دکتر محمد شعبانی راد

حسودِ گستاخ، پایبند هیچ اصلی نیست!

The jealous,
the most insolent creature!
He is not a principled person.

«اشر» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الآشِر– ج‏ أَوَاشِر: خار پاى ملخ، گره ريز كه بر نوك بال ملخ است.»
«التَّأْشِير– ج‏ تَآشير: آنچه را كه ملخ و مانند آن نيش زند.»
+ «بطر»

مترادف گستاخ:
بی‌آزرم، بی‌ادب، بی‌باک، بی‌پروا، بی‌حیا، بی‌شرم، پررو، جسور، دریده،
شوخ‌دیده، شوخ، غره، فضول، لجوج، متهور، نافرهیخته، نامودب، وقیح.

«principled»: اصولی، معتقد به اصول و مبادی، دارای اصول و عقاید، پایبند اصول (اخلاقی).
حسود، پایبند اصول و اوامر نورانی خدای خود نیست! لذا گستاخ و بی پرواست!
بر هیچ اصل و قاعده ای استوار نیست!

«الآشِر– ج‏ أَوَاشِر: خار پاى ملخ، گره ريز كه بر نوك بال ملخ است.»
«التَّأْشِير– ج‏ تَآشير: آنچه را كه ملخ و مانند آن نيش زند.»
با کمک این خارهاست که میتونه اونجوری بی‌پروا و جسور و گستاخ، پرش بزنه و از این شاخه به اون شاخه بپّره!

«ناقة مِئْشِيرٌأَشَرْتُ‏ الخشبة»
«الخشبة ماشورة»

«الأَشَرُ لا يكون إلا فرحا بحسب قضية الهوى»
«أَشَر: فرحى است كه بر حسب فرمان هوى و هوس انجام مى‌‏شود.»

هم عقل بهت انگیزه کار میده و هم هوای نفس حسود بهت انگیزه کار میده.

«تأشيرةُ المرور»
«تاشیرة: ویزا»
«أَشَّرَ على جَوَازِ سَفَرِه أو اجَازَتِه» : گذرنامه يا پروانه خروج او را امضاء كرد.
«التَّأْشِير: نشان، علامت، مهر كه بر روى اسناد زنند.»
«أَشَّرَ على ورقة: بر روى كاغذ ياد داشت كرد.»
«التَّأْشِيرَة: نشان‌زده شده بر روى اوراق و اسناد رسمى مانند امضا و مهر.»
«تأشيرةُ المرور: اجازۀ ورود به كشورى، ويزا.»

«ناقة مِئْشِيرٌ ، أي: نشيطة على طريق التشبيه، أو ضامر من قولهم: أَشَرْتُ‏ الخشبة. 
شترى با نشاط كه بر طريق تشبيه گفته شده يا شترى لاغر اندام
چنانكه گفته‏‌اند- أَشَرْتُ‏ الخشبة- يعنى چوب را نازك كردم.»

توضیح مفهوم گستاخی در واژه اشر:
کسی که به اصول صحیحی پایبند نباشه، خوب معلومه میشه آدم گستاخی که دیگه هیچی و هیچ‌کس براش فرقی نمی‌کنه و اصلا براش مهم نیست که دیگران اونو تو این حال و در این شرایط و با این اعتقاد و این بینش و روش مشاهده کنند.
+ «حسود لاابالی!»
اینه که اینجور گستاخانه کار می‌کنه بطوریکه صفت خودشو که گستاخ هست رو به دروغ به صاحبان نور نسبت میده!
واژه «اشر» از صفت نازکی چوب یا لاغری شتر گرفته شده،
چوب نازک مثل خط کش رو اگه از یک طرف ثابت بگیری و طرف دیگرو بکشی و ول کنی، چون نازکه، به ارتعاش در میاد و این نازکی باعث میشه بازی‌بازی کنه! یا شتر لاغر اندام دائما جفتک میندازه و بپر بپر میکنه و سبکسره و ظاهرا تشبیه به گستاخی میشه، چون عاملی که اونو سنگین و رنگین و وزین کنه، تا حرکات توام با آرامش رو از خودش بروز بده، نداره و اضافه وزن نداره!
در واقع این واژه اشر میخواد اینو به ما بفهمونه که اهل شک حسود، عامل آرامش که نور قلب است رو رها کرده‌اند و به اصول نورانی پایبند نیستند، پس معلوم میشه که چرا گستاخ و پررو شده‌اند و البته جایشان هم معلوم و عاقبت کارشان هم معلوم است.
«كَذَّابٌ أَشِرٌ – الْكَذَّابُ الْأَشِرُ»
[سورة القمر (54): الآيات 22 الى 31]:
أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ (25)
سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ (26)

واژه اشر معنای امضا و تایید میدهد!
انگاری عامل حسد، این گستاخی رو در پی دارد!
با استعمال و امضای حسد، شخص حسود گستاخانه رفتار میکند!
انگاری سیئه حسد، ویزای ورود به محدودۀ ایجاد ناامنی کردن برای خود و دیگران را صادر میکند!
صدور ویزا و جواز عبور از یک مکان به مکان دیگر!
انگاری حسد ویزای رفتن به جهنم است!

«الْكَذَّابُ الْأَشِرُ» یعنی اهل حسادت، یعنی کسانی که راضی به تقدیرات نیستند و آیاتی و رسلی را تکذیب می‌کنند. لذا فهم معنای این واژه در این آیات مهم است که اشاره به اهل حسادتی دارد که در تمامی تقدیراتی که خداوند این فرصتها رو برای اصلاح و تربیت عیب حسد اونها فراهم و ایجاد نموده، این‌ها با بی‌تحملی و استعمال گستاخانۀ حسادت خویش، پاسپورت و ویزای ورود به جهنم را برای همیشه، صادر و ممهور و دریافت نموده‌اند.

حسود، دروغگویِ گستاخی است،
که به نور خود نسبت دروغگوی گستاخ می‌دهد!

[سورة القمر (۵۴): الآيات ۲۲ الى ۳۱]
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (۲۲)
و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‌‏ايم؛ پس آيا پندگيرنده‏‌اى هست؟
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ (۲۳)
قوم ثمود هشداردهندگان را تكذيب كردند.
فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ (۲۴)
و گفتند: «آيا تنها بشرى از خودمان را پيروى كنيم؟
در اين صورت، ما واقعاً در گمراهى و جنون خواهيم بود.»
أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ (۲۵)
«آيا از ميان ما [وحى‏] بر او القا شده است؟ [نه،] بلكه او دروغگويى گستاخ است.»
سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ (۲۶)
به زودى فردا بدانند دروغگوى گستاخ كيست.
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ (۲۷)
ما براى آزمايش آنان [آن‏] ماده‌‏شتر را فرستاديم و [به صالح گفتيم:]
«مراقب آنان باش و شكيبايى كن.
وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ (۲۸)
و به آنان خبر ده كه آب ميانشان بخش شده است:
هر كدام را آب به نوبت خواهد بود.»
فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ (۲۹)
پس رفيقشان را صدا كردند و [او] شمشير كشيد و [شتر را] پى كرد.
فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (۳۰)
پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من‏]؟
إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (۳۱)
ما بر [سر]شان يك فرياد [مرگبار] فرستاديم و چون گياهِ خشكيده [كومه‏‌ها] ريزريز شدند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی