دکتر محمد شعبانی راد

افول حسادت!

Jealousy is definitely doomed to decline!

«افل» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«أَفَلَ‏ الرَّضِيعُ: ذهب لَبَنُهَا»
«أَفَلَتِ المرضِعُ: شير در پستان زن شيرده خشك شد.»
«breast milk drying up»

حسود، نور قلبش افول کرد!
دیگه نمیتونه نور به قرض دیگران بده!
دیگه پایبند به قانون آتش‌بس نیست!
دیگه پایبند به هیچ قانونی نیست! «اشر».
اما صاحبان نور، افول تو کارشون نیست!
ماموریت آنها، آتش‌بس و قرض نور است،
حتی اگه به شرط ورود به زندان تاریک قلوب اهل حسادت باشد!

As nature declines, so does the jealous person’s quality of life!

سلام بر نور بی افول!

هیچوقت نور ولایت علمی صاحبان نور برای اهل نور یقین متبع اندیشه آنها افول نمیکند!
و این پستان علمی، هرگز خشک نمی‌شود!
قلبی که به نور خدای مهربان خود توکل میکند، هرگز از نور هدایت خالی نمیماند!
نمیشه در دل شرایط آیات و حوادث تلخ زندگی که به دست‌انداز می‌افتی (کرب + بلا
شِکْوۀ حال نزد مشکات نورانی ببری، و درددل کنی و از تشنگی خود شکایت نمایی، و سیراب نور علم آل محمد ع نگردی!
سلام بر مشکهای پر از نور علم خدای مهربان!
سلام بر قمر بنی هاشم، حضرت عباس علیه السلام!
سلام بر نور بی افول آل محمد علیهم السلام!

+ «حزن»: «قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»

افول حسادت!

«الْأُفُولُ‏ : غيبوبة النّيّرات كالقمر و النجوم،
يعنى پنهان شدن يا غروب كردن كرات نورانى آسمانى مانند خورشيد و ماه و ستارگان،

داستان تکرای افول دقیانوس:
جناب تمليخا، پي به افول دقيانوس برد! و با خود گفت:
لَوْ كَانَ دَقْيَانُوسُ إِلَهاً كَمَا كَانَ يَزْعُمُ
مَا كَانَ يَغْتَمُّ وَ لَا كَانَ يَفْزَعُ
وَ لَا كَانَ يَبُولُ وَ لَا كَانَ يَتَغَوَّطُ
وَ لَا كَانَ يَنَامُ وَ لَا يَسْتَيْقِظُ
وَ لَيْسَ هَذِهِ مِنْ فِعْلِ الْإِلَهِ
.
حسود خیال میکنه که: «أَنَّ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ»!
و همین خیال باطل، حسود رو محکوم به افول و فنا میکنه!
مطالعه 9 مورد از آیات قرآن با این عبارتِ «مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ»،
که به عقیده باطل اهل حسادت اشاره میکنه، به علاقمندان توصیه می‌شود!

[سورة الحجر (۱۵): الآيات ۹۲ الى ۹۹]
الَّذينَ يَجْعَلُونَ مَعَ‏ اللَّهِ‏ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (96)
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۱۶ الى ۲۲]
لا تَجْعَلْ مَعَ‏ اللَّهِ‏ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً (22)
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۳۶ الى ۴۰]
ذلِكَ مِمَّا أَوْحى‏ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ
وَ لا تَجْعَلْ مَعَ‏ اللَّهِ‏ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقى‏ في‏ جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً (39)
[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۱۱۱ الى ۱۱۸]
وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ‏ اللَّهِ‏ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ
فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ (117)
[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۶۱ الى ۷۰]
وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ‏ اللَّهِ‏ إِلهاً آخَرَ
وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ
وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً (68)
[سورة الشعراء (۲۶): الآيات ۲۱۳ الى ۲۲۰]
فَلا تَدْعُ مَعَ‏ اللَّهِ‏ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبينَ (213)
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۸۳ الى ۸۸]
وَ لا تَدْعُ مَعَ‏ اللَّهِ‏ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ
لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (88)
[سورة ق (۵۰): الآيات ۲۱ الى ۳۰]
الَّذي جَعَلَ مَعَ‏ اللَّهِ‏ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّديدِ (26)
[سورة الذاريات (۵۱): الآيات ۴۷ الى ۶۰]
وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ‏ اللَّهِ‏ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ (51)

حجّت ابراهیم ع:
حسادت، محکوم به افول است!

[سورة الأنعام (۶): الآيات ۷۶ الى ۷۹]
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‏ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي 
فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ (۷۶)
پس چون شب بر او پرده افكند، ستاره‌‏اى ديد؛ گفت:
«اين پروردگار من است.»
و آنگاه چون غروب كرد، گفت: «غروب‏‌كنندگان را دوست ندارم.»
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي 
فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (۷۷)
و چون ماه را در حال طلوع ديد، گفت:
«اين پروردگار من است.»
آنگاه چون ناپديد شد، گفت:
«اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم.»
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ 
فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (۷۸)
پس چون خورشيد را برآمده ديد، گفت:
«اين پروردگار من است. اين بزرگتر است.»
و هنگامى كه افول كرد، گفت:
«اى قوم من، من از آنچه [براى خدا] شريك مى‏‌سازيد بيزارم.»
إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۷۹)
من از روى اخلاص، پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم
كه آسمانها و زمين را پديد آورده است؛
و من از مشركان نيستم.

[سورة الأنعام (۶): الآيات ۸۳ الى ۸۷]
وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ عَلى‏ قَوْمِهِ
نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (۸۳)
و آن حجّت ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم.
درجات هر كس را كه بخواهيم فرا مى‏‌بريم، زيرا پروردگار تو حكيم داناست.

لِأَنَّ الْأُفُولَ مِنْ صِفَاتِ الْمُحْدَثِ وَ لَيْسَ مِنْ صِفَاتِ الْقَدِيمِ
افول، صفت نور نیست، از ویژگیهای حسادت است!

امام رضا علیه السلام:
… فَقَالَ الْمَأْمُونُ أَشْهَدُ أَنَّكَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ص حَقّاً
فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي إِبْرَاهِيمَ‏
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‏ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي
فَقَالَ الرِّضَا ع
إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَقَعَ عَلَى ثَلَاثَةِ أَصْنَافٍ
صِنْفٍ يَعْبُدُ الزُّهْرَةَ وَ صِنْفٍ يَعْبُدُ الْقَمَرَ وَ صِنْفٍ يَعْبُدُ الشَّمْسَ
ذَلِكَ حِينَ خَرَجَ مِنَ السَّرَبِ الَّذِي أُخْفِيَ فِيهِ
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‏ الزُّهْرَةَ
قَالَ‏ هذا رَبِّيعَلَى الْإِنْكَارِ وَ الِاسْتِخْبَارِ
فَلَمَّا أَفَلَ‏ الْكَوْكَبُ‏ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ
لِأَنَّ الْأُفُولَ مِنْ صِفَاتِ الْمُحْدَثِ وَ لَيْسَ مِنْ صِفَاتِ الْقَدِيمِ
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي‏ عَلَى الْإِنْكَارِ وَ الِاسْتِخْبَارِ
فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ
يَقُولُ لَوْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ مِنَ الزُّهْرَةِ وَ الْقَمَرِ
عَلَى الْإِنْكَارِ وَ الِاسْتِخْبَارِ لَا عَلَى سَبِيلِ الْإِخْبَارِ وَ الْإِقْرَارِ
فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ‏ لِلْأَصْنَافِ الثَّلَاثَةِ مِنْ عَبَدَةِ الزُّهْرَةِ وَ الْقَمَرِ وَ الشَّمْسِ
يا قَوْمِ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ.
إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ المُشْرِكِينَ‏

فَإِنَّمَا أَرَادَ إِبْرَاهِيمُ ع بِمَا قَالَ أَنْ يُبَيِّنَ لَهُمْ بُطْلَانَ دِينِهِمْ
وَ يُثْبِتَ عِنْدَهُمْ أَنَّ الْعِبَادَةَ لَا تَحِقُّ لِمَنْ كَانَ بِصِفَةِ الزُّهْرَةِ وَ الْقَمَرِ وَ الشَّمْسِ
وَ إِنَّمَا تَحِقُّ الْعِبَادَةُ لِخَالِقِهَا خَالِقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ
وَ كَانَ مِمَّا احْتَجَّ بِهِ عَلَى قَوْمِهِ مِمَّا أَلْهَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ آتَاهُ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏
وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ عَلى‏ قَوْمِهِ‏
فَقَالَ الْمَأْمُونُ لِلَّهِ دَرُّكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه‏
.

علی‌بن‌محمّدبن‌جهم گوید:
درحالی‌که امام رضا (علیه السلام) نزد مأمون بود، در مجلس حضور داشتم.
مأمون گفت:
«این فرموده خدای عزّوجلّ:
فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَی کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی
در مورد ابراهیم (علیه السلام) را توضیح ده».
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
«هنگامی‌که ابراهیم (علیه السلام) از سردابی که در آن مخفی شده بود، بیرون آمد،
سه گروه از مردم را یافت:
گروهی که ستاره‌ی زهره را و گروهی که ماه را و گروهی که خورشید را می‌پرستیدند.
پس هنگامی‌که شب بر او سایه انداخت و ستاره‌ی زهره را دید،
[از روی انکار و طلب علم] گفت:
«این خدای من است؟!
هنگامی‌که این ستاره افول کرد، گفت:
من افول‌کنندگان را دوست ندارم،
زیرا که افول از صفات حادث است نه چیزی که قدیم است.
پس از آن، وقتی‌که ماه را دید که طلوع کرده است، انکارآمیز و پرسش‌گرانه گفت:
«این پروردگار من است؟
زمانی که ماه از دیدگان نهان شد». گفت:
«اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، از گمراهان خواهم بود.
چون صبح شد و خورشید را دید که درخشان و آشکار است،
[از روی انکار و پرسش، نه از روی پذیرش و اقرار] گفت:
«این پروردگار من است؟!
این از زهره و ماه هم بزرگ‌تر است!
آنگاه که خورشید غروب کرد،
به گروه‌های سه‌گانه‌ای که زهره، ماه و خورشید را می‌پرستیدند». گفت:
«ای قوم من از شریک‌هایی که شما [برای خدا] می‌سازید، بیزارم!
من روی خود را به‌سوی کسی کردم که آسمان‌ها و زمین را آفریده
من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم!.
ابراهیم (علیه السلام) خواست برای آنان بطلان دینشان را روشن و ثابت کند
که پرستش همانند زهره، ماه یا خورشید سزاوار نیست
و تنها شایسته‌ی ستایش، همانا آفریننده‌ی آن‌ها و خالق آسمان‌ها و زمین است.
آنچه ابراهیم با آن بر قومش حجّت آورد و استدلال کرد،
از چیزهایی بود که خداوند عزّوجلّ به او الهام کرده بود.
همچنان‌که می‌فرماید:
وَ تِلْکَ حُجَّتُنَا آتَیْنَاهَا إِبْرَاهِیمَ عَلَی قَوْمِهِ».
پس مأمون گفت:
«آفرین بر تو ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)».

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی