[سورة القلم (68): الآيات 1 الى 16]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ (1)
نون، سوگند به قلم و آنچه مىنويسند،
ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ (2)
[كه] تو، به لطف پروردگارت، ديوانه نيستى.
وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ (3)
و بىگمان، تو را پاداشى بىمنّت خواهد بود.
وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ (4)
و راستى كه تو را خويى والاست!
فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ (5)
به زودى خواهى ديد و خواهند ديد،
بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ (6)
[كه] كدام يك از شما دستخوش جنونيد.
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (7)
پروردگارت خود بهتر مىداند چه كسى از راه او منحرف شده، و [هم] او به راه يافتگان داناتر است.
فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ (8)
پس، از دروغزنان فرمان مبر.
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ (9)
دوست دارند كه نرمى كنى تا نرمى نمايند.
وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهِينٍ (10)
و از هر قَسَمخورنده فرومايهاى فرمان مبر:
هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ (11)
[كه] عيبجوست و براى خبرچينى گام برمىدارد،
مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ (12)
مانع خير، متجاوز، گناه پيشه،
عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ (13)
گستاخ، [و] گذشته از آن زنازاده است،
أَنْ كانَ ذا مالٍ وَ بَنِينَ (14)
به صرف اينكه مالدار و پسردار است،
إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (15)
چون آيات ما بر او خوانده شود، گويد: «افسانههاى پيشينيان است.»
سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ (16)
زودا كه بر بينىاش داغ نهيم [و رسوايش كنيم].
[سورة القلم (68): الآيات 17 الى 33]
إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ (17)
ما آنان را همان گونه كه باغداران را آزموديم، مورد آزمايش قرار داديم، آنگاه كه سوگند خوردند كه صبح برخيزند و [ميوه] آن [باغ] را حتماً بچينند.
وَ لا يَسْتَثْنُونَ (18)
و[لى] «ان شاء اللّه» نگفتند.
فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ (19)
پس در حالى كه آنان غنوده بودند، بلايى از جانب پروردگارت بر آن [باغ] به گردش درآمد.
فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ (20)
و [باغ،] آفت زده [و زمين باير] گرديد.
فَتَنادَوْا مُصْبِحِينَ (21)
پس [باغداران] بامدادان يكديگر را صدا زدند،
أَنِ اغْدُوا عَلى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صارِمِينَ (22)
كه: «اگر ميوه مىچينيد، بامدادان به سوى كشت خويش رويد.»
فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخافَتُونَ (23)
پس به راه افتادند و آهسته به هم مىگفتند
أَنْ لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ (24)
«كه: امروز نبايد در باغ بينوايى بر شما درآيد.»
وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرِينَ (25)
و صبحگاهان در حالى كه خود را بر منع [بينوايان] توانا مىديدند، رفتند.
فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ (26)
و چون [باغ] را ديدند، گفتند: «قطعاً ما راه گم كردهايم.
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ (27)
[نه!] بلكه ما محروميم.»
قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ (28)
خردمندترينشان گفت: «آيا به شما نگفتم: چرا خدا را به پاكى نمىستاييد؟»
قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ (29)
گفتند: «پروردگارا، تو را به پاكى مىستاييم، ما واقعاً ستمگر بوديم.»
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ (30)
پس بعضىشان رو به بعضى ديگر آوردند و همديگر را به نكوهش گرفتند.
قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغِينَ (31)
گفتند: «اى واى بر ما كه سركش بودهايم!
عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ (32)
اميد است كه پروردگار ما بهتر از آن را به ما عوض دهد، زيرا ما به پروردگارمان مشتاقيم.
كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (33)
عذاب [دنيا] چنين است، و عذاب آخرت، اگر مىدانستند قطعاً بزرگتر خواهد بود.
[سورة القلم (68): الآيات 34 الى 45]
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ (34)
براى پرهيزگاران، نزد پروردگارشان باغستانهاى پرناز و نعمت است.
أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ (35)
پس آيا فرمانبرداران را چون بدكاران قرار خواهيم داد؟
ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (36)
شما را چه شده؟ چگونه داورى مىكنيد؟
أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ (37)
يا شما را كتابى هست كه در آن فرا مىگيريد،
إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ (38)
كه هر چه را برمىگزينيد، براى شما در آن خواهد بود؟
أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ (39)
يا اينكه شما تا روز قيامت [از ما] سوگندهايى رسا گرفتهايد كه هر چه دلتان خواست حكم كنيد؟
سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ (40)
از آنان بپرس: كدامشان ضامن اين [ادّعا] يند؟
أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (41)
يا شريكانى دارند؟ پس اگر راست مىگويند شريكانشان را بياورند.
يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ (42)
روزى كه كار، زار [و رهايى دشوار] شود و به سجده فرا خوانده شوند و در خود توانايى نيابند.
خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ (43)
ديدگانشان به زير افتاده، خوارى آنان را فرو مىگيرد، در حالى كه [پيش از اين] به سجده دعوت مىشدند و تندرست بودند.
فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ (44)
پس مرا با كسى كه اين گفتار را تكذيب مىكند واگذار. به تدريج آنان را به گونهاى كه در نيابند [گريبان] خواهيم گرفت،
وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (45)
و مهلتشان مىدهم، زيرا تدبير من [سخت] استوار است.
[سورة القلم (68): الآيات 46 الى 52]
أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ (46)
آيا از آنان مزدى درخواست مىكنى، و آنان خود را زير بار تاوان، گرانبار مىيابند؟
أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ (47)
يا [علم] غيب پيش آنهاست و آنها مىنويسند؟
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَ هُوَ مَكْظُومٌ (48)
پس در [امتثال] حكم پروردگارت شكيبايى ورز، و مانند همدم ماهى [=يونس] مباش؛ آنگاه كه اندوهزده ندا درداد.
لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ (49)
اگر لطفى از جانب پروردگارش تدارك [حالِ] او نمىكرد، قطعاً نكوهش شده بر زمين خشك انداخته مىشد.
فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (50)
پس پروردگارش وى را برگزيد و از شايستگانش گردانيد.
وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ (51)
و آنان كه كافر شدند، چون قرآن را شنيدند چيزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند، و مىگفتند: «او واقعاً ديوانهاى است.»
وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (52)
و حال آنكه [قرآن] جز تذكارى براى جهانيان نيست.