دکتر محمد شعبانی راد

صاحب‌خانه شو! صاحبِ خانه‌ی نورانی شو! مالک نور شو! اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ!

The owner of light!
Do you want to see the birth of a brilliant product in your heart?
Do you want to own it?
When facing life problems, just focus on your mission.
Your heart must be thoroughly mixed with this light.
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #DynamicHeart #ownership

«ملک» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«مَلَكْتُ‏ العجينَ: آب و آرد را با هم قاطی کردم و این خمیر و معجون را خوب به‌هم مالیدم.»
زمانی مالک نور خواهی شد که توی قلبت «نور علی نور» بشه!
یعنی مدام نور فرشته نگهبان با قلبت قاطی بشه و خوب وَرز داده بشه!
+ «با نور، خدایی کن! انسانِ خداگونه! آتاه الله المُلک! نور پادشاهی!»
«مَلَكْتُ‏ العجينَ: فرایند [1+1] است.»
واژه ملک از گِل یا خمیر گرفته شده!
«مَلَّكَ‏ العَجِينَ: خمير را خوب عجين كرد.»
«المِلَاك‏: گِل»
آب رو با خاک قاطی کنی، گِل میشه!
آب رو با آرد قاطی کنی، خمیر میشه!
«مَلَكَ‏ العَجِينَ: نيك بماليد آرد را، نيك بسرشت خمير را، شدّ عجينَه‏ مَلْكًا»
مشتقات ریشۀ «ملک» ۲۰۶ بار در آیات قرآن تکرار شده است.
+ «ربب»

مَلَكْتُ‏ العجينَ!

«mix»: نور ولایت، فرایند میکس کردن قلب با نور است، نور آیاتی و رسلی!
«میکسر» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست!
دستگاه خمیرگیر نانوایی:
فیلم این دستگاهی که توی نانوایی‌ها آرد میریزن توش و آب رو میگیرن روش و دستگاه شروع میکنه به کار و خوب، ایندو رو با هم قاطی میکنه و خمیر درست میکنه رو با اعتبار ببین.
به این میگن فرایند نور ولایت با واژه ملک!
میخوای به یک فرشته زیبا تبدیل بشی، باید بری توی این دستگاه خمیرگیر آیاتی و رسلی و خوب با آیات، قاطی بشی و مخلوط بشی.
[ملک – عجن – فطر «فَطَرْتُ‏ العجينَ و الطِّينَ، أي: عجنته و اختبزته من ساعته»
+ «خمر – علک»: «علک العجین اذا ملکه»
+ «لمک»: «لمکت العجین اذا ملکه»
+ «ترز»: «أترَزَتْ‏ عجينَها إذا مَلَكَتْه»]:
کتاب لغت الغريب المصنف:
بَابُ الطَّعَامِ يُعْجَنُ وَ يُقَطَّعُ‏ … يُقَالُ مَلَكْتُ‏ الطّعَامَ‏ أَمْلِكُهُ‏ إذا عَجَنْتُهُ فَأَنْعَمْتُ عَجْنَهُ،
خَمَرْتُ‏ العجينَ و فَطَرْتُهُ‏ و هي الْخُمْرَةُ للّذي يُجْعَلُ في العَجِينِ،
و يسمّيه النّاس‏ الْخَمِيرَ و كذلك‏ خُمْرَةُ النّبيذِ و الطّيبِ.
[ملک – جود] :
أملك‏ العجين: إِذا أجاد عجنه
+ « عبث : عَبَثْتُ‏ الأَقِطَ »
مفهوم قاطی کردن در واژه ملک و در هزار واژه مترادف نور ولایت وجود داره که این قاطی کردن همون فرمول زندگی 1+1 است که در همه واژه ها و مقاله‌ها به اون اشاره شده است.
+ «دارا و ندار»:
انگاری مادامیکه نور ولایت با قلبت قاطی شده باشه تو دارا هستی و مالک نور و قلبت هستی ان شاء الله تعالی. قلبت نور داره! نور ولایت فرایند داشتن است! نور داشتن! و این داشتن جز با اضافه شده نور ولایت به قلب سلیم ممکن نخواهد بود و هزار واژه مترادف نور ولایت مثل واژۀ «ضیف»، با اضافه شدن نور به قلب یعنی همون 1+1 است و واژه‌های دیگر همه و همه به یه چیز واحد عنایت و اشاره دارند و این اشتراک معنای همه واژه‌ها در نور ولایت متجلی می‌شود.
+ «حبک»

الْمَلِكُ‏: هو المتصرّف بالأمر و النّهي في الجمهور: مَلِك،‏ كسى كه امر و نهى مردم در تصرف اوست.
پادشاه اینقدر امر و نهی میکنه، اینقدر قبض و بسط میکنه، تا کارها درست پیش بره! به این میگن ملک! به این میگن پادشاه! به این میگن نور ولایت! سرشتن و مخلوط کردن و آمیختن قلب ما با نور معالم ربانی منا اهل البیت ع به سبب ملک موکل که در دل آیات این مطالب علمی را به ما یاد آوری می کند میشه مفهوم ملکت العجین! عرب به فرشته میگه ملک، چون نور رو آورده با قلب ما قاطی کنه! چون نور رو به قلب ما هنداُور میکنه «سلم»! چون گسترش برّ و نیکوکاری میکنه! چون … هزار واژه دیگه! یعنی ملک عامل به نور ولایت است! ما هم باید همین کار ملک رو بعینه در مورد دیگرانی که در دل آیات و حوادث باهاشون روبرو میشیم تکرار کنیم و اینجوری وجود گل حسود ما آغشته به نور ولایت و هدایت شده و این جسم زمینی، یهو مبدل به فرشته‌ای آسمانی میگردد و به پرواز در می‌آید و این هنر زیبای صاحبان نور است که در گِل ما میدمند «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ» [خلق + ملک] و ما را به پرواز و عروج ملکوتی می‌برند «كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ» و این معراج علمی و عملی قلب اهل یقین با نور ولایت علمی صاحبان نور از بس زیباست که نمیشه توصیفش کرد! خودت می‌فهمی که داری از بدجنسی‌ها و حسادتت دور و دورتر میشی و از شر خودت راحت میشی! پس ریشه شرارت سیئه حسد قلب خود ماست که مدام ناآرامی ایجاد میکنه «الکفر اصله الحسد» اما ما با کمال بی‌انصافی اینو تقصیر دیگران می‌اندازیم. عبارت «حوادث آثار عیب ماست!» کلام صاحبان نور است.
+ [سورة آل‌‏عمران (3): الآيات 48 الى 49]
+ [سورة المائدة (5): آية 110]
+ «اذن»
[سورة آل‌‏عمران (3): الآيات 48 الى 49] :
وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ (48)
وَ رَسُولاً إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (49)
[سورة المائدة (5): آية 110] :
إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى‏ والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِي وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ (110)
ما برای اینکه مالک قلبمون بشیم باید این نور ولایت که واژه ملک یکی از هزار واژه مترادف اونه، تو قلبمون مشاهده بشه و اینجاست که به مقام پادشاهی رسیدیم! پادشاهی و حکومت بر نفس حسود خودمان! یعنی گرچه عامل شرارت در قلب ماست اما اجازه جولان دادن ندارد و این غیر فعال شدن سیئه حسادت به برکت نور ولایت میشه مفهوم ملکت العجین واژۀ ملک.
اهل یقین هیچ وقت نمیشه به مشت و مال علمی آیاتی و رسلی «دلک» نیاز نداشته باشن چون این عیب تا زمانیکه ان شاء الله به چشمه کوثر برسیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم با ما هست.
«هُوَ الْمَلِكُ‏»: مالکیت بر امر و نهی میشه همون نور ولایت: «پادشاه نزدیک»
+ «زمم» مفهوم زیبای «کنترل»: این همان فرمان است!

«فرشته» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
فرشته نجات اهل یقین در دل شرایط عرضه آیات!
این فرشته مهربان همان نور یاد معالم ربانی در دل شرایط است.
+ «احراز هویت نور در ملکوت قلب»
+ «سلم»
+ «دارا و ندار»
«مَلِك – لیدر – قدو»
مَلِكُ‏ الإبل و الشاء ما يتقدّم و يتّبعه سائره تشبيها بالملك.
+ [لیدر – فالوئر]
+ «قدو»
+ «تلو»
شتر يا گوسفند جلو گله كه ساير شتران و گوسفندان دنباله‌‏رو آنها هستند.
المُلْكُ‏ : المملكة و قيل السلطنة و هي الاستيلاء مع ضبط و تمكن من التصرف
[ملک – ملکوت – جبروت] :
المَلَكُوتُ‏: العزة و السلطان و المملكة. و يقال الجبروت فوق‏ المَلَكُوت‏، كما أن‏ المَلَكُوت‏ فوق المُلْك
[زمم – ملک] :
[فرمانروا]: پادشاهی. فرمانرو. مملکة [«ملک»] «kingdom»
مملکت احتیاج به ملک دارد!
+ «ملک – ملکوت»
[فرمان – مَلَک] :
قلب بی فرمان – قلب بی مَلَک! (قلب بدون فرمانده)
[«ملک» + «قبض و بسط»] :
یادآوری معالم ربانی، قلب منقبض و تاریک و ناآرام را منبسط و نورانی و آرام می نماید لذا معنای «ملک» یعنی عاملی که امر و نهی قلب با ایجاد قبض و بسط در تصرف اوست برای اهل یقین این عامل همان یاد معالم ربانی است [معرفة الامام بالنورانیة]. پس «ملک» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که در دل شرایط با تصرف حالات قلب اهل یقین [زمم – فرمان] و قبض و بسط آن کانه با امر و نهی قلب با این شیوه نقش پادشاه قلب را بعهده دارد. پادشاهی قلب فقط زیبنده اهل البیت ع است.
چجوری عصبانی نشیم ؟ باید مالک بر نفسمان شویم ! یعنی خودمون باید چجوری کنترل کنیم ؟ دیدی به کسی که عصبانی شده میگن خودتو کنترل کن ! یعنی آمر و ناهی بر خودت ، خودت باش ! نباید از کوره در بری ! و نتونی خودتو کنترل کنی ! و نباید بگی از دستم در رفت ! باید کنترلت در دست خودت باشه ! یعنی باید چنان مسلط به فن «یادآوری معالم ربانی» باشی که هنگام ناآرامی از روی حال قلبی خودت بتونی خودتو مدیریت کنی ! و هیچکس نمی تونه خودش خودشو مدیریت کنه و تنها راه همینه که اون لحظه حساس از نورت بپرسی تو باشی چجوری خودتو کنترل می کنی ؟ اون بهت میگه و تو هم همون کارو میکنی و آروم میشی. پس راه عصبانی نشدن و کنترل خشم، عمل به نور ولایت محمد و آل محمد ع است با یاد معالم ربانی صاحبان نور که اندیشه آنها را به ما یاد داده اند.
پس در ذهن ما مفهوم زیبای کنترل به هزاران مفاهیم زیبای نور ولایت افزوده شد. «کنترل نزدیک!»
[مَلَک و شیطان] – [قبض و بسط]
إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ مَعَهُ مَلَكٌ وَ شَيْطَانٌ
[فرماندهی امر و نهی = فرماندهان غیبی!]
الْمَلِكُ‏: هو المتصرّف بالأمر و النّهي في الجمهور
«و مِلَاكُ‏ الأمرِ: ما يعتمد عليه منه: چيزى از كار كه به آن اعتماد ميشود».
و قيل: القلب ملاك الجسد [سلامتى دل و قلب آرامش بدن است]،
مَلَك‏ نَفْسَهُ : خويشتن دار شد، [عقل غالب بر هوای نفس شد]
مَلِكَ‏ الابلُ : گره پیشاهنگ قلب! مِلَاك کار تمام عضلات قلب سالم، گره پیشاهنگ است .
+ [صلی]
مَلَكْتُ‏ العجينَ: شددت عجنه، خمير نان را چونه كردم.
+ «مضغ»
« عَجَنَتِ المرْأَةُ فأَمْلَكتْ‏ إذا بَلَغتْ مَلَاكتَهُ و أجادتْ عَجْنهُ،
حتى يأخُذَ بَعضُه بعضاً،
و قد مَلَكَتْه‏ تَملِكُه‏ مَلْكاً إذا أَنعَمتْ عَجْنَهُ، و نحو ذلك »
[مَلَكْتُ‏ العجينَ] :
چکار میکنی؟ دارم خمیر درست می‌کنم!
مشت و مال دادن! ورز دادن! این میشه «ملک»
ورزیده شدن!
باید قلبت مثل خمیر ورز داده شده، توی مشت آیاتی و رسلی مدام قبض و بسط بشه و ورز داده بشه و ورزیده بشه! خوب که ورزیده شد میتونه کنترل خودشو بدست بگیره! خوب جا افتاده! خمیر که خوب ورز داده شد میگن حالا خوب جا افتاده!
باید بذاری آیات خوب مشت و مالت بدن!
+ «عبثت المراة الاقط»
+ «دلک»
مفهوم «مخلوط کردن و ورز دادن»
Mixing and Kneading with Electric Appliances
Naan Bread – Mixing and Kneading the Dough
+ فیلم ویدیویی طرز تهیه نان!
… آب و آرد را، نانوا اول با هم مخلوط می کند که قبلا به آن خمیر مایه را از قبل داشته و زده است . هنوز این مخلوط آب و آرد در مرحله عجن است و به مرحله ملک نرسیده است چون باید خیلی با حوصله با هم مخلوط و ورز داده شود و تا مدتی هم این مخلوط را به حال خود می گذارند که آماده شود . نانوا وقتی پس از مدتی انتظار به سراغ معجون خود می رود و می بیند که خمیرش خوب کش می آید « إذا بَلَغتْ مَلَاكتَهُ و أجادتْ عَجْنهُ » بطوریکه هر چه بکشی قطع نمی شود « حتى يأخُذَ بَعضُه بعضاً » می گوید حالا دیگر وقتش شده و خمیر ور آمده و خوب جا افتاده « أجادتْ عَجْنهُ » ! – [حالا میشه رُوش حساب کرد ! حالا میشه به حرفش اعتماد کرد ! حالا میشه امر و نهی اونو اجرا کرد چون او دیگه شده پادشاه! «ملک» !!! چون ملک قرین قلب او شده ! چون ملک فرمانده غیبی قلب اوست ! چه مفهوم زیبایی در واژه ملک وجود دارد.] – و وقت چونه کردن و آماده تحویل به جناب عقل است که به تنور داغ و آماده بچسباند.
عقل با واسطه ملک ، از آل محمد ع کسب نور می کند پس نور آل محمد ع با واسطه و پردازش ملک به عقل می رسد «فرنچایز»، در پروسه تولید نان [تبدیل نور به اعمال صالح نورانی مومن !] از ابتدای کار کشت گندم و … آسیاب و … مخلوط شدن آرد و آب «مضغ» و … خمیر مایه ارسالی از جانب آل محمد ع را ملک «چونه» می کند [مَلَكْتُ‏ العجين] و به دست عقل می دهد که به تنور بزند (مثال پاس گل) و نان برشته تحویل مشتری بدهد پس ملک لقمه آماده تحویل عقل می دهد و عقل باید کمی چونه را پهن کند و هر وقت تنور داغ شد «اذن الهی به گفتن علوم آل محمد ع به اهلش داده شد » نان و خوراک علمی را به تنور آماده قلب مبتلا به گناه بچسباند و اگر زود اقدام کند و خمیر را عجله کند و خوب ورز ندهد و پهن نکند و صبر نکند تا تنور طرف مقابل خوب داغ شود و خمیر را بچسباند خمیر علمی به هدر می رود پس عاقل باید یک نانوای حرفه ای و ورزیده باشد. نان برشته دست مشتری نتیجه یک پروسه طولانی و پیچیده و دقیقی است که در این مثال جایگاه عقل و ملک مشخص می شود . عقل و ملک هر دو از یک جنس و نورانی هستند.
[ملاک – ساپورت – پادشاه – اسپانسر علمی] :
و حائط ليس له‏ مِلَاكٌ‏. أي: تماسك [ديوارى كه پايه‏‌اى محكم ندارد.]
+ «ازر»: سازه نگهبان
مَلِكُ‏ الناسِ
ملک موکل بر قلب که مسوول قبض و بسط قلب است .
ملک از جنس نور است . مثل عقل که از جنس نور است .
پادشاه نوسانات قلب اهل یقین ، نور یاد معالم ربانی است پس ملک الناس برای ما نور ملکی است که خوشحال است به او اجازه داده شده به شکل صاحب نور در ملکوت قلب اهل یقین ظاهر شود.

[حدیث زیبایی است !!!] :
+ «عبد – ربّ».
عبودیت بدون مَلَک امکان پذیر نیست!
+ «حسود، فرشتۀ مهربان خودشو دوست نداره! جبرئیل!»
قلب ما باید مدام ملازم نور ملک باشد تا بتوانیم از عبودیت خارج نشویم، ان شاء الله تعالی.
باید کسی باشه تا خوب و بد کارامونو بهمون تذکر بده و بگه!
انگاری تا در قلب ما، ملک، با قبض و بسط نور، رضا و سخط آل محمد ع رو نسبت به افکار و اعمال ما کتابت نکنه و معلوم نکنه، ما نمی تونیم بفهمیم درست داریم پیش میریم یه نه ! در واقع همون مطلب فرمان و سکان در دست ملک بودن است که لازمه عبودیت است و اهل شک بر این مطلب کافر می شوند [وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ‏ – الَّذينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ] و این را نمی پذیرند [يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ‏ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً (النساء 136) + وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ (انفال 50) ].
عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ:
سَأَلَ الزِّنْدِيقُ فِيمَا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ
از هشام بن حكم كه زنديق در پرسشهاى خود از امام صادق عليه السّلام پرسيد،
مَا عِلَّةُ الْمَلَائِكَةِ الْمُوَكَّلِينَ بِعِبَادِهِ يَكْتُبُونَ عَلَيْهِمْ وَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَالِمُ السِّرِّ وَ مَا هُوَ أَخْفَى
چه علت دارند فرشته‏‌هاى گماشته بر بنده‌‏هايش كه خوب و بد او را بنويسند با اينكه خدا نهان و نهان‌تر را ميداند؟
قَالَ
فرمود:
اسْتَعْبَدَهُمْ بِذَلِكَ وَ جَعَلَهُمْ شُهُوداً عَلَى خَلْقِهِ
بدين آنها را بعبادت گرفته و گواهان خلقش ساخته،
لِيَكُونَ الْعِبَادُ لِمُلَازَمَتِهِمْ إِيَّاهُمْ أَشَدَّ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ مُوَاظَبَةً أَوْ عَنْ مَعْصِيَتِهِ أَشَدَّ انْقِبَاضاً
تا بنده‏‌هايش بيشتر مواظب طاعت خدا باشند و از گناهش خوددار گردند.
وَ كَمْ مِنْ عَبْدٍ يَهُمُّ بِمَعْصِيَةٍ فَذَكَرَ مَكَانَهَا فَارْعَوَى وَ كَفَّ فَيَقُولُ رَبِّي يَرَانِي وَ حَفَظَتِي عَلَيَّ بِذَلِكَ تَشْهَدُ
بسا بنده‌‏اى كه قصد گناه كند، و فرشته را ياد آورد و باز ايستد و ميگويد پروردگارم بنگرد مرا، و حافظان گواه بر من شوند،
[تنها راه پیشگیری از جرم و جنایت که اینهمه زیاد شده، اعتقاد به همین مطلب است.]
وَ إِنَّ اللَّهَ بِرَأْفَتِهِ وَ لُطْفِهِ أَيْضاً وَكَلَهُمْ بِعِبَادِهِ يَذُبُّونَ عَنْهُمْ مَرَدَةَ الشَّيَاطِينِ وَ هَوَامَّ الْأَرْضِ وَ آفَاتٍ كَثِيرَةً مِنْ حَيْثُ لَا يَرَوْنَ بِإِذْنِ اللَّهِ إِلَى أَنْ يَجِي‏ءَ أَمْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ .
و نيز خدا بلطف خود آنها را بر بنده‌‏اش گماشته تا ديوان سركش، و جانوران زمين و آفات بسيارى را از آنجا كه نبينند بفرمان خدا از او بگردانند، تا فرمان خدا عزّ و جلّ برسد.

توضیحات راجع به این حدیث زیبا:
[قبض و بسط – شوق – فرشته «ملک» – شاهد]
آل محمد ع قبض و بسط قلبی را به سبب ملک موکل بر قلب‌ها انجام می دهند و همه امور به سبب، انجام می شود.
علت خلقت ملک موکل « مَا عِلَّةُ الْمَلَائِكَةِ الْمُوَكَّلِينَ بِعِبَادِهِ يَكْتُبُونَ عَلَيْهِمْ ؟»
و عاقل با قبض و بسط قلبش از رضا و سخط آل محمد ع مطلع می شود و می فهمد که انجام کار و یا امری را آل محمد ع دوست دارند یا نمی پسندند. پس قبض و بسط قلب کار ملک موکل بر قلب است. و شرح وظیفه او این است که خوب و بد را به عاقل بفهماند. و در واقع به این سبب کمک بزرگی به عاقل می کند و به او این توانایی را می دهد که بتواند با فهمیدن خوب و بد «رضا و سخط» از نظر صحیح آل محمد ع ، خوب را انجام دهد و از بد دوری کند و این عمل عبادت خدا نام دارد « اسْتَعْبَدَهُمْ بِذَلِكَ » [+ ثواب و عقاب] لذا به سبب ملک موکل (گماشته) می شود از خدا طلب عبادت کرد و یا به بیان دیگر زمینه عبادت خدا فراهم نمی شود جز با کمک ملک موکل که مامور اعلام موضع آل محمد ع در دل شرایط می باشد. پس کار ملک موکل بر قبض و بسط قلب عاقل این است که مدام عاقل را همراهی «ملازمت» نماید « لِيَكُونَ الْعِبَادُ لِمُلَازَمَتِهِمْ إِيَّاهُمْ » [مفهوم زیبای نزدیک «نور ولایت»] و در هیچ لحظه ای او را تنها نگذارد و خواست و رضایت آل محمد ع را در هر حرکتی به او بفهماند. وقتی فهمید چکار بکند و چکار نکند [ها یا نه ؟!] چون عاقل است و مختار ، اختیارا خوب را انجام می دهد « أَشَدَّ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ مُوَاظَبَةً » و از بد باز می ایستد « أَوْ عَنْ مَعْصِيَتِهِ أَشَدَّ انْقِبَاضاً » و اینگونه هم جبری بر انجام معصیت و طاعت برایش معنا ندارد و هم تفویض فهم خوب بد به او ، برایش صادق نیست بلکه بنده خوب فقط وظیفه حفظ سلامتی قلب خویش را دارد یعنی باید شرایط غلبه عقل بر هوای نفس را استمرار بخشد [گناه نکند] و عقل را فعال و هوشیار و لطیف نگه دارد تا عقل بتواند فعل و انفعالات ملک موکل در قلب را که حامل خواست و اراده و اذن و علوم و … آل محمدع است را خیلی سریع بگیرد و بفهمد مثل دستگاه گیرنده مخابراتی [سنسور] که تنظیم نگه داشتن دستگاه برای دریافت پیامهای ارسالی یک مساله است و عاقل فقط باید از دستگاه ، مراقبت شدید نماید چون تنها راه ارتباطی او با مرکز مخابره دستورات مقامات بالا همین دستگاه در دست اوست [قلب سلیم شاهکار خلقت] که اگر خراب شود دیگر نمی تواند با مرکز مافوق خود ارتباط برقرار نماید و باید خودسرانه تصمیم بگیرد [ماشینی که فرمان بریده !] و چون عقلش برای این گونه تصمیمات مهم لیاقت و کفایت لازم را ندارد در نتیجه کار خراب می شود و پیامهای مرکز مافوق همیشه پیرامون ما با عرضه آیات هستند ولی گاهی بعلت خراب بودن گیرنده ما یا تنظیم نبودن آن و یا پایین بودن مدل آن ممکن است در دریافت پیام با اشکال روبرو شود اینجاست که نقش صاحب نور بعنوان تنظیم کننده و مسوول خدمات پس از فروش منسوب از طرف آل محمد ع خیلی حیاتی است و البته خداوند که دستگاه گیرنده عقل را به ما عنایت فرموده آن را با گارانتی و خدمات پس از فروش عنایت نموده و هر وقت در کار دستگاه عقل اشکالی رخ دهد نیاز به معالم ربانی صاحب نور برای تنظیم پیدا می کند [«عمر – عمران – بیت المعمور»] و دائما این نرم افزار عقل در قلب نیاز به، به روز شدن دارد تا از غافله عقب نماند و صاحب نور که تنظیم کننده دستگاهی است که ما از کارخانه خریداری کرده ایم [قلب اهل یقین در عالم ذر معرفت نور آل محمد ع در آن ثبت شده و صاحب نور آن را به یاد ما می آورد] نقش مهمی دارد و تنظیم دستگاه که آن را اگر خلقت دوم دستگاه بدانیم خیلی مهمتر از خلقت اول دستگاه در کارخانه دارد و ویژگی مهم صاحب نور برای تنظیم قلب ما ، رفق و حوصله زیاد اوست و مدتها به تنظیم دستگاه ما خود را مشغول می نماید. پس وظیفه صاحب نور در قالب این مثال خیلی خوب مشخص شد حالا قلب تنظیم شده به دست صاحب نور این وضعیت صحیح را که عقل غالب بر هوای نفس است را پیدا کرده حالا عقل پیام ها را خوب می گیرد «زجل» و قصه ملک موکل بر قلب که نور قلب را کم و زیاد می کند را باید بیشتر بپردازیم.
حالا با این امکانات یعنی عقل تنظیم شده [آپ تو دیت شده] می خواهیم امورات روز مره خود را درست و صحیح انجام دهیم . هر وقت در ذهن فکر معصیت خطور کند ملک موکل قلب را تاریک می کند و عاقل به بد بودن فکرش پی میبرد لذا به مرحله عمل نمی رسد و موجب عقوبت نمی شود [بالعصا و العلف] هم اختیار عاقل زیر سوال نرفته و هم رابطه کسب پیام و علم استمرار دارد .این روش درستی اش از آنجا معلوم می شود که روشی نامرئی از دید تمامی شیاطین جن و انس است و ویژگی دومش این است که سرعت بالایی دارد و زود می فهمی و دیگر اینکه قابل فهم برای نا اهلان نیست و مترجم این کلام فقط عقل سالم و تنظیم شده است .خلاصه همه چیز برای کسی که واقعا بخواهد درست زندگی کند مهیا شده و جای نگرانی از هیچ بابتی نیست. لذا گزافه گویی نیست اگر عاقل رسیده به قبض و بسط بگوید که من خدا را می بینم نباید جاهل سوء برداشت نماید منظور عاقل این است که عقل من به سلامتی و درجه ای از کمال رسیده به دست صاحب نور که حالا متوجه حرکات ملک موکل بر قلبش می شود و تاریکی و روشنایی را که کلام رب است را به سبب ملک درک می کند و به زبان ساده می گوید من چون خدا را می بینم گناه نمی کنم [با خدا باش پادشاهی کن] ! پس منظور از آن لطف و رحمتی که خداوند بنده را شامل حال آن نموده همین اشارات قبض و بسط ملک بر قلب خویش است که با آن کلام رب را می فهمد [زبان آنلاین اهل بهشت] . [یوم لتسئلن عن النعیم] رابطه دو طرفه کلام می شود ، مکالمه ، پس مکالمه ما و خدا ! مکالمه ما و آل محمد ع ! مکالمه ما و صاحب نور! مکالمه اهل یقین با ملک موکل قلب خودش ! بالایی برای درک کلام پایینی هیچ مشکلی ندارد و این پایینی هست که باید دائما مراقب سلامتی قلب خویش برای فهم کلام ولی خدا باشد [گناه نکند] . برای شنیدن حرفهای تو از جانب آل محمد ع هیچ مانعی وجود ندارد و تو حرفتو بزن و جوابهاتو از تابلو اعلانات قلبت «اذان» با تاریکی و روشنایی آن متوجه شو ! این اذن الله را دیگران متوجه نمی شوند و فقط خود عاقل متوجه جواب و اذن از جانب آل محمد ع می شود .

«زبان نور ولایت، فراتر از زبان مادری»:
وقتی فکرت مشغوله و درگیره و بشدت حواست معطوف اینه که چجوری با استعمال حسد کاراتو پیش ببری، چه نیرویی و چه عاملی میتونه بیاد روی خط و بهت هشدار بده که داری اشتباه میکنی؟! وقتی ذهنت مشغوله، چه چیزی میتونه انگیزه لازم رو برای انتخاب خوب از بد به ما اعلام کنه یا ایجاد کنه و این هشدار رو بده و به ما بفهمونه فکرمونو بدجوری در مسیر غلط مشغول کردیم و بکار گرفتیم و باید این رویه رو عوض کنیم؟!
اون عامل، اون انگیزه، اون نیروی قوی که میتونه علیرغم اینکه به آزادی ما در امر انتخاب دخالتی نداشته باشه معذلک بصورت یک عامل اطلاع رسان میاد و بهمون میگه داریم درست رفتار میکنیم یا اشتباه، اون گزینه چیه واقعا؟!
اون فرایند ناشناخته، نور ولایت است که زبانی فراتر از زبانهاست و نیرویی فراتر از نیروهاست و وقتی چشم قلبت بهش روشن میشه، دیگه دلت جای دیگه‌ای نیست و چشمت دنبال چیز دیگه‌ای نیست.
هدف نهایی خوب معلومه، همه میخوان به آرامش برسند، اما اینکه الآن این هدف نهایی با چه اقدامی باید شروع بشه و ادامه داده بشه و چه کارهایی لازمه تا اون آرامش در نهایت ایجاد بشه، این متد صحیح علمی گام به گام که در نهایت به اون آرامش ختم میشه، این چیه دقیقا!
این دستورات لحظه به لحظه که قلب باید اونو بفهمه و اجرا کنه تا مثل جور کردن قطعات یک پازل در نهایت اون تصویر کلی پدیدار بشه، این انتحابهای دونه به دونه که هنوز نمیدونی آخرش قراره چه تصویری از آب در بیاد، اینکه هر قطعه از پازل رو کجا بذاری و اینکه نظر خودت با نظر اونیکه بهت میگه، متفاوت باشه و اینکه نظر حسدآلود غلط خودت که با تاثیر تکلمات شیطان پررنگ میشه و نظر آل محمد ع رو هم بعنوان یک منبع ورودی اطلاعات به قلبت بفهمی و حالا بین دو دسته اطلاعات قرار گرفتی و حالا این تو هستی که بین خوب و بد رو باید تشخیص بدی و انتخاب کنی و کسی هم مجبورت نمیکنه کدوم یکی رو انتخاب کنی و شیطان تلاششو میکنه گمراهت کنه اما مجبورت نمیتونه بکنه و رحمان هم اطلاعات کافی برای هدایتت در اختیارت قرار داده ولی مجبورت نمیکنه و تو بین این دو پیشنهاد، اینکه کدومیکی برات قشنگ و دلچسب باشه و اونو انتخاب کنی این بستگی به این داره که ته دلت به چی بایاس داری و چیو اون توی توی قلبت مخفی کردی که هیچکسی ازش خبر نداره جز خدا! خودتم شاید باورت نشه که چقدر میتونی در دل شرایط ظاهرو حفظ کنی و اون سیئه درونتو رو نکنی اما خدا این بساط دنیا رو برپا کرده که همین درونهای ناپیدا رو با مدرک و سند، قشنگ رو کنه تا دست همه برای خودشون رو بشه و آشکار بشه …

اون انگیزه و موتیویشن فاکتوری که – منهای اهداف بلند مدتی که همه در سر داریم و همه هم خوبی رو مثلا هدف قرار دادیم – باید لحظه به لظحه راه رو نشونمون بده و کمکمون کنه که برای رسیدن به اون غایت کمال، الآن چه وظیفه‌ای با این نمودار داریم این عامل نشاط و انگیزه فقط نور خدایی ولایت محمد و آل محمد ع است که برای ما معلم این مطالب نورانی ولایت یعنی صاحبان نور از اهل البیت ع در ملک و در ملکوت می‌باشند.
مثال: مشغول رانندگی هستی و بشدت فکر و ذهنت درگیر کارهای روزمره ات می باشد که یهو با صدایی هشدار دهنده که همزمان چراغ بنزین هم روشن میشه و میبینش، متوجه میشی که بنزین ماشینت رو به اتمامه و باید اولین مرکز پمپ بنزین توقف کنی و بنزین بزنی! ببین این سیستم هوشمند چه بدرد میخوره که هوشمندانه به وقتش به کسی که فکرش مشغول کارهای دیگه است اطلاع میده که سوخت داره تمام میشه و باید به فکر باشه!
این سیستم هوشمند دنیای درون قلبها چیه که به وقتش آلارم میزنه و هشدار میده که مسیر رو اشتباه نرویم؟!
هدف نهایی رسیدن به تهران است! اما الآن باید در سبزوار بنزین بزنیم چون چراغ هشدار روشن شده و این اقدام در راستای رسیدن به تهران است!
الآن باید برای کسی که بهت بدی کرده تواضع کنی و اگه به تو حرف زشتی گفته، به خودت نیاری و صبر کنی تا یه روزی دست از این کارهای بدش برداره ان شاء الله تعالی …
سیستم هوشمند مواظب لحظه به لحظه زندگی ما که درونی است نه بیرونی یعنی در دنیای داخل قلبمون این سیستم هوشمند وجود داره و دائما در تقلب بین نور و ظلمت است این سیستم همون سیستم قلب سلیم است که هشدارها و اعلامهای عالم بالا رو میفهمه و متوجه میشه و بهش عامل میشه ان شاء الله تعالی …
سیستم مجهز هوشمند داخلی !!!
قلب ما مجهز به یک سیستم هوشمند داخلی است که بشارت و انذار عالم بالا رو میفهمه و درک میکنه!
+ «نوسقلب پویا»

اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ!​

[سورة آل‏‌عمران (3): الآيات 26 الى 27] : « مالِكَ الْمُلْكِ »

قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (26)
بگو: «بار خدايا، تويى كه فرمانفرمايى؛ هر آن كس را كه خواهى، فرمانروايى بخشى؛ و از هر كه خواهى، فرمانروايى را باز ستانى؛ و هر كه را خواهى، عزت بخشى؛ و هر كه را خواهى، خوار گردانى؛ همه خوبيها به دست توست، و تو بر هر چيز توانايى.»
تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (27)
شب را به روز در مى‌‏آورى، و روز را به شب در مى‏‌آورى؛ و زنده را از مرده بيرون مى آورى، و مرده را از زنده خارج مى‌‏سازى؛ و هر كه را خواهى، بى‏‌حساب روزى مى‌‏دهى.

[الملک النّور]

[سورة البقرة (2): آية 251] : « وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ »

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ (251)
پس آنان را به اذن خدا شكست دادند، و داوود، جالوت را كشت، و خداوند به او پادشاهى و حكمت ارزانى داشت، و از آنچه مى‏‌خواست به او آموخت. و اگر خداوند برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمى‏‌كرد، قطعاً زمين تباه مى‌‏گرديد. ولى خداوند نسبت به جهانيان تفضّل دارد.

[سورة آل‏‌عمران (3): الآيات 48 الى 49]

وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ (48)
و به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل مى‌‏آموزد.
وَ رَسُولاً إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (49)
و [او را به عنوان‏] پيامبرى به سوى بنى اسرائيل [مى‌‏فرستد، كه او به آنان مى‌‏گويد:] «در حقيقت، من از جانب پروردگارتان برايتان معجزه‏‌اى آورده‏‌ام: من از گِل براى شما [چيزى‏] به شكل پرنده مى‌‏سازم، آنگاه در آن مى‌‏دمم، پس به اذن خدا پرنده‏‌اى مى‌‏شود؛ و به اذن خدا نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مى‌‏بخشم؛ و مردگان را زنده مى‏‌گردانم؛ و شما را از آنچه مى‌‏خوريد و در خانه‏‌هايتان ذخيره مى‏‌كنيد، خبر مى‌‏دهم؛ مسلماً در اين [معجزات‏]، براى شما -اگر مؤمن باشيد- عبرت است.»

[سورة المائدة (5): آية 110]

إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى‏ والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِي وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ (110)

[ياد كن‏] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به ياد آور، آنگاه كه تو را به روح‏‌القدس تأييد كردم كه در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالى [به وحى‏] با مردم سخن گفتى؛ و آنگاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموختم؛ و آنگاه كه به اذن من، از گِل، [چيزى‏] به شكل پرنده مى‌‏ساختى، پس در آن مى‏‌دميدى، و به اذن من پرنده‏‌اى مى‌‏شد، و كور مادرزاد و پيس را به اذن من شفا مى‏‌دادى؛ و آنگاه كه مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بيرون مى‌‏آوردى؛ و آنگاه كه [آسيب‏] بنى‌‏اسرائيل را -هنگامى كه براى آنان حجّتهاى آشكار آورده بودى- از تو باز داشتم. پس كسانى از آنان كه كافر شده بودند گفتند: اين‏[ها چيزى‏] جز افسونى آشكار نيست.

«جود» و «عجن» و «ملک» از هزار واژگان مترادف «نور».

The resilience of the heart increases with the help of light.

«وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ»
«مِنْ أَشْرَفِ أَفْعَالِ الْكَرِيمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَم‏.»

The heart is immersed in light.
[الملک – العجن – الوکلة – النّور]

The owner of light!
Do you want to see a luminous product in your heart?
Do you want to own it?
When facing life problems, just focus on your mission.
Your heart must be thoroughly mixed with this light.
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #DynamicHeart #ownership

«حصل» یکی از هزار واژه مترادف «نور».

صاحب نور!
آیا می خواهید محصولی درخشان در قلب خود ببینید؟
آیا می خواهید صاحب آن شوید؟
هنگام مواجه شدن با مشکلات زندگی ، فقط بر مأموریت خود تمرکز کنید.
قلب شما باید کاملاً با این نور مخلوط شود.
ما برای خوش‌گذارنی به دنیا نیامده‌ایم!
لحظه‌به‌لحظه باید به هدف نزدیک و نزدیک‌تر شد!

[سورة العاديات (100): الآيات 1 الى 11] : « وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ »

إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ (6)
كه انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است،
وَ إِنَّهُ عَلى‏ ذلِكَ لَشَهِيدٌ (7)
و او خود بر اين [امر]، نيك گواه است.
وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ (8)
و راستى او سخت شيفته مال است.
أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ (9)
مگر نمى‌‏داند كه چون آنچه در گورهاست بيرون ريخته گردد،
وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ (10)
و آنچه در سينه‌‏هاست فاش شود،
إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ (11)
در چنان روزى پروردگارشان به [حال‏] ايشان نيك آگاه است؟

لا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطاباً

بدون اجازۀ خدای مهربان، کیه که بتونه مالک نور علم بشه؟!
بدون اجازۀ خدای مهربان، کیه که بتونه صاحب خانۀ نورانی بشه؟!
این خداست که ابتدا نورشو برای بنده آشکار میکنه، انگاری حالا به او اجازه میده که از این نور علمی که مخفی بود، اما حالا آشکار شده، استفاده کنه و بهش عمل کنه و اینجوری مالک این نور عمل صالح بشه، پس بنده باید قدر اینو بدونه که خدای مهربان برای مهربانی کردن به او، پیش‌دستی کرده و نورشو برای او اخراج و آشکار و ذبح کرده، وگرنه اگه خدا این فرایند نور الولایة رو آشکار نمیکرد، امر رو آشکار نمیکرد، علم رو آشکار نمیکرد، صاحب این نور و امر و علم رو آشکار نمیکرد، اولو الامر رو آشکار نمیکرد، بنده از کجا میتونست پی به این علوم نورانی با ارزش ببره و با اقرار به فضل این علوم نورانی صاحبان و حاملان نور و با عمل به اشارات علمی زیبای فرشته مهربان، در ملک و در ملکوت، صاحب و مالک نور عمل صالح بشه و برای دنیا و آخرت خودش، پشتوانۀ عظیم آرامش رو ذخیره داشته باشه؟!

و في قوله تعالى
لا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطاباً
أي لا يملكون أن يسألوا إلا فيما أذن لهم فيه
أي … لا يقدر الخلق على أن يكلموا الرب إلا بإذنه‏

مجمع البحرين ؛ ج‏2 ؛ ص50
(خطب)
قوله تعالى:
وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ‏ [38/ 20]
الخِطَابُ‏ هو توجه الكلام نحو الغير للإفهام، و قد ينقل إلى الكلام الموجه.
و” فصل‏ الخِطَابِ‏” هو الفصل بين اثنين.
وَ عَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع):
أُوتِينَا فَصْلَ‏ الْخِطابِ‏، فَهَلْ فَصْلُ‏ الْخِطَابِ‏ إِلَّا مَعْرِفَةُ اللُّغَاتِ؟”.
قوله: لا يَمْلِكُونَ‏ مِنْهُ‏ خِطاباً [78/ 37]
الضمير في‏” لا يَمْلِكُونَ” لأهل السماوات و الأرض،
أي لا يملكون أن يسألوا إلا فيما أذن لهم فيه، كقوله:
وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏ و لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ‏.
قوله: فَما خَطْبُكُمْ‏* [15/ 57]
أي فما شأنكم الذي بعثتم له،
و مثله و ما خَطْبُكُما [28/ 23] و خَطْبُكُنَ‏ [12/ 51].
و الخَطْبُ‏: الأمر الذي يقع فيه‏ المُخَاطَبَةُ و الشأن و الحال.

مشتقات ریشۀ «ملک» 206 بار در آیات قرآن تکرار شده است.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی