The Light, convincing evidence!
«سلط» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«لسان سليط»
«السَّلْط: زبانِ دراز»
«امرأة سليطة: المرأة الصَّخَّابة، زن بدزبان»
+ «لسن»
«السَّلْط : زباندراز، زبانِ دراز، سخت»
«سَلَّطَهُ عليهِ : او را بر ديگرى چيره كرد و به وى قدرت و توان بخشيد.»
به سلطان میگن سلطان، چون بر همه مسلط است!
«السُّلْطَانُ: الوِلَايَةُ»
«سُلْطَانٌ مُبِين: دليلى آشكار»
+ «درک – مدارک نورانی!»
+ «دری – درایت»
مواظب باش گول نخوری! فقط نور مدرک قانع کننده است!
+ «غرر»
+ «اجازه نده، تمناهات گولت بزنن!»
در این فیلم، زبان دراز آفتابپرست پرتاب میشه و به شکارش میرسه و اونو میگیره، انگاری اینجوری بر شکارش مسلط میشه و مالکش میشه و این رزق و روزی خودشو اینجوری بدست میاره و میخوره!
[سلط – شبح]:
مفهوم امتداد و پروجکشن ، همان 1+1 است یعنی «نور ولایت» که به تسلط بر قلب منتهی میشه، مثل پروژکتور که نورش امتداد پیدا میکنه و تصویری بر روی دیوار به نمایش در می آید، کانه بر دیوار مسلط می شود! نور ولایت از کانون منبع نور علم آل محمد ع «پروژکتور: المسلاط: پروژکتور»، امتداد پیدا میکند و بر صفحه قلب سلیم ما تصویری نورانی توام با معنای مهمی از اوامر و نواهی نورانی ولایت ترسیم می کند، کانه بر این قلب مسلط می شود و تسلط بر سیئه حسادت قلب، راهش همینه که نور ولایت رو مالک بشی. تسلیم نور سپرده شده «ودیعة الله» به قلب، یعنی فرایند هنداُور «سلم»، یعنی هزار واژه مترادف نور ولایت، که واژه سلط و عبارت «سلطان مبین» اشاره به همین فرایند نورانی ولایت دارد.
کانه این نور توی قلبت، مبین و آشکار میشه و وقتی لنز پروژکتور، خوب زوم بشه، میفهمی تصویر نورانی و تمثال نورانی و شبح نورانی صاحبان نور بر قلبت مسلط شده و نور خودتو در ملکوت قلبت میشناسی و احراز هویتش میکنی، انشاء الله تعالی.
وقتی که نور ولایت در قلبت، بر تاریکی حسادت، مسلط گردد، دیگه بدجنسیهای حسادتآلودت و تمناهات غیرفعال میشه.
نور، سلطانِ مبین است!
امام علی علیه السلام:
ابْتَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضِيءِ وَ الْبُرْهَانِ الْجَلِيِّ وَ الْمِنْهَاجِ الْبَادِي وَ الْكِتَابِ الْهَادِي.
أُسْرَتُهُ خَيْرُ أُسْرَةٍ وَ شَجَرَتُهُ خَيْرُ شَجَرَةٍ، أَغْصَانُهَا مُعْتَدِلَةٌ وَ ثِمَارُهَا مُتَهَدِّلَةٌ،
مَوْلِدُهُ بِمَكَّةَ وَ هِجْرَتُهُ بِطَيْبَةَ، عَلَا بِهَا ذِكْرُهُ وَ امْتَدَّ مِنْهَا صَوْتُهُ،
أَرْسَلَهُ بِحُجَّةٍ كَافِيَةٍ وَ مَوْعِظَةٍ شَافِيَةٍ وَ دَعْوَةٍ مُتَلَافِيَةٍ،
أَظْهَرَ بِهِ الشَّرَائِعَ الْمَجْهُولَةَ وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ وَ بَيَّنَ بِهِ الْأَحْكَامَ الْمَفْصُولَةَ؛
فَ “مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً” تَتَحَقَّقْ شِقْوَتُهُ وَ تَنْفَصِمْ عُرْوَتُهُ وَ تَعْظُمْ كَبْوَتُهُ،
وَ يَكُنْ مَآبُهُ إِلَى الْحُزْنِ الطَّوِيلِ وَ الْعَذَابِ الْوَبِيلِ.
وَ أَتَوَكَّلُ عَلَى اللَّهِ تَوَكُّلَ الْإِنَابَةِ إِلَيْهِ،
وَ أَسْتَرْشِدُهُ السَّبِيلَ الْمُؤَدِّيَةَ إِلَى جَنَّتِهِ الْقَاصِدَةَ إِلَى مَحَلِّ رَغْبَتِهِ.
خداوند پيامبرش را با نورى درخشان، و برهانى آشكار، و راهى روشن، و كتابى هدايتگر بر انگيخت.
خانواده او نيكوترين خانواده، و درخت وجودش از بهترين درختان است كه شاخه هاى آن راست و ميوه هاى آن سر به زير و در دسترس همگان است،
زادگاه او مكه، و هجرت او به مدينه پاك و پاكيزه است،
كه در آنجا نام او بلند شد و دعوتش به همه جا رسيد.
خدا او را با برهانى كامل و كافى (قرآن) و پندهاى شفا بخش، و دعوتى جبران كننده فرستاد.
با فرستادن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شريعتهاى ناشناخته را شناساند،
و ريشه بدعتهاى راهيافته در اديان آسمانى را قطع كرد،
و احكام و مقرّرات الهى را بيان فرمود.
پس هر كس جز اسلام دينى را انتخاب كند به يقين شقاوت او ثابت، و پيوند او با خدا قطع، و سقوطش سهمگين خواهد بود،
و سر انجامش رنج و اندوهى بىپايان و شكنجهاى پردرد مى باشد.
بر خدا توكّل مى كنم، توكّلى كه بازگشت به سوى او باشد،
و از او راه مى جويم، راهى كه به بهشت رسد و به آنجا كه خواست اوست بينجامد.
نور، مدرک قانعکننده!
نگو منم یکی مثل بقیه! خودت باید با قلبت مدرک قانعکننده رو ببینی!
شیطان هیچ مدرکی برای قانع کردن قلوب اهل نور نداره!
اهل حسادت، با مدارکی که شیطان رو میکنه، به متشابهات میافتن! گول میخورن!
+ «اجازه نده تمناهات گولت بزنن!»
چه مدرکی بالاتر و قانعکنندهتر از این، که قلبت با کلام صاحبان نور،
روشن میشه و به آرامش میرسی؟!
+ «ارث»: مدرک قانع کننده، به اهل نور، به ارث میرسد!
«أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ»
حسود، هیچوقت قانع نمیشه! چون پشت به نور کرده!
«تسلط شیطان – تسلط رحمان»
+ «بردگان شیطان – بندگان رحمان»
شیطان بر اهل حسادت و تمنّا تسلط دارد.
اما شیطان اجازه تسلط بر اهل نور را ندارد.
«إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ»
«وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ»
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.
إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»
النّور : السّلطان
لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ – لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بالنّور
تنها راه دسترسی به علوم نورانی بیپایان، درک قبض و بسط نور قلب است!
[سورة الرحمن (۵۵): الآيات ۳۱ الى ۴۵]
يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ
إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا
لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (۳۳)
اى گروه جنّيان و انسيان،
اگر مىتوانيد از كرانههاى آسمانها و زمين به بيرون رخنه كنيد، پس رخنه كنيد.
[ولى] جز با [به دست آوردن] تسلّطى رخنه نمىكنيد.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (۳۴)
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱۴۹ الى ۱۶۰]
أَمْ لَكُمْ سُلْطانٌ مُبِينٌ (۱۵۶)
يا دليلى آشكار [در دست] داريد؟
فَأْتُوا بِكِتابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۱۵۷)
پس اگر راست مىگوييد كتابتان را بياوريد.
سلطان مبین – دلیل آشکار
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ
+ «عرش: قلب سلیم، عرش نورانی خدا!»
+ «توج – تاج نورانی!»
وَ آتَيْنا مُوسى سُلْطاناً مُبِيناً
[سورة النساء (۴): الآيات ۱۵۳ الى ۱۵۴]
يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ
فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ
فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ
ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ
فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ
وَ آتَيْنا مُوسى سُلْطاناً مُبِيناً (۱۵۳)
اهل كتاب از تو مىخواهند كه كتابى از آسمان [يكباره] بر آنان فرود آورى.
البتّه از موسى بزرگتر از اين را خواستند و گفتند:
«خدا را آشكارا به ما بنماى.»
پس به سزاى ظلمشان صاعقه آنان را فرو گرفت.
سپس، بعد از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد، گوساله را [به پرستش] گرفتند،
و ما از آن هم درگذشتيم
و به موسى برهانى روشن عطا كرديم.
وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثاقِهِمْ
وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً
وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ
وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً (۱۵۴)
و كوه طور را به يادبود پيمان [با] آنان، بالاى سرشان افراشته داشتيم؛
و به آنان گفتيم:
«سجدهكنان از در درآييد»
و [نيز] به آنان گفتيم:
«در روز شنبه تجاوز مكنيد.»
و از ايشان پيمانى استوار گرفتيم.
أَسْماءٍ … ما نَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ
نامهايى كه خدا بر حقانيت آنها دلیلى آشکار فرو نفرستاده!
این بتها، چه ماموریتی دارند؟
«وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ
يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ
أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»
«مارپیچ مرگ خودباختگان!»
«وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ»
«و سامرى آنها را گمراه ساخت.»
دلیل آشکار، فقط به صاحبان نور اختصاص دارد.
«وَ آتَيْنا مُوسى سُلْطاناً مُبِيناً»
ماموریت رسولان الهی چیست؟
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۶۵ الى ۷۲]
قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ
أَ تُجادِلُونَنِي فِي أَسْماءٍ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ
ما نَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ
فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ (۷۱)
گفت: «راستى كه عذاب و خشمى [سخت] از پروردگارتان بر شما مقرر گرديده است.
آيا درباره نامهايى كه خود و پدرانتان [براى بتها] نامگذارى كردهايد،
و خدا بر [حقانيت] آنها برهانى فرو نفرستاده با من مجادله مىكنيد؟
پس منتظر باشيد كه من [هم] با شما از منتظرانم.»
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۳۹ الى ۴۲]
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ
ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ
إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ
أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ
ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ
وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (۴۰)
شما به جاى او جز نامهايى [چند] را نمىپرستيد كه شما و پدرانتان آنها را نامگذارى كردهايد،
و خدا دليلى بر [حقانيت] آنها نازل نكرده است.
فرمان جز براى خدا نيست.
دستور داده كه جز او را نپرستيد.
اين است دينِ درست،
ولى بيشتر مردم نمىدانند.
[سورة النجم (۵۳): الآيات ۲۱ الى ۳۰]
إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ
ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ
إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى (۲۳)
[اين بتان] جز نامهايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان نامگذارى كردهايد
[و] خدا بر [حقّانيت] آنها هيچ دليلى نفرستاده است.
[آنان] جز گمان و آنچه را كه دلخواهشان است پيروى نمىكنند،
با آنكه قطعاً از جانب پروردگارشان هدايت برايشان آمده است.
[سورة هود (۱۱): الآيات ۹۶ الى ۱۰۳]
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ (۹۶)
و به راستى، موسى را با آيات خود و حجّتى آشكار،
إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ
فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ (۹۷)
به سوى فرعون و سران [قوم] وى فرستاديم،
ولى [سران] از فرمان فرعون پيروى كردند، و فرمان فرعون صواب نبود.
مدارک نورانی قانعکننده، باذن الله، در اختیار کسانی که خواهان آن هستند قرار میگیرد.
[سورة إبراهيم (۱۴): الآيات ۱۱ الى ۱۲]
قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ
وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ
وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ
وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (۱۱)
پيامبرانشان به آنان گفتند:
«ما جز بشرى مثل شما نيستيم.
ولى خدا بر هر يك از بندگانش كه بخواهد منّت مىنهد،
و ما را نرسد كه جز به اذن خدا براى شما حجّتى بياوريم،
و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.»