“The Pure and Unclouded Heart Recognizes Its Light: Except Your Sincere Servants!”
(إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ)
A pure heart — free from envy, pride, and deception — does not just seek the light; it recognizes it.
It remembers.
It was shaped by that light in the beginning,
and it yearns to return to it.
The whispers of the world, the tricks of the ego, and the schemes of Satan — none of them hold power over a heart that has been cleansed.
As the Qur’an declares through the very words of the adversary himself:
“Except Your sincere servants — I have no authority over them.”
(إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ)
These are the hearts that know.
These are the hearts that glow.
These are the hearts that endure.
Let us seek sincerity not as a virtue among others,
but as the very shield against the forces that seek to extinguish our inner flame.
For in the realm of Divine Truth,
only pure light recognizes pure light.
«خلص» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«خَلَصَ الماءُ مَن الكَدَر: آب صاف شد.»
(دستگاه تصفیه آب)
«خلاصة السمن: و هو ما يلقى فيه تمر أو سويق ليخلص به من بقايا اللبن.»
«الخُلَاصَة: آنچه از روغن كه خالص و زدوده شده باشد.»
«قلب باید از حسد صاف بشه! صاف صاف!»
«نور، فرایند تصفیه قلب از سیئه حسد است!»
«قلبِ صاف!» + «قَوْمٌ رَقِيقَةٌ قُلُوبُهُمْ رَاسِخٌ إِيمَانُهُمْ»
«قلبِ صاف (قلبِ بی غلّ و غش)، صاحبِ نورشو، معلّمشو، براحتی میشناسه!»
«خلص الى فلان: وصل اليه»
انگاری هر آیت، فرصتی برای خالص شدن و نزدیکتر شدن «قرب» به منبع نور است.
قلبِ صاف و بیغِلّ و غَش، نورش را میشناسد!
إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ!
آبِ زلال را ببین…
وقتی از گلآلودی پاک شد، تصویر آسمان در آن پیداست!
قلب آدمی هم همینطور است؛
وقتی از حسادت، کینه، رقابت، و قضاوت پاک شد،
تصویر نور خدا در آن تابان میشود!
«مُخلَص» یعنی کسی که قلبش تصفیه شده…
صافِ صاف… بیغل و غش…
و به همین خاطر، نورِ معلم ربانیاش را «میشناسد»،
صدای فرشته مهربان را «میشنود»،
و آیههای الهی را «میفهمد»!
هر وقت در تاریکی ماندی…
اول نپرس چراغ کو؟
بپرس: آیا شیشه دلم را از غبار حسد پاک کردهام؟!
«نور»، مسیر شفاف است…
و قلب صاف، تنها وسیله برای رسیدن به نور است!
«خَلَصَ الماءُ من الكَدَر»؛ آب وقتی تصفیه میشود، زلال و قابل نوشیدن میشود.
قلب انسان نیز برای اینکه جایگاه نور الهی و علم ولایی شود، باید از آلودگیهای درونی یعنی حسادت پاک شود. این همان «تصفیهٔ نورانی قلب» است؛ همان فرایند رهایی از «کَدَر»های باطنی.
در فرهنگ لغات میخوانیم:
«خَلَصَ» یعنی: پاک شدن، صاف شدن، تصفیه شدن.
«خُلاصة السمن» یعنی: روغن خالصی که از ناخالصی شیر جدا شده.
«خَلَصَ إلى فُلان» یعنی: به او رسید، به او نزدیک شد.
بنابراین، «مُخلَص شدن» یعنی عبور از فرایند تصفیه قلب و رسیدن به نور؛ به خدا؛ به ولیّ خدا.
…
الاخلاص، النور الولایة:
نور، خودش فرایند تصفیه است.
نور، همان چیزی است که «غلّ» و «غش» حسد را از قلب میزداید.
نور، همان دستگاه تصفیهای است که خداوند در آیاتش قرار داده تا قلب مؤمن، به مقام «مخلَص» برسد.
إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
یعنی آنهایی که تو خودت آنها را خالص کردهای، شیطان بر آنها راه ندارد.
قلبی که با نورِ علمِ آنلاینِ فرشتهٔ مهربان تغذیه میشود، به تدریج از حسادتها، مقایسهها، رقابتهای بیمار، و کینههای ریشهدار، پاک میشود.
این قلب، چون «صاف» شده، به راحتی نور معلم ربانی خودش را میشناسد. چون میان او و نور، مانعی نیست.
«قلب صاف» همان قلبیست که در حدیث یمنیها فرمودند:
قَوْمٌ رَقِيقَةٌ قُلُوبُهُمْ، رَاسِخٌ إِيمَانُهُمْ.
دلهایشان نرم و سبکبال است و ایمانشان ریشهدار.
…
هر آیه، یک فرصت برای خالص شدن است.
هر حادثهٔ زندگی، یک موقعیت برای تصفیهٔ قلب است.
«مُخلَص» شدن، هدف مسیر عبودیت است.
«إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ»
راهش هم ساده است:
در برابر نور، نرم شو!
در برابر حسد، مقاومت کن!
در برابر دعوت معلم ربانی، تسلیم شو!
…
در سوره یوسف، وقتی وسوسههای شدید، راه را بر یوسف علیهالسلام بست، خداوند فرمود:
«إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ»
او از بندگان خالصشده ماست.
این جملهٔ الهی، سند افتخار یوسف است.
عبودیت واقعی و خالص شدن!
«مُخلَص» کسی است که از دلِ امتحانات و تاریکیها،
با نور الهی، صاف شده؛
یعنی درونش از هر چیزی غیر از خدا، پیراسته شده است.
نه به دنبال رضایت مردم است،
نه اسیر هوای نفس،
و نه بردهی دیدهشدن و محبوبیتطلبی…
«عبودیت»، یعنی حرکت در مسیری که به «اخلاص» ختم میشود.
و خداوند، یوسف را بهخاطر همین خالصشدگی،
از افتادن در دام «گناه» نجات داد.
پس:
مُخلَص شدن، نه فقط یک مقام، بلکه «هدف» عبودیت است.
«عباد مخلَص»، کسانیاند که در امتحان «نور و نفس» پیروز شدند.
هر گامی که برای خالصکردن نیت برمیداری،
هر بار که برای پاککردن قلب از حسد و ریا و قهر تلاش میکنی،
یعنی داری به مقصد عبودیت نزدیک میشی…
عبادت و «مُخلَص» شدن.
امام باقر علیهالسلام فرمودند:
«إِنَّهُ مَنْ دَخَلَ قَلْبَهُ صَافِي خَالِصِ دِينِ اللَّهِ، شُغِلَ قَلْبُهُ عَمَّا سِوَاهُ»
هر که دین خالص و صافِ خدا وارد قلبش شود، قلبش از هر چیزی جز خدا خالی میشود.
این حدیث شریف، تصویری ناب از قلب «مُخلَص» ارائه میدهد:
قلبی که نور «دین خالص» در آن تابیده،
و دیگر جایی برای وابستگیها، حسد، نفرت، ریا، یا وسوسهها باقی نمانده.
این همان مقام «مُخلَصین» است:
کسانی که عبودیتشان، به اخلاص کامل رسیده
و خداوند خودشان را برای خودش خالص کرده است.
نه اینکه فقط خودشان تلاش کرده باشند،
بلکه پاسخ به آن تلاش صادقانه، خلعت اخلاص الهی بوده.
وقتی نور دین خالص وارد قلب شود،
انگار دستگاه تصفیهی الهی، فعال میشود:
غِل و غَشها را میزداید،
هوای نفس را میسوزاند،
و تمرکز و توجه قلب را فقط به سمت ربّ مهربان سوق میدهد.
این قلب، قلبی است که دیگر سرگرم چیزهای باطل نمیشود.
نه دلبستهی نگاه مردم است،
نه مشغول جنگهای بیهوده،
نه اسیر کینه و حسد…
…
عبادت حقیقی، جادهای است که به خالصشدن قلب میرسد.
و وقتی دین خالص وارد قلب شد،
دیگر آن قلب، نه جا برای حسد دارد، نه نفرت، نه بیصبری.
این، همان مسیر نوری است که از «اعْبُدُوا رَبَّكُم» آغاز میشود
و به «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ» ختم میگردد.
امام صادق علیه السلام:
فِي قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَنِيفاً مُسْلِماً قَالَ
خَالِصاً مُخْلَصاً لاَ يَشُوبُهُ شَيْءٌ.
امام صادق عليه السّلام
در مورد قول خداوند متعال: «حنيفا مسلما» فرمود:
يعنى: خالص و مخلص؛ كه در كارهايش چيزى جز خدا در نظرش نباشد.
خالص، مخلَص، حنیف! قلبی که جز خدا را نمیبیند!
در مسیر بندگی، اخلاص مقصد نهایی است.
دلِ بندهای که در پرتو نور ولایت، از خود و غیر خدا تهی میشود،
به مرتبهای میرسد که خداوند او را برای خویش برمیگزیند،
و به او مهر «مُخلَص» بودن میزند.
امام صادق علیهالسلام در تفسیر آیهی
«حَنِيفاً مُسْلِماً» (آل عمران، ۶۷)
میفرمایند:
«خَالِصاً مُخْلَصاً، لاَ يَشُوبُهُ شَيْءٌ.»
یعنی: خالص، پاکبرگزیده، که هیچ شائبهای در او نیست!
«حنیف» یعنی مایل و متمایلِ تمام به سوی حق؛
«مسلم» یعنی تسلیممحض در برابر ارادهی خدا؛
و امام صادق علیهالسلام این دو را با واژۀ «خلص» توصیف میکنند: «خالصاً مخلَصاً»!
این تعبیر نشان میدهد که اسلام حقیقی، همان اخلاص ناب است،
و اخلاص ناب، جاییست که هیچ غیری در نیت و قلب انسان باقی نمانده است.
«لا يشوبه شيء»: یعنی حتی یک ذرّه میل، رغبت، غرض، هوا، حسد، ریا، یا ناخالصی عاطفی در آن نیست. اینجا همان نقطهایست که بنده، نه فقط خودش را فانی میکند، بلکه خدا، او را برای خویش خالص میگرداند.
نور، قلبتو خالص میکنه!
[سورة ص (۳۸): الآيات ۴۵ الى ۵۴]
إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ (۴۶)
ما آنان را با موهبت ويژهاى -كه يادآورىِ آن سراى بود- خالص گردانيديم.
ذِكْرَى الدَّار؛ خالصۀ خالصان!
در آیهای نورانی، خداوند متعال درباره پیامبران بزرگ چنین میفرماید:
إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ
(سوره ص، آیه ۴۶)
یعنی: ما آنان را با خالصهای ویژه، خالص گرداندیم؛ آن خالصه، یاد قیامت بود!
«أَخْلَصْناهُمْ»: یعنی ما خودمان آنان را برای خود خالص ساختیم؛
«بِخالِصَةٍ»: نه با هر اخلاصی، بلکه با خالِصهای ویژه و ممتاز؛
و آن خالصه چیست؟ ذِكْرَى الدَّار… یاد همیشگی خانهی آخرت!
این آیه، یک نکته شگفت دارد:
مقام مخلَص بودن، محصول تربیت مستقیم خداوند است.
+ «قبض و بسط نور»
بندهای که به واسطه نور ولایت، از تمام دنیا عبور میکند و دلش را به هیچ اقامتگاهی جز «دار الآخرة» نمیبندد، به نقطهای میرسد که خداوند خود، خلوص نهایی را در جانش جاری میسازد.
«ذِكرَى الدَّار» یعنی قلبی که همیشه، همواره، بیوقفه، یاد وطن اصلیاش را دارد… نه با ترس یا ریا، بلکه با شوق به لقای محبوب. چنین قلبی، دیگر با زرق و برق دنیا آلوده نمیشود.
این «ذِكْرَى الدَّار» همان نوری است که غفلت را میزداید، و آدمی را به مرتبه «مُخلَص» بودن میرساند؛ جایی که خدا، معلم مستقیم او میشود.
«أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ»، «ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَةِ»
«دین خالص!»
دینِ بیآلایش!
«دین» و «خلص» از هزار واژگان مترادف «نور» هستند.
«الْعِلْمُ دِينٌ يُدَانُ اللَّهُ بِهِ أي طاعة يطاع الله بها»
نور ناب! دین خالص! طاعت بیآلایش!
آنجا که از «مُخلَصین» سخن میگوییم، از نور محض سخن میگوییم:
نورِ بی غلّ و غش!
نورِ بی حسد!
نورِ پاک!
نورِ ناب!
نورِ خالص!
نورِ محض!
نورِ یکدست!
این نور، همان حقیقتی است که در قرآن از آن با تعابیری چون:
«أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ» (زمر، ۳)
و «ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ» (توبه، ۳۶)
یاد شده است. آیینی بیآلایش، بدون ریا، بدون شرک، بدون تعلق به غیرِ محبوب.
«دین» و «خَلَصَ» در حقیقت، دو واژۀ مترادف یک حقیقتاند:
هر دو نردبانی برای بالا رفتن به سوی نور؛
هر دو نوری هستند از جنس بندگی خالص؛
هر دو بوی صدق و تسلیم و توحید ناب میدهند.
هر دو نور علم آنلاین هستند:
«الْعِلْمُ دِينٌ يُدَانُ اللَّهُ بِهِ»
یعنی: علم، همان دین است؛ اطاعتی است که خدا بدان اطاعت میشود.
پس علمی که خالص نیست، دینی که آلوده به دنیا و حسد و خودنمایی است، نوری از آن برنمیخیزد!
«اخلاص»، آن لحظهی نورانی است که در آن، علم تو تبدیل به دین میشود؛ و دین تو، سراسر اطاعت خالصانه است. در این لحظه، وارد سرزمین «مُخلَصین» شدهای؛ آنانکه خدا خود، نورشان را خالص کرده است.
«فقط بندگان پاكدل از دست شیطان جون سالم بدر میبرند.»
[سورة ص (۳۸): الآيات ۷۱ الى ۸۳]
« قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (82)
إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (83)
[شيطان] گفت: «پس به عزّت تو سوگند كه همگى را جدّاً از راه به در مى برم،
مگر آن بندگان پاكدل تو را.»
[سورة الحجر (۱۵): الآيات ۳۶ الى ۴۴]
«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39)
إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (40)
گفت: «پروردگارا، به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مىآرايم
و همه را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را.»
فقط بندگان پاکدلی که خدا خالصشان کرده، از دست شیطان نجات مییابند!
در این دو آیه، خود ابلیس به حقیقتی مهم اعتراف میکند:
قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
و باز در سوره حجر میگوید:
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
این اعترافِ شیطان است:
او همه را گمراه میکند!
او برای همه نقشه دارد!
او همه را در تیررس خود میبیند!
اما یک گروه را، خودش با تأکید کنار میگذارد:
الْمُخْلَصِينَ
یعنی: بندگانِ خالصشدهی تو!
این، همان استثنایی است که شیطان خودش قائل شده است!
تنها در برابر قلبهای بیغلّ و غش، ناتوان است.
فقط در برابر اخلاص مطلق، شکستخورده است.
«مُخلَص» کسی است که خدا خودش دل او را خالص کرده؛
کسی که با نور ولایت، دلش از هر غیری تهی شده؛
کسی که ذکرى الدار در جانش نشسته، و دنیا برایش بیرنگ شده.
در حقیقت، اخلاص خالصانه، سپر نفوذناپذیرِ مؤمن است.
نه وسوسه، نه فریب، نه زینت دنیا، و نه ترس از فقر و طرد، نمیتوانند به دلِ مخلَص وارد شوند.
پس باید گفت:
فقط بندگان پاکدل از دست شیطان جان سالم به در میبرند!
فقط «دین خالص»، «علم خالص»، «دل خالص»، «طاعت خالص»، نجات میدهد!
و فقط «نور خالص» است که ظلمت شیطان را میسوزاند!
«وَ الْإِخْلَاصُ وَ ضِدَّهُ الشَّوْبَ»
«الشَّوْبَة: اسم شیطان است . حضور شیطان در قلب موجب تاریکی آن می شود.»
«وَ حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الشِّرْكَ إِخْلَاصاً لِلرُّبُوبِيَّةِ»
+ «لباس حریر نورانی!»
اخلاص و شوب؛ دو قطب متضاد در قلب انسان!
در حدیث عقل و جهل آمده است:
«وَ الإِخْلَاصُ وَ ضِدَّهُ الشَّوْبَ»
اخلاص، ضدّ شوب است.
«الشَّوْبَة: اسم شیطان است.»
یعنی شوب (آمیختگی، ناخالصی) در واقع اسم دیگر شیطان است!
این یعنی هر ناخالصیای که وارد دل میشود، حضور شیطان است. هر نیت مشوب، هر انگیزه دوگانه، هر طاعتی که رنگ ریا یا خودخواهی داشته باشد، در اصل میدان نفوذ شیطان است.
اخلاص یعنی نور محض؛ نوری که هیچ چیز آن را تیره نمیکند.
شوب یعنی تاریکیِ درون قلب؛ یعنی ظلمت.
مثل لیوانی از آب زلال که اندکی خاک در آن ریخته شده باشد: ظاهرش شاید هنوز شبیه آب باشد، اما حقیقتش مشوب است؛ و دیگر شایستۀ نوشیدن نیست.
شیطان، شوب است.
و هرجا که در دل مؤمن، شائبهای پیدا شود (شائبه شهوت، مقام، غرور، حسد، یا ترس از غیر خدا)، در حقیقت جای پای شیطان در دل پدیدار شده است.
…
اخلاص برای ربوبیت؛ دلیل تحریم شرک!
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«وَ حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الشِّرْكَ إِخْلَاصاً لِلرُّبُوبِيَّةِ»
و خداوند شرک را حرام کرد، به خاطر اخلاص در ربوبیت.
یعنی: هدف از تحریم شرک، تربیت دل مخلِص است.
دلی که ربّ خود را فقط خدا بداند؛ نه رزقش را از غیر خدا ببیند، نه امنیتش را در قدرتهای دنیایی بجوید، نه خوشبختیاش را در چیزهایی غیر از رضای الهی تصور کند.
هرگونه شرک، شوب است.
هر انگیزه پنهانی غیر الهی، شوب است.
و شوب، یعنی شکست در سلوک اخلاص؛ یعنی راه یافتن شیطان به دنیای قلب.
پس اکنون میفهمیم چرا شیطان فقط از «مُخلَصین» میترسد:
چون دل آنان هیچ شائبهای ندارد.
نه شائبه ریاست، نه شهوت، نه ریا، نه حسد، نه ترس، نه طمع…
این دلها هیچ جای خالی برای شیطان ندارند.
دل مشوب، زمین بازی شیطان است.
دل خالص، حرم نور الهی است.
دین خالص!
مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ!
[سورة النساء (۴): الآيات ۱۴۴ الى ۱۴۶]
إِلاَّ الَّذِينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْراً عَظِيماً (۱۴۶)
مگر كسانى كه توبه كردند و [عمل خود را] اصلاح نمودند و به خدا تمسّك جستند و دين خود را براى خدا خالص گردانيدند كه [در نتيجه] آنان با مؤمنان خواهند بود، و به زودى خدا مؤمنان را پاداشى بزرگ خواهد بخشيد.
بازگشت به خلوص! نجات از شوب!
اگر «شوب» یعنی آمیختگی دل با غیر خدا، و اگر «اخلاص» یعنی پاکسازی دل برای خدا، آیا راه بازگشتی برای دلِ مشوب هست؟
آری! قرآن راه را روشن کرده است:
إِلاَّ الَّذِينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ،
فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ، وَ سَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْراً عَظِيماً
(نساء، آیه ۱۴۶)
این آیه، مراحل نجات از دل مشوب و رسیدن به اخلاص ناب را ترسیم میکند:
تابُوا: برگشتند! از شرک، ریا، حسد، خودبینی، شهوت، و هر شائبهای که دل را آلوده کرده، به سوی خدا بازگشتند.
أَصْلَحُوا: اصلاح کردند! یعنی فقط توبه ظاهری نکردند، بلکه دست به پاکسازی زدند؛ نیتها، روابط، نگاهها، جهتگیریهایشان را اصلاح کردند.
اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ: به خدا چنگ زدند! به ریسمان محکم خدا، یعنی نور ولایت، قرآن، و معلم ربانی پناه بردند تا دوباره نیفتند.
أَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ: و دینشان را تماماً و فقط برای خدا خالص کردند.
اینجاست که دیگر نه تنها بخشیده میشوند، بلکه:
«فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ»
آنها، در صف مؤمنین قرار میگیرند.
و بالاتر از آن:
«وَ سَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْراً عَظِيماً»
پس راه نجات از شوب، در رسیدن به اخلاص است؛
و راه رسیدن به اخلاص، در توبه، اصلاح، اعتصام و پاکسازی کامل نیّت است.
این یعنی:
دل مشوب، اگر توبه کند، میتواند خالص شود.
و اگر خالص شد، شیطان دیگر هیچ راهی به او ندارد.
و اگر در این مسیر بماند، خدا او را به صف مخلَصین خواهد رساند…
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۲۹ الى ۳۰]
خدا رو، بی غل و غش، صدا کن!
قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ (۲۹)
بگو: «پروردگارم به دادگرى فرمان داده است، و [اينكه] در هر مسجدى روى خود را مستقيم [به سوى قبله] كنيد، و در حالى كه دين خود را براى او خالص گردانيدهايد وى را بخوانيد، همان گونه كه شما را پديد آورد [به سوى او] برمىگرديد.»
بازگشت به نقطۀ آغاز؛ با دینِ خالص!
أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ
وَ أَقيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ
وَ ادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ
كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ
عدالت در دل، جهتگیری خالصانه، بندگی بیشائبه، و دعای ناب.
این همان دینی است که شیطان نمیتواند به آن نفوذ کند!
این همان اخلاصی است که نجات میدهد!
این همان نوری است که باز میگرداند!
دینِ خالص، یعنی نوری که از آن آفریده شدی، و باید با همان نور بازگردی!
[سورة يونس (۱۰): الآيات ۲۱ الى ۲۳]
هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها رِيحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (۲۲)
او كسى است كه شما را در خشكى و دريا مىگرداند، تا وقتى كه در كشتيها باشيد و آنها با بادى خوش، آنان را ببرند و ايشان بدان شاد شوند [بناگاه] بادى سخت بر آنها وَزَد و موج از هر طرف بر ايشان تازد و يقين كنند كه در محاصره افتادهاند، در آن حال خدا را پاكدلانه مىخوانند كه: «اگر ما را از اين [ورطه] برهانى، قطعاً از سپاسگزاران خواهيم شد.»
[سورة العنكبوت (۲۹): الآيات ۶۱ الى ۶۹]
فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ (۶۵)
و هنگامى كه بر كشتى سوار مىشوند، خدا را پاكدلانه مىخوانند، و[لى] چون به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، بناگاه شرك مىورزند.
[سورة لقمان (۳۱): الآيات ۳۱ الى ۳۴]
وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ (۳۲)
و چون موجى كوهآسا آنان را فرا گيرد، خدا را بخوانند و اعتقاد [خود] را براى او خالص گردانند، و[لى] چون نجاتشان داد و به خشكى رساند برخى از آنان ميانهرو هستند، و نشانههاى ما را جز هر خائن ناسپاسگزارى انكار نمىكند.
[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۱ الى ۵]
إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ (۲)
ما [اين] كتاب را به حقّ به سوى تو فرود آورديم، پس خدا را -در حالى كه اعتقاد [خود] را براى او خالصكنندهاى– عبادت كن.
أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي ما هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ (۳)
آگاه باشيد: آيينِ پاك از آنِ خداست، و كسانى كه به جاى او دوستانى براى خود گرفتهاند [به اين بهانه كه:] ما آنها را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك گردانند، نمىپرستيم، البتّه خدا ميان آنان در باره آنچه كه بر سر آن اختلاف دارند، داورى خواهد كرد. در حقيقت، خدا آن كسى را كه دروغپردازِ ناسپاس است هدايت نمىكند.
امام علی علیه السلام:
إِنَّ مِنَّا دَعْوَةً خَالِصَةً
یُظْهِرُ اللَّهُ بِهَا حُجَّتَهُ الْبَالِغَهًَْ وَ یُتِمُّ بِهَا نِعَمَهُ السَّابِغَهًَْ وَ یُعْطِی بِهَا الْکَرَامَهًَْ الْفَاضِلَهًَْ
مَنِ اسْتَمْسَکَ بِهَا أَخَذَ بِحِکْمَهًٍْ مِنْهَا آتَاکُمُ اللَّهُ رَحْمَتَه..
فَلَا یَقْبَلُ اللَّهُ یَوْمَئِذٍ إِلَّا دِینَهُ الْحَقَّ
أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ
فَیَوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَهًْ.
آن فراخوان خالص به سوی خدا، از ما است
که خداوند به واسطهی او حجّت و دلیل قطعی خود را آشکار خواهد کرد
و نعمت واسعهی خود را کامل خواهد کرد
لطف و کرامت سرشارش را به او عطا میکند؛
هرکس به او چنگ زند [و از آن تبعیّت کند] حکمت خدا را گرفته که خداوند از سر رحمت خود به او بخشیده
خداوند در آن روز غیر از دین حق را نمیپذیرد
و دین خالص، از آن خداست
و در آن روز است که این آیه تأویل خواهد شد.
دعوت خالصانه؛ دین خالص؛ بازگشت خالصانه
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
إِنَّ مِنَّا دَعْوَةً خَالِصَةً
همانا از ما، یک دعوت خالصانهای است…
این «دعوت خالصانه»، همان دعوت به ولایت حقّه، دعوت به عبودیت ناب، و دعوت به دینِ بیآلایشِ الهی است؛ دینی که خدا وعده داده آن را به دست حجت بالغه آشکار خواهد کرد.
ادامه حدیث چنین است:
یُظْهِرُ اللَّهُ بِهَا حُجَّتَهُ الْبَالِغَهًَْ
خداوند بهوسیله این دعوت خالص، حجت قاطع خویش را ظاهر میسازد.
وَ یُتِمُّ بِهَا نِعَمَهُ السَّابِغَهًَْ
و نعمت فراگیر خود را با آن کامل میگرداند.
وَ یُعْطِی بِهَا الْکَرَامَهًَْ الْفَاضِلَهًَْ
و کرامت برتر را بهواسطۀ آن میبخشد.
این دین، همان است که روزی همه بشر بهسوی آن دعوت خواهند شد:
فَلَا یَقْبَلُ اللَّهُ یَوْمَئِذٍ إِلَّا دِینَهُ الْحَقَّ
و خدا در آن روز، جز دین حق را نمیپذیرد.
و سپس تأویل آیهای را بیان میفرماید که در سراسر این مقاله، بارها بر آن تأکید کردهایم:
أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ
آگاه باشید! دین خالص فقط برای خداست.
فَیَوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَهًْ.
و آن روز، تأویل حقیقی این آیه است.
…
پس دعوت اهل بیت علیهمالسلام، دعوت به اخلاص است؛
دعوتی که از آلایشها پیراسته، از شوبها پاک، و از تعلقات تهی است.
و ظهور حجت خدا در آخرالزمان، ظهور اخلاص در دین است؛
آن روزی که فقط دین خالص الهی پذیرفته خواهد شد.
همان دین فطری، همان نور اول، همان پاکی آغازین، همان «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُون».
…
اخلاص، نقطۀ آغاز است؛
اخلاص، راه سلوک است؛
و اخلاص، غایت دین است.
و در آن روز که حجت خدا ظاهر شود، تأویل نهایی آیۀ «أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ» آشکار میشود.
دین ناب، همان نوری است که شیطان از آن میگریزد،
همان فطرتی است که آدم با آن آفریده شد،
و همان خلوصی است که به دست مخلَصین خواهد رسید.
[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۱۱ الى ۲۰]
قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ (۱۱)
بگو: «من مأمورم كه خدا را -در حالى كه آيينم را براى او خالص گردانيدهام– بپرستم.
قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي (۱۴)
بگو: «خدا را مىپرستم در حالى كه دينم را براى او بىآلايش مىگردانم.
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۱۱ الى ۱۷]
فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (۱۴)
پس خدا را پاكدلانه فراخوانيد، هر چند ناباوران را ناخوش افتد.
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۶۱ الى ۶۵]
هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (۶۵)
اوست [همان] زندهاى كه خدايى جز او نيست. پس او را در حالى كه دين [خود] را براى وى بىآلايش گردانيدهايد بخوانيد. سپاس[ها همه] ويژه خدا پروردگار جهانيان است.
نورِ بی غلّ و غش، دین قیّم و استوار!
[سورة البينة (۹۸): الآيات ۱ الى ۸]
وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ (۵)
و فرمان نيافته بودند جز اينكه خدا را بپرستند، و در حالى كه به توحيد گراييدهاند، دين [خود] را براى او خالص گردانند، و نماز برپا دارند و زكات بدهند؛ و دين [ثابت و] پايدار همين است.
امام علی علیه السلام:
مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّهًِْ مَعْرِفَهًُْ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَعْرِفَهًُْ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّهًِْ وَ هُوَ الدِّینُ الْخَالِصُ
الَّذِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی
وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ
یَقُولُ مَا أُمِرُوا إِلَّا بِنُبُوَّهًِْ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ الدِّینُ الْحَنِیفِیَّهًُْ الْمُحَمَّدِیَّهًُْ السَّمْحَهًُْ وَ قَوْلُهُ یُقِیمُونَ الصَّلاهًَْ فَمَنْ أَقَامَ وَلَایَتِی فَقَدْ أَقَامَ الصَّلَاهًَْ … مَنْ لَمْ یُقِرَّ بِوَلَایَتِی لَمْ یَنْفَعْهُ الْإِقْرَارُ بِنُبُوَّهًِْ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) إِلَّا أَنَّهُمَا مَقْرُونَانِ وَ ذَلِکَ أَنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ هُوَ إِمَامُ الْخَلْقِ وَ عَلِیٌّ (علیه السلام) مِنْ بَعْدِهِ إِمَامُ الْخَلْقِ وَ وَصِیُّ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) کَمَا قَالَ لَهُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهًِْ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ
فَمَنِ اسْتَکْمَلَ مَعْرِفَتِی فَهُوَ عَلَی الدِّینِ الْقَیِّمِ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ.
شناخت من با نورانیّت، شناخت خدا است و شناخت خدا معرفت من است با نورانیّت.
این است همان دین خالص که خداوند میفرماید:
وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ.
میفرماید:
به آنها دستور داده نشده مگر اینکه به نبوّت حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) ایمان آورند که همان دین حنیف محمّدی ساده است. این قسمت آیه: وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ؛ هرکس اقامه ولایت مرا کرده باشد نماز را بهپای داشته است…
هر که اقرار به ولایت من نداشته باشد اقرار به نبوّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای او سودی نخواهد داشت این دو با هم قرین و همراهند.
زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نبیّ مرسل و امام مردم است. علی (علیه السلام) پس از او امام مردم و وصیّ محمّد (صلی الله علیه و آله) است چنانچه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی جز اینکه بعد از من هیچ پیامبری نیست.
اوّل ما محمّد (صلی الله علیه و آله) و وسط ما محمّد (علیه السلام) و آخر ما محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام دارد
هرکس معرفت مرا کامل داشته باشد او بر دین قیّم و استوار است چنانچه در این آیه میفرماید: ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ.
امام صادق علیه السلام:
اَلْإِخْلاَصُ يَجْمَعُ فَوَاضِلَ اَلْأَعْمَالِ وَ هُوَ مَعْنًى مِفْتَاحُهُ اَلْقَبُولُ وَ تَوْقِيعُهُ اَلرِّضَا
فَمَنْ تَقَبَّلَ اَللَّهُ مِنْهُ وَ يَرْضَى عَنْهُ فَهُوَ اَلْمُخْلِصُ وَ إِنْ قَلَّ عَمَلُهُ
وَ مَنْ لاَ يَتَقَبَّلُ اَللَّهُ مِنْهُ فَلَيْسَ بِمُخْلِصٍ وَ إِنْ كَثُرَ عَمَلُهُ اِعْتِبَاراً بِآدَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ إِبْلِيسَ عَلَيْهِ اَللَّعْنَةُ
وَ عَلاَمَةُ اَلْقَبُولِ وُجُودُ اَلاِسْتِقَامَةِ بِبَذْلِ كُلِّ مَحَابٍّ مَعَ إِصَابَةِ عِلْمِ كُلِّ حَرَكَةٍ وَ سُكُونٍ
وَ اَلْمُخْلِصُ ذَائِبٌ رُوحُهُ بَاذِلٌ مُهْجَتَهُ فِي تَقْوِيمِ مَا بِهِ اَلْعِلْمُ وَ اَلْأَعْمَالُ وَ اَلْعَامِلُ وَ اَلْمَعْمُولُ بِالْعَمَلِ
لِأَنَّهُ إِذَا أَدْرَكَ ذَلِكَ فَقَدْ أَدْرَكَ اَلْكُلَّ
وَ إِذَا فَاتَهُ ذَلِكَ فَاتَهُ اَلْكُلُّ
وَ هُوَ تَصْفِيَةُ مَعَانِي اَلتَّنْزِيهِ فِي اَلتَّوْحِيدِ
كَمَا قَالَ اَلْأَوَّلُ
هَلَكَ اَلْعَامِلُونَ إِلاَّ اَلْعَابِدُونَ
وَ هَلَكَ اَلْعَابِدُونَ إِلاَّ اَلْعَالِمُونَ
وَ هَلَكَ اَلْعَالِمُونَ إِلاَّ اَلصَّادِقُونَ
وَ هَلَكَ اَلصَّادِقُونَ إِلاَّ اَلْمُخْلِصُونَ
وَ هَلَكَ اَلْمُخْلِصُونَ إِلاَّ اَلْمُتَّقُونَ
وَ هَلَكَ اَلْمُتَّقُونَ إِلاَّ اَلْمُوقِنُونَ
وَ إِنَّ اَلْمُوقِنِينَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ
قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى وَ اُعْبُدْ رَبَّكَ حَتّٰى يَأْتِيَكَ اَلْيَقِينُ
وَ أَدْنَى حَدِّ اَلْإِخْلاَصِ بَذْلُ اَلْعَبْدِ طَاقَتَهُ ثُمَّ لاَ يَجْعَلُ لِعَمَلِهِ عِنْدَ اَللَّهِ قَدْراً فَيُوجِبَ بِهِ عَلَى رَبِّهِ مُكَافَأَةً بِعَمَلِهِ لِعِلْمِهِ أَنَّهُ لَوْ طَالَبَهُ بِوَفَاءِ حَقِّ اَلْعُبُودِيَّةِ لَعَجَزَ
وَ أَدْنَى مَقَامِ اَلْمُخْلِصِ فِي اَلدُّنْيَا اَلسَّلاَمَةُ مِنْ جَمِيعِ اَلْآثَامِ وَ فِي اَلْآخِرَةِ اَلنَّجَاةُ مِنَ اَلنَّارِ وَ اَلْفَوْزُ بِالْجَنَّةِ.
اخلاص گرد آورنده اعمال نیک و با ارزش است و کلید و نشانه اخلاص قبولى عمل است.
پس کلید که خداوند عملش را بپذیرد و از او راضى شود، مخلص است، اگر چه عملش اندک باشد.
و آن کس که عملش رانپذیرد، مخلص نخواهد بود؛ اگر چه عملش بسیار باشد چنان که عمل هزاران ساله ابلیس ، با زیر پا گذاشتن یک فرمان تباه شد.
ونشانه پذیرفتن شدن اعمال ، بذل نمودن هر چیزى است که انسان آن را دوست مى دارد تا از تعلقات دنیوى تهى شود و با استقامت در اعمال وافعال ، راه راست بپوید و از خطا دور شود. مخلص براى آن که به اخلاص در عمل برسد، باید جان و خون خود را نثار کند، تا به علم و عمل خود قوام بخشد، و اگر به این مرحله رسید، همه کمالات را درک کرده و اگر از آن بى نصیب ماند، از همه چیز بى نصیب مانده است . اخلاص پالایش معانى توحید است.
اوّل [خداوند در حدیث قدسى یا امام على (ع)] فرمود:
عمل کنندگان در هلاکت اند، مگر آنان که عابدند.
عابدان در هلاکت اند، مگر آنان که عالم اند.
عالمان در هلاکت اند، مگر آنان که صادق اند.
صادقان در هلاکت اند، مگر آنان که مخلص اند.
مخلصان در هلاکت اند، مگر کسانى که خداترس اند.
خداترسان درهلاکت اند، مگر آنان که صاحب یقیناند
و صاحبان یقین، اخلاق عظیم و برجستهای دارند.
خداى متعال مى فرماید:
«و پروردگارت را عبادت کن تا تو را یقین دهد».
و پایین ترین حدّ اخلاص آن است که بنده توان خود را مبذول کند و براى عمل خود نزد خداوند ارزشى قائل نشود که بر پروردگار پاداش عمل را واجب بداند؛ چه او مى داند که اگر خداوند از او بخواهد که حقّ عبودیّت را ادا نماید، در اداى آن ناتوان است .
و پایین ترین مقام مخلص، در دنیا سلامتى از همه گناهان بزرگ و در آخرت نجات از آتش و رسیدن به بهشت است.
قلبِ صاف و بیغلوغش، نورش را میشناسد: مگر بندگان مخلَص تو!
(إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ)
قلبی که پاک است —
خالی از حسد، کبر، و فریب —
نه تنها در جستجوی نور است، بلکه آن را میشناسد.
او یادش هست…
او در آغاز، با همان نور شکل گرفته،
و حالا مشتاق بازگشت به همان روشنیِ نخستین است.
وسوسههای دنیا، حیلههای نفس، و دامهای شیطان
بر چنین قلبی هیچ تسلطی ندارند.
همانگونه که قرآن، از زبان دشمن قسمخورده میفرماید:
«مگر بندگان پاکدل و مخلَص تو!»
(إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ)
اینها همان دلهایی هستند که میفهمند…
دلهایی که میدرخشند…
دلهایی که تاب میآورند…
پس بیایید اخلاص را همان سپرِ مقدس در برابر تاریکیها بدانیم؛
سدی در برابر خاموشیِ نور درونمان.
زیرا در سرزمین حقیقت الهی،
تنها نورِ خالص است که نورِ خالص را بازمیشناسد.