دکتر محمد شعبانی راد

نور، دلش میخواد نور ایجاد کنه! نور، سَمبُل بازآفرینی! جَعَلْناهُ‏ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا!

People Want Kids!

«جعل» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«جَعَلْتُ‏ الشَّي‏ءَ: صَنَعْتُهُ أو سَمَّيْتُه»
نکته زیبای واژه جعل در اینجاست: «كلبَةٌ مُجْعِلٌ‏»
مفردات: كلب‏ مُجْعِلٌ‏، كناية عن طلب السفاد،
عن ابن الأعرابي: أجَعَلت‏ الكلبةُ و السِّباعُ كلُّها، إذا اشتهت الفحل.
أجْعَلَتِ‏ الكلبةُ أي اشتَهَت الفحلَ، و كلبَةٌ مُجْعِلٌ‏.
أَجْعَلَتِ‏ الكَلْبَةُ و غيرُها من سائِرِ السِّباعِ إذا أَحَبَّتِ السِّفادَ و أَرادَتْ‏ كاسْتَجْعَلَتْ فهي‏ مُجْعِلٌ‏.
و قالَ الرَّاغِبُ: هو كنايةٌ عن طلبِ السِّفادِ.
كَلْبَةٌ مُجْعِلٌ‏: إذا أرادت السِّفاد
+ سفد: «سَفَّدَ اللَّحمَ»
+ «نطفه‌های علمی صاحبان نور»
میخواهیم بگوییم:
مفهوم این واژه اینه: «كلبٌ مُجْعِلٌاشتَهَت الفحلَ»:
صاحبان نور، دوست دارند که اهل نور از آنها اخذ علم نموده و به این علوم عامل باشند،
و تولید نور عمل صالح نمایند!

برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید.
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید.

[قسمتی از مفاهیم زیبای این واژه از کتاب لغت تاج العروس]:
الجَعْلُ‏ بمعْنَى إيجادِ الشّي‏ءِ من الشّي‏ءِ و تَكْوينِه منه،
نَحوْ جَعَلَ‏ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً
و قَوْله:
وَ جَعَلَ‏ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً،
وَ جَعَلَ‏ لَكُمْ فِيها سُبُلًا
و بمعْنَى تَصْيير الشي‏ءِ على حَالَةٍ دُونَ حالَةٍ
نَحْو:
الَّذِي‏ جَعَلَ‏ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً
و جَعَلَ‏ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالًا،
+ «جَعَلَ‏ … ظِلالًا – یتفیوا ظلاله»
 وَ جَعَلَ‏ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً،
قيلَ: و منه قَوْلُه تعالَى:
إِنَّا جَعَلْناهُ‏ قُرْآناً عَرَبِيًّا.
و يكونُ بمعْنَى التَّسْويةِ و التَّهْيئةِ:
أَ لَمْ‏ نَجْعَلْ‏ لَهُ عَيْنَيْنِ‏،
يَجْعَلْ‏ لَهُ مَخْرَجاً و يَجْعَلْ‏ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً.
و بمعْنَى إدْخال شي‏ءٍ في شي‏ءٍ
كقَوْلِه تعالَى:
يَجْعَلُونَ‏ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ‏.
و بمعْنَى الإيقاع في القَلْبِ و الإلهامِ
كقَولِه تعالَى:
وَ جَعَلْنا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ‏.»
مشتقات ریشۀ «جعل» 346 بار در آیات قرآن تکرار شده است.

يَا جَاعِلَ النّور العلم فی القلوب!

ای خدای مهربانی که نور علمتو در قلوب اهل نور به سبب صاحبان و حاملان نور علم آل محمد ع قرار میدهی و الهام میکنی، تا اهل نور با یادآوری این تمثالهای نورانی زیبا «اسماء الله الحسنی» در ملکوت قلب خود، تولید اعمال صالح بنمایند ان شاء الله تعالی.

يَا اللَّهُ
يَا جَاعِلَ اللَّيْلِ لِبَاساً
وَ النَّهَارِ مَعَاشاً
وَ الْأَرْضِ مِهَاداً
وَ الْجِبَالِ أَوْتَاداً

ای خدای مهربانی که این اسامی زیبای نورانی، یعنی «اسماء الله الحسنی» رو برای آموزش علوم لازم به اهل نور بمنظور عمل به آنها و خلق رفتارهای زیبایی از جنس مهربانی، قرار دادی!
دعای جوشن کبیر شامل هزار اسم زیبای مترادف نور الولایة است!

دعای جوشن کبیر:
يَا مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ مِهاداً
يَا مَنْ جَعَلَ الْجِبالَ أَوْتاداً
يَا مَنْ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً
يَا مَنْ جَعَلَ الْقَمَرَ نُوراً
يَا مَنْ جَعَلَ اللَّيْلَ لِباساً
يَا مَنْ جَعَلَ النَّهارَ مَعاشاً
يَا مَنْ جَعَلَ النَّوْمَ سُباتاً
يَا مَنْ جَعَلَ السَّماءَ بِناءً
يَا مَنْ جَعَلَ الْأَشْيَاءَ أَزْوَاجاً
يَا مَنْ جَعَلَ النَّارَ مِرْصَاداً
.

نور، دلش میخواد نور ایجاد کنه! نور، سَمبُل بازآفرینی!
+ «ظهر – داستان تکراری ماهی آزاد!»
باید این سمبل را حفظ کنیم!
باید به این علوم نورانی عمل کنیم!
خیلی چیزها هست که ما نمیدونیم، و وقتی اتفاقی میافته، باید اونو، همونجا، یاد بگیریم!
«فرایند نور الولایة» یک پروتکل از پیش تعیین شده نداره!
بیایید یاد بگیریم، که چگونه باید یاد بگیریم!
کار ما، گرفتن تصمیمات سخت و دشوار در لحظات مهم زندگی و سر بزنگاههاست!
باید تنها تصمیم درست، که همانا پیشنهاد نورانی فرشتۀ مهربان است، را انجام دهیم!

نور، دلش میخواد نور ایجاد کنه! جَعَلْناهُ‏ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا!
[جعل – قبض و بسط – خلق – شیء]:
«جَعَل‏ اللّهُ الظّلُمات و النّورَ: خلقهما»:
«جاعل» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
«إِنِّي‏ جاعِلُكَ‏ لِلنَّاسِ إِماماً»
انگاری این حالت قبض و بسط، از عالَم بالا در قلب ایجاد می‌شود «الله یقبض و یبصط» و صورت می‌گیرد «تصيير الشي‏ء على حالة»
+ «خیر ما القی فی القلب الیقین»
+ «جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً»
«وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنِينَ وَ حَفَدَةً»
«وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ»
«ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ‏»
«وَ جَعَلْنا فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ‏»
+ «إِنِّي‏ جاعِلُكَ‏ لِلنَّاسِ إِماماً -‏ جَعَلْناهُ‏ قُرْآناً»
تمام آیات قرآن با واژه جعل رو، با عنایت به مفهوم زیبای قبض و بسط بخوانیم.
[جعل – صیر]:
+ «صیر»
جعل: «تصيير الشي‏ء على حالة بعد الخلق و التكوين»
صیر: «التحوّل الى حالة ثانويّة متأخّرة طولا»:
جعل : هو ما يقرب من التقدير و التقرير و التدبير (و يجمعها تصيير الشي‏ء على حالة) بعد الخلق و التكوين.
در واقع آن تغییر و تحول اساسی که باید پس از خلقت ما صورت بگیرد، همان اصلاح و تربیت است که با اخذ علوم ربانی از صاحبان نور برای ما صورت می‌گیرد و این همان مفهوم «جعل» است و در واقع جاعلِ فرهنگ آل محمد ع در قلب ما صاحبان نور هستند و این واژۀ جعل، مترادف است با مفهوم واژه‌ «وقع» و هزار واژۀ دیگر مترادف «نور الولایة».
پس این تحول عظیم و این تعمیر اساسی و این خلقت دوباره و این «مصیر – گرایش» همه و همه واژه‌هایی هستند که برای ما اشاره به نعمت وجود علوم ربانی صاحبان نور و تاثیری که این علوم بر قلب ما گذاشته، دارند.
با این بیان، هر جا در آیات قرآن، مشتقات واژه «جعل»، در معنای ممدوحش آمده باشد، انگاری برای ما مفهومش این می‌شود که:
این تغییر بینشی که به برکت علوم ربانی برای شما ایجاد کرده‌ایم [قبض و بسط] مد نظر می‌باشد و کار بزرگ و ارزش مهم در این تغییر و تحولی است که ثمره‌اش دل کندن از گناهی است (پشت به تمنّا) که تا دیروز مرتکب آن می‌شدیم و از امروز به بعد با یاد معالم ربانی [معرفة الامام بالنورانیة] جرأت گناه کردن از ما، بحمد الله سلب شده و راه رسیدن به آرامش را در عمل به نور ولایت آل محمد ع می‌دانیم «یتفیوا ظلاله» و مولّد اعمال صالح خواهیم بود، ان شاء الله تعالی.
و عبارت «إِنَّمَا هُوَ وَالِدٌ بَعْدَ وَالِدٍ» که امام صادق ع در وصف مفضل بن عمر فرمودند اشاره به همین ویژگی این افراد ممتاز در هر زمان دارد که عقلشان وصل به نور علمی آل محمد ع شده و مدام تولید عمل صالح می‌نمایند.
در مقالۀ «صیر» گفتیم که وقتی آیات مشابه «بِئْسَ الْمَصيرُ» می‌آید، یعنی اشاره به عمل کسانی که با شک به صاحبان نور خود، عمل سوء انجام می‌دهند و از اعمال صالح خبری نیست!
پس «بِئْسَ الْمَصيرُ» یعنی خلاف گفته و نظر صاحبان نور!
و کسی که قلبا نسبت به نورش شک داشته باشد، سر از آتش جهنم در خواهد آورد «حصب جهنم»!
حالا مفهوم واژۀ «جعل» را که با عنایت به اینکه مترادف نور الولایة است، در آیات بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که مفاهیم زیبایی استنباط میشود:
«جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً»
«وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنِينَ وَ حَفَدَةً»
«وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ»
«ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ‏»
«وَ جَعَلْنا فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ‏»
همه این آیات اشاره به نعمت معالم ربانی دارد.
[فهم قبض و بسط قلبی – معرفة الامام بالنورانیة]
یعنی یادآوری مطالب علمی ماخوذ از صاحبان نور برای قلب اهل یقین، همچون نور خورشید و ماه است و این علوم است که زوج و قرین قلب می‌شود «یتفیوا ظلاله» و با فهم این علوم ربانی است که قلب می‌شنود و می‌بیند و تولید مثل از نوع عمل صالح با این ازدواج تاویلی صورت می‌گیرد و اینجوری فهمیدن معنی «جعل» در آیات و احادیث ارزش دارد و تاثیر معالم ربانی را بر قلب اهل نور یقین مشخص می‌نماید.

[سورة النبإ (۷۸): الآيات ۱ الى ۱۶]
أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً (۶)
آيا زمين را گهواره‌‏اى نگردانيديم؟
وَ الْجِبالَ أَوْتاداً (۷)
و كوهها را [چون‏] ميخهايى [نگذاشتيم‏]؟
وَ خَلَقْناكُمْ أَزْواجاً (۸)
و شما را جفت آفريديم.
وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً (۹)
و خواب شما را [مايه‏] آسايش گردانيديم.
وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً (۱۰)
و شب را [براى شما] پوششى قرار داديم.
وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً (۱۱)
و روز را [براى‏] معاش [شما] نهاديم.
وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً (۱۲)
و بر فرازِ شما هفت [آسمان‏] استوار بنا كرديم.
وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً (۱۳)
و چراغى فروزان گذارديم.
وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً (۱۴)
و از ابرهاى متراكم، آبى ريزان فرود آورديم،
لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَباتاً (۱۵)
تا بدان دانه و گياه برويانيم،
وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً (۱۶)
و باغهاى درهم‏‌پيچيده و انبوه.

تفسير القمي:
قَوْلُهُ تَعَالَى
أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً
قَالَ يَمْهَدُ فِيهَا الْإِنْسَانُ وَ يَهْدَأُ
«أي يسكن، و يهدأ بالمكان: يقيم بها.»
وَ الْجِبالَ أَوْتاداً
أَيْ أَوْتَادَ الْأَرْضِ
وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً
قَالَ يَلْبَسُ عَلَى النَّهَارِ
وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً
قَالَ الشَّمْسُ الْمُضِيئَةُ
وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ
قَالَ مِنَ السَّحَابِ
ماءً ثَجَّاجاً
قَالَ صَبّاً عَلَى صَبٍّ
قَوْلُهُ
وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً

قَالَ بَسَاتِينُ مُلْتَفَّةُ الشَّجَرِ.

امام علی علیه السلام:
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه های‌ آن حضرت است در قدرت خداوند و خلقت زمین
وَ كانَ مِنِ اقْتِدارِ جَبَرُوتِهِ، وَ بَدِيع ِ لَطائِفِ صَنْعَتِهِ،
از آثار اقتدار عظمتش، و شگفتی‌ لطائف آفرینشش،
اَنْ جَعَلَ مِنْ ماءِ الْبَحْرِ الزّاخِرِ المُتَراكِمِ الْمُتَقاصِفِ يَبَساً جامِداً،
اینکه زمین خشک را از آب دریای‌ عمیق و متراکم که امواج درهم شکننده است به وجود آورد،
ثُمَّ فَطَرَ مِنْهُ اَطْباقاً،
سپس از آن آب طبقاتی‌ آفرید،
فَفَتَقَها سَبْعَ سَموات بَعْدَ ارْتِتاقِها،
آن گاه هفت آسمان را بعد از آنکه به هم پیوسته بود از آن باز کرد،
فَاسْتَمْسَكَتْ بِاَمْرِهِ،
آسمانها به فرمان او خود را نگاه داشتند
وَ قامَتْ عَلى حَدِّهِ.
و براندازه ای‌ که برای‌ آنها مقرر فرموده بود برپا شدند،
وَ اَرْسى اَرْضاً يَحْمِلُهَا الاَْخْضَرُ الْمُثْعَنْجِرُ، وَالْقَمْقامُ الْمُسَخَّرُ،
و زمینی‌ را که آب روان سبزرنگ آن را حمل می‌ کند
و دریای‌ مسخّر شده آن را برمی‌ دارد استوار و پابرجا نمود،
قَدْ ذَلَّ لاَِمْرِهِ،
دریایی‌ که در برابر امرش خاکسار
وَ اَذْعَنَ لِهَيْبَتِهِ،
و در مقابل هیبتش تسلیم،
وَ وَقَفَ الْجارى مِنْهُ لِخَشْيَتِهِ.
و جریانش از خشیت او متوقف است.
وَ جَبَلَ جَلاميدَها
تخته سنگهای‌ عظیم،
وَ نُشُوزَ مُتُونِها وَ اَطْوادِها، فَاَرْساها فى مَراسيها،
و تپه های‌ بلند و کوههای‌ زمین را آفرید، و آنها را در جای‌ خود ثابت نمود،
وَ اَلْزَمَها قَرارَتَها،
و در قرارگاهشان مستقر کرد.
فَمَضَتْ رُؤُوسُها فِى الْهَواءِ،
قلّه کوهها در فضا بالا رفت،
وَ رَسَتْ اُصُولُها فِى الْماءِ.
و ریشه آنها در آب قرار گرفت.
فَاَنْهَدَ جِبالَها عَنْ سُهُولِها،
کوهها را از زمینهای‌ هموار برافراشت،
وَ اَساخَ قَواعِدَها فى مُتُونِ اَقْطارِها وَ مَواضِع ِ اَنْصابِها، 
و پایه های‌ آن را در پشت اطراف زمین و مراکزی‌ که برقرارند فرو برد،
فَاَشْهَقَ قِلالَها، وَ اَطالَ اَنْشازَها،
قله ها را بالا برد، و بلندیهای‌ آن را طولانی‌ نمود،
وَ جَعَلَها لِلاَْرْضِ عِماداً،
و کوهها را ستون زمین ساخت،
وَ اَرَّزَها فيها اَوْتاداً،
و چون میخ هایی‌ بر آن کوبید،
فَسَكَنَتْ عَلى حَرَكَتِها مِنْ اَنْ تَميدَ بِاَهْلِها، اَوْ تَسيخَ بِحِمْلِها، اَوْ تَزُولَ عَنْ مَواضِعِها.
پس زمین متحرک ساکن شد از اینکه ساکنانش را به اضطراب اندازد،
یا بار گرانش را در خود فرو برد، یا از جای‌ خود منحرف شود.
فَسُبْحانَ مَنْ اَمْسَكَها بَعْدَ مَوَجانِ مِياهِها،
منزه است خداوندی‌ که زمین را پس از موج زدن آبهایش نگاه داشت،
وَ اَجْمَدَها بَعْدَ رُطُوبَةِ اَكْنافِها،
و آن را پس از رطوبت اطرافش خشک نمود،
فَجَعَلَها لِخَلْقِهِ مِهاداً، وَ بَسَطَها لَهُمْ فِراشاً،
و آن را برای‌ خلق خود بستر آرام، و فرش گسترده قرار داد،
فَوْقَ بَحْر لُجِّىٍّ راكِد لايَجْرى، وَ قائِم لايَسْرى،
آن هم روی‌ دریای‌ عمیق ساکنی‌ که بی‌‌جریان است، و ایستاده و بی‌‌حرکت می‌‌باشد،
تُكَرْكِرُهُ الرِّياحُ الْعَواصِفُ،
که بادهای‌ سخت آن را زیر و رو و این سو و آن سو می‌‌کند،
وَ تَمْخُضُهُ الْغَمامُ الذَّوارِفُ،
و ابرهای‌ پر باران آن را به جنبش می‌ آورد،
«اِنَّ فى ذلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشى».
«همانا در این آثار برای‌ اهل خشیت عبرت و پند است».

و قوله عليه السّلام
(فجعلها لخلقه مهادا)
كقوله تعالى في سورة النّبأ
أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً
أى وطاء و قرارا و مهياء للتّصرّف فيه من غير أذية،
و في سورة طه
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَكَ لَكُمْ فِيها سُبُلًا
و في سورة الزّخرف
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَكُمْ فِيها سُبُلًا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
أى كالمهد تتمهّدونها
و قوله عليه السّلام
(و بسطها لهم فراشا)
كقوله عزّ و جلّ في سورة البقرة
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً
و في سورة نوح
جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً لِتَسْلُكُوا مِنْها سُبُلًا فِجاجاً.

واژۀ ارض «زمين» در آیات قرآن‏:
1 وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ‏.
زمين را براى همه آفريدگان بنهاد.
2 اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَراراً.
خدا است كه زمين را قرارگاه شما گردانيد.
3 الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً.
(خدايى) كه زمين را براى شما بستر آرامش قرار داد.
4 وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً.
خداوند زمين را برايتان (چون) فرشى پهن كرد.
5 أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً* أَحْياءً وَ أَمْواتاً؟
مگر زمين را در برگيرنده همه قرار نداديم* هم زندگان و هم مردگان؟
6 أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ‏ مِهاداً؟
آيا زمين را بستر آرامش نساختيم؟
7 الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً
(خدايى) كه زمين را براى شما بستر ساخت.
8 الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً.
(خداوندى) كه زمين را جاى آرامش شما قرار داد.
9 هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا.
او است كه زمين را رام شما كرد (تا بتوانيد در آن زندگى و كشت و كار و گردش كنيد).
10 وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ‏.
شما را در زمين جاى و جاه داديم، و اسباب معيشت شما را در آن فراهم آورديم.
11 وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ.
براى شما در زمين قرارگاهى است.
حديث‏:
النّبيّ «ص»:
موتان الأرض للَّه و رسوله، فمن أحيا منها شيئا فهو له.
پيامبر «ص»:
زمينهاى مرده (موات) از آن خدا و رسول او است،
پس هر كس چيزى از آنها را احيا كند متعلّق به خود او است.
الإمام علي «ع»:
… أمّا وجه العمارة فقوله تعالى:
«هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها».
فأعلمنا سبحانه، أنّه قد أمرهم بالعمارة ليكون ذلك سببا لمعايشهم، بما يخرج من الأرض من الحبّ و الثّمرات و ما شاكل ذلك، ممّا جعله اللَّه معايش للخلق.
امام على «ع»:
… وجه آباد كردن، اين سخن خداى‏ متعال است:
«هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها
او (خداوند) شما را از زمين آفريد و خواست تا آن را آباد كنيد.»؛
بدين گونه خداوند سبحان به ما خبر داد كه مردمان را به آباد كردن زمين دستور داده است تا سبب فراهم آمدن وسايل معيشت آنان باشد، يعنى با چيزهايى كه از زمين به دست مى‌‏آيد، مانند حبوبات و ميوه‏‌ها، كه خدا آنها را مايه معيشت آفريدگان قرار داده است.
الإمام الباقر «ع»:
أيّما قوم أحيوا شيئا من الأرض، أو عمروها، فهم أحقّ بها، و هي لهم.
امام باقر «ع»:
هر مردمى كه زمينى را احيا كنند يا آباد سازند، به آن سزاوارترند،
و آن زمين به ايشان تعلّق خواهد داشت.
الإمام الباقر «ع»: فيما رواه أبو خالد الكابليّ: وجدنا في كتاب عليّ «ع»: …
فمن أحيا أرضا من المسلمين فليعمرها و ليؤدّ خراجها إلى الإمام من أهل بيتي، و له ما أكل منها، فإن تركها و أخربها فأخذها رجل من المسلمين من بعده، فعمرها و أحياها، فهو أحقّ بها من الّذي تركها؛ فليؤدّ خراجها إلى الإمام من أهل بيتي، و له ما أكل منها.
امام باقر «ع»: به روايت ابو خالد كابلى: در كتاب على «ع» چنين ديديم:
«… هر كس از مسلمانان زمينى را احيا كند، بايد به آبادانى آن بپردازد، و خراج‏ آن را به امام از اهل بيت من بدهد؛ و آنچه از آن بخورد (و بهره برد) از آن او است؛ پس اگر آن را رها كند و به ويرانى بكشاند، و يكى از مسلمانان به آبادانى و احياى آن بپردازد، او (دوّمى) به داشتن آن زمين سزاوارتر از كسى است كه آن را رها كرده است؛ پس بايد حقوق مالى آن را به امام از اهل بيت من بدهد، و آنچه از آن بخورد (و بهره برد) مال خود او است.»
الإمام الكاظم «ع»:
إنّ الأرض للَّه تعالى، جعلها وقفا على عباده.
امام كاظم «ع»:
زمين از آن خداى متعال است، و آن را وقف بندگان خود كرده است.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی