Luminous Lineup!
Luminous hearts, at attention, lined up!
وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا!
سوگند به صفبستگان (یعنی صاحبان نور) كه صفى [با شكوه] بستهاند،
تا به نوبت خود، بیایند و ماموریتی عظیم را به معرض نمایش بگذارند:
«وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (۱۰۷) وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (۱۰۸)»
و او را در ازاى قربانىِ بزرگى باز رهانيديم.
و در [ميان] آيندگان براى او [آوازه نيك] به جاى گذاشتيم.»
«قربانىِ بزرگ» یعنی «ذِبْحٍ عَظِيمٍ» نام زیبای صاحبان نور است
که ماموریت خطرناک کربلای آنها را به ما میفهماند.
ماموریتی که برای آشکار کردن علوم آل محمد ع «ذبح»،
جان خود را فدای این ماموریت زیبا مینمایند.
و اینگونه، همه صاحبان نور در حالت خبردار، منتظر امر الله نورانی مافوق خود هستند تا به موقع، انجام وظیفه نمایند.
«وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ»
در مقالۀ زیبا و مهم «ضرب المثل» گفته شد که،
این هنرپیشه «الممثّلون» منتظره که کارگردان به او بگه:
حالا نوبت توست! پاشو و نقشتو بازی کن!
+ «ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلاً مِنْ أَنْفُسِكُمْ»
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ … يَا ضَارِبَ الْأَمْثَال»
«اللَّهُمَّ إِنِّي اَسْاَلُکَ بِاسْمِکَ … الصَّافَّاتِ!»
«صفف» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«ناقةٌ صَفُوفٌ: تَصُفُّ رجلَيْها عند الحَلَبِ.»:
شتری که بهنگام دوشیدن شیر از پستانش، پاهای خود را باز نگه داشته است.
«صَفَ الطائِرُ جناحيه فى السماء: بسطها و لم يحركها»: پرندگانی که در حال پرواز پر گشودهاند.
«الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صافَّاتٍ وَ يَقْبِضْنَ»
«اَسْاَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی یَطِیرُ بِهِ الطَّیْرُ فِی جَوِّ السَّمَاءِ صَافَّاتٍ بِاَمْرِکَ.»
+ «فتح» + «ذبح» + «ظهر» + «خرج» و … «نور».
«صَفَفْتُ اللّحمَ: قدّدته، گوشت را تكّه تكّه و منظّم چيدم، تا بذارمشون جلوی آفتاب خشک بشه»
«الصَّفِيفُ: القَدِيدُ إذا شُرِّر في الشمس»
«الصَّفِيفُ: اللّحمُ الْمَصْفُوفُ، گوشت چيده شده»
+ «فرش»
نور، خودشو در معرض مخاطبین قرار میده و میشه معنای واژۀ زیبای «صافّات».
حالا در مصاف این نور آشکار شده قرار گرفتن، میشه همون دومی نور شدن، میشه واژۀ زبای «صلی».
شنیدی میگن: او به مصاف دشمن رفت.
یعنی رفت با دشمن روبرو شد.
«اَللّهُمَّ وَ اَیُّما غازٍ غَزاهُمْ مِنْ اَهْلِ مِلَّتِکَ … فَاِذا صافَّ عَدُوَّکَ وَ عَدُوَّهُ فَقَلِّلْهُمْ فی عَیْنِه،
و صَغِّرْ شَاْنَهُمْ فی قَلْبِه، وَ اَدِلْ لَهُ مِنْهُمْ وَ لَا تُدِلْهُمْ مِنْهُ.»
+ «صلی»: دومی نور شدن
«و صافُّوهُم في القِتالِ: وَقَفُوا مُصْطَفِّينَ كما في العُبابِ.»
«ناقةٌ صَفُوفٌ: تَصُفُ يَدَيْها عند الحَلَبِ.»
موقع دوشیدن شیرش، دستهاشو یه جوری در وضعیت باز قرار میده که بشه پستانهای پر شیرشو براحتی بدوشند!
در این فیلم زیبای شیردوشیدن شتر، در لحظۀ طلوع صبح، ببین این شتر چجوری پاهاشو باز و بدون حرکت نگه میداره تا دوشندۀ شیر بدون ترس و نگرانی از لگد زدن شتر، با خیال راحت شیرشو بدوشه و نوش جان کنه. + «عطو»
ماموریت صاحبان نور همینه!
به این میگن ظهر و ذبح و اخراج و …
همین، ماموریت کربلاست!
«ناقةٌ تُصَفُّ بين مَحْلَبَيْنِ فصاعدا لغزارتها، و التي تَصُفُّ رجلَيْها»
«ناقةٌ صَفُوفٌ: شتر مادّه پر شير كه كاسهها براى شيرش به صف مىشود،
يا اينكه پاهايش در موقع دوشيدن منظّم قرار مىگيرد.»
صاحبان نور، پستانهای پرشیر خودشونو در معرض دید مخاطبین قرار میدن تا بدوشنشون!
به این میگن: «و الصّافّات صفّا»
انگاری خدای مهربان، اینجوری به بندۀ خودش، چراغ سبز نشون میده!!!
اینجوری خدای مهربان اجازه میده و اعلام موافقت میکنه تا بندگانش از نعمت نور الولایة بهرهمند بشن!
«چراغ سبز نشان دادن» به معنای ابراز علاقه یا تمایل به شروع و ادامه یک رابطه باشد.
+ خدای مهربان، به بندگانش چشمک میزنه! «یا دلیل المتحیّرین!»
The merciful God gives us the green light to start a relationship!
خدای مهربان، برای شروع رابطه، به ما چراغ سبز نشان میدهد!
+ «عرض – مانکن با عرضه! فرهنگ نورانیتو نشون بده! وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَة!»
+ مفهوم زیبای «اکسپوز»
+ «ظهر»
+ «ذبح»
+ «اخراج»
+ «ضحو – نورِ روباز! و الضّحی!»
+ «ضحک – راه روشن، خودش بهت لبخند میزنه! فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها!»
+ «نورِ آشکار! إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً!»
+ «ضحک»
+ «قبض و بسط»
«لبخند نورانی! انبساط خاطر!»
«لبخند نورانی! نور تبسّم!»
+ «جدر – نور، خودشو نشون میده!»
+ «ازف – وصال نورانی! نور آزفة!»
«نور چهرۀ پنهان خود را آشکار کرد! کشف نورانی!»
+ «نور وادارت میکنه که نورانی بشی! سیمای نورانی!»
«دلل – نور، خودش بِهِت چشمک میزنه!»
«مدام نورِ پیشاپیشِ سمتِ راستتو چک کن!»
«حواست به تاریکیِ قلبت باشه!»
«نورِ سپردهشده! ودیعة الله!»
«این نورِ تقدیرِ توست، که دربِ خانهی قلبت را میکوبد! قرعهی نورانی!»
«با نور، از کارات سر در میاری!»
«نوری که اَزَش خوشِت میاد! مرضات الله!»
«سوسوی نورِ امید! نورِ رجاء!»
«نشانههای متقاعدکننده: نورانی و ظلمانی! آیات محکم و آیات متشابه!»
«نور هدایت! عروس نورانی!»
«قبله نورانی!»
«قطبنمای اخلاقی درون ما!»
+ «نور – شکوفه»
+ «ظهر»
اَسْاَلُکَ بِاسْمِکَ … الصَّافَّاتِ!
«الصَّافَّاتِ» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشۀ آنهاست!
«الصَّافَّاتِ» یکی از هزار واژگان مترادف «نور الولایة» است.
اَسْاَلُکَ بِاسْمِکَ ص وَ یس وَ الصَّافَّاتِ وَ حم عسق وَ کهیعص.
بِحَقِّ الْمَلَایِکَةِ وَ یس وَ الصَّافَّاتِ وَ ص.
اللَّهُمَّ اِنِّی اَسْاَلُکَ … بِالْاَسْمَاءِ الَّتِی یَدْعُو بِهَا جَبْرَیِیلُ وَ مِیکَایِیلُ وَ اِسْرَافِیلُ وَ عِزْرَایِیلُ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ الْکَرُّوبِیُّونَ، وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْمَلَایِکَةِ وَ الرَّوْحَانِیُّونَ الصَّافُّونَ الْمُسَبِّحُونَ.
اَسْاَلُکَ … بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ اَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ اَوْ اَثْبَتَّهُ فِی قُلُوبِ الصَّافِّینَ الْحَافِّینَ حَوْلَ عَرْشِکَ، فَتَرَاجَعَتِ الْقُلُوبُ اِلَی الصُّدُورِ عَنِ الْبَیَانِ بِاِخْلَاصِ الْوَحْدَانِیَّةِ، وَ تَحْقِیقِ الْفَرْدَانِیَّةِ، مُقِرَّةً لَکَ بِالْعُبُودِیَّةِ.
اَسْاَلُکَ … بِطَلْعَتِکَ فِی سَاعِیرَ وَ ظُهُورِکَ فِی جَبَلِ فَارَانَ بِرَبَوَاتِ الْمُقَدَّسِینَ وَ جُنُودِ الْمَلَایِکَةِ الصَّافِّینَ وَ خُشُوعِ الْمَلَایِکَةِ الْمُسَبِّحِینَ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ … وَ عَلَی خَوَاصِّ مَلَایِکَتِکَ: جَبْرَیِیلَ وَ مِیکَایِیلَ وَ اِسْرَافِیلَ وَ عِزْرَایِیلَ، وَ الصَّافِّینَ وَ الْحَافِّینَ وَ الْکَرُّوبِیِّینَ وَ الْمُسَبِّحِینَ، وَ جَمِیعِ مَلَایِکَتِکَ فِی سَمَاوَاتِکَ وَ اَرْضِکَ اَجْمَعِینَ.
صَلِّ عَلَی عِبَادِکَ الْمُنْتَجَبِینَ وَ بَشَرِکَ الْمُحْتَجِبِینَ، وَ مَلَایِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ، وَ بُهَمِ الصَّافِّینَ الْحَافِّینَ.
یَا مَنْ خَافَتِ الْمَلَایِکَةُ مِنْ نُورِهِ الْمُتَوَقِّدِ فَهُمْ حَوْلَ کُرْسِیِّهِ وَ عَرْشِهِ صَافُّونَ مُسَبِّحُونَ طَایِفُونَ خَاضِعُونَ مُذْعِنُونَ لِنُورِ جَلَالِهِ.
اَسْاَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی اَنْزَلْتَهُ عَلَی عُیُونِ مُحِبِّیکَ فَطَارَ عَنْهُمُ النَّوْمُ اِجْلَالاً لِعَظَمَةِ ذَلِکَ الْاسْمِ، فَقَامُوا صُفُوفاً بَیْنَ یَدَیْکَ، قِیَاماً عَلَی اَقْدَامِهِمْ یُنَاجُونَکَ فِی فِکَاکِ رِقَابِهِمْ مِنَ النَّارِ.
وَ اجْعَلْنا مِنَ الَّذینَ … لاذَتْ اَبْصارُ الْقُلُوبِ نَحْوَ السَّماءِ، وَ عَبَرَتْ اَعْیُنُ النَّوّاحینَ بَیْنَ مَصافِّ الْکَرُوبِیّینَ وَ مُجالَسَةِ الرُّوحانِیّینَ.
وَ اجْعَلْنا مِنَ الَّذینَ … فَرَقَتْ اَرْواحُهُمْ عَلَی اَجْنِحَةِ الْمَلایِکَةِ، فَسَمّاهُمْ اَهْلُ الْمَلَکُوتِ زُوّارا، وَ اَسْماهُمْ اَهْلُ الْجَبَرُوتِ عُمّارا، فَتَرَدَّدُوا فی مَصافِّ الْمُسَبِّحینَ.
انگاری ماموریت حاملان نور و صاحبان نور اینه که کریمانه اجازه میدن، مخاطبین، به پستان علمی آنها نزدیک شوند و از این شیر (علم) که در دسترس آنها قرار گرفته، بدوشند. علمی که امروز دستور داده شده تا آشکار شود.
+ «نورِ کرامت! آغازگرانِ بخشش! إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ!»
+ «عطو»
+ «موهبت نورانی! إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ!»
+ «نور، وسیلۀ دسترسی من به آرامش است! وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدِ!»
+ «هر کسی میتونه به نورش دسترسی داشته باشه! وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً!»
+ «نور، شیوه و راه و روش علمی خوب زندگی کردن رو برای قلبت آشکار میکنه! لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً!»
واژۀ زیبای «صفف» فرایند آشکار شدن نور علم را به زیبایی برای ما وصف میکند.
+ «عمل به نور آشکار شده، «گُلدِن تایم» دارد! داستان تکراری یوم الفصل! إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتاً!»
«الْيَوْمُ: أَوَّلُهُ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ الثَّانِى إِلَى غُرُوبِ الشَّمْسِ»:
از اول تا آخر یک روز، زمانی محدود است، که باید قدرش را دانست!
واژۀ «یوم» به ما یاد داد که این زمان آشکار شدن علوم نورانی، گلدن تایم داره و زمانی محدود است که باید مخاطبین قدر این فرصت طلایی را بدانند و اقدام به دوشیدن شیر این شتر نمایند.
+ داستان تکراری پِی کردن «ناقۀ صالح» توسط اهل حسادت!!!
+ «حسود به نورش دسترسی نخواهد داشت! وَ أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ!»
به پاهای شتر که هنگام دوشیدن شیر از پستانش، باز نگه میدارد دقت کنیم!
+ «حاملانِ نور! هشت زوجِ نورانی! وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ!»:
مثال زیبای بلاکچین «Blockchain» برای ماموریت صاحبان نوری که پشتسرهم میآیند و پستان پر شیر علمی خود را در معرض دید مخاطبین خود قرار میدهند.
«وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ (۱۶۴) وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ (۱۶۵) وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ (۱۶۶)»
«و هيچ يك از ما [فرشتگان] نيست مگر [اينكه] براى او [مقام و] مرتبهاى معيّن است.
و در حقيقت، ماييم كه [براى انجام فرمان خدا] صف بستهايم.
و ماييم كه خود تسبيحگويانيم.»
و خدای مهربانی که به این ماموریت کربلای صاحبان نور قسم میخورد و میگوید:
«وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا»
و سوره ای در قرآن را برای فهم این داستان تکراری اختصاص داده است:
[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱ الى ۱۰]
The Prophets are the gateway to divine knowledge.
In fact, the teacher serves as a gateway to divine knowledge for their audience.
صفآرائی صاحبان نور!
دلهای نورباران، خبردار، صف کشیدهاند!
به نام قلوبی که در مقابل صاحبان نورشان، شکوهمندانه صف کشیدهاند، سوگند!
وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا
[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱ الى ۱۰]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا (۱)
سوگند به صفبستگان -كه صفى [با شكوه] بستهاند-
فَالزَّاجِراتِ زَجْراً (۲)
و به زجركنندگان -كه به سختى زجر مىكنند-
فَالتَّالِياتِ ذِكْراً (۳)
و به تلاوتكنندگان [آيات الهى]،
إِنَّ إِلهَكُمْ لَواحِدٌ (۴)
كه قطعاً معبود شما يگانه است.
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ (۵)
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، و پروردگار خاورها.
إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ (۶)
ما آسمان اين دنيا را به زيور اختران آراستيم.
وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ (۷)
و [آن را] از هر شيطان سركشى نگاه داشتيم.
لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ (۸)
[به طورى كه] نمىتوانند به انبوه [فرشتگانِ] عالَم بالا گوش فرادهند، و از هر سوى پرتاب مىشوند.
دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ (۹)
با شدّت به دور رانده مىشوند، و برايشان عذابى دايم است.
إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ (۱۰)
مگر كسى كه [از سخن بالاييان] يكباره استراق سمع كند، كه شهابى شكافنده از پى او مىتازد.
تفسیر علیبنإبراهیم:
وَ الصَّافَّاتِ صَفّاً
قَالَ:
الْمَلَائِکَهًُْ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ مَنْ صَفَّ لِلَّهِ وَ عَبَدَهُ.
وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا فرشتگان و پیامبرانند و کسانیکه جهت پرستش خداوند صف میکشند.
«فرشتگان و پیامبران» در ملک و در ملکوت!
معلم و مربی در ملک، و تمثال نورانی معلم و مربی در ملکوت!
معلم و مربی که علم رو برای مخاطب خودش، در ملک و ملکوت بازگو و آشکار میکند.
ابنعباس:
أَنَّهَا الْمَلَائِکَهًُْ تَصُفُّ أَنْفُسَهَا صُفُوفاً فِی السَّمَاءِ کَصُفُوفِ الْمُؤْمِنِینَ لِلصَّلَاهًِْ.
منظور فرشتگان هستند که خود را در آسمان در صفهایی قرار دادهاند،
همانند صفوف مؤمنین برای نماز.
وَ عُرِضُوا عَلى رَبِّكَ صَفًّا
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۴۵ الى ۴۹]
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ
فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ
فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ
وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً (۴۵)
و براى آنان زندگى دنيا را مَثَل بزن كه مانند آبى است كه آن را از آسمان فرو فرستاديم؛
سپس گياه زمين با آن درآميخت
و [چنان] خشك گرديد كه بادها پراكندهاش كردند،
و خداست كه همواره بر هر چيزى تواناست.
الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا
وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً (۴۶)
مال و پسران زيور زندگى دنيايند،
و نيكيهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد [نيز] بهتر است.
وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ
وَ تَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً
وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً (۴۷)
و [ياد كن] روزى را كه كوهها را به حركت درمىآوريم،
و زمين را آشكار [و صاف] مىبينى،
و آنان را گرد مىآوريم و هيچ يك را فرو گذار نمىكنيم.
وَ عُرِضُوا عَلى رَبِّكَ صَفًّا
لَقَدْ جِئْتُمُونا كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ
بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِداً (۴۸)
و ايشان به صف بر پروردگارت عرضه مىشوند [و به آنها مىفرمايد:]
به راستى همان گونه كه نخستين بار شما را آفريديم [باز] به سوى ما آمديد،
بلكه پنداشتيد هرگز براى شما موعدى مقرر قرار نخواهيم داد.
وَ وُضِعَ الْكِتابُ
فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ
وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصاها
وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً (۴۹)
و كارنامه [عمل شما در ميان] نهاده مىشود،
آنگاه بزهكاران را از آنچه در آن است بيمناك مىبينى،
و مىگويند:
«اى واى بر ما، اين چه نامهاى است كه هيچ [كار] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته،
جز اينكه همه را به حساب آورده است.»
و آنچه را انجام دادهاند حاضر يابند، و پروردگار تو به هيچ كس ستم روا نمىدارد.
وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ
قلبی که قبض و بسط نورشو میفهمه، مانند پرندهی در حال پروازی است که بالهاشو در برابر نور خورشید باز کرده «وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ» و خبردار، گوش به فرمان، آماده است و از این نور هدایت الهی استفاده میکنه! به این معنا که صلی و سبح خودشو، اینجوری متوجه میشه! اتباع از امر و نهی خدای مهربان رو میفهمه و در جهت اجرای این اوامر الهی تلاش میکنه! «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ»: فرایند اخذ نور علم، فرایند صلاة و تسبیح است!
[سورة النور (۲۴): الآيات ۴۱ الى ۴۶]
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ
كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ
وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ (۴۱)
آيا ندانستهاى كه هر كه [و هر چه] در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مىگويند،
و پرندگان [نيز] در حالى كه در آسمان پر گشودهاند [تسبيح او مىگويند]؟
همه ستايش و نيايش خود را مىدانند،
و خدا به آنچه مىكنند داناست.
وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (۴۲)
و فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست، و بازگشت [همه] به سوى خداست.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحاباً
ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ
ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكاماً
فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ
وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ
فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشاءُ
يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ (۴۳)
آيا ندانستهاى كه خدا[ست كه] ابر را به آرامى مىراند،
سپس ميان [اجزاء] آن پيوند مىدهد،
آنگاه آن را متراكم مىسازد،
پس دانههاى باران را مىبينى كه از خلال آن بيرون مىآيد،
و [خداست كه] از آسمان از كوههايى [از ابر يخزده] كه در آنجاست تگرگى فرو مىريزد؛
و هر كه را بخواهد بدان گزند مىرساند، و آن را از هر كه بخواهد باز مىدارد.
نزديك است روشنى برقش چشمها را ببرد.
يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ (۴۴)
خداست كه شب و روز را با هم جابجا مىكند.
قطعاً در اين [تبديل] براى ديدهوران [درس] عبرتى است.
وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ
فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى بَطْنِهِ
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى رِجْلَيْنِ
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى أَرْبَعٍ
يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ
إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (۴۵)
و خداست كه هر جنبندهاى را [ابتدا] از آبى آفريد.
پس پارهاى از آنها بر روى شكم راه مىروند
و پارهاى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار [پا] راه مىروند.
خدا هر چه بخواهد مىآفريند.
در حقيقت، خدا بر هر چيزى تواناست.
لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ
وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (۴۶)
قطعاً آياتى روشنگر فرود آوردهايم،
و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند.
نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ – قُرىً ظاهِرَةً
بالشهايى پهلوى هم چيده – شهرهاى متّصل به هم
+ «وصی»
[سورة الغاشية (۸۸): الآيات ۱ الى ۲۶]
وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ (۱۵)
و بالشهايى پهلوى هم [چيده].
+ [سورة سبإ (۳۴): الآيات ۱۵ الى ۱۹]
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ
سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ (۱۸)
و ميان آنان و ميان آبادانيهايى كه در آنها بركت نهاده بوديم شهرهاى متّصل به هم قرار داده بوديم،
و در ميان آنها مسافت را، به اندازه، مقرر داشته بوديم.
در اين [راه]ها، شبان و روزان آسودهخاطر بگرديد.
مشتقات ریشۀ «صفف» در آیات قرآن:
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۴۵ الى ۴۹]
وَ عُرِضُوا عَلى رَبِّكَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونا كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِداً (48)
[سورة طه (۲۰): الآيات ۵۷ الى ۶۶]
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى (64)
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۳۶ الى ۴۰]
وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (36)
[سورة النور (۲۴): الآيات ۴۱ الى ۴۶]
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِما يَفْعَلُونَ (41)
[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱ الى ۱۰]
وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا (1)
[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۱۶۱ الى ۱۷۰]
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ (165)
[سورة الطور (۵۲): الآيات ۱۷ الى ۲۸]
مُتَّكِئينَ عَلى سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ (20)
[سورة الصف (۶۱): الآيات ۱ الى ۵]
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ (4)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صافَّاتٍ وَ يَقْبِضْنَ!
بیایید به معانی زیبای بطن این آیات قرآن دقت کنیم:
طیر در اینجا اشاره به صاحبان نور یعنی معلمینی دارد که خدای مهربان برای آشکار کردن علوم خود، به آنها ماموریت انجام این کار را داده (ماموریت کربلا) و این ماموریت این است که به امر خدای مهربان، این علوم را آشکار «صافَّاتٍ» و یا پنهان «يَقْبِضْنَ» میکنند.
اینجوری هم میشه بگیم که این علوم برای معلمین با فرایند قبض و بسط آموزش داده میشود و آشکار میشود و آنها این نور علم را اینگونه متوجه شده و بدست می آورند و به مخاطبین هم با همین فرایند، یعنی فرایند نور الولایة، در ملک و در ملکوت، منتقل می کنند و مخاطبین به شرطی که این معلم را در ملک و در ملکوت باور داشته باشند، با یقین به این معلم و یوزرنیم و پسورد، می توانند از این علوم زیبای آنلاین بهرهمند شوند.
+ «هذا عطاونا فامنن او امسک بغیر حساب».
معنی آیه این است که متاسفانه اهل حسادت این معلمین آشکار شده را دیدند اما انگار کردند. چرا این اشتباه مرگبار را مرتکب شدند. آنچه این ماموریت را به آنها داده است چیزی نیست جز خدای مهربان که میخواهد مهربانی خودش را در مورد بندگان تمام و کمال انجام دهد.
[سورة الملك (۶۷): الآيات ۱۲ الى ۲۱]
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صافَّاتٍ وَ يَقْبِضْنَ ما يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصيرٌ (19)
آيا [اهل حسادت، همچنان غافلند و] به پرندگان بالاى سرشان نگاه نكردهاند كه بالها را مىگشايند و جمع مىكنند؟ جز [خداى] رحمان كسى آنها را [از سقوط] نگاه نمىدارد.
بىترديد او به هرچيزى بيناست.
[سورة النبإ (۷۸): الآيات ۳۱ الى ۴۰]
يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً (38)
+ «وَ اَسْاَلُکَ الْاَمَانَ الْاَمَانَ یَا کَرِیمُ یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَایِکَةُ صَفّاً لَا یَتَکَلَّمُونَ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صَوَاباً.»
[سورة الغاشية (۸۸): الآيات ۱ الى ۲۶]
وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ (15)
[سورة الفجر (۸۹): الآيات ۱ الى ۳۰]
وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا (22)