دکتر محمد شعبانی راد

تاریکیِ انحرافِ قلب! عقل و جهل! فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ!

The darkness of heart deviation!

«زیغ» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«زَاغَتِ‏ الشَّمْسُ: مَالَتْ، خورشيد از وسط آسمان متمايل شد.»
«التَّزَايُغُ‏: التمايل في الأسنان، انحراف و تمايل»
«أَزَاغَهُ عن الطريق: او را از راه منحرف كرد.»

«فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ»
قلبی که رو به تمنا و حسادتشه، حتما به متشابهات می‌افته!
+ «صرف – پرواز نورانی حسود، کنسل شد!»
«زیغ» انحراف از نور به تاریکی است.
«زور – زیارت» انحراف از تاریکی به نور است.
+ «رجح»
+ «فدی»

أَنَّ اَلْقُلُوبَ تَزِيغُ – رَبَّنٰا لاٰ تُزِغْ قُلُوبَنٰا

اشتباه حتمیه و قلب، دست‌خوش انحراف میشه!
پس چه باید کرد؟

امام کاظم علیه السلام:
يَا هِشَامُ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ حَكَى عَنْ قَوْمٍ صَالِحِينَ أَنَّهُمْ قَالُوا
رَبَّنٰا لاٰ تُزِغْ قُلُوبَنٰا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنٰا وَ هَبْ لَنٰا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ اَلْوَهّٰابُ
حِينَ عَلِمُوا أَنَّ اَلْقُلُوبَ تَزِيغُ وَ تَعُودُ إِلَى عَمَاهَا وَ رَدَاهَا
إِنَّهُ لَمْ يَخَفِ اَللَّهَ مَنْ لَمْ يَعْقِلْ عَنِ اَللَّهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْقِلْ عَنِ اَللَّهِ لَمْ يُعْقَدْ قَلْبُهُ عَلَى مَعْرِفَةٍ ثَابِتَةٍ يُبْصِرُهَا وَ يَجِدُ حَقِيقَتَهَا فِي قَلْبِهِ وَ لاَ يَكُونُ أَحَدٌ كَذَلِكَ إِلاَّ مَنْ كَانَ قَوْلُهُ لِفِعْلِهِ مُصَدِّقاً وَ سِرُّهُ لِعَلاَنِيَتِهِ مُوَافِقاً لِأَنَّ اَللَّهَ لَمْ يَدُلَّ عَلَى اَلْبَاطِنِ اَلْخَفِيِّ مِنَ اَلْعَقْلِ إِلاَّ بِظَاهِرٍ مِنْهُ وَ نَاطِقٍ عَنْهُ.
اى هشام! به راستى خداوند جليل و عزيز از مردمى درست‌پيشه حكايت كرد كه آنان گفتند:
«پروردگارا،پس از آن كه ما را هدايت كردى دل‌هايمان را دست خوش انحراف مگردان و از جانب خود،رحمتى بر ما ارزانى دار كه تو خود بخشايشگرى». [آل عمران ،آيۀ 8]
اين سخن، آن هنگام بود كه فهميدند دل‌ها منحرف مى‌شوند و به كورى و تباهى خود بازمى‌گردند.
به راستى هر كه از خدا خرد نيابد از او بيمناك نباشد و هر كه از خدا خرد نيابد دلش بر معرفتى پايدار كه بينايش سازد و حقيقتش را در دلش دريابد پايبند نشود و هيچ كس اين چنين نخواهد شد جز آن كس كه سخنش كردارش را تأييد كند و نهانش با عيانش يكسان باشد؛ چرا كه خداوند بر باطن نهان خرد گواهى قرار نداده جز با ظاهر و سخن گفتن از آن.

[سورة آل‏‌عمران (۳): آية ۷]
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ
مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ
فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ
ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ 
وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ 
يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا
وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (۷)
اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن‏] را بر تو فرو فرستاد.
پاره‌‏اى از آن، آيات محكم [=صريح و روشن‏] است. آنها اساس كتابند؛
و [پاره‏‌اى‏] ديگر متشابهاتند [كه تأويل‌‏پذيرند].
اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است
براى فتنه‏‌جويى و طلب تأويل آن [به دلخواه خود،] از متشابه آن پيروى مى‌‏كنند،

با آنكه تأويلش را جز خدا و ريشه‏‌داران در دانش كسى نمى‏‌داند.
[آنان كه‏] مى‏‌گويند:
«ما بدان ايمان آورديم، همه [چه محكم و چه متشابه‏] از جانب پروردگار ماست»،
و جز خردمندان كسى متذكر نمى‏‌شود.

[سورة آل‏‌عمران (۳): الآيات ۸ الى ۹]
رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا
وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً
إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (۸)
[مى‏‌گويند:]
پروردگارا، پس از آنكه ما را هدايت كردى، دلهايمان را دستخوش انحراف مگردان،
و از جانب خود، رحمتى بر ما ارزانى دار
كه تو خود بخشايشگرى.

امام صادق علیه السلام:
إِنَّ اَلْقُرْآنَ فِيهِ مُحْكَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ 
فَأَمَّا اَلْمُحْكَمُ فَنُؤْمِنُ بِهِ فَنَعْمَلُ بِهِ وَ نَدِينُ بِهِ
وَ أَمَّا اَلْمُتَشَابِهُ فَنُؤْمِنُ بِهِ وَ لاَ نَعْمَلُ بِهِ
وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى

«فَأَمَّا اَلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مٰا تَشٰابَهَ مِنْهُ
اِبْتِغٰاءَ اَلْفِتْنَةِ وَ اِبْتِغٰاءَ تَأْوِيلِهِ
وَ مٰا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَلرّٰاسِخُونَ فِي اَلْعِلْمِ
».

درمان زیغ قلبی، در آیۀ سیر بیان شده است:
اخذ علم از قرای ظاهرة!
علم هست که امنیّت میاره!

امام سجاد علیه السلام:
عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ:
دَخَلَ قَاضٍ مِنْ قُضَاةِ الْكُوفَةِ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فَقَالَ لَهُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ
أَخْبِرْنِي عَنْ‏ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ‏

قَالَ لَهُ مَا يَقُولُ النَّاسُ فِيهَا قَبْلَكُمْ بِالْعِرَاقِ
قَالَ يَقُولُونَ إِنَّهَا مَكَّةُ
فَقَالَ وَ هَلْ رَأَيْتَ السَّرَقَ فِي مَوْضِعٍ أَكْثَرَ مِنْهُ بِمَكَّةَ
قَالَ فَمَا هُوَ
قَالَ إِنَّمَا عَنَى الرِّجَالَ
قَالَ وَ أَيْنَ ذَلِكَ فِي كِتَابِ اللَّهِ
فَقَالَ أَ وَ مَا تَسْمَعُ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى‏
وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ‏
وَ قَالَ‏
وَ تِلْكَ الْقُرى‏ أَهْلَكْناهُمْ‏
وَ قَالَ‏
سْئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيها وَ الْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنا فِيها
فَلْيَسْأَلِ الْقَرْيَةَ أَوِ الرِّجَالَ أَوِ الْعِيرَ
قَالَ
وَ تَلَا ع آيَاتٍ فِي هَذَا الْمَعْنَى
قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ
فَمَنْ هُمْ؟
قَالَ ع
نَحْنُ هُمْ
وَ قَوْلُهُ‏
سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ‏
قَالَ آمِنِينَ مِنَ الزَّيْغِ
.
+ «آمِنِينَ مِنَ الزَّيْغِ أَيْ فِيمَا يَقْتَبِسُونَهُ مِنْهُمْ مِنَ الْعِلْمِ فِي الدُّنْيَا وَ الدِّينِ»
ابو حمزه ثمالى گفت:
يكى از قاضيهاى كوفه خدمت على بن الحسين عليه السلام رسيد گفت:
فدايت شوم مرا از تفسير اين آيه مطلع فرما:
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ‏.
فرمود:
مردم عراق در مورد آيه چه اظهار نظر مى‌‏كنند؟
گفت:
 آنها مى‌‏گويند منظور مكه است.
فرمود:
آيا دزدى در جايى بيشتر از مكه ديده‏‌اى؟
(يعنى پس چگونه در آيه مى‌‏فرمايد در آنجا شما ايمن هستيد اين چه ايمنى است.
گفت پس كجا است؟
فرمود:
منظور از اين قريه‌‏ها رجال و مردانى هستند (نه سرزمين)!
گفت: بر اين مطلب چه دليلى از قرآن داريد.
فرمود: مگر اين آيه را نشنيده ‏اى؟
وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ‏
و آيه ديگر
تِلْكَ الْقُرى‏ أَهْلَكْناهُمْ‏
و آيه ديگر
وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيها وَ الْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنا فِيها
از دِه و قريه مى‌‏پرسند يا از اهل آن؟
از مردم و قافله مى‌‏پرسند.
چند آيه ديگر نيز در همين معنى تلاوت فرمود.
عرض كرد آقا فدايت شوم، آن مردان كيانند؟
فرمود: آنها ما هستيم،
كه‏ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ‏،
كه هر كس به ما پناهنده شد از گمراهى ايمن است.

فرایند نور (یعنی درک نور و ظلمت دنیای قلب)، فرایند مدیریّت قلب «management» است.

وَ كَيْفَ يُحَاسِبُ الرَّجُلُ نَفْسَهُ؟!

محاسبه نفس، مثل راه رفتن روی طناب، حساس و دقیق است. مدیریت خاصی میخواد.
باید نور و ظلمتتو بفهمی تا بتونی خودتو کنترل و مدیریت کنی.
اگه حواست به قلبت باشه، تاریکی و زیغ قلبتو میبینی و متوجه میشی
و اینجوری پی به اشتباهی که باعث سقوطت میشه، میبری
و فورا استغفار میکنی و تعادلتو و تمرکزتو حفظ میکنی.
«من رفتار اولياى خود را كنترل مى‏‌كنم!»

مثال الّاکلنگ عقل و هوا

«اللَّهُمَّ انّی أَسْأَلُكَ أَنْ تَعْصِمَنِي … بِالْعقل عَنِ الْهوی»

اگر دل به تمناهایت بدهی، سقوط حتمی است.

امام صادق عليه السّلام:
اَلْمُؤْمِنُ مُؤْمِنَانِ
فَمُؤْمِنٌ صَدَقَ بِعَهْدِ اَللَّهِ وَ وَفَى بِشَرْطِهِ
وَ ذَلِكَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
«رِجٰالٌ صَدَقُوا مٰا عٰاهَدُوا اَللّٰهَ عَلَيْهِ»
فَذَلِكَ اَلَّذِي لاَ تُصِيبُهُ أَهْوَالُ اَلدُّنْيَا وَ لاَ أَهْوَالُ اَلْآخِرَةِ
وَ ذَلِكَ مِمَّنْ يَشْفَعُ وَ لاَ يُشْفَعُ لَهُ

وَ مُؤْمِنٌ كَخَامَةِ اَلزَّرْعِ تَعْوَجُّ أَحْيَاناً وَ تَقُومُ أَحْيَاناً
فَذَلِكَ مِمَّنْ تُصِيبُهُ أَهْوَالُ اَلدُّنْيَا وَ أَهْوَالُ اَلْآخِرَةِ
وَ ذَلِكَ مِمَّنْ يُشْفَعُ لَهُ وَ لاَ يَشْفَعُ .

مؤمن دو جور است:
1 – مؤمنى كه بعهد خدا عمل كرده و بشرطش وفا نموده،
و اينست كه خداى عز و جل فرمايد:
«مردانى كه به معاهده خود با خدا عمل كردند.»
اينست مؤمنى كه هراسهاى دنيا و آخرت باو نرسد
و او از كسانى است كه شفاعت كند و نيازى به شفاعت ديگران ندارد.
2 – مؤمنى كه مانند ساقه نازك گياه است كه گاهى كج شود (به باطل و شهوات و متاع دنيا گرايد) و گاهى راست ايستد،
اين مؤمن از كسانيست كه هراسهاى دنيا و آخرت بيند
و از كسانى است كه برايش شفاعت شود و او شفاعت نكند.

امام علی علیه السلام:
قِوَامُ اَلدِّينِ بِأَرْبَعَةٍ
بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُسْتَعْمِلٍ لَهُ
وَ بِغَنِيٍّ لاَ يَبْخَلُ بِفَضْلِهِ عَلَى أَهْلِ دِينِ اَللَّهِ
وَ بِفَقِيرٍ لاَ يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ
وَ بِجَاهِلٍ لاَ يَتَكَبَّرُ عَنْ طَلَبِ اَلْعِلْمِ
فَإِذَا كَتَمَ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ بَخِلَ اَلْغَنِيُّ بِمَالِهِ وَ بَاعَ اَلْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ وَ اِسْتَكْبَرَ اَلْجَاهِلُ عَنْ طَلَبِ اَلْعِلْمِ رَجَعَتِ اَلدُّنْيَا إِلَى وَرَائِهَا اَلْقَهْقَرَى
فَلاَ تَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ اَلْمَسَاجِدِ وَ أَجْسَادُ قَوْمٍ مُخْتَلِفَةٍ
قِيلَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ كَيْفَ اَلْعَيْشُ فِي ذَلِكَ اَلزَّمَانِ
فَقَالَ خَالِطُوهُمْ بِالْبَرَّانِيَّةِ يَعْنِي فِي اَلظَّاهِرِ وَ خَالِفُوهُمْ فِي اَلْبَاطِنِ
لِلْمَرْءِ مَا اِكْتَسَبَ وَ هُوَ مَعَ مَنْ أَحَبَّ
وَ اِنْتَظِرُوا مَعَ ذَلِكَ اَلْفَرَجَ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ .

پايدارى دين با چهار نفر است:
دانشمندى كه دانش خود را اظهار مى‌كند و آن را به كار مى‌برد
و ثروتمندى كه در بخشش به اهل دين خدا بخل نمى‌ورزد
و فقيرى كه آخرتش را به دنيا نمى‌فروشد
و جاهلى كه از طلب علم تكبر نمى‌كند.
پس چون عالم علم خود را پنهان سازد و ثروتمندى در مال خود بخل ورزد و فقير آخرتش را به دنيايش بفروشد و جاهل از طلب علم تكبر كند،دنيا به عقب بر مى‌گردد.
پس شما را زياد بودن مساجد و رفت آمد اجساد مردم در آنها فريب ندهد.
گفته شد: يا امير المؤمنين زندگى در اين زمان چگونه است‌؟
فرمود: با آنان در ظاهر در آميزيد ولى در باطن مخالفت كنيد،
براى مرد همان مى‌ماند كه كسب كرده و او با كسى است كه دوستش دارد
و با اين حال همواره منتظر فرج از سوى خداوند باشيد.

[سورة الصف (۶۱): الآيات ۱ الى ۵]
وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ
فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ (۵)
و [ياد كن‏] هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت:
«اى قوم من، چرا آزارم مى‌‏دهيد، با اينكه مى‌‏دانيد من فرستاده خدا به سوى شما هستم؟»
پس چون [از حق‏] برگشتند، خدا دلهايشان را برگردانيد،
و خدا مردم نافرمان را هدايت نمى‏‌كند.

«عقل و جهل»
«عقل و هوی»
«عقل و نفس»

«مثال الّاکلنگ برای مبحث عقل و هوا»

امام علی علیه السلام:
«قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ»
«هواهاى نفسانى را با شمشير عقل ريشه كن نما.»

قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ

امام علی علیه السلام:
قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ
حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ 
وَ بَرَقَ لَهُ لاَمِعٌ كَثِيرُ اَلْبَرْقِ 
فَأَبَانَ لَهُ اَلطَّرِيقَ 
وَ سَلَكَ بِهِ اَلسَّبِيلَ 
وَ تَدَافَعَتْهُ اَلْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ اَلسَّلاَمَةِ وَ دَارِ اَلْإِقَامَةِ 
وَ ثَبَتَتْ رِجْلاَهُ بِطُمَأْنِينَةِ بَدَنِهِ فِي قَرَارِ اَلْأَمْنِ وَ اَلرَّاحَةِ 
بِمَا اِسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَى رَبَّهُ
.
به تحقيق (مؤمن) عقل خويش را (با پرهيزكارى و پيروى خدا و رسول) زنده كرده،
و نفس خود را (با رياضت و بندگى و پيروى نكردن از خواهشهاى آن) ميرانده
بطوريكه پهناى او (بدنش) باريك شده، و سختش (دلش) نرم گشته،
و براى او درخشندۀ پُرنور درخشيد (درجه بلند توحيد و خداشناسى را دريافت)
پس درخشندگى آن براى او راه (هدايت و رستگارى) را نمودار كرد،
و به همان روشنائى در راه (حقّ) راه پيمود،
و بابها (ى پارسائى و پرهيزكارى و عبادت) او را (ترقّى داده تا اينكه) به در سلامت و سراى اقامت راندند (هر مرتبه اى از مراتب رياضت و عبادت او را به مرتبه ديگر رساند تا بهشت جاويد را دريافت)
و پاهايش با آرامش بدن در جاى امن و آسوده استوار شد
به سبب چيزى (فكر و انديشه در آثار حقّ) كه دل خود را بكار وا داشت،
و بر اثر آنچه (اطاعت و پيروى) كه پروردگارش را راضى و خوشنود گردانيد.

امام علی علیه السلام:
«اَلْعَقْلُ شَرْعٌ مِنْ داخلٍ، وَ الشّرع عَقْلٌ مِن خارجٍ»
«عقل برای بشر، دین داخلی است، چنان‌که دین برای او، عقل خارجی است.»

امام علی علیه السلام:
اَلْعَقْلُ صَاحِبُ جَيْشِ اَلرَّحْمَنِ 
وَ اَلْهَوَى قَائِدُ جَيْشِ اَلشَّيْطَانِ
وَ اَلنَّفْسُ مُتَجَاذِبَةٌ بَيْنَهُمَا
فَأَيُّهُمَا غَلَبَ كَانَتْ فِي حَيِّزِهِ
.
+ مقاله «توفیق و خذلان»

نور، پا‌ به‌ پایِ عقلِ انسان، در همه جا !
«یعتبر بالنور و الظلام»

امام رضا علیه السلام:
ابْنِ السِّكِّيتِ قَالَ:
فَمَا الْحُجَّةُ عَلَى الْخَلْقِ الْيَوْمَ
فَقَالَ الرِّضَا ع
الْعَقْلُ‏ تَعْرِفُ بِهِ الصَّادِقَ عَلَى اللَّهِ فَتُصَدِّقُهُ
وَ الْكَاذِبَ عَلَى اللَّهِ فَتُكَذِّبُهُ
فَقَالَ ابْنُ السِّكِّيتِ هَذَا هُوَ وَ اللَّهِ الْجَوَابُ.
ابن سکیت از امام رضا علیه السلام پرسید:
امروز حجت خلق چیست؟
امام پاسخ داد:
حجت امروز خرد است که به وسیله آن کسی که بر خداوند راست می‌گوید می‌شناسد و او را تصدیق می‌کند
و کسی که بر خداوند دروغ می‌بندد می‌شناسد و او را تکذیب می‌کند.

حدیث جنود عقل و جهل!

عقل، مجری دستورات نورانی،
بی چون و چرا !
بی برو برگرد !
بی قید و شرط !
غیر مشروط !
بی اندک مخالفتی !
بی سر و صدا !
قاطعانه
!
«absolutely obedient»

امام صادق علیه السلام:
عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ:
كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ مَوَالِيهِ
فَجَرَى ذِكْرُ اَلْعَقْلِ وَ اَلْجَهْلِ
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
اِعْرِفُوا اَلْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا وَ اِعْرِفُوا اَلْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا
بشناسيد عقل و لشكريانش را و جهل و لشكريانش را تا هدايت شويد.
قَالَ سَمَاعَةُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لاَ نَعْرِفُ إِلاَّ مَا عَرَّفْتَنَا
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ اَلْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ خَلَقَهُ مِنَ اَلرُّوحَانِيِّينَ عَنْ يَمِينِ اَلْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ
فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ
و سپس باو فرمود: عقب برو، به عقب رفت، سپس باو فرمود: پيش بيا،پيش آمد.
فَقَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ خَلَقْتُكَ خَلْقاً عَظِيماً وَ كَرَّمْتُكَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِي
قَالَ ثُمَّ خَلَقَ اَلْجَهْلَ مِنَ اَلْبَحْرِ اَلْأُجَاجِ اَلظُّلُمَانِيِّ
فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَلَمْ يُقْبِلْ
و باو فرمود: عقب برو به عقب رفت، سپس باو فرمود: پيش بيا، نيامد!
فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِسْتَكْبَرْتَ فَلُعِنْتَ
ثُمَّ جَعَلَ لِلْعَقْلِ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ جُنْداً
فَلَمَّا رَأَى اَلْجَهْلُ مَا أَكْرَمَ اَللَّهُ بِهِ اَلْعَقْلَ وَ مَا أَعْطَاهُ أَضْمَرَ لَهُ اَلْعَدَاوَةَ
فَقَالَ اَلْجَهْلُ يَا رَبِّ هَذَا خَلْقٌ مِثْلِي خَلَقْتَهُ فَكَرَّمْتَهُ وَ قَوَّيْتَهُ وَ أَنَا ضِدُّهُ فَلاَ قُوَّةَ لِي بِهِ فَأَعْطِنِي مِنَ اَلْجُنْدِ مِثْلَ مَا أَعْطَيْتَهُ
فَقَالَ نَعَمْ فَإِنْ عَصَيْتَنِي بَعْدَ ذَلِكَ أَخْرَجْتُكَ وَ جُنْدَكَ مِنْ رَحْمَتِي
قَالَ رَضِيتُ فَأَعْطَاهُ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ جُنْداً
فَكَانَ مِمَّا أَعْطَاهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْعَقْلِ مِنَ اَلْخَمْسَةِ وَ اَلسَّبْعِينَ اَلْجُنْدَ
اَلْخَيْرُ وَ هُوَ وَزِيرُ اَلْعَقْلِ وَ جَعَلَ ضِدَّهُ اَلشَّرَّ وَ هُوَ وَزِيرُ اَلْجَهْلِ
وَ اَلْإِيمَانُ وَ ضِدَّهُ اَلْكُفْرَ
وَ اَلتَّصْدِيقُ وَ ضِدَّهُ اَلْجُحُودَ
وَ اَلرَّجَاءُ وَ ضِدَّهُ اَلْقُنُوطَ
وَ اَلْعَقْلُ وَ ضِدَّهُ اَلْجَوْرَ
وَ اَلرِّضَا وَ ضِدَّهُ اَلسُّخْطَ
وَ اَلشُّكْرُ وَ ضِدَّهُ اَلْكُفْرَانَ
وَ اَلطَّمَعُ وَ ضِدَّهُ اَلْيَأْسَ
وَ اَلتَّوَكُّلُ وَ ضِدَّهُ اَلْحِرْصَ
وَ اَلْعِلْمُ وَ ضِدَّهُ اَلْجَهْلَ
وَ اَلْفَهْمُ وَ ضِدَّهُ اَلْحُمْقَ
وَ اَلْعِفَّةُ وَ ضِدَّهَا اَلتَّهَتُّكَ
وَ اَلزُّهْدُ وَ ضِدَّهُ اَلرَّغْبَةَ
وَ اَلرِّفْقُ وَ ضِدَّهُ اَلْخُرْقَ
وَ اَلرَّهْبَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْجُرْأَةَ
وَ اَلتَّوَاضُعُ وَ ضِدَّهُ اَلتَّكَبُّرَ
وَ اَلتُّؤَدَةُ وَ ضِدَّهَا اَلتَّسَرُّعَ
وَ اَلْحِلْمُ وَ ضِدَّهُ اَلسَّفَهَ
وَ اَلصَّمْتُ وَ ضِدَّهُ اَلْهَذَرَ
وَ اَلاِسْتِسْلاَمُ وَ ضِدَّهُ اَلاِسْتِكْبَارَ
وَ اَلتَّسْلِيمُ وَ ضِدَّهُ اَلتَّجَبُّرَ
وَ اَلْعَفْوُ وَ ضِدَّهُ اَلْحِقْدَ
وَ اَلرَّحْمَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْقَسْوَةَ
وَ اَلْيَقِينُ وَ ضِدَّهُ اَلشَّكَّ
وَ اَلصَّبْرُ وَ ضِدَّهُ اَلْجَزَعَ
وَ اَلصَّفْحُ وَ ضِدَّهُ اَلاِنْتِقَامَ
وَ اَلْغِنَى وَ ضِدَّهُ اَلْفَقْرَ
وَ اَلتَّذَكُّرُ وَ ضِدَّهُ اَلسَّهْوَ
وَ اَلْحِفْظُ وَ ضِدَّهُ اَلنِّسْيَانَ
وَ اَلتَّعَطُّفُ وَ ضِدَّهُ اَلْقَطِيعَةَ
وَ اَلْقُنُوعُ وَ ضِدَّهُ اَلْحِرْصَ
وَ اَلْمُوَاسَاةُ وَ ضِدَّهَا اَلْمَنْعَ
وَ اَلْمَوَدَّةُ وَ ضِدَّهَا اَلْعَدَاوَةَ
وَ اَلْوَفَاءُ وَ ضِدَّهُ اَلْغَدْرَ
وَ اَلطَّاعَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْمَعْصِيَةَ
وَ اَلْخُضُوعُ وَ ضِدَّهُ اَلتَّطَاوُلَ
وَ اَلسَّلاَمَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْبَلاَءَ
وَ اَلْحُبُّ وَ ضِدَّهُ اَلْبُغْضَ
وَ اَلصِّدْقُ وَ ضِدَّهُ اَلْكَذِبَ
وَ اَلْحَقُّ وَ ضِدَّهُ اَلْبَاطِلَ
وَ اَلْأَمَانَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْخِيَانَةَ
وَ اَلْإِخْلاَصُ وَ ضِدَّهُ اَلشِّرْكَ
وَ اَلشَّهَامَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْبَلاَدَةَ
وَ اَلْفِطْنَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْغَبَاوَةَ
وَ اَلْمَعْرِفَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْإِنْكَارَ
وَ اَلْمُدَارَاةُ وَ ضِدَّهَا اَلْمُكَاشَفَةَ
وَ سَلاَمَةُ اَلْغَيْبِ وَ ضِدَّهَا اَلْمُمَاكَرَةَ
وَ اَلْكِتْمَانُ وَ ضِدَّهُ اَلْإِفْشَاءَ
وَ اَلصَّلاَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْإِضَاعَةَ
وَ اَلصَّوْمُ وَ ضِدَّهُ اَلْإِفْطَارَ
وَ اَلْجِهَادُ وَ ضِدَّهُ اَلنُّكُولَ
وَ اَلْحَجُّ وَ ضِدَّهُ نَبْذَ اَلْمِيثَاقِ
وَ صَوْنُ اَلْحَدِيثِ وَ ضِدَّهُ اَلنَّمِيمَةَ
وَ بِرُّ اَلْوَالِدَيْنِ وَ ضِدَّهُ اَلْعُقُوقَ
وَ اَلْحَقِيقَةُ وَ ضِدَّهَا اَلرِّيَاءَ
وَ اَلْمَعْرُوفُ وَ ضِدَّهُ اَلْمُنْكَرَ
وَ اَلسَّتْرُ وَ ضِدَّهُ اَلتَّبَرُّجَ 
وَ اَلتَّقِيَّةُ وَ ضِدَّهَا اَلْإِذَاعَةَ
وَ اَلْإِنْصَافُ وَ ضِدَّهُ اَلْحَمِيَّةَ
وَ اَلنَّظَافَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْقَذَارَةَ
وَ اَلْحَيَاءُ وَ ضِدَّهُ اَلْخَلْعَ
وَ اَلْقَصْدُ وَ ضِدَّهُ اَلْعُدْوَانَ
وَ اَلرَّاحَةُ وَ ضِدَّهَا اَلتَّعَبَ
وَ اَلسُّهُولَةُ وَ ضِدَّهَا اَلصُّعُوبَةَ
وَ اَلْبَرَكَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْمَحْقَ
وَ اَلْعَافِيَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْبَلاَءَ
وَ اَلْقَوَامُ وَ ضِدَّهُ اَلْمُكَاثَرَةَ
وَ اَلْحِكْمَةُ وَ ضِدَّهَا النقاوة [اَلْهَوَى]
وَ اَلْوَقَارُ وَ ضِدَّهُ اَلْخِفَّةَ
وَ اَلسَّعَادَةُ وَ ضِدَّهَا اَلشَّقَاوَةَ
وَ اَلتَّوْبَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْإِصْرَارَ
وَ اَلاِسْتِغْفَارُ وَ ضِدَّهُ اَلاِغْتِرَارَ
وَ اَلْمُحَافَظَةُ وَ ضِدَّهَا اَلتَّهَاوُنَ
وَ اَلدُّعَاءُ وَ ضِدَّهُ اَلاِسْتِنْكَافَ
وَ اَلنَّشَاطُ وَ ضِدَّهُ اَلْكَسَلَ
وَ اَلْفَرَحُ وَ ضِدَّهُ اَلْحَزَنَ
وَ اَلْأُلْفَةُ وَ ضِدَّهَا اَلْفُرْقَةَ
وَ اَلسَّخَاءُ وَ ضِدَّهَا اَلْبُخْلَ
وَ لاَ تَجْتَمِعُ هَذِهِ اَلْخِصَالُ كُلُّهَا مِنْ أَجْنَادِ اَلْعَقْلِ إِلاَّ فِي نَبِيٍّ أَوْ وَصِيٍّ أَوْ مُؤْمِنٍ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ
وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِكَ مِنْ مَوَالِينَا فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لاَ يَخْلُو مِنْ أَنْ يَكُونَ فِيهِ بَعْضُ هَذِهِ اَلْجُنُودِ حَتَّى يَسْتَكْمِلَ وَ يَتَّقِيَ مِنْ جُنُودِ اَلْجَهْلِ
فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ فِي اَلدَّرَجَةِ اَلْعُلْيَا مَعَ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ اَلْأَوْصِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ
وَ إِنَّمَا يُدْرَكُ اَلْحَقُّ بِمَعْرِفَةِ اَلْعَقْلِ وَ جُنُودِهِ وَ مُجَانَبَةِ اَلْجَهْلِ وَ جُنُودِهِ
و جز اين نيست كه فهم و درك حق و حقيقت به شناختن عقل و لشكريان اوست و دورى نمودن از جهل و لشكريان اوست.
وَ عَصَمَنَا اَللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ لِطَاعَتِهِ وَ مَرْضَاتِهِ.

امام کاظم علیه السلام:
يَا هِشَامُ
نُصِبَ اَلْخَلْقُ لِطَاعَةِ اَللَّهِ وَ لاَ نَجَاةَ إِلاَّ بِالطَّاعَةِ
وَ اَلطَّاعَةُ بِالْعِلْمِ وَ اَلْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ وَ اَلتَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ يُعْتَقَدُ
وَ لاَ عِلْمَ إِلاَّ مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِيٍّ
وَ مَعْرِفَةُ اَلْعَالِمِ بِالْعَقْلِ
.
اى هشام!
آفريدگان براى فرمانبردارى از خدا آفريده شده‌اند و نجاتى جز در فرمانبردارى نيست
و فرمانبردارى با دانش و دانش با يادگيرى و يادگيرى با خرد استوار گردد
و دانش جز از دانشمند ربّانى به دست نيايد
و شناخت دانشمند به خرد حاصل گردد.

يَا هِشَامُ
أَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
قُلْ لِعِبَادِي لاَ يَجْعَلُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْيَا
فَيَصُدَّهُمْ عَنْ ذِكْرِي وَ عَنْ طَرِيقِ مَحَبَّتِي وَ مُنَاجَاتِي
أُولَئِكَ قُطَّاعُ اَلطَّرِيقِ مِنْ عِبَادِي
إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلاَوَةَ مَحَبَّتِي وَ مُنَاجَاتِي مِنْ قُلُوبِهِمْ.
اى هشام!
خداى تعالى به داود وحى كرد:
به بندگانم بگو كه ميان من و خويشتن دانشمند فريفتۀ دنيا را ننهند
كه آنان را از ياد من و از راه دوستدارى من و مناجات با من باز مى‌دارد،

آنان راهزنان بندگانم هستند، به راستى كمترين كارى كه با آنان كنم اين است كه شيرينى دوستدارى من و مناجات با من را از دلهايشان بردارم.

يَا هِشَامُ
أَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
يَا دَاوُدُ
حَذِّرْ وَ أَنْذِرْ أَصْحَابَكَ عَنْ حُبِّ اَلشَّهَوَاتِ
فَإِنَّ اَلْمُعَلَّقَةَ قُلُوبُهُمْ بِشَهَوَاتِ اَلدُّنْيَا قُلُوبُهُمْ مَحْجُوبَةٌ عَنِّي.
اى هشام!
خداى تعالى به داود عليه السّلام وحى فرمود:
اى داود! يارانت را از دوستدارى شهوات دور دار و بترسان؛
زيرا دلبستگان شهوات دنيا، دل‌هايشان از [ياد] من در حجاب است.
+ «چرا مردم با آن كه خِرد دارند، نمی‏فهمند؟»

بلقیس، بانوی عاقله!

عاقل، دانشمندِ فریفته‌ی دنیا را می‌شناسد!

با چی این راهزنان رو بشناسیم؟!
اگه مثل بلقیس عاقل باشی با این علامت، براحتی این راهزنان رو میشناسی:
«وَ الْعَقْلِ مِنْ بِلْقِيسَ‏ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً …»
«قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ»
[ملكه‏] گفت:
«پادشاهان چون به شهرى درآيند، آن را تباه و عزيزانش را خوار مى‏‌گردانند، و اين گونه مى‌‏كنند.»

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه):
قالَتْ لَهُمْ
إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً
فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ
ثُمَّ قَالَتْ
إِنْ کَانَ هَذَا نَبِیّاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ کَمَا یَدَّعِی فَلَا طَاقَهًَْ لَنَا بِهِ فَإِنَ اللَّهَ لَا یُغْلَبُ
وَ لَکِنْ سَأَبْعَثُ إِلَیْهِ بِهَدِیَّهًٍْ فَإِنْ کَانَ مَلِکاً یَمِیلُ إِلَی الدُّنْیَا قَبِلَهَا وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَا یَقْدِرُ عَلَیْنَا
فَبَعَثَتْ إِلَیْهِ حُقّاً فِیهِ جَوْهَرَهًٌْ عَظِیمَهًٌْ وَ قَالَتْ لِلرَّسُولِ:
قُلْ لَهُ یَثْقُبُ هَذِهِ الْجَوْهَرَهًَْ بِلَا حَدِیدٍ وَ لَا نَارٍ

فَأَتَاهُ الرَّسُولُ بِذَلِکَ
فَأَمَرَ سُلَیْمَانُ علیه السلام بَعْضَ جُنُودِهِ مِنَ الدِّیدَانِ
فَأَخَذَ خَیْطاً فِی فَمِهِ ثُمَّ ثَقَبَهَا وَ أَخْرَجَ الْخَیْطَ مِنَ الْجَانِبِ الْآخَرِ

وَ قَالَ سُلَیْمَانُ علیه السلام لِرَسُولِهَا
فَما آتانِیَ اللهُ خَیْرٌ مِمَّا آتاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها أَیْ لَا طَاقَهًَْ وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ
فَرَجَعَ إِلَیْهَا الرَّسُولُ فَأَخْبَرَهَا بِذَلِکَ وَ بِقُوَّهًِْ سُلَیْمَانَ علیه السلام
فَعَلِمَتْ أَنَّهُ لَا مَحِیصَ لَهَا فَارْتَحَلَتْ وَ خَرَجَتْ نَحْوَ سُلَیْمَان علیه السلام.

علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه): 
بلقیس به آنان گفت:
إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً»
خداوند فرمود: «وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ»
سپس گفت:
«حال اگر این فرد همان‌طور که ادّعا می‌کند، پیامبر خدا باشد، ما در برابر او قدرتی نداریم،
امّا اگر فردی دروغگو باشد، در برابر او ایستادگی می‌کنیم،
امّا بدانید که پادشاهان وقتی به سرزمینی هجوم می‌بردند،
آنجا را ویران‌کرده و اهل آن را نابود می‌سازند،
پس من پیشنهاد می‌دهم، هدیه‌ای به‌سوی او بفرستیم،
اگر او پادشاهی دنیا طلب باشد، تمایل به متاع دنیوی دارد و هدیه‌ی ما را می‌پذیرد
و ما متوجّه می‌شویم که او پیامبر نیست و قدرت تسلّط بر ما را ندارد
»،
پس صندوقی به‌سوی او فرستادند که در آن گوهری بسیار درشت و درخشان قرار داشت
و به فرستاده‌ی خود گفت:
«به او بگو این گوهر را بدون استفاده از آتش و آهن سوراخ کند».
فرستاده با آن هدیه به نزد سلیمان (علیه السلام) آمد و پیام بلقیس را ابلاغ نمود،
پس سلیمان (علیه السلام) به یکی از سربازانش که از گروه کرمها بود دستور داد که نخی را به دهان بگیرد و مروارید را سوراخ کند و نخ را از سوی دیگر بیرون آورد، و کرم چنان کرد،
سپس به فرستاده‌ی ملکه سبا گفت:
«آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است
بلکه شما هستید که به هدیه‌هایتان خوشحال می‌شوید!
به‌ سوی آنان بازگرد [و اعلام کن]
با لشکریانی به سراغ آنان می‌آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند.
فرستاده به نزد ملکه آمد و از قدرت الهی سلیمان (علیه السلام) به او خبر داد،
بلقیس متوجّه شد که سلیمان (علیه السلام) پیامبر است و هیچ گریزی از او ندارند،
پس به‌جانب سلیمان (علیه السلام) کوچ کرد.

+ «بیض – حدیث امام سجاد علیه السلام در مورد:
قُلُوبٌ بِيضٌ مُضِيئَةٌ – قُلُوبٌ سُودٌ مُدْلَهِمَّةٌ»
قلبهای تاریک اهل حسادت که با خوار کردن عزیزان و عزیز کردن ذلیلان،
ایجاد تباهی و فساد میکنند:

… فَيَقُولُ اللَّهُ
أُولَئِكَ الْأَشْقِيَاءُ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً
تِلْكَ قُلُوبٌ خَاوِيَةٌ مِنَ الْخَيْرَاتِ
خَالِيَةٌ مِنَ الطَّاعَاتِ
مُصِرَّةٌ عَلَى الْمُوذِيَاتِ الْمُحَرَّمَاتِ
تَعْتَقِدُ تَعْظِيمَ مَنْ أَهَنَّاهُ وَ تَصْغِيرَ مَنْ فَخَّمْنَاهُ وَ بَجَّلْنَاهُ …

خداوند به شیطان اجازه تسلط بر عقل مومن رو نداده!

امام صادق علیه السلام:
إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَبْتَلِي اَلْمُؤْمِنَ بِكُلِّ بَلِيَّةٍ وَ يُمِيتُهُ بِكُلِّ مِيتَةٍ وَ لاَ يَبْتَلِيهِ بِذَهَابِ عَقْلِهِ
أَ مَا تَرَى أَيُّوبَ كَيْفَ سُلِّطَ إِبْلِيسُ عَلَى مَالِهِ وَ عَلَى وُلْدِهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ وَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مِنْهُ
وَ لَمْ يُسَلَّطْ عَلَى عَقْلِهِ تُرِكَ لَهُ لِيُوَحِّدَ اَللَّهَ بِهِ
.
خداى عز و جل مؤمن را بهر بلائى مبتلا كند و بهر مرگى بميراند. ولى برفتن عقلش مبتلا نكند،
مگر ايوب را نمى‌بينى كه خدا چگونه شيطان را بر مال و فرزند و همسر او و هر چه داشت مسلط‍‌ كرد،
ولى بر عقلش مسلط‍‌ نكرد، تا با آن خدا را بيگانگى بپرستد.

عقلِ رو به نور، مهار نادانی است!
عقلِ پشت به نور، نمی فهمد!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
إِنَّ اَلْعَقْلَ عِقَالٌ مِنَ اَلْجَهْلِ
وَ اَلنَّفْسَ مِثْلُ أَخْبَثِ اَلدَّوَابِّ
فَإِنْ لَمْ تُعْقَلْ حَارَتْ
فَالْعَقْلُ عِقَالٌ مِنَ اَلْجَهْلِ.

خرد بازدارندۀ از نادانى است،
و نفس به مثابۀ پليدترين حيوانات مى‌باشد
كه اگر بازداشته نشود سرگردان شود،
پس خرد مهار نادانى است.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی