monopolized!
The Exclusive Light!
An Exclusive Agent!
«حصر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«أَحْصَرَهُ المرض: منعه من السفر أو من حاجة يريدها»
+ «ثخن: أثخنه المرض»: اثخنه الحسد، احصره الحسد!
«الحصر الحسادة»: حسادت قلب را محصور میکند!
«أَوْ جاؤُكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ»
مشکل اصلی اهل حسادت همیشه همین بوده و هست که
قلبشون احراز هویت صاحبان نور رو نمیکنه!
«إِنَّا قَدْ حَصِرَتْ صُدُورُنَا أَنْ نَشْهَدَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ»
یعنی اقرار به فضل علمی صاحبان نور نمینمایند!
+ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ خَلِّصْنِي مِنَ الْحَسَدِ، وَ احْصُرْنِي عَنِ الذُّنُوبِ»
خدایا قلب ما را از شر سیئه حسدمان حفظ بفرما، به سبب نور علمی صاحبان نور منا اهل البیت ع، در ملک و در ملکوت، آمین یا رب العالمین، ان شاء الله تعالی.
حسد، قلب اهل حسادت رو محاصره میکنه!
+ «القشر الحسد»
گناه، دست و بال آدمو میبنده «المحدوديّة و الضيق»
حسادت قلبو تاریک میکنه! دنیا برات تیره و تار میشه! حال خوشی نداری! دلت باز نیست! نورانی و روشن و شفاف نیست! دنیا رو خوب نمیبینی ! از آیات لذت نمیبری! لذت از زندگیات نمیبری! راضی نیستی! مقدراتت رو نمیپسندی!
وقتی که پوستۀ حسادت درناژ میشه، نور ولایت شکوفا میشه!
نور الولایة، فرایند منحصر به فرد!
مونوپول!
«انما هو رجل و ولایته»
تنها راه انحصاری معرفة الله!
امام، حقیقت دین و احکام دین است!
اَنَّ الدّينَ وَ اَصْلُ الدّينِ هُوَ رَجُلٌ!
نمادهای نماز و روزه و حجّ و زکات و سایر عبادات در قرآن کریم، بر حسب بطن و تأویل، همان نور الولایة و همان امام معصوم(ع) هستند.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ داوُدِ بْنِ کَثیرِ قالَ:
قالَ ابوعبدِالله (ع):
يا داوودُ نَحْنُ الصَّلاةُ في كِتابِ اللهِ وَ نَحْنُ الزَّكاةُ وَ نَحْنُ اَلصِّيامُ وَ نَحْنُ الْحَجُّ وَ نَحْنُ الشَّهْرُ الْحَرامُ وَ نَحْنُ الْبَلَدُ الْحَرامُ وَ نَحْنُ كَعْبَةُ اللهِ وَ نَحْنُ قِبْلَةُ اللهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللهِ
قال تَعالى:
فَاَيْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ
وَ نَحْنُ الْاياتُ وَ نَحْنُ الْبَيِّناتُ.
امام صادق(ع) فرمودند:
ای داوود! ما هستیم مراد از نماز در کتاب خدا و مائیم زکات و مائیم روزه و مائیم حجّ و مائیم ماه محترم و مائیم شهر محترم و مائیم کعبهی خدا و مائیم قبلهی خدا و مائیم وجه خدا که فرموده است:
به هر جا که رو بگردانید همانجا وجه خداست
و مائیم آیات بیّنات و نشانههای روشن خدا.
در قسمتی از یک حدیث طولانی، مفضّل بن عمر از امام صادق(ع) نقل کرده است:
ثُمَّ اِنّي اُخْبِرُكَ
اَنَّ الدّينَ وَ اَصْلُ الدّينِ هُوَ رَجُلٌ
وَ ذَلِكَ الرَّجُلُ هُوَ الْيَقينُ وَ الْايمانُ وَ هُوَ اِمامُ اُمَّتِهِ وَ اَهْلِ زَمانِهِ
فَمَنْ عَرَفَهُ عَرَفَ اللهَ وَ دِينَهُ
وَ مَنْ اَنْكَرَهُ اَنْكَرَ اللهَ و دِينَهُ
وَ مَنْ جَهِلَهُ جَهِلَ اللهَ وَ دِينَهُ
وَ لا يُعْرَفُ اللهُ وَ دِينُهُ وَ حُدودُهُ وَ شَرائِعُهُ بِغَيْرِ ذلِكَ الاِمامِ
فَذلِكَ مَعنی اَنَّ مَعْرِفَةَ الرِّجالِ دينُ اللهِ
اِلی اَنْ قالَ عَلَیْهِ السَّلام:
وَ اُخْبِرُکَ اَنِّی لَوْ قُلْتُ اَنَّ الصَّلاةَ وَ الزَّکاهًَْ وَ صَوْمَ شَهْرِ رَمَضانَ وَ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ وَ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ وَ الْبَیْتَ الْحَرامَ وَ الطَّهُورَ وَ الْاِغْتِسالَ مِنَ الْجَنابَةِ وَ کُلَّ فَرِیضَةٍ کانَ ذلِکَ هُوَ النَبِیُّ الَّذی جاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ لَصَدَقْتُ لِاَنَّ ذَلِکَ کُلَّهُ اِنَّما یُعْرَفُ بِالنَّبِیِّ
وَ لَوْ لا مَعْرِفَةُ ذلِکَ النَّبِیِّ وَ الاِیمانُ بِهِ وَ التَّسْلیمُ لَهُ ما عُرِفَ ذَلِکَ فَهذا کُلُّهُ ذلِکَ النَّبِیُّ.
سپس من تو را با خبر سازم که
اصل و ریشهی دین مردی است
و آن مرد است که یقین و ایمان است و او همان امام امّت و امام اهل زمان خویش است.
پس هر که او را بشناسد، خدا و دین خدا را شناخته است
و هر که او را منکر شود، خدا و دین خدا را منکر شده است
و هر که نسبت به او جاهل بماند، نسبت به خدا جاهل مانده است.
خدا و دین خدا و حدود و شرایع خدا جز بوسیلهی امام شناخته نمیگردد
و همین است معنای اینکه دین خدا، معرفت و شناسایی مردهاست
[یعنی مراد از مردها که معرفت آنان، حقیقت دین است، امامان میباشند]
تا این که فرمود:
و خبر دهم تو را که اگر من بگویم، نماز و زکات و روزهی ماه رمضان و حجّ و عمره و مسجدالحرام و بیتاللهالحرام و وضو و غسل و بالاخره تمام فرائض و احکام، همان پیغمبری است که آورندهی این احکام از جانب خداست، هر آینه راست گفتهام.
چه آنکه شناختن این حدود و شرایع و احکام و فرائض، تنها راه منحصرش، شناختن پیغمبر است
و اگر نباشد شناسایی پیغمبر و ایمان به او و تسلیم در برابر او،
هیچیک از این حقایق، در دسترس معرفت انسان نخواهد بود.
پس اصل و ریشهی تمام این حقایق پیغمبر است.
قلب اهل یقین در محاصره «آیاتی و رسلی» است.
«نور الولایة، فرایند منحصر به فرد»
مونوپول! «انما هو رجل و ولایته»
+ «حدد – حدّ – محدودیت – حدود الله – ممنوعیت»
وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً
محصور نمودن هوای نفس حسود از خواستهها و انتخابهای غلطش فقط با نور منحصر به فرد ولایت:
محدودیت نفس به کسانی که یقین به آخرت ندارند، خوش نمیآید!
«حصر شهوت»:
امام علی علیه السلام:
«وَ مَنْ حَصَرَ شَهْوَتَهُ فَقَدْ صَانَ قَدْرَهُ»
هر كس كه شهوتش را محدود كند، به درستی كه ارزش خود را نگه داشته است.
«حاصَرَ القومُ العدوَّ: آن قوم دشمن را محاصره كردند.»
واژۀ «مُحاصَرَةً» در زبان فارسی زیاد بکار میرود.
در واقع قلب تاریک و قبض اهل شک در محاصره ابلیس است.
و قلب نورانی اهل یقین در محاصره نور ولایت آل محمد ع است.
«أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِ … حَصُوراً»:
بشارت [روشنایی قلب و برطرف شدن قبض قلبی] به صاحبان نور که از جمله ویژگیهای مهم آنها اینست که نفسشان (حسد قلب آنها) در انحصار [حَصُوراً] نور عقل آنها میباشد.
در واقع قلب اهل نور و صاحبان نور، در انحصار نور ولایت آل محمد ع است.
«معرفة الامام بالنورانیة»
[سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا] :
[مافوق – سیّد – حصور «وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً»]:
«فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ
وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ
أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى
مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ
وَ سَيِّداً
وَ حَصُوراً
وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ»
هر مجموعهای «قرن»، مافوقی علمی دارد که کار را برای اخذ علم، راحت مینماید و این انتخاب مافوق از جانب آل محمد ع صورت میگیرد «هو مولیها» و آل محمد نخواستهاند در امر دین و دنیا کار برای ما سخت و دشوار باشد لذا با قرار دادن یک راهنمای کاربلد بعنوان مافوق علمی، خیال ما را راحت کردهاند و این فقط ما هستیم که باید اطاعت از این نور را اصل کار خود قرار دهیم، چون قرار است که این نور، ما را از ظلمت بیرون حرم و عرفات، به نور حرم و کعبه برساند «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» و این حصار برای امنیت و آرامش است نه برای اذیت و آزار ما «وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً».
+ «تکلف»
«اللَّهُمَّ … وَ احْصُرْنِي عَنِ الذُّنُوبِ»
«حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ»
«حصر – قبض»:
در واقع «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ» اشاره به قلوب قبض و تاریک اهل شک بخیل و حسودی دارد،
که نور علم آل محمد ع در آن نفوذی نکرده است.
خلاصی از حسد، پیشنیاز گناه نکردن است!
«خَلِّصْنِي مِنَ الْحَسَدِ، وَ احْصُرْنِي عَنِ الذُّنُوبِ»
پس حالا وقت خواندن این دعا از صحیفه سجادیه است:
الصحيفة السجادية ؛ ص106
(22) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عِنْدَ الشِّدَّةِ وَ الْجَهْدِ وَ تَعَسُّرِ الْأُمُورِ:)
(5) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ خَلِّصْنِي مِنَ الْحَسَدِ، وَ احْصُرْنِي عَنِ الذُّنُوبِ، وَ وَرِّعْنِي عَنِ الْمَحَارِمِ، وَ لَا تُجَرِّئْنِي عَلَى الْمَعَاصِي، وَ اجْعَلْ هَوَايَ عِنْدَكَ، وَ رِضَايَ فِيمَا يَرِدُ عَلَيَّ مِنْكَ، وَ بَارِكْ لِي فِيمَا رَزَقْتَنِي وَ فِيمَا خَوَّلْتَنِي وَ فِيمَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ، وَ اجْعَلْنِي فِي كُلِّ حَالاتِي مَحْفُوظاً مَكْلُوءاً مَسْتُوراً مَمْنُوعاً مُعَاذاً مُجَاراً.
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا از حسد رهایی ده و از گناهانم بازم دار و از حرامها پرهیز ده و بر گناهان دلیرم مگردان و میل و رغبتم را متوجّه خود ساز و خشنودیام را در آنچه از سوی تو به من میرسد، قرار ده؛ و مرا در آنچه روزیام کردهای و از روی بزرگواری به من بخشیدهای و احسان فرمودهای، برکت ده؛ و مرا در همۀ حالاتم، محفوظ، حراست شده، پوشیده، دست نایافتنی، پناه داده و امان یافته قرار ده.
«فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ»
+ «حصر – قبض»:
وقتی قلبت تاریک میشه و قبض میشی «فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ» حالا «فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ»
+ «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون»
هر جوری میتونی بیاد معالم ربانی باش و از علوم نورنی بخواه کمکت کنند!
نور انحصاری!
وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً
نور، در انحصار صاحبان نور!
نمایندۀ منحصر به فرد! «an exclusive agent»
+ «یتم – نور یکی یه دونه!»
أنا نور اللّه الذي لا يطفى!
امام علی علیه السلام:
«خطبة الافتخار»:
معاشر الناس!
نزهوا ربّكم و لا تشيروا إليه،
فمن حد الخالق فقد كفر بالكتاب الناطق،
ثم قال:
طوبى لأهل ولايتي الذين يقتلون فيّ، و يطردون من أجلي،
هم خزّان اللّه في أرضه، لا يفزعون يوم الفزع الأكبر،
أنا نور اللّه الذي لا يطفى،
أنا السرّ الذي لا يخفى.
+ «اطفاء نور!»:
ماموریت اهل حسادت، اطفاء نور است!
«يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»
«يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»
ماموریت اهل نور، اطفاء نار حسد است!
«كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ»
[سورة البقرة (۲): آية ۱۹۶]
وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ
فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ
وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ
فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ (۱۹۶)
و براى خدا حجّ و عمره را به پايان رسانيد، و اگر [به علت موانعى] بازداشته شديد، آنچه از قربانى ميسّر است [قربانى كنيد]؛ و تا قربانى به قربانگاه نرسيده سر خود را مَتراشيد؛ و هر كس از شما بيمار باشد يا در سر ناراحتيى داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به كفّاره [آن، بايد] روزهاى بدارد، يا صدقهاى دهد، يا قربانيى بكند؛ و چون ايمنى يافتيد، پس هر كس از [اعمال] عمره به حجّ پرداخت، [بايد] آنچه از قربانى ميسّر است [قربانى كند]، و آن كس كه [قربانى] نيافت [بايد] در هنگام حجّ، سه روز روزه [بدارد]؛ و چون برگشتيد هفت [روز ديگر روزه بداريد]؛ اين ده [روزِ] تمام است. اين [حجّ تمتّع] براى كسى است كه اهل مسجد الحرام [=مكّه] نباشد؛ و از خدا بترسيد، و بدانيد كه خدا سختكيفر است.
[سورة البقرة (۲): آية ۲۷۳]
لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (۲۷۳)
[اين صدقات] براى آن [دسته از] نيازمندانى است كه در راه خدا فروماندهاند، و نمىتوانند [براى تأمين هزينه زندگى] در زمين سفر كنند. از شدّت خويشتندارى، فرد بىاطلاع، آنان را توانگر مىپندارد. آنها را از سيمايشان مىشناسى. با اصرار، [چيزى] از مردم نمىخواهند. و هر مالى [به آنان] انفاق كنيد، قطعاً خدا از آن آگاه است.
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۳۸ الى ۳۹]
هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ (۳۸)
آنجا [بود كه] زكريا پروردگارش را خواند [و] گفت: «پروردگارا، از جانب خود، فرزندى پاك و پسنديده به من عطا كن، كه تو شنونده دعايى.»
فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ (۳۹)
پس در حالى كه وى ايستاده [و] در محراب [خود] دعا مىكرد، فرشتگان، او را ندا دردادند كه: خداوند تو را به [ولادت] يحيى -كه تصديق كننده [حقانيت] كلمة الله [=عيسى] است، و بزرگوار و خويشتندار [=پرهيزنده از زنان] و پيامبرى از شايستگان است- مژده مىدهد.
[سورة النساء (۴): آية ۹۰]
إِلاَّ الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ أَوْ جاؤُكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقاتِلُوكُمْ أَوْ يُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً (۹۰)
مگر كسانى كه با گروهى كه ميان شما و ميان آنان پيمانى است، پيوند داشته باشند، يا نزد شما بيايند در حالى كه سينه آنان از جنگيدن با شما يا جنگيدن با قوم خود، به تنگ آمده باشد. و اگر خدا مىخواست، قطعاً آنان را بر شما چيره مىكرد و حتماً با شما مىجنگيدند. پس اگر از شما كنارهگيرى كردند و با شما نجنگيدند و با شما طرح صلح افكندند، [ديگر] خدا براى شما راهى [براى تجاوز] بر آنان قرار نداده است.
[سورة التوبة (۹): الآيات ۵ الى ۶]
فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۵)
پس چون ماههاىِ حرام سپرى شد، مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد؛ پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند، راه برايشان گشاده گردانيد، زيرا خدا آمرزنده مهربان است.
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ (۶)
و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مكان امنش برسان، چرا كه آنان قومى نادانند.
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۴ الى ۸]
وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً (۴)
و در كتاب آسمانى[شان] به فرزندان اسرائيل خبر داديم كه: «قطعاً دو بار در زمين فساد خواهيد كرد، و قطعاً به سركشى بسيار بزرگى برخواهيد خاست. »
فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً (۵)
پس آنگاه كه وعده [تحقق] نخستين آن دو فرا رسد، بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر شما مىگماريم، تا ميان خانهها[يتان براى قتل و غارت شما] به جستجو درآيند، و اين تهديد تحققيافتنى است.
ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً (۶)
پس [از چندى] دوباره شما را بر آنان چيره مىكنيم و شما را با اموال و پسران يارى مىدهيم و [تعداد] نفرات شما را بيشتر مىگردانيم.
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً (۷)
اگر نيكى كنيد، به خود نيكى كردهايد، و اگر بدى كنيد، به خود [بد نمودهايد]. و چون تهديد آخر فرا رسد [بيايند] تا شما را اندوهگين كنند و در معبد[تان] چنانكه بار اول داخل شدند [به زور] درآيند و بر هر چه دست يافتند يكسره [آن را] نابود كنند.
عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ حَصِيراً (۸)
اميد است كه پروردگارتان شما را رحمت كند، و[لى] اگر [به گناه] بازگرديد [ما نيز به كيفر شما] بازمىگرديم، و دوزخ را براى كافران زندان قرار داديم.