دکتر محمد شعبانی راد

نورِ مسطور یا اساطیر الاولین؟!

Written light or ancient myths?!

«سطر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
اهل نور میگن: «نور مسطور»، اما اهل حسد میگن: «اساطیر الاولین»!
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«قيل لسيف القصّاب ساطور»
«ساطور قصّاب»
مفهوم «سیطره و سلطه»: «سَيْطَرَ عَلَيْهِمْ»
«سلطه‌ی ممدوح و سلطه‌ی مذموم»

«قيل لسيف القصّاب ساطور»
«المسيطر: المتعهّد للشي‏ء، المتسلّط عليه»
«سَيْطَرَ عَلَيْهِمْ: رَاقَبَهُمْ وَ تَعَهَّدَ أَحْوَالَهُمْ»
+ «غلب»
+ «سلطان مبین»

مفهوم «الاصطفاف مع النظم في كتابة أو انسان أو شجر أو أحاديث أو غيرها ماديّا أو معنويّا»
از واژه سطر استنباط می‌شود.
«السطر: هو ظهور تلك الفيوضات و تجلّيها و انتظامها»
«وَ الطُّورِ وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ»:
نور علم استنساخ شده از منبع نور علوم بی‌پایان علم آل محمد علیهم السلام،
در قلوب اهل یقین متجلی شده
و نقش مراقبت از احوالات این قلوب را دارد.
کانه این نور بر این قلب سیطره دارد!
«ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ»

اهل حسادت، تجربه‌ی درک این علوم نورانی را ندارند، لذا آن را افسانه می‌پندارند!
«نور نوشته شده و ظاهر شده» یا «افسانه‌های کهن»؟!
«کتاب مسطور» یا «اساطیر الاولین»
منظور اهل حسادت از گفتن عبارت «اساطیر الاولین» اینه که
صاحبان نور با این علوم اومدن که بر ما سیطره و تسلّط پیدا کنن!
«سطّر فلان علينا تسطيرا: إذا جاء بالأباطيل»
«الأساطير: جمع أسطورة، بمعنى الخرافة لا يعرف لها منشأ.»
در حالیکه آیه «لَسْتَ عَلَيْهِمْ‏ بِمُصَيْطِرٍ» به ما میگه که
نقش صاحبان نور فقط آموزش و تفسیر علوم نورانی است
و به هیچ‌ وجه در قدرت تصمیم‌گیری نهایی شخص مداخله و اجباری نخواهد بود.
+ «جبر و تفویض اختیار!»

«قبض و بسط نور قلب» + «کتاب مسطور نورانی»
اهل حسادت، این «کتاب مسطور نورانی»، «وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ» را،
«اساطیر الاولین» می‌خوانند!
«يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ»
+ «قبض و بسط نور قلب، واقعیّت یا توهّم؟!»
خداوند با خلق نور، امر خود را در قلب سلیم، خلق و ایجاد و تولید می‌کند.
قلب سلیم این امر الله نورانی را میبیند.
«و شاهد و مشهود»
اگر رو به این نور بنماید، زیبایی و آرامش نورش را حس میکند،
و اگر پشت به آن نماید، تاریکی را شاهد خواهد بود.
این میشه خلق تاریکی از نور.
انگاری با درک قبض و بسط نور قلبت،
لحظه تولد اوامر و نواهی الهی رو در دم متوجه میشی
و پی به خواست و اراده الهی می‌بری
و همزمان، از تاریکی قلبت پی به اشتباهت (در افکار یا اقوال یا اعمال) می‌بری
و این میشه معرفت به نفس حسود خودت و همچنین معرفت به ربّ مهربان خودت.
این همون داستان درک اخم و لبخند ولیّ خداست در ملکوت قلبت،
که میفهمی و از این امر الله اطاعت میکنی.
نتیجه‌ی اطاعت از این نور عطا شده به قلب چی باید باشه؟
«أَ لَيْسَ بِالْعِلْمِ أُعْطِيتُمُ السُّلْطَانَ عَلَى جَمِيعِ الْخَلَائِقِ»
اینکه تاریکی تمناهاتو بفهمی و بهشون پشت کنی
و چشم از نور تقدیراتی که بیماری حسد قلبتو درمان میکنن برنداری!

حضرت مسيح عليه السّلام به يارانش فرمود:
«وَيْلَكُمْ يَا عَبِيدَ اَلدُّنْيَا
أَ لَيْسَ بِالْعِلْمِ أُعْطِيتُمُ اَلسُّلْطَانَ عَلَى جَمِيعِ اَلْخَلاَئِقِ
فَنَبَذْتُمُوهُ فَلَمْ تَعْمَلُوا بِهِ وَ أَقْبَلْتُمْ عَلَى اَلدُّنْيَا
فَبِهَا تَحْكُمُونَ وَ لَهَا تُمَهِّدُونَ
وَ إِيَّاهَا تُؤْثِرُونَ وَ تَعْمُرُونَ
فَحَتَّى مَتَى أَنْتُمْ لِلدُّنْيَا
لَيْسَ لِلَّهِ فِيكُمْ نَصِيبٌ؟!
»
واى بر شما ای بندگان دنیا!
آيا چنين نبود كه با دانش، شما را بر همۀ آفريدگان برترى دادند،
ولى شما آن را دور افكنده و به آن عمل ننموديد و به دنيا روى آورديد؟
به آن حكومت مى‌كنيد و آن را براى خويش هموار مى‌سازيد.
آن را برمى‌گزينيد و آبادش مى‌سازيد،
پس تا چه هنگام شما از آن دنيا خواهيد بود؟
در وجود شما براى خدا سهمى نيست‌؟

سهم خدا در وجود ما:
«الله یقبض و یبصط»
قبض و بسط نور قلب ما، کار خدا و سهم خداست!
دست خدا برای انجام این کار بسته نیست!
«ید الله مغلولة» نیست!
«لیلة قدر» نماد قدرت خدا در امر اصلاح و تربیت قلوب،
با همین روش قبض و بسط نور آنهاست!

«معرفة الامام بالنورانیة»
اهل حسادت، قبض و بسط نور قلب را افسانه می‌پندارند!
اهل حسادت، لیلة القدر را افسانه می‌پندارند!
در لیلة قدر، اوامر نورانی،
بر قلوب صاحبان نور نازل می‌شود!

[سورة القدر (۹۷): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ (۱)
ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم.
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ (۲)
و از شب قدر، چه آگاهت كرد.
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (۳)
شبِ قدر از هزار ماه ارجمندتر است.
تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (۴)
در آن [شب‏] فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان،
براى هر كارى [كه مقرّر شده است‏] فرود آيند؛
سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (۵)
[آن شب‏] تا دَمِ صُبح، صلح و سلام است.

كِتابٍ مَسْطُورٍ

[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۵۸ الى ۶۰]
وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً
كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً (۵۸)
و هيچ شهرى نيست مگر اينكه ما آن را [در صورت نافرمانى،]
پيش از روز رستاخيز، به هلاكت مى‏‌رسانيم يا آن را سخت عذاب مى‏‌كنيم.
اين [عقوبت‏] در كتاب [الهى‏] به قلم رفته است.
وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلاَّ أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ
وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها
وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلاَّ تَخْوِيفاً (۵۹)
و [چيزى‏] ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آنها را به دروغ گرفتند،
و به ثمود ماده‏‌شتر داديم كه [پديده‌‏اى‏] روشنگر بود،
و[لى‏] به آن ستم كردند،
و ما معجزه‏‌ها را جز براى بيم‌‏دادن [مردم‏] نمى‏‌فرستيم.
وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ
وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ
وَ نُخَوِّفُهُمْ
فَما يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْياناً كَبِيراً (۶۰)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه به تو گفتيم:
«به راستى پروردگارت بر مردم احاطه دارد.»
و آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم،
و [نيز] آن درخت لعنت‌شده در قرآن را جز براى آزمايش مردم قرار نداديم؛
و ما آنان را بيم مى‌‏دهيم،
ولى جز بر طغيان بيشتر آنها نمى‏‌افزايد.

[سورة الأحزاب (۳۳): الآيات ۶ الى ۱۰]
النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ
وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ
وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ
إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‏ أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً
كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً (۶)
پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزديكتر] است و همسرانش مادران ايشانند،
و خويشاوندان [طبقِ‏] كتاب خدا، بعضى [نسبت‏] به بعضى اولويّت دارند
[و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدّمند]،
مگر آنكه بخواهيد به دوستان [مؤمن‏] خود [وصيّت يا] احسانى كنيد،
و اين در كتاب [خدا] نگاشته شده است.
وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ
وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ
وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً (۷)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم،
و از تو و از نوح و ابراهيم و موسى‏ و عيسى‏ پسر مريم،
و از [همه‏] آنان پيمانى استوار گرفتيم.
لِيَسْئَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ
وَ أَعَدَّ لِلْكافِرِينَ عَذاباً أَلِيماً (۸)
تا راستان را از صدقشان باز پرسد،
و براى كافران عذابى دردناك آماده كرده است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ
إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ
فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها
وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً (۹)
اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد، نعمت خدا را بر خود به ياد آريد،
آنگاه كه لشكرهايى به سوى شما [در]آمدند،
پس بر سر آنان تندبادى و لشكرهايى كه آنها را نمى‌‏ديديد فرستاديم،
و خدا به آنچه مى‌‏كنيد همواره بيناست.
إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ
وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ
وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا (۱۰)
هنگامى كه از بالاى [سر] شما و از زير [پاى‏] شما آمدند،
و آنگاه كه چشمها خيره شد و جانها به گلوگاهها رسيد
و به خدا گمانهايى [نابجا] مى‌‏برديد.

[سورة الطور (۵۲): الآيات ۱ الى ۱۶]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
وَ الطُّورِ (۱)
سوگند به طور،
وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ (۲)
و كتابى نگاشته شده،
فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ (۳)
در طومارى گسترده؛
وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ (۴)
سوگند به آن خانه آباد [خدا]؛
وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ (۵)
سوگند به بام بلند [آسمان‏]،
وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ (۶)
و آن درياى سرشار [و افروخته‏]،
إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ لَواقِعٌ (۷)
كه عذاب پروردگارت واقع‌‏شدنى است؛
ما لَهُ مِنْ دافِعٍ (۸)
آن را هيچ بازدارنده‏‌اى نيست.
يَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً (۹)
روزى كه آسمان سخت در تب و تاب اُفتد،
وَ تَسِيرُ الْجِبالُ سَيْراً (۱۰)
و كوهها [جمله‏] به حركت درآيند.
فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (۱۱)
پس واى بر تكذيب‏‌كنندگان در آن روز.
الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ (۱۲)
آنان كه به ياوه سرگرمند.
يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلى‏ نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا (۱۳)
روزى كه به سوى آتش جهنّم كشيده مى‌‏شوند [چه‏] كشيدنى.
هذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ (۱۴)
[و به آنان گويند:]
«اين همان آتشى است كه دروغش مى‌‏پنداشتيد.
أَ فَسِحْرٌ هذا أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ (۱۵)
آيا اين افسون است؟ يا شما [درست‏] نمى‌‏بينيد؟
اصْلَوْها فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۶)
به آن درآييد؛ خواه بشكيبيد يا نشكيبيد، به حال شما يكسان است.
تنها به آنچه مى‌‏كرديد مجازات مى‏‌يابيد.»

[سورة الطور (۵۲): الآيات ۲۹ الى ۴۰]
فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ (۲۹)
پس اندرز ده كه تو به لطف پروردگارت نه كاهنى و نه ديوانه.
أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ (۳۰)
يا مى‌‏گويند: «شاعرى است كه انتظار مرگش را مى‌‏بريم [و چشم به راهِ بَدِ زمانه بر اوييم‏].»
قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ (۳۱)
بگو: «منتظر باشيد كه من [نيز] با شما از منتظرانم.»
أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (۳۲)
آيا پندارهايشان آنان را به اين [موضعگيرى‏] وا مى‏‌دارد يا [نه،] آنها مردمى سركشند؟
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ (۳۳)
يا مى‌‏گويند: «آن را بربافته.» [نه،] بلكه باور ندارند.
فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (۳۴)
پس اگر راست مى‌‏گويند، سخنى مثل آن بياورند.
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْ‏ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ (۳۵)
آيا از هيچ خلق شده‏‌اند؟ يا آنكه خودشان خالق [خود] هستند؟
أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ (۳۶)
آيا آسمانها و زمين را [آنان‏] خلق كرده‌‏اند؟ [نه،] بلكه يقين ندارند.
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ (۳۷)
آيا ذخاير پروردگار تو پيش آنهاست؟ يا ايشان تسلّط [تامّ‏] دارند؟
أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (۳۸)
آيا نردبانى دارند كه بر آن [بر شوند و] بشنوند؟ پس بايد شنونده آنان برهانى آشكار بياورد.
أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ (۳۹)
آيا خدا را دختران است و شما را پسران؟
أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ (۴۰)
آيا از آنها مزدى مطالبه مى‏‌كنى و آنان از [تعهّد اداى‏] تاوان گرانبارند؟

[سورة القمر (۵۴): الآيات ۴۳ الى ۵۵]
أَ كُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِنْ أُولئِكُمْ أَمْ لَكُمْ بَراءَةٌ فِي الزُّبُرِ (۴۳)
آيا كافرانِ شما، از اينان [كه برشمرديم‏] برترند، يا شما را در نوشته‏‌ها[ى آسمانى‏] خط امانى است؟
أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ (۴۴)
يا مى‌‏گويند: «ما همگى انتقام‏‌گيرنده [و يار و ياور همديگر]يم!»
سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ (۴۵)
زودا كه اين جمع درهم شكسته شود و پشت كنند.
بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهى‏ وَ أَمَرُّ (۴۶)
بلكه موعدشان قيامت است و قيامت [بسى‏] سخت‏‌تر و تلخ‏‌تر است.
إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ (۴۷)
قطعاً بزهكاران در گمراهى و جنونند.
يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلى‏ وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ (۴۸)
روزى كه در آتش به رو كشيده مى‌‏شوند [و به آنان گفته مى‌‏شود:]
«لهيب آتش را بچشيد [و احساس كنيد].»
إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ (۴۹)
ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريده‏‌ايم.
وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ (۵۰)
و فرمان ما جز يك بار نيست [آن هم‏] چون چشم به هم زدنى.
وَ لَقَدْ أَهْلَكْنا أَشْياعَكُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (۵۱)
و هم‌‏مسلكانِ شما را سخت به هلاكت رسانديم؛ پس آيا پندگيرنده‏‌اى هست؟
وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ (۵۲)
و هر چه كرده‏‌اند در كتابها[ى اعمالشان درج‏] است.
وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ (۵۳)
و هر خرد و بزرگى [در آن‏] نوشته شده.
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ (۵۴)
در حقيقت، مردم پرهيزگار در ميان باغها و نهرها،
فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ (۵۵)
در قرارگاه صدق، نزد پادشاهى توانايند.

[سورة الإنسان (۷۶): الآيات ۱ الى ۱۰]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً (۱)
آيا انسان را آن هنگام از روزگار [به ياد] آيد كه چيزى درخورِ يادكرد نبود؟
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً (۲)
ما انسان را از نطفه‌‏اى اندرآميخته آفريديم تا او را بيازماييم و وى را شنوا و بينا گردانيديم.
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (۳)
ما راه را بدو نموديم؛ يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار.
إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعِيراً (۴)
ما براى كافران زنجيرها و غلّ‏‌ها و آتشى فروزان آماده كرده‏‌ايم.
إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً (۵)
همانا نيكان از جامى نوشند كه آميزه‏‌اى از كافور دارد،
عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً (۶)
چشمه‌‏اى كه بندگان خدا از آن مى‌‏نوشند و [به دلخواه خويش‏] جاريش مى‌‏كنند.
يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً (۷)
[همان بندگانى كه‏] به نذر خود وفا مى‌‏كردند، و از روزى كه گزندِ آن فراگيرنده است مى‌‏ترسيدند.
وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً (۸)
و به [پاس‏] دوستىِ [خدا]، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى‌‏دادند.
إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً (۹)
«ما براى خشنودى خداست كه به شما مى‌‏خورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏‌خواهيم.
إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً (۱۰)
ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت، هراسناكيم.»

[سورة الغاشية (۸۸): الآيات ۱ الى ۲۶]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ (۱)
آيا خبرِ «غاشيه» به تو رسيده است؟
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ (۲)
در آن روز، چهره‏‌هايى زبونند،
عامِلَةٌ ناصِبَةٌ (۳)
كه تلاش كرده، رنج [بيهوده‏] برده‌‏اند.
تَصْلى‏ ناراً حامِيَةً (۴)
[ناچار] در آتشى سوزان درآيند.
تُسْقى‏ مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ (۵)
از چشمه‏‌اى داغ نوشانيده شوند.
لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِيعٍ (۶)
خوراكى جز خارِ خشك ندارند،
لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ (۷)
[كه‏] نه فربه كند، و نه گرسنگى را باز دارد.
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ (۸)
در آن روز، چهره‌‏هايى شادابند.
لِسَعْيِها راضِيَةٌ (۹)
از كوشش خود خشنودند.
فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ (۱۰)
در بهشت برين‏‌اند.
لا تَسْمَعُ فِيها لاغِيَةً (۱۱)
سخن بيهوده‌‏اى در آنجا نشنوند.
فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ (۱۲)
در آن، چشمه‏‌اى روان باشد.
فِيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ (۱۳)
تختهايى بلند در آنجاست.
وَ أَكْوابٌ مَوْضُوعَةٌ (۱۴)
و قدحهايى نهاده شده.
وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ (۱۵)
و بالشهايى پهلوى هم [چيده‏].
وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ (۱۶)
و فرشهايى [زربفت‏] گسترده.
أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ (۱۷)
آيا به شتر نمى‌‏نگرند كه چگونه آفريده شده؟
وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ (۱۸)
و به آسمان كه چگونه برافراشته شده؟
وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ (۱۹)
و به كوه‏ها كه چگونه برپا داشته شده؟
وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ (۲۰)
و به زمين كه چگونه گسترده شده است؟
فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ (۲۱)
پس تذكّر ده كه تو تنها تذكّردهنده‌‏اى.
لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ (۲۲)
بر آنان تسلّطى ندارى؛
إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ (۲۳)
مگر كسى كه روى بگرداند و كفر ورزد،
فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ (۲۴)
كه خدا او را به آن عذاب بزرگتر عذاب كند.
إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ (۲۵)
در حقيقت، بازگشت آنان به سوى ماست؛
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ (۲۶)
آنگاه حساب [خواستن از] آنان به عهده ماست.

أَساطيرُ الْأَوَّلينَ

[سورة الأنعام (۶): آية ۲۵]
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ
وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ
وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً
وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها
حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ
يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا
إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۲۵)
و برخى از آنان به تو گوش فرا مى‌‏دهند،
و[لى‏] ما بر دلهايشان پرده‌‏ها افكنده‏‌ايم تا آن را نفهمند،
و در گوشهايشان سنگينى [قرار داده‏‌ايم‏].
و اگر هر معجزه‏‌اى را ببينند به آن ايمان نمى‌‏آورند.
تا آنجا كه وقتى نزد تو مى‏‌آيند و با تو جدال مى‌‏كنند، كسانى كه كفر ورزيدند، مى‌‏گويند:
«اين [كتاب‏] چيزى جز افسانه‌‏هاى پيشينيان نيست.»

[سورة الأنفال (۸): الآيات ۳۱ الى ۳۴]
وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا
قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا
إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۳۱)
و چون آيات ما بر آنان خوانده شود، مى‏‌گويند:
«به خوبى شنيديم، اگر مى‌‏خواستيم، قطعاً ما نيز همانند اين را مى‏‌گفتيم،
اين جز افسانه‏‌هاى پيشينيان نيست.»
وَ إِذْ قالُوا
اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ
فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ (۳۲)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه گفتند:
«خدايا، اگر اين [كتاب‏] همان حقِّ از جانب توست،
پس بر ما از آسمان سنگهايى بباران يا عذابى دردناك بر سر ما بياور.»
وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ
وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ (۳۳)
و[لى‏] تا تو در ميان آنان هستى، خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند،
و تا آنان طلب آمرزش مى‏‌كنند، خدا عذاب‏‌كننده ايشان نخواهد بود.
وَ ما لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ
وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ
إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ
وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (۳۴)
چرا خدا [در آخرت‏] عذابشان نكند،
با اينكه آنان [مردم را] از [زيارت‏] مسجدالحرام باز مى‌‏دارند
در حالى كه ايشان سرپرست آن نباشند.
چرا كه سرپرست آن جز پرهيزگاران نيستند، ولى بيشترشان نمى‏‌دانند.

[سورة النحل (۱۶): الآيات ۲۴ الى ۲۹]
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۲۴)
و چون به آنان گفته شود: «پروردگارتان چه چيز نازل كرده است؟»
مى‏‌گويند: «افسانه‏‌هاى پيشينيان است.»
لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ‏ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ
وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ
أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ‏ (۲۵)
تا روز قيامت بار گناهان خود را تمام بردارند،
و [نيز] بخشى از بار گناهان كسانى را كه ندانسته آنان را گمراه مى‌‏كنند.
آگاه باشيد، چه بد بارى را مى‌‏كشند.
قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ
فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ
وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ (۲۶)
پيش از آنان كسانى بودند كه مكر كردند،
و[لى‏] خدا از پايه بر بنيانشان زد،
درنتيجه از بالاى سرشان سقف بر آنان فرو ريخت،
و از آنجا كه حدس نمى‏‌زدند عذاب به سراغشان آمد.
ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُخْزِيهِمْ وَ يَقُولُ
أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ
قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ
وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ (۲۷)
سپس روز قيامت آنان را رسوا مى‌‏كند و مى‏‌گويد:
«كجايند آن شريكان من كه در باره آنها [با پيامبران‏] مخالفت مى‏‌كرديد؟»
كسانى كه به آنان علم داده شده است مى‏‌گويند:
«در حقيقت، امروز رسوايى و خوارى بر كافران است.»
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ
فَأَلْقَوُا السَّلَمَ
ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى‏ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۲۸)
همانان كه فرشتگان جانشان را مى‏‌گيرند در حالى كه بر خود ستمكار بوده‏‌اند.
پس، از در تسليم درمى‌‏آيند [و مى‏‌گويند:]
«ما هيچ كار بدى نمى‌‏كرديم.»
آرى، خدا به آنچه مى‌‏كرديد داناست.
فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها
فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ (۲۹)
پس، از درهاى دوزخ وارد شويد و در آن هميشه بمانيد،
و حقّا كه چه بد است جايگاه متكبران.

امام باقر علیه السلام:
«عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ فِي قَوْلِهِ‏
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ‏ فِي عَلِيٍّ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ
سَجْعُ‏ أَهْلِ الْجَاهِلِيَّةِ فِي جَاهِلِيَّتِهِمْ
فَذَلِكَ قَوْلُهُ‏
أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ‏
»

[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۸۱ الى ۹۰]
بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ (۸۱)
[نه،] بلكه آنان [نيز] مثل آنچه پيشينيان گفته بودند، گفتند.
قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (۸۲)
گفتند: «آيا چون بميريم و خاك و استخوان شويم، آيا واقعاً باز ما زنده خواهيم شد؟
لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۸۳)
درست همين را قبلاً به ما و پدرانمان وعده دادند.
اين جز افسانه‏‌هاى پيشينيان [چيزى‏] نيست.»
قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيها إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۸۴)
بگو: «اگر مى‌‏دانيد [بگوييد] زمين و هر كه در آن است به چه كسى تعلق دارد؟»
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (۸۵)
خواهند گفت: «به خدا.» بگو: «پس آيا عبرت نمى‌‏گيريد؟»
قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (۸۶)
بگو: «پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ كيست؟»
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ (۸۷)
خواهند گفت: «خدا.» بگو: «آيا پرهيزگارى نمى‏‌كنيد؟»
قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۸۸)
بگو: «فرمانروايى هر چيزى به دست كيست؟
و اگر مى‌‏دانيد [كيست آنكه‏] او پناه مى‌‏دهد و در پناه كسى نمى‌‏رود؟»
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ (۸۹)
خواهند گفت: «خدا.»
بگو: «پس چگونه دستخوش افسون شده‏‌ايد؟»
بَلْ أَتَيْناهُمْ بِالْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ (۹۰)
[نه!] بلكه حقيقت را برايشان آورديم، و قطعاً آنان دروغگويند.

[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۱ الى ۱۰]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً (۱)
بزرگ [و خجسته‏] است كسى كه بر بنده خود،
فرقان [=كتاب جداسازنده حق از باطل‏] را نازل فرمود،
تا براى جهانيان هشداردهنده‏‌اى باشد.
الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ
وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً (۲)
همان كس كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ اوست،
و فرزندى اختيار نكرده و براى او شريكى در فرمانروايى نبوده است،
و هر چيزى را آفريده و بدان گونه كه درخور آن بوده اندازه‏‌گيرى كرده است.
وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ
وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً
وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً (۳)
و به جاى او خدايانى براى خود گرفته‏‌اند كه چيزى را خلق نمى‏‌كنند و خود خلق شده‏‌اند
و براى خود نه زيانى را در اختيار دارند و نه سودى را،
و نه مرگى را در اختيار دارند و نه حياتى و نه رستاخيزى را.
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ
فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً (۴)
و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند:
«اين [كتاب‏] جز دروغى كه آن را بربافته [چيزى‏] نيست،
و گروهى ديگر او را بر آن يارى كرده‏‌اند.»
و قطعاً [با چنين نسبتى‏] ظلم و بهتانى به پيش آوردند.
وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها
فَهِيَ تُمْلى‏ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً (۵)
و گفتند: «افسانه‏‌هاى پيشينيان است كه آنها را براى خود نوشته، و صبح و شام بر او املا مى‌‏شود.»
قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً (۶)
بگو: «آن را كسى نازل ساخته است كه رازِ نهانها را در آسمانها و زمين مى‌‏داند،
و هموست كه همواره آمرزنده مهربان است.»
وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ
لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً (۷)
و گفتند: «اين چه پيامبرى است كه غذا مى‏‌خورد و در بازارها راه مى‌‏رود؟
چرا فرشته‌‏اى به سوى او نازل نشده تا همراه وى هشداردهنده باشد؟
أَوْ يُلْقى‏ إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْها
وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً (۸)
يا گنجى به طرف او افكنده نشده يا باغى ندارد كه از [بار و بر] آن بخورد؟»
و ستمكاران گفتند: « جز مردى افسون‏‌شده را دنبال نمى‏‌كنيد.»
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً (۹)
بنگر چگونه براى تو مَثَلها زدند و گمراه شدند؛ در نتيجه نمى‏‌توانند راهى بيابند.
تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُوراً (۱۰)
بزرگ [و خجسته‏] است كسى كه اگر بخواهد بهتر از اين را براى تو قرار مى‌‏دهد:
باغهايى كه جويبارها از زير [درختان‏] آن روان خواهد بود، و براى تو كاخها پديد مى‏‌آورد.

[سورة النمل (۲۷): الآيات ۶۶ الى ۷۵]
بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ (۶۶)
[نه،] بلكه علم آنان در باره آخرت نارساست؛
[نه،] بلكه ايشان در باره آن ترديد دارند؛
[نه،] بلكه آنان در مورد آن كوردلند.
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَ إِذا كُنَّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنَّا لَمُخْرَجُونَ (۶۷)
و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند:
«آيا وقتى ما و پدرانمان خاك شديم، آيا حتماً [زنده از گور] بيرون آورده مى‌‏شويم؟
لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۶۸)
در حقيقت، اين را به ما و پدرانمان قبلاً وعده داده‌‏اند؛
اين جز افسانه‏‌هاى پيشينيان نيست.»
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ (۶۹)
بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد فرجام گنه‏‌پيشگان چگونه بوده است.»
وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ (۷۰)
و بر آنان غم مخور، و از آنچه مكر مى‏‌كنند تنگدل مباش.
وَ يَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۷۱)
و مى‏‌گويند: «اگر راست مى‏‌گوييد، اين وعده كى خواهد بود؟»
قُلْ عَسى‏ أَنْ يَكُونَ رَدِفَ لَكُمْ بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ (۷۲)
بگو: «شايد برخى از آنچه را به شتاب مى‏‌خواهيد در پى شما باشد.»
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ (۷۳)
و راستى پروردگارت بر [اين‏] مردم داراى بخشش است، ولى بيشترشان سپاس نمى‏‌دارند.
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ (۷۴)
و در حقيقت، پروردگار تو آنچه را در سينه‏‌هايشان نهفته و آنچه را آشكار مى‌‏دارند نيك مى‌‏داند.
وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ (۷۵)
و هيچ پنهانى در آسمان و زمين نيست، مگر اينكه در كتابى روشن [درج‏] است.

[سورة الأحقاف (۴۶): الآيات ۱۶ الى ۲۰]
أُولئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَيِّئاتِهِمْ فِي أَصْحابِ الْجَنَّةِ
وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ (۱۶)
اينانند كسانى كه بهترينِ آنچه را انجام داده‌‏اند از ايشان خواهيم پذيرفت و از بديهايشان درخواهيم گذشت؛ در [زمره‏] بهشتيانند؛ [همان‏] وعده راستى كه بدانان وعده داده مى‌‏شده است.
وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي
وَ هُما يَسْتَغِيثانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ
فَيَقُولُ ما هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۱۷)
و آن كس كه به پدر و مادر خود گويد:
«اف بر شما، آيا به من وعده مى‏‌دهيد كه زنده خواهم شد
و حال آنكه پيش از من نسلها سپرى [و نابود] شدند.»
و آن دو به [درگاه‏] خدا زارى مى‌‏كنند:
«واى بر تو، ايمان بياور. وعده [و تهديدِ] خدا حقّ است.»
و[لى پسر] پاسخ مى‌‏دهد:
«اينها جز افسانه‌‏هاى گذشتگان نيست.»
أُولئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ
إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرِينَ (۱۸)
آنان كسانى‌‏اند كه گفتار [خدا] عليه ايشان
-همراه با امّتهايى از جنّيان و آدميان كه پيش از آنان روزگار به سر بردند-
به حقيقت پيوست،
بى‌‏گمان آنان زيانكار بودند.
وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا
وَ لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (۱۹)
و براى هر يك در [نتيجه‏] آنچه انجام داده‏‌اند درجاتى است،
و تا [خدا پاداش‏] اعمالشان را تمام بدهد؛ و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.
وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ
أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ فِي حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها
فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ (۲۰)
و آن روز كه آنهايى را كه كفر ورزيده‏‌اند، بر آتش عرضه مى‏‌دارند
[به آنان مى‌گويند:]
«نعمتهاى پاكيزه خود را در زندگى دنيايتان [خودخواهانه‏] صَرف كرديد و از آنها برخوردار شديد؛
پس امروز به [سزاى‏] آنكه در زمين بناحق سركشى مى‌‏نموديد
و به سبب آنكه نافرمانى مى‌‏كرديد، به عذاب خفّت‏[آور] كيفر مى‏‌يابيد.»

[سورة القلم (۶۸): الآيات ۱ الى ۱۶]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ (۱)
نون، سوگند به قلم و آنچه مى‌‏نويسند،
ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ (۲)
[كه‏] تو، به لطف پروردگارت، ديوانه نيستى.
وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ (۳)
و بى‏‌گمان، تو را پاداشى بى‌‏منّت خواهد بود.
وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ (۴)
و راستى كه تو را خويى والاست!
فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ (۵)
به زودى خواهى ديد و خواهند ديد،
بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ (۶)
[كه‏] كدام يك از شما دستخوش جنونيد.
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (۷)
پروردگارت خود بهتر مى‌‏داند چه كسى از راه او منحرف شده، و [هم‏] او به راه يافتگان داناتر است.
فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ (۸)
پس، از دروغزنان فرمان مبر.
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ (۹)
دوست دارند كه نرمى كنى تا نرمى نمايند.
وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهِينٍ (۱۰)
و از هر قَسَم‌‏خورنده فرومايه‏‌اى فرمان مبر:
هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ (۱۱)
[كه‏] عيبجوست و براى خبرچينى گام برمى‌‏دارد،
مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ (۱۲)
مانع خير، متجاوز، گناه پيشه،
عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ (۱۳)
گستاخ، [و] گذشته از آن زنازاده است،
أَنْ كانَ ذا مالٍ وَ بَنِينَ (۱۴)
به صرف اينكه مالدار و پسردار است،
إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۱۵)
چون آيات ما بر او خوانده شود، گويد: «افسانه‏‌هاى پيشينيان است.»
سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ (۱۶)
زودا كه بر بينى‌‏اش داغ نهيم [و رسوايش كنيم‏].

[سورة المطففين (۸۳): الآيات ۱ الى ۱۷]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ (۱)
واى بر كم‏‌فروشان،
الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ (۲)
كه چون از مردم پيمانه ستانند، تمام ستانند؛
وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ (۳)
و چون براى آنان پيمانه يا وزن كنند، به ايشان كم دهند.
أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ (۴)
مگر آنان گمان نمى‌‏دارند كه برانگيخته خواهند شد؟
لِيَوْمٍ عَظِيمٍ (۵)
[در] روزى بزرگ:
يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ (۶)
روزى كه مردم در برابر پروردگار جهانيان به پاى ايستند.
كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ (۷)
نه چنين است [كه مى‏‌پندارند]، كه كارنامه بدكاران در «سجّين» است.
وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ (۸)
و تو چه دانى كه «سجّين» چيست؟
كِتابٌ مَرْقُومٌ (۹)
كتابى است نوشته‏‌شده.
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (۱۰)
واى بر تكذيب‌‏كنندگان در آن هنگام:
الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ (۱۱)
آنان كه روز جزا را دروغ مى‏‌پندارند.
وَ ما يُكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ (۱۲)
و جز هر تجاوزپيشه گناهكارى آن را به دروغ نمى‏‌گيرد.
إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۱۳)
[همان كه‏] چون آيات ما بر او خوانده شود، گويد:
«[اينها] افسانه‏‌هاى پيشينيان است.»
كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (۱۴)
نه چنين است، بلكه آنچه مرتكب مى‌‏شدند زنگار بر دلهايشان بسته است.
كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ (۱۵)
زهى پندار، كه آنان در آن روز، از پروردگارشان سخت محجوبند.
ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِيمِ (۱۶)
آنگاه به يقين، آنان به جهنّم درآيند.
ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ (۱۷)
سپس [به ايشان‏] گفته خواهد شد:
«اين همان است كه آن را به دروغ مى‏‌گرفتيد.»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی