دکتر محمد شعبانی راد

چاله‌ی تاریکِ شراکتِ تمنّا با تقدیر!

The darkness of partnership is my desire for the destiny that God determines.
One who understands the language of the luminous emotions of his heart receives the proper instructions from only one command center. The jealous person is confused by the contradictory and incorrect orders of the various command centers.

«شرک» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«شَرَكُ‏ الصَّائِدِ»
«شَرَكَ‏ الطريق، أخاديدُ الطريق، أَنْسَاعُ‏ الطّريق: گودالهاى ميان راه»
«الشَّرَك‏‏: تورهاى شكار»
«نَصَبَ لَهُ‏ شَرَكاً: از راه خدعه و نيرنگ براى او دام نصب كرد تا وى را شكست دهد.»
«چاله‌ی شراکت
مشتقات ریشه «شرک» 168 بار تکرار شده است.

چاله‌ی شراکتِ تمنّا و تقدیر!

تاریکیِ مشارکتِ تمنّا با تقدیر!
تاریکی مشارکت آرزوی من با سرنوشتی که خدا تعیین می کند.

تاریکی شرک، نور تسلیم! این کجا و آن کجا؟!

حسود میخواد با خدا در اموراتش، مشارکت داشته باشه!
حسود کاراشو 100 درصد به خدا نمیسپاره!
خودش هم میخواد یه گوشه کار رو بگیره!
امر امر خداست! اما حسود میگه منم هستم!
حسود، از خداییِ خدا «سهم خواهی» میکنه!
حسود بدنبال یک «مقام نیمه خدایی» برای خود است!!!
ما، در خداییِ خدا، هیچ سهمی نداریم!
مشارکت بنده با خدا چه شلم‌شوربایی از کار در بیاد، الله اعلم!
در واقع قصد حسود از مشارکت در امر الله اینه که نور رو بندازه توی چاله‌ی تمنای خودش: «شرک الطریق»
نور رو بندازه توی دام: «شراک الصائد».
حسود میخواد نور تقدیرات رو در چاله تاریک تمناهای خودش دفن کنه!
اهل حسد، خواهان تبعید نور هستند!
اهل حسد چشم دیدن نور را ندارند!
«[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۷ الى ۱۰]
اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ (۹)
[يكى گفت:] «يوسف را بكشيد يا او را به سرزمين دوردستى بيندازيد، تا توجّه پدرتان معطوف شما گردد، و پس از او مردمى شايسته باشيد.»

دیدی صیاد برای شکار صیدش چاله‌ای سر راه عبور شکارش حفر میکنه و روشو میپوشونه تا صید بیفته توی تله؟!
مشارکت حسود با خدا هم به همین منظوره!
حسود میخواد تمنای خودشو شریک تقدیرات خدا کنه تا از این آب گلالود، ماهی خودشو بگیره!
در واقع میخواد نور رو خاموش کنه.
«يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»
«يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»

کسی که زبان نور قلب خودشو درک می‌کنه، فقط از یک مرکز یعنی همین مرکز فرماندهی نورانی، دستورالعمل‌های درست خودشو دریافت می‌کنه.
فرد حسود با دستورات متناقض و نادرستی که از مراکز مختلف فرماندهی حسادت خودش و دیگران، دریافت می‌کنه، به شدت گیج می‌شه و نمی‌دونه راه درست چیه
و آخرش هم می‌افته توی چاله شراکت حسادت خودش!

حسود، دام شکارهایش را برای نور بر پا می‌کند!

الصحيفة السجادية ؛ ص۲۴۲

وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ،
وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ،
وَ وَكَّلَ بِي تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ،
وَ أَضْبَأَ إِلَيَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ،
وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ،
وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ.
و چه بسيار ستمگرى كه با مكر و فريبهايش بمن ستم كرد،
و دام شكارهايش را برايم بر پا نمود،
و جستجوى مراقبت و نگهبانيش را بر من گماشت
(مراقب بود ببيند چه ميكنم و كجا هستم و بكجا ميروم)
و در كمين من نشست مانند در كمين نشستن درنده
و چشم براه بودنش براى بدست آوردن فرصت و وقت مناسبى براى شكارش
در حاليكه خوشروئى و چاپلوسى را برايم آشكار ميساخت،
و با خشم سخت بمن مينگريست.

نور، فصل الخطاب است!

وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ‏!

نور، با قبض و بسطش توی قلب ما، مشخص میکنه خوب چیه و بد کدومه!
«وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ‏».
به این میگیم نور هدایت.
ما فقط به این امر و نهی نورانی باید گوش بدیم و اطاعت کنیم و عمل کنیم. اما حسود میگه من در امر و نهی، شریک هستم و به خودش اجازه میده برای خودش تعیین تکلیف کنه در حالیکه تعیین تکلیف کار خداست.
ربوبیت فقط کارِ خودِ خداست و بس!

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم
يقولُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ:
مَن لم يَرضَ بقَضائي و لم يَشكُرْ لِنَعمائي و لم يَصبِرْ على بَلائي فَلْيَتَّخِذْ رَبّا سِواي.
خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد:
كسى كه به قضاى من خشنود نيست و نعمتهاى مرا سپاس نگزارد و بر بلاى من شكيبا نباشد، پروردگارى جز من طلب كند.

حضرت زهرا سلام الله علیها:
«… وَ حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الشِّرْكَ إِخْلَاصاً لِلرُّبُوبِيَّةِ 
فَ‍اِتَّقُوا اَللّٰهَ حَقَّ تُقٰاتِهِ فِيمَا أَمَرَكُمْ بِهِ وَ اِنْتَهُوا عَمَّا نَهَاكُمْ عَنْهُ.»
حقّ‌ عزّ و جلّ‌ به منظور اخلاص در مقابل پروردگار شرك را حرام نمود،
پس در آنچه شما را مأمور ساخته به مقدارى كه مى‌توانيد تقوى و پرهيزكارى داشته
و از منهيّات دورى نماييد.

خدا خالق نور هدایت دنیای قلب ماست و به ما میفهمونه خوب و بد رو ! این ما هستیم که باید اختیارا تن به اوامر نورانی بدهیم تا عیب حسدمون غیر فعال بشه و با تولید نور آرامش عمل صالح، عاقبت‌به‌خیر بشیم.
پس کاری کن که فقط خدا رو خوش بیاد، نه خودت و نه هیچ کسِ دیگری رو!
«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً».
«الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ».
«… وَ الظُّلْمُ وَضْعُ الشَّيْ‏ءِ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ وَ أَعْظَمُ الظُّلْمِ الشِّرْكُ»، «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ».

امام باقر علیه السلام:
«لَوْ أَنَّ عَبْداً عَمِلَ عَمَلًا يَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ ثُمَّ أَدْخَلَ فِيهِ رِضَا أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ كَانَ مُشْرِكاً».
اگر شخصی کاری را به خاطر رضایت خداوند و سرای آخرت انجام دهد و سپس درپی کسب رضایت یکی از مردم هم برآید، او در این کار خود شرک ورزیده است.

واژه شرک به زیبایی حال حسود رو در اینکه میخواد پا تو کفش کار خدا کنه و راضی به تقدیرات خدا نشه و خودش کاراشو پیش ببره، این معنا رو خوب توضیح میده.
حسود، خودشو شریکِ نور میدونه! و به خودش این اجازه رو میده که به صاحب نور، اعتراض کنه «أَنَّ نَفَراً مِنْ قُرَيْشٍ اعْتَرَضُوا الرَّسُولَ ص …»
امام باقر عليه السّلام:
«أَدْنَى الشِّرْكِ أَنْ يَبْتَدِعَ الرَّجُلُ رَأْياً فَيُحِبَّ عَلَيْهِ وَ يُبْغِضَ عَلَيْهِ»
کم‌ترين درجۀ شرك اين است كه انسان عقيده‌اى بسازد و بر اساس آن [با ديگران] دوستى كند و دشمنى نمايد.
اگه ذره‌ای تمنای خودتو با تقدیرات خدا قاطی کنی، اعمالت تباه میشه! + «حبط عمل!»
«لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ»
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
«مَنْ مَاتَ وَ لَا يُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئاً أَحْسَنَ أَوْ أَسَاءَ دَخَلَ الْجَنَّةَ»
هر كس از دنيا برود و شرك به خدا نورزيده باشد، چه كار نيكو كرده باشد و چه كار بد، داخل بهشت خواهد شد.
حسود، نور را تکذیب می‌کند و آن را دروغ می‌پندارد! «أَبْغَضِ الْأَشْيَاءِ الشِّرْكِ بِكَ وَ التَّكْذِيبِ بِرَسُولِكَ».
(تکذیب رسولِ خدا – شرک به خدا).

[اتخاذ عِجل – اتخاذ شریک]:
«وَ لَقَدْ جاءَكُمْ مُوسى‏ بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ».
حسود، بالاخره دست خودشو رو میکنه:
«ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ قَوْمٍ يُبْدُونَهَا لَكَ بَعْدِي … وَ سَتَتَّخِذُ أُمَّتِي بَعْدِي عِجْلًا ثُمَّ عِجْلًا ثُمَّ عِجْلًا».

امام صادق عليه السلام:
«كُلُّ قَلْبٍ فِيهِ شَكٌّ أَوْ شِرْكٌ فَهُوَ سَاقِطٌ».
هر دلى كه شكى يا شركى داشته باشد، ساقط‍‌ و بى‌ارزش است.

امام حسن علیه السلام:
الهى اطعتك و لك المنة على فى احب الاشیاء، الیك ، الایمان ، بك ، و التصدیق برسولك ، و لم اعصك فى ابغض الاشیاء الیك ، الشرك بك و التكذیب برسولك ، فاغفرلى ما بینهما، یا ارحم الراحمین.
«خدایا! بر من منت نهادى تا در محبوبترین چیزها نزد تو، یعنى ایمان به تو و شهادت به رسالت پیامبرت، فرمانبردارى تو را بنمایم، و در مبغوض‌ترین چیزها نزد تو، یعنى شرك و دوگانه پرستى و تكذیب پیامبرت، تو را معصیت نكنم، پس آنچه در میان این دو است را بر من ببخشاى، اى بهترین رحم كنندگان.»

«الشّرک و ضدّه السّلم»

[سورة الزمر (39): الآيات 26 الى 31]
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (29)
خدا مَثَلى زده است:
مردى است كه چند شریک ناسازگار در [مالكيّت‏] او شركت دارند [و هر يك او را به كارى مى‏‌گمارند]
و مردى است كه تنها فرمانبر يك مرد است. آيا اين دو در مَثَل يكسانند؟
سپاس خداى را. [نه،] بلكه بيشترشان نمى‌‏دانند.

[سورة الأنعام (6): الآيات 14 الى 15]
قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (14)
بگو: «آيا غير از خدا -پديدآورنده آسمانها و زمين- سرپرستى برگزينم؟
و اوست كه خوراك مى‌‏دهد، و خوراك داده نمى‏‌شود.»
بگو: «من مأمورم كه نخستين كسى باشم كه اسلام آورده است، و [به من فرمان داده شده كه:] هرگز از مشركان مباش.»

[سورة آل‏‌عمران (3): آية 64]
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (64)
بگو: «اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم، و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد.»
پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند، بگوييد: «شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما].»

[سورة الأعراف (7): الآيات 189 الى 193]
فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (190)
و چون به آن دو، [فرزندى‏] شايسته داد، در آنچه [خدا] به ايشان داده بود، براى او شريكانى قرار دادند، و خدا از آنچه [با او] شريك مى‏‌گردانند برتر است.

نور، شریک لازم نداره!

قُلْ ... لا شَرِيكَ لَهُ!

[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۶۱ الى ۱۶۳]
قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۱۶۱)
بگو: «آرى! پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است: دينى پايدار، آيين ابراهيمِ حق‏‌گراى! و او از مشركان نبود.»
قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (۱۶۲)
بگو: «در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است.
لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (۱۶۳)
[كه‏] او را شريكى نيست، و بر اين [كار] دستور يافته‏‌ام، و من نخستين مسلمانم.»

امام علی علیه السلام:
قُولُوا مَا قِيلَ لَكُمْ
وَ سَلِّمُوا لِمَا رُوِيَ لَكُمْ
وَ لَا تَكَلَّفُوا مَا لَمْ تُكَلَّفُوا
فَإِنَّمَا تَبِعَتُهُ عَلَيْكُمْ فِيمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ لَفَظَتْ أَلْسِنَتُكُمْ أَوْ سَبَقَتْ إِلَيْهِ غَايَتُكُمْ
وَ احْذَرُوا الشُّبْهَةَ فَإِنَّهَا وُضِعَتْ لِلْفِتْنَةِ.

آنچه [از طرف ما] به شما گفته مى‌شود [به ديگران] بازگو كنيد
و به هر چه [از ما] روايت مى‌شود سر فرود آوريد
و آنچه را به شما تكليف نكرده‌اند بر خود تكليف نكنيد؛
زيرا سزاى هر چه به دست آوريد و بگوييد و به سوى آن رو كنيد،به گردن خود شماست.
از شبهه بر حذر باشيد كه براى فتنه،پى ريزى شده است.

امام صادق علیه السلام:
مَنْ كَانَتْ لَهُ حَقِيقَةٌ ثَابِتَةٌ
هر كه حقيقت ثابت و پابرجائى (از ايمان) داشته باشد
لَمْ يَقُمْ عَلَى شُبْهَةٍ هَامِدَةٍ
به شبهه پوسيده، توقّف نكند (و در برابر سخنان شبهه‌ناكِ بى‌پر و پايه، لغزش نيابد)
حَتَّى يَعْلَمَ مُنْتَهَى الْغَايَةِ
تا سر حد هدف خود را بداند (و بحقيقت دست يابد)
وَ يَطْلُبَ الْحَادِثَ مِنَ النَّاطِقِ عَنِ الْوَارِثِ
و حكم پيش‌آمد تازه را از زبان گويندۀ (بحق كه) وارث دانش (گذشتگان است) بجويد،
وَ بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ جَهِلْتُمْ مَا أَنْكَرْتُمْ‏
و به چه چيز ندانستيد آنچه را منكر شديد
وَ بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ عَرَفْتُمْ مَا أَبْصَرْتُمْ
و به چه چيز دانستيد آنچه را بدان بينا گشتيد
إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ.
اگر مؤمن هستيد؟

امام حسن عليه السلام
«إِنَّ أَسْلَمُ الْقُلُوبِ مَا طَهُرَ مِنَ الشُّبُهَاتِ»
سالمترين دلها، دلى است كه از شبهات پاك باشد.

امام صادق علیه السلام:
«إِنَّ الْكَذَّابَ‏ يَهْلِكُ‏ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَات‏.»
«کذاب از روی دانستن هلاک می‌شود و پیروان خود را از روی ندانستن هلاک می‌کند.»
کذاب خود می‌داند که دروغ می‌گوید. او هیچ اشتباه نمی‌کند.
پیش او مانند روز روشن است که در ادعایش دروغ‌گو می‌باشد،
ولی پیروان خود را در اشتباه می‌اندازد و نمی‌گذارد که حقیقت برای آنها روشن شود.
وی از نادانی مردم، سوء استفاده می‌کند و آنها را گمراه کرده و بر اثر گمراهی به هلاکت می‌اندازد.
آری کذاب، خودش را دانسته، جهنمی می کند و پیروان خود را ندانسته به جهنم می‌برد.

+ مقاله «نورِ جدید! پاسخ جدید!»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی