Filling Your Heart with the Divine Light!
«زیت» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«زَيَّتَ السِّرَاجَ: در چراغ، روغنِ چراغ و يا نفت ريخت.»
«Oil lamp» – «Kerosene lamp»
نور الولایة، فرایند سوختگیری قلب سلیم است!
«fuel combustion process»
قلبتو با نور ایمان ماخوذ از شجره مبارکه زیتونه پر کن!
نور الولایة، فرایند سوختگیری قلب سلیم است!
«fuel combustion process»
«زِتُّ رأسَ الصّبيّ: دهنته»
+ «دهن – روغن مقدس»
+ «مرن – تمرین»
+ «بکر – فرابکر»: «extra virgin»: دست نخورده!
« denoting a particularly fine grade of olive oil made from the first pressing of the olives and containing a maximum of one percent oleic acid. »
روغن درجه یک زیتون که از اولین پرس زیتون گرفته شده و حداکثر یک درصد اسید اولئیک دارد.
روغن زیتون فرابکر!
علوم بکر و دست نخوردۀ نورانی! يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ!
علوم دست اول! دستنخورده! بکر! بکرِ بکر!
اولین کسی هستی که پا به این سرزمین میذاری!
هنوز کسی دستش به این مطالب نرسیده!
يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ، يَكَادُ الْعِلْمُ يَتَفَجَّرُ بِهَا
«وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ»
فَهَذَا مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ لِلْمُؤْمِنِ، … لَيْسَ لِلَّهِ مَثَلٌ، قَالَ اللَّهُ فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ.
روغن «زيت» مثالی است برای معالم ربانی صاحبان نور که از آل محمد ع اخذ مینمایند.
كُلِ الزَّيْتُونَ فَإِنَّهُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ
الشَّجَرَةُ الَّتِي كَانَتْ مِنْهَا سَفِينَةُ نُوحٍ وَ هِيَ الزَّيْتُونَةُ.
أَنَا فَرْعٌ مِنْ فَرْعِ الزَّيْتُونَةِ!
من شاخهاى از درخت بارور نبوت هستم!
امام صادق علیه السلام:
أَنَا فَرْعٌ مِنْ فَرْعِ الزَّيْتُونَةِ
وَ قِنْدِيلٌ مِنْ قَنَادِيلِ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
وَ أَدِيبُ السَّفَرَةِ
وَ رَبِيبُ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ
وَ مِصْبَاحٌ مِنْ مَصَابِيحِ الْمِشْكَاةِ الَّتِي فِيهَا نُورُ النُّورِ
وَ صَفْوَةُ الْكَلِمَةِ الْبَاقِيَةِ فِي عَقِبِ الْمُصْطَفَيْنَ إِلَى يَوْمِ الْحَشْرِ.
من شاخهاى از درخت بارور نبوت،
و چراغى از چراغهاى خاندان رسالت هستم.
دستپرورده ملائكه
و پروريده آغوش پاك مردان
و يكى از چراغهاى آويخته در شبستان نور
و برگزيدهاى از يادگار پايدار پيمبران تا روز قيامت هستم.
تمام واژههای قرآنی مثلی برای علم به اعتبار معلم ربانی است.
«النور، العلم – الْمِشْكَاةُ، الْعِلْمُ – المصباح، العلم – الزجاجة، العلم – الزَيْت، الْعِلْمُ – …»
العلم برای ما میشه معلم نورانی،
پس آیه نور برای ما در علم ماخوذ از صاحبان نور خلاصه می شود:
«إِنَّمَا هُوَ الْعَالِمُ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ»
مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ
قَالَ الْمِشْكَاةُ الْعِلْمُ فِي صَدْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص
يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ
قَالَ يَكَادُ الْعِلْمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ يَتَكَلَّمُ بِالْعِلْمِ قَبْلَ أَنْ يُسْأَلَ عَنْه
فَالْمِشْكَاةُ قَلْبُ مُحَمَّدٍ ص وَ الْمِصْبَاحُ النُّورُ الَّذِي فِيهِ الْعِلْمُ
تمام واژهها کنایه از علم و معلم است:
سایه – آب – میوه – …..
امام صادق علیه السلام:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ
وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ. وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ. وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ. لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ
قَالَ:
«يَا نَصْرُ، إِنَّهُ وَ اللَّهِ لَيْسَ حَيْثُ ذَهَبَ النَّاسُ،
إِنَّمَا هُوَ الْعَالِمُ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ».
(شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ)، قال: «الزيتونة: عليّ بن أبي طالب عليه السّلام»،
قال: قلت: (يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ) قال: «يكاد علمه ينشر في الأرض».
منتشر کننده علم نور ولایت «يكاد علمه ينشر في الأرض» در بین مخاطبین، صاحبان و حاملان نور هستند!
جریان زیبایی در آیۀ نور به تصویر کشیده شده است!
« … و لقد كان زيته فى مشكاة قلبه يكاد يضيء و لو لم تمسسه نار.
فلما نفخ فيه العلم بحدّته اشتعل زيته فاصبح نورا على نور»
داره وقایعی رو که درون قلب صاحبان نور رخ میده رو بیان میکنه!
وقتیکه آل محمد ع علمشونو به قلب صاحبان نور واریز میکنند، قلب آنها نورانی میشه و مثل الماس میدرخشه و حالا روغن چراغ، مشتعل شده و یا بهتر بگوییم، مشعل علم آل محمد ع به دست صاحب نوری سپرده میشود تا مثل دوندۀ دوی ماراتون، برای المپیک بعدی، تمام قارهها را بپیماید، تا هر کسی توانی برای رقابت و مسابقه دارد، به جمع قهرمانان زمانه خود بپیوندد و پیشتاز همه کسی است که مشعل به دست اوست و همه دنبال مشعل علمی او و با اقتباس و کسب علم از او بدنبالش، صلی مینمایند. و او استوار و خوشحال از این ماموریتی که به او سپرده شده و عالم بالا او را لایق این ماموریت دانستهاند و به او توفیق دادهاند که به شوق نور آل محمد ع، آن به آن، گامهای محکم خویش را بردارد.
«زَيَّتَ السِّرَاجَ : در چراغ ، روغنِ چراغ و يا نفت ريخت.»
«و يقال زِتُّه، إذا دهنْتَه بالزّيت. و هو مَزْيوت.»
«الزَّيْتُونَةُ: هي النّفسُ المستعدَّةُ للاشتعالِ بنور القُدسِ لقوّةِ الفكرِ.»
«الزَيْتُ: نورُ استعدادِها الأصليِ.»
در واقع قلب صاحبان نور از نظر آل محمد ع این قابلیت و استعداد را دارند که محلی برای فراگیری علوم آل محمد ع باشد تا با عمل به نور ولایت و علم آل محمد ع، الگویی برای آموزش مخاطبین باشند، اصل نور از منبع آل محمد ع میآید و قلب صاحب نور، الماس درخشندهای است در دستان مبارک آل محمد ع است و برای مخاطبینش، محل بروز و تجلی نور علمی آل محمد ع است و اهل نور درخشش وجود این قلب نورانی را همواره نظارهگر خواهند بود، ان شاء الله تعالی.
آن چراغی که امروز در دستان آل محمد ع قرار گرفته و روغن آن چراغ از نور علمی آل محمد ع تغذیه میشود و اهل نور از نور این چراغ بهرهمند میشوند، قلوب نورانی صاحبان نور است!
پس معنای واژۀ زیتونة برای اهل نور، در اسم صاحبان نوری خلاصه میشود که این چراغ هدایت، همیشه در دستان آل محمد ع بوده و هست و معالم ربانی آنها به این قلب سرازیر میشود و اهل نور از این چشمه زلال که از اعماق وجود دریای ناپیدا و زیر زمینی آل محمد ع، که برای اهل نور نامرئی است، آب زمزم طیب و طاهر را ظاهر مینماید و آنها با بکارگیری این معالم در دل شرایط عرضه آیات و تقدیرات، عملا از طعم آب گوارای زمزم بهرهمند میگردند و اعتقاد آنها در مورد صاحب نور خود این است که ماخذ علوم آل محمد ع اینجاست و الگوی علمی و عملی و منبع اخذ و اقتباس معالم آل محمد ع است و هرگونه شک و تعمّق در رای، موجب تاریکی قلب و کوردلی خواهد شد!
بهرهمندی ما از واژه زیتونه،همان مقدار عمل به معالمی است که از نور خود آموختهایم و در دل شرایط از تمنا و دلخواه خود گذشتهایم، لذا عوضهای این گذشت از دلخواهها را، با تمام وجود، تقدیم معلمین این صراط مستقیم مینماییم، ان شاء الله تعالی.
صاحبان نور، ظاهرا بدون معلم «صحفی»، قلم را به دست گرفته (اقدام علمی) و از منبع نامرئی برای ما، اما مرئی و مسموع برای خودشان، مطالب کاربردی و ارزشمندی را جمع آوری میکنند تا عند الحاجة برای رفع گیرهای زندگی ما، به ما گوشزد نمایند و ما مکررا از این معالم ربانی در ملک و در ملکوت، بهرهمند خواهیم شد، ان شاء الله تعالی.
آیه نور با تمام عظمتش که فهم آن بسیار دقیق و مشکل است اشاره به سطوح علمی مافوق عقل و قلب ما دارد.
+ «سلسله مراتب نورانی!»
این جریان نورانی رو به پایین، مسیر کسب فیض الهی برای ماست و ما در سطح خودمان اینگونه آیه نور را خلاصه و کاربردی میکنیم که تمام آنچه ما برای برطرف کردن تاریکی قلب و رفع گرفتاریهای زندگی خود نیاز داریم، نور علم است که باید عقل ما- که از جنس نور است- با این نور مافوق رابطه دائمی برقرار نماید و نتیجه این ارتباط، نور علی نور شدن قلب ماست و لذا مسیر نورانی ذکر شده با واژههای قرآنی گوناگون اشاره به این است که از هر واژه و اسم و ریشۀ کلمه، یک معنی و مفهوم دستگیرمان شود تا عملا راحتتر بتوانیم از دلخواهها بگذریم و لذا واژه های الله – نور – مشکاة – مصباح – زجاجة – کوکب دری – شجرة مبارکة زیتونة – زیت – در این آیه، نهایتا نور اول به نور علی نور وصل و ختم میشود و هر کدام از این واژهها را که بررسی کنیم، آخرش به معالم ربانی میرسیم که این عبارت آویزۀ گوشمان باشد: حوادث آثار عیوب ماست، شکوه از محیط بیمعناست و مشکات قلب ما و محل دادخواهی و تظلم و شکایات قلبی ما، باید میزان آل محمد ع باشد نه شکوه به ناس!
و این در واژه مصباح اشاره به صاحب نوری است که کسب علم آل محمد ع از نزد او، شب تار قلب ما را، صبح روشن میکند و در واژه الماس (زجاجة) عقل ما در کوره حوادث آیات باید تحت فشار قرار گیرد تا با نظمی که این نور در نحوۀ برخورد با حوادث به ما آموخته، الماس ریز و کوچک عقل، بتدریج رشد نماید و بزرگ و بزرگتر شود و در مصداق بزرگش قلوب اوتاد الارض را میبینی که درخشش الماس عقلش چشم هر بینندهای را به خودش خیره مینماید با وجود اینکه این نور از درون وجود خود الماس نیست بلکه نور آل محمد ع، روغن تغذیهای این چراغ هدایت میباشد.
و واژه کوکب راه ستاره شدن و الماس درخشنده شدن را از همین روش به ما میآموزد.
و زیت خوراک علمی است که از افاضات آل محمد ع به قلب صاحبان نور و از آنجا به درون قلب و عقل ماست که با این نیروی حاصله از روغن علمی، چراغ عقل منور شده و راه را در شدائد برای ما روشن مینماید و لذا نهایتا در عبارت نور علی نور میبینیم که نور اول این آیه مسیری را طی میکند تا خودش را به قلب ما برساند و قلب درون جوف و خلا و مشکات ما را، که درون محفظه شیشهای بدون سوراخ و اظهار گله و شکایت نسبت به محیط است، به نور خود روشن نماید.
اصل درخت زیتون، آل محمد ع هستند، و چراغی که از روغن این درخت زیتون «بُورِكَ زَيْتُهَا» دائما پر میشود و روشنیبخش محفل قلوب ماست، قلوب صاحبان نور است.
+ «خلف عدل»
+ «منا اهل البیت ع»
ماخذ مطالب علمی آل محمد ع که غذای آرامشبخش قلوب ناآرام میباشد.
«آلُ مُحَمَّدٍ الْأَخْلَافُ … وَ الشَّجَرَةِ الْمُبَارَكَةِ أَضَاءَ نُورُهَا وَ بُورِكَ زَيْتُهَا مُحَمَّدٌ خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ عَلِيٌّ وَصِيُّ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ.»
[اصل و فرع]:
علم و نور نسبت به میزان مافوق سنجیده میشود.
در این حدیث زیبا امام صادق ع خود را نسبت به اجداد بزرگوارش و خود خدا فرعی از اصل محسوب فرموده اند. در حالیکه برای صاحبان نور، اصل هستند و لذا علم برای عقل ما، باید از اصل مافوق بلاواسطۀ بالاسر، یعنی صاحبان نور تغذیه شود و این منبع نور است که روغن به چراغ عقل ما میریزد تا جان بگیریم و در آیات و تقدیراتمان، عامل به نور ولایت باشیم. پس تمام این واژهها در سطوح متفاوت علمی نسبت به مافوق و مادون، میبایستی بگونهای فهمیده شود که کاربردی گردد و به دردمان بخورد و در دسترس ما قرار بگیرد. راه دسترسی «شرع» به این دریای بیکران علم آل محمد ع برای ما، در معالم ربانی صاحبان نور خلاصه میشود و بهرهمندی ما از اسماء و صفات مافوقهایمان در این قبلۀ مرئی معنی پیدا میکند و آن مقدار علم آل محمد ع که نزد صاحبان نور است، ما را برای رسیدن به آرامش قلب در هنگام عرضه آیات، کفایت کامله و فاضله مینماید، ان شاء الله تعالی.
امام صادق علیه السلام:
أَنَا فَرْعٌ مِنْ فُرُوعِ الزَّيْتُونَةِ
وَ قِنْدِيلٌ مِنْ قَنَادِيلِ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
وَ أَدِيبُ السَّفَرَةِ
وَ رَبِيبُ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ
وَ مِصْبَاحٌ مِنْ مَصَابِيحِ الْمِشْكَاةِ الَّتِي فِيهَا نُورُ النُّورِ
وَ صَفْوُ الْكَلِمَةِ الْبَاقِيَةِ فِي عَقِبِ الْمُصْطَفَيْنَ إِلَى يَوْمِ الْحَشْرِ »
[صُحُفِیٌّ!]:
[قُلْتُ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ
قَالَ يَكَادُ الْعِلْمُ يَخْرُجُ مِنْ فَمِ الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَنْطِقَ بِهِ]
علامت صاحبان و حاملان نور علم این است:
مطلب علمی که از دهانشان خارج میشود را کسی قبلا از کسی دیگر نشنیده است:
«وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ = مِنْ قَبْلِ أَنْ يَنْطِقَ بِهِ»
و مطلب، بِکر بِکر است: «مِنْ قَبْلِ أَنْ يَنْطِقَ بِهِ»
و این مطلب علمی «زَيْتُها»، قلب مخاطب را روشن میکند:
«يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ = يَكَادُ الْعِلْمُ يَخْرُجُ مِنْ فَمِ الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ»
به امام صادق ع ایراد میگرفتند که تو معلم نداری و «صُحُفِیٌّ» هستی!
[«وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» + النار التعليم]:
چه تشبیه قشنگی جناب فیض نموده اند:
نار تعلیم!
چون وقتی در محفظه داغ تعلیم آیات قرار می گیری اگر عقلت خوب رشد کند و الماس وجودت درشت و درشت تر شود نور و علم را بهتر میگیری و میدرخشی!
در واقع همین معلمین نامرئی یعنی آل محمد ع هستند که بالاسر صاحبان نور هستند اما ظاهرا دیده نمیشوند، ولی عملا علوم آنها به این قلوب واریز میشود.
و همچنین عملا این شرایط سخت محفظه آیات عرضه شده است که انسان را مثل دانه الماس تحت فشار و حرارت داخل محفظه تولید الماس قرار میدهد و مثل نار میماند و واقعا تحمل آیات مثل تحمل آتش سخت است ولی وقتی راحتی نور ولایت به کمکت بیاید، از نار فقط نورش برایت میماند و دیگر تحمل آیات برایت سخت نیست و شکایت نمیکنی و چون خوب جواب میدی، دیگه این سوال رو ازت نمیپرسن!
+ «نار و نور»
«و الزجاجة التي هي المشكاة كناية عن فاطمة ع زيتونة تمد النور و النار التعليم»
[صاحبان نور، نطفههای علمی را میدهند!]:
«يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ، قال: يكاد العلم ينطف [ينطف: يقطر] منها.»
صاحبان نور با این علوم ماخوذه از آل محمد ع در قلوب اهل نور نطفههای علمی میگذارند.
بعضی از مخاطبین، از این نطفهها بخوبی مراقبت میکنند و به آیات و تقدیرات خود، خوب جواب میدهند، یعنی رضایت به تقدیرات در قلب آنها موج میزند، لذا جنین، خوب رشد میکند و به بلوغ کامل میرسد، اما بعضی از مخاطبین، محفظه قلبشان سوراخ است و علوم را به هدر میدهند و جنین علمی آنها سقط میشود!
داستان تکراری ظهور نور برای مخاطبین است.
و اینکه آنها با شنیدن این کلام نورانی،
به دو گروه «سمعنا و اطعنا» و «سمعنا و عصینا» تقسیم میشوند.
و خدای مهربان با گروه «سمعنا و عصینا» در همین دنیا تسویه حساب میکند: «فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ» و این همان داستان تکراری 7 در برابر 7 است!
[سورة النور (۲۴): الآيات ۳۵ الى ۳۸]
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (۳۵)
خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشهاى است. آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مىشود. نزديك است كه روغنش – هر چند بدان آتشى نرسيده باشد – روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مىكند، و اين مثلها را خدا براى مردم مىزند و خدا به هر چيزى داناست.
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (۳۶)
در خانههايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت] آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود. در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مىكنند:
رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ
يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (۳۷)
مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمىدارد، و از روزى كه دلها و ديدهها در آن زيرورو مىشود مىهراسند.
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (۳۸)
تا خدا بهتر از آنچه انجام مىدادند، به ايشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بيفزايد، و خدا [ست كه] هر كه را بخواهد بىحساب روزى مىدهد.
[سورة النور (۲۴): الآيات ۳۹ الى ۴۰]
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً
وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ
فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ (۳۹)
و كسانى كه كفر ورزيدند، كارهايشان چون سرابى در زمينى هموار است كه تشنه، آن را آبى مىپندارد، تا چون بدان رسد آن را چيزى نيابد
و خدا را نزد خويش يابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا زودشمار است.
أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ
إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ (۴۰)
يا [كارهايشان] مانند تاريكيهايى است كه در دريايى ژرف است كه موجى آن را مىپوشاند [و] روى آن موجى [ديگر] است [و] بالاى آن ابرى است. تاريكيهايى است كه بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است. هر گاه [غرقه] دستش را بيرون آورد، به زحمت آن را مىبيند، و خدا به هر كس نورى نداده باشد او را هيچ نورى نخواهد بود.
مشتقات ریشۀ «زیت» در آیات قرآن:
وَ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراكِباً وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا إِلى ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ إِنَّ في ذلِكُمْ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (99)
وَ هُوَ الَّذي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ (141)
يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (11)
[سورة النور (۲۴): الآيات ۳۵ الى ۳۸]
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ (35)
وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلاً (29)
وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ (1)