دکتر محمد شعبانی راد

خنثی کردن بمب حسادت با نور! برداً و سلاماً!

DEACTIVATION!
Deactivate the Jealousy
bomb With the light!
Jealousy bomb disposal!

«برد» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«بَرَدَ الشَّي‏ء: أى دام و تثبت»
«بَرَدَ الإنسان: مات»
«عيش‏ بَارِدٌ، أي: طيّب»
«زندگى خوب و پاك با غیرفعال کردن نار حسد»
«أَبْرَدَهُ المرضُ: بيمارى او را ناتوان كرد.»

یا نار کونی نورا!

نار آیت، برای اهل نور، تغییر ماهیّت میدهد و تبدیل به نور می‌شود!
نمکی که دیگه شور نیست و شیرین شده!
آتشی که دیگر نمی‌سوزاند!
این یک معجزه است!
قلبی که نور و ظلمتشو میفهمه، برای این قلب معجزه‌ای رخ داده، که اینجوری شده!
قلب با فهم قبض و بسط نورش، کاری میتونه بکنه که فقط اسمشو میشه معجزه گذاشت!
انگاری همه از انجام این کار عاجزند جز خود خدا و الراسخون فی العلم! 
انگاری با فهم نور و ظلمت قلبت، در علم خدا رسوخ کرده‌ای!
و این یعنی یک معجزۀ بزرگ الهی!
+ «عجز»
+ «رسخ»
+ «نار و نور»:
«
حسود، نور رو زشت میبینه! نار و نور!»
«
چرا از موفقیت دیگران رنج می بریم؟! نار و نور!»
«
گرایش به نور! گرایش به نار! حلاوت نور! حلاوت نار!»
«
از نار، نور بگیر! زایمان بی‌درد نورانی!»
«
اطفاءِ نار – اطفاءِ نور!»
«
فَوَرانِ نور! فَوَرانِ نار!»
«
غربالگری نار آیات! اسکرینینگ نورانی!»
«
با حسادت خود کنار نیایید! اعتماد به نور، اعتماد به نفس است!»

یا نار کونی بردا و سلاما
ای حسد! باش! اما غیر‌فعال و بی‌تاثیر باش!
حسد که غیرفعال میشه، سلامتی قلب هم حاصل میشه!
+ «صوم»: حسادت پلی نشه! پاوز بشه!
«فریز شدن حسد! میشه برداً»
«غیرفعال شدن، بی‌اثر شدن، بی‌خاصیت شدن!
با نور، حسدتو از کار بنداز!
«bomb disposal»: خنثی‌ کردن بمب!
ای نار آیت، با نور ولایت، برداً و سلاماً باش!
+ «وری – درناژ حسادت!»

قالُوا حَرِّقُوهُ …!
قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِيمَ!

به فرمودۀ نور، ای حسد، باش، اما غیرفعال شو!
«يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً»
راه دسترسی به قلب سلیم فقط همینه و بس!
هر چند که اهل حسادت تلاش میکنن برای فعال کردن عامل حسد دنیای قلب اهل نور که استارت آتش جهنم است! «قالُوا حَرِّقُوهُ»

[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۶۱ الى ۷۰]
قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى‏ أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ (۶۱)
گفتند: «پس او را در برابر ديدگان مردم بياوريد، باشد كه آنان شهادت دهند.»
قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهِيمُ (۶۲)
گفتند: «اى ابراهيم، آيا تو با خدايان ما چنين كردى؟»
قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ (۶۳)
گفت: «[نه‏] بلكه آن را اين بزرگترشان كرده است، اگر سخن مى‏‌گويند از آنها بپرسيد.»
فَرَجَعُوا إِلى‏ أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ (۶۴)
پس به خود آمده و [به يكديگر] گفتند: «در حقيقت، شما ستمكاريد.»
ثُمَّ نُكِسُوا عَلى‏ رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ يَنْطِقُونَ (۶۵)
سپس سرافكنده شدند [و گفتند:] «قطعاً دانسته‌‏اى كه اينها سخن نمى‌‏گويند.»
قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ (۶۶)
گفت: «آيا جز خدا چيزى را مى‌‏پرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمى‌‏رساند؟
أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (۶۷)
اف بر شما و بر آنچه غير از خدا مى‌‏پرستيد. مگر نمى‌‏انديشيد؟»
قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (۶۸)
گفتند: «اگر كارى مى‏‌كنيد، او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى دهيد.»
قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِيمَ (۶۹)
گفتيم: «اى آتش، براى ابراهيم سرد و بى‌‏آسيب باش.»
وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرِينَ (۷۰)
و خواستند به او نيرنگى بزنند و[لى‏] آنان را زيانكارترين [مردم‏] قرار داديم.

وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ

علوم نورانی و ربانی که در قلوب صاحبان و حاملان نور متراکم و انباشته شده،
راه دسترسی به روش علمی درناژ حسادت
و غیرفعال کردن این بمب خطرناک می‌باشد.
این میشه «
فِيها مِنْ بَرَدٍ».
این میشه «هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ».

[سورة النور (۲۴): الآيات ۴۱ الى ۴۶]
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ 
كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ
وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ (۴۱)
آيا ندانسته‏‌اى كه هر كه [و هر چه‏] در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مى‌‏گويند،
و پرندگان [نيز] در حالى كه در آسمان پر گشوده‏‌اند [تسبيح او مى‏‌گويند]؟
همه ستايش و نيايش خود را مى‌‏دانند، و خدا به آنچه مى‌‏كنند داناست.
وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (۴۲)
و فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست،
و بازگشت [همه‏] به سوى خداست.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحاباً
ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ 
ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكاماً
فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ
وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ
فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشاءُ 
يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ (۴۳)
آيا ندانسته‌‏اى كه خدا[ست كه‏] ابر را به آرامى مى‌‏راند،
سپس ميان [اجزاء] آن پيوند مى‌‏دهد،
آنگاه آن را متراكم مى‏‌سازد،
پس دانه‏‌هاى باران را مى‌‏بينى كه از خلال آن بيرون مى‏‌آيد،
و [خداست كه‏] از آسمان از كوههايى [از ابر يخ‌‏زده‏] كه در آنجاست تگرگى فرو مى‌‏ريزد؛
و هر كه را بخواهد بدان گزند مى‏‌رساند، و آن را از هر كه بخواهد باز مى‌‏دارد.
نزديك است روشنى برقش چشمها را ببرد.
يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ (۴۴)
خداست كه شب و روز را با هم جابجا مى‏‌كند.
قطعاً در اين [تبديل‏] براى ديده‏‌وران [درس‏] عبرتى است.
وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ
فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى‏ بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى‏ رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلى‏ أَرْبَعٍ
يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (۴۵)
و خداست كه هر جنبنده‌‏اى را [ابتدا] از آبى آفريد.
پس پاره‌‏اى از آنها بر روى شكم راه مى‏‌روند و پاره‌‏اى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار [پا] راه مى‌‏روند.
خدا هر چه بخواهد مى‌‏آفريند. در حقيقت، خدا بر هر چيزى تواناست.
لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ 
وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (۴۶)
قطعاً آياتى روشنگر فرود آورده‏‌ايم،
و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى‏‌كند.

هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ

[سورة ص (۳۸): الآيات ۴۱ الى ۴۴]
وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ 
أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ (۴۱)
و بنده ما ايّوب را به ياد آور،
آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه:
«شيطان مرا به رنج و عذاب مبتلا كرد.»
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ (۴۲)
[به او گفتيم:]
«با پاى خود [به زمين‏] بكوب،
اينك اين چشمه‏‌سارى است سرد و آشاميدنى.»
وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ
رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ (۴۳)
و [مجدّداً] كسانش را و نظايرِ آنها را همراه آنها به او بخشيديم،
تا رحمتى از جانب ما و عبرتى براى خردمندان باشد.
وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ
إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (۴۴)
[و به او گفتيم:]
«يك بسته تركه به دستت برگير و [همسرت را] با آن بزن و سوگند مشكن.»
ما او را شكيبا يافتيم.
چه نيكوبنده‌‏اى! به راستى او توبه‌‏كار بود.

سرنوشت دائمی اهل حسد که توفیق درناژ حسادت با نور ولایت را
آگاهانه و اختیارا نخواستند، اینگونه است:
اين است پذيرايى آنان در روز جزا …

لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ
نه خنك و نه خوش.
لا يَذُوقُونَ فِيها بَرْداً وَ لا شَراباً
در آنجا نه خنكى چشند و نه شربتى،

[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۴۱ الى ۵۶]
وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ (۴۱)
و ياران چپ؛ كدامند ياران چپ؟
فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ (۴۲)
در [ميان‏] باد گرم و آب داغ.
وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ (۴۳)
و سايه‏‌اى از دود تار.
لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ (۴۴)
نه خنك و نه خوش.
إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ (۴۵)
اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند.
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ (۴۶)
و بر گناه بزرگ پافشارى مى‌‏كردند.
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (۴۷)
و مى‏‌گفتند: «آيا چون مُرديم و خاك و استخوان شديم، واقعاً [باز] زنده مى‌‏گرديم؟
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ (۴۸)
يا پدران گذشته ما [نيز]؟»
قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ (۴۹)
بگو: «در حقيقت، اوّلين و آخرين،
لَمَجْمُوعُونَ إِلى‏ مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (۵۰)
قطعاً همه در موعد روزى معلوم گردآورده شوند.»
ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ (۵۱)
آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز،
لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ (۵۲)
قطعاً از درختى كه از زقّوم است خواهيد خورد.
فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ (۵۳)
و از آن شكمهايتان را خواهيد آكند.
فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ (۵۴)
و روى آن از آب جوش مى‌‏نوشيد؛
فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ (۵۵)
[مانند] نوشيدن اشتران تشنه.
هذا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ (۵۶)
اين است پذيرايى آنان در روز جزا.

لا يَذُوقُونَ فِيها بَرْداً وَ لا شَراباً

[سورة النبإ (۷۸): الآيات ۱۷ الى ۳۰]
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتاً (۱۷)
قطعاً وعدگاه [ما با شما] روز داورى است:
يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً (۱۸)
روزى كه در «صور» دميده شود، و گروه گروه بياييد؛
وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَكانَتْ أَبْواباً (۱۹)
و آسمان، گشوده و درهايى [پديد] شود؛
وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً (۲۰)
و كوهها را روان كنند، و [چون‏] سرابى گردند.
إِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً (۲۱)
[آرى،] جهنّم [از ديرباز] كمينگاهى بوده،
لِلطَّاغِينَ مَآباً (۲۲)
[كه‏] براى سركشان، بازگشتگاهى است.
لابِثِينَ فِيها أَحْقاباً (۲۳)
روزگارى دراز در آن درنگ كنند.
لا يَذُوقُونَ فِيها بَرْداً وَ لا شَراباً (۲۴)
در آنجا نه خنكى چشند و نه شربتى،
إِلاَّ حَمِيماً وَ غَسَّاقاً (۲۵)
جز آب جوشان و چركابه‌‏اى.
جَزاءً وِفاقاً (۲۶)
كيفرى مناسب [با جُرم آنها].
إِنَّهُمْ كانُوا لا يَرْجُونَ حِساباً (۲۷)
آنان بودند كه به [روز] حساب اميد نداشتند؛
وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا كِذَّاباً (۲۸)
و آيات ما را سخت تكذيب مى‏‌كردند.
وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ كِتاباً (۲۹)
و حال آنكه هر چيزى را برشمرده [به صورت‏] كتابى در آورده‏‌ايم.
فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلاَّ عَذاباً (۳۰)
پس بچشيد كه جز عذاب، هرگز [چيزى‏] بر شما نمى‌‏افزاييم.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی