Heart equipped with the guiding light!
قلب مجهّز به نور هدایت!
«جهز» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«جهاز السفر»
«جَهَّزَ الْجَيْشَ: هَيَّأَهُ»
+ «خلق – قلب معطّر به نور!»
هو شئٌ يُعْتَقَدُ و يُحوَى، نحو الجِهَاز، و هو متاع البيت
جهاز السفر أهبّته و ما يحتاج إليه في قطع المسافة
جهّزت المسافر بالتثقيل : هيّأت له جهازه.
[جهز – هیأ]
فَرسٌ جَهيز الشَّدّ : أي سريعُ العَدْوِ
[جهز – سرع – وحی]
فرس جَهيز : إذا كان سريع الشدّ (تیزرو – سبکبال – پرشتاب)
جهَّزْت القوم : إذا تكلَّفت لهم جَهازَهم للسفر
جَهَّزَ الْجَيْشَ: هَيَّأَهُ
«الجَاهِز: آماده، مُهيّا»
نور ولایت یک فرایند سیستماتیک است!
در کتاب التحقیق این مفهوم از این واژه استنباط شده است:
«هو ما يلزم لوجود أمر و يرتبط به و يقدّم حتّى يتحقّق ذلك الأمر»
همه اجزائش به هم وصله!
+ «بازی دو نفره»
دو جزء داره که این دو جزء به هم وصله
و همین اتصال میشه معنای فرایند نور ولایت
و نور ولایت یعنی قرب و نزدیکی و اتصال.
اهل نور و صاحبان نور یک سیستم مشترک و به هم وابستهاند!
و مشترکا، تولید محصولی بنام نور آرامش عمل صالح مینمایند، ان شاء الله تعالی.
«shared system»: سیستم به اشتراک گذاشته شده!
دقیقا قلب ما و نور ولایت علمی صاحبان نور در ملکوت،
همین سیستم یکپارچه به اشتراک گذاشته شده است،
و برای تولید عمل صالح، ایندو با هم کار میکنند و این میشه فرایند نور ولایت.
اهل حسادت چجوری بدون صاحبان نور میخوان سیستم کاملی برای تولید عمل صالح داشته باشند؟! نور ولایت، تیم ورک است و این تیم دو نفره با هم یک سیستم واحد رو تشکیل می دهند
و نبود صاحبان نور به منزله عدم تولید عمل صالح است در ملک و در ملکوت!
[وفز – همز]:
انگاری یکی باید باشه که همیشه قلبتو کوک کنه و تو رو در وضعیت آمادهباش و استندبای نگه داره و اون کسی نیست جز زوج علمی مافوق تو یعنی نور معالم ربانی در ملک و ملکوت قلب «share».
+ «اجازه»
قلب باید مدام با نور مافوقش «share» کنه!
تا بتونه خالق آرامش باشه برای خودش و دیگران!
+ [خلق – مرن – تمرین]:
انگاری زمانی میتونه «خالق» نور آرامش باشه که با یاد معالم ربانی، تمرینات فراوانی با آیات گوناگون که برایش مقدر شده، داشته باشد و با این تمرینات مکرر عملی، بخوبی رنگ و بوی نور را بخود گرفته باشد و معنای زیبای واژه «خلق» خیلی کمک کننده است و اهل نور یقین به درجات خود میتواند مالک اسم خلق باشد، در صورتیکه تمرینات «آیاتی و رسلی» مقدر شدهاش را انجام دهد.
+ «عشق»: مراقبت از قلب فقط با به اشتراک گذاشتن این قلب با نور معالم ربانی ممکن است،
یعنی 1+1
سهم ما از نور علم آل محمد ع چیست؟ و کیست؟
چقدر از این سهم خود بهرهمند بودهایم؟!
+ «احراز هویت نور در ملکوت قلب!»
و لا تنس نصیبک من الدنیا!
+ «شرک – اشتراک – مشترک – شِیرینگ»
به عکس دوچرخه دو نفره نگاه کن «کفل»!
فرق فرمانی که لیدر دستش میگیره با فرمانی که فالوئر دستش میگیره چیه؟
مسیر رو فقط لیدر مشخص میکنه!
تو که اون پشت نشستی، فقط پا بزن! فقط مصلی باش!
چقدر این عکس مقالۀ «کفل» زیباست و هزار واژه دعای جوشن کبیر، توی این عکس داره فریاد میزنه!
ولی – اخو – صلی – شفا – … !!!
میدونی عرب به دوچرخه دونفره «double bike» چی میگه؟
واقعا زیباست: «دراجة مزدوجة» + «زوج» + «درج»
+ «هدی العروس الی بعلها»
+ «تلو»
قلب سلیم، سیستم هدایت داخلی و تکوینی درون پنهان ماست که با فهم نور و ظلمت، کانه کلام خدای خودشو میفهمه و اینجوری ما مجهز به جهازی بنام قلب سلیم گشتهایم.
«system»: جهاز!
+ «تقن – تکنولوژی!»
سیستم، یک مجموعۀ به هم وصل است! همون 1+1 است!
خلقت ما فرد نیست!
خداوند ما رو بصورت یک سیستم خلق کرده!
سیستم قلب نا آرام + نور ولایت = آرامش قلبی.
این سیستم هوشمند و فراگیر که هزار واژه، هزار جور توضیحشو میدن، مخلوق نورانی بیعیب ذات اقدس الهی است که درک و توان ما قاصر از شناخت کُنه آن می باشد.
خداوند سیستمی رو با هم، جور و ساز کرده و به هم بسته که هیچکس قادر نیست این سیستم رو خارج از اون چیزی که خالقش برایش تعریف کرده، راه ببرد!
یعنی حتما باید هر چیزی که میخواد به آرامش برسه، از راهش، یعنی از طریق سیستمی که خدا برای این کار تعریف کرده به آرامش برسه!
جهاز نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که هر کسی که میخواد وصل به نور ولایت آل محمد ع بشه، باید با آیات تمرین بنماید و خدا این سیستم رو اینجوری طراحی کرده و بسته و کاریش هم نمیشه کرد.
عقل سیستماتیک، عقل وصل به نور ولایت است!
مومن، مجهّز به جهاز نورانی عقل است.
(آمادگی عقل – عقل آماده).
«فَأَعِدُّوا الْجَهَازَ لِبُعْدِ الْمَجَازِ»
«پس اسباب و وسائل زيادى فراهم كنيد براى اينكه گذرگاه درازى در پيش است.»
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم:
«حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَرِ»
«پيش از آن كه مورد حسابرسى قرار گيريد، خود به حساب نفستان برسيد و پيش از آن كه سنجيده شويد، خود نفستان را در ترازوى سنجش بگذاريد و براى آن حسابرسى بزرگ آماده شويد.»
در حدیث عبد الله بن سلام:
«… بَقِيَتْ وَاحِدَةٌ وَ هِيَ الْمَسْأَلَةُ الْكُبْرَى وَ الْغَرَضُ الْأَقْصَى.
« یا محمد! یک چیز دیگر باقى مانده و آن بزرگترین سؤال و عالیترین هدف است.»
عَرْضِ الْأَكْبَرِ = الْمَسْأَلَةُ الْكُبْرَى = الْغَرَضُ الْأَقْصَى = «النّور الولایۀ»
«وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَرِ … وَ هِيَ الْمَسْأَلَةُ الْكُبْرَى وَ الْغَرَضُ الْأَقْصَى – یعنی «النّور الولایۀ»:
پس امر «تَجَهَّزُوا» منظور همان آمادگی عقل است که دائم در ارتباط با عالم بالا باشد «نور ولایت».
پس تمام حواستو جمع کن (عقلتو جمع کن!) و کاملا در ارتباط با نور خودت باش!
دائما گوشبهزنگ نورت باش!
مومن، نیازمند عقل غالب بر هوای نفس حسودی است که وصل به نور آل محمد ع میباشد.
مفهوم سریع و سرعت نیز در واژه «جهز» وجود دارد.
(موت مجهز و جهيز: أي سريع)
عقل، عاملی است که در عمل به نور ولایت،
به انسان سرعت و راحتی و امکانات و تجهیزات و آمادگی و … میدهد.
آیا واقعا خدا با این همه زرنگیش ما رو بدون جهاز فرستاده خونه دنیا؟! نه والله!
حتما به فکر ما بوده و در وجود ما یه چیزی قرار داده که اگه به اون میدون بدیم و بذاریم فعال بشه و کارشو بکنه، حتما ته و توی قضیه رو خوب در میاره و معلوم میکنه چکار باید بکنیم و خلاصه این عقل خیلی چیز مهمیه، باید قدرشو دونست و مواظبش بود،
خود عقل به ما میگه:
میدونی چی خوب از من محافظت میکنه؟ میگم: چی؟ میگه: من نورم و از جنس مافوقم هستم، اما به باندازه کوچولوی خودم که به درد تو بخورم و تو بیش از این هم برای سعادت نیازی نداری، اگه نور کوچولوی من به نور بزرگ مافوقم وصل باشه «نور علی نور» [سیستم شِیرینگ] دیگه نگران هیچی نباش، بموقع خودش همه چیز رو با زبون قبض و بسط قلبی میفهمی و خوب و بد رو تشخیص میدی.
پس حامی نور عقل ما، نور آل محمد ع است [اسپانسر «حجّ – المحجاج»] و رابط این دو نور، که مهمترین قسمت کار است و جان کلام اینجاست، صاحبان نور منا اهل البیت ع میباشند.
+ «مترجم دانا»
[«مفهوم جهز» – عقل]:
پیوند نورانی عقل و نور ولایت، وجودشان لازم «هو ما يلزم لوجود أمر» است و این ارتباط «و يرتبط به» باید برای تحقق امر، مقدم بر بقیه موارد باشد. «و يقدّم حتّى يتحقّق ذلك الأمر»
«و التحقيق:
أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة:
هو ما يلزم لوجود أمر و يرتبط به و يقدّم حتّى يتحقّق ذلك الأمر،
كجهاز المسافر من جهة كونه مسافرا،
و جهاز العروس ليتحقّق كونه عروسا من مقدّمات الأمر.
يقال جهّزته إذا هيّأت مقدّمات مقصده و لوازم أمره».
جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ
آمادگی – تجهیزات – ما یحتاج (ما يحتاج إليه)
اللغة: جهاز البيت متاعه
و جهزت فلانا هيأت جهاز سفره
و منه جهاز المرأة
جهاز خانه: اثاثيه و اسباب آن را گويند،
و جهز فلاناً: يعنى اسباب سفر او را آماده كرد.
و جهازيه زن هم از همين معنى گرفته شده.
«جهاز البيت»: بیت اعتقادی با عقل تجهیز میشود!
عقل، متاعی است نورانی و با ارزش که بیت اعتقادی قلب مومن را تجهیز میکند!
عقل متاعی است که قابل فروش و خرید نیست و قابل واگذاری به غیر هم نمیباشد و از این کالا و متاع هر کس به میزان اقرار به نور ولایت خویش در عالم ذر دارد و باید از این ابزاری که قیمت ندارد به نحو احسن برای رابطه برقرار نمودن با عالَم بالا [معالم ربانی و نورانی] استفاده نمود و این متاع اصلا به درد همین کار میخورد و خوراک عقل، علم مافوق است. هر چه بیشتر علم کسب کنی و بکار ببندی، در علم و عقل بالاتر میروی تا درجه عالم ذر خودت نسبت به نور ولایت، و البته هر عقلی درجهای دارد که به آن درجه خواهد رسید.
عروس برای رفتن به خونه داماد جهاز میخواد، مرده هم که قراره دفن بشه جهاز میخواد!
«وَ أُمِرْنَا بِإِجْهَازِهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَيْه»،
«أَنَّ تَجْهِيزَ الْمَيِّتِ فَرْضٌ وَاجِبٌ عَلَى الْحَيِّ»
+ «الْعِلْمُ يَدْخُلُ فِي الْكَفَنِ»
نور ولایت فرایند اصلاح زوج است.
+ «زوج»: [فرد – زوج]
«اللَّهُ واحِدٌ واحِدِيُّ المَعنى، وَ الإِنسانُ واحِدٌ ثَنَوِيُّ المَعنى».
«وَ الإِنسانُ واحِدٌ ثَنَوِيُّ المَعنى» یعنی درسته که ما ظاهرا یک نفر هستیم اما در عالم معنا و در ملکوت قلب، برای تولید نور عمل صالح نیاز به دیگری و گزینه دوم و ثانی داریم یعنی صاحبان نور، لذا عبارت «ثَنَوِيُّ المَعنى» به زیبایی بحث سیستم ما را کامل میکند که دستگاه و سیستم تولید مثل برای ما زمانی کامل تعریف می شود که قلب + نور صاحبان نور شده باشد،
یعنی همان 1+1 یعنی فرایند نور ولایت.
در زبان فارسی ، معادل کلمه سیستم را «سامانه» آوردهاند!
تعریف سامانه: مجموعه اجزایی که با هم کار میکنند و هدف معینی را دنبال میکنند.
«system»: کلمه یونانی است به معنی «با هم جای دادن»
سیستم، مجموعه است از عناصر به هم مرتبط که برای نیل به هدف مشترک با هم در تعامل هستند. در زبان فارسی واژه سیستم بدلیل کثرت استفاده، متداول شده است.
واژههای سامانه و نظام، معادلهای فارسی متداول برای واژه سیستم هستند.
با نور ولایت، ما بیسر و سامان نیستیم!
واژه زیبای «سامان»!
خداوند با خلق نور ولایت، به کار همه سر و سامان میده!
بدون فرایند نور ولایت، هر قلبی بیسر و سامان خواهد بود.
واژه زیبای عربی «جهز» انگاری میشه همین سر و سامان فارسی!
پس عبارت «فلما جهزهم بجهازهم » معنیش میشه وقتی یوسف ع کارهای برادران رو سر و سامان داد! یعنی مجددا برای قلب اونها امکان احراز هویت نور در ملکوت قلبشونو فراهم نمود و اونوقت اون تصمیم رو براشون گرفت که … ادامه داستان …
سامان واژه پارسی است به معنای نظم و ترتیب.
سیستم یعنی با هم بودن و یکی بودن و وحدة و با هم جمع شدن و باضافه هم شدن …
یعنی نور ولایت …
سیستم یعنی یک کانسپت که از اجزایی تشکیل شده باشد و این اجزاء با هم و کنار هم کار کنند و هدفی معین را دنبال نمایند.
سامان: معادلهای فارسی و انگلیسی این واژه: همه مترادفات واژه «نور ولایت» هستند!
بجز جفت شدن با آیاتی و رسلی، نمیشه تولید عمل صالح نمود.
این یک سیستم یکپارچه است.
+ «امّة واحدة»
[الْمُرُوءَةُ: إِصْلَاحُ الْمَعِيشَةِ: سر و سامان دادن بمعيشت و زندگانى]:
«مرء: مرد» کسی است که به معیشت و زندگانی سر و سامان علمی میبخشد،
«وَ لَا تَصْلُحُ الْأَرْضُ إِلَّا بِهِمْ، امور زمينيان به وجود آنان سامان يابد.»
اما اهل حسادت، نسبت به نور علم بیوفایی کردند.
وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۵۸ الى ۶۲]
وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (۵۸)
و برادران يوسف آمدند و بر او وارد شدند. [او] آنان را شناخت ولى آنان او را نشناختند.
وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ (۵۹)
و چون آنان را به خوار و بارشان مجهّز كرد، گفت:
«برادر پدرى خود را نزد من آوريد.
مگر نمىبينيد كه من پيمانه را تمام مىدهم و من بهترين ميزبانانم؟
فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَ لا تَقْرَبُونِ (۶۰)
پس اگر او را نزد من نياورديد، براى شما نزد من پيمانهاى نيست، و به من نزديك نشويد.
قالُوا سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ وَ إِنَّا لَفاعِلُونَ (۶۱)
گفتند: «او را با نيرنگ از پدرش خواهيم خواست، و محققاً اين كار را خواهيم كرد.»
وَ قالَ لِفِتْيانِهِ اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَها إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (۶۲)
و [يوسف] به غلامان خود گفت: «سرمايههاى آنان را در بارهايشان بگذاريد، شايد وقتى به سوى خانواده خود برمىگردند آن را بازيابند، اميد كه آنان بازگردند.»
فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۶۹ الى ۷۶]
وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ آوى إِلَيْهِ أَخاهُ قالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (۶۹)
و هنگامى كه بر يوسف وارد شدند، برادرش [بنيامين] را نزد خود جاى داد [و] گفت: «من برادر تو هستم.» بنابراين، از آنچه [برادران] مىكردند، غمگين مباش.
فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ آذَنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ (۷۰)
پس هنگامى كه آنان را به خوار و بارشان مجهز كرد، آبخورى را در بارِ برادرش نهاد. سپس [به دستور او] نداكنندهاى بانگ درداد: «اى كاروانيان، قطعاً شما دزد هستيد.»
قالُوا وَ أَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ ما ذا تَفْقِدُونَ (۷۱)
[برادران] در حالى كه به آنان روى كردند، گفتند: «چه گم كردهايد؟»
قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ (۷۲)
گفتند: «جام شاه را گم كردهايم، و براى هر كس كه آن را بياورد يك بار شتر خواهد بود.» و [متصدى گفت:] «من ضامن آنم.»
قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَ ما كُنَّا سارِقِينَ (۷۳)
گفتند: «به خدا سوگند، شما خوب مىدانيد كه ما نيامدهايم در اين سرزمين فساد كنيم و ما دزد نبودهايم.»
قالُوا فَما جَزاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كاذِبِينَ (۷۴)
گفتند: «پس، اگر دروغ بگوييد، كيفرش چيست؟»
قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ (۷۵)
گفتند:«كيفرش [همان] كسى است كه [جام] در بار او پيدا شود. پس كيفرش خود اوست.
ما ستمكاران را اين گونه كيفر مىدهيم.»
فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخِيهِ
ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخِيهِ
كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ
نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ (۷۶)
پس [يوسف] به [بازرسى] بارهاى آنان، پيش از بار برادرش، پرداخت. آنگاه آن را از بار برادرش [بنيامين] در آورد. اين گونه به يوسف شيوه آموختيم. [چرا كه] او در آيين پادشاه نمىتوانست برادرش را بازداشت كند، مگر اينكه خدا بخواهد [و چنين راهى بدو بنمايد]. درجات كسانى را كه بخواهيم بالا مىبريم و فوق هر صاحب دانشى دانشورى است.