Staring at the light!
«شکر» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عَيْنٌ شَکری»
قلبی که با نور، «چشم و دلش سیره!»
«فرس شکور»: اسبی که چشمش به آخور خودشه، و با همون، «چشم و دلش سیره»
و به آخور بقیه اسبها کاری نداره و نگاه هم بهشون نمیکنه!
+(چه نور زیبایی! الله اکبر!!!)
+ «کلأ – عَيْنٌ كَلْوءٌ: چشمى كه بيدار ماند و بخواب نرود.»
نوری که نمیتونی ازش دل بکنی!
نمیتونی چشم ازش برداری!
نمیتونی دوستش نداشته باشی!
نمیتونی بیخیالش بشی!
نوری که ازش خوشت میاد!
نوری که وادارت میکنه نورانی بشه! سیمای نورانی!
به این میگن «عشق»!
به این میگن «شکر»!
به این میگن «رضا»!
هزار واژه نمیتونن این صحنه زیبا رو که این نوزاد داره مادرشو تماشا میکنه، وصف کنند!
به این میگن: «معرفة الله»! به این میگن «معرفة الامام بالنورانیة»! به این میگن «نور آشنایی»!
با وجود اینکه برای اولین باره مادرشو میبینه (قبل از تولد که صورت مادر رو ندیده)،
اما چنان به چهره زیبای مادر خیره شده، انگاری هزار ساله اونو میشناسه! تو گویی قبلا اونو دیده! حدیث زیبای یمنیها در مقاله «نور داخلی + نور خارجی».
حسود، چشم از تمنّاهاش بر نمیداره،
اهل نور چشم از نور تقدیراتش بر نمیداره! «نار و نور»
نوری که به شدت بهش رغبت داری «لیلة الرغائب!»
این نورِ دلربا، برای قلبت، متجلّی شده!
اینم عین شکرای بعضی از خانمها!
«شکرِ نعمت - کفرانِ نعمت»
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
اَلطَّاعِمُ اَلشَّاكِرُ لَهُ مِنَ اَلْأَجْرِ كَأَجْرِ اَلصَّائِمِ اَلْمُحْتَسِبِ
وَ اَلْمُعَافَى اَلشَّاكِرُ لَهُ مِنَ اَلْأَجْرِ كَأَجْرِ اَلْمُبْتَلَى اَلصَّابِرِ
وَ اَلْمُعْطَى اَلشَّاكِرُ لَهُ مِنَ اَلْأَجْرِ كَأَجْرِ اَلْمَحْرُومِ اَلْقَانِعِ.
خورندۀ شكرگزار اجرش مانند روزهدار خداجوست،
و تندرست شكرگزار اجر گرفتار دردمند صابر را دارد،
و بخشندۀ شكرگزار اجر محروم قناعت كار را دارد.
امام صادق علیه السلام:
عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
إِنِّي سَأَلْتُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَرْزُقَنِي مَالاً فَرَزَقَنِي
وَ إِنِّي سَأَلْتُ اَللَّهَ أَنْ يَرْزُقَنِي وَلَداً فَرَزَقَنِي وَلَداً
وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَرْزُقَنِي دَاراً فَرَزَقَنِي
وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ اِسْتِدْرَاجاً
فَقَالَ أَمَا وَ اَللَّهِ مَعَ اَلْحَمْدِ فَلاَ .
عمر بن يزيد گويد: بامام صادق عليه السّلام عرضكردم:
من از خداى عز و جل مال خواستم بمن روزى كرد
و باز از او فرزند خواستم، بمن روزى كرد،
و از او خواستم به من منزل دهد، روزى كرد،
ميترسم از اينكه اين استدراج باشد،
فرمود: به خدا با سپاسگزارى استدراج نيست.
امام رضا علیه السلام:
اِتَّقُوا اَللَّهَ وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاضُعِ وَ اَلشُّكْرِ وَ اَلْحَمْدِ
إِنَّهُ كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ رَجُلٌ فَأَتَاهُ فِي مَنَامِهِ مَنْ قَالَ لَهُ
إِنَّ لَكَ نِصْفَ عُمُرِكَ سَعَةً فَاخْتَرْ أَيَّ اَلنِّصْفَيْنِ شِئْتَ
فَقَالَ إِنَّ لِي شَرِيكاً فَلَمَّا أَصْبَحَ اَلرَّجُلُ قَالَ لِزَوْجَتِهِ قَدْ أَتَانِي فِي هَذِهِ اَللَّيْلَةِ رَجُلٌ فَأَخْبَرَنِي أَنَّ نِصْفَ عُمُرِي لِي سَعَةً فَاخْتَرْ أَيَّ اَلنِّصْفَيْنِ شِئْتَ
فَقَالَتْ لَهُ زَوْجَتُهُ اِخْتَرِ اَلنِّصْفَ اَلْأَوَّلَ وَ تَعَجِّلِ الْعَافِيَةَ لَعَلَّ اللَّهَ سَيَرْحَمُنَا وَ يُتِمُّ لَنَا النِّعْمَةَ
فَلَمَّا كَانَ فِي اللَّيْلَةِ الثَّانِيَةِ أَتَى الْآتي فَقَالَ مَا اخْتَرْتَ فَقَالَ اخْتَرْتُ النِّصْفَ الْأَوَّلَ
فَقَالَ لَكَ ذَاكَ فَأَقْبَلَتْ عَلَيْهِ اَلدُّنْيَا فَكَانَ كُلَّمَا كَانَتْ نِعْمَةٌ قَالَتْ زَوْجَتُهُ جَارُكَ فُلاَنٌ مُحْتَاجٌ فَصِلْهُ وَ تَقُولُ قَرَابَتُكَ فُلاَنٌ فَتُعْطِيهِ
وَ كَانُوا كَذَلِكَ كُلَّمَا جَاءَتْهُمْ نِعْمَةٌ أَعْطَوْا وَ تَصَدَّقُوا وَ شَكَرُوا
فَلَمَّا كَانَ لَيْلَةٌ مِنَ اَللَّيَالِي أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ يَا هَذَا إِنَّ اَلنِّصْفَ قَدِ اِنْقَضَى فَمَا رَأْيُكَ
قَالَ لِي شَرِيكٌ فَلَمَّا أَصْبَحَ اَلصُّبْحُ قَالَ لِزَوْجَتِهِ أَتَانِي اَلرَّجُلُ فَأَعْلَمَنِي أَنَّ اَلنِّصْفَ قَدِ اِنْقَضَى
فَقَالَتْ لَهُ زَوْجَتُهُ
قَدْ أَنْعَمَ اَللَّهُ عَلَيْنَا فَشَكَرْنَا وَ اَللَّهُ أَوْلَى بِالْوَفَاءِ
قَالَ فَإِنَّ لَكَ تَمَامَ عُمُرِكَ.
از خدا بپرهيزيد و فروتن و شكرگزار و ستايشكننده باشيد،
همانا در قوم بنى اسرائيل مردى زندگى مىكرد كه شبى شخصى به خوابش آمد و به او گفت:
نيمى از عمرت را در وسعت و راحتى خواهى گذراند،
اينك هر كدام از نصف را كه مىخواهى انتخاب كن؛
آن مرد گفت:مرا شريكى است،پس چون صبح شد به همسرش گفت:
امشب مردى به خواب من آمد و به من خبر داد كه نصف عمرم در آسايش است،
و گفت هر يك از دو نصف را كه مىخواهى انتخاب كن؛
همسرش گفت:نصف اول را اختيار كن،گفت:به خاطر تو همين كار را مىكنم.
در اين هنگام دنيا به او روى آورد،دائما به او نعمت مىرسيد.
همسرش به او گفت:فلان همسايهات محتاج است به او برس،
و مىگفت:قوم و خويش تو فلانى است نيازش را بر آور.
و به همين حالت بودند و هر چه نعمت به آنها عطا مىشد مىبخشيدند و صدقه مىدادند و شكر مىكردند.
چون شبى از شبها رسيد،آن مرد به خوابش آمد و گفت:
اى مرد! نصف عمر تو گذشت، نظرت چيست؟
گفت:من شريكى دارم،چون صبح شد به همسرش گفت: آن مرد به خوابم آمد و به من اعلام كرد كه نصف عمر من گذشت.
همسرش به او گفت:
خداوند به ما نعمت داد و ما شكر كرديم و خداوند سزاوارتر به وفاست.
آن مرد گفت: اكنون تمام عمرت در نعمت و رفاه خواهى بود.
امام علی علیه السلام:
«زِيَادَةُ اَلشُّكْرِ وَ صِلَةُ اَلرَّحِمِ تَزِيدَانِ اَلنِّعَمَ وَ تَفْسَحَانِ فِي اَلْأَجَلِ.»
«شكرگزارى فراوان و صله رحم، نعمت ها را زياد مى كنند و بر مُهلت زندگى مى افزايند.»
امام صادق علیه السلام:
مَكْتُوبٌ فِي اَلتَّوْرَاةِ
اُشْكُرْ مَنْ أَنْعَمَ عَلَيْكَ وَ أَنْعِمْ عَلَى مَنْ شَكَرَكَ
فَإِنَّهُ لاَ زَوَالَ لِلنَّعْمَاءِ إِذَا شُكِرَتْ وَ لاَ بَقَاءَ لَهَا إِذَا كُفِرَتْ
وَ اَلشُّكْرُ زِيَادَةٌ فِي اَلنِّعَمِ وَ أَمَانٌ مِنَ اَلْغِيَرِ .
سپاس و تشكر كن از كسى كه نعمت بتو داده
و انعام و احسان نما بر آن كس كه از تو تشكر و سپاس مىنمايد.
چون هنگامى كه در برابر نعمت سپاسگزارى شد آن نعمت زوال و فنا ندارد
و اگر كفران و ناسپاسى شد بقاء ندارد.
و شكر موجب ازدياد نعمت و ايمنى از تغیير و تبدیل او است.
أَنَّ عِيسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَرَّ عَلَى رَجُلٍ أَعْمَى مَجْذُومٍ مَبْرُوصٍ مَفْلُوجٍ فَسَمِعَ مِنْهُ يَشْكُرُ و يَقُولُ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي عَافَانِي مِنْ بَلاَءٍ اُبْتُلِيَ بِهِ أَكْثَرُ اَلْخَلْقِ
فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا بَقِيَ مِنْ بَلاَءٍ لَمْ يُصِبْكَ
قَالَ عَافَانِي مِنْ بَلاَءٍ هُوَ أَعْظَمُ اَلْبَلاَيَا وَ هُوَ اَلْكُفْرُ
فَمَسَّهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَشَفَاهُ اَللَّهُ مِنْ تِلْكَ اَلْأَمْرَاضِ وَ حَسُنَ وَجْهُهُ فَصَاحَبَهُ وَ هُوَ يَعْبُدُ مَعَهُ .
نقل شده كه عيسى بن مريم به كسى كه نابينا و جذامى و فلج و داراى مرض برص بود عبور كرد.
حضرت متوجه شد كه اين شخص دارد شكر خدا را ميكند و ميگويد
حمد و سپاس خداوند را كه مرا از بليه و امراضى كه بيشتر مردم به آن مبتلى هستند عافيت داده.
عيسى بن مريم عليهما السّلام فرمود.
چه بليهاى مانده كه تو به آن مبتلا نشدهاى؟
عرض كرد خداوند مرا از بزرگترين بلاها نجات داده و او كفر و انكار خدا است.
حضرت دستى به بدن او كشيد و در نتيجه خداوند او را از اين امراض گوناگون شفا داده و خوش صورت شد و او از ياران عيسى شده و مشغول عبادت شد.
امام صادق علیه السلام:
فِيمَا أَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
يَا مُوسَى اُشْكُرْنِي حَقَّ شُكْرِي
فَقَالَ يَا رَبِّ وَ كَيْفَ أَشْكُرُكَ حَقَّ شُكْرِكَ وَ لَيْسَ مِنْ شُكْرٍ أَشْكُرُكَ بِهِ إِلاَّ وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ
قَالَ يَا مُوسَى اَلْآنَ شَكَرْتَنِي حِينَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِكَ مِنِّي.
در ضمن آنچه خداى عز و جل بموسى عليه السّلام وحى فرمود اين بود:
اى موسى: مرا چنان كه سزاوار است شكرگزار،
عرضكرد: پروردگارا! تو را چگونه چنان كه سزاوار است شكر گزارم،
در صورتى كه هر شكرى كه تو را نمايم، آن هم نعمتى است كه تو بمن عطا فرمودهئى؟
فرمود: اى موسى!
اكنون كه دانستى آن شكرگزاريت هم از من است، مرا شكر كردى (چنان كه سزاوار من است).
امام صادق عليه السّلام:
فِي كُلِّ نَفَسٍ مِنْ أَنْفَاسِكَ شُكْرٌ لاَزِمٌ لَكَ بَلْ أَلْفٌ وَ أَكْثَرُ
وَ أَدْنَى اَلشُّكْرِ رُؤْيَةُ اَلنِّعْمَةِ مِنَ اَللَّهِ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ يَتَعَلَّقُ اَلْقَلْبُ بِهَا دُونَ اَللَّهِ وَ اَلرِّضَا بِمَا أَعْطَاهُ وَ أَنْ لاَ تَعْصِيَهُ بِنِعْمَتِهِ وَ تُخَالِفَهُ بِشَيْءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ بِسَبَبِ نِعْمَتِهِ
وَ كُنْ لِلَّهِ عَبْداً شَاكِراً عَلَى كُلِّ حَالٍ تَجِدِ اَللَّهَ رَبّاً كَرِيماً عَلَى كُلِّ حَالٍ
وَ لَوْ كَانَ عِنْدَ اَللَّهِ عِبَادَةٌ تَعَبَّدَ بِهَا عِبَادَهُ اَلْمُخْلَصِينَ أَفْضَلَ مِنَ اَلشُّكْرِ عَلَى كُلِّ حَالٍ لَأَطْلَقَ لَفْظَهُ فِيهِمْ مِنْ جَمِيعِ اَلْخَلْقِ بِهَا
فَلَمَّا لَمْ يَكُنْ أَفْضَلَ مِنْهَا خَصَّهَا مِنْ بَيْنِ اَلْعِبَادَاتِ وَ خَصَّ أَرْبَابَهَا فَقَالَ وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبٰادِيَ اَلشَّكُورُ
وَ تَمَامُ اَلشُّكْرِ اِعْتِرَافُ لِسَانِ اَلسِّرِّ خَاضِعاً لِلَّهِ تَعَالَى بِالْعَجْزِ عَنْ بُلُوغِ أَدْنَى شُكْرِهِ
لِأَنَّ اَلتَّوْفِيقَ لِلشُّكْرِ نِعْمَةٌ حَادِثَةٌ يَجِبُ اَلشُّكْرُ عَلَيْهَا وَ هِيَ أَعْظَمُ قَدْراً وَ أَعَزُّ وُجُوداً مِنَ اَلنِّعْمَةِ اَلَّتِي مِنْ أَجْلِهَا وُفِّقْتَ لَهُ فَيَلْزَمُكَ عَلَى كُلِّ شُكْرٍ شُكْرٌ أَعْظَمُ مِنْهُ إِلَى مَا لاَ نِهَايَةَ لَهُ مُسْتَغْرِقاً فِي نِعْمَتِهِ قَاصِراً عَاجِزاً عَنْ دَرْكِ غَايَةِ شُكْرِهِ وَ أَنَّى يَلْحَقُ اَلْعَبْدُ شُكْرَ نِعْمَةِ اَللَّهِ وَ مَتَى يَلْحَقُ صَنِيعُهُ بِصَنِيعِهِ وَ اَلْعَبْدُ ضَعِيفٌ لاَ قُوَّةَ لَهُ أَبَداً إِلاَّ بِاللَّهِ وَ اَللَّهُ غَنِيٌّ عَنْ طَاعَةِ اَلْعَبْدِ قَوِيٌّ عَلَى مَزِيدِ اَلنِّعَمِ عَلَى اَلْأَبَدِ
فَكُنْ لِلَّهِ عَبْداً شَاكِراً عَلَى هَذَا اَلْأَصْلِ تُرَى اَلْعَجَبَ.
براى هر نفسى شكرى لازم بلكه هزار شكر يا بيشتر
و كمترين درجۀ شكر اين است كه نعمت را فقط از خدا بدانى و اسباب و علت ديگرى جز خدا در دل تو جا نداشته باشد و اينكه بعطاى او راضى و خشنود باشى
و اينكه نعمت او را در راه گناه و معصيت او بكار نبرى
و هيچ گونه مخالفتى با اوامر و نواهى او نداشته باشى
و در هر حال بندۀ شاكر و سپاسگزارى باشى كه خداوند را پروردگار كريم و بزرگوارى خواهى ديد در جميع احوال.
و اگر از نظر خدا عبادتى كه بندگان با اخلاص انجام مىدهند بهتر و برتر از شكر بود آن عبادت را نام ميبرد ولى چون افضل و پرارزشتر از صفت شكر عبادتى نيست از ميان عبادات مخصوصا شكر را تذكر داده و عبادتكنندگان را به اين صفت توجه داده و فرمود: (و قليل من عبادى الشكور)
و شكر تام و كامل اين است كه با زبان دل خاضعانه اعتراف به عجز از انجام كوچكترين شكر بنمايد چون موفقيت به شكر و سپاس خود نعمت تازهاى است كه شكرى ديگر لازم دارد و اين موفقيت با ارزشتر و پرقيمتتر از آن نعمتى است كه موفق بشكر آن شده بود بنا بر اين چون هر شكرى خود نعمتى است بزرگتر پس شكر بيشتر و برتر از شكر سابق لازم است و همين طور تا بينهايت كه انسان شكرگزار غرق در نعمت حق است و از رسيدن به غايت و نهايت شكر قاصر و عاجز است
و چگونه ميتواند شكر بنده با نعمت خدا و احسان و عمل او با احسان خدا برابرى كند با اينكه بنده ضعيف و ناتوان است و نيروئى جز بوسيلۀ خدا ندارد و خداست كه از اطاعت و عبادت بندهاش بىنياز و قدرت بر افزايش نعمت الى الابد دارد پس بايد بندۀ سپاسگزار باشى
و بنا بر اين اصل و پايه، حقيقت شگفتانگيزى خواهى ديد.