دکتر محمد شعبانی راد

قلبی که به نور گره خورده! گره نورانی! سِراجاً مُنيراً!

Luminous Link!

«سرج» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«سَرَجَتِ المرأَةُ شَعْرَها: آن زن موى سر خود را بافت
«سَرَّجَ‏ الثوبَ: جامه را قبل از دوختن كوك زد
مفهوم پیوند خوردن و گره خوردن (1+1) از این واژۀ استنباط می‌شود!
«link»
گره نورانی! سراج الله!
+ «سیناپسِ نورانی! عروة الوثقی!»
«أَسْرَجَ‏ السِّراجَ: چراغ را روشن كرد.»
+ «قلبی که به نورش جوش خورده! فَكَسَوْنَا الْعِظامَ‏ لَحْماً!»

برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید.
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید.

«السِّرَاجِ‏ وَ سِراجاً مُنِيراً» نام زیبای صاحبان و حاملان نور است که یادآوری معالم ربانی آنها در شرایط سخت زندگی، قلب تاریک ما را روشن و مزین و منوّر به نور علم آل محمد ع می‌نماید.
لذا «سراج الله» برای ما یعنی معالم ربانی.
علومی که شخص با عمل به آن، دارای حالت وقار و نور و آرامش در کارها و حرکاتش می‌شود.
+ «زهره و زهراء»

«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ … سِراجاً مُنِيراً»
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً»

+ «حفف – إِحْفَاءُ الشَّعْرِ»: «سَرَجَتِ المرأَةُ شَعْرَها: آن زن موى سر خود را بافت
+ «وهج»

انگاری با وجود معالم ربانی و آیات یک زیبایی و نور و شرایط خوبی پیش میاد که همه رو به دور خودش جمع میکنه و نزدیک می‌کنه، مثل موهای بافته‌شده «سَرَجَتِ المرأَةُ شَعْرَها» همین مفهوم نزدیک کردن میشه نور ولایت!
لذا سراج میشه یکی از هزار واژه مترادف نور الولایة!
مثل چراغ روشنی که همه بدورش جمع میشن «أَسْرَجَ‏ السِّراجَ: چراغ را روشن كرد.»
+ «جبی»
مثل زین اسبی که حالا سوارکار میتونه روش بشینه و اسب سواری کنه!
«أَسْرَجَ‏ الفرسَ: بر پشت اسب زين نهاد.»
انگاری سراج یعنی چیزی که شرایط جفت و جور شدن و زوج شدن و قرین شدن و ازدواج رو فراهم میکنه!
«گردهمایی» – «پاتوق» – «کارچاق کن» – «آژانس»
جالبه که عرب به دروغ هم میگه
«الأُسْرُوجَة– [سرج‏]: دروغ‏»
انگاری همه دوست دارن دور دروغ جمع بشن! یعنی معنای مذموم واژۀ سرج.
کوک‌زدن هم، دو قطعه جدا رو به هم نزدیک و وصل میکنه:
«التَّسْرِيج‏– [سرج‏]: درشت‌دوزى، كوك زدن»
«سَرَّجَ‏ الثوبَ: جامه را قبل از دوختن كوك زد.»
+ «ضیف»
«الطَّريقة: سُرْجُوجَة»: راه نیز همه مسافران را به خود فرا میخواند و در خود جای میدهد! راه تو را میخواند!

پس بجای مفهومی که کتاب التحقیق آورده «الوقار و الزهرة»، بهتر بود مفهوم ریشه‌ای این واژه یعنی چیزی که دو گزینه از هم دور شده رو به هم نزدیک میکنه [دور – نزدیک] یعنی همان نور ولایت رو می‌آورد تا زیبایی کار معلوم بشه که هر واژه‌ای یکی از هزار واژۀ مترادف نور ولایت است که این مفهوم زیبای نزدیک رو در خودش داره «ولی»، و باید برای یافتن این مفهوم، دقت نمود و آن را استنباط کرد.
در واقع همین «الوقار و الزهرة» خودش عامل دور هم جمع کردن گزینه‌های متفرق است.

سِراجاً مُنيراًاللَّهُ نُورُ

سراج میشه یکی از هزار واژه مترادف نور الولایة!
مثل چراغ روشنی که همه بدورش جمع میشن!
«
أَسْرَجَ‏ السِّراجَ: چراغ را روشن كرد.»
این چراغ رو خدای مهربان برای هدایت قلوب بندگانش روشن میکنه!

الله نور، یعنی خدای مهربان خالق این چراغهای نورانی هدایت در آسمانها و زمین است.

[سورة النور (۲۴): الآيات ۳۵ الى ۳۸]
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِي‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ (۳۵)
خدا نور آسمانها و زمين است.
مَثَلِ نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشه‏‌اى است.
آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مى‌‏شود. نزديك است كه روغنش – هر چند بدان آتشى نرسيده باشد – روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى‌‏كند، و اين مثلها را خدا براى مردم مى‌‏زند و خدا به هر چيزى داناست.
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (۳۶)
در خانه‏‌هايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت‏] آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود. در آن [خانه‏]ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مى‌‏كنند:
رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (۳۷)
مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمى‏‌دارد، و از روزى كه دلها و ديده‌‏ها در آن زيرورو مى‌‏شود مى‏‌هراسند.
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (۳۸)
تا خدا بهتر از آنچه انجام مى‏‌دادند، به ايشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بيفزايد، و خدا [ست كه‏] هر كه را بخواهد بى‌‏حساب روزى مى‌‏دهد.

مشتقات ریشۀ «سرج» در آیات قرآن:

[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۶۱ الى ۷۰]
تَبارَكَ الَّذي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنيراً (61)

[سورة الأحزاب (۳۳): الآيات ۴۱ الى ۴۸]
وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً (46)

[سورة نوح (۷۱): الآيات ۱۵ الى ۲۸]
وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً (16)

[سورة النبإ (۷۸): الآيات ۱ الى ۱۶]
وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً (13)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی