The darkness of partnership is my desire for the destiny that God determines.
One who understands the language of the luminous emotions of his heart receives the proper instructions from only one command center. The jealous person is confused by the contradictory and incorrect orders of the various command centers.
«شرک» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
ممدوح: «وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي»
مذموم: «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«شَرَكُ الصَّائِدِ»:
«الشَّرَك: تورهاى شكار»
«نَصَبَ لَهُ شَرَكاً: از راه خدعه و نيرنگ براى او دام نصب كرد تا وى را شكست دهد.»
انگار شکارچی با مشارکت دامی که نصب کرده، تونسته شکار رو بدست بیاره!
«شَرَكَ الطريق»:
👈«طَرِيقٌ مُشْتَرَكٌ: راه مشترک، راه همگانى»👉
«أشْرَاكٌ صغارٌ تتشعَّبُ عنه ثم تنقطع:
در کنار راه اصلی و بزرگ، «أشراک» راههای فرعی و کوچکی هستند که از آن منشعب شده و سپس قطع میشوند.
«شَرَكَ الطريق، أخاديدُ الطريق، أَنْسَاعُ الطّريق: گودالهاى ميان راه»
انگار این راه مشترک، هم مال رو هست و هم آدم رو هست!
بخاطر مالرو بودن، گودالهایی در مسیر ایجاد شده!
مفهوم مشترک از این واژه استنباط میشود!
ایجاد تقدیرات، یک چیز مشترک بین ما و خدا نیست! فقط کار خداست!
«الشِّرْكَةُ و الْمُشَارَكَةُ: خلط الملكين»
«شَرِكْتُهُ فِى الْأَمْرِ: إِذَا صِرْتُ لَهُ شَرِيكاً، در کاری با او شریک شدم.»
«آشپز که دو تا شد …»
تقدیرات، تصمیم مشترک دو آشپز نیست! دو خدا نیست!
…
مفهوم این واژه: « مقارنَة و خِلَافِ انفراد – امتدادٍ و استقامة.»
«الشِّرکة»: شرکت به این معناست که چیزی بین دو نفر مشترک باشد و هیچیک به تنهایی مالک آن نباشند.
حسودی که به تقدیراتش راضی نمیشه انگار خودشو در این امر که فقط مربوط به خداست شریک میدونه! یا در این امری که فقط خدا در ایجادش دخالت داره، اعتراض داره!
ما در امر و نهی خدا که شریک نیستیم. ولایت مال خداست! الله ولیّ! ما یک ذره هم در امر الله شریک نیستیم که بخواهیم تقدیرات رو طبق نظر و دلخواه خودمون تنظیم کنیم.
حسود که به تقدیرات راضی نیست در واقع این جرأت رو به خودش میده که خیال کنه با خدا در تقدیرات مشارکت داشته باشه!
حسود خودشو شریک خدا میدونه!
حسود میخواد در ساخت و ساز تقدیرات با خدا مشارکت کنه!!!
«أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماواتِ؟!»
از حسود باید پرسید چند درصد در ساخت آسمانها با خدا مشارکت داشته؟!
حسود میخواد با خدا سِمَتِ مشترک داشته باشه! «أَشْرَكْتَهُ فِى الْأَمْرِ و الْبَيْعِ: او را در کار و فروش، شریک خود قرار دادی.»
توحید نقطۀ مقابل شرک است!
اصلا خدا در کار تقدیراتش هیچکس رو با خودش شریک قرار نداده!
« لا شَريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمينَ (163)»
«إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ»
…
«طَرِيقٌ مُشْتَرَكٌ: راه مشترک، راه همگانى»
«الْزَمْ شَرَكَ الطريق،
«به شَرَک راه بچسب. ملازم شرک راه باش.»
الواحدةُ: شَرَكةٌ،
مفرد آن «شَرَکَة» است.
و هي أَنْسَاعُ الطريق.
«شَرَک» در اینجا به معنای راههای فرعی و باریک (انساغ) است.
و قال غيره:
شخص دیگری در توضیح آن گفته است:
هي أخاديدُ الطريق،
«شَرَک» به معنای شیارها و خطوطی است که در راه ایجاد شده است.
و معناهما واحدٌ،
هر دو معنا یکی است
و هي ما حَفرت الدَّوابُّ بقوائمها في مَتْنِ الطريق،
و منظور، شیارها و حفرههایی است که پای چارپایان در سطح راه ایجاد کردهاند؛
شَرَكةٌ هاهُنا، و أخرى بِجَنْبِها.
یک «شَرَکَة» اینجاست و دیگری در کنار آن.
اهل لغت گفته است:
أُمُ الطريق، مُعظمُه و بُنَيَّاتُه: أشْرَاكٌ صغارٌ تتشعَّبُ عنه ثم تنقطع.»
«شَرَک» همان راه اصلی و بزرگ است، و «أشراک» راههای فرعی و کوچکی هستند که از آن منشعب شده و سپس قطع میشوند.
…
«رأي مُشْترك: تصميم مشترك»
«امْرٌ مُشْتَرَكٌ: موضوع مشترك»
نور صددرصد متعلق به خداست و در خلقت نور یعنی فرایند نور الولایة دست هیچکسی بعنوان شریک و مشترک وجود نداره.
تقدیرات، تصمیم مشترک ما و خدا نیست! فقط کار خود خداست و بس!
«الشِرْكُ: النَّصِيبُ: به معنای نصیب و سهم است.»
(الشِّرْكُ) اسْمٌ مِنْ (أَشْرَكَ بِاللَّهِ إِذَا كَفَرَ بِهِ)
«الشِّرک»: اسمی است که از «أشرَکَ بِاللّهِ» گرفته شده، به معنای کفر ورزیدن به خدا.
حسود چون خیال میکنه در تقدیرات خدا باید نصیب و سهمی داشته باشه، مشرک میشه و مشرک هم میشه کافر!
(شَرَكُ الصَّائِدِ: دام شکارچی)
…
«الشِّرَاكُ: سَيْرُ النَّعْل»
(شِرَاكُ النَّعْلِ: سَيْرُهَا الَّذِى عَلَى ظَهْرِ الْقَدَمِ: بند کفش که روی پا قرار میگیرد.)
(شَرَّكْتُهَا: جَعَلْتُ لَهَا شِرَاكاً: برای آن کفش «شراک» (بند) قرار دادم.)
«الشِّرَاكُ (شِرَاكُ النعل): أحد سيور النعل التي يكون على وجهها توثق به الرجل.»
…
خدا نیاز نداره ما شراک او باشیم! شریک او باشیم!
1+1 فرمول مخلوقات است! خدا 1 واحد و احد است!
«وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ»:
«اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ
وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ،
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ»
انتخاب معلم نورانی برای آموزش مهربانی و ولایت، یک تصمیم و مسالۀ مشترک خدا و بنده نیست! « الْمَسْأَلَةُ المُشَرِّكَةُ » فقط کار خداست و هیچ ربطی به ما نداره! ما لکم ان تنبتوا شجرها.
ولایت، مثل مال شریکی که بین فرزندان به ارث میرسه نیست! «الولایة لله جمیعا»: «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً»
راه تمنا از راه تقدیر جداست! وجه مشترکی با هم ندارند!
تاریکیِ مشارکتِ تمنّا با تقدیر!
تاریکی مشارکت آرزوی من با سرنوشتی که خدا تعیین می کند.
…
تاریکی شرک، نور تسلیم! این کجا و آن کجا؟!
وقتی میخوام تقدیراتمو خودم به دستم بگیرم، از تاریکی قلبم میفهمم که این کارم و این خواستهام بوی شرک میده! انگاری فضولی در کار خداست!
حسود میخواد با خدا در اموراتش، مشارکت داشته باشه!
حسود کاراشو 100 درصد به خدا نمیسپاره!
خودش هم میخواد یه گوشه کار رو بگیره!
امر امر خداست! اما حسود میگه منم هستم!
حسود، از خداییِ خدا «سهم خواهی» میکنه!
«الشِرْكُ: النَّصِيبُ: به معنای نصیب و سهم است.»
حسود بدنبال یک «مقام نیمه خدایی» برای خود است!!!
در حالیکه:
ما، در خداییِ خدا، هیچ سهمی نداریم!
مشارکت بنده با خدا چه شلمشوربایی از کار در بیاد، الله اعلم!
در واقع قصد حسود از مشارکت در امر الله اینه که نور رو بندازه توی مخمصه!
از نور میخواد که تمنای اونو تایید کنه!
و داستان کربلا باز هم تکرار میشه!
حسود میخواد در کنار تقدیرات خدا، تمناهای او هم جایی داشته باشند!
و اگر باب میل او نشد، اهل حسد، خواهان تبعید نور میشوند!
اهل حسد چشم دیدن نور را ندارند!
چرا که نور در برآوردن تمناهای اونها باهاشون مشارکت نمیکنه!
«[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۷ الى ۱۰]
اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ (۹)
[يكى گفت:] «يوسف را بكشيد يا او را به سرزمين دوردستى بيندازيد، تا توجّه پدرتان معطوف شما گردد، و پس از او مردمى شايسته باشيد.»
…
دیدی صیاد برای شکار صیدش چالهای سر راه عبور شکارش حفر میکنه و روشو میپوشونه تا صید بیفته توی تله؟!
انگار صیاد با مشارکت این تله و چاله، میتونه صیدشوشکار کنه!
خدا برای اموراتش و تقدیراتش نیاز به شریک و مشارکت نداره!
اما حسود اصرار داره که با خدا در این امر مشارکت داشته باشه تا بتونه تمناهاشو با تقدیرات قاطی کنه! انگاری هم حرف خدا بشه و هم حرف حسود!!! اما خدا اینو نمیخواد!
حسود میخواد تمنای خودشو شریک تقدیرات خدا کنه تا از این آب گلالود، ماهی خودشو بگیره!
در واقع حسود میخواد با این کارش و با این مشارکتش و با این فضولی کردن، نور رو خاموش کنه.
«يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»
«يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»
کسی که زبان نور قلب خودشو درک میکنه، فقط از یک مرکز یعنی همین مرکز فرماندهی نورانی، دستورالعملهای درست خودشو دریافت میکنه.
حسود مشرک با دستورات متناقض و نادرستی که از مراکز مختلف فرماندهی حسادت خودش و دیگران، دریافت میکنه، به شدت گیج میشه و نمیدونه راه درست چیه
و آخرش هم در آتش شراکت حسادت خودش گرفتار میشه!
حسود، دام شکارهایش را برای نور بر پا میکند!
الصحيفة السجادية ؛ ص۲۴۲
وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ،
وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ،
وَ وَكَّلَ بِي تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ،
وَ أَضْبَأَ إِلَيَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ،
وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ،
وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ.
و چه بسيار ستمگرى كه با مكر و فريبهايش بمن ستم كرد،
و دام شكارهايش را برايم بر پا نمود،
و جستجوى مراقبت و نگهبانيش را بر من گماشت
(مراقب بود ببيند چه ميكنم و كجا هستم و بكجا ميروم)
و در كمين من نشست مانند در كمين نشستن درنده
و چشم براه بودنش براى بدست آوردن فرصت و وقت مناسبى براى شكارش
در حاليكه خوشروئى و چاپلوسى را برايم آشكار ميساخت،
و با خشم سخت بمن مينگريست.
نور، فصل الخطاب است!
وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ!
نور، با قبض و بسطش توی قلب ما، مشخص میکنه خوب چیه و بد کدومه!
«وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ».
به این میگیم نور هدایت.
ما فقط به این امر و نهی نورانی باید گوش بدیم و اطاعت کنیم و عمل کنیم. اما حسود میگه من در امر و نهی، شریک هستم و به خودش اجازه میده برای خودش تعیین تکلیف کنه در حالیکه تعیین تکلیف کار خداست.
ربوبیت فقط کارِ خودِ خداست و بس!
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم:
يقولُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ:
مَن لم يَرضَ بقَضائي و لم يَشكُرْ لِنَعمائي و لم يَصبِرْ على بَلائي فَلْيَتَّخِذْ رَبّا سِواي.
خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد:
كسى كه به قضاى من خشنود نيست و نعمتهاى مرا سپاس نگزارد و بر بلاى من شكيبا نباشد، پروردگارى جز من طلب كند.
حضرت زهرا سلام الله علیها:
«… وَ حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الشِّرْكَ إِخْلَاصاً لِلرُّبُوبِيَّةِ
فَاِتَّقُوا اَللّٰهَ حَقَّ تُقٰاتِهِ فِيمَا أَمَرَكُمْ بِهِ وَ اِنْتَهُوا عَمَّا نَهَاكُمْ عَنْهُ.»
حقّ عزّ و جلّ به منظور اخلاص در مقابل پروردگار شرك را حرام نمود،
پس در آنچه شما را مأمور ساخته به مقدارى كه مىتوانيد تقوى و پرهيزكارى داشته
و از منهيّات دورى نماييد.
خدا خالق نور هدایت دنیای قلب ماست و به ما میفهمونه خوب و بد رو ! این ما هستیم که باید اختیارا تن به اوامر نورانی بدهیم تا عیب حسدمون غیر فعال بشه و با تولید نور آرامش عمل صالح، عاقبتبهخیر بشیم.
پس کاری کن که فقط خدا رو خوش بیاد، نه خودت و نه هیچ کسِ دیگری رو!
«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً».
«الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ».
«… وَ الظُّلْمُ وَضْعُ الشَّيْءِ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ وَ أَعْظَمُ الظُّلْمِ الشِّرْكُ …»، «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ».
امام باقر علیه السلام:
«لَوْ أَنَّ عَبْداً عَمِلَ عَمَلًا يَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ ثُمَّ أَدْخَلَ فِيهِ رِضَا أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ كَانَ مُشْرِكاً».
اگر شخصی کاری را به خاطر رضایت خداوند و سرای آخرت انجام دهد و سپس درپی کسب رضایت یکی از مردم هم برآید، او در این کار خود شرک ورزیده است.
واژه شرک به زیبایی حال حسود رو در اینکه میخواد پا تو کفش کار خدا کنه و راضی به تقدیرات خدا نشه و خودش کاراشو پیش ببره، این معنا رو خوب توضیح میده.
حسود، خودشو شریکِ نور میدونه! و به خودش این اجازه رو میده که به صاحب نور، اعتراض کنه.
+ «أَنَّ نَفَراً مِنْ قُرَيْشٍ اعْتَرَضُوا الرَّسُولَ ص …»
امام باقر عليه السّلام:
«أَدْنَى الشِّرْكِ أَنْ يَبْتَدِعَ الرَّجُلُ رَأْياً فَيُحِبَّ عَلَيْهِ وَ يُبْغِضَ عَلَيْهِ»
کمترين درجۀ شرك اين است كه انسان عقيدهاى بسازد و بر اساس آن [با ديگران] دوستى كند و دشمنى نمايد.
اگه ذرهای تمنای خودتو با تقدیرات خدا قاطی کنی، اعمالت تباه میشه!
+ «حبط عمل!»
«لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ»
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
«مَنْ مَاتَ وَ لَا يُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئاً أَحْسَنَ أَوْ أَسَاءَ دَخَلَ الْجَنَّةَ»
هر كس از دنيا برود و شرك به خدا نورزيده باشد،
چه كار نيكو كرده باشد و چه كار بد، داخل بهشت خواهد شد.
حسود، نور را تکذیب میکند و آن را دروغ میپندارد!
«أَبْغَضِ الْأَشْيَاءِ الشِّرْكِ بِكَ وَ التَّكْذِيبِ بِرَسُولِكَ».
(تکذیب رسولِ خدا – شرک به خدا).
امام حسن علیه السلام:
الهى اطعتك و لك المنة على فى احب الاشیاء، الیك ، الایمان ، بك ، و التصدیق برسولك ، و لم اعصك فى ابغض الاشیاء الیك ، الشرك بك و التكذیب برسولك ، فاغفرلى ما بینهما، یا ارحم الراحمین.
«خدایا! بر من منت نهادى تا در محبوبترین چیزها نزد تو، یعنى ایمان به تو و شهادت به رسالت پیامبرت، فرمانبردارى تو را بنمایم، و در مبغوضترین چیزها نزد تو، یعنى شرك و دوگانه پرستى و تكذیب پیامبرت، تو را معصیت نكنم، پس آنچه در میان این دو است را بر من ببخشاى، اى بهترین رحم كنندگان.»
[اتخاذ عِجل – اتخاذ شریک]:
«وَ لَقَدْ جاءَكُمْ مُوسى بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ».
حسود، بالاخره دست خودشو رو میکنه:
«ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ قَوْمٍ يُبْدُونَهَا لَكَ بَعْدِي … وَ سَتَتَّخِذُ أُمَّتِي بَعْدِي عِجْلًا ثُمَّ عِجْلًا ثُمَّ عِجْلًا».
امام صادق عليه السلام:
«كُلُّ قَلْبٍ فِيهِ شَكٌّ أَوْ شِرْكٌ فَهُوَ سَاقِطٌ».
هر دلى كه شكى يا شركى داشته باشد، ساقط و بىارزش است.
«الشّرک و ضدّه السّلم»
[سورة الزمر (39): الآيات 26 الى 31]
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ
وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ
هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً
الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (29)
خدا مَثَلى زده است:
مردى است كه چند شریک ناسازگار در [مالكيّت] او شركت دارند [و هر يك او را به كارى مىگمارند]
و مردى است كه تنها فرمانبر يك مرد است. آيا اين دو در مَثَل يكسانند؟
سپاس خداى را. [نه،] بلكه بيشترشان نمىدانند.
[سورة الأنعام (6): الآيات 14 الى 15]
قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (14)
بگو: «آيا غير از خدا -پديدآورنده آسمانها و زمين- سرپرستى برگزينم؟
و اوست كه خوراك مىدهد، و خوراك داده نمىشود.»
بگو: «من مأمورم كه نخستين كسى باشم كه اسلام آورده است، و [به من فرمان داده شده كه:] هرگز از مشركان مباش.»
[سورة آلعمران (3): آية 64]
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (64)
بگو: «اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم، و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد.»
پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند، بگوييد: «شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما].»
[سورة الأعراف (7): الآيات 189 الى 193]
فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (190)
و چون به آن دو، [فرزندى] شايسته داد، در آنچه [خدا] به ايشان داده بود، براى او شريكانى قرار دادند، و خدا از آنچه [با او] شريك مىگردانند برتر است.
نور، شریک لازم نداره!
قُلْ … لا شَرِيكَ لَهُ!
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۶۱ الى ۱۶۳]
قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۱۶۱)
بگو: «آرى! پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است: دينى پايدار، آيين ابراهيمِ حقگراى! و او از مشركان نبود.»
قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (۱۶۲)
بگو: «در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است.
لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (۱۶۳)
[كه] او را شريكى نيست، و بر اين [كار] دستور يافتهام، و من نخستين مسلمانم.»
امام علی علیه السلام:
قُولُوا مَا قِيلَ لَكُمْ
وَ سَلِّمُوا لِمَا رُوِيَ لَكُمْ
وَ لَا تَكَلَّفُوا مَا لَمْ تُكَلَّفُوا
فَإِنَّمَا تَبِعَتُهُ عَلَيْكُمْ فِيمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ لَفَظَتْ أَلْسِنَتُكُمْ أَوْ سَبَقَتْ إِلَيْهِ غَايَتُكُمْ
وَ احْذَرُوا الشُّبْهَةَ فَإِنَّهَا وُضِعَتْ لِلْفِتْنَةِ.
آنچه [از طرف ما] به شما گفته مىشود [به ديگران] بازگو كنيد
و به هر چه [از ما] روايت مىشود سر فرود آوريد
و آنچه را به شما تكليف نكردهاند بر خود تكليف نكنيد؛
زيرا سزاى هر چه به دست آوريد و بگوييد و به سوى آن رو كنيد،به گردن خود شماست.
از شبهه بر حذر باشيد كه براى فتنه،پى ريزى شده است.
امام صادق علیه السلام:
مَنْ كَانَتْ لَهُ حَقِيقَةٌ ثَابِتَةٌ
هر كه حقيقت ثابت و پابرجائى (از ايمان) داشته باشد
لَمْ يَقُمْ عَلَى شُبْهَةٍ هَامِدَةٍ
به شبهه پوسيده، توقّف نكند (و در برابر سخنان شبههناكِ بىپر و پايه، لغزش نيابد)
حَتَّى يَعْلَمَ مُنْتَهَى الْغَايَةِ
تا سر حد هدف خود را بداند (و بحقيقت دست يابد)
وَ يَطْلُبَ الْحَادِثَ مِنَ النَّاطِقِ عَنِ الْوَارِثِ
و حكم پيشآمد تازه را از زبان گويندۀ (بحق كه) وارث دانش (گذشتگان است) بجويد،
وَ بِأَيِّ شَيْءٍ جَهِلْتُمْ مَا أَنْكَرْتُمْ
و به چه چيز ندانستيد آنچه را منكر شديد
وَ بِأَيِّ شَيْءٍ عَرَفْتُمْ مَا أَبْصَرْتُمْ
و به چه چيز دانستيد آنچه را بدان بينا گشتيد
إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ.
اگر مؤمن هستيد؟
امام حسن عليه السلام:
«إِنَّ أَسْلَمُ الْقُلُوبِ مَا طَهُرَ مِنَ الشُّبُهَاتِ»
سالمترين دلها، دلى است كه از شبهات پاك باشد.
امام صادق علیه السلام:
«إِنَّ الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَات.»
«کذاب از روی دانستن هلاک میشود و پیروان خود را از روی ندانستن هلاک میکند.»
کذاب خود میداند که دروغ میگوید. او هیچ اشتباه نمیکند.
پیش او مانند روز روشن است که در ادعایش دروغگو میباشد،
ولی پیروان خود را در اشتباه میاندازد و نمیگذارد که حقیقت برای آنها روشن شود.
وی از نادانی مردم، سوء استفاده میکند و آنها را گمراه کرده و بر اثر گمراهی به هلاکت میاندازد.
آری کذاب، خودش را دانسته، جهنمی می کند و پیروان خود را ندانسته به جهنم میبرد.
مشتقات ریشه «شرک» 168 بار در آیات قرآن تکرار شده است.
@@@
[سورة طه (20): الآيات 17 الى 36] :
« وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي » …
امر ، امر الله است ! حالا جناب موسی ع می فرماید امر من « أَمْرِي » ! « وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي » … بعد از « وَ اجْعَلْ لِي … أَخِي » می فرماید « وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي » انگاری راه شریک شدن در امر رو اخوت معرفی می نماید یعنی وقتی قلبت با نور معلم ربانی در دل شرایط رابطه اخوت برقرار نمود بالطبع با دانستن امر الله و نور علم ولایت در دل شرایط کانه در امر مربوط به معلم ربانی حالا تو رو محرم فرض می کنن و تو رو هم بازی میدن و تو هم شریک میشی و مالک نور میشه ان شاء الله تعالی !!! نه شریکی که مداخله در اون داشته باشی و عوضش کنی ! شریکی که راضی هستی به همان امر الله و امر موسی ع و حالا در راستای همان امر تو نیز دانا می شوی … خداوند این خواسته موسی ع را اجابت فرمود « قالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى » … در قول جناب موسی ع که امر را امر خود می گوید و اخ را شریک در آن ، مطلب زیبایی نهفته که جای تعمق بیشتری دارد …
+ این سه حدیث بسیار زیبا :
اهل حسادت دلشون میخواد در کار معلم ربانی دخالت کنند و مشارکت کنند و حرفی بزنند و نظری و رایی بدهند و کسی حاضر نیست سلما لرجل باشد ، اصلا شرطشون اینه که شرکایی برای معلم ربانی باشند : « فَأَشْرِكْنَا فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ ع فَنَكُونَ شُرَكَاءَ » + « فَنَشْتَرِكُ نَحْنُ وَ أَنْتَ فِي الْأَمْرِ » اما غافل از اینکه این جوری نمیشه !!! هر کسی نخواد اینو قبول کنه او اهل شرک « أَدْنَى الشِّرْكِ أَنْ يَبْتَدِعَ الرَّجُلُ رَأْياً فَيُحِبَّ عَلَيْهِ وَ يُبْغِضَ عَلَيْهِ » و شک و نفاقه و از معارینه و اینکه اولش اینقدر خودشونو برای معلم ربانی لوس می کنن همون دعب چاپلوسی معارین است … جالبه ! اعتراض هم می کنن چرا ما نباید در امر الله مشارکت نماییم آخه ناسلامتی ما هم برای خودمون یه پا خداییم [مقام نیمه خدایی در سریال یوسف ع] !!! « أَنَّ نَفَراً مِنْ قُرَيْشٍ اعْتَرَضُوا الرَّسُولَ ص » اعوذ بالله از این اعتقاد کثیف اینها …
…
« عَبْدُ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيُّ عَنِ الصَّادِقِ ع فِي خَبَرٍ قَالَ رَجُلٌ مِنْ بَنِي عَدِيٍّ اجْتَمَعَتْ إِلَيَّ قُرَيْشٌ فَأَتَيْنَا النَّبِيَّ ص فَقَالُوا
يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا تَرَكْنَا عِبَادَةَ الْأَوْثَانِ وَ اتَّبَعْنَاكَ فَأَشْرِكْنَا فِي وَلَايَةِ عَلِيٍّ ع فَنَكُونَ شُرَكَاءَ
فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ الْآيَةَ
قَالَ الرَّجُلُ فَضَاقَ صَدْرِي فَخَرَجْتُ هَارِباً لِمَا أَصَابَنِي مِنَ الْجَهْدِ فَإِذَا أَنَا بِفَارِسٍ قَدْ تَلْقَانِي عَلَى فَرَسٍ أَشْقَرَ عَلَيْهِ عِمَامَةٌ صَفْرَاءُ يَفُوحُ مِنْهُ رَائِحَةُ الْمِسْكِ فَقَالَ يَا رَجُلُ لَقَدْ عَقَدَ مُحَمَّدٌ عُقْدَةً لَا يَحُلُّهَا إِلَّا كَافِرٌ أَوْ مُنَافِقٌ
قَالَ فَأَتَيْتُ النَّبِيَّ ص فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ هَلْ عَرَفْتَ الْفَارِسَ ذَلِكَ جَبْرَئِيلُ عَرَضَ عَلَيْكُمْ وَلَايَةً إِنْ حَلَلْتُمُ الْعَقْدَ أَوْ شَكَكْتُمْ كُنْتُ خَصْمَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.»
+ « عَنْ سَعِيدِ بْنِ مِينَا عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِهِ أَنَّ نَفَراً مِنْ قُرَيْشٍ اعْتَرَضُوا الرَّسُولَ ص مِنْهُمْ عُتْبَةُ بْنُ رَبِيعَةَ وَ أُمَيَّةُ بْنُ خَلَفٍ وَ الْوَلِيدُ بْنُ الْمُغِيرَةِ وَ الْعَاصُ بْنُ سَعِيدٍ فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ هَلُمَّ فَلْنَعْبُدْ مَا تَعْبُدُ وَ تَعْبُدُ مَا نَعْبُدُ فَنَشْتَرِكُ نَحْنُ وَ أَنْتَ فِي الْأَمْرِ فَإِنْ يَكُنِ الَّذِي نَحْنُ عَلَيْهِ الْحَقَّ فَقَدْ أَخَذْتَ بِحَظِّكَ مِنْهُ وَ إِنْ يَكُنِ الَّذِي أَنْتَ عَلَيْهِ الْحَقَّ فَقَدْ أَخَذْنَا بِحَظِّنَا مِنْهُ
فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ إِلَى آخِرِ السُّورَةِ
ثُمَّ مَشَى أُبَيُّ بْنُ خَلَفٍ بِعَظْمٍ رَمِيمٍ فَفَتَّهُ فِي يَدِهِ ثُمَّ نَفَخَهُ وَ قَالَ أَ تَزْعُمُ أَنَّ رَبَّكَ يُحْيِي هَذَا بَعْدَ مَا تَرَى ؟
فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ إِلَى آخِرِ السُّورَةِ. »
+ « فَإِنْ قَالَ : فَلِمَ وَجَبَ عَلَيْهِمُ الْإِقْرَارُ وَ الْمَعْرِفَةُ بِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَاحِدٌ أَحَدٌ ؟
قِيلَ لِعِلَلٍ ؛
مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَجِبْ عَلَيْهِمُ الْإِقْرَارُ وَ الْمَعْرِفَةُ لَجَازَ أَنْ يَتَوَهَّمُوا مُدَبِّرَيْنِ أَوْ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ وَ إِذَا جَازَ ذَلِكَ لَمْ يَهْتَدُوا إِلَى الصَّانِعِ لَهُمْ مِنْ غَيْرِهِ لِأَنَّ كُلَّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ كَانَ لَا يَدْرِي لَعَلَّهُ إِنَّمَا يَعْبُدُ غَيْرَ الَّذِي خَلَقَهُ وَ يُطِيعُ غَيْرَ الَّذِي أَمَرَهُ فَلَا يَكُونُونَ عَلَى حَقِيقَةٍ مِنْ صَانِعِهِمْ وَ خَالِقِهِمْ وَ لَا يَثْبُتُ عِنْدَهُمْ أَمْرُ آمِرٍ وَ لَا نَهْيُ نَاهٍ إِذْ لَا يَعْرِفُ الْآمِرَ بِعَيْنِهِ وَ لَا النَّاهِيَ مِنْ غَيْرِهِ
وَ مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ جَازَ أَنْ يَكُونَ اثْنَيْنِ لَمْ يَكُنْ أَحَدُ الشَّرِيكَيْنِ أَوْلَى بِأَنْ يُعْبَدَ وَ يُطَاعَ مِنَ الْآخَرِ وَ فِي إِجَازَةِ أَنْ يُطَاعَ ذَلِكَ الشَّرِيكُ إِجَازَةُ أَنْ لَا يُطَاعَ اللَّهُ وَ فِي أَنْ لَا يُطَاعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْكُفْرُ بِاللَّهِ وَ بِجَمِيعِ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِثْبَاتُ كُلِّ بَاطِلٍ وَ تَرْكُ كُلِّ حَقٍّ وَ تَحْلِيلُ كُلِّ حَرَامٍ وَ تَحْرِيمُ كُلِّ حَلَالٍ وَ الدُّخُولُ فِي كُلِّ مَعْصِيَةٍ وَ الْخُرُوجُ مِنْ كُلِّ طَاعَةٍ وَ إِبَاحَةُ كُلِّ فَسَادٍ وَ إِبْطَالٌ لِكُلِّ حَقٍ
وَ مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ جَازَ أَنْ يَكُونَ أَكْثَرَ مِنْ وَاحِدٍ لَجَازَ لِإِبْلِيسَ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّهُ ذَلِكَ الْآخَرُ حَتَّى يُضَادَّ اللَّهَ تَعَالَى فِي جَمِيعِ حُكْمِهِ وَ يَصْرِفَ الْعِبَادَ إِلَى نَفْسِهِ فَيَكُونُ فِي ذَلِكَ أَعْظَمُ الْكُفْرِ وَ أَشَدُّ النِّفَاقِ »
+ « وَ قَالَ لُقْمَانُ الْحَكِيمُ لِابْنِهِ فِي وَصِيَّتِهِ
يَا بُنَيَّ أَحُثُّكَ عَلَى سِتِّ خِصَالٍ لَيْسَ مِنْهَا خَصْلَةٌ إِلَّا وَ هِيَ تُقَرِّبُكَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تُبَاعِدُكَ مِنْ سَخَطِهِ
الْأُولَى أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ لَا تُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً
وَ الثَّانِيَةُ الرِّضَا بِقَدَرِ اللَّهِ فِيمَا أَحْبَبْتَ أَوْ كَرِهْتَ
وَ الثَّالِثَةُ أَنْ تُحِبَّ فِي اللَّهِ وَ تُبْغِضَ فِي اللَّهِ
وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تُحِبَّ لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ تَكْرَهُ لَهُمْ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ
وَ الْخَامِسَةُ [أَنْ] تَكْظِمَ الْغَيْظَ وَ تُحْسِنَ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ
وَ السَّادِسَةُ تَرْكُ الْهَوَى وَ مُخَالَفَةُ الرَّدَى » : حسدتو بذار کنار …
[چقدر این حدیث زیباست] :
اگه امرالله را بی چون و چرا و بدون اینکه نظر خودت یا دیگری رو در اون شرکت بدی عمل کنی [آبیدینس] یعنی همون چیزی که همیشه گفتیم در دل شرایط با استعمال اندیشه عالم ربانی بدون مشارکت دیگران در این امر تولید عمل صالح نمایی این اعمال صالح همچون گنجی نورانی نزد آل محمد ع برای تو محفوظ خواهد ماند [دپو – قلّک] …
حدیث زیبا برای پوشه های : [ذکر- عبد – شرک – عمل صالح]
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُوسَى
أَكْثِرْ ذِكْرِي بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ كُنْ عِنْدَ ذِكْرِي خَاشِعاً وَ عِنْدَ بَلَائِي صَابِراً وَ اطْمَئِنَّ عِنْدَ ذِكْرِي وَ اعْبُدْنِي وَ لَا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً إِلَيَّ الْمَصِيرُ يَا مُوسَى اجْعَلْنِي ذُخْرَكَ وَ ضَعْ عِنْدِي كَنْزَكَ مِنَ الْبَاقِيَاتِ الصَّالِحَاتِ » + « وَ مَنْ جَحَدَ وَلَايَتَهُ كَانَ مُشْرِكاً » + «الحاسد جاحد لانه لم یرض بقضاء الله» = الشرک الجحد الحسد + 1000 واژه مترادف دیگر مثل کفر و کبر و بخل و … همه اینها نسبت به ولایت، یعنی هزار واژ مترادف حسادت در مقابل هزار واژه مترادف حسادت …