Interests Observance!
Follow your Observer commands!
«رعی» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«رَعَتِ الماشية»
«أَرْعَى الماشيةَ: ستور را چرانيد، چرانیدن» «pasture»
+ «رود: رادَتِ الماشيةُ»
«راعي المَاشيَةِ: شبان يا چوپان»
«راعي: چوپان «shepherd»
+ «هشش»
«الرَّعْيُ في الأصل: حفظ الحيوان، إمّا بغذائه الحافظ لحياته، و إمّا بذبّ العدوّ عنه.»
«الرَّعْي: در اصل نگهداشتن حيوان است ، يا با غذايى كه جانش را حفظ كند يا با دور كردن دشمن از او.»
«رَعَيْتُهُ: أي حفظته، حفظش كردم.»
«أَرْعَيْتُهُ: جعلت له ما يَرْعَى، گذاشتم تا بچرد و چراندمش.»
«الرِّعْيُ: ما يرعاه، علف و خوراك حيوان»
«الْمَرْعَى: موضع الرّعي، چراگاه.»
[لیدر – فالوئر]
«رَعِيَّة الملكِ: رعاياى پادشاه؛ رَعِيَّة الأسقف: پيروان أسقف»
حفظ سلامتی قلب اهل نور یقین،
به علوم نورانی و ربانی صاحبان نورشان بستگی دارد، در ملک و در ملکوت!
[الْوَالِي – الرَّاعِي]:
«وَ يَجِبُ عَلَى الْوَالِي أَنْ يَكُونَ كَالرَّاعِي لَا يَغْفُلُ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ لَا يَتَكَبَّرُ عَلَيْهِمْ»
مثال زیبا:
خلبان میگه من نمیپرم تا برج مراقبت بمن اجازه بده.
آبزرور!
+ «رقب – رقیب – مراقب – داریم دیده میشیم!»
«چوپان دانا»:
نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست،
که حافظ منافع اهل نور یقین هستند.
از مفهوم «الحفظ مع تولية الأمر و هو ما يقابل الإهمال» این واژه، کاملا مفهوم واژه زیبای «نور الولایة» استنباط میشود و در واقع نقش ویژگی ممتاز «آیاتی و رسلی» را برای اهل نور یقین، در حفظ نورانیت قلب آنها خاطرنشان میکند، یعنی همان کاری که چوپان برای گله خود انجام میدهد. چوپانی که مراعات حال گوسفندان خود را ننماید، چوپان (راعی) نیست!
عرب به چوپان میگه راعی چون ویژگی ممتاز چوپان رو در همین ویژگی رعایت حال گوسفندان میدونه و چوپان دانا، اصول این ماموریت خطرناک رو بخوبی رعایت میکنه! + «کربلا»
و این همان رفق است که ویژگی ممتاز صاحبان نور علم است. + «مجد»
رفیق خوب رعایت حال رفیقشو میکنه!
اما حسود، به رفیقش تهمت میزنه!
+ «ثوی»
+ «سوم: سَامَتِ المَاشِيَةُ: رَعَتْ بِنَفْسِهَا»
+«سرح: رَعَتِ الماشية: إذا سرحت بنفسها»
چوپان خوب به کی میگن؟!
اهل نور میدونن همینکه علوم آل محمد ع رو در اختیار داشته باشن
تا در دل شرایط بکار ببندن، خودش آخر سعادت است!
اینکه چوپان، گوسفندان رو در چراگاه ول میکنه به حال خودشون خوب بچرند! به این میگن چوپان خوب! یعنی بهترین مکان برای چریدن رو بلده و اونا رو میبره اونجا و کاملا آزادشون میذاره تا خودشون با اختیار و میل خودشون بچرند!
+ «مجد» و «سرح»
تمام مفاهیم واژههای نور ولایت در این واژه نیز وجود دارد.
چوپانی خوبه که نزدیک باشه! مراقب باشه! مواظب باشه! چراگاههای خوبو آدرسشو بدونه! عوامل خطرناک اونجارو دور کنه و …
پس ولی همان چوپان ماست!
[بقی (بقیۀ الله) – رعی]:
«أبقيت على فلان: إذا أرعيت عليه و رحمته [احترام به مافوق]»
[رعی – ولی] :
«الرَّاعِي: الوالي»
مفهوم نور ولایت از واژه رعی استنباط میشود، پس زمانی معنای رعایت، تحقق مییابد که قلب اهل یقین با نور نزدیک صاحبان نور در ملک و ملکوت (ملک موکل) قرین گردد.
رعايت كردن، وفا کردن به نور مافوق، حرمت گذاشتن به نور مافوق، حرمت قائل شدن برای او، بیحرمتی نکردن به او، بیاحترامی نکردن به او، ملاحظه کردن اوامر نورانی، مذمت «ذمّ» نکردن تقدیرات نورانی، حمد مافوق، اکرمی مثواه، اقرار به فضل صاحبان نور.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
الْحُرُمَاتُ الَّتِي تَلْزَمُ كُلَّ مُؤْمِنٍ رِعَايَتُهَا وَ الْوَفَاءُ بِهَا
حُرْمَةُ الدِّينِ وَ حُرْمَةُ الْأَدَبِ وَ حُرْمَةُ الطَّعَام.
حرمتهائى است كه رعايت و وفاى به آنها بر هر مؤمنى لازم است:
احترام به دين، حرمت ادب، و حرمت غذا.
+ «هتک حرمت نور!»
رعایت حقوق اخوّت!
وَ هُمْ [الْإِخْوَانِ] حُصُونُكُمُ
الَّتِي تَلْجَئُونَ إِلَيْهَا فِي الشَّدَائِدِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ!
امام رضا علیه السلام:
اعْلَمْ يَرْحَمُكَ اللَّهُ أَنَّ حَقَّ الْإِخْوَانِ وَاجِبٌ فَرْضٌ لَازِمٌ
أَنْ تفدونهم [تَفْدُوهُمْ] لأنفسكم [بِأَنْفُسِكُمْ]
وَ أَسْمَاعِكُمْ وَ أَبْصَارِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ وَ أَرْجُلِكُمْ وَ جَمِيعِ جَوَارِحِكُمْ
وَ هُمْ حُصُونُكُمُ الَّتِي تَلْجَئُونَ إِلَيْهَا فِي الشَّدَائِدِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ
لَا تُمَاطُوهُمْ وَ لَا تُخَالِفُوهُمْ وَ لَا تَغْتَابُوهُمْ وَ لَا تَدَعُوا نُصْرَتَهُمْ وَ لَا مُعَاوَنَتَهُمْ
وَ ابْذُلُوا النُّفُوسَ وَ الْأَمْوَالَ دُونَهُمْ وَ الْإِقْبَالَ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ بِالدُّعَاءِ لَهُمْ
وَ مُوَاسَاتِهِمْ وَ مُسَاوَاتِهِمْ فِي كُلِّ مَا يَجُوزُ فِيهِ الْمُسَاوَاةُ وَ الْمُوَاسَاةُ
وَ نُصْرَتَهُمْ ظَالِمِينَ وَ مَظْلُومِينَ بِالدَّفْعِ عَنْهُمْ.
حق برادران مسلمان فرض و لازم است
تا آن اندازه كه جان و تمام اعضاء و جوارح خود را فدا و نثار آنان كنيد،
به تحقيق آنان پناه و پشتيبان شما هستند كه در گرفتاري هاي دنيوي و اخروي به آنان پناه مي بريد،
اهمال و سستي در كارشان روا مداريد،
از مخالفت و بدگوئيشان خودداري نمائيد
از بذل جان و مال و كمك و ياريشان به هيچ روي دريغ مورزيد
به درگاه پروردگار جليل دعاي خير درباره آنان بنمائيد.
در برادري و برابري و هر آنچه شايسته آنان است توفيق بخواهيد،
براي پيروزي بر ستمكاران ياريشان نمائيد
و اگر مظلوم واقع شدند به كمك آنان بشتابيد تا شر متجاوزان را از ايشان دفع نمائيد.
شناخت و مراعات اوامر نورانی!
شناخت و مراعات اوامر راعی!
+ «امر الله!»
+ «زجر الرّاعی!»
«وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِيهَا وَ قَطِيعِهَا»
حكايت گوسفندى كه از چوپان و گله خود گم شده!
+ «خذلان»
«چوپان دانا»:
نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست،
که حافظ منافع اهل نور یقین هستند.
حافظ منافع: رعایة المصالح: «Interests Section»
قبلهی مرئی – امامی هویدا!
چه مثال زیبایی!
«وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِيهَا وَ قَطِيعِهَا»
اگه قبله مرئی (امامى هويدا) نداشته باشی چی میشه؟!
«هويدا»: نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
امام باقر علیه السلام:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ
كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ
فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ
وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ
وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِيهَا وَ قَطِيعِهَا
فَهَجَمَتْ ذَاهِبَةً وَ جَائِيَةً يَوْمَهَا
فَلَمَّا جَنَّهَا اللَّيْلُ بَصُرَتْ بِقَطِيعِ غَنَمٍ مَعَ رَاعِيهَا
فَحَنَّتْ إِلَيْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا فَبَاتَتْ مَعَهَا فِي مَرْبِضِهَا
فَلَمَّا أَنْ سَاقَ الرَّاعِي قَطِيعَهُ أَنْكَرَتْ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا
فَهَجَمَتْ مُتَحَيِّرَةً تَطْلُبُ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا
فَبَصُرَتْ بِغَنَمٍ مَعَ رَاعِيهَا فَحَنَّتْ إِلَيْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا
فَصَاحَ بِهَا الرَّاعِي الْحَقِي بِرَاعِيكِ وَ قَطِيعِكِ
فَأَنْتِ تَائِهَةٌ مُتَحَيِّرَةٌ عَنْ رَاعِيكِ وَ قَطِيعِكِ
فَهَجَمَتْ ذَعِرَةً مُتَحَيِّرَةً تَائِهَةً لَا رَاعِيَ لَهَا يُرْشِدُهَا إِلَى مَرْعَاهَا أَوْ يَرُدُّهَا
فَبَيْنَا هِيَ كَذَلِكَ إِذَا اغْتَنَمَ الذِّئْبُ ضَيْعَتَهَا فَأَكَلَهَا
وَ كَذَلِكَ وَ اللَّهِ يَا مُحَمَّدُ
مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ظَاهِرٌ عَادِلٌ
أَصْبَحَ ضَالًّا تَائِهاً
وَ إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالَةِ مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ
وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ
أَنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا
فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ
لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ.
+ [سورة إبراهيم (14): الآيات 13 الى 18]
محمد بن مسلم گويد شنيدم كه امام باقر (ع) ميفرمود:
هر كه ديندارى خداى عز و جل كند بوسيله عبادتى كه خود را در آن بزحمت افكند،
ولى امام و پيشوائى كه خدا معين كرده نداشته باشد،
زحمتش ناپذيرفته و خود او گمراه و سرگردانست
و خدا اعمال او را مبغوض و دشمن دارد،
حكايت او حكايت گوسفندى است كه از چوپان و گله خود گم شده
و تمام روز سرگردان ميرود و بر ميگردد، چون شب فرا رسد گلهاى با شبان بچشمش آيد،
بسوى آن گرايد و بآن فريفته شود و شب را در خوابگاه آن گله بسربرد،
چون چوپان گله را حركت دهد، گوسفند گمشده، گله و چوپان را ناشناس بيند،
باز متحير و سرگردان در جستجوى شبان و گله خود باشد كه گوسفندانى را با چوپانش ببيند،
بسوى آن رود و بآن فريفته گردد،
شبان او را صدا زند كه بيا و بچوپان و گله خود پيوند
كه تو سرگردانى و از چوپان و گله خود گمگشتهاى،
پس ترسان و سرگردان و گمراه حركت كند
و چوپانى كه او را بچراگاه رهبرى كند و يا بجايش برگرداند نباشد،
در همين ميان گرگ، گمشدن او را غنيمت شمارد و او را بخورد،
بخدا اى محمد
كسى كه از اين امت باشد و امامى هويدا و عادل از طرف خداى عز و جل نداشته باشد چنين است،
گم گشته و گمراهست و اگر با اين حال بميرد با كفر و نفاق مرده است،
بدان اى محمد كه پيشوايان جور و پيروان ايشان از دين خدا بركنارند،
خود گمراهند و مردم را گمراه كنند،
اعمالى را كه انجام ميدهند چون خاكستريست كه تندبادى در روز طوفانى بآن تازد،
از كردارشان چيزى دستگيرشان نشود. اينست گمراهى دور.
(آرى بخدا سوگند هر كه از تحت سرپرستى شما فرار كند، گرفتار دينسازان و مذهبتراشان دغل و مخبط مىشود. پدر و مادرم بفداى شما).
خلبان میگه: من تا وقتیکه برج مراقبت به من اجازه نده، نمیپرم!
انگاری حق آبزرور خودشو رعایت میکنه!
«لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ فَسَقى لَهُما»
… و برج مراقبت به این اهل نور اجازه پرواز میدهد!
اما اهل حسادت: «فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها»
لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ فَسَقى لَهُما
+ «مشیت الله!»
+ «سقی!»
اهل نور تا زمانی که از صاحب نور خود، که حافظ منافع آنهاست،
اجازه نگیرند هیچ اقدامی نمیکنند!
یوسف ع، حافظ منافع اهل نور!
«قالَ اجْعَلْني عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفيظٌ عَليمٌ»
اهل نور به اخم زیبای پدر توجه میکنند «ابوت الماووف»،
و هیچ اقدامی نمیکنند تا با لبخند پدر، متوجه اجازهی او برای اقدام کار خود بشنوند!
+ «باذن الله»
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۲۱ الى ۲۵]
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۲۱)
موسى ترسان و نگران از آنجا بيرون رفت [در حالى كه مى]گفت:
«پروردگارا، مرا از گروه ستمكاران نجات بخش.»
وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ (۲۲)
و چون به سوى [شهر] مَدْيَن رو نهاد [با خود] گفت:
«اميد است پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند.»
وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ
وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ
قالَ ما خَطْبُكُما
قالَتا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ (۲۳)
و چون به آب مَدْيَن رسيد، گروهى از مردم را بر آن يافت كه [دامهاى خود را ] آب مىدادند، و پشت سرشان دو زن را يافت كه [گوسفندان خود را] دور مىكردند.
[موسى] گفت: «منظورتان [از اين كار] چيست؟» گفتند:
« [ما به گوسفندان خود] آب نمىدهيم تا شبانان [همگى گوسفندانشان را] برگردانند، و پدر ما پيرى سالخورده است.»
فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ (۲۴)
پس براى آن دو، [گوسفندان را] آب داد، آنگاه به سوى سايه برگشت و گفت:
«پروردگارا، من به هر خيرى كه سويم بفرستى سخت نيازمندم.»
فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا
فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۲۵)
پس يكى از آن دو زن -در حالى كه به آزرم گام بر مىداشت- نزد وى آمد [و] گفت:
«پدرم تو را مىطلبد تا تو را به پاداش آبدادن [گوسفندان] براى ما، مزد دهد.»
و چون [موسى] نزد او آمد و سرگذشت [خود] را بر او حكايت كرد، [وى] گفت:
«مترس كه از گروه ستمگران نجات يافتى.»
اهل حسد، اسامی نورانی را معنا نمیکنند
و به صاحبان نور و آیات، دهنکجی میکنند!
[سورة البقرة (۲): آية ۱۰۴]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا
وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ (۱۰۴)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، نگوييد: «راعنا»، و بگوييد: «انظرنا»،
و [اين توصيه را] بشنويد؛ و [گر نه] كافران را عذابى دردناك است.
[سورة النساء (۴): آية ۴۶]
مِنَ الَّذِينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ
وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ
وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ
وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ
وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً (۴۶)
برخى از آنان كه يهودىاند، كلمات را از جاهاى خود برمىگردانند،
و با پيچانيدن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دين [اسلام، با درآميختن عِبرى به عَربى] مىگويند:
«شنيديم و نافرمانى كرديم؛ و بشنو [كه كاش] ناشنوا گردى.»
و [نيز از روى استهزا مىگويند:]
«راعنا» [كه در عربى يعنى: به ما التفات كن، ولى در عبرى يعنى: خبيث ما،]
و اگر آنان مىگفتند: «شنيديم و فرمان برديم، و بشنو و به ما بنگر»،
قطعاً براى آنان بهتر و درستتر بود،
ولى خدا آنان را به علّت كفرشان لعنت كرد، در نتيجه جز [گروهى] اندك ايمان نمىآورند.
فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها
اهل حسد، اسامی نورانی را معنا نمیکنند!
[سورة الحديد (۵۷): الآيات ۲۶ الى ۲۹]
ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا
وَ قَفَّيْنا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجِيلَ
وَ جَعَلْنا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً
وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ
فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها
فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (۲۷)
آنگاه به دنبال آنان پيامبران خود را، پىدرپى، آورديم،
و عيسى پسر مريم را در پى [آنان] آورديم و به او انجيل عطا كرديم،
و در دلهاى كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت نهاديم
و [اما] ترك دنيايى كه از پيش خود درآوردند
ما آن را بر ايشان مقرّر نكرديم مگر براى آنكه كسب خشنودى خدا كنند،
با اين حال آن را چنانكه حقّ رعايت آن بود منظور نداشتند.
پس پاداش كسانى از ايشان را كه ايمان آورده بودند بدانها داديم
و[لى] بسيارى از آنان دستخوش انحرافند.
اهل نور، اسامی نورانی را معنا میکنند!
[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۱ الى ۱۱]
وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (۸)
و آنان كه امانتها و پيمان خود را رعايت مىكنند،
[سورة المعارج (۷۰): الآيات ۱۱ الى ۳۵]
وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (۳۲)
و كسانى كه امانتها و پيمان خود را مراعات مىكنند.
[سورة طه (۲۰): الآيات ۴۵ الى ۵۶]
كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى (۵۴)
بخوريد و دامهايتان را بچرانيد كه قطعاً در اينها براى خردمندان نشانههايى است.
[سورة النازعات (۷۹): الآيات ۲۷ الى ۴۶]
أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها (۳۱)
آبش و چراگاهش را از آن بيرون آورد،
[سورة الأعلى (۸۷): الآيات ۱ الى ۱۹]
وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعى (۴)
و آنكه چمنزار را برآورد؛
وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِكُمْ … فَأَنْتُمْ أَحَقُّ أَنْ تَخْتَارُوا لِأَنْفُسِكُمْ!
و خود را واپائيد … پس شما خود بهتر ميتوانيد براى خويش انتخاب كنيد!
خودت باید طبیب بیماری قلبت باشی و حسدتو پیدا کنی! در ملک و در ملکوت!
+ «خودت باید روانشناس و روانپزشک قلب خودت باشی!»
فَوَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ لَهُ الْغَنَمُ فِيهَا الرَّاعِي
فَإِذَا وَجَدَ رَجُلًا هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي هُوَ فِيهَا
يُخْرِجُهُ وَ يَجِيءُ بِذَلِكَ الرَّجُلِ
الَّذِي هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي كَانَ فِيهَا
امام صادق علیه السلام:
عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ
عَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ
وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِكُمْ
فَوَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ لَهُ الْغَنَمُ فِيهَا الرَّاعِي فَإِذَا وَجَدَ رَجُلًا هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي هُوَ فِيهَا
يُخْرِجُهُ وَ يَجِيءُ بِذَلِكَ الرَّجُلِ الَّذِي هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي كَانَ فِيهَا
وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ لِأَحَدِكُمْ نَفْسَانِ يُقَاتِلُ بِوَاحِدَةٍ يُجَرِّبُ بِهَا ثُمَّ كَانَتِ الْأُخْرَى بَاقِيَةً فَعَمِلَ عَلَى مَا قَدِ اسْتَبَانَ لَهَا وَ لَكِنْ لَهُ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ وَ اللَّهِ ذَهَبَتِ التَّوْبَةُ فَأَنْتُمْ أَحَقُّ أَنْ تَخْتَارُوا لِأَنْفُسِكُمْ …
نصيحتى از امام صادق ع:
عيص بن قاسم گويد: شنيدم از امام صادق عليه السّلام كه ميفرمود:
بر شما باد به تقوا و ترس از خداى يگانهاى كه شريك ندارد،
و خود را واپائيد
كه بخدا سوگند مردى از شما كه رمه گوسفند دارد
و براى آنها چوپانى داناتر به وضع گوسفندان از او بيايد
آن چوپان نخستين را بيرون كند
و اين مردى را كه داناتر به وضع گوسفندان او است بجاى او گذارد.
بخدا سوگند اگر براى يك نفر از شما دو جان بود كه با يكى از آنها (در زندگى) نبرد ميكرديد و تجربه مىآموختيد، و ديگرى بجاى ميماند و با آن بدان چه براى او آشكار شده بود (و تجربه آموخته بود) كار ميكرد (چه خوب بود) ولى (متأسفانه) يك جان بيشتر نيست، و چون آن يك جان بيرون رفت بخدا قسم كه (وقت پشيمانى و) توبه از دست خواهد رفت،
پس شما خود بهتر ميتوانيد براى خويش انتخاب كنيد …
در مفاهیم سخنان عیسی ع از انجیل تدبّر کنیم!
I am the good shepherd!
من شبان نیکو هستم!
1 آمین آمین به شما میگویم هر که از در به آغل گوسفند داخل نشود،
بلکه از راه دیگر بالا رود، او دزد و راهزن است.
2 و امّا آنکه از در داخل شود، شبان گوسفندان است.
3 دربان بجهت او میگشاید و گوسفندان آواز او را میشنوند
و گوسفندان خود را نام بنام میخواند و ایشان را بیرون میبرد.
4 و وقتی که گوسفندان خود را بیرون بَرَد، پیش روی ایشان میخرامد
و گوسفندان از عقب او میروند، زیرا که آواز او را میشناسند.
5 لیکن غریب را متابعت نمیکنند، بلکه از او میگریزند زیرا که آواز غریبان را نمیشناسند.
6 و این مَثَل را عیسی برای ایشان آورد، امّا ایشان نفهمیدند که چه چیز بدیشان میگوید.
7 آنگاه عیسی بدیشان باز گفت،
آمین آمین به شما میگویم که من درِ گوسفندان هستم.
8 جمیع کسانی که پیش از من آمدند، دزد و راهزن هستند،
لیکن گوسفندان سخن ایشان را نشنیدند.
9 من در هستم!
هر که از من داخل گردد، نجات یابد و بیرون و درون خرامد و علوفه یابد.
10 دزد نمیآید مگر آنکه بدزدد و بکشد و هلاک کند.
من آمدم تا ایشان حیات یابند و آن را زیادتر حاصل کنند.
11 من شبان نیکو هستم. شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان مینهد.
12 امّا مزدوری که شبان نیست و گوسفندان از آنِ او نمیباشند، چون بیند که گرگ میآید، گوسفندان را گذاشته، فرار میکند و گرگ گوسفندان را میگیرد و پراکنده میسازد.
13 مزدور میگریزد چونکه مزدور است و به فکر گوسفندان نیست.
14 من شبان نیکو هستم و خاصّان خود را میشناسم و خاصّان من مرا میشناسند،
15 چنانکه پدر مرا میشناسد و من پدر را میشناسم و جان خود را در راه گوسفندان مینهم.
16 و مرا گوسفندان دیگر هست که از این آغل نیستند.
باید آنها را نیز بیاورم و آواز مرا خواهند شنید و یک گله و یک شبان خواهند شد.
17 و از این سبب پدر مرا دوست میدارد که من جان خود را مینهم تا آن را باز گیرم.
18 کسی آن را از من نمیگیرد، بلکه من خود آن را مینهم.
قدرت دارم که آن را بنهم و قدرت دارم آن را باز گیرم. این حکم را از پدر خود یافتم.
19 باز بهسبب این کلام، در میان یهودیان اختلاف افتاد.
20 بسیاری از ایشان گفتند که دیو دارد و دیوانه است. برای چه بدو گوش میدهید؟
21 دیگران گفتند که این سخنان دیوانه نیست. آیا دیو میتواند چشم کوران را باز کند؟
22 پس در اورشلیم، عید تجدید شد و زمستان بود.
23 و عیسی در هیکل، در رواق سلیمان میخرامید.
24 پس یهودیان دور او را گرفته، بدو گفتند، تا کی ما را متردّد داری؟
اگر تو مسیح هستی، آشکارا به ما بگو.
25 عیسی بدیشان جواب داد، من به شما گفتم و ایمان نیاوردید.
اعمالی که به اسم پدر خود بجا میآورم، آنها برای من شهادت میدهد.
26 لیکن شما ایمان نمیآورید زیرا از گوسفندان من نیستید، چنانکه به شما گفتم.
27 گوسفندان من آواز مرا میشنوند و من آنها را میشناسم و مرا متابعت میکنند.
28 و من به آنها حیات جاودانی میدهم و تا به ابد هلاک نخواهند شد
و هیچکس آنها را از دست من نخواهد گرفت.
29 پدری که به من داد از همه بزرگتر است و کسی نمیتواند از دست پدر من بگیرد.
30 من و پدر یک هستیم.
31 آنگاه یهودیان باز سنگها برداشتند تا او را سنگسار کنند.
32 عیسی بدیشان جواب داد، از جانب پدر خود بسیار کارهای نیک به شما نمودم.
بهسبب کدام یک از آنها مرا سنگسار میکنید؟
33 یهودیان در جواب گفتند، بهسبب عمل نیک، تو را سنگسار نمیکنیم،
بلکه بهسبب کفر، زیرا تو انسان هستی و خود را خدا میخوانی.
34 عیسی در جواب ایشان گفت،
آیا در تورات شما نوشته نشده است که من گفتم شما خدایان هستید؟
35 پس اگر آنانی را که کلام خدا بدیشان نازل شد، خدایان خواند و ممکن نیست که کتاب محوگردد،
36 آیا کسی را که پدر تقدیس کرده، به جهان فرستاد، بدو میگویید کفر میگویی،
از آن سبب که گفتم پسر خدا هستم؟
37 اگر اعمال پدر خود را بجا نمیآورم، به من ایمان میاورید.
38 و لکن چنانچه بجا میآورم، هرگاه به من ایمان نمیآورید، به اعمال ایمان آورید
تا بدانید و یقین کنید که پدر در من است و من در او.
39 پس دیگر باره خواستند او را بگیرند، امّا از دستهای ایشان بیرون رفت.
40 و باز به آن طرف اُردُن، جایی که اوّل یحیی تعمید میداد، رفت و در آنجا توقّف نمود.
41 و بسیاری نزد او آمده، گفتند که یحیی هیچ معجزه ننمود
و لکن هر چه یحیی دربارهٔ این شخص گفت، راست است.
42 پس بسیاری در آنجا به او ایمان آوردند.