بِهَا
و ديدى با شراب مداوا كنند و براى بيمار نسخه كنند و بدان بهبودى جويند،
وَ رَأَيْتَ اَلنَّاسَ قَدِ اِسْتَوَوْا فِي تَرْكِ اَلْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيِ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ تَرْكِ اَلتَّدَيُّنِ بِهِ

و ديدى كه مردم در مورد ترك امر بمعروف و نهى از منكر و بى‌عقيده‌گى بدان يكسان شوند،
وَ رَأَيْتَ رِيَاحَ اَلْمُنَافِقِينَ وَ أَهْلِ اَلنِّفَاقِ قَائِمَةً وَ رِيَاحَ أَهْلِ اَلْحَقِّ لاَ تَحَرَّكُ
و ديدى منافقان و اهل نفاق سر و صدائى دارند و اهل حق بى‌صدا و خاموشند،
وَ رَأَيْتَ اَلْأَذَانَ بِالْأَجْرِ وَ اَلصَّلاَةَ بِالْأَجْرِ
و ديدى كه براى اذان گفتن و نماز پول گيرند،
وَ رَأَيْتَ اَلْمَسَاجِدَ مُحْتَشِيَةً مِمَّنْ لاَ يَخَافُ اَللَّهَ مُجْتَمِعُونَ فِيهَا لِلْغِيبَةِ وَ أَكْلِ لُحُومِ أَهْلِ اَلْحَقِّ وَ يَتَوَاصَفُونَ فِيهَا شَرَابَ اَلْمُسْكِرِ
و ديدى كه مسجدها پر است از كسانى كه ترس از خدا ندارند، و براى غيبت و خوردن گوشت مردم حق (بوسيلۀ غيبت) بمسجد آيند و در مسجدها از شراب مست‌كننده توصيف كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلسَّكْرَانَ يُصَلِّي بِالنَّاسِ وَ هُوَ لاَ يَعْقِلُ وَ لاَ يُشَانُ بِالسُّكْرِ وَ إِذَا سَكِرَ أُكْرِمَ وَ اُتُّقِيَ وَ خِيفَ وَ تُرِكَ لاَ يُعَاقَبُ وَ يُعْذَرُ بِسُكْرِهِ
و ديدى كه شخص مست كه از خرد تهى گشته بر مردم پيشنمازى كند و بمستى او ايراد نگيرند، و چون مست گردد گراميش دارند و از او ملاحظه كنند و بدون بازخواست او را رها كنند و او را به مستيش معذور دارند،
وَ رَأَيْتَ مَنْ أَكَلَ أَمْوَالَ اَلْيَتَامَى يُحْمَدُ بِصَلاَحِهِ
و ديدى هر كه مال يتيمان بخورد شايستگى او را بستايند،
وَ رَأَيْتَ اَلْقُضَاةَ يَقْضُونَ بِخِلاَفِ مَا أَمَرَ اَللَّهُ

و ببينى كه داوران بخلاف دستور خدا داورى كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلْوُلاَةَ يَأْتَمِنُونَ اَلْخَوَنَةَ لِلطَّمَعِ
و ديدى كه زمامداران از روى طمع خيانتكار را امين خود سازند،
وَ رَأَيْتَ اَلْمِيرَاثَ قَدْ وَضَعَتْهُ اَلْوُلاَةُ لِأَهْلِ اَلْفُسُوقِ وَ اَلْجُرْأَةِ عَلَى اَللَّهِ يَأْخُذُونَ مِنْهُمْ وَ يُخَلُّونَهُمْ وَ مَا يَشْتَهُونَ
و ديدى ميراث (يتيمان) را فرمانروايان بدست مردمان بدكار و بى‌باك نسبت بخدا داده‌اند (تا مقدارى را بآنها دهند و ما بقى را خود بالا كشند) از آنها حق و حسابى بگيرند و جلوى آنها را رها كنند تا هر چه ميخواهند در آنها انجام دهند،
وَ رَأَيْتَ اَلْمَنَابِرَ يُؤْمَرُ عَلَيْهَا بِالتَّقْوَى وَ لاَ يَعْمَلُ اَلْقَائِلُ بِمَا يَأْمُرُ
و ببينى كه بر فراز منبرها مردم را به پرهيزگارى دستور دهند ولى خود گويندۀ آن بدستورش عمل نكند،
وَ رَأَيْتَ اَلصَّلاَةَ قَدِ اُسْتُخِفَّ بِأَوْقَاتِهَا
و ديدى كه وقت نمازها را سبك شمارند،
وَ رَأَيْتَ اَلصَّدَقَةَ بِالشَّفَاعَةِ لاَ يُرَادُ بِهَا وَجْهُ اَللَّهِ وَ يُعْطَى لِطَلَبِ اَلنَّاسِ
و ديدى كه صدقه را بوساطت ديگران به اهلش دهند و بخاطر رضاى خدا ندهند بلكه روى درخواست مردم و اصرار آنها بپردازند،
وَ رَأَيْتَ اَلنَّاسَ هَمُّهُمْ بُطُونُهُمْ وَ فُرُوجُهُمْ لاَ يُبَالُونَ بِمَا أَكَلُوا وَ مَا نَكَحُوا
و ببينى كه تمام غم و اندوه مردم در بارۀ شكم و عورتشان است،
باكى ندارند كه چه بخورند و با چه نكاح كنند،
وَ رَأَيْتَ اَلدُّنْيَا مُقْبِلَةً عَلَيْهِمْ
و ببينى كه دنيا بآنها روى آورده،
وَ رَأَيْتَ أَعْلاَمَ اَلْحَقِّ قَدْ دَرَسَتْ

و ببينى كه نشانه‌هاى حق مندرس و كهنه گشته.
فَكُنْ عَلَى حَذَرٍ
در چنين وقتى خود را واپاى
وَ اُطْلُبْ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلنَّجَاةَ
و از خداى عز و جل نجات بخواه
وَ اِعْلَمْ أَنَّ اَلنَّاسَ فِي سَخَطِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
و بدان كه (در چنين وضعى) مردم مورد خشم خداى عز و جل قرار گرفته‌اند
وَ إِنَّمَا يُمْهِلُهُمْ لِأَمْرٍ يُرَادُ بِهِمْ
و خداوند بخاطر كارى است كه بآنها مهلت داده،
فَكُنْ مُتَرَقِّباً
مراقب باش
وَ اِجْتَهِدْ لِيَرَاكَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي خِلاَفِ مَا هُمْ عَلَيْهِ
و كوشش كن تا خداى عز و جل تو را بر خلاف آنچه مردم در آنند مشاهده كند
فَإِنْ نَزَلَ بِهِمُ اَلْعَذَابُ وَ كُنْتَ فِيهِمْ عَجَّلْتَ إِلَى رَحْمَةِ اَللَّهِ
تا اگر عذاب بر آنها نازل گردد و تو در ميان آنها باشى بسوى رحمت حق شتافته باشى
وَ إِنْ أُخِّرْتَ اُبْتُلُوا
و اگر جدا شوى آنان گرفتار شوند،
وَ كُنْتَ قَدْ خَرَجْتَ مِمَّا هُمْ فِيهِ مِنَ اَلْجُرْأَةِ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

و تو از روش آنان و بى‌باكى آنها نسبت بخداى عز و جل بيرون باشى،
وَ اِعْلَمْ أَنَّ «اَللّٰهَ لاٰ يُضِيعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِينَ»
و بدان كه براستى خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نكند،
وَ أَنَّ «رَحْمَتَ اَللّٰهِ قَرِيبٌ مِنَ اَلْمُحْسِنِينَ ».
و همانا رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است.

«قتل&نبو»:
داستان تکراری قتل انبیاء توسط قوم بنی‌اسرائیل در آیات قرآن:
«ویژگی پیامبرکشی بنی‌اسرائیل»

[سورة البقرة (۲): آية ۶۱]
وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ 
فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها 
قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ 
اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ 
وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ 
وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ 
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ 
ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (۶۱)
و چون گفتيد:
«اى موسى، هرگز بر يك [نوع‏] خوراك تاب نياوريم، از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مى‏‌روياند، از [قبيل‏] سبزى و خيار و سير و عدس و پياز، براى ما بروياند.»
[موسى‏] گفت:
«آيا به جاى چيز بهتر، خواهان چيز پست‏‌تريد؟
پس به شهر فرود آييد، كه آنچه را خواسته‌‏ايد براى شما [در آنجا مهيا]ست.»
و [داغ‏] خوارى و نادارى بر [پيشانى‏] آنان زده شد، و به خشم خدا گرفتار آمدند؛
چرا كه آنان به نشانه‏‌هاى خدا كفر ورزيده بودند،
و پيامبران را بناحق مى‏‌كشتند؛
اين، از آن روى بود كه سركشى نموده، و از حد درگذرانيده بودند.

[سورة البقرة (۲): آية ۹۱]
وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (۹۱)
و چون به آنان گفته شود: «به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد»، مى‏‌گويند: «ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مى‏‌آوريم.» و غير آن را – با آنكه [كاملا] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است- انكار مى‏‌كنند. بگو: «اگر مؤمن بوديد، پس چرا پيش از اين، پيامبران خدا را مى‏‌كشتيد؟»

[سورة آل‏‌عمران (۳): الآيات ۲۱ الى ۲۲]
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ 
وَ يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ (۲۱)
كسانى كه به آيات خدا كفر مى‏‌ورزند، و پيامبران را بناحق مى‏‌كشند،
و دادگستران را به قتل مى‏‌رسانند، آنان را از عذابى دردناك خبر ده.

[سورة آل‌‏عمران (۳): الآيات ۱۱۱ الى ۱۱۲]
ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ 
وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ 
وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ 
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ 
ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (۱۱۲)
هر كجا يافته شوند، به خوارى دچار شده‌‏اند -مگر آنكه به پناه امان خدا و زينهار مردم [روند]- و به خشمى از خدا گرفتار آمدند، و [مُهر] بينوايى بر آنان زده شد.
اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كفر مى‌‏ورزيدند و پيامبران را بناحق مى‌‏كشتند.
[و نيز] اين [عقوبت‏] به سزاى آن بود كه نافرمانى كردند و از اندازه درمى‌‏گذرانيدند.

[سورة آل‏‌عمران (۳): الآيات ۱۸۱ الى ۱۸۲]
لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ 
سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ 
وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ (۱۸۱)
مسلماً خداوند، سخن كسانى را كه گفتند:
«خدا نيازمند است و ما توانگريم»، شنيد.
به زودى آنچه را گفتند، و بناحق كشتنِ آنان پيامبران را، خواهيم نوشت
و خواهيم گفت: «بچشيد عذابِ سوزان را.»

[سورة النساء (۴): الآيات ۱۵۵ الى ۱۵۸]
فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ 
وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً (۱۵۵)
پس به [سزاى‏] پيمان‏‌شكنى‌‏شان،
و انكارشان نسبت به آيات خدا،
و كشتار ناحقّ آنان [از] انبيا،
و گفتارشان كه: «دلهاى ما در غلاف است» [لعنتشان كرديم‏]
بلكه خدا به خاطر كفرشان بر دلهايشان مُهر زده
و در نتيجه جز شمارى اندك [از ايشان‏] ايمان نمى‌‏آورند.

+ « ثُمَّ أَرْسَلَ اَللَّهُ اَلرُّسُلَ تَتْرَى
كُلَّ مٰا جٰاءَ أُمَّةً رَسُولُهٰا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنٰا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَحٰادِيثَ 
فَكَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَقْتُلُ فِي اَلْيَوْمِ نَبِيَّيْنِ وَ ثَلاَثَةً وَ أَرْبَعَةً
حَتَّى إِنَّهُ كَانَ يُقْتَلُ فِي اَلْيَوْمِ اَلْوَاحِدِ سَبْعُونَ نَبِيّاً وَ يَقُومُ سُوقُ بَقْلِهِمْ فِي آخِرِ اَلنَّهَارِ»

ثُمَّ أَرْسَلَ اَلرُّسُلَ «تَتْرٰا كُلَّ مٰا جٰاءَ أُمَّةً رَسُولُهٰا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنٰا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَحٰادِيثَ»
وَ كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَقْتُلُ نَبِيّاً وَ اِثْنَانِ قَائِمَانِ وَ يَقْتُلُونَ اِثْنَيْنِ وَ أَرْبَعَةٌ قِيَامٌ حَتَّى أَنَّهُ كَانَ رُبَّمَا قَتَلُوا فِي اَلْيَوْمِ اَلْوَاحِدِ سَبْعِينَ نَبِيّاً وَ يَقُومُ سُوقُ قَتْلِهِمْ آخِرَ اَلنَّهَارِ.
سپس پيمبران را پى در پى فرستاد «هر زمانى كه براى ملتى پيامبرشان آمد و تكذيبش كردند و ما برخى را بدنبال برخى ديگر قرار داديم و موضوع قصه‌ها و داستانهاشان كرديم»(سورۀ مؤمنون آيۀ 44). و بنى اسرائيل (در پيغمبر كشى) چنان بودند كه پيغمبرى را ميكشتند و دو تن (ديگر بانتظار كشته شدن) ايستاده بودند، و دو تن را ميكشتند و چهار تن ديگر ايستاده بودند، تا آنجا كه بسا در يك روز هفتاد پيغمبر را ميكشتند و بازار كشت و كشتارشان تا پايان روز برپا بود. 

+ «پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
و نقل : 
أنّ بني إسرائيل قتلوا ثلاثة و أربعين نبيّا من أوّل النّهار في ساعة واحدة، فقام مائة و اثنا عشر رجلا من عبّاد بني إسرائيل فأمروا من قتلتهم بالمعروف و نهوهم عن المنكر، فقتلوا جميعا من آخر النّهار [في ذلك اليوم. و هو الذي ذكره اللّه تعالى].»

إِنَّ أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ قَدِيماً حَارَبُوا أَوْلِيَاءَ الرَّحْمَنِ!

امام علی علیه السلام:
يَا مُعَاوِيَةُ
إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ زَكَرِيَّا نُشِرَ بِالْمِنْشَارِ
وَ يَحْيَى ذُبِحَ وَ قَتَلَهُ قَوْمُهُ وَ هُوَ يَدْعُوهُمْ‏ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏
وَ ذَلِكَ لِهَوَانِ الدُّنْيَا عَلَى اللَّهِ
إِنَّ أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ قَدِيماً حَارَبُوا أَوْلِيَاءَ الرَّحْمَنِ
قَالَ اللَّهُ‏
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ
وَ يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ‏

يَا مُعَاوِيَةُ
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ أَخْبَرَنِي أَنَّ أُمَّتَهُ سَيَخْضِبُونَ لِحْيَتِي مِنْ دَمِ رَأْسِي وَ أَنِّي مُسْتَشْهَدٌ
وَ سَتَلِي الْأُمَّةَ مِنْ بَعْدِي
وَ أَنَّكَ سَتَقْتُلُ ابْنِيَ الْحَسَنَ غَدْراً [بِالسَّمِ‏]
وَ أَنَّ ابْنَكَ يَزِيدَ [لَعَنَهُ اللَّهُ‏] سَيَقْتُلُ ابْنِيَ الْحُسَيْنَ [يَلِي ذَلِكَ مِنْهُ ابْنُ زَانِيَةٍ]
.
اى معاويه،
پيامبر خدا زكريّا عليه السّلام با ارّه بريده شد،
و سر حضرت يحيى عليه السّلام بريده شد و قومش او را كشتند در حالى كه آنان را به خداى عز و جل دعوت مى‏‌كرد،
و اين بخاطر بى‌‏ارزشى دنياست.
دوستان شيطان از قديم با دوستان خداى رحمان جنگيده‏‌اند.
خداوند مى‌‏فرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ
وَ يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ‏،
«كسانى كه به آيات خدا كفر مى‌‏ورزند و پيامبران را بناحق مى‌‏كشند
و نيز مى‌‏كشند كسانى از مردم را كه به عدالت امر مى‏‌كنند، آنان را به عذابى دردناك بشارت بده».
اى معاويه،
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به من خبر داده كه امّتش بزودى محاسن مرا از خون سرم رنگين خواهند كرد و من شهيد مى‌‏شوم
و تو بعد از من زمام امور امت را بدست مى‏‌گيرى.
و بزودى تو پسرم حسن را با ناجوانمردى بوسيله سم مى‌‏كشى،
و پسرت يزيد كه خدا او را لعنت كند بزودى پسرم حسين را مى‌‏كشد كه اين كار را به نيابت از او پسر زناكار بر عهده مى‏‌گيرد.

اشتباه مرگبار قتل انبیاء!

و أما قَوْلُ الصَّادِقِ ع:
لَيْسَتْ لَهُ تَوْبَةٌ
فَإِنَّهُ عَنَى مَنْ قَتَلَ نَبِيّاً أَوْ وَصِيّاً فَلَيْسَتْ لَهُ تَوْبَةٌ.

[سورة البقرة (۲): آية ۹۱]
وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ 
وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ 
قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (۹۱)
و چون به آنان گفته شود:
«به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد»، مى‏‌گويند:
«ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مى‏‌آوريم.»
و غير آن را – با آنكه [كاملا] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است- انكار مى‏‌كنند.
بگو: «اگر مؤمن بوديد، پس چرا پيش از اين، پيامبران خدا را مى‏‌كشتيد؟»

قَالَ الْإِمَامُ ع
وَ إِذا قِيلَ لِهَؤُلَاءِ الْيَهُودِ الَّذِينَ تَقَدَّمَ ذِكْرُهُمْ:
آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ مِنَ الْقُرْآنِ الْمُشْتَمِلِ عَلَى الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْفَرَائِضِ وَ الْأَحْكَامِ.
قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ هُوَ التَّوْرَاةُ
وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ يَعْنِي مَا سِوَاهُ لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُوَ الْحَقُّ وَ الَّذِي يَقُولُ هَؤُلَاءِ الْيَهُودُ «أَنَّهُ وَرَاءَهُ» هُوَ الْحَقُّ!

لِأَنَّهُ هُوَ النَّاسِخُ لِلْمَنْسُوخِ الَّذِي قَدَّمَهُ اللَّهُ تَعَالَى.
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى:
قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ‏ لِمَ كَانَ يَقْتُلُ أَسْلَافُكُمْ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ‏ بِالتَّوْرَاةِ،
أَيْ (لَيْسَ فِي التَّوْرَاةِ الْأَمْرُ) بِقَتْلِ الْأَنْبِيَاءِ، فَإِذَا كُنْتُمْ تَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ، فَمَا آمَنْتُمْ بِمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ التَّوْرَاةِ، لِأَنَّ فِيهَا تَحْرِيمُ قَتْلِ الْأَنْبِيَاءِ.
وَ كَذَلِكَ إِذَا لَمْ تُؤْمِنُوا بِمُحَمَّدٍ،
وَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ وَ هُوَ الْقُرْآنُ وَ فِيهِ الْأَمْرُ بِالْإِيمَانِ بِهِ فَأَنْتُمْ مَا آمَنْتُمْ بَعْدُ بِالتَّوْرَاةِ.

امام باقر علیه السلام:
لَا يَقْتُلُ‏ الْأَنْبِيَاءَ وَ لَا أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ إِلَّا أَوْلَادُ الزِّنَا.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی