دکتر محمد شعبانی راد

معلم، پیامک نورانیِ خدای مهربان به دل‌ها! إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً!

🌟 The Teacher:
A Luminous Message from the Merciful God to the Hearts!
“Indeed, We have sent you with the truth, as a bearer of glad tidings and a warner.” (Qur’an 2:119)

Introduction

The word “arsala”—often translated as “to send”—carries deeper layers of meaning and tenderness, especially when used about the prophets (rusul) and divine communication.

At its core, the root R-S-L refers to the gentle descent of divine knowledge and mercy, like soft milk flowing from a mother’s breast, or a silent message gently descending into a heart. A rasul (messenger) is not merely one who is commissioned; he is a symbol of tenderness, love, and timeless guidance.


Lexical Light:
What Do Rasal and Rasul Convey?

In classical Arabic, the root rasala encompasses the following meanings:

  • A gentle and unhurried motion (as in sīr al-rasl—walking softly and gracefully)

  • A she-camel that walks without force or pressure

  • Milk that flows effortlessly from the breast—a metaphor for divine and constant sustenance

  • A message—both in its verbal and inner dimensions, something that travels from one heart to another

From this perspective, a rasul is not just a sender or carrier. He is the gentle flow of truth itself, a light that settles quietly in hearts, like nourishing milk to the soul, or a breeze soothing the spirit.


Revelation: A Luminous Message from God

The Qur’an states:

“Indeed, we have sent you with the truth, as a bearer of glad tidings and a warner.”
(Qur’an 2:119)

In this verse, the Prophet Muhammad ﷺ is not merely a man with a mission. He is the message—a living embodiment of divine light reaching the hearts of the earth. He is a heavenly message, a celestial SMS sent to awaken hearts slumbering in forgetfulness.

He is a luminous teacher. His words are not just sounds; they are illuminations. When his light enters a heart, that heart will never again be alone.


The Heart: A Receiver of Heavenly Messages

Imam Ali (peace be upon him) once said:

“…and a word is cast into the heart—this is revelation, this is the speech of God.”

This casting into the heart is a divine light God places within His servant, suddenly and graciously. As narrated in hadith: “It is cast into his heart (yuqdhafu fī qalbihi qadhfan).”

Thus, every divine teacher, every luminous instructor, is both a message and a messenger. They are like living letters, walking upon the earth—“a message walking among us”, a celestial word in earthly form.


Conclusion: Living by the Light of the Message

To live by true knowledge is to live in awareness that each moment may carry a message from the heavens, and that every luminous teacher is a messenger of divine mercy.

The Prophet Muhammad ﷺ was the greatest of these messages. And in his light, the luminous teachers who follow continue that very mission—a flowing milk of guidance, a night-light for our darkness, and a message gently placed in the hearts by grace…

«رسل» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«
الرِّسْلُ: اللبن، لأنّه يترسّل من الضرع»
«الرِّسْلُ» به معنای شیر (لبن) است، زیرا به‌نرمی و پیوستگی از پستان جریان می‌یابد.
درواقع، این تعبیر نشان می‌دهد که واژه‌ی «رِسل» در اصل ریشه در نوعی جریان نرم، پیوسته و بی‌تکلف دارد؛ مانند شیر مادری که بی‌هیچ اجبار و با لطافت از پستان سرازیر می‌شود.
همین تصویر در معنای ارسال پیام‌های الهی، نزول علم، یا فرود آمدن معلمان نورانی به‌صورت مرحله‌به‌مرحله و مهربانانه نیز کاربرد دارد.
«الرِّسْلُ: اللبن، لأنّه يترسّل من الضرع،
رِسل: به معنای شیر است؛ زیرا شیر به‌نرمی و پیوستگی از پستان فرو می‌ریزد.»
«الرِّسْلُ: اللّبن الكثير المتتابع الدّرّ،
+ «کوکب درّی»
رِسل: شیر فراوان و پی‌درپی که به‌صورت متوالی از پستان جاری می‌شود.
+ «مثال زیبای یو پی اس»
شير زيادى كه پى‌در‌پى از پستان دوشيده مى‌‏شود. انگاری ارسال می شود!»
انگار معلمین نورانی، یکی پس از دیگری، از پستان علم خدا، جاری می‌شوند!!!
«گویی معلمان نورانی، یکی پس از دیگری،
چون شیر پاک و جاری از پستان علم الهی، بر جان‌ها فرود می‌آیند.»
«انگار معلمان نور، چون جرعه‌هایی از شیر علم الهی، پیوسته و زلال،
از سرچشمه رحمت خدا بر دل‌ها جاری می‌شوند.»
«ناقة رَسْلَةٌ: سهلة السّير»
«الرِّسْلِ‏الانبعاث على التّؤدة»
+ «رفق»
«پى‌در‌پىولی»
+ «دعو»
+ «درر»

(Uninterruptible Power Supply):
توضیح واژه‌ی «رِسل» (الرِّسْلُ) با استفاده از مثال دستگاه UPS (برق اضطراری):
واژه‌ی «الرِّسْلُ» در اصل به معنای «شیر جاری‌شونده از پستان» است،
و ریشه‌اش به نرمی و پیوستگی جریان اشاره دارد؛
نه شتاب‌زده است، نه قطع‌شونده، بلکه آرام، دائمی و تغذیه‌کننده است.
درست مانند شیر مادر برای نوزاد: بی‌وقفه، با لطافت، بدون شوک یا قطعی.
حالا اگر بخواهیم این معنا را به زبان امروز توضیح دهیم،
می‌توان آن را با کارکرد دستگاه UPS مقایسه کرد:
UPS زمانی وارد عمل می‌شود که برق قطع شود، یعنی وقتی جریان اصلی مختل می‌شود، این سیستم هوشمند فوراً بدون وقفه برق‌رسانی را ادامه می‌دهد تا کارها دچار اختلال نشوند.
نه با انفجار، نه با تاخیر، بلکه با انتقال آرام، نرم و پنهانِ قدرت.
به همین شکل، واژه‌ی «الرِسل» ناظر به ارسال آرام، پیوسته و دلسوزانه‌ی تغذیه‌ی معنوی، پیام، معلم، علم یا نور از سوی خداست، حتی وقتی شرایط ظاهری نامساعد و پر از قطع و خاموشی باشد!
خدای مهربان، در دوران‌های تاریکی، با سیستم نورانی خاص خود، معلمان ربانی و حجج الهی را چون جریان «الرِّسْل» وارد می‌کند؛ آرام، پنهان، ولی مؤثر و همیشگی.
آنان مثل UPS، قطع ارتباط با عالم ملکوت و علم خدا را جبران می‌کنند تا قلب‌های شیعیان ضعیف، بدون تغذیه نمانند.
این همان معنایی است که از حدیث حضرت هادی علیه‌السلام نیز دریافت می‌شود:
«لولا من يبقى بعد غيبة قائمكم من العلماء الداعين إليه … لما بقي أحدٌ إلا ارتدّ عن دين الله…»
همچون شیر مادر برای نوزاد یا جریان بی‌وقفه‌ی UPS برای دستگاه‌ها، ارسال معلم، ارسال علم، و ارسال حجت‌های الهی، جریانی مداوم است که خداوند در لطفی بی‌انقطاع بر بندگانش جاری می‌سازد.

زبان نور، زبان ارسال اطلاعات!
قلبی که زبان نور را می‌فهمد پیام‌های نورانی ارسال شده را دریافت می‌کند.
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان احساسی # حسادت # قلب پویا # قلب متصل
# جفت شدن # مجاورت # پشتیبانی # ارسال

الرِّسْلُ: اللبن، لأنّه يترسّل من الضرع!

فیلم زیبای همانند‌سازی دی‌ان‌ای!
فرایند شیر دوشیدن مثل کپی برداری از دی ان ای و نقش آر ان ای پیامبر!
این شیری که داره دوشیده میشه همون پیام علمی است که داره از ماخذ نورانی استنساخ و اقتباس میشه تا به دست ما برسه و ما با کمک این علوم نورانی، عمل کنیم و زندگی کنیم و زیبایی خلق کنیم.

توضیح زیبای واژۀ «الرِّسل» با الهام از فرایند شیر دوشیدن و مقایسه با فیلم‌های همانندسازی DNA:
واژۀ عربی «الرِّسل» به معنای شیرِ جاری و متوالی است؛
شیری که از پستان مادر به‌آرامی، پیوسته و بدون گسست جاری می‌شود.
اما این شیر، فقط یک مایعِ تغذیه‌ای نیست؛
نماد انتقال نرم، زنده و هوشمندانۀ یک پیام حیاتی از منبع اصلی به گیرنده‌ای نیازمند است.
🔬 اگر با دید علمی و معنوی بنگریم، این جریان بسیار شبیه به فرایند همانندسازی DNA در زیست‌شناسی است؛ همان‌گونه که در فیلم‌های علمی دیدنی‌ست:
DNA همانند منبع اصلی علم و حیات است؛ در اینجا، علم خداوند.
RNA پیامبر (mRNA) نقش واسطه را دارد: او پیام را از منبع اصلی می‌گیرد، نسخه‌برداری می‌کند، و آن را به بیرون از هسته منتقل می‌سازد تا به دست سلول (موجود نیازمند) برسد.
آن‌گاه سلول با آن پیام نسخه‌برداری‌شده، پروتئین (عمل) می‌سازد؛ یعنی کار و زندگیِ هدفمند را بر اساس پیام دریافتی شکل می‌دهد.
🥛 اکنون این تصویر علمی را به جریان شیرِ «الرِّسل» ربط بدهیم:
پستان مادر (یا معلم ربانی) همان منبع تغذیه و علم است.
شیر جاری‌شونده همان پیام علمیِ نورانی است که با نظم و مهربانی از منبع تغذیه استنساخ شده و به جان ما می‌رسد.
نوزاد (یا شاگرد) آن کسی‌ست که این پیام را می‌گیرد، با آن تغذیه می‌شود، عمل می‌کند و در نتیجه زیبایی می‌آفریند.
📩 این «شیر»، همان پیامِ نورانی است که معلمان ربانی، حجت‌های الهی، و دانشمندان ربانی در عصر غیبت، از خدای مهربان می‌گیرند و به جان‌های تشنه می‌رسانند. نه با خشونت، نه با تحمیل، بلکه با نرمی، پیوستگی، و عشق. درست مثل شیرِ مادر؛ درست مثل mRNA پیامبر.
✨ وقتی قرآن می‌فرماید:
“إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا”
یعنی ما تو را چون پیامی شیرین، مغذی و ادامه‌دار به سوی دل‌ها فرستادیم.
او «رِسل» است، نه برق‌آسا و شوک‌آور، بلکه آرام، نجات‌بخش، و کاملاً هماهنگ با نیاز روح و جان بشر.

+ «ضرع»
«إبل‏ مَرَاسِيلُ‏: منبعثة انبعاثا سهلا»
و تصوّر منه تارة الرّفق،
فقيل: على‏ رِسْلِكَ‏، إذا أمرته بالرّفق،
«إِبِلٌ مَرَاسِيلُ: منبعثة انبعاثًا سهلًا»
یعنی:
شترهای “مَراسِیل” آن‌هایی هستند که به‌آرامی و بدون سختی حرکت می‌کنند و رها شده‌اند؛ حرکت‌شان روان و نرم است.
و بر پایۀ همین تصویر، گاهی معنای نرمی و آرامش نیز از آن برداشت شده است؛
از همین رو گفته می‌شود:
«عَلى رِسْلِكَ» یعنی:
آرام باش! نرم رفتار کن! با ملایمت حرکت کن!
بنابراین، ریشه «رسل» هم در معنای حرکت، هم در معنای پیام‌رسانی، و هم در معنای آرامش و رفق، حضور دارد.
پیامبران و معلمان نورانی نیز، همان فرستادگانِ نرم‌رفتار و باحوصله‌ای هستند که با مهربانی پیام خدا را منتقل می‌کنند، نه با عجله یا خشونت.

[رفق – رسل]:
مفهوم رفق در رسل وجود دارد!
التَّرسُّل‏: من‏ الرِّسْل‏ في الأمور و المَنطِق: كالتمهُّل و التوقُّر و التثبت.
التَّرَسُّلُ:
از ریشه «رِسْل» در امور و سخن گفتن، به معنای آرامی، وقار، و دقت است.
یعنی:
ترسُّل در کارها و در سخن گفتن، یعنی آهسته‌روی، با وقار بودن، و با تأمل و دقت عمل کردن.
این واژه حالتی را توصیف می‌کند که در آن انسان شتاب‌زده نیست، بلکه با طمأنینه، آرامش و آگاهی پیش می‌رود.
کاربرد معنایی:
وقتی گفته می‌شود کسی با ترسُّل سخن گفت، یعنی نه با عجله و هیجان، بلکه با متانت و اندیشه کلام بر زبان آورد.
دربارۀ فرستاده‌ای که با «ترسُّل» حرکت می‌کند، یعنی مأمورِ آگاه، آرام، و حکیم که با وقار پیام خود را می‌رساند.
از همین معنا روشن می‌شود که واژۀ «رَسُول» در دل خود، مفاهیمی چون آرامی، دقت، و حمل پیام با مسئولیت و وقار را نیز دارد.
پس پیامبر و معلم نورانی نیز فرستاده‌ای آرام، دقیق و اهل وقار است که نور علم را نه با شتاب و تحمیل، بلکه با ترسُّل، با حکمت و عشق به دل‌ها می‌رساند.

مفهوم [الانبعاث و الامتداد]:
برای واژه‌ی «رِسْل» و مشتقات آن، مفاهیم «الانبعاث» و «الامتداد» نیز معنای بسیار لطیف و زیبایی به آن می‌بخشند که با طبیعت رسالت و ارسال نور هماهنگ‌اند.
الانبعاث:
برخاستن و برانگیختن با طیب و آرامش
این واژه ریشه در خروج آرام و طبیعیِ چیزی از مبدأ خود دارد؛
مثل جوشش یک چشمه، طلوع آفتاب، یا جاری شدن شیر از پستان.
در مورد «رِسْل» نیز، شیر به‌آرامی و پیوسته از پستان می‌جوشد،
بی‌فشار و بی‌زور، بلکه با مهربانیِ طبیعت.
در معنای رسالت:
معلم و پیام‌آور، مثل شیر، از منبع غیبی و ربّانی برانگیخته می‌شود تا پیام را به جان‌ها برساند، نه با اجبار، بلکه با رحمت.
الامتداد:
پیوستگی، استمرار و جاری بودن در زمان
شیر «رِسْل» فقط یک لحظه نمی‌آید، بلکه قطره‌قطره و به‌صورت ممتد و پیوسته از پستان جاری است.
در معنای رسالت و ارسال:
نور، پیام، و معلم نیز، امتدادی از علم خداوندی‌اند؛ نه فقط در یک لحظه یا یک دوران، بلکه به صورت پیوسته و متناسب با ظرفیت دل‌ها، در طول زمان، جاری می‌شوند و ادامه می‌یابند.
معلم نورانی، برانگیخته‌ای آرام (انبعاث) از منبع غیب است،
که علم را به‌آرامی و با استمرار (امتداد)
به دل‌های پذیرنده می‌دوشد و می‌چشاند؛
همان‌گونه که شیر، آرام و مداوم از پستان جاری می‌شود.

+ مفهوم بقیت الله.

الرُّسْل: السَّيرُ السَّهْل
رِسل به معنای حرکت آسان و روان است.
ناقةٌ رِسْلَةٌ: لا تُكلّفُكَ سِياقاً
شترِ “رسله” یعنی شتری که برای حرکت دادن آن زحمتی نداری؛ رام، آرام و بی‌دردسر حرکت می‌کند.
ناقةٌ رِسْلَةٌ: لَيِّنَةُ المَفاصِل
یعنی شتری که مفاصلش نرم است و بدون سختی راه می‌رود؛ با نرمی و آرامش حرکت می‌کند.
الرُّسْل: اللَّبَن، لأنّه يترسّلُ من الضَّرْع!
رِسل به معنای شیر است، چون شیر به‌نرمی و به‌آرامی از پستان جاری می‌شود.
الرِّسْلُ‏: اللّبنُ الكثيرُ المتتابعُ الدَّرِّ
رِسل به شیر فراوان و پیوسته‌ای گفته می‌شود که پیاپی از پستان می‌دوشند.

+ پوشه پیام …
+ «نماینده» : « سَرَّحَ اليهِ رَسُولًا : به سوى او نماينده‏ و پيام آورى فرستاد »
+ واژه های همانند سازی: کفو، شقق، عرو، فقر، نسخ، نزل، بدل «تبدیل»، حول «حول»، خلو «تخلیة»، نقل، اذن …
+ «فیلم زیبای همانند سازی دی ان ای در واژۀ کفو»

رسل: جاری شدن نرم نور در جان‌ها
واژه‌ی «رِسْل» در زبان عربی، دربردارنده‌ی تصاویری لطیف و سرشار از رحمت است.
«رسل» یعنی حرکت آرام و پیوسته.
یعنی آن‌جا که نور الهی، بی‌تکلف و بی‌تحمیل، وارد می‌شود.
همانند شتری که رام است و نیازی به فشار و زحمت برای حرکت ندارد؛
مثل پیامی که وقتی می‌رسد، دل از پیش آن را باور کرده است.
«رِسْل»، در عین حال، به شیر جاری از پستان نیز گفته می‌شود؛
شیری که به نرمی، با لطافت، و در عین حال پیاپی و پیوسته فرو می‌ریزد.
همانند علم نورانی که از منبع وحی، آرام آرام و جرعه‌جرعه به دل معلم ربانی منتقل می‌شود، تا او آن را به دل‌های تشنه منتقل کند.
این علمِ جاری‌شونده، درست مثل فرایند دوشیدن شیر یا حتی دقیق‌تر: همانندسازی دی‌ان‌ای است! پیام علمی از سرچشمه‌ی نور، استنساخ می‌شود، به‌دست پیامبر و معلم می‌رسد، و سپس همچون RNA پیام‌رسان، به دل‌ها فرود می‌آید تا بر اساس آن زندگی کنیم، عمل کنیم و زیبایی خلق کنیم.
در دوران غیبت، معلمان نورانی همان دستگاه‌های یو‌پی‌اِسِ علم هستند! وقتی دست ما از حجت معصوم ظاهری کوتاه می‌شود، این معلمان نورانی، استمرار جریان نور را تضمین می‌کنند.
خدا همچنان ارسال می‌کند! شیر نور را قطع نمی‌کند!
چون او مهربان‌تر از آن است که بگذارد دل‌ها در تاریکی بمانند.
آری، معلم رسل است!
پیام نرمی از جانب خدایی لطیف…
نه برای تحمیل، بلکه برای تربیت؛
نه با فشار، بلکه با رحمت و تدریج…

بَقيّةُ الله: آخرین قطرات شیرِ رسل
«الرِّسْل» یعنی شیرِ جاری، آرام، پیوسته و لبریز از مهر.
خدا، علمش را همچون شیری لطیف، جرعه‌جرعه بر دل‌های آمادۀ پذیرش می‌ریزد.
اما اگر دل‌ها سنگین شوند، اگر ظرف‌ها وارونه باشند، اگر برادران حسود دل‌های حق‌ستیز داشته باشند، آیا شیر قطع می‌شود؟ آیا ارسالِ علم متوقف می‌گردد؟
نه. بلکه خدا به لطف خود، شیر را ذخیره می‌کند…
آخرین قطره‌های آن را در «بقیّة‌الله» می‌سپارد.
بقیة‌الله، بقای رسالت است.
او، باقی‌مانده‌ی شیر نازل‌شده از آسمان است؛
او، استمرار همان نور نرم، همان پیام آرام، همان رزق ربانی است که هنوز از پستان علم خدا، نرم و مداوم، یُدرّ علی القلوب…
اما تنها بر دل‌هایی که آمادۀ نوشیدن‌اند.
«بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ»
یعنی آنچه از سوی خدا باقی مانده، برای شما بهتر است.
یعنی اگر پیامبران آمدند و رفتند، اگر شیرها قطع شدند، هنوز یک جرعه باقی مانده است…
و آن جرعه، اوست.
بقیة‌الله الاعظم، حجت بن الحسن، جاری‌ترین رسلِ آخرالزمان است.

«پیام  – پیامک»:
+ «سرک کشیدن»
+ «زجل»
+ «رسل – خطب – بعث»
«پیام» نام زیبای معلم ربانی و آیات محکم موید اندیشه آنهاست!
معرفة الامام بالنورانیة یعنی اینکه در دل شرایط وقتی این پیامک به دستت می‌رسه، نورش قلبتو روشن کنه و خودت می‌فهمی از فاصلۀ خیلی نزدیک، یعنی داخل قلبت، نوری با تو نطق میکنه که معناشو می‌فهمی و این دیگه لغو نیست! پس واژه «پیام» تمام معنا و مفاهیم فرایند نور ولایت رو در بر دارد منجمله این نور نزدیک که داخل قلب ما سرک کشیده است!

پیام دریافتی! # ورکلایف!

وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً

حسود، نورشو باور نداره و میگه این علوم، فرستادۀ خدای مهربان نیست!

و کسانی که کفر ورزیدند می‌گویند:
«تو پیامبر فرستاده‌شده‌ای نیستی!»
بگو: «خداوند به‌تنهایی میان من و شما گواه است، و نیز آن‌که نزد او علم کتاب است.»

کافران حسود، که چشم دلشان کور است، پیامبر را نمی‌بینند یا بهتر بگوییم: نمی‌خواهند ببینند.
آنان حقیقت را انکار می‌کنند و می‌گویند:
«تو مرسَل نیستی! خدا تو را نفرستاده!»
این انکار، انکار رسالتی نورانی است؛ پیامبری که آمده نه فقط با کتاب، بلکه با نوری در سینه‌اش، و کافران طاقت دیدن آن نور را ندارند.
اما پاسخ پیامبر چگونه است؟
او نمی‌کوشد با جدل یا دلیل ظاهری اثبات کند که مرسَل است. می‌گوید:
«کفى بالله شهیداً»
همین کافی‌ست که خدا شاهد است.
و نه فقط خدا، بلکه:
«وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتاب»
یعنی کسی که علم کتاب را دارد (یعنی امام علی علیه‌السلام) او هم گواه این رسالت نورانی‌ست.
در پیوند با مفهوم «رُسُل» و «پیام نورانی»:
اگرچه حسودان، منکر پیام هستند و می‌گویند: «این پیامک از آسمان نیامده! تو فرستاده‌ای نیستی!»
اما نور پیام، خودش گواهی می‌دهد. خداوند شاهد است.
و آنکه «علم کتاب» دارد – معلم نورانی – هم گواهی خواهد داد.
یعنی اگر دلت نور را دریافت کند، تو می‌فهمی پیامک فرستاده‌شده است… هرچند دیگران آن را انکار کنند.

[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۳۸ الى ۴۰]
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ 
وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً 
وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِي بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ 
لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ (۳۸)
و قطعاً پيش از تو [نيز] رسولانى فرستاديم،
و براى آنان زنان و فرزندانى قرار داديم.
و هيچ پيامبرى را نرسد كه جز به اذن خدا معجزه‏‌اى بياورد.
براى هر زمانى كتابى است.
يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ (۳۹)
خدا آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى‏‌كند، و اصل كتاب نزد اوست.
وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ 
فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ (۴۰)
و اگر پاره‌‏اى از آنچه را كه به آنان وعده مى‌‏دهيم به تو بنمايانيم، يا تو را بميرانيم،
جز اين نيست كه بر تو رساندن [پيام‏] است و بر ما حساب [آنان‏].
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۴۱ الى ۴۳]
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها
وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسابِ (۴۱)
آيا نديده‏‌اند كه ما [همواره‏] مى‌‏آييم و از اطراف اين زمين مى‏‌كاهيم؟
و خداست كه حكم مى‌‏كند. براى حكم او بازدارنده‌‏اى نيست،
و او به سرعت حسابرسى مى‏‌كند.
وَ قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ 
فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً 
يَعْلَمُ ما تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ 
وَ سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ (۴۲)
و به يقين، كسانى كه پيش از آنان بودند نيرنگ كردند،
ولى همه تدبيرها نزد خداست.
آنچه را كه هر كسى به دست مى‌‏آورد مى‌‏داند.
و به زودى كافران بدانند كه فرجام آن سراى از كيست.
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً 
قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ (۴۳)
و كسانى كه كافر شدند مى‏‌گويند: «تو فرستاده نيستى.»
بگو: «كافى است خدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است، ميان من و شما گواه باشد.»

نور ولایت، فرایند ارسال است!
+ «ترانسفر»
+ «برّ و نیکوکاری»: مفهوم گسترش
«transmission»:
«انتقال، نقل، ارسال, مخابره, عبور, سرایت (سری – اسری)، فرا فرستی»:
در فیلم زیبای ساخت پروتئین، انگاری یه پیامی انتقال داده میشه، ارسال میشه، مخابره میشه «خبر»، عبور میکنه، سرایت میکنه، فرو فرستاده میشه نازل میشه.
فرستادن: «sending»:
[رسل – برّ]:
اسْتَرْسَلَ في الكَلَام: سخن را فراخ و گسترده نمود.
اسْتَرْسَلَ اليه: به او محبت كرد و با وى انس گرفت.
صاحبان نور، مثل پستان پرشیر هستند و مخاطبین آنها میبایستی خواهان خوردن شیر از این پستان اعتقادی باشند.
«علق – عکسهای زیبای این واژه»
وقتی شیرخوردن از این پستان را در ملکوت قلبت تجربه میکنی، آنوقت میبینی که چه خوب شیر می‌دهد و این پستان پر شیر، سیرابت می‌کند و خودت با قلبت تایید رسالت و بعثت نورت رو برای این امر خطیر میفهمی. پس قشنگ‌ترین و راحت‌ترین روش فهمیدن و شناخت پستان منتخَب خدای مهربان، برای این امر، این است که می‌بینی پستانش رَگ کرده و وقتی دست به پستان بزنی، متورم و پر شیر است و وقتی از شیرش بنوشی مست می‌شوی.
پس عرب به اون شیر میگه «رسل» زیرا «لأنّه يترسّل من الضرع»!
شناخت معالم ربانی صاحبان نور از روی کیفیت و طعم شیر خوشمزۀ علومی است که نزد آنهاست!
+ «طلب العلم طلب العالم! طلب العالم طلب العلم»
باید خواهان شیر داخل این پستان باشی و آن را شخصا و فرداً بنوشی!
هر چه در چگونگی شیر دادن طبیعی و سالم فکر کنی، به تشابه آن با کسب علم از مافوق علمی خودت بیشتر پی میبری! گاهی مادر اینقدر بچۀ خودشو دوست داره که وقتی صدای گریه بچۀ گرسنه خودشو میشنوه از پستانش شیر جاری میشه تا خودشو سریع به بچه‌اش برسونه و پستان به دهانش بذاره! اوایلش اینجوریه؛ یه روزی هم میرسه که مادر باید بچشو از شیر بگیره (در مُلک) و او باید روی پای خودش وایسته و خودش غذا خور بشه (در ملکوت قلبش از رزق علمی آل محمد ع اخذ نماید)
+ «خیمه و بیت!»
«کزرع اخرج شطاه فازره فاستغلظ فاستوی علی سوقه»
اولش سخته، هم برای مادر و هم برای بچه، چون به هم انس گرفتند، اما مادر چون خیر بچشو میخواد، میدونه که باید او مستقل بشه و با نورش رابطۀ قلبی ایجاد کنه و ادامه رشد و کسب علم رو خودش در دل شرایط با یاد معالم ربانی و در ملکوت قلبش پیدا کنه!
صاحبان نور مسیر عرفات تا منا و کعبه را با نور علم آل محمد ع طی کرده‌اند!

[حبر – رسل]:
+ «جانشین»
«جَاءُوا أَرْسَالًا: پى‌‌در‌پى‏ آمدند.»
+ «ولی»: بارانهای متوالی بهار
«رسل: رسول و مرسل» نام زیبای معالم ربانی و نورانی و آیات و تقدیرات:
«الرَّسُولُ‏ يا أَيُّهَا الرَّسُولُ‏»
+ «الْمُرْسَلُ‏ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ‏»
+ هزار اسم زیبای مترادف نور ولایت.

لسان قوم، امروز، همین شبکه‌های اجتماعی جهانی هستند!

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ!

رسانه‌های اجتماعی!
پیام‌رسانهای اجتماعی!
«Social media»
شبکه‌های اجتماعی!
«Social media channels»
«وسائط أو وسائل التواصل الاجتماعي أو الإعلام الاجتماعي»

جبرئیل ع هم میگه خدا رو نمیشه دید،
فقط کلام خدا و امر خدا و نور خدا و علم خدا رو باید با دلت بفهمی و عمل کنی!
+ «به ذات خدا فکر نکن! به نور خدا فکر کن!»

[رسالت – بعثۀ]:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ
[يُرْسِلَ رَسُولًا – مِنْ أَيْنَ تَأْخُذُ الْوَحْيَ؟ … يَأْخُذُهُ … مِنْ فَوْقِهِ]:
رسول، اخذ علم از مافوق می‌کند.

امام علی علیه السلام:
وَ أَمَّا قَوْلُهُ تَعَالَى‏
و اما در مورد سخن خدای تعالی:
ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ
یعنی: هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی، یا از پشت پرده، یا اینکه فرستاده‌ای بفرستد و به اذن او آنچه بخواهد وحی کند.
كَذَلِكَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى قَدْ كَانَ الرَّسُولُ يُوحِي إِلَيْهِ 
رُسُلُ السَّمَاءِ 
فَتُبَلِّغُ رُسُلُ السَّمَاءِ إِلَى 
رُسُلِ الْأَرْضِ

همان‌گونه که خداوند متعال فرموده، رسول (پیامبر) کسی بود که فرشتگان آسمانی به او وحی می‌رساندند، و این فرشتگان پیام آسمانی را به فرستادگان زمینی ابلاغ می‌کردند.
وَ قَدْ كَانَ الْكَلَامُ بَيْنَ رُسُلِ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بَيْنَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُرْسِلَ بِالْكَلَامِ مَعَ رُسُلِ أَهْلِ السَّمَاءِ
و نیز گاهی این ارتباط (کلام)، میان فرستادگان اهل زمین (پیامبران) و خداوند، بدون واسطه فرشتگان آسمانی برقرار می‌شد.
وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از جبرئیل پرسید:
يَا جَبْرَئِيلُ هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ عَزَّ وَ جَلَّ؟

– ای جبرئیل! آیا پروردگارت را دیده‌ای؟
فَقَالَ جَبْرَئِيلُ ع
جبرئیل پاسخ داد:
إِنَّ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُرَى

– پروردگارم دیده نمی‌شود.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص

پس پیامبر فرمود:
مِنْ أَيْنَ تَأْخُذُ الْوَحْيَ؟

– پس تو وحی را از کجا می‌گیری؟
قَالَ
جبرئیل گفت:
آخُذُهُ مِنْ إِسْرَافِيلَ
– از اسرافیل.
قَالَ
فرمود:
وَ مِنْ أَيْنَ يَأْخُذُهُ إِسْرَافِيلُ
– و اسرافیل از کجا می‌گیرد؟
قَالَ
گفت:
يَأْخُذُهُ مِنْ مَلَكٍ مِنْ فَوْقِهِ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ
– از ملکی بالاتر از خودش از میان روحانیان.
قَالَ
فرمود:
فَمِنْ أَيْنَ يَأْخُذُهُ ذَلِكَ الْمَلَكُ
– و آن ملک از کجا می‌گیرد؟
قَالَ
گفت:
يُقْذَفُ فِي قَلْبِهِ قَذْفاً
فَهَذَا وَحْيٌ وَ هُوَ كَلَامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

– در دل او انداخته می‌شود؛ به شکل قذف (افکندن)؛
و این است وحی، و این همان سخن خداوند عزّوجلّ است.
وَ كَلَامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَ بِنَحْوٍ وَاحِدٍ
و کلام خداوند عزّوجلّ یک گونه نیست؛
مِنْهُ
از آن جمله:
مَا كَلَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الرُّسُلَ
سخنی است که خداوند با آن، پیامبران را مخاطب قرار داده،
وَ مِنْهُ مَا قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمْ
و گاهی آن را در دل‌هایشان می‌افکند (قذف قلبی)،
وَ مِنْهُ رُؤْيَا يَرَاهَا الرُّسُلُ
و گاهی به صورت رؤیایی که پیامبران می‌بینند،
وَ مِنْهُ وَحْيٌ وَ تَنْزِيلٌ يُتْلَى وَ يُقْرَأُ
و گاهی وحی و نزول آیات است که تلاوت و قرائت می‌شود؛
فَهُوَ كَلَامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
و همه اینها سخن خداوند عزّوجلّ است.

وحی نورانی قلبی؛ قذفِ نوری در سینه‌های آماده
انگار دریافت وحی میشه افکنده شدن نوری در قلب انسان.
این افکندن، «قَذْف» نامیده شده، که در لغت یعنی پرتاب ناگهانی و سریع چیزی به درون جایی.
اما در اینجا، «قذف» یعنی پرتاب نوری از عالم ملکوت در دل آماده و صاف‌شده‌ای که پذیرای الهام الهی است.
خداوند در آیه‌ای از قرآن با واژۀ «الهام» نیز همین معنا را بازگو می‌کند:
﴿فَأَلْهَمَها فُجورَها وَ تَقواها﴾
یعنی: پس [خدا] نفس انسان را الهام کرد، به فجور و تقوایش.
این همان قذف نورانی است؛
بدون واسطه لفظ، بدون صدا، بلکه اشراقی درونی و آگاهی بی‌واسطه ملکی که دل را روشن می‌کند.
💡 «علم آنلاینِ ربانی» همین است!
در دنیای دیجیتال، ما چیزی شبیه به این تجربه می‌کنیم:
ناگهان پیامی در گوشی یا لپ‌تاپ ما ظاهر می‌شود.
بدون دیدن فرستنده، بدون گفت‌وگوی مستقیم،
فقط یک آگاهی ناگهانی و دقیق به ما می‌رسد.
و همین‌گونه است وحی نورانی:
از جایی ما فوق ملائکه نازل می‌شود
در دل اسرافیل و سپس جبرئیل انداخته می‌شود
و سرانجام در قلب پیامبر یا ولیّ خدا تجلّی می‌کند.
در این مسیر، زبان، صدا، نامه، جلسه حضوری نیست…
فقط نور است، فهم است، علمی که با خود یقین می‌آورد.
🕊️ هر دلی که به اندازه‌ای از صفا، صدق، و اطاعت از نور خدا برخوردار شود، می‌تواند «باقیات نورانی» دریافت کند؛ نه وحی تشریعی، بلکه الهام، اشراق، فهم درونی و دریافت معانی حق،  بی‌واسطه‌ی ملکی.
انگار خداوند علوم خاصی دارد که آنها را در دل اهلش می‌افکند.

🌟 قَذْف؛ افکندن نور در جان‌های پذیرنده!
در لغت عرب، قَذْف به معنی پرتاب کردن سریع چیزی به‌سوی هدف است.
اما در زبان وحی و اهل‌بیت علیهم‌السلام، این واژه رنگی دیگر دارد؛
رنگ نور، اشراق، و افاضه علم الهی به باطن انسان.
امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند که یکی از شیوه‌های سخن‌گفتن خداوند، «قَذْف» است:
يُقْذَفُ فِي قَلْبِهِ قَذْفاً، فَهَذَا وَحْيٌ وَ هُوَ كَلَامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
در این تعبیر لطیف، دل انسان چون زمینی آماده است که از آسمان بالا، بارقه‌های نور نازل می‌شوند، ناگهانی، اما هدفمند.

✨ قذف در قرآن؛ الهام نورانی
واژه‌های مترادف قَذْف در قرآن نیز به همین معنا به‌کار رفته، مانند:
وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَيْنِي
و نیز فرمود:
وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعِيهِ، فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ…
این افکندن ( أَلْقَيْتُ – أَوْحَيْنا) نیز هم‌معنا با قذف است، و نوعی از «افکندن معنوی» را نشان می‌دهد: افکندن الهام و شهامت در دل مادر موسی.

🌱 قذف، بارش بی‌واسطه‌ی علم است!
در حدیث امام علی علیه‌السلام، قذف نوعی «وحی بی‌لفظ» است؛ نه سخن مستقیم، نه صدا، نه کتاب، بلکه نور حقیقتی‌ست که بر دل می‌افتد و آن را منقلب می‌کند.
دل ولیّ خدا، چون لوحی پاک، پذیرای این قذف الهی‌ست؛
و این دریافت نورانی، از عالم بالاتر از ملائکه می‌آید.
این قذف، ادامه دارد؛
در جان مؤمنانی که با صدق و طهارت، دل را آماده کرده‌اند برای پذیرش نوری از «روحانیین» ملکوت.
پس قَذْف در معنای ربّانی خود، افکندن نور علم در دل‌های صاف است.
اگر دل را از آلودگی‌های حسادت و تمناها شستیم، این قذف رخ می‌دهد؛
علمی نازل‌شده بی‌واسطه، فهمی نوری، و سخنی از حق بی‌لفظ.

[ماموریت رسول – خطب]:
+ حدیث آخر کتاب زیبای الهدایة الکبری:
این فرستادگان چه کسانی هستند؟! و ماموریت آنها چیست؟!

ماموریت صاحبان نور چیست؟!
[سورة الذاريات (51): الآيات 24 الى 37]
قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (31)
… [ابراهيم‏] گفت: «اى فرستادگان! مأموريّت شما چيست؟»

[سورة البقرة (2): آية 151] : « كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ »

كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (151)
همان طور كه در ميان شما، فرستاده‏‌اى از خودتان روانه كرديم، [كه‏] آيات ما را بر شما مى‏‌خواند، و شما را پاك مى‌‏گرداند، و به شما كتاب و حكمت مى‏‌آموزد، و آنچه را نمى‌‏دانستيد به شما ياد مى‏‌دهد.

[رسل – تلو – علم – هدی – ولی – حکم – رجل – رزق – 1000 – نور]

[سورة البقرة (2): آية 101] : « رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ »

وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ (101)
و آنگاه كه فرستاده‌‏اى از جانب خداوند برايشان آمد – كه آنچه را با آنان بود تصديق مى‏‌داشت – گروهى از اهل كتاب، كتاب خدا را پشت سر افكندند، چنانكه گويى [از آن هيچ‏] نمى‌‏دانند.

[رسل – نور – زوج – صدق – ولی – امن – قرب – رزق – رجل – 1000 – نور]

[سورة التوبة (9): الآيات 32 الى 33] : « هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى »

يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (32)
مى‏‌خواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش كنند، ولى خداوند نمى‌‏گذارد، تا نور خود را كامل كند، هر چند كافران را خوش نيايد.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (33)
او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند.

[رسل – نور – زوج – هدی – ولی – امن – قرب – رزق – رجل – 1000 – نور]

[سورة النمل (27): الآيات 27 الى 31] : « اذْهَبْ بِكِتابِي هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ »

قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ (27)
گفت: «خواهيم ديد آيا راست گفته‏‌اى يا از دروغگويان بوده‏‌اى.»
اذْهَبْ بِكِتابِي هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ (28)
«اين نامه مرا ببر و به سوى آنها بيفكن، آنگاه از ايشان روى برتاب، پس ببين چه پاسخ مى‏‌دهند.»
قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ (29)
[ملكه سبا] گفت: «اى سرانِ [كشور] نامه‏‌اى ارجمند براى من آمده است،
إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (30)
كه از طرف سليمان است و [مضمون آن‏] اين است: به نام خداوند رحمتگر مهربان.
أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ (31)
بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد.»

[رسل – کتب – علم – هدی – ولی – کرم – اسم – رجل – سلم – 1000 – نور]

Explicit messenger!
Understanding the language of emotions is like receiving an obvious message through an explicit messenger.
It is a broadcasting process, as a news dispatcher!
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #messenger #broadcasting #dispatching

پیام رسان صریح!
درک زبان احساسات مانند دریافت پیام واضح از طریق یک پیام‌رسان صریح است.
این یک فرایند پخش است، به عنوان یک پخش‌کننده خبر!
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان احساسی # حسادت # پیام رسان # پخش # اعزام

«رسلفصل»

[سورة فصلت (41): الآيات 1 الى 5] :
[فُصِّلَتْ : به روشنى بيان شده]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
حم (1)
حاء، ميم.
تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (2)
وحى [نامه‏]اى است از جانب [خداى‏] رحمتگر مهربان.
كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (3)
كتابى است كه آيات آن، به روشنى بيان شده. قرآنى است به زبان عربى براى مردمى كه مى‏‌دانند.
بَشِيراً وَ نَذِيراً فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ (4)
بشارتگر و هشداردهنده است. و[لى‏] بيشتر آنان رويگردان شدند، در نتيجه [چيزى را] نمى‏‌شنوند.
وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ (5)
و گفتند: «دلهاى ما از آنچه ما را به سوى آن مى‌‏خوانى سخت محجوب و مهجور است. و در گوشهاى ما سنگينى و ميان ما و تو پرده‌‏اى است؛ پس تو كار خود را بكن ما [هم‏] كار خود را مى‏‌كنيم.»

بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ (49)
بلكه [قرآن‏] آياتى روشن در سينه‏‌هاى كسانى است كه علم [الهى‏] يافته‏‌اند،
و جز ستمگران منكر آيات ما نمى‌‏شوند.

يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ‏ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ‏ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (67)
وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ‏ الْمُبينُ (92)
هذا بَلاغٌ‏ لِلنَّاسِ وَ لِيُنْذَرُوا بِهِ وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ لِيَذَّكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ (52)
وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ‏ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً (3)
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي‏ بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ (18)
قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ.

Jealous is not faithful to his obvious messenger.

إِنَّ اللَّهَ بالِغُ‏ أَمْرِهِ
لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ‏
أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّي‏
أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي
وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ
و [ما] به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست؛ اين [سخن‏] جز اندرز و قرآنى روشن نيست. تا هر كه را [دلى‏] زنده است بيم دهد، و گفتار [خدا] در باره كافران محقّق گردد.
إِنَّ الَّذينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرينَ وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ وُقِفُوا عَلى‏ رَبِّهِمْ قالَ‏ أَ لَيْسَ هذا بِالْحَقِّ‏ قالُوا بَلى‏ وَ رَبِّنا قالَ‏ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (30)
أُولئِكَ الَّذينَ حَقَّ‏ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ‏ في‏ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرينَ (18)
وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِكْراً مِنَ الْأَوَّلِينَ لَكُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ.

مشتقات ریشۀ «رسل» در سورۀ یوسف:

رسالت یوسف، کربلای یوسف!

أَرْسِلْهُ‏ مَعَنا – لَنْ أُرْسِلَهُ‏ مَعَكُمْ

اینکه در نوبت اول، یعقوب ع با درخواست برادران یوسف موافقت کرد و یوسف را ارسال کرد اما در نوبیت بعدی در مورد بنیامین گفت او را ارسال نمیکنم!!!
اعتماد یعقوب از برادران حسود سلب شده!
ارسال معلم! ارسال علم! ارسال پیامک!
آیا خدای مهربان به براردان حسود یوسف اعتماد کند و یوسف را برای برادرانش ارسال نماید؟!
آیا دوباره هم اعتماد کند و ارسال کند با وجود اینکه سوء پیشینه دارند؟!
خدای مهربان به سوء پیشینه عالم ذر آنها کاری ندارد و مجددا در این دنیا برای آنها، به امید بداء،  کار را از نو آغاز میکند! ارسال میکند! معلم را برایشان ارسال و آشکار میکند!
حسود این مرسولۀ گرانبها را در این دنیا برای «یرتع و یلعب» میخواهد!
حسود خود را ناصح و حافظ این مرسوله میداند!

در نوبت نخست، یعقوب (ع) با درخواست برادران موافقت کرد و یوسف را همراه ایشان فرستاد.
اما در نوبت دوم، هنگامی‌که سخن از بنیامین به میان آمد، گفت: او را نمی‌فرستم!
اعتماد یعقوب، پس از تجربه‌ای تلخ، از برادرانِ حسود سلب شده بود.
راز واژه «ارسال» در قرآن:
ارسالِ معلم! ارسالِ علم! ارسالِ پیام نورانی!
سؤال این است:
آیا خدای مهربان، یوسف را -این مرسولۀ الهیِ علم و نور و هدایت– برای همان برادران حسود دوباره خواهد فرستاد؟!
آیا پس از خیانت، فریب، و انداختن یوسف در چاه، باز هم به آنان اعتماد می‌کند؟!
پاسخ آسمانی است:
آری!
خدای مهربان، به سابقۀ سوء عالم ذرِ آن‌ها نگاه نمی‌کند.
بلکه در پرتو قانون بَداء، در این دنیا فرصت تازه‌ای برای بازگشت و درک حقیقت در اختیارشان می‌گذارد.
بار دیگر معلم را ارسال می‌کند، بار دیگر پیام نورانی‌اش را بر دل‌ها عرضه می‌دارد، و بار دیگر اجازه می‌دهد صدای ناصحِ امین شنیده شود…
اما حسود، این مرسولۀ گرانبها را برای «یرتع و یلعب» می‌خواهد؛ برای بازی، برای برتری‌جویی، برای اهداف دنیوی.
او خود را حافظ این پیام و ناصح می‌نامد، حال آن‌که در باطن، دشمن آن است.
او دل را از نورِ مرسَل می‌رباید، نه برای ایمان، بلکه برای چاه…

أَرْسِلْهُ‏ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (12)
وَ جاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ قالَ يا بُشْرى‏ هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً وَ اللَّهُ عَليمٌ بِما يَعْمَلُونَ (19)
فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ‏ إِلَيْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَ آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّيناً وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ (31)
وَ قالَ الَّذي نَجا مِنْهُما وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْويلِهِ فَأَرْسِلُونِ‏ (45)
وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُوني‏ بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ‏ قالَ ارْجِعْ إِلى‏ رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتي‏ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَليمٌ (50)
فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى‏ أَبيهِمْ قالُوا يا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ‏ مَعَنا أَخانا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (63)
قالَ لَنْ أُرْسِلَهُ‏ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلاَّ أَنْ يُحاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قالَ اللَّهُ عَلى‏ ما نَقُولُ وَكيلٌ (66)
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي‏ إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ (109)
حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ‏ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمينَ (110)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی